دستاورد‌های انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و چالش‌های آن

ایران

امید نیک

انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، در عرصه‌ی رو بنا، و به ویژه فرهنگی، به پیروزی‌های غیر قابل برگشتی رسیده است. از جمله:

قطع رابطه رژیم با هنرمندان، ورزشکاران، روزنامه نگاران، دانشجویان و استادان دانشگاه، مؤلفین و مترجمین و نویسندگان، جامعه علمی کشور و از همه مهمتر دستیابی نسبی به پوشش اختیاری.

به دستاورد‌های فرهنگی و روبنایی انقلاب ژینا، باید رایج شدن گفتمان‌های (DISCOURSE) برابری زن و مرد، نگاه عمیقاً سکولار به مسائل اجتماعی، و جدایی دین از دولت، بی‌اعتبار شناختن مذهب رسمی و دولتی، و زیر سؤال بردن ساختار‌ ایدئولوژی نظام توسط زنان و جوانان و پایان دادن به توهم اصلاحات را، هم اضافه کنیم.

از آنجائی که این پیروزی‌های فرهنگی، نه از طرف بالایی‌ها، نه توسط رفرم و اصلاح و نه به وسیله یک برنامه‌ی آمرانه توسط یک مستبد، بلکه از بطن جامعه و توسط اقشار مختلف مردم (زنان، جوانان، دانشجویان، کارگران و بی‌صدایان و.. ) سامان یافته و به دست آمده، به قول فیلسوفان نفی دیالکتیکی صورت گرفته و برگشت ناپذیری همه آن‌ها را تضمین می‌کند.

بدین ترتیب انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، به یک انقلاب فرهنگی موفق تبدیل شد که به طور مداوم تا کنون ادامه دارد. مبارزه زنان برای آزادی پوشش و مخالفت با حجاب اجباری به جایی رسیده و می‌رسد که مبدل به یک بخش بزرگ مبارزه سیاسی مردم با رژیم تبدیل شده و می‌شود، دامنه این مبارزه از کودکان (دبستان‌های دخترانه) تا کهن‌سالان (مادر ستار بهشتی) را در بر می‌گیرد.

دستاورد‌ها و پیروزی‌های سیاسی انقلاب «زن، زندگی، آزادی»

۱- جداشدن کامل بخش بزرگی از اصلاح طلبان از رژِیم(خط تاج‌زاده و آخرین اطلاعیه میرحسین موسوی و… ).
۲- وحدت و همگرایی ایرانیان و اپوزیسیون خارج از کشور. (تجمع ۱۰۰ هزار نفری در برلین و… ).
۳- نفی ولایت فقیه از سوی اکثریت مطلق جامعه (نوک تیز حملات و شعار‌ها به عمود خیمه نظام و راس رژیم یعنی ولایت فقیه)
۴- هژمونی و سرکردگی نسبی آزادی‌های فردی و اجتماعی در مقابل فرهنگ سنتی ومذهبی (روی گردانی از تکلیف‌گرایی و تلاش برای شناخت و به دست آوردن حقوق شهروندی)
۵- بی‌اعتبار شدن، قانون اساسی، قوای سه‌گانه، و دستگاه‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی رژیم. (زیر پا گذاشتن باید‌ها و نباید رژیم، توسط مردم و بنا بر آمار خود نظام، بسته شدن ۵۰۰۰۰ مسجد از مجموع ۷۵۰۰۰ مسجد و… ).
۶- وحدت در میان تمام اقوام، اقلیت‌های قومی، مذهبی، و زبانی. (شعار از زاهدان تا کردستان، جانم فدای ایران و دفاع از بهائیان و… )
۷- حمایت و همبستگی جهانی نیرو‌های مترقی، در اروپا، آمریکا، آسیا و… از خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی». (تحت فشار گذاشتن دولت‌ها توسط نیرو‌های مترقی در سراسر جهان، برای اعمال محدودیت‌های مختلف به رژیم ملا‌ها، برای رعایت حقوق بشر و حقوق معترضین و پذیرش وکالت زندانیان و… ).
۸- ایزوله شدن سیاسی رژیم در سازمان ملل متحد و تشکیل کمیته حقیقت‌یاب حقوق بشر برای اولین بار در تاریخ سازمان ملل. (اخراج از کمیسیون زنان سازمان ملل و… )

