اتحاد – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com صدای زحمت‌کشان، صدای بی‌صدایان برای ایرانی آزاد Sun, 17 Jul 2022 09:04:01 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=5.8.9 https://i1.wp.com/www.sedayekargar.com/wp-content/uploads/2019/07/cropped-1107927-498476-14.png?fit=32%2C32 اتحاد – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com 32 32 88122710 بدیل سازی، فقر کنش، درس های انقلاب بهمن و چه نبایدکردهای آن! http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%84-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c%d8%8c-%d9%81%d9%82%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%b4%d8%8c-%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a8%d9%87%d9%85%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%84-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c%d8%8c-%d9%81%d9%82%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%b4%d8%8c-%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a8%d9%87%d9%85%d9%86/#respond Sun, 17 Jul 2022 09:03:56 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6720 تقی روزبه

مدت هاست که تعمیق بحران همه جانبه اقتصادی و سیاسی و تشدید بن بست و شکاف های حاکمیت، و تسخیرخیابان ها با اعتراض های بی وقفه معلمان و کارگران شاغل و بازنشستگان و پیمانی ها و تهیدستان و جوانان، با فرایند دوقطبی کردن جامعه علیه نظام و انزوای پرشکوه آن، حاکمیت را در وضعیت باخت استراتژیکی و حتی در معرض شکنندگی تفوق تاکتیکی و ضرورت درهم شکستن آخرین حربه رژیم یعنی سرکوب و سیاست هراس و رعب افکنی قرارداده است و بتدریج علیرغم افت و خیزهای مقطعی با تعمیق مطالبات و بسط دامنه توده ای خود شاهد تغییر توازن قوا علیه نظام و به سود جنبش ها هستیم. در همین رابطه بحث و اندیشیدن پیرامون بدیل نظام و گفتمان یابی جنبش بیش از پیش اهمیت یافته و اذهان عمومی را به خود مشغول می کند. به موازات چنین روندی و تحت تأثیر خلأ ناشی از فرسایش قدرت رژیم، اما شاهد تلاش ها و تحرکاتی از سوی برخی جریان های اپوزیسیون و مدعی رهبری (و بیشتر در خارج کشور) برای پرکردن خلأ های درحال پیدایش هستیم.

سه ویژگی مهم این نوع ادعاهای خودخوانده و بدیل سازی ها عبارتند از:

نخست دورزدن جنبش ها و اقدام از بالای سر آن ها. دوم سخن گفتن بنام کلیت جامعه ای با رویکردها و گفتمان های متعدد و چه بسا متضاد توسط جریان هائی که با همه سایه و روشن های خود متعلق به یک گفتمان هستند. و سوم، شاهد نوعی شکاف، دوگانگی و عدم تجانس بین درونمایه آن چه که در کف خیابان ها و در متن مطالبات جنبش ها جریان دارد با آن چه که در این گونه بیاینه ها و پلاتفرم های این اپوزیسیون بازتاب پیدا می کند هستیم. در نتیجه وجود چنین شکاف هائی، آن ها به موج سوارانی تبدیل می شوند که بجای راه رفتن روی پاهای خود و ارائه گفتمان بر پایه تعلقات و علائق اجتماعی خاص خود، دوست دارند که با غبارآلود کردن و فرافکنی هویت اجتماعی-برنامه ای اخص خود در لابلای سخن گفتن بنام کلیت جامعه و مقولات عام و مجرد دیگر به کنشگری بپردازند. طبعا چنین رویکردی بدلیل آن که فاقد ریشه لازم در خاک جنبش و مطالبات واقعی آن هست، شکننده، موسمی و حتی مخرب و تشتت آفرین هستند. در حالی که اگر با احترام به تکثر و پلورلیستی بودن جامعه ایران و گفتمان های اجتماعی موجود در آن، و فرایند رشد درون جوش جنبش برای پرکردن خلأهای حاصل از مقاومت و مبارزه خویش به کنشگری می پرداختند و از این منظردر جنبش سراسری ضداستبدادی شرکت می کردند، به «دموکراسی» خدمت بیشتری می کردند. این ها از جمله درس هائی هستند که تجربه شکست و مسخ شدن انقلاب بهمن به ما یادآوری می کند. در غیراین صورت «اپوزیسیون» بیش از آن که «یارشاطر» باشد «بارخاطر» خواهد بود.

براین اساس ( این گرایش در شرایط کنونی چیزی جز یک گرایش پوپولیستی خام دستانه و کاذب و در اساس هژمونی طلبانه و هموارکننده مسیر استبداد جدید نیست). اگر سخن از دموکراسی و کاربرد شیوه دموکراتیک در میان باشد، بجای فرافکنی، ضرورت انطباق شکل و محتوا، از جمله تطابق گفتمان و پایگاه اجتماعی، به عنوان یکی از شروط لازم به میان می آید. در حقیقت دور و نزدیکی یا نسبت میان گفتمان و پایگاه اجتماعی و اهداف نهفته در آن، و روشنگری پیرامون آن از مهم ترین شاخص های حرکت به سمت دموکراسی است.  چرا که فرایند دموکراسی چیزی جز مناسبات قدرت بین نیروهای مختلف اجتماعی و برآمده از آرایش نیروهای جامعه و سنگر بندی آن بر پایه بنیان های مطالباتی خود نخواهد بود. ناگفته نماند که در اصل خود گفتمان ها چیزی جز بازتاب دهنده ماهیت مناسبات قدرت نیست. نه فقط دموکراسی که حتی چند و چونِ همسوئی ها، اتحاد عمل ها و توافق های عملی و تأثیرگذار در برابراستبداد حاکم هم می تواند از متن چنین مناسبات و آرایشی بیرون آید و نه با انکارهویت های دیگر و یا فرافکنی هویت خویش به کلیتی کنگ و نامهفوم. مفهوم چنین گزاره ای آن است که نیل به دموکراسی و یک نظام واقعا دموکراتیک بدون گذار دموکراتیک، گذار با پای بندی و تکیه برموازین دموکراتیک ممکن نیست. آن چه را که فردا دروخواهیم کرد حاصل کشت و چگونگی کنشگری اکنون ماست. در حقیقت فرافکنی به مقولات و کلیت های کنگ و نامفهوم، و «وحدت همه با هم» مهم ترین بسترزایش استبداد محسوب می شود. به عنوان مثال احترام به گذار دموکراتیک در شرایط مشخص کنونی به معنی احترام و تمکین به پلورالیسم برنامه ای هم هست. و اگر در این رابطه نگاهی به جنبش های جاری و مطالبات آن ها در خیابان ها  و مراکز کار اعم از کارگران، معلمان و تهیدستان پرستاران و یا جوانان و دانشجویان و یا به مبارزات شهروندان  در مناطق کرد و بلوچ و ترک و عرب نشین و…  داشته باشیم، معلوم می شود که درونمایه اصلی آن ها وقتی به مطالبات کلان گفتمانی و اقتصادی- سیاسی ترجمه شود، در اهدافی چون شکل دادن به یک دولت اجتماعی- اکولوژیک و مشارکتی و برابرحقوق همه جوامع ساکن ایران، مبارزه علیه مناسبات سرمایه داری- نئولیبرالیستی، و تعریف هویت های خود در چهارچوب یک ایران پلورالیستی و چندملیتی، بجای تعاریف تک هویتی و یک بعدی، لااقل در کمیت بزرگی از آن ها، مشترک هستند.  باین ترتیب معلوم می شود که در صفوف مبارزه علیه استبداد حاکم و در چهارچوب ظرفی بنام جنبش ضداستبدادی، در عین حال با سویه های متفاوتی از مبارزه و کنشگری و مطالبات در نسبت با بدیل مطلوب خود و شکل دادن به آن در بسترمبارزات کنونی در جریان است و همین چندگانگی واقعیت مبارزه ضداستبدادی است که اولا به دموکراسی یعنی مناسبات بین نیروها و طبقات مختلف جامعه معنای واقعی می دهد و ثانیا حدفاصل ها و افتراق ها و اشتراک های آن ها را در برابر استبداد حاکم تعین می بخشد و دهد. ضمن آن که  مبارزه ضدهژمونیک علیه برنامه های بورژوائی و مغایر با رادیکالیسم گفتمان خود بخش لاینفک این گونه کنشگری است. حالا چنین رویکردی را مقایسه کنید با آن رویکردی که با ایجاد انجماد مصنوعی زیرچترهمه با هم و یک پلاتفرم بی یال و دم و اشکمی که می خواهد سخن گو و راهبرِهمه مردم ایران  باشد. یعنی همان چیزی که سیطره آن در انقلاب بهمن به دامگه جنبش تبدیل شد. چنین رویکردی نه فقط به منزله خاموش کردن اخگرسوزان دموکراسی است، بلکه هم چنین به معنی تن سپردن به هژمونی گفتمانی بیگانه با خود، ولو در لباس مبدل برای مات کردن چهره و ماهیت خویش است. اگر فی المثل در انقلاب بهمن ولایت مطلقه فقیه و دولت اسلامی با تن پوش جمهوری خواهی کاذب و مصادره آن به میان آمد، در این جا هم گفتمانی داریم ماهیتا استبدادی اما با لباسی مبدل و چهره ای مات شده و یا مدعی دموکراسی خواهی. سوای شکل و محتوای استبدادی، درونمایه چنین گفتمانی هم جز تداوم همان دولت سرمایه داری/ نئولیبرالیستی نیست که نقدا با مسکوت گذاشتن مبارزه علیه آن در جامعه ای که از سلطه بیداد آن به حرکت در آمده است و نیز تقلیل استبداد به شکل و مسکوت گذاشتن آن، و در یک سترونی کامل، اما در عمل سیاسی در اتحادی تنگاتنگ با مدافعان سلطنت درحال ایفای نقش اسب تروا برای آن و ورود استبدادنوین به متن جامعه است.

