همایون سپهوند
در هر انقلابی چه در ایران و چه در جهان، ممکن است تا چند صد شعار تولید شود و توسط معترضین در کوی و برزن سر داده شود. صرف نظر از شکل شعارها که میتواند کوتاه، قصار، شعرگونه، ریتمک و… باشد (که موضوع این نوشته نیست)، از نظر محتوای ومضمون شعارها را میتوان با احتیاط بدین گونه دستهبندی کرد. شعارهای نفی و سلبی ( «مرگ بر ستمگر، نه شاه میخوایم نه رهبر» و…. ). شعارهای اثباتی و ایجابی ( «زن، زندگی، آزادی» و «نه روسری نه تو سری، آزادی و برابری» و… ). شعارهای تهیجی و اتحادی ( «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» و… ) و شعارهایی با مضمون تحقیر، تخریب، توهین به هیئت حاکمه و گاهاً شعارهای هجوی و همراه با ناسزا برای به لجن کشیدن دیکتاتوری.
از بین صدها شعار، یک شعار جایگاه محوری، همه گیر، محبوب ودر نهایت، شعار انقلاب میشود که معمولاً در دستهبندی شعارهای اثباتی و ایجابی قرار میگیرد. مثلاً در همین انقلاب در جریان کنونی شعار «زن، زندگی، آزادی»، به شعاری محوری لااقل تا کنون تبدیل شده است.
در انقلاب ۲۲ بهمن سال ۵۷ ایران شعار محوری «استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی» بود که توسط آخوندها به. «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تبدیل شد. در انقلاب فرانسه شعار محوری «آزادی، برابری، برادری» بود. درپانقلاب اکتبر در سال ۱۹۱۷ شعارهای «همه قدرت به شورا ها» و «نان، صلح، زمین» محوری بودند. در بهارعربی شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» (به معنی مردم سقوط نظام را میخواهند) شعار محوری بود.
با احتیاط میتوان گفت شعار محوری از نظر شکل کوتاه و قصار و از نظر مضمون همه شمول و فراگیر و در برگیرنده خواستههای اکثریت نسبی معترضین میباشد.
در زایش و شکلگیری شعارهای محوری علی القاعده پارامترها و پدیدههای متعددی مؤثر هستند ولی دو مورد از شاخصترین و برجستهترین این عوامل را میتوان نام برد. اول خواسته معترضین در سطح کلی و ملی و دوم هیئت حاکمه توتالیتر و مستبدی که این خواستهها را از مردم و معترضین دریغ و سلب کرده، درواقع در حالت کلی، میتوان گفت که شعارهای محوری انقلابها بر دو پایه و رکن شکل میگیرد. مردم از یک طرف و هیئت حاکمه از طرف دیگر.
برای تدقیق مسأله و ملموس بودن آن، دو شعار محوری کشور خودمان را در انقلاب ۵۷ و در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بررسی کنیم.
دربیست و دوم بهمن سال ۱۳۵۷ انقلاب ضد دیکتاتوری با شعار محوری «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی(عدالت اجتماعی)» به پیروزی رسید.
۱- چرا استقلال جایگاه اول را در شعار محوری بهمن اشغال کرد؟
معمولاً استقلال در مقابل وابستگی به ذهن متبادر میشود، رژیم پهلوی چه رضا شاه و بخصوص محمد رضا شاه یک سری اصلاحات اقتصادی عامرانه، از بالا و باسمهای انجام داده بودند که اولاً توسعه سیاسی را به همراه نداشت و دوما ماهیت سرمایهداری وابسته و بورژوازی کمپرادور داشت. ساختار سازمانی ارتش، اموزش پرسنل و تجهیزات نظامی نیروهای مسلح و.. تماماً غربی و آمریکائی بود. رژیم پهلوی به پیمانهای نظامی سنتو و سیتو و.. که غرب و آمریکا بر علیه اتحاد شوروی سابق علم کرده بودند، پیوسته بود. نقش ژاندارمی منطقه و سرکوب انقلابیون ظفار، کاپیتلاسیون، حق توحش، وجود چندین هزار مستشار خارجی و صدها قرارداد پنهان از چشم مردم و… مجموعهای را تشکیل میداد که تصور وابستگی رژیم به غرب و علیالخصوص به آمریکا را در ذهن مردم ایجاد کرده بود. قابل ذکر این که اپوزیسیون چپ و مذهبی این وابستگیهای رژیم سلطنتی را چند برابر و با بزرگنمائی تبلیغ و ترویج میکردند. به هر حال قرار گرفتن شعار استقلال در صف مقدم شعار محوری انقلاب بهمن، قبل از اینکه ابداع و اختراع تودهها و یا تراوش فکری و ذهنی این روشنفکر و یا آن حزب سیاسی باشد، به عملکرد و شیوه حکومتداری هیئت حاکمه مستبد و وابسته بر میگردد.
