ناتو – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com صدای زحمت‌کشان، صدای بی‌صدایان برای ایرانی آزاد Sun, 22 Oct 2023 10:43:01 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=5.8.9 https://i1.wp.com/www.sedayekargar.com/wp-content/uploads/2019/07/cropped-1107927-498476-14.png?fit=32%2C32 ناتو – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com 32 32 88122710 ماهیت قطب‌ها و بلوک‌های جهان کنونی، ارتجاعی یا ارتقایی؟ http://www.sedayekargar.com/critics/%d9%85%d8%a7%d9%87%db%8c%d8%aa-%d9%82%d8%b7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d9%88-%d8%a8%d9%84%d9%88%da%a9%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c%d8%8c-%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/critics/%d9%85%d8%a7%d9%87%db%8c%d8%aa-%d9%82%d8%b7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d9%88-%d8%a8%d9%84%d9%88%da%a9%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c%d8%8c-%d8%a7/#respond Mon, 24 Apr 2023 11:50:27 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7061 امید نیک

در یک نگاه کلی، دو بلوک و قطب در جهان کنونی ما خودنمائی می‌کنند.

اول – بلوک و قطب غربی و یا غرب محور، شامل آمریکا، اتحادیه اروپا (۲۷ کشور) ژاپن و… که در هم‌پیوندی‌های، نظامی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی و… در قالب ناتو، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی و… با هم کار می‌کنند که عملکرد و سابقه نه چندان کوتاه آن‌ها، حداقل در چند دهه گذشته با آمار و ارقام و امثال و مصداق اظهر من الشمس است و لازم به توضیح و تفسیر ندارد، و مد نظر این یاداشت نیست.

دوم- بلوک شرق ویا شرق محور، که شامل کشور های چین، روسیه، ایران، عربستان، بلاروس، بحرین، قزاقستان، افغانستان(طالبان)، میانمار(برمه)، احتمالا پاکستان و سوریه و …کشورهایی که بصورت کاندید عضو، ناظر و یا در صف قبول تقاضا، انتظار پیوستن به این بلوک را دارند می‌شود. عنقریب که نه تنها کشورها، بلکه گروه هایی مثل حوثی‌های یمن، حزب الله لبنان، جهاد اسلامی فلسطین، گروه حماس، الشباب سومالی و بوکوحرام نیجریه، هم متقاضی پیوستن به این بلوک یعنی بلوک شرق باشند.

کشورهای معروف به گردش به شرق و یا نگاه به شرق که اسامی آنها در بالا شمرده شد، همکاری و هم پیوندی‌های اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و احتمالا نظامی، خود را در قالب عنوانی چون، سازمان همکاری شانکهای، بریکس(brics )، مناسبات اقتصادی اورآسیا، جاده ابریشم، کریدور شمال و جنوب و… شکل داده و می‌دهند.

احتمال قریب به یقین شکل‌گیری قطب و بلوک شرق در رقابت با بلوک و قطب غربی، شکل گرفته است، سئوالاتی که اینجا مطرح می‌شود اینکه

۱- آیا رقابت، مخالفت و یا حتی جنگ، بلوک شرق با قطب غربی، برای مترقی بودن و ارتقایی بودن آن کافیست؟
۲- آیا میلیاردها انسان ساکن کشورهای بلوک شرق در این قطب، که صرفا رقیب بلوک غربی هستند به آزادی، دموکراسی، عدالت اقتصادی، صلح و سبز دست خواهند یافت؟
۳- آیا شعار «شکوفائی آزاد هر فرد، شرط شکوفائی همگان است» را که در بلوک غرب پس از چند صد سال متحقق نشد، این بار قرار است در بلوک شرق به مرحله اجرا در بیاید؟

در ذیل به ویژگی مشترک (بطور نسبی و با درصدی بالا و پائین) کشورهای بلوک شرق به سرکردگی چین و روسیه می‌پردازیم.
تقریبا تمام کشورهای عضو بلوک و قطب شرق در موارد ذیل مشترکند.

۱-وجود اقتصاد دولتی (دولتی که نه تنها کارگران وزحمتکشان را نمایندگی نمی کند،حتی مراحل انتخاباتی بورژوائی و مرسوم را هم طی نکرده است.)
۲- وجود الیگارشی و باندهای اقتصادی رانتخوار
۳- نبود انتخابات آزاد
۴- حکومت‌های فردی و دیکتاتوری
۵- کشتار جمعی مردم (بلاروس، ایران، چچن، قزاقستان، بحرین، چین، سوریه و…)
۶- انحصار ثروت در دست عده‌ای محدود و فقر بی‌کران توده‌ها
۷- ابهام و اعلام نشدن اهداف سیاسی بلوک
۸- تنها هدفی که از این بلوک متصور می‌توان شد، حفظ قدرت فردی و تثبیت دیکتاتوری به هر قیمت است
۹- نداشتن سیستم قضائی مستقل
۱۰- نادیده انگاشتن حقوق زنان در اغلب این کشورها
۱۱- عقب‌ماندگی فرهنگی و اجتماعی
۱۲- مبارزه با هنر و هنرمندان نو جو، بخصوص هنر اعتراضی
۱۳- رشد وتوسعه قدرت نظامی و انبار تسلیحاتی
۱۴- وجود تضادهای طبقاتی بسیار شدید بین نخبگان حاکم و توده‌های زحمت‌کش
۱۵- غارت ثروت‌های ملی و انتقال آن به کشورهای غربی
۱۶- در خطر قرار دادن صلح و امنیت جهانی
۱۷- نپذیرفتن منشور حقوق بشر سازمان ملل
۱۸- حضور پر رنگ ارتجاع و نهادهای مذهبی در اکثر این کشورها
۱۹- در بعضی از موارد طرفداری از تبعیض نژادی، مذهبی، قومی

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%d9%85%d8%a7%d9%87%db%8c%d8%aa-%d9%82%d8%b7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d9%88-%d8%a8%d9%84%d9%88%da%a9%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c%d8%8c-%d8%a7/feed/ 0 7061
مبارزه با سرمایه داری جهانی و بازوی نظامی آن، با کدام نیرو؟ http://www.sedayekargar.com/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d9%87%e2%80%8c%d8%a8%d9%86%d8%af%db%8c-%d9%86%d8%b4%d8%af%d9%87/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%88%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d9%87%e2%80%8c%d8%a8%d9%86%d8%af%db%8c-%d9%86%d8%b4%d8%af%d9%87/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%88%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7/#respond Mon, 28 Nov 2022 10:13:58 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6842 همایون سپهوند

مبارزه با سرمایه داری جهانی به سر کردگی آمریکا و بازوی نظامی آن، ناتو، با کدام نیرو؟ با نیروی کار؟ یا با نیروی سرمایه؟

همایون سپهوند

١- تأکید بر مسلمات تاریخ برای کدام استنتاج؟

به توضیح واضحات و اظهر من الشمس‌ها نپردازیم که آمریکا و شرکای اروپائی آن در طول تاریخ چقدر استعمارگر بوده‌اند، چند کودتا کرده‌اند، چه کشور هائی را تجزیه کرده‌ند و می‌خواهند بکنند؛ و بازوی نطامی آن‌ها، ناتو چه جنایاتی که تا به حال انجام نداده و یا در صدد انجام آن نیست. لازم نیست کسی حتما چپ باشد و یا حتی خیلی سیاسی باشه که از این موارد آگاه باشد، با یک جستجوی ساده‌ی اینترنتی می‌توان تمام این فجایع را با آمار و ارقام مشاهده کرد. بعید است کسی که جایگاه خود را در اردوگاه کار و زحمت تعریف می‌کند منکر فجایع امپریالیست‌ها به رهبری آمریکا و بازوی نظامی آن‌ها یعنی ناتو باشد. مگر اآن که ریگی به کشف داشته باشد، یا منافعش چنین اقتضا کند و یا از نظر تحلیل تئوریک منحرف باشد.

