نگاهی به دستاوردهای خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»

ایران نقد

خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» یک سال تمام چهره ایران را دگرگون کرده ویک تحول اساسی در عرصه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جامعه ایجاد کرده است. این خیزش فضای عمومی کشور را آن چنان دگرگون ساخته که نگاه های بسیاری در منطقه و جهان در انتظار تحولات اساسی تر به ایران دوخته شده است. هر چند از حرکت توفنده آن کاسته شده است، اما همچون دریائی ژرف به صورتی آرام و بی صدا بنیان های زندگی در این کشور را دگرگون می کند. در آستانه اولین سالگرد این جنبش انقلابی، نگاهی به دستاوردهای آن می تواند راه روشن تری پیش پای رهپویان انقلابی بگذارد که برای دنیائی بهتر مبارزه می کنند ومی روند که جایگاه واقعی ایران پیشرو، مدرن و امروزی را در منطقه و جهان رقم بزنند. روشن است که نگاهی به دستاوردها به معنای چشم فروبستن بر مشکلات راه پیش رو، موانع گسترده پیشروی و بررسی اشتباهات ودرس های این انقلاب نیست. این بخش را می توان در جمع بندی دیگری به قضاوت نشست.

اول ـ خیزش انقلابی ژینا یک انقلاب فرهنگی تمام عیار در جامعه ایجاد کرده است. یکی از مهم ترین نمودهای تحول جامعه ایران پس از جنبش مهسا، دین‌ گریزی وکشف حجاب در تمام سطوح جامعه و از جمله در مناطق سنتی نشین، شهرستان های کوچک و مناطق سنتی جنوب شهر تهران است. اما موضوع از پوشش مو وحجاب فراتر رفته است. مرد سالاری نهادینه شده در همه سطوح به شیوه ای چشمگیر عقب رانده شده است و مقام و موقعیت زن را در جامعه و در خانواده ارتقاء داده است. انقلاب ژینا به دولت دینی یک “نه” بزرگ گفته است و این مهمترین دستاورد خیزش انقلابی ژیناست. انقلاب فرهنگی مردم ایران با پیشتازی زنان شجاع کشور، نه تنها ادغام دین ودولت را به چالش کشیده است بلکه بنا دارد تا به حضور شرع در قوانین برای همیشه نقطه پایان بگذارد و سکولاریسمی مدرن و از پائین را در جامعه نهادینه سازد. در بسیاری از مناطق، بزهکاری تا نرخ ۶۰٪ کاهش یافته است. این تحولات و جنبش مهسا باعث رشد امیدواری مردم شده است. رشد امید، همبستگی اجتماعی از فاکتورهای بسیار مهم جامعه است که به شکل آشکاری رژیم را به هراس انداخته است.

دوم ـ جنبش انقلابی ژینا مسئله ملی را سراسری کرد و همبستگی ملی را به سطحی بسیار بالا ارتقاء داد. اکنون مسئله ملی با مسئله زنان و جدائی دین از دولت گره خورده است. ایران کشور چند ملیتی است وگره خوردن مسئله ملی با جنبش برابری طلبانه زنان و مسائل کلان مبارزاتی مردم یک نوع همبستگی درخشان در کشور ایجاد کرده است. حالا دیگر مبارزه برای برابری حقوقی همه آحاد مردم کشور بی توجه به تعلق ملی، مذهبی، جنسی، جنسیتی، فرهنگی و طبقاتی امری پذیرفته شده است. این تحول بزرگ ضربه سنگینی هم بر “شونیست های قدرت طلب” وهم بر “ناسیونالیست های تنگ نظر” وارد آورده است. ایجاد همبستگی ملی و سراسری و توجه به حق تعیین سرنوشت ملیت های تحت ستم و امید به شکل گیری ساختارهای برابری طلبانه و ایجاد اتحاد داوطلبانه همه ملل ساکن کشور را می توان دومین دستاورد مهم خیزش انقلابی ژینا دانست.

