مقایسه شرایط کنونی با شرایط سال ۵۷
۱. آیا مردم ایران در شرایط کنونی، نسبت به پیش از انقلاب ۵۷ قویتر شدهاند یا ضعیفتر؟
۲. آیا رژیم شاهنشاهی در مقطع انقلاب بهمن (از نظرسیاسی ، اقتصادی، مدنی و بینالملی) باثباتتر بود یا رژیم فقها در شرایط کنونی؟
۳. ظرفیتهای خیزش بزرگ کنونی و موانع پیش روی آن کداماند؟
واقعیتهای عینی نشان میدهد که خیزش کنونی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی، نه تنها محکوم به شکست نیست بلکه با وجود همه مشکلات میتواند با براندازی این رژیم جهنمی به پیروزی دست یابد. برای روشنتر شدن این نکته، بهتر است قبل از هر چیز، به یاد داشته باشیم که چهل سال پیش مردم ایران با خیزشی تودهای حکومت دیگری را به زیر کشیدند. مقایسه موقعیت کنونی با شرایط سال ۱۳۵۷ نشان میدهد که امروز مردم ایران آشکارا از توانمندیهای بیشتری برخوردارند و جمهوری اسلامی رژیمی است آشکارا شکنندهتر از رژیم شاهنشاهی. در این رابطه نکات زیر قابل توجه است.
یک – حکومت شاه یک دیکتاتوری فردی بود که (دست کم در یک دوره ده ساله پیش از شروع بحران انقلابی) توانسته بود قدرت سیاسی کاملاً متمرکزی ایجاد کند و یکپارچگی خود را در مقابل جامعه نگهدارد؛ در حالی که جمهوری اسلامی یک دیکتاتوری چند پاره است که تقریباً هرگز نتوانسته قدرت سیاسی متمرکزی داشته باشد و با صدای واحدی حکمرانی کند.
دو – رژیم شاه (باز دست کم در همان دوره ده سالهی یاد شده) توانسته بود صدای همه مخالفان خود را خفه کند و به لحاظ سیاسی فضای اختناق آوری را بر کل جامعه ایران تحمیل نماید؛ در حالی که جمهوری اسلامی حکومتی است نابهنگام که برای حفظ خودش ناگزیر است علاوه بر سرکوب سیاسی، همیشه به سرکوب مدنی بسیار گستردهای نیز دست بزند و بنابراین تقریباً در تمام دوران موجودیت خود، علیرغم همه سرکوبهای خشنی که راه انداخته ، هرگز نتوانسته جامعه را به سکوت وادارد و غالباً با مقاومت وسیع بخشهای مختلف مردم روبرو بوده است. اگر رژیم شاه را یک دیکتاتوری اختناقی بدانیم که میتوانست جامعه را به سکوت وادارد، جمهوری اسلامی دیکتاتوری سرکوبگری است که دائماً جامعه را علیه خودش برمیانگیزاند.
سه – ایران در ده (یا حتی پانزده) سال پیش از شروع بحران انقلابی سال ۵۷ از رشد اقتصادی شتابانی برخوردار بود؛ نرخ رشدی که در میان کشورهای پیرامونی سرمایهداری تقریباً بیهمتا بود و در تاریخ معاصر خودِ کشور نیز، بیسابقه. در حالی که میانگین نرخ رشد اقتصادی ایران در دوره موجودیت جمهوری اسلامی زیر ۵/۲ (دو و نیم) درصد بوده است. بنابراین بحران انقلابی سال ۵۷ در شرایطی شکل گرفت که اکثریت مردم کشور بهبود شرایط معیشتیشان را برای دورهای چشمگیر، تجربه کرده بودند؛ در حالی که بحران کنونی در شرایطی شکل میگیرد که اکثریت مردم در تمام چهار دهه گذشته از بدتر شدن شرایط معیشتیشان رنج بردهاند. به عبارت دیگر، بحران سال ۵۷ محصول وقفه در یک نرخ رشد بالا، به اضافه نابرابری اقتصادی و برآورده نشدن توقعات اکثریت بود؛ در حالی که بحران کنونی ناشی از غیر قابل تحمل شدن فروپاشی اقتصادی و (البته) گسترش بیمهار نابرابری اقتصادی و چپاول تکیهگاههای معیشتی پائینیهاست.
چهار – در بحران انقلابی ۵۷ مردم بیشتر به صورت تودهای بیشکل به میدان آمدند؛ در حالی که در بحران کنونی مردم غالباً در صفوف مختلف و با مطالبات مشخص ظاهر میشوند. در بحران سال ۵۷ مطالبات مشخص عموماً پس از آغاز شورش مردم مطرح شدند؛ در حالی که در بحران کنونی، شورش دی ماه در ادامه طرح مطالبات مشخص در حرکتهای مکرر بخشهای مختلف مردم شکل گرفت.
