مبارزه با سرمایه داری جهانی و بازوی نظامی آن، با کدام نیرو؟

دسته‌بندی نشده نقد

همایون سپهوند

مبارزه با سرمایه داری جهانی به سر کردگی آمریکا و بازوی نظامی آن، ناتو، با کدام نیرو؟ با نیروی کار؟ یا با نیروی سرمایه؟

همایون سپهوند

١- تأکید بر مسلمات تاریخ برای کدام استنتاج؟

به توضیح واضحات و اظهر من الشمس‌ها نپردازیم که آمریکا و شرکای اروپائی آن در طول تاریخ چقدر استعمارگر بوده‌اند، چند کودتا کرده‌اند، چه کشور هائی را تجزیه کرده‌ند و می‌خواهند بکنند؛ و بازوی نطامی آن‌ها، ناتو چه جنایاتی که تا به حال انجام نداده و یا در صدد انجام آن نیست. لازم نیست کسی حتما چپ باشد و یا حتی خیلی سیاسی باشه که از این موارد آگاه باشد، با یک جستجوی ساده‌ی اینترنتی می‌توان تمام این فجایع را با آمار و ارقام مشاهده کرد. بعید است کسی که جایگاه خود را در اردوگاه کار و زحمت تعریف می‌کند منکر فجایع امپریالیست‌ها به رهبری آمریکا و بازوی نظامی آن‌ها یعنی ناتو باشد. مگر اآن که ریگی به کشف داشته باشد، یا منافعش چنین اقتضا کند و یا از نظر تحلیل تئوریک منحرف باشد.

٢- رقابت باند‌های سرمایه با هم تا حد جنگ

واقعیت این است که سیستم سرمایه‌داری سلطه خود را با جهانی شدن به تمام جهان گسترانده و باند‌های مختلف سرمایه چه در سطح جهانی و چه در چارچوب ملی جهت استعمار و استثمار و توسعه مناطق تحت نفوذ خود به رقابت، جنگ و.. می‌پردازند. آن‌ها هر کجا که نتوانند رقبا را حذف یا از میدان به در کنند به اتحاد‌های هر چند موقت اقتصادی، سیاسی، و نظامی دست می‌زنند.

بارز‌ترین نمونه جنگ سرمایه با سرمایه جنگ جهانی اول و بد‌تر از آن جنگ جهانی دوم است و شناخته‌ترین بلوک‌های سیاسی اقتصادی G7، G20 و شاخص‌ترین بلوک نظامی آشکار شده، پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو می‌باشد. تاریخ گواهی می‌دهد که رقابت و درگیری بین باند‌های مختلف سرمایه‌داری چه در سطح جهانی و چه در سطح ملی برای طبقات پایین جامعه به جز کشتار فرزندانشان، خرابی، ویرانی، بیماری و قحطی به ارمغان نیاورده است. نیروهائی که عمدا و یا سهوا در جنگ کرکس‌ها و کفتار‌ها جانب یک طرف را بگیرند اگر خیانت به اقشار فرودست نباشد، باعث بی‌اعتباری و بی‌حیثیتی آن‌ها در نزد توده‌هاست.

٣- مبارزه نیروی کار با سرمایه، سرمایه‌داری، امپریالیسم و ناتو

با نگاهی به کمون پاریس، انقلاب اکتبر ١٩١٧ در روسیه، انقلاب کوبا، انقلاب چین به رهبری مائو، و ویتنام و… می‌توان دید که مبارزین و انقلابیون در این کشور‌ها با تمام تفاوت‌ها و با تمام نقدهایی که به آن‌ها وارد است، در یک چیز مشترکند و آن این که، نیروی کار کشور خودشان را در چهار چوب ملی به قدرت رسانده‌اند و با اتکا به اردوی کار و طبقه‌ی کارگر کشور خودشان، به مبارزه با امپریالیسم و بازو‌های اقتصادی نظامی آن پرداخته‌اند. (برسی نتایج، دست آوردها و شکست‌های این انقلابات موضوع این نوشته نیست).

اولین و اصلی‌ترین وظیفه انترناسیونالیستی چپ‌ها و کمونیست‌ها این است که تمام هم و غم خود را صرف به قدرت رساندن طبقه کارگر به معنی وسیع کلمه در کشور خودی و ملی خودشان بکنند نه این که تبدیل به سیاهی لشکر و پیاده‌نظام قدرت‌ها در سطح ملی و بد‌تر از آن جهانی شوند. حتی اگر، این قدرت، والادمیر لنین باشد چه برسد به این که والادمیر آن، از جنس پوتین باشد.


٤- پوتین، چین، شانگهای، بریکس و بلوک شرق

بهتر است این قسمت را با چند سؤال شروع کنیم.

  • آیا مناسبات اقتصادی حاکم بر کشور‌های عضو بریکس، سرمایه‌داری است یا سوسیالیستی؟
  • آیا پوتین نماینده پرولتاریای کشور روسیه است؟ و یا نماینده پرولتاریای جهانی است؟
  • آیا این قطب شرقی در صدد بر انداختن مالکیت به طور اعم و مالکیت بورژوائی به طور اخص می‌باشد؟
  • آیا این بریکس و شانگهای و.. در صدد ایجاد جوامع در کشور‌های عضو خود هستند که بقول مارکس : “شکوفائی هر فرد ضامن شکوفائی همگان است” هستند.؟ و…

واقعیت تلخ این که پاسخ تمام این سئوالات منفی است. هم‌دوش و ساقدوش شدن با پاکستان کودتاخیز و تروریست‌خیزی که تا کنون چندین بار سر کشمیر با عضو دیگر بریکس یعنی هندوستان تا حد جنگ اتمی پیش رفته، نه مبارزه با امپریالیسم است نه مبارزه با ناتو. در این قطب اقتصادی شرقی همانند قطب‌های رقیب غربی آن مناسبات سرمایه‌داری مبتنی بر استثمار فرد از فرد حاکم است و این بلوک صرفا در رقابت با قطب غربی مشابه شکل گرفته است. وجه اشتراک کشور‌های عضو بلوک بریکس در دیکتاتوری، کشتن و زندانی کردن مخالفین، عدم پایبندی به کرامت انسانی و نادیده گرفتن حقوق شهروندی است که در رای دادن شرم‌آور منفی و یا ممتنع، در قطعنامه حقوق بشری بر علیه رژیم فقها مشهود بود.


ارسال نقد

نظر شما