محمود غزنویان
چهارمحال و بختیاری زمانی یکی از سرسبزترین و پرآب ترین نقاط مرکز ایران بود و اکنون در اثر مدیریت جهادی-نئولیبرالیِ جمهوری اسلامی، شوکدرمانی اقتصادی، توزیع و تخصیص ناعادلانه حق آبهها، تعطیلی صدها واحد تولیدی کوچک و بزرگ، روستاهای آن محتاج دریافت آب با تانکرهای آبرسانی هستند، باغات و مزارعش نفله میشوند، سونامی بیکاری را تجربه میکند و نیرویهای تولیدشْ بهعنوانِ دستفروش و کارگر ساختمانی روانهی اصفهان و تهران میشوند.
چهارمحال و بختیاری بالاترين سرانهی نرخ بیکاری را درمیان استانهای ایران در اختیار دارد؛ نرخی بیش از ۲۳درصد و همچنین یکی از بالاترین نرخهای تورم در تمام ایران؛
تورم ماهانه: ۳درصد
تورم نقطهای: ۳۷.۴درصد
تورم ۱۲ماهه: ۵۰.۳درصد
نابودی منابع زیستی در این استان عمدتا به نفع استان اصفهان صورت گرفته است تا با منطق سرمایهدارانهْ استانی کمتر محل توجه به نفع استانی با بورژوای قدرتمند و شبکهی سیاسی پرنفوذ قربانی شود.
شاخص فقر روستایی در این استان از شاخص فقر شهری بالاتر است و بدین معناست که بسیاری از روستائیان قادر به تامین مايحتاج اولیهی زندگی نیستند، کودکان از تحصیل محروم میشوند و دسترسی به امکانات بهداشتی دشوار است. در واقع روستاهای این استان به زاغه بدل میشوند و دولت عامدانه آنها را از ابتداییترین خدمات اجتماعی و درمانی محروم میکند؛ محروم کردن کسانی که از منظر تولید مازاد سرمایهْ فاقد ارزش هستند.
این عوامل در کنار خصوصیسازی روزافزون خدمات درمانی باعث میشود که روستائیان مسافتهای طولاني را طی کنند تا به معدود مراکز درمانی دولتی برسند و از بد روزگار بدن خود را در اختیار مجموعهای قرار دهند که خود از تبعاتِ سیاستهای انقباضی مصون نیست؛ جاییکه خدمات دولتی اعم از پرستار، متخصص و حتی لوازم اولیهی بهداشتی به شکلی بیرحمانه کوچک شده است.
اینجاست که سرزمینِ مردم سلب مالکیت شده، مازاد شده و فراموش شده میتواند به لابراتوار کثافت کاریهای نئولیبرالی تبدیل شود؛ در همین مورد اخیر انقباض امکانات درمانی تا مرحلهی استفاده از چند سرنگ برای چندصد مراجعهکننده و آلوده کردن عامدانه صدها انسان به ویروس اچ.آی.وی/ایدز.
آیا بعید میدانید که استفاده از سرنگهای آلوده تحت آزمایشی خاص بوده باشد برای بررسی نحوهی شیوع بیماری و بررسی اثرات «اقتصاد مقاومتی» بر تن تهیدستان؟ اطلاع نداریم ولی مطلقا بعید نمیدانیم.
ساز و برگ اقتصادی که در شکستن کمر طبقهی کارگر و خرده تولیدکنندگان روستایی از هیچ سبعیتی دریغ نکرده است، از تقلیل آنها به موش آزمایشگاهی چه باک خواهد داشت؟
جهت نمونه: چندسال پیش در اسرائیل برخی آزمایشهای پزشکی بر روی زنان کارگر نیجریایی انجام شد که در نهایت به سقط جنین و ناباروری آنان انجامید. به این زنان گفته شده بود بناست واکسنی به شما تزریق شود برای مقاومسازی بدن برابر برخی ویروسها که بعدتر مشخص شد این واکسنها در جهت کنترل جمعیت مهاجران آفریقایی تهیه و استفاده شدهاند.
آیا فراموش کردهایم توصیههای « کارآفرین-خیرین» تهران را برای عقیم کردن اجباریِ زنان مبتلا به اعتیاد، جهت جلوگیری از گسترش فساد؟
در سرمایهداری نئولیبرال حتی زلزله و سیل و سونامی نتیجهی منطقی مداخلهی انسانی هستند چه رسد به انباشت فلاکت و بیماری در یکسو و خدمات درمانی لاکچری در سوی دیگر.
گزارشهای متعددی وجود دارد که سیاستهای تعدیلی در مکزیک، کنیا، بنگلادش، پرو و… نرخ مرگ و میر تهیدستان را به شکل قابل توجهی افزایش داده و دولتها نیز آنها را در حومهی شهرها به حال خود رها کردهاند. این سیاستها در نهایت به بازتولید «انبوه خلقی» منجر شده است که اگر با آزمایشهای بشردوستانه نمیرند به مرور در انزوا تجزیه میشوند.
کل این فرایند زمانی به مقصود نهایی میرسد که به میانجیِ گزارههایی نظیر «امنیت ملی»، شاهد کمترین میزان همبستگی با انسانهایی فراموششده در لردگان نباشیم.
دقیقا در ادامهی منطقی همان بیرون بودگیِ طبقهی متوسط شهری کلانشهرها با جنبش دیماه ۹۶. جاییکه شهرهای گمنامی نظیر ایذه، فلاورجان، قهدریجان، تویسرکان و شادگان آماج گلولههای جنگی سپاهیان سرمایه و ارتجاع شدند «روشنفکران ایرانی» خواستار شدت عمل هرچه بیشتر نیروهای امنیتی برای قلع و قمع کردن شورشها بودند.
هماکنون نیز جمعیت سلب مالکیت شده و اخیرا آلوده شده به اچ.آی.وی، در خیابانهای لردگان شورش کرده است و هرآینه انتظار میرود بهعنوانِ عوامل امپریالیسم مورد هجوم گلوله و شبه تحلیل قرار گیرند؛ سرکوب نظامی، زندان، شکنجه و تمام. به قرنطینه خوش آمدید.
درج نوشته ها، مقالات و مصاحبهها، از کنشگران سیاسی، فکری، فلسفی صرفا جهت تعامل، شفافیت و برخورد چالشی با مباحث میباشد و لزوما بازتاب دهندهی دیدگاههای سایت ایران آزاد نیست.