آیا هنوز مرا نمی شناسی؟
من هزار بار مرده ام و باز هزار بار متولد شده ام.
كدام نامم را می خواهی بدانی؟
در پشت هر یك از نام های من، سرهای از بدن جدا شده مناره شده اند، تن های در آتش سوخته و پیكرهای به دار آویخته صف كشیدهاند.
من بردیا هستم
من بردیای دروغینم كه از من بزرگ ترین دروغ تاریخ را ساختند و چون لقمه هایی از گوشت تنم در دهان فرزندانم گذاشتند.
من به چهرهٌ اشرافیت آدم خوار تف كردم. زمین را به آن كس كه با ناخن و عرق خود آن را بارور می كرد دادم، من گفتم: عدالت اما به قصاص این گناه، به نام عدالت سر از تنم جدا كردند…
من مزدکم
من مزدكم كه فریاد زدم: همه گرسنه ها باید سیر شوند. همه چیز برای همه كس. و به شكم های فربه مشت كوبیدم. آنها مرا واژگونه در گور عدل نوشیروانی دفن كردند…
من صاحب الزنجم
من صاحب الزنجم كه پانصد هزار برده را از محمره تا بصره شوراندم، به پاهای برهنه آنها كفش پوشاندم و به جای زنجیری كه بر گردن و داغی كه بر پیشانی داشتند، شمشیر در كفشان نهادم…
من بابک خرمدینم
من بابكم كه بر قله های سهند ایستادم و خود را در رویای سرخم آتش زدم. به من گفتند زندگی را از خلیفه بخواه اما من تفاله ی زندگی ام را به صورت خلیفه تف كردم…
من ستار خانم
من ستاّرم، كه از لوله تفنگ امیرخیز جرقه زدم، و در آب های ارس منتشر شدم…
من حیدر عمواغلو هستم
من حیدرم، كه با كوله باری از نان بر آمدم و زمین های وطنم را شیار زدم، و هر تكه از وجودم را چون دانهٌ گندم در این شیارها كاشتم…
من خسرو روزبه ام
من روزبه ام، كه در میدان همهٌ شهرهای سرزمینم ایستاده ام و از هر زخمم صدایی می آید، كه گرسنگان و شهدا آن را خوب می شناسند. من نام های بی شماری دارم كه هر یك از آنها گور شریف ترین مردم است…
من خسرو گلسرخی ،کرامت دانشیان ،بیژن جزنی ،هیبت الله معینی و….. هستم
آیا هنوز مرا نمی شناسی؟

مرا نمیشناسی؟
ارسال نقد