رادیو و تلویزیون بی‌بی سی و، راستی در پوستین چپ ازایران (فرخ رژیم نگهدار)

ایران خبر نقد

بابک خرمی

امروزه، بنگاه سخن‌پراکنی بی‌بی سی، با دعوت مکرر از، سخنگوی چریک‌های شرمگین ونادم از گذشته خود، و با استفاده از آن‌ها، اهداف واپس گرای خود را در جهت حفظ رژیم حاضر در لفافه نظریات تئوریکی دنبال می‌نماید، سخن گوی چریک‌های نادم، نظریات خود را برای آینده ایران چنین توضیح میدهد.


۱- مهمترین کار و وظیفه ایرانیان پرهیز از خشونت است.

۲- راه نجات، رسیدن به دموکراسی است، که البته یک راه بسیار طولانی و پر مشقت است.

۳- به جای اعتراضات خیابانی باید به مردم برای رسیدن به دموکراسی آموزش دادو از آن‌ها بخواهیم که به تمرین دموکراسی بپردازند.

۴- البته بطور ضمنی می‌گویند، انقلاب اجتماعی کهنه شده است و جوامع برای رسیدن به همان دموکراسی سرمایه داری باید از ابزار قانونی استفاده کند.

در تاریخ مبارزات اجتماعی، این نظریات سازشکارانه، از نظر تئوریک، به مکتب پراگماتیسم آمریکایی باز می‌گردد. که قرابت نزدیکی با نظریات مکتب فرانکفورت دارد این نظریات بارها و بارها از طرف رویزیونیسم اروپایی در مقابل نظریات مارکس علم شده است و چیز تازه‌ای نیست ولی این روشنفکران اصلاح طلب خود را در زیر پرچم تئوریک رویزیونیسم پنهان کرده اند. البته نباید فراموش کرد که گردانندگان بی‌بی سی – وزارت خارجه انگلیس – به هیچ وجه نا آگاه نیستند و کاملا آگاهانه به طور ضمنی از زبان چریک‌های نادم به توسعه نظریه و تئوری پراگماتیسم می‌پردازند. هرچند این اغراض تئوریک برای چریک نادم و لیبرال امروزه پوشیده و ناپیدا می‌باشد. حال به بینیم در شالوده این فلسفه اجتماعی رویزیونیسم چه چیزی نهفته است. که روشنفکران ایرانی دانسته یا نادانسته آلت دست بی‌بی سی برای اشاعه چنین نظریاتی در میان روشنفکران طبقه متوسط شده اند.

سابقه تاریخی

بعد از انقلاب اکتبر، همه چشم‌ها به آلمان دوخته شد که با کمک بزرگترین طبقه کارگر اروپا، بقا و تداوم انقلاب بلشویکی و انترناسیونالیسم پرولتری را تحقق بخشدکه با کشتار اسپارتاکیست‌های حزب سوسیال دموکراسی (از جمله رزالوکزامبورگ و…) آلمان، سرمایه داری و محافل راست سیاسی آلمان موفق می‌شوند که انقلاب بلشویکی را برای آلمان و سپس برای ایتالیا دچار شکست سازند و راه را برای راستگرایان و فاشیسم و نازیسم باز کنند.
روشنفکران چپ طبقه متوسط در کشور آلمان و اروپای مرکزی، در این وضعیت نومید کننده، نگاه خود را متمایل به رونریونیسم چپ و راست کردند و در دهه ۳۰.۱۹۲۰ جنبش فکری مکتب فرانکفورت را پایه گزاری کردند، این جنبش نخست این پرسش را برای خود طرح کرد که چه اشتباهی در نظریات مارکس وجود داشت که انقلاب پرولتری، انترناسیونالیستی در آلمان و اروپای مرکزی نتوانست به پیروزی برسد. از نظر آنان قبل از هر چیز باید پایه‌های نظریه این اشتباه را، در مارکسیسم جستجو کرد.

رویزیونیسم فلسفی همیشه چهره خود را در زیر نظریات شبه علمی و حتی مارکسیسم تجدید شده پنهان نگاه می‌دارد. رویزیونیسم به طور مستقیم تا جائیکه ممکن است به نظریات مارکس به طور مستقیم حمله نمی‌کند بلکه در گوشه و کنار به طور ضمنی موضوعاتی را مطرح می‌سازد که بسیار عوام پسند و حتی انقلابی می‌باشد. موضوعاتی که تعریف و تفسیر آن‌ها برای همگان گنگ و مبهم است. مطرح‌ترین موضوعات برای انها می‌باشد، موضوعاتی از قبیل آزادی، عدالت، قانون مداری… و بعد سعی می‌کند در سطوح بالای فلسفی به نظریات مارکس و اصول مارکسیسم حمله کنند.