گرداب چرخه استبداد

اگر در نظر بگیریم که ما در کشورخود از مشروطیت بدین سو با معضل و سیکل معیوبی بنام چرخه استبداد مواجه بوده ایم که سرنوشت تباه شدن انقلاب بهمن و فاجعه عروج حکومت اسلامی از متن آن نمونه اعلاء و هشداردهنده چنین خطری است، آن گاه به اهمیت آن نوع و شیوه ای از «کنشگری» و معادله معیوبی که خروجی اش جایگزینی استبدادی با استبداد دیگر بوده است پی خواهیم برد. بهمین دلیل است که در این نوشته پیوسته تأکید می شود که نفس یک مبارزه ضداستبدادیِ/دموکراتیک و مبتنی بر آرایش گفتمان های متفاوت و صف بندی حول آن ها، برای هموارساختن مسیر پیشروی دموکراسی و نهادی کردن آن از هم اکنون و تمرین و ممارست حول آن در بسترمبارزه علیه استبدادحاکم، به عنوان یک شاخص مهم پای بندی به دموکراسی دارای اهمیت است. چنین رویکردی مستلزم آن است که در مبارزه و آرایش سیاسی، بجای بسیج و جمع آوری نیرو حول برنامه های اقتصادی سیاسی و هویتی دموکراتیک، حول عناوین و برساخته های پرطمقراقی چون ملت ایران، وطن، مذهب و زبان واحد و هویت های یک دست و ماهیتا استبدادی و دیگرمقولات عام و مشابه آن عمل کنیم که معمولا هم به بهانه ضرورت تمرکز بر «مبارزه» علیه رژیم حاکم صورت می گیرد، اما در واقع و در عمل همانطور که  اشاره شد، وسیله سرکوب دیگر گرایش ها و برنامه ها و اسب تروای پیشروی و کسب هژمونی و فرادستی نیروهای ضددمکراتیک جدیداست. همانطور که مبارزه ضداستبدادی در انقلاب بهمن به اسب تروای نیروی فوق ارتجاعی خمینی و نهادمذهب تبدیل شد. پذیرش دموکراسی و هموارکردن مسیرآن با پذیرش مفهوم و معنای «اشتراک عمل متفاوت ها» و تنظیم مناسبات فی مابین براین پایه وجودی و در  درون ظرف فراگیرمبارزه ضداستبدادی و با تکیه به یک سری اصول و حقوق و ارزش های مشترک و جهانشمول می گذرد. عرض آن که، در هر صورت ماهیت پلورالیستی جامعه و منافع و رویکردهای معطوف به آن باید برسمیت شناخته شود و مبارزه برای کسب «هژمونی» بر پایه احترام به آن ها صورت گیرد. هرگونه تصاحب یا گزافه گوئی و انحصارطلبی و انکار و نادیده گرفتن واقعیت پلورالیستی جامعه و گفتمان ها، توسط هرجریانی جز تمرین سلوک سرکوب از هم اکنون و مغایر با ادعای دموکراسی خواهی نیست. سوای وجودگفتمان های متفاوت و چه بسا متضاد در جنبش ضداستبدادمذهی و دموکراتیک، نکته مهم دیگر در مورد گفتمان ها آن است که گفتمان چیزی نیست که در بیرون از جنبش و آزمایشگاه بزرگ مبارزه اجتماعی وجود داشته باشد و بتوان آن را از قفسه بیرون آورده و گردگیری کرد و به جنبش حقنه نمود. بلکه بیش از آن، باید بتواند ار درون جنبش و در تعامل با کنشگران نظری و عملی آن به جوشد و در بستر پراتیک جنبش مفصل بندی شود، به نحوی که بازتاب دهنده خواست های واقعی جنبش باشد و گرنه یک گفتمان عاریتی و گذرا خواهد بود که حتی اگر بفرض بتواند چندصباحی هم به مدددوپینگ و معجزه مدیاها و حمایت قدرت ها قدبرافرازد. چرا که هیچ نسبت درونماندگاری با ماهیت مطالباتی که مستمرا در خیابان ها واعتراضات مطرح می شوند نداشته و تنها می تواند به عاملیت و خودکنشگری مردم و مطالبات واقعی ان ها و روندتکوین جنبش، لطمه بزند.

روند تکوین جنبش

الف– فرایند سراسری کردن خود در صحنه مبارزه از طریق پیوند مطالباتِ مشخص با مطالبات کلان.
 ب- بهم پیوستن جویبارهای اعتراضی بخش های مختلف از لایه های گوناگون اجتماعی به رودخانه جنبش سراسری. 
ج- شکل دادن به گفتمان متناسب با مطالبات خود و درونمایه جنبش در بستر تعامل و گفتگو با فعالین و کنشگران.
د- سازمان یابی سراسری با روح شبکه ای-افقی شبکه ای و از جمله ایجاد نهادها و اهرم های هماهنگ کننده در پیوند تنگاتنگ با بدنه جنبش و در تناسب با شرایط طوفانی سرکوب و قابلیت حضور و دوام در عرصه نبردهای نفس گیر.