سوم ـ خیزش انقلابی ژینا هر چند شروعی توفنده و انفجاری داشت و ارکان دستگاه ولایت و خلافت اسلامی را به لرزه درآورد، اما در مسیر خود از تلاش برای براندازی سریع فراتر رفت و سمت و سوی انقلابی همه جانبه به خود گرفت. حالا دیگر مردم ایران که یک انقلاب تمام عیار را آرام و استوار به پیش می برند، به فکر ساختن فردایی بهتر هستند. پیوند مبارزات آزادی خواهانه، مدنی، اجتماعی و فرهنگی با مبارزات اقتصادی، مطالباتی، معیشتی در این یک سال گذشته آن چنان قدرتمند شده است که خواست هایی هم چون اشتغال شرافتمدانه با حداقل دستمزد واقعی، آموزش، بهداشت و درمان رایگان، مسکن قابل زیست و قابل پرداخت، تامین اجتماعی فراگیر و همگانی، به خواست های عاجل و روز مردم تبدیل شده است. اکنون برای اولین بار در مبارزات چهل ساله اخیر مردم ایران شاهد پیوند مبارزات سیاسی و فرهنگی با مبارزات اقتصادی و طبقاتی هستیم. این وضعیت مسئله دولت جایگزین ونظام جایگزین را به دستور روز مبارزات مردم کشانده است. همین عنصر کلیدی است که جنگ مردم با حاکمیت را به جنگی فرسایشی، فکر شده و هدفمند تبدیل کرده است. حالا مردم ایران به فردای سرنگونی هم فکر می کنند و از همین رو به راحتی به دنبال آلترناتیوهای بَزک شده روان نمی شوند. این به معنای بلوغ سیاسی جنبشی است که نمی خواهد یک بار دیگر با پرش در تاریکی صورت مسئله را پاک کند و آینده یک کشور و شهروندان ساکن آن را به خطر بیاندازد.

چهارم ـ خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» آلترناتیوهای راست و بورژوائی را به شکل حیرت انگیزی آچمز و تا حدی رسوا و کم رنگ کرده است. وزن بالای گرایش بسیاری از روشنفکران در اوایل خیزش ژینا به سوی آلترناتیوهای راست و حتی سلطنت طلب مورد حمایت رسانه های مگاتنی امپریالیستی، نشان می داد که تا چه اندازه این آلترناتیوهای بزک شده مطرح بودند. اما یک سال جنبش انقلابی مردم صورتک های دروغین آنها را در هم درید. حالا سلطنت طلبان و رضا پهلوی به یک آلترناتیو در کنار دیگر آلترناتیوها بدل شده و بسیاری از روی آوردندگان به اردوی آنها، خیمه گاه سلطنت را ترک کرده اند. سازمان مجاهدین به عنوان یکی دیگر از آلترناتیوهای مورد حمایت قدرت های خارجی، به برگ سوخته ای تبدیل شده است. این سازمان نه تنها مجبور شده پسوند اسلامی را از «جمهوری دمکراتیک اسلامی» بدون توضیح و یواشکی بردارد، بلکه حتی اکنون بر سر حفظ اردوگاه های خود در اروپا نیز باید منتظر تصمیم قدرت های بالادستی باشد. حتی آلترناتیوهای جمهوریخواه نیز در برابر خواست های طبقاتی مبارزات کارگران و زحمتکشان و تهیدستان با مشکلات جدی روبرو شده اند. بسیاری از آنها از کنار خواست هایی همچون آموزش، بهداشت و درمان رایگان می گذرند، نسبت به خواست مسکن قابل زیست و قابل پرداخت و تامین اجتماعی فراگیر و همگانی مُهر سکوت بر لب می زنند و حق تعیین سرنوشت ملیت های تحت ستم را تنها در گزینه ای همچون عدم تمرکز خلاصه می کنند. روشن است که چنین نگاهی، جایگاه آنها را به عنوان یک آلترناتیو در نگاه اکثریت بزرگی از مردم به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد. حتی علیرغم رشد و گسترش مبارزات اقتصادی و طبقاتی کارگران و زحمتکشان و روی آوری آنها به شعارهای طیف چپ جامعه، تمامی جریانات چپ که هنوز از الگوهای شکست خورده حزب ـ دولت های بورژوائی تحت نام سوسیالیسم قطع امید نکرده اند، نتوانسته اند و نمی توانند جایگاه قابل اعتنائی در میان مردم باز کنند. زیرا که این انقلاب بر پرچم خود آزادی، دمکراسی و قدرت گیری مردم از پائین را نوشته است و بی اعتنائی این بخش از چپ به شعار دمکراسی نقش آنها در این انقلاب را به شدت پائین آورده و کم اثر کرده است. از این رو به چالش کشاندن آلترناتیوهای مدعی در این انقلاب، چهارمین دستاورد این خیزش انقلابی است.

