رضا پهلوی – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com صدای زحمت‌کشان، صدای بی‌صدایان برای ایرانی آزاد Sat, 18 Mar 2023 14:36:07 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=5.8.9 https://i1.wp.com/www.sedayekargar.com/wp-content/uploads/2019/07/cropped-1107927-498476-14.png?fit=32%2C32 رضا پهلوی – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com 32 32 88122710 منشور شش نفره، منشورهمبستگی یا تفرقه؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%b4%d8%b4-%d9%86%d9%81%d8%b1%d9%87%d8%8c-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d9%81%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%9f/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%b4%d8%b4-%d9%86%d9%81%d8%b1%d9%87%d8%8c-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d9%81%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%9f/#respond Sat, 18 Mar 2023 14:35:59 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7045 بخش اول – تقی روزبه

در این مقاله ضمن نقد منشور۶ نفره، بخصوص برجسته کردن خطوط نانوشته آن که معمولا در نقدها مغفول می ماند، اما از آن فراتر می رود و به بحران منشورها و چگونگی مواجهه با آنها به گونه‌ای که تأثیر مخربی بر همبستگی و شکوفائی جنبش در مبارزه علیه اختاپوس حکومت اسلامی برجای ننهد نیز پرداخته شده است.

رضا پهلوی از سال‌ها قبل لااقل به طورغریزی شده هم می دانست که اگر بخواهد شانه به‌شانه با سایرگرایش‌ها و جریان‌ها، سیاست ورزی کند نخواهد توانست جایگاه ویژه و مد نظر خود را حفظ کند. از همین رو همواره سعی کرده است که با فاصله  بر فرازدیگرجریان‌ها به‌ایستد. حتی شاهد بودیم که دو سه ماه قبل در آخرین تلاش از این نوع دورزدن‌ها و هژمونی طلبی‌ها، با این ادعا که خود مردم داخل کشور آلترناتیو هستند با حذف حلقه‌های واسط بین خود و مردم، خویشتن را از مزاحمت و درگیرشدن با‌ آن‌ها برهاند. طرح پوپولیستی وکالت خواهی نیز کوششی بود در همین راستا. علاوه برآن بسیج و سامان دهی حامیان پروپاقرص نظام سلطنت در قالب حزب ایران نوین (عمدتا همان فرشگردی‌ها) باهدف ایجاد یک تشکیلات و بازوی نیرومندحمایتی جهت داشتن دست برتر در بازی‌های سیاسی، نیز درهمان راستا بوده‌است. به هرجهت، این گونه تلاش‌ها با سودای بالاکشیدن خود در قد و قامت به‌اصطلاح یک «رهبر» فراجناحی و فراحزبی و بدون رقیب صورت می‌گرفت که البته به‌حسب ظاهر مغایر دیگر ادعای وی مبنی برشعار اتحادهم اکنون و اتحاد همه باهم بود که سنتزاین دو رویکرد می‌شود،همه باهم زیرچترمن! او و حامیانش نمی‌توانستند و نمی‌توانند به‌پذیرند که زمانه این جوررهبران و کاریزماسازی‌ها گذشته است و جامعه ایران نیر با خیزش انقلابی خود علیه این نوع اقتدارگرایی‌ها و کاریزماسازی‌ها و رهبران پدرسالار به‌پاخواسته است. وقتی او و مشاورانش دیدند که آبی از این گونه تلاش‌ها برای رهبری بلامنازع گرم نمی‌شود، و از آنجا که به تنهائی نمی توانست ادعای نمایندگی جامعه و طیف‌های متنوع‌ آن در تماس و «رایزنی» با دولت‌ها و قدرت‌های آمریکا و اروپا را را داشته باشد، امری که او مهم و رهگشا در برافکندن حاکمان کنونی و برپاکردن یک آلترناتیو می دانست، از همین رو او و مشاورانش این بار برآن شدند که برای کسب مشروعیت و مقبولیت لازم برای ادعای نمایندگی قاطع ایرانیان چه در داخل ایران و چه درخارج  و جلب نظرمساعد قدرت‌های خارجی و حمایت فعال‌آن‌ها، رویکردتازه ای را در پیش گیرند که چیزی جز شروع همکاری نزدیک با شماری معدود از چهره‌ها و شخصیت ‌های منفرد و مطرح و عمدتا غیرسیاسی که  از فعالین مدنی و دادخواهی و سلبریتی‌ها بودند نبود. تعداداین جمع برگزیده هم نهایتا بها خودوی به شش نفررسید. اما بنظر می‌رسد سیررویدادها نشان دهنده‌ آن است که توسل به چنین رهیافتی مبنی بر ورود به کنشگری سیاسی درمعیت یک جمع کوچک سرشناس نیز برای او بدون چالش‌ نباشد. چنانکه چه بسا به شکل ناخواسته ناگزیرشده است که در جریان همین گزینش‌ها و در کنارچهره‌های عمدتا غیرسیاسی به یک استثناء یعنی حضور و همکاری با یک چهره و سازمان سیاسی کرد، گرچه مصالحه جوترین‌آن، تن بدهد که البته بازتاب خود را درتدوین منشور نیز بجا گذاشته است و از جهتی خلاف آن‌چیزی بود که خودوی پیشتر در قالب سه شرط همکاری با دیگران در  گفتگوی با من وتو مطرح کرده بود. طبعا دلیل آن هم اهمیت نقش احزاب کردی و جریانات اتنیکی در خیزش زن زندگی آزادی بود و احتمالا تمایلی که از سوی سایرشخصیت های گزین شده برای همکاری (از جمله مسیح علینژاد و حامداسماعیلیون) ابراز می شد که حضور یک شخصیت و سازمان کردبرای موفقیت در ایجاد همبستگی و شکل دادن به یک «هسته» رهبری نیرومند و «بنیان گذار» را لازم می دیدند. پس تا اینجا مهم‌ترین نکته پیرامون این منشور نه‌خودبندها و نقش ونگارآن، بلکه معنا و مفادنانوشته و نهفته درآن ومندرج در لابلای تک تک سطورآن، یعنی سودای بنیان گذاری یک «مرکزقدرت مشروعیت» بخش است. در قیاس تاریخی با انقلاب بهمن می‌توان را مترادف با تعیین به‌اصطلاح شورای انقلاب توسط خمینی دانست که مدعی بود من دولت تعیین می کنم. اما با این تفاوت که اگر به‌توان آن‌را یک واقعه تراژیک دانست، واقعه کنونی را می‌توان نسخه«کمیک» آن نامید. باین مسأله بازهم برخواهیم گشت. پس تا اینجا می توان اهمیت و حساسیت برانگیزی این منشوررا بیش از مفاد و بندهای آن در شکل دادن به چنین نهادی در لابلای سطوح و در نانوشته‌های آن یافت.

گرچه غالب ترکیب برگزیده شدگان لااقل در مقام سخن و برحسب ظاهر غیرسلطنت طلب محسوب می‌شوند (که این البته ترفند مناسبی برای تخدیر حافظه نسبت به استبداد پیشاانقلاب بهمن تاریخی است و با تسامح شاید بتوان آن‌ها را از نوع جمهوری خواهان شرمگین و دوزیستی نامید که البته گاهی شخص رضاپهلوی هم دوست دارد که خود را به همان سنخ و حتی ترجیحا جمهوریخواه نمایش دهد). نباید فراموش کرد که اساسا هموارکردن مسیر بازگشت سلطنت بدون توسل به چنین ترفندها و نیرنگ‌هایی ناممکن است. بهرحال فرض براین بوده است که در چنین ترکیبی از افراد و شخصیت‌های عمدتا غیرسیاسی، مستقل وغیرتشکیلاتی، ضمن کسب «مشروعیت و مقبولیت» از قِبل آنها، محوریت رضاپهلوی موردچالش قرارنخواهد گرفت. واقعیت آن است که جامعه ایران و نیز فضای ایرانیان خارج کشور چنان سیاسی و ملتهب هست، که دیدیم حامداسماعیلیون که اصرارداشت همواره دادخواه مدنی باقی خواهدماند، چگونه به‌سرعت برق رخت مدنی و دادخواهی برکند و ردای سیاسی برتن کرد.

وقتی قرارشد که خروجی نشست دانشگاه جرج تاون به یک منشورهمکاری و همبستگی منتج شود، طبعا نمی توانست تاحدمعینی متأثر از فضای ملتهب سیاسی و ویژگی‌های یک جامعه متکثر و پیچیده و بحران زده و انباشته ازبشکه باروت مسائل و معضلات گوناگون نشود. در چنین وضعیت ملتهب، هیچ صخره یکدست و منسجمی وجودندارد که بحران نتواند از روزن‌های آن سربر کشد. از این‌رو خروجی این منشور هم با چنین ترکیبی و درچنین فضای ملتهبی نمی توانست کاملا مصون ازسایه و روشن‌گرایش‌های یک جامعه متکثر و در‌حال انقلاب باشد. چنانکه نحوه صورت بندی و مفاداین منشورهم نمی توانست با خواست‌های حداکثری سلطنت طلبان، به‌ویژه با ادبیات و واژه‌گان سیاسی مأنوس و موردعلاقه آن‌هاهمراه باشد. بطوریکه به‌جای تمامیت ارضی و قدرت مرکزی و «ملت» ایران و تأکید بر پرچم شیروخورشید و تکریم زبان فارسی به عنوان زبان معیار و شاخص و فراگیر از یکپارچگی سرزمینی، واژه اتنیکی و توزیع قدرت در سطوح گوناگونی استانی و مناطق و پاس‌داشتن همه زبان های مادری، عدم اشاره به «ملت» و یا حتی استفاده از لوگوی بدون پرچم شیروخورشید ( همان شیرنرشمیشر به‌دست) بر پیشانی منشور و بامشتی گره کرده و یا پذیرش انحلال سپاه گرچه با ادغام‌ آن در ارتش استفاده شده است. به‌این ترتیب انتشارمنشوری برپایه میانگین مواضع این جمع «مؤسس» که با خواست‌های حداکثری سلطنت طلبان انطباق ندارد، به‌نوعی موجب برآشفتگی و «شورش» در صفوف حامیان سلطنت، واکثرا ازشمارهمان‌هائی که به‌ او وکالت داده‌بودند گردیده است، که می تواند قدرت مانورتا کنونی رضاپهلوی برای ایجادموازنه بین گرایشات درون صفوف خود را، هم مدافعان نظام مشروطه و هم غیرمشروطه و مطلقه را به‌چالش بکشد. نباید فراموش کرد که سلطنت نیز چون ولایت، جناح چپ و راست و اصلاح طلب و اصول‌گراو حزب‌الهی و شاه‌اللهی خود را دارد. بطورکلی امرقدسی سلطنت و «جادوی» فره ایزدی نهفته در آن، مشارکت پذیرنیست و با آن تنها می‌توان بیعت کرد وامضاء جمع کرد و از این رو نمی‌توان بدون رعایت فاصله‌های لازم و سلسه مراتب، با دیگران شریک یا تقسیم کرد و اگرچنین شود دیگرچیزی از جادو و قداست آن باقی نخواهد ماند. و این البته بالقوه چاشنی انفجاری است که چه بسا درهمین جمع برگزیده شده هم کارگذاشته شده است. پاسخ این سؤال را که رضاپهلوی رابطه خویش با این جمع  را به مثابه شخصیتی بر فراز آن چگونه تنظیم خواهد کرد به آینده بسپاریم  علاوه برآن فعالیت سیاسی مستقیم در مرحله انتقالی و پیشاتصرف قدرت، به‌ویژه اگر همچون  دوره خمینی با سودای حاکمیت ولائی، سریع و برق آسا سپری نشود به ناگزیر موجب برملاشدن ماهیت‌ و اهداف و منویات استتارشده  سوداگران قدرت گشته و تناقضات نهفته و نسبت‌شان با مسائلی چون دمکراسی واقعی، استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی و دیگر خواست‌های عمومی جامعه را به‌روی صحنه می‌آورد. واقعیت آن است که در جامعه‌ای متکثر و در حال انقلاب که درآن گرایشات و گفتمان‌‌های مختلف و چه بسا متعارض حضورداشته و نقش‌آفرینی می‌کنند، نفس تنظیم متن یک منشور، یعنی تلاش برای مکتوب کردن باورها و خواست ها توسط هرجریانی ، خواهی نخواهی به معنی مرزبندی‌ نه فقط با دیگرجریان‌ها می شود بلک چه بسا موجب تشدیدشکاف‌های  درونی یک جریان هم بشود. نفس رویش منشورها در اساس به معنی همین تفکیک‌‌گفتمان‌هاست، گرچه گرایشاتی سعی می کنند آن را در پشت  ادعای خواست عمومی و همگانی آن به‌پوشانند.

تا اینجا به دو نکته اساسی و مهم مرتبط با منشور۶ نفره اشاره کرده‌ایم: نکته نخست تأسیس یک جمع بنیان‌گذار و «خودبرگماشته» یا قائم به‌خود است که عملا برای خویش حق مشروعیت بخشی برای مذاکره با قدرت های خارجی از یکسو و ایضا تأسیس نهادهای قدرت دوره انتقال از نظام کنونی، منجمله تشکیل دولت انتقالی و حتی ارائه یک سری مسائل مربوط به آینده برای خودقائل است. نکته دوم این‌است که منشور برخلاف ادعای همگرائی و همبستگی سراسری،‌ به‌مصداق از قضاسرکنگبین صفرا فزود، گویا نه برای وصل کردن که برای فصل کردن‌ آمده  است و ظاهرا نقشی جز دامن زدن به واگرائی‌ها ندارد. چنان‌که ازهم اکنون نشانه‌های آن را از جهات گوناگون هم درون خودسلطنت طلبان و حتی درون خود همین جمع مؤسس شاهدیم [جایی که حامداسماعیلیون در طی سخنانی در ماینزآلمان علیرغم امضاء خود در پای منشور می گوید که بدون تکیه بر فشارافکارعمومی داخل و جهان خارج و تحمیل مطالبات به قدرت‌ها از این طریق، انتظارتحقق مطالباتی چون تعطیل سفارتخانه‌ها و یا قراردادن سپاه در لیست تروریستی واقع گرایانه نیست و نمی‌توان به قدرت های خارجی امیدبست. در حالی که می دانیم منشور بندهای نخست خود را به رایزنی با قدرت های بزرگ و دخیل بستن به فشارآن‌ها اختصاص داده است. البته ایشان باید این سخنان را در زمان تنظیم منشور  و قبل از امضاء خویش بیان می کردند].

با توجه به نکات مطرح شده  دربالا، منشور شش نفره داری نکات  چالش‌ برانگیز متعددی است  که مهم ترین آن‌ها عبارتند از:

۱ – شالوده آن برشخصیت محوری استواراست. واین البته با منشورهائی که از متن جنبش های اجتماعی و مطالباتی بیرون می آیند تفاوت کیفی دارد. خودبرگماشتگی این افراد و جایگاه ویژه ای که رضاپهلوی در آن دارد از همین واقعیت سرچشمه می گیرد. البته بحث برسراین نیست که شخصیت ها را نادیده بگیریم، اما بحث برسرخودبنیاد بودن آنها و حرکت از بالای سرمردم و ابلاغ منشور برای امضاء و پیوستن به‌آن است.‌ برهمین اساس طبق مفادمنشور این جمع مؤسس، مصمم به پیشبردروندی هستند که منجر به تأسیس‌نهادهای گذار‌ (آلترناتیوحکومت کنونی) و گفتگو با قدرت‌های خارجی به نمایندگی از مردم ایران می شود. گرچه برای مشروعیت بخشیدن به خود ادعا می‌شود، همراهی و حمایت تعدادی از چهره‌های سیاسی و حقوقی و…  داخل کشور را با خود دارند، اما بازهم همچنان سخن از چندشخصیت است که می‌توانند به این جمع اصلی اضافه شوند. و این درحالی است که به عنوان مثال خمینی در تجربه انقلاب بهمن، مشروعیت نمایندگی از جانب قاطبه مردم را، گرچه مبتنی بر توهم گسترده و «سندرم ماه‌گرفتگی»،  برای تشکیل نهادهای انتقالی و یا چانه زنی با قدرت‌ها را با خود داشت. ولی در اینجا حتی جای آن سندرم و «جن زدگی» وامکان مشروعیت بخشیدن به نهادهای انتقالی قدرت مفقوداست. در حقیقت در اینجا شاهد نوعی دوگانگی بین قدرت واقعی و برخاسته از مردم و انقلاب و کف خیابان، با قدرت نمایشی و مدعی بازنمائی و برآمده از «شاه زادگی» و نیز شهرت شماری سلبریتی و شخصیت و و البته به مدددوپینگ مدیاها و حمایت قدرت‌های غربی هستیم  کهعامل مشروعیت بخش هستیم. معنای دیگر این نوع عملکرد همان مصادره جنبش است. به‌لحاظ تاریخی هم نسخه کمیک تراژدی مصادره انقلاب بهمن توسط خمینی. این که این حباب سیاسی تا کی و تا کجا بتواند دوام بیاور را به آینده بسپاریم.

