ارتشهای آلمان، بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم میجنگیدند. هفتهٔ منتهی به کریسمس شماری از سربازان آلمانی و انگلیسی با سلام و دست تکان دادن از پشت خاکریز، به همدیگر نزدیک شدند، گویی که اصلاً با هم دشمنی ندارند.
شب کریسمس، جنگ را تعطیل کردند و عملاً آتش بسی نانوشته به اجرا گذاشتند تا دستکم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند.
در ارتش آلمان، یکی از سربازان که سابقهٔ خواندن در اپرا را داشت شروع به خواندن ترانهٔ کریسمس مبارک کرد، سربازان دیگر جبههها صدای خوانندهٔ آلمانی را میشنوند و با پرچمهای سفید، به نشانهٔ صلح از خاکریز بالا میآیند و به سوی ارتش آلمان میروند.
آن شب سربازان ۳ ارتش در کنار هم شام میخورند، آواز میخوانند و کریسمس را جشن میگیرند، ولی فرماندهان هر ۳ ارتش توافق میکنند که از روز بعد صلح شکسته و دوباره جنگ آغاز شود!
صبح روز بعد دست و دل سربازان به جنگیدن نمیرفت. چند ساعت که گذشت باز هم پرچمهای سفید بالا رفت و پس از گفتگوی ۳ نمایندهٔ ارتش، تصمیم بر این شد تا برای سرگرمی گروه سربازان با هم فوتبال بازی کنند.
سربازان به قدری با هم رفیق میشوند که با هم عکس میگیرند و هدیه رد و بدل میکنند و حتی آدرس خانههای خود را به همدیگر میدهند تا پس از خاتمهٔ جنگ به کشورهای هم سفر کنند! دیداری که هیچگاه پیش نیامد، چراکه اغلب این سربازان در نبرد کشته شدند.
رویدادی که ذکرش رفت با نام «Christmas Truce» در تاریخ معاصر شناخته میشود.
سالها بعد «کریس .دی .برگ» متن یکی از نامههای سربازان را در یک حراجی به قیمت ۲۷ هزار دلار میخرد. «پل مک کارتنی» هم در ویدیوی یکی از کارهایش به این اتفاق ادای احترام کرده و سال ۲۰۰۵ هم «کریستین کاریون» با استناد به مدارک این رویداد، فیلمی با نام «کریسمسِ مبارک» میسازد، فیلمی که اسکار بهترین فیلم خارجی را میگیرد.
در جنگ کسانی کشته میشوند که نه همدیگر را میشناسند و نه میدانند چرا میجنگند؟ اما کسانی که جنگ را به راه میاندازند، هم همدیگر را میشناسند و هم چرایی جنگیدن با هم را.
آتشبس زیبا در کریسمس ۱۹۱۴ لحظهای نمادین از صلح و انسانیت را در میان یکی از خشنترین وقایع تاریخ معاصر به نمایش گذاشت.
یاد این سربازان بی گناه گرامی و نفرین بر جنگ افروزان گناهکار باد.