کاوه آهنگر
سرمایهداری، سرمایهدار، و فرهنگ سرمایهداری از واژه تضاد طبقاتی متنفر است. چون به خوبی میداند که نتیجه تضاد، حرکت، تغییرات، و انقلاب است، یعنی عروج به مرحلهای نوین. از افتخارات سرمایهداری این است که، امروزه سرمایه جهانی شده است، به قطع و یقین چنین است. چون در هیچ نقطه ای از کره زمین نیست که نیروی کار، توسط سرمایه استثمار نشود. همچنان که سرمایه جهانی است، ماهیت نیروی کار هم جهانی است و استثمار هم جهانی است. بعد از فروپاشی شوروی و بلوک شرق، سردمداران سرمایه داری، با کمک امپراطوری رسانهای خود، همه جا اعلام کردند که، آن روزگار گذشت که کسانی بودند که دم از نابرابری و تضاد طبقاتی و استثمار طبقه کارگر و فرودستان میزدند؛ نظریه استثمار نیروی کار، به ما قبل از تاریخ تعلق داشته و امروزه همه جا بهشت برین برای همگان شده است. نظریهپردازان سرمایهداری درکتب و مقالات و رسانههای خود اعلام میکردند که در قرن نوزدهم، اقتصاددانی به نام مارکس بود که پرسشهای ابهامآمیزی دربارهی آیندهی سرمایهداری و طبقه کارگر مطرح میساخت که بطلان این نظریات با فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم بر همگان معلوم شد و حتی طرفداران سوسیالیسم هم بعد از فروپاشی، دست از عقاید خود کشیدند و بر آستان سرمایهداری سجده کردند.
اما همچنان که آن انسان خردمند (مارکس) در مانیفست کمونیست نوشت: «تاریخ چیزی نیست جز نبرد طبقاتی»
سرمایهداری نتوانسته درک کند که جنبشهای انقلابی هم اوج دارد، هم حضیض؛ و شاید برای مدتی تاریخ به حرکت قهقرائی تن دهد ولی تکامل، سرنوشت محتوم تمام جوامع بشری است و تکامل نتیجهی تضادهای درون هر پدیدهای است. میشود با پتک و چکش بر سر پدیدهای فیزیکی کوبید و آن را خرد کرد ولی در هر تکهای از آن تضاد نمایان است و هیچ کس نمیتواند از درون پدیده تضاد را بیرون کشیده و خود را از شر تغییر و تحول خلاص نماید.
تضاد درون هر پدیده امری همراه با ضرورت است و عنصر ضرورت، تکامل پدیده را اجتنابناپذیرخواهد کرد. تضاد، خبر از یک تحول کیفی در تکامل دارد. کودک متولد میشود، جوان میشود، پیر میشود. حرکت به سوی تکامل، ذاتی ماده است؛ ذاتی حیات است؛ ذاتی جامعه و فرد است.
اما همچنان که انگلس گفته : «هر ضرورتی باید از دل یک حادثه سر به بیرون آورد»
تضاد، سکون و وضع موجود را قبول ندارد، و به حالت جدید و متفاوت میاندیشد.
سرمایهداری با جهانی شدن سرمایه (که به وضوح در آمریکا و اروپا به خوبی مشاهده میشود)، در آرزوی حفظ وضع موجود بوده و هست ولی تاریخ با نیروی دیالکتیکی خود، بطلان چنین اندیشههائی را نشان داده وت حقق چنین آرزوهائی را بر باد رفته تلقی میکند. امروزه سردمداران سرمایهداری برای لاپوشانی تضاد طبقاتی سعی دارند که حرکت طبقاتی موجود را با جریانهای انحرافی دیگر ترکیب نمایند تا از شدت آن بکاهند. تبعیض نژادی که خود بر آمده از تضادهای طبقاتی تاریخی است در عین حال که در ابتدا، حرکت را شروع مینماید میتواند به کمک سرمایهداری بدل به جاده انحرافی شود تا تضادهای طبقاتی را مخدوش نماید.
در مبارزات آمریکا صدای ناخوشایند برابریطلبی برای سرمایهداران به گوش میرسد. بحران کرونا نشان داد که حفظ سلامت مردم بیش از یک راه سوسیالیستی ندارد. باید دولتها از جیب خودشان هزینه کنند تا مردم سلامت بمانند. این تجربه بزرگ تمام مردم دنیا در همه جهان بود.
نیروی انترناسیونالیسم کارگری ماهیت خود را در در این مبارزه نشان داد. در تمام پایتختهای اروپائی علاوه بر آمریکا، مبارزه بر علیه بیعدالتی و نابرابری شروع شد. البته سرمایهداری جهانی هم بیکار ننشسته، با استفاده ازابزارهای نظامی، اصلاحات نیمبند، و دادن وعده و وعید به بیچیزان، سعی در خاموش کردن این مبارزه است.
اکنون این پرسش مطرح است که هر سال پلیس آمریکا، سیاهپوستان را به حق و ناحق، قانونی و غیرقانونی میکشد. پس چرا امروزه چنین شعلهور شده؟ دلیل آن را باید در تضادهای نهفته در جامعه سرمایهداری دانست که تا به امروز بر آن سرپوش گذاشته بودند، ولی امروز تضاد میرود که راه خود را از میان این همه مشکلات باز کند که میکند.
این نکته را نباید از نظر دور داشت که تضاد در درون هر پدیده از زمان طفولیت اولیه به طرف بلوغ حرکت میکند. چون پدیده دیگر در محیط خود برای ادامه حیات سازگاری ندارد وب ه پدیدهی دیگری نیاز است. به نظر میرسد که تضادهای طبقاتی جوانههائی از بلوغ را نشان میدهد.
هر اندازه که نرخ استثمار در جامعه زیاد شود به همان اندازه به شدت و ستیزندگی تضادهای طبقاتی اضافه میشود. کافیست به نرخ بیکاری در جهان و پائین آمدن سطح زندگی بیچیزان در جامعه جهانی از یک طرف و افزایش سودهای فرا نجومی اقلیت سرمایهدار جهانی از طرف دیگر نگاه کنیم. بیکاری، بیخانمانی، بیبهداشتی، بیآموزشی و بی …. در سراسر جهان در مقابل ثروتمند شدن بیلگیتس با ۴۰ میلیارد دلار ثروت با فسادهای اداری واجتماعی در جهان (مافیای پوتین در روسیه)، با هزینههای نظامیگری در آمریکا، چین، روسیه و… با رشد نیروهای امنیتی و سرکوب در تمام جهان، با افزایش تعداد زندانیان در همه دنیا و…. این همه فاصله طبقاتی درتضادی ستیزنده واقع شده و نوید تکامل به طرف جهانی جدید و انسانیتر را میدهد.