دوسرآمد مطالبات جنبش های اعتراضی

بیش از همه دو شاخه و دو خواستِ کلانِ مبارزه علیه استبداد و برای آزادی و دمکراسی، و نیز مبارزه علیه فلاکت و برای عدالت و برابری اجتماعی – نان و آزادی- به عنوان سرآمدمطالبات جلب توجه می کند. از این رو شالوده هر گفتمانی اگر بخواهد که مردمی باشد، باید حاوی این دوعنصر بنیادی و درهم تنیده و به یک اندازه مهم و سرنوشت ساز باشد. این به آن معناست که جنبش نمی تواند به وساطت و میانجی گفتمان ها و نیروها و طبقات دیگری که دغدغه منافع خود را دارند به اهداف خویش برسد و هم چنین بدان معناست که بدون پای بندی به آن ها نمی توان در کنارمردم ایستاد و حامی و همراه صادق ‌آن ها بود. بااین همه، همین واقعیت غیرقابل انکارِ در کف خیابان و بیانیه ها، از دوسو زیرفشارسنگین و خطرتحریف و مصادره شدن قراردارد: از یکسو از جانب خودرژیم، نه فقط از طریق سرکوب سخت، بلکه هم چنین سرکوب نرم و با مداخله از طریق بدیل تراشی و دوقطبی سازی های مصنوعی بین خود و دیگری «مطلوب». اما در خلاف جهت با آن، آن چه که در عمل صورت می دهد سرکوب شدید جنبش ها و کنشگران و فعالان میدانی و حاملان و حامیان مطالبات و بدیل های مردمی و ضدسیستم است. هدف، هم یافتن دستاویزمناسب برای سرکوب و دفع خطربرآمدانقلاب و قیام و خیزش سراسری است و هم ایجادتشتت و تردید در صفوف جنبش. باین ترتیب گرچه در مقام سخن، رژیم مشغول سخن پراکنی و گزافه گوئی پیرامون خطربازگشت نظام پیشین است، اما در مقام عمل لبه تیزتهاجم خود را متوجه سرکوب فعالان و کنشگران جنبش کارگری و چپ ها و روشنفکران و هنرمندان و بطورکلی جریان های ضدسرمایه داری و ضد سیستم و مدافع دو اخگرسوزان جنبش کرده است!. البته چنین رفتاری از نظام های مستبد در معرکه مواجه با بحران و پیش روی جنبش  عجیب نیست. همانطور که رژیم شاه هم در دهه قبل از انقلاب به مصداق سنگ را بستن و سگ را گشودن، زندان ها را مملو از فعالین چپ و دمکرات ها کرده بود و در همان حال به روحانیت میدان فراخی برای تبلیغ و فعالیت داده بود. حکمت این گونه گرده افشانی ها و نیز هراس رژیم از فعالان کارگری و معلمان و تهیدستان و نسل های سوخته و زنان و «آینده سازان بدون آینده»  که چیزی برای از دست دادن ندارند، نباید برکسی پوشیده باشد: نگرانی از احتمال خیزش انقلابی و سپردن فرجام حکومت اسلامی به موزه تاریخ. آیا تا کنون کسی چیزی در دفاع از مطالبات معلمان علیه سیاست های آموزشی رژیم و از پولی و کالاسازی مدارس و آموزش و پرورش و…، و یا دفاع از مطالبات کارگران علیه خصوصی سازی ها و سیاست های نئولیبرالی حاکمیت  و نیز دانشجویان، توسط مدافعان و عناصرشاخص گفتمان های موج سوار شنیده و یا دیده است؟!. از همین روست که رژیم در ائتلافی منفی با چنین جریان هائی‌ خود نیز رأسا دست به کارغبارآلودکردن فضای سیاسی و گرده افشانی حول و حوش آن ها پرداخته است، تا در فصل شکل گیری گفتمان های بدیل، به خیال خود آن را مدیریت کرده و با قراردادن جنبش های واقعا موجود ضداستبدادی/ضدسرمایه داری در تله باصطلاح گزینش بین خود و آن نوع مدعیان بدیل، در  انتخاب بین باصطلاح بد و بدتر، صفوف درحال گسترش جنبش ضداسبتدادی-مطالباتی و اقعا موجود را دستخوش تشتت و تردید و انفعال ساخته و نهایتا در زیرسرکوب بی امان از پای بیاندازد.

بدیهی است که گذر از وادی واکنش به کنش، مستلزم انطباق شکل آرایش سیاسی با مفاد گفتمانی جنبش و خنثی کردن این گونه پارازیت افکنی رژیم از یکسو و مبارزه ضدهژمونیک با گفتمان ها و برنامه های موج سواری بیگانه با خواسته های جنبش و  آرایش مستقل صفوف دموکراسی، به عنوان یکی از درس های بزرگ به بادرفتن انقلاب بهمن، از سوی دیگراست. آن ها دو بخش مکملِ کنش معطوف به مباررزه علیه چرخه استبداد را تشکیل می دهند: هم مبارزه مستقیم و رودرو با استبدادحاکم و هم مبارزه ضدهژمونیک با رویکردهای ضددموکراتیک موجود خزیده در صفوف ضداستبدادی که دو سطح کیفیتا متفاوت اما مکمل را تشکیل می دهند.

بیگانگی محض با دموکراسی

چنان که می دانیم، حاکمیت ارتجاعی ولایت فقیه چه در نظر و چه در عمل بر صغیرانگاری شهروندان بنانهاده شده است که وظیفه ای جز اطاعت از فرامین مقدس ولی فقیه ندارند. گرچه چنین پدیده ای بیان روشنی از وجود یک استبداد مذهبی تاریک اندیش و دشمنی با آزادی و شکوفائی مردم است، اما دشمنان دموکراسی را همانطور که در تجربه تلخ انقلاب بهمن موردغفلت قرارگرفت، نباید فقط به دشمنی که مسلط است تقلیل داد و با این تصورواهی و ساده اندیشانه که‌ گویا «دیو چوبیرون رود فرشته در آید». در حقیقت رخنه و رسوخ منجی و منجی گرائی به صفوف جنبش سمی است که معنائی بجز پهن کردن فرش قرمز زیرپای مستبد آتی و عروج یک نظام استبدادی از بطن جنبش ندارد. در نزدبدیل سازان و مدعیان رهبری جنبش، گویا مردمی که دارند کنترل خیابان ها را از چنگ رژیم در می آورند نیاز به وساطت راهبرانی دارند با فره ایزدی و کاریزما در بیرون از خود و بر فرازخویش که بدون دخیل بستن به آن ها، مبارزاتشان راه بجائی نخواهد برد. مردمی که توانسته اند بدون توسل به آن ها، در خیابان ها اقتداررژیم هیولاوش ولایت مطلقه را درهم بشکنند و مشغول حک کردن داغ مرگ بر پیشانی خامنه ای و رئیسی هستند و دارند روزانه هزینه و بهای آن را می پردازند، بزعم آن ها سیاهی لشکر و قشون سربفرمانی بیش نیستند که در انتظاراز راه رسیدن اسکندری هستند که سیمایشان را در ماه رؤیت کنند. کاوه ای پیدانخواهدشد… کاشکی اسکندری (فاتحی بیگانه) پیداشود!