۲-  دخیل بستن به قدرت های بزرگ و کسب مشروعیت و اقتدار از جانب آن ها، حتی بندهای نخست منشور را بخوداختصاص داده است. چنین رویکردی در عمل بسی آسیب پذیراست. چرا که چشم خود را‌ به واقعیت و ماهیت دپیلماسی جهانی و ریسک‌های نهفته در آن بسته است. دراین رویکرد همواره این خطر وجوددارد که قدرت‌ها، که اساسا به‌دنبال منافع خود هستند نه فقط به به‌اقتضای زیروبم‌های دنیای سیاست از آن‌ها به‌عنوان  کارت بازی و اهرمی برای فشار به رژیم و گرفتن امتیاز و یا حتی در صورتی که اوضاع به سمت مسیربراندازی نظام پیش برود، به‌عنوان کارگزاران مطیع و جایگزین  بهره گیرند (چنان‌که درموردرسانه اینترنشنال در معامله رژیم با عربستان یده می شود)، بلکه با انتشارآگاهی کاذب وامید واهی به جنبش و مردم موجب یأس و ناامیدی گردند. اگر در نظربگیریم که در نزداین حضرات بویژه شخص رضاپهلوی قرارهست حتی هزینه های عمومی اعتصابات سراسری توسط این قدرت‌ها و مصادره ذخایرارزی رژیم ایران تأمین گردد، آنگاه به میزان مسموم بودن و خطرهای پراکندن امیدهای وهی ویأس و ناامیدی توسط این جریان پی ‌خواهیم برد. چه بسا این حضرات در خلوت خود به غیرواقعی و یا نسیه بودن این توهمات هم آگاه باشند اما آن را برای مطرح کردن خویش در بورس سیاست مفید بدانند. بگذریم از این که حتی  گوشه‌ای از چنین ایده ‌های مسمومی واقعیت هم داشته باشد، چیزی جز حرکت در راستای تبدیل انقلاب زن زندگی آزادی به یک  انقلاب مخملی و دست آموزنخواهد بود.

بی تردید بهره گیری از فشارهای بین المللی و سیاست منزوی سازی رژیم بخشی از تاکتیک‌های نبردهستند. اما اولویت بندی و تکیه گاه اصلی نه «رایزنی» و دخیل بستن به این قدرت‌ها، چنان‌که مسیرعروج خمینی را هم همین‌قدرت‌ها هموارکردند، بلکه تکیه به نیروی فشارواقعی انقلاب و نیز افکارعمومی داخل و خارج و نهادها و تشکل های‌مردم نهاد و ترقی‌خواه جهانی واعمال فشار به دولت‌ها از این‌طریق  برای تحمیل خواست‌ها، بجای رایزنی و دخیل بستن به آن‌هاست. در این منشور مطلقا جای چنین رویکردی خالی است و به‌نحوعلاج ناپذیری نگاه به‌بالا و به قدرت‌ها در‌آن موج می زند.. در واقع منشورچیزی جز صورت بندی همان رفتارها و کنشگری‌های تاکنونی آن‌ها نیست.

۳- نمایش- دموکراسی و تضادآن با دموکراسی واقعی

نام و عنوان منشور نه در تناسب بامحتوا و پیام منشور، بلکه چنان  انتخاب و چیده شده است که حروف اول آن‌ها نام مهسا را متبادرکند، همچنان که لگوی انگشتان مشت شده نیزمی‌خواهد چهره وی را القاء نماید. اما همانقدر که مهسا در نمایش واژگان حضور دارد بهمان اندازه روح زن زندگی وآزای در محتوا غایب است و همین به منشور بیش از آنکه پیوندواقعی با جنبش مهسا و درونمایه آن داشته باشد،‌ خصلت نمایشی داده است. 

در منشور، دموکراسی به چند وعده در آینده یعنی تعیین شکل حکومتی توسط مجلس مؤسسان و ارجاع به صندوق رأی و یا اساسا اعلام پیوستن و وفاداری به میثاق های بین المللی تقلیل یافته است. غافل از آن که سوای غیردموکراتیک بودن واژه و مفهوم سلطنت، در تجربه تاریخی و از جمله تجربه مشروطیت به این‌سو، کف دموکراسی در ایران عبور از هردو نظام ولایتی و وراثتی است و صندوق هم در بهترین حالت می‌تواند نسبت وزن دموکراسی وضددموکراسی را بازتاب دهد و خود فی نفسه معادل خروج دموکراسی از آن نیست. ضمن آنکه نباید فراموش کنیم که چه بسا حتی نظام های فاشیستی و استبدادی و اقتدارگرا برای یک بارهم شده جهت بالارفتن اورنگ قدرت ممکن است به نردبان انتخابات و صندوق رأی نیازداشته باشند و برای‌آن سوگند هم یادکنند. خمینی هم با ‌زبان و ادبیات خود چنین وعده‌هایی می‌داد. علاوه برآن دموکراسی بیش از آن‌که به این یا آن تشریفات و مناسک صرفا صوری تقلیل داده شود، با محتوا و شیوه و یک  فرایند از هم اکنون شناخته می شود. و درست به‌همین دلیل، دموکراسی واقعی و مستقیم از کف خیابان و خیزش‌ها و جنبش های مردمی و با درهم شکستن حلقه‌ها و نهادهای کنترل کننده بر می خیزد و بر فرمان‌های آن استواراست. برای آن‌که معلوم شود دموکرات هستید یا نه و به‌وعده‌های آینده پای می‌مانید یا نه، بگوئید که از هم اکنون چه‌گونه و در چه فرایندی به آن دست‌‌می‌یابید؟. آیا با «خودبرگماشتگی» و حرکت از بالا توسط عده ای بنام هیأت مؤسس و یا شورای انقلاب و امثال آن‌ها، و نیز دورزدن مردم و جریان‌های سیاسی و یا حتی ایرانیان خارج از کشور، آن‌هم در شرایطی که بهانه‌ای به‌نام سرکوب وجود ندارد، می‌توان در خلوت معدودی خودبرگزیده به‌تدوین منشور و اصولی پرداخت که مدعی اتحاد وهمبستگی فراگیرهست؟ آیا صرفا با درج واژه دموکراسی در سرتیترخود و باور به صندوق رأی در آینده، می‌توان ادعای دموکرات بودن و وفاداری به دموکراسی را داشت؟ دموکراسی اگر به معنی خودحکومتی مردم و حاکمیت‌آن ها با همه گرایشاتشان هست، پس تنها می‌تواند با مشارکت زنده و فعال خود آن‌ها ساخته و پرداخته شود و نه توسط نخبگان و «متخصصان و کمیسیون‌ ها»یی که قراراست واردمیدان می شوند.

۴- انحلال سپاه در ارتش. گواین که رضاپهلوی تا کنون به کرات براستفاده از همین سپاه و بسیج در جابجایی قدرت برقراری امنیت و دفاع از کشور تأکید کرده است، با این همه وقتی در این منشور از انحلال آن سخن گفته می‌شود خواهان ادغام‌ اعضاء معمولی آن در بدنه ارتش می شود. اما سوای آن گویا ارتش، به معنای ساختار و رده‌های بالای آن، در جمهوری اسلامی یک نظام بیطرف و مردمی است که فقط منتظراست تا این حضرات از راه برسند و گوش به فرمانشان باشند. یعنی تکرارهمان الگوی زمان شاه.  گرچه حتی به‌دلایل متعدد شرایط کنونی را نمی‌توان با آن زمان مقایسه کرد. بدیهی است وقتی انقلابی جریان داشته باشد، هدف آن نه دست به دست شدن نهادهای قدرت  پیشین، به قدرت جدید،  به دست قدرت جدید که برعکس دگرگون ساختن مناسبات و ساختارها و نهادهای قدیم در تناسب با خواست‌ها و مطابق اراده مردم انقلاب کرده است.

۵- می توان گفت غایب بزرگ این منشور، در حقیقت همان «مسأله زن» است. مساله زن مساله این انقلاب هست.  در نظام کنونی اعمال آپارتایدگسترده‌  و کنترل بدن زن و سرکوب سیستماتیک آن‌ها در حکم تضمین بازتولیداجتماعی نظام هست.  از همین روست که رهائی جامعه از رهائی زنان می گذرد (تقریبا از جهتی و صرفا از جهتی مشابه نقش و اهمیت سیاه پوستان در انقلاب آفریقای جنوبی). آن‌‌ها  در انقلاب کنونی نقش موتور و نیروی محرکه تغییر را بر دوش دارند که اکنون خوشبختانه موردپذیرش کارگران و معلمان و بخشی از مردان و جوانان هم قرارگرفته است. و این البته برای رویکردمردسالارانه ای که آشکارا در این منشور دست بالا را داشته و با شعار مرد میهن و شاه  پرچم با نشانه‌های نرینه چندان عجیب نیست. و حال آن‌که علی القاعده انتظار می رفت پژواک جهانی نقش زنان ایران هم چون نیرو و موتور تغییر در این جنبش و انقلاب اجتماعی علیه هرگونه مناسبات اقتدارگرایانه و قدرت‌ های پدرسالار و مردسالار و دیگرتبعیض‌های نهادینه شده، فراتر ازجنبه‌های نمادین آن بر منشورنویسان پوشیده نباشد. تصادفی نیست که در این گونه رویکردها  بجای صورت بندی انقلاب به مثابه یک «انقلاب اجتماعی» نوین از ترم «انقلاب ملی» استفاده می شود .

۶- هم‌چنین تصادفی نیست در این منشور مطالبات کارگران و معلمان و لایه های محذوف و طردشده و بطورکلی قاطبه زحمتکشان در جامعه ای که از ِقبل ویرانه اقتصادی سیاسی رانتی و نئولیبرال زده ولایت‌فقیه و در معرض شوک‌های آزادسازی  قیمت‌ها، بیش از ۷۰٪  مردم ایران زیرخطر فقر قرارگرفته اند، نادیده گرفته شده است. وقتی از اقتصاد صحبت می شود با  شفافیت سازی و پیوستن به کنوانسیون پولی و مالی و غیرانحصاری کردن اقتصاد ( به معنای خصوصی کردن آن ها) و برپایی یک جامعه سرمایه داری باصطلاح نرمال و «استاندارد» به کارگران و زحمتکشان  تشفی خاطر داده می شود. و وقتی از عدالت هم صحبت می شود، صرفا از وعده یک قوه قضایی مستقل و دادخواهی نام برده می‌شود. همه این وعده‌های «نرمال» سازی‌ در حالی است که معلوم نیست بدون خیزش و قیام و کنشگری میدانی قاطبه مردمی که زیرخط فقر قراردارند، با دخیل بستن به کدام قبله و کدامین نیرو می‌خواهند از شررژیم گرگ باران دیده و در بحران زیسته‌ای چون حکومت اسلامی رها شوند؟!. به مدد سپاه؟ ارتش؟ حمایت قدرت‌های بزرگ؟. تا آنجا که به خیزش انقلابی مردم ایران مربوط می شود، آن ها نشان داده‌اند که مسآله محوری تضادحاکمیت با کلیت زندگی و لاجرم بازپس گیری آن است. بدیهی است که زندگی در معرض تهدید را نمی توان با این نوع نسخه‌پیچی‌ها بازپس گرفت. واقعیت آن است که  ما با نوعی برخوردشترمرغی و فراافکنانه مواجه هستیم که نه پرواز می کند و نه بار برمی دارد:  از یکسو منشوری منتشر می کنند و در آن باورها وراهبردهای خود را در ۱۷بند اعلام می کنند. از سوی دیگر وقتی با انتقاد به بیگانگی و بی ارتباطی آن با  وضعیت جامعه ایران و مطالبات مردم  و رویکردهای دیگر موجود در جامعه مواجه می شوند، ما را به صندوق رأی و مجلس موسسان حواله می دهند.  گویی که در آن لحظه سعد یک پیش‌نویس طلائی از آسمان نازل خواهد شد!. پرسشی که آن‌ها از آن می گریزند این است که بسیارخوب! وقتی صندوق و شرایط رای آزاد فراهم شد همه حولش طواف می کنیم، ‌اما شما معلق در آسمان که نیستید با صراحت بفرمائید تا آن زمان بدون احاله دادن به صندوق رأی اولا برای چه چیزی و کدام برنامه مبارزه می کنید؟ مثلا برای نوع نظام سلطنتی یا جمهوری؟  ثانیا شما با تکیه به کدام مشروعیت به نمایندگی از مردم ایران با دولت‌های خارجی گفتگومی کنید؟. اگر هرآینه این دیدارها به صفت شخصی است، لطلفا آن را با صدای بلنداعلام کنید تا هم آن دولت‌ها بشنوند و هم مردم. نا تمام

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%b4%d8%b4-%d9%86%d9%81%d8%b1%d9%87%d8%8c-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d9%81%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%9f/feed/ 0 7045
حضور پرویز ثابتی، مقام بلند پایه‌ی ساواک، در جنبش «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d9%be%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%b2-%d8%ab%d8%a7%d8%a8%d8%aa%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%b3%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d9%be%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%b2-%d8%ab%d8%a7%d8%a8%d8%aa%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%b3%d8%a7/#respond Wed, 15 Feb 2023 05:22:45 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=6998

عکسی از پرویز ثابتی از طرف پردیس ثابتی، دختر او در تظاهرات «زن، زندگی، آزادی» منتشر شد. این عکس هیچ سنخیتی با «زن، زندگی، آزادی» ندارد چرا که او در رأس دستگاهی زندگی ستیز و زندگی‌ستان بوده است.

علنی شدن عکس پرویز ثابتی دو نیت می‌تواند داشته باشد؛ نخست تطهیر خود و دوم توجیه گذشته!

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d9%be%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%b2-%d8%ab%d8%a7%d8%a8%d8%aa%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%b3%d8%a7/feed/ 0 6998
پهلوی و تمامیت ارضی، «من وکالت می‌دهم»؟ http://www.sedayekargar.com/video/%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c-%d9%88-%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d8%b1%d8%b6%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%86-%d9%88%da%a9%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%af%d9%87%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/video/%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c-%d9%88-%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d8%b1%d8%b6%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%86-%d9%88%da%a9%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%af%d9%87%d9%85/#respond Tue, 14 Feb 2023 07:19:11 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=6996 ]]> http://www.sedayekargar.com/video/%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c-%d9%88-%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d8%b1%d8%b6%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%86-%d9%88%da%a9%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%af%d9%87%d9%85/feed/ 0 6996 سلطنت علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی»، چه کسانی مرزهای استبداد با دمکراسی را در هم می ریزند؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/#respond Sun, 22 Jan 2023 14:14:37 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6930 برگرفته از اخبار روز

تردیدی نیست که جنبش انقلابی مردم ایران به مثابه اولین انقلاب زنانه جهان، که فضای بین المللی بسیار مساعدی برای خود آفریده، نمی تواند از خطر آلترناتیو سازی های قدرت های امپریالیستی و رقابت آن ها برای جایگزین سازی رژیم جمهوری اسلامی با رژیم وابسته به خود مصون باشد. علیرغم آن که در چهار ماهی که از خیزش انقلابی کنونی گذشته، نشانه ای ازنفوذ رضا پهلوی در جنبش واقعی مردم ایران دیده نمی شود،  رسانه های وابسته به قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای تلاش می کنند تا نقش او را به مثابه فردی که در محور تحولات انقلابی کنونی ایران قرار دارد برجسته و بزرگنمائی کنند.

تویت مشترک کوتاهی برای تبریک سال نو میلادی از سوی رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، علی کریمی، نازنین بنیادی، مسیح علی نژاد،  گلشیفته فراهانی و…. منتشرشد. این تویت فرصتی برای رسانه های  مورد اشاره فراهم آورد تا شکل گیری یک ائتلاف از “شخصیت های  برجسته” را به رهبری رضا پهلوی نوید دهند. تجمع ایرانیان در مقابل پارلمان اروپا برای وارد کردن سپاه پاسداران در فهرست تروریستی اتحادیه اروپا، دوباره فرصتی بوجود آورد که  رضا پهلوی بازهم در صدر اخبار این رسانه ها قرار گیرد. در حالی که رضا پهلوی و همراهان تنها در لحظه آخر قبل از شروع تظاهرات مبادرت به تائید این تویت کردند، با این وصف رسانه های اصلی یا جریان مسلط رسانه ای، تویت آن ها را با عکس و تفسیر و تحلیل طوری برجسته کردند که گویا آن ها و بویژه رضا پهلوی مبتکر  این کارزار بوده اند.