پیروزی‌های طبقاتی خیزش ژینا

۱- جدا شدن کامل بی‌چیزان و تهیدستان پایین جامعه از رژیم و شرکت در خیزش انقلابی. (اعتراض و اعتصاب معلولان، بنیاد شهیدی‌ها، حاشیه‌نشین‌ها و تفسیر جدید خامنه‌ای از کلمه مستضعفان و… )
۲- جدا شدن بیش از پیش طبقه متوسط از رژیم. (به دلیل ابر بحران‌های اقتصادی، به تقریب بخش بزرگی از طبقه متوسط فقیر‌تر شده و به صفوف مزدبگیران و طبقه کارگر سرازیر شده و بخش بالایی طبقه متوسط هم لااقل تضاد‌های فرهنگی و اجتماعی با رژیم فقها دارد که به ناچار با خیزش انقلابی همراه است).
۳- وحشت و ترس نظام از حضور سازمان یافته و متشکل طبقه کارگر به عنوان طبقه و نه افراد منفرد در اعتصابات و اعتراضات. (استقرار یگان‌های ویژه در حوزه‌های نفتی، گازی و پتروشیمی، دستگیری و اخراج سران و لیدر‌های کارگری و زندانی کردن آن‌ها، جلوگیری از انعکاس اخبار کارگری مثل سپیده قلیان و… ).
۴- نگرانی و واهمه اپوزیسیون راست (بورژوازی) از رادیکالیزه شدن خواسته‌ها و مطالبات اکثریت عظیم مزدبگیر و طبقاتی شدن آن در خیزش اخیر. (سلطنت طلب-مجاهد و… )
۵- اکنون در یک‌سالگی خیزش ژِینا مردم فقط سرنگون طلب نیستند بلکه به فکر بدیل و آلترناتیوی هستند که دموکراسی، آزادی، فرصت‌های برابر و… برای همه مردم را تضمین کند و چرخه باز تولید استبداد و دیکتاتوری را متوقف کند.

نیروهایی که هنوز همراه رژیم هستند

الف- نیرو‌های نظامی، انتظامی، اطلاعاتی و نیرو‌های خارجی وابسته به رژیم (حزب الله، حشدالشیعبی و.. )
ب- بخشی از نیرو‌های بروکراتیک
ج- بخشی از سرمایه‌داری متوسط به بالا و عمدتاً با فرهنگ مذهبی با گرایشات اصلاح‌طلبانه (البته که نباید از اتاق بازرگانی، حزب موتلفه، جریان پایداری و حجتیه غافل بود).

به علت نبودن آمار درست از توزیع جمعیت در میان طبقات گوناگون، به ناچار به یک تخمین تقریبی متوسل می‌شویم: در سال ۱۳۵۷ جمعیت تهران نزدیک به سه میلیون نفر بود و اکنون پانزده میلیون نفر است و یا شهر مشهد در اوایل انقلاب ۵۷ نزدیک به یک میلیون نفر بوده و اکنون بالای ۵ میلیون نفر است، و همین نسبت در سایر شهر‌های بزرگ بر قرار است.
نتیجه منطقی این که افزایش جمعیت در شهر‌های بزرگ نتیجه مهاجرت روستاییان به شهر‌های بزرگ بوده است. بالطبع این مهاجرین سرمایه‌دار نبوده‌اند و اکثر آن‌ها جذب دستگاه‌های بروکراتیک کشور شده‌اند و با توجه به فرهنگ سنتی که داشته‌اند به طور عمده در دستگاه‌هایی جذب شده‌اند که از نظر امنیتی مفید بوده‌اند مانند سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، بسیج، تبلیغات اسلامی، رادیو تلویزیون، کمیته امداد و آموزش و پرورش و…

بدین ترتیب این اقشار خرده‌بورژوا همراه با سرمایه‌داری طبقه متوسط به بالا، تنها متحدان طبقاتی رژیم هستند که می‌توانند هم چون لمپن پرولتاریا در اعمال ضد مردمی شرکت مؤثر داشته باشند.
در انقلاب ژینا، مردم تا کنون نتوانسته‌اند ماشین دولتی را در هم بشکنند و قدرت سیاسی را بدست آورند که به بخشی از دلائل آن در ذیل می‌پردازیم:

۱- ماهیت رژیم سرمایه‌دار‌ی دولتی است، که لنین آن را بدترین و مخوف‌ترین نوع حکومت قلمداد می‌کرد. رانت خواران، نهاد‌های مذهبی سرمایه دار، بنیاد‌های اوقاف و…. انحصار درآمد نفت در دست دولت، علاوه بر همه‌ی این‌ها سپاه پاسداران و مراکز اقتصادی وابسته به آن، به طور تقریب می‌توان گفت که نود درصد ثروت ملی ایران در دست نهاد‌های دولتی و مذهبی وابسته دولت است.