اخیرا باردیگر از جانب جریانی از این دست بدیل سازان*، بیانیه ای در ادامه سریال های حُباب وارگذشته، از قفسه خاک گرفته بیرون کشیده شد که بیگانگی با دموکراسی و مطالبات معیشتی و عدالت خواهانه مردم در آن موج می زند. نه فقط به دلایل سه گانه مطرح شده در سطوربالا، بلکه علاوه برآن به دلیل بیرون کشیدن «سلطنت دموکراتیک» از داخل شبکلاه خود!. در حالی که نظام سلطنت هم به لحاظ ماهُوی، به دلیل موروثی و غیرانتخابی بودن خود (هم چون یک ودیعه الهی) و هم به لحاظ بیلان عملکرد و آزمون تاریخی -لااقل برای جوامع تاریخی و ساکن در این کهن بوم- بیان مجسم استبدادبی امان بوده است. و در حقیقت تاریخ سرزمین ما، غیر از سلطه چنددهه اخیرسلسه ولایت فقیه، عمدتا تاریخ مبارزه با آن بوده است. و از قضا فراموش نکرده ایم که در مبارزه با استبدادسلطنتی بود که جامعه ما در گرداب « چرخه استبداد» گرفتارولایت مطلقه از نوع مذهبی اش شد. بنابراین عابد و زاهد نمائی هردوگونه استبداد، از جمله با چسباندن پسوندمشروطه در پس زمینه کهن استبدادِ آسیائی و مناسبات قدرت مبتنی برسلطه نهادینه شده در این مرز و بوم، جز خودفریبی، دیگرفریبی و خاک پاشیدن به چشم دموکراسی نیست. هدف را ظاهرا دموکراسی اعلام می کنند، اما در این دموکراسی میزان شده با عرض و طول تختخواب پروکروستِس،  نظام سلطنتی بهمان اندازه «دموکراتیک» است که مثلا جمهوری خواهی. و این که گویا دردوره پساپیروزی به رأی مردم گذاشته خواهد شد تا مهردموکراتیک رسما بر پیشانی آن حک شود. فرض هم آنست که حول چندماده کلی بی بو و خاصیت توافق صورت گرفته است: و حال آن که اولا آن موادِبفرض موردتوافق، هیچ ارتباط معنا داری با دموکراسی ندارند که برعکس در خدمت سترون ساختن آنند. ثانیا کسی یا جریانی که در دوره حساس و تعیین کننده گذار، هژمونی را بدست آورد این اوست که با توجه به ماهیت و محتوای اجتماعی خود مسیرحرکت را تعیین خواهد کرد و نه وعده ها و قراردادهای بی محتوای روی کاغذ. چنان که اگر خمینی به عنوان یک نیرو و جریان ضددمکراتیک توانست مهر خود را بر انقلاب بهمن و تحولات بعدی آن بکوبد اساسا به علت کسب هژمونی بلامنازع او در دوره گذار و پیشاانقلاب بود. او هم آماده بود که اگر برای یکبارهم شده، به عنوان مناسک تأسیس، نظام مدنظرخود را به رأی مردم دستخوش توهم و دلبسته به او بگذارد و حتی بسیار هم عجله داشت و آن را برگزارکرد، اما به شیوه ای که یک نیروی ضددموکراتیک و صاحب هژمونی، مناسک «انتخاباتی» را برگذار می کند. این قاعده عمومی عملکرد هر نوع مناسبات قدرت مبتنی برسیطره است که نه فقط فی نفسه نهادسلطنت و یا ولایت فقیه، که خود این گفتمان ها و برنامه ها هم بخشی از همین مناسبات قدرت و بازتاب دهنده آن هستند. قطعا اگر بفرض طرفداران نطام سلطنتی هژمونی بدست بیاورند، کاری که گردآمدگان این گونه بیانیه ها به سهم خود مسیرآن را هموار می کنند، فرقی نمی کند از تبارجمهوری خواهان شرمگین باشند یا باصطلاح از مشروطه خواهان سلطنتی، بدیهی است که در زدن مهرمشروعیت انتخاباتی، همان طور عمل خواهند کر که خمینی پس از پیروزی کرد. مگر آن که صف‌آرائی جنبش ها و نیروهای ضدهژمون و ترقیخواه از هم اکنون حول مطالبات و گفتمان اجتماعی و دموکراتیک خود، بتوانند مانع از آن شوند. بعلاوه، نفس رأی دادن به یک نیروی ضددموکراتیک تحت هیچ شرایطی، نه آن را دموکرات می کند و نه به معنی گذارجامعه به وادی دموکراسی است. چنان که خمینی و حکومت اسلامی هم با ادعائی مشابه رأی انبوه کسانی را که باو رأی داده بودند، نشانه دموکراتیک بودن نظام خود می دانست. گرچه او آشکارا با مناسک انتخاباتی بالکل غیردموکراتیک چنین ادعائی داشت، ولی حتی اگر مطابق استانداردها عمل می کرد، تأثیری در ماهیت ضددموکراتیک وی نمی داشت.

بهمین دلیل آن چه که در نسبت بین  این بیانیه (جنبش ملی تصمیم) و جنبش مشاهده می کنیم چیزی جز بیگانگی با ماهیت و مطالبات جنبش و یک نگاه ابزاری به آن نیست. چنان که در همان ماده اول آمده است: «گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم»*. می توان پرسید براستی چه نسبتی بین مطالبات و درونمایه جنبش مردم و آن چه که در کف خیابان ها می گذرد، مثلا بین دو سرآمدمطالبات آنان، با مفاداین بیانیه دارد؟ چه ربط معنادار و درونماندگاری بین دموکراسی و این سرهم بندی برای بازگشت طبقه سیاسی و حاکمه قبلا سرنگون شده وجوددارد؟ بجز پهن کردن فرش قرمز از هم اکنون در زیرپای استبدادآتی؟ ایا جز این است که اگر بنا بر پیشبرداین گونه منشورها باشد، این جنبش ها هستند که باید ابزاربازگشت اربابان جدید باشند؟ محتوای ماده اول، چیزی جز زین کردن جنبش و بیرون کشیدن اخگرسوزان دموکراسی و برابرخواهی آن نیست.

خلاصه آن که، اگر واقعا بدنبال دموکراسی هستیم و عبور از چرخه استبداد و نه استبداد«منور» و مشت آهنین، گریزی از بکارگیری درس های مهم شکست انقلاب بهمن بویژه آن چه را که نباید انجام داد نیست. در اصل، بحران کنونی هم در تداوم بحران گذشته و ناکامی در خروج از چرخه استبداد و افتادن به دامچاله حکومت اسلامی است.

این درس ها به ما می گویند*: دموکراسی علاوه بر پای بندی به یک مجموعه ای از موازین واقعا دموکراتیک و برآمده از تجربه های جهانی و مطالبات تاریخی و پایه ای جنبش های داخلی، با نحوه چیدمان مناسبات قدرت نیروهای اجتماعی و آرایش حول گفتمان های آن ها گره خورده و تعیین شرنوشت می شود. بدون شکل دادن به چنین سنگربندی و پشتوانه اجتماعی از همین امروز، کوبیدن بر طبل هژمونی یک گفتمانِ همه باهم (که به همه بامن ختم می شود)، جز دویدن به سوی سراب دموکراسی نیست.

شیوه گذار، گذار واقعا دموکراتیک، در تحولات بعدی و امکان دست یابی به دموکراسی و مطالبات پایه ای نقش اساس دارد. مبارزه علیه استبداد در درون جبهه سراسری ضداستبدادی می تواند از مواضع گوناگون و حتی چه بسا ارتجاعی صورت پذیرد که انقلاب بهمن مصداق بارزی از آن بود.

