زن زندگی آزادی – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com صدای زحمت‌کشان، صدای بی‌صدایان برای ایرانی آزاد Sun, 22 Oct 2023 10:43:19 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=5.8.9 https://i1.wp.com/www.sedayekargar.com/wp-content/uploads/2019/07/cropped-1107927-498476-14.png?fit=32%2C32 زن زندگی آزادی – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com 32 32 88122710 قتل داریوش مهرجویی و همسرش، به دست آدم کشان حکومتی http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%b4-%d9%85%d9%87%d8%b1%d8%ac%d9%88%db%8c%db%8c-%d9%88-%d9%87%d9%85%d8%b3%d8%b1%d8%b4%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d8%af%d9%85-%da%a9/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%b4-%d9%85%d9%87%d8%b1%d8%ac%d9%88%db%8c%db%8c-%d9%88-%d9%87%d9%85%d8%b3%d8%b1%d8%b4%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d8%af%d9%85-%da%a9/#respond Mon, 16 Oct 2023 09:18:08 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7182 پیام جانیان حکومتی روشن است!

در شامگاه شنبه شب ۲۲ مهر ۱۴۰۲ برابر با ۱۴ اکتبر ۲۰۲۳ ، داریوش مهرجوئی و همسرش وحیده محمدی‌فر در ویلای شان در کرج به شکل بسیار وحشیانه ای به قتل رسیدند. قاتلان حرفه ای سازمان های امنیت رژیم جمهوری اسلامی به مدت یک ساعت و چهل دقیقه، این کارگردان صاحب نام موج نو سینمای ایران و همسرش را شکنجه کرده و دست و پایشان را شکستند و سرشان را بریدند تا به قول هوشنگ گلشیری پیام شان واضح به دیگر هنرمندان برسد که: «خفه می‌کنیم! سر می‌بریم!». قتل این دو هنرمند، دقیقا به همان شیوه ای به اجرا درآمده که در جریان قتل های زنجیره ای، داریوش فروهر و پروانه اسکندری کاردآجین شدند. خبرگزاری “صدا و سیما” هم خبر سربریدن را خیلی زود مخابره کرد تا پیام روشن تر دریافت شود. دستگاه های امنیتی برای فریب افکار عمومی و با استفاده از فضا و موج افغان ستیزی نژادپرستانه، یک یادداشت اینستاگرامی وحیده محمدی فر متعلق به ۸ بهمن ۱۴۰۱ را با تاریخ شب قبل از جنایت بازنشر کردند تا این جنایت هولناک را به دزدی چند افغانستانی مهاجر نسبت دهند. روشن است که کسانی که برای دزدیدن اموال می روند نه قصد کشتن دارند و نه حتی زمانی صد دقیقه ای را در محل باقی می مانند. از این رو چنین سناریوی رذیلانه ای نیز نمی تواند این جنایت حکومتی را پرده پوشی کند.

قتل فجیع داریوش مهرجوئی و همسرش، ادامه منطقی سیاستی است که حکومت اسلامی از یک سال پیش تاکنون در قبال همراهی هنرمندان صاحب نام با خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در پیش گرفته است؛ ممنوع الکار کردن، احضارهای مستمر، زندانی کردن و سپس آزاد کردن با وثیقه های سنگین، تهدید به ضبط اموال، درج جریمه های سنگین در لایحه حجاب، جلوگیری از پخش تولیدات هنری. با این شیوه های سرکوب حتی با زندانی کردن توماج صالحی، سامان یاسین، مهدی یراحی نیز ره به جائی نبرده است. از این رو سازمان های امنیتی حکومت اسلامی، آخرین حربه جنایتکارانه شان را به کار گرفته اند؛ قتل فجیع صاحب نام ترین هنرمند و کارگران ایرانی که شهرتی جهانی دارد برای ایجاد بالاترین رعب و وحشت در میان هنرمندان و نام آوران عرصه فرهنگ و هنر. زمان جنایت هم بسیار دقیق انتخاب شده است. درست در طوفان خبری پیرامون کشتار غیرنظامیان توسط حماس و قتل عام مردم غیرنظامی فلسطینی در غزه توسط ارتش اسرائیل و بر بستر موج افغان ستیزی نژادپرستانه ای که توسط باندهای مافیائی حکومت و شوونیست های “آریائی” به راه افتاده است.

حاکمیت اسلامی از آن رو دست به چنین جنایاتی می زند تا جلو پیشروی جنبش انقلابی مردم را سد کند و موج یاس، سرگردانی و درماندگی را بر جامعه حاکم گرداند. قتل هنرمندان نام دار و به کما فرستادن دختر جوانی همچون آرمیتا گراوند درست با این هدف انجام می گیرد. ترسِ مرگ، حاکمیت اسلامی را به جنون کشانده است. به قول هانا آرنت، فیلسوف و تاریخ‌نگار آلمانی- آمریکایی: « حکومت ها در دو برهه، به صورت مفرط به خشونت متوسل می شوند؛ یک بار در بدو استقرار و بار دیگر در زمان نابودی و اضمحلال». از این رو قتل فجیع و جنایتکارانه داریوش مهرجوئی و همسرش را باید صدای ناقوس سقوط حاکمیت اسلامی دانست.

ما این جنایت هولناک و قتل عمد و آشکار حکومتی را به شدت محکوم می کنیم. ما خود را در غم بیکران خانواده بزرگ و پر افتخار هنر و سینمای ایران شریک می دانیم. روشن است خشم و نفرت ناشی از این جنایت و غم بزرگ از دست دادن هنرمندی نامدار در عرصه سینما و هنر ایران را باید به اراده ای خلل ناپذیر برای سازماندهی هر چه گسترده تر مردم برای مبارزه ای توده ای، مدنی تبدیل کرد. مبارزه تاثیرگذار با استبداد بیرحم دینی که زبان خشونت و زور عریان در پیش گرفته است، تنها از راه بسیج هر چه گسترده تر و هر چه توده ای تر و هر چه همبسته تر مردم به میدان مبارزه امکان پذیر است. بسیج همبستگی افکار عمومی جهان و به ویژه دنیای مترقی هنر و سینما در جهان، یکی از وظایف عاجل همه آنهائی است که امکانات تاثیرگذاری در کشورهای گوناگون در اختیار دارند. نباید گذاشت حاکمیت اسلامی از زیر بار مسئولیت این جنایت ضدبشری شانه خالی کند.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%b4-%d9%85%d9%87%d8%b1%d8%ac%d9%88%db%8c%db%8c-%d9%88-%d9%87%d9%85%d8%b3%d8%b1%d8%b4%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d8%af%d9%85-%da%a9/feed/ 0 7182
آرمیتا، هم «دختر مردم ایران» است! http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b1%d9%85%db%8c%d8%aa%d8%a7%d8%8c-%d9%87%d9%85-%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b1%d9%85%db%8c%d8%aa%d8%a7%d8%8c-%d9%87%d9%85-%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/#respond Mon, 09 Oct 2023 08:02:17 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7169 آرمیتا گراوند ، دختر نوجوان ۱۶ ساله، دانش‌آموز کلاس یازدهم مدرسه «عروة‌الوثقی» روبروی مهدیه تهران،. از دهم مهرماه ۱۴۰۲ در یکی از تخت‌های بیمارستان فجر نیروی هوایی به حالت کما خوابیده است. این دختر نوجوان، پس از ضربات “حجاب بان” ها در مترو در دهم مهرماه نقش بر زمین شد ودر حالت بیهوشی به بیمارستان منتقل و از آن روز در کما به سر می برد.

نهادهای امنیتی علت به کما رفتن آرمیتا را «‌اُفت فشار» اعلام کرده‌اند. سناریویی تکراری که بارها از سوی این نهادها تکرار می‌شود. حاکمیت بدون انتشار فیلم های درون واگن مترو تصاویری از بیرون مترو را منتشر کرده و در روز ۱۱ مهر ۱۴۰۲، خبرگزاری ایرنا تصاویری را از گفتگو با والدین این دختر نوجوان منتشر کرده است. اقدامات امنیتی حاکمیت به همین جا ختم نمی شود. انتقال این دختر نوجوان به بیمارستان نظامی، محاصره این بیمارستان توسط لباس شخصی های امنیتی و لغو تمامی ملاقات ها، دستگیری بستگان و دوستان دانش آموز او، ضبط تلفن های همراه برای جلوگیری از انتشار عکس ها و فیلم های لحظه وقوع جنایت، دستگیری و بازجوئی از مریم لطفی، خبرنگار شرق، که روز دوشنبه ۱۰ مهر پس از انتشار اخبار مبتنی بر ابهام در وضعیت آرمیتا گراوند به بیمارستان فجر رفته بود تا گزارش تهیه کند، .. همه وهمه بیانگر تلاش حکومت برای سرپوش گذاشتن بر یک جنایت جدید است. جنایتی که پیش از آن مهسا (ژینا) امنیی قربانی آن شده بود.
گماردن “حجاب بانان” در متروها و یا “حراست ها” در دانشگاه ها برای کنترل پوشش دختران جوان کشور، جزئی از جنگ تمام عیاری است که حاکمیت در پی پیروزی آزاد پوشی بر متن جنبش «زن، زندگی، آزادی» در پیش گرفته است. این اقدامات داعشی، بندهائی از لایحه حجاب است که در کمیسیون مجلس شورای اسلامی بررسی شده و تلاش دارد با وضع جریمه های سنگین، ضبط اتوموبیل و اموال، پرونده سازی و زندان، مانع از تثبیت آزادپوشی پس از خیزش انقلابی ژینا شود. این سیاست داعشی جمهوری اسلامی با مقاومت گسترده زنان و دختران جوان کشور روبرو شده است. همین امر سبب شده که شاهد سیاست انتقام جویانه و برخورد بشدت خشن و رذیلانه در متروها، در مدارس و دانشگاه ها باشیم. در خبری که روز پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ منتشر شد، یک دختر دانشجو نیز در نتیجه برخورد نیروهای “حراست” به بهانه پوشش او روانه بیمارستان شد. روابط عمومی دانشگاه تهران به انتشار خبر «بی‌هوش شدن» یک دانشجوی دختر به‌واسطه برخورد ماموران انتظامات پردیس کشاورزی دانشگاه تهران بخاطر داشتن حجاب اختیاری واکنش‌ نشان داد و آن را بخاطر «استرس» ناشی از تذکر انتظامات دانست.

چهار روز پس از به کما رفتن آرمیتا گراوند، مردم ایران و ایرانیان مقیم خارج کشور، نگران جان او هستند. همه آرزو دارند آرمیتا سلامت خود را باز یابد وبه آغوش خانواده و جامعه بازگردد. اما این روزهای بیم وامید، نفس ها را در سینه حبس کرده است. این همدردی مردم و خشم و نفرتشان علیه حاکمیت دینی ستودنی است. اما از کنار این جنایت نمی‌‌توان و نباید به سادگی گذشت. مردم حق دارند تمام حقیقت را بدانند. مردم حق دارند آمران و عاملان این جنایت را بشناسند. مردم حق دارند علیه سیاست داعشی کنترل پوشش دست به اعتراض مدنی بزنند. اکنون همه شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی به سرنوشت آرمیتا می پردازند. می توان این همبستگی ستایش برانگیز را به اعتراضی مدنی و توده ای تبدیل کرد. دانش اموزان مدرسه آرمیتا و دیگر مدارس می توانند در همدردی با او و خانواده اش دست به اعتراض مدنی بزنند. جمعیت کثیر خانواده های دانش آموزان سراسر کشور می توانند دست به اعتراض بزنند. شاید فردا فرزند آنها “آرمتیا”ی دیگری باشد. معلمان سراسر کشور می توانند به این جنایت ها در حق دانش آموزان شان اعتراض کنند. چنین اعتراضاتی می تواند تحولات جامعه را به سمتی به پیش برد که «حجاب بانی» برچیده شود، ” حراست ها ” جمع آوری شوند، آزادی پوشش حق مسلم مردم تلقی گردد، گردش اخبار و اطلاعات بدون سانسور جریان یابد، آزادی های بی حصر و استثنا تضمین شود و مردم به بساط حاکمیت تاریک اندیشان قرون وسطائی پایان دهند و ارگان های قدرت خود را سازمان دهند و دولتی برخاسته از مردم و پاسخگو به مردم بر سرکار بیاورند.

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b1%d9%85%db%8c%d8%aa%d8%a7%d8%8c-%d9%87%d9%85-%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/feed/ 0 7169
دستاورد‌های انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و چالش‌های آن http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%af%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%af%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/#respond Sat, 02 Sep 2023 10:52:50 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7153 امید نیک

انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، در عرصه‌ی رو بنا، و به ویژه فرهنگی، به پیروزی‌های غیر قابل برگشتی رسیده است. از جمله:

قطع رابطه رژیم با هنرمندان، ورزشکاران، روزنامه نگاران، دانشجویان و استادان دانشگاه، مؤلفین و مترجمین و نویسندگان، جامعه علمی کشور و از همه مهمتر دستیابی نسبی به پوشش اختیاری.

به دستاورد‌های فرهنگی و روبنایی انقلاب ژینا، باید رایج شدن گفتمان‌های (DISCOURSE) برابری زن و مرد، نگاه عمیقاً سکولار به مسائل اجتماعی، و جدایی دین از دولت، بی‌اعتبار شناختن مذهب رسمی و دولتی، و زیر سؤال بردن ساختار‌ ایدئولوژی نظام توسط زنان و جوانان و پایان دادن به توهم اصلاحات را، هم اضافه کنیم.

از آنجائی که این پیروزی‌های فرهنگی، نه از طرف بالایی‌ها، نه توسط رفرم و اصلاح و نه به وسیله یک برنامه‌ی آمرانه توسط یک مستبد، بلکه از بطن جامعه و توسط اقشار مختلف مردم (زنان، جوانان، دانشجویان، کارگران و بی‌صدایان و.. ) سامان یافته و به دست آمده، به قول فیلسوفان نفی دیالکتیکی صورت گرفته و برگشت ناپذیری همه آن‌ها را تضمین می‌کند.

بدین ترتیب انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، به یک انقلاب فرهنگی موفق تبدیل شد که به طور مداوم تا کنون ادامه دارد. مبارزه زنان برای آزادی پوشش و مخالفت با حجاب اجباری به جایی رسیده و می‌رسد که مبدل به یک بخش بزرگ مبارزه سیاسی مردم با رژیم تبدیل شده و می‌شود، دامنه این مبارزه از کودکان (دبستان‌های دخترانه) تا کهن‌سالان (مادر ستار بهشتی) را در بر می‌گیرد.

دستاورد‌ها و پیروزی‌های سیاسی انقلاب «زن، زندگی، آزادی»

۱- جداشدن کامل بخش بزرگی از اصلاح طلبان از رژِیم(خط تاج‌زاده و آخرین اطلاعیه میرحسین موسوی و… ).
۲- وحدت و همگرایی ایرانیان و اپوزیسیون خارج از کشور. (تجمع ۱۰۰ هزار نفری در برلین و… ).
۳- نفی ولایت فقیه از سوی اکثریت مطلق جامعه (نوک تیز حملات و شعار‌ها به عمود خیمه نظام و راس رژیم یعنی ولایت فقیه)
۴- هژمونی و سرکردگی نسبی آزادی‌های فردی و اجتماعی در مقابل فرهنگ سنتی ومذهبی (روی گردانی از تکلیف‌گرایی و تلاش برای شناخت و به دست آوردن حقوق شهروندی)
۵- بی‌اعتبار شدن، قانون اساسی، قوای سه‌گانه، و دستگاه‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی رژیم. (زیر پا گذاشتن باید‌ها و نباید رژیم، توسط مردم و بنا بر آمار خود نظام، بسته شدن ۵۰۰۰۰ مسجد از مجموع ۷۵۰۰۰ مسجد و… ).
۶- وحدت در میان تمام اقوام، اقلیت‌های قومی، مذهبی، و زبانی. (شعار از زاهدان تا کردستان، جانم فدای ایران و دفاع از بهائیان و… )
۷- حمایت و همبستگی جهانی نیرو‌های مترقی، در اروپا، آمریکا، آسیا و… از خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی». (تحت فشار گذاشتن دولت‌ها توسط نیرو‌های مترقی در سراسر جهان، برای اعمال محدودیت‌های مختلف به رژیم ملا‌ها، برای رعایت حقوق بشر و حقوق معترضین و پذیرش وکالت زندانیان و… ).
۸- ایزوله شدن سیاسی رژیم در سازمان ملل متحد و تشکیل کمیته حقیقت‌یاب حقوق بشر برای اولین بار در تاریخ سازمان ملل. (اخراج از کمیسیون زنان سازمان ملل و… )

پیروزی‌های طبقاتی خیزش ژینا

۱- جدا شدن کامل بی‌چیزان و تهیدستان پایین جامعه از رژیم و شرکت در خیزش انقلابی. (اعتراض و اعتصاب معلولان، بنیاد شهیدی‌ها، حاشیه‌نشین‌ها و تفسیر جدید خامنه‌ای از کلمه مستضعفان و… )
۲- جدا شدن بیش از پیش طبقه متوسط از رژیم. (به دلیل ابر بحران‌های اقتصادی، به تقریب بخش بزرگی از طبقه متوسط فقیر‌تر شده و به صفوف مزدبگیران و طبقه کارگر سرازیر شده و بخش بالایی طبقه متوسط هم لااقل تضاد‌های فرهنگی و اجتماعی با رژیم فقها دارد که به ناچار با خیزش انقلابی همراه است).
۳- وحشت و ترس نظام از حضور سازمان یافته و متشکل طبقه کارگر به عنوان طبقه و نه افراد منفرد در اعتصابات و اعتراضات. (استقرار یگان‌های ویژه در حوزه‌های نفتی، گازی و پتروشیمی، دستگیری و اخراج سران و لیدر‌های کارگری و زندانی کردن آن‌ها، جلوگیری از انعکاس اخبار کارگری مثل سپیده قلیان و… ).
۴- نگرانی و واهمه اپوزیسیون راست (بورژوازی) از رادیکالیزه شدن خواسته‌ها و مطالبات اکثریت عظیم مزدبگیر و طبقاتی شدن آن در خیزش اخیر. (سلطنت طلب-مجاهد و… )
۵- اکنون در یک‌سالگی خیزش ژِینا مردم فقط سرنگون طلب نیستند بلکه به فکر بدیل و آلترناتیوی هستند که دموکراسی، آزادی، فرصت‌های برابر و… برای همه مردم را تضمین کند و چرخه باز تولید استبداد و دیکتاتوری را متوقف کند.

نیروهایی که هنوز همراه رژیم هستند

الف- نیرو‌های نظامی، انتظامی، اطلاعاتی و نیرو‌های خارجی وابسته به رژیم (حزب الله، حشدالشیعبی و.. )
ب- بخشی از نیرو‌های بروکراتیک
ج- بخشی از سرمایه‌داری متوسط به بالا و عمدتاً با فرهنگ مذهبی با گرایشات اصلاح‌طلبانه (البته که نباید از اتاق بازرگانی، حزب موتلفه، جریان پایداری و حجتیه غافل بود).

به علت نبودن آمار درست از توزیع جمعیت در میان طبقات گوناگون، به ناچار به یک تخمین تقریبی متوسل می‌شویم: در سال ۱۳۵۷ جمعیت تهران نزدیک به سه میلیون نفر بود و اکنون پانزده میلیون نفر است و یا شهر مشهد در اوایل انقلاب ۵۷ نزدیک به یک میلیون نفر بوده و اکنون بالای ۵ میلیون نفر است، و همین نسبت در سایر شهر‌های بزرگ بر قرار است.
نتیجه منطقی این که افزایش جمعیت در شهر‌های بزرگ نتیجه مهاجرت روستاییان به شهر‌های بزرگ بوده است. بالطبع این مهاجرین سرمایه‌دار نبوده‌اند و اکثر آن‌ها جذب دستگاه‌های بروکراتیک کشور شده‌اند و با توجه به فرهنگ سنتی که داشته‌اند به طور عمده در دستگاه‌هایی جذب شده‌اند که از نظر امنیتی مفید بوده‌اند مانند سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، بسیج، تبلیغات اسلامی، رادیو تلویزیون، کمیته امداد و آموزش و پرورش و…

بدین ترتیب این اقشار خرده‌بورژوا همراه با سرمایه‌داری طبقه متوسط به بالا، تنها متحدان طبقاتی رژیم هستند که می‌توانند هم چون لمپن پرولتاریا در اعمال ضد مردمی شرکت مؤثر داشته باشند.
در انقلاب ژینا، مردم تا کنون نتوانسته‌اند ماشین دولتی را در هم بشکنند و قدرت سیاسی را بدست آورند که به بخشی از دلائل آن در ذیل می‌پردازیم:

۱- ماهیت رژیم سرمایه‌دار‌ی دولتی است، که لنین آن را بدترین و مخوف‌ترین نوع حکومت قلمداد می‌کرد. رانت خواران، نهاد‌های مذهبی سرمایه دار، بنیاد‌های اوقاف و…. انحصار درآمد نفت در دست دولت، علاوه بر همه‌ی این‌ها سپاه پاسداران و مراکز اقتصادی وابسته به آن، به طور تقریب می‌توان گفت که نود درصد ثروت ملی ایران در دست نهاد‌های دولتی و مذهبی وابسته دولت است.

۲- عدم شرکت کارگران یقه سفید، رؤسای پیمان‌کاران وابسته رژیم و قشر‌های بالای سرمایه‌داران وابسته حکومت و رانتخواران در خیزش اخیر.

۳- نبود سازمان‌یابی منسجم از پایین در محلات، محیط‌های کاری، کارخانجات، و از همه مهمذتر عدم ارتباط افقی و سراسری این تشکل‌ها با هم، باعث شد که خیزش اخیر تا کنون نتواند حرکات اعتراضی معلمان، بازنشستگان، کارگران و… را با خود همراه کند.

۴- تا زمانی که طبقه کارگر به معنای وسیع کلمه و تمام مزدبگیران متحد و منسجم به عنوان طبقه‌ای برای خود در جنبش حضور پیدا نکنند جنبش و خیزش جاری یا به نتیجه نمی‌رسد و اگر هم برسد به دموکراسی، آزادی، عدالت اجتماعی اقتصادی دست نخواهد یافت.

لنین در کتاب برنامه ما سال۱۸۹۹ که هنوز چشم انداز انقلاب سوسیالیستی دور بود مشکل اساسی را در حکومت تزاری می‌داند و چنین می‌نویسد:

در روسیه نه فقط کارگران بلکه تمام شهروندانی که از حقوق سیاسی خود محروم شده‌اند خواستار سر نگونی تزار هستند. روسیه یک حکومت مستبد تک نفره است، تزار به تنهائی قانون وضع می‌کند، ماموران را عزل ونصب می‌کند و آن‌ها را کنترل می‌کند و به همین دلیل به نظر می‌رسد که تزار و تزاریست‌ها مستقل از تمام طبقات هستند و به یکسان با همه آن‌ها رفتار می‌شود. اما در حقیقت هر آبدارچی به طور انحصاری از میان طبقات سر سپرده انتخاب می‌شود. اما در مبارزه سیاسی کارگران نباید تنها بمانند، تمام مردمی که از حقوقشان محروم شده‌اند و…. از جمله تمام مردمان تحصیل کرده‌ای که نمی‌توانند با کسانی که‌اندیشه آزاد را می‌کشند کنار بیایند وهم چنین کسانیکه ناقض آزادی گفتار می‌باشندو… زمانیکه پرولتاریا پرچم مبارزه را به احتزاز در آورد از تمام این اقشار کمک دریافت خواهد کردو… پرولتاریا در خط مقدم برای کسب حقوق مردم است و برای کسب دمکراسی.

نقل قول از لنین

تجربه‌ی تاریخی

در انقلاب مشروطیت طبقه متوسط به طور فعال شرکت می‌نماید و در مجلس اول تعداد نمایندگان از کسبه نیمی از انتخاب شدگان هستند.
در جریان ملی کردن صنعت نفت طبقه متوسط نقش تعیین‌کننده داشت و نمایندگان آن جبهه ملی و دکتر مصدق حداکثر زحمت را متحمل شدند.
در انقلاب ۵۷ بازار و بازاریان سنتی به آرزوی دیرینه خود برای برپائی حکومت مذهبی رسیدند.

این که نظریه پردازان رژیم عربده می‌کشند که انقلاب ژینا نتوانست قشر خاکستری را با خود همراه کند خالی از حقیقت نیست. اما فرزندان همین خدمت‌گزاران دیکتاتوری که امروزه به جوانان تبدیل شده‌اند و در حدود ۶ میلیون دانشجو هستند که بلای همین رژیم شده‌اند. اکنون رژیم به اشتباه خود در گسترش دانشگاه آزاد به خوبی پی برده است و در صدد انحلال و یا کوچک کردن آن است. به هر حال طبقه متوسط کنونی ایران به ویژه قشر رو به پایین که در اثر وضع بد اقتصادی تمام امکانات اقتصادی، آزادی‌های فردی، فرهنگی و.. را از دست داده و می‌دهد نیرویی است که در این انقلاب مداوم برای کسب دمکراسی شرکت دارد. (البته بسیار غیر مستقیم).

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%af%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/feed/ 0 7153
انقلاب زن، زندگی، آزادی، یا انقلاب مداوم http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d9%85%d8%af%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d9%85%d8%af%d8%a7/#respond Sat, 05 Aug 2023 10:12:54 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7138 امید نیک

امروزه با توجه به تجارب تاریخی از یک طرف و تاکید کلاسیک های مارکسیست مبنی بر پرهیز از گرته‌برداری و کپی‌برداری از انقلابات و توصیه به تحلیل مشخص از شرایط مشخص، باید پذیرفته شود که هر انقلابی در جهان، ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که در سایر کشورها تکرارشدنی نیست. فی‌المثل، انقلاب کوبا در آمریکای لاتین تکرار نشد؛ انقلاب اکتبر در کشورهای اروپائی تکرار نشد؛ انقلاب اسلامی ایران در خاورمیانه، شاخ آفریقا و کشورهای عربی تکرار نشد؛ و… بدین ترتیب به دنبال یک نسخه واحد، یک قانون عام و جهان شمول بودن در مورد انقلاب، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. هم چنان که قانون تکامل سرمایه‌داری در کشورهای مختلف یکسان نبوده است.

مارکس به اختلاف روش رسیدن به بورژوازی در کشورهای اروپائی و آمریکا اشاره می‌کند و می‌گوید: در انگلستان همزیستی بورژوازی و فئودالیسم را داریم و نهایتا غلبه سرمایه‌داری، در فرانسه با انقلاب، نابودی کامل فئودالیسم را می‌بینیم و در آمریکا تبدیل شدن به فئودالیسم و همزیستی آن با سرمایه‌داری و…

با تمام این تفاوت‌ها، شرایط مشخص و موضوعات مطرح شده، در بعضی از موارد هم، علت‌های مشابه برای پیروزی یا شکست انقلابات در تاریخ دیده می‌شود که اندیشمندان و انقلابیون را وادار می‌کند که قوانین انقلاب را را تئوریزه و کلی نمایند. در این که می‌توان برای رخ دادن انقلابات به یک سری دلائل کلی اشاره کرد شکی نیست؛ برای مثال، تضاد طبقاتی و… همین طور ممکن است در پراتیک انقلابی هم عناصر مشترک زیادی را برشمرد و به آن جنبه نظری و تئوریک داد. فی المثل لنین، دلیل شکست انقلاب پرولتاریائی آلمان را، نفوذ اپورتونیسم و سوسیال شوینیسم در حزب سوسیال دمکرات آلمان ذکر می‌کند. عاملی که در هر حزب پرولتاریائی نفوذ کند آن را به شکست می‌کشاند. اشاره لنین به نظریات کائوتسکی و طرفداری وی از جنگ‌های ناسیونالیستی و شوینیستی بود.اما عدم وقوع انقلاب پرولتاریائی در تمام کشورهای اروپای غربی را نمی‌توان به این دلیل و علت ذکر نمود.

از نظر فلسفی روندهای تکامل در پدیده‌های مادی، منحصر به فرد هستند و عامل تصادف در هر روند تکاملی وجود دارد و شرایط محیطی بر روند تکامل پدیده‌ها تاثیر نهاده و گاها آن را کاملا دگرگون می‌سازد و یا حتی راه تکامل پدیده را مسدود می‌سازد. به طور مثال تکامل انواع گونه‌های انسانی در بعضی از نقاط جغرافیائی حفظ و تسریع می‌شود و در بعضی از نقاط دیگر متوقف و نابود می‌شود.

متأسفانه کیش شخصیت در تاریخ گاهی اوقات آنچنان عظیم است که قابل تصور نیست. ناپلئون تمام ایده‌آل های انقلاب کبیر فرانسه را به فراموشی سپرد و خمینی در انقلاب ۵۷، حاکمیت مردم بر سرنوشت خود و دموکراسی را نادیده گرفت و راه آزادی را بر ملت ایران، تا کنون مسدود کرده است که هزینه آن را جوانان ایران بر بالای دارها می‌دهند.

تمام این مطالب درست است اگر آن ها را واقعیت‌های پیشین (apriori) بدانیم. انسان پس از تولد معلوم است که بر روی پاهای خودش راه می‌رود و یا رخ دادن هر واقعه‌ای در زمان و مکان مقدر است و زمان و مکان برای وقوع یک رخ داد یک شرط پیشین (apriori) می‌باشد. تحلیل‌ها و مطالعات تاریخی قریب به اتفاق جنبه پیشین و یا apriori دارند. در علوم تجربی از روی مقولات پیشین می‌توان نظریه و تئوری ساخت. مثلا از روی گردش زمین به دور خورشید می‌توان تئوری و نظریه کپلر و یا نیوتون را استنتاج کرد. ولی در مورد تاریخ و اجتماع به دلیل نفوذ و قدرت، حادثه و اتفاق، نظریات به احتمالی بودن گرایش پیدا می‌کند. حتی در علم اقتصاد که به علوم تجربی نزدیک است گفته می‌شود احتمال دارد فلان کالا گران، زیاد و یا کم شود.

گاهی به نظر می‌رسد که تاریخ تکرار می‌شود

در سال ۱۹۰۵ انقلاب کارگری در پطرزبورگ روسیه، منجر به تشکیل شوراهای انقلابی کارگری شد و حکومت تزاری برای تجدید سازمان نظامی خود مدتی عقب‌نشینی کرد ولی پس از تجهیز قوا، شوراهای انقلابی را به خاک و خون کشید و انقلاب را با شکست روبرو کرد. تروتسکی که خود از رهبران شورای انقلابی پطرزبورگ بود بر اساس تجربه‌ای که از این انقلاب و شکست آن پیدا کرده بود نظریه «انقلاب مداوم» را مطرح ساخت. در این شکی نبود که طبقه متوسط، طبقه کارگر را در انقلاب تنها گذاشته بودند به همین جهت تروتسکی این نظریه را مطرح ساخت که برای پیروزی در انقلاب لازم است که طبقه کارگر آن قدر به مبارزه خود ادامه دهد تا اقشار خرده بورژوازی و طبقه سرمایه‌داری متوسط به آن بپیوندند و این مبارزه باید به طور مداوم از طرف طبقه کارگر ادامه پیدا کند.

در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» گفته می‌شود که قشر خاکستری به خیابان نیامد و جریان انقلاب مداوم باز تکرار شد. منظور به هیچ وجه مقایسه این دو انقلاب نیست. واقعیت این که، تمام شواهد و قرائن و آنچه که زیر جلد جامعه می‌گذرد، حکایت از تداوم انقلاب و صف‌بندی‌هایی با وضوح بیشتر را دارد. حتی بخش سنتی و مذهبی در ایران در محرم امسال صف خود را آن هم با شکل و فرم اعتراضی، از صف مراسم دولتی جدا کرد.

این که در انقلاب ایران بی‌چیزان و تهیدستان به خیابان آمدند شکی نیست اما در مورد طبقه متوسط و میانی، مواردی را باید مورد توجه قرار بدهیم:

۱. بخش عمده‌ای از جمعیت معترض، که زنان باشند، کمی با احتیاط می‌توانیم بگوئیم که از تمام طبقات اجتماعی بودند. (چه باحجاب ،چه بی‌حجاب، می‌ریم به سوی انقلاب).

۲. بخش طبقه متوسط، از دانشجو، استاد، وکیل، پزشک، پرستار، معلم و ….در این انقلاب نه تنها شرکت کردند بلکه هزینه‌های غیرقابل جبران پرداخت کردند. هر چند به طور میلیونی در خیابان ظاهر نشدند ولی پیشگامان خود را برای انقلاب راهی خیابان کردند و اکنون هم که یک سال از شروع انقلاب می‌گذرد انواع و اقسام انقلابیون، از هنرمند، روزنامه‌نگار، ورزشکار و… و به ویژه در استان‌های محروم، یا در زندانند یا تحت پیگرد و یا در حال شکل دادن سازماندهی‌های جدید و ابتکاری برای تداوم انقلاب هستند.

۳. اگر به ساختار طبقاتی و ترکیب جمعیتی ایران، نگاهی بیندازیم به تقریب به درصدهای ذیل بر می‌خوریم:

  • ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعیت ایران در بخش کشاورزی هستند.
  • ۳۰ تا ۳۵ درصد جمعیت ایران بخش کارگری را تشکیل می‌دهند.
  • و حدود ۵۰ درصد جمعیت در بخش خدمات و اداری (یعنی طبقه متوسط، بروکرات) را تشکیل می‌دهند.

توضیح این که اگر طبقه کارگر را نه فقط صنعتی و کارخانه‌ای بنامیم بلکه طبقه کارگر را به معنی وسیع کلمه یعنی تمام کسانی که از طریق فروش نیروی کار (چه یدی و چه فکری و تخصصی) امرار معاض می‌کنند در نظر بگیریم و با توجه به این نکته که از برکات رژیم فقها لااقل بخشی از طبقات متوسط فقیرتر شده و در عمل به طبقه کارگر پیوسته است، آنگاه با درصد جمعیتی جدیدی از طبقه کارگر روبرو خواهیم شد.

اگر درصد جمعیتی ۵۰ درصد را در شکل دادن طبقه متوسط مبنا قرار دهیم، نادیده گرفتن این بخش عمده جمعیت از طرف احزاب و گروه‌های انقلابی نه ممکن است و نه مطلوب. به همین جهت نظریات انقلابی درباره شرکت فقط و فقط طبقه کارگر در انقلاب ملی دمکراتیک نمی‌تواند واقع‌بینانه و درست باشد. همان طوری که بدون طبقه گارگر در انقلاب ملی دمکراتیک و بدون هژمونی و رهبری آن نه ممکن است و نه به نتیجه نهائی خواهد رسید.(تجارب تاریخی و تاکید لنین).

واقیعیت این که بی‌چیزان و تهیدستان در انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، شرکت داشته و دارند و این که در تمام انقلابات تا کنون، خط سرخ فقر و فلاکت نقش موثری داشته است قابل انکار نیست ولی نباید صرفا بر عنصر فقر تاکید زیادی کرد و نتیجه گرفت که انقلاب بر اثر فقر ناگزیر و یک ضرورت است. اگر مسئله ضرورت را به این صورت کور مطرح سازیم در عمل به بینش تاریخی ماتریالیسم مکانیستی و متافیزیکی در غلطیده‌ایم.

انقلابیونی که بخواهند بر اساس مقولات پیشین (apriori) نظریه‌پردازی کنند کار به جائی نخواهند برد. آن‌هایی به نتیجه می‌رسند که با پرهیز از  نظریه‌پردازی پیشین، با زندگی و ارتباطات تنگاتنگ با توده‌های مردم، خواسته‌های آنان را درک کنند و بر اساس این خواسته‌ها عمل نمایند.

انقلاب مداوم و پتانسیل انقلابی

از نظر فلسفی موضوع بالفعل و بالقوه می‌تواند به صورت ماتریالیستی پذیرفته شود. در علم شیمی فی‌المثل اکسیژن دو ظرفیتی است و بالقوه می‌تواند با دو اتم هیدروژن ترکیب شود و تولید آب نماید در جامعه هم بنا به نظر مارکس طبقه کارگر، بالقوه می‌تواند سوسیالیسم را بسازد و علم، بالقوه می‌تواند شیوه تولید را تغییر دهد (اختراع ماشین بخار و انقلاب صنعتی).

در اینجا صرف نظر از مکانیسمی که امر بالفعل را بدل به امر بالقوه و یا برعکس می‌نماید، که البته تضاد های درونی پدیده علت  اصلی است. فقط می‌خواهیم این مطلب را برای انقلاب «زن، زندگی، آزادی» در نظر بگیریم.

تقریبا همه معترفند که طبقه متوسط در ایران مطابق رشدی که داشته، نتوانسته به موقعیت طبقاتی مناسب خود برسد. ثروتمندان زیادی در جامعه  آفریده شده‌اند که نقشی در اداره سیاسی مملکت ندارند، اما به دلیل ارتباط فرهنگی و علمی با جهان متمدن، بالقوه توانائی اداره سیاسی را در حد بالائی دارند که از این نظر محروم به حساب می‌آیند. این طبقه علاوه بر داشتن مطالبات سیاسی، مطالبات آزادی‌های فردی را هم دارند (کشف حجاب و رفع حجاب اجباری). پس بین پتانسیل این طبقه و آنچه بالفعل صاحب آن است تضاد عمیقی وجود دارد. پس مبارزه مداوم بین این طبقه و حکومت در جریان است (احضار، زندان، تعلیق، تعطیل، پیگرد و….).این طبقه به دلیل خواسته‌های فرهنگی، رفع ظلم و ستم اجتماعی، و به دلیل این که به دنبال آزادی‌های فردی می‌باشند در عمل با مطالبات توده‌ها در این زمینه‌ها پیوند خورده است به همین جهت کسانی که در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» کشته شده‌اند شامل دانشجو، کارمند، کارگر، دست‌فروش و… در یک ردیف دیده می‌شوند و این پیوند با رشد بحران‌های اقتصادی روز به روز قوی‌تر می‌شود. به همین جهت این انقلاب به رشد مداوم خود ادامه می‌دهد. البته باید در این جا، ستم‌های قومی، مذهبی، زبانی و جغرافیایی را هم  مد نظر داشت.

نتیجه این که، نیروی محرکه کافی، برای انقلاب مداوم «زن، زندگی، آزادی»، در ایران وجود دارد.

در نظریه انقلاب مداوم، بر روی فقر توده‌ها، آن گونه که ماتریالیست‌های متافیزیک حساب می‌کنند، حساب نمی‌شود، بلکه فقط به سازماندهی از پائین، سازماندهی توده‌های بی‌چیز و انقلابیون حرفه‌ای اتکا می‌شود.

تاریخ، مجموعه حوادث پیش‌بینی نشده است و هیچ کس تصور نمی‌کرد، نظریه انقلاب مداوم تروتسکی، بعد از ۱۲۰ سال به شکلی خاص در ایران عمل نماید.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d9%85%d8%af%d8%a7/feed/ 0 7138
اقدامات مسلحانه، بازی در بساط رژیم http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%82%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87%d8%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b3%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%82%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87%d8%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b3%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/#respond Sun, 09 Jul 2023 12:50:46 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7124 اعلامیه مشترک هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) و حزب کمونیست ایران

صبح شنبه ۱۷ تیر ماه ۱۴۰۲، گروه مسلح جیش العدل به کلانتری ۱۶ زاهدان، مسئول قتل عام مردم در جمعه خونین زاهدان، حمله کرد. در این درگیری هر ۴ مهاجم و ۲ تن از نیروهای رژیم کشته شدند و ۳ شهروند رهگذر بلوچ هم از ناحیه پا و شکم و کلیه، هدف تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی در خیابان های اطراف کلانتری قرار گرفته و مجروح شدند. به دنبال این تهاجم مسلحانه گروه جیش العدل با انتشار اطلاعیه ای مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت و نوشت: «سازمان جیش العدل به اطلاع عموم میرساند فرزندان رشید آنها در گردان استراتژیک فدائیان عدل الهی موفق شده اند کلانتری ۱۶ زاهدان که از عاملان اصلی رخ دادن فاجعه جمعه خونین زاهدان است را مورد هدف قرار بدهند.» این عملیات باعث امنیتی تر شدن فضای زاهدان و تمرکز گسترده تر نیروهای امنیتی و سپاه شده  است.

جمعه های اعتراضی مسالمیت آمیز و مدنی مردم بلوچستان و بویژه زاهدان، در ده ماه گذشته، همبستگی گستردۀ مردمی را به خود جلب کرده است. جنبش مدنی مردم بلوچستان از مرزهای استان فراتر رفته و الهام بخش مردمان سراسر ایران گشته و به یکی از ستون های تداوم خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» تبدیل شده است. بیان خواست های این مردم از طریق خطبه های مولوی عبدالحمید، خشم حاکمان جمهوری اسلامی را برانگیخته است. همین خشم  و نگرانی سبب اقدامات امنیتی و سرکوبگرانۀ حاکمیت اسلامی شده که با دستگیری های گسترده، اعدام زندانیان بلوچ، سازماندهی  تبلیغات مسموم از طریق ائمه جمعه شیعه در شهرهای استان، لجن پراکنی های رسانه های مزدور رژیم و تمرکز نیروهای ویژه سرکوب در استان همراه شده است.

حاکمیت اسلامی در تمامی ده ماه گذشته تلاش های رذیلانه ای انجام داده تا مردم شجاع بلوچستان و یا مردم دلیر کردستان را به اقدامات مسلحانه بکشاند. ترور دو تن از اعضای حزب دمکرات کردستان به نام های عادل مهاجر و لقمان آجی در اقلیم کردستان عراق توسط مزدوران امنیتی رژیم، قتل زیر شکنجه موسی اسماعیلی از زندانیان سیاسی در پیرانشهر، اعدام محمد رامز رشیدی و نعیم هاشم قتالی دو کارگر مهاجر و محروم افغان در سناریوی ساختگی شاهچراغ،  همچون کشتار جمعه های خونین زاهدان و خاش، خشم گسترده ای در مردم ایجاد می کند و ممکن است اقدامات مسلحانه علیه رژیم از سوی بخشی از مردم قابل پذیرش باشد و بر حس انتقام جوئی آنها آب سرد بپاشد. اما  روشن است که اقدامات مسلحانه در شرایط کنونی نه تنها کمکی به جنبش انقلابی ژینا نمی کند، بلکه بازی در بساط حاکمیت اسلامی و نیروهای ددمنش امنیتی اش خواهد بود.

ما اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی در ترور دو تن از اعضای حزب دمکرات کردستان ایران و قتل یک زندانی سیاسی زیر شکنجه و اعدام دو کارگر محروم افغان را محکوم می کنیم و  به خانواده ها، دوستان و رفقای شان تسلیت می گوئیم. ما همچنین اقدام مسلحانه گروه جیش العدل در حمله به کلانتری ۱۶ زاهدان که دست نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم در سرکوب مردم بلوچستان را بازتر و در میان هواداران رژیم توجیه پذیرتر می سازد را به شدت محکوم می کنیم. جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» که اکنون جنبش مدنی مردم بلوچستان یکی از پرچمداران آن است بیش از هر چیز به گسترش پایه توده ای خود و تکیه بر خصلت مدنی و مسالمت آمیزش برای بسیج هر چه گسترده تر و به میدان آوردن عدد بزرگ نیاز دارد نه به اقدامات مسلحانه ای که بازی در بساط نیروهای امنیتی رژیم فاشیستی خواهد بود.

   سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

پیروز باد انقلاب مردم ایران

زنده باد آزادی، دمکراسی و  سوسیالیسم

حزب کمونیست ایران

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲ برابر با  ۰۸ جولای ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%82%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87%d8%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b3%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/feed/ 0 7124
حمله به سازمان مجاهدین، جلوه‌ای از سازش بزرگتر غرب با رژیم اسلامی http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d9%87%d8%af%db%8c%d9%86%d8%8c-%d8%ac%d9%84%d9%88%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d9%87%d8%af%db%8c%d9%86%d8%8c-%d8%ac%d9%84%d9%88%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%a7/#respond Thu, 22 Jun 2023 11:59:18 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7111 شورای ملی مقاومت وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران با انتشار بیانیه ای اعلام کرد: «به درخواست فاشیسم دینی حاکم بر ایران صبح امروز حدود ۱۰۰۰ پلیس آلبانی در یک اقدام جنایتکارانه و سرکوبگرانه به اشرف حمله کردند، بسیاری از درها و کمدها و وسایل را شکسته و با گاز اشک آور و گاز فلفل به ساکنان حمله کردند، بسیاری از کامپیوترها را شکسته و با خود بردند. در اثر این حمله جنایتکارانه مجاهد خلق عبدالوهاب فرجی نژاد(علی مستشاری) به شهادت رسید و بیش از ۱۰۰ تن در اثر گاز فلفل مصدوم شدند که حال برخی از آنان وخیم است و شماری به بیمارستان مادر ترزا در تیرانا منتقل شدند». وزارت کشور آلبانی هم اعلام کرده است: «عملیات سراسری علیه سازمان مجاهدین اجرا کردیم. سازمان مجاهدین خلق توافق سال ۲۰۱۴ را نقض کرده است. عملیات امروز ما مطابق قوانین و بر اساس حکم دادگاه عالی مبارزه با تروریسم صورت پذیرفته است. مطابق توافق میان ما و سازمان در سال ۲۰۱۴، اعضای این سازمان صرفا به دلایل انسان دوستانه در کشور ما پناهنده شده بودند، اما با انجام اقدامات تروریستی و سایبری این توافق را نقض کرده اند».

حمله به مقر سازمان مجاهدین در شهر دورس آلبانی، بدون اجازه دولت آمریکا نمی توانست عملی شود. به نظر می رسد حمله جنایتکارانه دولت آلبانی به مقر سازمان مجاهدین جزئی از توافق کشورهای غربی با دولت جمهوری اسلامی است. ممنوعیت برگزاری تظاهرات سازمان مجاهدین به مناسبت سی خرداد در پاریس از سوی دولت فرانسه ، تحویل اسدالله اسدی دیپلمات ـ تروریست از سوی دولت بلژیک به رژیم اسلامی، مذاکرات رژیم اسلامی با دولت سوئد برای بازگرداندن حمید نوری، دادیار کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، نمونه های روشنی از سازش عمومی تر و بزرگتری میان کشورهای غربی با رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی هستند.

توافق کشورهای غربی با جمهوری اسلامی بر متن عقب نشینی آشکار رژیم اسلامی در سیاست خارجی صورت می گیرد. به نظر می رسد این عقب نشینی آن چنان گسترده و همه جانبه است که کشورهای غربی حتی حاضرند به سنت های دمکراتیکی که حاصل مبارزات مردم آزادیخواه این کشورها در دو سده گذشته است، پشت پا بزنند و فعالیت سازمان ها و گروه های اپوزیسیون ایران در خارج از کشور را در صورت عدم حساسیت افکار عمومی کشورهای شان محدود سازند. حکومت اسلامی که زیر ضربات سهمگین خیزش انقلابی سراسری و مسالمت آمیز ژینا که شش ماه تمام ایران را تکان داد، به آن چنان درماندگی گرفتار آمده که برای بقاء حکومتش و برای مهار این جنبش انقلابی، حاضر شده تمامی ادعاهای به ظاهر غیرقابل سازش خود در سیاست خارجی را زیر پا بگذارد.

ما حمله جنایتکارانه به مراکز سازمان مجاهدین در آلبانی و ممنوعیت برگزاری تظاهرات این سازمان به مناسبت سی خرداد در پاریس را به شدت محکوم می کنیم. از نظر ما محدودیت فعالیت این سازمان، حملۀ آشکاری به حق نیروهای اپوزیسیون رژیم اسلامی برای فعالیت های سیاسی علیه حاکمیت جنایت پیشه اسلامی در ایران است. ما همچنین به تمامی نیروهای اپوزیسیون این نکته را یادآور می شویم که آویزان شدن به کشورهای غربی برای پیشبرد مبارزه علیه جمهوری اسلامی، آویزان شدن به طناب منافع ملی کشورهایی است که هر لحظه ممکن است از سوی دولت هایشان بریده شود. مبارزه انقلابی مردم ایران برای پیروزی به قدرت و توان اردوی همبستۀ کارگران، زحمتکشان و اکثریت عظیم مردم ایران نیاز دارد نه به وعده های ناشی از منافع ملی دیگر کشورها. نافرمانی مدنی زنان شجاع و دلیر، مقاومت مدنی دانشجویان آگاه و جسور، جنبش مطالباتی بازنشستگان نجیب، جمعه های حماسی مردم بلوچستان، همبستگی زیبا و تحسین برانگیز دادخواهان عزیز از دست داده در سراسر ایران و بویژه در کردستان قهرمان، عدم تمکین نام آوران هنر، فرهنگ و ورزش علیه بایدها و نبایدهای تاریک اندیشان، عرصه زیبای پیشروی و منبع قدرت لایزال خیزش انقلابی ژیناست. گل همین جاست، همین جا برقص!

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

حزب کمونیست ایران
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ برابر با ۲۰ ژوئن ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d9%87%d8%af%db%8c%d9%86%d8%8c-%d8%ac%d9%84%d9%88%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%a7/feed/ 0 7111
لزوم بازنگری چپ در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%86%da%af%d8%b1%db%8c-%da%86%d9%be-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%86%da%af%d8%b1%db%8c-%da%86%d9%be-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2/#respond Wed, 14 Jun 2023 14:15:24 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7105 امید نیک

در بین ساده انگاری‌هایی که درباره انقلاب، در چپ سنتی و عوامانه رخ داده و می‌دهد، یکی این است که از تفکر و فرمول رابطه متضاد بین روبنا و زیربنا، رهایی و خلاصی نیافته و سعی دارد تا انقلاب را به تضاد بین روبنا و زیربنا، خلاصه کند.

آنچه از نوشته‌های کلاسیک مارکسیتی، برداشت می‌شود، این است که، تضاد زیربنا و روبنا، تضادی دوران‌ساز است. یعنی تضاد‌ها است که، دوره‌ی برده‌داری را به فئودالیته و فئودالیته را به بورژوازی تبدیل می‌کند. این تضاد در تبدیل دوران‌های تاریخی بسیار خوب و روشن عمل می‌کند و اثرات آن آشکار است. در واقع تضادی با حالت کلی است که در دوران‌های خاص ظاهر و محو می‌شود.

در انقلاب کبیر فرانسه، تضاد تاریخی بین روبنا و زیربنا در حالت ویژه‌ی خود در فرانسه ظهور می‌کند و صورت‌بندی جدیدی در آن کشور پدید می‌آورد. از نظر فلسفی می‌توان گفت: «عام باید در خاص حاضر و سپس ناپدید شود». همچنان که نوع در فرد ظاهر و سپس ناپدید می‌شود و فرد بر اساس ویژگی‌های خود تکامل می‌یابد.

ویژگی بزرگ انقلاب «زن، زندگی، آزادی» ایران در این بود و هست که تضاد عمده در روبنا و عوامل روبنایی ظاهر شد. بسیاری در شگفت و پرسش این سؤال بودند که چرا با این همه فقر و ابر بحران‌ها‌ی اقتصادی که زندگی تمام افراد جامعه را در بر گرفته است شعار اصلی و عام و فراگیر بر روی مسائل اقتصادی متمرکز نشده است. برای رهایی از این دگماتیسم تاریخی، زیربنا و روبنا به همین موضوع در نامه‌ای از انگلس به فرانس مهرینگ نگاهی می‌اندازیم.

انگلس به فرانس مهرینگ چنین می‌نویسد:
«بر اساس مفهوم ماتریالیستی تاریخ، عنصر نهائی تعیین‌کننده در تاریخ عبارتست از تولید و باز تولید زندگی واقعی؛ بیش از این، نه من و نه مارکس چیزی نگفته‌ایم. بنابراین اگر کسی این فرضیه را به این گونه تبدیل کند که عامل اقتصاد، تنها عامل تعیین‌کننده می‌باشد، این نظریه را به جمله‌ای پوچ، بی‌معنی و انتزاعی تبدیل کرده است. وضعیت اقتصادی زیر بنا می‌باشد، اما بسیاری از عوامل در روبنا،… هم تأثیر خود را بر جریان مبارزات تاریخی گذاشته و هم در بسیاری از موارد شکل‌بندی آن را تعیین می‌کنند. تأثیرات متقابل بسیار زیادی از این عوامل وجود دارد که در آن‌ها حوادث بی‌شماری رخ می‌دهد،… حرکت اقتصادی در نهایت خود را به صورت ضروری بیان و عیان می‌سازد.»

جریان چپ در ایران باید دوباره به شعار «زن، ذندگی، آزادی» بیاندیشد تا با شناخت تضاد‌های واقعی در زندگی مردم ایران، یک پلاتفرم واقع‌بینانه برای وحدت نیرو‌ها فراهم سازد؛ از تکرار کلیشه‌ها‌ی دور از واقعیت بپرهیزد تا بتواند گامی به سمت جلو بردارد. وگرنه در همان دور تسلسل این چهل و چند سال گذشته باقی خواهد ماند، اگر چپ ایران به انقلاب می‌اندیشد که به طور قطع چنین است، باید به دو نکته و گفته‌ی لنین را توجه کند؛ اول این که وجود انقلابیون حرفه‌ای برای انقلاب لازم است و دوم این که، بدون رهبری و هژمونی طبقه کارگر، فرو دستان و اکثریت عظیم مردم انقلاب ملی دمکراتیک به اهدافش دست نخواهد یافت (نقل به مضمون).

علاوه بر نکات ذکر شده نباید فراموش کرد که انقلاب ژینا، یک رنسانس برای تمام کشور‌های اسلامی منطقه است و مردم ایران پیش قراول این انقلاب فرهنگی می‌باشند. به همین جهت این انقلاب بدون توقف به سمت یک انقلاب مداوم پیش می‌رود و نیرو‌های خود را از میان تمام اقشار اجتماعی در ایران (و حتی منطقه) جذب کرده و می‌کند، کافی است به مبارزه همگانی و یکپارچه و ملی بر علیه حجاب اجباری نگاه کنیم. روزی که انقلاب ایران پیروز شود سرنوشت نه تنها منطقه که سرنوشت این قاره هم متحول خواهد شد.

به این گفته معاون وزیر خارجه روسیه در مناظره تلویزیونی نگاه کنیم که گفت: «ایران با بمب اتمی برای ما خطری ندارد، اما پیروزی انقلاب در ایران، منطقه را دگرگون خواهد کرد و خطرش به مراتب از بمب اتمی بیشتر است.»

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%86%da%af%d8%b1%db%8c-%da%86%d9%be-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2/feed/ 0 7105
شرایط اضطراری و شرایط عادی در انقلابات http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%a7%d8%b6%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%88-%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%b9%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%a7%d8%b6%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%88-%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%b9%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa/#respond Sun, 28 May 2023 06:22:38 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7091 همایون سپهوند

آیا قوانین، مقررات، ضوابط و نهاد‌ها وتشکل‌هایی که در شرایط اضطراری یک انقلاب، بنا به ضرورت ونیاز شرایط خاص، شکل گرفته‌اند، قابل تعمیم به شرایط عادی و پایدار هستند؟

شرایط اضطرای بنا به تجربه‌ی تاریخی به شرایطی گفته می‌شود که بقول لنین: «پایینی‌ها نمی‌خواهند و بالایی‌ها نمی‌توانند به روش قدیم حکمرانی کنند»؛ یا شرایطی که حکومت دوگانه بر کشور حاکم است و یا جنگ داخلی در جریان است و…

شرایط عادی شرایطی است که انقلاب پیروز شده و نهاد‌ها و ارگان‌های تقنینی و اجرایی لازم را بوجود آورده و مسئله‌ای که همه چیز را در کشور تحت‌الشعاع قرار بدهد وجود ندارد.

در شرایط اضطراری یعنی زمانی که هنوز رژیم سقوط نکرده ولی قادر به اعمال تام و تمام حاکمیتش نیست و یا زمانی که انقلاب پیروز شده ولی دولت و رژیم جدید هنوز به اوضاع مسلط نشده، دخالت‌گری توده‌های مردم در اداره امور رو به فزونی می‌گیرد و مردم شورا‌های محلات را جهت امنیت، توزیع مایحتاج و رتق و فتق امور تشکیل می‌دهند و تشکل‌هایی در ادارات، کارخانه‌ها، حوزه آموزش و بهداشت و.. تحت عنوان‌های شورا، انجمن، خود مدیریتی، خودگردانی و.. سامان می‌دهند. چنین مواردی در اواخر سال ۵۷ و ابتدای سال ۵۸ در کشورمان در سطح گسترده به مرحله اجرا درآمد. نمونه‌ها و تجارب بسیاری در دیگر کشور‌ها چه در جنگ‌های خارجی و شرایط اشغال (جنگ جهانی دوم) و چه جنگ‌های داخلی (جنگ‌های داخلی اسپانیا، چهارسال جنگ داخلی بلشویک‌ها با دشمنان انقلاب سوسیالیستی) و چه در انقلابات و یا حوادثی که شمولیت ملی را داشت به وفور قابل رد‌یابی است.

در شرایطی که انقلاب پیروز شده ولی رژیم جدید هنوز مسلط به تمام امور نیست و ترس بازگشت ضد انقلاب و یا دخالت خارجی بر جامعه سنگینی می‌کند، دو دسته از اقدامات و وضع قوانین از دو ناحیه انجام می‌گیرد. یک دسته از طرف توده‌های مردم برای دخالت‌گری در اداره امور و در نهایت مسلط شدن به سرنوشت خودشان در صورت امکان و یک دسته قوانین و ضوابط محدود‌کننده از طرف دولت موقت یا مدیریت دوران‌گذار و یا شورای انقلاب. این مقررات مختص زمان اضطرای است و مصلحت کشور ایجاب می‌کند و در شرایط عادی لغو خواهد شد.

حال ببینیم در عمل تجربه‌های تاریخی چه چیز را گواهی می‌دهد:

در انقلاب کبیر اکتبر ۱۹۱۷ به رهبری بلشویک‌ها در دوران جنگ‌های داخلی (۱۹۱۸-۱۹۲۲) و زمانی که اولین انقلاب سوسیالیستی در محاصره ومورد هجوم ۱۴ کشور امپریالیستی قرار گرفته بود، بلشویک‌ها به رهبری لنین، قوانین و ضوابط محدود‌کننده‌ای را بنا به مصلحت انقلاب و شرایط اضطراری اعلام کردند و تأکید کردند که این محدویت‌ها موقتی، مصلحتی و ضرورتی است و به محض برگشت به شرایط عادی همه این محدویت‌ها لغو خواهد شد. این محدودیت‌ها شامل تعطیلی و فعالیت احزاب و سازمان‌های سیاسی، انحلال مجلس، محدودیت وانحلال شوراهایی که در آن اکثریت را نداشتند، وحاکمیت مطلق حزب بلشویک به جای دولتی که می‌بایست بازتاب نمایندگان اکثریت عظیم مردم باشد و…. می‌شود. بلشویک‌ها بعد از ۱۹۲۴ یعنی پایان شرایط اضطراری، عملاً هیچ کدام از محدودیت‌های دوران شرایط خاص را لغو نکردند واین محدودیت‌ها به اشکال مختلف در شرایط عادی به حیات خود ادامه دادند. از آزادی، دمکراسی، تعدد احزاب، انسان محوری خبری نبود، خواست اکثریت عظیم مردم یعنی «توسط اکثریت عظیم مردم و برای اکثریت مردم»، شعار‌مانیفست کمونیستی که توسط مارکس نوشته شده بود، مهر توقف وتعطیل خورد و بویی از جامعه‌ای که در آن «شکوفایی هر فرد ضامن شکوفایی همگان است» به مشام نمی‌رسید و نرسید.

