محمد رضا شجریان؛ از قاری قرآن تا «صدای خس و خاشاک»
محمدرضا شجریان، خواننده بزرگ و محبوب مردم ایران برای همیشه خاموش شد. به شهادت همه صاحب نظران موسیقی ایران ، او مهم ترین و جذاب ترین چهره موسیقی سنتی ایران در یک صد سال گذشته بود. اما بالاتر از این ، او هنرمندی بود که موسیقی را با دل ها و درد دل های مردم ایران گره زد و همین پیوند با مردم بود که خودِ او را نیز به اوج رساند و به قول خودش به “صدای این خس و خاشاک” تبدیل کرد. هنر بزرگ تر شجریان این بود که دریافته بود هنر فقط در دل مردم و همراه با درد ها ، خوشی ها و خواست ها و نیازهای آنان می تواند بشکفد و پربارتر گردد. با همین شناخت بود که او به عنوان شاخص ترین چهره موسیقی سنتی ایران ضرورت فراتر رفتن از ردیف خوانی را پیش کشید و با شجاعت اعلام کرد: «من معتقدم که ردیف یک هزارم از توانایی های موسیقی ما هم نیست … اگر بگوئیم که موسیقی ایران باید در چارچوب ردیف منحصر بماند، مثل این است که بگوئیم هیچ کس نباید شعر بگوید چون حافظ بهترینش را گفته است …اگر بخواهیم سنتهای دو هزار سال پیش را حفظ کنیم به آدمهای عقب افتاده ماقبل تاریخ تبدیل میشویم! ما نباید در سنتهای قاجار درجا بزنیم. چون جامعه هیچگاه درجا نمیزند…. موسیقی جامعهای که با سرعت زیاد پیش میرود، نمیتواند قاجاری باشد».

شجریان حق داشت که می گفت تاریخچه حرکت های مردم ایران در چند دهه گذشته را در کارهای او می توانیم ببینیم. در نظام تاریک اندیش آدمخواری که موسیقی صدای شیطان قلمداد می شود، او تلاش کرد موسیقی سنتی ایران را به کوچه و خیابان ها بکشاند، تصادفی نبود که در ده سال گذشته هرگز نتوانست در داخل ایران به طور علنی برنامه ای اجرا کند. اما درست به همین دلیل او همیشه با ما خواهد بود و طنین صدای زیبای اش همچنان ما را همراهی خواهد کرد.
نام و یادش گرامی باد!