خبر – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com صدای زحمت‌کشان، صدای بی‌صدایان برای ایرانی آزاد Tue, 07 Nov 2023 11:39:54 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=5.8.9 https://i1.wp.com/www.sedayekargar.com/wp-content/uploads/2019/07/cropped-1107927-498476-14.png?fit=32%2C32 خبر – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com 32 32 88122710 کشتار و پاکسازی قومی مردم غزه از سوی دولت آپارتاید اسرائیل باید متوقف شود! http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%d9%be%d8%a7%da%a9%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d9%82%d9%88%d9%85%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%ba%d8%b2%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d9%88%db%8c-%d8%af%d9%88%d9%84/ http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%d9%be%d8%a7%da%a9%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d9%82%d9%88%d9%85%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%ba%d8%b2%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d9%88%db%8c-%d8%af%d9%88%d9%84/#respond Tue, 07 Nov 2023 11:39:49 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7203 اول – در هفته ای که گذشت کشتار بیرحمانه مردم نوار غزه در فلسطین توسط دولت جنایت کار اسرائیل همچنان ادامه یافت. آمارها حاکی از آن است که تاکنون بیش از ده هزار فلسطینی جان باخته اند که نزدیک به چهار هزار نفر آنان کودکان هستند. دولت آمریکا و متحدانش در شرایطی که جهان شاهد یک نسل کشی بی سابقه در غزه است، همچنان به حمایت بی چون و چرا از حکومت دست راستی بنیامین نتانیاهو ادامه می دهند، برای کشتار بیشتر مردم بی دفاع فلسطین تسلیحات کشتارجمعی ارسال می کنند، آتش بس بشر دوستانه را وتو می کنند، تظاهرات جنبش های طرفدار صلح را غیر قانونی اعلام می کنند، از قطع آب، برق، غذا و دارو برای فلسطینی ها حمایت می کنند و همه این جنایت های جنگی را تحت عنوان “حق دفاع از خود دولت اسرائیل” توجیه می نمایند.

در چنین شرایط دشواری مردم فلسطین نه تنها توسط یک دولت اشغالگر به خاک و خون کشیده می شوند بلکه هم زمان توسط نیروهائی نمایندگی می شوند که یا تا بیخ و بن فاسد بوده و یا به مثابه یک جریان مرتجع اسلامی، خود بخشی از تراژدی حاکم بر این مردم هستند. درست همین تراژدی است که گاهی به بهانه ای برای فراموش کردن حقانیت مقاومت مردم فلسطین در برابر رژیم اشغالگر اسرائیل تبدیل می شود. ما همواره تاکید کرده ایم که این حقیقت که حماس یک جریان ارتجاعی است، این واقعیت که دولت خودگردان در ساحل غربی رود اردن یک دولت فاسد است و يا نقش جمهوری اسلامی که مدافع جریانات ارتجاعی مذهبی در منطقه است و ظاهرآ همه سیاست های ارتجاعی خود را به نام دفاع از مردم فلسطین به پیش می برد، ذره ای از حقانیت مقاومت و مبارزه میلیونها تن از اهالی فلسطین جهت بازگشت به سرزمین هایشان نمی کاهد، همچنان که تروریسم دولتی اسرائیل ذره ای از اهمیت این امر نمی کاهد که نه تنها یهودی ها، بلکه وجدان بشریت مترقی، جنایت های فاشیزم هیتلری علیه یهودی ها را نباید از ذهنیت تاریخی خود پاک سازد. دستگاه های جاسوسی و اطلاعاتی اسرائیل برای مقابله با سازمان آزادیبخش فلسطین که در دوره ای جریانی سکولار و با نفوذ در میان مردم فلسطین بود، بر ایجاد سازمان اسلامی حماس چشم پوشیدند و به شیوه های مختلف آنرا پشتیبانی و تقویت کردند تا از این طریق هم سازمان آزادیبخش فلسطین و نیروهای چپ و رادیکال فعال در جنبش فلسطین را تضعیف کنند و هم از پشتیبانی و همبستگی بین المللی در دفاع از مردم فلسطین مشروعیت زدایی کرده و آن را از بین ببرند. همان گونه که آمریکا و متحدانش در کنفرانس گوادلوپ در سال ۱۳۵۷ مقدمات قدرت گیری جریان اسلامی شیعه تحت رهبری خمینی را در ایران فراهم کردند تا مانع از یک انقلاب پیشرو برای برقراری دمکراسی در ایران شوند.