یکی از رسانه های وابسته به همین قدرت ها (ایندیپندنت فارسی) کارکرد این “ائتلاف غیررسمی” را به صراحت این گونه بیان کرده است: “به نظر می‌رسد در نخستین دقایق بامداد یکم ژانویه ۲۰۲۳، ائتلافی از شخصیت‌ها و چهره‌های بانفوذ و تاثیر‌گذار سیاسی، با محوریت شاهزاده رضا پهلوی، دست‌کم به صورت غیررسمی شروع به‌کار کرده است”. روشن است که شرکت کنندگان دراین ائتلاف غیررسمی و ائتلاف های مشابه، هرهدفی داشته باشند نقشی جز آذین بندی برای محوری کردن شخص رضا پهلوی و  طبعاً احیاء بدیل سلطنت در دوره پسا جمهوری اسلامی ندارند. تبلیغ این محوریت تنها محدود به رسانه ها، تشکل ها و طرفداران احیای سلطنت نیست بلکه رضا پهلوی با درخواست برای دادن وکلالت به شخص وی و گرفتن بیعت به عنوان نماینده مردم ایران در مذاکره با قدرت های جهانی، در کارزار”من وکالت میدهم” بدون هیچ ابهامی این حقیقت را عریان ساخته است .

آیا سلطنت می تواند دمکراتیک باشد؟

در انقلابی که علیه استبداد حاکم جریان دارد، یکی از مهمترین مطالبات مردم آزادی، دمکراسی و حاکمیت مردم است. اما سلطنت یعنی اعطای حق حاکمیت به یک خانواده و موروثی بودن حاکمیت مادام العمر به خاطر تعلق فرد به خانواده سلطنتی بدون آن که مردم حق انتخاب و تغییر پادشاه را داشته باشند، صراحتآ و بدون اما و اگر، مخالف حق حاکمیت مردم و شکلی از استبداد سیاسی غیرانتخابی و مادام العمر است. در کشورهای پیشرفته سرمایه داری که درآن ها دمکراسی لیبرالی بر نشسته ای وجود دارد، بقای خاندان های سلطنتی که نقش مستقیم در سیاست ندارند، بازمانده ارتجاعی نظام های فئودالی است. آن ها اگر آلوده به فساد و رسوائی های زنجیره ای اعضای مرتبط با خانواده سلطنتی نباشند، مستقیم یا غیرمستقیم  نقش ارتجاعی درعرصه سیاسی ایفاء کرده و از امتیازات ویژه ای برخوردار هستند که به هزینه اکثریت مزد و حقوق بگیران تامین می شود. فلسفه وجودی سلطنت و جوهر ضد دمکراتیک آن دست کمی از اصل ولایت فقیه ندارد که خلافت فقها به عنوان نمایندگان خدا بر زمین را جایگزین حق انتخاب و حاکمیت مردم می سازد.

بر کسی پوشیده نیست که رضا پهلوی با درک روح زمانه و اهمیت آزادی و دمکراسی برای مردم ایران مدعی است که طرفدار سلطنت دمکراتیک است. سلطنت دمکراتیک رضا پهلوی بدین معنی است که مردم ایران از طریق مجلس موسسان می توانند به احیاء سلطنت رای دهند.اما این ادعا  نه فقط ربطی به دمکراسی ندارد بلکه بر این فرض استوار است که مردم یک بار دیگر حق حاکم یت را ازخود سلب کرده و آن را به شخص رضا پهلوی به خاطر آن که پسر ارشد محمدرضا پهلوی است، اعطاء کنند. در مورد ضد دمکراتیک بودن این ادعای وی و سلطنت طلبان لازم نیست خیلی دور برویم. پس از انقلاب پنجاه هفت مردم با رای خود به خلافت اسلامی، حق حاکمیت را از خود سلب کرده و اکنون بیش از چهار دهه است که به گروگان فاشیسم مذهبی مبدل شده اند.

رضا پهلوی و انکار نیم قرن استبداد  خاندان پهلوی

شخص رضا پهلوی به عنوان تجسم بدیل سلطنت و وارث نیم قرن سلطنت خاندان پهلوی هیچ گاه حاضر نشده است صریحاً به استبداد سیاسی در نیم قرن سلطنت پهلوی اذعان کند، استبداد خشن سیاسی دو پهلوی را محکوم ساخته و از بیشمار قربانیان این استبداد به خاطر نقض ابتدائی ترین مبانی آزادی و دمکراسی پوزش بخواهد. از جمله نتایج فاجعه بار این استبداد، بویژه در دوران پهلوی دوم و پس از کودتای امپریالیستی ۱۳۳۲ اتحاد مقدس محمدرضا شاه  با روحانیت علیه “خطر کمونیسم” بود. حاصل  این اتحاد شوم سرکوب بیرحمانه همه نیروهای چپ، دمکرات و ملی گرا از سوئی و تقویت مالی و دولتی دستگاه روحانیت برای بنای مساجد، مدارس و بنیادهای مذهبی و باز نهادن دست نیروهای وابسته به دستگاه روحانیت در تبلیغ و ترویج خرافات بود. یکی از دلائل تعیین کننده انقلاب پنجاه و هفت شکاف های طبقاتی شدیدی بود که در بستر توسعه شتابان اقتصادی پس از افزایش جهشی درآمد نفت بوجود آمد. این توسعه نامتوازن در یک سو طبقه متوسط جدیدی را به وجود آورد که زیرچکمه دیکتاتوری سیاسی و خفقان مرگ آور ناشی از آن، نیاز به فضای تنفس و آزادی های سیاسی را با تمام وجود حس می کرد و در سوی دیگر توده های دهقانی کنده شده از روستا و درمانده را به حاشیه شهرها سرازیر کرد. هنگامی که انقلاب پنجاه و هفت فرا رسید روحانیت درعدم حضور همه نیروهای سیاسی دیگر، توده های به حاشیه رانده شده را به تکیه گاه سیاسی و اهرم سیادت خود درانقلاب پنجاه هفت مبدل کرد. بنابراین هیچ  تردیدی وجود ندارد که جمهوری اسلامی میوه زهرآگین درختِ سلطنت استبدادی پهلوی است.

کدام مجلس موسسان؟ مجلس موسسان دمکراتیک یا مجلس”خبرگان”؟

طفره رفتن رضا پهلوی از هر نوع انتقاد به نیم قرن استبداد خاندان پهلوی نه تنها مسکوت نهادن واقعیت های غیرقابل انکار تاریخی است بلکه معنای سیاسی روشنی دارد. اگر مجلس موسسان  مورد نظر او مشابه سه مجلس موسسانی (رضا شاه ۱۳۰۴، محمد رضا شاه ۱۳۲۸ و۱۳۴۶) که در دوران  استبداد خاندان پهلوی برگزارشد روشن است که از طریق این نوع مجامع فرمایشی هیچ نهاد دمکراتیکی در کشور شکل نخواهد  گرفت.

پیش ازبرپایی مجلس مؤسسان ۱۳۰۴، اولین مجلس موسسان دوران پهلوی که پادشاهی پهلوی را تاسیس کرد، بین رضاخان و موافقانش توافق شده بود که پادشاهی رضا خان استثناً مادام‌العمرباشد اما پس از او، سلطنت انتخابی شده و پادشاه توسط مجلس شورای ملی انتخاب شود. ولی پس از برپایی مجلس مؤسسان رضاخان تصمیم گرفت سلطنت را موروثی کند و از توافق پیشینش سرباز زد و مجلس موسسانی که با فرمان او در دوره انتخابات آن حکومت نظامی برقرار شده بود، اصل ۳۶ را به  تصویب رساند که بنا بر آن” سلطنت مشروطه ایران از طرف ملت به وسیله مجلس مؤسسان به شخص اعلیحضرت، شاهنشاه رضاشاه پهلوی تفویض شد و در اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود”. درمجلس موسسان سال  ۱۳۲۸ محمد رضا قدرت انحلال مجلس شورا و سنا را به اختیارات شخص پادشاه افزود که گام دیگری درتحکیم استبداد سلطنتی بود. و بالاخره در مجلس موسسان ۱۳۴۶با بیم از بیماری سرطان برای تداوم سلطنت موروثی و به سن قانونی رسیدن پسرش رضا، فرح را به عنوان نائب السلطنه برگزید.   

استبداد نقد و وعدۀ نسیۀ  آزادی و دمکراسی

وجود آزادی های جامع و بی قید وشرط سیاسی یکی از پیش شرط های حیاتی دمکراسی است که در فقدان آن مردم نه می توانند به طورواقعی وآزادنه نظام سیاسی مطلوب خود را انتخاب کنند( همچون سه مجلس موسسان دوران پهلوی و مجلس خبرگان دوره جمهوری اسلامی) و نه حق انتخاب مردم در چهارچوب یک نظام سیاسی معنائی خواهد داشت. امتناع رضا پهلوی ازانتقاد به پایمال شدن خشن آزادی های سیاسی در دوره ای به درازای نیم قرن حکومت پهلوی، سرکوب بیرحمانه نیروهای چپ و دمکرات و اصولاً هر گونه نیروی مخالف، زندان، شکنجه و اعدام مخالفان بویژه نیروهای چپ … شعارهای او در مورد آزادی و دمکراسی را به وعده های توخالی مبدل می کند. اگررضا پهلوی تلاش می کند استبداد پهلوی را در بسته بندی پر زرق و برق آزادی و دمکراسی عرضه کند اما همسر و اطرافیان او مختصاتی را که احیاء سلطنت خواهد داشت به شکل بی پرده و صریح فریاد می زنند. بازنشر شعار”مرگ برسه فاسد ملا، چپی، مجاهد” توسط یاسمین پهلوی همسر رضا پهلوی در اینستاگرام، سپس در وبسایت ایندی پندنت فارسی، شعارهای باندهای سلطنت طلبان در تظاهرات و گردهمائی های خارج از کشور مانند “شاه شاه جاوید شاه، ایران فقط رضا شاه”،”رهبر ما پهلویه هر که نگه اجنبیه”… هشداری است که یادآور باندهای حزب الهی آستانه انقلاب  پنجاه هفت  و شعارهایشان نظیر”حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله” است که نشانه های سر برآوردن استبداد مذهبی از درون انقلاب پنجاه و هفت بود. رضا پهلوی ضمن آن که در نقش یک به اصطلاح دمکرات در باره احترام به نظرات مخالفان، اجتناب از توهین و هتاکی به آن ها، اعتقاد به پلورالیسم سیاسی و… به موعظه می پردازد اما هیچ گاه به شکل صریح شعارهای تمامیت گرایانه طرفدارانش را که برگردان همان شعارهای بنیادگرایان اسلامی است، محکوم نمی کند. در این مورد بدون تردید هر فعال سیاسی به یاد قول و قرار خمینی در نوفل دو شاتو می افتد که “همه آزادند حتی مارکسیست ها” ؛ و فاجعه ای که از این”آزادی” پس از برقراری جمهوری اسلامی سر بر آورد جان های شریف بسیاری را به خاک و خون کشید.

آیا  و اگذاری بحرین توسط محمد رضا شاه نقض تمامیت ارضی ایران نبود؟

نفی مسئله ملی به بهانه تمامیت ارضی

ایران کشوری چند ملیتی است بنابراین تردیدی نیست که بدون از میان برداشتن تبعیض های ملی  برابری در میان شهروندان کشور و دمکراسی پایدار به وجود نخواهد آمد . اما رویکرد هر دو پادشاه پهلوی در قبال حقوق ملی، سرکوب خشن جنبش های ملیت های تحت ستم ایران درمبارزه برای رفع ستم ملی و برای برابر حقوقی شهروندی بوده است. کافی است به انحلال احزاب مناطق ملی، دستگیری، شکنجه و اعدام های مبارزان جنبش های ملی،  سربدار شدن شهید محمد قاضی اولین رئیس جمهوری خودمختار مهاباد و…  اشاره کنیم. این سرکوب خشن حقوق ملی را جمهوری اسلامی به ارث برده و با شدت و خشونت تا امروز ادامه داده است.

اما رضا پهلوی که تمامیت ارضی یکی از اصول چهارگانه سیاسی او را تشکیل می دهد و به بهانه حفظ “تمامیت ارضی” وجود تبعیض و ستم ملی درایران را نفی می کند باید به این سئوال پاسخ دهد که آیا پدر او محمد رضا شاه با وگذاری بحرین که در سال ۱۳۳۶ رسماٌ«استان چهاردهم» ایران اعلام شده بود، نقض کننده تمامیت ارضی ایران نبوده است؟ این درحالی است که هیچ یک از احزاب اصلی مناطق ملی ایران نه در گذشته و نه در شرایط حاضر هیچ گاه خواهان جدائی نبوده بلکه تلاش آن ها برای پایان دادن به تبعیض های ملی در راستای تحکیم اتحاد داوطلبانه ملیت های ایران در ایرانی متحد بوده است.

رضا پهلوی همراه با سلطنت طلبان زیر پرو بال او، با آلرژی غیرقابل علاج در قبال مسئله تبعیض ملی در ایران، حاضر نیستند سخنی در مورد به اصطلاح “اقوام ایرانی” و ستم اعمال شده به آن ها در تمامی طول تاریخ معاصر کشور بشنوند. این در حالی است که جرقه انقلاب کنونی با قتل دولتی مهسا(ژینا) امینی و مراسم تدفین او و سپس اعلام اعتصاب نیروهای کرد در کردستان زده شد و به سراسر کشور گسترش یافت. اما رویکرد رضا پهلوی وسلطنت طلبان همچنان اصرار برعدم موجودیت ملیت های ساکن ایران و تبعیض حقوق ملی آن ها با منطق دفاع از تمامیت ارضی و عدم تجزیه و تبدیل ایران به  ایرانستان است. همان طور که انقلاب سال پنجاه و هفت “تبدیل ایران به ایرانستان”  راکه ورد زبان محمدرضا شاه بود را باطل ساخت انقلاب ژینا نیز خط بطلانی بر دستاویز تمامیت ارضی رضا پهلوی کشیده است.

بنابراین تردیدی نباید داشت که رضا پهلوی به مثابه تجسم و نماینده بدیل سلطنت به هیچ کدام از مولفه های آزادی و دمکراسی که در دوره نیم قرن حکومت خاندان پهلوی به شدیدترین شکل ممکن سرکوب شده است اعقتادی ندارد و تمامی تلاش او تنها پیچیدن استبداد سلطنتی در زرورق “آزادی” و “دمکراسی” برای احیاء مجدد استبداد سلطنتی است.

سلطنت  رسانه ای در برابر سلطنت  واقعی!

رضا پهلوی در سالیانی که به عنوان وارث سلطنت علیه رژیم جمهوری اسلامی به فعالیت سیاسی پرداخته همواره تاکید کرده است که او شخصیت ویژه و حامل یک سرمایه سیاسی منحصر بفرد است و از همین رو خود را  بر فراز احزاب (حتی احزاب سلطنت طلب که وی را وارث تاج و تخت پهلوی می دانند)، بلوک ها و ائتلاف ها قرار داده است. واقعیت این است که در طیف طرفدار سلطنت علیرغم همه تشکل ها و طیف بندی ها رضا پهلوی ستون خیمه بدیل سلطنت و نماد تلاش برای احیای  مجدد استبداد سرنگون شده پهلوی است. او ضمن برخورداری از حمایت همه طیف های سلطنت طلب خود را به هیچ کدام از آن ها محدود نساخته و تلاش میکند با مانورها و زیگزاگ های منطبق  با دماسنج سیاسی کشور، خود را به عنوان یک شخصیت محوری در تحولات سیاسی جا بیاندازد. طرح اعطای کفالت از سوی مردم به  شخص او، گام عریانی درهمین مسیر است.

مهم ترین تریبون او رسانه ها و در درجه اول چهار رسانه بزرگ و موثر(من و تو، ایران اینترناشینال،صدای آمریکا (بخش فارسی)، و بی بی سی(بخش فارسی)) می باشند که در هماهنگی کامل و به شکل صریح و بی پرده به بزرگ نمائی مصنوعی و پروبال دادن به رضا پهلوی، ظاهراً به عنوان شخصیت سیاسی اما در واقع به عنوان تجسم بدیل احیاء سلطنت وابسته به غرب، می پردازند. در شرایطی که پس از خیزش دی ماه ۹۶ شکل گرفت و جنبش عمومی مردم ایران وارد جدال قطعی  با کلیت رژیم جمهوری اسلامی شد، شاهد فعال ترین شکل هماهنگ تبلیغ سلطنت از سوی رسانه های نامبرده هستیم. آن ها مرتباً با عنوان “خبر فوری”(breaking news) کنفراس های مطبوعاتی رضا پهلوی را به طور هم زمان پخش کرده و برای داغ و محوری کردن موضع گیری های وی، پیرامون آن تفسیر، میزگرد و مصاحبه از جمله با شخص وی را سازمان می دهند. یا اطلاعیه ها، پیام ها و تویت های وی را در پر بیننده ترین ساعت ها در  متن اخبار اصلی وارد می کنند. روالی که در مورد احزاب، سازمان ها و یا حتی دیگر ائتلاف های سیاسی که دارای تاریخ طولانی تشکیل و مبارزه در تحولات معاصر ایران هستند به ندرت انجام می شود. این بزرگ نمائی هدف مند و برنامه ریزی شده که نشان دهنده توافق قدرت هائی است که این رسانه ها به آن ها تعلق دارند به هیچ وجه منطبق با واقعیت های صحنه واقعی مبارزه مردم ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی و میزان نفوذ سلطنت در مبارزه واقعی مردم از خیزش سال ۹۶ به این سو نیست.