٢- رقابت باند‌های سرمایه با هم تا حد جنگ

واقعیت این است که سیستم سرمایه‌داری سلطه خود را با جهانی شدن به تمام جهان گسترانده و باند‌های مختلف سرمایه چه در سطح جهانی و چه در چارچوب ملی جهت استعمار و استثمار و توسعه مناطق تحت نفوذ خود به رقابت، جنگ و.. می‌پردازند. آن‌ها هر کجا که نتوانند رقبا را حذف یا از میدان به در کنند به اتحاد‌های هر چند موقت اقتصادی، سیاسی، و نظامی دست می‌زنند.

بارز‌ترین نمونه جنگ سرمایه با سرمایه جنگ جهانی اول و بد‌تر از آن جنگ جهانی دوم است و شناخته‌ترین بلوک‌های سیاسی اقتصادی G7، G20 و شاخص‌ترین بلوک نظامی آشکار شده، پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو می‌باشد. تاریخ گواهی می‌دهد که رقابت و درگیری بین باند‌های مختلف سرمایه‌داری چه در سطح جهانی و چه در سطح ملی برای طبقات پایین جامعه به جز کشتار فرزندانشان، خرابی، ویرانی، بیماری و قحطی به ارمغان نیاورده است. نیروهائی که عمدا و یا سهوا در جنگ کرکس‌ها و کفتار‌ها جانب یک طرف را بگیرند اگر خیانت به اقشار فرودست نباشد، باعث بی‌اعتباری و بی‌حیثیتی آن‌ها در نزد توده‌هاست.

٣- مبارزه نیروی کار با سرمایه، سرمایه‌داری، امپریالیسم و ناتو

با نگاهی به کمون پاریس، انقلاب اکتبر ١٩١٧ در روسیه، انقلاب کوبا، انقلاب چین به رهبری مائو، و ویتنام و… می‌توان دید که مبارزین و انقلابیون در این کشور‌ها با تمام تفاوت‌ها و با تمام نقدهایی که به آن‌ها وارد است، در یک چیز مشترکند و آن این که، نیروی کار کشور خودشان را در چهار چوب ملی به قدرت رسانده‌اند و با اتکا به اردوی کار و طبقه‌ی کارگر کشور خودشان، به مبارزه با امپریالیسم و بازو‌های اقتصادی نظامی آن پرداخته‌اند. (برسی نتایج، دست آوردها و شکست‌های این انقلابات موضوع این نوشته نیست).

اولین و اصلی‌ترین وظیفه انترناسیونالیستی چپ‌ها و کمونیست‌ها این است که تمام هم و غم خود را صرف به قدرت رساندن طبقه کارگر به معنی وسیع کلمه در کشور خودی و ملی خودشان بکنند نه این که تبدیل به سیاهی لشکر و پیاده‌نظام قدرت‌ها در سطح ملی و بد‌تر از آن جهانی شوند. حتی اگر، این قدرت، والادمیر لنین باشد چه برسد به این که والادمیر آن، از جنس پوتین باشد.


٤- پوتین، چین، شانگهای، بریکس و بلوک شرق

بهتر است این قسمت را با چند سؤال شروع کنیم.

  • آیا مناسبات اقتصادی حاکم بر کشور‌های عضو بریکس، سرمایه‌داری است یا سوسیالیستی؟
  • آیا پوتین نماینده پرولتاریای کشور روسیه است؟ و یا نماینده پرولتاریای جهانی است؟
  • آیا این قطب شرقی در صدد بر انداختن مالکیت به طور اعم و مالکیت بورژوائی به طور اخص می‌باشد؟
  • آیا این بریکس و شانگهای و.. در صدد ایجاد جوامع در کشور‌های عضو خود هستند که بقول مارکس : “شکوفائی هر فرد ضامن شکوفائی همگان است” هستند.؟ و…

واقعیت تلخ این که پاسخ تمام این سئوالات منفی است. هم‌دوش و ساقدوش شدن با پاکستان کودتاخیز و تروریست‌خیزی که تا کنون چندین بار سر کشمیر با عضو دیگر بریکس یعنی هندوستان تا حد جنگ اتمی پیش رفته، نه مبارزه با امپریالیسم است نه مبارزه با ناتو. در این قطب اقتصادی شرقی همانند قطب‌های رقیب غربی آن مناسبات سرمایه‌داری مبتنی بر استثمار فرد از فرد حاکم است و این بلوک صرفا در رقابت با قطب غربی مشابه شکل گرفته است. وجه اشتراک کشور‌های عضو بلوک بریکس در دیکتاتوری، کشتن و زندانی کردن مخالفین، عدم پایبندی به کرامت انسانی و نادیده گرفتن حقوق شهروندی است که در رای دادن شرم‌آور منفی و یا ممتنع، در قطعنامه حقوق بشری بر علیه رژیم فقها مشهود بود.

]]>
http://www.sedayekargar.com/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d9%87%e2%80%8c%d8%a8%d9%86%d8%af%db%8c-%d9%86%d8%b4%d8%af%d9%87/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%88%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7/feed/ 0 6842
چند نکته درباره ماشین جنگی و کشتار پوتین در اکراین http://www.sedayekargar.com/critics/%da%86%d9%86%d8%af-%d9%86%da%a9%d8%aa%d9%87-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%a7%d8%b4%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%da%af%db%8c-%d9%88-%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/critics/%da%86%d9%86%d8%af-%d9%86%da%a9%d8%aa%d9%87-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%a7%d8%b4%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%da%af%db%8c-%d9%88-%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c/#respond Mon, 07 Mar 2022 09:40:42 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6602 یک – پوتین و ماهیت طبقاتی حکومت روسیه

کاخ و کلبه، یکسان نمی‌اندیشند. صدای پوتین صدای برخاسته از کاخ است نه صدای کارگران، زحمت‌کشان و فرودستان. صدای میلیاردرهایی که دستاوردهای کشور شوراها را بین یکدیگر تخس کرده‌اند. وارثان ناحقی از جمله پوتین، علیشیر عثمانوف، ولادیمیر لیسین،‌ رومن آبراموویچ، دمیتری ریبولوفلف و دیگرانی که با مصادره‌ی منابع پهناورترین کشور جهان، هر روز بر ثروت و قدرت خود می‌افزایند. کافی است بدانیم که ۳۵ درصد ثروت این کشور تنها متعلق به ۱۱۰ نفر است (گاردین). این حقیقت آشکار می‌کند که سیادت و سیاست روسیه از چه جایگاه طبقاتی‌ای صادر می‌شود و منافع چه گروهی را دنبال می‌کند.