دولت هائی که به بهانه وجود جریان اسلامی حماس در نوار غزه چشمان خود را بر وحشیگری رژیم تا دندان مسلح و شوونیست اسرائیل می بندند، شریک این جنایت تاریخی علیه ملت فلسطین هستند. مردم آزاده و شریف فلسطینی و اسرائیلی هیچ گونه خصومت ریشه دار با همدیگر ندارند. دشمنی موجود در میان این مردم از سوی دست راستی های مرتجع و افراطی در هر دو سو دامن زده می شود. شهروندان فلسطین و اسرائیل تنها با قرار گرفتن در کنار مردم شریف و آزادیخواه منطقه می توانند از زیر سلطه دولت مذهبی و نیروهای ارتجاعی بیرون آمده و با بهره مندی از حق تعیین سرنوشت خود، در همزیستی مسالمت آمیز با همدیگر کار و زندگی کنند.

دوم – دولت رئیسی تصمیم گرفته است در نیمه دوم سال جاری حقوق نیروهای انتظامی، ارتش، پاسداران و ارگان های وابسته به آن ها را افزایش دهد. این در حالی است که وقتی که “شورای عالی کار” حداقل دستمزد کارگران را چهار مرتبه زیر خط فقر برای سال ۱۴۰۲ به تصویب رساند، فریبکارانه به کارگران وعده دادند که چنانچه در نیمه دوم سال حقوق کارمندان و نظامیان افزایش یابد به همان نسبت حداقل دستمزد کارگران را نیز افزایش دهند. اکنون كه تورم مطابق برآوردهای رسمی در مقایسه با تصویب حداقل دستمزد برای سال ۱۴۰۲ به بیش از ۵۰درصد افزایش یافته است، نه تنها بحثی از افزایش دستمزد کارگران در کارنیست، بلکه بنا به کلاهبرداری رایج در مورد ماه های نیمه دوم سال که ۳۰ روز هستند، کارفرمایان در این نیمه دوم سال عملا دستمزد کارگران را به میزان یک روز در ماه کاهش می دهند.

مسئله دستمزد در ایران نیزمانند هر جای دیگر در نظام سرمایه داری مضمون اساسی کشمکش بین دو طبقه اصلی جامعه، سرمایه داران و صاحبان صنایع و دولت به عنوان خریداران نیروی کار است. کارفرمایان و دولت نماینده آنها با تکیه بر وجود ارتش عظیم بیکاران می کوشند تا دستمزد کارگران را تا سرحد امکان پایین بیاورند و دفاع از هر چه سودآورتر شدن سرمایه های خود را حق بی چون و چرای خود می دانند. کارگران هم حق خود می دانند که در برابر عرضه نیروی کارشان دستمزدی را مطالبه کنند که با توجه به نرخ تورم واقعی در جامعه و ملزومات تأمین یک زندگی انسانی در قرن بیست و یکم بتوانند زندگی خود و خانواده شان را تأمین نمایند. رژیم جمهوری اسلامی با زور قانون و با تکیه بر نیروی سرکوب، این تعارض را به نفع سرمایه داران حل کرده است. زیرا بدون تشکل های مستقل کارگری، کارگران نمی توانند اراده طبقاتی خود در تعیین حداقل دستمزدها را به سرمایه داران و دولت حامی آن ها تحمیل کنند.

