سانسور، درد اهل قلم

ایران نقد

وجود سانسور مربوط به روابط غیردوستانه و عدمِ اعتماد میانِ حکومت و مردم است. در شرایطی که حکومت نمی‌خواهد مردم را به حساب بیاورد و در عینِ حال به مردم اعتماد ندارد و از آن گذشته می‌خواهد نظرات خود را به آنان تحمیل کند سانسور را برقرار می‌کند. هر چه این عدم اعتماد و این مناسبات استبدادی بیشتر باشد، سانسور نیز شدیدتر است. به هر حال وجود سانسور قویاً نشانه‌ی جدایی و دوگانگی میانِ مردم و حکومت است،حکومتی که از مردم می‌ترسد و به خود اطمینان ندارد و مطمئن است که موردِ حمایتِ مردم نیست به سانسور متوسل می‌شود. حکومتی که به مردم تکیه دارد، منافع آنها را مورد نظر قرار می‌دهد و از آنها بیمی ندارد، به سانسور نیازی ندارد.
سانسور علاوه بر استبداد رأی نشانه‌ی احساسِ ضعف عقیده از جانب اعمال‌کننده‌ی سانسور است اعم از اینکه این اعمال‌کننده‌ی سانسور دولت باشد یا گروه‌ها و محافل اجتماعی. اگر دولتی یا دستگاه اجتماعی معینی به استحکام عقیده‌ی خود اطمینان داشته باشد کمترین احتیاجی به سانسور ندارد. معمولاً این‌گونه محافل برای اعمال سانسور به ضعفِ عقیده‌ی مردم متوسل می‌شوند ولی چون مطلب را خوب بشکافید در حقیقت خودشان هستند که دچار ضعف عقیده هستند، زیرا این‌ها مردمی را که ضعف عقیده دارند به‌راحتی می‌توانند به دنبال خودشان بکشانند و بیمی از نیّات و تبلیغات سوء دشمنان خودشان نداشته باشند!
به هر حال وجود سانسور نشانه‌ی روابط حاکم و محکومی-و نه تفاهم- میانِ محافل قدرت و مردم است.
مسلم است که سانسور هنر و فرهنگ را به انحطاط و انحراف‌های گوناگون می‌کشاند اما علاوه بر عامل سانسور، هنر و فرهنگ منحط و منحرف در برخی جوامع زمینه‌ی اجتماعی دارند.می‌دانیم که در هر اجتماعی گروه‌ها و قشرهای گوناگون وجود دارند، بعضی از این گروه‌ها زوال‌یابنده میرنده‌اند و بعضی دیگر بالنده و سرشار از زندگی. گروه‌های اجتماعی‌ای که در حال احتضارند زیر پایشان خالی است و به این علت جز بیهوده‌گی و مرگ چیزی رویاروی خود نمی‌بینند و هنر و فرهنگ این گروه‌ها نیز انعکاسی از بیهودگی و پوچی احتضار و جان‌کندن آنهاست .
بنابراین تا هنگامی‌که گروه‌های بی‌هدف و میرنده در جامعه وجود دارد فرهنگ و هنر پوشش و بی‌هدف نیز وجود خواهد داشت. امّا نکته‌ای که باید به آن توجه داشت، این‌ست که سانسور؛ فرهنگ و هنرِ بالنده و مترقی را سرکوب می‌کند و به فرهنگ و هنر پوچ مجال جولان و میدان‌داری می‌دهد ‌و این امکان را در اختیار او می‌گذارد که خود را به‌عنوان فرهنگ و هنر مطلق جا بزند و عناصر اسنوب و یا سطحی نیز به آن گرایش پیدا کنند و برای آن تعبیر و توجیه بتراشند…


ارسال نقد

نظر شما