راقم این نوشته از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و دستاورد‌های سترگ آن برای تمام بشریت و به ویژه فرودستان جهان دفاع می‌کند ولی این بدین معنی نیست که مارکس، انگلس، لنین و بلشویک‌ها، خطاناپذیر بودند و هیچ حرجی بر نظر وعملشان نیست. خودشان هم بر این نظر نبودند و مکرر در نوشته‌ها بر خلاقیت، شرایط خاص، ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی، تضاد، عدم کپی‌برداری، نبود نسخه واحد برای تمام کشور‌ها و… تأکید داشتند.

در انقلاب ۱۳۵۷ ایران هم، تمام دستآورد‌های شرایط اضطراری، چند ماه قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ و دو سال بعد ازانقلاب، کان لن یکن اعلام شد و به جای شورا‌های کارگری اعتصابات، شورا‌های اسلامی کار، انجمن‌های اسلامی، احزاب اسلامی، حقوق بشر اسلامی و…. تشکیل شد و احزاب و سازمان‌های سیاسی نه تنها منحل، بلکه اکثریت کادر‌ها، اعضا وفعالین آن‌ها اعدام، زندانی و فراری شدند.

انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، در مرحله‌ی گذار از سلب به ایجاب قرار دارد و  بحث و گفتمان‌های زیادی در فضای واقعی و مجازی در رابطه با شکل و صورت دموکراسی بعد از پیروزی، مطرح و جاری است و به تبع آن اختلاف نظر‌های زیادی در این رابطه وجود دارد.

برای این که بدانیم کدام مدل و شکلی از دموکراسی (دموکراسی بورژوائی، دموکراسی شورایی، دموکراسی وکالتی، دموکراسی مستقیم و.. ) می‌تواند حاکمیت اکثریت عظیم مردم را بر سرنوشتشان محقق سازد، می‌بایست منتظر حل تضاد‌ها و توازن قوا در اینده نه چندان دور بود.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%a7%d8%b6%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%88-%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%b9%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa/feed/ 0 7091
نگذاریم برای طناب‌های دارشان گردن انتخاب کنند http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%85-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b7%d9%86%d8%a7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%a7%d9%86-%da%af%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%a7%d9%86%d8%aa/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%85-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b7%d9%86%d8%a7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%a7%d9%86-%da%af%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%a7%d9%86%d8%aa/#respond Wed, 24 May 2023 01:03:18 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7086 قتل ددمنشانه مجید کاظمی، سعید یعقوبی و صالح میرهاشمی در پروندۀ «خانه اصفهان» به دستور مستقیم دبیرخانه شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی، همانند بسیاری دیگر از پرونده‌های مشابه، جنایتی سازمان‌یافته و قتل عمد حکومتی است. در پرونده این سه جوان بی گناه، حتی دادستانی نتوانسته بود علیرغم شکنجه‌های وحشیانه و پرونده سازی‌های مذبوحانه، حکم قتل به آن‌ها نسبت دهد و یا حتی از پیدا شدن سلاح در دستان آن‌ها سخن بگوید. این نشان می‌دهد که حکومت اسلامی به قول زنده یاد نوید افکاری؛ «برای طناب دارشان دنبال یک گردن می‌گردند». واقعیت این است که موج اعدام‌ها در سراسر کشور، اعدام به اتهام قاچاق مواد مخدر، اعدام محکومان جرائم گوناگون و پخش اخبار آن به صورت گسترده، دستگیری فعالان کارگری و مدنی بطور گسترده، از هدفی آشکار سخن می گوید؛ حاکمیت می خواهد به مردم ایران این پیام را برساند که برای نجات خود، برای جلوگیری از پیشروی مردم، برای قوت قلب دادن به اندک هوادارانش، از هیچ جنایتی فروگذار نیست. در همین راستا، هم زمان با موج اعدام‌ها، حکومت اسلامی ده‌ها نفر از فعالآن کارگری و مدنی را به شیوه‌ای وحشیانه در سنندج دستگیر کرده، به تجمع خانواده آن‌ها حمله کرده و آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده است.

اگر هدف رژیم از موج گستردۀ اعدام‌های ضدبشری و دستگیری فعالان سیاسی و مدنی، ترساندن مردم است، حوادث دو روز پس از اعدام آن سه جوان بی‌گناه اصفهانی، عکس آن را نشان داد. دختران و پسران شجاع کشور در بسیاری از شهرهای ایران به خیابان‌ها آمدند و فریادهای رسای خود را در قالب شعارهای زیبا به سراسر جهان مخابره کردند. دانشجویان در همدردی با خانواده‌های داغدار رخت سیاه بر تن کردند و با تحصن و شعار نویسی خشم خود را بیان داشتند. بخش اعظم تشکل‌های صنفی و مدنی با انتشار بیانیه‌های اعتراضی، اعتراض خود از این جنایت را علنی ساختند. نامداران عرصه هنر و سینما، در استوری‌های خود، نفرتشان از کشتار جوانان را ابراز داشتند. ایرانیان خارج از کشور با گردهم‌آیی‌ها و تظاهرات در شهرهای گوناگون جهان همبستگی خود را با جوانان و مردم ایران اعلام کردند.

حکومت اسلامی به پایان خط رسیده است. این را بسیاری از نیروهای درونی حکومت هم دریافته‌اند. برخی از آن‌ها به حاکمیت هشدار می‌دهند که زمان دارد از دست می‌رود و سیاست کشتار درمانی، راه در هم شکستن تمام عیار حاکمیت دینی را هموار می‌سازد. اما هسته سفت قدرت و شخص خامنه‌ای ضحاک گوشش حتی به توصیه‌های خودی‌هاشان هم بدهکار نیست. آن‌ها تصور می‌کنند جامعه در شرایط دهه ۶۰ است که با کشتار و سرکوب هزاران نفر از مخالفان سیاسی به حیات خود ادامه دهند. امروز در شرایطی که اکثریت جامعه توان سیر کردن شکم خود را ندارد، از سقفی بالای سر، پوشاک مناسب، هزینه تحصیل، شغل مناسب، تعطیلات مناسب، خدمات بهداشتی و درمانی محروم است، در شرایطی که روزانه کولبران و سوختبران را به قتل می‌رسانند، هر روز زنان و جوانان را در خیابان‌ها به بهانه حجاب و خرافات مذهبی تحقیر می‌کنند، در شرایطی که فساد تا مغز استخوان ارکان حکومت رسوخ کرده و آقازاده‌ها و سران حکومت از غارت اموال عمومی میلیاردها دلار به جیب زده‌اند و در مقابل میلیون‌ها جوان فارغ‌التحصیل بیکار از زندگی معمولی محرومند، در شرایطی که کارگران، معلمان، زنان، جوانان، روشنفکران، اقلیت‌های جنسی و فرهنگی و ملیت‌های تحت ستم در ایران هیچ امیدی به این حکومت فاسد و جنایتکار ندارند و علیه آن شورش کرده‌اند، نمی‌توان با سرکوب و اعدام، یک جنبش عظیم اجتماعی را سرکوب کرد. حکومت نه توان حل بحران اقتصادی را دارد و نه توان مقابله با فساد را و قادر به اجرای هیچ رفرمی هم نیست. بنابراین سرکوب تمام عیار، تنها ابزار حکومت در مقابله با اکثریت عظیم به تنگ آمده و جنبش «زن، زندگی، آزادی»، است. آن‌ها راهی برای عقب نشینی تصور نمی‌کنند. آنها خود را بر لبه پرتگاه می‌بینند و تلاش می‌کنند با کشتار، مردم را از پیشروی بازدارند. در چنین شرایطی تمامی تلاش نیروهای انقلابی و رزمندگان میدانی باید به میدان آوردن بیشترین نیرو به میدان مبارزه همگانی برای درهم شکستن حاکمیت استبداد دینی و دولت غارتگر باشد.

ما به عنوان مدافعان لغو مجازات اعدام، اعدام این سه جوان شجاع، اعدام قربانیان آسیب‌های اجتماعی و دستگیری‌های گسترده فعالان کارگری و مدنی در سنندج را به شدت محکوم می‌کنیم و مراتب تسلیت خود را به خانواده‌های آن‌ها و مردم کارد به استخوان رسیده ایران ابراز می‌داریم. ما بر این باوریم برای برچیده شدن چوبه‌های دار و میدان‌های تیر، باید با فرهنگ انتقام و قصاص تسویه حساب کرد. این وظیفه انسانی‌مان است که با تمام قوا درکنار خانواده‌های عزیز از دست داده باشیم و همراه آن‌ها جنبش گسترده مدنی مبارزه برای لغو مجازات اعدام و آزادی زندانیان سیاسی را به پیش ببریم و در فردای انقلاب از آن پاسداری کنیم. برای درهم شکستن قدرت دستگاه تا دندان مسلح کشتار، برای ایجاد تردید در میان نیروهای ماشین جهنمی سرکوب، به میدان آوردن بیشرین نیرو و ایجاد همبستگی مردمی میان کارگران، مزد و حقوق بگیران، جوانان، دانشجویان، ملیت های تحت ستم و تلفیق مبارزات سیاسی خیابانی با مبارزات صنفی ـ مطالباتی، یک ضرورت اساسی است.

برگرفته از هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
يكشنبه۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۲۱ می۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%85-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b7%d9%86%d8%a7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%a7%d9%86-%da%af%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%a7%d9%86%d8%aa/feed/ 0 7086
انقلاب کنونی ایران در آیینه‌ی تاریخ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%a2%db%8c%db%8c%d9%86%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%a2%db%8c%db%8c%d9%86%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae/#respond Mon, 15 May 2023 14:19:45 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7072 امید نیک

مارکس می‌گوید «انسان تاریخ خودش را می‌سازد و تاریخ انسان را می‌سازد.»

جمله فوق بیان رابطه دیالکتیکی انسان با تاریخ است، اما در این جا سخن از انسان کلی یا نوع انسان است. هر چند این انسان کلی، حاصل اجتماع آدمیان است ولی حاصل جمع ریاضی فعالیت تک‌تک انسان ها نیست؛ چون حاصل تغییرات، کیفی و جهشی مستمر است. بشر یک روز چشم باز کرده و یونان را دیده و یک روز چشم باز کرده و روم را دیده و روزی دیگر انقلاب کبیر اکتبر ۱۹۱۷ علیه فئودالیسم و بورژوازی را دیده و… که ریشه در گذشته دارند ولی از روی اجزا و عناصر گذشته نمی‌توان کیفیت جدید کنونی را استنتاج کرد چون از گذشته تا به حال، جهش و تغییرات کیفی رخ داده است. همچنان که از روی میمون‌های انسان‌نما نمی‌توان انسان کنونی را استنتاج کرد. زمانی میمون‌های انسان‌نما روی زمین زندگی می‌کردند و سپس به یک‌باره نوع انسان بر روی زمین ظاهر شده است. بین میمون‌های انسان‌نما و انسان هیچ چیز دیگری وجود ندارد تنها توضیح و توجیه برای این پدیده «جهش» است.

انقلاب هم یک جهش است که تضادهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… زیر بنای آن را می‌سازند. جامعه جدید با کیفیت جدید قابل استنتاج از شرایط قبلی نیست. درست مانند پیدایش حیات؛ پیش از حیات مولکول‌های ماده‌ی بی‌جان در کنار هم بودند و یک روز بر روی زمین حیات پدیدار شد. برای مولکول‌های مادی که کیفیت جدید، یعنی حیات را داشتند، یک جهش رخ می‌دهد و پدیده‌ی جدید با کیفیت جدید به وجود می‌آید. پیدایش حیات از ماده‌ی بی‌جان، بین این دو حالت یعنی ماده‌ی بی‌جان و ماده‌ی جاندار همان حلقه گمشده تکامل است که هرگز یافت نخواهد شد چون نیست، بلکه فقط جهش صورت گرفته است. این حلقه گم شده همیشه مورد پرسش واقع می‌شود چون نگاه و تفکر پرسش کننده‌ها با ابزار منطق صوری کار می‌کند. در صورتی که منطق دیالکتیک، یعنی هستی، نیستی و شدن است. بدین دلیل پاسخ به این که، انقلاب چه زمانی رخ می‌دهد همیشه بدون پاسخ است ولی در این که انقلاب رخ می‌دهد تردیدی نیست چون جهش در ذات ماده است. در انقلاب کنونی ایران به یک باره، به طوری که غیر قابل پیش‌بینی بود همه و در همه جا به طور نسبی حول شعار محوری «مرگ بر خامنه‌ای» گرد آمدند. زنان با پشتیبانی مردان پوشش اختیاری را به قیمت هزینه‌های گزاف در دستور کار خود قرار داده‌اند و در یک کلام، در انقلاب زن، زندگی، آزادی، بایدها و نبایدهای رژیم ملاها زیر سئوال می‌رود. جامعه کیفیت جدیدی را به نمایش می‌گذارد. پس جهش صورت گرفته است.

در انقلاب اکتبر شبی که کمیته مرکزی می‌خواست تصمیم بگیرد که شعار مبارزه مسلحانه در دستور قرار بدهد یا نه، ناگهان خبر رسید که سربازان کاخ اسمولنی را به تصرف در آورده‌اند. در این جا پاسخ به این سئوال که چرا با وجود این همه فقر و بدبختی انقلاب نمی‌شود معلوم است. جهش اجتماعی را نمی‌توان با رابطه علت و معلولی پاسخ داد. فی‌المثل، با افزایش هر درجه حرارت به یک میله مسی، یک میلیمتر به طول آن اضافه می‌شود. پس اگر ۲۰ درجه حرارت باشد، طول میله مسی بایستی ۲۰ میلیمتر اضافه شود. یعنی با یک تناسب ساده جواب مسئله به صورت ماتریالیسم مکانیستی پیدا می‌شود. ولی با چنین برداشت و دستورالعمل ماتریالیسم مکانیستی، نمی‌توان پیش‌بینی انقلاب را نمود. به همین جهت در مباحث مربوط به انقلاب اکتبر، نه لنین و نه تروتسکی هیچ یک اعتقاد نداشتند که فقر اقتصادی موجب انقلاب می‌شود. انقلاب ریشه در شرایط اجتماعی دارد ولی تابع قوانین ماتریالیسم مکانیستی نیست. برای شروع انقلاب دلائل بی‌شمار و تضادهای بی‌شماری را می‌توان ذکر کرد، اما هیچ یک از آن‌ها موجب جهش نمی‌شود.

اما جنبه معکوس این موضوع درست است. بدون تضاد طبقاتی، بدون فقر، بدون تضادهای فرهنگی، بدون شکاف در هیئت حاکمه، بدون تشکیلات سیاسی و …. امکان انقلاب وجود ندارد. ولی نتیجه‌گیری پوزیتویستی به شکل ریاضی یا یک گزاره دو سویه «الف اگر و تنها اگر ب» نادرست است. چنین برداشت های ماتریالیسم مکانیستی جز به خطا رفتن کمکی نمی‌کند.

حال ببینیم اندیشمندان بزرگ دراین باره چه می‌گویند. از هگل شروع می‌کنیم که فلسفه ایده‌آلیسم عینی او، جنبه تاریخی دارد. اندیشه‌ی هگل به واکنش‌های دیالکتیکی بر تکامل تاریخی و نظام فلسفی متکی بود. این حکم را صادر کرده بود که «هرآنچه که فهمیده نمی‌شود، زیست آن متوقف می‌شود» که با ایده‌آلیسم عینی او سازگار بود. البته این حکم هگل، در رابطه با انقلاب کنونی ایران در شرایط فعلی صدق می‌کند بدین مفهوم که مردم دیگر حرف حاکمیت را نمی‌فهمند که زیست حکومت ملاها را دچار اخلال و نهایتا اخراج خواهند کرد.

مطلب دیگر نفی اراده‌گرائی برای انقلاب است. انقلاب به دلیل اراده مردم بوجود نمی‌آید، یعنی در هنگام انقلاب این اراده وجود دارد ولی اراده مردم نیست که موجب انقلاب می‌شود. در موارد بسیار گفته می‌شود که با افزایش آگاهی و دخالت آگاهی انسان می‌تواند سرنوشت خود را به دست بگیرد. اما اساس نظریه هگل درباره تاریخ این نیست که انسان بر اساس آگاهی‌اش تاریخ را می‌سازد (آگاهی تک تک انسان‌ها). این مسئله بعدها به صورت نظریات رفورمیستی در آمد که می‌گفت «اول انسان‌ها را آگاه سازید، سپس به جامعه و بهشت آرمانی خود می‌رسید». وضعیت سیاسی اروپا و آمریکا و غرب، گواه بطلان این نظریه است.

در این که آگاهی نقش تعیین کننده در انقلاب و کیفیت آن ندارد کافیست به انقلاب مشروطیت نگاه کنیم. در زمان انقلاب مشروطیت ۹۸ درصد مردم ایران بی‌سواد بودند ولی پیشرفته‌ترین قانون اساسی را در انطباق زمانی خود برای مردم تدوین کردند. در سال ۵۷ با تقریب ۷۵ درصد مردم ایران با سواد بودند و بدترین قانون اساسی را با توجه شرایط زمانی به ارمغان آوردند، به همین جهت لازم است که به عوامل مشخص و ویژه در انقلاب توجه شود.

هگل در باره تاریخ (بر اساس منطق دیالکتیک) معتقد بود که وحدتی از پیوستگی و گسستگی است. وی معتقد به جهش کیفی در تاریخ است. هگل چنین می نویسد:

هرچند طبیعت به طور منطقی در بیان ترکیب‌بندی ویژه، توسعه پیدا می‌کند، اما این توسعه مکانیکی نیست بلکه رشدی شتابان است و از ترکیب‌بندی جدیدی که می‌رسد لذت می‌برد. به بیان دیگر جهش می‌کند. مدتی در آن می‌آرامد. درست مانند یک صدف منفجر می‌شود تا این که به هدف خویش برسد. در آن مدتی استراحت کند، یا مانند فلز ذوب شده، نه مانند یک روغن مایع، بلکه ناگهان. سپس در این شرایط توقف می‌کند. چون یک پدیده به متضاد مطلق خودش گرد می‌کند. یعنی نامتناهی است و این ظهور از نامتناهی یا از نیستی، یک جهش است و این ترکیب‌بندی در تولد جدید قدرتمند، چیزی است که در ابتدا برای خویشتن می‌زید؛ پیش از آن که از رابطه‌اش با دیگری با خبر شود، به همین ترتیب فردیت رشد یابنده هم، از این جهش در خوشی است و هم جنین دوران این خوشی در صورت جدید است تا این که به تدریج در معرض نفی قرار گیرد و ناگهان فرو پاشد.

هگل

هگل در عین حال معتقد بود که زمینه‌های یکسان در تاریخ، زاینده‌ی صورت‌بندی‌های مشابه، یکسان و یکتا نمی‌شوند. مثال مشهور او درباره آلمان و فرانسه بود. وی معتقد بود که هر دو کشور با فروپاشی فئودالیسم به یک نظام سیاسی و اقتصادی یکسان نمی‌رسند و نوع حکومتی که در فرانسه بعد از فروپاشی فئودالیسم پیدا شد با آنچه در آلمان آفریده شد متفاوت است. در این جا هگل معتقد به تکرار تاریخ نیست. این مطلب بسیار روشن مورد تائید مارکس هم واقع است. زمانی که می‌گوید فروپاشی فئودالیسم در انگلستان و فرانسه و پیدایش سرمایه‌داری در این دو کشور به یکسان اتفاق نیفتاده است. بدین ترتیب هر دو متفکر به ویژگی‌های حرکت تاریخ معتقد بودند و یک نسخه واحد را در تحولات تاریخی برای هر کشوری نمی‌نوشتند. در حالی که هر دو به جهش و تکامل صورت‌بندی‌های اجتماعی اعتقاد داشتند. در انقلاب کنونی ایران مسئله زنان و احقاق حق آن‌ها در صدر مسائل قرار گرفته است، که بر اساس نظریات احزاب کمونیست کلاسیک و سنتی، یک مسئله روبنایی محسوب می‌شد ولی به تضاد عمده در انقلاب کنونی تبدیل شده. به همین جهت تاریخ از ما می‌طلبد که عوامل کلیدی و اصلی را برای انقلاب در دوران‌های مختلف در نظر بگیریم. تکرار کلیشه‌های گذشته و عصبیت به خرج دادن، مسئله انقلاب و راه حل آن را برای ما فراهم نمی‌کند. خلاصه این که انقلابات گوناگون با راه‌های گوناگون رخ می‌دهد.

هگل اضافه می‌کند: «دست یافتن به هسته مرکزی که همه نیروها در آن متمرکز شده باشد […]». در این جا این موضوع مطرح نیست که این هسته مرکزی، صورت پادشاهی داشته باشد یا جمهوری.

در ضمن اضافه می‌کند که پدیده جدید که ناشی از تضاد‌های درونی آن شکل می‌گیرد باید بتواند تمام تضاد‌های لاینحل نظام قبلی را حل کند وگرنه پدیده جدید راه قهقرا را در پیش می‌گیرد و مشکلی می‌شود اضافه بر مشکلات قبلی (انقلاب سال ۵۷). رسیدن به کیفیت جدید با یک چک سفید امضا رخ نمی‌دهد. کسانی که چنین چکی را امضا می‌کنند باید عواقب آن را در نظر داشته باشند. مثل تمام اتفاقاتی که با جانب‌داری‌های بی‌دلیل (حزب توده ایران و…) در انقلاب ۵۷ رخ داد.

اما تجربیات انقلاب کبیر فرانسه و کمون پاریس مارکس را به این نتیجه می‌رساند که تنها نیروی محرکه نوسازی تاریخ، نبرد طبقاتی است که در تحلیل نهائی از وضعیت اقتصادی و طبقاتی جامعه ناشی می‌شود. بدین جهت در ابتدای مانیفست می‌نویسد: «تاریخ چیزی نیست جز نبرد طبقاتی».

واقعیت این که انقلاب کنونی ایران با تضادهای فراوان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و انسانی و…محاصره شده است و پوسته حکومت می‌رود که در آینده‌ی نه چندان دور در هم بشکند. نباید به هیچ چیز کم بها داد. این انقلاب ملی دموکراتیک است و نه سوسیالیستی، حتی اگر هژمونی و رهبری آن در دست طبقه کارگر و بلوک چپ قرار بگیرد.


از آن جایی که مرحله انقلاب ملی دموکراتیک است، به طور یکسان از طرف تمام مردم به پیش رانده می‌شود. ولی این گفته لنین را هم نباید فراموش کرد:

«برای این که انقلاب‌های دموکراتیک و ملی به پیروزی نهایی برسند باید طبقه کارگر در نهایت سرکردگی و هژمونی آن را در دست داشته باشد.»

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%a2%db%8c%db%8c%d9%86%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae/feed/ 0 7072
در مورد خطر اعدام زندانیان سیاسی خلق عرب در اهواز http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%ae%d9%84%d9%82-%d8%b9%d8%b1/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%ae%d9%84%d9%82-%d8%b9%d8%b1/#respond Sat, 13 May 2023 13:58:52 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7067 داس مرگ بالای سر زندانیان سیاسی اسیر جمهوری اسلامی همچنان در حرکت است . اکنون خبر می رسد که در روزهای اخیر ، ۶ تن از زندانیان سیاسی خلق عرب به نام های علی مجدم، محمدرضا مقدم، معین خنفری، حبیب دریس، عدنان غبیشاوی و سالم موسوی، که در بیدادگاه های رژیم به اتهامات واهی ” محاربه” و “ارتباط با بیگانگان” به اعدام محکوم شده اند، برای اجرای حکم به سلول های انفرادی منتقل شده اند. این افراد اواسط زمستان ۱۳۹۷، همزمان با اعتراضات گسترده کارگری در استان خوزستان بازداشت شده و در بازداشتگاه های رژیم در شهر اهواز تحت شدید ترین شکنجه ها قرار گرفته اند و برای آنها پرونده سازی شده است. گزارش می رسد که به دنبال انتشار این خبر فضای شهر اهواز به شدت امنیتی شده است و شایعاتی هم مبنی بر اعدام آنها شنیده می شود.

بنا به گزارش کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل از آغاز سال ۲۰۲۳ تا کنون دست کم ۲۰٩ نفر در ایران اعدام شده‌اند. ده ها تن از اعدام شدگان زندانیان سیاسی بوده اند. همین گزارش می افزاید که شمار اعدام ها احتمالاٌ بیشتر از رقم اعلام شده است و بسیاری هم در خفا اعدام شده اند. بر طبق ارزیابی سازمان ملل متحد ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی بالاترین شمار اعدام ها را به نسبت جمعیت در جهان دارد و هر هفته به طور متوسط بیش از ده نفر در ایران اعدام می شوند. این در حالی است که هنوز ده ها تن از بازداشت شدگان متهم به شرکت در انقلاب ژینا در زندان به سر می برند و خطر مرگ جان آنها را تهدید می کند.

دستگاه قضائی بیدادگر و فاسد جمهوری اسلامی سابقه طولانی در پرونده سازی و نسبت دادن اتهامات واهی به زندانیان سیاسی و عقیدتی دارد. با وجود این هر وجدان بیداری نه تنها اعدام زندانیان سیاسی و عقیدتی، بلکه نفس بازداشت و زندانی کردن آنها را، با هر عقیده و مرامی و در ارتباط با هر گروه و سازمانی، محکوم و از آن ابراز تنفر می کند.
برای جلوگیری از تداوم آدم کشی های جمهوری اسلامی در زندانها راهی جز تشدید مبارزه با این رژیم در همه عرصه های مبارزه سیاسی و طبقاتی وجود ندارد. تحمیل خواست لغو احکام اعدام و آزادی کلیه زندانیان سیاسی به رژیم یکی از هدفهای اولیه این مبارزات است.

کشتار مبارزان در زندان ها، صدور احکام اعدام، بازداشت های گسترده، همگی به منظور ارعاب مردم معترض صورت می گیرد. در واقع رژیم با کشتار زندانیان سیاسی، مردم را در بیرون زندان ها تهدید می کند. اما اگر مردم نشان دادند که از جان عزیزان در بند خود نخواهند گذشت و به دفاع از زندانیان سیاسی برخواهند خواست، اگر نشان دادند که مرعوب فضائی که رژیم به این ترتیب سعی در ایجاد آن دارد نمی شوند، در این صورت ارتکاب این اعمال برای رژیم دشوارتر و پر هزینه تر خواهد شد و این یگانه راه موثر برای جلوگیری از تداوم شکنجه و کشتار در زندان ها و برای نجات زندانیان دربند نیز خواهد بود.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۱۱ می ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%ae%d9%84%d9%82-%d8%b9%d8%b1/feed/ 0 7067
انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و ملزومات آن – بخش دوم http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86-2/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86-2/#respond Sun, 09 Apr 2023 13:37:54 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7055 امید نیک

رابطه بین وسیله و هدف و ارتباط و انطباق آن با انقلاب «زن، زندگی، آزادی»

رابطه بین وسیله و هدف، مورد توجه فلاسفه ایده آلیست و مارکسیست بوده است، بخش ایده‌الیستی این رابطه را به طور کامل در تمام موارد با غایت گرائی پیوند می‌زنند. ولی در فلسفه مارکسیستی، فقط و فقط غایت گرائی در مورد کار مطرح است و به هیچ وجه در مورد هستی شناسی، جامعه شناسی، زیست‌شناسی و…مطرح نمی‌باشد. مسئله غایت گرائی در روند کار توسط هگل کشف و سپس توسط مارکس مورد تائید واقع گردید. چون انسانی که کار می‌کند در ذهن خودش نتیجه‌ای برای کارش قائل است، در غیر این صورت دست به هیچ فعالیت و عملی نمی‌زند.

انسان اولیه برای بقای خود، دست به فعالیت در طبیعت برای رسیدن به چیز و یا چیزهائی میزند که بتواند بقای او را تثبیت کند.
انسان اولیه که سنگی را تیز می‌کند هدفش شکار و یا چیدن میوه و یا در آوردن دانه کشاورزی از دل زمین بوده است، بنابراین، هدفش معلوم بوده است، بدست آوردن غذا. و در عین حال می‌بایستی برای تحقق هدف خود ابزاری مناسب داشته باشد به همین جهت آن سنگ و یا چوب را، به شکل جدیدی تراش می‌داده تا بهتر مورد استفاده واقع شود. علاوه بر این انسان اولیه، خود را محدود به یک نوع شکار و یا یک نوع محصول و دانه کشاورزی نمی‌کرده است و می‌توانسته یکی را جایگزین دیگری بکند. یعنی مثلا اگر در شکار، آهو پیدا نمی‌شد به سراغ گوزن ویا بز کوهی و یا جانور دیگری می‌رفت، یعنی انسان اولیه علاوه بر داشتن هدف، و ابزار، چیز دیگری هم داشت، حق انتخاب، حق جایگزینی، آلترناتیو و بدیل. علاوه بر موارد ذکر شده همواره در ذهن خود برنامه جدیدی برای فعالیت خود تنظیم می‌کرده است. انسان اولیه برای حفظ حیات و ممات خود به ناچار باید به شناخت محیط خود می‌پرداخت. در غیر این صورت نابود می‌شد. در تمام مراحل روند کار و پی بردن و دست یافتن به عوامل ذکر شده، تفکر برای او نقش بزرگی دارد؛ چون فعالیتش دیگر مانند سایر حیوانات بر اساس غریزه و بیولوژیسم نبوده است؛ چون در انجام فعالیت خود از تنوع استفاده می‌کرده است؛ بدین ترتیب مانند حیوانات اسیر محیط خودش نمی‌شود و می‌تواند به خاطر داشتن انعطاف در رفتار در محیط‌های مختلف به زندگی ادامه دهد.

علاوه بر عوامل ذکر شده، تحقیقات انسان‌شناسان و مورخین و باستان‌شناسان نشان می‌دهد که، کار توسط اجتماعی از انسان‌ها صورت می‌گرفته چون بدون کار جمعی امکان ادامه حیات و به ویژه نگاهداری از فرزندان امکان‌پذیر نبوده است و در هر کجای جهان قدیم که بنگریم با زندگی جمعی و کار جمعی و سپس با تقسیم کار بین انسان‌ها روبرو می‌شویم.

بدین ترتیب به دلائل ذکر شده بقای انسان از طریق روند کار تضمین می‌شود این عوامل به طور خلاصه به شرح ذیل می‌باشد:

  • هدف
  • وسائل و ابزار
  • شکل و صورت ابزار
  • آلترناتیو
  • برنامه
  • کار جمعی
  • شناخت محیط
  • انعطاف در روش کار
  • تقسیم کار
  • تفکر
  • زندگی اجتماعی

تمام موارد فوق الذکر، در زندگی و روند کار انسان پیشرفته امروزی، بی‌کم وکاست وجود دارد، کافیست به مدار تولید در یک کارخانه مدرن امروزی بنگریم تا موارد ذکر شده را به عینه ملاحظه کنیم. نکته قابل توجه این که، عوامل بر شمرده شده، خصلت‌های جاویدان زندگی وکار و فعالیت انسانها می‌باشد و با تکامل تمدن، هیچ تغییری در ماهیت آن‌ها حاصل نشده است. اما نکته مهمی که در فلسفه کهن و بویژه فلسفه اروپائی بعد از رنسانس مطرح شد، تعیین تکلیف و ارزش‌گذاری و کشف رابطه بین این عوامل بود. از اهم این روابط تعیین رابطه بین هدف و وسیله است.

در بسیاری از درس‌نامه‌های کلاسیک احزاب کمونیست سنتی دوران استالین، رابطه ماتریالیسم مکانیستی (و نه دیالکتیکی) بین هدف و وسیله تعریف می‌شود. که با این نظریه هدف به وسیله و وسیله به هدف تبدیل می‌شود. رابطه‌ای که تا بی‌نهایت ادامه پیدا می‌کند. فی المثل هدف ساختن یک ماشین تراش برای یک تراموا است؛ زمانی که این ماشین تراش ساخته شد خودش تبدیل به وسیله‌ای برای ساختن یک ماشین جدید می‌شود و این نوع تکامل مکانیستی از طریق تبدیل وسیله به هدف و هدف به وسیله ادامه پیدا می‌کند.

نتیجه و بازتاب این دیدگاه در عرصه سیاسی چنین خود را به نمایش می‌گذارد:

وظایف خودگردانی شوراهای کارخانه و محلات به دولت واگذار می‌شود. وظایف دولت به حزب واگذار می‌شود. وظایف حزب به کمیته مرکزی واگذار می‌شود. وظایف کمیته مرکزی به هیئت سیاسی و پولیت برو محول می‌شود. وظایف پولیت برو به دبیر اول و نهایتا فروپاشی از راه می‌رسد، که در اتحاد جماهیر شوروی همین روند انجام گرفت.

در قرون وسطی، رابطه بین هدف و وسیله با نگاه مکانیستی در تعریف ماکیاول بدین صورت فورمول‌بندی می‌شود: «هدف، وسیله را توجیه می‌کند.» که تمام مستبدان، خونریزان و دیکتاتور‌های جامعه از این فورمول پیروی کرده‌اند و می‌کنند.

در حالی که بین هدف و وسیله رابطه دیالکتیکی وجود دارد، در فلسفه هگل ایده (روح مطلق) برای تکامل خود، وسیله و ابزار اندیشه و تفکر انسان را انتخاب می‌کند. در فلسفه مادی و علمی، هدف با وسیله و ابزار تکامل، به تحقق می‌پیوندد و صورت جدیدی از تمدن خلق می‌شود. در دوران فئودالیته، اضافه تولید برای یک زندگی بهتر، یکی از اهداف بوده است و همین اضافه تولید تمدن و ساختار جامعه سرمایه‌داری را ممکن می‌سازد و بوجود می‌آورد. تمام عوامل ذکر شده از رابطه دیالکتیکی پیروی می‌کنند که ذکر مثال و مصداق همه آن‌ها، از حجم و حوصله این نوشته فراتر می‌رود.

زمانی که به روند انقلاب زن، زندگی، آزادی، کنونی بنگریم، می‌بینیم تمام اصولی که بر شمرده شد در رابطه بین هدف و وسیله، صدق می‌کند که تیتروار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:

۱- هدف، رسیدن به آزادی، براندازی نهادهای حکومتی، از میان برداشتن قانون اساسی فعلی و تنظیم قانون اساسی جدید
۲- ابزار رسیدن به هدف: انقلاب اجتماعی
۳- ظهور اقسام و انواع راه‌های انقلاب: صور مختلف ابزار که از طرف تشکیلات‌های انقلاب بر حسب شرایط تعیین خواهد شد.
۴- آلترناتیو: در نهایت مردم خواستار جایگزین کردن یک حکومت لائیک هستند.
۵- برنامه: تشکیلات و گروه‌های مردمی که در هنگام انقلاب پدیده آمده و می‌آیند برنامه رسیدن به این هدف را معلوم می‌کنند.
۶- کار جمعی: انقلاب در مرحله پبشرفته خود علاوه بر شرکت تمام مردم در این روند، می‌بایستی ائتلاف بین احزاب و گروه‌ها حاصل گردد.
۷- شناخت محیط: یک بررسی دقیق از وضیعت طبقاتی، اقتصادی، فرهنگی و… از داخل ایران همراه با تشخیص شرایط جهان کنونی
۸- انعطاف در روش کار: در واقع به معنای جلوگیری از پیدایش دیدگاه‌های یک جانبه است جلوگیری از دگماتیسم، جزم گرائی، مطلق نگری و سکتاریسم
۹- تقسیم کار: در بین نهاد‌های اجتماعی و افراد بایستی به فراخور حال هر کسی روشی را که بهتر می‌داند دنبال کند در حوزه کاری خود مانند کارگران، معلمان، محلات، دانشجویان، دانش آموزان و…
۱۰- تفکر: همراه با تمام کار‌های عملی، توجه به مبانی تئوریک و نظری برای تسهیل کار در رسیدن به هدف باید مورد توجه قرار گیرد.
۱۱-فعالیت جمعی و گروهی: این نوع فعالیت، چه در درون احزاب و گروه ها، چه در عرصه اجتماعی وچه در مبارزات مدنی مطالباتی، صنفی و…توصیه و تاکید می‌شود.

به موارد فوق یک عامل بسیار تعیین کننده را که معلم انقلاب لنین تعیین و گوشزد کرده باید توجه داشت: هیچ انقلابی بدون انقلابیون حرفه‌ای که کار و شغلشان بر پایه انقلاب است به نتیجه نهائی نخواهد رسید. فعالیت‌های داوطلبانه، آماتور، موردی و ناپیگیر، به هیچ وجه جای فعالین انقلابی حرفه‌ای را نمی‌گیرد. برای تربیت و ساختن انقلابی حرفه‌ای خوشبختانه رژیم‌های مستبد شاه و شیخ ناخواسته و ندانسته همکاری خوبی را داشته اند، زمانی که کارگران را اخراج و زندانی می‌کنند، زمانی که دانشجویان را از تحصیل محروم و در حبس نگه می‌دارند، زمانی که معلم‌ها و…عملا شرایط را برای پرورش یک انقلابی حرفه‌ای فراهم می‌سازند.

مجموعه عوامل فوق، همان است که به شرایط ذهنی انقلاب معروف می‌باشد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86-2/feed/ 0 7055
انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و ملزومات آن – بخش اول http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86/#respond Wed, 05 Apr 2023 12:28:41 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7050 امید نیک

در ساختن هر پدیده و هر روندی سه عامل تعیین کننده شرکت دارد. به دلیل اهمیت موضوع و بیان ساده آن، از یک مثال شروع می‌کنیم.
در ساختن یک خانه عوامل شرکت کننده در آن عبارتند از

۱- هدف سازنده (تهیه جا و مکان برای حفاظت خود از سرما و گرما …)
۲- مصالح لازم برای ساختن.
۳- نقشه و طرح برای ساختن خانه

اکنون هر سه عامل فوق‌الذکر برای انقلاب و جامعه جدید لازم است.

در انقلاب ایران هدف پس از چهل و چهار سال حکومت مذهبی، بر پا ساختن حکومت غیرمذهبی است. امری که بدون استثناء از طرف تمام مردم پذیرفته شده است و حتی بخش بزرگی از مردم از عقاید مذهبی هم دست شسته‌اند. قربانیان بی شمار، هدف انقلاب را برای همه مشخص کرده است. یعنی از سه عامل فوق، یکی از آن‌ها و در واقع یکی از مهم‌ترین آن‌ها مشخص شده است. بدین ترتیب تمام مردم، از هر قشر اجتماعی و حتی از هر گونه جنسیت، گروه سنی (بی نظیر است که کودکان دبستانی هم در این هدف اشتراک داشتند که از نظر تاریخی منحصر بفرد است)، از تمام مذاهب، از تمام قومیت‌ها، ایرانیان داخل و خارج، داخل زندان و بیرون از زندان و…..در یک هدف مشترک شریک شده‌اند. یکی از مهم‌ترین و لااقل در اشتراک هدف، مبارزه منفی تمام اقشار اجتماعی بعد از سرکوب های خونین دهه شصت است، که رژیم را در تمامی عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی و طبقاتی به چالش خاموشی کشیده بود. اما چنان به نظر می‌رسد که همه مردم در امتداد خطی به حرکت درآمده‌اند که تاریخ معین کرده است. یعنی تمام حرکت به سوی هدف از روی “ضرورت” انجام می گیرد و در آن تصادف و اراده فردی و شخصی نقشی نداشته است. تا مدت‌ها رژیم قایق‌رانی بود که قایق خود را بر روی آب‌های بدون موج می‌راند. اما یک باره (به دلیل رشد ناموزون) موج‌های سهمگین از اعماق دریا به سطح آمد و رژیم را وحشت زده و مبهوت کرد؛ نه تنها رژیم بلکه جهان و جهانیان را. از نظر تاریخی هدف خواسته شده دیگر جنبه کلی را پیدا می کند که در بیرون از زمان و مکان تاریخ ایران است. هم چنان که تنفس مردم خارج از محدوده جغرافیایی و تاریخی توسط همگان صورت می‌گیرد. کلی بودن هدف موجب می‌شود که رژیم به پایه‌های ایدئولوژیک حکومت خود بیاندیشد و بالتبع به دلیل بحران موجب تکه پاره شدن ایدئولوژی و نحوه حکومت رژیم می‌شود. بدین ترتیب به همان گفته لنین می‌رسیم که برای تحقق انقلاب و سوسیالیسم بر این نکته تاکید می‌کند که باید «توده‌های مردم بر اساس تجربیات خودشان به ضرورت رسیدن به این هدف پی ببرند».

یعنی آگاهی از هدف، بخشی از نیروی عینی و ذهنی برای تحقق انقلاب است. تشخیص و تعیین هدف فقط منحصر به تحقق انقلاب نیست، بلکه هر کجا که مسئله تغییر جهان مادی وجود داشته باشد، آگاهی از هدف یکی از شروط تعیین کننده است. هم چنان که مارکس، در تفاوت کار انسان با کار زنبور عسل می گوید:
«زنبور عسل در طی هزاران سال همان کاری را در ساختن کندوی عسل انجام می‌دهد که اکنون بدون تغییر آن را انجام می‌دهد. اما بدترین معماران، خانه‌ای جدید متفاوت از خانه قدیم می‌سازد چون برای ساختن خانه جدید آن را تصور می‌کند و قبل از ساختن خانه بر روی زمین آن را در ذهن خود می سازد.»

این روندی نیست که به کار و فعالیت آدمی خلاصه شود. هرکجا که مسئله تغییر جهان مادی وجود داشته باشد، شرط آگاهی از هدف این ساختمان وجود دارد. یک پژوهشگر در آزمایشگاه پیش از انجام تحقیقات، هدف پژوهش خود را تعیین کرده است.

نتیجه

این انقلاب اهداف خود را به شرح زیر برای تمام مردم روشن کرد و این خود اولین و بزرگ ترین دست آورد است:
۱- براندازی جمهوری اسلامی
۲- تنظیم قانون اساسی جدید
۳- تشکیل یک حکومت لائیک
۴- احقاق حقوق زنان
۵- احقاق حقوق اقلیت‌های قومی و مذهبی.

اما در نظریات مارکسیستی باید بی‌درنگ به این پرسش پاسخ داد که ابزار تحقق این اهداف چیست؟

نخست باید این اشتباه گذشته در درس‌نامه‌های احزاب سنتی کمونیستی اصلاح شود. در این درس نامه ها، ماتریالیسم مکانیستی جزم گرایانه دوران استالین، به جای ماتریالیسم دیالکتیک قرار داده می‌شود؛ که خلاصه آن هم چنان که مشهور است، این بود که وسیله و هدف به یک دیگر تبدیل می‌شوند. به طور مثال هدف بشر از ساختن ماشین این بود که به طور کلی، حمل و نقل آسان شود. پس ساختن ماشین نخست یک هدف بود و سپس ماشین آلات ابزارهایی شدند برای تحقق اهدافی جدید (تولید کالا- اشتغال…..)، پس با دیدگاه ماتریالیستی مکانیستی هدف به وسیله و وسیله به هدف تبدیل می‌شود. همین نکته معیوب بود که در آخر به این نتیجه می‌رسد که هدف وسیله را توجیه می‌کند. در صورتی که آن چه در اجتماع رخ می‌دهد رابطه دیالکتیکی هدف و وسیله است. به طور مثال در انقلاب کبیر فرانسه رسیدن به آزادی فردی و لیبرالیسم و عقل‌گرایی هدف بودند؛ اما تظاهرات و جنگ‌های خیابانی و انهدام زندان باستیل به این اهداف تبدیل نمی‌شوند بلکه تضادهای طبقاتی و شورش و جنگ‌های خیابانی شرایط رسیدن به هدف را فراهم می‌سازند. به عبارت دیگر هدف و وسیله هم جنس و همگون نیستند. هر یک از آنها طبیعت و ماهیت خاص خود را دارند. فقط رابطه هدف با وسیله یک رابطه دیالکتیکی است که از طرف تاریخ و تضادهای اجتماعی تنظیم می شود.

پس در این انقلاب، اعتصاب و اعتراض، موسیقی، آهنگ‌سازی و … همگی در رابطه دیالکتیکی تحقق بخشیدن به اهداف فوق‌الذکر می‌باشند.اما وسیله رسیدن به هدف دو بخش است.
۱- وسایل مادی و فیزیکی
۲- برنامه

تضادهای طبقاتی از وسایل مادی اولیه و ضروری بخش اول می‌باشد که می‌باید با تشکیلات اجتماعی همراه باشد.

برنامه در صورتی که رابطه مادی و دیالکتیکی با هدف داشته باشد می‌تواند برای تحقق هدف به کار رود.

این دو عامل با هم عامل ذهنی را برای انقلاب می‌سازند. روند کنونی انقلاب ایران نشان می‌دهد که ضرورت هر دو عامل از طرف ایرانیان درک شده و شروع به بسط و تحقق یافتن کرده است. تنها خطری که آن را تهدید می‌کند پافشاری بر روی یکی از عوامل است که چیزی جز جزم‌گرایی و سکتاریست درپی ندارد .

ادامه دارد…

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86/feed/ 0 7050
منشور شش نفره، منشورهمبستگی یا تفرقه؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%b4%d8%b4-%d9%86%d9%81%d8%b1%d9%87%d8%8c-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d9%81%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%9f/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%b4%d8%b4-%d9%86%d9%81%d8%b1%d9%87%d8%8c-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d9%81%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%9f/#respond Sat, 18 Mar 2023 14:35:59 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7045 بخش اول – تقی روزبه

در این مقاله ضمن نقد منشور۶ نفره، بخصوص برجسته کردن خطوط نانوشته آن که معمولا در نقدها مغفول می ماند، اما از آن فراتر می رود و به بحران منشورها و چگونگی مواجهه با آنها به گونه‌ای که تأثیر مخربی بر همبستگی و شکوفائی جنبش در مبارزه علیه اختاپوس حکومت اسلامی برجای ننهد نیز پرداخته شده است.

رضا پهلوی از سال‌ها قبل لااقل به طورغریزی شده هم می دانست که اگر بخواهد شانه به‌شانه با سایرگرایش‌ها و جریان‌ها، سیاست ورزی کند نخواهد توانست جایگاه ویژه و مد نظر خود را حفظ کند. از همین رو همواره سعی کرده است که با فاصله  بر فرازدیگرجریان‌ها به‌ایستد. حتی شاهد بودیم که دو سه ماه قبل در آخرین تلاش از این نوع دورزدن‌ها و هژمونی طلبی‌ها، با این ادعا که خود مردم داخل کشور آلترناتیو هستند با حذف حلقه‌های واسط بین خود و مردم، خویشتن را از مزاحمت و درگیرشدن با‌ آن‌ها برهاند. طرح پوپولیستی وکالت خواهی نیز کوششی بود در همین راستا. علاوه برآن بسیج و سامان دهی حامیان پروپاقرص نظام سلطنت در قالب حزب ایران نوین (عمدتا همان فرشگردی‌ها) باهدف ایجاد یک تشکیلات و بازوی نیرومندحمایتی جهت داشتن دست برتر در بازی‌های سیاسی، نیز درهمان راستا بوده‌است. به هرجهت، این گونه تلاش‌ها با سودای بالاکشیدن خود در قد و قامت به‌اصطلاح یک «رهبر» فراجناحی و فراحزبی و بدون رقیب صورت می‌گرفت که البته به‌حسب ظاهر مغایر دیگر ادعای وی مبنی برشعار اتحادهم اکنون و اتحاد همه باهم بود که سنتزاین دو رویکرد می‌شود،همه باهم زیرچترمن! او و حامیانش نمی‌توانستند و نمی‌توانند به‌پذیرند که زمانه این جوررهبران و کاریزماسازی‌ها گذشته است و جامعه ایران نیر با خیزش انقلابی خود علیه این نوع اقتدارگرایی‌ها و کاریزماسازی‌ها و رهبران پدرسالار به‌پاخواسته است. وقتی او و مشاورانش دیدند که آبی از این گونه تلاش‌ها برای رهبری بلامنازع گرم نمی‌شود، و از آنجا که به تنهائی نمی توانست ادعای نمایندگی جامعه و طیف‌های متنوع‌ آن در تماس و «رایزنی» با دولت‌ها و قدرت‌های آمریکا و اروپا را را داشته باشد، امری که او مهم و رهگشا در برافکندن حاکمان کنونی و برپاکردن یک آلترناتیو می دانست، از همین رو او و مشاورانش این بار برآن شدند که برای کسب مشروعیت و مقبولیت لازم برای ادعای نمایندگی قاطع ایرانیان چه در داخل ایران و چه درخارج  و جلب نظرمساعد قدرت‌های خارجی و حمایت فعال‌آن‌ها، رویکردتازه ای را در پیش گیرند که چیزی جز شروع همکاری نزدیک با شماری معدود از چهره‌ها و شخصیت ‌های منفرد و مطرح و عمدتا غیرسیاسی که  از فعالین مدنی و دادخواهی و سلبریتی‌ها بودند نبود. تعداداین جمع برگزیده هم نهایتا بها خودوی به شش نفررسید. اما بنظر می‌رسد سیررویدادها نشان دهنده‌ آن است که توسل به چنین رهیافتی مبنی بر ورود به کنشگری سیاسی درمعیت یک جمع کوچک سرشناس نیز برای او بدون چالش‌ نباشد. چنانکه چه بسا به شکل ناخواسته ناگزیرشده است که در جریان همین گزینش‌ها و در کنارچهره‌های عمدتا غیرسیاسی به یک استثناء یعنی حضور و همکاری با یک چهره و سازمان سیاسی کرد، گرچه مصالحه جوترین‌آن، تن بدهد که البته بازتاب خود را درتدوین منشور نیز بجا گذاشته است و از جهتی خلاف آن‌چیزی بود که خودوی پیشتر در قالب سه شرط همکاری با دیگران در  گفتگوی با من وتو مطرح کرده بود. طبعا دلیل آن هم اهمیت نقش احزاب کردی و جریانات اتنیکی در خیزش زن زندگی آزادی بود و احتمالا تمایلی که از سوی سایرشخصیت های گزین شده برای همکاری (از جمله مسیح علینژاد و حامداسماعیلیون) ابراز می شد که حضور یک شخصیت و سازمان کردبرای موفقیت در ایجاد همبستگی و شکل دادن به یک «هسته» رهبری نیرومند و «بنیان گذار» را لازم می دیدند. پس تا اینجا مهم‌ترین نکته پیرامون این منشور نه‌خودبندها و نقش ونگارآن، بلکه معنا و مفادنانوشته و نهفته درآن ومندرج در لابلای تک تک سطورآن، یعنی سودای بنیان گذاری یک «مرکزقدرت مشروعیت» بخش است. در قیاس تاریخی با انقلاب بهمن می‌توان را مترادف با تعیین به‌اصطلاح شورای انقلاب توسط خمینی دانست که مدعی بود من دولت تعیین می کنم. اما با این تفاوت که اگر به‌توان آن‌را یک واقعه تراژیک دانست، واقعه کنونی را می‌توان نسخه«کمیک» آن نامید. باین مسأله بازهم برخواهیم گشت. پس تا اینجا می توان اهمیت و حساسیت برانگیزی این منشوررا بیش از مفاد و بندهای آن در شکل دادن به چنین نهادی در لابلای سطوح و در نانوشته‌های آن یافت.

گرچه غالب ترکیب برگزیده شدگان لااقل در مقام سخن و برحسب ظاهر غیرسلطنت طلب محسوب می‌شوند (که این البته ترفند مناسبی برای تخدیر حافظه نسبت به استبداد پیشاانقلاب بهمن تاریخی است و با تسامح شاید بتوان آن‌ها را از نوع جمهوری خواهان شرمگین و دوزیستی نامید که البته گاهی شخص رضاپهلوی هم دوست دارد که خود را به همان سنخ و حتی ترجیحا جمهوریخواه نمایش دهد). نباید فراموش کرد که اساسا هموارکردن مسیر بازگشت سلطنت بدون توسل به چنین ترفندها و نیرنگ‌هایی ناممکن است. بهرحال فرض براین بوده است که در چنین ترکیبی از افراد و شخصیت‌های عمدتا غیرسیاسی، مستقل وغیرتشکیلاتی، ضمن کسب «مشروعیت و مقبولیت» از قِبل آنها، محوریت رضاپهلوی موردچالش قرارنخواهد گرفت. واقعیت آن است که جامعه ایران و نیز فضای ایرانیان خارج کشور چنان سیاسی و ملتهب هست، که دیدیم حامداسماعیلیون که اصرارداشت همواره دادخواه مدنی باقی خواهدماند، چگونه به‌سرعت برق رخت مدنی و دادخواهی برکند و ردای سیاسی برتن کرد.

وقتی قرارشد که خروجی نشست دانشگاه جرج تاون به یک منشورهمکاری و همبستگی منتج شود، طبعا نمی توانست تاحدمعینی متأثر از فضای ملتهب سیاسی و ویژگی‌های یک جامعه متکثر و پیچیده و بحران زده و انباشته ازبشکه باروت مسائل و معضلات گوناگون نشود. در چنین وضعیت ملتهب، هیچ صخره یکدست و منسجمی وجودندارد که بحران نتواند از روزن‌های آن سربر کشد. از این‌رو خروجی این منشور هم با چنین ترکیبی و درچنین فضای ملتهبی نمی توانست کاملا مصون ازسایه و روشن‌گرایش‌های یک جامعه متکثر و در‌حال انقلاب باشد. چنانکه نحوه صورت بندی و مفاداین منشورهم نمی توانست با خواست‌های حداکثری سلطنت طلبان، به‌ویژه با ادبیات و واژه‌گان سیاسی مأنوس و موردعلاقه آن‌هاهمراه باشد. بطوریکه به‌جای تمامیت ارضی و قدرت مرکزی و «ملت» ایران و تأکید بر پرچم شیروخورشید و تکریم زبان فارسی به عنوان زبان معیار و شاخص و فراگیر از یکپارچگی سرزمینی، واژه اتنیکی و توزیع قدرت در سطوح گوناگونی استانی و مناطق و پاس‌داشتن همه زبان های مادری، عدم اشاره به «ملت» و یا حتی استفاده از لوگوی بدون پرچم شیروخورشید ( همان شیرنرشمیشر به‌دست) بر پیشانی منشور و بامشتی گره کرده و یا پذیرش انحلال سپاه گرچه با ادغام‌ آن در ارتش استفاده شده است. به‌این ترتیب انتشارمنشوری برپایه میانگین مواضع این جمع «مؤسس» که با خواست‌های حداکثری سلطنت طلبان انطباق ندارد، به‌نوعی موجب برآشفتگی و «شورش» در صفوف حامیان سلطنت، واکثرا ازشمارهمان‌هائی که به‌ او وکالت داده‌بودند گردیده است، که می تواند قدرت مانورتا کنونی رضاپهلوی برای ایجادموازنه بین گرایشات درون صفوف خود را، هم مدافعان نظام مشروطه و هم غیرمشروطه و مطلقه را به‌چالش بکشد. نباید فراموش کرد که سلطنت نیز چون ولایت، جناح چپ و راست و اصلاح طلب و اصول‌گراو حزب‌الهی و شاه‌اللهی خود را دارد. بطورکلی امرقدسی سلطنت و «جادوی» فره ایزدی نهفته در آن، مشارکت پذیرنیست و با آن تنها می‌توان بیعت کرد وامضاء جمع کرد و از این رو نمی‌توان بدون رعایت فاصله‌های لازم و سلسه مراتب، با دیگران شریک یا تقسیم کرد و اگرچنین شود دیگرچیزی از جادو و قداست آن باقی نخواهد ماند. و این البته بالقوه چاشنی انفجاری است که چه بسا درهمین جمع برگزیده شده هم کارگذاشته شده است. پاسخ این سؤال را که رضاپهلوی رابطه خویش با این جمع  را به مثابه شخصیتی بر فراز آن چگونه تنظیم خواهد کرد به آینده بسپاریم  علاوه برآن فعالیت سیاسی مستقیم در مرحله انتقالی و پیشاتصرف قدرت، به‌ویژه اگر همچون  دوره خمینی با سودای حاکمیت ولائی، سریع و برق آسا سپری نشود به ناگزیر موجب برملاشدن ماهیت‌ و اهداف و منویات استتارشده  سوداگران قدرت گشته و تناقضات نهفته و نسبت‌شان با مسائلی چون دمکراسی واقعی، استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی و دیگر خواست‌های عمومی جامعه را به‌روی صحنه می‌آورد. واقعیت آن است که در جامعه‌ای متکثر و در حال انقلاب که درآن گرایشات و گفتمان‌‌های مختلف و چه بسا متعارض حضورداشته و نقش‌آفرینی می‌کنند، نفس تنظیم متن یک منشور، یعنی تلاش برای مکتوب کردن باورها و خواست ها توسط هرجریانی ، خواهی نخواهی به معنی مرزبندی‌ نه فقط با دیگرجریان‌ها می شود بلک چه بسا موجب تشدیدشکاف‌های  درونی یک جریان هم بشود. نفس رویش منشورها در اساس به معنی همین تفکیک‌‌گفتمان‌هاست، گرچه گرایشاتی سعی می کنند آن را در پشت  ادعای خواست عمومی و همگانی آن به‌پوشانند.

تا اینجا به دو نکته اساسی و مهم مرتبط با منشور۶ نفره اشاره کرده‌ایم: نکته نخست تأسیس یک جمع بنیان‌گذار و «خودبرگماشته» یا قائم به‌خود است که عملا برای خویش حق مشروعیت بخشی برای مذاکره با قدرت های خارجی از یکسو و ایضا تأسیس نهادهای قدرت دوره انتقال از نظام کنونی، منجمله تشکیل دولت انتقالی و حتی ارائه یک سری مسائل مربوط به آینده برای خودقائل است. نکته دوم این‌است که منشور برخلاف ادعای همگرائی و همبستگی سراسری،‌ به‌مصداق از قضاسرکنگبین صفرا فزود، گویا نه برای وصل کردن که برای فصل کردن‌ آمده  است و ظاهرا نقشی جز دامن زدن به واگرائی‌ها ندارد. چنان‌که ازهم اکنون نشانه‌های آن را از جهات گوناگون هم درون خودسلطنت طلبان و حتی درون خود همین جمع مؤسس شاهدیم [جایی که حامداسماعیلیون در طی سخنانی در ماینزآلمان علیرغم امضاء خود در پای منشور می گوید که بدون تکیه بر فشارافکارعمومی داخل و جهان خارج و تحمیل مطالبات به قدرت‌ها از این طریق، انتظارتحقق مطالباتی چون تعطیل سفارتخانه‌ها و یا قراردادن سپاه در لیست تروریستی واقع گرایانه نیست و نمی‌توان به قدرت های خارجی امیدبست. در حالی که می دانیم منشور بندهای نخست خود را به رایزنی با قدرت های بزرگ و دخیل بستن به فشارآن‌ها اختصاص داده است. البته ایشان باید این سخنان را در زمان تنظیم منشور  و قبل از امضاء خویش بیان می کردند].