تاریخ صحنه‌ی نبرد نیروهای بالنده و میرنده است و هر گروه و مکتب و اندیشه ناگزیر است که تنها به یکی از این دو جریان بپیوندد. از نگاه تاریخی-طبقاتی باید دانست که پوتین و همپالگی‌هایش به کدام اردوگاه تعلق دارند؟ آیا رو به بالندگی و پیش بردن تاریخ هستند؟‌ آیا رو به افول و زوال هستند و یا این که سعی در حفظ شرایط موجود و تغییر آن در جهت منافع خود دارند؟ از نظر نگارنده پوتین در جهت بالندگی تاریخ حرکت نمی‌کند. در میان نیروهای چپ بسیار این مغالطه دیده می‌شود که پوتین را در هیئت استالین تجسم می‌کنند و از این منظر به تأیید مواضع او گرایش دارند. در این جا باید تذکر داد که استالین یک دیکتاتور بود. از ابزار کشتار و سانسور و ایجاد خفقان استفاده کرد که تا ابد لکه‌ی ننگی بر دامان او خواهد ماند. همچنان که پوتین و هیتلر. اما یک تفاوت ماهیتی بین استالین از یک طرف و پوتین و هیتلر از سوی دیگر وجود دارد. استالین در جهت بالنده‌ی تاریخ حرکت می‌کرد. در حالی که هیتلر و پوتین تلاش دارند تاریخ را به عقب بازگردانند. هم‌چنان که خمینی از قبرستان تاریخ برخاسته بود و بسیاری از نیروهای چپ از جمله توده خاستگاه تاریک‌اندیش او را بازنشناختند. زبان امریکاستیز خمینی پیراهن عثمان شده بود تا جایی که دشمنی با امریکا ارتجاع خمینی را از یاد دور نگه دارد.

دو – جنگ پیش‌گیرانه یا توهم وتوطئه برای امیال عظمت طلبانه

آن چه در توجیه حمله‌ی پوتین به اکراین مطرح می‌شود عبارت مغالطه‌آمیز «جنگ پیش‌گیرانه» است. جنگ پیش‌گیرانه عبارتی است نو که در توضیح وقایع تاریخی قصد پیشدستی دارد و در هیچ یک از آثار کلاسیک و نو هم دیده نمی‌شود. شاید نزدیک‌ترین مفهوم به این عبارت این جمله‌ی متداول باشد که «بهترین دفاع، حمله است». اما این دفاع تنها برای دفاع از خانه و جان مردم در مقابل دشمن متجاوز معنی پیدا می‌کند که جنگی شرافتمندانه است. اما «جنگ پیش‌گیرانه» عبارت توجیه‌گرانه‌ای است که با استفاده از آن می‌توان انتظار داشت که غیر از اکراین، لازم است پوتین مثلاً به مکزیک هم حمله کند. چرا که مکزیک هم توانایی تولید سلاح اتمی را دارد و این یک خطر بالقوه برای روسیه است. این زنجیره‌ی احتمالات می‌تواند ادامه داشته باشد و «جنگ پیش‌گیرانه» برای همه‌ی این احتمالات قابل اعمال است.

در همین زمینه در جنگ ایران و عراق، پس از فتح خرمشهر، حالت دفاعی جنگ از میان رفت و بیشتر تجاوزکارانه و توسعه‌طلبانه بود که نیروهای داخلی و خارجی را فرسوده می‌کرد. اما توجیه حکومت برای جنگ این بود اگر صدام به حال خود رها شود، با بازیابی توان نظامی دوباره حمله خواهد کرد و بهتر است که ما راه کربلا و قدس را پیش بگیریم. شعار «جنگ پیش‌گیرانه» در آن زمان نتایج فاجعه‌آمیزی به همراه داشت که در نهایت امر، مشخص بود که چنین توجیهی تنها یک بازی تبلیغاتی برای پیشبرد منافع سیاسی پشت پرده است. سیاست «جنگ پیش‌گیرانه» چیزی نیست مگر پیگیری منافع طبقه‌ی حاکم به مقتضای مکان و زمان. حکومت‌هایی که خود را مسئول منافع توده‌های مردم، کارگران و زحمت‌کشان و مستضعفان معرفی می‌کنند، آن‌ها را برای رسیدن به منافع خود به کار می‌گیرند و برای حصول آن گاهی دست به «جنگ پیش‌گیرانه» می‌زنند. «جنگ پیش‌گیرنه» درکی توطئه‌گرانه از وقایع دارد و برای فرار از بازخواست همیشه دست به دامن بحران‌سازی می‌شود تا به واسطه‌ی آن منافع خود را دنبال کند.

سه – مضمون جنگ

(زحمتکشان جهان متحد شوید ونه این که در جنگ‌های امپریالیستی، ناسیونالسیم افراطی، عظمت طلبانه و… شرکت کنید و یکدیگر را بدرید.)

برای شناخت مضمون جنگ، باید به سوال‌هایی در مورد آن پاسخ داد. در جهت منافع چه کسی است؟ از سوی چه کسی است؟ با چه انگیزه‌ای شروع شده است؟ از کدام طبقه برخاسته است؟ در تاریخ سابقه‌ی جنگ‌های رهایی‌بخش بسیار است. جنگ‌هایی بر علیه کشورهای استعماری از جمله هلند و پرتغال و فرانسه و اسپانیا و انگلستان و غیره. در جنگ‌های استعماری و رهایی‌بخش چپ‌ها حتی گاهی با ناسیونالیسم محلی متحد شده‌اند و بساط استعمار را در هم شکسته‌اند. در این زمینه نقش شوروی در تاریخ به عنوان عنصر حامی و کمک‌کننده بسیار قابل توجه است. جنگ‌هایی با این مضمون و همین‌طور با مضمون طبقاتی که رهایی طبقه‌ی فرودست از طبقات استثمارگر را به دنبال دارند شریف و افتخارآمیزند. اما جنگ‌های امپریالیستی که برای تقسیم جهان به راه می‌افتند، ماهیت و مضمونی به کلی متفاوت دارند.
در جنگ جهانی اول، حزب سوسیال دموکرات آلمان دچار انشعاب شد. انشعابی بر این اساس که راست‌ها اصرار بر دفاع از میهن داشتند و دیگران از جمله رزا لوگزامبورگ و کارل لیبکنشت جنگ را به زیان طبقه‌ی کارگر می‌دیدند. شعار طلایی رزا لوگزامبورگ و یارانش این بود که «مارکس می‌گوید: کارگران جهان متحد شوید! نه این که در جنگ‌های امپریالیستی شرکت کنید و یکدیگر را بکشید». در انقلاب بلشویکی هم لنین جنگ جهانی اول را امپریالیستی می‌دانست و می‌گفت «سربازها باید از جبهه‌ها بازگردند» که تأکید او بر سربازان (و نه فرماندهان و عالی‌رتبگان) نکته‌ی مهمی است که برخاسته از شعار همیشگی او یعنی «کارگران، کشاورزان، سربازان» بود. سربازانی که با بازگشت اسلحه به سوی تزار چرخاندند و حکومت را در دست گرفتند.