دستمزد متناسب با تأمین یک زندگی انسانی، یک مطالبه محوری طبقه کارگر ایران است. ضمانت تحقق این مطالبه در گرو مبارزه یک پارچه و متحدانه و سراسری است. این مبارزات متحدانه و سراسری کارگران است که طبقه سرمایه دار و رژیم جمهوری اسلامی را از تعرض به کار، زندگی و معیشت کارگران به عقب می راند و فضای مبارزه جویی علیه وضع موجود را در کل جامعه تقویت می کند.

سوم- روزیازدهم آبان(۲نوامبر)، روز «پایان دادن به مصونیت عاملان جرم و جنایت علیه روزنامه نگاران» نام گرفته است. نام‌گذاری این روز، اعلام همبستگی با خبرنگارانی است که برای بازنمایی حقیقت و ارائه اطلاعات درست می‌کوشند و صاحبان سرمایه و قدرت می‌خواهند به هر طریقی آنان را به سکوت وادار کنند. به طور میانگین، هر ۵ روز یک خبرنگار در جهان کشته می‌شود.

در سراسر جهان هزاران روزنامه نگار فقط به دلیل انجام وظیفه حرفه ای خود با مخاطرات، آزارها و تهدیدها و حتی مرگ مواجه‌اند. سازمان ملل متحد می‌گوید که جنایت علیه خبرنگاران و فعالان رسانه‌ای در سال گذشته نسبت به دو سال قبل دست‌کم ۴۲ درصد رشد داشته است. این در حالی است که میزان مواردی که در دادگاه بررسی قضایی شده و به شناسایی عاملان منجر گشته، از سال ۲۰۱۳ تا کنون تنها ۲ درصد پیشرفت را نشان می‌دهد. یونسکو می ‌گوید که در بهترین حالت تنها ۶ درصد جنایت‌ها علیه خبرنگاران در دادگاه تا مراحل نهایی و اقامه جرم علیه مجرمان پیگیری می‌شود.

مخاطرات، آزارها و تهدیدهای مذکوربه طور مستقیم بیشتر توسط دولت های سرمایه داری با حکومت های علنا مستبد نظیر جمهوری اسلامی، انجام میگیرد. ایران به زندان روزنامه نگاران شهرت یافته و خود رژیم اسلامیِ حاکم در میان ۱۸۰ کشور در رده ۱۷۸ قرار گرفته است.

بر اساس گزارش سازمان “گزارشگران بدون مرز” از زمان سرکارآمدن حکومت اسلامی در ایران تا سال ۱۳۹۸، دست‌کم ۸۶۰ روزنامه ‌نگار درایران روانه زندان شده اند. در جریان خیزش انقلابی ژینا موج دستگیری‌ها چندین برابر افزایش یافت. به‌طوری‌ که طبق گزارش “فدراسیون جهانی روزنامه‌نگاران” در فاصله یک ماه دست‌کم ۲۵ خبرنگار در ایران بازداشت شدند. نمونه تراژیک سرکوب روزنامه نگاران را می توان در دستگیری و محکوم کردن نیلوفر حامدی، خبرنگار روزنامه شرق، و الهه محمدی خبرنگار روزنامه هم‌میهن دید که مجموعا به ۲۵ سال زندان محکوم شده اند و ۱۵ سال آن قابل اجراست. این دو خبرنگار شجاع با گزارش کشته شدن ژینا امینی در بیمارستان کسری و همچنین گزارش خاکسپاری با شکوه وی در سقز، قتل حکومتی او را رسانه ای کرده و در شروع انقلاب ژینا نقش بازی کردند.

