امید نیک
در یک نگاه کلی، دو بلوک و قطب در جهان کنونی ما خودنمائی میکنند.
اول – بلوک و قطب غربی و یا غرب محور، شامل آمریکا، اتحادیه اروپا (۲۷ کشور) ژاپن و… که در همپیوندیهای، نظامی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی و… در قالب ناتو، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی و… با هم کار میکنند که عملکرد و سابقه نه چندان کوتاه آنها، حداقل در چند دهه گذشته با آمار و ارقام و امثال و مصداق اظهر من الشمس است و لازم به توضیح و تفسیر ندارد، و مد نظر این یاداشت نیست.
دوم- بلوک شرق ویا شرق محور، که شامل کشور های چین، روسیه، ایران، عربستان، بلاروس، بحرین، قزاقستان، افغانستان(طالبان)، میانمار(برمه)، احتمالا پاکستان و سوریه و …کشورهایی که بصورت کاندید عضو، ناظر و یا در صف قبول تقاضا، انتظار پیوستن به این بلوک را دارند میشود. عنقریب که نه تنها کشورها، بلکه گروه هایی مثل حوثیهای یمن، حزب الله لبنان، جهاد اسلامی فلسطین، گروه حماس، الشباب سومالی و بوکوحرام نیجریه، هم متقاضی پیوستن به این بلوک یعنی بلوک شرق باشند.
کشورهای معروف به گردش به شرق و یا نگاه به شرق که اسامی آنها در بالا شمرده شد، همکاری و هم پیوندیهای اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و احتمالا نظامی، خود را در قالب عنوانی چون، سازمان همکاری شانکهای، بریکس(brics )، مناسبات اقتصادی اورآسیا، جاده ابریشم، کریدور شمال و جنوب و… شکل داده و میدهند.
احتمال قریب به یقین شکلگیری قطب و بلوک شرق در رقابت با بلوک و قطب غربی، شکل گرفته است، سئوالاتی که اینجا مطرح میشود اینکه
۱- آیا رقابت، مخالفت و یا حتی جنگ، بلوک شرق با قطب غربی، برای مترقی بودن و ارتقایی بودن آن کافیست؟
۲- آیا میلیاردها انسان ساکن کشورهای بلوک شرق در این قطب، که صرفا رقیب بلوک غربی هستند به آزادی، دموکراسی، عدالت اقتصادی، صلح و سبز دست خواهند یافت؟
۳- آیا شعار «شکوفائی آزاد هر فرد، شرط شکوفائی همگان است» را که در بلوک غرب پس از چند صد سال متحقق نشد، این بار قرار است در بلوک شرق به مرحله اجرا در بیاید؟
در ذیل به ویژگی مشترک (بطور نسبی و با درصدی بالا و پائین) کشورهای بلوک شرق به سرکردگی چین و روسیه میپردازیم.
تقریبا تمام کشورهای عضو بلوک و قطب شرق در موارد ذیل مشترکند.
۱-وجود اقتصاد دولتی (دولتی که نه تنها کارگران وزحمتکشان را نمایندگی نمی کند،حتی مراحل انتخاباتی بورژوائی و مرسوم را هم طی نکرده است.)
۲- وجود الیگارشی و باندهای اقتصادی رانتخوار
۳- نبود انتخابات آزاد
۴- حکومتهای فردی و دیکتاتوری
۵- کشتار جمعی مردم (بلاروس، ایران، چچن، قزاقستان، بحرین، چین، سوریه و…)
۶- انحصار ثروت در دست عدهای محدود و فقر بیکران تودهها
۷- ابهام و اعلام نشدن اهداف سیاسی بلوک
۸- تنها هدفی که از این بلوک متصور میتوان شد، حفظ قدرت فردی و تثبیت دیکتاتوری به هر قیمت است
۹- نداشتن سیستم قضائی مستقل
۱۰- نادیده انگاشتن حقوق زنان در اغلب این کشورها
۱۱- عقبماندگی فرهنگی و اجتماعی
۱۲- مبارزه با هنر و هنرمندان نو جو، بخصوص هنر اعتراضی
۱۳- رشد وتوسعه قدرت نظامی و انبار تسلیحاتی
۱۴- وجود تضادهای طبقاتی بسیار شدید بین نخبگان حاکم و تودههای زحمتکش
۱۵- غارت ثروتهای ملی و انتقال آن به کشورهای غربی
۱۶- در خطر قرار دادن صلح و امنیت جهانی
۱۷- نپذیرفتن منشور حقوق بشر سازمان ملل
۱۸- حضور پر رنگ ارتجاع و نهادهای مذهبی در اکثر این کشورها
۱۹- در بعضی از موارد طرفداری از تبعیض نژادی، مذهبی، قومی