کشف حرکت جدید تاریخ، حرکت از جزئی به کلی و پایان عمر دیکتاتورها

نقد

کاوه آهنگر

یازده روز از حمله نیروهای نظامی پوتین به اکراین می‌گذرد ومردم اکراین به طور یکپارچه در مقابل ماشین جنگی وجهنمی پوتین ایستاده‌اند. حدود یک ماه پیش بود که مردم قزاقستان بر علیه دیکتاتور حاکم بر آن کشور خروج و شورش کردند و با دادن هشت هزار کشته به کمک همین پوتین سرکوب شدند. حدود دوسال پیش مردم بلاروس میلیونی به خیابان آمدند و با ۷۸ نفر کشته و هزاران بازداشتی سرکوب شدند. از سال ۹۶ تا کنون مردم ایران بی‌وقفه و در اشکال متفاوت ودر عین حال متشکل به خیابان آمدند و علیرغم دادن کشته، بازداشتی، احضار و تهدید به مبارزه خود ادمه می‌دهند. به این بیلان می‌توان مبارزات مردم تونس، الجزایر، مصر، لیبی، سودان و… را هم افزود. مردم میلیونی به خیابان‌های میانمار آمدند وخواستار آزادی شدند و از طرف ارتش میانمار و با حمایت چین سرکوب شدند.

در مجموع می‌توان گفت که از دهه ۲۰۱۰ تا کنون توده‌های میلیونی مردم جهت رسیدن به آزادی در هر کجا به میدان آمده‌اند، اما نکته مهم ومشترک در همه این مبارزات این است که، مردم یکپارچه و با یک خواسته وحتی یک شعار و بدون رهبری احزاب و گروه‌های سنتی و جدید، پای به میدان مبارزه گزارده‌اند. . در قرن نوزدهم و بیستم، توده‌های مردم راه خود را بدنبال روشنفکران و نظریه‌پردازان طبقه متوسط پیگیری می‌کردند، ولی امروز همه متحد و با یک شعار واحد و با خود مدیریتی خویش پای به میدان مبارزه می‌گذارند.

نکته مهم وقابل توجه این است که در دهه قرن ۲۱ توده‌های مردم مبارزات را خودشان شروع وخودشان سامان دهی می‌کنند و بطور یکپارچه و با وحدت برای آزادی بر علیه حکومت‌های دیکتاتوری پای به عرصه می‌نهند. جریان به گونه‌ای است که انگار تاریخ آن‌ها را در یک مقطع و حتی در یک روز بیدار می‌کند و در آن‌ها آرمان و خواسته‌های واحدی را می‌دمد و در جهت تکامل به پیش میراند.

پاسخ فلسفه ومنطق به این رویکرد تاریخ چگونه است؟

دلیل فلسفی ومنطقی این موضوع روشن است در گذشته از طرف کلی به طرف جزئی حرکت صورت می‌گرفت، بدین صورت که روشنفکران و انقلابیون برنامه‌های کلی را با آموزش بطرف توده‌ها می‌بردند و اکنون حرکت از جزئی بطرف کلی صورت می‌گیرد، یعنی هر آنچه افراد تک به تک تجربه کرده‌اند بصورت نیروی مشترک تاریخی که جنبه کلی دارد مطرح می‌شود وچنین بنظر می‌رسد که همه آن‌ها تحت تاثیر نیروی کلی مشترک تاریخی قرار دارند، مثلا وقتی شما در هریک ازماشین‌های مسافرکشی تهران سوار شوید در همه جا با یک تفسیر از وضعیت سیاسی جامعه روبرو می‌شوید، چون تاریخ خواسته‌های فردی جدا از هم را در امر کلی و مشترک جمع می‌کند. در هر دوران تاریخی بدلیل رشد تضادها، همین اتفاق، به همین صورت وبا همین مضمون اتفاق افتاده است از ۱۹۱۰ میلادی قرن بیستم، زمزمه‌های استقلال و رهائی ازاستعمار در جهان شروع شد و چنان این استقلال طلبی و رهائی از استعمار همه گیر می‌شود و شمولیت جهانی به خود گرفت که در سال ۱۹۷۵ تمام حکومت استعماری از صفحه گیتی جمع شدند، یعنی حرکت استقلال طلبی از حالت خاص و جزئی به سمت یک حرکت کلی در تاریخ بشر پیش می‌رود و زمانی که حالت کلی پیدا کرد دارای نیروی لایزال و شکست ناپذیر می‌گردد و دوران جدیدی را در تارخ رقم می‌زند.