تراژیک ترین نمونه جنایت علیه روزنامه نگاران را در جنگ کنونی دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین و بویژه در غزه شاهدیم. “سازمان گزارشگران بدون مرز” اعلام کرده است که تاکنون۳۴ خبرنگار در جریان حمله اسرائیل به غزه کشته شده‌اند. نمونه دیگر، جولیان آسانژ بنیانگذار وبگاه “ویکی لیکس” است که به دلیل افشای جنایت های جنگی آمریکا در حمله به عراق، سال ها در حصر به سر می برد. نمونه های بسیاری از این قبیل را در نظام نابرابر، جنگ طلب و فاسد سرمایه داری حاکم بر جهان می توان یافت. در چنین شرایطی نمی توان از نهاد های بین المللی موجود که بر مبنای نظام جهانی حاکم ساختاربندی شده اند انتظار بهبود داشت برای آن که جانیان را به پای میزعدالت بکشانند. این بهبود و حسابررسی فقط با مبارزه علیه ریشه های مصیبت مورد اشاره و حاکم شدن نظامی در جهان عملی خواهد شد که بنیادهای آن بر انحصار، سود و سرمایه پی ریزی نشده باشد.

چهارم- جمهوری اسلامی پس از مدت ها مخفی نگهداشتن جان باختن آرمیتا گراوند، بالاخره در ششم آبان(۲۸اکتبر) خبر مرگ او را از طریق خبرگزاری دولتی ایرنا منتشر ساخت. آرمیتا ۱۷ ساله، روز۹ مهر، توسط یک حجاب بان در ایستگاه متروی شهدا در تهران به شدت هل داده شد، در نتیجه فشار دو دست زن حجاب بان تعادل خود را از دست داد، سرش به میله آهنی واگن اصابت کرد و نقش بر زمین شد.

شهرداری در روز دهم مهر از ترس واکنش مردم تمام حجاب بانان را از متروها جمع کرد. پخش اطلاعات نادرست و تناقض گوئی، به مقامات و رسانه های دولتی سپرده شد. ماموران سرکوبگراطلاعات رژیم، آرمیتا را به بیمارستان فجر نیروی هوائی برده و محوطه بیمارستان را توسط لباس شخصی ها محاصره کردند تا هیچ اطلاعاتی به بیرون درز نکند. آنها حتی اجازه ندادند شهین احمدی، مادر آرمیتا به دیدار آرمیتای به کُما رفته برود و وقتی با اعتراض او مواجه شدند، دستگیرش کردند. ماموران روز دهم مهر خبرنگار روزنامه دولتی شرق را هم دستگیر کردند که قصد تهیه خبر از حادثه را داشت. علیرغم این ها، خبرنگاران مردمی بلافاصله خبر را در شبکه های اجتماعی وسیعا منتشر نمودند. آنها دروغ های رژیم مبنی بر ضعف آرمیتا و بیهوشی ناشی از آنرا بر ملا کردند.

سران جمهوری اسلامی که برای مدتها اجازه پخش خبر جان باختن آرمیتا گراوند را نداده بودند در روز تشدید حملات جنایتکارانه ارتش ضد بشری اسرائیل علیه مردم غزه، این اجازه را صادر کردند. آن ها امیدوار بودند که از پی مجموعه این اقدامات فریبکارانه و درز قطره چکانی اطلاعات، انقلاب “زن، زندگی، آزادی” بار دیگر زبانه نکشد. اما به محض پخش خبر جان باختن آرمیتا نام او به ترند نخست شبکه های اجتماعی تبدیل شد. بسیاری از شخصیت های سرشناس در خارج و انسان های شجاع و موثر در داخل کشور علیه روایت های جعلی رژیم و در همدردی با بهمن گراوند و شهین احمدی، والدین آرمیتا، سخن گفتند. علیرغم تهدید وبازداشت ده ها نفر، مردم بسیاری در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند و علیه حکومت فاسد و جنایتکار اسلامی شعار دادند. این واقعیت ها نشان می دهد که خیزش انقلابی ژینا، مطالبات رادیکال و پیشرو آن و نفرت مردم از حکومت اسلامی همچنان زنده است و ادامه دارد.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران

دوشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۰۶ نوامبر ۲۰۲۳

نسخه مناسب چاپ بازگشت به صفحه اول

google Googlebalatarin Balatarintwitter Twitterfacebook Facebook 
delicious Deliciousdonbaleh Donbalehmyspace Myspace yahoo Yahoo 