مکتب فرانکفورت در دنبال کردن همین خط مشی برای خود سه موضوع و وظیفه مهم تعین می‌کند که عبارتند از:

۱- آزاد ساختن انسان از بردگی
۲- آزادی
۳- خلق جهانی که نیازها و خواسته‌ها و توانایی انسان را ارضاء و تحقق بخشد. (هورکهایمر ۱۹۷۴)

هر سه شعار موافق طبع هر انسان فرهیخته و آزاده اندیش است، برای تحقق بخشیدن به این خواسته‌ها نخست این است که باید توضیح دهد چه چیزی در جریان و امنیت اجتماعی نادرست است. دوم از دیگران نخواهیم که برای تغیر آن شرکت کنند سوم: هنجار‌های لازم را برای رسیدن به اهداف اجتماعی مهیا سازیم.

در رسیدن به این اهداف می‌توانیم از:

فیزیولوژی، فرهنگ و نهادهای اجتماعی کمک گرفت و سپس مدعی می‌شود که انسان خود خالق تاریخ خویش است و می‌تواند موجب تغیر و تبدیل در سرمایه داری معاصر به شرایط اجتماعی مطلوب شود. از نظر آن‌ها (هورکهایمر). تحقق این اهداف فقط و فقط از یک طریق ممکن است فقط با دموکراتیزه کردن بیشتر جامعه تا اینکه انسان بتواند بیشتر و بیشتر به وسیله انسان قابل کنترل باشد و جامعه به عقلایی بودن و خردمندی برسد. و خلاصه کلام (تبدیل سرمایه داری به دموکراسی حقیقی)

نکته دیگری که این مکاتب از آن دوری می‌جویند این است که، در عین حال که از اصل پایه‌ای تضاد استقبال می‌کنند آن را محدود به قلمرو، مفاهیم و زبان وگفتار می‌کنند، و تضادهارا در گفتار آشکار می‌بینند. و تضاد را به قلمرو عینیات که گفتار از آن ناشی می‌شود سوق نمی‌دهند. و خلاصه کلام اینکه، از دیالکتیک و مقوله اصلی آن تضاد، تا جایی که ممکن است فرار می‌کنند و در مسائل سیاسی، سعی دارند تا تضادهای عینی را به روبنایی جامعه الصاق کنند که نتایج تبعی توصیه وامر به مصالحه است، هرچند به ظاهر حتی می‌توان چپ افراطی باشد، ویا حداقل از دیالکتیک به عنوان عامل شناخت و سلاح برند مبارزه طبقاتی دوری می‌جویند.

به هر حال چریک نادم تمام مطالب رویزیونیسمی فوق الذکر را که در تاریخ مارکسیسم به اصلاحات و مصالحه طبقاتی و پرهیز از خشونت و حفظ وضع موجود است چنین خلاصه می‌کند:

«مجموعه نیروهایی که طی ۲۵ سال اخیر با هویت اصلاح طلبانه یا به نوعی اصول گرایی اعتدال گرایانه برآمد داشته‌اند، چنان چه امروز حول دو هدف معین – کاهش شکاف حکومت و مردم، و کاهش تقابل میان ایران وآمریکا –هم سو و هم سخن شوند، چنان چه بحران در نظام حکمرانی شدت گیرد، می‌توانند با جذب نیروهای چپ، جمهوری خواه ملی مذهبی برای تشکیل یک جبهه ملی برای اصلاحات قدم پیش گزارند و در یک انتخابات آزاد مورد حمایت مردم قرارگیرند و مسئولیت امور کشور را به عهده گیرند.»

در این گفتار موارد رویزیونیستی واپسگرا به طور واضح و روشنی عیان شده است.

۱- برداشتن شکاف بین حکومت و مردم. واضح است که از نظر این چریک نادم، ماهیت رژیم و ماهیت زندگی توده‌های مردم در تضاد نیست چون اگر در تضاد باشد امکان سازش هم وجود ندارد.

۲- در راه مبارزه طبقاتی مردم، راه سازش و اصلاح طلبی قابل پذیرش است و علاوه بر آن، آن را تنها راه می‌داند.

۳- در فلسفه رویزیونیست‌ها دست به دامان عامل خارجی شدن امری طبیعی است که در اینجا هم لحاظ شده است. کسی منکر داشتن رابطه درست با کشورهای دیگر نیست، ولی نفع عادی شدن این روابط به چه کسی می‌رسد قابل بحث است. در جایی که بخشی از تولیدات کشور مستقیم به سپاه واگذار شده مسئله روشن است، که عادی شدن روابط با آمریکا و دست یافتن به پول تحریم‌ها، مستقیم به جیب چه کسانی می‌رود، با توجه به این که فقط یک قلم دزدی از اموال مردم، چهار میلیارد دلار بوده است. ایشان چگونه به چنین هیئت حاکمه‌ای اعتماد دارد.

