انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و ملزومات آن – بخش دوم

ایران نقد

امید نیک

رابطه بین وسیله و هدف و ارتباط و انطباق آن با انقلاب «زن، زندگی، آزادی»

رابطه بین وسیله و هدف، مورد توجه فلاسفه ایده آلیست و مارکسیست بوده است، بخش ایده‌الیستی این رابطه را به طور کامل در تمام موارد با غایت گرائی پیوند می‌زنند. ولی در فلسفه مارکسیستی، فقط و فقط غایت گرائی در مورد کار مطرح است و به هیچ وجه در مورد هستی شناسی، جامعه شناسی، زیست‌شناسی و…مطرح نمی‌باشد. مسئله غایت گرائی در روند کار توسط هگل کشف و سپس توسط مارکس مورد تائید واقع گردید. چون انسانی که کار می‌کند در ذهن خودش نتیجه‌ای برای کارش قائل است، در غیر این صورت دست به هیچ فعالیت و عملی نمی‌زند.

انسان اولیه برای بقای خود، دست به فعالیت در طبیعت برای رسیدن به چیز و یا چیزهائی میزند که بتواند بقای او را تثبیت کند.
انسان اولیه که سنگی را تیز می‌کند هدفش شکار و یا چیدن میوه و یا در آوردن دانه کشاورزی از دل زمین بوده است، بنابراین، هدفش معلوم بوده است، بدست آوردن غذا. و در عین حال می‌بایستی برای تحقق هدف خود ابزاری مناسب داشته باشد به همین جهت آن سنگ و یا چوب را، به شکل جدیدی تراش می‌داده تا بهتر مورد استفاده واقع شود. علاوه بر این انسان اولیه، خود را محدود به یک نوع شکار و یا یک نوع محصول و دانه کشاورزی نمی‌کرده است و می‌توانسته یکی را جایگزین دیگری بکند. یعنی مثلا اگر در شکار، آهو پیدا نمی‌شد به سراغ گوزن ویا بز کوهی و یا جانور دیگری می‌رفت، یعنی انسان اولیه علاوه بر داشتن هدف، و ابزار، چیز دیگری هم داشت، حق انتخاب، حق جایگزینی، آلترناتیو و بدیل. علاوه بر موارد ذکر شده همواره در ذهن خود برنامه جدیدی برای فعالیت خود تنظیم می‌کرده است. انسان اولیه برای حفظ حیات و ممات خود به ناچار باید به شناخت محیط خود می‌پرداخت. در غیر این صورت نابود می‌شد. در تمام مراحل روند کار و پی بردن و دست یافتن به عوامل ذکر شده، تفکر برای او نقش بزرگی دارد؛ چون فعالیتش دیگر مانند سایر حیوانات بر اساس غریزه و بیولوژیسم نبوده است؛ چون در انجام فعالیت خود از تنوع استفاده می‌کرده است؛ بدین ترتیب مانند حیوانات اسیر محیط خودش نمی‌شود و می‌تواند به خاطر داشتن انعطاف در رفتار در محیط‌های مختلف به زندگی ادامه دهد.

علاوه بر عوامل ذکر شده، تحقیقات انسان‌شناسان و مورخین و باستان‌شناسان نشان می‌دهد که، کار توسط اجتماعی از انسان‌ها صورت می‌گرفته چون بدون کار جمعی امکان ادامه حیات و به ویژه نگاهداری از فرزندان امکان‌پذیر نبوده است و در هر کجای جهان قدیم که بنگریم با زندگی جمعی و کار جمعی و سپس با تقسیم کار بین انسان‌ها روبرو می‌شویم.

بدین ترتیب به دلائل ذکر شده بقای انسان از طریق روند کار تضمین می‌شود این عوامل به طور خلاصه به شرح ذیل می‌باشد:

  • هدف
  • وسائل و ابزار
  • شکل و صورت ابزار
  • آلترناتیو
  • برنامه
  • کار جمعی
  • شناخت محیط
  • انعطاف در روش کار
  • تقسیم کار
  • تفکر
  • زندگی اجتماعی

تمام موارد فوق الذکر، در زندگی و روند کار انسان پیشرفته امروزی، بی‌کم وکاست وجود دارد، کافیست به مدار تولید در یک کارخانه مدرن امروزی بنگریم تا موارد ذکر شده را به عینه ملاحظه کنیم. نکته قابل توجه این که، عوامل بر شمرده شده، خصلت‌های جاویدان زندگی وکار و فعالیت انسانها می‌باشد و با تکامل تمدن، هیچ تغییری در ماهیت آن‌ها حاصل نشده است. اما نکته مهمی که در فلسفه کهن و بویژه فلسفه اروپائی بعد از رنسانس مطرح شد، تعیین تکلیف و ارزش‌گذاری و کشف رابطه بین این عوامل بود. از اهم این روابط تعیین رابطه بین هدف و وسیله است.

در بسیاری از درس‌نامه‌های کلاسیک احزاب کمونیست سنتی دوران استالین، رابطه ماتریالیسم مکانیستی (و نه دیالکتیکی) بین هدف و وسیله تعریف می‌شود. که با این نظریه هدف به وسیله و وسیله به هدف تبدیل می‌شود. رابطه‌ای که تا بی‌نهایت ادامه پیدا می‌کند. فی المثل هدف ساختن یک ماشین تراش برای یک تراموا است؛ زمانی که این ماشین تراش ساخته شد خودش تبدیل به وسیله‌ای برای ساختن یک ماشین جدید می‌شود و این نوع تکامل مکانیستی از طریق تبدیل وسیله به هدف و هدف به وسیله ادامه پیدا می‌کند.