در خیزش انقلابی کنونی که پس از قتل حکومتی مهسا(ژینا) امینی توسط جمهوری اسلامی  آغاز شده و اکنون چهار ماه از تداوم خود را پشت سر نهاده، در پرتو حقایق غیرقابل انکار می توان در مورد این عدم تناسب داوری کرد. درطی این دوره  بیشمارویدئوهای ارسالی شهروند خبرنگاران مردمی که سد سانسورهای شدید رژیم را درهم شکسته و در اختیار همگان قرار گرفته نشان دهنده  فقدان یا ناچیز بودن نفوذ بدیل سلطنت درمبارزه واقعی مردم در جریان انقلاب ژینا یا انقلاب”زن، زندگی، آزادی” است. برعکس شعارهائی نظیر” نه سلطنت، نه رهبری، آزادی، برابری”، یا ” مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر”… به  شکل چشم گیری در اعتراضات مطرح شده است که حتی رسانه ها ی نامبرده دربالا بارها ناچار به پخش ان ها شده اند. شعارهائی که نشان دهنده درک عمیق ترمردم از دمکراسی است که حق حاکمیت را از آن  خود می دانند نه از آن جریان های استبدادی مذهبی و سلطنتی .

تویت های مشترک یا ائتلاف غیررسمی

 تویت مشترک منتشرشده به مناسبت سال نوی میلادی و پس از آن تویت مشترک مربوط به تجمع ایرانیان در شانزده ژانویه در برابر پارلمان اروپا، موجب شد که رسانه های مبلغ احیاء سلطنت، شکل گیری یک ائتلاف غیررسمی با حضور رضا پهلوی را در کانون تبلیغات خود قرار دهند. وارد شدن رضا پهلوی در این نوع ائتلاف های غیر رسمی که او را به محور این اقدامات مبدل می کند، امر تازه ای نیست.

  این نوع ائتلاف ها در سالیان قبل نیز سابقه داشته است که مهم ترین آن ها کارزار ” نه به جمهوری اسلامی” دراسفند سال ۱۳۹۹ بود که در آن رضا پهلوی همراه عده ای از فعالآن سیاسی، ورزشکاران ملی پوش سابق، نویسندگان و هنرمندان مقیم خارج از کشور و عده قابل توجهی از سلطنت طلبان یک متن کوتاه را امضاء کرده بودند. در همان موقع “ایران اینتر ناشینال” این کارزار را این گونه معرفی کرد:” ۶۴۰ کنشگر سیاسی و مدنی، هنرمند، ورزشکار، نویسنده و پژوهشگر در بیانیه‌ای با حمایت از کارزار«نه به جمهوری اسلامی» خواستار آن شدند که این مطالبه محور «همبستگی ملی» قرار گیرد… در میان امضاکنندگان نام شاهزاده رضا پهلوی، بیژن کیان، زرتشت احمدی راغب و داریوش اقبالی به چشم می‌خورد.”. نکته جالب در جمع آوری این امضا ها این بود که هویت همه امضا کنندگان در داخل پرانتز آمده بود به جز یک استثناء  که آن نیز شخص رضا پهلوی وارث تاج و تخت پهلوی بود. رضا پهلوی می توانست به عنوان یک فعال سیاسی و یا هر عنوان دلبخواهی مانند امضاء کنندگان دیگر مطرح شود ولی تنظیم کنندگان بیانیه ترجیح داده بودند که او در بین امضاء کنندگان به مثابه یک استثناء و برفراز همه شرکت کنندگان( ویا تاج سر همه آن ها) در این کارزار قرار گیرد. حتی نام او به ترتیب حروف الفبا در جای واقعی قرار نگرفته بود. بیانیه این کارزار برای آن که راه را برای سازش میان بخشی از جمهوری خواهان و سلطنت طلبان به رهبری رضا پهلوی هموار کند در کُر مشترک “همه با هم”  با سکوت درباره اساسی ترین ملزومات آزادی  و دمکراسی، مرزهای میان مردم سالاری و استبداد مداری را  در هم ریخته و مخدوش می سازد.

تویت مشترک به مناسبت  سال نو میلادی با تعدادی کمتر و متن کوتاه تری تهیه شده است که در آن حتی شعار فراگیر انقلاب”زن، زندگی، آزادی” هم وارد نشده است اما در اساس همان روال و  هدف کارزار” نه به جمهوری اسلامی “را دنبال می کند که عبارتست از: علم کردن یک ائتلاف غیررسمی و شائبه تبدیل آن به یک ائتلاف رسمی میان طیفی از جمهوری خواهان و سلطنت طلبان به رهبری رضا پهلوی. از وظائف اساسی این اقدام بزرگ نمائی رسانه ای وتبلیغ حضوررضا پهلوی به بهانه ایجاد یک ائتلاف یا رهبری درخارج از کشوردر فضای رسانه ای است بطوری که فقدان نفوذ توده ای سلطنت در خیابان یا در دنیای واقعی انقلاب از طریق تبلیغات رسانه های بزرگ و کوچک مدافع احیای سلطنت جبران شود. در این تویت مشترک پروژه بگیرهای جنگ طلبی مانند مسیح علینژاد و نازنین بنیادی هم حضور دارند که  برای دخالت نظامی ناتو در ایران سینه می زنند.

درتویت مشترک به مناسبت اول سال میلادی، امضاء حامد اسماعلییون که سخنگوی خانواده های هواپیمای اوکراینی ساقط شده توسط دو موشک پدافند هوائی رژیم جمهوری اسلامی است به لحاظ نقشی که وی درجنبش خارج از کشور دارد هم حائز اهمیت است هم باعث تاسف. زیرا حامد اسماعلییون  با پیوستن به این ائتلاف غیررسمی، جنبش دادخواهی خانواده های هواپیمای اوکراینی ساقط شده را که جزئی از جنبش عظیم دادخواهی ایران علیه رژیم جمهوری است ضمیمه ائتلافی( هر چند غیررسمی) می  نماید که چهره اصلی رسانه ای آن، خود وارث استبداد پنجاه ساله ای است که تاریخ آن با زندان، شکنجه، اعدام و شهادت آزادی خواهان بیشمار ایران نوشته شده و خانواده های بسیاری را داغدار کرده است.

حامد اسماعلییون که خود را جمهوری خواه می داند پس از امضای این تویت مشترک که به گفته او پیشنهاد آن را از سوی علی کریمی دریافت کرده بود ائتلاف درعرصه سیاسی با سلطنت طلبان با الگوی همه با هم و از جمله رضا پهلوی را قابل فکر و ممکن می داند ضمن آن که پس از انتقادهائی که به تویت مشترک اول سال نو انجام شد در تویت شانزده ژانویه با رضا پهلوی همراه نشد.

جمهوری خواهانِ بدون جمهور مردم!

اما جمهوری خواهانی که چه در کارزار” نه به جمهوری اسلامی” و چه در تویت به مناسبت سال میلادی جدید و یا سایر موارد مشابه وارد ائتلاف غیررسمی با سلطنت شده اند به بخشی از مهم ترین مطالبات اساسی مردم پشت می کنند که در زیر به اجمال به برخی از آن ها اشاره می شود :

اول ـ  رفتن مستبد مهم است نه درهم شکستن و انحلال ساختار استبداد به هر نام و شکلی. اما در انقلاب علیه استبداد نه فقط رفتن مستبد بلکه مهمتر از آن، درهم شکستن ساختار استبداد برای بی بازگشت کردن آن شرط اولیه برقراری دمکراسی است. درغیراین صورت  مانند انقلاب پنجاه و هفت مسئله تنها به تغییر مستبد  محدود خواهد شد،

دوم ـ  آن ها سرنگونی را مهم می دانند نه برقراری آزادی های جامع و بی قید وشرط  سیاسی برای همه شهروندان. تردیدی نیست که آزادی های جامع و بی قید و شرط سیاسی یکی از پیش شرط های حیاتی دمکراسی است. تجربه انقلاب ۵۷ و لفاظی خمینی دائر بر”آزادی آری( حتی  آزادی مارکسیست ها) ولی توطئه نه” و یا شعار مشابه آن “مرگ بر سه فاسد ملا، چپی، مجاهد” را همه مردم ایران با هزینه سنگین بیش از چهار دهه استبداد جمهوری اسلامی و نیم قرن سلطنت پهلوی پرداخته اند.

 سوم ـ  وابستگی تاریخی سلطنت به قدرت های خارجی و و بویژه حضور کسانی نظیر مسیح علی نژاد، نازنین بنیادی (از جمله در کارزار “نه به جمهوری اسلامی” مریم معمار صادقی که با حرارت طرفدار دخالت نظامی امریکا در ایران است ) در ائتلاف های رسمی و غیررسمی نشان دهنده آن است که برای امثال رضا پهلوی دست یابی به قدرت مهم است حتی اگر سرنگونی رژیم با دخالت نظامی قدرت های خارجی انجام شود. اما دخالت قدرت های خارجی در درجه اول سلب حق مردم برای تعیین سرنوشت سیاسی شان و بنابراین نقض صریح و آشکار دمکراسی می باشد

.علاوه بر فجایعی که دخالت نظامی  برسر کشورهای مورد تهاجم آورده  و حتی موجودیت شان به عنوان یک کشور را در مخاطره  قرار داده است (نظیر عراق، افغانستان، سوریه، لیبی در منطقه ما). روشن نیست نیروهائی که معتقد به حاکمیت مردم یا جمهور مردم هستند چگونه در کنار کسانی قرار می گیرند که حتی صریحاً از دخالت نیروهای خارجی حمایت می کنند،

چهارم ـ درکشورچندملیتی ما دمکراسی بدون از میان برداشتن تبعیض ملی و برسمیت شناختن حقوق ملیت های ساکن ایران نمی تواند برقرار شود. درا خیزش انقلابی کنونی، انقلاب ژینا،   دو ملیت ایران کردها و بلوچ ها که از پیش بردندگان اصلی خیزش انقلابی کنونی هستند و همبستگی سراسری بی نظیر در سایر نقاط کشوردرحمایت از آن ها، نشان می دهد که پایان دادن به تبعیض های ملی و البته مذهبی ، به عنوان یک مطالبه کلیدی بخش مهمی از ساکنان کشور، در دستور کار انقلاب کنونی ایران قرار گرفته است. این همبستگی عظیم ملی در سراسر کشور در همان حال اثبات این حقیقت است که اکنون بیش از هر زمان، زمینه پذیرش اصل دمکراتیک حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران و اتحاد داوطلبانه آن ها (و از جمله فدرالیسم منطقه ای به عنوان یک راه حل جامع و دمکراتیک برای از میان برداشتن تبعیضات ملی) فراهم شده است. اما سلطنت طلبان و در راس آن ها رضا پهلوی حاضر نیستند به هیچ  نوع تبعیض و ستم ملی در ایران اعتراف کنند و البته بخشی از جمهوری خواهان متحد و همراه آن ها نیز دست کمی از سلطنت طلبان ندارند. روشن نیست کسانی که خود را جمهوری خواه  یا طرفدار جمهور مردم می دانند چگونه برابر حقوقی نزدیک به نیمی از جمعیت کشور را نادیده می گیرند؟ 

 ومهم تر از همه  مطالبات اساسی اکثریت مردم ایران و چگونگی رهائی شان از فقر، گرسنگی، حاشیه شدگی، آپارتاید جنسیتی (زن، زندگی، آزادی)، تبعیض های تودرتو و سایر مصیب های  اقتصادی و اجتماعی دراین نوع ائتلاف ها با همان منطق که “مهم رفتن جمهوری اسلامی ا ست” به فراموشی سپرده می شود.

وکالت (بیعت)، فصل پایانی سناریوی ائتلاف برای سلطنت!

از قبل روشن بود که شرکت کنندگان در این ائتلاف ها( چه رسمی یا غیر رسمی)  با هر نیت و هدفی که انگیزه وارد شدن آن ها در این ائتلاف ها بوده است( از جمله شرکت در کُر همه با هم) در عمل کارکردی جز محوری کردن شخص رضا پهلوی و هموار ساختن راه برای احیاء بدیل سلطنت نداشته اند. اما درخواست اخیر رضا پهلوی برای وکالت دادن به شخص او به عنوان نماینده مردم در حال انقلاب ایران برای مذاکره با قدرت های خارجی، شوک محکمی به همه کسانی است که توهماتی در باره هدف  های آزادی خواهانه  و دمکراسی جویانه این نوع ائتلاف ها داشته اند.

وکالت مورد درخواست رضا پهلوی نیز که با شوهای رسانه ای و کارزارهای تقلبی جمع آوری امضاء در شبکه های اجتماعی طرفداران سلطنت همراه است یاد آور انتصاب مریم رجوی به ریاست جمهوری نیابتی دریک مجلس تقلبی و از بالای سر مردم ایران است. هر کسی که به ابتدائی ترین مبادی دمکراسی و حق انتخاب مردم اعتقاد داشته باشد تردیدی درباطل بودن ادعاهای مربوط به دمکراسی و مردم سالاری از سوی امثال مجاهدین و رضا پهلوی به خود راه نخواهد داد. تردیدی نیست  که جمهوری خواهان و همه کسانی  که وارد این سلسله از ائتلاف های رسمی و یا غیررسمی می شوند مرزهای  مردم سالاری و استبداد مداری را در هم ریخته و عملاً تیشه به ریشه اصل جمهوری یا حاکمیت مردم می زنند.

در چهار ماهی که از انقلاب “زن، زندگی، آزادی” سپری شده است مردم  ایران نشان داده اند که علیرغم تنوع رنگین کمانی سیاسی،جنسی، ملی، مذهبی، فرهنگی …مانند هر انقلابی در صفوف متحد و با هم پشتی و همبستگی بی نظیری برای سرنگونی رژیم اسلامی و پیروزی  انقلاب شکوهمند شان به پیکارمشترک برخاسته اند. تلاش برای رهبرسازی نیابتی و خارج از صفوف واقعی مبارزه در داخل کشور آن هم با حمایت های رسانه ای، سیاسی، دیپلماتیک، مالی… قدرت های خارجی با توجه به بلوغ سیاسی مردم ایران، حاصلی جز انزوا برای کارچرخانان آن نخواهد داشت. به جای “کُر همه با هم” که نمایشی در خدمت همین رهبر سازی های نیابتی است، احزاب، سازمان ها و تشکل های سیاسی موجود در جامعه ایران می توانند بدیل های خود برای جامعه آینده پس از جمهوری اسلامی را ارائه کرده و با نیروهای همگرا برای ایجاد ائتلاف ها، اتحادها و یا قطب های سیاسی با برنامه های روشن برای آینده کشور متحد شده و ضمن حفظ تکثر و استقلال سیاسی خود به موازات هم به مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی ادامه دهند. تکثر و تنوع سیاسی، پذیرش و احترام به آن و تعهده به مرجعیت مردم در انتخاب نظام سیاسی و بدیل مطلوب اکثریت از ملزومات هر جامعه دمکراتیک و از جمله سوسیالیسم دمکراتیک است که درمغایرت کامل با شعارهائی مانند “حزب فقط حزب الله”، “مرگ بر ضد ولایت فقیه”،  و نسخه جدید آن “مرگ بر سه فاسد، ملا، چپی، مجاهد” و”مرگ برارتجاع سرخ و سیاه” یا “جاوید شاه” و …  یا حذف هر نیروی سیاسی با هر گرایش سیاسی در جامعه ایران قرار دارد.

برای آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

سازمان ما٬ سازمان کارگران انقلابی ایران( راه کارگر) از جمله سازمان هایی است که از ابتدا با شعار «انقلاب مرد، زنده باد انقلاب»، به جمهوری اسلامی “نه”  گفته و در این مسیر بهای گزافی هم پرداخته است.

 از نظر ما شرط مقدماتی برای یک بدیل دمکراتیک پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی برقراری آزادی های جامع و بی قید و شرط سیاسی (برای همه ، از مونارشیست گرفته تا آنارشست) و حق آزادانه و برابر همه مردم ایران برای تعیین نوع نظام سیاسی و تغییر آن، بدون هرگونه دخالت نیروهای خارجی در ِاعمال حق تعیین سرنوشت سیاسی  مردم ایران می باشد. مردم ایران تنها در چنین شرایطی است که از طریق مجلس موسسانی که با رای آزادانه تمام مردم فراخوانده می شود، می توانند نظام سیاسی مطلوب خود را به شکل دموکراتیک تاسیس کنند. تاریخ چند قرن اخیر جهان نشان داده است که بدون آزادی های جامع و بی و قید و شرط سیاسی دمکراسی نمی تواند برقرار شود و دمکراسی سیاسی مستلزم آزادی های بی قید وشرط سیاسی و غیرقابل تفکیک از آن است. این آزادی های جامع در برگیرنده آزادی برای طرفداران همه ادیان ساکن ایران با همه تنوع و رنگانگی آن ها و از میان برداشتن کامل تبعیضات مذهبی و فرهنگی اقلیت های ساکن کشور،  نیز مصداق دارد.