۴- تمام رویزیونیست‌ها در طول تاریخ، سخن از انتخابات آزاد به میان آوردند، و در این جا هم رویزیونیست ما منظورش این است: که مردم ایران باهمین رژیم و با کمک انتخابات آزاد، برمشکلات طبقاتی خود غلبه خواهند کرد. جالب است که در تحریم قبل انتخابات، مردم نظرشان را در مورد حکومت ابراز کردند.

۵- البته تنها شعاری که بعد از انقلاب در ایران تحقق یافت، شعار ایشان بود که: سپاه پاسداران را با سلاح سنگین مجهز کنید. حالا خوش بختانه سپاهی داریم که علاوه بر سلاح سنگین با موشک و… مجهز شده است و منافع توده‌های مردم روز به روز بیشتر تأمین شده است.

۶- احتیاجی به مراجعه به تاریخ و فلسفه ماتریالیستی نیست تا شکست سیاست‌های رویزیونیستی و پاسفیستی انفعال گرا را در تمام کشور ها، بدون استثناء نشان دهیم. کافیست ایشان نگاهی به گذشته خودش بکند. در اول ماه مه بعد از انقلاب نیمی از تهران در تصرف چریک‌های فدایی خلق بود و به قول خودشان مرزما از غرب تهران تا خیابان کارگر است، وپانصد هزار نفر باز به گفته خودشان در تظاهرات اول ماه مه در پشت سر این چریک کار کشته در حرکت بودند… اما زمانی که داشت از ایران فرار می‌کرد پانصد هزار نفر به پانصد نفر تقلیل یافت است. سیاست‌های سازش‌کارانه و رویزیونیستی این چنین فاجعه‌ای به بار آورد ولی چون در ماهیت شخصیت فردی ایشان، سازش و مصالحه نهادینه است به غیر از این نظریات رویزیونیستی چیزدیگری به بیرون تراوش نمی‌کند. از کوزه همان تراود که در اوست.

۷- البته ایشان با کمال شرمندگی، نمی‌گویند که هدف فقط حفظ نظام است نه چیز دیگری، و بقیه حرف‌ها ماله کشیدن و ماست مالی کردن این هدف اساسی است. خداوند که کاری به کار ما ندارد ولی امیدواریم که ایشان را از راه راست منحرف کند.

۸- به هرحال بی‌بی سی با بهره برداری از نظریات چپ راست‌های مسبوق به سابقه چپ در ایران، بطور کامل و یک پارچه در تلاش برای حفظ نظام و وضع موجود و پرهیز از انقلاب، استفاده به عمل می‌آورد.

۹- چریک کارکشته و سردو گرم چشیده و جهان دیده – فقط به این پرسش ساده جواب دهد: «چه کسی قادر است این انتخابات ازاد را برگزار کند» با توجه به اینکه بنابر گفته خودشان فقط ۱۱.۵ درصد از مردم از آن‌ها حمایت می‌کند چنین رژیمی چگونه انتخابات آزاد بر علیه خود را برگزار می‌کند تا به زباله‌دان تاریخ به پیوندد.

۱۰- البته پیش از این، این چریک پیر جهان دیده، رهبر کارگران و زحمت کشان، در نامه‌ای به رهبر انقلاب از وی عاجزانه درخواست کرد که با مردم کنار بیاید. بدین ترتیب این چریک پیر، راه جدیدی برای رسیدن به اهداف بزرگ اجتماعی خود پیدا می‌کند التماس کردن به هیئت حاکمه، چیزی که مارکس، انگلس، لنین چه گوارا… آنرا پیدا نکرده بودند و بی‌جهت درمبارزه طبقاتی بودند.

۱۱- انقلاب و قهر انقلابی، همیشه خواب آرام رویزیونیست‌ها را برهم می‌زند و نمی‌گذارد که اصلاح طلبان با خیالی راحت، منافعی را که بدست آورده‌اند در کنار توده‌های فقیر مورد استفاده قراردهند. استفاده از ثروت‌های کلان از نظر آنان حق مسلم و بی‌چون و چرای آنان است.

نکته تاریخی: می‌گویند تاریخ عجیب است و نادیدنی‌ها را دیدنی می‌کند و پوشیده‌ها را آشکار. حمید اشرف چریک فدائی، در زمستان سرد، در میدان راه آهن و سر پل جوادیه در زیر باران و برف بهمن ماه به دنبال اسلحه می‌گشت و چریک جانشین او: در خیابان‌های لندن، در زیر برف و باران، چتر به دست به دنبال صندوق رای می‌گشت.


ارسال نقد

نظر شما