۲- عدم شرکت کارگران یقه سفید، رؤسای پیمان‌کاران وابسته رژیم و قشر‌های بالای سرمایه‌داران وابسته حکومت و رانتخواران در خیزش اخیر.

۳- نبود سازمان‌یابی منسجم از پایین در محلات، محیط‌های کاری، کارخانجات، و از همه مهمذتر عدم ارتباط افقی و سراسری این تشکل‌ها با هم، باعث شد که خیزش اخیر تا کنون نتواند حرکات اعتراضی معلمان، بازنشستگان، کارگران و… را با خود همراه کند.

۴- تا زمانی که طبقه کارگر به معنای وسیع کلمه و تمام مزدبگیران متحد و منسجم به عنوان طبقه‌ای برای خود در جنبش حضور پیدا نکنند جنبش و خیزش جاری یا به نتیجه نمی‌رسد و اگر هم برسد به دموکراسی، آزادی، عدالت اجتماعی اقتصادی دست نخواهد یافت.

لنین در کتاب برنامه ما سال۱۸۹۹ که هنوز چشم انداز انقلاب سوسیالیستی دور بود مشکل اساسی را در حکومت تزاری می‌داند و چنین می‌نویسد:

در روسیه نه فقط کارگران بلکه تمام شهروندانی که از حقوق سیاسی خود محروم شده‌اند خواستار سر نگونی تزار هستند. روسیه یک حکومت مستبد تک نفره است، تزار به تنهائی قانون وضع می‌کند، ماموران را عزل ونصب می‌کند و آن‌ها را کنترل می‌کند و به همین دلیل به نظر می‌رسد که تزار و تزاریست‌ها مستقل از تمام طبقات هستند و به یکسان با همه آن‌ها رفتار می‌شود. اما در حقیقت هر آبدارچی به طور انحصاری از میان طبقات سر سپرده انتخاب می‌شود. اما در مبارزه سیاسی کارگران نباید تنها بمانند، تمام مردمی که از حقوقشان محروم شده‌اند و…. از جمله تمام مردمان تحصیل کرده‌ای که نمی‌توانند با کسانی که‌اندیشه آزاد را می‌کشند کنار بیایند وهم چنین کسانیکه ناقض آزادی گفتار می‌باشندو… زمانیکه پرولتاریا پرچم مبارزه را به احتزاز در آورد از تمام این اقشار کمک دریافت خواهد کردو… پرولتاریا در خط مقدم برای کسب حقوق مردم است و برای کسب دمکراسی.

نقل قول از لنین

تجربه‌ی تاریخی

در انقلاب مشروطیت طبقه متوسط به طور فعال شرکت می‌نماید و در مجلس اول تعداد نمایندگان از کسبه نیمی از انتخاب شدگان هستند.
در جریان ملی کردن صنعت نفت طبقه متوسط نقش تعیین‌کننده داشت و نمایندگان آن جبهه ملی و دکتر مصدق حداکثر زحمت را متحمل شدند.
در انقلاب ۵۷ بازار و بازاریان سنتی به آرزوی دیرینه خود برای برپائی حکومت مذهبی رسیدند.

این که نظریه پردازان رژیم عربده می‌کشند که انقلاب ژینا نتوانست قشر خاکستری را با خود همراه کند خالی از حقیقت نیست. اما فرزندان همین خدمت‌گزاران دیکتاتوری که امروزه به جوانان تبدیل شده‌اند و در حدود ۶ میلیون دانشجو هستند که بلای همین رژیم شده‌اند. اکنون رژیم به اشتباه خود در گسترش دانشگاه آزاد به خوبی پی برده است و در صدد انحلال و یا کوچک کردن آن است. به هر حال طبقه متوسط کنونی ایران به ویژه قشر رو به پایین که در اثر وضع بد اقتصادی تمام امکانات اقتصادی، آزادی‌های فردی، فرهنگی و.. را از دست داده و می‌دهد نیرویی است که در این انقلاب مداوم برای کسب دمکراسی شرکت دارد. (البته بسیار غیر مستقیم).


ارسال نقد

نظر شما