جنگی که پوتین شروع کرده است هم از این دست است. جنگی نه به نفع طبقه‌ی کارگر روسیه است و نه طرفدار زحمت‌کشان اکراین. جنگی است برای تقسیم جهان. برانگیخته شدن احساس انترناسیونالیستی و پرولتری در حمایت حمله‌ی پوتین به اکراین موضعی اگر نه مغرضانه، به شدت ارتجاعی و ناآگاهانه است.
این مدعیان آزادی‌خواهی همان‌هایی هستند که برای بهبود شرایط به رهبر نامه می‌نویسند. به دنبال عقلای حوزه و اصولگرا می‌گردند. اصلاح‌طلب را تقویت می‌کنند و به طور خلاصه در زمین قدرت بازی می‌کنند.

خدمت به طبقه‌ی کارگر جهانی، تلاش برای به قدرت رسیدن طبقه‌ی کارگر خودی در کشور خودش است. در ایران باید پیوند کارگران فولاد به کارگران هفت‌تپه شکل بگیرد. هفت‌تپه به پیمانی‌ها. کارگران به کشاورزان. کشاورزان را به معلمان و …

چهار – خودمختاری

اتحاد داوطلبانه وآگاهانه اقلیت های قومی از یکطرف و برسمت شناختن تمام حقوقشان از جمله حق جدائی ،فقط وفقط ضامن یک وحدت پایدار اشت ونه سر کوب که در خدمت تجزیه طلبی است.

باید دانست که خودمختاری حق مردم هر سرزمینی است. چنان که این حق در زمان لنین در مورد اکراین به رسمیت شناخته شد. هر چند استفاده از این حق غالباُ در جهت منافع مردم نبوده است ولی باطل دانستن آن مذموم و ناکاراست. یکی از توجیهات پوتین برای حمله به اکراین، این است که قائل به هویتی به نام هویت «روس» می‌باشد که اکراین را پیش از این در دامن خود داشت و می‌بایست آن را دوباره به دست آورد. این درست مانند این است که امروزه ما ایرانیان خجند و بخارا را جزئی از سرزمین خود بدانیم و در صدد برآییم آن را به جایگاه پیشینش بازگردانیم.

پنجم – گسترش ناتو

ناتو بازوی نظامی ونگهبان سیستم منحط سرمایه داری به رهبری آمریکاست وخفه کردن هر صدائی علیه استثمار جزء وظایف آن است. نمی‌توان از ناتو انتظار داشت که به سوی سرزمین‌های تازه‌تر دست‌درازی نکند چرا که این خواسته با اساس و فلسفه‌ی وجودی آن هم‌خوانی ندارد. بلوک‌های نظامی و اقتصادی از جمله ناتو، همیشه سعی در به دست آوردن منابع گسترده‌تر برای رسیدن به سود بیشتر داشته‌اند. این موجودیت‌ها در دل سیستم سرمایه رشد کرده‌اند و نمی‌توان از آن‌ها رفتاری انسان‌محور انتظار داشت چرا که بر محوریت سود شکل گرفته‌اند. سودی که با تضعیف رقبا و گسترش بیشتر تضمین خواهد شد. گسترده شدن چتر ناتو یعنی در دسترس بودن منابع بیشتر برای قدرت‌هایی که در این ساختار عمل می‌کنند.

ناتو در زمان اتحاد شوروی تنها به این خاطر به محدود کردن سلاح‌های اتمی تن داد که در موازنه‌ی قدرت با بلشویک‌ها قرار داشت. رقیبی داشت که آن را به عقب براند. در غیاب چنین نیروی موازنه‌گری نمی‌توان انتظاری غیر از گسترش یافتن از این جونده‌ی سیری‌ناپذیر داشت.

ششم – نتیجه

نکته‌ی اساسی در این مورد، دفاع به موقع و آگاهانه در مقابل قدرتی مثل ناتو است. زمانی که بتوان توده‌های زحمت‌کش و افکار عمومی را برای دفاع از منافعشان متقاعد کرد. نه در حمایت از چیزی مثل حمله‌ی روسیه به اکراین که تنها حامیانش کره‌ی شمالی و دیکتاتوری مانند بشار اسد است. آنان که این جنگ را به نفع طبقات محروم می‌شمارند باید بدانند که نتایج این جنگ تا به حال این چنین بوده:

امریکا که هژمونی خود را از دست داده بود و تا اندازه‌ای در معادلات بین‌المللی تحقیر شده بود، به دنبال این جنگ به جایگاه قدرت خود بازگشته است.
اروپا که در عرصه‌های مختلف دچار اختلافات با امریکا و حتی اختلافات داخلی شده بود، دوباره با امریکا پشت سنگر ناتو متحد شده است.
متحد شدن ناتو و خطر احتمالی جنگ، حتی برخی از کشورهای سابقاً بی‌طرف مثل سوئد و فنلاند را به فکر پیوستن به آن انداخته است.
امیدواریم جریان تاریخ به نفع زحمت‌کشان سراسر جهان پیش برود. به قول مارکس «اگر کنار روخانه بایستید و کمی صبر کنید، نعش دشمنانتان را بر آب خواهید دید».

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%da%86%d9%86%d8%af-%d9%86%da%a9%d8%aa%d9%87-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%a7%d8%b4%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%da%af%db%8c-%d9%88-%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c/feed/ 0 6602
کرکسها در اکراین http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%b1%da%a9%d8%b3%d9%87%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%b1%da%a9%d8%b3%d9%87%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/#respond Wed, 02 Mar 2022 09:11:17 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6597 تهاجم نظامی روسیه به اوکراین را محکوم می کنیم!
پرتوان باد جنبش صلح علیه جنگ در اوکراین !

پس از یک دوره تنش و بحران میان روسیه و اوکراین طی هفته های اخیر، در ۲۴ فوریه ولادیمیر پوتین رسماً حمله نظامی روسیه به این کشور را تحت عنوان “عملیات ویژه در دنباس” اعلام کرد. پس از این دستور، ارتش روسیه از چند جبهه زمینی و از جبهه هوائی عملیات نظامی در اوکراین را آغاز کرد. بر خلاف نام “عملیات ویژه دنباس” تهاجم ارتش روسیه شامل یک حمله عمومی به اوکراین است که تناسبی با نام عملیات یا حمایت از” جمهوری های خلق” دونتسک و لوهانسک ندارد. چند روز قبل از آغاز تهاجم، ولادیمیر پوتین در سخنانی، بخشی از اهداف خود از عملیات نظامی کنونی در اوکراین را روشن ساخت. او اعلام کرد که اوکراین بخشی جدائی ناپذیر از روسیه بوده و موجودیت کنونی آن بیش از یک کشور جعلی نیست که لنین خالق آن درجریان انقلاب اکتبر بوده است. بنابراین هیچ تردیدی نمی توان داشت که حمله کنونی قوای نظامی روسیه، نقض آشکار و خشن حق حاکمیت اوکراین است که به مدت هفتاد سال یکی از جمهوری های پانزده گانه اتحاد جماهیر شوروی بود و پس از فروپاشی اتحاد شوروی به عنوان یک کشورمستقل، استقلال آن حتی از سوی دولت روسیه به رسمیت شناخته شد.