نظر شما؟
نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:

codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%d9%be%d8%a7%da%a9%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d9%82%d9%88%d9%85%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%ba%d8%b2%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d9%88%db%8c-%d8%af%d9%88%d9%84/feed/ 0 7203
قتل داریوش مهرجویی و همسرش، به دست آدم کشان حکومتی http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%b4-%d9%85%d9%87%d8%b1%d8%ac%d9%88%db%8c%db%8c-%d9%88-%d9%87%d9%85%d8%b3%d8%b1%d8%b4%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d8%af%d9%85-%da%a9/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%b4-%d9%85%d9%87%d8%b1%d8%ac%d9%88%db%8c%db%8c-%d9%88-%d9%87%d9%85%d8%b3%d8%b1%d8%b4%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d8%af%d9%85-%da%a9/#respond Mon, 16 Oct 2023 09:18:08 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7182 پیام جانیان حکومتی روشن است!

در شامگاه شنبه شب ۲۲ مهر ۱۴۰۲ برابر با ۱۴ اکتبر ۲۰۲۳ ، داریوش مهرجوئی و همسرش وحیده محمدی‌فر در ویلای شان در کرج به شکل بسیار وحشیانه ای به قتل رسیدند. قاتلان حرفه ای سازمان های امنیت رژیم جمهوری اسلامی به مدت یک ساعت و چهل دقیقه، این کارگردان صاحب نام موج نو سینمای ایران و همسرش را شکنجه کرده و دست و پایشان را شکستند و سرشان را بریدند تا به قول هوشنگ گلشیری پیام شان واضح به دیگر هنرمندان برسد که: «خفه می‌کنیم! سر می‌بریم!». قتل این دو هنرمند، دقیقا به همان شیوه ای به اجرا درآمده که در جریان قتل های زنجیره ای، داریوش فروهر و پروانه اسکندری کاردآجین شدند. خبرگزاری “صدا و سیما” هم خبر سربریدن را خیلی زود مخابره کرد تا پیام روشن تر دریافت شود. دستگاه های امنیتی برای فریب افکار عمومی و با استفاده از فضا و موج افغان ستیزی نژادپرستانه، یک یادداشت اینستاگرامی وحیده محمدی فر متعلق به ۸ بهمن ۱۴۰۱ را با تاریخ شب قبل از جنایت بازنشر کردند تا این جنایت هولناک را به دزدی چند افغانستانی مهاجر نسبت دهند. روشن است که کسانی که برای دزدیدن اموال می روند نه قصد کشتن دارند و نه حتی زمانی صد دقیقه ای را در محل باقی می مانند. از این رو چنین سناریوی رذیلانه ای نیز نمی تواند این جنایت حکومتی را پرده پوشی کند.

قتل فجیع داریوش مهرجوئی و همسرش، ادامه منطقی سیاستی است که حکومت اسلامی از یک سال پیش تاکنون در قبال همراهی هنرمندان صاحب نام با خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در پیش گرفته است؛ ممنوع الکار کردن، احضارهای مستمر، زندانی کردن و سپس آزاد کردن با وثیقه های سنگین، تهدید به ضبط اموال، درج جریمه های سنگین در لایحه حجاب، جلوگیری از پخش تولیدات هنری. با این شیوه های سرکوب حتی با زندانی کردن توماج صالحی، سامان یاسین، مهدی یراحی نیز ره به جائی نبرده است. از این رو سازمان های امنیتی حکومت اسلامی، آخرین حربه جنایتکارانه شان را به کار گرفته اند؛ قتل فجیع صاحب نام ترین هنرمند و کارگران ایرانی که شهرتی جهانی دارد برای ایجاد بالاترین رعب و وحشت در میان هنرمندان و نام آوران عرصه فرهنگ و هنر. زمان جنایت هم بسیار دقیق انتخاب شده است. درست در طوفان خبری پیرامون کشتار غیرنظامیان توسط حماس و قتل عام مردم غیرنظامی فلسطینی در غزه توسط ارتش اسرائیل و بر بستر موج افغان ستیزی نژادپرستانه ای که توسط باندهای مافیائی حکومت و شوونیست های “آریائی” به راه افتاده است.