امروز هم حرکت برای بدست آوردن آزادی در هر یک از افراد جامعه که بصورت خاص و جزئی جلوه می‌کند به سوی حرکت توده‌ای عام و کلی در مبارزات یک پارچه حرکت می‌کند و تاریخ خبر از پایان حکومتهای دیکتاتوری می‌دهد و بزودی باید حکومت هائی بر پا شوند که خواسته‌های توده‌ها را مد نظر قرار دهند. این عام شدن حرکت آزادی طلبی است که هر بار در گوشه و کنار جهان، میلیون‌ها نفر را به خیابان‌ها می‌کشاند و آن‌ها را در یک جهت تاریخی صف آرائی می‌کند، و چون حرکت کلی شده است همه افراد با یک شعار و با رهبری خودشان، جنبش آزادی طلبی را به پیش می‌برند، و ما بخوبی ناظر مدیریت توده‌ها از حرکات انقلابی هستیم که خودشان براه انداخته‌اند و چون حرکت کلی است دارای نیروی لازم جهت ساختن دوران جدید تاریخی می‌باشد. این کلی شدن حرکت خاص امروزه در امور تجارتی هم قابل مشاهده است. در یک شب یک کالائی با یک برند تجارتی عالم گیر می‌شود و توده‌های وسیعی ازمردم را به دنبال خود به حرکت در میاورد.
پیدا شدن این نیروی خود سامان وتحت مدیریت خود توده‌ها همان است که لنین از آن بعنوان خود مدیریتی توده‌ها نام می‌برد ودر هر کجا که در انقلاب اکتبر مشکلی پیش می‌آمد، لنین سفارش می‌کرد که به خود توده‌ها مراجعه کنید، آن‌ها بهترین مدیران برای حل مشکلات و تضادها هستند و این سفارش لنین امروز بطور خودبخودی در همه جا ظاهر می‌شود، چه درتظاهرات خیابانی، چه دراعتصابات توده‌ای، چه در جنگ اکراین و چه در مبارزه برای آزادی در هر گوشه جهان.


نوید بخش، واقعی ودر عین حال دشوار به هر حال تردیدی نیست که حرکت تاریخ کلی است و برگشت‌پذیر نمی‌باشد بطور مثال از فئودالیسم به سوی بورژوازی می‌رویم ولی به هیچ روی حالت خاص دیگری در حرکت تاریخ دیده نمی‌شود که ازفئودالیسم به جای دیگری برویم ویا از سرمایه داری به سوی سوسیالیسم می‌رویم، راه خاص دیگری در پیش روی تاریخ نیست. حرکت تاریخ کلی است و امروزه به دروازه‌های جهان جدید رسیده‌ایم، در جهانی که برای حکومتهای دیکتاتوری همچون حکومت‌های استعماری جائی نخواهد بود. در دست گرفتن قدرت توسط توده‌ها امری نا گزیر خواهد بود و برای رسیدن به این هدف بدون مبارزات طبقاتی و اجتماعی و متاسفانه بدون تلفات انسانی نا ممکن است. تاریخ راه خود را ازمیان آتش و دود باز کرده و میکند. سرنوشت کشورهای اروپائی که می‌گفتند جنگ نه و صلح آری، امروزه با حمله روسیه به اکراین روشن شده است و این خواب شیرین از چشم اروپائیان بیرون می‌رود. اروپائیان حالا درک می‌کنند که مماشات کردن با دیکتاتورها چه نتایجی ببار خواهد آورد.


تضاهرات خودجوش مردمی درکف خیابان‌ها خبر از پایان عمر دیکتاتورها می‌دهد چون که بصورت کلی عمل کرده و دوران جدید تاریخی را برای انسان‌ها نوید می‌دهد.


ارسال نقد

نظر شما