مبارزه علیه استبدادحاکم بدون مبارزه ضدهژمونیک علیه برنامه ها و نیروهای دارای ماهیت استبدادی و موجود در درون صفوف جنبش، در مقابله با نظام استبدادی مستقر سترون بوده و تداوم حرکت برمدارچرخه معیوب بازتولید استبدادنوین خواهد بود. نباید فراموش کرد که همسو شدن نیروهای ضددموکراتیک با مبارزه ضداستبدادی، اگر که با مبارزه ضدهژمونیک ترکیب نشود، می تواند خطرتبدیل شدن آن به اسب تروای نفوذاستبدادجدید را فراهم سازد.

ضرورت تجانس ماهوی بین مطالبات پایه ای و فراگیری که در کف خیابان ها و صفوف جنبش و کنشگران و فعالین آن جریان دارد، با گفتمان و موازین متناظربا خود در عرصه سیاسی، از شروط لازم و حیاتی پیشروی دموکراتیک و شاخص مهمی برای محک زدن گفتمان های موجود و مدعی دمکراسی و رهائی است.

برای تهیدستان و کارگران و معلمان و زحمتکشان و جوانان، یعنی آن ُنه دهگی که  مجموعا زندگی اشان در مرزخط فقر و یا حتی برای بخش بزرگی زیرخط فقر قرارداد، دموکراسی با مقولات تجریدی و حقوقی و شیک تعریف نمی شود. برعکس در تجربه زیسته آن ها مرزگذرناپذیری بین مطالبات سیاسی و آزادیخواهانه و اقتصادی و معیشتی وجودندارد، آن ها دو ترجمان متفاوت از یک واقعیت هستند: سرکوب سیاسی و سرکوب اقتصادی به طورتوأمان. آن ها سخت به هم تنیده هستند و این به معنی پیوندجدانشدنی بین دموکراسی سیاسی و اقتصادی است. بنابراین تقلیل گرائی دموکراسی، صرفا به دموکراسی سیاسی یا اقتصادی با زندگی و واقعیت وجودی آن ها و امررهائی بیگانه هستند.

و بالأخره آن که نه فقط در ایران و جنبش های جاری در آن که از قضا از جوانبی در این حوزه، یعنی پیونددموکراسی اقتصادی و سیاسی پیشروهستند، بلکه در گوشه و کنارجهان که جنبش های ترقی خواهانه کمابیش جریان دارند، و با افکندن گوشه چشمی به تحولات کشورهائی چون شیلی و یا تحولات اخیرفرانسه و دیگرموارد مشابه در این دهکده جهانی، معلوم می شود که سخن گفتن از دموکراسی بدون مبارزه علیه نئولیبرالیسم و یکه سالاری سرمایه، و تلاش برای ایجادیک دولت اجتماعی، اکولوژیک و دموکراتیک، بدون پذیرش واقعیت پلورالیستی جوامع گوناگون درون کشوری و دموکراسی از پائین به بالا و در سطوح گوناگون خرد و کلان کشوری و منطقه ای و محلی فاقدمعناست. امروزه، بویژه در شرایطی که سرمایه داری جهانی دستخوش بحران های وجودی شده است، تحولات دموکراتیک با تقویت حتی الامکان عیاردموکراسی های مستقیم در سطوح گوناگون و با اقدامات گسترده برابری خواهانه و تأمین اجتماعی و اکولوژیکی، که بدون مهارسرمایه ناممکن هست، گره خورده است.

بنظر می رسد که دوستان راست کیش اپوزیسیون ما، نه فقط با اخگرهای سوزان جاری در جنبش های داخل کشور بیگانه هستند، بلکه با تحولات جهانی و بازتاب آن ها در جنبش های نوین هم بیگانه هستند. توگوئی در دنیای دیگری زیست می کنند. ممکن است در پاسخ انتقاد به شکاف ژرف بین مطالبات جاری در جامعه و آن چه که در این گونه بیانیه ها سرهم بندی می شود گفته شود، همان طور که در متن بیانیه اخیر به طورضمنی آمده، بیش از این مانع وفاق و همگرائی و گسترش دامنه آن می شود.  بسیارخوب! چنین سخنی جز اذعان صریح به وجودگسست گفتمانی بین جنبش واقعا موجود و طیف حاضر در این بیانیه نیست. چنین پاسخی به معنی تأیید همان گزاره ای است که در این نوشته آمده است: مسیردموکراسی و عبور از چرخه استبداد با آرایش گفتمان ها حول مطالبات بنیادی خود و شکل دادن به یک مبارزه ضداستبدادی از این رهگذر گره خورده است. تنها بر این پایه و از منظر رویکردهای متفاوت نسبت به بدیل، اهمیت پراکسیس دوره گذار و تقویت عاملیت و خودکنشگری مردم، می توان ضمن مبارزه ضدهژمونیک سازنده، نقاط مماس و مشترکی را بین گفتمان ها برای اتحادعمل های لازم صرفنظر از نوع و شکل آن یافت، مشروط به آن که در خدمت تقویت جنبش و قوام یافتن جنبش ضداستبدادی باشد.

تقی روزبه  ۲۰۲۲.۰۷.۱۲

*- نگاه کنید به بیانیه  شوای ملی تصمیم

*- در همین رابطه نگاه کنید به

چگونه می توان در سمت درست تاریخ ایستاد؟

http://taghi-roozbeh.blogspot.com/2022/06/blog-post_71.html#more

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%84-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c%d8%8c-%d9%81%d9%82%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%b4%d8%8c-%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a8%d9%87%d9%85%d9%86/feed/ 0 6720
در اعتراض به سیاست های سرکوبگرانه رژیم اسلامی http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b3%d8%b1%da%a9%d9%88%d8%a8%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b3%d8%b1%da%a9%d9%88%d8%a8%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/#respond Mon, 26 Jul 2021 04:52:55 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6276 با گسترش همبستگی های مردمی، مانع سرکوب خونین در سکوت تشنه لبان خوزستان شویم

قیام تشنگان و خیزش توده ای مردم خوزستان با فریادهای “العطش” یک هفته خونین را پشت سر گذاشته است. قیام تشنه لبان خوزستان در گرمای سوزان تابستان، فوران خشمی مقدس علیه سیاست های ویرانگر جمهوری اسلامی است که در ظرف چهل سال، جلگه پر آب و شاداب و زندگی بخش هفت هزار ساله خوزستان را به بیابانی خشک، به گورستان نخل های بی برگ، به گشتارگاه گاومیش های تنومند، به بیکاری جوانان این سرزمین و به سرافکندگی نان آوران خانوارهای این استان بدل ساخته است. دیگر از شب های کارون خبری نیست. دیگر از کشت و صنعت های کران تا به کران خبری نیست. فریادها آنچنان بلند است که سران قبایل و طوایف استان در نشست با معاون رئیس جمهور، نتوانستند جز فریاد چیزی بگویند. خوزستان، تنها تشنه نیست، کشت و صنعت هفت تپه اش را غارت و ویران کرده اند؛ صنعت فولادش را به نابودی کشانده اند، هوای تنفسی مردم را با ریزگردها به کانون بیماری های تنفسی تبدیل ساخته اند، و سیل مهاجرت های گسترده از این استان را سازمان داده اند. این همه به دست باندهای مافیائی ثروت و قدرت، جویندگان نفت و گاز و فروش آب و خاک انجام گرفته است. باندهای مافیائی که در سلسله مراتب قدرت حکومتی، به هیچ خدائی بنده نیستند.