جنگ کنونی در اروپا پس از بحران فروپاشی و تجزیه یوگسلاوی، یکی از بزرگترین بحران هائی است که اروپا پس از جنگ جهانی دوم تجربه می کند. این بحران را باید در بستر سیاسی وضعیت ژئوپلیتیک معاصر و تصویر بزرگی که این بحران مولود آن است، مورد ارزیابی قرار داد. دولت آمریکا و متحدانش، پس از فروپاشی اتحاد شوروی و بلوک شرق و تبدیل دولت آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهانی، تلاش برای گسترش و تحکیم هژمونی آمریکا را در دستور کار سیاست های جهانی خود قرار دادند. مقابله و مهار احتمالی سربرآوردن مجدد روسیه و تبدیل چین به ابرقدرت اقتصادی قرن بیست و یکم به عنوان قدرت های رقیب سرمایه داری و امپریالیستی از مبانی بنیادی این استراتژی بود که علیرغم همه افت و خیزها همچنان ادامه دارد. گسترش ناتو پس از انحلال پیمان ورشو، چهارده کشور و از جمله کشورهای اروپای شرقی را در بر گرفت. علاوه بر آن جرج بوش در کنفراس بخارست درسال ۲۰۰۸ از کشورهای اوکراین و گرجستان خواست تا به پیمان ناتو بپیوندند. این اقدامات بخشی از استراتژی انزوای روسیه و کنار نهادن این کشور از معماری امنیت اروپا در دوره پس از جنگ سرد بود. عکس العمل این سیاست ها در تحولات داخلی روسیه، تقویت ناسیونالیسم جریحه دارشدۀ روسی و عروج پوتین و گسترش موقعیت استبدادی او در برچیدن هر چه بیشتر آزادی های سیاسی و دمکراسی در روسیه و مبدل شدن به مستبد مادام العمر به مدد سوار شدن بر موج این احساسات ناسیونالیستی و شوونیستی بود.

یکی از ادعاهای پوتین درتهاجم نظامی به اوکراین، دفاع از حق تعیین سرنوشت مردم روس ایالت های دونتسک و لوهانسک دربرابر نسل کشی دولت مرکزی و نقض حقوق آن ها در استفاده از زبان مادری و خودمختاری های منطقه ای می باشد. پس از ظهور جنبش “میدان” در اوکراین که موجب سقوط یاناکویچ و فرار وی به روسیه شد، نیروهای راست افراطی نقش مهمی در حیات سیاسی اوکراین پیدا کردند. با ورود جریانات و نمایندگان این دسته بندی ها در دولت مرکزی و سایر نهادهای حکومتی، و با دمیدن در تنور ناسیونالیسم افراطی و شبه فاشیستی اوکراینی، نقض حقوق ملی و منطقه ای ایالت های دونتسک و لوهانسک تشدید شد. فشار ناسیونالیست های افراطی اوکراینی باعث شد دولت اوکراین توافق دوازده ماده ای مینسک در سال ۲۰۱۴ را عملی نسازد. توافقی که در آن دولت اوکراین متعهد شده بود با به رسمیت شناختن حقوق این ایالت ها، شکلی از مشارکت آن ها در یک نظام فدرال را به پذیرد. روشن است که حق تعیین سرنوشت و از جمله حق جدائی یکی از حقوق دمکراتیک و مسلم ایالت هائی مانند دونتسک و لوهانسک است. اما این حق در شرایطی می تواند به شکل واقعی عملی شود که آزادی های کامل سیاسی و تضمین شده برای همه شهروندان در این نوع تصمیم گیری حیاتی و سرنوشت ساز وجود داشته باشد. اما در تمام این دوره، پیش شرط های دمکراتیک برای عملی ساختن این حقوق وجود نداشته است؛ زیرا اولآ؛ هشت سال جنگ این ایالت ها با دولت مرکزی که تلاش کرده با کمک حامیان خارجی خود حقوق ساکنان این ایالت ها را به شکل نظامی سرکوب کرده و هر دو منطقه را درساختار دولتی ادغام کند و ثانیآ؛ دخالت و حمایت روسیه از این ایالت ها و تبدیل آن ها به مهره ها و وابستگان سیاست فشار به دولت مرکزی اوکراین و ثالثآ؛ سرکوب مخالفان و اپوزیسیون در درون این ایالت ها توسط نخبگان حاکم، ملزومات واقعی حق تعیین سرنوشت را از میان برده است. این ایالت ها که اکنون نام جمهوری های خلق بر خود نهاده اند، عملاً به دست نشاندگان و مهره های بازی سیاست خارجی پوتین تبدیل شده اند که سرنوشت نهائی آنها شاید ادغام در روسیه باشد.

تهاجم نظامی روسیه تا هم اکنون انزوای بی سابقه و نیز عواقب فاجعه باری برای روسیه و سیاست های پوتین در پی داشته است. درست برخلاف ارزیابی های پوتین و شرکاء، دولت آمریکا با استفاده از فرصتی که تهاجم نظامی روسیه به وجود آورد، توانست پیمان ناتو را تقویت کرده و سرکردگی آمریکا بر اتحاد اتلانتیک شمالی را تحکیم بخشد. اکنون بسیاری از کشورهای اروپای شرقی و مرکزی از ترس تهاجم روسیه احساس نیاز بیشتری به پیمان ناتو می کنند. حتی در کشورهائی مانند فنلاند و سوئد که ده ها سال سیاست قاطع بی طرفی در پیوستن به پیمان ناتو را در پیش گرفته بودند، فشار برای پیوستن به این پیمان نظامی افزایش یافته است. اکنون در همه کشورهای اروپائی و از جمله آلمان، نیرومندترین کشور اتحادیه اروپا، سخن از افزایش سهم کشور در بودجه نظامی ناتو و هزینه های بیشتر نظامی است. اولاف شولتز صدراعظم آلمان در پارلمان این کشور اعلام کرد که دولت او صد میلیارد یورو برای خرید تسلیحاتی نظیر هواپیمای بمب افکن اف-۳۵ ساخت آمریکا و نیز پهپادهای اسرائیلی در تقویت زرادخانه تسلیحاتی ناتو و نوسازی ارتش آلمان برای بازداری روسیه اختصاص داده است. او همچنین تاکید کرد که از این پس بودجه بخش نظامی کشور به دو درصد تولید ناخالص داخلی افزایش خواهد یافت که عملآ به معنای دو برابر بودجه ارتش خواهد بود. این هزینه های عظیم نظامی طبعآ به صورت کاهش بودجه تامین اجتماعی و اعمال سیاست های ریاضت اقتصادی، زندگی مزد و حقوق بگیران و طبقات متوسط جامعه را به شدت تحت فشار قرار خواهد داد.

اقدام نظامی روسیه، همچنین اتحادیه اروپا و در راس آن، آلمان و فرانسه را هر چه بیشتر به زیر چترهژمونی دولت آمریکا سوق داده است. دولت آلمان برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم، ممنوعت صدوراسلحه به مناطق جنگی را نقض کرده و ارسال اسلحه به اوکراین را آغاز نموده است. بدین ترتیب به یکی از تامین کنندگان اسلحه برای مقاومت اوکراین علیه روسیه تبدیل شده است. همچنین تهاجم روسیه موجب شد که آلمان صدور مجوز بهره برداری و انتقال گاز روسیه توسط لوله انتقال «نورد استریم دو» را متوقف سازد. همه روسای جمهور آمریکا در سالیان گذشته علیرغم فشارهای شدید، قادر نگشتند تا روند ساختن و بهره برداری از خط لوله «نورداستریم دو» توسط دولت آلمان را متوقف سازند. دولت های اروپائی همراه آمریکا و دیگر متحدان جهانی آمریکا، انواع تحریم های اقتصادی، مالی و تکنولوژیک علیه روسیه را اعلام کرده اند که مسلماً در طول زمان اثرات فلج کننده ای بر اقتصاد روسیه خواهد داشت.