پنج – در بحران انقلابی ۵۷، شورش از همان آغاز خصلت سیاسی و حتی ایدئولوژیک پررنگی داشت و نقش روحانیت طرفدار خمینی در شروع و ادامه آن تعیین کننده بود و از این فراتر، شورش بر سر دفاع از خمینی مشتعل شد و بنابراین، از همان آغاز، یک رهبر شناخته شده و با نفوذ داشت که با ادامه آن از موقعیت بی منازع و نفوذ تودهای گستردهتری برخوردار میشد. بعلاوه، اپوزیسیون سنتگرا تنها اپوزیسیون سازمان یافته و برخوردار از امکانات بسیج علنی و توده ای بود. در حالی که در بحران کنونی شورش عمدتاً با خواستهای مربوط به مسائل معیشتی و زمینی شروع شده و اکثریت قاطع مردم از یک دیکتاتوری بنیادگرای مذهبی روی گردانند و از زورگویی و فساد “مردان خدا” به جان آمدهاند و (دست کم تا حالا) اصلاً نه دنبال یک رهبر نجاتبخش و فرهمند هستند و نه خوشبین به هیچ نظام سیاسی ایدئولوژیک یا حتی یک ایدئولوژی مدون و شناخته شده.
شش – در بحران انقلابی سال ۵۷ هر چند زنان نیز همراه مردان علیه دیکتاتوری حاکم شرکت داشتند و حتی شرکتشان در مقایسه با جنبشهای پیشین ایرانیان چشم گیرتر بود، اما نقششان در راهاندازی حرکتهای مردمی مهم نبود. این در حالی است که زنان در فرسوده کردن دیکتاتوری کنونی و مخصوصاً ایستادگی روزمره در مقابل سرکوب مدنی جمهوری اسلامی نقش کلیدی داشتهاند و پیکار برای حقوق زنان یکی از مهمترین ستونهای تهاجمی رویارویی بزرگ کنونی است.
هفت – اکنون جمعیت شهرنشین کشور آشکارا بسیار بیشتر و جاافتاده تر از سال ۵۷ است و جمعیت تحصیل کرده به مراتب بیشتر از آن دوره. مخصوصاً باید توجه داشت که اکنون تقریباً همه شهرهای بزرگ و متوسط (و حتی بعضی شهرهای کوچک) کشور دانشگاه دارند و شمار دانشجویان وآموزشدیدههای دانشگاهی با آن دوره اصلاً قابل مقایسه نیست و در عین حال، نسبت بیکاری در میان آموزشدیدههای دانشگاهی یکی از بالاترینها در مقیاس جهانی است.
هشت – در سال ۵۷ جمعیت حاشیهنشین شهری در اشتعال بحران انقلابی و گسترش پایه اجتماعی روحانیت طرفدار خمینی نقش مهمی داشت. در حالی که در بحران کنونی، حاشیهنشینان که به مراتب گستردهتر از آن دوره هستند (و یک سوم کل جمعیت شهری کشور را تشکیل می دهند) خود بزرگترین و مظلومترین قربانیان نظام اسلامی هستند و نتایج هولناک حاکمیت روحانیت را با تمام گوشت و پوستشان لمس میکنند. در سال ۵۷ (در نتیجه مهاجرت داخلی بزرگی که در دهه پیش از آن شروع شده بود) روستازادگان درمانده در شهر بخش اعظم جمعیت حاشیهنشین شهری را تشکیل میدادند که مصالح فکری دَم دست شان در مساجد و حسینهها و هیأتهای عزاداری مذهبی قرار داشت و بنابراین روحانیت جریحهدار از “انقلاب سفید” شاه، به راحتی میتوانست از آنها بهره برداری کند. اما حاشیهنشینان شهری امروزی، هرچند جزو فعالترین بخشهای جمعیت در اعتراضات کنونی نیستند، اما با روحانیت حاکم نیز همگرایی ندارند و به احتمال زیاد در نخستین فرصت، به شورش عمومی علیه جمهوری اسلامی خواهند پیوست.
نه – در بحران انقلابی سال ۵۷ ، رژیم شاه تقریباً هیچ دشمن خارجی فعالی نداشت و به یاد داشته باشیم که حتی صدام حسین (که پیش از “قرارداد الجزایر” در سال ۱۳۵۴ ، رویارویی های خصمانه طولانی با رژیم ایران داشت) برای جلب رضایت شاه بود که در سال ۵۷ خمینی را عملاً از عراق بیرون انداخت. حقیقت این است که مردم ایران در رویارویی سال ۵۷ با رژیم شاه ، از پشتیبانی عملی هیچ دولت خارجی برخوردار نبودند و با یک جنبش برخاسته از پائین بود که آن را برانداختند.
با توجه به نکات یادشده ، دلیلی ندارد که امروز مردم ایران نتوانند با یک جنبش درون خیز، رژیمی را که آشکارا شکنندهتر از رژیم شاهنشاهی است، به زیر بکشند. در واقع، یادآوری این ظرفیت مردم، تأکیدی بر یک نکته نظری انتزاعی نیست، ما داریم از یک حقیقت تجربی مسلم صحبت میکنیم که در حافظه تاریخی و ذهنیت تودهای امروزی ایرانیان نیز جایگاه مهمی دارد.