 مضاف بر این در کشوری چندملیتی با تنوع مذهبی و فرهنگی رنگین کمانی مانند ایران بدون حق تعیین سرنوشت برای ملیت های ساکن آن و از طریق آن تامین اتحاد داوطلبانه همه ملیت های ساکن ایران( از جمله از طریق فدرالیسم سرزمینی) دست یابی به دمکرسی سرابی بیش نخواهد بود.

 از نظر ما که به سوسیالیسم دموکراتیک به عنوان آلترناتیو رهائی بخش در برابر جمهوری اسلامی باور داریم، دموکراسی سیاسی بدون دمکراسی اقتصادی ـ اجتماعی برای تامین مطالبات اکثریت عظیم مزد و حقوق بگیران کشور، پایان دادن به بیکاری، حاشیه شدگی بخش عظیمی از شهروندان، برانداختن آپارتاید جنسیتی و تامین برابری زنان کشور با مردان که از جمله مطالبات اساسی انقلاب کنونی است که با شعار”زن، زندگی، آزادی” شروع شده است، و به همین سان پایان بخشیدن به بحران زیست محیطی فاجعه بار کشور و سیاست صلح آمیز منطقه ای نمی تواند خصلت پایدار پیدا کند.

از نظر ما طرفداران بدیل سوسیالیسمی دمکراتیک، فمینستی(زنانه گرا)، رنگین کمانی(ملی، مذهبی، فرهنگی)، زیست محیطی و صلح گرا، قوام و دوام آزادی های بی قیدو شرط و همگانی و دمکراسی فرا گیر و سایر مولفه های اجتناب ناپذیر بدیل سوسیالیستی از طریق انتقال قدرت به اکثریت عظیم جامعه مان، پایان دادن به بهره کشی و بنای جامعه ای میسرخواهد بود که در آن «رشد و شکوفائی هر فرد شرط رشد و شکوفائی همگانی است».

برای گام برداشتن در این راستا لازم است که طبقه کارگر ایران و همه بخش های مزد و حقوق بگیران از فرصت استثنائی که هر انقلاب به وجود می آورد با همه قوا برای گسترش و تعمیق  سازمان دهی صفوف خود وهمبستگی سراسری میان بخش های گوناگون زحمتکشان تلاش کنند. جنبش سوسیالیستی و بویژه گرایش سوسیالیسم دمکراتیک باید با همه قوا و به هر شکل ممکن و موثر و بدور از هر گونه فرقه گرائی از این روند دفاع کند.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان  کارگران انقلابی ایران( راه کارگر)

شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱ برابر با  ۲۱ ژانویه ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/feed/ 0 6930
«نه» به جمهوری اسلامی، از کدام سو؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%8c-%d8%a7%d8%b2-%da%a9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d9%88%d8%9f/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%8c-%d8%a7%d8%b2-%da%a9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d9%88%d8%9f/#respond Thu, 25 Mar 2021 10:30:52 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6077 اخیرا بیانیه ای منتشر شده با عنوان “نه به جمهوری اسلامی” . این بیانیه را عده ای از فعالآن سیاسی، ورزشکاران ملی پوش سابق، نویسندگان و هنرمندان مقیم خارج از کشور و عده قابل توجهی از سلطنت طلبان امضا کرده اند. عنوان این بیانیه٫ که تنها به نفی جمهوری اسلامی می پردازد، ترکیب امضا کنندگان و نحوه ی جمع آوری امضاء سئوالات متعددی را مطرح می سازد.

بیانیه به جمهوری اسلامی”نه”می گوید . اما در مورد اینکه چه نظامی باید جایگزین رژیم جمهوری اسلامی شود، سکوت می کند. ترکیب امضا کنندگان و امضاء رضا پهلوی و چهره های فعال سلطنت طلب و تعدادی از چهره های سرشناس جمهوری خواهان جای شکی باقی نمی گذارد که بیانیه به لحاظ سیاسی ائتلافی میان بخشی از جمهوری خواهان و بخشی از سلطنت طلبان به رهبری رضا پهلوی است.

نکته جالب در جمع آوری این امضا ها این است که مشخصه فعالیت همه امضا کنندگان در داخل پرانتز آمده است به جز یک استثناء که آن نیز شخص رضا پهلوی وارث تاج و تخت پهلوی است. رضا پهلوی می توانست به عنوان یک فعال سیاسی و یا هر عنوان دلبخواهی مانند امضاء کنندگان دیگر مطرح شود ولی تنظیم کنندگان بیانیه ترجیح داده اند که او در بین امضا کنندگان به مثابه یک استثناء و برفراز همه شرکت کنندگان( ویا تاج سر همه آن ها) در این کارزار قرار گیرد. حتی نام او به ترتیب حروف الفبا در جای واقعی قرار نگرفته است.
تحولات سیاسی چند سال اخیر در ایران نشان دهنده این است که اکثریت قریب به اتفاق مردم کشورمان نه فقط از سالیان پیش به جمهوری اسلامی “نه” گفته اند بلکه در دی ۹۶، مرداد۹۷ و آبان ۹۸ برای به زیر کشیدن استبداد مذهبی حاکم در ابعاد توده ای به خیابان آمده اند. برای اکثریت مردم ایران که از رژیم جمهوری اسلامی عبور کرده اند “نه” به جمهوری اسلامی تحصیل حاصل است. برای آن ها آنچه مطرح است نظام جایگزین یا بدیل رژیم حاکم است.

بیانیه “نه به جمهوری اسلامی” ضمن تکرار یکی از بدیهیات صحنه سیاسی ایران، در مورد دموکراسی که یکی از مطالبات اساسی مردم ایران از انقلاب مشروطه به این سو بوده است، سکوت می کند. سکوت درباره آن که آیا حاکمیت به مردم تعلق دارد و یا به یک خانواده ؟. آیا حکومت و نظام سیاسی حاکم انتخابی و قابل عزل است یا موروثی و دائمی (در خانواده سلطنتی، نمایندگان خدا، حزب حاکم …)؟. کسانی که مدعی جمهور مردم هستند و در حرف حاکمیت را متعلق به مردم می دانند در کُر مشترک “همه با هم” مرز میان مردم سالاری و استبداد مداری را در هم ریخته و مخدوش ساخته اند.

اولین پیام ضمنی و روشن بیانیه: مهم رفتن مستبد است نه برچیدن شدن استبداد به هر شکل و نام و برقراری دموکراسی!

تاریخ ۱۰۰ساله گذشته ی ایران شاهد دو نظام پادشاهی و جمهوری اسلامی بوده است. در این دوران به جز چند سالی پس از تبعید رضا شاه توسط متفقین و دوران جنبش ملی شدن نفت و چند صباح کوتاهی پس از بهمن ۵۷، مردم ایران روی آزادی و دموکراسی را ندیده اند. چند نسل از زندانیان سیاسی دورۀ پهلوی هنوز اعدام یاران و شکنجه های وحشیانه توسط زندانبانان دوره پهلوی را به یاد دارند. محمدرضاشاه پهلوی برای مقابله با خطر کمونیسم با دستگاه روحانیت متحد شد و با از میان برداشتن همه نیروهای سیاسی راه به قدرت رسیدن دستگاه روحانیت را هموار کرد. این حقیقتی غیرقابل انکار است که جمهوری اسلامی میوه زهرآگین درختِ سلطنت استبدادی پهلوی است. جریانات سلطنت طلب امروزه با سوء استفاده از وضعیتی به مراتب سیاه تر که با حاکمیت جمهوری اسلامی ایجاد شده، استبداد سیاه دوران پهلوی را کتمان می کنند. رضا پهلوی هیچ گاه حاضر نشده از استبداد دوره پهلوی(پدربزرگ و پدرش) و پایمال ساختن بنیادی ترین آزادی های سیاسی مردم ایران انتقاد کند. آیا هیچ تضمینی وجود دارد که در صورت احیاء سلطنت، بساط دار و درفش و شکنجه و زندان پنجاه ساله بار دیگر برقرار نشده و استبداد سلطنتی جایگزین استبداد فقاهتی نشود؟ امضا کنندگان بیانیه روشن نکرده اند که “نه به جمهوری اسلامی” آیا با آری به آزادی های جامع و بی قیدوشرط سیاسی همراه است یا نه؟ نیت، آرمان و آرزوهای هر چند والای بخشی از امضا کنندگان( که خواهان رهائی ایران از چنگال دیو استبداد فقاهتی هستند) نقشی در این بیانیه ایفاء نمی کند.

دومین پیام بیانیه : مهم سرنگونی است نه برقراری آزادی های جامع و بی قیدوشرط سیاسی و برابر، برای همه شهروندان به عنوان یکی از پیش شرط های حیاتی و غیرقابل اجتناب برای دمکراسی!

دولت ملی محمد مصدق با کودتای انگلیسی- آمریکایی توسط سازمان های جاسوسی هر دو کشور یعنی “ام.آی.سیکس” و “سی.آی.ا” سرنگون شد و پس از آن به مدت ۲۵ سال ایران شاهد برقراری یک دیکتاتوری خشن همه جانبه و پلیسی بود. تجربه تلخ سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق که یکی از اولین دموکراسی های خاورمیانه بود و استبداد سیاسی پس از آن، رابطه میان دموکراسی و استقلال را نشان میدهد. رضا پهلوی همواره دست در دست محافظه کارترین سیاست مداران آمریکا نظیر جان مک کین( که از جمله شعار های انتخاباتی اش، “بمب، بمب ایران” بود) نهاده است و در چهار سال گذشته نیز حامی سیاست های فشار حداکثری ترامپ نئوفاشیست بوده که فشار واقعی آن به اکثریت مزد و حقوق بگیران کشور منتقل شده است. در فهرست امضاهای بیانیه هستند کسانی که از طرفداران پروپاقرص تحریم های حداکثری و حتی حمله نظامی به ایران هستند. دخالت دولت های خارجی معنائی جز مصادره حق حاکمیت مردم یا حق مردم در تعیین و تغییر حاکمیت سیاسی شان ندارد.

سومین پیام بیانیه: مهم سرنگونی است – حتی اگر با دخالت ارتجاعی ترین نیروهای خارجی انجام شود- نه سرنگونی استبداد مذهبی حاکم توسط مردم و برای حاکمیت مردم!

در کنار آزادی های جامع و بی قید و شرط سیاسی، دموکراسی و استقلال واقعی، جدائی دین از دولت، برابری واقعی زنان با مردان، رفع تبعیض های مذهبی، ملی، فرهنگی از طریق به رسمیت شناختن حقوق اقلیت های ملی، مذهبی، فرهنگی، مقابله با روند نابودی محیط زیست، تامین اشتغال و درآمد در شان کرامت انسانی برای همه مزد و حقوق بگیران، پایان دادن به بیکاری و حاشیه شدگی میلیون ها شهروند محروم، تامین اجتماعی جامع، با کیفیت و رایگان در عرصه بهداشت و درمان، آموزش، تامین مسکن اجتماعی برای بی خانمانان و حاشیه شدگان … از جمله مطالبات اساسی و حیاتی اکثریت مردم ایران است که در جنبش ها و پیکارهای مطالباتی، مدنی و سیاسی آن ها که هر روز در کارخانه ها، خیابان ها و میدان های ایران جریان دارد، پژواک می یابد. دموکراسی پایدار بدون تامین برابری میان شهروندان ناممکن است. شکم گرسنه، گورخواب، پشت بام خواب، کلیه فروش و … کسی که درپی قوت لایموت و زنده ماندن است حتی با برقراری حق رای واقعی نمی تواند در سیاست نقش و مشارکت داشته باشد. برای امضا کنندگان بیانیه مهم نیست بخشی از امضا کنندگان در پی بازگشت برای تصاحب اموال خود در رژیم گذشته هستند و یا انتقادشان به سیاست های اقتصادی اجتماعی رژیم جمهوری اسلامی در نیم بند بودن و نا پیگیری اجرای سیاست های ضد اجتماعی نئولیبرالی توسط سران رژیم جمهوری اسلامی است.

چهارمین پیام بیانیه: مردم ایران و مطالباتشان که در پیکارهای روزمره شان بازتاب می یابد مهم نیستند. فقر، گرسنگی، حاشیه شدگی، آپارتاید جنسیتی (حذف کامل زنان از مشارکت)، تبعیض های تودرتو و سایر مصائب اجتماعی ربطی به دموکراسی و دولت جایگزین ندارد. مهم رفتن رژیم جمهوری اسلامی است!

بنابراین نه به جمهوری اسلامی، که مردم ایران سال ها نه فقط به زبان آورده بلکه برای عملی ساختن آن به میدان پیکار با رژیم آمده و شهدای بیشماری را تقدیم راه رهائی ایران کرده اند، کافی نیست.

چهار نکته ای که درباره این بیانیه مطرح کردیم نشان می دهد فقط نه به استبداد و سرپوش نهادن بر بدیل پس از سرنگونی، نظیر انقلاب بهمن و نه گفتن به سلطنت پهلوی، نادیده گرفتن مبانی بنیادی دموکراسی و پرش مجدد در تاریکی است!

پیش گامان اردوی کار و زحمت، از ابتدا با شعار «انقلاب مرد، زنده باد انقلاب»، به جمهوری اسلامی “نه” گفته و در این مسیر بهای گزافی هم پرداخته است. از نظر ما شرط مقدماتی برای یک بدیل دمکراتیک پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی برقراری آزادی های جامع و بی قید و شرط و حق آزادانه و برابر همه مردم ایران برای تعیین نوع نظام سیاسی و تغییر آن، بدون هرگونه دخالت نیروهای خارجی در حق تعیین سرنوشت سیاسی مردم ایران می باشد. مردم ایران تنها در چنین شرایطی است که از طریق مجلس موسسانی که با رای آزادانه تمام مردم دعوت می شود، می توانند نظام سیاسی مطلوب خود را به شکل دموکراتیک تاسیس کنند. از نظر ما که به سوسیالیسم دموکراتیک به عنوان آلترناتیو رهائی بخش در برابر رژیم جمهوری اسلامی باور داریم، دموکراسی بدون تامین مطالبات اکثریت عظیم مزد و حقوق بگیران کشور، پایان دادن به بیکاری، حاشیه شدگی بخش عظیمی از شهروندان، برانداختن آپارتاید جنسیتی و تامین برابری زنان کشور با مردان، رفع همه تبعیض های ملی، مذهبی و فرهنگی اقلیت های ساکن کشور، پایان بخشیدن به بحران زیست محیطی فاجعه بار کشور و سیاست صلح آمیز منطقه ای نمی تواند خصلت پایدار پیدا کند. دموکراسی سیاسی در کشور ما تنها از طریق دموکراسی اقتصادی ـ اجتماعی جامع و مشارکتی که مولفه هائی از آن را نام بردیم، می تواند استحکام یابد. از نظر ما طرفداران بدیل سوسیالیسم دمکراتیک، این دمکراسی فرا گیر از طریق انتقال قدرت به اکثریت عظیم جامعه مان، پایان دادن به بهره کشی و بنای جامعه ای میسرخواهد بود که در آن «رشد و شکوفائی هر فرد شرط رشد و شکوفائی همگانی است»

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%8c-%d8%a7%d8%b2-%da%a9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d9%88%d8%9f/feed/ 0 6077
شعر طنز «این یکی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d8%b7%d9%86%d8%b2-%d8%a7%db%8c%d9%86-%db%8c%da%a9%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d8%b7%d9%86%d8%b2-%d8%a7%db%8c%d9%86-%db%8c%da%a9%db%8c/#respond Tue, 12 Jan 2021 01:36:04 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=5984 هر چه دقت می‌کنم در کار کشور بیشتر
می‌شود چشمِ به خون آلوده‌ام تَر بیشتر

شاهِ پیشین گرچه مردم را رعیت می‌شمرد
ملتش را فرض کرده این یکی خر بیشتر

آن یکی می‌گفت با صاحب‌زمان در صحبت است
این یکی گویا که با شخصِ پیمبر بیشتر

آن یکی با حبس و با شلاق می‌دادم جواب
این یکی با تیر و با اعدام و خنجر بیشتر

آن یکی با غرب مالم را به یغما برده بود
این یکی دارد تمایل سوی خاور بیشتر

دسته‌ای که آن یکی در من عنایت کرده بود
رو سیاهم، این یکی هل داده اندر بیشتر

داغ دین دارد به پیشانی و تسبیحش به دست
در دل اما آرزوی کیسه‌ی زر بیشتر

خود به دزدی شاغل و انگشت مردم می‌بُرد
در بریدن گرچه دارد میل بر سر بیشتر

در میان مردم از شکل حکومت‌داری‌اش
نقدها کم نیست اما فحش مادر بیشتر

خانه را صاحب شدست و در به رویم بسته است
هر چه محکم می‌زنم در می‌شود کر بیشتر

می‌دهم هر سال دل را مژده‌ی پایان غم
می‌رود عمرم به جای آن به آخر بیشتر

شاعر: #لولی

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d8%b7%d9%86%d8%b2-%d8%a7%db%8c%d9%86-%db%8c%da%a9%db%8c/feed/ 0 5984
به نام ملت، به کام سلطنت؛ رژیم فقها فرزند خلف پهلوی‌ها http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d9%85%d9%84%d8%aa%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa%d8%9b-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d9%82%d9%87%d8%a7-%d9%81%d8%b1%d8%b2%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d9%85%d9%84%d8%aa%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa%d8%9b-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d9%82%d9%87%d8%a7-%d9%81%d8%b1%d8%b2%d9%86/#respond Thu, 07 Jan 2021 13:47:22 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=5971 م-س

چندی است که سلطنت طلبان در لوای چپ نوین می کوشند، با شکستن کاسه کوزه ها، برسر نیروهای انقلابی مخالف شاه، لاشه ی متعفن سلطنت را به عطر تجدد، دموکراسی و آزادی خواهی بیالایند و به نام نماد سکولاریسم به افکار عمومی بقبولانند. این بخش از به اصطلاح روشنفکران که تولیدشان در تطهیر نظام ارعاب و وحشت رژیم پهلوی است بی آنکه به علت وجود و رشد مذهب در ایران بپردازند، شمشیر از نیام برکشیده و بر گردن نیروهایی فرود می آورند که ساواک به فرمان شاه در شکنجه گاههای مخوف بدن آش و لاش شده شان را به جوخه ی اعدام می سپرد. تمام هم و غم اینان حذف بخشی از تاریخ مبارزات زنان و مردانی است که از جان خود گذشتند تا عدالت اجتماعی و آزادی را برای مردم ایران زمین به ارمغان آوردند.