روسیه در دوره پس از فروپاشی اتحاد شوروی درطی سه دهه به یک قدرت سرمایه داری انگلی مبدل شده است. این تحول در بستر یکی از سریع ترین روندهای انباشت سرمایه از طریق سلب مالکیت عمومی عملی شده که طی آن دارائی های عمومی پهناورترین کشور جهان که از منابع و ثروت های عظیم طبیعی برخوردار است، توسط الیگارشی حاکم مصادره و غارت شده و به ثروت خصوصی ابرثروتمندان تازه به دوران رسیده یا الیگارش ها مبدل شده است. در مقایسه با قدرت های رقیب، وجه مشخصه ساختار سرمایه داری حاکم بر روسیه، نقش بزرگ بخش دولتی در هموار کردن این روند انباشت و تامین حاکمیت انحصارات دولتی، نیمه دولتی و خصوصی بر اقتصاد است. از جمله وجه مشخصه نظم امپریالیستی حاکم در روسیه، برخورداری از قدرت نظامی طراز اولی است که میراث انتقال یافته از دوره اتحاد شوروی است که به روسیه جایگاه یک ابرقدرت نظامی و اتمی طراز اول را می دهد. روسیه همچنین یکی از بزرگترین سازندگان و صادرکنندگان اسلحه در سطح جهانی(پس از آمریکا) است. علاوه بر آن روسیه با ذخائر بسیار غنی نفت و گاز، یکی از صادرکنندگان و تامین کنندگان اصلی انرژی در سطح جهان است. اما الیگارشی حاکم در طی سه دهه، اقتصاد کشور را در عرصه صنایع مدرن و تکنولوژی مدرن به قهقرا برده است. در حالی که تولید ناخالص داخلی روسیه در دوره اتحاد شوروی یک سوم آمریکا بود، اکنون به یک چهاردهم تنزل یافته است. همین وجه مشخصه ساختار سرمایه انحصاری روسیه است که شکنندگی خود در برابر تحریم های آمریکا و اروپا و دیگر متحدان شان را نشان می دهد. برخلاف تصور پوتین و شرکاء، کاربرد قدرت نظامی در مقابله با گسترش ناتو به مرزهای روسیه نه فقط خصلت بازدارنده نداشته بلکه روسیه را بیش از پیش در عرصه سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و ژئو پلتیک دچار انزوا و شکنندگی می سازد.

حمله روسیه به اوکراین یکی از نمودارهای سرباز کردن بحران ژئوپلتیک در سطح جهانی به عنوان یکی از مولفه های مهم بحران سرمایه داری واقعاً موجود است. اگر چه در طی سه دهه پس از فروپاشی بلوک شرق به خاطر بحران های مرکب و در هم تنیده، نقش بلامنازع آمریکا به عنوان پیروز جنگ سرد درحال کاهش و نزول است، اما دولت آمریکا سیاست ادامه مهار روسیه (رقیب سابق) و چین به عنوان رقیب اصلی قرن جدید را در دستور کار خود قرار داده است. بحران ژئوپلتیک بویژه میان روسیه و ناتو که در دو سوی آن دو ابرقدرت هسته ای قرار دارند، می تواند ابعاد خطرناک و ویرانگری داشته باشد که یکی از نشانه های آن اعلام آماده باش زرادخانه هسته ای روسیه توسط پوتین است.

اردوی کار و زحمت، که برای سوسیالیسم در ایران و جهان مبارزه می کند، مخالف نظامی گری، بلوک بندی های نظامی، زرادخانه های ویرانگر هسته ای و مدرنیزه کردن آن ها( که روسیه و آمریکا و دیگر قدرت های هسته ای آن را همچنان ادامه می دهند) و جنگ های منطقه ای است. پایان جنگ سرد نه فقط نقطه پایان به این سیاست های ویرانگر ننهاده، بلکه دو دهه گذشته شاهد ادامه فاجعه بار و هولناک آن در خاورمیانه، اروپا و آفریقا بوده ایم. ما خواهان خلع سلاح کامل هسته ای، انحلال همه پیمان های نظامی( از جمله ناتو)، نابودی همه سلاح های کشتار جمعی و جهانی بدون جنگ و رقابت تسلیحاتی هستیم، جهانی که با سپردن سرمایه داری به زباله دان تاریخ و پیروزی سوسیالیسم می تواند متحقق شود.

خروج فوری قوای اشغالگر روسیه از اوکراین، عدم پیوستن اوکراین به پیمان ناتو و حفظ بی طرفی این کشور، به رسمیت شناختن حقوق ملی مردم مناطق دونتسک و لوهانسک در شرایط تضمین آزادی های سیاسی، فعالیت همه احزاب و اپوزیسیون در این مناطق برای تصمیم گیری واقعی، برقراری یک نظام فدرالی دمکراتیک در اوکراین مولفه هائی است که راه حل این بحران را تشکیل می دهد.

ما ازجنبش صلح علیه تجاوز نظامی روسیه به اوکراین بویژه در شهرهای روسیه و در سراسر جهان قویاً حمایت می کنیم. جنبش واقعی صلح باید از قرار گرفتن در جبهه قدرت های امپریالیستی ( دولت های آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین،…) بپرهیزد. طرفداری از بلوک های متخاصم که اکنون بر طبل تقویت نظامی گری که حاصلی جز تشدید بحران ژئوپلتیک و جنگ های آینده ندارد، جنبش صلح را از اهداف خود دور خواهد ساخت.

ما سیاست شرم آور رژیم جمهوی اسلامی در توجیه و حمایت از تجاوز نظامی روسیه را قویاً محکوم می کنیم. مردم ایران هزینه های سنگینی در دنباله روی جمهوری اسلامی در زدوبندهای آشکار و پنهان با روسیه در جنگ های خاورمیانه و حماقت سران جمهوری اسلامی در ادامه قمار هسته ای پرداخته اند. چنین موضع گیری های نابخردانه ای بر این هزینه های بی دلیل خواهد افزود

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%b1%da%a9%d8%b3%d9%87%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/feed/ 0 6597
حمله‌ی نظامی پوتین به اوکراین http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%88%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%88%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/#respond Sat, 26 Feb 2022 00:53:18 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6578 تهاجم نظامی روسیه به اوکراین یکی از مهم‌ترین رخدادهای قرن جدید است که آثار طولانی‌مدتی بر آینده‌ی روسیه، اروپا و احتمالاً کل جهان خواهد گذاشت. برای آگاهی خوانندگان «نقد اقتصاد سیاسی» ترجمه‌ی دو یادداشت جدید درباره‌ی بحران اوکراین در ادامه منتشر می‌شود. یادداشت نخست نوشته‌ی پاتریک کوبرن روزنامه‌نگار پژوهشی سرشناس چپ‌گرا در نشریه‌ی «کانترپانچ» است. کوبرن در تمامی دهه‌های اخیر از مناطق بحران‌زده و جنگ‌زده‌ی جهان گزارش‌های ارزنده‌ای تهیه کرده است. وی در این یادداشت تهاجم پوتین به اوکراین را مشابه تجاوز صدام به کویت یا همان پی‌آمدهای فاجعه‌بار می‌داند. دومین مقاله را دو پژوهشگر چپ‌گرای روسیه در نشریه‌ی ژاکوبن منتشر کرده‌اند و در آن ازجمله به سطح پایین حمایت مردم روسیه از اقدامات نظامی پوتین اشاره کرده‌اند.