پنجم ـ خیزش انقلابی ژینا و حضور مستمر، آرام، سنگین و استوار مردم بر خواست های خود علیرغم سرکوب لجام گسیخته و به شدت بیرحمانه حاکمیت یک دست شده، بنیان های دولت دینی را در هم شکسته است. نیروهای حافظ نظام اسلامی را متفرق و مردد کرده و در نیروهای مدافع جمهوری اسلامی شکاف های بسیار آشکاری ایجاد کرده است. حالا دیگر تنها یک اقلیت سازمانیافته، بنیادگرا و به شدت ارتجاعی و متکی به نیروی اسلحه مدافع نظامی است که از درون پوسیده است و در ذهنیت مردم به زباله دانی تاریخ فرستاده شده است. این را حتی مدافعان دیروزی این نظام نیز با گوشت و پوست خود لمس می کنند و مدام به رهبری “نظام” هشدارهای مصلحانه می دهند. حالا بسیاری از نیروهای درونی رژیم از “خودبراندازی”، از “فروپاشی” ، از “انفجار خشم مردم” و از انقلاب خبر می دهند و نگرانند. هسته سفت قدرت نیز به عبث فکر می کند با زور اسلحه و به کمک یک اقلیت هار، وحشی و بی رحم بدون برآورده کردن حداقلی از خواست های معیشتی و مطالباتی مردم و بی اعتناء به خواست های آزادیخواهانه، اجتماعی و فرهنگی مردم می تواند استمرار این حاکمیت را حفظ کند. در واقع ایجاد شکاف در درون نیروهای مدافع جمهوری اسلامی و بی آینده کردن حکومت اسلامی یکی دیگر از دستاوردهای این خیزش انقلابی است.

ششم ـ خیزش انقلابی ژینا و دوراندیشی مردم در پیشبرد آن به قدرت های خارجی نیز این درس را داده است که ایران نه لیبی است، نه عراق، نه سوریه و نه افغانستان. همه طرح های نیروهای سلطه جو برای کشاندن نیروهای همسو و تربیت شده برای دخالت خارجی در امور داخلی مردم ایران با شکست تمام عیار روبرو شده است. این هم از بلوغ جنبشی خبر می دهد که می داند چه نمی خواهد و برای چه مبارزه می کند. همین امر قدرت های خارجی را به شدت نسبت به جنبش مردم ایران محتاط کرده است و برمتن این شرایط عقب نشینی های حکومت اسلامی را نیز برای پیشبرد منافع امپریالیستی خود به خدمت می گیرند. بده و بستان های قدرت های خارجی با حاکمان جمهوری اسلامی و برخوردهای محتاطانه شان بیانگر آن است که می دانند این جنبشی نیست که بتوان با آن بازی کرد. تاکید بر حفظ استقلال از سوی این جنبش را باید یکی دیگر از دستاوردهای خیزش انقلابی ژینا دانست. روشن است که خواست ها و دستاوردهای خیزش انقلابی ژینا، تاکید آن بر برابرحقوقی زنان با مردان، سکولاریسم رادیکال و از پائین، جدائی دین از دولت و بر کندن نقش شرع در قوانین و حتی الغای مذهب رسمی، پافشاری بر خواست تامین اجتماعی فراگیر و همگانی با آموزش، بهداشت و درمان رایگان، نگاه مثبت به خواست های ملیت های تشکیل دهنده ایران و رفتن به سوی ساختارهای حکومتی ضامن اتحاد داوطلبانه، و در نهایت ساختن ایرانی ، مستقل و دمکراتیک با شهروندانی آزاد، برابر و مرفه، تاثیر بسیار روشنی بر خویشاوندان مان در کشورهای همسایه بر جای خواهد گذاشت. تردیدی نیست که حاکمان کشورهای همسایه و منطقه و قدرت های سلطه جو، از تحولاتی در این ابعاد احساس خطر می کنند. این نکته ای اساسی است که انقلاب اجتماعی مردم ایران باید نسبت به آن با حساسیت بالائی برخورد کند و راه های جلب حمایت های مردمی در منطقه را مورد بررسی قرار دهد.

ارزیابی مشترک، سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) و حزب کمونیست ایران


ارسال نقد

نظر شما