با نگاهی گذرا به این برگ از تاریخ کافی است تا ماهیت کسانی که می کوشند آب تطهیر بر عملکرد سلطنت پهلوی بریزند، روشن شود. این طیف نادانسته و یا دانسته از بیان واقعیات در هراس اند و نمی توانند، به عبارت صحیح تر نمی خواهند وقایع را آنگونه که بوده بازخوانی کنند. واقعیت این است که مخالفت رضا شاه با مذهب بنیادی نبود و در برداشتن چادر به زور سرنیزه از سر زنان و ممنوعیت مراسم عزاداری خلاصه شد. حذف روحانیان از چریکه ی قدرت بدان سبب بود قزاق تازه به قدرت رسیده که قدرتش را به زور اسلحه و همیاری دولت انگلیس تثبیت کرده بود، تحمل شریکی برای طعمه ای که به دامنش افتاده بود، را نداشت به گفته ی خود او “رژیم او یک نفر و انا لاغیری بود”. رضاشاه از سال ۱۳۱۰ شروع به فشار و زندانی کردن مخالفان خود کرد، طبق ماده ۸۱ قانون مجازات عمومی، توهین به رییس مملکت به هر نحوی که باشد از سه ماه تا سه سال حبس تعیین شد و اگر زندانی اظهار ندامت نمی کرد سالها در اتاق های نمور زندان میهمان شکنجه گران بود. رضا شاه حتی به اطرافیان خود، کسانی که در به قدرت رسیدن او نقش داشتند هم رحم نمی کرد بسیاری از دولتمردان گرفتار زندان و شکنجه و حتی مرگ شدند (درسی که سران رژیم جمهوری اسلامی از رضاخان گرفت که حتی به اطرافیان خود هم رحم نکند.) با افزایش تعداد دستگیر شدگان، مرمت و بازسازی یکی از قصر های زمان قاجار به زندانی مدرن با دستگاه های پیشرفته، توسط مهندسین آلمانی و افتتاح آن در سال ۱۳۰۸ توسط رضا شاه، مشکل کمبود مکان برای به بند کشیدن مخالفین از میان برداشته شد. بسیارانی در این زندان در اثر شکنجه جان باختند. به هنگام گزارش وضعیت زندانیان سیاسی، رضا شاه می پرسید: این ها هنوز زنده اند؟ مگر ما هتل برای این ها ساختیم؟ اگر زندانی از مشروطیت و قانون اساسی سخنی بر زبان می آورد سرهنگ نیرومند رییس زندان قصر دستور برپا ساختن چوب و فلک را صادر می کرد و در حالی که به زندانی شلاق می زد می گفت: “شلاق قانون اساسی است و فلک مشروطیت”. فشار رضا شاه بر روی روشنفکران بیش از سایر زندانیان بود در سال ۱۳۱۶ با دستگیری گروه ۵۳ نفر، در بین آن ها ،استاد دانشگاه و حقوقدان و دانشجویانی که به جرم خواندن یا ترجمه کتاب و داشتن افکار مارکسیستی، پس از ۱۶ ماه بازجویی طاقت فرسا به دادگاه رفتند. بی دلیل نیست که محاکمه آنان را محاکمه کتاب نامیدند، نطق شش ساعت و نیم دکتر تقی ارانی در دادگاه خشم دربار را برانگیخت. ارانی در زیر شکنجه در سلولی نمور، بیماری های مختلف گرفت که بنا به شهادت دکتر زندان به فرمان شاه از امکانات درمانی کاملا بی بهره بود. دانشمندی که می توانست برای مملکت مفید باشد در سن ۳۸ سالگی در زیر شکنجه جان باخت. شاه گمان می برد با مرگ ارانی جوانان یارای مخالفت با یکه تازی های او را نخواهند داشت اما دیری نپایید که شاعر جوان احمد شاملو در رثای ارانی بی هویتی رضاشاه را چنین به تصویر کشید:

تو نمی دانی غریو یک عظمت، وقتی که در شکنجه یک شکست نمی نالد، چه کوهی ست!
تو نمی دانی نگاه بی مژه محکوم یک اطمینان، وقتی که در چشم حاکم یک هراس خیره می شود، چه دریایی ست!
تو نمی دانی مردن، وقتی که انسان مرگ را شکست داده است چه زندگی ست!
تو نمی دانی زندگی چیست، فتح چیست، تو نمی دانی ارانی کیست
رضاخان
شرف یک پادشاه بی همه چیز است.
آن کس که برای یک قبا برتن و سه قبا در صندوق،
و آن کس که برای یک لقمه در دهان و سه نان در کف،
وآن کس که برای یک خانه در شهر و سه خانه در ده،
با قبا و نان و خانهء یک تاریخ چنان کند که تو کردی، رضا خان
نامش نیست انسان، نه نامش نیست انسان،
انسان نیست، من نمی دانم چیست،
جز یک سلطان

احمد شاملو در رثای ارانی

آیا من و ما حق داریم از «چپ های نوین» بپرسیم که نماد تجدد ایران در دوران رضا شاه ساختن زندان قصر، و دستاوردهایش شکنجه و اعدام روشنفکران و آزادیخواهان بود؟

در دوران تمدن بزرگ محمد رضا شاه نه تنها زندان قصر توسعه یافت بلکه زندان اوین و کمیته ی مشترک و صدها خانه ی امن برای شکنجه و اقرار گرفتن از زندانیان ساخته شد. محمد رضا شاه که حتی تاب تحمل دولت قانونی دکتر مصدق را نداشت با همیاری سازمان سیا و اراذل و اوباشی چون شعبان جعفری با کودتا در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دولت را ساقط و نخست وزیر قانونی را به محاکمه، و بسیاری از جوانان و روشنفکران را به بند کشید. هیچ نیرویی حتی جبهه ملی اجازه فعالیت نداشت، و سرانجام با اعدام دکتر فاطمی وزیر امور خارجه ی دولت قانونی، برای تحکیم هر چه بیشتر پایه های لرزان سلطنت دست نیروهای متحجر مذهبی را باز گذاشت تا آزادانه مسجد و تکیه بسازند با تاسیس مدرسه علوی و مدرسه دختران، تعلیم و تربیت را هم به حوزه سپرد. و برای خوش خدمتی از خزانه ی دولت بودجه و مقرری ثابتی هم به حساب مدرسه ی فیضیه قم و تمام مدارس دینی واریز می کرد تا با پشتوانه ی مادی و معنوی تمام ارگان های حکومتی، آخوند ها در هر کوره دهی منبر برپا کرده و جهالت را نهادینه کنند.

شاه بارها گفته بود دعوای اصلی ما با چپ ها و طرفداران مصدق است و مذهب پاسدار تاج و تخت و ملایان تنها یاوران ما در هر بزنگاهی خواهند بود. شعار خدا، شاه، میهن. در پناه رشد مذهب در ایران نتیجه عقاید خرافی شخص شاه بود. خیانتی که با هیچ “پیمان نوینی” از تارک رژیم پادشاهی پاک نخواهد شد. مصاحبه ی شاه با اوریانا فالاچی بیانگر طرز تفکر خرافی و دیکتاتور منشانه ی پادشاهی است که مدعی رهبری ایران بسوی دروازه های تمدن بزرگ را دارد. محمد رضا شاه در پاسخ به این پرسش که چرا زندانیان سیاسی را اعدام می کنید؟ در کمال وقاحت و بی شرمی می گوید: من نمی دانم شما در مورد اعدام و غیره چگونه فکر می کنید، اما بعضی از قضاوت ها به نوع تربیت، فرهنگ، آب و هوا مربوط می شود که ممکن است برای یک کشور خوب و برای سرزمین دیگری بد باشد!!!!! خبرنگار مزایای دموکراسی در غرب را برمی شمرد. شاه می گوید من نمی دانم با این دموکراسی چه باید کرد همه را به شما می بخشم. در تمام مصاحبه هایش می گوید برای آن که بتوانی کشور را اداره کنی باید دیکتاتور باشی.

حال که ما میگوییم زندان های شاه مملو از جوانانی بود که به جرم خواندن و داشتن کتاب شکنجه می شدند، کاغذ سیاه می کنند که کذب محض است. می گویند که ما خریدیم و خواندیم و زندان هم نرفتیم. چپ ها مقصرند که سخن گفتن را تمرین نکرده، دست به اسلحه بردند. اسناد ساواک گویای واقعیتی است که سلطنت طلبان و حامیان آن می کوشند از افکار عمومی پنهان کنند. جا دارد سپاسگزار پی گیران بی امان ثبت اسناد، ناصر مهاجر و مهرداد وهابی باشیم که در بازگویی وقایع دهشتبار، بیدادگاه های نظامی محمدرضا شاه که جوانان مبارز را تا پای مرگ شکنجه می دادند، اسنادی را در کتاب، «به زبان قانون» به ثبت رساندند. تنها بازخوانی دو سند کافی است تا پی به یاوه سرایی های سلطنت طلبان و پیروان نوین شان ببریم: مهدی بازرگان در بیدادگاه نظامی اعضای نهضت آزادی صراحتا گفته بود: “ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه ی سیاسی برخاسته ایم و از رئیس دادگاه انتظار داریم این نکته را به بالاتر ها بگویند.”* روایت اسناد تاریخی بیانگر این واقعیت است که چهار سال پس از پیش بینی داهیانه ی مهدی بازرگان، بیژن جزنی و حسن ضیاظریفی در حقیقت آخرین کسانی بودند که در بیدادگاه های نظامی با استناد به مواد مندرج در قانون اساسی از جنایت های شاه و ساواک پرده برداشتند. جزنی در دفاعیات خود می گوید:* “چنانچه طی هشت سال اخیر کم و بیش توضیح داده ام به قانون اساسی کشور معتقدم و خواستار اجرای تمام و کمال آن هستم به نظر من دو موضوع در قانون اساسی یا روح آن به فراموشی سپرده شده یکی در مورد آزادی های فردی و اجتماعی و دیگری در مورد دفاع از منافع ملت ایران که اینک بطور کامل و همه جانبه اجرا نمی شود”. دقیقا همین نکات را هم در دفاعیه ی حسن ضیاظریفی می خوانیم *”قانون اساسی و اعلامیه ی جهانی حقوق بشر، حقوقی به آحاد ملت ایران داده است که من به نام یک فرد ایرانی حق دارم از این حقوق بهره مند باشم و هر فرد ایرانی حق دارد در مقابل تجاوز به این حقوق به دفاع برخیزد جنین دفاعی نه تنها به معنی ضدیت با سلطنت مشروطه تلقی نمی شود بلکه درست در جهت انجام وظایفی است که قانون اساسی برای ملت ایران در دفاع از مشروطیت تعیین کرده است”

خبر محاکمه ی بیژن جزنی و یارانش در دادگاههای نظامی، که با فشار افکار عمومی در خارج از کشور، و با پشتیبانی و همیاری ژان پل سارتر و جمعیت بین المللی حقوقدانان انعکاس جهانی می یابد. فیلسوف بزرگ دنیا برتراند راسل در تلگرافی کوتاه اما کوبنده به شخص محمدرضا شاه، می نویسد: *”از خبر پیگرد چهارده روشنفکر که در یک دادگاه نظامی به محاکمه کشانده خواهند شد منقلب شدم. این اقدام به دنبال شکنجه های سنگدلانه صورت می گیرد این اقدام در صورت عدم دخالت شما، به قیمت جان بسیاری تمام خواهد شد جهان متمدن چنین جنایتی را نخواهد بخشید. از شما می خواهم از مجاز شمردن این جنایت دست بردارید.”

روزنامه ی اطلاعات در تاریخ ۹ دی ماه ۱۳۴۷برابر با ۳۰ دسامبر ۱۹۶۸این خبر را در صفحه ی ۱۷ خود به چاپ رساند به این شرح: از امروز محاکمه ی چهارده نفر که به علت داشتن فعالیت های کمونیستی دستگیر شده اند، آغاز گردید. این چهارده نفر متهم هستند به تشکیل دسته ای که مرام اشتراکی داشته، به تبلیغ مرام کمونیستی پرداخته اند. به موجب قوانین موجود هرگونه اقدام و فعالیت در زمینه ی تبلیغ و انتشار کتب و نشریاتی در مرام کمونیستی جرم شناخته می شود.”*

در آن زمان بر هیچ کس دانسته نبود که ساواک با این که جزو ادارات نخست وزیری است اما از شخص شاه دستور می گیرد و به او گزارش می دهد. و اما نکته ی قابل توجه برای چپ های نوین انعکاس خبر محاکمه ی این مبارزان در روزنامه های ایران است. مدرک از این مستدل ترمی خواهید؟ سال ۴۷ تنها تیری که از کمان فداییان قلب رژیم را نشان گرفته بود فریاد آزادی خواهی و برقراری حکومتی بر اساس قانون اساسی مشروطیت بود. سیاهکل پاسخی بود به رفتارهای وحشیانه ی حکومتی و یکه تازی های آمریکا در ایران. بدیهی است که پذیرش این واقعیت برای سلطنت طلبان و طرفداران نوین شان دشوار است که دیکتاتوری شاه عامل اصلی انتخاب راه مبارزه ی مسلحانه برای دست یافتن به حداقل حقوق و آزادی ها بود. از دهه ی چهل شاه در پناه شکنجه و خفقان و کشتار آزادیخواهان، جزیره ی ثبات و آرامش را برای یکه تازی های امپریالیست ها فراهم ساخت.

نقش رژیم پهلوی در به قدرت رسیدن مذهبیان را نمی توان انکار کرد. اگر در نظام پیشین امر به معروف و نهی از منکر در خیابان ها نبود، ساواک در هر کوی و برزن و حتی در خانه ها هر صدای مخالفی را در نطفه خفه می کرد. «دیوار موش دارد و موش گوش دارد» را مامورین پنهان و آشکار ساواک نهادینه کرده بود. به رگبار بستن هفت فدایی و دو مجاهد در حالی که دوران محکومیت شان را می گذراندند با چشم بند و دست های از پشت بسته در تپه های اوین، * جنایتی که چهره ی کریه رژم پهلوی را در دنیا شناساند، رژیمی که حتی به رای دادگاه های نظامی هم پایبند نیست. شکنجه و سربه نیست کردن مبارزان، از دستاوردهای رژیم پهلوی است، که در جمهوری اسلامی، هم نهادینه شده است. میراثی که محمدرضاشاه از خود به جا گذاشت جزرژیم جمهوری اسلامی نمی توانست باشد رژیمی که بر موج انقلاب بر حق مردم سوار شد و با همیاری ماموران ساواک انقلاب را به قهقرا کشاند. یادمان نرود که خمینی بارها گفته بود که من ادعایی ندارم و مانند یک طلبه در قم تدریس خواهم کرد. رضا پهلوی هم از خمینی آموخته است که بگوید هیچ ادعایی ندارد و همانند یک شهروند ایرانی مبارزه می کند و این مردم ایران هستند که رهبر خود را باید برگزینند. و با این حال می کوشد تا خود را در قالب سمبل سکولاریسم بخورد ملت بدهد. سلطنت طلبان و پیروان نوین شان از درک این حقیقت عاجزند که بیان جنایات رژیم پهلوی، به معنای دفاع از رژیم جمهوری اسلامی نیست. کسانی که از سکولار بودن رژیم پهلوی دم می زنند آیا می دانند که پایبندی به: ۱. دموکراسی و عدالت اجتماعی ۲. حقوق مساوی برای استفاده از خدمات اجتماعی ۳. حفاظت از آزادی قلم و بیان ، از اصول خدشه ناپذیر یک رژیم سکولار است؟ اگر می دانند و با این همه تلاش می کنند که دیکتاتوری پهلوی را، در ردیف رژیم های سکولار بخورد جوانان بدهند. باید گفت که زدودن جنایات دیکتاتورها از اذهان ملت و صفحات تاریخ امکان پذیر نیست.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d9%85%d9%84%d8%aa%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa%d8%9b-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d9%82%d9%87%d8%a7-%d9%81%d8%b1%d8%b2%d9%86/feed/ 0 5971
اپوزیسیون راست و پیمان نوین رضا پهلوی http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d9%be%db%8c%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%88%db%8c%d9%86-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d9%be%db%8c%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%88%db%8c%d9%86-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c/#respond Sun, 18 Oct 2020 12:00:10 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=5828 «پیمان نوین» رضا پهلوی تلاشی دیگر برای سر و سامان دادن به صفوف ارتجاع سرمایه با هدف اعاده نظم سرمایه داری است. ایران در تب سرنگونی خواهی میسوزد، نفرت انباشته شده در جامعه بی حد و حصر است، طبقه کارگر و مردم زحمتکش در منگنه بیماری و فقر و فلاکت و استبداد با اعتراض و اعتصاب راهی برای برون رفت میجویند و انتقاد کارگری و سوسیالیستی هر روز جای محکمتری در سیاست ایران پیدا میکند. جامعه قطبی تر از هر زمانی است و امکان تلاقی سیاسی و بهم خوردن اوضاع بسیار بالاست. تشدید تحرک نیروهای طبقه بورژوازی ایران، اعم از حکومتی و اپوزیسیونی، در مقابل این وضعیت مشخص برای مصون داشتن نظم سرمایه و سنگربندی در مقابل هر تحول انقلابی است. «پیمان نوین» جلوه ای دیگر از صف‌بندی بورژوازی در مقابل طبقه کارگر در کشمکش طبقاتی جاری برسر آینده ایران در متن یکدوره ملتهب سیاسی است.

