نیکوکاری فریبکارانه در شرایط نابرابرانه

نقد

عبدالرحمن نجل رحیم ـ مغز پژوه

هر چه بیشتر از بحران جهانی همه گیری کرونا می گذرد، چهره زشت بی عدالتی اجتماعی نمایان تر می شود. ابتدا اینطور تبلیغ می شد که ویروس کرونا، ثروتمند و فقیر، دارا و ندار، صاحب منصب و بی منصب نمی شناسد و همه احاد جامعه را بدون تبعیض و افتراق، گرفتار می کند. ظواهر امر نیز با دمیده شدن در بوق و کرنای ابتلای چند تن از زعمای قوم در مناطق تازه آلوده، به این إفسانه دامن زده شد که ویروس مرز طبقاتی بین فرودستان و فرادستان را خواهد شکست و همه را به یک إندازه تهدید خواهد کرد. ولی در واقع چنین نشد و از پیش هم معلوم بود که چنین نخواهد شد. ساختار نظام بهداشتی ـ درمانی در تمامی دنیا، منطبق با نظام سرمايه داری است و بر اساس نابرابری دسترسی به امكانات بهداشتی درمانی بنا نهاده شده است. اگر ویروس کرونا در ابتدا چند صاحب منصب فرا دست را مبتلا کرد و با تبلیغات فروان درشت نمایی شد، به علت بی احتیاطی ابتدایی ناشی از ناباوری به در جه سرایت و خطر ابتلای به این ویروس بود. کما اینکه پس از مدتی معلوم شد که ویروس بیشترین کشتار را در میان افراد فرودست در مناطق پرجمعیت فقیر از نظر مالی و فرهنگی می گیرد. یک نمونه پژوهش در این مورد که آثار این بی عدالتی را نشان می دهد، مرگ و میر بر اثر ابتلا به ویروس کرونا در محلات فقیر نشین و پر چمعیت سیاه نشین در نیویورک بود که از امکانات بهداشتی حداقلی برخوردار بودند. قربانیان بسیار دیگر این همه گیری را در میان کارکنان و خدمات رسان های کم مواجبی در بخش بهداشت و خدمات اساسی شهری می توان دید که از امکانات حفاظتی بهداشتی کافی برخوردار نیستند و یا در خانه سالمندان پر جمعیتی زندگی می کردند که از امکانات اولیه رعایت اصول بهداشتی محروم بودند.

از قرن ها پیش، جوامع بربنیاد نابرابری اجتماعی ـ فرهنگی ـ اقتصادی، تلاش کردند تا صاحبان ثروت و مکنت را وادارند تا بخاطر عشق به بشریت، اخلاق انساندوستانه و نیکوکارانه (فیلانتروپی)، بخشی از دارایی های هنگفت خود را در راه منافع جمع به خدمات اجتماعی اختصاص دهند. ولی همیشه این سوال مطرح بوده که آیا این نوع اختصاص سرمایه و پول برای اهداف خیرخواهانه عمومی و باصطلاح بشر دوستانه از طرف سرمایه داران بزرگ، راهی برای فریب دادن افکار عمومی و در واقع برای تثبیت نظام غیر عادلانه و نابرابر ظالمانه سرمایه داری نبوده است؟ سوزان روزنتال در مقاله سال ۲۰۱۵ خود در مجله سوسیالیست ریویو، کوشش نیکوکارانه (فیلانتروپی) را هنر فریب سرمایه داری می داند.