نتیجه و بازتاب این دیدگاه در عرصه سیاسی چنین خود را به نمایش می‌گذارد:

وظایف خودگردانی شوراهای کارخانه و محلات به دولت واگذار می‌شود. وظایف دولت به حزب واگذار می‌شود. وظایف حزب به کمیته مرکزی واگذار می‌شود. وظایف کمیته مرکزی به هیئت سیاسی و پولیت برو محول می‌شود. وظایف پولیت برو به دبیر اول و نهایتا فروپاشی از راه می‌رسد، که در اتحاد جماهیر شوروی همین روند انجام گرفت.

در قرون وسطی، رابطه بین هدف و وسیله با نگاه مکانیستی در تعریف ماکیاول بدین صورت فورمول‌بندی می‌شود: «هدف، وسیله را توجیه می‌کند.» که تمام مستبدان، خونریزان و دیکتاتور‌های جامعه از این فورمول پیروی کرده‌اند و می‌کنند.

در حالی که بین هدف و وسیله رابطه دیالکتیکی وجود دارد، در فلسفه هگل ایده (روح مطلق) برای تکامل خود، وسیله و ابزار اندیشه و تفکر انسان را انتخاب می‌کند. در فلسفه مادی و علمی، هدف با وسیله و ابزار تکامل، به تحقق می‌پیوندد و صورت جدیدی از تمدن خلق می‌شود. در دوران فئودالیته، اضافه تولید برای یک زندگی بهتر، یکی از اهداف بوده است و همین اضافه تولید تمدن و ساختار جامعه سرمایه‌داری را ممکن می‌سازد و بوجود می‌آورد. تمام عوامل ذکر شده از رابطه دیالکتیکی پیروی می‌کنند که ذکر مثال و مصداق همه آن‌ها، از حجم و حوصله این نوشته فراتر می‌رود.

زمانی که به روند انقلاب زن، زندگی، آزادی، کنونی بنگریم، می‌بینیم تمام اصولی که بر شمرده شد در رابطه بین هدف و وسیله، صدق می‌کند که تیتروار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:

۱- هدف، رسیدن به آزادی، براندازی نهادهای حکومتی، از میان برداشتن قانون اساسی فعلی و تنظیم قانون اساسی جدید
۲- ابزار رسیدن به هدف: انقلاب اجتماعی
۳- ظهور اقسام و انواع راه‌های انقلاب: صور مختلف ابزار که از طرف تشکیلات‌های انقلاب بر حسب شرایط تعیین خواهد شد.
۴- آلترناتیو: در نهایت مردم خواستار جایگزین کردن یک حکومت لائیک هستند.
۵- برنامه: تشکیلات و گروه‌های مردمی که در هنگام انقلاب پدیده آمده و می‌آیند برنامه رسیدن به این هدف را معلوم می‌کنند.
۶- کار جمعی: انقلاب در مرحله پبشرفته خود علاوه بر شرکت تمام مردم در این روند، می‌بایستی ائتلاف بین احزاب و گروه‌ها حاصل گردد.
۷- شناخت محیط: یک بررسی دقیق از وضیعت طبقاتی، اقتصادی، فرهنگی و… از داخل ایران همراه با تشخیص شرایط جهان کنونی
۸- انعطاف در روش کار: در واقع به معنای جلوگیری از پیدایش دیدگاه‌های یک جانبه است جلوگیری از دگماتیسم، جزم گرائی، مطلق نگری و سکتاریسم
۹- تقسیم کار: در بین نهاد‌های اجتماعی و افراد بایستی به فراخور حال هر کسی روشی را که بهتر می‌داند دنبال کند در حوزه کاری خود مانند کارگران، معلمان، محلات، دانشجویان، دانش آموزان و…
۱۰- تفکر: همراه با تمام کار‌های عملی، توجه به مبانی تئوریک و نظری برای تسهیل کار در رسیدن به هدف باید مورد توجه قرار گیرد.
۱۱-فعالیت جمعی و گروهی: این نوع فعالیت، چه در درون احزاب و گروه ها، چه در عرصه اجتماعی وچه در مبارزات مدنی مطالباتی، صنفی و…توصیه و تاکید می‌شود.

به موارد فوق یک عامل بسیار تعیین کننده را که معلم انقلاب لنین تعیین و گوشزد کرده باید توجه داشت: هیچ انقلابی بدون انقلابیون حرفه‌ای که کار و شغلشان بر پایه انقلاب است به نتیجه نهائی نخواهد رسید. فعالیت‌های داوطلبانه، آماتور، موردی و ناپیگیر، به هیچ وجه جای فعالین انقلابی حرفه‌ای را نمی‌گیرد. برای تربیت و ساختن انقلابی حرفه‌ای خوشبختانه رژیم‌های مستبد شاه و شیخ ناخواسته و ندانسته همکاری خوبی را داشته اند، زمانی که کارگران را اخراج و زندانی می‌کنند، زمانی که دانشجویان را از تحصیل محروم و در حبس نگه می‌دارند، زمانی که معلم‌ها و…عملا شرایط را برای پرورش یک انقلابی حرفه‌ای فراهم می‌سازند.

مجموعه عوامل فوق، همان است که به شرایط ذهنی انقلاب معروف می‌باشد.


ارسال نقد

نظر شما