بورژوازی از اینرو که کهنه است و نظام بردگی مزدی را پاس میدارد، راه حلهایش هم واپسگرا و عتیق است. «پیمان نوین» رضا پهلوی نه پیمان است و نه حاوی نکته نوینی است، تکرار ملال آور شعارهای کهنه و سیاستهای ناکام شده در یک بسته بندی جدید است. نه جنجال رسانه های قلم به مزد، که روزی بلندگوی اصلاح طلبی اسلامی و آخوند و روزی تریبون اعاده سلطنت و «شاهزاده» اند، نه حمایت جمهوریخواهان و ناسیونالیستهای متشکل در شورای مدیریت گذارن و نه دفاع فالانژیستی شبکه فاشیستهای فرشگرد از این پیمان، نتوانست جانی به تلاش جدید برای آلترناتیوسازی بورژوائی بدهد. به نظر«پیمان نوین» مرده بدنیا آمده است.

اردوی کار وزحمت، کسانی که بروشنی ماهیت و محتوای پروژه های آلترناتیو سازی اپوزیسیون بورژوائی را افشا و به آن اعلان جنگ کرده ایم، بعنوان بخشی از جنبش دهها میلیونی طبقه کارگر و مردم خواهان برابری و رفع تبعیض که برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت شورائی و کارگری مبارزه میکند، اعلام میکنیم:
در ایران سناریوی خمینی قابل تکرار نیست. كارگران و مردم ایران چهل و دو سال قبل رژیم سلطنتی را سرنگون كردند. اعاده سلطنت که با یک قیام مردمی جارو شد و تعویض ولی فقیه با شاه راه حل نیست، توهین به شعور مردم ایران است. سلطنت و اسلام هردو به گذشته تعلق دارند، آینده را نیروهائی میسازند که در کار سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی اند. سیاستهای پوپولیستی «همه با هم» و یا شعار مذهبی و خرافی «مبارزه با اهریمن» تنها با ریشخند کارگران و مبارزان آزادیخواه و فهیم بدرقه میشود. رژیم چینج و حمله نظامی که توسط بخشی از اپوزیسیون بورژوائی مستقیم و غیر مستقیم حمایت و تبلیغ می شود، افقی ندارد و تا اطلاع ثانوی سربازان «وطنی» ناتو باید در اتاق انتظار بمانند. توصیه گسترش سیاست «نافرمانی مدنی» و فشار کنترل شده در پائین بعنوان ابزاری در معامله و بند و بست در بالا، خط مشی مشترک این نیروها برای تبری جوئی از عمل انقلابی است. امری که آنها را همراه با بخشی از رژیم و نیروهای نظامی خواهان یک دولت انتقالی میکند که باید با سناریوی «انقلاب مخملی» متحقق شود. اما این تصور که با چهار تظاهرات کنترل شده و «مسالمت آمیزن و حمایت دولت آمریکا و در بوق کردن افرادی بعنوان «رهبر»، میتوان یک آنگ سان سوچی را در تهران بقدرت نشاند، همانقدر مسخره است که تعویض خامنه ای با رضا پهلوی. مذاکره با جمهوری اسلامی هم که سیاست بخشی از موئتلفین این پیمان ارتجاعی است نیز جواب نداده است. لذا تنها راه واقعی نفی جمهوری اسلامی، مبارزه مستقیم و متشکل و انقلابی، گسترش مبارزه اعتصابی و کارگری، خیزشهای توده ای و تکرار آبانی دیگر است.

کارگران، مردم آزادیخواه ایران!

این بورژوازی ایران است که بی پرده در مقابل شماست: طرفداران تداوم سرمایه داری و نظم مبتنی بر استثمار خشن و استبداد، حامیان دستگاه دین و آخوند و شریعت اسلام، مبلغین خرافات دنیای کهن و «نور در مقابل اهریمن» و «ایزد» و «ناجی» در عصر انقلابات تکنولوژیک و انفجار اطلاعات، مدافعین بازسازی ارتش و سپاه و نیروی سرکوب. صد سال است این نیروها بجز ارتجاع و استبداد و دیکتاتوری در آن مملکت کارنامه ای ندارند. «پیمان نوین» تلاشی برای تکرار این دور باطل است.

ما در مقابل کلیه راه حلهای بورژوائی راه حل شورایی و سوسیالیستی را قرار میدهیم. ما همراه با کارگران و مردم آزادیخواه در اعتصاب و مبارزه و خیزش برای سرنگونی در صف اول حاضر میشویم. ما وعده نمیدهیم و به هیچ خرافه ای توسل نمیجوئیم بلکه معنای سرنگونی را بعنوان پرچم پیروزی بر جمهوری اسلامی بروشنی اعلام کردیم و برای آن مبارزه می کنیم. تنها این مسیر است که می تواند به قدرتگیری یک دولت انقلابی شورایی و کارگری منجر شود که با درهم شکستن دستگاه بورکراتیک – نظامی و نظم استثمارگرانه موجود در سطوح مختلف سیاست و اقتصاد و قوانین و مناسبات اجتماعی، به سیادت سیاسی و اقتصادی بورژوازی پایان دهد.

بدون حضور مستقل سیاسی و قدرتمند پرچم کارگری و سوسیالیستی بعنوان یک جنبش قدرتمند و آلترناتیو، بدون نقد و افشای بی امان سیاستهای ارتجاعی صفوف طبقات حاکم و اپوزیسیون بورژوائی، حاصل هر مبارزه قهرمانانه برای سرنگونی میتواند به شکست کشیده شود. اگرامروز این پروژه ها با تمام حمایت میدیای بورژوایی که از آن می شوند هنوز مورد توجه نیستند اما با تشدید بحران انقلابی و مسجل شدن سقوط رژیم اسلامی، توسط همین رسانه ها و حمایت دولتها و گروگرفتن مردم ایران میتوانند به قدرت پرتاب شوند. اگر طبقه کارگر و جنبشهای آزادیخواه و اردوی انقلابی متشكل و آماده نباشند، جبهه ارتجاع ميتواند بار ديگر خود را تحميل نمايد. فراخوان ما اینست که بدون توهم در مقابل صف آرائی ارتجاع مدافع سرمایه بایستیم و صفوف سرنگونی انقلابی و یک رهائی همه جانبه سوسیالیستی را تقویت کنیم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d9%be%db%8c%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%88%db%8c%d9%86-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c/feed/ 0 5828
پاسخ هادی خرسندی به رضا پهلوی! http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%ae-%d9%87%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%ae%d8%b1%d8%b3%d9%86%d8%af%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%ae-%d9%87%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%ae%d8%b1%d8%b3%d9%86%d8%af%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c/#comments Wed, 27 Nov 2019 15:11:43 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=4220 هادی خرسندی

تاسف‌باره كه آقاى رضا پهلوى از يكسو ادعا ميكند كه طرفدار آزادى است, و از سوى ديگر, در مصاحبه اش با آیت الله بی بی سی، بدون هيچ سند سياسى و منطقى، مدعی مي‌شود كه همه جوانان برخلاف والدينشان با توجه به مطالعه و بدون تعصب، اينك طرفدار شاه فقيد و او هستند!

راستی کی یک رای گیری و نظرسنجی آزادانه برگزار شد؟!
او در همين مصاحبه با آيت الله بى بى سى چنين ميگويد: در زمان حكومت پدرم آزادى بسيار زياد وجود داشت، زن و مرد با هم كاملا برابر بودند…

ووو!!! خب جناب پهلوى!

اگر بقول شما برابرى زن و مرد وجود داشت وشماهم ظاهرا خيلى طرفدار اين برابرى هستيد، پس چرا خواهر بزرگ شما شهناز جانشين شاه پدرتان نيست و حق ندارد باشد؟!!
آيا بزعم شما و خاندان مدرن و متمدن پهلوى برابرى زن و مرد اينست؟راستى اگر انقلاب نمي‌شد و شما روزى پادشاه مي‌شديد دخترتان حق داشت طبق سنت برابري‌خواهانه خودتان و پدر ارجمندتان بر تخت قدرت تكيه زد؟

ديگر اينكه، اگر آزادى سياسى وجود داشت چرا زندان‌هاى ايران پر از زندانى سياسى بود؟ چرا خبرنگار كريم پور شيرازى را عمه خانم، اشرف پهلوى با نفت به آتش كشيد و كشت؟

چرا دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه دولت قانونی دکتر مصدق، به دستور پدرتان در تب و بیماری اعدام شد؟ چند كتاب ماركسيستى يا جمهوري‌خواهى در زمان رژيم پهلوى مجوز انتشار گرفت؟ آيا ميتوانيد فقط يك نمونه نام ببريد؟ فقط یک روزنامه منتقد نام ببرید؟

چرا روشنفكران بزرگى همانند بيژن جزنى را ساواك در زندان اوین بدستور پدر جان ترور كرد؟ چرا شاعری چون احمد شاملو را دولت آزاد پهلوی به زندان افکند؟! چرا نویسنده‌ای به نام خسرو گلسرخی را ساواک آنقدر شکنجه کرد که خون ادرار می کرد؟ چرا اصلا ساواك وجود داشت؟ اگر آزادى سياسى در زمان پدر شما وجود داشت چرا همه احزاب را شخصا پدر شما آقاى محمدرضا ممنوعه اعلام كرد و گفت هيچ حزب ديگرى حتى درباري‌هاى طرفدار ايران نوين، از جمله نخست وزير وقت آقاى اميرعباس هويدا نمي‌تواند فعاليت كند و همه احزاب و اتحاديه‌ها را ممنوع كرده بود؟ من در حيرتم آيا واقعا اين تعريف شما از آزاديست؟!

آیا دکتر علی شریعتی فارغ التحصیل دانشگاه سوربن فرانسه، به عنوان یک منتقد دانشگاهی، مستحق ۱۸ ماه انفرادی توسط نهاد زیر نظر پدرتان بود؟ آیا طعم تلخ زندان انفرادی را چشیده اید؟ آیا اینان حق اظهار نظر درباره وطنشان را نداشتند و فقط شاه بابا حق داشت؟! چرا؟؟؟

آقاى رضا پهلوى، من شخصا آرزو مي‌كردم بعد از چهل سال زندگى كردن در اروپا و آمریکا، حداقل يكبار در انتقاد از پدرتان حرفى مي‌زديد و اعتماد افرادى مانند مرا كمى به خود جلب مي‌كردید، ولى با اين دو مصاحبه اخيرتان مي‌بينم كه اين گونه نبوده و نيست. اى كاش در مصاحبه قبلى با آيت الله بى بى سى، ضمن انتقاد درستى كه شما به چپاولگران كرديد درباره خاندان و خانواده خودتان هم بخاطر ميلياردها دلار جواهرى كه از ثروت دسترنج زحمت‌كشان ایران به غارت برديد و تا حدى كه عمه محترمتان خانم اشرف پهلوى با نيمى از آن غارت‌ها توانست يك جزيره كامل بخرد و در آن به تبهكارى‌هايش از جمله قاچاق بين‌المللى مواد مخدر ادامه دهد، يك ذره هم از آن همه چپاول خانواده خودتان انتقاد ميكرديد.

شما جورى از غارت مردم حرف ميزنيد كه گويا اطلاع نداريد كه پدر بزرگوار شما جناب محمدرضا شاه ٥٢ سال پيش كل هزينه درست كردن و براه انداختن مترو زير زمينى سوئد را بخاطر عيش و عشرت پرستى‌اش به ملكه سوئد هديه كرد در حالي كه بطور نمونه شاعر ارجمند ايران و پدر شعر نو نيمايوشيج که براى ملاقات بستگانش به مازندران رفته بود، بدليل ذات الریه و ساخته نبودن يك جاده خاكى از یوش به شهر دیر می‌رسد و چندی بعد می‌میرد.

راستی آقای شازده! می‌شود قدری درباره منابع مالی‌تان و شغلتان توضیح دهید؟ جناب پهلوى، كشته شدن سه تن از دانشجويان نخبه ايران را به دستور پدر آزاديخواه و متمدنتان در روز ١٦ آذر با گلوله را هم جزو پرونده درخشان آزادي‌خواهى پدر ارجمندتان مي‌گذاريد؟

اسناد منتشر شده سازمان سيا امريكا چى؟ جزو كارنامه درخشان پهلوى و بي‌سوادى مخالفين پدر ارجمندتان می‌گذارید؟ من هیچ حساسیتی روی شما یا هر فرد دیگری ندارم. هر کس اکثریت آرای مردم را در یک شرایط آزاد بیاورد، برای یک بازه مشخص، طبق قانون، کشور را اداره خواهد کرد حتی اگر مورد پسند ما نباشد. آری ملت ایران شیخ‌ها را نمی‌خواهند، اما این به معنای بازگشت خیمه و خرگاه شاهی نیست.

تاریخ بخوانید! تاریخ به عقب بر نمی‌گردد. حتی سلطان ظاهرشاه نیز نتوانست افغانستان را دوباره تصاحب کند! عصر حکومت موروثی گذشته است! در میان ۸۰ میلیون ایرانی، آنقدر نخبه تحصیلکرده و سیاستمدار ملی‌گرا هست که بتواند اعتماد ایرانیان را جلب کند !

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%ae-%d9%87%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%ae%d8%b1%d8%b3%d9%86%d8%af%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c/feed/ 1 4220
مراقب بازگشت ارتجاع، در ظاهری فریبنده باشیم http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%b1%d8%a7%d9%82%d8%a8-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%da%af%d8%b4%d8%aa-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%ac%d8%a7%d8%b9%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b8%d8%a7%d9%87%d8%b1%db%8c-%d9%81%d8%b1%db%8c%d8%a8%d9%86%d8%af%d9%87/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%b1%d8%a7%d9%82%d8%a8-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%da%af%d8%b4%d8%aa-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%ac%d8%a7%d8%b9%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b8%d8%a7%d9%87%d8%b1%db%8c-%d9%81%d8%b1%db%8c%d8%a8%d9%86%d8%af%d9%87/#respond Mon, 16 Sep 2019 06:32:24 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=3633 شاید هیچ رویداد سیاسی در تاریخ معاصر ما به میزان مشروطیت اهمیت نداشته باشد. باید روز مشروطیت را به یکدیگر تبریک گفت نه از این جهت که اهدافش تحقق یافته، بلکه از این بابت که برای ما “خط راهنما” تعریف کرد. این “خط راهنما” بر اساس نفی هر گونه قدرت مطلقه و حاکمیت قانون استوار شده. مشروطیت هنوز محقق نشده اما همچنان انگیزاننده است. بر عکس بسیاری از تحلیل‌ها، مردم ایران در بیش از یک قرن اخیر، از دورانی که قانون مشروطه به امضای مظفرالدین شاه رسیده، مردم آرامی نبوده‌اند، در تکاپو و جنبش برای دستیابی به اهداف مشروطه تلاش کرده‌اند. گاه ساکت شده‌اند و گاه عقب رفته‌اند، گاه اشتباه کرده‌اند اما آرمان‌های مشروطیت همچنان چشم انداز نهایی‌شان بوده.