به عنوان مثال، کمپانی میکروسافت بیل گیت، ثروتمند ترین مرد دنیا با ۵۵ میلیارد دلار دارایی در سال ۱۹۹۸، به علت اعمال غیر قانونی و انحصارگرایی بیرحمانه مورد نکوهش قرار گرفت. اما چهار سال بعد، وقتی او بنیاد نیکوکارانه ای را راه اندازی کرد، به عنوان خیرخواهی نیکوکار (فیلانتروپیست) مورد ستایش قرار گرفت. هم اکنون نیز به عنوان چهره قهرمان مبارزه با ویروس کرونا، عنوان میهمان برجسته دستگاه های تبلیغاتی تلویزیونی چون سی .ان. ان خودنمایی می کند. بدیهی است که در این شرایط خطیر، افکار عمومی در مقابل نقش این افراد در جامعه گیج تر شود. آیا این ثروتمندان افرادی حریص و گرگ صفت هستند یا فرشتگانی کمک رسان و خیرخواه بشریت؟ عده ای از متفکرین چپ به این باور هستند که سرمایه داری با تولید این گیجی و سرگردانی برای فریب و کنترل اکثریت فرودست دامن می زند. چون نمی تواند همیشه جهره خشن و بی رحمی در مقابل فرودستان از خود نشان دهد، بلکه لازمست قدرت خود را نشان دهد و به همه بفهماند که هر وقت که لازم بداند می تواند از در ملاطفت برون آید و با شل کردن کیسه ثروت خود، کمی هم برکات اجتماعی را بر همگان ارزانی بدارد. شاید به همين دلیل است که از قرن هجدهم به بعد، سرمایه داران به سوی کارهای نیکوکارانه رو می آورند تا طبقات فرودست را مجاب کنند که آنها نیت خیر دارند و صلاح بشریت را در تداوم انباشت ثروت می دانند. اندرو کارنگی، غول فولاد امریکا در کتاب انجیل ثروت (۱۸۸۹) می گوید ثروتمندان می توانند اعتراضات مردمی اجتماعی را با اعانه و خیریه دادن متوقف کنند. او با بالا بردن دستمزدها و سطح زندگی کارگران مخالف بود، زیرا معتقد بود که سود را کاهش می دهد. کارنگی ترجیح می داد شرایط و امکاناتی توليد کند تا اشخاص مهارت بیشتری بدست بیاورند. البته فقط به این خاطر که این مهارت ها سود بیشتری برای او به همراه بیاورد. او به ثروتمندان توصیه می کرد به جای پول دادن به دولت، بنیاد های خیریه و نیکوکاری بوجود آورند که بتواند جامعه را به سوی سودآوری بیشتر و حمایت بازار هدایت کند. جی. دی. راکفلر، غول نفتی می گوید از وضع اقتصادی مردم، شر بر نمی خیزد، بلکه وضع سلامتی و موضع اخلاق عمومی شر توليد می کند. به همين منظور موسسه پژوهش های پزشکی راکفلر در سال ۱۹۰۱ و بنیاد راکفلر در سال ۱۹۱۳ بر پا می شود. اثر بخشی این دکترین سرمايه داری را می توان در اوج خشم مردم نسبت به قتل عام اعتصاب کارگران معدن لدلو، در کلرادو، دید که راکفلر هم در آن دست داشت. اما در همان دوران، روزنامه ها راکفلر را بخاطر کارهای نیکوکارانه اش و موسسات که بر پا داشته، مورد تفقد قرار دادند و او را سزاوار جایزه نوبل دانستند در کتاب مردان پزشکی (پزشکی و سرمایه داری) که ریچارد براون در سال ۱۹۷۹ نوشته، نشان می دهد که سرمایه دارانی چون لیلاند استانفورد، جان هاپکینز، اندروکارنگی، و جی. دی. راکفلر، از راه بر پایی موسسات نیکوکارانه ( فیلانتروپی)، اطمینان حاصل کردند که موسسات آموزشی، علمی و پزشکی حامی سرمایه داری باقی خواهند ماند. راکفلر، از طريق این موسسات، کوشش کرد تا پزشکی علمی باشد که زيست شناسی بريده از جامعه را ريشه بیماری ها می داند. بدین ترتیب، این موسسات کوشش می کنند تا مسائل اجتماعی وارد علم پزشکی نشود. موسسات راکفلر از آن ببعد نیز سیاست پزشکی در سایه زیست شناسی و منفک از شرایط اجتماعی را پیش بردند. به همین علت نیز مدت ها اصلاح نژاد در صدر سیاست بهداشتی این موسسات پرقدرت قرار گرفت. در همین راستا، بنیاد راکفلر، کارنگی و هاریمن در سال ۱۹۱۰ به چارلز داونپورت، پروفسور بیولوژی هاروارد پول دادند تا درباره ارثی بودن فقر و نابرابری، مدارک به اصطلاح علمی جمع کند. در سال ۱۹۳۵ حدود ۲۰هزار نفر در امریکا، به علل مختلف از جمله ضریب هوشی پائین، عقيم می شدند. بنیاد راکفلر، حتی در سیاست اصلاح نژاد ۱۹۳۳ نازی ها نیز شرکت داشته است. واکنش بنیاد راکفلر، پس از اعتراضات سال های ۶۰ تا ۷۰ نیز تاکید بر حفظ موضع مسئولیت فردی برای حفظ سلامت است. هنوز علم زيست شناسی و پزشکی چنین سرنوشتی دارد که موسسات نیکوکاری سرمایه داری برای آن رقم زده اند. امروزه بحران كرونا این شرایط را آشکارتر کرده است. به همین علت نیز می بایست نگران علم بینا رشته ای مغز پژوهی نو پای گرفتار سرمایه بود . شاید از طریق گسترش مغز پژوهی اجتماعی انتقادی بتوان حداقل زمینه های نظری رهایی انسان از چنگال ایدئولوژی سرمایه داری را فراهم کرد و تلاش کرد تا پزشکی و زیست شناسی با علوم اجتماعی و انسانی دیگر پیوند بخورد.

مغز اجتماعی ۱۱۵
برگرفته روزنامه شرق سه شنبه ۶ خرداد


ارسال نقد

نظر شما