پیشروی پوتین در اوکراین مشابه حمله‌ی صدام به کویت،‌ فاجعه‌ای برای روسیه است

پاتریک کوبرن

در دوم اوت ۱۹۹۰، صدام حسین دستور داد ارتش عراق به کویت حمله و آن‌جا را اشغال کند. این عملیات به شکست عراق در جنگ، شورش‌هایی که به شکل خونین سرکوب شدند، ۱۳ سال تحریم‌های سازمان ملل، شکست در جنگ دوم، اشغال خارجی و دو دهه درگیری‌های داخلی منجر شد که تازه اکنون در شرف اتمام است.

بیش از سی سال بعد، ولادیمیر پوتین تانک‌ها و سربازان خود را به جمهوری‌های جدایی‌طلب دونتسک و لوهانسک در شرق اوکراین فرستاد، مناطقی که استقلال آن‌ها را به رسمیت شناخت و موجب واکنش خشمگینانه و تهدیدهای تلافی‌جویانه‌ی کشورهای ناتو شد.

اقدامات پوتین ممکن است در کوتاه‌مدت به جنگ گسترده‌تری منجر نشود. در کوتاه‌مدت، بستگی دارد به این که آیا نیروهای روسی به آن‌سوی جبهه‌ی کنونی حرکت کنند و به دنبال گسترش قلمرو تحت کنترل جمهوری‌های جدایی‌طلب باشند یا خیر.

یکی از کارشناسان اوکراین به من گفت: «شخصاً فکر می‌کنم فعلاً وضع همین است». پوتین در حال حاضر همه چیز را در دونتسک و لوهانسک کنترل می‌کند و پیشروی بیشتر او نیروهایش را وارد قلمرو در اختیار «مقاومت» می‌کند.

اما پیشروی روسیه تأثیری سیاسی دارد که بسیار فراتر از منطقه‌ی دونباس است و آینده‌ی اوکراین و اروپا را متأثر می‌کند. پوتین با به رسمیت شناختن استقلال دو جمهوری جدایی‌طلب، چشم‌انداز راه‌حل دیپلماتیک با اوکراین را از میان برداشته است. در قلب توافق‌نامه‌ی مینسک-۲ در سال ۲۰۱۵، یک توافق اجرا نشده برای خودمختاری جمهوری‌های طرفدار روسیه در اوکراین بود که به نظر می‌رسید تنها راه دیپلماتیک امکان‌پذیر به جلو بود – و این راه‌حل اکنون برای همیشه از بین رفته است.

پوتین در سخنرانی خود در روز دوشنبه گفت که به نظر او مینسک-۲ یک «فرایند سترون» شده است.

بدین ترتیب سؤال مهم دیگری مطرح می‌شود. مسکو تا چه اندازه دولت کیف را مشروع می‌داند، زیرا پوتین مدام می‌گوید که این دولت را دست‌نشانده و عامل غرب می‌داند؟ در نتیجه به این پرسش می‌رسیم که آیا پوتین قصد دارد حمله‌ی کامل به اوکراین را آغاز کند یا خیر.

صفحه‌های تلویزیون پر از نقشه‌هایی هستند که فلش‌های قرمزرنگی را نشان می‌دهند که در آن ستون‌های تانک روسی ممکن است از بلاروس به سمت کیف خارج شوند یا از کریمه به سمت شمال پیشروی کنند تا اوکراین را در شرق رودخانه دنی‌پر تصرف کنند. این امر می‌تواند طی یک روز اتفاق بیفتد، اما هنوز شک دارم که این اتفاق به‌طور کامل بیفتد.

با وجود تمامی خشم عمومی بر سر دونباس، هنوز فقط درگیری محدودی وجود داشته است و درگیری نظامی بزرگی رخ نداده است. به همین ترتیب، هنوز مشخص نیست که کشورهای غربی تا چه اندازه تحریم‌هایی را که به عنوان مجازات تهاجم روسیه در مقیاس کامل به کل اوکراین طراحی شده است، تسریع خواهند کرد.

قدرت نظامی صدام حسین و عراق سه دهه پیش را با پوتین و روسیه‌ی امروز مقایسه کنید. دیکتاتور عراق ارتش قدرتمندی داشت که هشت سال با ایران می جنگید، اما هیچ چیز نتوانست باعث شود که در برابر ائتلاف به رهبری آمریکا بایستد. همچنین معروف است که اصلاً سلاح کشتار جمعی نداشت، چیزی که پوتین به‌وفور از آن برخوردار است.

آمریکا برای بیرون راندن ارتش عراق از کویت ارتش قدرتمندی را مستقر کرد. اما در اوکراین، قدرت‌های ناتو به صراحت اعلام کرده‌اند که قرار نیست نیروهای خود را به جنگ بفرستند.

در عوض تسلیحات و تجهیزات برای ارتش اوکراین ارسال خواهد شد، اما بر اساس بررسی تفصیلی بنیاد جیمزتاون، بعید به نظر می‌رسد که از آنها به‌خوبی استفاده شود. براساس این بررسی، حدود ۲ میلیارد دلار که صرف نوسازی نظامی در اوکراین از سال ۲۰۱۴ تاکنون شده هیچ تأثیری نداشته است. این گزارش می‌گوید: «این که پس از هفت سال جنگ، نه ارتش اوکراین و نه صنایع دفاعی تحت هیچ گونه اصلاحات اساسی یا پایداری قرار نگرفته‌اند، قابل تأمل و معتبر است»

این ناکامی‌ها هر چه که باشند، لشکرکشی طولانی‌مدت روسیه احتمالاً برای مسکو فاجعه‌بار خواهد بود، اما می‌تواند مدتی طولانی ادامه یابد و بسیار مخرب باشد.

پوتین ممکن است از آنچه در دونباس به دست آورده خوشحال باشد و ادعا کند که جمهوری‌های جدایی‌طلب طرفدار روسیه را از قتل‌عام نجات داده است. هنوز زود است که بدانیم تصرف دونتسک و لوهانسک چه‌گونه بر افکار عمومی روسیه تأثیر خواهد گذاشت. پوتین هیچ‌گاه به اندازه‌ی زمانی که کریمه را در سال ۲۰۱۴ ضمیمه‌ی روسیه کرد، در نظرسنجی‌های روسیه بالا نبود.

ممکن است برای کرملین منطقی باشد که نیروهای نظامی خود را به عنوان یک تهدید بدون استفاده در اطراف اوکراین نگه دارد، حضور آنها بسیار خطرناک‌تر است زیرا حمله به شرق اوکراین نشان می‌دهد که روسیه آماده‌ی استفاده از نیروی نظامی است. این خیلی به مهارت پوتین و مشاورانش در مانورهای سیاسی بستگی دارد، تمامی نشانه‌هایی دال بر آن است که آنها اصلاً ماهر نیستند.