دولت‌های مشروطه آنقدر ضعیف بودند و آنقدر کشور را ناامنی گرفت که ما به مدل رضا شاهی رسیدیم. مدلی که بوروکراسی قدرتمند و دولتی مدرن را بنا نهاد با یک تفسیر پیش پا افتاده از مدرنیسم، بدون در نظر گرفتن مولفه‌های فرهنگی و تنوع جامعه ایران. رضا شاه اگر چه به ناامنی حاکم بر ایران نظم بخشید اما او نماینده مدلی است که در ایران پاسخی نخواهد گرفت، چرا که اصل “تکثرگرایی” را نادیده می‌گیرد. مدل “توسعه آمرانه” در ایران پاسخگوی “تنوع”ِ قابل توجه در ایران چه از منظر سیاسی چه فرهنگی نیست.

مدل” توسعه دموکراتیک” مصدق با کودتا و اختلاف در جبهه ملی ناکام ماند. آن دوره از معدود دوره‌هایی بود که مشروطه به معنای واقعی داشتیم. شاه سلطنت می‌کرد و نه حکومت. این مدل به فرجام نرسید و بر اثر اشتباهات داخلی در نهضت ملی و البته کودتای خارجی، فرصتی کم نظیر برای نهادینه کردن آرمان‌های مشروطه از دست رفت. دوم خرداد به تدریج خواسته‌اش به سمت محدود کردن قدرت رفت اما در نبرد موازنه قوا، این نیروهای محافظه کار بودند که بر اثر اشتباه اصلاح طلبان و البته قدرت تخریبی که راست افراطی در پیش گرفت غلبه یافتند و یکی از فرصت‌های کم نظیر از دست رفت.

جنبش سبز هم برای محدود کردن قدرت مطلقه، حیاتش را در خیابان‌های ایران یافت اما این جنبش به رغم قدرتمندی‌اش، مقهور سیستم امنیتی قدرتمند دولت نفتی شد که روند تخریبش سریع و برق آساست. جنبش سبز هشت ماه خیابان‌ها را از آنِ مردم معترض کرد و این رویداد در تاریخ جمهوری اسلامی بی‌نظیر است و هنوز هم عصبانیت از جنبش سبز ریشه در این “تصاحب و تسخیر خیابان” به عنوان یکی از مهمترین مظاهر عرصه عمومی در شکلی “مسالمت آمیز و مدنی” دارد. در چشم‌انداز تاریخی از انقلاب مشروطیت به بعد، شکست‌ها پیدا هستند اما این شکست‌ها، این خیزش‌ها خود سرمایه‌ای هستند برای آینده.
آینده ایران، پر افت و خیز خواهد بود. باز هم مردم برای استیفای حق خود و تصاحب تمام مظاهر عرصه عمومی از قدرتی مداخله گر تلاش خواهند کرد و این چالش تداوم خواهد یافت. چهره یاس‌آلود ایران امروزِ تحتِ فشار، رفتنی است، این را نگاه تاریخی و تحولات ارتباطاتی و شکل‌های نوین جامعه‌پذیری در ایران می‌گوید. هر نیروی سیاسی که وضعیت ایران را در زمانِ حال تفسیر کند و آینده‌نگری نکند در برابر سرعتِ تحولات تسلیم خواهد شد.

نیروهای وفادار به مشروطیت بیش از پیش در سیر تحولات باید مراقب باشند ارتجاع در لباس دیگری بازنگردد. ارتجاع، امروز امید خود را در حمایت‌های کاخ سفید یافته . هیچ ابایی از لگد مال کردن استقلال و غرور ایرانی ندارد، هیچ ابایی ندارد از اینکه کارت بازی قدرت‌های متخاصم باشد. مشروطیت در ایران نه از کاخ سفید که با قدرت شهروندان مسوول در همه مظاهر عرصه عمومی اش تحقق پیدا خواهد کرد، شهروندانی که در مقابله جدی با قدرت مطلقه هستند. امروز بیشتر از هر روز، مدافعان مشروطیت باید مراقب باشند نسل جوان امروز را با سفید‌سازی از دوران های سیاه کشور فریب ندهند. باید گفت و نوشت و تکرار کرد تا ارتجاعی سیاه در لباسی سفید تحمیل نشود. به خاطر این ارتجاع به آن ارتجاع تن ندهیم. باید از ملک المتکلمین ها و “باغ‌شاه” نوشت. از رنج‌های میرزا حسن الرشدیه گفت، .. از ستار خان و باقر خان و آن همه مجاهد تبریز نوشت، از بی‌بی مریم بختیاری به عنوان پیش‌قراول دفاع از حقوق زنان و فتح تهران، از باسکرویل آمریکایی که به خاطر ما شهید شد نوشت و تکرار کرد تا مبادا ارتجاع و فرزندان کودتا با ظاهری شیک و پیک، خود را به نسل جوانی که هنوز در حال مرور وضعیت خود است غالب کنند. به پاسِ آن همه رنج مشروطه‌طلبان و آرمان‌هایشان، باید نوشت از لزوم تحقق “ایران مدنی” “تکثرگرا” که بنایش نه بر گسل‌های فرهنگی که بر همبستگی حول محور مرزهای ایران آزاد، توسعه یافته و دموکرات استوار خواهد شد. مبارزه مشروطه‌خواهان هنوز پایان نیافته.

مجتبی نجفی

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%b1%d8%a7%d9%82%d8%a8-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%da%af%d8%b4%d8%aa-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%ac%d8%a7%d8%b9%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b8%d8%a7%d9%87%d8%b1%db%8c-%d9%81%d8%b1%db%8c%d8%a8%d9%86%d8%af%d9%87/feed/ 0 3633
تأملی بر کودتای بیست و هشت مرداد سال ۳۲ و پی‌آمدهای آن http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%aa%d8%a3%d9%85%d9%84%db%8c-%d8%a8%d8%b1-%da%a9%d9%88%d8%af%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d9%87%d8%b4%d8%aa-%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%af-%d8%b3%d8%a7%d9%84-%db%b3%db%b2/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%aa%d8%a3%d9%85%d9%84%db%8c-%d8%a8%d8%b1-%da%a9%d9%88%d8%af%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d9%87%d8%b4%d8%aa-%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%af-%d8%b3%d8%a7%d9%84-%db%b3%db%b2/#respond Wed, 14 Aug 2019 04:04:07 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=3386 در جریان شکل‌‌گیری مبارزات ضد استعماری و استقلال طلبانه ملل تحت سلطه جهان، دکتر محمد مصدق از جمله نخستین پیشگامان این مبارزات بود. ملی کردن صنعت نفت و ایستادگی او در برابر زور گویی‌های دولت انگلیس تاثیر عمیقی بر سپهر سیاسی کشورهای خاور میانه گذاشت و الگویی قرار گرفت برای مبارزه‌ی اقتصادی و سیاسی علیه استعمار کهنه و نو. به طوریکه دکتر مصدق در کشورهای خاورمیانه به «زعیم* الشرق» معروف شد.

در عین حال، برنامه‌ی دکتر مصدق به مبارزه علیه استعمار محدود نمی‌شد بلکه خواست‌های صدر مشروطه و دفاع از آزادی بیان، قلم و اندیشه درونمایه اصلی برنامه‌ی سیاسی او را تشکیل می‌داد. او در کتاب «خاطرات و تألمات» خود، از رسانه‌ها خواست که بدون ترس از تعقیب، هر انتقادی که از اعمال او و دولتش دارند را بنویسند. در دوره‌ی کوتاه عمرِ دولت او، بسط آزادی‌های سیاسی، از جمله آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و تشکل‌های مستقل تحقق پیدا کرد. برنامه‌ی نه ماده‌ای او که شامل قانون کار، نظام قضایی، قانون مالیات، قانون مطبوعات، آموزش، بهداشت، اصلاحات ارضی و انتخابات می شد و همین طور مخالفتش با غیر قانونی کردن مشروبات الکلی و طرح شهرداری که به زنان حق رای میداد، همگی برای توده های تشنه ی آزادی و حکومت قانون به معنای گشایش افقی بود بسوی آینده ای فارغ از دستورات دینی ارتجاع مذهبی، فشار و محدودیت های دیکتاتوری شاه و رهایی از قید و بند های وابستگی. ابن برنامه ها نه شاه را خوش آمد و نه با دستورات دیکته شده ی استعمار انگلیس و آمریکا به شاه سنخیتی داشت.

پی گیری همین برنامه ها از سوی دکتر مصدق بود که مخالفت و دشمنی ارتجاع داخلی و استعمار علیه او را شدت بخشید. از یک سو، زد و بند ارتجاع مذهبی با استعمار انگلیس و از دیگر سو، تکیه شاه به عناصر خود فروخته در ارتش و نیروهای انتظامی و بسیج اراذل و اوباش بر اساس نقشه ای که سازمان جاسوسی آمریکا ( سیا ) برای شاه تعیین کرده بود، زمینه اجرای کودتای ۲۸ مرداد را فراهم ساخت.

آتش گشودن نیروهای انتظامی به روی تظاهرکنندگان در روز بیست و سوم تیر ماه سال ۱۳۳۱ که دهها کشته و زخمی به جای گذاشت و قتل جنایتکارانه ی سرتیپ افشار طوس، رئیس شهربانی کل کشور، در روز دوم اردیبهشت سال ۱۳۳۲ هیچ یک نتوانست زنگ خطر را برای جبهه ملی جهت بسیج مردم در رویارویی با بحران سیاسی ماههای سرنوشت ساز در تاریخ مبارزات رهایی بخش ما به صدا در آورد. بسنده کردن صرف دکتر مصدق به شعار « شاه باید سلطنت کند نه حکومت » موجب از دست رفتن فرصت تاریخی بی نظیری شد، فرصتی که در آن مصدق میتوانست با گذر از دیکتاتوری سلطنت موروثی به یک جمهوری دمکراتیک، بستر رشد آزادی و دمکراسی سیاسی را فراهم آورد.

شاه از فردای کودتا، سرکوب خشن و بی رحمانه احزاب و گروه های آزادیخواه و دگر اندیش را آغاز کرد: کشتار زندانیان سیاسی در رشت، کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر ۳۲ در دانشگاه تهران، سرکوب عشایر قشقایی در همان سال، سرکوب جنبش کردها در سال ۱۳۳۶، سرکوب جنبش صنفی دانش آموزان تهران در ۲۰ دی ماه ۳۸، سرکوب خونین اعتصاب کارگری در آبادان و اصفهان در سال ۳۵ تا ۳۹، سرکوب جنبش ۱۵ خرداد ۴۲ و کشتار جنایتکارانه رفیق جزنی به همراه هشت نفر از فعالان سیاسی در تبه های اوین در سال ۵۴ بخشی از فهرست سرکوب های دیکتاتوری شاهنشاهی است، فهرستی که حتی تا دو ماه پیش از انقلاب و در کشتار گسترده مردم در روز ۱۷ شهریور ماه سال ۵۷ ادامه یافت.
اما طرفداران سلطنت چهار دهه است که تلاش می کنند با تحریف تاریخ،این کارنامه سیاه را سفید جلوه دهند و آثار آنرا از حافظه تاریخی مردم پاک کنند. رضا پهلوی در یکی از مصاحبه های خود برای انقلاب مشروطه صد و پنجاه سال تاریخ تعیین و مبتکر و پیش برنده آنرا پدر بزرگ خود اعلان کرد!! او و مورخین قلم به مزدش با جعل بی شرمانه ی تاریخ، کودتای بیست و هشت مرداد را « قیام ملی! » تبلیغ می کنند!

شصت سال پس از کودتای ۲۸ مرداد سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) در اسناد آزاد شده خود، دست داشتن در برنامه ریزی کودتا علیه دکتر محمد مصدق را تایید کرده است. در این اسناد سرسپردگی شاه، اشرف پهلوی، زاهدی و نظام شاهنشاهی به قدرت های انگلیس و آمریکا به وضوح بیان شده است.

طنز تاریخ اینکه رضا پهلوی برای نجات از رژیم جمهوری اسلامی از همان آمریکایی کمک می طلبد که حکومت آن پدرش را در سال ۱۳۵۷ با خفت از ایران خارج کرد. او زمانی دست به دامن جمهوری خواهانی چون مک کین میشود تا شیوه از بین بردن سپاه پاسداران را به او یاد دهد و زمانی دیگر از ارتش و نیروهای انتظامی و حتی سپاه پاسداران می خواهد که نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کنند!

همین رویکرد به مسئله ی مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی را ارتجاع مذهبی از جمله مجاهدین خلق در پیش گرفته است. هزینه کردن هزاران دلار برای جلب حمایت هارترین جمهوری خواهان آمریکا و نمایش سناریوهای مضحک و تکراری قدرت نمایی خیابانی برای جلب نظر امپریالیسم آمریکا به هدف پذیرش آنها بعنوان بدیل جمهوری اسلامی همگی ورشکستگی سیاسی نیروهایی را برملا می کند که به چهل سال پیکار بی امان مردم برای آزادی، استقلال و برابری چشم بسته اند.

برگ برگ تاریخ این چهل سال حاکمیت استبدادی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی با خون آزادیخواهان، کارگران، زنان، دانشجویان، معلمان، فعالان حقوق مدنی، بازنشتگان، ملیت های ستمدیده، فعالان زیست محیطی، روشنفکران آزادیخواه، دگرباشان، جوانان بیکار و بی آینده نوشته شده است. اما پاسخ جانیان حاکم به ابتدایی ترین خواست های مطالباتی مردم، سرکوب، تبعیض جنسیتی، مذهبی، قومی و خفه کردن هر نوع فریاد آزادیخواهی است. توده های ستمدیده چهل سال است که شاهد غارت دست رنج خود، اختلاس و دزدی های اموال ملی، پول شویی های میلیاردی دستگاه های ولایی، نظامی، امنیتی و روحانیون و نابودی شیرازه های اقتصاد کشور بوده اند.

اما توده های بجان آمده از استبداد دینی که در سال ۵۷ دیکتاتوری شاهنشاهی را به زیر کشیدند، دیکتاتوری ای که در هم زیستی با روحانیت بستر به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی را فراهم آورد، دیگر بار حاضر نیستند آزموده را بیازمایند. آنها تجربه ی حاکمیت شاه و شیخ و نتایج فلاکت بار و ویرانگر آنرا در هر لحظه از زندگی خود تجربه کرده اند.
ناتوانی شاه در از بین بردن حلبی آبادها، مفت آبادها و بی اعتنایی او به زندگی فلاکت بار میلیون ها روستایی از ده رانده و در حاشیه ی شهرها درمانده و حتی تحمل نکردن احزاب دست ساخت خود از یک سو و بی توجهی جمهوری اسلامی به پایه ای ترین خواست های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم طی چهار دهه ی گذشته بر همگان آشکار است.

سالهاست که توده های گرسنه، بی کار و بی آینده جنبش های اجتماعی و طبقاتی خود را با هزینه های بسیار بوجود آورده اند. همبستگی طبقاتی و مدنی در بین آنان سال به سال افزایش یافته و نه تنها رژیم بلکه امپریالیسم و سرسپردگان سلطنت و ارتجاع داخل و خارج را به تکاپو واداشته است تا به هر وسیله ای که ممکن است جنبش های مستقل و خود مدیر مردم را مصادره یا از مسیر درست خود منحرف کنند. توسل ارتجاع مذهبی و طرفداران سلطنت موروثی به دولت ترامپ، عربستان سعودی و دیگر کشورهای مرتجع منطقه امروزه دیگر بر اقشار و طبقات کارگر و زحمتکش کشور ما پوشیده نیست. یکی از شعار های اصلی آنها طی چهار دهه گذشته « مرگ بر دیکتاتور » بوده است. گذر آنها از همه بخش های اصول گرا و اصلاح طلب جمهوری اسلامی در خیزش دی ماه سال ۹۶ اراده آنها در مبارزه با هر نوع دیکتاتوری را نشان می دهد.

شکست جمهوری اسلامی در مغز شویی کودکان، تحمیل حجاب اجباری به زنان، حزب الله پروری، تلاش برای نابودی جنبش های اجتماعی و طبقاتی، جنبش جوانان بی کار و بی آینده، و جنبش ملیت های سرکوب شده همگی گواه بر عزم پرتوان توده های آزادیخواه و برابری طلب است، عزمی که علی رغم سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام همواره و همه روزه در شعار « کار، نان، آزادی، اداره شورایی » و تداوم اعتراضات و اعتصابات تجلی پیدا می کند.
هر نوع تلاشی جهت به عقب بر گرداندن عقربه تاریخ مبارزاتی که دکتر محمد مصدق از بنیان گذاران آن بود و تا به امروز در ابعادی گسترده تر ادامه داشته است، گره بر باد زدن است. نباید لحظه ای از یاری رساندن به مبارزات مردم برای آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی باز ایستاد.


* پیشوا و رئیس قوم و آنکه از جانب ایشان سخن گوید. (دهخدا)

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%aa%d8%a3%d9%85%d9%84%db%8c-%d8%a8%d8%b1-%da%a9%d9%88%d8%af%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d9%87%d8%b4%d8%aa-%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%af-%d8%b3%d8%a7%d9%84-%db%b3%db%b2/feed/ 0 3386