هر چه دقت میکنم در کار کشور بیشتر
میشود چشمِ به خون آلودهام تَر بیشتر
شاهِ پیشین گرچه مردم را رعیت میشمرد
ملتش را فرض کرده این یکی خر بیشتر
آن یکی میگفت با صاحبزمان در صحبت است
این یکی گویا که با شخصِ پیمبر بیشتر
آن یکی با حبس و با شلاق میدادم جواب
این یکی با تیر و با اعدام و خنجر بیشتر
آن یکی با غرب مالم را به یغما برده بود
این یکی دارد تمایل سوی خاور بیشتر
دستهای که آن یکی در من عنایت کرده بود
رو سیاهم، این یکی هل داده اندر بیشتر
داغ دین دارد به پیشانی و تسبیحش به دست
در دل اما آرزوی کیسهی زر بیشتر
خود به دزدی شاغل و انگشت مردم میبُرد
در بریدن گرچه دارد میل بر سر بیشتر
در میان مردم از شکل حکومتداریاش
نقدها کم نیست اما فحش مادر بیشتر
خانه را صاحب شدست و در به رویم بسته است
هر چه محکم میزنم در میشود کر بیشتر
میدهم هر سال دل را مژدهی پایان غم
میرود عمرم به جای آن به آخر بیشتر
شاعر: #لولی