۲- به چه دلیل آزادی جایگاه خود را در شعار محوری انقلاب ۵۷ پیدا کرد؟
در دوران روشنگری و انقلاب کبیر فرانسه برای جلوگیری از دیکتاتوری شعار «قانون بر فراز فرمانروا» از طرف حقوقدانها و یا انقلابیون آن زمان مطرح میشد. شعار محوری رژیم سلطنتی که در هر کوی برزن خودنمائی میکرد شعار «خدا، شاه، میهن» بود، حتی بعد از خدا میهن هم نبود بلکه شاه بود. حکمت پهلویها که حکوت شاهی، فردی، موروثی و شاه بر فراز قانون بنا شده بود اساساً یک حکومت دیکتاتوری، مستبد، آزادی کش و بیگانه با دموکراسی بود و برای حفظ این نظام توتالیتر سازمان اطلاعاتی مخوفی را با کمک سازمان سیا و موساد سامان داده بود. کشتار انقلابیون در خانههای تیمی، در خیابان و قصابی و سلاخی مبارزین در زندان کمیته مشترک و اوین چنان اوج گرفته بود که حتی صدای سازمانهای حقوق بشری آن زمان و حتی همپالگیهایشان را در غرب و در آمریکا و به خصوص حزب دمکرات را در آورده بود، که دوران رئیس جمهوری جیمی کارتر در اواخر سال ۵۵ و اوایل سال ۵۶ از آن جمله بود.
ساواک چنان فضای تنگ و خفقانی را ایجاد کرده بود که همه به هم شک داشتند و در میان مردم عوام این جمله رد و بدل میشد که «دیوار موش دارد و موش گوش دارد». در این موارد هم، چون شفافیتی از نظر رژیم وجود نداشت اپوزیسیون چپ و مذهبی هم بزرگنمائی و آگراندیسمانهائی را تبلیغ و ترویج میکردند. مثلاً میگفتند، رژیم صد هزار زندان سیاسی دارد که در واقع تعداد زندانیان سیاسی از سه و یا چهار هزار نفر تجاوز نمیکرد. یا حتی مرگهای طبیعی، تصادفی و اتفاقی افراد معروف و سرشناس را به ساواک نسبت میدادند؛ مانند مرگ صمد بهرنگی، جلال آل احمد، مصطفی خمینی، دکتر شریعتی و….
در هر حال خفقان و سرکوب آزادیهای سیاسی رژیم سلطنتی مقوله آزادی را در دستور مخالفین و معترضین انقلاب ۵۷ قرارداد و شعار محوری انقلاب ۵۷ دومین کلمه خود بعداز استقلال را پیدا کرد. شاید در این جا لازم به یادآوری باشد که با وجود این فضای خفقان، در رژیم سابق آزادیهای مدنی برقرار بود و حکومت در زندگی شخصی افراد دخالتی نمیکرد.
۳- شعار محوری انقلاب ۵۷ و جمله «جمهوری اسلامی»
علیرغم اصلاحات اقتصادی عامرانه و رفرم از بالا که منجر به ایجاد صنایع وابسته، نیمهوابسته و گاهاً مستقل شده بود، مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، فاصله طبقاتی، حلبی آبادها، حاشیه نشینیها، بیسوادی، عدم دسترسی به بهداشت و آموزش… بسیار بود. چنان که اردشیر زاهدی وزیر خارجهی شاه در مصاحبهای در آمریکا بیان کرد:«اگر ایراد نداشتیم که انقلاب نمیشد»، نقش مسائل معیشتی و اقتصادی در انقلاب ۵۷ کم نبود. در یک جمله جای عدالت اجتماعی و کرامت انسانی به معنی وسیع کلمه در نظام پادشاهی خالی بود.
پس از این که به جای رهبری و هژمونی پرولتاریا، ملاتاریا و روحانیت سوار موج اعتراضی شد، کلمه سوم شعار محوری انقلاب ۵۷، به «جمهوری اسلامی» تغییر کرد و مردم با توجه به زمینههای مذهبی ۱۴۰۰ ساله و شبکه تبلیغی گستردهی آخوندها (که میراث پهلوی بود)، این بار در کلمه جمهوری اسلامی عدالت علی، برادری، برابری و.. را میدیدند. سخنان خمینی مبنی بر اینکه «هم دنیایتان را آباد میکنیم و هم آخرتتان را» و یا «شما را به مقام انسانیت میرسانیم» و اراجیفی از این قبیل باعث شد که مردم توهم عدالت اجتماعی را در کلمه «جمهوری اسلامی» ببینند.
واکاوی شعار محوری انقلاب کنونی یعنی «زن، زندگی، آزادی» را در بخش دوم این مقاله پی میگیریم.