ویژگی موقعیت کنونی: چالش‌ها و فرصت‌ها در دوره‌ای سرنوشت‌ساز

نقد

تهمورث آزادیخواه

هر دوره ای مانند دوره کنونی یا دوره موقعیت انقلابی ضرروتاً به انقلاب و یا حتی دگرگونی های سیاسی واجتماعی پیشرو نمی انجامد. اما بی تردید هر موقعیت انقلابی سرشار از فرصت های تاریخی بی همتائی است که هرچند دهه یک بار پدید می آید و در صورت آماده بودن طبقه انقلابی و نماینده و یا نمایندگان سیاسی آن می تواند به تحولات عظیم در راستای آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم فرا روید. اما هرموقعیت انقلابی در همان حال آبستن یک موقعیت ضدانقلابی است. این موقعیت ضدانقلابی می تواند حاصل سرکوب جنبش انقلابی توسط ضدانقلاب حاکم و یا سربرآوردن ضدانقلابی از نیروهای مخالف (مانند انقلاب ۵۷ ایران) به نام انقلاب باشد که شمار آن ها در اپوزیسیون جمهوری اسلامی اندک نیست.

اما برخلاف سال ۵۷، اکنون مردم ایران در پیکارهای چند دهه گذشته با جمهوری اسلامی، گام به گام به تصور نسبتاً روشنی از نظام جایگزین دست یافته اند. آگاهی و دست آوردی که در تاریخ ایران هرگز سابقه نداشته است. اکثریت قابل ملاحظه ای از مردم خواهان نظامی مبتنی بر دمکراسی هستند و دیگر نمی خوهند به جایگزین شدن یک استبداد با استبدادی دیگر تن دهند. زیرا در تصوری که آن ها از نظام جایگزین مطلوب بدست آورده اند لااقل برابری حقوقی زنان با مردان و جدایی دین از دولت و همچنین اصل حاکمیت و مرجعیت مردم (دست کم در سطح نظری) جایگاه تثبیت شده ای دارد.

همین تصور از مختصات نظام جایگزین موجب می شود در شرایط کنونی شکل گیری نیروی آلترناتیو با کندی پیش برود.علت آن نیز سنگینی تجربه شکست انقلاب بهمن و سربرآوردن استبدادی خشن تر، بیرحم تر و سرکوبگرتر ازاستبداد پادشاهی است. از همین رو، بخش قابل ملاحظه ای از مردم اکنون با احتیاط، واقع بینی و دوراندیشی بیشتری بازیگران فعال در صحنه سیاسی را سبک و سنگین می کنند.

اما چگونه می توان در ایران به دمکراسی دست یافت؟ در ایران امروز تنها با فراتر رفتن از نظام سرمایه داری و گذار به سوسیالیسم است که می توان به یک دمکراسی بنیادی، جامع و پایدار، که از ارکان هستی بخش سوسیالیسم است و البته آزادی های بی قید وشرط سیاسی که به همان انداره اهمیت دارد، دست یافت. برای گذار به سوسیالیسم، کنشگر اصلی آن باید با همه ظرفیت در صحنه حاضر شود. بنابراین یاری به قوام یافتن بلوک طبقاتی مستقل مزد و حقوق بگیران و به ویژه پیوند آن ها با توده به حاشیه رانده شده و جنبش های اجتماعی درحال رشد و بالندگی، یکی از وظائف حیاتی برای عملی ساختن این استراتژی است که سمت و سوی تکوین موقعیت کنونی، و یا به بیان دقیق تر، پیروزی و یا شکست دوره کنونی را تعیین خواهد زد.

علیرغم شکست اشکال گوناگون تجربه حزب- دولت های قرن بیستم و به همان سان شکست سوسیال دمکراسی درهمه مراحل گوناگون تکوین آن از اوائل قرن بیستم به این سو، شاهد تجدید حیات سوسیالیسم در سطح جهانی هستیم. تجدید حیات سوسیالیسمی که به قول مانیفست باید ابتدا در نبرد برای دمکراسی پیروز شود، برخاسته، متکی و پاسخگو به پائین باشد. چنین نظامی فقط با مرجعیت مردم (و مطلقاً همه مردم) می تواند پا بگیرد، پایدار بماند و تحول و تکامل یابد، نه با خواست یک اقلیت ممتاز. در مخالفت با حق وتوی این نوع اقلیت های ممتاز بود که مارکس “دموکراسی” را “دموس” (= مردم) در قدرت می نامید و می گفت در دموکراسی وجود انسان به خاطر قانون نیست، وجود قانون به خاطر انسان است.

بدون تجدید حیات این نوع سوسیالیسم در تشکل و یا تشکل های حزبی که آلترناتیو سوسیالیسم دمکراتیک را دربرابرآلترناتیوهای دیگر، بویژه آلترناتیو های ارتجاعی، نمایندگی کند، نه فقط رهائی قطعی و نهائی اکثریت عظیم بلکه حتی پایان دادن به استبداد و اقتدارگرائی در اشکال گوناگون آن، ممکن نخواهد بود . تردیدی نیست که تقویت و عروج جنبش کارگری که درچند سال اخیر رشد و بلوغ قابل توجهی یافته می تواند نقش تسریع کننده در همایش و سازمان یابی جنبش سوسیالیستی ایفاء کند. اما در شرایطی که نه فقط ضرورت بلکه دگرگونی های معطوف به رهائی یک امکان واقعی است، و تحولات پیش رو نه تقویمی که تاریخی خواهند بود، چپ باید با آهنگی متناسب با تحولات پرشتاب دوران سرنوشت ساز کنونی، با بازآرائی خود به نیرویی سازمان یافته و کارآمد تبدیل شود.اگر کمونیست ها وسوسیالیست های انقلابی در فرصت تاریخی کنونی نتوانند به موانع تشکل یابی خود فائق آیند، سرنگونی جمهوری اسلامی، آن هم در بهترین حالت به یک “انقلاب منفعل” و محافظه کار منجر خواهد شد و شکل گیری یک نظام جایگزین دموکراتیک برخاسته ازپائین و متکی به پائین ناممکن خواهد بود.


ارسال نقد

نظر شما