با توجه به نکات مطرح شده  دربالا، منشور شش نفره داری نکات  چالش‌ برانگیز متعددی است  که مهم ترین آن‌ها عبارتند از:

۱ – شالوده آن برشخصیت محوری استواراست. واین البته با منشورهائی که از متن جنبش های اجتماعی و مطالباتی بیرون می آیند تفاوت کیفی دارد. خودبرگماشتگی این افراد و جایگاه ویژه ای که رضاپهلوی در آن دارد از همین واقعیت سرچشمه می گیرد. البته بحث برسراین نیست که شخصیت ها را نادیده بگیریم، اما بحث برسرخودبنیاد بودن آنها و حرکت از بالای سرمردم و ابلاغ منشور برای امضاء و پیوستن به‌آن است.‌ برهمین اساس طبق مفادمنشور این جمع مؤسس، مصمم به پیشبردروندی هستند که منجر به تأسیس‌نهادهای گذار‌ (آلترناتیوحکومت کنونی) و گفتگو با قدرت‌های خارجی به نمایندگی از مردم ایران می شود. گرچه برای مشروعیت بخشیدن به خود ادعا می‌شود، همراهی و حمایت تعدادی از چهره‌های سیاسی و حقوقی و…  داخل کشور را با خود دارند، اما بازهم همچنان سخن از چندشخصیت است که می‌توانند به این جمع اصلی اضافه شوند. و این درحالی است که به عنوان مثال خمینی در تجربه انقلاب بهمن، مشروعیت نمایندگی از جانب قاطبه مردم را، گرچه مبتنی بر توهم گسترده و «سندرم ماه‌گرفتگی»،  برای تشکیل نهادهای انتقالی و یا چانه زنی با قدرت‌ها را با خود داشت. ولی در اینجا حتی جای آن سندرم و «جن زدگی» وامکان مشروعیت بخشیدن به نهادهای انتقالی قدرت مفقوداست. در حقیقت در اینجا شاهد نوعی دوگانگی بین قدرت واقعی و برخاسته از مردم و انقلاب و کف خیابان، با قدرت نمایشی و مدعی بازنمائی و برآمده از «شاه زادگی» و نیز شهرت شماری سلبریتی و شخصیت و و البته به مدددوپینگ مدیاها و حمایت قدرت‌های غربی هستیم  کهعامل مشروعیت بخش هستیم. معنای دیگر این نوع عملکرد همان مصادره جنبش است. به‌لحاظ تاریخی هم نسخه کمیک تراژدی مصادره انقلاب بهمن توسط خمینی. این که این حباب سیاسی تا کی و تا کجا بتواند دوام بیاور را به آینده بسپاریم.

۲-  دخیل بستن به قدرت های بزرگ و کسب مشروعیت و اقتدار از جانب آن ها، حتی بندهای نخست منشور را بخوداختصاص داده است. چنین رویکردی در عمل بسی آسیب پذیراست. چرا که چشم خود را‌ به واقعیت و ماهیت دپیلماسی جهانی و ریسک‌های نهفته در آن بسته است. دراین رویکرد همواره این خطر وجوددارد که قدرت‌ها، که اساسا به‌دنبال منافع خود هستند نه فقط به به‌اقتضای زیروبم‌های دنیای سیاست از آن‌ها به‌عنوان  کارت بازی و اهرمی برای فشار به رژیم و گرفتن امتیاز و یا حتی در صورتی که اوضاع به سمت مسیربراندازی نظام پیش برود، به‌عنوان کارگزاران مطیع و جایگزین  بهره گیرند (چنان‌که درموردرسانه اینترنشنال در معامله رژیم با عربستان یده می شود)، بلکه با انتشارآگاهی کاذب وامید واهی به جنبش و مردم موجب یأس و ناامیدی گردند. اگر در نظربگیریم که در نزداین حضرات بویژه شخص رضاپهلوی قرارهست حتی هزینه های عمومی اعتصابات سراسری توسط این قدرت‌ها و مصادره ذخایرارزی رژیم ایران تأمین گردد، آنگاه به میزان مسموم بودن و خطرهای پراکندن امیدهای وهی ویأس و ناامیدی توسط این جریان پی ‌خواهیم برد. چه بسا این حضرات در خلوت خود به غیرواقعی و یا نسیه بودن این توهمات هم آگاه باشند اما آن را برای مطرح کردن خویش در بورس سیاست مفید بدانند. بگذریم از این که حتی  گوشه‌ای از چنین ایده ‌های مسمومی واقعیت هم داشته باشد، چیزی جز حرکت در راستای تبدیل انقلاب زن زندگی آزادی به یک  انقلاب مخملی و دست آموزنخواهد بود.

بی تردید بهره گیری از فشارهای بین المللی و سیاست منزوی سازی رژیم بخشی از تاکتیک‌های نبردهستند. اما اولویت بندی و تکیه گاه اصلی نه «رایزنی» و دخیل بستن به این قدرت‌ها، چنان‌که مسیرعروج خمینی را هم همین‌قدرت‌ها هموارکردند، بلکه تکیه به نیروی فشارواقعی انقلاب و نیز افکارعمومی داخل و خارج و نهادها و تشکل های‌مردم نهاد و ترقی‌خواه جهانی واعمال فشار به دولت‌ها از این‌طریق  برای تحمیل خواست‌ها، بجای رایزنی و دخیل بستن به آن‌هاست. در این منشور مطلقا جای چنین رویکردی خالی است و به‌نحوعلاج ناپذیری نگاه به‌بالا و به قدرت‌ها در‌آن موج می زند.. در واقع منشورچیزی جز صورت بندی همان رفتارها و کنشگری‌های تاکنونی آن‌ها نیست.

۳- نمایش- دموکراسی و تضادآن با دموکراسی واقعی

نام و عنوان منشور نه در تناسب بامحتوا و پیام منشور، بلکه چنان  انتخاب و چیده شده است که حروف اول آن‌ها نام مهسا را متبادرکند، همچنان که لگوی انگشتان مشت شده نیزمی‌خواهد چهره وی را القاء نماید. اما همانقدر که مهسا در نمایش واژگان حضور دارد بهمان اندازه روح زن زندگی وآزای در محتوا غایب است و همین به منشور بیش از آنکه پیوندواقعی با جنبش مهسا و درونمایه آن داشته باشد،‌ خصلت نمایشی داده است. 

در منشور، دموکراسی به چند وعده در آینده یعنی تعیین شکل حکومتی توسط مجلس مؤسسان و ارجاع به صندوق رأی و یا اساسا اعلام پیوستن و وفاداری به میثاق های بین المللی تقلیل یافته است. غافل از آن که سوای غیردموکراتیک بودن واژه و مفهوم سلطنت، در تجربه تاریخی و از جمله تجربه مشروطیت به این‌سو، کف دموکراسی در ایران عبور از هردو نظام ولایتی و وراثتی است و صندوق هم در بهترین حالت می‌تواند نسبت وزن دموکراسی وضددموکراسی را بازتاب دهد و خود فی نفسه معادل خروج دموکراسی از آن نیست. ضمن آنکه نباید فراموش کنیم که چه بسا حتی نظام های فاشیستی و استبدادی و اقتدارگرا برای یک بارهم شده جهت بالارفتن اورنگ قدرت ممکن است به نردبان انتخابات و صندوق رأی نیازداشته باشند و برای‌آن سوگند هم یادکنند. خمینی هم با ‌زبان و ادبیات خود چنین وعده‌هایی می‌داد. علاوه برآن دموکراسی بیش از آن‌که به این یا آن تشریفات و مناسک صرفا صوری تقلیل داده شود، با محتوا و شیوه و یک  فرایند از هم اکنون شناخته می شود. و درست به‌همین دلیل، دموکراسی واقعی و مستقیم از کف خیابان و خیزش‌ها و جنبش های مردمی و با درهم شکستن حلقه‌ها و نهادهای کنترل کننده بر می خیزد و بر فرمان‌های آن استواراست. برای آن‌که معلوم شود دموکرات هستید یا نه و به‌وعده‌های آینده پای می‌مانید یا نه، بگوئید که از هم اکنون چه‌گونه و در چه فرایندی به آن دست‌‌می‌یابید؟. آیا با «خودبرگماشتگی» و حرکت از بالا توسط عده ای بنام هیأت مؤسس و یا شورای انقلاب و امثال آن‌ها، و نیز دورزدن مردم و جریان‌های سیاسی و یا حتی ایرانیان خارج از کشور، آن‌هم در شرایطی که بهانه‌ای به‌نام سرکوب وجود ندارد، می‌توان در خلوت معدودی خودبرگزیده به‌تدوین منشور و اصولی پرداخت که مدعی اتحاد وهمبستگی فراگیرهست؟ آیا صرفا با درج واژه دموکراسی در سرتیترخود و باور به صندوق رأی در آینده، می‌توان ادعای دموکرات بودن و وفاداری به دموکراسی را داشت؟ دموکراسی اگر به معنی خودحکومتی مردم و حاکمیت‌آن ها با همه گرایشاتشان هست، پس تنها می‌تواند با مشارکت زنده و فعال خود آن‌ها ساخته و پرداخته شود و نه توسط نخبگان و «متخصصان و کمیسیون‌ ها»یی که قراراست واردمیدان می شوند.

۴- انحلال سپاه در ارتش. گواین که رضاپهلوی تا کنون به کرات براستفاده از همین سپاه و بسیج در جابجایی قدرت برقراری امنیت و دفاع از کشور تأکید کرده است، با این همه وقتی در این منشور از انحلال آن سخن گفته می‌شود خواهان ادغام‌ اعضاء معمولی آن در بدنه ارتش می شود. اما سوای آن گویا ارتش، به معنای ساختار و رده‌های بالای آن، در جمهوری اسلامی یک نظام بیطرف و مردمی است که فقط منتظراست تا این حضرات از راه برسند و گوش به فرمانشان باشند. یعنی تکرارهمان الگوی زمان شاه.  گرچه حتی به‌دلایل متعدد شرایط کنونی را نمی‌توان با آن زمان مقایسه کرد. بدیهی است وقتی انقلابی جریان داشته باشد، هدف آن نه دست به دست شدن نهادهای قدرت  پیشین، به قدرت جدید،  به دست قدرت جدید که برعکس دگرگون ساختن مناسبات و ساختارها و نهادهای قدیم در تناسب با خواست‌ها و مطابق اراده مردم انقلاب کرده است.

۵- می توان گفت غایب بزرگ این منشور، در حقیقت همان «مسأله زن» است. مساله زن مساله این انقلاب هست.  در نظام کنونی اعمال آپارتایدگسترده‌  و کنترل بدن زن و سرکوب سیستماتیک آن‌ها در حکم تضمین بازتولیداجتماعی نظام هست.  از همین روست که رهائی جامعه از رهائی زنان می گذرد (تقریبا از جهتی و صرفا از جهتی مشابه نقش و اهمیت سیاه پوستان در انقلاب آفریقای جنوبی). آن‌‌ها  در انقلاب کنونی نقش موتور و نیروی محرکه تغییر را بر دوش دارند که اکنون خوشبختانه موردپذیرش کارگران و معلمان و بخشی از مردان و جوانان هم قرارگرفته است. و این البته برای رویکردمردسالارانه ای که آشکارا در این منشور دست بالا را داشته و با شعار مرد میهن و شاه  پرچم با نشانه‌های نرینه چندان عجیب نیست. و حال آن‌که علی القاعده انتظار می رفت پژواک جهانی نقش زنان ایران هم چون نیرو و موتور تغییر در این جنبش و انقلاب اجتماعی علیه هرگونه مناسبات اقتدارگرایانه و قدرت‌ های پدرسالار و مردسالار و دیگرتبعیض‌های نهادینه شده، فراتر ازجنبه‌های نمادین آن بر منشورنویسان پوشیده نباشد. تصادفی نیست که در این گونه رویکردها  بجای صورت بندی انقلاب به مثابه یک «انقلاب اجتماعی» نوین از ترم «انقلاب ملی» استفاده می شود .

۶- هم‌چنین تصادفی نیست در این منشور مطالبات کارگران و معلمان و لایه های محذوف و طردشده و بطورکلی قاطبه زحمتکشان در جامعه ای که از ِقبل ویرانه اقتصادی سیاسی رانتی و نئولیبرال زده ولایت‌فقیه و در معرض شوک‌های آزادسازی  قیمت‌ها، بیش از ۷۰٪  مردم ایران زیرخطر فقر قرارگرفته اند، نادیده گرفته شده است. وقتی از اقتصاد صحبت می شود با  شفافیت سازی و پیوستن به کنوانسیون پولی و مالی و غیرانحصاری کردن اقتصاد ( به معنای خصوصی کردن آن ها) و برپایی یک جامعه سرمایه داری باصطلاح نرمال و «استاندارد» به کارگران و زحمتکشان  تشفی خاطر داده می شود. و وقتی از عدالت هم صحبت می شود، صرفا از وعده یک قوه قضایی مستقل و دادخواهی نام برده می‌شود. همه این وعده‌های «نرمال» سازی‌ در حالی است که معلوم نیست بدون خیزش و قیام و کنشگری میدانی قاطبه مردمی که زیرخط فقر قراردارند، با دخیل بستن به کدام قبله و کدامین نیرو می‌خواهند از شررژیم گرگ باران دیده و در بحران زیسته‌ای چون حکومت اسلامی رها شوند؟!. به مدد سپاه؟ ارتش؟ حمایت قدرت‌های بزرگ؟. تا آنجا که به خیزش انقلابی مردم ایران مربوط می شود، آن ها نشان داده‌اند که مسآله محوری تضادحاکمیت با کلیت زندگی و لاجرم بازپس گیری آن است. بدیهی است که زندگی در معرض تهدید را نمی توان با این نوع نسخه‌پیچی‌ها بازپس گرفت. واقعیت آن است که  ما با نوعی برخوردشترمرغی و فراافکنانه مواجه هستیم که نه پرواز می کند و نه بار برمی دارد:  از یکسو منشوری منتشر می کنند و در آن باورها وراهبردهای خود را در ۱۷بند اعلام می کنند. از سوی دیگر وقتی با انتقاد به بیگانگی و بی ارتباطی آن با  وضعیت جامعه ایران و مطالبات مردم  و رویکردهای دیگر موجود در جامعه مواجه می شوند، ما را به صندوق رأی و مجلس موسسان حواله می دهند.  گویی که در آن لحظه سعد یک پیش‌نویس طلائی از آسمان نازل خواهد شد!. پرسشی که آن‌ها از آن می گریزند این است که بسیارخوب! وقتی صندوق و شرایط رای آزاد فراهم شد همه حولش طواف می کنیم، ‌اما شما معلق در آسمان که نیستید با صراحت بفرمائید تا آن زمان بدون احاله دادن به صندوق رأی اولا برای چه چیزی و کدام برنامه مبارزه می کنید؟ مثلا برای نوع نظام سلطنتی یا جمهوری؟  ثانیا شما با تکیه به کدام مشروعیت به نمایندگی از مردم ایران با دولت‌های خارجی گفتگومی کنید؟. اگر هرآینه این دیدارها به صفت شخصی است، لطلفا آن را با صدای بلنداعلام کنید تا هم آن دولت‌ها بشنوند و هم مردم. نا تمام

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%b4%d8%b4-%d9%86%d9%81%d8%b1%d9%87%d8%8c-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d9%81%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%9f/feed/ 0 7045
اتکاء به داخل و یا کمک از خارج در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%aa%da%a9%d8%a7%d8%a1-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%ae%d9%84-%d9%88-%db%8c%d8%a7-%da%a9%d9%85%da%a9-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d8%a7%d8%b1%d8%ac-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%aa%da%a9%d8%a7%d8%a1-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%ae%d9%84-%d9%88-%db%8c%d8%a7-%da%a9%d9%85%da%a9-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d8%a7%d8%b1%d8%ac-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8/#respond Thu, 09 Mar 2023 13:27:33 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7035 نقد و نگاهی به  راه حل‌های اتکاء به داخل و یا کمک از خارج در رابطه با انقلاب «زن، زندگی، آزادی»

امید نیک

یکی از موضوع های جدی مباحث کنونی، بین موافقان کمک و یاری گرفتن از شرایط بیرونی(بویژه اروپائیان) و مخالفین آن که می‌گویند فقط باید بر روی پای خود بایستیم، هر روز شدیدتر و جدی‌تر می‌شود. هر دو دیدگاه می‌تواند به دلیل مطلق‌گرایی به اشتباهات بسیار بزرگ منجر شود. همواره باید به یاد داشته باشیم که در مارکسیسم جایی برای مطلق گرایی به ویژه در مسائل اجتماعی وجود ندارد، که جز، به جزم‌اندیشی و جمود فکری نمی‌انجامد. قابل تذکر اینکه لنین همیشه همه را از الگو برداری، کپی برداری و انطباق نعل به نعل شرایط متفاوت، بر حذر می‌داشت و تحلیل مشخص از شرایط مشخص را هم خود به کار می‌گرفت و هم به دیگران توصیه می‌کرد.

اما پبش ازهر چیز به چند موضوع باید توجه کرد:

۱-چرا باید اروپائیان که خود را مدافع آزادی (تا حدودی بر مبنای لیبرالیستی) می‌دانند و بر حقوق بشر، آزادی‌های فردی و اندیشه و عقیده تاکید دارند، به یاری و کمک ما بیایند؟

اگر به تاریخ هشصد ساله قرون وسطی بنگریم، در این دوران تاریک، فقط شانزده هزار نفر از کسانی که فقط و فقط به مطالعات علمی پرداختند، نه این که کشته شدند، بلکه در آتش سوختند. جوردانوب رونو، به خاطر طرفداری از نظریات کپلر در مورد وضعیت منظومه شمسی بعد از چند سال شکنجه در آتش سوخت، سرگذشت گالیله برای همگان معلوم است. دانته بعد از نوشتن کتاب کمدی الهی مجبور به فرار شد و به دنبال سوراخ موش برای پنهان شدن می‌گشت. دکارت به طور پنهانی مجبور شد در دهات سوییس زندگی کند و … . اما چه بر سر توده‌های مردم آوردند، در جنگ‌های صلیبی به فتوای پاپ کودکان را به تصور این که، چون معصوم هستند سوار بر کشتی کردند و به جنگ‌های صلیبی برای فتح عرض مقدس فرستادند که هزاران نفر از آنها در دریا غرق و نابود شدند. در اسپانیا در هر کجا بیوه زن پیری که نمی توانست در اثر فقر مانند دیگران خانه و کاشانه ای داشته باشد و به ساختمان‌های ویران پناه می برد به فرمان پاپ‌ها دستگیر و به جرم این که شیطان در آن‌ها حلول کرده و محاربه با خدا تلقی می‌شود، در آتش می‌سوزاندند. احتیاجی به ذکر جنایاتی که مدت هشصد سال در سرتاسر اروپا حاکم بود نیست. پس اروپائیان که چنین بهای سنگینی در قرون و اعصار با جان خود پرداخته‌اند، چرا باید آنچه را که بدست آورده‌اند مفت و مجانی به ما تقدیم کنند و حتی به دفاع از ما برخیزند؟ بنابراین  یکی از دلائل رفتار کنونی اروپائیان با ما (تروریسم شناختن سپاه) به سابقه تاریخ بلند مبارزه برای کسب آزادی آن‌ها با بهای گزاف و هزینه بسیار سنگین بر می‌گردد.

زمانی که صحبت از حقوق قومیت‌ها می‌کنیم و باز خواستار کمک آن‌ها برای احقاق حق می‌شویم، فراموش نکنیم که در جنگ بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها، بیست هزار نفر در شهر نانت فرانسه به فرمان پاپ و پادشاه فرانسه در آتش سوختند و این هیچ امر استثنائی فقط در فرانسه نبود بلکه امری بود که به کرات در اروپا تکرار شده است. بدین ترتیب پاسخ مسئله را دریافت کرده ایم.

اما سئوال اینکه چه مدل ایرانی با چه سیستم و ساختاری به نفع کشورهای غربی است؟

۱- ایرانی دمکراتیک با آزادی های لیبرالیستی

۲- ایرانی با حکومت استبدادی که به خاطر حفظ بقای خود، هر روز امتیاز های بیشتری به آن‌ها می‌دهد.

شواهدی که بنفع نظریه اول مطرح است: کره جنوبی، ژاپن، آرژانتین، شیلی.

کره جنوبی قبل از ۱۹۷۰ تحت سلطه حکومت نظامیان بود که هم مردم کره را به بدبختی کشیده بودند و هم عقب‌ماندگی اقتصادی و اجتماعی را تثبیت می‌کردند. اکنون پس از حکومت نظامیان، شرایط اقتصادی و اجتماعی کره جنوبی در رده پنجمین قدرت اقتصادی و آزاد جهان قرار دارد. به ما می‌گویند نفع غرب در چنین کشور هائی است نه کشور هائی چون کره شمالی، میانمار، و…

پس چرا نباید انتظار کمک از غرب را نادیده گرفت؟!

اما کشور ژاپن، با مقایسه حاکمیت خداگونه امپراطوری‌ها بر ژاپن در طی سال‌های متمادی با ژاپن امروز و بعد از جنگ جهانی دوم، البته می‌توان دلائل بی شماری برای توصیف کنونی این کشورها به میان آورد و گفت و نوشت. همان طور که تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی بیش از هفتاد سال نشان داده، این روند قاعده نبوده بلکه این دو کشور استثنا هستند. چند ژاپن و کره جنوبی در آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا و.. در طی این سال‌ها شکل گرفته؟ دلائلی که منجر به پیشرفت و لیبرالیسم در ژاپن و کره جنوبی شده، برای سایر کشورها نمی‌تواند فعلیت پیدا کند، همانطور که تا کنون نکرده است.

پس نمی‌توان سرنوشت خود را به قضا و قدر سپرد تا ببینیم تحولات جهانی چه خواهد شد و چه جیزی نصیب ما می‌کند. نتیجه این که:

۱-امیدی به کمک کشورهای غربی نیست.

۲-تکرار تجربه‌های مثلا موفق ژاپن و کره جنوبی هم عملا امکان‌پذیر نیست.

اما در مورد نظریه کسانی که معتقد به تحول از درون می‌باشند:

عواملی چون  تضاد طبقاتی، تضاد قومیت ها، تضادهای مذهبی، تضادهای فرهنگی و فساد و ارتشا و… همه به وفور موجود هستند. پس باید در انتظار یک انقلاب بزرگ مانند سال ۵۷ بود، ولی از نظر سیاسی تجربیات تاریخی چیز دیگری می‌گوید:

اگر عوامل فوق الذکر منجر به انقلاب می‌شد، در کشورهایی چون بنگلادش، پاکستان، میانمار، سیلان و اکثر کشورهای آفریقایی که تمام عوامل فوق الذکر وجود دارد، چرا انقلابی رخ نمی‌دهد؟

علاوه بر این، مدعی هستند که نظریات جدید سیاسی می‌گوید: می‌توان با یک عده مزدور مسلح بر مردم بی دفاع غلبه کرد و احتیاجی به هیچ نوع اصلاح سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی هم نیست.

نشانه بارز آن حکومت بشار اسد در سوریه است که بیش از یک میلیون نفر را کشته، بیش از دوازده میلیون نفر را آواره و بی‌خانمان کرده، هشت میلیون نفر سوری به عنوان پناهنده در کشورهای اطراف زندگی می‌کنند و حکومت حزب بعث هنوز هم به کمک نیروهای خارجی ایران و روسیه بر پا می‌باشد و قتل و جنایت ادامه دارد و جهانیان هم او را به حال خود گذاشته‌اند. بدین طریق به نظریه سیاسی حداقل نیروی مسلح و سرمایه‌داری دولتی دو عامل ادامه حکومت هستند که هر دو در ایران موجودند ۸۰% بودجه در اختیار حکومت است و یک میلیون نفر سپاهی و بسیجی و اطلاعاتی، لباس شخصی و حراستی…. هم گوش به فرمان. مردم ایران حداقل دو بار به خیابان آمدنن و با دادن ۲۰۰۰ کشته و سی هزار زندانی مجبور شدند از کف خیابان خارج شوند .

نظریه سوم به ما می‌گوید طرفداران رژیم به تدریج دست از حمایت آن می‌کشند، هرچند تجربه حکومت با حداقل نیرو را نفی نمی‌کند. کره شمالی نزدیک به ۷۰ سال این تجربه را تکرار کرده است. به نظر می‌رسد نظریه تحولات از درون هم، چندان راه بجایی نمی‌برد.

قابل یادآوری است که اگر پیشرفت در چهارچوب سرمایه‌داری همچون کره‌جنوبی و ژاپن استثنا است و نه قاعده، در مورد دیکتاتورها برعکس است یعنی برافتادن دیکتاتورها قاعده و ماندن و طولانی حکومت کردن آن‌ها استثناست و کره شمالی و بشار اسد و رژیم فقها هم از اجرای حکم تاریخ نخواهند توانست گریخت.

از آنچه گفته شد و نظریاتی که نقل شد چنین به نظر می‌رسد که به آخر تاریخ و تکامل بشریت رسیده‌ایم. زمانی که هگل در آخر عمر خود دربار نشین حکومت پروس و نظریه پرداز آن شده بود رسیدن به جامعه بورژوازی را پایان تاریخ اعلام کرد . جالب است که نظریه پردازان بورژوازی هم بر علیه مارکس همین موضوع را تکرار می‌کنند و مدعی می‌شوند که از نظر مارکس رسیدن به سوسیالیسم هم پایان تاریخ است. اکنون از نظر علمی می‌دانیم نه بورژوازی و حکومت سرمایه‌داری پایان تاریخ است و نه مارکس چنین نظری را برای سوسیالیسم مطرح کرده است.

اما به هرحال ما به انتهای تارخ نرسیدیم. نه ایران و نه هیچ کشوری. آنچه در انتظار کشورها و مردم جهان است به هیچ روی امری پایان‌یافته نیست و دلیل آن خود تاریخ است. تاریخ حافظ هیچ حکومتی به طور جاویدان نبوده است و حاکمان قدرتمندی چون اسکندر، چنگیز، سزاز، ناپلئون، هیتلر و استالین و… را به جایی فرستاده که هرگز باز نگشته‌اند. چون آنچه در تاریخ حکومت می‌کند نیروی شگرف منفی است که در تاریخ به صورت نیروی برانداز سربرمی آورد.

به هرحال نظریاتی که ذکر آن گذشت تکرار نظریه پایان تاریخ است که از دو جهت قابل ملاحظه می‌باشد .

۱- از نظر ماتریالیسم تارخی این بدان معناست که حاکمیت در تاریخ به نفع طبقه صاحب وسایل تولید است (بورژوازی)، که امروزه به اشکال مختلف سیطره خود را بر جهان حفظ کرده است. تمام این نظریات می‌خواهند بگویند که تاریخ به نفع طبقه حاکم است و مبارزه برای براندازی نابرابری طبقاتی در فرجام شکست است. صرف نظر از نظریات مارکس درباره تاریخ که در ابتدای مانیفست می‌گوید «تاریخ چیزی نیست جز مبارزه طبقاتی» وآخرین جمله مانیفست با این گفته تمام می‌شود که «کارگران جهان متحد شوید» و با یک انقلاب جهانی نظام عقب مانده طبقاتی را برای همیشه از روی زمین محو کنید. نابودی بورژوازی به معنای سوسیالیسم و پایان تاریخ نیست بلکه به معنای شروع جدید تاریخ بشریت است. مبارزه بر علیه سرمایه‌داری یک مبارزه کلی و عام است که در هر کشوری به صورت مخصوص خود انجام می‌شود. همچنان که بورژوازی در کشورهای مختلف با صورت‌های مختلف حکومت می کند، دموکراسی، پارلمانی، لیبرالیسم ،حکومت مذهبی، حکومت های استبدادی نظامی… تنها چیزی که عام است مبارزه با صورت‌های گوناگون برعلیه سرمایه‌داری در شکل‌های مختلف. خلاصه اینرکه:در تمام جهان «سرمایه‌داری با صورت‌های مختلف مسئول سرکوب است و زحمت‌کشان و ستمدیدگان هم با صورت‌های مختلف مسئول مبارزه اند.» (زن، زندگی، آزادی)

و فراموش نکنیم مبارزه برعلیه حکومت های برده داری بیش از ۵۰۰۰ سال طول کشید و حتی در اوایل قرن بیستم هم بقایای برده‌داری در بعضی از کشورهای جهان ادامه حیات می‌داد (تبت).

نویسنده روس در داستانی برای بزرگسالان این حکایت را نقل می‌کند:

روزی همه حیوانات جنگل دور هم جمع شدند و از خوشی‌ها و نگرانی‌های خود صحبت کردند. روباه گفت من از ترس گرگ شب خوابم نمی‌برد. گرگ گفت من از ترس پلنگ شب خواب نمی‌روم…و آخر هم به این نتیجه رسیدن که شیر از هیچ چیز نگران نیست و شب به آرامی می‌خوابد. ولی خرس گفت: می‌دیدم که شیر از یک موجود دیگر می‌ترسد و نیمه شب بیدار می‌شود و نعره می‌کشد که «من از تاریخ می‌ترسم»

۲- نظریات ذکر شده از نظر روش‌شناسی قابل اعتنا نیست، چون بر پایه منطق صوری و قیاسات بی‌اساس ساخته شده است. دلایل آن هم از نظر ماتریالیسم دیالکتیک قابل پذیرش نیست. به دلایل زیر:

الف- داشتن برداشتی خطی از حرکت تاریخ و دیدگاه مکانیستی: روشی که در یک کشور در جهت تکامل در نظر گرفته شده را به سایر کشورها تعمیم داده‌اند (کره)، در صورتی که حرکت تاریخ تکاملی کشورها دیالکتیکی بوده و به دلیل رشد ناموزون هیچ یک از آنها با دیگری قابل قیاس نیست. هم چنان که تکامل حشرات را نمی‌توان و نباید با تکامل پستانداران مقایسه کرد این شگرد قدیمی مورخین و نظریه‌پردازان سرمایه‌داری پوزیتیویست است که با تکیه بر یک مثال درست آن را بر همه انواع و صور دیگر تکامل، تعمیم می‌دهند. به ویژه به این نظر مارکس باید توجه داشت که راه تکامل کشورها و ملت‌های مختلف از نظر تاریخی متفاوت است و فقط در هدف تاریخی مشابهت دارند. رسیدن به جامعه بورژوازی که در کشورهای فرانسه و انگلستان به شیوه‌های گوناگون اتفاق افتاده است .

ب- الگوسازی سوری و مذهبی: نصایح کشیشان و آخوندها بر یک الگوسازی واحد متمرکز است؛ زندگی مسیح، علی و …، این نوع الگوسازی همیشه مورد استفاده نظریه‌پردازان سرمایه‌داری بوده است. در حالی که ماتریالیسم دیالکتیک برای هر پدیده‌ای، کانکریت مشخص، تضادهای مشخص و حرکات مشخص را در نظر می‌گیرد. بدین جهت لنین هیچ گاه الگوی انقلاب اکتبر را برای دیگران دیکته نمی‌کرد.

نتیجه

تنها راه حل شناخت دیالکتیکی نیروهای سیاسی موجود در جامعه، کشف روابط طبقاتی بین آن‌ها و آن گاه تصمیم‌گیری برای چگونگی ائتلاف بین گروه‌های سیاسی که نمایندگی این گرایشات مختلف را در جامعه دارند می‌باشد. بدون شناخت دیالکتیکی از جامعه و روابط طبقاتی تشکیل هیچ نوع ائتلاف و ارائه هیچ منشور و دستور امکان نتیجه بخشی نخواهد داشت.

بطور مثال مطالعه دقیق از شکاف بین نسل گذشته و نسل جدید لازم است تا جهت‌گیری نسل جدید بطور دیالکتیکی در رابطه با هدف آینده مشخص شود.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%aa%da%a9%d8%a7%d8%a1-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%ae%d9%84-%d9%88-%db%8c%d8%a7-%da%a9%d9%85%da%a9-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d8%a7%d8%b1%d8%ac-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8/feed/ 0 7035
به مناسبت اولین روز جهانی زن، پس از انقلاب ژینا http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%a8%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84%db%8c%d9%86-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d9%be%d8%b3-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%a8%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84%db%8c%d9%86-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d9%be%d8%b3-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84/#respond Mon, 06 Mar 2023 14:02:37 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7031 حزب کمونیست ایران – هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران( راه کارگر)

هشتم مارس روزجهانی زن، امسال در شرایطی فرا می رسد که در ایران یک انقلاب رهایی بخش با شعار”زن، زندگی، آزادی” شروع شده و درچند ماه گذشته سراسر کشور را در نوردیده است. قتل دولتی ژینا(مهسا)امینی، زنان ایران را علیه ۴۴ سال آپارتاید جنسی و جنسیتی به شورشی سراسری درآورده و حکومت اسلامی را وارد عمیق ترین بحران موجودیت خود ساخته است. فوران آتشفشان پیکار زنان در كنار مردان علیه تمامیت جمهوری اسلامی، پاسخی است مستقیم و بی واسطه به حاکمیت آپارتاید جنسیتی علیه زنان که جزئی لاینفک از ایدئولوژی و فلسفه حکومتی روحانیت حاکم در ایران است.

حکومت اسلامی از آغاز موجودیتش تلاش کرد تا با استفاده از اعتقادات و خرافات مذهبی بخشی از مردم، نظامی از تبعیض ها و ستم های چندگانه را به زنان و جامعه تحمیل کند و در عین حال زنان را به قبول موقعیت فرودست خود وا دارد. اما نه تنها در این کار توفیق نیافت بلکه زنان از اولین روزهای پس از انقلاب، علیه آپارتاید جنسیتی که مهم ترین نماد دولت مذهبی است، به پا خاسته و در صف مقدم مبارزه برای جدائی دین از دولت، که پیش شرط حیاتی هر نظام دمکراتیکی است، قرار گرفتند.

اما فراموش نباید کرد که برچیده شدن حکومت مذهبی و الغاء تمامی قوانین و ساختارهای آپارتاید جنسیتی، تنها گام نخست در مبارزه زنان علیه نظام تبعیض ها است. برای دست یابی زنان به برابری، حضورفعال آنها در همه عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی ازاهمیت حیاتی برخوردار است. بنابراین پیکار برای رهائی زنان با گسترش، تعمیق و نهادی شدن دمکراسی رابطه تنگاتنگ و ناگسستنی دارد.

یکی از درخشان ترین مشخصات انقلاب کنونی، آغاز خیزش ژینا از کردستان است که جنبه دیگری از آپارتاید اعمال شده علیه ملیت های ایران را به چالش کشیده و کردستان و بلوچستان را به کانون های خاموشی ناپذیر انقلاب کنونی مبدل ساخته است. تردیدی نیست که در کشور چندملیتی ما بدون حق تعیین سرنوشت ملیت های ساکن ایران و اتحاد داوطلبانه آن ها، دمکراسی نمی تواند پا گرفته و پایدار بماند. انقلاب “زن، زندگی، آزادی” این ارتباط گسست ناپذیر را به شکل درخشانی به نمایش گذاشته است.

در۴۴ سال گذشته زنان با مبارزه علیه نظام آپارتاید حاکم بر ایران، در کنار طبقه کارگر و زحمتکشان کشور به مبارزه برخاسته و تلاش کرده اند چهره کریه فقررا که مخصوصاً در کشور ما زنانه تر است به چالش بکشند. فراموش نباید کرد که زنان فرودست، به حاشیه رانده شده و کارگر، اکثریت بزرگی را تشکیل می دهند. بنابراین اکنون جنبش رهائی زنان هر چه بیشتر با جنبش رهائی از بهره کشی طبقاتی پیوند خورده است.

امروز زنان پیکارجوی ایران همه جا در صفوف مقدم مبارزه علیه هر گونه تبعیض و بی عدالتی قرار دارند. از مبارزات طبقه كارگر، دانشجویان مبارز، حركت های اعتراضی در مدارس و محله ها، فعالان زیست محیطی، روشنفکران، معلمان، پرستاران، مبارزه مادران جانباختگان و زندانیان سیاسی، و یا در عرصه های مختلف جنبش انقلابی در كردستان و بلوچستان و هر جا که نشانی از اعتراض و مبارزه و مقاومت هست، زنان در خط مقدم قرار دارند و الگوی درخشانی از جسارت انقلابی و پیگری برای دست یابی به مجموعه مطالبات شان را به نمایش نهاده اند. زنان ایران بودند که ناقوس آغاز انقلاب “زن، زندگی، آزادی” را به صدا در آورده اند. درچنین شرایطی لازم می دانیم منشور مطالبات زنان در اولین هشت مارس پس ازآغاز انقلاب ژینا مطرح شود.

منشور زیربرمبنای “بیانیه حقوق زن” مصوب کنگره دهم کومه له، برنامه های حزب کمونیست ایران و سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر) تدوین شده است. این منشور همچون قطب نمائی است که سرفصل های خطوط عمومی مطالبات بنیادی زنان را نشان می دهد، بدون آن که وارد تفصیل موارد این پلاتفرم شود. در چند دهه گذشته، در همه این عرصه ها، فعالان و نظریه پردازان زن ایرانی، مطالعات وسیع میدانی و نظری انجام داده و کتاب ها و مقالات بیشمار و با ارزشی منتشر کرده اند. ما از همه فعالان، پژوهشگران و تشکل های زنان در ایران و خارج از کشور تقاضا داریم که برای جامع تر شدنِ این منشور، انتقادات، اصلاحات و نقطه نظرات شان را مطرح کرده و با ما به بحث بگذارند.

در صورتی مطالبات مطرح شده در این منشور و هر منشور واقعی حقوق زنان می تواند به طور جدی وارد قانون اساسی جدید، پس از سقوط جمهوری اسلامی شود که در مجلس موسسان یا هر نهاد انتخابی توسط همه مردم که مامور تدوین قانون اساسی خواهد شد، کرسی های زنان برابر با مردان باشد و تضمینی فراهم آورد که زنان ایران بتوانند مطالبات خود را نه فقط برای برابری صوری، بلکه در ادامه آن برای برابری واقعی وارد قانون اساسی جدید نمایند.

منشور حقوق زنان ایران

الف: الغاء تمامی مظاهر آپارتاید و نابرابری جنسی و جنسیتی جمهوری اسلامی

*- الغاء حجاب اجباری، لغو کلیه تبعیض ها علیه زنان و دگرجنس گرایان در آموزش، اشتغال، دستمزد، ازدواج و طلاق، سرپرستی فرزندان، در خانواده، ارث، فضاهای عمومی، حمل ونقل عمومی، ورزش، همه عرصه های هنری، فرهنگی، علمی و بالاخره مسئولیت های سیاسی( از ریاست جمهوری گرفته تا وزارت، وکالت، قضاوت و مقام های نظامی …)،

*- تدوین قوانین مدنی و جزائی کشور در چهارچوب قانون اساسی جدید که در آن موارد زیر برای تامین حقوق زنان تضمین برابری واقعی آن ها وارد خواهد شد،

ب، حقوق اقتصادی

*- تضمین حق اشتغال زنان و آزادی در انتخاب شغل،

*- ممنوعیت هرنوع تبعیض بر اساس جنسیت در امر استخدام و اشتغال و برای مقابله با بهره کشی از کار ارزان، بدون حقوق و مزایای قانونی زنان،

*- تامین فرصت های شغلی برابر زنان* با مردان در کلیه عرصه ها،

*- در رشته های تولیدی و خدماتی با نیروی کار زنانه حقوق و دستمزدها نباید از سطح متوسط پائین تر باشد،

*- الغاء همه قرار دادهای کار موقت، سیاه، سفید امضاء و همراه آن شرکت های استخدام کار پیمانی،

*- در همه مشاغل دولتی و اجتماعی باید برابری اشتغال زنان* با مردان حفظ شود،

*- زنان* در ازای کار برابر با مردان از حقوق برابر برخوردار شوند،

*-ممنوعیت سپردن کار زیان آور به زنان باردار و اخراج آن ها به علت بارداری،

*- مرخصی زنان برای زایمان و مرخصی والدین برای نگهداری از نوزاد،

*- ایجاد تسهیلات در محل کار مانند شیرخوارگاه و مراکز نگهداری از کودکان برای آن که زنان از امکان اشتغال کامل برخوردار شوند،

*- زنان باید در مقابل تحقیر و سوء استفاده جنسی، تعرض و تجاوز در محل کار به ویژه در کارگاه های کوچک، تولید خانگی … از امنیت برخوردار شوند. قوانین ویژه ای برای مجازات سنگین خاطیان باید تنظیم شود و قربانیان باید از حمایت اجتماعی ویژه و خدمات پزشک و روانپزشکی برخوردار شوند.

*- کار خانگی و مراقبت از فرزندان، بزرگ سالان و سالمندان(باز تولید اجتماعی) باید کار قلمداد شده و حقوق متناسب به زنان و یا مردانی که این کار را انجام می دهند، اختصاص یابد،

*_ فراهم کردن امکانات ویژه برای آموزش فنی زنان با استفاده از آخرین دستاورد های فنی دیجیتالی و تسهیل قرار گرفتن آنان در هیئت مدیره موسسات مالی، علمی و غیره.

ج، حقوق زن در خانواده

*- زنان در امر ازدواج ، انتخاب همسر آزاد هستند،

*- زنان در امر طلاق از حقوق برابر با مردان برخوردارهستند،

*- برای به رسمیت شناخته شدن ازدواج و برخورداری از مزایای آن، تنها ازدواج مدنی و ثبت در دفاتر رسمی کافی است،

*- زوج هائی که بدون ازدواج مدنی، زندگی مشترک را آغاز و ادامه می دهند، خود و فرزندان شان از حقوق و مزایای خانواده برخوردار می شوند،

*- ازدواج زنان و مردان زیر هجده سال ممنوع است و افراد و مراجع مذهبی که افراد زیر هجده سال را عقد کنند مجرم شناخته شده و مجازات می شوند،

*- رابطه جنسی افراد بالغ ( بالای هجده سال) با نوجوانان زیر شانزده سال ممنوع است،

*- تعدد زوجات و صیغه ممنوع است،

*- کلیه قوانینی که مرد را در موقعیت برتر در مقام رئیس خانواده قرار می دهد، باید لغو شود،

*- اعمال هرگونه خشونت در خاتواده بهر شکل آن ممنوع و طبق قانون قابل تعقیب و مجازارت است،

*- کلیه قوانینی که بر اساس شرع و عرف تحت عنوان دفاع از ناموس و شرف، علیه زنان اعمال می شود، باید لغو گردد و مرتکبان جنایت علیه زنان باید به مثابه عاملان جنایت علیه بشریت قلمداد شده و مجازات گردد،

*- کلیه قوانین مربوط به تبعیض و نابرابری زن* و مرد در وراثت باید لغو شود،

*- کلیه قوانین تبعیض آمیز در امر سرپرستی و قیمومت فرزندان باید لغو شود و برابر حقوقی زنان* با مردان تامین گردد،

*- حق مادری زنان مستقل از ازدواج باید به رسمیت شناخته شود،

*- روابط خصوصی زنان* با مردان امری خصوصی بوده و باید از هر گونه تعرض مصون باشد،

د، حقوق اجتماعی زنان

*- تامین اجتماعی فراگیر، کامل و با کیفیت در عرصه های آموزش، بهداشت و درمان، مسکن اجتماعی، بیمه و حق بیکاری، تضمین حداقل شرایط زندگی به مثابه یک حق شهروندی همگانی که شامل همه زنان نیز می شود،

*- اولویت در اختصاص تامین اجتماعی به مادران تنها و زنان سرپرست خانواده،

*- رایگان بودن کار خانگی زنان (فرزند آوری، مراقبت از نوزادان، کودکان، نو جوانان، بزرگ سالان، سالمندان و مجموعه کار خانگی مرتبط با آن…) باید خاتمه یابد. بخشی از این وظائف باید به تسهیلات تهیه شده توسط دولت در خارج از خانه منتقل شوند و به بخش باقی مانده به عنوان کار ضروری برای ادامه بقای جامعه قلمداد شده وحقوق و دستمزد مناسب به آن تعلق گیرد،

*- آزادی پوشش و منع هر گونه دخالت درتعیین پوشش زنان توسط دولت، همسران و خانواده ها،

*- باید به هرگونه جدا سازی میان زنان و مردان در عرصه آموزش(مدارس)، اجتماعات، اماکن عمومی( استادیوم های ورزشی، سینما، تئاتر، پارک ها …)، وسائل نقلیه همگانی پایان داده شود،

*- باید به هر گونه تبعیض بر اساس جنسیت در زمینه آموزش و پرورش (رشته های آموزشی ویژه مردان …) پایان داده شود،

*- برای مشارکت فعال زنان در زندگی اجتماعی باید مهد کودک ها و کودکستان ها در شهر ها و روستاها در سطح وسیع و مکفی ایجاد شود،

*- باید اقدامات ویژه و مناسب به منظور بهبود وضعیت زنان روستائی در عرصه آموزش، بهداشت و درمان و… انجام شود،

*- برای تحصیل زنان به منظور جبران فشارهای ناشی از موقعیت نابرابر تحمیلی بر آن ها تسهیلات و امکانات ویژه اختصاص داده شود،

*- رفع کامل بی سوادی زنان با اختصاص تسهیلات لازم دولتی برای انجام همه جانبه آن،

*- آزادی سقط جنین و ایجاد تسهیلات با کیفیت و رایگان در نظام بهداشت و درمان برای سقط جنین،

*- ممنوعیت تن فروشی، چه به عنوان کسب و کار برای سوداندوزی با برده سازی زنان و یا شکل شرعی آن یا صیغه. باز تربیت قربانیان تن فروشی به لحاظ مهارت کاری و آموزش و تامین مالی آنها و فرزندان شان تا یافتن کار مناسب.

*- هر نوع سنن و رسومی که زنان را مورد تحقیر، تعرض جسمی و روحی قرار می دهد، باید ملغی شود،
ه، حقوق سیاسی

*- حق نمایندگی برابر زنان با مردان در تمامی ارگان های انتخابی از سطح محلی، منطقه ای، استانی و کشوری از جمله مجلس موسسان و برابری آن ها در شاخه های قانون گذاری، اجرائی و قضائی،

*- هر نوع تبعیض علیه زنان در تشکل های سیاسی، صنفی، مدنی و فرهنگی ممنوع است،

*- در کلیه مجامع و نهادهائی که برای قوانین و یا حقوق زنان تصمیم گیری می کنند، توجه به نظر مشورتی تشکل های مستقل و توده ای زنان ضروری است.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران( راه کارگر)

برگرفته از عصر نو

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%a8%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84%db%8c%d9%86-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d9%be%d8%b3-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84/feed/ 0 7031
خیزش انقلابی شکوهمند «زن، زندگی، آزادی» به قیم نیاز ندارد! http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%88%d9%87%d9%85%d9%86%d8%af-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%88%d9%87%d9%85%d9%86%d8%af-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/#respond Tue, 21 Feb 2023 12:28:29 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7019 کنفرانس امنیتی مونیخ در آلمان، امسال در شرایطی برگزار شد که یک از سال جنگ ویرانگر اوکراین در قلب اروپا می گذرد. بر این واقعیت نمی توان چشم پوشید که قدرت های اصلی شرکت کننده در کنفراس مونیخ خود مهم ترین برهم زنندگان امنیت جهان، زمینه سازان و طراحان آغاز جنگ ها، تشدید نظامی گری و رشد و رونق صنایع جنگی یا صنایع مرگ هستند. همین سیاست ها هستند که جنگ ها را که معمولاً در فاصله های دورتر از مراکز قدرت های جهانی سرمایه داری به وقوع می پیوست، اکنون به مرکز قاره اروپا، به درون خانه، کشانده است. برای اولین بار درچند دهه اخیر، به خاطر بحران ناشی از جنگ اوکراین، نمایندگان روسیه و به همراه آن نمایندگان دولت جمهوری اسلامی به این کنفراس دعوت نشده اند.

سیاست رهبر جمهوری اسلامی برای همکاری هر چه نزدیک تر با دولت های روسیه وچین، پیوستن به پیمان شانگهای، همکاری تسلیحاتی تنگاتنگ (پهپادی) با روسیه در جنگ اوکراین و قرار گرفتن در مدار بلوک شرق در عرصه های گوناگون، جمهوری اسلامی را در کنار روسیه وارد جنگ در مرکز اروپا کرده است. خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی با کنار گذاشتن سیاست «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و وابسته شدن هر چه بیشتر به بلوک چین و روسیه، رژیم خود را به انزوای هرچه بیشتری در سطح بین المللی کشانده است.


در چنین شرایطی قدرت های جهان غرب در مواجهه با انقلاب ژینا، یا انقلاب “زن، زندگی، آزادی” با توجه به وابسته شدن هر چه بیشتر جمهوری اسلامی به بلوک روسیه وچین (شرق)، دست بازتری برای حمایت از آن بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی پیدا کرده اند که علناً طرفدار سیاست های دولت های آمریکا و اتحادیه اروپا( یا غرب) هستند. در همین ارتباط است که در غیبت نمایندگان جمهوری اسلامی در کنفراس مونیخ، سه تن از شرکت کنندگان در همایش دانشگاه جرج تاون در واشنگتن( رضا پهلوی، مسیح علینژاد و نازنین بنیادی) به عنوان مهمان، به پنلی درباره ایران دعوت شدند که در حاشیه کنفراس برگزار شد. قدرت های اصلی غربی به این ترتیب تلاش می کنند تا با میدان دادن به اپوزیسیون طرفدار خود، هم فشار به جمهوری اسلامی برای تضعیف همکاری با روسیه در جنگ اوکراین و امتیاز گرفتن در مذاکرات احیاء برجام را افزایش دهند و هم چنین، در روند تحولات انقلابی که در ایران در حال وقوع است برای بدیل های طرفدار خود تریبون های موثر تبلیغاتی در نظام رسانه ای مسلط دست و پا کنند.

تردیدی نیست که جایگاه واقعی و اصلی مبارزه برای آزادی، دمکراسی، برابری و سوسیالیسم در داخل کشور است و هر گام در پیشرفت این مبارزه به گسترش پیکار مردم از پائین و همبستگی هر چه بیشتر صفوف جنبش های رزمنده زنان، جوانان، اقلیت ها و بویژه جنبش مزد و حقوق بگیران و زحمتکشان وابسته است. انقلاب ژینا با شعار “زن، زندگی، آزادی” مبارزه ای است علیه استبداد مذهبی حاکم و برای دست یابی مردم ایران به حق تعیین سرنوشت سیاسی مردم. در چنین شرایطی، مردم ایران خواهند توانست درباره همه مسائل از جمله سیاست خارجی تصمیم بگیرند. بنابراین جنبش انقلابی ایران نه نیازی به وکلاء و نمایندگان خود خوانده برای بازی در بساط قدرت های جهانی دارد و نه به مثابه انقلابی درون خیز سرنوشت خود را به دخالت این یا آن قدرت خارجی خواهد سپرد. زیرا تاریخ نشان داده است دخالت های خارجی همواره به مصادره کردن حق حاکمیت مردم برای تعیین سرنوشت شان توسط قدرت های سلطه گر انجامیده است.

سیاست رسوای ” نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی ” نیز در چهل و چهار سال گذشته یکی از ابزارهای سرکوب مردم برای پایمال کردن حق حاکمیت مردم ایران برای تعیین سرنوشت سیاسی شان بوده است. هزینه ویرانی های هولناکی که این رژیم غیر وابسته به قدرت های خارجی در چهار دهه گذشته برای ایران به بار آورده، اگر از هزینه اشغال خارجی بیشتر نبوده باشد ، کمتر نیست. انقلاب ژینا اکنون رهائی از حاکمیت جمهوری اسلامی و از جمله سیاست ” نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی ” را در دستور کار خود قرار داده است. انقلابی که در صورت پیروزی می تواند سیاست اصولی عدم تعهد به بلوک های جهانی،. ضمن رابطه با همه بلوک ها، با “شرق” و “غرب” ، “شمال” و “جنوب” بدون و ابستگی به هیچ کدام از آن ها، به عنوان یکی از اصول بنیادی سیاست خارجی خود در پیش گیرد. بنابراین همه چیز در گرو گسترش انقلاب از پائین و پیروزی خیزش انقلابی شکوهمند “زن، زندگی، آزادی” است.


اعلامیه مشترک، حزب کمونیست ایران و هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%88%d9%87%d9%85%d9%86%d8%af-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/feed/ 0 7019
پیرامون منشور مطالبات حداقلی تشکل های مستقل صنفی و مدنی ایران http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%88%d9%86-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84-%d9%87%d8%a7%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%88%d9%86-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84-%d9%87%d8%a7%db%8c/#respond Mon, 20 Feb 2023 03:16:54 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7015 در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ “منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و‌ مدنی ایران” توسط نهادها و تشکل های مستقل صنفی و مدنی داخل کشور منتشر شده است. این منشور شامل مطالبات مهمی است که مردم ایران و بویژه زنان، جوانان، اقلیت ها و عموم مزد و حقوق بگیران و زحمتکشان برای آن ها مبارزه کرده اند، که قطعآ باید مورد حمایت همه مدافعان اردوی بیشمار کار و زحمت قرار گیرد. این اقدام به جا اکنون در متن انقلاب “زن، زندگی، آزادی” از اهمیت ویژه و به مراتب بیشتری برخوردار است.

اما در این منشور مطالبات حداقلی، مهم ترین و مقدم ترین مطالبه حداقلی علیه استبداد مذهبی حاکم در ایران و اصولاً علیه هر نوع استبدادی در هر شکل آن، یعنی دموکراسی، غایب است. غایب بزرگی که عملی شدن یا نشدن تمامی این مطالبات به آن وابسته است. این مطالبه کلیدی و محوری، دموکراسی، یا دست یابی به حاکمیت مردم در برابر استبداد حاکم است. بدون دموکراسی یعنی حکومت مردم، برای مردم و بوسیله مردم هیچ تضمینی برای عملی شدن هیچ کدام ازمطالبات مطرح شده دراین منشور وجود ندارد.

دموکراسی در برابر استبداد و از جمله استبداد فاشیستی حاکم درایران زمانی برقرار خواهد شد که همه شهروندان کشوربه یکسان و بدون هیچ استثناء از حقوق برابر و آزادی های سیاسی کامل برای تعیین و تغییر نوع نظام و حکومت ( از جمله برگزاری مجلس موسسان دمکراتیک برای تعیین نوع نظام و قانون اساسی آن) برخوردار شوند. تبلور این دموکراسی یا حاکمیت مردم، نظام جمهوری است که در نقطه مقابل حکومت های موروثی، ولائی، غیرانتخابی و تحمیلی … با هر اسم و عنوان قرار دارد.

همچنین باید توجه داشت در کشور کثیرالمله ایران و در جنبش شکوهمندی که هموطنان مان در بلوچستان و کردستان با رشادتی بینظیر درکنار مردم دیگر شهرها و استان ها علیه دیو استبداد می جنگند، توجه به مطالبات این مردمان، توجه به درخواست های این هموطنان، نباید با کم لطفی روبرو شود. احترام و پذیرش اصل دمکراتیک “حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران و اتحاد داوطلبانه آن ها” در کشور چند ملیتی ایران از پایه های حیاتی دموکراسی و تامین حقوق بخش مهمی از مردم ملیت های کشور و برقراری دموکراسی است. امیدواریم مبتکران و امضاء کنندگان این منشور، در تدقیق این منشور مهم به این نکات کلیدی توجه کافی مبذول دارند


اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%88%d9%86-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84-%d9%87%d8%a7%db%8c/feed/ 0 7015
منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و‌ مدنی ایران http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%e2%80%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%e2%80%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82/#respond Fri, 17 Feb 2023 13:32:52 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7011 زن، زندگی، آزادی

منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و‌ مدنی ایران

مردم شریف و آزاده‌ ایران!

در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشم‌انداز روشن و قابل حصولی را نمی‌توان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم ازاین رو است که مردم ستمدیده ایران _ زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب _ با از جان گذشتگی کم نظیری خیابان‌های شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کرده‌اند و از پنج ماه پیش _ به رغم سرکوب خونین حکومت _ لحظه‌ای آرام نگرفته‌اند.

پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز به‌دست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقه‌ترین حمایت‌های بین‌المللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.

این اعتراضات ِ زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبش‌های بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمم‌اند بر تاریخ یکصد سال عقب‌ماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.

پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، اینک جنبش‌های بزرگ اجتماعی ِ پیشرو_ جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و.‌‌.. _ در ابعادی توده‌ای و از پایین در موقعیت تاثیر گذاری تاریخی و تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفته‌اند.

از همین رو، این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکل‌گیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.

ما تشکلها و نهادهای صنفی و مدنی امضا کننده این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبش‌های اجتماعی و مطالباتی و تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضد انسانی و ویرانگر موجود، تحقق خواست‌های حداقلی زیر را به مثابه اولین فرامین و نتیجه‌ی اعتراضات بنیادین مردم ایران، یگانه راه پی افکنی ساختمان جامعه‌ای نوین و مدرن و انسانی در کشور می‌دانیم و از همه انسان‌های شریف که دل درگرو آزادی و برابری و رهائی دارند می‌خواهیم از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این مطالبات حداقلی را بر بلندای قله رفیع آزادیخواهی بر افراشته دارند.

۱. آزادی فوری و بی‌قید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.

۲. آزادی بی‌قید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکل‌های محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های صوتی و تصویری.

۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.

۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرم‌های تبعیض آمیز علیه تعلقات و گرایش‌های جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعه‌ی رنگین کمانیِ “ال‌جی‌بی‌تی‌کیوآی‌ای‌پلاس”، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی‌ و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل‌ مردسالارانه.

۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.

۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نماینده‌های منتخب تشکل‌های مستقل و سراسری آنان.

۷. امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساخت‌های مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبان‌های رایج در جامعه.

۸. بر چیده شدن ارگان‌های سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد‌.

۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروت‌های اجتماعی مردم ایران را به یغما برده‌اند. ثروت حاصل از این مصادره‌ها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوق‌های بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی، محروم و از امکانات کم‌تری برخوردار بوده‌اند.

۱۰. پایان دادن به تخریب‌های زیست محیطی، اجرای سیاست‌های بنیادین برای احیای زیرساخت‌های زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شده‌اند و مشاع و عمومی کردن آن بخش‌هایی از طبیعت (همچون مراتع، سواحل، جنگل‌ها و کوهپایه‌ها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آن‌ها سلب شده است.

۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده به‌کار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.

۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.

 از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروت‌های زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.

مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهی‌ست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیق‌تری به آنها خواهیم پرداخت.

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

اتحادیه آزاد کارگران ایران

اتحادیه تشکل‌های دانشجویی دانشجویان متحد

کانون مدافعان حقوق بشر

سندیکای کارگران شرکت نیشکر‌هفت تپه

شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت

خانه فرهنگیان ایران( خافا)

بیدارزنی

ندای زنان ایران

صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز

کانون مدافعان حقوق کارگر

انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری

اتحاد بازنشستگان

شورای بازنشستگان ایران

تشکل دانشجویان پیشرو

شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران

سندیکای نقاشان استان البرز

کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران

شورای بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی(بستا)

کانال تلگرام شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

منبع

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%e2%80%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82/feed/ 0 7011
حضور پرویز ثابتی، مقام بلند پایه‌ی ساواک، در جنبش «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d9%be%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%b2-%d8%ab%d8%a7%d8%a8%d8%aa%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%b3%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d9%be%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%b2-%d8%ab%d8%a7%d8%a8%d8%aa%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%b3%d8%a7/#respond Wed, 15 Feb 2023 05:22:45 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=6998

عکسی از پرویز ثابتی از طرف پردیس ثابتی، دختر او در تظاهرات «زن، زندگی، آزادی» منتشر شد. این عکس هیچ سنخیتی با «زن، زندگی، آزادی» ندارد چرا که او در رأس دستگاهی زندگی ستیز و زندگی‌ستان بوده است.

علنی شدن عکس پرویز ثابتی دو نیت می‌تواند داشته باشد؛ نخست تطهیر خود و دوم توجیه گذشته!