یکی از کارشناسان روسیه گفت: «استعداد و هوش مردان اطراف پوتین احتمالاً کمتر از سطح هر گروهی از مشاوران رهبران روسیه از زمان تزار نیکلای دوم [که بلشویک‌ها در سال ۱۹۱۸ اعدام کردند] است».

تهاجم به شرق اوکراین حل و فصل بحران را که ممکن است سال‌ها ادامه داشته باشد، از پیش دشوارتر می‌کند. این خبر بدی برای اوکراین، روسیه و همسایگان آنها است زیرا اقتصاد آنها به دلیل بی‌اطمینانی ناشی از جنگ سرد و گرم و تحریم‌های اقتصادی خفه خواهد شد. این همان اتفاقی است که در عراق و سوریه رخ داد. به‌ویژه تحریم‌ها ابزار بسیار مؤثری هستند که کل جامعه و اقتصاد را فلج می کنند.

بزرگ‌ترین ضربه برای روسیه تاکنون تعلیق صدور گواهینامه خط لوله گاز نورد استریم ۲ توسط آلمان بوده است. پس از اعلام پوتین مبنی بر مداخله‌ی قریب‌الوقوع، ارزش بورس روسیه برحسب دلار ۱۴ درصد کاهش یافت و اوکراین می‌گوید که ماهانه ۲ تا ۳ میلیارد دلار به دلیل بحران ضرر می‌کند.

زمانی که صدام حسین به کویت حمله کرد، عراقی‌ها بر این گمان بودند که او باید به عواقب اقدامات خود فکر کرده باشد و منتظر بودند تا مذاکرات اساسی را آغاز کند یا مانوری دیپلماتیک انجام دهد – تا این که جنگ سر رسید.

مردم عادی روسیه با جنگ مخالف‌اند

ایلیا ماتویف و ایلیا بادریتسکیس

ولادیمیر پوتین تهاجم خود به اوکراین را آغاز کرده است و ظاهراً انتظار دارد که نیروهایش بتوانند بر مقاومت اوکراین غلبه کنند. اما – در حالی که روس‌ها در حال حاضر اشتیاق چندانی برای جنگ نشان نداده‌اند – این حمله می‌تواند رژیم او را به شدت بی‌ثبات کند.

روسیه به اوکراین حمله کرد. بدترین هراس‌ها تأیید شده است. هنوز از وسعت تهاجم به طور کامل اطلاع نداریم، اما تاکنون روشن شده که ارتش روسیه به اهدافی در سراسر این کشور حمله کرده است، نه فقط در جنوب شرقی (در امتداد مرزهای به اصطلاح «جمهوری‌های خلق»). صبح امروز اوکراینی‌ها در شهرهای مختلف با صدای انفجار از خواب بیدار شدند.

ولادیمیر پوتین هدف نظامی این عملیات را روشن کرده است: تسلیم کامل ارتش اوکراین. طرح سیاسی همچنان نامشخص است – اما به احتمال زیاد به معنای استقرار یک دولت طرفدار روسیه در کیف است. رهبری روسیه فرض می‌کند که مقاومت به‌سرعت شکست خواهد خورد و اکثر مردم عادی اوکراین با وظیفه‌شناسی رژیم جدید را می‌پذیرند. روشن است که پی‌آمدهای اجتماعی آن برای خود روسیه حاد خواهد بود – پیش‌تر در صبح امروز، حتی قبل از اعلام تحریم‌های غرب، بورس‌های روسیه سقوط کردند و سقوط روبل همه‌ی رکوردهای قبلی را شکست.

سخنرانی شب گذشته‌ی پوتین که در آن آغاز جنگ را اعلام کرد، بیانگر زبان آشکار امپریالیسم و استعمار بود. از این نظر، او تنها حکومتی است که در اوایل قرن بیست و یکم چنین آشکارا مانند یک قدرت امپریالیستی صحبت می کند. کرملین دیگر نمی‌تواند پشت سایر نارضایتی‌ها – از جمله حتی گسترش ناتو – نفرت خود از اوکراین و تمایل به دادن «درس» تنبیهی به آن را پنهان کند. این اقدامات فراتر از «منافع» قابل‌درک عقلانی هستند و همانطور که پوتین آن را درمی‌یابد، در قلمرو «رسالت تاریخی» جای می‌گیرد.

از زمان دستگیری الکسی ناوالنی در ژانویه‌ی ۲۰۲۱، پلیس و سرویس‌های امنیتی اساساً مخالفان سازمان‌یافته در روسیه را سرکوب کرده‌اند. سازمان ناوالنی «افراطی» اعلام و متلاشی شد، تظاهرات در دفاع از او به حدود پانزده هزار بازداشت منجر شد و تقریباً تمام رسانه‌های مستقل یا بسته شدند یا به عنوان «عوامل خارجی» نامیده شدند، که به شدت فعالیت‌شان را محدود می‌کند. تظاهرات توده‌ای علیه جنگ بعید است – هیچ نیروی سیاسی قادر به هماهنگی آنها نیست و شرکت در هر اعتراض خیابانی، از جمله تظاهرات تک نفره، به‌سرعت و به‌شدت مجازات می شود. کنشگران و حلقه‌های روشنفکری در روسیه از این رویدادها شوکه شده و روحیه‌ی خود را باخته‌اند.

یکی از نشانه‌های اطمینان‌بخش این است که هیچ حمایت آشکاری از جنگ در جامعه‌ی روسیه قابل تشخیص نیست. بر اساس گزارش «لوادا سنتر»، آخرین آژانس نظرسنجی مستقل (که خود توسط دولت روسیه به عنوان «عامل خارج» شناخته می‌شود)، ۴۰ درصد روس‌ها از به رسمیت شناختن رسمی «جمهوری‌های خلق» دونتسک و لوهانسک توسط مقامات روسیه حمایت نمی کنند، در حالی که ۴۵ درصد روس‌ها این کار را تأیید می کنند. در حالی که برخی نشانه‌های «غلیان میهن‌پرستی و حمایت از رهبران سیاسی» اجتناب‌ناپذیر است، اما قابل تأمل است که با وجود کنترل کامل مهم‌ترین منابع رسانه‌ای و انتشار تبلیغات عوام‌فریبانه در تلویزیون، کرملین قادر به ایجاد شور و شوقی برای جنگ نیست.

چیزی مانند بسیج میهن‌پرستانه که پس از الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ رخ داد، امروز اتفاق نمی‌افتد. از این نظر، تهاجم به اوکراین این نظریه‌ی رایج را که تهاجم بیرونی کرملین همیشه با هدف حمایت از مشروعیت داخلی است، رد می کند. برعکس، در هر صورت، این جنگ رژیم را بی‌ثبات می‌کند و حتی بقای آن را تا حدی تهدید می‌کند، زیرا «مسأله‌ی ۲۰۲۴» – نیاز به نمایشی قانع‌کننده از انتخاب مجدد پوتین به هنگامی که روس‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت می‌کنند – هنوز روی میز است.

چپ در سراسر جهان باید حول یک پیام ساده متحد شود: نه به حمله‌ی ‌روسیه به اوکراین. هیچ توجیهی برای اقدامات روسیه وجود ندارد، این اقدامات به رنج و مرگ منتهی خواهد شد. در این روزهای تراژدی، ما خواستار همبستگی بین المللی با اوکراین هستیم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%88%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/feed/ 0 6578