امروز که فریاد العطش مردم، سر کوه یخ را نشان داده است و همه جا پای باندهای مافیای قدرت و ثروت در سلسله مراتب سپاه و بنیادهای دستگاه ولایت را به همگان نشان داده اند و برای بیان اعتراض مسالمت آمیزشان به خیابان آمده اند، همین باندهای قدرت برای مردم خط و نشان می کشند؛ نیروهای ویژه ضد شورش شان را به منطقه گسیل می دارند، شب ها به خانه های مردم هجوم برده و با استفاده از شناسائی های جاسوسان بسیجی های در محلات، به شکار جوانان مردم می پردازند؛ تک تیراندازان بی شرم شان با گلوله های جنگی به مغز و سینه جوانان مردم شلیلک می کنند. برای توجیه این سیاست های جنایتکارانه، سران سرکوب، از نفوذ دشمن های خیالی در میان مردم حرف می زنند، جنبش اصیل مردمی را به خط گرفتن از آنسوی مرزها متهم می کنند و خط قرمزهای نظام جهنمی شان را به رخ می کشند. این رسوایان تاریخ، برای این که دیگر هموطنان و دل نگرانان وضعیت مردم خوزستان، از جهنمی که حکام اسلامی در خوزستان بر پا کرده اند، بی اطلاع بمانند، اینترنت استان را قطع کرده و در همه کانال های خبررسانی اخلال ایجاد می کنند. به این خیال عبث که همچون جنایات شان در آبان ۹۸ ، جنبش اصیل و نجیبانه مردم خوزستان را در سکوت خبری به خاک و خون بکشند.

نباید اجازه داد سیاست سرکوب در سکوت با موفقیت همراه باشد. راه مقابله با این سیاست جنایتکارانه و این کشتار ددمنشانه، گسترده تر شدن حمایت مردم سراسر ایران است. این همبستگی و گسترش اعتراضات توده ای در دیگر شهرهای کشور، می تواند دشمن غدار را به عقب نشینی وادارد. گسترش هر چه بیشتر حمایت بخش های گوناگون جنبش کارگری، اوج گرفتن اعتراضات جوانان و دانشجویان در سراسر ایران، بلند شدن فریاد مادران و خانواده های داغدار شهدای چهار دهۀ گذشته و همبستگی ملیت های سراسر کشور می تواند تیغ سرکوب را از کار بیاندازد. این بر فعالان سیاسی دلسوز سرنوشت هموطنان خوزستانی مان در خارج از کشور است که در شرایط سکوت رسانه های همگانی دنیای سرمایه، در هر کشوری به این سکوت اعتراض کرده و افکار عمومی جهان را برای دفاع از مردم خوزستان و اعتراض به سرکوب در سکوت بسیج کنند.

باید به باندهای مافیائی حاکمیت جنایتکار و نیروهای سرکوبش نشان داد که خوزستان تنها نیست. باید به بدنه نیروهای سرکوب یادآور شد که پاسخ فریاد آب، گلوله نیست. باید به حاکمیت اسلامی فهماند که حتی بر اساس قانون اساسی خودشان، پاسخ تظاهرات و اعتراضات مسالمت آمیز مردم، نیروهای آب پاش، گاز اشک آور و گلوله های سربی نیست. مردم خوزستان، مثل مردم سراسر ایران، آب می خواهند، نان می خواهند، واکسن می خواهند، کار می خواهند، سرپناه ارزان و قابل پرداخت می خواهند، آموزش رایگان و همگانی می خواهند، بهداشت و درمان رایگان و فراگیر می خواهند و در یک کلام تامین اجتماعی همگانی و فراگیر می خواهند. این ها حداقل هائی هستند که هر حکومتی باید به مردم بدهد. حق زندگی شایسته انسانی، حق تک تک مردم ایران است. این اولیه ترین حق شهروندی آنهاست. مردم ایران، شهروند هستند، نه امت و نه رعیت! حکام تاریک اندیش و غرق در خرافات فسیل شده جمهوری اسلامی نشان داده اند که شعوردرک این حقیت ساده را ندارند. آنها در پیشگاه قضاوت مردم سراسر ایران، صلاحیت حکومت کردن ندارند. باید با تمام قوا برای ایجاد حاکمیت خود مردم مبارزه ای گسترده، فراگیر و همه جانبه را سازمان داد و دفاع از تشنه لبان خوزستان، گامی در این راستاست.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b3%d8%b1%da%a9%d9%88%d8%a8%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/feed/ 0 6276
اعتصاب ساختار شکن در صنعت نفت http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8-%d8%b3%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d8%b4%da%a9%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%b5%d9%86%d8%b9%d8%aa-%d9%86%d9%81%d8%aa/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8-%d8%b3%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d8%b4%da%a9%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%b5%d9%86%d8%b9%d8%aa-%d9%86%d9%81%d8%aa/#respond Thu, 01 Jul 2021 09:30:40 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6209 مجید تمجیدی

مقدمه

تحلیلگران، پژوهشگران و سازمان های چپ در سطح بین المللی به جنبه های سیاسی و نتایج اقتصاد بین المللی تعرض بورژوازی ، که از دهه هشتاد شروع شده و به نئولیبرالیسم شهرت یافت، بطور گسترده و به موقع پرداخته اند. در مورد توجیهات تتوریک و نظریات فریدمن، تاچریسم و ریگانیسم و گلوبالیزیسیون و غیرو کتب و مقاله های انبوهی نوشته شده است. به جنبه پایه ای تر و ساختاری تر این تعرض که در حوزه سازمان کار انجام گرفت کمتر پرداخته شده و یا بسیار با تاخیر مورد توجه قرار گرفته است. یکی از عرصه های تعرض در حوزه سازمان کار تبدیل قراردادهای استخدام جمعی، رسمی و دائم به قراردادهای فردی میان کارگر و کارفرما، موقت و قرارداد ساعتی بود. عوارض اصلی توفق این نوع قراردادهای استخدامی، تنزل جمع و طبقه به فرد کارگر، تضعیف پایه های مادی واکنش جمعی، افزایش ترس و اضطراب بر اثر کاهش و از بین بردن امنیت شغلی و تن دادن آسان به شرایط کاری تحمیل شده از طرف کارفرما بوده و به نرم شرایط کار در بسیاری از کشورها، از جمله ایران و صنعت نفت تبدیل شده است.

با توجه به نکات فوق اعتصاب سراسری کارگران پیمانی و پروژه ای صنعت نفت ایران بسیار شگفت انگیز، شعف انگیز و شایسته حمایت وسیع در وهله اول از طرف کارگران رسمی نفت و دیگر بخش های کارگری در ایران و همبستگی بین المللی گسترده می باشد.