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d9%be%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%b2-%d8%ab%d8%a7%d8%a8%d8%aa%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%b3%d8%a7/feed/ 0 6998
پهلوی و تمامیت ارضی، «من وکالت می‌دهم»؟ http://www.sedayekargar.com/video/%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c-%d9%88-%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d8%b1%d8%b6%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%86-%d9%88%da%a9%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%af%d9%87%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/video/%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c-%d9%88-%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d8%b1%d8%b6%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%86-%d9%88%da%a9%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%af%d9%87%d9%85/#respond Tue, 14 Feb 2023 07:19:11 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=6996 ]]> http://www.sedayekargar.com/video/%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c-%d9%88-%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d8%b1%d8%b6%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%86-%d9%88%da%a9%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%af%d9%87%d9%85/feed/ 0 6996 «من وکالت می‌دهم»، تمامیت ارضی، پهلوی و جنبش «زن زندگی آزادی» http://www.sedayekargar.com/%d8%b5%d9%88%d8%aa%db%8c/%d8%a7%db%8c%d9%86-%db%8c%da%a9-%d9%be%d8%b3%d8%aa-%d8%b5%d9%88%d8%aa%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/ http://www.sedayekargar.com/%d8%b5%d9%88%d8%aa%db%8c/%d8%a7%db%8c%d9%86-%db%8c%da%a9-%d9%be%d8%b3%d8%aa-%d8%b5%d9%88%d8%aa%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/#respond Sun, 12 Feb 2023 01:29:13 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6979 «من وکالت می‌دهم» پدیده‌ای ارتجاعی و غریبه با احوال و مختصات قرن بیست و یکم است.

]]>
http://www.sedayekargar.com/%d8%b5%d9%88%d8%aa%db%8c/%d8%a7%db%8c%d9%86-%db%8c%da%a9-%d9%be%d8%b3%d8%aa-%d8%b5%d9%88%d8%aa%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/feed/ 0 6979
ارزیابی از انقلاب «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/#respond Mon, 30 Jan 2023 12:16:56 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6938 امید نیک (کاوه آهنگر)

بخش دوم

آیا این انقلاب ادامه خواهد یافت یا خیر؟

پایان انقلاب از همان قاعده‌ای پیروی می کند که لنین برای آن نوشت: «وقتی که بالایی‌ها نتوانند حکومت کنند و پایینی‌ها دیگر نخواهند مثل گذشته زندگی کند، انقلاب به پیروزی نهایی خود می رسد». در ادامه شرایط ادامه یافتن این انقلاب را بررسی می‌کنیم.

۱. پتانسیل انقلابی: برای برآورده ساختن خواسته‌های مطرح شده در انقلاب «آزادی زنان ، آزادی»، داشتن قوه‌ی قضاییه مستقل، حذف سانسور، مطبوعات آزاد، حذف حجاب اجباری و …، مردم ایران نیاز به پیروزی در انقلاب دارند. از همه مهم‌تر رسیدن به حکومت لائیک است. اما این انقلاب پتانسیل تحقق بخشیدن به ایده‌ال های سوسیالیستی را در شرایط فعلی ندارد. از آنجایی که مرحله‌ی انقلاب، ملی-دموکراتیک است و نه سوسیالیستی، و از آنجایی که مشخص نیست رهبری و هژمونی انقلاب در دست کدام طبقه قرار بگیرد، سمت‌گیری سوسیالیستی در هاله‌ای از ابهام قرار دارد . اما کارگران، زحمت‌کشان و تمام نیروهای حامی آن‌ها به ویژه نیروی چپ باید از هم اکنون تمام هم و غم خود را در تحق این سمت‌گیری بکار گیرد.به دلیل داشتن این پتانسیل ها ادامه انقلاب ممکن است.

۲. تضادهای طبقاتی آشتی ناپذیر: به گفته مقامات رژیم، در این انقلاب با مردمانی روبرو شدیم که هیچ چیز برای از دست دادن نداشتند. حتی کسانی نبودند که جسد اعدام شده ایشان را تحویل بگیرند. در مقابل چنین کسانی، دزدان حکومتی بودند که اختلاس آنها از مال ملت از هراز هزاران میلیارد تومان بالاتر می زند. همان طور که مارکس گفته «تضادهای طبقاتی نیروی محرکه انقلابات اجتمایی هستند، تضادهای طبقاتی عامل ضرور انقلاب هستند» اما درک ضرورت به درستی از اهمیت بسیار برخوردار است چون توسل به عامل ضرورت و به فراموشی سپردن عامل تصادف از اشتباهات بزرگ است.

۳. عامل تصادف:‌ عامل تصادف هم می‌تواند به ضرر انقلاب اتفاق بیفتد و هم به نفع آن. از نظر مارکس «ضرورت کاملا با عامل تصادف همراه است و آن را در تکامل و تحول پدیده‌ها نباید نادیده گرفت». مارکس در مقدمه‌ی “نقد اقتصاد سیاسی” می‌نویسد «مفهوم تکامل ضروری است، اما قانونمندی آن از روی تصادف است». اگر عامل تصادف نبود، تکامل هم متوقف می‌شد. کافیست به پیدایش انواع موجودات جدید در اثر حوادث طبیعی بر روی کره زمین توجه کنیم. اگر چنین تصادفات طبیعی رخ نمی‌داد، دایناسورها از بین نمی‌رفتند و انواع جدید حیوانات جای آنها را نمی‌گرفتند. در اتفاقات تاریخی هم، همین تصادف به خوبی قابل مشاهده است. شکست ناپلئون در واترلو به دلیل بارش باران شدید که توپخانه  وی را از کار انداخت، ترور ولیعهد اطریش در صربستان که باعث جنگ جهانی اول شد، جنگ جهانی اول که ارتش تزاری را از میان برد و امکان جدیدی برای انقلاب سوسیالیستی شد. مرگ لنین که به کل سرنوشت انقلاب بلشویکی را تغییر داد و …، مثال‌هایی از نقش تصادف در روند تکامل پدیده‌هاست. در زندگی روزمره هر اندازه جوامع تکامل پذیر باشد امکان وقوع تصادف بیشتر است. در بیست سال اول قرن بیستم فقط چند میلیارد متولد شدند. ولی امروزه روزی چند میلیاردر متولد می‌شوند. حال باید تصادف را هم در نظر داشت.

بدفهمی از عامل ضرورت برای انقلاب اجتماعی به این صورت که تضاد طبقاتی ضرورت انقلاب را به عهده دارد در درس‌نامه‌های احزاب کمونیستی استالین به صورت عوامانه طرح و به احزاب کمونیستی دیکته می‌شود و دیالکتیک انقلابی مارکس را بدل به دیدگاه ماتریالیسم می‌کند.

در انقلاب کبیر فرانسه، روشنفکران آن دوران، که تمام مسائل را در پرتو عقل و راسیونالیسم بودند، همه چیز را از دیدگاه علوم پوزیتیویسم رابطه علت و معلولی تقلیل می‌دهند. از نظر آنان مسائل اجتماعی هم مانند همان قوانین علت و معلولی بود که پدیده های فیزیکی و مادی بودند. اگر فشار بر پدال گاز ماشین را افزایش دهیم به همان اندازه هم سرعت ماشین اضافه می‌شود.

ماتریالیسم مکانیستیبه ما چنین می‌گوید «اگر مقدمه p وجود داشته باشد آنگاه نتیجه q را داریم».

این موضوع دو مطلب اشاره دارد؛ یکی به رابطه علت و معلولی مکانیکی به جای رابطه دیالکتیکی. دوم، اراده فقط و فقط یک راه حل کلاسیک که همه پدیده ها باید از آن عبور کنند.

برای درک تفاوت این دو مقوله کافیست به رابطه عام و خاص توجه کنیم.

اگر معماری در ساختمان یک خانه به مقدار کافی مصاله ساختمانی مثل آهن، سیمان و …، استفاده نکند وزن ساختمان تحمل نمی‌شود و فرو می‌ریزد. حال اگر موضوع را به یکی از طرفداران نیوتون احاله دهیم می‌گوید وزن ساختمان باعث فروریزی بنا شده است و وزن ساختمان تابع قانون گرانش و جاذبه و رابطه این حرکت زمین و خورشید است. کاملا درست است که قانون گرانش کلی و عام نیوتون توضیح دهنده وزن ساختمان است، ولی هر انسان خردمندی فروریزی ساختمان را به گردش زمین به دور خورشید ربط نمی‌دهد بلکه به طور خاص با قوانین ویژه معماری مانند پی، زیرساخت و … را دلیل ریزش ساختمان میداند.

درمورد پرهیز از این دیدگاه ماتریالیسم مکانیستی قرن هیجدهم اروپا، عصر روشنگری مارکس در باره تکامل چنین می‌گوید:

۱. بی شک باید بالضروره از درون جامعه فئودالیته جامعه سرمایه‌داری سر برآورد این قانون عام و کلی است.

۲. این تکامل در فرانسه بادرهم شکستن کامل نظام فئودالیته رخ می‌دهد.

۳. این تکامل در انگلستان با استحاله فئودالیته به سرمایه‌داری رخ می‌دهد.

۴. در آمریکای شمالی با حفظ فئودالیته نظام پیشرفته سرمایه‌داری جانشین می‌شود.

بدین ترتیب آنچنان که در زمان استالین رخ داد، یک و فقط یک راه حل برای تحولات اجتماعی وجود ندارد، بلکه عامل ضرورت را می‌بایستی همراه با عامل تصادف در نظر گرفت. قانون کلی و یا عام دلیل بر ضرورت اتفاق نیست.

در مورد دخالت افراطی می‌توان به نقش استعمار در گسترش نظام سرمایه‌داری در جوامع ابتدائی آفریقایی اشاره کرد. امروزه بدون استثناء روابط سرمایه‌داری در تمام کشورهای آفریقایی حاکم است. اگر قرار بود این جوامع فقط و فقط بر اساس قانون عام صورت‌بندی‌های تاریخی به این مرحله برسند به پنج هزار سال دیگر نیاز بود. این موضوع نشان‌دهنده‌ی تاثیر عوامل خارجی بر تکامل و تحولات جوامع است.

مثال دیگر از مارکس به قانون ارزش که اساس نظریه مارکسیستی است برمی‌گردد. براساس قانون اصلی و اساسی ارزش هر کالا از طریق کاری که برای آن انجام می‌شود برای آن تعیین می شود و کالاها بر اساس این قانون با هم مبادله می‌شوند. ولی همه می‌دانیم در بازار خرید و فروش کالا کسی حکم و کاغذ در نمی‌آورد تا میزان ساعت کار انجام شده برای آن کالا را اندازه بگیرد بلکه قیمت کالا را که از طریق بازار تعیین شده است را مجبور می‌شود که پرداخت کند. یعنی به جای قانون ارزش در حالت کلی، قانون‌گذاری عرضه و تقاضا در بازار حکومت می‌کند و این مطلب نافی قانون ارزش کالا نیست.

در عرصه سیاست در دوران جدید، کافیست به راهی که چگوارا برای انقلاب در کوبا طی کرد با همان راه که برای بولیوی انتخاب شد مقایسه کرد. تاریخ و حتی علوم دقیقه چندان طرفدار پیروی از یک و تنها یک قانون نیست.

امروزه فیزیک آماری جدید شش احتمال را برای توضیح پدیده‌های فیزیکی به خوبی نشان داده است. در این قانون گرایش حضور پیدا کردن الکترون در جای خاص را از روی احتمال نشان می‌دهد و قوانین احتمال در عرصه‌های تمام پدیده‌های مادی، فیزیکی، اجتماعی نشان می‌دهد.

قانون تضاد طبقاتی نیروی گرایش اصلی را برای تحول جامعه نشان می‌دهد ولی به هیچ وجه به دنبال رابطه علت و معلولی نیست بهترین مثال این موضوع همان نظریه ورشکسته نظریه‌پردازان تجربی است که می‌گویند تضادهای طبقاتی در جوامع صنعتی پیشرفته به مراتب جاافتاده‌تر از سایر نقاط جهان است ولی از انقلاب پرولتری در آن جا خبری نیست.

به همین جهت در بررسی انقلاب ایران باید روابط دیالکتیکی بین هستی‌های اجتماعی مختلف را کشف کرد و از تکرار کلیشه‌های گذشته خودداری کرد هر چند عمل انقلابی توده‌ها این کار را به طور خودکار انجام می‌دهد.

بنابراین می‌توان انتظار داشت که انقلاب توان ادامه حیات خود را داشته باشد.

با توجه به تمام این شرایط پیش‌بینی وقوع انقلاب در زمام معین کار خردمندانه‌ای نیست و تمام این مطالب به ما می‌گوید که فقط و فقط باید به سوی رئالیسم اجتماعی رفت و از رمانتیسم انقلابی پرهیز کرد. این گفته هگل جالب است که گفت واقعیت محتوای تاریخ را می‌سازد و مارکس درباره تکامل و تحولات اجتماعی در کتاب کاپیتال چنین می گوید:

«یک ملت باید از سایر ملت ها بیاموزد حتی زمانی که جامعه راه درستی برای کشف قوانین طبیعی و حرکت آن را در پیش گرفته است هدف نهائی این کار آشکار ساختن قوانین اقتصادی حرکت جامعه نوین است. این کار را نمی‌توان با گام‌های تحول‌آسا انجام داد و نمی‌توان موانع در مراحل پیاپی تکامل طبیعی را با تعوبض قانون رفع کرد اما می‌توان زمان طی این مراحل را کوتاه‌تر کرد و درد زایمان را کاهش داد.»

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/feed/ 0 6938
ارزیابی از انقلاب، زن ،زندگی،آزادی http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%8c-%d8%b2%d9%86-%d8%8c%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%8c-%d8%b2%d9%86-%d8%8c%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/#respond Wed, 25 Jan 2023 13:23:20 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6934 امید نیک (کاوه آهنگر)

بخش اول

لنین در کتاب چپ کمونیستی می نویسد:

” تاریخ در کل و تاریخ انقلابات به ویژه، همیشه از نظر محتوا ،غنی تر، متنوع تر ،با صورت های گوناگون تر، زنده تر، و نبوغ آمیز هستند. و نسبت به تمام نظریاتی که بهترین احزاب دارند، و از آگاهی طبقاتی که متعلق به پیشروترین طبقات می باشد، برتری دارند.”

و باز اضافه می‌کند: “قطار انقلاب، یکسره تا مقصد نمی‌رود و باید در ایستگاه‌های میان راه، توقف و استراحت داشته باشد.”

امروز اولین پرسشی که طرح می‌شود این است: آیا انقلاب شکست خورده یا تا کنون دست آوردهای بزرگی داشته؟

 برای تعیین شکست انقلاب دو راه وجود دارد ،یا باید تاریخی به انقلاب نگاه کرد، یا باید وضع بالفعل آن و اهدافی که دنبال کرده و می‌کند را، تا این مرحله  زیر ذره‌بین برد.

نگاه به انقلاب از دوربین تاریخ

همه از نظریات مورخین سرمایه داری و حتی بعضی از مارکسیست ها، خبر داریم که سخن از شکست کمون پاریس به میان آورده اند، و دلیل آن را کشتار بیش از بیست هزار کارگر و از پای در آوردن دولت انقلابی پرولتاریائی پاریس ذکر می‌کنند، که نتوانست بیش از هفتاد روز به عمر خود ادامه دهد.

اما لنین، در زمانی که می‌خواست اولین دولت پرولتاریائی جهان را بر پا سازد می‌گوید: “بدون تجربیات کمون پاریس ساختمان سوسیالیسم در روسیه ممکن نبود و نیست و از روی الگوی کمون است که ما باید حکومتی بر اساس منافع کارگران و زحمتکشان با رویه دمکراتیک بر پا سازیم.”

بدین ترتیب برخی از قضاوت ها در باره انقلابات به تاریخ بر می‌گردد. چنان که اسپارتاکوس و همه همرزمان او، به دست سرداران اروپائی قلع و قمع شدند و از نظر مورخین و سرداران رومی، انقلاب اسپارتاکوس شکست خورد. ولی برای کسانی که بدنبال دلائل  فروپاشی امپراطوری روم بودند  انقلاب اسپارتاکوس نه تنها شکست نخورده بلکه موجب فروپاشی امپراطور روم در طی تاریخ، هم بوده است.

انقلاب در تاریخ از نظر مارکس یاد آور نقب کندن موش‌های کور در زیر زمین است که زمین را درزیر پای فرمان‌روایان خالی میکنند تا فرو بریزند.

این نکته را هم باید توجه داشت که، چه در منطق دیالکتیک از نظر هگل و چه از نظر مارکس، هیچ مسئله ای پاسخ مطلق ندارد و کسانی که به دنبال پاسخی مطلق برای مسئله هستند، همان متافیزیک کهن را دنبال می‌کنند. هیچ اندیشه مارکسیستی به دنبال  پیدا کردن جوابی مطلق به صورت پیروزی یا شکست نیست، بلکه انقلاب را روندی همراه تاریخ در نظر می‌گیرند. برای مثال هنوز در این انقلاب(۱۴۰۱)،شعار های انقلاب مشروطیت به حیات خود ادامه می‌دهد. پس به اینجا می‌رسیم که انقلاب جزئی از تاریخ است ولی نه تمام تاریخ.

نگاه به انقلاب با واکاوی دست آوردهای بالفعل آن

اما جدا از حرکت تاریخ، دست آوردهای بالفعل انقلاب را با دو معیار شکست یا پیروزی چگونه باید بسنجیم؟

نکته قابل توجه اینکه، انقلاب فقط در یک حوزه اجتماعی، یا اقتصادی و یا نظامی رخ نمی‌دهد. انقلاب اجتماعی، تمام عرصه‌های زندگی اجتماعی را در بر می‌گیرد. کافیست مثال‌هائی از انقلاب جاری(۱۴۰۱) را مورد توجه قرار دهیم.

حکومت دارای حوزه رسمی هنر و موسیقی بود که دردستگاه های رادیو و تلویزیون مشغول به کار بودند. آهنگ های اسلامی و حکومتی می‌ساختند و آن را بیست و چهار ساعته از طریق دستگاه‌های ارتباط جمعی خود یعنی با ۹۴ کانال تلویزیونی رسمی متعلق به صدا و سیما با پنجاه هزار کارمند در افکار عمومی به خورد مردم  می‌دادند و می‌دهند. از جمله برای ساختن یک آهنگ در مداحی از حکومت (سلام فرمانده) بنا بر گفته خودشان ۵ میلیارد تومان هزینه می‌کنند و با میلیاردها تومان هزینه دیگر آن را با اتوبوس و ماشین به میان مردم می‌برند که نتیجه آن را در ورزشگاه آزادی همه مشاهده کردند. این بود موسیقی در خدمت حکومت.

در مقابل یک جوان با ابتدائی ترین ابزار ها در گوشه اطاق خود آهنگ برای … را ساخت که در عرض دو روز پنجاه میلیون نفر در ایران و جهان آن را گوش دادند و داوطلبانه تکثیر و پخش کردند و باز شاهد هستیم که در حوزه موسیقی هر روز یک آهنگ جدید انقلابی ساخته می‌شود، در عمل حوزه موسیقی و هنر به تصرف مردم در آمده.

حال دوباره به تراژدی شکست و پیروزی بیندیشیم.

نویسندگان و شاعران با چنان شدتی با موازین جدید اجتماعی وارد عرصه شدند که هیچ چیز برای ادبیات فرمایشی رژیم باقی نگذاشتند. یعنی حوزه شعر و ادب و نویسندگی، بکلی به تصرف مردم در آمده.

در حوزه ورزش: تا سال گذشته قهرمانان ورزشی پس از کسب مدال آن را تقدیم به اختیار و یا به اجبار تقدیم رهبر می‌کردند. اکنون ورزش کاران، بدون استثنا دست آورد های خود را به مردم تقدیم می‌کنند. بدین ترتیب حوزه ورزش هم به تصرف مردم در آمده است.

 در حوزه سینما و تاتر: سینماگران و هنرمندان که تا کنون مجبور به سکوت در مقابل نهادهای هنری حکومت بودند با انتخاب راه زندان در کنار مردم قرار گرفته‌اند و کار به جائی رسیده که وزیر ارشاد از هنرمندان درخواست و التماس همکاری دارد، کاملا مشهود است که حوزه تاتر و سینما به تصرف مردم در آمده است.

در حوزه علم و دانش:  از کودکستان و دبستان و دبیرستان و دانشگاه، هر آن کس که بود به مردم پیوست، سال‌ها حوزه دانشگاه با خرید نیروهای خود فروخته، تحت کنترل و قیمومیت  دولتی بود، اما به یک باره نود درصد دانشجویان به جنبش مردمی پیوستند و بدین ترتیب حوزه علم و معرفت و دانش هم برای همیشه به تصرف مردم در آمده است.

در سیاست خارجی: با میلیاردها دلار خرج تبلیغات در خارج کشور، سیاستمداران غربی را مجاب کرده بودند که از رژیم حمایت و یا حداقل مخالفت نکنند، اما در این انقلاب و با همت ایرانیان خارج کشور، به یکباره، هرچه در چند سال اخیر بافته بودند پنبه شد و رهبران کشور های غربی مجبور به پذیرش معیار های انقلاب شدند،گیسوان قیچی کردند و از تریبون‌های مختلف، شعار زن، زندگی، آزادی، سردادند. دور از انتظار نیست که با تداوم جنبش، سیاست خارجی رژیم ملاها با کشورهای غربی هم به تصرث مردم در بیاید.

در بازار: جائی که پایگاه رسمی و سنتی رژیم بوده،‌ به یک باره هفتاد درصد بازاریان، با بستن مغازه های خود به انقلاب پیوستند. یعنی حوزه کسب و کار و بازار هم به تصرف مردم در آمده است.

حوزه سیاست: تا چندی پیش حوزه سیاست داخلی در اختیار اصلاح طلبان قرار داشت در همین روزها خاتمی به دریوزگی خدمت آقا رفت که اگر ما را بیاورید، می‌توانیم لااقل مشکلات  را کم کنیم، ولی شعار سر نگونی تمام ملت، اصلاح طلبان را برای همیشه از حوزه سیاست بیرون راندند. مردم به تجربه تک‌تک خودشان متوجه شدند که حکومت قابل اصلاح نیست و شعار می‌دهند «چه با حجاب و چه بی حجاب، پیش به سوی انقلاب».

در حوزه حقوق بشر و حقوق زنان: تغییرات شگرف اجتماعی در حوزه حقوق زنان، چنان بزرگ است که به بزرگترین مشکل رژیم تبدیل شده است. کشف حجاب از کودکستان تا دانشگاه ،از خیابان تا زندان، یکی از بزرگترین سنگرهای ارتجاع عقب مانده هزار ساله را برای همیشه دفن کرده‌اند. این احقاق حق زنان نه تنها جامعه ایرانی را بلکه در روزی که تحقق یابد، حقوق زنان در تمام منطقه را برای همیشه متحول خواهد ساخت.

از این حوزه‌های مختلف که همه به تصرف مردم در آمده بسیار می‌توان گفت اما باید به حوزه‌های در دست رژیم و تصرف نشده به دست مردم هم توجه داشت.

۱- حوزه نظامی: پادگان ها در اختیار رژیم هستند و هنوز زمان زیادی برای فروریزی آنها لازم است.

۲- حوزه قضا: آخوندهای حاکم در دادگاه ها تا روزهای پایانی رژیم احتمالا باقی می‌مانند.

۳- رانت خواران حکومتی که نهادهای اقتصادی عظیم را در دست دارند به سادگی رژیم را ترک نخواهند کرد.

۴- کارگران یقه سفید موسسات صنعتی بزرگ: در این بخش ها کارگران روزمزد و پیمانی به صفوف مردم پیوستند ولی بخش کارگران یقه سفید مانند همه جای دنیا در حال صبر کردن هستند تا روز های آخر به مردم بپیوندند.

حالا کسانیکه می خواهند در باره شکست و یا پیروزی انقلاب سخن بگویند، با ترازوی تاریخ و دست آوردهای بالفعل جامعه می‌توانند به خوبی به قضاوت بنشینند.

در بخش دوم این مقاله به نحوه پیشروی و پتانسیل‌های بالقوه‌ی آن خواهیم پرداخت.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%8c-%d8%b2%d9%86-%d8%8c%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/feed/ 0 6934
سلطنت علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی»، چه کسانی مرزهای استبداد با دمکراسی را در هم می ریزند؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/#respond Sun, 22 Jan 2023 14:14:37 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6930 برگرفته از اخبار روز

تردیدی نیست که جنبش انقلابی مردم ایران به مثابه اولین انقلاب زنانه جهان، که فضای بین المللی بسیار مساعدی برای خود آفریده، نمی تواند از خطر آلترناتیو سازی های قدرت های امپریالیستی و رقابت آن ها برای جایگزین سازی رژیم جمهوری اسلامی با رژیم وابسته به خود مصون باشد. علیرغم آن که در چهار ماهی که از خیزش انقلابی کنونی گذشته، نشانه ای ازنفوذ رضا پهلوی در جنبش واقعی مردم ایران دیده نمی شود،  رسانه های وابسته به قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای تلاش می کنند تا نقش او را به مثابه فردی که در محور تحولات انقلابی کنونی ایران قرار دارد برجسته و بزرگنمائی کنند.

تویت مشترک کوتاهی برای تبریک سال نو میلادی از سوی رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، علی کریمی، نازنین بنیادی، مسیح علی نژاد،  گلشیفته فراهانی و…. منتشرشد. این تویت فرصتی برای رسانه های  مورد اشاره فراهم آورد تا شکل گیری یک ائتلاف از “شخصیت های  برجسته” را به رهبری رضا پهلوی نوید دهند. تجمع ایرانیان در مقابل پارلمان اروپا برای وارد کردن سپاه پاسداران در فهرست تروریستی اتحادیه اروپا، دوباره فرصتی بوجود آورد که  رضا پهلوی بازهم در صدر اخبار این رسانه ها قرار گیرد. در حالی که رضا پهلوی و همراهان تنها در لحظه آخر قبل از شروع تظاهرات مبادرت به تائید این تویت کردند، با این وصف رسانه های اصلی یا جریان مسلط رسانه ای، تویت آن ها را با عکس و تفسیر و تحلیل طوری برجسته کردند که گویا آن ها و بویژه رضا پهلوی مبتکر  این کارزار بوده اند.

یکی از رسانه های وابسته به همین قدرت ها (ایندیپندنت فارسی) کارکرد این “ائتلاف غیررسمی” را به صراحت این گونه بیان کرده است: “به نظر می‌رسد در نخستین دقایق بامداد یکم ژانویه ۲۰۲۳، ائتلافی از شخصیت‌ها و چهره‌های بانفوذ و تاثیر‌گذار سیاسی، با محوریت شاهزاده رضا پهلوی، دست‌کم به صورت غیررسمی شروع به‌کار کرده است”. روشن است که شرکت کنندگان دراین ائتلاف غیررسمی و ائتلاف های مشابه، هرهدفی داشته باشند نقشی جز آذین بندی برای محوری کردن شخص رضا پهلوی و  طبعاً احیاء بدیل سلطنت در دوره پسا جمهوری اسلامی ندارند. تبلیغ این محوریت تنها محدود به رسانه ها، تشکل ها و طرفداران احیای سلطنت نیست بلکه رضا پهلوی با درخواست برای دادن وکلالت به شخص وی و گرفتن بیعت به عنوان نماینده مردم ایران در مذاکره با قدرت های جهانی، در کارزار”من وکالت میدهم” بدون هیچ ابهامی این حقیقت را عریان ساخته است .

آیا سلطنت می تواند دمکراتیک باشد؟

در انقلابی که علیه استبداد حاکم جریان دارد، یکی از مهمترین مطالبات مردم آزادی، دمکراسی و حاکمیت مردم است. اما سلطنت یعنی اعطای حق حاکمیت به یک خانواده و موروثی بودن حاکمیت مادام العمر به خاطر تعلق فرد به خانواده سلطنتی بدون آن که مردم حق انتخاب و تغییر پادشاه را داشته باشند، صراحتآ و بدون اما و اگر، مخالف حق حاکمیت مردم و شکلی از استبداد سیاسی غیرانتخابی و مادام العمر است. در کشورهای پیشرفته سرمایه داری که درآن ها دمکراسی لیبرالی بر نشسته ای وجود دارد، بقای خاندان های سلطنتی که نقش مستقیم در سیاست ندارند، بازمانده ارتجاعی نظام های فئودالی است. آن ها اگر آلوده به فساد و رسوائی های زنجیره ای اعضای مرتبط با خانواده سلطنتی نباشند، مستقیم یا غیرمستقیم  نقش ارتجاعی درعرصه سیاسی ایفاء کرده و از امتیازات ویژه ای برخوردار هستند که به هزینه اکثریت مزد و حقوق بگیران تامین می شود. فلسفه وجودی سلطنت و جوهر ضد دمکراتیک آن دست کمی از اصل ولایت فقیه ندارد که خلافت فقها به عنوان نمایندگان خدا بر زمین را جایگزین حق انتخاب و حاکمیت مردم می سازد.

بر کسی پوشیده نیست که رضا پهلوی با درک روح زمانه و اهمیت آزادی و دمکراسی برای مردم ایران مدعی است که طرفدار سلطنت دمکراتیک است. سلطنت دمکراتیک رضا پهلوی بدین معنی است که مردم ایران از طریق مجلس موسسان می توانند به احیاء سلطنت رای دهند.اما این ادعا  نه فقط ربطی به دمکراسی ندارد بلکه بر این فرض استوار است که مردم یک بار دیگر حق حاکم یت را ازخود سلب کرده و آن را به شخص رضا پهلوی به خاطر آن که پسر ارشد محمدرضا پهلوی است، اعطاء کنند. در مورد ضد دمکراتیک بودن این ادعای وی و سلطنت طلبان لازم نیست خیلی دور برویم. پس از انقلاب پنجاه هفت مردم با رای خود به خلافت اسلامی، حق حاکمیت را از خود سلب کرده و اکنون بیش از چهار دهه است که به گروگان فاشیسم مذهبی مبدل شده اند.

رضا پهلوی و انکار نیم قرن استبداد  خاندان پهلوی

شخص رضا پهلوی به عنوان تجسم بدیل سلطنت و وارث نیم قرن سلطنت خاندان پهلوی هیچ گاه حاضر نشده است صریحاً به استبداد سیاسی در نیم قرن سلطنت پهلوی اذعان کند، استبداد خشن سیاسی دو پهلوی را محکوم ساخته و از بیشمار قربانیان این استبداد به خاطر نقض ابتدائی ترین مبانی آزادی و دمکراسی پوزش بخواهد. از جمله نتایج فاجعه بار این استبداد، بویژه در دوران پهلوی دوم و پس از کودتای امپریالیستی ۱۳۳۲ اتحاد مقدس محمدرضا شاه  با روحانیت علیه “خطر کمونیسم” بود. حاصل  این اتحاد شوم سرکوب بیرحمانه همه نیروهای چپ، دمکرات و ملی گرا از سوئی و تقویت مالی و دولتی دستگاه روحانیت برای بنای مساجد، مدارس و بنیادهای مذهبی و باز نهادن دست نیروهای وابسته به دستگاه روحانیت در تبلیغ و ترویج خرافات بود. یکی از دلائل تعیین کننده انقلاب پنجاه و هفت شکاف های طبقاتی شدیدی بود که در بستر توسعه شتابان اقتصادی پس از افزایش جهشی درآمد نفت بوجود آمد. این توسعه نامتوازن در یک سو طبقه متوسط جدیدی را به وجود آورد که زیرچکمه دیکتاتوری سیاسی و خفقان مرگ آور ناشی از آن، نیاز به فضای تنفس و آزادی های سیاسی را با تمام وجود حس می کرد و در سوی دیگر توده های دهقانی کنده شده از روستا و درمانده را به حاشیه شهرها سرازیر کرد. هنگامی که انقلاب پنجاه و هفت فرا رسید روحانیت درعدم حضور همه نیروهای سیاسی دیگر، توده های به حاشیه رانده شده را به تکیه گاه سیاسی و اهرم سیادت خود درانقلاب پنجاه هفت مبدل کرد. بنابراین هیچ  تردیدی وجود ندارد که جمهوری اسلامی میوه زهرآگین درختِ سلطنت استبدادی پهلوی است.

کدام مجلس موسسان؟ مجلس موسسان دمکراتیک یا مجلس”خبرگان”؟

طفره رفتن رضا پهلوی از هر نوع انتقاد به نیم قرن استبداد خاندان پهلوی نه تنها مسکوت نهادن واقعیت های غیرقابل انکار تاریخی است بلکه معنای سیاسی روشنی دارد. اگر مجلس موسسان  مورد نظر او مشابه سه مجلس موسسانی (رضا شاه ۱۳۰۴، محمد رضا شاه ۱۳۲۸ و۱۳۴۶) که در دوران  استبداد خاندان پهلوی برگزارشد روشن است که از طریق این نوع مجامع فرمایشی هیچ نهاد دمکراتیکی در کشور شکل نخواهد  گرفت.

پیش ازبرپایی مجلس مؤسسان ۱۳۰۴، اولین مجلس موسسان دوران پهلوی که پادشاهی پهلوی را تاسیس کرد، بین رضاخان و موافقانش توافق شده بود که پادشاهی رضا خان استثناً مادام‌العمرباشد اما پس از او، سلطنت انتخابی شده و پادشاه توسط مجلس شورای ملی انتخاب شود. ولی پس از برپایی مجلس مؤسسان رضاخان تصمیم گرفت سلطنت را موروثی کند و از توافق پیشینش سرباز زد و مجلس موسسانی که با فرمان او در دوره انتخابات آن حکومت نظامی برقرار شده بود، اصل ۳۶ را به  تصویب رساند که بنا بر آن” سلطنت مشروطه ایران از طرف ملت به وسیله مجلس مؤسسان به شخص اعلیحضرت، شاهنشاه رضاشاه پهلوی تفویض شد و در اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود”. درمجلس موسسان سال  ۱۳۲۸ محمد رضا قدرت انحلال مجلس شورا و سنا را به اختیارات شخص پادشاه افزود که گام دیگری درتحکیم استبداد سلطنتی بود. و بالاخره در مجلس موسسان ۱۳۴۶با بیم از بیماری سرطان برای تداوم سلطنت موروثی و به سن قانونی رسیدن پسرش رضا، فرح را به عنوان نائب السلطنه برگزید.   

استبداد نقد و وعدۀ نسیۀ  آزادی و دمکراسی

وجود آزادی های جامع و بی قید وشرط سیاسی یکی از پیش شرط های حیاتی دمکراسی است که در فقدان آن مردم نه می توانند به طورواقعی وآزادنه نظام سیاسی مطلوب خود را انتخاب کنند( همچون سه مجلس موسسان دوران پهلوی و مجلس خبرگان دوره جمهوری اسلامی) و نه حق انتخاب مردم در چهارچوب یک نظام سیاسی معنائی خواهد داشت. امتناع رضا پهلوی ازانتقاد به پایمال شدن خشن آزادی های سیاسی در دوره ای به درازای نیم قرن حکومت پهلوی، سرکوب بیرحمانه نیروهای چپ و دمکرات و اصولاً هر گونه نیروی مخالف، زندان، شکنجه و اعدام مخالفان بویژه نیروهای چپ … شعارهای او در مورد آزادی و دمکراسی را به وعده های توخالی مبدل می کند. اگررضا پهلوی تلاش می کند استبداد پهلوی را در بسته بندی پر زرق و برق آزادی و دمکراسی عرضه کند اما همسر و اطرافیان او مختصاتی را که احیاء سلطنت خواهد داشت به شکل بی پرده و صریح فریاد می زنند. بازنشر شعار”مرگ برسه فاسد ملا، چپی، مجاهد” توسط یاسمین پهلوی همسر رضا پهلوی در اینستاگرام، سپس در وبسایت ایندی پندنت فارسی، شعارهای باندهای سلطنت طلبان در تظاهرات و گردهمائی های خارج از کشور مانند “شاه شاه جاوید شاه، ایران فقط رضا شاه”،”رهبر ما پهلویه هر که نگه اجنبیه”… هشداری است که یادآور باندهای حزب الهی آستانه انقلاب  پنجاه هفت  و شعارهایشان نظیر”حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله” است که نشانه های سر برآوردن استبداد مذهبی از درون انقلاب پنجاه و هفت بود. رضا پهلوی ضمن آن که در نقش یک به اصطلاح دمکرات در باره احترام به نظرات مخالفان، اجتناب از توهین و هتاکی به آن ها، اعتقاد به پلورالیسم سیاسی و… به موعظه می پردازد اما هیچ گاه به شکل صریح شعارهای تمامیت گرایانه طرفدارانش را که برگردان همان شعارهای بنیادگرایان اسلامی است، محکوم نمی کند. در این مورد بدون تردید هر فعال سیاسی به یاد قول و قرار خمینی در نوفل دو شاتو می افتد که “همه آزادند حتی مارکسیست ها” ؛ و فاجعه ای که از این”آزادی” پس از برقراری جمهوری اسلامی سر بر آورد جان های شریف بسیاری را به خاک و خون کشید.

آیا  و اگذاری بحرین توسط محمد رضا شاه نقض تمامیت ارضی ایران نبود؟

نفی مسئله ملی به بهانه تمامیت ارضی

ایران کشوری چند ملیتی است بنابراین تردیدی نیست که بدون از میان برداشتن تبعیض های ملی  برابری در میان شهروندان کشور و دمکراسی پایدار به وجود نخواهد آمد . اما رویکرد هر دو پادشاه پهلوی در قبال حقوق ملی، سرکوب خشن جنبش های ملیت های تحت ستم ایران درمبارزه برای رفع ستم ملی و برای برابر حقوقی شهروندی بوده است. کافی است به انحلال احزاب مناطق ملی، دستگیری، شکنجه و اعدام های مبارزان جنبش های ملی،  سربدار شدن شهید محمد قاضی اولین رئیس جمهوری خودمختار مهاباد و…  اشاره کنیم. این سرکوب خشن حقوق ملی را جمهوری اسلامی به ارث برده و با شدت و خشونت تا امروز ادامه داده است.

اما رضا پهلوی که تمامیت ارضی یکی از اصول چهارگانه سیاسی او را تشکیل می دهد و به بهانه حفظ “تمامیت ارضی” وجود تبعیض و ستم ملی درایران را نفی می کند باید به این سئوال پاسخ دهد که آیا پدر او محمد رضا شاه با وگذاری بحرین که در سال ۱۳۳۶ رسماٌ«استان چهاردهم» ایران اعلام شده بود، نقض کننده تمامیت ارضی ایران نبوده است؟ این درحالی است که هیچ یک از احزاب اصلی مناطق ملی ایران نه در گذشته و نه در شرایط حاضر هیچ گاه خواهان جدائی نبوده بلکه تلاش آن ها برای پایان دادن به تبعیض های ملی در راستای تحکیم اتحاد داوطلبانه ملیت های ایران در ایرانی متحد بوده است.

رضا پهلوی همراه با سلطنت طلبان زیر پرو بال او، با آلرژی غیرقابل علاج در قبال مسئله تبعیض ملی در ایران، حاضر نیستند سخنی در مورد به اصطلاح “اقوام ایرانی” و ستم اعمال شده به آن ها در تمامی طول تاریخ معاصر کشور بشنوند. این در حالی است که جرقه انقلاب کنونی با قتل دولتی مهسا(ژینا) امینی و مراسم تدفین او و سپس اعلام اعتصاب نیروهای کرد در کردستان زده شد و به سراسر کشور گسترش یافت. اما رویکرد رضا پهلوی وسلطنت طلبان همچنان اصرار برعدم موجودیت ملیت های ساکن ایران و تبعیض حقوق ملی آن ها با منطق دفاع از تمامیت ارضی و عدم تجزیه و تبدیل ایران به  ایرانستان است. همان طور که انقلاب سال پنجاه و هفت “تبدیل ایران به ایرانستان”  راکه ورد زبان محمدرضا شاه بود را باطل ساخت انقلاب ژینا نیز خط بطلانی بر دستاویز تمامیت ارضی رضا پهلوی کشیده است.

بنابراین تردیدی نباید داشت که رضا پهلوی به مثابه تجسم و نماینده بدیل سلطنت به هیچ کدام از مولفه های آزادی و دمکراسی که در دوره نیم قرن حکومت خاندان پهلوی به شدیدترین شکل ممکن سرکوب شده است اعقتادی ندارد و تمامی تلاش او تنها پیچیدن استبداد سلطنتی در زرورق “آزادی” و “دمکراسی” برای احیاء مجدد استبداد سلطنتی است.

سلطنت  رسانه ای در برابر سلطنت  واقعی!

رضا پهلوی در سالیانی که به عنوان وارث سلطنت علیه رژیم جمهوری اسلامی به فعالیت سیاسی پرداخته همواره تاکید کرده است که او شخصیت ویژه و حامل یک سرمایه سیاسی منحصر بفرد است و از همین رو خود را  بر فراز احزاب (حتی احزاب سلطنت طلب که وی را وارث تاج و تخت پهلوی می دانند)، بلوک ها و ائتلاف ها قرار داده است. واقعیت این است که در طیف طرفدار سلطنت علیرغم همه تشکل ها و طیف بندی ها رضا پهلوی ستون خیمه بدیل سلطنت و نماد تلاش برای احیای  مجدد استبداد سرنگون شده پهلوی است. او ضمن برخورداری از حمایت همه طیف های سلطنت طلب خود را به هیچ کدام از آن ها محدود نساخته و تلاش میکند با مانورها و زیگزاگ های منطبق  با دماسنج سیاسی کشور، خود را به عنوان یک شخصیت محوری در تحولات سیاسی جا بیاندازد. طرح اعطای کفالت از سوی مردم به  شخص او، گام عریانی درهمین مسیر است.

مهم ترین تریبون او رسانه ها و در درجه اول چهار رسانه بزرگ و موثر(من و تو، ایران اینترناشینال،صدای آمریکا (بخش فارسی)، و بی بی سی(بخش فارسی)) می باشند که در هماهنگی کامل و به شکل صریح و بی پرده به بزرگ نمائی مصنوعی و پروبال دادن به رضا پهلوی، ظاهراً به عنوان شخصیت سیاسی اما در واقع به عنوان تجسم بدیل احیاء سلطنت وابسته به غرب، می پردازند. در شرایطی که پس از خیزش دی ماه ۹۶ شکل گرفت و جنبش عمومی مردم ایران وارد جدال قطعی  با کلیت رژیم جمهوری اسلامی شد، شاهد فعال ترین شکل هماهنگ تبلیغ سلطنت از سوی رسانه های نامبرده هستیم. آن ها مرتباً با عنوان “خبر فوری”(breaking news) کنفراس های مطبوعاتی رضا پهلوی را به طور هم زمان پخش کرده و برای داغ و محوری کردن موضع گیری های وی، پیرامون آن تفسیر، میزگرد و مصاحبه از جمله با شخص وی را سازمان می دهند. یا اطلاعیه ها، پیام ها و تویت های وی را در پر بیننده ترین ساعت ها در  متن اخبار اصلی وارد می کنند. روالی که در مورد احزاب، سازمان ها و یا حتی دیگر ائتلاف های سیاسی که دارای تاریخ طولانی تشکیل و مبارزه در تحولات معاصر ایران هستند به ندرت انجام می شود. این بزرگ نمائی هدف مند و برنامه ریزی شده که نشان دهنده توافق قدرت هائی است که این رسانه ها به آن ها تعلق دارند به هیچ وجه منطبق با واقعیت های صحنه واقعی مبارزه مردم ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی و میزان نفوذ سلطنت در مبارزه واقعی مردم از خیزش سال ۹۶ به این سو نیست.

در خیزش انقلابی کنونی که پس از قتل حکومتی مهسا(ژینا) امینی توسط جمهوری اسلامی  آغاز شده و اکنون چهار ماه از تداوم خود را پشت سر نهاده، در پرتو حقایق غیرقابل انکار می توان در مورد این عدم تناسب داوری کرد. درطی این دوره  بیشمارویدئوهای ارسالی شهروند خبرنگاران مردمی که سد سانسورهای شدید رژیم را درهم شکسته و در اختیار همگان قرار گرفته نشان دهنده  فقدان یا ناچیز بودن نفوذ بدیل سلطنت درمبارزه واقعی مردم در جریان انقلاب ژینا یا انقلاب”زن، زندگی، آزادی” است. برعکس شعارهائی نظیر” نه سلطنت، نه رهبری، آزادی، برابری”، یا ” مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر”… به  شکل چشم گیری در اعتراضات مطرح شده است که حتی رسانه ها ی نامبرده دربالا بارها ناچار به پخش ان ها شده اند. شعارهائی که نشان دهنده درک عمیق ترمردم از دمکراسی است که حق حاکمیت را از آن  خود می دانند نه از آن جریان های استبدادی مذهبی و سلطنتی .

تویت های مشترک یا ائتلاف غیررسمی

 تویت مشترک منتشرشده به مناسبت سال نوی میلادی و پس از آن تویت مشترک مربوط به تجمع ایرانیان در شانزده ژانویه در برابر پارلمان اروپا، موجب شد که رسانه های مبلغ احیاء سلطنت، شکل گیری یک ائتلاف غیررسمی با حضور رضا پهلوی را در کانون تبلیغات خود قرار دهند. وارد شدن رضا پهلوی در این نوع ائتلاف های غیر رسمی که او را به محور این اقدامات مبدل می کند، امر تازه ای نیست.

  این نوع ائتلاف ها در سالیان قبل نیز سابقه داشته است که مهم ترین آن ها کارزار ” نه به جمهوری اسلامی” دراسفند سال ۱۳۹۹ بود که در آن رضا پهلوی همراه عده ای از فعالآن سیاسی، ورزشکاران ملی پوش سابق، نویسندگان و هنرمندان مقیم خارج از کشور و عده قابل توجهی از سلطنت طلبان یک متن کوتاه را امضاء کرده بودند. در همان موقع “ایران اینتر ناشینال” این کارزار را این گونه معرفی کرد:” ۶۴۰ کنشگر سیاسی و مدنی، هنرمند، ورزشکار، نویسنده و پژوهشگر در بیانیه‌ای با حمایت از کارزار«نه به جمهوری اسلامی» خواستار آن شدند که این مطالبه محور «همبستگی ملی» قرار گیرد… در میان امضاکنندگان نام شاهزاده رضا پهلوی، بیژن کیان، زرتشت احمدی راغب و داریوش اقبالی به چشم می‌خورد.”. نکته جالب در جمع آوری این امضا ها این بود که هویت همه امضا کنندگان در داخل پرانتز آمده بود به جز یک استثناء  که آن نیز شخص رضا پهلوی وارث تاج و تخت پهلوی بود. رضا پهلوی می توانست به عنوان یک فعال سیاسی و یا هر عنوان دلبخواهی مانند امضاء کنندگان دیگر مطرح شود ولی تنظیم کنندگان بیانیه ترجیح داده بودند که او در بین امضاء کنندگان به مثابه یک استثناء و برفراز همه شرکت کنندگان( ویا تاج سر همه آن ها) در این کارزار قرار گیرد. حتی نام او به ترتیب حروف الفبا در جای واقعی قرار نگرفته بود. بیانیه این کارزار برای آن که راه را برای سازش میان بخشی از جمهوری خواهان و سلطنت طلبان به رهبری رضا پهلوی هموار کند در کُر مشترک “همه با هم”  با سکوت درباره اساسی ترین ملزومات آزادی  و دمکراسی، مرزهای میان مردم سالاری و استبداد مداری را  در هم ریخته و مخدوش می سازد.

تویت مشترک به مناسبت  سال نو میلادی با تعدادی کمتر و متن کوتاه تری تهیه شده است که در آن حتی شعار فراگیر انقلاب”زن، زندگی، آزادی” هم وارد نشده است اما در اساس همان روال و  هدف کارزار” نه به جمهوری اسلامی “را دنبال می کند که عبارتست از: علم کردن یک ائتلاف غیررسمی و شائبه تبدیل آن به یک ائتلاف رسمی میان طیفی از جمهوری خواهان و سلطنت طلبان به رهبری رضا پهلوی. از وظائف اساسی این اقدام بزرگ نمائی رسانه ای وتبلیغ حضوررضا پهلوی به بهانه ایجاد یک ائتلاف یا رهبری درخارج از کشوردر فضای رسانه ای است بطوری که فقدان نفوذ توده ای سلطنت در خیابان یا در دنیای واقعی انقلاب از طریق تبلیغات رسانه های بزرگ و کوچک مدافع احیای سلطنت جبران شود. در این تویت مشترک پروژه بگیرهای جنگ طلبی مانند مسیح علینژاد و نازنین بنیادی هم حضور دارند که  برای دخالت نظامی ناتو در ایران سینه می زنند.

درتویت مشترک به مناسبت اول سال میلادی، امضاء حامد اسماعلییون که سخنگوی خانواده های هواپیمای اوکراینی ساقط شده توسط دو موشک پدافند هوائی رژیم جمهوری اسلامی است به لحاظ نقشی که وی درجنبش خارج از کشور دارد هم حائز اهمیت است هم باعث تاسف. زیرا حامد اسماعلییون  با پیوستن به این ائتلاف غیررسمی، جنبش دادخواهی خانواده های هواپیمای اوکراینی ساقط شده را که جزئی از جنبش عظیم دادخواهی ایران علیه رژیم جمهوری است ضمیمه ائتلافی( هر چند غیررسمی) می  نماید که چهره اصلی رسانه ای آن، خود وارث استبداد پنجاه ساله ای است که تاریخ آن با زندان، شکنجه، اعدام و شهادت آزادی خواهان بیشمار ایران نوشته شده و خانواده های بسیاری را داغدار کرده است.

حامد اسماعلییون که خود را جمهوری خواه می داند پس از امضای این تویت مشترک که به گفته او پیشنهاد آن را از سوی علی کریمی دریافت کرده بود ائتلاف درعرصه سیاسی با سلطنت طلبان با الگوی همه با هم و از جمله رضا پهلوی را قابل فکر و ممکن می داند ضمن آن که پس از انتقادهائی که به تویت مشترک اول سال نو انجام شد در تویت شانزده ژانویه با رضا پهلوی همراه نشد.

جمهوری خواهانِ بدون جمهور مردم!

اما جمهوری خواهانی که چه در کارزار” نه به جمهوری اسلامی” و چه در تویت به مناسبت سال میلادی جدید و یا سایر موارد مشابه وارد ائتلاف غیررسمی با سلطنت شده اند به بخشی از مهم ترین مطالبات اساسی مردم پشت می کنند که در زیر به اجمال به برخی از آن ها اشاره می شود :

اول ـ  رفتن مستبد مهم است نه درهم شکستن و انحلال ساختار استبداد به هر نام و شکلی. اما در انقلاب علیه استبداد نه فقط رفتن مستبد بلکه مهمتر از آن، درهم شکستن ساختار استبداد برای بی بازگشت کردن آن شرط اولیه برقراری دمکراسی است. درغیراین صورت  مانند انقلاب پنجاه و هفت مسئله تنها به تغییر مستبد  محدود خواهد شد،

دوم ـ  آن ها سرنگونی را مهم می دانند نه برقراری آزادی های جامع و بی قید وشرط  سیاسی برای همه شهروندان. تردیدی نیست که آزادی های جامع و بی قید و شرط سیاسی یکی از پیش شرط های حیاتی دمکراسی است. تجربه انقلاب ۵۷ و لفاظی خمینی دائر بر”آزادی آری( حتی  آزادی مارکسیست ها) ولی توطئه نه” و یا شعار مشابه آن “مرگ بر سه فاسد ملا، چپی، مجاهد” را همه مردم ایران با هزینه سنگین بیش از چهار دهه استبداد جمهوری اسلامی و نیم قرن سلطنت پهلوی پرداخته اند.

 سوم ـ  وابستگی تاریخی سلطنت به قدرت های خارجی و و بویژه حضور کسانی نظیر مسیح علی نژاد، نازنین بنیادی (از جمله در کارزار “نه به جمهوری اسلامی” مریم معمار صادقی که با حرارت طرفدار دخالت نظامی امریکا در ایران است ) در ائتلاف های رسمی و غیررسمی نشان دهنده آن است که برای امثال رضا پهلوی دست یابی به قدرت مهم است حتی اگر سرنگونی رژیم با دخالت نظامی قدرت های خارجی انجام شود. اما دخالت قدرت های خارجی در درجه اول سلب حق مردم برای تعیین سرنوشت سیاسی شان و بنابراین نقض صریح و آشکار دمکراسی می باشد

.علاوه بر فجایعی که دخالت نظامی  برسر کشورهای مورد تهاجم آورده  و حتی موجودیت شان به عنوان یک کشور را در مخاطره  قرار داده است (نظیر عراق، افغانستان، سوریه، لیبی در منطقه ما). روشن نیست نیروهائی که معتقد به حاکمیت مردم یا جمهور مردم هستند چگونه در کنار کسانی قرار می گیرند که حتی صریحاً از دخالت نیروهای خارجی حمایت می کنند،

چهارم ـ درکشورچندملیتی ما دمکراسی بدون از میان برداشتن تبعیض ملی و برسمیت شناختن حقوق ملیت های ساکن ایران نمی تواند برقرار شود. درا خیزش انقلابی کنونی، انقلاب ژینا،   دو ملیت ایران کردها و بلوچ ها که از پیش بردندگان اصلی خیزش انقلابی کنونی هستند و همبستگی سراسری بی نظیر در سایر نقاط کشوردرحمایت از آن ها، نشان می دهد که پایان دادن به تبعیض های ملی و البته مذهبی ، به عنوان یک مطالبه کلیدی بخش مهمی از ساکنان کشور، در دستور کار انقلاب کنونی ایران قرار گرفته است. این همبستگی عظیم ملی در سراسر کشور در همان حال اثبات این حقیقت است که اکنون بیش از هر زمان، زمینه پذیرش اصل دمکراتیک حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران و اتحاد داوطلبانه آن ها (و از جمله فدرالیسم منطقه ای به عنوان یک راه حل جامع و دمکراتیک برای از میان برداشتن تبعیضات ملی) فراهم شده است. اما سلطنت طلبان و در راس آن ها رضا پهلوی حاضر نیستند به هیچ  نوع تبعیض و ستم ملی در ایران اعتراف کنند و البته بخشی از جمهوری خواهان متحد و همراه آن ها نیز دست کمی از سلطنت طلبان ندارند. روشن نیست کسانی که خود را جمهوری خواه  یا طرفدار جمهور مردم می دانند چگونه برابر حقوقی نزدیک به نیمی از جمعیت کشور را نادیده می گیرند؟ 

 ومهم تر از همه  مطالبات اساسی اکثریت مردم ایران و چگونگی رهائی شان از فقر، گرسنگی، حاشیه شدگی، آپارتاید جنسیتی (زن، زندگی، آزادی)، تبعیض های تودرتو و سایر مصیب های  اقتصادی و اجتماعی دراین نوع ائتلاف ها با همان منطق که “مهم رفتن جمهوری اسلامی ا ست” به فراموشی سپرده می شود.

وکالت (بیعت)، فصل پایانی سناریوی ائتلاف برای سلطنت!

از قبل روشن بود که شرکت کنندگان در این ائتلاف ها( چه رسمی یا غیر رسمی)  با هر نیت و هدفی که انگیزه وارد شدن آن ها در این ائتلاف ها بوده است( از جمله شرکت در کُر همه با هم) در عمل کارکردی جز محوری کردن شخص رضا پهلوی و هموار ساختن راه برای احیاء بدیل سلطنت نداشته اند. اما درخواست اخیر رضا پهلوی برای وکالت دادن به شخص او به عنوان نماینده مردم در حال انقلاب ایران برای مذاکره با قدرت های خارجی، شوک محکمی به همه کسانی است که توهماتی در باره هدف  های آزادی خواهانه  و دمکراسی جویانه این نوع ائتلاف ها داشته اند.

وکالت مورد درخواست رضا پهلوی نیز که با شوهای رسانه ای و کارزارهای تقلبی جمع آوری امضاء در شبکه های اجتماعی طرفداران سلطنت همراه است یاد آور انتصاب مریم رجوی به ریاست جمهوری نیابتی دریک مجلس تقلبی و از بالای سر مردم ایران است. هر کسی که به ابتدائی ترین مبادی دمکراسی و حق انتخاب مردم اعتقاد داشته باشد تردیدی درباطل بودن ادعاهای مربوط به دمکراسی و مردم سالاری از سوی امثال مجاهدین و رضا پهلوی به خود راه نخواهد داد. تردیدی نیست  که جمهوری خواهان و همه کسانی  که وارد این سلسله از ائتلاف های رسمی و یا غیررسمی می شوند مرزهای  مردم سالاری و استبداد مداری را در هم ریخته و عملاً تیشه به ریشه اصل جمهوری یا حاکمیت مردم می زنند.

در چهار ماهی که از انقلاب “زن، زندگی، آزادی” سپری شده است مردم  ایران نشان داده اند که علیرغم تنوع رنگین کمانی سیاسی،جنسی، ملی، مذهبی، فرهنگی …مانند هر انقلابی در صفوف متحد و با هم پشتی و همبستگی بی نظیری برای سرنگونی رژیم اسلامی و پیروزی  انقلاب شکوهمند شان به پیکارمشترک برخاسته اند. تلاش برای رهبرسازی نیابتی و خارج از صفوف واقعی مبارزه در داخل کشور آن هم با حمایت های رسانه ای، سیاسی، دیپلماتیک، مالی… قدرت های خارجی با توجه به بلوغ سیاسی مردم ایران، حاصلی جز انزوا برای کارچرخانان آن نخواهد داشت. به جای “کُر همه با هم” که نمایشی در خدمت همین رهبر سازی های نیابتی است، احزاب، سازمان ها و تشکل های سیاسی موجود در جامعه ایران می توانند بدیل های خود برای جامعه آینده پس از جمهوری اسلامی را ارائه کرده و با نیروهای همگرا برای ایجاد ائتلاف ها، اتحادها و یا قطب های سیاسی با برنامه های روشن برای آینده کشور متحد شده و ضمن حفظ تکثر و استقلال سیاسی خود به موازات هم به مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی ادامه دهند. تکثر و تنوع سیاسی، پذیرش و احترام به آن و تعهده به مرجعیت مردم در انتخاب نظام سیاسی و بدیل مطلوب اکثریت از ملزومات هر جامعه دمکراتیک و از جمله سوسیالیسم دمکراتیک است که درمغایرت کامل با شعارهائی مانند “حزب فقط حزب الله”، “مرگ بر ضد ولایت فقیه”،  و نسخه جدید آن “مرگ بر سه فاسد، ملا، چپی، مجاهد” و”مرگ برارتجاع سرخ و سیاه” یا “جاوید شاه” و …  یا حذف هر نیروی سیاسی با هر گرایش سیاسی در جامعه ایران قرار دارد.

برای آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

سازمان ما٬ سازمان کارگران انقلابی ایران( راه کارگر) از جمله سازمان هایی است که از ابتدا با شعار «انقلاب مرد، زنده باد انقلاب»، به جمهوری اسلامی “نه”  گفته و در این مسیر بهای گزافی هم پرداخته است.

