مفهوم، دایره‌ی دایره‌ها (۲)

ایران فلسفه

ادامه‌ی نوشتار «مفهوم، دایره‌ی دایره‌ها (۱)»

مارکس در مطالعه جامعه سرمایه‌داری از یک مفهوم کانکرت به عنوان کالا استفاده می‌کند و با سیر تحولات آن سیر تحولات اجتماعی ناشی از آن را معلوم می‌سازد.


و این دور گردش بی پایان در جامعه سرمایه‌داری ادامه پیدا می‌کند. در این دور گردش نکات زیر جالب توجه است.

۱- بدون حضور کالا این دور گردش متوقف می‌شود چون پول با پول مبادله نمی‌شود. پس در کالا عنصری ضروری وجود دارد.
۲- کالا با نفی خودش از خودش عبور می کند (فروش کالاها و کسب پول) یعنی تبدیل کالا به پول که همان مفهوم عبور از خویشتن را دارد.
۳- کالا با نفی خودش امکان این عبور و گذار را می یابد. پس مفهوم پول با مفهوم نفی همراه است.

یا با توجه به نوشته های مارکس در مانیفست چنین داریم: طبقه کارگر نخست در جامعه سرمایه‌داری که به فروش نیروی کار خود می‌پردازد طبقه ای «در خود» است، یعنی تلاش دارد تا با کسب دستمزد به بقا و حیات خود ادامه دهد و در نتیجه مبارزات در این دوره مبارزاتی اقتصادی و سندیکالیستی می‌باشد ولی پس از مدتی طبقه کارگر باید از این مرحله‌ی «در خود» عبور کرده و به مرحله «رای خود» برسد که در این مرحله بالاتر مطالبات سیاسی خود را شروع می‌کند؛ چون در مرحله آگاهی بالاتری است و مشکل خود را به نظام سرمایه‌داری نسبت می‌دهد و لاجرم کار به انقلاب سوسیالیستی می‌کشد.

پس ملاحظه شد که مارکس در شناخت جامعه سرمایه‌داری به مفهوم کالا و مفهوم «طبقه کارگر» متوسل می‌شود. یعنی کار را از یک تجربه ساده و ملموس قابل قبول برای همه شروع می کند -کالا را همه می شناسند – خرید و فروش نیروی کار شکل می‌گیرد. یعنی با مطالعه یک مفهوم کانکریت موفق به توضیح کل نظام سرمایه‌داری می‌شود. به همین جهت در فلسفه علمی مطالعه مفاهیم کانکرت بنیاد شناخت است. اگر مفهومی کانکرت نباشد اندیشه در یک دور تسلسل پوچ و فاقد عینیت گرفتار می شود. فی‌المثل مفهوم مصالحه طبقاتی تبدیل به کلاف سردرگم مبارزات اجتماعی می‌شود که هر بار از یک مرحله پوچ به مرحله پوچ دیگر گام می نهد، چون مصالحه‌ی طبقاتی به اراده افراد بستگی دارد نه این که بر ضرورت تاریخی و طبقاتی تکیه داشته باشد.

همچنان که بیان شد دو واژه “کانکرت” و “ابستره” سنگ‌بنای نوشته‌های هگل و مارکس می‌باشد. در فلسفه علمی هرگاه مفهومی هم جنبه “نفی” و هم جنبه “ضرورت” داشته باشد کانکریت به حساب می‌آید. برای مثال مفهوم کالا در کتاب کاپیتال کانکرت است. چون:

۱- مفهوم کالا در هر لحظه از تجربیات روزمره ما وجود دارد و کسی در جامعه سرمایه داری نیست که از هر طبقه و از هر سطح آگاهی با آن از طریق تجربیات شخصی خود آشنایی نداشته باشد.
۲-در مفهوم کالا عنصر ضرورت وجود دارد یعنی جامعه سرمایه‌داری بدون کالا قابل تصور نیست و تمام ویژگی های جامعه سرمایه‌داری را می توان از روی آن استنتاج کرد. به همین جهت مارکس کار خود را در کاپیتال از این مفهوم شروع می‌کند.
۳- در مفهوم کالا حرکت و گذار وجود دارد که با نفی همراه است. در دور گردش کالا در جامعه سرمایه‌داری دور گردش پول – کالا – پول وجود دارد یعنی کالا با عبور از خویش به پول تبدیل می شود.
۴- مفهوم کانکریت در بطن خود مسیر تکامل و تغییر پدیده را هم نشان می‌دهد یعنی وجه تاریخی هم دارد. ما با مفهوم کالا در جامعه سرمایه‌داری آشنا می‌شویم که نتیجه تکامل جامعه فئودالیسم است. اگر این تکامل رخ نمی‌داد ما با مفهوم کالا سر و کار نداشتیم. یعنی مفهوم کانکرت، باز نمایش منشا و پیدایش و حرکت آن و آینده آن را مشخص می‌کند.
۵- مفهوم کانکرت عینی است، یعنی درون آن ویژگی ها و کمیات بسیاری را می‌بینیم که آن را با سایر پدیده‌ها در ارتباط نگاه می‌دارد و موجب قوام و پایداری آن می شود.

در روش شناسی علمی مارکسیستی، سیر مطالعه از نظر مارکس هم چنانکه دیدیم باید از کانکریت ساده شروع و به کانکرت پیچیده‌تر ختم شود دور گردش پول-کالا-پول. پول آخر به دلایلی که مارکس برای ارزش اضافی مطرح می‌کند از پول اول بیشتر است و این پول بیشتر از راه پر پیچ و خمی با استثمار طبقه کارگر حاصل می شود. هر چند مطالعه مارکس در کتاب کاپیتال، از تجربیات روزمره شروع و سپس گام به گام با تعینات بیشتری ترکیب و به مرحله کانکرت تر می رسد. همین مطلب در کتاب منطق هگل به صورت زیر آمده است:

شروع از یک ساختار بسیط و مجرد > رسیدن به مقوله ای بسیط تر و مجردتر > [با اضافه شدن تعینات دیگر] رسیدن به مقوله ای پیچیده‌تر و کانکرت‌تر

چنین حرکتی در اندیشه، توسط منطق دیالکتیک سازماندهی می‌شود که جای بحث در آینده دارد.

بطور خلاصه در روش‌شناسی فلسفه علمی، باید از یک مفهوم کانکرت شروع و به کمک قوانین دیالکتیک به توصیف حرکت آن پرداخت و سپس به مرحله کانکرت بالاتر رسید تا بتوان تکامل پدیده را توضیح داد. فی المثل برای توضیح وضعیت جامعه کنونی ایران باید از مفهوم سرمایه‌داری دولتی شروع کرد و به پیش رفت.

کاوه آهنگر


ارسال نقد

نظر شما