نمایش‌نامه در نیم پرده

ایران طنز

افزایش جمعیت و ازدواج اجباری به دستور رهبری

قاضی:‌ متهم خودش را معرفی کنه.
متهم:‌ بنده قوچ‌علی قوچ‌علی‌زاده.
قاضی:‌ چند وقته که ازدواج کردی؟
متهم: دو سال قربان.
قاضی:‌ چند تا فرزند داری؟
متهم: قربان صاحب فرزند نشدم.
قاضی: چرا؟
متهم: قربان خدا نخواسته.
قاضی: چطور خدا نخواسته؟! تو خودت به اندازه کافی تلاش نکردی.
متهم: به خدا قسم شب و روز تلاش کردم ولی نشد.
قاضی: این کذب محضه. چون خدا امر خیر را می‌خواد و مانع کار خیر نمی‌شه.
متهم: قربان علاوه بر خدا من هم به دنبال همین کار خیر بودم.
قاضی: این کذب محضه. وقتی خدا و پیر و پیغمبر و امام و نائب امام کار خیر را می‌خوان، نشد نداره.
متهم: این بار عفو بفرمایید. دوباره دو برابر تلاش می‌کنم.
قاضی: بعد از ۷۴ ضربه شلاق آزاد می‌شی و یک سال مهلت داری که صاحب فرزند شی. حتی اگر لازم شد از دیگران هم کمک بگیر.
متهم: چشم قربان.


ارسال نقد

نظر شما