 از نظر ما شرط مقدماتی برای یک بدیل دمکراتیک پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی برقراری آزادی های جامع و بی قید و شرط سیاسی (برای همه ، از مونارشیست گرفته تا آنارشست) و حق آزادانه و برابر همه مردم ایران برای تعیین نوع نظام سیاسی و تغییر آن، بدون هرگونه دخالت نیروهای خارجی در ِاعمال حق تعیین سرنوشت سیاسی  مردم ایران می باشد. مردم ایران تنها در چنین شرایطی است که از طریق مجلس موسسانی که با رای آزادانه تمام مردم فراخوانده می شود، می توانند نظام سیاسی مطلوب خود را به شکل دموکراتیک تاسیس کنند. تاریخ چند قرن اخیر جهان نشان داده است که بدون آزادی های جامع و بی و قید و شرط سیاسی دمکراسی نمی تواند برقرار شود و دمکراسی سیاسی مستلزم آزادی های بی قید وشرط سیاسی و غیرقابل تفکیک از آن است. این آزادی های جامع در برگیرنده آزادی برای طرفداران همه ادیان ساکن ایران با همه تنوع و رنگانگی آن ها و از میان برداشتن کامل تبعیضات مذهبی و فرهنگی اقلیت های ساکن کشور،  نیز مصداق دارد.

 مضاف بر این در کشوری چندملیتی با تنوع مذهبی و فرهنگی رنگین کمانی مانند ایران بدون حق تعیین سرنوشت برای ملیت های ساکن آن و از طریق آن تامین اتحاد داوطلبانه همه ملیت های ساکن ایران( از جمله از طریق فدرالیسم سرزمینی) دست یابی به دمکرسی سرابی بیش نخواهد بود.

 از نظر ما که به سوسیالیسم دموکراتیک به عنوان آلترناتیو رهائی بخش در برابر جمهوری اسلامی باور داریم، دموکراسی سیاسی بدون دمکراسی اقتصادی ـ اجتماعی برای تامین مطالبات اکثریت عظیم مزد و حقوق بگیران کشور، پایان دادن به بیکاری، حاشیه شدگی بخش عظیمی از شهروندان، برانداختن آپارتاید جنسیتی و تامین برابری زنان کشور با مردان که از جمله مطالبات اساسی انقلاب کنونی است که با شعار”زن، زندگی، آزادی” شروع شده است، و به همین سان پایان بخشیدن به بحران زیست محیطی فاجعه بار کشور و سیاست صلح آمیز منطقه ای نمی تواند خصلت پایدار پیدا کند.

از نظر ما طرفداران بدیل سوسیالیسمی دمکراتیک، فمینستی(زنانه گرا)، رنگین کمانی(ملی، مذهبی، فرهنگی)، زیست محیطی و صلح گرا، قوام و دوام آزادی های بی قیدو شرط و همگانی و دمکراسی فرا گیر و سایر مولفه های اجتناب ناپذیر بدیل سوسیالیستی از طریق انتقال قدرت به اکثریت عظیم جامعه مان، پایان دادن به بهره کشی و بنای جامعه ای میسرخواهد بود که در آن «رشد و شکوفائی هر فرد شرط رشد و شکوفائی همگانی است».

برای گام برداشتن در این راستا لازم است که طبقه کارگر ایران و همه بخش های مزد و حقوق بگیران از فرصت استثنائی که هر انقلاب به وجود می آورد با همه قوا برای گسترش و تعمیق  سازمان دهی صفوف خود وهمبستگی سراسری میان بخش های گوناگون زحمتکشان تلاش کنند. جنبش سوسیالیستی و بویژه گرایش سوسیالیسم دمکراتیک باید با همه قوا و به هر شکل ممکن و موثر و بدور از هر گونه فرقه گرائی از این روند دفاع کند.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان  کارگران انقلابی ایران( راه کارگر)

شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱ برابر با  ۲۱ ژانویه ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/feed/ 0 6930
کارل مارکس در باره ی «مجازات اعدام» http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%a7%d8%b1%d9%84-%d9%85%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%b3-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%db%8c-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%a7%d8%b1%d9%84-%d9%85%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%b3-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%db%8c-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85/#respond Thu, 19 Jan 2023 13:31:32 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6922 «نیویورک دیلی تریبون»، فوریه ۱۸۵۳
ترجمه ی علی رها

«تایمز» در ۲۵ ژانویه، زیر عنوان ”حلق آویز کردن ناشیانه”:

”اغلب در این کشور اظهار شده است که به دنبال یک اعدام در ملاء عام، عموما بلافاصله مواردي چون مرگ به واسطه ي حلق آویز کردن – چه توسط خودکشی یا تصادفی – صورت می پذیرد، که نتیجه ي تاثیر نیرومندي است که اعدام یک مجرم سرشناس در اذهان بیمار و نابالغ ایجاد می کند.”

موارد چندي را که «تایمز» در توضیح این اظهار نظر ادعا می کند، یکی مربوط به یک دیوانه در شفیلد است که پس از گفتگو با دیوانگان دیگر در ارتباط با اعدام باربور، با حلق آویز کردن خود، به هستی خود پایان بخشید. مورد دیگر، پسر ۱۴ ساله اي است که او نیز خود را حلق آویز کرد.

انگیزه ي برشماردن این وقایع پشتیبانی از نظریه اي است که هیچ انسان معقولی نمی تواند آن را حدس بزند؛ نظریه اي که تقدیس مستقیم جلاد است، در حالی که حکم اعدام به مثابه ي عقلانیت غایی جامعه ستوده می شود. چنین کاري در سرمقاله ي «نشریه اي پیشرو» انجام یافته است.

نشریه ي «مبلغ صبحگاهی» در برخوردي شدید به جانبداري از اعدام و منطق خونین «تایمز»، آمار جالب زیر در ۴۳ روز از سال ۱۸۴۹ را درج کرده است:

همانطور که «تایمز» تصدیق می کند، این جدول نه فقط خودکشی بلکه همچنین قتل هایی فجیع را نشان می دهد که بلافاصله پس از اعدام مجرمان صورت گرفت. شگفت آور است که مقاله ي مربوطه حتی یک استدلال یا توجیه براي نظریه ي سبعانه اي که در آنجا پیش کشیده است عرضه نمی کند. و وضع اصولی که بر آن اساس عدالت یا مصلحت حکم اعدام بنا شود، بسیار دشوار و کلا غیر ممکن است، آن هم در جامعه اي که به تمدن خود افتخار می کند. به طور کل از مجازات به عنوان ابزاري براي بهبود یا مرعوب کردن حمایت شده است. حال چه حقی داري که براي بهبود یا ارعاب، دیگران را مجازات کنی؟ از این گذشته، تاریخ – یا چیزي به عنوان آمار – وجود دارد که با کامل ترین شواهد، ثابت می کند که از زمان قابیل، که با مجازات دنیا نه بهبود یافته است و نه مرعوب شده است. کاملا برعکس. از نقطه نظر حقِ انتزاعی، تنها یک نظریه ي مجازات وجود دارد که شان انسان را به طور انتزاعی تایید می کند، و آن نظریه ي کانت است، به ویژه در فرمول بندي انعطاف ناپذیري که هگل ارایه کرده است. هگل می گوید:

«مجازات، حق مجرم است. کنش اراده ي خودِ اوست. نقض حق، توسط خودِ مجرم به مثابه ي حق خود، اعلام شده است. جرم او، نفی حق است. مجازات، نفیِ این نفی است، و در نتیجه، تصدیق حق است، که توسط خود مجرم درخواست و بر او تحمیل شده است.» (هگل، فلسفه‌ي حق)

تردیدي نیست که در این فرمول، ظاهري فریبنده وجود دارد، چراکه هگل به جاي اینکه به مجرم به عنوان یک ابژه ي صرف، برده ي عدالت، نگاه کند، او را به موقعیت یک موجود آزاد و خود سرنوشت ساز ارتقاء می دهد. اما با نگاهی دقیق تر به این موضوع، در می یابیم که ایده آلیسم آلمانی، مانند بسیاري موارد دیگر، به قوانین جامعه ي موجود، ضمانتی استعلایی بخشیده است. آیا این یک توهم نیست که انتزاعِ ”اراده ي آزاد” – که براي خود انسان، یکی از خصایص انسانی است – را با فردي با انگیزه هاي واقعی اش، و با اوضاع چند گانه اي که بر او فشار می آورد، جابجا کنیم؟ این نظریه که مجازات را نتیجه ي اراده ي خودِ مجرم در نظر می گیرد، صرفا بیان متافیزیکی”حق قصاص”کهن سال چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان، خون در ازاي خون، است. به بیان صریح، صرف نظر از کلیه ي تعابیر، مجازات چیزي مگر ابزار جامعه براي دفاع از خود در برابر تجاوز – سواي ماهیت آن – به شرایط حیاتی آن نیست. حال، این کدامین وضعیت جامعه است که براي دفاع از خود، ابزاري به جز جلاد نمی شناسد، و توسط «نشریه ي پیشرو جهان»، وحشی گري خود را به عنوان قانون ابدي اعلام می کند؟

آقاي آدولف کتلت در اثر عالی و آموخته ي خود، انسان و قابلیت هایش، می گوید:

«بودجه اي موجود است که ما با نظمی وحشتناك پرداخت می کنیم – بودجه ي زندان ها، سیاه چال ها، و دارهاي اعدام… حتی می توانیم درست مانند مرگ و میر سالانه، اینکه چند نفر دست خود را به خون همنوعان خود آلوده خواهند کرد، چه تعداد جعلی، و چه تعداد با سم، را پیش بینی کنیم.» و آقاي کتلت در محاسبه ي احتمالات جرایم که در سال ۱۸۲۹ منتشر شد، در واقع با اطمینان شگفت انگیزي نه تنها میزان، بلکه کلیه ي انواع جرایم مرتکب شده در فرانسه در سال ۱۸۳۰ را پیش بینی کرد. این امر که نه لزوما نهادهاي خاص سیاسی یک کشور، بلکه به طور کلی شرایط بنیادین جامعه ي بورژوایی است که در اقشار معین جامعه، میزان متوسطی از جرایم را به وجود می آورد، را می توان در جدول زیر که توسط کتلت براي سال هاي ۲۴-۱۸۲۲ ارایه شده مشاهده کرد.

حال، بدین سان، چنانچه جرایم مشاهد شده از نظر میزان و طبقه بندي آنها در مقیاسی گسترده، منظم بودن پدیده هاي جسمانی را نشان دهند – اگر همانطور که آقاي کتلت خاطر نشان می کند «تصمیم گیري در باره ي اینکه کدامیک از آندو علت موثر (جهان جسمانی و نظام اجتماعی)، معلول هاي خود را با بیشترین نظم تولید می کنند، دشوار خواهد بود» آیا ضروري نیست که به جاي تجلیل از جلادي که تعداد زیادي مجرم را اعدام می کند تا جا براي عرضه ي مجرمانی تازه تر باز شود، نسبت به تغییر نظامی که این جرایم را به وجود می آورد، تعمق بیشتري شود؟

منبع:

https://www.marxists.org/archive/marx/works/1853/02/18.htm?fbclid=I wAR3Vy-p5C3A6ZYr9- 3ViqOYW0vx0ScXLhTYHM4UYlLit6D36SItQa7m-SXs

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%a7%d8%b1%d9%84-%d9%85%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%b3-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%db%8c-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85/feed/ 0 6922
اهمیت پیشگامی زنان در خیزش انقلابی مردم ایران http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%87%d9%85%db%8c%d8%aa-%d9%be%db%8c%d8%b4%da%af%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%87%d9%85%db%8c%d8%aa-%d9%be%db%8c%d8%b4%da%af%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af/#respond Mon, 16 Jan 2023 13:48:33 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6918 محمدرضا شالگونی

سرکوب مدنی ، هرقدر هم ملایم باشد ، در مقایسه با سرکوب سیاسی ، قربانیان بسیار گسترده ای دارد که مهار آنها به نظارت روزمره و دائمی نیاز دارد. در ایرانِ زیر یوغ جمهوری اسلامی زنان پرشمارترین قربانیان سرکوب مدنی هستند. با توجه به این رویارویی دائمی زنان با دستگاه های حکومتی ، طبیعی است که نخستین جرقه های خیزش توده ای علیه این رژیم جهنمی از میان زنان برخیزد.

“یک مغز و صد بیم عسس/ فکر است در چارقدم” (سیمین بهبهانی)

خیزشی که در اعتراض به قتل  مظلومانه ژینا (مهسا) امینی برانگیخته شد ، بدون گسست هم چنان ادامه دارد و با فراز و فرودهایی در چهار گوشه کشور گسترده شده است. این خیزش انقلابی فقط شورشی علیه حجاب اجباری نیست ، بلکه شورشی است علیه موجودیت جمهوری اسلامی با پیشگامی آشکار زنان ، به ویژه نسل جوان زنان ایران.

برای دست یابی به درک روشنی از ظرفیت ها و چشم اندازهای این خیزش بی سابقه باید دید چرا زنان نقش مهمی در شکل گیری و تداوم تاکنونی آن داشته اند. برای پاسخ به این سؤال ناگزیر باید به چند سؤال دیگر پاسخ بدهیم:

۱ – چرا اعتراض به حجاب اجباری به خیزش بزرگی علیه موجودیت جمهوری اسلامی تبدیل شد؟    

در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی تقریباً هیچ وقت مردم ایران خاموش نبوده اند ؛ حتی در دهه ۱۳۶۰ بخش قابل توجهی از مردم به شیوه های مختلف مخالفت شان را با حاکمان در مقیاس توده ای نشان می دادند. اما در پنج – شش سال گذشته رویارویی توده ای مردم با این رژیم شدت بی سابقه ای داشته است. در این سال ها علاوه بر شورش های بزرگ مردم در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ ، شاهد صدها اعتصاب و اعتراض و تجمع مهم زحمتکشان کشور بوده ایم که البته غالباً از سطح مطالبات مشخص فراتر نمی رفتند ؛ اما اعتراض به حجاب اجباری که با مرگ ژینا امینی برانگیخته شد ، بلافاصله خصلت سراسری پیدا کرد و به خیزشی علیه موجودیت رژیم تبدیل شد ؛ چرا؟

برای پاسخ به این سؤال باید به چند نکته توجه داشته باشیم: نخستین عاملی که خشم توده ای و سراسری ایرانیان را برانگیخت ، بی هیچ تردید ، کشته شدن مظلومانه یک دختر جوان معصوم به دست گشت ارشاد بود. بخش بزرگی از ایرانیان واقعاً احساس کردند به جای ژینا ، دختر ، خواهر ، مادر یا همسرشان می توانست به همین سرنوشت گرفتار شود. تصادفی نبود که در سراسر ایران مردم نشان دادند که سوگوار مظلومیت این دختر معصوم هستند و او را “دختر ملت ایران” نامیدند.

 دومین عاملی که این قتل را به جرقه یک خیزش سراسری تبدیل کرد ، واکنش فوری و محکم کردستان بود. برای سپاسگزاری از این اقدام کردهای عزیز ما بود که در مناطق دیگر کشور ، مردم شعار “کردستان ، کردستان ، چشم و چراغ ایران” را سر دادند. می دانیم که ژینا نخستین دختری نبود که چراغ زندگی اش به دست این “مردان خدا” خاموش شد. پیش از او دهها دختر معصوم دیگر به همین سرنوشت گرفتار آمده بودند بی آن که موجب برانگیخته شدن یک جنبش توده ای شده باشند. به عنوان مثال کافی است فقط به دو نمونه اشاره کنم: سرنوشت اندوه بار سحر خدایاری را به یاد بیاوریم که در اسفند ۹۷ به “جرم” تلاش برای تماشای بازی تیم محبوب اش ، هنگام ورود به ورزشگاه آزادی با لباس پسرانه دستگیر شد و در اعتراض به مصیبت هایی که دستگاه “عدالت اسلامی” برسرش آوار کرده بود ، در شهریور ۹۸ ، در مقابل “دادگاه انقلاب تهران” ناگزیر به خودسوزی شد و پس از آن مرگ دردناک ، با نام مهرآمیز “دختر آبی” در خاطره توده ای مردم ایران به یادگار ماند. نمونه دیگر زهرا بنی یعقوب بود ؛ پزشک جوانی که هنگام قدم زدن با نامزدش در یکی از پارک های همدان  توسط اوباش “امر به معروف و نهی از منکر” دستگیر شد و مانند ژینا ، زیر ضرب و شتم آنها در بازداشتگاه کشته شد.

سومین عاملی که در برانگیختن این خیزش نقش مهمی داشت و می توان گفت حتی تعیین کننده بود ، فضای انفجارآمیزی بود که در پنج – شش سال اخیر در نتیجه بی اعتنایی کامل دستگاه ولایت به خواست های حیاتی مردم شکل گرفته بود. در این سال ها فروپاشی اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران دامنه بی سابقه ای پیدا کرد و اکثریت بزرگ مردم به زیر خط فقر فروغلتیدند ، اما خامنه ای با یکه تازی و بی اعتنایی خیره کننده ای همه پوشش های عوام فریبانه ظاهری جمهوری اسلامی را کنار زد و استبداد کاملاً عریان شده ولایت فقیه در برابر دید همگان قرار گرفت ، تا جایی که حتی سازشکارترین بخش های اصلاح طلبان حکومتی نیز ناگزیر شدند از حکومت فاصله بگیرند. در چنین فضایی  مرگ مظلومانه ژینا امینی همچون جرقه ای در انبار باروت بود.

و بالاخره ، نقش حجاب در فرهنگ جمهوری اسلامی چهارمین عاملی بود که اعتراض به اجباری بودن آن را به خیزشی بی سابقه علیه نظام تبدیل کرد. منشأء تاریخی حجاب (در معنای امروزی آن) هرچه باشد ، حجاب اجباری در تمام دوران موجودیت جمهوری اسلامی ، مشهودترین نماد حاکمیت فقه و اقتدار ولی فقیه بوده است. به عبارت دیگر ، جمهوری اسلامی (آگاهانه یا ناآگاهانه) عملاً حجاب اجباری را به پرچم موجودیت خودش تبدیل کرده است. بنابراین هر مخالفتی با حجاب اجباری ناگزیر به اقدامی علیه موجودیت رژیم تبدیل می شود. اما فراموش نباید کرد که اجباری کردن حجاب فقط وسیله ای برای دفاع از یک فرهنگ سنتی نیست ، بلکه آخوندهای حاکم آن را همچون اهرمی برای کنترل زنان در فضای عمومی به کار می گیرند و می کوشند تا حد ممکن از گسترش حضور آنان در فضای عمومی جلوگیری کنند. در نتیجه ، هرچه جلوتر آمده ایم مسأله حجاب اجباری با آهنگی فزاینده به خط مقدم رویارویی روزمرۀ حکومت با مخالفان اش درآمده و طبیعی است که فشار آن را بیش از همه زنان (و مخصوصاَ زنان جوان) احساس می کنند. در چنین فضایی زنان همیشه زیر نظر گزمه های رژیم قرار دارند و هر حرکت کوچکی می تواند به معنای زیر پا گذاشتن خط قرمزهای رژیم تعبیر شود و به مصیبت های بزرگی بیانجامد.     

۲ – آیا نقش برجسته زنان در این خیزش تصادفی است؟

جمهوری اسلامی سیستم آپارتاید تو- در- تویی ایجاد کرده است که بدون آن استبداد فقاهتی نمی تواند دوام بیاورد. زنان ، یعنی نیمی از جمعیت کشور ، بزرگترین قربانیان این سیستم آپارتاید هستند که تا حاکمیت فقه پابرجاست ، نمی توانند به برابری (حتی صوری) با مردان دست یابند ، زیرا طبق قوانین اسلامی کهتری زنان یکی از مسلّمات “احکام الهی” است و هرنوع عقب نشینی از آن ، ناگزیر ، به فروپاشی “ولایت فقیه” ، یعنی بنیاد نظری جمهوری اسلامی می انجامد. فراتر ازاین ، ما در صورتی می توانیم به برابری زنان و مردان ، دست کم در سطح قوانین رسمی کشور ، دست یابیم که نه تنها جمهوری اسلامی را براندازیم بلکه حاکمیت قوانین اسلامی را نیز برچینیم و یک دولت غیردینی (سکولار) ایجاد کنیم. به یاد داشته باشیم که حاکمیت قوانین فقه اسلامی در ایران با شکل گیری جمهوری اسلامی شروع نشده ، بلکه قانون اساسی مشروطیت نیز این حاکمیت را به عنوان یک اصل غیرقابل بحث پذیرفته بود و حتی نهادی برای نظارت روحانیت شیعه بر روند قانون گذاری تعیین کرده بود تا از تصویب هر نوع قانون خلاف احکام فقه اسلامی جلوگیری کند ؛ نهادی که در واقع الگوی اولیه همین “شورای نگهبان” جمهوری اسلامی بود. برای درک روشن تر این مسأله باید به یاد داشته باشیم که پذیرش برابری زن و مرد در صورتی امکان پذیر است که نه تنها احکام فقه (مذاهب مختلف اسلامی) بلکه حتی دستورات قرآن ( به عنوان مهم ترین پایه فقه و راهنمای آسمانی معتبر تا روز قیامت) نیز از نظام حقوقی کشور کنار گذاشته شود. توجه باید داشت که کهتری زن در قرآن صریح تر از ان است که بشود نادیده اش گرفت. کافی است به چند نمونه از دستورات قرآن در مورد این مسأله توجه کنیم:

  • آیه ۳۴ سوره نساء : “مردان بر زنان تسلط دارند چرا که خداوند بعضی [ از انسان ها] را بر بعضی دیگر برتری بخشیده است … زنانِ شایسته آنانند که مطیع باشند … و آن زنانی را که از نافرمانی شان نگرانید نصیحت کنید و در خوابگاه ها از آنان دوری کنید و کتک شان بزنید. پس اگر از شما اطاعت کردند ، دیگر زیاده روی نکنید...”.

  • آیه ۱۷۸ سوره بقره : “ای کسانی که ایمان آورده اید ، در باره کشته شدگان بر شما قصاص مقرر شده است : آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن …”.

 • آیه ۱۱ سوره نساء : “خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می کند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است …”.

• آیه ۲۸۲ سوره بقره : “ای کسانی که ایمان آورده اید ، اگر وامی تا مدتی معین به یکدیگر دادید ، آن را بنویسید … و دو شاهد مرد از خودتان را بر آن شاهد بگیرید. اگر دو مرد نبود یک مرد و دو زن از کسانی که رضایت دارید که شاهد باشند ، تا اگر یکی از زنان فراموش کرد دیگری به یادش بیاورد …”.

نگاهی به همین موارد نشان می دهد که قرآن اولاً زن را انسانی کهتر از مرد می داند و برضرورت اطاعت زن از شوهرش تأکید دارد و حتی به مرد اجازه می دهد که زنش را کتک بزند ؛ ثانیاً حقوق زن را نصف مرد می داند و حتی حق حیات زن را کمتر از مرد ؛ یعنی اگر مردی زنی را کشت ، حکم قصاص در مورد او در حد پرداخت خون بها خواهد بود که معادل نیمی از خون بهای یک مرد است ؛ ثالثاً زن را در مقایسه با مرد ، انسان ناقص العقلی می نگرد که حتی حافظه اش ضعیف تر از مرد است.

اعتقاد به این نابرابری البته مختص اسلام نیست و در هزار و چهار صد سال پیش شاید در غالب فرهنگ های شناخته شده اعتقاد مقبولی بوده ، اما در دنیای امروزی ، بی هیچ تردید ، نظر هولناکی است که نتایج هولناک تری به بار می آورد. می دانیم که حتی جمهوری اسلامی ترجیح می دهد اعتقاد به ناقص العقل بودن زن را تا حد امکان مسکوت بگذارد ، همان طور که در باره اعتقاد به برده داری در اسلام سعی دارند سکوت بکنند. ولی حکومتی که ضرورت اجرای فقه اسلامی را دلیل وجودی خودش می نامد ، مسلماً نمی تواند برابری زن و مرد را بپذیرد. در واقع تأکید بر این نابرابری یکی از بزرگ ترین عوامل نابهنگامی ویران گر جمهوری اسلامی است که نه می تواند نیمی از جمعیت کشور را کاملاً در راستای ایدئولوژی حکومتی مهار کند و نه می تواند از این اصلی که “مقدس” اش می نامد ، عقب نشینی کند. و درست به همین دلیل ، زنان پرشمارترین بخش ناراضی از این رژیم هستند که رویارویی شان با آن با آهنگی شتابان گسترش می یابد.

در جمهوری اسلامی زنان نه تنها شهروند درجه دوم هستند ، بلکه همیشه در معرض سرکوب روزمره قرار دارند. زیرا جمهوری اسلامی دیکتاتوری نابهنگامی است که فقط به سرکوب سیاسی بسنده نمی کند ، بلکه برای حفظ خود ناگزیر است به طور پیگیر سرکوب مدنی گسترده ای نیز راه بیندازد تا بتواند ارزش ها و قوانین یک جامعه شتر چرانی را (که پانزده قرن پیش زادگاه اسلام بوده) در دنیای امروز برجامعه ما تحمیل کند. اما سرکوب مدنی ، هرقدر هم ملایم باشد ، در مقایسه با سرکوب سیاسی ، قربانیان بسیار گسترده ای دارد که مهار آنها به نظارت روزمره و دائمی نیاز دارد. در ایرانِ زیر یوغ جمهوری اسلامی زنان پرشمارترین قربانیان سرکوب مدنی هستند. با توجه به این رویارویی دائمی زنان با دستگاه های حکومتی ، طبیعی است که نخستین جرقه های خیزش توده ای علیه این رژیم جهنمی از میان زنان برخیزد.

۳ – اما این خیزش زنانه علیه جمهوری اسلامی چرا حالا چهل و سه سال پس از آغاز حاکمیت جمهوری اسلامی شکل گرفت؟

 شورش علیه حجاب اجباری بدون بیداری اکثریت بزرگ مردم ایران و شکل گیری نفرت عمومی از جمهوری اسلامی نمی توانست همه گانی شود و این احتیاج به زمان داشت. حالا این بیداری عمومی به وجود آمده است و می بینیم که حتی بسیاری از زنان محجّبه نیز مخالف حجاب اجباری هستند.

عوامل زیادی در گسترش رویارویی زنان ایران با جمهوری اسلامی نقش دارند که با توجه به آنها پویایی و گسترۀ این رویارویی را بهتر می توان دریافت:

 نخستین عاملی که زنان را به رویارویی با جمهوری اسلامی کشاند شوکی بود که اعلام سیاست های زن ستیزانه جمهوری اسلامی بر زنان پیشرو ایران وارد کرد. آنان به اعتراض های گسترده ای دست زدند و تلاش کردند نیروهای سیاسی مترقی را به مخالفت با این سیاست های واپسگرا بکشانند. فراموش نکنیم که بخشی از زنان ایران از همان آغاز مطرح شدن حجاب اجباری (که در واقع اهرمی است برای حفظ و تحکیم نابرابری زن و مرد) به مخالفت با آن برخاستند. وقتی در اسفند ۵۷ خمینی ضرورت رعایت حجاب اسلامی را (مخصوصاً در ادارات) مطرح کرد ، دو روز بعد ، به مناسبت ۸ مارس هزاران نفر از زنان به طور خود جوش ، تظاهرات بزرگی را علیه حجاب اجباری در مقابل دانشگاه تهران و پس از آن در مقابل وزارت دادگستری و ورزشگاه امجدیه برگزار کردند و اعتراض شان را با شعارهایی مانند : “در بهار آزادی ، جای حق زن خالی” ، “آزادی زنانه حق مسلم ماست” ، “برابری ، برادری ، نه چادر و نه روسری”  ، “نه روسری ، نه توسری” ، “استبداد به هر شکل محکوم است” ، “زن و مرد شهید شدند ، هر دو باید آزاد باشند” ، بیان کردند. متأسفانه غالب سازمان های سیاسی و حتی چپ از این اعتراض ها حمایت نکردند و بدتر از همه بعضی ها سازماندهی این اعتراض ها را به سلطنت طلبان و هواداران بختیار نسبت دادند. با این همه ، همان اعتراض ها باعث شد که جمهوری اسلامی اجباری کردن حجاب را چند سالی عقب بیندازد و در سال ۱۳۶۲ بود که توانست آن را بر جامعه تحمیل کند. البته پس از آن نیز بسیاری از زنان مبارز مخالفت با آن را به شیوه های گوناگون پی گرفتند و بعضی از آنان در این مبارزه حتی جان شان را از دست دادند. به عنوان نمونه کافی است مثلاً هما دارابی (پزشک و فعال سیاسی) را به یاد بیاوریم که در دوم اسفند ۱۳۷۳ به عنوان اعتراض علیه حجاب اجباری در یکی از خیابان های نزدیک میدان تجریش خودش را به آتش کشید و فردای آن روز در نتیجه شدت سوختگی جان باخت.

هرچند آخوندهای حاکم موفق شدند قوانین زن ستیزانه شریعت را بر جامعه تحمیل کنند ، اما با همین کار ، ناخواسته ، بیداری زنان ایران را شتاب دادند. البته زنانی که به مقابله با سیاست های زن ستیزانه جمهوری اسلامی برخاستند ، در آغاز از حمایت فعال اکثریت زنان برخوردار نبودند ، اما با گذشت زمان ، رویارویی زنان با جمهوری اسلامی بسیار گسترده شد و اکنون به جرأت می توان گفت که اکثریت زنان ایران به درجات مختلف ، در رویارویی روزمره با این رژیم قرار دارند.

از همان آغاز زنان پیشرو برای مقابله با حجاب اجباری و سیاست های زن ستیزانه رژیم تلاش کردند تا حد امکان روسری ها را عقب بکشند و با روی آوردن به شکل هایی از نافرمانی مدنی تا حد ممکن حجاب مورد نظر و مطلوب روحانیت را پس بزنند ؛ تلاشی که با آهنگ نسبتاً پرشتاب دامنه ای توده ای پیدا کرد.

عامل دیگری که در گسترش رویارویی زنان با جمهوری اسلامی نقش مهمی داشت ، تناقض های وجودی خودِ رژیم بود. جمهوری اسلامی حکومت نا بهنگامی است که برای اجرای شریعت اسلامی ناگزیر است بعضی از قوانین همین شریعت را (دست کم به طور موقت) نادیده بگیرد: آنها چون نمی توانستند زنان را به خانه برگردانند ، کوشیدند آنان را در راستای منافع حاکمیت خودشان سازمان بدهند. از جمله کوشیدند تا حد امکان در فضای عمومی زنان را از مردان جدا سازند و فضاهای جداگانه زنانه و مردانه درست کنند. متمرکز ترین این جداسازی ها را در نظام آموزش و بهداشت سازمان دادند. اما برای این کار آنها به افزایش کارکنان زن در این دو حوزه نیاز داشتند و این بدون پذیرش و هموارسازی ورود زنان به آموزش عالی امکان ناپذیر بود. نتیجه این وضع افزایش شتابان زنان تحصیل کرده و دانشگاه دیده بود. طبق آمار موجود نرخ باسوادی زنان از ۳۶ در صد در سال ۵۶ به ۹۵ در صد در سال ۹۷ افزایش یافت و سهم زنان در آموزش عالی از ۱۵ در صد به  ۶۰ در صد رسید.

همین تناقض های وجودی جمهوری اسلامی باعث تغییر رویکرد خانواده های سنتی نسبت به تحصیلات عالی دختران شد. آنهایی که پیش از انقلاب تحصیل دختران را حتی در سطح دبیرستان جایز نمی دانستند ، در فضایی که روحانیت حاکم ایجاد کرده بود ، حاضر شدند “بدون نگرانی” دختران شان را به دانشگاه ها بفرستند. به این ترتیب حتی پای دختران خانواده های سنتی نیز یواش یواش به فضای عمومی باز شد.

جنبه دیگری از تناقض های وجودی جمهوری اسلامی که پای بسیاری از زنان را به فضای عمومی باز کرد ، طرح کنترل جمعیت بود. پس از انقلاب ۵۷ ، در نتیجه کنار گذاشته شدن سیاست های جمعیتی رژیم شاه و تأکید رژیم آخوندی و شخص خمینی به داشتن فرزندان بیشتر ، جمعیت کشور چنان جهش آسا افزایش یافت که در فاصله دو دهه   تقریباً به دو برابر جمعیت سال ۱۳۵۵ رسید. نگرانی از پی آمدهای اقتصادی و اجتماعی افزایش انفجاری جمعیت آخوندهای حاکم را ناگزیر کرد به جای چسبیدن به احکام شریعت ، به “مصلحت نظام” رو بیاورند و با شعار “دو بچه کافی است” و “فرزند کمتر ، زندگی بهتر” ، در سال ۱۳۶۸ سیاست کنترل جمعیت را بپذیرند ؛ سیاستی که به سریع ترین کاهش ثبت شده در نرخ رشد جمعیت یک کشور (در سطح جهانی) منجر شد. این سیاست کاهش نرخ رشد جمعیت یکی از مهم ترین عواملی بود که ساختار خانواده سنتی پدرسالار را تضعیف کرد ؛ در نتیجه زنان بیشتری توانستند به آموزش و بازار کار دسترسی پیدا کنند ، جایگاه اجتماعی جدیدی داشته باشند و پای شان به فضای عمومی باز بشود. با ظاهر شدن این دگرگونی های اجتماعی ، هسته مرکزی رژیم که خانواده سنتی را پاسدار اصلی ارزش های دینی و “سبک زندگی اسلامی” می داند ، از اواخر دهه ۱۳۸۰ با طرح کنترل جمعیت به مخالفت برخاست و بار دیگر تلاش خود را برای افزایش نرخ رشد جمعیت و بازگرداندن زنان به خانه از سر گرفت. اما دیگر دیر شده بود. آمار موجود نشان می دهد که نرخ رشد جمعیت اکنون حتی از ۱ درصد پائین تر می رود. حالا اکثریت زنان ایران دیگر اعتنایی به “سبک زندگی اسلامی” ندارند و حاضر نیستند بی توجه به شرایط زندگی خود و خانواده شان به فرزند آوری اولویت بدهند. در واقع دگرگون شدن درک زنان از جایگاه اجتماعی شان باعث شده که تلاش برای دسترسی به آموزش و بازار کار و رسیدن به شرایط و جایگاه اجتماعی بهتر به مهم ترین اولویت زندگی آنان تبدیل شود.

گسترش شتابان شهرنشینی عامل دیگری بود که در باز شدن پای زنان به فضای عمومی (و بنابراین ایجاد زمینه مساعد برای افزایش رویارویی زنان با رژیم اسلامی) نقش بسیار مهمی داشت. در آستانه انقلاب ۵۷ کمتر از ۵۰ درصد جمعیت ایران شهرنشین بود ، این نسبت حالا ۷۸ درصد است. از این مهم تر ، اکنون بیش از ۳۶ در صد جمعیت شهری و بیش از یک چهارم جمعیت کل کشور در ۸ شهر زندگی می کنند و بیش از نصف جمعیت کشور در شهرهایی که بیش ۲۵۰ هزار نفر جمعیت دارند. در ایران امروز اکثر خانواده های شهری ، به ویژه در شهرهای بزرگ ، نمی توانند با یک نان آور هزینه های زندگی شان را تأمین کنند ؛ بنابراین بسیاری از زنان ناگزیرند به کار مزدی روی بیاورند. اما در نتیجه محدودیت های بیکرانی که جمهوری اسلامی بر زنان کشور تحمیل می کند ، اشتغال زنان بسیار ناچیز است و اشتغال رسمی آنان  ناچیزتر.

یکی دیگر از تناقضات وجودی جمهوری اسلامی این بود که هرچه روابط اقتصادی -اجتماعی ایران (در نتیجه مجموعه ای از شرایط داخلی و بین المللی) تغییر می کرد ، نابهنگامی آن شدت می یافت و ویرانگرتر و تحمل ناپذیرتر می شد. و این مهم ترین عاملی بود که زنان ایران را به رویارویی فزاینده با حاکمان اسلامی می کشاند. با نگاهی به آمار موجود مصیبت هایی را که این نابهنگامی ویرانگر بر زنان ایران تحمیل می کند ، بهتر می توان دریافت:

در بهار امسال نسبت افراد شاغل به جمعیت حاضر در سن کار در مورد مردان ۶۳ در صد بوده ودر مورد زنان کمتر از ۱۱ درصد ؛ به عبارت دیگر ، تنها حدود یک دهم زنان کشور شاغل بوده اند ، در حالی که این نسبت چند سال قبل حدود ۱۴ در صد بوده. این نابرابری شدید حتی در مورد افراد دانشگاه دیده هم قابل مشاهده است: بیکاری زنان دانشگاه دیده در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد بیش از دو برابر بیکاری مردان دانشگاه دیده است و در سطح دکترا بیش از سه برابر. در نتیجۀ سیاست های زن ستیزانه جمهوری اسلامی همزمان با افزایش ورود زنان به دانشگاه از نسبت اشتغال آنان کاسته شده است. وضعیت اشتغال زنان در ایران در مقایسه با بعضی کشورهای همسایه ، مانند قطر ، ترکیه و حتی عربستان سعودی ، بدتر است. در ترکیه و قطر بیش از ۴۰ در صد مشاغل در اختیار زنان است. میانگین نرخ مشارکت اقتصادی کل (زنان و مردان) در جهان حدود ۶۰ درصد است و در ایران ۴۱ درصد ؛ یعنی این شاخص در ایران ۱۹ در صد پائین تر از میانگین جهانی است. این ضعف اقتصاد ایران نتیجه مشارکت اقتصادی بسیار پائین زنان در کشور آخوند زده ماست. البته در زندگی واقعی “مشارکت اقتصادی” زنان ایران کم نشده ، بلکه بسیار بیشتر شده است اما در آمار موجود انعکاس نمی یابد ، زیرا اکثریت زنانی که کار می کنند ناگزیرند به خاطر محدودیت های بی پایانی که جمهوری اسلامی برای کار زنان ایجاد کرده ، به صورت سیاه کار کنند و از هر نوع قرارداد و بیمه محروم اند. البته نابرابری جنسیتی هنوز هم در همه کشورها وجود دارد. حدود ۶۰ درصد زنان در مقیاس جهانی در مشاغل غیر رسمی کار می کنند و در نتیجه ، درآمد و پس انداز کمتری دارند و بیشتر از مردان با فقر روبرو هستند. اما مصیبت های زنان ایران ابعاد و دامنۀ بسیار بیشتری دارد. این نابرابری باعث شده که در ایران فقر زنانه تر از حتی بعضی از کشورهای همسایه باشد. آمار نشان می دهد که در ایران ۷۰ در صد فقیرترین دهک اقتصادی را زنان سرپرست خانوار تشکیل می دهند. بر اساس آمار موجود ، در دی ماه ۱۴۰۰ بیش از سه میلیون زن سرپرست خانوار وجود داشته و در ۱۰ سال گذشته تعداد خانواده های دارای سرپرست زن نسبت به مردان ۵۸ در صد افزایش یافته است. طبق قوانین عهد بوقی جمهوری اسلامی ، زنان بدون اجازه شوهر حق کار و حتی ادامه تحصیل ندارند. حتی اکثریت قاطع زنان شاغل ناگزیرند کار خانگی را نیز خودشان انجام بدهند و شوهران شان هیچ تعهدی برای کمک به آنان ندارند. در قوانین جمهوری اسلامی هیچ حمایتی از زنان خانه دار وجود ندارد. زنان عملاً حتی حق طلاق هم ندارند و اگر زنی به خاطر اختلاف یا سرخوردگی از شوهرش بخواهد از او طلاق بگیرد ، با موانعی روبرو می شود که کنار زدن آنها عملاً ناممکن است ؛ در حالی که مرد اگر بخواهد زن اش را طلاق بدهد به راحتی می تواند این کار را بکند. بسیاری از زنان به دلیل ناتوانی اقتصادی و مالی ناگزیرند بسیاری از زورگویی ها را تحمل کنند و دَم برنیاورند ، زیرا هیچ در آمد و تکیه گاهی ندارند. حتی غالب زنانی که کار می کنند در عمل ناگزیر می شوند درآمدشان را در اختیار شوهرشان بگذارند بی آن که بتوانند کنترلی بر دخل و خرج خانواده داشته باشند. این بی حقی مخصوصاً در بخش کشاورزی و مناطق روستایی چشم گیرتر است. در این بخش در بسیاری از مناطق کشور معمولاً زنان بیشتر از مردان کار می کنند ، اما سهم آنان در درآمد خانواده اصلاً به حساب نمی آید و آنان غالباً ناگزیرند درآمد حاصل از کارهای دستی شان (مانند قالی بافی و گلیم بافی) را هم در اختیار شوهران شان بگذارند. اکنون با اجرایی شدن “قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت” که با هدف افزایش ازدواج ، فرزندآوری و رشد جمعیت تدوین وتصویب شده است ،بی حقی زنان بازهم تشدید خواهد شد.

با توجه به همه عوامل یاد شده ، رویارویی زنان با جمهوری اسلامی ، به ویژه در دهه اخیر ، خصلت کاملاً انفجاری پیدا کرده و نسل جوان زنان ایران آپارتاید جنسیتی حاکم را تحمل ناپذیر می یابند و به شیوه های مختلف علیه آن شورش می کنند.

۴ – آیا زنان مسائل و منافع مشترکی دارند؟

بعضی ها در واکنش به شعار “زن ، زندگی ، آزادی” می گویند زنان جمع اجتماعی همگنی نیستند و بنابراین با مسائل متفاوتی روبرو هستند. در این گفته حقیقتی وجود دارد اما حقیقیت بزرگ تری نادیده گرفته می شود. تردیدی نمی توان داشت که زنان نیز مانند مردان به طبقات اجتماعی و اقوام مختلفی تعلق دارند ، با فرهنگ ها و باورهای متفاوت. اما در نظامی که آپارتاید جنسیتی را به پرچم موجودیت خود تبدیل کرده و زنان را به رده اجتماعی – سیاسی پائین تر از مردان می راند ، مسلم است که زنان با مسائل مشترکی روبرو می شوند و بنابراین منافع مشترکی پیدا می کنند. همان طور که مثلاً در افریقای جنوبی زیر سلطه نژاد پرستان سفید پوست ، سیاه پوستان آن کشور ، صرف نظر از تفاوت های اجتماعی و اقتصادی  شان، همه  شهروندان درجه دوم بودند و عملاً از اسارت و سرکوب نژادی رنج می بردند. البته اشتراک منافع زنان در مقابل جمهوری اسلامی به معنای این نیست که آنها در همه حوزه های اجتماعی خواست های مشابه و واحدی دارند. مثلاً مخالفت با حجاب اجباری بیشتر در میان زنان طبقه متوسط شهری است ؛ در حالی که زنان شهریِ متعلق به طبقه پائین پیش و بیش از هر چیز دیگر ناگزیرند با مشکلات تأمین معاش خود و خانواده شان کلنجار بروند و حتی اگر مخالف حجاب اجباری هم باشند ، ممکن است نتوانند مخالفت شان را نشان بدهند. اما قاعدتاً همه این زنان با بی حقی زن مخالف هستند و بنابراین می توانند علیه زن ستیزی جمهوری اسلامی مبارزه کنند ، هرچند شیوه های مبارزه همه شان یکسان نباشد. جنبش زنان علیه جمهوری اسلامی در صورتی می تواند واقعاً فراگیر بشود و توده عظیم زنان را به صفوف مبارزه فعال بکشاند که ضمن تکیه بر اشتراک منافع آنان در پیکار علیه آپارتاید جنسیتی و (فراتر از آن) هر شکلی از مردسالاری ، به تنوع خواست ها و اولویت های بخش های مختلف زنان نیز توجه بشود و همه آنها از حمایت کل جنبش زنان برخوردار شوند.

بنابراین ، برای گسترش و عمق یابی جنبش شکوهمندی که با شعار “زن ، زندگی ، آزادی” راه افتاده ، باید مبارزه علیه نابرابری جنسیتی را با مبارزه طبقاتی پیوند زد و با تأکید بر مسائل و مشکلات زنان زحمتکش و تهیدست ، فضایی به وجود آورد که توده عظیم این زنان رنجبر بتوانند به میدان پیکارهای سرنوشت ساز آزادی خواهی و برابری طلبی سرازیر شوند و همراه همه بخش های اردوی رهایی ، سنگرهای استبداد و نابرابری را درهم بکوبند.

همین جا باید یادآوری کنم که برخلاف تصور بعضی از جریان های چپ ، مبارزه زنان علیه نابرابری جنسیتی ، هر چند بدون پیوند با مبارزه طبقاتی نمی تواند مرد سالاری را براندازد ، ولی زیر مجموعه مبارزه طبقاتی نیست. فراموش نکنیم که مبارزه طبقاتی معطوف به سوسیالیسم بدون پیوند با همه پیکارهای دموکراتیک برای دست یابی به آزادی و برابری عموم افراد انسانی )یا به تعبیر مانیفست کمونیست: بدون “پیروزی در نبرد دموکراسی”) نمی تواند به هدف خود دست یابد. تاکنون نیز همه دگرگونی های رو به جلو در سراسر سیاره ما از طریق پیوند مبارزه طبقاتی با مبارزات دموکراتیک علیه انواع تبعیض ها و نابرابری ها پیش رفته است. فراموش نباید کرد که تاکنون جنبش سوسیالیستی در پیش راندن همه پیکارهای دموکراتیک (از مبارزات ضد استعماری گرفته تا مبارزه علیه نژاد پرستی و ستم ملی ، مبارزه برای دست یابی به حق رأی عمومی ، مبارزه علیه تبعیض های جنسیتی و جنسی ، مبارزه علیه اشکال مختلف تاریک اندیشی مذهبی و …) در غالب کشورها به طور مستقیم یا غیر مستقیم ، نقش بسیار مهمی داشته است. به ویژه در راه اندازی مبارزه توده ای علیه ستم جنسیتی و برای برابری همه جانبه زنان با مردان نقش جنبش سوسیالیستی واقعاً تعیین کننده بوده است.

۵ – حال برگردیم به سؤال اصلی: چرا پیشگامی زنان در برانگیختن و تداوم خیزش کنونی مهم است؟

مبارزه زنان برای برابری همه جانبه با مردان متأسفانه هنوز در هیچ کشوری به پیروزی نهایی دست نیافته است و تا سرمایه داری پا برجاست ، به احتمال زیاد ، دست نخواهد یافت. اما ما در ایران آخوند زده با مشکل مضاعفی روبرو هستیم : بی تردید ، جمهوری اسلامی یک دولت سرمایه داری است ، اما نه یک دولت معمولی ، بلکه دولتی نابهنگام که علاوه بر تحمیل انواع مختلف بهره کشی های سرمایه داری ، می کوشد ارزش ها و قوانین بسیار قدیمی یک جامعه شترچرانی را بر مردم این کشور تحمیل کند. حاکمان جمهوری اسلامی حاضر نیستند حتی برده داری پذیرفته شده در قرآن و فقه اسلامی را صراحتاً و قطعاً مردود اعلام کنند. نظام ولایت فقیه رسالت و دلیل وجودی خود را اجرای قوانین فقه شیعه اثنی عشری می داند. بنابراین سیستم آپارتاید تو در تویی ایجاد کرده است و می کوشد پایه های آن را محکم تر سازد. در این سیستم آپارتاید کسانی حق “کامل” شهروندی دارند که به اصول و فروع مذهب شیعه دوازده امامی و ضرورت اجرای قوانین فقه آن باور داشته باشند و مهم تر از آن ، با “التزام عملی” به “ولایت مطلقه فقیه” ، آماده اجرای فرامین نیمه خدایی سلطان مستبدی باشند که ولی فقیه نامیده می شود. بقیه جمعیت کشور ، از زنان و مسلمانان غیر شیعه گرفته تا پیروان ادیان دیگر و افراد غیر مذهبی ، به درجات مختلف از حق شهروندی و گاهی حتی از حق حیات محروم می شوند.

باز هم یادآوری می کنم که زنان بزرگ ترین و (به لحاظ ظرفیت های نهفته شان) پر توان ترین قربانیان این سیستم آپارتاید هستند ، به چند دلیل : یک – نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند ؛ دو –  نیمی از جمعیت همه لایه های اجتماعی را تشکیل می دهند و بنابراین برای مقابله با اجرای قوانین زن ستیزانه شریعت ، می توانند همنوایی اجتماعی به وجود بیاورند ؛ سه – اکنون با تجربه چهل و چند سال گذشته ، ذهنیت عمومی ایرانیان با آهنگی شتابان ، قوانین شریعت در مورد کهتری زنان را تحمل ناپذیر می یابد. اگر شورش علیه حجاب اجباری بتواند خواستِ برابری زن و مرد را در مقیاس واقعاً توده ای و سراسری پیش بکشد ، می تواند سیستم آپارتاید جمهوری اسلامی را درهم بشکند. البته رژیم آخوندی نه از حجاب اجباری عقب نشینی خواهد کرد و نه از کهتری زنان ؛ حتی اگر ناگزیر باشد با نقض حجاب اجباری ملایم تر برخورد کند ، برابری زن و مرد را (هرچند به صورت ظاهری) تحمل نخواهد کرد. زیرا تن دادن آخوندهای حاکم به برابری زن و مرد ، دلیل وجودی جمهوری اسلامی را از بین خواهد برد و حتی مهم تر از آن ، راه جدایی دین از دولت (سکولاریسم) را هموار خواهد ساخت.

شورش بزرگ ترین بخش قربانیان سیستم آپارتاید جمهوری اسلامی ، به طور گریزناپذیر ، شورش قربانیان دیگر این سیستم جهنمی را برمی انگیزاند. تصادفی نیست که در خیزش انقلابی کنونی ، کردستان و بلوچستان ما نیز به داغ ترین کانون های اعتراض های توده ای تبدیل شده اند و به ویژه بر همبستگی شان با مردم سراسر ایران تأکید می کنند. در سیستم آپارتاید جمهوری اسلامی حتی مسلمانان سنی نیز از حق شهروندی برابر با شیعیان دوازده امامی محرومند. به یاد داشته باشیم که این رژیم آخوندی تاکنون حتی یک وزیر سنی نداشته است و در قانون اساسی آن تأکید می شود که رئیس جمهور کشور باید “مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور” باشد. تصادفی نیست که در متن این خیزش انقلابی حالا  یک روحانی شناخته شده و کاملاً معتقد به قوانین و احکام اسلامی (مانند مولوی عبدالحمید) بر حق شهروندی و حق حاکمیت همه مردم ایران تأکید می کند و حتی با صراحت به دفاع از حقوق شهروندی بهائیان کشور برخاسته است. در فضایی که خیزش انقلابی کنونی به وجود آورده ، هم اکنون روشن است که سیستم آپارتاید جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند دوام بیاورد و همچنین روشن است که جمهوری اسلامی نمی تواند از این سیستم تبعض های تو در تو عقب نشینی کند. ما هنوز در آغاز رویارویی سرنوشت ساز با جمهوری اسلامی هستیم ، اما هم اکنون روشن است که بیداری عمومی مردم ایران در نتیجه شوکی که حاکمیت نظام تاریک اندیش و تاریکی گستر آخوندی به وجود آورده ، فقط به سرنگونی این نظام جهنمی بسنده نخواهد کرد ، بلکه تا برچیدن قوانین مذهبی جا افتاده در تمام نهادهای حکومتی و جدایی دین از دولت پیش خواهد رفت. البته هیچ شک نباید داشت که پیروزی در این رویارویی سرنوشت ساز فقط با به میدان آمدن فعال زحمتکشان کشور ، یعنی اکثریت عظیم مردم ایران ، امکان پذیر است و گستره و عمق پیروزی را میزان مشارکت و سازمان یافتگی آنها تعیین خواهد کرد.

قدرت گیری آخوندهای شیعه در ایران به شکل بی سابقه ای گسترش جنبش های سیاسی اسلامی را در تمام کشورهای خاورمیانه بزرگ شتاب داد و اکنون به زیر کشیده شدن آنها در ایران ، بی تردید ، ضربه بزرگی به همه جنبش های ارتجاعی مذهبی در منطقه خواهد بود. و از همه مهم تر ، پیشگامی زنان ایران در مبارزه علیه جمهوری اسلامی ، الهام بخش همه جنبش های زنان خواهد شد ؛ نه تنها در کشورهای منطقه ما ، بلکه در سراسر جهان و نشانه های آن را هم اکنون می توان مشاهده کرد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%87%d9%85%db%8c%d8%aa-%d9%be%db%8c%d8%b4%da%af%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af/feed/ 0 6918
آزادی، یک ارزش یا یک هستی اجتماعی؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%db%8c%d8%a7-%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c%d8%9f/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%db%8c%d8%a7-%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c%d8%9f/#respond Tue, 27 Dec 2022 14:50:49 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6894 امید نیک (کاوه آهنگر)

در فلسفه سیاسی سنتی چپ و نیروهای اجتماعی ایران، مفهوم آزادی به صورت یک ارزش مطرح شده است و چه بسا در حالت افراطی آن را به انقلاب مشروطیت و اخذ شده از سنت های سیاسی اروپائی از قبیل لیبرالیسم و دموکراسی نسبت می‌دهند. یعنی آزادی خوب است، همان طور که کمک کردن به یک انسان فقیر و نیازمند خوب است، یا آزادی خوب است همان طور که وفای به عهد خوب است. خلاصه این که آن را در زمره‌ی ارزش‌های اجتماعی عرضه می‌کنند. بدین ترتیب آزادی را از طریق حق رای و انتخابات امکان‌پذیر می‌دانند. هر چند دانشمندان دوران روشنگری زمان انقلاب کبیر فرانسه بعد از انقلاب متوجه شدند که آزادی از طریق پارلمان حاصل نمی‌شود و آنچنان از پارلمانتاریسم سر خورده شدند که روی به سوی آنارشیسم و نهیلیسم آوردند (فلوبر،باکونین،…هگلین های چپ). دلیل این موضوع همان بود که که در بالا گفته شد؛ آزادی را یک معیار ارزشی تعریف کرده بودند، بعد همه و فلاسفه زودتر از همه متوجه می‌شوند که ماهیت آزادی ارزش‌ها نیست و ارزش‌ها نمی‌تواند شالوده آزادی باشد، بویژه با رشد سرمایه داری، پول معیار ارزش همه چیز شد و این مطلب تا آنجا پیش رفت که میزان پول شخص، معرف شخصیت او هم می‌شود.

نتیجه اینکه آزادی یک ارزش تعریف شده در جامعه سرمایه‌داری نیست. پس کجاست؟

در انتهای دوران اشتراکی اولیه و با فرو پاشیدن کمون‌ها و یا ترکیب آن‌ها باهم، سپیده دم رسیدن به جامعه طبقاتی بر آمد یافت. در این سپیده‌دمان جامعه‌ی طبقاتی، اسطوره‌های انسان تولد می‌یابند و در هر کجا که سخن از تمدن انسانی باشد، اسطوره‌های بشریت هم ظاهر می‌شوند. در میان تمام این اسطوره‌ها، قهرمانی متولد می‌شود که در جهت آزادی انسان پای به مبارزه با خدایان و یا حاکمان قدرتمند می‌گذارد؛ سیزیف، پرومته، هرکول در یونان، گیلگمش در بین النهرین، برهما در هند و…

بنابراین تب آزادی، از نفی سیطره‌ی موجودات ابر انسان و طبیعت بر انسان شروع می‌شود. در ابتدای روند کار، انسان به مبارزه با نیروهای کور طبیعت بر می‌خیزد و تلاش دارد تا با کار خود، خود را از قید و بندهای طبیعت برهاند. همین مبارزه پس از صورت‌بندی کامل جامعه طبقاتی به صورت مبارزات و انقلابات بندگان در مقابل خدایگان‌ها شروع می‌شود که تا به امروز در اشکال مختلف ظهور و بروز دارد.

به هر حال مفهوم آزادی بشر مقوله‌ای نیست که باید به صورت قانون از طرف یک نهاد سیاسی و اجتماعی برای بشر تدوین شود. برای روشن‌تر شدن مطلب باید به خود مارکس مراجعه کرد.

مارکس در کاپیتال به روشنی توضیح می‌دهد که در روند کار و ساختن و تولید، انسان متضمن مقصود است. در مقایسه کار یک معمار با کار یک زنبور عسل می‌گوید: «زنبور عسل کندوی خود را به مانند هزاران هزار سال پیش به همان شکل می‌سازد، در صورتی که ناکار آمدترین معماران پیش از ساختن خانه، آن را در ذهن خود دارند و در آن دخل و تصرف می‌کنند که فی‌المثل  این پنجره در کجا و در چه ابعادی ساخته شود.»

پس در روند کار متضمن مقصود، انسان حق انتخاب (آزادی) دارد، و حق انتخاب معنای اثبات را در دیالکتیک نفی و اثبات دارد.

مارکس در جای دیگر اضافه می‌کند: «برای شیر تفاوتی ندارد که این آهو یا گوزن یا خرگوش را شکار کند ولی یک دباغ که مقداری چرم در اختیار دارد می‌تواند انتخاب کند که با این چرم کفش بسازد یا کیف و یا دست کش. پس حق انتخاب(آزادی) در نفس و ماهیت روند کار است و در روند کار ساخته و پرداخته شده است. یعنی از زمانی که انسان می‌بایستی کار می‌کرد و طبیعت را به صورت دلخواه خود در می‌آورد و از آن استفاده می‌کرد، آزادی یعنی حق انتخاب هم برایش وجود داشته است.»

در این جا باید گفت مفهوم آزادی مانند مفهوم علم، زبان، هنر و…. در روند کار به عنوان یک هستی اجتماعی وجود داشته و خواهند داشت و همچنان که حکومت‌ها نمی‌توانند علم، زبان، هنر و…را از میان بردارند، امکان از میان بردن آزادی ماهوی وجود انسان را نیز نمی‌توانند از میان بردارند. به همین جهت حکومت هیچ دیکتاتوری و هیچ خودکامه و مستبدی چه چنگیز، تیمورلنگ، ناپلئون، هیتلر، استالین و… باقی نمانده است و مردم عادی به زبان ساده میگویند: «حکومت ظلم پایدار نیست». این جمله در بر دارنده هزاران سال تجربه انسانی است.

بنابرین آزادی یک ارزش و یا معیار ارزشی نیست، بلکه یک هستی اجتماعی است که در طول تاریخ با انسان تکامل یافته و تکامل خواهد یافت. آزادی را نمی‌توان در درون پارلمان‌ها دید، بلکه آزادی در درون تاریخ دیده می‌شود به همین جهت تمام دیکتاتورها از تاریخ نفرت دارند.

 چون آزادی یک هستی اجتماعی بر آمده از روند کار است، مستقل از فرد آدمی است و به تکامل خود بی توجه به اراده و نظریات افراد ادامه می‌دهد. هم چنان که اگر من امروز تصمیم بگیرم که به مدرسه یروم یا نروم، نه پیشرفت علم متوقف می‌شود و نه به سرعت رشد آن اضافه می‌شود. علم بر اساس قانونمندی‌های خاص خود مانند سایر هستی‌های اجتماعی به پیش می‌رود. آزادی به همین جهت مانند علم، ماهیت مستقل از فرد انسانی دارد و از اراده و خواست فرد انسانی متاثر نمی‌باشد.

رابطه‌ی آزادی با فرد انسانی چگونه است؟

یک فرد انسانی تعیین نمی‌کند که کارخانه سونی چگونه و چند تا تلویزیون بسازد. تولید تلویزیون متاثر از خواست افراد تنها انسانی نیست، بلکه فرد انسانی با مراجعه به بازار و خرید تلویزیون تحت تاثیر تولید تلویزیون قرار می‌گیرد. مارکس برای تولید خصلت انتزاعی قائل است، اما انتزاعی که به حقیقت و واقعیت می پیوند.او این مطلب را در گروندیسه چنین توضیح می‌دهد.

