تحولات افغانستان

افغانستان نقد

کاوه آهنگر

رسانه های جمعی غرب چنان وانمود می سازند که تحولات افغانستان تحولات یک شبه و تصادفی بوده است و برای اثبات نظریه ایشان و پنهان ساختن واقعیت های ضروری و تاریخی در افغانستان به دلیل تراشی های این چنینی می پردازند تا خود را از زیر بارمسئولیت وضعیت کنونی و ظهور طالبان خارج سازند.

۱- فاسد بودن حکومت در کابل
۲- خسته شدن مردم از جنگ
۳- بند و بست های پشت پرده امریکا با پاکستان
۴- ورود ایران در حمایت از طالبان
۵- ورود روسیه وچین به عرصه سیاسی افغانستان
۶- دشمنی چین و روسیه با آمریکا
۷- به بن بست رسیدن اتحاد آمریکا با اروپا
۸- حکومت فردی و استبدادی کرزای و اشرف غنی
۹- فریب خوردن دستگاه اطلاعاتی غرب
۱۰- قراردادهای ترامپ با طالبان
۱۱- بی کفایتی بایدن در ادامه گفتگوبا طالبان
۱۲- تغیرسیاست کلی آمریکا در خاورمیانه

و دلایلی از این قبیل که می توان به شمار آنها افزود. اما هر کس با اندک اطلاعات تاریخی و سیاسی به خوبی درک می کندکه هیچ یک از این دلایل و یا مجموعه،یا بخشی از آنها ،دلیل اصلی فروپاشی حکومت افغانستان نبوده است.

چون در اصل برای فروپاشی یا تغیر کیفی یک پدیده فقط وفقط یک دلیل اصلی( تضاد اصلی) بیشتر وجود ندارد و سایر عوامل باید در کنار تغیرات در تضاد اصلی پدیده رشد و تکامل پیدا کند.

مثلا اگر فقط فاسد بودن حکومت افغانستان مطرح باشدبه حکومت های آسیای میانه ( تاجیکستان ، ازبکستان …..)و یا خاورمیانه(عربستان ، ایران ، سوریه ، لبنان ……..) همگی می بایستی با کوچکترین تکان سیاسی و نظامی تا کنون سقوط کرده باشند .

اگر حکومت فردی و استبدادی مد نظر باشدکه این نوع حکومت ها از شماره بیرون است . اگر معامله پشت پرده با پاکستان مطرح باشد که از ورود ارتش سرخ به افغانستان چهل سال می گذرد و اتحاد آمریکا و پاکستان در باره سرنوشت افغانستان همیشه پابرجا بوده است و …..

برای دلایل فوق الذکر مثال های متشابه و نقض کننده بسیار است . در تمام این موارد چیزی که رسانه های غربی آن را پنهان می کنند ، دلایل تاریخی ، طبقاتی ، ایده ئولوژی است، آنچه که موجب فروپاشی حکومت افغانستان شد را می توان دریک جمله خلاصه کرد.

شونیسم مذهبی – ملی

در هیچ کجای جهان تضاد آنتاگونیستی بین مذهب و ملی گرایی وجود نداشته است چون ملی گرایی و ناسیونالیسم برای ادامه حیات خود از تمام امکانات بالقوه جامعه استفاده می کند مثال بارز ترکیب این دو باهم انقلاب گاندی در هند و رسیدن به استقلال آن کشور است.ملی گرائی نیروی کهن تاریخی است که در لباسهای مختلف می تواند به حیات خود ادامه دهد. مثال بارز آن مائوئیسم در چین می باشدکه در زیر لباس سوسیالیسم ناسیونالیسم افراطی در چین رشد می کندکه تابه امروز ادامه دارد.شونیسم در چین یکی از پایه های اصلی حکومت آن کشور است. ملی گرایی ناصر از حمایت تمام مردم عرب زبان برخوردار است. حکومت ملی مصدق مورد حمایت همه اقشار مردم ایران است و خلاصه اینکه ، ملی گرایی و حالت افراطی آن یعنی شونیسم می تواند از حمایت همه اقشار جامعه با انواع تفکرات مختلف و به ویژه از حمایت ایده ئولوژی مذهبی حداقل برای مدت طولانی برخودار شود. در جنگ ایران و عراق هم ملی گرایی در اوائل جنگ با مذهب پیوند عمیقی برقرار کرد. و شونیسم افراطی را پدید آورد ، هر چند به خاطر تضادهای طبقاتی به تدریج برای مدتی مذهب بر ملی گرایی غالب بود ولی این تفوق به تدریج به نفع ملی گرایی در حال تغیر است.شونیسم حتی در قرن ۲۱ م در کشور امپریالیسم آمریکا رشد کرد ( ترامپ ) .

به یاد داریم که مردم افغانستان برای رسیدن به استقلال از انگلستان در مبارزه ناسیونالیستی شرکت کردند به همین جهت مبارزات ناسیونالیستی برای مردم افغانستان بیگانه نیست. این مبارزات حتی در دامن یک کشور عشیره ای و نه حتی فئودالی و نه حتی به هیچ وجه سرمایه داری رخ داده است. در کشوری که طبقه متوسط سرمایه داری وجود نداردو میخواهد مبارزه ناسیونالیستی شکل گیرد بدون تردید. باید از طرف سایر نیروها ی اجتماعی ، فی المثل مذهب حمایت شده باشد.