صنعت نفت گوشت تکه تکه شده قصابی

کار پروژه ای در سالهای پیش از انقلاب ۵٧ بخش بسیار ناچیزی از قراردادهای کار در شرکت  ملی نفت ایران بود. پس از انقلاب تعداد شرکت های  پیمانکار که با شرکت نفت قرارداد می بستند بیشتر شد. بخشی از صاحبان شرکت های پیمانکار شامل مهندسین، تکنسین ها و کارگران متخصص پاکسازی شده این شرکت و یا بازنشستگان بودند. در دوره هاشمی رفسنجانی بر تعداد این شرکت ها و بطور طبیعی بر تعداد کارگران پیمانی، فصلی و موقت افزوده شد. در اواسط دهه هفتاد و تحت ریاست جمهوری محمد خاتمی و وزارت بیژن نامدار زنگنه این روند شتاب بسیار بیشتری گرفت و صنعت نفت مثل گوشت قصابی میان شرکت های پیمانکار تقسیم شد. بسیاری ازشرکت های پیمانکار بزرگ در این دوره، که صاحبان آن ها از رانت های قدرت برخوردار بودند، عملا شرکت های میانجی میان شرکت نفت و شرکت های پیمانکار که  پروژه ها را بطور مستقیم انجام می دادند، بودند. در ادامه این روند قرارداد کار بخش اعظم کارگران صنعت نفت ایران از قرارداد استخدامی رسمی و دائمی به قراردادهای موقت، پیمانی، پروژه ای و فصلی تبدیل شد. این روند در دو دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز ادامه یافت با این استثنا که در سال آخر این دوره بخشنامه ای به وزارت نفت ارسال شد که خواهان تبدیل قرارداده های موقت به رسمی و دائمی بود که بجز در مورد تعدادی از نیروهای حراست عملی نشد. در دو دوره ریاست جمهوری روحانی نیز این روند ادامه پیدا کرد با این تفاوت که بر تعداد شرکت های پیمانکار بزرگ که پروژه ها را با اتکا به رانت های دولتی در مزایده ها گرفته و بین شرکت های پیمانکار کوچکتر تقسیم می کنند اضافه شد. 

چرا در این سال ها کارگر سرسخت نفت کم تحرک بود؟

در تمام سال های حکومت جمهوری اسلامی ایران بکرات این پرسش که چرا کارگران نفت که با بست شیر نفت کمر رژیم شاه را شکستند، به انواع مختلف و از طرف جریان های و اشخاص مختلف مطرح شده است. واقعین این است که   لاغر کردن سهم بخش قراردادهای رسمی در شرکت نفت و اینکه اکثریت کارکنان و کارگران در بخش صنعت نفت و پتروشیمی ها و شرکت های تابعه تحت قراردادهای موقت و پیمانی کار می کنند اصلی ترین فاکتور منفی در عدم تبدیل نارضایتی به اعتراضات در این بخش بوده است. عدم امنیت شغلی، ترس از اخراج، تعلق به شرکت های مختلف، تصویب مصوبات و وعده و وعیدهای قانونی و پراکندگی محل های کار تاثیر منفی ای در عدم تبدیل نارضایتی به اقدام اعتراضی در این سالها بوده است. ممنوعیت ایجاد هر نوع تشکل از جمله تشکل های وابسته به دولت، ایجاد جو بسیار امنیتی و استخدام هزاران نیروی حراست از عوامل دیگر عدم انجام اعتراضات مستقیم بویژه در سطح سراسری بوده است. در این سال ها اعتراضات و اعتصابات متنوع کوتاه مدت انجام گرفته است که عمدتا پس از وعده و وعیدهای مقامات و تصویب مصوبه های دولتی فروکش کرده است.

اعتصابی شگفت انگیر و شعف انگیز

با توجه به پیشینه و نکات فوق و عطف توجه به موانع واقعی ذکرشده، انجام اعتصاب سراسری کارگران موقت و پیمانی که تمامی شرکت ها و شهرهای ایران را در برگرفته است شگفت انگیز است. درجه بسیار بالایی از نارضایتی، درجه بالایی از آگاهی، شجاعت و تقبل ریسک و درجه بالایی از تشکل یابی نامریی لازم است تا چنین اعتصابی با این سرعت سراسری و گسترده شود. کارگران موقت و پیمانی صنعت نفت بسیار بیشتر از آن که از آنان انتظار می رفت از خود فداکاری نشان داده و برای تحقق اصلی ترین خواسته جنبش کارگری ایران (و به نظر من جنبش جهانی کارگری در این دوره) یعنی خواست انعقاد قرارداد رسمی و دائمی دست به مبارزه زده اند. تحقق این خواست پایه های تعرض چندین ده ساله بورژوازی را به چالش کشیده و راه را برای پیشروی بیشتر هموار می کند. کلید تداوم این اعتصاب با توجه به موقعیت ناپایدار کارگران موقت و پیمانی در دست کارگران رسمی شرکت نفت و شرکت های تابعه و همه شرکت های پیمانکار در صنعت نفت قرار دارد. کارگران رسمی شرکت نفت نیز با توجه به تعداد کم آنان (تعداد نیروهای حراست را از تعداد کل شاغلین تحت استخدام رسمی شرکت نفت کم کنید) بجز یاری و همبستگی دیگر بخش های کارگری و حمایت وسیع بین المللی از عهده این وظیفه برنخواهند آمد.

توجه به نکاتی در رابطه با همبستگی با و حمایت از اعتصاب کارگران نفت

اعتصاب سراسری که سیاست اقتصادی جاری رژیم در دهه های اخیر را به چالش میکشد، در مقابل کل سیاست های حاکم بر یک صنعت، وزارت و دولت می ایستد و خواست هایی سراسری مثل تبدیل قراردادهای استخدامی، آزادی تجمع و تشکل را مطرح می کند، بخودی خود سیاسی است. با این وجود نگرانی تحمیل توقع بیش از ظرفیت به این اعتصاب و انتظار برآوردن خواست هایی (و بعضا آرزوهایی) که خارج از ظرفیت این مبارزه مشخص است نگرانی بجایی است. خطر این تحمیل بیشتر از جانب اپوزیسیون سرنگون طلبی است که به مبارزات کارگری بصورت ابزاری نگاه میکند حتی اگر با مطالبات آن مخالف باشد (عمدتا اپوزیسیون راست) و یا با واقعیت ها و موانع موجود در هر مبارزه معین کارگری ناآشناست (بخشی از اپوزیسیون چپ).

 قهرمان سازی، موج سواری، توجه به منافع فرقه ای و گروهی، تولد قارچ گونه تشکل های خارج از محیط کار بنام کارگر نفت و عدم فراموشی دلایل آغازین اعتصاب و تعهد به تمرکز بر خواست های عمومی اولیه با هدف تداوم بسیج توده ای … از مواردی است که هشیاری زیادی را از جانب فعالین این اعتصاب طلب می کند.

کارگران اعتصابی تا همینجا درجه قابل توجهی از تشکل یابی و کار جمعی را به نمایش گذاشته اند. متشکل تر شدن و و باز هم بیشتر متشکل تر شدن به هر طریق و شکلی که فعالین محلی تشخیص می دهند عرصه ای است که در دل این اعتراضات می تواند تقویت شود. امری که قدمی به پیش برای لغو ممنوعیت تشکل در صنعت نفت و ایجاد تشکل های مستقل کارگری می باشد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8-%d8%b3%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d8%b4%da%a9%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%b5%d9%86%d8%b9%d8%aa-%d9%86%d9%81%d8%aa/feed/ 0 6209
چند نکته در مورد اعتراضات و اعتصابات کارگری اخیر http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d9%86%d8%af-%d9%86%da%a9%d8%aa%d9%87-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6%d8%a7%d8%aa-%d9%88-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%da%a9%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d9%86%d8%af-%d9%86%da%a9%d8%aa%d9%87-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6%d8%a7%d8%aa-%d9%88-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%da%a9%d8%a7/#respond Tue, 29 Jun 2021 00:14:02 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6202 پس از انتخابات ریاست جمهوری و «نه» بزرگ به نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی، اعتراضات و اعتصابات دیگری از سراسر ایران به گوش می‌رسد. این حرکت‌ها با اعتصاب فراگیر کارگران صنایع نفت و پتروشیمی آغاز و با پیوستن اقشار کارگری دیگر به آن‌ها ادامه دارد. در مورد این موج جدید از اعتراضات نکات حائز اهمیتی وجود دارد.