«تولید به معنای عام یک انتزاع است، اما انتزاعی معقول، چون به کشف و تعین عنصر مشترک می‌پردازد و ما را از دوباره‌کاری نجات می‌دهد. اما این مقوله کلی، این عنصر مشترک، در عمل، یکی از پاره‌های گوناگون است. بعضی از آن‌ها در تمام دوره‌ها و برخی به دوره‌های خاص بر می‌گردد.»

چرا مارکس تولید را یک انتزاع می‌داند؟

یک صنعتگر، یک معمار، یک نویسنده و… مشغول تولید هستند. تولید در میان ابنای بشر مشترک است ولی در هر کجا و در هر زمان شکل خاص خود را دارد. همانند حیات؛ حیات در بین همه‌ی موجودات زنده مشترک است. موجب تفاوت بین موجودات زنده و بی جان و غیر زنده می‌شود. ولی در هیچ کجا مستقل از وجود آدمی وجود ندارد. ما نمی‌توانیم به دنبال حیات در کیهان و گیتی باشیم؛ بلکه حیات با من و شمای زنده وجود دارد و علاوه بر این از فرامین خاص خودش هم پیروی می‌کند و تکامل می‌یابد. انواع مختلف را خلق می‌کند، و مرگ را هم بدنبال دارد.

بنابراین، حیات یک انتزاع است، همچنان که تولید یک انتزاع است و هم چنان که آزادی یک انتزاع است. ماهیت حیات در بین این موجود زنده و آن موجود زنده متفاوت نیست، چه موجود زنده بزرگ، چه کوچک، چه پستاندار، چه ماهی و….باشد. موجود زنده با حیات است. از آن جهت انتزاع است، که به گفته مارکس در بین موجودات مشترک است.

آزادی هم یک انتزاع است، با من است، با شماست، با اوست، پس همه جا هست و در همه جا یافت می‌شود به همین جهت چون یک انتزاع است مانند تولید که انتزاع است در میان هیچ مرزی محصور نمی‌ماند. پس آزادی، در ایران، اروپا، آسیا و در شعار «زن، زندگی، آزادی»، به صورت یک انتزاع جهانی موجود است و به همین دلیل یک شبه ره صد ساله را پیمود. چون یک هستی اجتماعی است، جاویدان و پا بر جاست.

برای درک استقلال مفهوم آزادی به این گفته مارکس از کتاب هجدهم برومر باید مراجعه کرد. مارکس می‌گوید «انسان تاریخ خود را می‌سازد، نه آن گونه که خوشآیندش است؛ آن را تحت شرایطی نمی‌سازد که خودش انتخاب کرده باشد؛ بلکه درست تحت شرایطی می‌سازد که از گذشته بر او تحمیل می‌شود و تبدیل می‌یابد.» و هگل می‌گوید: «تاریخ راه خود را بسوی آزادی می‌گشاید.»

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%db%8c%d8%a7-%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c%d8%9f/feed/ 0 6894
چرا رژیم فرو می‌پاشد؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d8%b1%d9%88-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d9%be%d8%a7%d8%b4%d8%af%d8%9f/ http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d8%b1%d9%88-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d9%be%d8%a7%d8%b4%d8%af%d8%9f/#respond Tue, 20 Dec 2022 13:07:30 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6890 علی کشتگر

رنسانس “زن زندگی آزادی” که محور جنبش انقلابی ایران در پیروزی علیه تروریسم مذهبی حاکم است، می‌تواند افت و خیز داشته باشد اما نباید نسبت به پیروزی حتمی آن تردید کرد، چرا که اولا تروریسم مذهبی حاکم آن چنان که در پائین تشریح می‌شود خود در اختلافات و فرسایش درونی‌اش غرق و در سراشیب فروپاشی است و ثانیا آن که روند رنسانس-انقلاب آغاز شده، ملت ایران را به نحو بی سابقه‌ای علیه رژیم متحد کرده. این روند دارای آن چنان مولفه‌های نیرومندی است که با کشتن و اعدام متوقف شدنی نیستند و قطعا تا فروپاشی این رژیم جنایتکار و پیروزی دموکراسی که آرمان دیرینه مردم ایران است ادامه خواهند یافت.

همه عوامل درونی و بین المللی حاکی از آن هستند که رژیم اسلامی در تمامی عرصه‌های اجتماعی، سیاسی (داخلی و خارجی)، اقتصادی، اخلاقی، مدیریت، ایدئولوژیک مناسباتش با مردم و حتی با اقلیت طرفدار حکومت “خودی” به بحران و بن بست رسیده و توان عبور از هیچ یک از این بحران‌ها را نخواهد داشت، در هیچ کجای جهان و در هیچ زمانی نمی‌توان رژیمی را پیدا کرد که به همه بحران هائی که در این مقاله بر می‌شمرم مبتلا باشد و با این همه توانسته باشد به حیات خود ادامه دهد. مگر آن که امام خیالی دوازدهم که نمی‌دانم چرا به جای انتخاب جنگل‌ها و کوهها، و دره‌های زیبای ایران چاه تنگ و تاریک جمکران را برای پنهان شدن انتخاب کرده ظهور کند و “جهان را پر از عدل و داد کند! “

هرچند بحران‌های درونی در فروپاشی جمهوری اسلامی تعیین کننده هستند، در این یادداشت من نخست به عوامل بین المللی می‌پردازم و بعد به سراغ بحران‌های شش گانه داخلی می‌روم.

عوامل بین المللی (انزوای جهانی رژیم)

الف: ورشکستگی سیاست “نگاه به شرق” خامنه‌ای؛ چین این دومین اقتصاد بزرگ که شاید در ده سال آینده به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شود، با توجه به تحریم جهانی ایران به عنوان تاجری بی انصاف تا توانست ثروتهای ملی ایران را به کمک غارتگران داخلی بلعید. اما نه تنها در همه سالهای گذشته هرگز به سیاست “نگاه به شرق” جمهوری اسلامی علاقه نداشت بلکه اصرار احمقانه رژیم ایران به این که خود را به این کشور بچسباند و آن را دوست و متحد ایران قلمداد کند را به زیان منافع خود می‌دانست و از این گونه تبلیغات رژیم بیزار بود. چرا که چین هرگز نمی‌خواست اجازه دهد که منافع اقتصادی و تجاری و مطامع و اهداف ژئوپولتیک چین در خاورمیانه و در آمریکا و اروپا از طریق نزدیکی غیرمتعارف با جمهوری اسلامی که سیاستهایش در جهت بی ثبات کردن کشورهای عربی خلیج فارس و تنش دائم با غرب و “نابودی اسرائیل” است، در مخاطره قرار دهد. کشورهای عربی منطقه با محوریت عربستان سعودی از جمله مصر، امارات متحده عربی، اردن، مراکش، تونس، و غیره به اضافه کشورهای مسلمان نزدیک به همین بلوک کشورهای عربی از جمله پاکستان و اندونزی، بیش از یک میلیارد جمعیت دارند. همه این کشورها با دیپلماسی منطبق بر منافع ملی‌شان خواهان مناسبات تجاری و اقتصادی و روابط دوستانه با غرب و شرق هستند. چین از دیرباز خواهان توسعه مناسبات خود با این کشورها و سرمایه گذاری در آنها و نیز فروش کالاهای خود در بازارهای آنان بوده است. پس کاملا روشن بود که چین به درستی منافع نجومی خود و اهداف بسیار مهم ژئوپولتیک خود را در گسترش مناسبات اقتصادی و تجاری با این کشورها جستجو می‌کند و در نتیجه هرگاه لازم باشد در دعوای میان ایران با این مجموعه کشورها، طرف آنان را می‌گیرد نه رژیمی که دچار انزوا و تحریم بین المللی است و آینده آن نیز نابودی است. رهبران رژیم ایران اما نادان تر از آن بودند که از اهداف چین و سیاستهای جهانی این کشور که درک آن بسیار آسان بود سر درآورند. حالا با حمایت کامل این کشور از عربستان و امارات در همه دعواهای سیاسی، مرزی و غیره، چین رژیم اسلامی و سیاست ” نگاه به شرق” آن را تحقیر و مردود اعلام کرده است. با این همه رژیم آن قدر خود را ضعیف می‌بیند که جرات نکرد سفیر چین را برای ادامه توضیحات در مورد نقض تمامیت ارضی ایران به وزارت خارجه‌اش فرا خواند. و همچنان حقیرانه حمایت صریح چین از اعراب علیه ایران را کوچک جلوه می‌دهد و خود را به چین می‌چسباند. در حالی که این رفتار چین به خصوص نقض تمامیت ارضی ایران برای هر کشور مستقلی که بند ناف آن به چین و شوروی وصل نمی‌بود، اتفاق می‌افتاد سفیر این کشور را از خاک خود بیرون می‌کرد. و این خود بهترین گواه بر این واقعیت است که این رژیم در سیاست احمقانه “نگاه به شرق” استقلال ایران را نیز نقض کرده است.

ب: روسیه دومین تکیه گاه رژیم نیز با شکست تهاجم جنایتکارانه رژیم پوتین به اکراین در بحران فزاینده درونی و جهانی فرو رفته و هیچ کمکی به عنوان تکیه گاه رژیم و تضمین بقای آن از دستش ساخته نیست. علاوه بر این وقتی شکست روسیه از اکراین قطعی شد که در آینده نزدیک شاهد آن خواهیم بود رژیم اسلامی از عواقب آن بسیار ضعیف تر و بحرانی تر خواهد شد. و روند فرسایش و فروپاشی آن تشدید خواهد شد.

ج: آمریکا دیگر نه فقط چندان علاقه‌ای به احیای برجام ندارد بلکه از این پس نگاه آن به رژیم اسلامی تا اندازه‌ای سیاست تغییر رژیم است. به این ترتیب اگر ونزوئلا، کره شمالی و سوریه که از آنان هیچ کاری برای نجات رژیم ساخته نیست را به حساب نیاوریم رژیم هیچ تکیه گاه و شریک قابل اتکاء بین المللی ندارد بلکه تقریبا همه جهان غرب و کشورهای عربی و متحدان آنان تغییر رژیم ایران را به سود خود می‌دانند.

د: بنابه تحلیل صندوق بین المللی و بانک جهانی، جهان در یکی دو سال آینده با رکود اقتصادی مواجهه است و این خود نیاز به نفت و گاز در بازار جهانی کاهش پیدا می‌کند و با توجه به تشدید تحریم‌های ایران و مناسبات چین با عربستان و امارات، دور زدن تحریم‌ها و فروش نفت به چین هم روز به روز دشوارتر می‌شود. به این ترتیب در شرایطی که رژیم بیش از هر زمان به ارز خارجی نیاز پیدا کرده درآمدهای ارزی جمهوری اسلامی از این پس به شدت رو به کاهش خواهد گذاشت.

عوامل درونی

آتش‌های خاموش ناشدنی زیر خاکستر که به زودی موجب پیوستن توده‌های میلیونی ایران به جنبش زن زندگی آزادی خواهد شد به قرار زیرند:


۱- شکاف عظیم میان بیش از ۹۰ درصد ملت ایران با رژیم، بی اعتمادی کامل مردم به آن و از همه مهمتر آرزوی عمومی به فروپاشی رژیم جامعه ایران را برای انقلاب سیاسی آماده کرده است.


۲- شکسته شدن بی سابقه اتوریته رهبر نظام در رده‌های مختلف حاکمیت حتی در میان اصول گرایان کاملا عیان شده است. امری که رژیم را روز به روز در برابر مشکلات لاینحل و اعتراضات عمومی ناتوان تر و فلج خواهد کرد.


۳- فقر و گرانی برای نزدیک به نیمی از مردم ایران به مرحله‌ای غیرقابل تحمل رسیده. چنان که دیگر خانواده‌ها از سیر کردن شکم فرزندان خود با نان و تخم مرغ که حالا برای آنان به یک غذای لوکس تبدیل شده است نیز عاجزند. این میلیونها مردم به فقر و ذلت کشیده دیگر هیچ چیز برای از دست دادن ندارند و مستعد آن هستند که دیر یا زود به خیابانها بریزند و چه بسا میلیونها نفر از آنان از سر گشنگی خود و فرزندانشان به غارت فروشگاههای مواد غذائی روی آورند. من تقریبا مطمئن هستم که در چشم انداز نزدیک میلیونها انسان گرسنه به فروشگاههای مواد غذایی حمله خواهند کرد.


۴- بنگاههای گردشکری و تجاری از جمله هتل‌ها ۸۰ درصد مشتریان خود را از دست داده‌اند، رستورانها و فروشگاههای مواد غذایی نیمی از مشتریانشان را از دست داده‌اند، نه گردشگران به ایران می‌روند، نه مردم ایران توان مسافرت و گردشگری دارند و… بنابراین بسیاری از هتل‌ها، رستورانها، بنگاههای وابسته به گردشگری، و فروشگاههای مایحتاج عمومی در آستانه ورشکستگی هستند صنایع نیز نیمه تعطیل‌ند و در حال ورشکستگی. به همراه با سقوط این موسسات اقتصادی بانکها نیز رو به ورشکستگی خواهند گذاشت. کارکنان این موسسات و حتی صاحبانشان هم در آینده به اعتراضات می‌پیوندند.


۵- بحران آب از آغاز بهار سال آینده کشاورزان را به ورشکستگی سوق خواهد داد، این بحران وخیم میلیونها روستائی و کشاورز را مستعد پیوستن به اعتراضات عمومی می‌کند.

۶- معلمان، بازنشستگان و کارمندان ادارات نیز با افزایش سرسام آور گرانی مایحتاج زندگی ونبود هر گونه آزادی در دفاع از منافع صنفی خود همگی کارد به استخوان‌شان رسیده و مترصد فرصتی برای دست زدن به اعتراض‌اند،

۷- وقتی همه این گروهها و طبقات اجتماعی دست به اعتراض بزنند نوبت به کارگران صنایع کلیدی از جمله صنایع نفت و پالایشگاه و کامیوندارها میرسد. آنها هم مثل همه مردم ایران زیر فشاراند و از رژیم جنایتکار حاکم متنفرند با این همه هنوز آمادگی پرداختن هزینه اعتصابات سراسری را ندارند اما زمانی که نوبت به اعتصابات آنان برسد دیگر رژیم با دهها میلیون مردم معترض که همگی به شعار سرنگونی رژیم و جنبش زن زندگی آزادی می‌پیوندند روبه رو است و در آن شرایط از ارگانهای سرکوب کار چندانی ساخته نیست، در آن روز که بسیار نزدیک است نه اعدام جوانان بی گناه وطن جواب می‌دهد و نه به گلوله بستن مردم در خیابانها و اماکن عمومی و خصوصی. جنبش عمومی ملت ایران باید از هم اکنون به فکر رهبری حداقلی و موقت برای هماهنگی تظاهرات و اعتصابات باشد. و مدام از سربازان و افراد رده‌های پائینی نیروهای مسلح دعوت کنند که به مردم بپیوندند چرا که منافع و آینده آنها نیز در گرو پشت کردن به این رژیم جنایتکار است.

۸- رژیم کاملا منزوی شده‌ای که بیش از نود درصد مردم فرو پاشی آن را می‌خواهند، خود از درون دچار شکافهای علنی و پنهان بی سابقه‌ای است و هیچ یک از مسئوولان حکومت نمی‌داند برای نجات رژیم چه کار می‌شود کرد. صدها تن از اصول گرایان و کارگزاران شناخته رژیم در این روزها یا سکوت کرده‌اند و یا جرات انتقاد پیدا کرده‌اند و درموارد بسیاری هم انتقادشان متوجه شخص خامنه‌ای و بیت او می‌شود. حالا دیگر همه آنان می‌دانند که خودکامگی خامنه‌ای و فرزندش کار رژیم اسلامی را به جائی رسانده که همه با هم در حال غرق شدن‌اند و هرکس برای نجات خود راهی نشان می‌دهد که دیگری قبول ندارد. برخی از آنها تازه به فکر تغییرات و اصلاحاتی برای نجات رژیم افتاده‌اند که دیگر بسیار دیر شده. این اختلافات و شکافهای درونی رژیم برای عبور از تروریسم مذهبی حاکم و پیروزی جنبش ملی آزادیخواهانه اهمیت دارد. هیچ معجزه‌ای رژیم اسلامی را نجات نخواهد داد. به پیروزی ملت علیه رژیم غارتگر و جنایتکار ایمان بیاوریم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d8%b1%d9%88-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d9%be%d8%a7%d8%b4%d8%af%d8%9f/feed/ 0 6890
قهرمانان نمی میرند، گلسرخی ها رهنورد شدند در راه آزادی http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d9%87%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%85%db%8c-%d9%85%db%8c%d8%b1%d9%86%d8%af%d8%8c-%da%af%d9%84%d8%b3%d8%b1%d8%ae%db%8c-%d9%87%d8%a7-%d8%b1%d9%87%d9%86%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%b4/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d9%87%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%85%db%8c-%d9%85%db%8c%d8%b1%d9%86%d8%af%d8%8c-%da%af%d9%84%d8%b3%d8%b1%d8%ae%db%8c-%d9%87%d8%a7-%d8%b1%d9%87%d9%86%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%b4/#respond Mon, 19 Dec 2022 14:08:36 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6886 سوران شمسائی

مادری در خاکسپاری دخترش شعر می خواند؛ پدری با چشمان گریان با کیک تولدی در دست بر گور پسرش می رقصد؛ مرداد سال ۸۵ اکبر محمدی وصیت کرده بود بعد از به خاک سپردن اش به جای نماز و قران خواندن جشن بگیرند و پایکوبی کنند. این چه تحول شگفت انگيزی است که نسل امروز توجه همگان را به خود جلب کرده است؟

نسلی که تمام کودکی و نوجوانی اش را در مدارس این رژیم با آموزه های مذهبی گذرانده است، هر صبحگاه با آرزوی مرگ برای تمام دنیا و پایان هر روزاش را از نمازخانه های مدارس با تلاوت قران به پایان رسانده است.

برای پی بردن به تغییر بنیادی در این نسل جا دارد مرور و مقایسه ای داشته باشیم به آخرین دفاعیه خسرو گلسرخی.

در فاصله اعدام او در رژیم دیکتاتور پهلوی تا اعدام مجیدرضا رهنورد زایش فکری و عقیدتی عظیمی در این کشور رخ داده است. گلسرخی یک مارکسیست در بیدادگاه پهلوی دین ، مذهب و آرمان شهادت طلبی را به پیش کشید. اما جوانی با همان صلابت و شجاعتِ گلسرخی از یک طبقه محروم کارگری منتهی با یک تحول بزرگ فکری دین را تمام و کمال به عقب راند و خواست که بعد از قتل اش گریه نباشد، زندگی باشد، شادی باشد و مهمتر این که بر گورش قران نخوانند!

این چند جمله کوتاه اش را می توان به سوگند زیرکانه ی دانشمندی چون گالیله در برابر کلیسا تشبیه کرد. می توان جدای از مطالبات سیاسی، یک انقلاب فرهنگی تلقی کرد. به عبارتی این خردگرایی نسل امروز یعنی شکست ایدئولوژیک شکست جهل، شکست چهل و چهار سال آموزشهای اجباری دینی، تزویر، ریا و انسان ستیزی…

در واقع می توان گفت دو دیکتاتور، چه حکومت پهلوی و چه رژیم جمهوری اسلامی، خواستند حقانیت این اعدامها را برای مردم به اثبات برسانند، اما جمهوری اسلامی این دشمن نادان ندانست با پخش وصیت نامه تصویری رهنورد چه برگ زرینی را مانند محاکمه گلسرخی در صفحات تاریخ ایران ثبت کرده است.

جمهوری اسلامی بداند نسل امروز به شیوه خود مبارزه می کند. او عشق و زندگی را لابلای شعارهایش فریاد می زند، رقص به دور آتش سوزانی از روسری ها برایش نماد شعله های نور و امید است در ظلمت و سیاهی دیکتاتوری.

نسل امروز حتی به تفکر مبارزین نسلهای قبل عشق را تابو نمی داند. دست در دست همرزم خود عاشقانه و سرشار از زندگی زنجیره ی انسانی می کشد و در برابر نیروهای سرتاپا مسلح زانو می زند و شجاعانه فریاد می زند: “بزن، قلبم را نشانه بگیر!”
تمام این دگرگونیهای شگفت انگیز و مطالبات مردم ایران را می توانیم در سه کلمه “زن، زندگی، آزادی” پیدا کنیم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d9%87%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%85%db%8c-%d9%85%db%8c%d8%b1%d9%86%d8%af%d8%8c-%da%af%d9%84%d8%b3%d8%b1%d8%ae%db%8c-%d9%87%d8%a7-%d8%b1%d9%87%d9%86%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%b4/feed/ 0 6886
به جنایات رژیم در زندان ها اعتراض کنیم http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85/#respond Sun, 18 Dec 2022 13:23:59 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6881 زندانیان سیاسی، قربانیان تجاوز جنسی ـ سیاسی و خانواده های شهدا را تنها نگذاریم
وظیفه انسانی همه ما حکم می کند در کنار خانواده های زندانیان سیاسی، زندانیان محکوم به اعدام، قربانیان تجاوز جنسی ـ سیاسی و شهدای خیزش انقلابی باشیم و از هر طریق ممکن صدای حق طلبانه آنها را به گوش همگان برسانیم. شایسته است شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، و «لغو مجازات اعدام» به شعارهای محوری و رسا تبدیل گردد. می توان فشار افکار عمومی ایران و جهان را بر حاکمیت اسلامی آن چنان بالا برد تا دست زدن به هر جنایتی برایش هزینه های بسیار سنگینی به دنبال داشته باشد.

زندان های جمهوری اسلامی، همواره شکنجه گاه و قتل گاه مبارزان و فعالان مدنی و اجتماعی بوده است. در پی خیزش انقلابی مردم با شعار زیبا و حیات بخش «زن، زندگی، آزادی» نزدیک به ۲۰ هزار نفر دستگیر شده و در بدترین شرایط و زیر شدیدترین شکنجه ها قرار گرفته اند. برپایه اطلاع رسانی اینستاگرامی ارغوان فراهانی، همسر امیرعباس آذرم‌وند، سازمان زندان ها، که تحمیل کنندۀ بیرحمانه ترین شرایط علیه زندانیان است، اکنون از شش زندانی سیاسی ‌که در شب ۲۳ مهر، شب آتش زدن زندان اوین توسط خود ماموران امنیتی رژیم، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به شدت مصدوم شده بودند، شکایت کرده است. سازمان زندان‌ها از امیرعباس آذرم‌وند، یاشار توحیدی، میثم گلشنی، محمد خانی، رضا سلمانزاده و سیدجواد سیدی به اتهام «افترا، تخریب عمدی اشیاء منقول یا غیرمنقول متعلق به دیگری، توهین به مقامات و مامورین، تهدید به قتل و نشر اکاذیب» شکایت کرده است. این در حالی است که سازمان زندان ها تاکنون از مداوای مؤثر یاشار توحیدی و محمد خانی که هر دو در شب حادثه با گلوله‌ی جنگی زخمی شده بودند، خودداری کرده است.

در اقدامی دیگر، خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه در چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۱ با پخش ویدئوی اعترافات اجباری، برای صدور احکام سنگین علیه؛
دنا شیبانی مربی اسنوبرد و گرافیست،
حسام موسوی مربی سنگ نوردی،

امیرارسلان مهدوی مربی اسنوبرد،
اشراق نجف آبادی مربی دوچرخه‌سواری،
محمد خیوه کوهنورد و طبیعت‌گرد

زمینه‌سازی کرده است. این ورزشکاران به همراه ۲۰ تن دیگر، آبان‌ماه امسال توسط ماموران اطلاعات سپاه استان فارس دستگیر و به «بازداشتگاه سروش» در شیراز منتقل شده بودند.

آنچه در زندان های جمهوری اسلامی می گذرد، حکایت هولناکی است. این را می توان از توئیت علی اکبر رائفی پور، از نظریه پردازان داعش شیعی دریافت که پس از فراخوان های سه روزه به مناسبت روز دانشجو نوشت:« هر کسی بود تا الان فهمیده بود، هر وقت سوژه کم میاد، دوباره فراخوان میدن برای پروژه کشته سازی، اگر از جونتون سیر شدید به اعتراضات خیابانی بپیوندید، مخصوصآ اگر چهره زیبائی دارید!». او رسمآ سیاست اسلام حکومتی را در زندان ها بیان می کند؛ تجاوز جنسی ـ سیاسی و کشتار زیرشکنجه. این سیاست در سه ماه گذشته از سوی نیروهای امنیتی و بازجویان رژیم در زندان ها به کار گرفته شده است. اخبار تجاوز جنسی به زندانیان، آن چنان گسترده است که تا کنون حداقل سه تن از زندانیانی که پس از شکنجه های زیاد و تجاوز جنسی ـ سیاسی آزاد شده بودند، پس از آزادی به زندگی خود پایان داده اند. جدا از سیاست ددمنشانه و غیرانسانی شکنجه های وحشیانه از جمله تجاوز جنسی ـ سیاسی به زندانیان، فشار سنگین بر خانواده های جانباختگان زیرشکنجه یا هنگام دستگیری نیز به شکل گسترده ای اعمال می شود. تقریبا تمامی خانواده های جانباختگان مورد تهدید قرارگرفته اند که از پخش خبر جان باختن عزیزشان صرفنظر کنند، پیکر عزیزشان را بی سروصدا و دور از چشم مردم به خاک بسپارند. مراسم عزاداری نگیرند و اخبار این تهدیدات را رسانه ای نکنند. با این تهدیدها، خانواده ها را از مرگ دیگر فرزندان شان یا دستگیری خود پدر و مادران می ترسانند و حتی با عدم تحویل پیکر فرزندانشان، آن ها را زیر فشار می گذارند.

فشار روحی و روانی تحمیل شده بر خانواده های عزادار، خانواده های زندانیان محکوم به اعدام و یا زندانیان شکنجه شده و مورد تجاوز جنسی ـ سیاسی قرار گرفته، چنان است که بسیاری را دچار بحران های روحی و روانی عمیقی می کند و نظم عادی زندگی آن ها را در هم می ریزد. این زندانیان سیاسی و این خانواده های عزیز از دست داده، در شرایط به شدت بحرانی قرار می گیرند و مدام زیر تهدید نیروهای امنیتی رژیم هستند. تا جائی بعضی از آنها برای بدتر نشدن وضعیت شان، تن به این تهدیدات داده، مُهر سکوت بر لب می زنند. روشن است که چنین سیاستی نمی تواند پاسخگوی تهدیدات رذیلانه نیروهای امنیتی و سرکوبگر باشد. از این رو کمک به این عزیزان از وظایف تمامی انسان های آزادیخواه و برابری طلبی است که دل در گرو مناسبات انسانی دارند.

برای کمک به این داغداران و یا شکنجه شدگان می توان بر نکات زیر تاکید کرد:

– مراجعه به روانپزشک و دریافت مشاوره تخصصی ، از جمله از پزشکان مستقلی که اعلام آمادگی برای کمک به هممیهنان شان کرده اند ، یک اقدام مؤثر و ضروری است.
– برقراری ارتباط با سایر خانواده های عزیز از دست داده یا محکوم به اعدام و زندانی، باعث کاهش فشار و دریافت حمایت عاطفی و انتقال تجارب در این زمینه می‌شود
– رسانه ای کردن اخبار تکان دهنده چنین جنایاتی و علنی کردن صدمات و یا حتی تهدیدها، اقدام مؤثری برای محدود کردن قدرت عمل دستگاه جهنمی سرکوب حاکمیت خواهد بود.
– اطلاع رسانی به آشنایان و جلب حمایت آنها سبب خواهد شد تا در پناه حمایت آشنایان و خانواده ها و همشهریان، امکان عملی کردن تهدیدات از جانب رژیم در محیط های کوچک تر، بسیار مشکل تر و هزینه زاتر گردد.

وظیفه انسانی همه ما حکم می کند در کنار خانواده های زندانیان سیاسی، زندانیان محکوم به اعدام، قربانیان تجاوز جنسی ـ سیاسی و شهدای خیزش انقلابی باشیم و از هر طریق ممکن صدای حق طلبانه آنها را به گوش همگان برسانیم. شایسته است شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، و «لغو مجازات اعدام» به شعارهای محوری و رسا تبدیل گردد. می توان فشار افکار عمومی ایران و جهان را بر حاکمیت اسلامی آن چنان بالا برد تا دست زدن به هر جنایتی برایش هزینه های بسیار سنگینی به دنبال داشته باشد.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران

حزب کمونیست ایران
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ برابر با ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85/feed/ 0 6881
در ضرورت عدد بزرگ؛ برای در هم شکستن خشونت عریان دولتی http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d8%b6%d8%b1%d9%88%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d8%af%d8%af-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%9b-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%87%d9%85-%d8%b4%da%a9%d8%b3%d8%aa%d9%86-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d8%b6%d8%b1%d9%88%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d8%af%d8%af-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%9b-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%87%d9%85-%d8%b4%da%a9%d8%b3%d8%aa%d9%86-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86/#respond Wed, 14 Dec 2022 14:02:09 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6877 ارژنگ بامشاد

جنبش انقلابی مردم، مدام راه های جدید برای پیشروی خود می جوید. گسترش و تنوع تاکتیک های مبارزاتی، قدرت بسیج درونی، حقانیت و برتری اخلاقی و حمایت افکار عمومی مترقی جهانی، حاکمیت اسلامی را به مرزهای استیصال رسانده است. سکانداران قدرت، برای مقابله با فلج شدگی و استیصال سیاسی، خشونت عریان را در پیش گرفته اند. تهدید، دستگیری، آدم ربائی، شکنجه، اعدام، کشتن در حین دستگیری،  کشتن با باتوم، نشانه گرفتن سر و قلب تظاهرکنندگان، به اتش کشیدن زندان ها، نمونه های خشونت دولتی برای مهار جنبش انقلابی است.  حالا دیگر به شکل آشکاری دست به اعدام دستگیر شدگان می زنند تا هم به هواداران خود قوت قلب بدهند و هم به خیال خود مردم را بترسانند. این جنایات بر خشم مردم و بویژه جوانان افزوده است. خشمی که قابل فهم است و درست در این شرایط،  برای مقابله با خشونت عریان و لجام گسیخته حاکمیت جنایتکار و برای از کار انداختن ماشین جنگی کشتار بی مهارش چه باید کرد؟ در پاسخ به این کلیدی ترین سئوال روز جنبش انقلابی مردم، پاسخ های متفاوتی مطرح می شود. هر نیرو و جریانی، بنا به درک خود از مبارزات کنونی مردم، پاسخ ویژه ای به این سئوال داده یا می دهد.

دسته اول؛ براندازان قدرت طلب ـ  جریاناتی که مبارزۀ امروز مردم را تنها تلاشی همگانی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و به قدرت رسیدن موج سواران سیاسی می دانند، یا می خواهند و شعار «قیام تا سرنگونی» یا «فعلا اتحاد تا سرنگونی» سر می دهند، تمام همّ و غم شان، سازماندهی خشونت متقابل و تشویق جوانان و مردم به در پیش گرفتن راه های مقابله خشونت آمیز به امید سرنگونی سریع می باشد. اگر سری به تالارهای گفنگوی کلاپ هاوس ها، یا گروه های توئیتری ، یا کانال های تلگرامی شان بزنیم، به روشنی این سیاست را در می یابیم. رهنمود برای مسلح شدن، آموزش ساختن کوکتل مولوتف، چگونگی کشتن دستگیر شدگان در میان نیروهای بسیجی یا امنیتی، تهدید به کشتن وابستگان  دولتی ها در خارج، تهدید آشکار به کشتار نیروهای نظامی یا امنیتی و یا بازجویان پس از سرنگونی، از اولیه ترین اقدامات و توصیه های آن هاست. این جریانات بر این تصورند که اقدامات سازمانیافته یک جمع کوچک از جوانان مسلح مردم، می تواند بساط این حکومت را در هم بپیچد و زمینه به قدرت رسیدن آن ها را فراهم آورد. برای این جریانات موج سوار و قدرت طلب، مبارزات اقشار گوناگون مردم، تا جائی مهم است که زمینه بسیج این اقلیت مسلح و مصمم را گسترش دهد و امکان موفقیت آن ها را تضمین نماید. در نگاه این جریانات موج سوار، اقشار گوناگون مردم، نه نیروهایی با خواست های مشخص  و الگوهای مبارزاتی ویژه و هدف های روشن پس از سرنگونی رژیم، بلکه توده های مؤثر در سرنگونی و ارتش دم توپ برای در هم شکستن قدرت دولتی و واگذاری آن به “صاحبان” جدید قدرت هستند. مردم، گروه های بی شکل و پیاده نظام “رهبران” از پیش تعیین شده هستند. این جریانات به جنگ پرشتاب اعتقاد دارند. آنها حتی گاه پس از سه روز اعتراضات و اعتصابات شکوهمند، با پخش فراخوان هائی برای تجمعات و تحکم به مردم برای تجمع نشان می دهند که مردم را به عنوان ابزار اهداف خود در نظر می گیرند. آنها در این راه،  کمک های قدرت های خارجی را نیز، بسیار کارآمد و ضروری می دانند و گاه برای آن تبلیغ نیز می کنند. این جریانات، نیروهای مسلح در میان ملیت های ایران را به عنوان سربازان و گوشت دم توپ برای قدرت خود در نظر می گیرند و دفاع مقطعی شان از این نیروها، نه برای توجه به خواست های ملیت های تحت ستم، بلکه همسوئی تاکتیکی تا سرنگونی است.

این جریانات، که جوهر شعارهایشان این جمله است که «وای اگر از پس امروز بوَد، فردائی»، مبلغان خشونت امروزی و سازماندهندگان خشونت دولتی و سازمانیافته فردای سرنگونی هستند. روشن است،هر اقلیتی که قدرت را در فردای انقلاب بدست بگیرد، برای پس راندن مردمی که برای خواست های مشخص خود جنگیده اند، نیاز به سازماندهی قهر ضدانقلابی  و خشونت عریان و سازمانیافته خواهد داشت. تجریه خونبار دهه اول پس از انقلاب بهمن، این حقیقت را بسیار روشن به اثبات رسانده است. واقعیت این است که خشونت در ذات انقلاب بهمن ۵۷ نبود. انقلاب بهمن، توده ای ترین انقلاب قرن گذشته بود با کمترین خشونت از سوی مردم  و بالاترین خشونت از سوی حکومت. اما خشونت لجام گسیخته و فاشیستی پس از انقلاب، نه از ذات انقلاب، بلکه از شکست آن و  به قدرت رسیدن یک اقلیت کوچک و مصمم و مخالف اهداف انقلاب بود. (۱) اعدام هایی که از پشت بام مدرسه علوی آغاز شد، یک دهۀ تمام ادامه یافت و جان ده ها هزار نفر را گرفت. ضد انقلاب حاکم بر انقلاب بهمن، برای بی اعتنائی به خواست های مردم، برای در هم شکستن مقاومت مردم، و برای به خانه فرستادن مردم، چوبه های دار، دادگاه های انقلاب، تمام کش کردن در خیابان ها، دادگاه های صحرائی و بدون محاکمه، قتل عام زندانیان سیاسی محکوم شده و ترورهای سازمانیافته دولتی را در پیش گرفت. هر جریان دیگری هم که همچون آن جریان اقلیت ارتجاعی  و واپسگرا، در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی قدرت را به دست بگیرد، همان راه را در پیش خواهد گرفت. آنها که امروز خشونت متقابل را ترویج می کنند، کشتن بدون محاکمه را تبلیغ می کنند، از جوانان می خواهند، هسته های مقاومت مسلحانه شکل دهند و هر اعتراضی به  این شیوه ها را همسوئی با حاکمیت قلمداد می کنند، مبلغان و مروجان قتل عام های بعد از سرنگونی هستند. چه با نیت خیر، چه با نیت شر.

در این جا یک سئوال کلیدی پیش می آید؛ آیا چنین شیوه هایی از سازماندهی خشونت، امکان پیروزی بر دشمنی مسلح با نیروهای ایدئولوژیک و مغزشویی شده، و قساوتی غیرقابل تصور را بالا می برد و یا تضعیف می کند؟ روشن است که نظامی شدن فضای مبارزاتی و به خشونت کشانده شدن مبارزات انقلابی مردم، بیش از آن که به نفع نیروهای سرنگونی طلب و به نفع انقلاب مردم باشد، به نفع قدرت دولتی است. چنین شیوه هایی، امکانات توجیه ایدئولوژیک و تبلیغاتی حاکمیت را بالا می برد، نیروهای رژیم را متحد و یک پارچه می سازد و با خنثی کردن حضور گسترده مردم، توازن قوا را به نفع حاکمیت تا دندان مسلح و فاشیست، بر هم می زند. بی جهت نیست که سکانداران حاکمیت ولایت فقیه و نهادهای سرکوبگر و امنیتی شان، در تمام دوازده هفته اخیر، تلاش بسیار گسترده ای به کار گرفته اند تا احزاب مسلح کرد یا طوایف مسلح بلوچ را به نبردی زودرس و نظامی وادارند. در صورتی که باید تاکید کنیم که برتری عددی، بزرگترین قدرت مردم است. هر چه دامنه مشارکت مردم بیشتر باشد، هزینه سرانه شرکت در مبارزه کمتر خواهد شد. از این طریق است که می توان ماشین کشتار رژیم را زمین گیر کرد و از کار انداخت. به دیگر سخن « در شرایطی که هزینه رویارویی با رژیم سنگین تر می شود، سرشکن کردن آن در میان شمار هر چه بیشتری از مردم، بهترین راه جلوگیری از غیرقابل تحمل شدن آن است. هر چه شمار مردم بیشتر شود، هزینه سرانۀ رویارویی کاهش می یابد و شمار مردم شرکت کننده در رویارویی در صورتی بیشتر می شود که هزینۀ سرانۀ رویارویی از حد معینی سنگین تر نباشد» (۲)

دسته دوم؛ سرنگونی طلبان طرفدار انقلاب اجتماعی ـ  جنبشی که امروز در ایران در جریان است، یک جنبش انقلابی است. جنبشی است که با شعار محوری «زن، زندگی، آزادی» علیه هر نوع سلطه و برای رهائی انسان به حرکت درآمده است. از این روست که انقلابی در روانشناسی مردم پدیدار شده است. روح همبستگی، فضای کشور و بیرون از مرزها را تسخیر کرده است. امید به رهایی از  ستم و استثمار سرمایه،  ستم جنسی و جنسیتی،  ستم ملی و فرهنگی، ستم مدنی و اجتماعی، همه اقشار مردم را به حرکت درآورده است. اما این حرکت ها و اقدامات انقلابی مردم، شکل و شمایل متنوع و ناموزونی دارند. هنوز همه جویبارهای امید بخش و زنده و فعال، به رودخانه خروشان و لایزال  مردمی تبدیل نشده اند. اما در همین حد هم، ایران امروز را دگرگون کرده و تحسین جهانیان را برانگیخته اند. در این دوازده هفته، شاهد آن هستیم که همبستگی ملی، همه تصورات و تلقیات نادرست را در هم ریخته است. زنان، علیه همه بایدها  و نبایدهای دینی، مردسالارانه، واپسگرایانه و برتری طلبانه شوریده اند و پرچم دفاع از همه اقلیت های ملی، جنسیتی و فرهنگی را نیز بردوش گرفته اند. مردان، با پیشگامی زنان و دوشادوش آنها، در مردسالارترین حاکمیت دینی به مبارزه ای درخشان روی آورده اند. ملیت ها در کنار هم قرار گرفته اند و بساط ناسیونالیسم قومی را به یک باره و در چشم به هم زدنی در هم ریخته اند. بخش های گوناگون جنبش کارگری؛ کارگران صنعتی، معلمان، پرستاران، پاکبانان، کارگران حمل و نقل و بازنشستگان، در کنار جوانان، دانشجویان و دانش آموزان، و همه در کنار نام آوران، هنرمندان، نویسندگان، ورزشکاران، پزشکان و وکلا، از خواست های اساسی جنبش و از خواست های همدیگر دفاع می کنند. ملت، دوباره متولد شده است. همه برای یکی، یکی برای همه. این نیروی عظیم مردمی، در گام نخست برتری اخلاقی خود را به اثبات رسانده است. جنبشی همبسته، متحد، مدنی، با احترام به تنوعات گوناگون، بی توجه به جنیست، زبان،  اعتقاد و اندیشه، برای دنیای بهتری می جنگند. شیوه های مبارزاتی اش، بسیار مدنی، نوآورانه، امروزی، مدرن و قابل دفاع است. همین برتری اخلاقی است که جهان را مسحور خود کرده است. اما برای پیروزی بر دشمنی که تا دندان مسلح است و حتی به قوانین نوشته شدۀ خود نیز پایبند نیست، برتری اخلاقی کافی نیست. این برتری اخلاقی، وقتی با برتری عددی همراه گردد، می تواند در میان نیروهای  مسلح حافظ دولت تاریک اندیش،  واپسگرا و بسیار خشن و بیرحم، شکاف بیاندازد و ماشین سرکوب را از کار بیاندازد. تلفیق برتری اخلاقی با برتری عددی، نه تنها، امکان فلج کردن ماشین سرکوب را فراهم می آورد، بلکه الگوهای حاکمیت بعد از سرنگونی را نیز از هم اکنون به نمایش می گذارد. این نیروی توده ای، مدرن و با برنامه هایی در راستای منافع همه ملت، که اکثریت مردم را به عنوان پشتیبان خود، همراه دارد، نیازی به انتقام ، به بر پا کردن چوبه های دار، به دادگاه های صحرائی نخواهد داشت. توجه داشته باشیم که اولین محاکمه بدون دادگاه، بدون وکیل و بدون حق دفاع، خشت انقلاب را از همان ابتدا کج خواهد گذاشت. این انقلاب، باید در اولین تصمیم خود، مجازات اعدام را براندازد و بر این غیرانسانی ترین مجازات، خط بطلان بکشد. برتری اخلاقی، بدان معناست که باید از هم اکنون، با صدای بلند بگوئیم که درست است که به شعار«نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم» اعتقاد داریم، اما خواهان مجازات اعدام برای هیچ کس و مطلقا هیچ کس نیستیم. اما روشن است که تمام این مجرمان، در دادگاه های متکی به حقوق مدرن و پذیرفته شدۀ  جهانی، با وکیل و هیئت منصفه، محاکمه خواهند شد و به مجازات خواهند رسید.

دفاع از خود مشروع، آری، خشونت انتقام جویانه، نه !

سازمان دادن برتری عددی، از طریق نافرمانی مدنی و تمام اشکال گوناگون و تاکتیک های  مبارزاتی مردمی، بدان معناست که مردم در طول مبارزه شان، حق دفاع از خود را نخواهند داشت؟ روشن است که وقتی جوانان در خیابان مورد حمله نیروهای سرکوب قرار می گیرند، حتمآ در صورت امکان، از خود دفاع خواهند کرد، چه با مشت و چه با سنگ، چه با راهبندان و چه با آتش زدن لاستیک ها برای مقابله با گازهای اشک آور و جلوگیری از ورود نیروهای بیشتر سرکوب. آیا در جریان پیروزی انقلاب، نبرد مسلحانه ای در کار نخواهد بود؟ روشن است که تسخیر قدرت و به زیر کشیدن یک دیکتاتوری تا دندان مسلح، بدون به کارگیری سلاح در موقع ضرورت، امکان ناپذیر است. وقنی مردم پادگان ها و قرارگاه های پلیس و نیروهای انتظامی را تسخیر کردند، طبعآ مسلح خواهند شد. اما آیا مردم مسلح، از سلاح برای انتقام گیری استفاده خواهند کرد؟ روشن است که انتقام گیری و به راه اندازی کشتار از نیروهای سرکوب رژیم، در صورتی که آنها تسلیم شده باشند، اقدامی است که با اهداف انقلاب مردم همخوانی نخواهد داشت.  وقتی نیروهای سرکوب رژیم و واحدهای انتظامی و نظامی سلاح بر زمین گذاشتند، دیگر باید در امان مردم باشند. روشن است که اگر در میان آن ها کسانی باشند که دست به جنایت زده باشند، طبعا در دادگاه های عادلانه محاکمه خواهند شد. اما تشکیل دادگاهای صحرائی و به کار گیری سلاح از طرف هر کس که سلاح در دست دارد، حقانیت و برتری اخلاقی انقلاب را به تاراج خواهد داد.

چگونه می توان برتری اخلاقی انقلاب را حفظ کرد؟

برتری اخلاقی انقلاب و  تلاش برای ساختن جامعه ای که حرمت انسانی در آن حفظ شود، بدون رعایت قواعد و ضوابطی که این حقانیت را حفظ کند ، ناممکن خواهد بود. از این زاویه است که می توان، شعارها و برنامه های کنونی جنبش را با نگاهی روشن و دقیق به ارزیابی نشست. وقتی شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر ولایت فقیه می دهیم، آیا منظور در هم شکستن این ساختار است و یا قصد کشتن دیکتاتور در میان است؟ روشن است که بسیاری از شعارهای «مرگ بر…».، با قصد در هم شکستن نهاد و ساختار قدرت، به کار گرفته می شود. تنها جریاناتی که می خواهند ساختار حفظ شود و در اختیار آنها قرار گیرد، کشتن دیکتاتور را برای حفظ ساختار مطرح می کنند تا از این طریق خشم انقلابی مردم را منحرف ساخته و مورد سوءاستفاده قرار دهند.  وقتی شعار داده می شود که «….. آخوند باید گم بشه»، آیا قصد آن است که آخوند ها و روحانیت از دخالت در امور دولت و آموزش و تمامی ارکان قدرت کنار گذاشته شوند، یا آخوند باید نابود شود؟ روشن است که مذهب و روحانیت به این سادگی و به این زودی از بین نخواهند رفت. از یاد نبریم که تجربه برخوردهای ضدمذهبی، همان قدر مذموم است که تجربه های دخالت مذهب در دولت، حکومت و آموزش. مذهب و همه اعتقادات دیگر، امری فردی است و  باید به عرصه شخصی باز گردند. باید توجه کنیم که انقلاب کنونی مردم ایران، در تلاش است شرایطی به وجود آورد تا همه و مطلقا همه بتوانند از آزادی عقیده و بیان، از آزادی های بی حصر و  استثناء بهره جویند، به آزادی عقاید دیگران، حتی وقتی آنها را قبول ندارند، احترام بگذارد و از حقوق شان پاسداری کند. روشن است که در فردای انقلاب مردم ایران، مذهبی، غیرمذهبی، مسلمان، یهودی، مسیحی، درویش، شیعه، سنی باید در کنار هم زندگی کنند. این امر در مورد فرهنگ ها، زبان ها، موسیقی ها، سنت ها و تمامی ویژگی های ملیت های تشکیل دهنده رنگین کمان زیبائی به نام ایران را شامل می شود. در کنار آن باید ملیت های خویشاوند در همسایگی مان را نیز در نظر بگیریم. از این رو، هر نوع عدم تحمل و تعرض به دیگران، تحت هر نام و بهانه ای، سنگ بنای جامعه آینده را کج و معیوب خواهد گذاشت.

نتیجه گیری؛

با رشد و گسترش جنبش انقلابی مردم، دو جریان بسیار روشن، به تدریج از هم تفکیک می شوند. جریان برانداز قدرت طلب که غالب شان با اتکا به قدرت های جهانی و تبلیغات مگاتنی شان، قصد دارند انقلاب مردم ایران را به سرنگونی رژیم و واگذاری قدرت به چلبی های وطنی محدود سازند. شخصیت سازی های رسانه ای، سازمان دادن دیدار سیاستمداران و مسئولان دولتی کشورهای اروپائی و آمریکائی  با چهره های در نمک خوابانده شده و یا جدیدآ مطرح شده، با این هدف انجام می گیرد. آن ها نمی توانند یک ایران دمکراتیک، آزاد و سکولار که اقتصادش بر محور نیازهای مردم تجدید سازمان یابد را تحمل کنند. همان نیروهایی که دولت ملی دکتر مصدق را سرنگون کردند، امروز هم از روی کار آمدن دولت مردمی درایران به شدت نگران هستند. آنها در تلاشند این نظر را به مردم ایران القاء کنند که گویا جامعه ایران نیروی کافی برای اداره خود ندارد و به نیروهای خارج از کشور و گاه تربیت شده در آموزشکده های قدرت های سلطه جو، نیاز خواهد داشت. این خطری است که نباید از نظر دورداشت. این قدرت ها، چنین نیروهائی را در راه رضای خدا تربیت نکرده اند. بی جهت به آن ها با دست و دلبازی تریبون نمی دهند.

چریان دوم، جریان سرنگونی طلب مدافع حاکمیت مردم است که رهبری خود را از دل جنبش های انقلابی موجود، از دل موتورهای انقلاب کنونی پرورش می دهد و کادرسازی برای شکل دهی به قدرت  توده ای از پائین را در دستور قرار داده است. زنان پیشگام از همه بخش های جامعه و همه ملیت ها،  کارگران شجاع، معلمان آگاه، جوانان پرشور، نویسندگان و هنرمندان، وکلا و اندیشمندان جامعه و انبوه عصاره مبارزان ملت در زندان ها، ارتش گسترده ای را تشکیل می دهند که می توانند در تمامی ارگان های قدرت مردمی، از شوراهای شهر و روستا تا ارگان های قدرت در شهرستان ها و استان ها و قدرت مرکزی و منطقه ای را با رای مستقیم ، مخفی،  آزاد و همگانی مردم تشکیل دهند. چنین روندی است که می تواند با سرنگون کردن حکومت اسلامی، قدرت مردمی را شکل داده و امکان رشد و گسترش دمکراسی فراگیر در همه عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را تضمین کند و راه دمکراتیزه کردن ایران و سپس منطقه گرفتار در چنگال وحشی گری واپسگرا و نئولیرالیسم هار را هموار سازد.

دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ برابر با  ۱۲ دسامبر ۲۰۲۲


پانوشت

۱ـ برای بررسی دقیق تر خشونت فاشیستی رژیم اسلامی  و رابطه خشونت و انقلاب مراجعه کنید به مقاله :«تاملی بر ایده قهر و خشونت» نوشته هدایت سلطانزاده

https://www.rahekargar.net/articles_2022/2022-11-18_183_khshnat-soltanzade.pdf

۲ـ برای دریافت دقیق تر از نقش و جایگاه نافرمانی مدنی مراجعه کنید به مقاله «نافرمانی مدنی، راهی برای به میدان آمدن گسترده مردیم) نوشته محمد رضا شالگونی

https://www.rahekargar.net/articles_2010/20110122_622_nafarmani-madani.pdf

و مقاله :(نافرمانی مدنی چگونه توده ای می شود؟) نوشته  محمد رضا شالگونی https://www.rahekargar.net/articles_2010/20110122_621_nafarmani-madani2.pdf

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d8%b6%d8%b1%d9%88%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d8%af%d8%af-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%9b-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%87%d9%85-%d8%b4%da%a9%d8%b3%d8%aa%d9%86-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86/feed/ 0 6877
اعلامیه مشترک حزب کمونیست ایران و سازمان کارگران انقلابی ایران http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b9%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%aa%d8%b1%da%a9-%d8%ad%d8%b2%d8%a8-%da%a9%d9%85%d9%88%d9%86%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b9%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%aa%d8%b1%da%a9-%d8%ad%d8%b2%d8%a8-%da%a9%d9%85%d9%88%d9%86%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85/#respond Sat, 10 Dec 2022 12:07:06 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6872 جنبش انقلابی مردم ایران با قدرت تمام، دوازدهمین هفته خود را آغاز کرده است. جوانان شجاع دختر و پسر و مردمان کارد به استخوان رسیده، خیابان ها را در چهارگوشه کشور تسخیر کرده اند. دانشجویان، دانشگاه ها را به مرکز دفاع از زندگی مدنی تمامی مردم تبدیل کرده و با رشادت تمام از حریم دانشگاه حراست می کنند و در این راه، استادان بسیاری را در کنار خود دارند. بازاریان و اهل کسب و کار، با شرکت گسترده در چندین اعتصاب عمومی، همگامی درخشان خود با جنبش مردمی را به نمایش گذاشته و خشم و نفرت خود از باندهای مافیائی تجارت و بازرگانی را به نمایش گذاشته اند. معلمان و دانش آموزان، مدارس را به آموزشگاه انقلاب تبدیل کرده اند و شعار زیبای «در سنگر مدارس، هم درس، هم سیاست» را به پیش برده اند. کارگران واحدهای تولیدی و خدماتی بسیاری، برای احقاق حقوق خود دست از کار کشیده اند و به اردوی انقلاب، توان بیشتری بخشیده اند. همه مردم، به صورتی بسیار روشن با اقدامات اعتراضی، با شعارهای رسا، با فریاد های شبانه شان، در چهارچوب شعار محوری شان «زن، زندگی ، آزادی»، برای در هم شکستن استبداد و در آغوش گرفتن آزادی، دمکراسی و برابری می جنگند و پیام بسیار روشن شان را به حاکمان و به همگان و به جهانیان می رسانند.

این نجابت بی نظیر مردم ایران برای دستیابی به برابری، آزادی و زندگی شایسته انسانی، با پاسخ بسیار بیرحمانه حاکمیت استبدادی مردسالار و سرمایه سالار روبرو شده است. حاکمیت جنایتکار به جای شنیدن صدای مردم، تمامی ابزارها و امکانات سرکوبش را به کار گرفته است. کشتار مردم در خیابان ها با گلوله های جنگی، با ضربات باتوم، با زجرکش کردن زخمی های ربوده شده از بیمارستان ها، اوج توحش آنها را به نمایش می گذارد. دادگاه های نمایشی و چند دقیقه ای و صدور احکام اعدام به دستور رهبر رژیم درچهارچوب “قصاص”، برای ترساندن مردم به جریان افتاده است. حالا بیش از ۲۰ هزار نفر از جوانان دختر و پسر، از فعالان مدنی و صنفی، از دانشجویان و دانش آموزان، از هنرمندان و سینماگران، از روزنامه نگاران و نویسندگان در زندان های هولناک این رژیم چهنمی در زیر خطر جدی شکنجه و کشتار قرار دارند. گستردگی بازداشت ها به حدی است که نه تنها حتی حیاط زندان های بیشمارشان پرشده، بلکه حالا دیگر سوله های بدون امکانات را به زندان تبدیل کرده اند.

سیاست ددمنشانه و ضدبشری اعدام معترضان، که از بلوچستان و با کشتار جوانان بلوچ به جریان افتاده، با اعدام جنایتکارانه محسن شکاری شکل تازه ای به خود گرفته است. محسن شکاری ۲۴ ساله، در جریان اعتراضات در خیابان ستارخان تهران بازداشت و با اتهامات واهی به «محاربه» متهم شده، در پیوند با خیزش جاری در روز هفده آذر، یک روز پس از اعتراضات سه روزه سراسری ایران، اعدام شده است. هم زمان نیز برای حمید قره حسنلو، پزشک مردمی، و چهارتن دیگر از ۱۵ متهم پرونده تظاهرات چهلم حدیث نجفی، با اتهامات ساختگی و غیرقانونی حتی بر پایه قانون خودشان، حکم محاربه و اعدام صادر شده است. نه تنها جان این پنج نفر بلکه جان سامان یاسین، رپر ایرانی نیز در خطر جدی است.

ما بر آنیم که سازماندهی گسترده ترین اعتراضات برای متوقف کردن ماشین اعدام رژیم، چه در داخل از کشور و چه در خارج از کشور، یک ضرروت حیاتی است. باید با تمام قوا سیاست سرکوبگرانه داعشی رژیم را افشا کرد و اخبار صدور احکام اعدام زندانیان و جنایات رژیم در در زندان ها را به گوش همه مردم جهان رساند. باید از تمامی نیروهای مترقی و تشکل های مدافع حقوق زندانیان و آسیب دیدگان در سراسر جهان کمک گرفت و فشار گسترده افکار عمومی جهانی را علیه این جنایات سازمان داد.

نباید اجازه داد سیاست اعدام، شکنجه و مرگ خاموش، جان زندانیان سیاسی که در گروگان رژیم اسلامی هستند را بگیرد. باید هر مورد را به وسیع ترین شکل ممکن افشاء کرد و چهره کریه و ضدانسانی دین سالاران دیو سیرت را در جلو چشمان مردم کشورمان و مردم جهان به نمایش گذاشت و همه مردم و حتی دین باوران را به واکنش جدی واداشت.

درنگ جائز نیست! با همه قوا ماشین کشتار جمهوری اعدام و جنایت را متوقف کنیم!
پیروز باد انقلاب نوین مردم ایران

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b9%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%aa%d8%b1%da%a9-%d8%ad%d8%b2%d8%a8-%da%a9%d9%85%d9%88%d9%86%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85/feed/ 0 6872
زمینه‌های عینی و ذهنی شکل‌گیری شعارهای محوری در انقلاب‌ها http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b2%d9%85%db%8c%d9%86%d9%87%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b9%db%8c%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%b0%d9%87%d9%86%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%da%af%db%8c%d8%b1%db%8c-%d8%b4%d8%b9%d8%a7%d8%b1%d9%87/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b2%d9%85%db%8c%d9%86%d9%87%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b9%db%8c%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%b0%d9%87%d9%86%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%da%af%db%8c%d8%b1%db%8c-%d8%b4%d8%b9%d8%a7%d8%b1%d9%87/#respond Wed, 30 Nov 2022 14:04:08 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6859 همایون سپهوند

در هر انقلابی چه در ایران و چه در جهان، ممکن است تا چند صد شعار تولید شود و توسط معترضین در کوی و برزن سر داده شود. صرف نظر از شکل شعار‌ها که می‌تواند کوتاه، قصار، شعرگونه، ریتمک و… باشد (که موضوع این نوشته نیست)، از نظر محتوای ومضمون شعار‌ها را می‌توان با احتیاط بدین گونه دسته‌بندی کرد. شعار‌های نفی و سلبی ( «مرگ بر ستمگر، نه شاه می‌خوایم نه رهبر» و…. ). شعار‌های اثباتی و ایجابی ( «زن، زندگی، آزادی» و «نه روسری نه تو سری، آزادی و برابری» و… ). شعار‌های تهیجی و اتحادی ( «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» و… ) و شعارهایی با مضمون تحقیر، تخریب، توهین به هیئت حاکمه و گا‌هاً شعار‌های هجوی و همراه با ناسزا برای به لجن کشیدن دیکتاتوری.

از بین صد‌ها شعار، یک شعار جایگاه محوری، همه گیر، محبوب ودر نهایت، شعار انقلاب می‌شود که معمولاً در دسته‌بندی شعار‌های اثباتی و ایجابی قرار می‌گیرد. مثلاً در همین انقلاب در جریان کنونی شعار «زن، زندگی، آزادی»، به شعاری محوری لااقل تا کنون تبدیل شده است.
در انقلاب ۲۲ بهمن سال ۵۷ ایران شعار محوری «استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی» بود که توسط آخوند‌ها به. «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تبدیل شد. در انقلاب فرانسه شعار محوری «آزادی، برابری، برادری» بود. درپانقلاب اکتبر در سال ۱۹۱۷ شعارهای «همه قدرت به شورا ها» و «نان، صلح، زمین» محوری بودند. در بهارعربی شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» (به معنی مردم سقوط نظام را می‌خواهند) شعار محوری بود.

با احتیاط می‌توان گفت شعار محوری از نظر شکل کوتاه و قصار و از نظر مضمون همه شمول و فراگیر و در برگیرنده خواسته‌های اکثریت نسبی معترضین می‌باشد.