در ادبیات سیاسی کلاسیک زمانی با واژه ناسیونالیسم روبرو می شویم که پس از انقلاب کبیر فرانسه است ، بنابر برداشت مارکسیسم از تاریخ ناسیونالیسم حاصل پیدایش و به قدرت رسیدن طبقه متوسط ( بورژوازی ) است و بدین ترتیب از سال ۱۸۰۰ به بعد که بورژوازی حاکم بلا منازع سیاسی کشورهای اروپایی شد با ناسیونالیسم ( ملی گرایی ) روبرو می شویم. که در مقاطع مختلف این ناسیونالیسم در لباس لیبرالیسم ، فاشیسم ، نازیسم ظاهر شده است ودر حالت تک بعدی خود که با مذهب یا نژاد پرستی همراه شده تبدیل به شونیسم افراطی شده است و با پیدائی امپریالیسم در جنگ چهانی اول انواع و اقسام شونیسم توسعه و گسترش میابد چون این نوع شونیسم افراطی برای تقسیم بازار جهانی به نفع امپریالیسم بسیار کارآمد می باشد و بعد از جنگ جهانی اول ، شونیسم برای مبارزه خشن برعلیه سوسیالیسم و کمونیسم به کار گرفته شد. اما در جهان سوم که طبقه متوسطو صنعت گر رشد نکرده بود و این ملت ها مواجه با ورود استبداد مستقیم به کشورشان شدند ، ناسیونالیسم به چهره ضد استعماری در میان این ملت ها رشد گسترده ای یافت و در واقع آنتی تز استعمار غرب گردید. این روند به خوبی در زمان استقلال یافتن افغانستان و در جنگ های ضد استعماری بر علیه انگلستان به رهبری امان الله خان خود را نشان می دهد. در واقع در کشور عقب مانده افغانستان تضاد بین منافع کشورهای استعمار نیروی محرکه جنبش های آزادی بخش ملی و ضد استعماری شد و این روند در تمام کشورهای عقب مانده که فاقد طبقه متوسط هم بودند روندی غالب و سر کرده شد ه و ناسیونالیست ها رهبری مبارزه برعلیه استعمار را بدست گرفتند . این موضع هنوزهم تا زمان ما از اعتبار خود بر خوردار است.

به هر حال این ملی گرایی افراطی (شونیسم ) احتیاج به لباس ایدئولوژیک داشت و مذهب می توانست که این لباس را بر تن آن بپوشاند. همراهی روحانیون افغانستان با امان الله خان (غازی ) در جنگ برعلیه استعمار انگلستان به خوبی و کارآمدی مورد استفاده واقع شد . بدین ترتیب مذهب از نظر تاریخی متحدی برای مبارزه بر علیه استعمار خارجی بود و چنین سابقه تاریخی در افغانستان وجود داشت که تبلور و ظهور کامل وحدت بین شونیسم ملی گرایی…. و مذهبی را در هنگام ورود ارتش سرخ به افغانستان دیدیم که به کمک نیروهای خارجی تمام اصلاحات انقلابی حکومت انقلابی افغانستان را دچار شکست ساخت. به طور نمونه یکی از دلایل مبارزه با سوسیالیسم در افغانستان این بود که حکومت افغانستان می خواست به دختران شناسنامه بدهد و امکان سوادآموزی را برای آنها فراهم کندو یا زمانیکه حکومت افغانستان دست به اصلاحات ارضی و تقسیم زمین بین دهقانان نمود ، برخورد دهقانان به دلیل آنکه می گفتند این زمین ها قصبی است سندهای زمین خود را داوطلبانه به فئودالهای محل تحویل می دادند.
به هر حال در افغانستان با سابقه ،تولد، و رشد شونیسم ملی و مذهبی روبرو هستیم و این نیروی محرکه تمام جنگ ها و تغیر حکومت ها بوده و هست .پس جای تعجب نیست .که این نیروی تاریخی بدون هیچ مقاومتی بتواند در مدتی کوتاه بر افغانستان مسلط شود. صرف نظر از زدوبندهای سیاسی کشورهای بزرگ و فساد حکومت……

به هر حال این شونیسم ملی – مذهبی یکبار در سالهای ۱۹۲۰ انگلستان را شکست دادو یکبار در ۱۹۸۰ اتحاد شوروی را شکست داد. واین بار در قرن بیست و یکم امپریالیسم آمریکا ومتحدانش را شکست داد.

این شونیسم ملی مذهبی با ملت و فرهنگ و تمدن افغانستان پیوند ارگانیک دارد و از آن جدا شدنی نیست مگر در طی زمان بسیار بلند و با کمک نیروهای مترقی داخلی و خارجی به رهبری طبقه کارگر این امر صورت بگیرد که خواهد گرفت.

همراه با مطالب گفته شده فوق، باید در کنار این فروپاشی، به پیری و فرسودگی امپریالیسم که در سرآغاز آن هستیم توجه کرد . این امپریالیسم رمق دهه ۱۹۵۰و ۱۹۶۰ را برای دخالت در کارجهان را،دیگر از دست داده است و به دلیل رسیدن به حالت احتضار خود که ضرورت تاریخی دارد از ورود کردن به کار جهان بازمانده و خواهد ماند.


ارسال نقد

نظر شما