۱. کمیت اعتصابات

در شرکت نفت حدودد ۴۵ هزار کارمند رسمی و در مجموعه‌ی تحت مدیریت وزارت نفت حدود ۳۵ هزار کارمند قراردادی شاغل هستند. همین‌طور ۱۲۰ هزار کارگر حوزه‌ی نفت و گاز و پتروشیمی از طریق پیمان‌کاران در این حوزه فعالیت می‌کنند. البته این پیمان‌کاران عموماً غیر‌مستقل و خصولتی می‌باشند. با این حساب، چیزی حدود ۲۰۰ هزار نفر به شکل مستقیم و یا در صنایع وابسته و یا در زیر مجموعه‌ی بزرگترین صنعت ایران یعنی نفت و پتروشیمی شاغل هستند. این کمیت بالا می‌تواند در پیشبرد و احقاق حق کارگران معترض، به عنوان یک اهرم فشار نقش مهمی ایفا کند.

۲. کیفیت اعتصابات

سابقه‌ی اعتراض و اعتصاب در تاریخ چهل و چند ساله‌ی جمهوری اسلامی کم نبوده است. به خصوص در یک سال گذشته می‌توان به ۲۰۰۰ اعتصاب و اعتراض در جغرافیای ایران اشاره کرد که هفتاد درصد آن در بخش صنعت اتفاق افتاد. عموماً این اعتصابات و اعتراضات به شکل پراکنده انجام شد. اعتصابات هفت‌تپه، هپکو، فولاد خوزستان، ذوب آهن و بسیار دیگر که با همبستگی محدود شکل گرفتند. اما این بار این اعتراضات با کیفیتی جدید بروز کرده است. گروه‌های کارگری از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران با خواسته‌های مشخص و هماهنگ عمل کرده‌اند. این نوع از همبستگی و گستردگی هم‌زمان را شاید می‌توان حرکتی بی‌سابقه در تاریخ جمهوری اسلامی دانست.

معمولاً در تحلیل مسائل موجود در سپهر سیاسی ایران، اتفاقات ملموس و عینی سطح جامعه مورد بررسی قرار می‌گیرد. اما گاهی در زیر جلد جامعه تغییرات و جنب و جوشی در جریان است که از نظر پنهان می‌ماند و حتی ریزبین‌ترین تحلیل‌گران از دستیابی به آن ناکام می‌مانند. در چنین شرایطی اتفاقات برآمده از امکان‌های زیر جلد جامعه، گاهی غیرقابل باور جلوه می‌کنند. این همبستگی و طرح خواسته‌های واحد یکی از همین اتفاقات غیرقابل باوری است که مدت‌ها در زیر جلد جامعه موجود بوده و امروز امکان ظهور یافته است.

این حرکت اگر حامیان بیشتری در گروه‌های دیگر از جمله بازنشستگان، معلمان، مال‌باختگان و … پیدا کند می‌تواند نقطه‌ای برای احقاق حقوق مردم در رویارویی با حکومت باشد.

۳. نوع خواسته‌های مطرح شده

خواسته‌های مطرح شده از سوی معترضین مشترک و جوهراً صنفی است و این نشان از پختگی جنبش کارگری و عملکرد آگاهانه‌ی آن‌ها دارد. انتشار اعلامیه‌ی مشترک توسط گروه‌های کارگری مختلف در سراسر پهنه‌ی ایران، به شکلی است که شمولیت آن برای همه‌ی مزدبگیران (از جمله معلمان و پرستاران و …) آن را دارای پایگاه اجتماعی محکم‌تری می‌کند. همین‌طور طرح خواسته‌ها در محدوده‌ی صنفی (مثل افزایش دستمزد و حق بیمه و …) امکان برخورد قهری را از حکومت می‌گیرد و بهانه‌ی سرکوب به دست جمهوری اسلامی نمی‌دهد. به عبارت دیگر این ویژگی برجسته‌ی این اعتراضات است که آگاهانه و شجاعانه سعی دارد هزینه‌ی اعتراض (از جمله سرکوب قهری) را پایین نگه دارد تا تعداد شرکت‌کنندگان فراگیرتر باشد. هزینه‌ی اعتراض با اقبال عمومی و تعداد شرکت‌کنندگان در آن نسبت عکس دارد و بنابراین هرچه هزینه پایین‌تر باشد رویش اعتراضات و دریافت حمایت از دیگر گروه‌ها بیشتر خواهد بود.

۴. ریسک‌های اعتصابات

اعتصاب در شرایطی که نرخ بالای بیکاری و گرانی و تورم گریبان‌گیر جامعه است، ریسک‌های بزرگی به همراه دارد؛ و بزرگ‌ترین آن اخراج است. برای مثال، در اعتصابات اخیر برگه‌های اخراج و تسویه‌حساب در بین کارگران توزیع شد تا آن‌ها را بترساند. ولی کارگران و زحمت‌کشان آگاهانه و شجاعانه به این ریسک‌ها تن داده‌اند. نظام حاکم بر بازار کار همیشه از ارتش بیکاران برای فشار بر کارگران استفاده کرده است. در شرایطی که نیروی کار بلااستفاده در جامعه به وفور وجود دارد، اخراج کارگران منجر به صف‌های طولانی استخدام خواهد شد و ارتش بیکاران در مقابله با منافع کارگران مورد استفاده قرار خواهد گرفت. ما امیدواریم اقشار تحت ستم، با حمایت از جنبش اعتراضی کارگران و اعتصابات، به مرافقت و موافقت برآیند و عاملی برای فشار به این قشر زحمت‌کش نباشند.

۵. رهبری اعتصابات

گاهی دیده می‌شود که برخی گروه‌های چپ، سکتاریسم و همین‌طور اپوزیسیون راست افراطی خود را منشأ و رهبر این اعترضات معرفی می‌کنند. باید بدانیم که چنین ادعاهای بی‌پایه‌ای غیر از متضرر کردن کارگران و به بیراهه کشاندن اعتصابات آن‌ها هیچ دستآورد دیگری ندارد. اساس این جنبش این است که حلقه‌ها و نیروهای درون طبقه‌ی کارگر یکدیگر را به لطف راه‌های ارتباطی جدید، پیدا کرده‌اند و با هم ارتباط برقرار کرده‌اند. شرایط معیشتی، موقعیت همسان و منافع و مصائب مشترک این جزیره‌های دور از هم را به هم پیوند داده است و این انسجام و اتحاد هیچ ربطی به هیچ گروه سیاسی از جمله چپ و راست ندارد. کارگران به دانش روز مجهز هستند و برخی با تحصیلات عالی و آگاهی مثال‌زدنی در میان آنان دیده‌ می‌شوند که دیگر نمی‌توان آن‌ها را فرودستان بی‌اطلاع دانست.

امیدواریم این اعتصابات تغییراتی را رقم بزند و خواسته‌های کارگران به کرسی بنشیند. اما این نکته حائز اهمیت است که حتی در صورت بروز بدترین حالت، یعنی سرکوب اعتراضات و برآورده نشدن مطالبات، این وسعت و گستردگی و همبستگی تجربه‌ای بی‌بدیل و بسیار باارزش در کارنامه‌ی کارگران متحد است. برای همیشه در جنبش کارگری ایران باقی خواهد ماند و با نیروگیری و انسجام بیشتر در مراحل آینده بروز می‌کند.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d9%86%d8%af-%d9%86%da%a9%d8%aa%d9%87-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6%d8%a7%d8%aa-%d9%88-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%da%a9%d8%a7/feed/ 0 6202