در زایش و شکل‌گیری شعار‌های محوری علی القاعده پارامتر‌ها و پدیده‌های متعددی مؤثر هستند ولی دو مورد از شاخص‌ترین و برجسته‌ترین این عوامل را می‌توان نام برد. اول خواسته معترضین در سطح کلی و ملی و دوم هیئت حاکمه توتالیتر و مستبدی که این خواسته‌ها را از مردم و معترضین دریغ و سلب کرده، درواقع در حالت کلی، می‌توان گفت که شعار‌های محوری انقلاب‌ها بر دو پایه و رکن شکل می‌گیرد. مردم از یک طرف و هیئت حاکمه از طرف دیگر.

برای تدقیق مسأله و ملموس بودن آن، دو شعار محوری کشور خودمان را در انقلاب ۵۷ و در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بررسی کنیم.
دربیست و دوم بهمن سال ۱۳۵۷ انقلاب ضد دیکتاتوری با شعار محوری «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی(عدالت اجتماعی)» به پیروزی رسید.

۱- چرا استقلال جایگاه اول را در شعار محوری بهمن اشغال کرد؟

معمولاً استقلال در مقابل وابستگی به ذهن متبادر می‌شود، رژیم پهلوی چه رضا شاه و بخصوص محمد رضا شاه یک سری اصلاحات اقتصادی عامرانه، از بالا و باسمه‌ای انجام داده بودند که اولاً توسعه سیاسی را به همراه نداشت و دوما ماهیت سرمایه‌داری وابسته و بورژوازی کمپرادور داشت. ساختار سازمانی ارتش، اموزش پرسنل و تجهیزات نظامی نیرو‌های مسلح و.. تماماً غربی و آمریکائی بود. رژیم پهلوی به پیمان‌های نظامی سنتو و سیتو و.. که غرب و آمریکا بر علیه اتحاد شوروی سابق علم کرده بودند، پیوسته بود. نقش ژاندارمی منطقه و سرکوب انقلابیون ظفار، کاپیتلاسیون، حق توحش، وجود چندین هزار مستشار خارجی و صد‌ها قرارداد پنهان از چشم مردم و… مجموعه‌ای را تشکیل می‌داد که تصور وابستگی رژیم به غرب و علی‌الخصوص به آمریکا را در ذهن مردم ایجاد کرده بود. قابل ذکر این که اپوزیسیون چپ و مذهبی این وابستگی‌های رژیم سلطنتی را چند برابر و با بزرگنمائی تبلیغ و ترویج می‌کردند. به هر حال قرار گرفتن شعار استقلال در صف مقدم شعار محوری انقلاب بهمن، قبل از اینکه ابداع و اختراع توده‌ها و یا تراوش فکری و ذهنی این روشنفکر و یا آن حزب سیاسی باشد، به عملکرد و شیوه حکومت‌داری هیئت حاکمه مستبد و وابسته بر می‌گردد.

۲- به چه دلیل آزادی جایگاه خود را در شعار محوری انقلاب ۵۷ پیدا کرد؟

در دوران روشنگری و انقلاب کبیر فرانسه برای جلو‌گیری از دیکتاتوری شعار «قانون بر فراز فرمانروا» از طرف حقوقدان‌ها و یا انقلابیون آن زمان مطرح می‌شد. شعار محوری رژیم سلطنتی که در هر کوی برزن خودنمائی می‌کرد شعار «خدا، شاه، میهن» بود، حتی بعد از خدا میهن هم نبود بلکه شاه بود. حکمت پهلوی‌ها که حکوت شاهی، فردی، موروثی و شاه بر فراز قانون بنا شده بود اساساً یک حکومت دیکتاتوری، مستبد، آزادی کش و بیگانه با دموکراسی بود و برای حفظ این نظام توتالیتر سازمان اطلاعاتی مخوفی را با کمک سازمان سیا و موساد سامان داده بود. کشتار انقلابیون در خانه‌های تیمی، در خیابان و قصابی و سلاخی مبارزین در زندان کمیته مشترک و اوین چنان اوج گرفته بود که حتی صدای سازمان‌های حقوق بشری آن زمان و حتی همپالگی‌هایشان را در غرب و در آمریکا و به خصوص حزب دمکرات را در آورده بود، که دوران رئیس جمهوری جیمی کارتر در اواخر سال ۵۵ و اوایل سال ۵۶ از آن جمله بود.

ساواک چنان فضای تنگ و خفقانی را ایجاد کرده بود که همه به هم شک داشتند و در میان مردم عوام این جمله رد و بدل می‌شد که «دیوار موش دارد و موش گوش دارد». در این موارد هم، چون شفافیتی از نظر رژیم وجود نداشت اپوزیسیون چپ و مذهبی هم بزرگ‌نمائی و آگراندیسمانهائی را تبلیغ و ترویج می‌کردند. مثلاً می‌گفتند، رژیم صد هزار زندان سیاسی دارد که در واقع تعداد زندانیان سیاسی از سه و یا چهار هزار نفر تجاوز نمی‌کرد. یا حتی مرگ‌های طبیعی، تصادفی و اتفاقی افراد معروف و سر‌شناس را به ساواک نسبت می‌دادند؛ مانند مرگ صمد بهرنگی، جلال آل احمد، مصطفی خمینی، دکتر شریعتی و….

در هر حال خفقان و سرکوب آزادی‌های سیاسی رژیم سلطنتی مقوله آزادی را در دستور مخالفین و معترضین انقلاب ۵۷ قرارداد و شعار محوری انقلاب ۵۷ دومین کلمه خود بعداز استقلال را پیدا کرد. شاید در این جا لازم به یادآوری باشد که با وجود این فضای خفقان، در رژیم سابق آزادی‌های مدنی برقرار بود و حکومت در زندگی شخصی افراد دخالتی نمی‌کرد.

۳- شعار محوری انقلاب ۵۷ و جمله «جمهوری اسلامی»

علی‌رغم اصلاحات اقتصادی عامرانه و رفرم از بالا که منجر به ایجاد صنایع وابسته، نیمه‌وابسته و گا‌هاً مستقل شده بود، مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، فاصله طبقاتی، حلبی آباد‌ها، حاشیه نشینی‌ها، بی‌سوادی، عدم دسترسی به بهداشت و آموزش… بسیار بود. چنان که اردشیر زاهدی وزیر خارجه‌ی شاه در مصاحبه‌ای در آمریکا بیان کرد:«اگر ایراد نداشتیم که انقلاب نمی‌شد»، نقش مسائل معیشتی و اقتصادی در انقلاب ۵۷ کم نبود. در یک جمله جای عدالت اجتماعی و کرامت انسانی به معنی وسیع کلمه در نظام پادشاهی خالی بود.

پس از این که به جای رهبری و هژمونی پرولتاریا، ملاتاریا و روحانیت سوار موج اعتراضی شد، کلمه سوم شعار محوری انقلاب ۵۷، به «جمهوری اسلامی» تغییر کرد و مردم با توجه به زمینه‌های مذهبی ۱۴۰۰ ساله و شبکه تبلیغی گسترده‌ی آخوند‌ها (که میراث پهلوی بود)، این بار در کلمه جمهوری اسلامی عدالت علی، برادری، برابری و.. را می‌دیدند. سخنان خمینی مبنی بر اینکه «هم دنیایتان را آباد می‌کنیم و هم آخرتتان را» و یا «شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم» و اراجیفی از این قبیل باعث شد که مردم توهم عدالت اجتماعی را در کلمه «جمهوری اسلامی» ببینند.


واکاوی شعار محوری انقلاب کنونی یعنی «زن، زندگی، آزادی» را در بخش دوم این مقاله پی می‌گیریم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b2%d9%85%db%8c%d9%86%d9%87%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b9%db%8c%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%b0%d9%87%d9%86%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%da%af%db%8c%d8%b1%db%8c-%d8%b4%d8%b9%d8%a7%d8%b1%d9%87/feed/ 0 6859
دو بیانیه مهم کارگری، در راستای اعتصاب سراسری و تقویت قدرت دوگانه http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d9%88-%d8%a8%db%8c%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%87-%d9%85%d9%87%d9%85-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%db%8c%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d9%88-%d8%a8%db%8c%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%87-%d9%85%d9%87%d9%85-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%db%8c%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8/#respond Tue, 29 Nov 2022 12:15:34 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6856 نگاهی به فرصت های مهم و نیز تهدیدهای پیشاروی جنبش در پایانه سال

تقی روزبه

این بیانیه‌ها حکایت از آمادگی بیشتر کارگران در برافروختن اعتصابات سراسری و مشارکت و حمایت فعال از خیزش خیابان دارد. در کنار اعتصاب ذوب آهن و کامیونداران (به عنوان بخشی از صنعت مهم حمل و نقل) بیانگرتعمیق انقلاب و گسترش ابعاد آن است که البته رژیم را بسیار نگران ساخته است. چرا که دو شاخص عمده گسترش دامنه اعتصابات در مسیر سراسری شدن و بسط و توده‌ای کردن خیزش خیابان، توازن قوا را و قدرت دوگانه و موازی در حال شکل گیری را به سود انقلاب و افتادن رژیم به حال تدافع رقم زده و نهایتا می تواند با ایجاد شکاف و سرپیچی و چه بسا دوش به دوش کردن اسلحه در صفوف نیروهای سرکوب و نظامی، اوضاع را بطور قاطع به سمت و سوی دیگر، در راستای کلید زدن دوره پساحکومت اسلامی، سوق بدهد. نباید فراموش کنیم که تا پایان سال شمسی، ماه‌های بسیارمهم و سرنوشت سازی در پیش رو داریم. چه به لحاظ موسم مبارزات سنتی دانشجویان ‌(۱۶‌ آذر نزدیک است و تاثیر آن بر تداوم و تقویت جنبش دانشجوئی در بزنگاه حساس کنونی) و مهمتر از آن تشدید مبارزات کارگران و مزدبگیران در پیش از آغازسال نو یا روزهائی مثل چهارشنبه سوری که اساسا در شرایط عادی هم تهران و شهرهای بزرگ کمتر قابل کنترل بوده اند. به همین دلیل شرایط مناسبی برای کلید خوردن اعتصابات سراسری همراه با خیزش خیابان فراهم می شود. ضمن‌آن که تورم و افزایش قیمت دلار و تداوم سقوط ارزش پول ملی و وضعیت بورس با گذشت هر روز رو به وخامت بیشتری می رود. هرروز که می گذرد بخشی از جامعه موسوم به خاکستری بیش ازپیش مرزهای خود را با حاکمیت پررنگتر می کند و دست به نافرمانی می زند و رژیم تنهاتر و برهنه تر و لاجرم شکننده تر می شود. بحران بازتولید قدرت و انزوا به عنوان مهم‌ترین شاخص نمای بحران و طلیعه پیروزی انقلاب بیش از پیش خود را نمایان می کند و این در شرایطی است که جنبش هر روز عزم خود را برای ادامه نبرد تا پیروزی و سرنگونی نظام و خامنه‌ای و پایان سلطه ولایت فقیه اعلام می دارد. البته رژیم هم به نوبه خود برای کنترل این ما‌ه های خطیر پیشارو برنامه‌های خود را دارد که مهم‌ترینش همانا خاموش کردن هرچه سریع‌ترآن است با باصطلاح به کارگیری گسترده‌تر چماق قانون (چون تصویب پروژه ها و طرحهای سرکوب کننده ای که اخیرا در مجلس دست نشانده و گوش به فرمان قدرت مطرح شده اند و نیز وعده هائی پوشالی چون افزایش حقوق و غیره در حالی که حجم کسری بودجه به ارقام سرسام آ‌وری رسیده است و البته اساسا با افزایش سرکوب برهنه و اجرای نوعی حکومت نظامی و کنترلی که خود در شرایط بحران انقلابی به منزله ریختن بنزین در آتش است. خامنه ای و سرکردگان نظام با ترس و وحشت از هرسخنی که بوی پذیرش صدای انقلاب از آن به مشام برسد و این که مبادا دچار سرنوشت شاه در انقلاب بهمن بشوند، برای اجتناب از این کابوس و سست شدن و فروپاشی عزم حاکمیت در حفظ قدرت، در واکنشی به مخالفان درونی و نیز همه کسانی که می گویند باید صدای مردم را شنید و صفوف «معترضان و اغتشاشگران» را ازهم جدا کرد، می گوید این شما هستید که باید صدای مردم را که به زعم وی در نمایشات دولتی چون سیزده آبان و یا مراسم تشییع و تدفین «شهدا» خود را نشان می دهد، بشنوید! خامنه ای دارد به همان تله ای می افتد که همه مستبدان و دولتهای توتالیتر می افتند: تداوم همان سیاست و مسیری که آنها را به اوج و موفقیت رسانده است، بی توجه به آن که زیستبوم و مؤلفه های برپادارنده آن وضعیت بالکل سپری شده است. تعمیم و تداوم تجربه های گذشته به وضعیت کیفیتا متفاوت. نشنیدن صدای عقلا‌و کنار زدن آن‌ها و حتی تهدید و دستگیری آن‌ها. و چنین است که او نامه خاتمی دلسوز واقعی نظام را بی پاسخ می گذارد، محمود صالحی‌ها یا صادق زیباکلام ها را به دلیل توئیت کردنشان احضار وبازداشت می کند، و یا خبرنگار کارگری حتی ایلنا را دستگیرمی کند و درعین حال سعی می کند که از زبان سرداران و رجزخوانی کارگزاران پی درپی وعده پیروزی بدهد. حتی می توان گفت که رژیم پیوسته با عناوین و برخوردهای تحقیرآمیزی چون “اراذل و اوباش”، “چهار نفر بیشتر نیستند”، “کسانی که حتی یک کاه را نمی توانند از دهان پشه بگیرند” و بکارگیری این نوع تحقیرها و توهینها به وفور، که در کوران یک وضعیت بحران انقلابی به معنی ریختن بنزین در آتش محسوب می شود وبا عقلانیت حداقلی هم جور در نمی آید و موعظه گران و رسانه‌ها هم با شگفتی به غیرمنطقی بودن آن اشاره می کنند، دو هدف را دنبال می کند. هدف اول از این نوع تحقیرها و رجزخوانیها تقویت روحیه نیروهای دستخوش خستگی و فرسودگی ناشی از فقدان تعطیلی و غیره است که مجلسیان به آن اعتراف می کنند و رئیسی هم به نحوی در دیدار اخیر با خسته نباشی به نیروهای سرکوبی که از تعطیل جمعه ها نیز برخوردارنیستند بر زبان آورد. اما مهم تراز آن در شرایطی که گذرزمان به زیان حاکمیت و به سود جنبش در حرکت است، تاکتیک خطرناک و موذیانه ای است که نباید از آن غافلگیرشد و آن همانا تحریک کنشگران و رزمندگان خیابان و محلات به نبردها و درگیری بزرگ و زودرس و پرتلفات، یک قیام نارس و خشونت آمیز، برای به اصطلاح برون افکنی هیجانات و سرکوب گسترده و سنگین آن است. به همین دلیل لازم است که جنبش با حفظ هوشیاری خود ضمن حفظ ادامه کاری خود اما ریتم آن را با آهنگ توده ای کردن خیزش خود و سراسری شدن اعتصابها تنظیم کرده و به دام ترفندها و اقدامات تحریک آمیز و آگاهانه رژیم نیافتد.

با توجه به چنین شرایط حساس و خطیر پیشارو، نقشه راه جنبش و کنشگران و حامیان آن برای خنثی کردن این تهدیدات و هموار ساختن مسیر پیشروی انقلاب دارای اهمیت زیادی است.

همزمان نه فقط فشار از درون ایران که همچنین فشارها و انزوای جهانی هم بیش از پیش بر حاکمان واردشده و تأثیرات آن به اشکال گوناگونی احساس می شود. به طورکلی رژیم در چنبره مجموعه ای از بحران‌های سترگ و بزرگ قرار گرفته است که به شکل چرخه معیوب و شتاب دهنده عمل می کنند. چنان‌که چه در حوزه مداخله در جنگ اوکراین و چه بحران هسته ای و صدورقطعنامه دوم آژانس یا بحران فی مابین خود و کشور عراق به دلیل حملات پی درپی اش به اقلیم کردستان و نیز تصویب تشکیل کمیته حقیقت یاب در سازمان ملل با نظارت ویژه بر ابعاد تضییع حقوق بشر و رصد کردن دستگیریها و شکنجه ها و کشتارهای داخلی در مواجهه با خیزش مردم، که به معنای قرار گرفتن وحشی‌گری و کشتار و شکنجه رژیم به شکل روزمره زیر نگاه جهانی است، که به سرعت رژیم را وادار ساخت ضمن اعلام عدم همکاری کامل با کمیته حقیقت یاب، اما در عمل با گرفتن یک ژست نمایشی دست به آزادی تعدادی از بازداشتیهای به اصطلاح کم جرم بزند. بدون آن که دامنه دستگیریها و سرکوب را ذره ای هم کاهش دهد. رژیم می داند که در این عرصه پیشاپیش دستش خالی و بازنده قطعی است و لاجرم محکوم است و از قضا دست کنشگران و فعالین و رزمندگان جنبش و خانواه ها برای به تصویر کشیدن ابعاد خشونت و کشتار و دستگیری‌ها و شکنجه ها بازاست. تنها ابزار باقی مانده و مهم رژیم همانا سرکوب برهنه و ایجاد رعب و هراس است که با مقاومت بیشتر و بسط دامنه توده ای جنبش و نیز زیر ذره بین قرار دادن هرچه بیشتر آن در برابر جهانی که به طوفان جاری و سرنوشت آن در ایران حساس شده و نظاره گر آن هستند و با ریزش هرچه بیشتر اتوریته و اقتدارش ممکن می گردد. بی تردید در این راستا نقش اپوزیسیون خارج کشور به ویژه اپوزیسیون مترقی و برابریخواه و مدافع جنبش بازپس گیری زندگی از چنگ رژیم زندگی خوار برای یاری رساندن به جنبش و رساتر کردن صدای آن و خنثی کردن خشونت و ترفندهای حاکمان، از اهمیت زیادی برخوردار است. دریافتن اهمیت ما‌ه‌های پیشارو و مشارکت سازنده در تعمیق گفتمان یابی جنبش، شکل دادن به کمپینهای اعتراضی گسترده و تأثیرگذار و بازتاب دادن ابعاد گوناگون جنبش در افکارعمومی جهان و البته فشار به دولتها از طریق طرح مطالبات و خواستهای مشخص مردم ایران، در ایفای هرچه بهتر این وظایف نقش بارزی دارند.

در پایان این بخش نوشته بد نیست که اشاره ای هم داشته باشیم به دو نکته اصلی صحنه نبرد کنونی:

نخست در حوزه تاکتیک، مسئله کنونی نبرد برای تثبیت حاکمیت دوگانه و درهم شکستن تعرضِ بدون عقبه استراتژیک و لاجرم آرایش شکننده رژیم و افکندن آن به حالت تدافعی در حوزه میدانی و متقابلا گذار جنبش از حالت تدافعی به تعرض سراسری است. نباید فراموش کنیم که وظیفه مقدم و تاریخی جنبش اعلام پایان پارادایم اسلام سیاسی و سامانه هیولاوش یک قدرت مذهبی قرون وسطائی است، گرچه سوار بر مناسبات سرمایه دارانه است و نوعی نئولیبرالیسم هار،‌اما در متن و بدنه این مناسبات با تبدیل آن به یک نظام مطلقا انگلی و اقتصادی سیاسی ولایت فقیه و ناهمساز با آن – معجونی از آمیزش و ستیز- و شکل گیری یک اولیگارشی نظامی، اقتصادی و سیاسی اخص و صاحب امتیاز، یا همان اقتصاد بشدت رانتی و امتیازورزانه است. اعلام رهائی از این اختاپوس بیرون پریده از انقلاب بهمن، که خود با پژواکی چون یک زمین لرزه بزرگ جهانی خواهد بود و مقدمه ای برای آفریدن بستری برای رهایی و پیشروی گام‌های بعدی.

مسئله دوم مربوط به چگونگی و ماهیت و کیفیت کنشگری است. باید بر هر نوع از خودبیگانگی و بقایای آن نسبت به جنبش و انقلاب، و «سندروم نگاه از بیرون» نسبت به آن غلبه کرد. این جنبش ماست و ما درونش هستیم. جنبشها الزاما آن گونه که به شکل کلاسیک تصور می کنیم سر بلند نمی کنند و پیش نمی روند. وقتی از یک رخداد انقلابی و غافلگیرانه، آن گونه که تاریخ با عبور از خود آن را به صحنه می آورد، صحبت می کنیم، همین وضعیت موجود بیانگر آن است و چه بسا نه فقط دشمن که بسیاری از کلاسیکها را هم غافلگیر کرده است. این جنبشها به اشکال بسیار بدیع و خودویژه عرض اندام می کنند که در نهایت، دگرگونیهای عظیم و ساختاری پیچیده جهان و جامعه را در خود حمل و متبلور می کنند. زمانی با چه رنج و دردی یک گروه پیشتار واقعه سیاهکل را رقم می زند و زمانی دیگر صدها از این نوع کانونهای شورشی توسط نسلی با بلوغ زودرس سیاسی به میانه میدان آورده می شود. بنابراین خود را همراه و بخشی از جنبش، جنبش بدون مرز در جهان جهانی شده امروز و در حال شدن بدانیم و نقاط قوت و کاستی ‌های آن را نیز نقاط قوت و ضعف خود بدانیم و همچون عضوی از آن و در درون آن به کنشگری خلاق بپردازیم. همانند سربازان ژاپونی نباشیم که پس از پایان جنگ، مدتها در اعماق جنگلها حتی پس از تسلیم ژاپن، در انتظار پایان جنگ بودند! غافل از آن که جنگ پایان یافته و زمانه و اوضاع بالکل تغییریافته است. اکنون وقت استخاره کردن و وجب کردن طول و عرض حوض های قدیمی نیست! آن گونه که در دوره مشروطیت شاعران آذربایجان به تصویرکشیدند (طبق دستورالعملهای مذهبی برای دفع نجاسات آب ساکن در حوضها باید به اصطلاح کُر و تطهیرکننده باشد و مقیاس آن هم با وجبها تعیین می شد. این اشاره به طنز شاعری در انقلاب مشروطیت است و خطاب به آن بخش از مذهبیها و مشروعه خواهانی که هم‌چنان با بی اعتنائی به انقلاب، مشغول وجب کردن حجم آب حوض و بحث حول آن برای قابلیت تطهیر و پاک کردن بودند).

اینک متن این دوبیانیه:

اهمیت این بیانیه ‌ها در این است که بدون سنگر گرفتن پشت درخواستهای صنفی به مسئله کلان سیاست خیابانی پرداخته‌اند و می توانند الگوی مناسبی برای بخش های دیگر باشند.

نخستین بیانیه: بیانیه بازنشستگان مستقل در باره اعتراضات سراسری

“نه به شرایط موجود”

بیش از دو ماه از اعتراضات مردمی در سال ۱۴۰۱ وچند سال از اعتراضات کارگران و معلمان شاغل و بازنشسته می گذرد ونه تنها پاسخ شایسته داده نشده بلکه تعدادی از آنان بازداشت و زندانی و یا با وثیقه آزاد شده اند.

تداوم بی توجهی به مطالبات اجتماعی واقتصادی انباشته شده، به خیزش سراسری مردم انجامید و حاکمیت هم بی مهابا پاسخش سرکوب و اینبار خونین تر از همیشه بوده ، بدون پذیرش هیچ مسئولیتی دست به سرکوبی بیرحمانه و خونین زده و با سناریو سازی های مختلف و تهدید و گروگانگیری ، خانواده ها را برای پذیرش سناریو های حکومتی تحت فشار گذاشته و مسئول همه این وقایع هولناک را به نفوذ دشمن نسبت می دهد.

بازنشستگان مستقل ، مقابله ، سرکوب ، بازداشت و قتل مردم حق طلب را بشدت محکوم میکنند و حکومت را برای تک تک جنایاتش مسئول میدانند. به یمن شبکه های ارتباطی و امکانات دنیای امروز ، تمام خشونت های بیرحمانه ای که دنیا را به شگفتی واداشته جلوی چشم مردم ایران و جهان است. نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم.

اعتراضات و مقاومت گسترده ، بینظیر و تاریخی مردم ایران ،جامعه را در موقعیت قدرت دوگانه ای قرار داده است . در نتیجه اکنون این کارگران ، معلمان ، پرستاران ، بازنشستگان، دانشجویان ودانش آموزان هستند که تعیین تکلیف می کنند:

  • توقف فوری سرکوب درهر شکلش و آزادی تمام زندانیان سیاسی وبازداشتی های اعتراضات اخیر
  • جمع آوری تمام نیروهای سرکوب اونیفورم پوش و لباس شخصی از سطح شهرها، دانشگاهها و مدارس ، ادارات و بیمارستانها
  • بازداشت ومحاکمه آمران وعاملان کشتار مردم بویژه در سیستان و بلوچستان و کردستان
  • حق آزادانه و بدون مداخله مراسم خاکسپاری و سوگواری جانباختگان و محکومیت هر گونه جسد ربایی و گروگانگیری آن بمنظور اعتراف گیری از خانواده ها و ساختن سناریوهای حکومتی برای پنهان سازی حقیقت
  • حق انتخاب نوع پوشش وتامین آزادی های فردی واجتماعی
  • به رسمیت شناختن تشکل های مستقل و حق تجمع و اعتراض مردم
  • پاسخ به مطالبات اقتصادی ومعیشتی وتامین رفاه برای عموم

ما بازنشستگان تشکلهای مستقل با جدیت تمام از خیزش سراسری طبقات و اقشار مختلف مردم حمایت کرده و هشدار می دهیم که اگر حکومت به خواسته ها و اراده مردم برای تغییرات بنیادی و اساسی وضعیت موجود تمکین نکند و نیروهای سرکوب اعم از اونیفورم پوشش و لباس شخصی ها و امنیتی های آتش به اختیار را ازسطح جامعه جمع نکند، کف خیابان پاسخ خواهیم داد.

اتحاد سراسری بازنشستگان ایران
شورای بازنشستگان ایران
گروه بازنشستگان مستقل ایران
جمعی از بازنشستگان فولادی

دومین بیانیه: بیانیه جمعی از کارکنان صنایع خودرو ایران

به فرزندانمان در خیابان‌‌‌ها بپیوندیم

شماری از کارگران و کارشناسان صنعت خودروسازی ایران و قطعات وابسته در بیانیه‌ای به تاریخ ۶ آذر ۱۴۰۱ خواهان همراهی همکاران خود در صنایع خودرو ایران با خیزش انقلابی مردم ایران شدند.

آن‌ها در این بیانیه از همکاران خود خواسته‌اند «از روز چهارشنبه این هفته ۹ آذر۱۴۰۱، در همه کارخانه‌های خودروسازی و قطعات وابسته» با حضور در «جاده مخصوص کرج تا میدان آزادی تهران را با اعتراض خود به وضعیت موجود» دست به اعتصاب سراسری بزنند.

در بخشی از این بیانیه‌که نسخه‌ای از آن در اختیار «ایران‌وایر» قرار گرفته، با اشاره به چندین دهه کشتار زنان و مردان و کودکان ایران به دست ماموران امنیتی حکومت جمهوری اسلامی آمده است که، این حکومت ۴۳ سال است که «از هیچ عملی برای رسیدن به اهداف شنیع و شرم‌آور خود سر باز نزده و با سکوت غریبانه من، تو، ما و مردم هر روز بیش از دیروز وقیح‌تر شده است.»

نویسندگان و امضاکنندگان این بیانیه با تاکید بر اینکه ملت ایران در طول بیش از چهاردهه گذشته «تحت انواع فشارهای اقتصادی، فکری و روانی» قرار داشته‌است می‌گویند، این همه برای این بوده که حکومت «پلید و تفاله‌های پس افتاده‌‌اش » در ناز و نعمت زندگی کنند.

این بیانیه همچنین با اشاره به اعتصاب « کارگران و کارمندان شرکت نفت و پتروشیمی در جنوب ایران، کارگران معادن کشور و حتی شرکت‌های کروز، گروه خودروسازی بهمن موتور، گروه بهمن دیزل، گروه خودروسازی مرتب، سیف خودرو، کیان تایر و ایران تایر» و پیوستن آن‌ها به اعتصابات سراسری، این اقدام آن‌ها را ستوده و نوشته است: «اعتصابات این گروه‌ها با دخالت نیروهای امنیتی نه تنها ساکت نشده، که گسترش هم یافته است.»

آن‌ها همچنین در این بیانیه نوشته‌اند که حالا «نوبت ماست» که با «اعتصاب سراسری در تمام شرکت‌های تولیدی خودرو و قطعات وابسته، همبستگی خود را با مردم که نه، با خواهران و برادران و فرزندان‌مان که در خیابان‌ها درحال مبارزه هستند نشان دهیم و به آن‌ها بپیوندیم.»

شمار زیادی از امضاکنندگان این بیانیه در صنایع ایران خودرو، ایران خودرو دیزل، سایپا، سایپا دیزل ، کروز و تعداد زیادی از صنایع قطعات وابسته مشغول به کار هستند.

آن‌ها در پایان این بیانیه با قسم به «خون ریخته شده جوانان ایران» اعلام کرده‌اند که همگام با کارکنان صنایع نفت و گاز و پتروشیمی دست به اعتصاب سراسری خواهند زد.

در بخش دیگری از این بیانیه به نمونه موفقی از اعتصاب صنفی که چند سال قبل در اعتراض به ایمن نبودن محل کار در این صنایع رخ داده اشاره کرده و نوشته‌اند: «پیشتر با یک اعتصاب غذا نشان دادیم که اگر یک‌صدا و یکدست باشیم، نه تنها سپاه و بسیج و ارتش جمهوری اسلامی و دیگر نیروهای سرکوبگر، که حتی ارتش ابرقدرتان دنیا یارای پاسخ‌گویی به اعتصابات سراسری صنعت خودرو و اعتراضات ما نخواهد بود.»

نویسندگان این بیانیه در انتهای آن با مخاطب قرار دادن ماموران حراست که ممکن است در سرکوب اعتصاب کارکنان صنایع خودرو نقش‌آفرینی کنند نوشته‌اند: «برادر حراستی‌ام، تو نیز با ما هم‌صدا باش و به‌جای تهدید و ایجاد رعب و وحشت در میان کارگران، به یاری ما بیا تا روزی تو هم به آزادی واقعی برسی»

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d9%88-%d8%a8%db%8c%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%87-%d9%85%d9%87%d9%85-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%db%8c%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8/feed/ 0 6856
ترفندهای ارتش سایبری رژیم فقها برای درهم شکستن جنبش «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d9%88%d8%b4%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%b4-%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%a8%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%b2%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d9%88%d8%b4%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%b4-%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%a8%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%b2%d9%86/#respond Tue, 29 Nov 2022 11:07:56 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6850 سالار سرلک

روش‌های ارتش سایبری جمهوری اسلامی برای رویارویی با اعتراضات مجازی مردم ایران، تنها به انتشار روایت حکومتی از وقایع و پخش اخبار نادرست و پخش نادرست اخبار محدود نمی‌شود. صرف هزینه‌های هنگفت از ثروت سالانه‌ی کشور در حوزه‌ی کنترل فضای مجازی به حکومت این امکان را داده است که روش‌های جدیدی برای مبارزه با مردم در فضای مجازی ابداع کند و به کار گیرد. در سال‌های اخیر استفاده از هشتگ‌هایی با املای متفاوت، استفاده از بات‌ها و اکانت‌های غیرواقعی برای حمله به فعلان، تقویت روایت حکومت یا تحریف واقعیت و غیره نیز به دست ارتش سایبری جمهوری اسلامی انجام می‌شود. اما همان طور که هیئت و شمایل افراد لباس شخصی برای سرکوب مردم در جنبش انقلابی اخیر متفاوت با گذشته بود، ظهور و بروز ارتش سایبری هم گرگ‌هایی در لباس میش است که خود را برانداز، دین‌ستیز و مخالف حکومت معرفی می‌کنند تا بتوانند گوش‌های شنوایی پیدا کنند. آگاه بودن نسبت به این روش‌ها در فضای پرالتهاب و در حال تغییر کنونی اهمیت زیادی دارد تا مردم بتوانند در مقابل این سلاح رذیلانه‌ی حکومت نیز تجهیز شوند. برخی از این روش‌ها در ادامه آمده است.

تلاش در عادی جلوه دادن اوضاع

تریبون‌های رسمی حکومت تمامی مدعی عادی بودن شرایط هستند و همه چیز را پشت میکروفن‌ها تحت کنترل می‌دانند. این روایت توسط ارتش سایبری نیز دنبال می‌شود. مثال‌هایی از این خط مشی به شرح زیر است:

به اشتراک گذاشتن پست‌های طنز و جذاب غیرمرتبط چنان که گویی هیچ خبری از اوضاع کنونی ندارند.

  • به اشتراک گذاشتن محتوایی از چهره‌های شاخص انقلاب در روزهایی پیش از شروع خیزش مردم که این حس را به مخاطب القا می‌کند که همه چیز عادی است (مثلا انتشار آهنگی عاشقانه از شروین حاجی‌پور).
  • پخش یک خاطره‌ی قدیمی شیرین از فوتبالیستی که حامی اعتراضات کنونی است و او را در حال خنده و شادی در فضایی دور از اعتراضات نشان می‌دهد.
  • استفاده از کلیپ‌ها و محتوای پرمخاطب قدیمی و امتحان شده برای جلب توجه دوباره و سرگرم کردن مخاطبان برای تغییر فضای رسانه‌ای.

تقلیل اعتراضات به خواسته‌های بی‌اثر

در طول بیش از چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی، مبارزه با این رژیم در مقاطع مختلف مردم را به این حقیقت واقف کرده که تحقق خواسته‌های آن‌ها تنها با براندازی حکومت جمهوری اسلامی ممکن می‌شود. ارتش سایبری تلاش می‌کند با نفوذ در صفوف معترضان این خواسته را به چیزی بی‌خطر تبدیل کند یا تقلیل دهد.

پوشش اخبار جبهه‌ی اصلاحات،

  • تفسیر نرمش از رفتار حکومت برای کنترل خشم مردم،
  • پرداختن به حوادث جنبی اعتراضات از جمله زندگی شخصی افراد شاخص انقلاب، یا اشتباه لفظی یک خبرنگار در یک شبکه‌ی خبری،
  • تأکید بر خواسته‌های مشخصی از قومیت‌ها و محدود کردن مطالبات به خواسته‌های صنفی

و … نمونه‌هایی از این شگرد ارتش سایبری است.

به انحراف کشیدن اعتراضات

در زمان‌هایی که متوقف کردن یک فرایند تاریخی ناممکن به نظر می‌رسد، یکی از روش‌های مقابله با آن که توسط حکومت‌های خودکامه یا سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای مختلف به کار گرفته می‌شود، تلاش برای منحرف کردن جریان تاریخ است. ارتش سایبری با نقاب براندازی تفسیر منحرفی از جنبش مردم را تبلیغ می‌کند تا همراهی عمومی با آن را کاهش دهد و آن را تضعیف نماید.

  • مطرح کردن ایده‌ی «تجزیه‌طلبی» و مطالبات قومیتی،
  • تبلیغ نقش تعیین‌کننده‌ی قدرت‌های خارجی در رقم خوردن سرنوشت ایرانیان،
  • القای سناریوی «سوریه‌ای شدن ایران»
  • طرح مبارزه‌ی مسلحانه و تبلیغ استفاده از سلاح توسط معترضان

همگی تلاش دارند تا جنبش مردمی و مسالمت‌آمیز مردم را به بیراهه بکشانند و آن را بی‌اثر کنند.

ایجاد فضای رعب و وحشت در بین فعالان و معترضان

حکومت در طول دوران حیاتش، همیشه متوسل به سلاح هراس‌افکنی بوده است. تهدیدهای تلفنی، حمله‌های ارتش سایبری به صفحات شخصی افراد، بازداشت و احکام اعدام و زندان از موارد شناخته‌ شده‌ی آن است. ولی حکومت به این بسنده نمی‌کند و در جبهه‌ی مخالف هم به فعالیت می‌پردازد.

  • دفاع از ایده‌ی «حکومت تا آخرین فشنگ می‌ایستد»،
  • انتشار یک‌جانبه‌ی کشتار و جنایت رژیم بدون نظر به عقب‌نشینی حکومت و دستاوردهای جنبش،
  • روایت تجربیات شخصی دروغین برای قوی جلوه دادن دستگاه امنیتی اطلاعاتی جمهوری اسلامی

و غیره مواردی از تلاش ارتش سایبری برای ایجاد فضای ترس بین مخالفان است.

تفرقه‌افکنی

اتحاد مردم بر سر خواست‌های مشترک، مساوی است با مرگ جمهوری اسلامی. حکومت از هیچ چیز بیش از اتحاد بی‌شماران مردم ایران نمی‌هراسد. در طول این سال‌ها با ابزارهای مختلفی تلاش در جدا کردن مردم از هم با استفاده از مرزهای جغرافیایی، فرهنگی، قومی، تاریخی و غیره کرده است. این تلاش‌ها از تقویت جوک‌های قومی و تبعیض ساختاری بین مردمان مختلف ایران گرفته تا حمله به ایده‌ی ایرانیت را شامل می‌شده تا هیچ چتری که مردم ایران در سایه‌ی آن با هم متحد شوند وجود نداشته باشد. جنبش «زن، زندگی، آزادی» با طرح شعاری مترقی چتری همه‌شمول در پیش روی مردم نهاده که برای ساختن آینده‌ای بهتر می‌توان در سایه‌ی آن دست به دست هم داد. این اتحاد با هر ابزاری هر چند پیش پا افتاده مورد حمله قرار می‌گیرد.

  • تمسخر رفتارهای هم‌نوع‌دوستانه و همدلانه‌ی مردم،
  • ناراضی جلوه دادن معترضان یک شهر از شهری دیگر،
  • تعیین مرز قومی و قبیله‌ای برای جدا کردن اعتراضات در نقاط مختلف،
  • استفاده از ویدئوهای اعتراضات شهرها برای تحقیر شهرهای دیگر

از جمله مواردی است که ارتش سایبری برای تفرقه‌افکنی استفاده می‌کند.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d9%88%d8%b4%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%b4-%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%a8%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%b2%d9%86/feed/ 0 6850
رسالت رنسانس ایرانی فروپاشی دیکتاتوری اسلامی! http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d8%b1%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86%d8%b3-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%81%d8%b1%d9%88%d9%be%d8%a7%d8%b4%db%8c-%d8%af%db%8c%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%aa%d9%88%d8%b1/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d8%b1%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86%d8%b3-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%81%d8%b1%d9%88%d9%be%d8%a7%d8%b4%db%8c-%d8%af%db%8c%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%aa%d9%88%d8%b1/#respond Wed, 23 Nov 2022 08:55:34 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6829 علی کشتگر

آنچه در ایران می گذرد یک تحول عمیق اجتماعی بی سابقه در همه تاریخ چند هزار ساله ایران است، که هدف آن دگرگونی انقلابی در همه حوزه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و به تبع آن رهایی زن از تمام قید و بندها و محرومیت ها، تبعیضات و سنت‌های مبتنی بر دین خوئی است. نام واقعی این تحول همه جانبه رنسانس است. نوزائی ایرانی. این انقلاب نوزائی دیر یا زود، برای همیشه تروریسم اسلامی حاکم را به زباله دان تاریخ می اندازد.

اسلام سیاسی دشمن دموکراسی

در دوران نهضت مشروطه جامعه ایران هنوز در قید سنتهای عقب مانده اسلامی بود. و زن از همه حقوق اجتماعی و اقتصادی و سیاسی محروم بود و زنان هم بجز استثنائاتی تاریخی مثل قره العین به همه تبعیضات گردن می گذاشتند. و آن کس هم که گردن نمی گذاشت به سرنوشت هولناک قره العین دچار می شد.

در آن زمان انگشت شمار بودند روشنفکرانی که اهمیت امر برابری زنان در همه امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، برابری همه مذاهب و عقاید در برابر قانون و جدائی کامل دین و دولت را به مثابه سنگ بنای تشکیل دولت- ملت درک می کردند و می دانستند که برابری شهروندان و استقرار دموکراسی بدون قوای سه گانه سکولار و مستقل از هم غیرممکن است، و حالا امروز این حقایق را نسل جوان ایران درک می کند و بخاطر تحقق آن به مبارزه ای حماسی روی آورده. در نهضت مشروطه بر خلاف آنچه مثلا در انقلاب فرانسه رخ داده بود، مساله ممنوعیت دخالت دین و روحانیت در امر دولت و سیاست مطرح نبود بلکه برعکس روحانیت به مترقی و ارتجاعی تقسیم می شد و بخش به اصطلاح مترقی آن در نهضت مشروطه نقش داشت و در نتیجه در تدوین قانون اساسی مشروطه نیز نظرات ارتجاعی خود را اعمال کرد. به این ترتیب قانون اساسی مشروطیت نتوانست بر اساس جدائی دین از دولت، برابری همه ادیان و عقاید، رهایی زن از قید و بندهای سنتی و مذهبی و تشکیل قوای سه گانه سکولار تدوین شود. قانون اساسی مشروطیت بکلی مرد سالار و شیعه سالار بود چرا که در آن قانون، مذهب شیعه اثنی عشری بعنوان مذهب رسمی ایرانیان شناخته شد و طبعا ایرانیان دارای سایر مذاهب همراه با زنان همچنان چون قرن های گذشته شهروندان درجه دوم باقی ماندند.

چرا انقلاب مشروطه نمی توانست به دموکراسی منجر شود؟

زن همچون گذشته نه حق رای داشت، نه حق آزادی انتخاب لباس، نه حق جدائی و طلاق، نه حق خروج از منزل بدون اجازه شوهر، نه حق ممانعت مرد از چند همسری و نه حق حضانت فرزند داشت و همچنان در مساله ارث و یا شهادت نصف مرد و در عمل کمتر از نصف مرد به حساب می آمد و حتی شوهر در صورت عدم تمکین کامل زن به هوسها و خواسته های او حق تنبیه بدنی وی را نیز داشت و اگر هم مرد همسرش را می کشت با پرداخت دیه موضوع حل می شد. به این ترتیب انقلاب مشروطه با وجود ایجاد پارلمان، آزادی نسبی احزاب و محدود کردن قدرت پادشاه نمی توانست راهگشای دموکراسی و برابری شهروندان باشد. جامعه از مجموعه سلولها و یا واحدهائی که خانواده باشند تشکیل می شود. طبعا از جامعه ای که از مجموع کل این واحدهای زیر سلطه دیکتاتوری مردان تشکیل شده انتظار دموکراسی بیهوده است.

چرا در هیچ کشور اسلامی دموکراسی نیست؟

چرا در هیچ یک از کشورهای اسلامی تا کنون دموکراسی به معنای واقعی آن تحقق نیافته و هر جا هم آزادی های سیاسی به شکل نیم بند و به صورت آمرانه و از بالا پدید آمده، ناپایدار بوده است؟ برای آن که موقعیت زن در خانواده و در جامعه تابع قوانین عقب مانده اسلامی و قرآنی بوده است. در این گونه جوامع بیش از آن که دموکراسی به معنای واقعی کلمه و به نحو پایدار محقق شود باید مساله برابری زن و مرد نهادینه شود. و این مستلزم آن است که هم زنان به حقوق اجتماعی خود واقف شوند و برای تحقق آن مبارزه کنند و هم مردان برابری زن و مرد را در همه عرصه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بپذیرند و هر آنچه برای خود درست می دانند برای خواهران، همسران و مادران خود نیز درست بدانند.

مردی که از برابری زن و مرد دفاع نکند آزادیخواه نیست!

جوانی که همین امروز شعار آزادی می دهد اگر در مساله ارث برابری خود را با خواهر خویش نپذیرد و یا در مساله مناسبات اجتماعی برای خود حق بیشتری قائل شود، هنوز آزادیخواه نیست.همان گونه که پیشتر اشاره شد اگر در غرب تحول انقلابی و رنسانس در جهت جدائی کامل مذهب از دولت سیر کرد در نهضت مشروطه ایران روند برعکس جریان یافت. روحانیت به اصطلاح مبارز نقش برجسته پیدا کرد و قانون اساسی آلوده به فقه و شرعیات ارتجاعی مذهب شیعه شد.

در نهضت ملی مصدق نیز هیچ نشانه ای از تلاش برای بهبود قانون اساسی مشروطه دیده نمی شود و به دلایل مختلف چنین انتظاری هم از آن نهضت نمی شد داشت. انقلاب بهمن ارتجاعی ترین حکومت تاریخ ایران را به قدرت رساند و همان قانون ناقص و عقب مانده مشروطیت را نیز الغا کرد، اصطلاح امت را جانشین ملت کرد و مردم را به خودی و غیرخودی و شهروند درجه یک و درجه دو و درجات پائین تر تقسیم کرد. و حکومت مطلقه روحانیت را مستقر ساخت. که در این یادداشت به دلایل آن، که بارها از زوایای مختلف مورد بحث قرار گرفته به آن نمی پردازم و مستقیما میروم سراغ آنچه امروز در حال رخ دادن است.

چگونه جامعه ایران به نوزائی رسید؟

امروز به برکت انقلاب جهانی رسانه ای و مهمتر از آن با تکیه بر تجارب همه شکستهای از انقلاب مشروطه تا کنون بویژه تجارب درس آموز و دردناک ۴۴ سال حاکمیت تروریستی و فاسد و تبعیض گر مذهبی، ایران به بیداری بی سابقه ای رسیده و در این میان نسل های جوان و جوان تر بویژه دختران و زنان ایرانی که در این چهار دهه زیر فشار تبعیض و تحقیرهای همه جانبه بوده اند خواهان برافکندن تبعیض و برابری کامل زن و مرد در همه عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هستند و برای این خواسته های عادلانه مردان بویژه نسل جوان نیز اکثرا در کنار آنان به مبارزه برخاسته اند. بی اغراق می توان گفت که جامعه ایران ۴۴ سال پس از حکومت نکبت بار تروریسم اسلامی از سنت دیرپای دین خوئی هزاران ساله عبور می کند و خواهان زدودن هر گونه دخالت و نفوذ دین در مناسبات اجتماعی و سیاسی و طبعا خواهان برابری کامل زن و مرد است. این انقلاب دیگر نه به دنبال “شعار رای من کو” در چارچوب نظام دینی هست، نه به دنبال اصلاح رژیم مذهبی است و نه دخالت مذهب در دولت و سیاست را برمی تابد. این جنبش عصاره همه تجارب ایران و جهان را در خود منعکس کرده و به دنبال نوزائی ایران است. یعنی برابری کامل شهروندان، نابودی همه گونه تبعیض و استقرار دموکراسی سکولار و ممنوعیت دخالت هرگونه دین و مذهبی در دولت و سیاست.

سرکوب دیگر مثل گذشته جواب نمی دهد!

برای نخستین بار در تاریخ ۴۳ ساله اخیر خیزش سراسری مردم ایران که نسل های دهه هشتادی در آن شرکت برجسته ای دارند نسبت به سرکوب هم مصونیت نشان می دهد و تا همین امروز به دست آوردهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی مشخصی رسیده و ناقوس فروپاشی رژیم جنایتکار آخوندها را به صدا درآورده است.

این جوانان در مدارس تحت کنترل شدید جمهوری اسلامی تحصیل کرده اند، اما تربیت خانوادگی و تجربه مادران و پدران آنان و نیز آن گونه که قبلا آمد شبکه های اجتماعی و تجربه زندگی خودشان در نظام اسلامی سبب شده که آنان ماهیت جمهوری اسلامی و اهمیت آزادی را به خوبی درک کنند. شعار “زن، زندگی، آزادی” و “مرگ بر خامنه ای و لعنت بر خمینی” و شعارهای ضد آخوندی دیگر نشانه شکست کامل ایدئولوژی حکومت دینی است.

این قیام سراسری که با پیشاهنگی زنان آغاز شد و اینک همه ایرانیان از هر قوم و عقیده و مذهبی دوشادوش هم در آن مشارکت دارند، با سوزاندن حجاب، تبعیض جنسی اسلامی را در آتش می اندازد و با شعار “آخوند باید گم بشه” و عمامه پرانی جوانان خشم و نفرت از حکومت دین را به نمایش می گذارد. حالا این جنبش مدرن هم روشها و تاکتیک های مبارزاتی خاص خود، هم موسیقی، سرود، سینما، نقاشی و ادبیات خاص خود را آفریده، هم شعارهای مشخص، هم اهداف روشن خود و هم حتی چهره های شاخصی برای رهبری خود دارد. مقصودم البته این نیست که این جنبش افقی که دارای سلسله مراتب عمودی نیست دارای تشکیلات منسجم رهبری مشخص و مورد اعتماد جنبش است، اما می خواهم بگویم که نطفه این رهبری در بطن جنبش وجود دارد و در حال بالندگی است و کم نیستند زنان و مردانی از میان این جنبش آزادیخواهانه که مورد اعتماد وسیع مردم اند و شایستگی رهبری دارند.

این انقلاب – رنسانس می تواند ایران و جهان را دگرگون کند!

این جنبش نوین که همه جهانیان را به تحسین و حمایت از خود برانگیخته در همه ارکان رژیم شکاف انداخته است. نشانه های شکاف در هرم قدرت را می توان در سخنان عوامفریبانه چهره های سرسپرده رژیم مشاهده کرد. مثلا باهنر می گوید باید از این پس “سه یا چهار حزب پاسخگو” داشته باشیم، یا علی لاریجانی و حسن خمینی می گویند باید به رای اکثریت گردن گذاشت و آنان که مانع از رقابت های انتخاباتی شده اند مسوول وضعیت موجودند!! و یا صحبتهای ضرغامی وزیر میراث فرهنگی که از تجدید نظر در مساله حجاب حرف زده و یا مقاله روزنامه جمهوری اسلامی که از سران رژیم می خواهد بابت قتل مهسا و بقیه از مردم عذرخواهی کنند و یا توانگر نماینده نزدیک به قالیباف که “سوپر انقلابی”ها را مسوول شرایط موجود می داند و دهها موارد دیگر که اصول گرایان هر یک به شیوه خود رندانه و مذبوحانه می کوشند حسابشان را از خامنه ای جدا کنند، همگی نشانه آن است که انقلاب سیاسی جاری برای نخستین بار در چهار دهه اخیر در هرم قدرت بر سر چگونگی حفظ رژیم سرگردانی، وحشت و اختلاف پدید آورده است. سران رژیم می دانند که نمی توانند به شیوه های گذشته حکومت خود را حفظ کنند اما هیچ شیوه دیگری نیز که بتواند رژیم را نجات دهد نمی شناسند.

سخنان قالیباف درمجلس اسلامی، سخنان خود او نبود. او یکی از مهره های سرسپرده بیت است و بدون رضایت (خامنه ای ها پدروپسر) نمی تواند درمجلس فرمایشی اعلام کند که ما صدای مردم را شنیده ایم، که ما خواسته های مردم معترض را درست می دانیم و به این نتیجه رسیده ایم که در امور: “اقتصادی”، “اجتماعی”، “سیاسی” و شیوه “حکمرانی” تجدید نظر کنیم.

و یا اعلام طرحی برای آزادی تجمعات و راهپیمائی های مردم در مرکز پژوهش های مجلس نیز نوعی تظاهر عقب نشینی رژیم در برابر انقلاب مردم است. البته در جنبش انقلابی کنونی کسی این دروغها را آنهم از دروغگوترین چوپان دروغگو باور نمی کند، مردم می دانند که رژیم مستاصل شده برای آرام کردن جنبش به سیاست هویج و چماق روی آورده هم وعده اصلاحات می دهد که دروغ است و هم تهدید می کند که شما معترضان یک درصد مردم هستید و ما سران شما را شناسائی کرده و به زودی به سزای اعمالشان می رسانیم و طبعا هم مترصد آن هستند که در صورت فروکش کردن جنبش برای زهر چشم گرفتن از مردم عده ای از زندانیان را اعدام کنند. غافل از آن که از این پس این جنایات نه تنها رژیم را نجات نمی دهد بلکه مردم را متحدتر و مصمم تر می کند.

ترفندهای رژیم برای تفرقه میان مردم بی اثر است

۱۳ سال پس از سرکوب خونین اعتراضات ۸۸ ، همان گونه که اشاره شد، مردم از توهم اصلاحات سیاسی و اجتماعی، در رژیم تبه کار دینی سالیانی است که عبور کرده اند و حالا تقریبا همه ایرانیان می دانند که با وجود رژیم دینی که بنیان اش بر تبعیض و فساد و دروغ است، هر گونه گشایشی و اصلاحی در امور جامعه، اقتصاد، سیاست و حکمرانی امری غیرممکن است. مردم حالا با هرگونه شعاری که بوی آمیزش مذهب و سیاست می دهد مخالفند. آگاهی و شعور سیاسی عمومی بالا رفته و به همراه آن شعارهای مردم معنا و اشکال کاملا سکولار پیدا کرده اند.

و اما دستاورد دیگر این جنبش نوزائی و انقلابی وحدت خلل ناپذیر ایرانیان از هر مذهب، جنس، قوم و عقیده ای بر سر مساله نابودی رژیم اسلامی است. دیگر ترفند های کهنه رژیم که می خواست میان کرد، ترک، بلوچ، ترکمن و عرب و یا سنی و شیعه و بهائی و مسلمان و یهودی و غیره اختلاف بیندازد و حکومت کند و یا این مدعای اصلاح طلبان و طرفداران رژیم که قیام علیه جمهوری اسلامی می تواند به تجزیه ایران و یا فروپاشی ایران منجر شود در نزد مردم هیچ اعتباری ندارد. وقتی جنبش انقلابی شعار “کردستان، زاهدان چشم و چراغ ایران” می دهد و شهروندان هیچ فرقی میان زن و مرد و یا مسلمان، بهائی، یهودی، مسیحی، زرتشتی و بی دین در کسب حقوق شهروندی ندارند و همه مردم از هر دینی و عقیدتی و قومیتی در دفاع از آزادی و خواست سرنگونی بساط حکومت تروریستی، دست در دست هم دارند.

اندیشه های کهنه دود می شوند

در این رنسانس فرهنگی و سیاسی که دختران و زنان شجاع ایران روسری از سر برداشته و آن را در آتش می اندازند نه جائی برای اندیشه های منسوخ مجاهدی که هنوز با چسبیدن به روسری اسیر تبعیض جنسی است و دست از سر اسلام سیاسی به روایت مجاهدی اش برنداشته اند وجود دارد و نه برای افکاری که همچنان به تابلوی “ملی مذهبی” و اسلام رحمانی چسبیده اند. برای نسل های جدید انقلابی مساله رحمانی بودن و یا نبودن اسلام و یا برتر بودن آن دین بر این دین و از این گونه خرافه ها اساسا مطرح نیست. این جنبش به مساله برابری کامل زن و مرد و نابودی هرگونه تبعیض در عرصه های مذهبی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی چه در شعار و گفتمان و چه درعمل باور دارد و بر آن است که بر ویرانه های دیکتاتوری دینی تمدن نوینی برپا کند که شایسته ملت بزرگ ایران است. و شگفتا که جریانات سیاسی در خارج از کشور هنوز فرسنگها از این تحول عظیم عقب مانده و هنوز در مواردی بخاطر رقابت های حقیر و بی آینده سیاسی نتوانسته اند مثل میلیونها جوان داخل ایران از این مرزهای عقیدتی و سیاسی فراتر روند و به این درک برسند که امروز نخست باید ایران از دست تروریسم مذهبی آزادی گردد و بعد از آن که دموکراسی سکولار قوام پیدا کرد تا نوبت به دعواها و رقابت های سیاسی که اموری طبیعی و لازم هستند و در همه دموکراسی ها هم موجب پیشرفت اندیشه سیاسی و رشد و توسعه جامعه است برسد.

چرا غرب باید از این انقلاب به هر قیمتی پشتیبانی کند؟

استیصال رژیم به جائی رسیده که برای بقای خود دست به دامان روسیه شده و از حکومت در حال زوال پوتین خواسته است که برای جلوگیری از تلاشهای “غرب” علیه جمهوری اسلامی، به امنیت رژیم کمک کند. صحبت از استفاده از جیش الشعبی و آوردن مزدوران حزب الله به ایران برای سرکوب مردم نیز مطرح است که در این صورت مردم در مبارزه با رژیم و متحدان خارجی اش مصمم تر می شوند.

پیروزی انقلاب ایران، بر همه کشورهای اسلامی اثر گذار خواهد بود. دموکراسی و صلح را در جهان تقویت می کند و طبعا جنبش های جهادی اسلامیستی را به شدت تضعیف خواهد نمود. ایران آزاد و دمکراتیک دیگر نمی تواند چون امروز بازیچه دست رژیم جنایتکار پوتین باشد بلکه متحد استراتژیک غرب در دفاع از دموکراسی و مبارزه با تاریک اندیشی های مذهبی و تروریسم بین المللی است. به همین دلایل جهان آزاد و دمکراتیک وظیفه دارد پشتیبان این نوزائی بزرگ ایرانی باشد.

از: گویا

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d8%b1%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86%d8%b3-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%81%d8%b1%d9%88%d9%be%d8%a7%d8%b4%db%8c-%d8%af%db%8c%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%aa%d9%88%d8%b1/feed/ 0 6829
مراحل انقلاب کنونی ایران و ویژه گی های آن http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%b1%d8%a7%d8%ad%d9%84-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d9%88%db%8c%da%98%d9%87-%da%af%db%8c-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a2/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%b1%d8%a7%d8%ad%d9%84-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d9%88%db%8c%da%98%d9%87-%da%af%db%8c-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a2/#respond Sun, 20 Nov 2022 14:56:50 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6823 کاوه آهنگر

۱. خود مدیریتی توده‌ای

به انقلاب کنونی ایران نمی توان و نباید بر اساس دیدگاه های سنتی و کلیشه ای بقایای احزاب کمونیست دنباله رو اتحاد شوروی سابق نگریست. چون این دیدگاه‌ها عدم توانائی خود را در حل مسائل اقتصادی، اجتماعی، و به ویژه انقلابی به اثبات رسانده‌اند. فروپاشی احزاب کمونیست سنتی اروپا بهترین دلیل این مدعا است. در آمریکای لاتین، جنبش های چپ‌گرا و پوپولیستی احزاب کمونیستی سنتی را  به دست فراموشی سپرده‌اند و از آن‌ها فقط استفاده ابزاری می‌شود. ونزوئلا، بولیوی و چین هم با تسلط مناسبات سرمایه‌داری و رواج بازار اقتصادی، راه متفاوت از مارکسیسم سنتی را دنبال می‌کنند. در ایران هم با پیروی از نظریه راه رشد غیر سرمایه‌داری و پیروی از خط امام، برای همیشه پرونده  احزاب چپ سنتی بسته شده است. انقلاب مردم کنونی ایران نشان می‌دهد که رهبری و هژمونی مبارزه به هیچ وجه در اختیار چپ به طور اعم و چپ سنتی بطور اخص نیست. مبارزه با دینامیسم مستقل و درونی خود و به شیوه خود مدیریتی توده‌ای، به پیش می‌رود و به همین جهت گروه یا حزب و یا جمعیتی نمی‌تواند ادعای رهبری آن را داشته باشد.

۲. انقلاب ایران رنسانسی برای خاورمیانه، شاخ افریقا و حتی آسیا

به دلیل ملی و دموکراتیک بودن این انقلاب که تمام آحاد جامعه را در بر گرفته، امکان رهبری را به یک حزب و یا گروه خاصی نمی‌دهد. هر دو صفت، ملی بودن و دموکراتیک بودن، ارثیه انقلاب ناکام مشروطیت برای مبارزین کنونی است؛ به ویژه صفت دموکراتیک آن که زیر شعار «زن، زندگی، آزادی» موجب همبستگی نیرو های دموکراتیک جهان با آن شده است. در زیر این شعار، بزرگترین  مبارزه ایدئولوژیک، بر علیه واپس‌گرائی و قهقرا و ارتجاع نه تنها در ایران بلکه در تمام قاره استبدادزده آسیا به جریان افتاده و خواهد افتاد. این شعار و تحقق آن برای ایران و آسیا، همان دستاوردی را به ارمغان می‌اورد که انقلاب فرانسه برای مردم اروپا به ارمغان آورد. به همین جهت انقلاب ایران یک رنسانس برای آسیا خواهد بود.

۳. کلاسیک های مارکسیسم و پرهیز از کلیشه‌ها

احزاب سنتی چپ، هنوز در پی انقلاب به شیوه های  کلاسیک و کلیشه‌ای هستند که در گذشته برای آنها دیکته شده است. آن‌ها با یکی گرفتن والادمیر پوتین و والادمیر لنین راه‌های کلاسیک انقلاب را توصیه می‌کنند و با عقب نشینی از انقلاب، و به دنبال رویای جهان چند قطبی به رهبری پوتین و شی جین پینگ  می‌باشند. به هر حال باید توجه داشت که مارکس به هیچ وجه به دنبال یک خط کلاسیک برای تکامی جوامع نبود، بطور مثال در کاپیتال می نویسد: «فرانسه، با انقلاب کبیر فرانسه به بورژوازی و لیبرالیسم می‌رسد و جامعه فئودالیته به بورژوازی تبدیل می‌شود و این کار به مساعدت مادام گیوتین انجام می‌شود، درحالی که کشور انگلستان از جامعه فئودالیته به بورژوازی  در پرتو رشد اقتصادی داخلی و جهانی رخ می‌دهد و بورژوازی انگلستان چنان هم‌زیستی با فئودالیسم دارد که بقایای آن به صورت حکومت پادشاهی هنوز هم به چشم می‌خورد.»

لنین نیز مانند مارکس در توجیه تکامل یک پدیده به شرایط مشخص و کانکرتی(Concrete) که این پدیده در آن زندگی می‌کند توجه می‌نماید و فرمول‌بندی خود را بر این اساس بنا می‌نهد، در واقع میگوید:«این بی‌معنی است که معتقد باشیم که ما باید از آن چشم اندازهائی که کاملا روشن و بدیهی وجه عام هستند به نتایجی دست یابیم که ما را به تصمیمات استراتژیک یا تاکتیک ها مشخص برساند». لنین وقتی به ظهور حالت سرمایه‌داری در متن  اقتصاد جدید می‌پردازد چنین میگوید: «هیچ کتاب راهنمائی برای این مسئله وجود ندارد و حتی یک کلمه از مارکس در این باره نداریم، وی وفات یافت بدون این که تعریف دقیقی از آن بدهد». لنین در دومین کنگره انترناسیونال کمونیستی در ۱۹۲۰ درباره مشکلاتی که سرمایه‌داری در سر راه ساختمان سوسیالیسم بوجود آورده است، اعضای کنگره را از جمله پردازیٰ‌های کلیشه‌ای در این مورد بر حذر می‌دارد و می‌گوید: «این بیهوده است که با مفاهیم و کلیشه‌ها بازی کنیم. پراتیک تنها معیار اثبات واقعی برای این یا آن مسئله است». و باز در سال ۱۹۱۸ می‌گوید: «این انقلاب ما به آن صورت اتفاق نیفتاد که مارکس و انگلس آن را پیش‌بینی کرده بودند. آن شکل کلاسیک را ندارد، قوانین و قواعد مخصوص به خود را دارد و به شکل ویژه خود تکامل مییابد و..».

به همین جهت با کمی احتیاط و افراط می‌توان گفت که هر انقلابی، ویژگی خود را دارد و به راه خود می‌رود.

۴. هستی‌شناسی انقلاب و تاثیر متقابل زیربنا و روبنا

انقلاب کنونی ما هم به راه خود می‌رود و تضادهای مخصوص خود را باید حل کند. در ظاهر قضیه مسائل و مشکلات فرهنگی از قبیل حجاب، سانسور، علم، و… خلاصه تمام مسائل روبنائی در تضاد با حکومت ایدئولوژیک قرار گرفته است ولی موتور محرکه این تضاد (خواسته‌های آزادی و حکومت مذهبی) که هر دو در نظریات کلاسیک مارکسیستی جنبه روبنائی دارند، چون نیروئی که دارد می‌رود تا رژیم را از پا بیندازد و حاضر است برای حل یک تضاد روبنائی بی‌شمار کشته بدهد. پس انقلاب کنونی ایران را نمی‌توان از روی منطق کلاسیک احزاب سنتی کمونیستی استنتاج کرد، بلکه پاسخ به چگونگی انقلاب ایران باید در پرتو شناخت هستی اجتماعی، عوامل گوناگون جامعه نو و روابط آن‌ها با یکدیگر توضیح داده شود. منطق کلاسیک می‌گفت که تضاد بین زیربنا (اقتصاد) و روبنا (حکومت و طبقه حاکمه) است. البته این واضح است که هر هستی اجتماعی از دل شرایط اقتصادی و تولیدی جامعه بیرون می‌زند، ولی ماهیت انقلاب کنونی ایران را نمی‌توان از درون زیربنای جامعه ایران استنتاج کرد (که البته چنین استنتاجی ماهیت هگلی خواهد داشت و نه ماتریالیستی)، در این انقلاب، هستی‌های اجتماعی مادی به صورت انواع گوناگون گرایشات اجتماعی در تضاد و هم‌زیستی با هم خود را آشکار می‌سازد.

 در این که اقتصاد و روابط اقتصادی در نهایت معرف روند تکامل اجتماعی است بحثی نیست ولی این که برای شناخت این هستی‌های اجتماعی و تاثیر متقابل آن‌ها بر هم و تضادهای ناشی از تغییر و تحول آن‌ها پی ببریم، این که باز فقط و فقط به روابط اقتصادی و طبقاتی مراجعه کنیم به نتیجه مطلوبی نمی‌رسیم، مثال این مسئله در این است که زیربنای تکامل تمام بشریت از ابتدای تاریخ تا کنون، مسئله حل تضاد انسان با طبیعت توسط کار انسانی است، ولی اگر امروز کسی بخواهد با همین رابطه توضیح دهد که چگونه آهنگ «برای» به صورت یک نهاد در مبارزه با رژیم در آمده است بی‌گمان موفق نخواهد شد هر چند اگر نتوانیم ماهیت هنر اعتراضی کنونی را توضیح دهیم می‌بایستی به تاریخ گذشته رجوع کنیم ولی امروزه هنر اعتراضی با داشتن ساختمانی مستقل و روند تکاملی مخصوص به خودش وارد مرحله کیفی جدیدی شده که آن را در مقابل رژیم از نظر سیاسی قرار داده است، در این جا دیگر اندیشمندان باید به روح هنر، این هستی اجتماعی امروز آن توجه کنند تا علاوه بر تاثیر آن بر سایر هستی‌های اجتماعی، علمی، ورزشی، دانشگاهی، دبیرستانی، دبستانی و.. برای نو سازی جامعه جدید پی ببرند. به هر حال با صغری کبری کردن‌های چپ سنتی در ایران، شناخت بسیاری از مراتب و مراحل انقلاب ایران نا ممکن باقی خواهد ماند. کلید حل مسئله و ویژگی‌های انقلاب ایران به دست هستی‌های اجتماعی است و نه فلسفه و منطق.

۵. روبنا و زیر بنا، از دیدگاه بنیان‌گزاران فلسفه علمی

بنیان‌گزاران فلسفه علمی به هیچ وجه به جبر گرائی بین زیربنا و روبنا اعتقاد نداشتند، امری که توسط احزاب کمونیست سنتی در گذشته به ویژه در ئوران استالین به آن تاکید می‌شود. اهمیت عناصر روبنا درتکامل و تحول اجتماع همواره مد نظر مارکس و انگلس بوده است، آن‌ها همیشه در پی یافتن رابطه دیالکتیکی بین آن دو بوده‌اند نه ارجحیت بخشیدن به یکی از آن‌ها. انگلس در نامه‌ای به ارنست سیمون بلوخ و فرانتس مهرینگ، حتی با سلاح انتقاد از خود در باره تکامل چنین می‌نویسد: «بنا بر مفهوم ماتریالیستی تاریخ عنصر نهائی تعین کننده در تاریخ تولید و باز تولید زندگی واقعی است، نه من و نه مارکس چیزی بیشتر از این نگفته ایم، اگر کسی این مطلب را چنین تحریف کند که عنصر اقتصاد تنها عنصر تعیین کننده است، وی این نظریه را  به پوچ تبدیل کرده است و جمله‌ای بی معنی و انتزاعی. وضعیت اقتصادی شالوده است، اما عناصر مختلف روبنا هم تاثیر خود را بر چریان تاریخی مبارزه گذاشته و در بسیاری از موارد صورت آن‌ها را تعیین کرده است.کنش و واکنش متقابل بین تمام این عناصر وجود دارد که در آنها تصادفات و حوادث بی‌پایان رخ می‌دهد. حرکت اقتصادی بالاخره خود را به صورت ضروری نمایان می‌سازد».

در انقلاب کنونی ایران ، شعار «زن، زندگی، آزادی»، پای عناصر بی‌شمار هستی‌های اجتماعی مختلف را به مبارزه برای ساختن جامعه جدید به میان کشیده است. حوادث آینده نشان خواهد داد که در این مبارزه عناصر و عوامل روبنائی به چه میزان مهر خود را بر این تحولات خواهد زد.

۶. رشد ناموزون و جهش اجتماعی، انقلابی

عامل مهم دیگری که در تمام مبازات اجتماعی و طبقاتی و ماتریالیستی تاریخ با قدرت تمام عرضه اندام می‌نماید عامل قانون رشد ناموزون است. رشد ناموزون یک از خصلت‌های جاویدان ماده است، و هیچ هستی مادی چه طبقاتی، چه اجتماعی، چه هنری، چه سیاسی…و چه ماده بی‌جان و چه ماده جاندار از آن مستثنی نیست. مثال روشن و بارز این مطلب را به خوبی می‌توان در ظهور چهره‌های علمی جهان مانند نیوتون، داروین، انیشتن و… مشاهده کرد. اختراع ماشین بخار به یک باره موجب انقلاب صنعتی در جهان گردید و تکامل صنعتی جهان را با یک جهش از دوران باستان جدا کرد. امروزه انقلاب دیجیتال و کامپیوتر ها با یک جهش انسان را به دوران جدید بعد از انقلاب صنعتی می رساند و… به هر حال رشد ناموزون و همراه با آن جهش انقلابی تنها راه تکامل جهان مادی است، امری جاویدان که استثنا پذیر نیست.

در انقلاب اجتماعی، سیاسی جامعه ایران هم، با رشد ناموزون بعضی از اقشار ،نهادها، و… روبرو هستیم که بالاخره یکی از آنها به سر کردگی خواهد رسید و جامعه را با یک جهش انقلابی به دوران جدید منتقل خواهد کرد. هستی‌های اجتماعی در رابطه دیالکتیکی با یکدیگر راه را برای رشد ناموزون و جهش اجتماعی و سیاسی جدید باز خواهند کرد. این رشد ناموزون را در یکی از عناصر اجتماعی مانند هنر در امروز به خوبی می‌توان مشاهده کرد. در ایران هنر اعتراضی جدید یک شبه و یک باره متولد شد و راه خود را برای رسیدن به صورت و محتوای جدید می‌گشاید. این رشد ناموزون و این جهش منحصر به این موضوع نخواهد ماند و سایر قلمروهای اجتماع را در بر خواهد گرفت. برای درک همین رشد ناموزون و جهش بهترین راه مراجعه به تکامل موجودات زنده است. بدون شک جهش و گذار ناگهانی همراه با خصلت بحرانی است و به عنوان یک جهش کیفی آنرا می‌شناسیم. اما آگاهی یافتن از این جهش‌ها، وابسته به کشف و عیان شدن شرایط خاص است که تحت آن شرایط امکان ظهور پیدا می‌کند. جهش‌ها به هیچ وجه نتایج منطقی نیستند که سر از یک شرایط انتزاعی در آورند. از نظر مارکس این جهش ها موتوری برای روندهائی هستند که بطور معمول رخ می‌دهند. از طرف دیگر جهش‌ها ناشی از تضادهای درون پدیده است هرچند به صورت یک اصل از هستی خود را نشان می‌دهد بشرطی که در واقعیت شالوده‌ای برای چنین روندهائی باشند. البته تضادهای بین هستی‌های اجتماعی می‌تواند در همزیستی با هم باشند. تضاد بین خصلت مصرفی و مبادله کالا. که این هم‌زیستی هم خود موجب حرکت درونی پدیده است، یعنی باید توجه داشت که تمام تضادها آنتاگونیستی و آشتی ناپذیر نیستند بلکه در یک حرکت رو به جلو پدیده وحدت دارند بطور مثال تضاد هائی که موجب حرکت مکانیکی می‌شود.

نتیجه این که بالاخره روزی تاریخ ماهیت جدید این جنبش انقلابی ایران را روشن خواهد ساخت و به گنجینه دانش سیاسی و اجتماعی بشر خواهد افزود.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%b1%d8%a7%d8%ad%d9%84-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d9%88%db%8c%da%98%d9%87-%da%af%db%8c-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a2/feed/ 0 6823
آبان ادامه دارد! این جنبش انقلابی را سر بازایستادن نیست! http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%af-%d8%a7%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%b3%d8%b1/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%af-%d8%a7%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%b3%d8%b1/#respond Thu, 17 Nov 2022 09:55:59 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6819 سه سال پیش، در آبان خونین ۹۸، رژیم جمهوری اسلامی، در اقدامی جنایتکارانه، با تعطیل کامل اینترنت، اعتراضات مردم علیه گرانی سوخت را با کشتار حداقل ۱۵۰۰ تن از جوانان مردم، در سکوت خبری در هم شکست. روزهای ۲۴، ۲۵ و ۲۶ آبان، در لیست روزهای خونین کشورما ایران قرار گرفت. جنایتکاران اسلامی تصور می کردند با کشتار درمانی می توانند مردم حق طلب ایران را خاموش کنند. دو سال بعدی، کرونا به کمک حکومت آمد. در جریان کرونا نیز سیاست حکومت، کشتار درمانی بود. با فتوای رهبر رژیم، ورود واکسن های امریکائی و انگلیسی به کشور ممنوع شد که باعث مرگ چند صد هزار تن از هموطنان شد.

استبداد دینی بی رحم، بر این تصور بود که می تواند با کشتار درمانی بر ناتوانی های خود سرپوش بگذارد. نابودی اقتصادی کشور، نابودی زیست بوم ایران، زن ستیزی عریان و ضدانسانی، بی آیندگی جوانان و بیکاری گسترده آنها، تحمیل الگوی زندگی دوران شترسواری بر مردمی آگاه و به روز نسبت به تحولات اجتماعی و فرهنگی جهان از نتایج سیاست های این رژیم است. اما، بی رحمی آشکار در کشتن دختر مردم ایران مهسا (ژینا) امینی در قرارگاه گشت ارشاد، کاسۀ خشم یک ملت بزرگ را لبریز کرد و قیامی به پا کرد که امروز تمامی اقشار جامعه و چهارگوشه کشور را در برگرفته و جهان را به حیرت و تحسین واداشته است.

برای گرامی داشت یاد جانباختگان روزهای ۲۴، ۲۵ و ۲۶ آبان ۹۸، به ابتکار مردم کشور، زنان شجاع، جوانان جسور، دانشجویان آگاه، دانش آموزان پرشور، هنرمندان و نام آوران مردم دوست، فراخوان های اعتراضی داده شده و این اعتراضات در اشکال گوناگون آغاز شده است. ما از این فراخوان های ابتکاری مردم ، حمایت می کنیم و شرکت در این اقدامات متنوع و انقلابی در راستای گسترش و تعمیق انقلابی که درجریان است را بسیار مؤثر می دانیم. حاکمیت تا دندان مسلح با نیروهای وفادار واپسگرا و جزم اندیش را، تنها با بسیج گسترده ترین نیرو می توان به عقب نشینی واداشت؛ مقاومت نیروهای مسلح اش را در هم شکست و راه سرنگونی این نابهنگام تاریخی را هموار ساخت و انقلاب اجتماعی مردم ایران را به سرانجام رساند. گسترش اعتصابات کارگری، اعتصاب بازار، تظاهرات گسترده و موردی، نپرداختن قبوض برق و آب و گاز، آنگونه که شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان درخواست کرده، از اقداماتی است که می توانند بخش های هر چه وسیع تری از مردم را به مبارزات درخشان انقلابی بکشاند.

حمایت از خانواده های زندانیان سیاسی و گسترده تر کردن شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، از محوری ترین خواست هائی است که می تواند توان جنبش را بسیار گسترده تر سازد. بیش از ۱۵هزار نفر از فعالان کارگری، سیاسی و مدنی، هنرمندان و سینماگران، زنان شجاع و جوانان جسور و بویژه از مردم ملیت های تحت ستم ایران، در شکنجه گاه های استبداد دینی زندانی هستند و جان شان در خطر است. اردوی کار و زحمت، خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی سراسر کشور بدون استثناء و از جمله لیلا حسین زاده، سپیده قلیان، عسل محمدی، مرضیه امیری، نرگس محمدی، نسرین ستوده، آتفه چهارمحالیان، منصوره موسوی، یلدا معیری، نیلوفر حامدی، فائزه براهوئی، جعفر ابراهیمی، محمد حبیبی، رسول بداقی، اسکندر لطفی، مسعود نیکخواه، اسماعیل عبدی، رضا شهابی، حسن سعیدی، داوود رضوی، آرش گنجی، رضا خندان مهابادی، محمد رسول اف، جعفر پناهی، توماج صالحی، سعید هلیچی، سعید مدنی، حسین رونقی و دیگر فعالان و خبرنگاران و هنرمندان و دانشجویان و دانش آموزان زندانی هستیم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%af-%d8%a7%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%b3%d8%b1/feed/ 0 6819
تاکتیک های مبارزاتی مردمی کدام ها هستند؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%aa%d8%a7%da%a9%d8%aa%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%aa%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%db%8c-%da%a9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d9%87%d8%a7-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%aa%d8%a7%da%a9%d8%aa%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%aa%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%db%8c-%da%a9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d9%87%d8%a7-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%86/#respond Fri, 11 Nov 2022 14:03:31 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6815 ارژنگ بامشاد

نافرمانی های مدنی، در شرایط کنونی یکی از  کارآمد ترین شیوه های بسیج مردمی است. واقعیت این است که گسترش نافرمانی مدنی، در اشکال مختلف، می تواند در بسیج بیشترین نیرو به میدان مبارزه تاثیرگذار باشد. قدرت سرکوب رژیم تا دندان مسلح، با نیروهای ایدئولوژیک و با تفکرات فاشیستی مذهبی، را  تنها با نیروی میلیونی مردم می توان در هم شکست

مبارزات انقلابی مردم، با موتورهای ده گانه اش، حاکمیت اسلامی و دستگاه های سرکوبش را زمین گیر کرده است. سرکوبگران اسلامی، برای مقابله با این قدرت لایزال مردمی، تنها یک زبان دارند، زبان سلاح، زبان گلوله، زبان تیرباران. درخواست ۲۲۷ نفر از نمایندگان  ولایت فقیه در مجلس، در بیانیه‌ای، با «محارب» خواندن معترضان (که آنها را اغتشاشگران و آشوب‌گران خوانده‌اند)، از قوه قضائیه خواستند حکم «قصاص» (اعدام) را در مورد آنان اجرا کند. پس از آن نیز محسنی اژه ای رئیس قوه قضائیه دستگاه ولایت، از دادستان، معاون اول و دادیاران  خواسته است که احکام شدید و بازدارنده، برای دستگیر شده گان را با سرعت، صادر و اجرا کنند. این زبان  گلوله، نشان می دهد که اقدامات و تاکتیک های مردمی، حاکمیت اسلامی و دستگاه های عریض و طویل سرکوب شان را نگران کرده است.  سیاست ترساندن مردم در حالی صورت می گیرد که رئیس نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه با اشاره به یک نظرسنجی درباره اعتراضات اخیر اعتراف می کند؛ اکثریت مردم از سیاست های حاکمیت ناراضی هستند. او می گوید:« در این نظرسنجی مشخص شده که ۱۰ درصد مردم موافق اغتشاش‌ها هستند. ۵۵ درصد موافق اعتراضات، ۸۳ درصد اصلا در این اعتراضات شرکت نکرده‌اند اما معترض‌اند. ۶۰ درصد مسائل اقتصادی و معیشتی را دلیل این اعتراض‌ها دانسته‌اند و بیش از ۲۰ درصد فساد اداری و اصلاح ساختار را دلیل این اعتراضات دانسته‌اند./ایسنا»

علیرغم سیاست سرکوبگرانۀ رژیم اسلامی، مبارزات مردمی در هشت هفته اخیر با قدرت ادامه داشته است. آنچه بر قدرت و تداوم این مبارزات افزوده، تنوع تاکتیکی و اقدامات بسیار هوشمندانۀ  مردمی است که باعث فرسوده شدن قدرت سرکوب شده است.  تاکتیک های ابتکاری و متنوع مردمی کدام ها هستند؟

یک ـ تظاهرات

اول ـ پرچم پرافتخار جبنش کنونی در دستان  زنان و جوانان قرار دارد. جوانان با ارتباطات درونی خود و با استفاده از شبکه های اجتماعی، با هوشیاری مبارزه را به پیش می برند. نگاهی به حرکت های تاکنونی، نشان می دهد که آنها اساسآ بر سیستم عدم تمرکز، تظاهرات کم جمعیت، محله محور و پراکنده تکیه کرده اند. انتخاب شب ها در هفته های اول و حتی حالا، برای جلوگیری از شناسائی، بسیار با اهمیت است. پراکندگی تظاهرات در شهرهای گوناگون و در محلات مختلف، بر پراکنده و خسته کردن نیروی سرکوب تاثیر بسیار زیادی داشته است. با موج گسترده دستگیری ها، به دنبال شناسائی های فعالان یا مبارزان میدانی، حرکت ها اشکال جدیدی به خود گرفته است. در کنار تظاهرات خیابانی شبانه، جنگ و گریز با نیروهای سرکوب در محلات، شکل برجسته تری به خود گرفته است. روشن کردن آتش در محلات، سپردن  روسری ها به شعله های آتش و رقصیدن به دور آتش با سر دادن سرود و فریاد شعارهای زیبای انقلابی، به این رزم پرشور، جلوه ای خاص بخشیده است.  این امر در شهرهای بزرگ کردستان از ویژگی و برجستگی بیشتری برخوردار است.  به دیگر سخن تظاهرات خیابانی پراکنده و ضربتی، مستمر و فرسایشی،  یکی از تاکتیک های موثر مبارزات مردمی است.

 دوم ـ حالا پرچم تظاهرات ضربتی و فرسایشی در دستان دختران و پسران دانش آموز است که پس از پایان کلاس های درس، درس رزمندگی به همگان می دهند. ورود دانش آموزان به حرکت های مردمی، تظاهرات را به صبح ها و روزها کشانده است. پراکنده بودن مدارس و تظاهرات پس از تعطیلی کلاس ها، در چارچوب تظاهرات پراکنده صورت می گیرد. آماده سازی تظاهرات در مدارس به نیروی شورشی نسل جوان، قدرت فوق العاده ای بخشیده  است. مقاومت گسترده دختران در مدارس در برابر حجاب اجباری، از سر برداشتن مقنعه و درگیری و جنگ مدام با حراست و آن بخش از معلمانی که با حاکمیت همکاری می کنند همراه با استقرار نیروهای سرکوب در کنار مدارس، نقش و اهمیت مدرسه در انقلاب کنونی را به شکل گویائی نشان می دهد. این ظرفیت شورشی، پس از تعطیل مدارس، به تظاهرات خیابانی جان تازه ای می بخشد و در تظاهرات شبانه نیز نقش پررنگی ایفا می کند.

سوم ـ  تظاهرات دانشجویان در دانشگاه ها را نیز باید یکی از تاکتیک های مؤثر در مبارزات کنونی ارزیابی کرد. دانشجویان جدا از دیگر تاکتیک های مبارزاتی که در پیش گرفته اند، به تظاهرات در درون محوطه های دانشگاهی اهمیت ویژه ای داده اند. محیط دانشگاه، محیط هویت آنها، محیط همگرانی و ایجاد همدلی است. گزارشات زیادی از تظاهرات دانشجویی با شعار دادن ها و سرود خواندن ها،  در شبکه های اجتماعی منتشر شده است. گستردگی دانشگاه های سراسر کشور و وزن دختران دانشجو در میان دانشجویان، وزن شعار «زن، زندگی، آزادی» را به شدت بالا برده است. پرچم داری دانشجویان در یک ماه اخیر، به جنبش اعتراضی و تظاهرات خیابانی جان، تازه ای بخشیده است و شعله های رزم کنونی مردم ایران را علیرغم سرکوب های وحشیانه، فروزان نگه داشته است.

چهارم ـ حمایت  گستردۀ بوق های ممتد ماشین ها در خیابان ها از تظاهرات خیابانی، چه شبانه و چه روزانه، از دیگر تاکتیک های مردمی است. حجم عظیم حضور اتوموبیل ها در مناطق تظاهرات و گردهم آئی ها، با راهبندان های گسترده و بستن خیابان های اصلی، به محافظت از تظاهرکنندگان کمک می کنند. آن ها با بوق های ممتدشان، همزمان، اعصاب نیروهای سرکوب را خط خطی می کنند. واقعیت این است که حمایت از طریق ایجاد راهبندان و بوق زدن، در مراحل اولیه جنبش نقش کمک کننده خواهد داشت، اما در روند توده ای تر شدن این جنبش، این جمعیت عظیم که همدلی و همراهی خود با تظاهرات را نشان می دهند، خود به نیروی تظاهرات اضافه خواهند شد. 

پنجم ـ شعارهای شبانه در محلات گوناگون، تاریکی شب را می شکند و فروغ مبارزه را به گوش همگان می رساند. شعارها و فریادهای در هم گره خورده جمعیت انبوه، در تاریکی شب، از پنجره های خانه ها و ساختان های سر به فلک کشیده، به صورت مستمر و در شهرهای گوناگون، به گسترش جنبش کمک کرده ، نیروی همبستگی را تقویت نموده و تمرکز نیروهای سرکوب را بر هم زده است. این شعارهای شبانه، امکان پیوستن همگان به جنبش محله محور را تقویت کرده است. به دنبال این اقدامات تحسین برانگیر در بسیاری از محلات، گردهم آئی ها و تظاهرات ساکنان محلات و ساختمان های مجتمع های بزرگ نیز شکل گرفته است. آنها در شب ها، پس از فراغت از کار، در محل زندگی خود، در کنار هم، همبستگی مبارزاتی را تجربه می کنند و به دیگران می آموزانند. نقش و بازتاب این اقدامات محله محور، آنچنان بوده است که نیروهای امنیتی، چماقداران مسلح و قمه بدستان وقیح خود را به محلات فرستاده اند تا خشم خود علیه مردم را به نمایش بگذارند و به خیال خود، مردم را بترسانند. باید به این نکته توجه کنیم که اگر اعتراضات به محله ها کشیده شود  و گسترش یابد، امکان ضربه زنندگی اش بسیار بالا خواهد بود و می تواند جای خالی اعتصابات را پر کند. نارضایتی ها وقتی به  مناطق پائین شهر کشیده می شوند، مردم نمی تواند از ممر معاش شان مایه بگذارند، از این روست که اعتراضات محله محور، به خوبی می تواند جای اعتصابات محل کار را پر کند.

دو ـ اعتصابات

۱ ـ اعتصاب های عمومی یکی از دیگر از تاکتیک های مبارزاتی مردم در شرایط کنونی است. این اعتصابات شامل اعتصاب عمومی بازارهاست که تاکنون در کردستان و در دیگر شهرها همچون تهران، اصفهان، مشهد، خاش و زاهدان  اتفاق افتاده  و گاه تداوم نیز دارد. منسجم ترین اعتصاب بازاریان در مناطق کردنشین بوده است که با توجه با تجارب گسترده آنها قابل فهم است. اعتصاب عمومی بازاریان، هم به دلیل همبستگی با جنبش مردم و هم به دلیل وضعیت نگران کننده اقتصادی، یکی از بازوهای قدرتمند جنبش مردمی است. روشن است که سازماندهی اعتصاب،  شبکه های درونی بازار را هم شکل میدهد و هم تقویت می کند. همبستگی میان آن ها را تقویت می کند، امکان کمک به همدیگر را افزایش می دهد و قدرت مقاومت آنها را بالا می برد و هم  زمان پیوند آنها با مردم و مشتری هایشان را مستحکم تر می سازد. توجه داشته باشیم که بازار، همواره یکی از پایگاه های حاکمیت در سال های گذشته بوده است. بستن مغازه ها که آدرس مشخصی دارند و صاحبان شان شاخته شده اند، نشان از ظرفیت بالای مبارزاتی و خشم فروخفته ای دارد که از کارد به استخوان کسبه بازار رسیدن، خبر می دهد. این نیروی عظیم به تدریج و آرام، علیه حاکمیت استبدادی که اقتصاد کشور را به ورشکستگی کشانده، به پا خاسته است.

۲ ـ اعتصاب معلمان ، هر چند در اعتصاب دو روزه اول با توجه به تعطیلی مدارس در آن روزها بازخورد زیادی نداشت، اما در اعتصاب هفته دوم مهرماه  توانست اتحاد میان معلمان و دانش آموزان را به شکل وسیعی به نمایش درآورد. تاکتیک یک هفته ای درس مبارزه و اعتصاب در کلاس ها، بسیار درخشان عمل کرد. اقدام به اعتصاب و تحصن در مدارس و تبدیل کلاس های درس به محل درس مبارزه برای زندگی بهتر، یکی از مؤثرترین اقداماتی بود که پیوند معلمان و دانش آموزان را بیش از پیش تقویت کرد. معلمان وابسته به رژیم و حراست را منزوی ساخت.  کار را به جایی کشاند که نیروهای حراست و برخی از مدیران مدارس مجبور شدند به نیروی سرکوب متوسل شوند. اعتصابات و تحصن های معلمان از آن رو اهمیت دارد که این ارتش یک میلیونی، که اصلی ترین نیروی متشکل طبقه کارگر ایران است،  با ارتش پانزده میلیونی دانش آموزان در ارتباطی روزانه قرار دارد و از آن طریق با میلیون ها  خانواده دانش آموزان نیز پیوند می خورد و سراسر کشور، ازکلان شهرها تا شهرهای کوچک و از روستا ها  تا کوهپایه ها را در بر می گیرد. اعتصاب معلمان به عنوان متشکل ترین و سازمانیافته ترین بخش طبقه کارگر، می تواند تاثیر بسیار بالائی بر دیگر بخش های طبقه کارگر داشته باشد.

۳ـ اعتصاب دانشجویان، هم یکی از اساسی ترین حرکت های جنبش در شرایط کنونی بوده است. سازماندهی اعتصاب در دانشگاه های مختلف و حرکت درخشان برای جلوگیری از جداسازی جنسیتی به جنبش «زن، زندگی، آزادی» معنای بیشتری بخشیده است. روشن است که دانشجویانی که در روزها در دانشگاه مبارزه می کنند، شب ها در کنار جوانان، خیابان ها را به اشغال خود در می آورند. اعتصابات گسترده  دانشجویان در دانشگاه های گوناگون سراسر کشور، آنچنان نقشی بازی کرده است که پس از سخنان سردار سلامی و اعلام “پایان” اعتراضات، سرکوب خشن دانشجویان در دستور قرار گرفت. اما این موج سرکوب، خیلی زود با گسترش موج اعتصابات دانشجویی در دانشگاه های مختلف با شکست سختی روبرو گشت. از سوی دیگر اعتصابات و مبارزات دانشجویی که با دستگیری ها و اخراج ها و ممنوع الورود کردن ها و تعلیق ها، از سوی حاکمیت روبرو شده، باعث جلب حمایت استادان از دانشجویان شده است. بیانیه های حمایتی استادان از دانشجویان و در اعتراض به امنیتی کردن فضاهای آموزشی کشور، نشانۀ رشد همبستگی های جدید میان استادان و دانشجویان است و مقدمه بارپس گیری دانشگاه ها و فضاهای آموزشی، از آموزش ایدئولوژیک و پادگانی است.

۴ ـ اعتصاب کارگران ، اعتصاب کارگران پروژه ای نفت و پتروشیمی در شهرهای جنوب با طرح خواست های سیاسی و حمایت از جنبش های مردمی، گام نخست حضور کارگران به عرصه مبارزات سراسری و ازادیخواهانه بود. به دلیل قطع شدید اینترنت، اطلاع دقیقی از این اعتصاب و گستردگی آن و میزان تهاجم رژیم به آنها بدست داده نشده است. با این حال دستگیری بیش از ۲۵۰ کارگر پروژه ای و تمرکز نیروهای سرکوب در مناطق اعتصاب، مانع از گسترش آن شد. روشن است که اعتصابات کارگری، اقدامی نیست که به راحتی بتوان آنها را سازماندهی کرد. تفاوت تظاهرات و اعتصاب کارگری در این است که در اعتراضات خیابانی، فرد، زمان، مکان، و نحوه اعتراض در دستان تظاهرکننده است و می تواند مدام از خود تحرک و ابتکار نشان دهد. تظاهرات و اعتراضات از منطق ضربه  و گریز تبعیت می کند و به پیش می رود. اما اعتصابات منطق ویژه ای در سازماندهی دارند. اعتصاب سیاسی باعث می شود که هویت اعتصاب کنندگان شناسائی شود. هم زمان اعتصاب با معیشت آن ها  درگیر می شود. توجه داشته باشیم که در کشوری همچون ایران که نه از تشکل فراگیر رشته ای خبری هست و نه از صندوق اعتصاب سخنی در میان است، اعتصاب به معنای از دست دادن حقوق روزانه است که چرخ های معیشت خانوار را می چرخاند. این نکته ای است که بسیاری از آن هائی که به راحتی فراخوان  اعتصابات سراسری می دهند به منطق آن توجه نمی کنند.

۵ ـ اعتصابی در میان کامیون داران جنوب نیز صورت گرفته است. اما در این دور از مبارزات مردمی هنوز از حضور مؤثر حمل و نقل جاده ای و حمل و نقل شهری و ریلی خبری نیست. روشن است که اعتصاب در این رشته از کار، از همان منطق اعتصاب در محیط های کارگری تبعیت می کند. روشن است که اگر کارگران و کارکنان حمل و نقل نیز به اعتصاب بپیوندد، قدرت جنبش مردمی بسیار وسیع و کمرشکن خواهد شد. اما توقع این امر در مراحل آغازین جنبش، توقع نابجایی است. تنها کسانی که خواهان تازاندن بی منطق جنبش با اهداف خاص هستند، مدام دم از اعتصابات سراسری می زنند. اعتصابات سراسری کارگری و کارگران حمل و نقل از منطق خاصی تبعیت می کنند که در روند رشد و گسترش جنبش شکل خواهند گرفت  و آنگاه است که کمر دستگاه سرکوب و حاکمیت استبداد را در هم خواهند شکست.

۶ ـ اعتصاب و اعتراض پزشکان کشور در بیمارستان های گوناگون، یکی از مهمترین اقدامات پزشکان در هفته های اخیر بود. پزشکان بنا به سوگند پزشکی خود در برابر سوءاستفاه وقیحانه دستگاه های سرکوب از بیمارستان ها برای دستگیری زخمی ها و یا استفاده از آمبولانس ها برای دستگیری مبارزان به شدت اعتراض کردند. برخی با استعفاء، اعتراض خود را بیان کردند. برخی با سخنرانی ها و بیان حقایق، پرده ازجنایات رژیم برداشتند. دامنه اعتراضات به گونه ای بود که دستگاه سرکوب اقدام به بازداشت تعدادی از معروفترین پزشکان کشور کرد. جامعه پزشکی و کادر بهداشت و درمان، با وضعیت دهشتناک سرکوب از نزدیک آشنا هستند. آن ها به دلیل درگیری روزانه شان با زخمی های تیراندازی ها و برخوردهای خشن باتوم بدستان و قمه بدستان رژیم، که برای مداوا به بیمارستان ها و درمانگاه ها اعزام می شوند و با اقدامات نیروهای امنیتی در دستگیری زخمی ها و یا بازجوئی ها در تخت بیمارستان ها آشنا هستند. از این رو، این نیروی میلیونی، می توانند در افشای جنایات حاکمیت نقش برجسته ای داشته باشند و با اعتراض خود، از تبدیل بیمارستان ها و درمانگاه ها، به شکنجه گاه های نیروهای امنیتی جلوگیری کنند.

۷ـ  اعتصاب و اعتراض وکلا یکی دیگر از عرصه های اعتراضی است. وکلای شجاع در اقدامی جمعی در برابر کانون وکلا جمع شدند و به اقدامات غیرقانونی حاکمیت اعتراض کردند. وکلای شجاع کشور بیش از دیگران از میزان نقض آشکار حقوق اساسی مردم حتی در چهارچوب قانون اساسی کنونی جمهوری اسلامی، اطلاع دارند. آنها به اشکال مختلف خواهان ایفای نقشی مؤثر در دفاع از حقوق بازداشت شدگان  هستند، اما سیستم قضائی حکومت اسلامی که بازوئی از دستگاه سرکوب مردم است، به سرکوب وکلا نیز می پردازد. بسیاری از وکلا، هم در شرایط کنونی و هم در گذشته در کنار موکلان شان  در زندان های جمهوری اسلامی به سر برده اند. نقش و جایگاه وکلا در دفاع از حقوق مردم و بویژه آشنائی شان به حقوق قانونی مردم، اهرمی است که می تواند در دفاع از حقیقت و حقانیت مبارزات مردمی برای احقاق حقوق انسانی شان، بسیار کمک کننده باشد.

سه ـ نافرمانی های مدنی

نافرمانی های مدنی، در شرایط کنونی یکی از  کارآمد ترین شیوه های بسیج مردمی است. واقعیت این است که گسترش نافرمانی مدنی، در اشکال مختلف، می تواند در بسیج بیشترین نیرو به میدان مبارزه تاثیرگذار باشد. قدرت سرکوب رژیم تا دندان مسلح، با نیروهای ایدئولوژیک و با تفکرات فاشیستی مذهبی، را  تنها با نیروی میلیونی مردم می توان در هم شکست. اقدامات زودرس مسلحانه، تهیج مردم به واکنش های نظامی و رهنمود به کشتن و اقدامات انتقام جویانه، نه تنها، قدرت توجیه اقدامات سرکوبگرانه رژیم را افزایش می دهد و به دستگاه های تبلیغاتی شان خوراک می رساند، نه تنها در توازن قوای کنونی، به ضرر جنبش مردمی تمام می شود و فضا را ملیتاریزه می کند، نه تنها رژیم را قادر می سازد هواداران خود را متحدتر سازد،  بلکه  با بالا بردن  هزینه مبارزه ، از توده ای شدن مبارزات مردمی  جلوگیری می کند. جلوه های نافرمانی مدنی در بخش های گوناگون فعالیت های اجتماعی از دیگر بازوهای تاکتیک های مبارزاتی مردم است. برخی از نمونه های نافرمانی مدنی را می توان در اشکال زیر مشاهده کرد که مردم به شکل درخشانی آنها را به کار گرفته اند.

الف ـ اولین گروه در راه اندازی نافرمانی مدنی را می توان در میان هنرمندان و سینماگران دید. برداشتن روسری از سر و انتشار فیلم ها از خود، بدون روسری و در همبستگی با اعتراضات سراسری ، خشم حاکمیت را برانگیخته است. دلنوشته های هنرمندان، سینماگران  و کارگردانان در پیج های شخصی و امتناع از همکاری با دستگاه ایدئولوژیک سینمائی و فرهنگی رژیم، اقدام بسیار تاثیرگذاری بوده است. این اقدام، مراسم فیلم های مستند را فلج کرد و به احتمال زیاد بساط فیلم فجر را نیز بر هم خواهد زد. قطع همکاری با صدا و سیما و سازمان سینمائی اوج  و دیگر ارگان های تبلیغاتی دستگاه فاشیستی، یکی دیگر از اقدامات این بخش از فعالان عرصه هنر و سینماست. آنها به دلیل نقش بسیار برجسته ای که در ذهنیت مردم دارند، با این اقدام شان، به مردم پیوستند و بر شور و شعف مردم افزودند.

ب ـ موج حمایت از جنبش مردمی در میان فوتبالیست ها و ورزشکاران نیز بسیار چشمگیر بوده است. آن ها با دلنوشته های خود، همراهی شان با جنبش مردم و با جان باختگان جنبش انقلابی را  نشان دادند. این دلنوشته ها  در شبکه های اجتماعی، با توجه به تعداد گسترده و وسیع دنبال کنندگان شان، نقش مهمی در رشد و گسترش همبستگی ملی ایفا کردند. آنها با بستن مچ بندهای سیاه، سکوت همراه با خشم در مراسم اعطای کاپ های پیروزی و یا تقدیم کاپ سوپر جام فوتبال ایران به زنان کشور و خانواده های عزیز از دست داده، از سر برداشتن روسری در مسابقات جهانی، سکوت بدون شادی در موقع گرفتن کاپ های پیروزی و اقدامات نمادین حمایت خود از جنبش «زن، زندگی، آزادی» را در میادین جهانی ورزش، نشان دادند  و تاکید کردند که  از مردمند و با مردمند. این امر خشم گسترده دستگاه سرکوب را به دنبال داشته است. این نوع اقدامات درخشان ورزشکاران، زمینه بازپس گیری میدان های ورزشی و پاک کردن آن از سلیقه های ایدئولوژیک در ورزش است.

ج ـ عرصه دیگر نافرمانی مدنی، مقاومت خانواده های عزیز از دست داده در برابر فشارهای نیروهای امنیتی  است.  نیروهای امنیتی از آن ها می خواهند تا  پیرامون مرگ عزیزانشان سکوت کنند، یا قتل عزیزان شان توسط نیروهای مسلح رژیم را به بیماری های زمنیه ای تا خودکشی نسبت دهند. خبرهای بسیار روشنی به صورت مرتب پخش می شود که مقامات امنیتی رژیم به شرطی  جنازه عزیزان مردم را تحویل می دهند که پیکر آنها را بدون سرو صدا دفن کنند. اما این تلاش ها با شکست مدام روبرو شده است. برگزاری گسترده مراسم خاکسپاری شهدا و برگزاری وسیع مراسم چهلم جانباختگان به یکی از مهمترین عرصه های نافرمانی تبدیل شده است. مراسم چهلم مهسا امینی  حدیث نجفی و دیگر شهدا در سراسر ایران،  نشان داد که این تاکتیک تا چه حد می تواند تجارب انقلاب ۵۷ را به انقلاب امروز ایران منتقل نماید و گسترش دهد.

د ـ شعارنویسی، یکی از دیگر از تاکتیک های نافرمانی مدنی توده ای است. امروز خیابان های بسیاری از شهرها پر شده است از شعارهای زییای جنبش مردم ایران. این شعارنویسی ها، پیام انقلاب مردم را به همگان می رساند، بدون آن که هزینه ای برای دیگران ایجاد کند. تلاش ماموران رژیم برای پاک کردن شعارها، به دلیل گستردگی شعار نویسی های ابتکاری، با شکست کامل روبرو شده است. گویا آن ها از یاد برده اند که «ننگ، با رنگ پاک نمی شود». در کنار شعار نویسی روی دیوارها، قله های کوه ها، درختان، ستون ها، تخته سیاه های کلاس  های درس، جعبه اعلانات آگهی ها، اسکناس ها و بسیار مکان های ابتکاری دیگر، شاهد آویزان کردن بنرهای مزین به شعارهای انقلاب مردم و بویژه شعار «زن، زندگی، آزادی» هستیم.

ه ـ تحریم خرید کالاهای شرکت هایی که با نهادهای اطلاعاتی ـ امنیتی و نهادهای سرکوب رژیم همکاری می کنند، یکی دیگر از عرصه های نافرمانی مدنی است. این اقدام بسیار درخشان، از یک سو، هزینه بر نیست، به سرعت توده ای می شود و هم زمان ضربه سنگینی به این شرکت ها وارد می آورد. در شرایط کنونی، تحریم محصولات یکی از شرکت هایی که گفته می شود با نهادهای سرکوب همکاری داشته است، آنچنان تاثیرگذار بوده است که مجبور شده اند این همکاری را کتمان کنند و یا بیکار شدن کارگران شرکت را بهانه قرار دهند و از مردم بخواهند که دست از تحریم خرید کالاهایشان دست بردارند. گسترش چنین نافرمانی های مدنی، بسیاری از شرکت هائی که با نهادهای امنیتی رژیم همکاری می کنند را به فکر بازخواهد داشت و باعث تجدید نظر در سیاست هایشان خواهد شد و به شبکه مالی هواداران رژیم ضربات جبران ناپذیری خواهد زد.

و ـ تحریم مراسم حکومتی، یکی از دیگر از جلوه های کارآمد نافرمانی مدنی است. نمونه بسیار درخشان آن را در امتناع دختران دانش آموز مدارس در اردبیل مشاهده کردیم که به جنایت قتل اسرا پناهی منجر شد. پیش از این نیز تحریم همراهی جمعیت تماشاچیان فوتبال  با سرود «سلام فرمانده»، در زمانی که تلاش شده بود آن را در زمین فوتبال پخش کنند، از نمونه های جالب نافرمانی مدنی بود که بسیار نیز خبرساز شد و رسوایی بزرگی برای سازماندهندگانش به دنبال داشت. حالا دیگر تحریم مراسمی حکومتی از سوی هواداران رژیم نیز، برای سران حکومت مسئله ساز شده است. خلوت شدن شدید نمازجمعه ها، نشان از این رویگردانی دارد.

ز ـ فیلم گرفتن از هر حادثۀ تاثیرگذار و ارسال آن به گروه های نزدیک و ایجاد شبکه توده ای از شهروند ـ خبرنگاران ، عرصه دیگر نافرمانی مدنی است. حاکمیت استبدادی در تلاش است که از طریق وزیر قطع ارتباطات و صیانت مدام اینترنت در جال مرگ، امکان خبررسانی را از مردم بگیرد و سرکوب در سکوت را به پیش برد. این سیاست رژیم با قدرت مردمی و با نافرمانی گسترده و توده ای در هم شکسته شده است. این اطلاع رسانی بی همتا، جهان را نیز شگفت زده کرده است. حتی رسانه های فارسی زبان قدرت های خارجی، اساسآ به این خبررسانی های توده ای وابسته شده اند و با نگاه و سیاست خود آنها را انعکاس میدهند. حال که حاکمیت، صدا و سیما را با بازوی ایدئولوژیک سرکوب تبدیل کرده و بازجو ـ خبرنگارانش ، رسوا شده اند، مردم خود شبکه توده ای و بسیار مؤثر خبررسانی ایجاد کرده و دیوار سکوت را در هم شکسته اند.

تاکتیک های سرکوب استبداد دینی

یکم ـ نیروهای سرکوب رژیم در گام نخست روی شناساسی فعالان و دستگیری های گسترده متمرکز شده اند. دستگیری پیشگیرانه فعالان شناخته شده و فعالان تاثیرگذار برای آن بوده تا جنبش را از نیروهای محلی پیشگام و سازمانده محروم سازند. این تاکتیک از اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ تاکنون به شگل گسترده تری جریان داشته است. اما شمار گسترده دستگیرشدگان نه تنها تاثیر مرعوب کننده و بازدارنده ای نداشته، بلکه گروه گروه نیروهای تازه نفس وارد میدان میشوند. طبق آمار اولیه  تا کنون نزدیک به بیست هزار نفر از جوانان و مردم کشور دستگیر شده اند. موج دستگیری ها تنها شامل مبارزان خیابانی نمی شود، بلکه به شکل گسترده ای به دستگیری فعالان دانشجویی، معلمان شریف، کارگران معترض، نویسندگان، روزنامه نگاران و خبرنگاران روی آورده اند.

دوم ـ شلیک به مبارزان و کشتن آنها یکی از کثیف ترین شیوه های نیروهای سرکوب است.  این شیوه جنایت کارانۀ و عامدانۀ  کشتار، می خواهد این پیام را به مبارزان و مردم بدهد ؛ فردا، نوبت تک تک شماست. با نگاهی به شهدای تاکنونی، می توان به این نتیجه رسید که بسیاری از این فعالان، از قبل شناسایی شده بودند. نیکا شاکرمی، حدیث نجفی،  سارینا اسماعیل زاده، اسرا پناهی، نسرین قادری، مهران شهیدی، ……. چهره های شناخته شده دنیای یوتیوب یا شبکه های اجتماعی بوده اند که ما از آنها خبر نداشتیم، اما دستگاه امنیتی رژیم آنها را به خوبی می شناخته است. به نظر می رسد که هدف رژیم در کشتار، شکار چهره های تاثیرگذار و الگوهاست. نکته مهم آن است که بسیاری از تیراندازی ها و زدن تیرخلاص به مبارزان در خیابان ها، توسط نیروهای لباس شخصی و بسیجی های مسلح صورت می گیرد. گفته می شود که بسیاری از نیروهای بسیجی و لباس شخصی که در مساجد محله ها سازماندهی شده اند، اکنون مسلح شده و فرمانِ آتش به اختیار گرفته اند. جدا از شلیک های مستقیم، زدن با تفنگ های ساچمه ای و گاز اشک آور و گاز فلفل به میزان گسترده ای به کار گرفته می شود.

سوم ـ سیاست سرکوبگرانه رژیم هر چند در سراسر ایران با نگرانی، ترس و گاه احتیاط همراه هست، اما در زاهدان و سنندج یعنی در مناطق ملی سنی مذهب با شقاوت و بیرحمی غیرقابل باوری به پیش برده شده است. در اینجا نشان داده می شود که تفکر نفرت انگیز مذهبی شیعه،  علیه  سنی ها، در تصمیم گیری ها نقش اساسی داشته است. اگر چه در بسیاری از شهرهای ایران، گلوله های ساچمه ای، بیشتر به کار گرفته شده است، اما در مناطق ملی کردستان و بلوچستان و خوزستان، به کارگیری گلوله های جنگی، آن هم با هدف گرفتن سر، سینه و قلب مردم از طرف تک تیراندازان  رژیم،  باعث کشتار وسیع هموطنان مان شده است. کشتار در جمعۀ خونین زاهدان و جمعۀ خاش، نمونه های برجسته ای از این شیوه جنایتکارانه سرکوب است که جان نزدیک به یک صد و پنجاه نفر را گرفته است. این شیوه کشتار، نشاندهنده نگرانی شدید حاکمیت از قدرت انفجاری نارضائی مردم در مناطقی است که هم از ستم عمومی حکومت، هم از ستم ملی و هم  از ستم مذهبی رنج می برند. آنها با چنین کشتارهائی تلاش می کنند با اقدامات پیشگیرانه، مانع انفجار بشکه های باروت در مناطق ملی شوند. جنایت کاران بر این باروند که با این اقدامات غیرانسانی، نه تنها پایه حمایتی خود را بحرانی نمی کنند، بلکه آنها را متحد تر می سازند. اتهام تجزیه طلبی و اتهام  تماس با نیروهای مسلح  یا همسوئی با قدرت های خارجی، چاشنی تبلیغاتی این اقدامات وحشیانه بوده است. نباید از نظر دور داشت که هدف ویژه ای که دستگاه های امنیتی در اقدامات جنایتکارانه در کردستان و بلوچستان ، دنبال می کند، تحریک کردها  و بلوچ ها به دست بردن به سلاح و راه اندازی جنگ منطقه ای و قومی است. اما هوشیاری سازمان ها و احزاب و مردم این دو استان، تاکنون این نقشه شوم را نقش بر آب کرده است.  با تهدیدات سران سپاه علیه عربستان، به نظر می رسد برنامه راه اندازی یک جنگ خارجی برای منحرف کردن مبارزات مردم و سرکوب آنها، هنوز از دستور خارج نشده است.

چهارم ـ علیرغم کشتار سازمانیافته ، رژیم از واکنش مردم به این جنایات وحشت زده است . برخلاف دهه شصت که با افتخار کشتار می کرد و در روزنامه ها اعلام علنی می کرد، حالا باید به سناریونویسی روی آورد. جنایتکاران،  بازی را به شدت باخته اند. تلاش برای اعتراف گیری های اجباری و فشار بر خانواده ها، دیگر کسی را گول نمی زند. از سوی دیگر تلاش سازمانیافته به کشتار زندانیان در زندان ها از طریق ایجاد آتش سوزی در زندان لاکان رشت و زندان اوین تهران، نشان داد که حاکمیت در تلاش است زندانیان را از طرق غیرمعمول از میان بردارد. آن ها قادر نیستند که جنایتی همچون قتل عام تابستان ۶۷ را به شکل آشکاری سازمان دهند از این رو به شیوه های رذیلانه تری روی آورده اند. آن چه تاکنون اتفاق افتاده، قتل های موردی و هدفدار است و هنوز  قتل عام گسترده همچون کشتار آبان ۹۸ را آغاز نکرده اند، زیرا به شدت از واکنش توده ای مردم هراسان هستند.

پنجم ـ به کارگیری نیروهای کودکان کار در لباس سرکوبگران یا احضار بخش بازنشسته نیروی انتظامی نشان می دهد که دستگاه سرکوب با کمبود نیرو روبرو شده است . از سوی دیگر سران رژیم و نهادهای  تصمیم گیر نسبت به ورود ارتش در سرکوب، نگرانی بسیار شدیدی دارند. علیرغم حمایت های لفظی سران سپاهی ارتش از نیروی انتظامی و امنیتی، هنوز از نیروهای ارتش، به طور وسیع، در سرکوب استفاده نشده و این نکته مهمی است. نباید از نظر دور داشت که حاکمیت نگران آن است که به خیابان  آوردن ارتش می تواند باعث ریزش پایه های ارتش و پیوستن آنها به مردم شود. نباید از نظر دور داشت که ارتش، نیروی مسلح غیر خودی و ناتنی است که به موازات سپاه قرار دارد. آن ها نیک می دانند که این نیروی موازی و غیرخودی، از اعتماد سران نظام بر خوردار نیست.

ششم ـ یکی از بارزترین شیوه های سرکوب، متهم کردن مبارزان، روزنامه نگاران، خبرنگاران و نویسندگان و وکلا، به همکاری و همسوئی با قدرت های خارجی است. بیانیه مشترک سی صفحه ای وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، این امر را به شکل برجسته ای نشان داده است. حاکمیت اسلامی در تمامی چهل و چهار سال حکومتش، از این حربه کثیف استفاده کرده است. حاکمیتی که بنیانگذارش مدعی بود «امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»، حالا رهبر و سازمان های اطلاعاتی اش می خواهند این باور را در میان هواداران خود جا بیاندازند که همه این اعتراضات مردمی، کار آمریکا و همراهانش هست. این سیاست اوج ورشکستگی  و درماندگی حاکمیت را نشان می دهد.

نتیجه گیری

تاکتیک های متنوع و توده ای مردم و تداوم مبارزات، که اکنون هفتۀ هشتم را پشت سر می گذراند، حاکمان رژیم را به  درماندگی جدی دچار کرده است. حاکمیت نه تنها از واکنش توده ای مردم به شدت وحشت دارد، بلکه  حتی از واکنش مراجع تقلید وابسته به خود و مقلدانشان و بخش به اصطلاح “عدالت خواه” پایه حمایتی خود نیز  بسیار نگران است. این آن نکته کلیدی است که نسبت به صدور  فرمان سرکوب خشن و قتل عام بی مهابا با تردید و تزلزل عمل می کند. راه اندازی کشتار برای متوقف کردن مبارزات مردم، نیاز به حضور ارتش را نیز به طور جدی مطرح می سازد، اما دستگاه رهبری رژیم، به بدنه ارتش اعتماد ندارد و نگران واکنش آنها در صورت حضور آنها در خیابان نیز هست. اگر چه حاکمیت به دلیل این وضعیت، سیاست سرکوب هدفمند و مستمر و نه قتل عام متمرکز و با سرعت را در پیش گرفته است، اما از آن سو، توان عقب نشینی روشن و مؤثر را از دست داده است.  زیرا اکنون نیک می داند که هر نوع عقب نشینی، به دلیل تاخیر در عقب نشینی، با پیشروی و جسارت بیشتر جنبش مردمی روبرو خواهد شد.  دستگاه ولایت و ارگان های تحت امرش، حتی توان همسو کردن نیروهای اصلاح طلب برای نجات حاکمیت شان را نیز به تدریج از دست می دهند. حالا اصلاح طلبان، بر خلاف گذشته، به خواست های حداقلی راضی نمی شوند. بسیاری از آنها، شرط همسوئی را، تغییرات اساسی در ساختار قدرت و اصلاح قانون اساسی را می دانند..

فلج تصمیم گیری و درماندگی حاکمیت یکپارچه و در نتیجه، فرسایشی شدن جنگ،  فرصت بزرگی به جنبش مردمی می دهد که خود را بیش از پیش سازمان دهد و متحد و یک پارچه سازد. این فرصتی است که جنبش مردمی قادر خواهد بود، دستاوردهای تاکنونی خود، همچون برداشتن روسری و حذف گشت ارشاد، تسخیر فضای خیابان، مدارس، دانشگاه ها و نفی قدرت ایدئولوژیک در این فضاها را تثبیت کند.  نهادهای پایه و تشکل های مستقل خود در کارخانجات و بنگاه های بزرگ خدماتی، در حمل و نقل شهری، بین شهری، ریلی  هوایی،  در مدارس و دانشگاه ها، در ادارات و  بیمارستان ها، در محلات و شهرک ها را بوجود آورد، یا تشکل های موجود را تقویت کند. هم زمان موتور های گوناگون پیش برنده انقلاب را همسو و هماهنگ سازد. تاکتیک های مبارزاتی و  اشکال گوناگون نافرمانی مدنی را به هم پیوند زند. از این طریق نیروی عظیم انقلابی مردم را به میدان آورد و قدرت سرکوب رژیم را فلج کرده و از کار بیاندازد. تداوم این مبارزه و فرسایشی شدن جنگ میان مردم و حاکمیت، در شرایطی که انزوای جهانی جمهوری اسلامی روز به روز گسترده تر می شود، قدرت تهاجمی انقلاب مردمی را افزایش می دهد و شانس پیروزی آن ها را بیشتر می کند. از این طریق است که سرنگونی رژیم، تنها،  به جابجائی قدرت خلاصه نشده، بلکه ارگان های قدرت مردمی شکل گرفته و مردم سرنوشت خود را بدست گرفته و ایرانی آزاد، آباد، دمکراتیک، سکولار بنا خواهند کرد که اقتصادش بر پایه منافع اکثریت عظیم مردم تجدید سازمان یابد.  چنین ایرانی، نه تنها هیچ دشمنی با دیگر کشورها نخواهد داشت، بلکه همبستگی انسانی منطقه ای را گسترش خواهد داد و پیوندهای تاریخی و خویشاوندی در منطقه مان را بیش از پیش تقویت خواهد کرد و زمینۀ بنای جامعه ای را فراهم  خواهد آورد که در آن «شکوفایی آزاد هر فرد، شرط شکوفایی آزاد همگان» باشد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%aa%d8%a7%da%a9%d8%aa%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%aa%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%db%8c-%da%a9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d9%87%d8%a7-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%86/feed/ 0 6815