حاکمیت اسلامی از آن رو دست به چنین جنایاتی می زند تا جلو پیشروی جنبش انقلابی مردم را سد کند و موج یاس، سرگردانی و درماندگی را بر جامعه حاکم گرداند. قتل هنرمندان نام دار و به کما فرستادن دختر جوانی همچون آرمیتا گراوند درست با این هدف انجام می گیرد. ترسِ مرگ، حاکمیت اسلامی را به جنون کشانده است. به قول هانا آرنت، فیلسوف و تاریخ‌نگار آلمانی- آمریکایی: « حکومت ها در دو برهه، به صورت مفرط به خشونت متوسل می شوند؛ یک بار در بدو استقرار و بار دیگر در زمان نابودی و اضمحلال». از این رو قتل فجیع و جنایتکارانه داریوش مهرجوئی و همسرش را باید صدای ناقوس سقوط حاکمیت اسلامی دانست.

ما این جنایت هولناک و قتل عمد و آشکار حکومتی را به شدت محکوم می کنیم. ما خود را در غم بیکران خانواده بزرگ و پر افتخار هنر و سینمای ایران شریک می دانیم. روشن است خشم و نفرت ناشی از این جنایت و غم بزرگ از دست دادن هنرمندی نامدار در عرصه سینما و هنر ایران را باید به اراده ای خلل ناپذیر برای سازماندهی هر چه گسترده تر مردم برای مبارزه ای توده ای، مدنی تبدیل کرد. مبارزه تاثیرگذار با استبداد بیرحم دینی که زبان خشونت و زور عریان در پیش گرفته است، تنها از راه بسیج هر چه گسترده تر و هر چه توده ای تر و هر چه همبسته تر مردم به میدان مبارزه امکان پذیر است. بسیج همبستگی افکار عمومی جهان و به ویژه دنیای مترقی هنر و سینما در جهان، یکی از وظایف عاجل همه آنهائی است که امکانات تاثیرگذاری در کشورهای گوناگون در اختیار دارند. نباید گذاشت حاکمیت اسلامی از زیر بار مسئولیت این جنایت ضدبشری شانه خالی کند.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%b4-%d9%85%d9%87%d8%b1%d8%ac%d9%88%db%8c%db%8c-%d9%88-%d9%87%d9%85%d8%b3%d8%b1%d8%b4%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d8%af%d9%85-%da%a9/feed/ 0 7182
در دفاع از موجودیت ملت فلسطین و زندگی مسالمت آمیز مردمان اسرائیل و فلسطین؛ علیه بنیادگرائی مذهبی http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%af%d8%b1-%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d8%a7%d8%b2-%d9%85%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af%db%8c%d8%aa-%d9%85%d9%84%d8%aa-%d9%81%d9%84%d8%b3%d8%b7%db%8c%d9%86-%d9%88-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d9%85%d8%b3/ http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%af%d8%b1-%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d8%a7%d8%b2-%d9%85%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af%db%8c%d8%aa-%d9%85%d9%84%d8%aa-%d9%81%d9%84%d8%b3%d8%b7%db%8c%d9%86-%d9%88-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d9%85%d8%b3/#respond Tue, 10 Oct 2023 11:59:08 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7174 ارزیابی مشترک حزب کمونیست ایران و سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

اول ـ نیروهای حماس و بخش نظامی آن در پنجاهمین سالگرد “یوم کیپور” با حملات غافلگیرانه ای از دیوارهای حفاظت شده مرزی عبور کرده،  وارد چندین شهرک یهودی نشین شده و تعدادی از نیروهای ارتش و مردم شهرک نشین را به اسارت خود درآوردند. به دنبال این حمله غافلگیرانه، اسرائیل بمباران ویرانگری علیه غزه را آغاز کرده است، برق کل غزه را قطع کرده و ارسال کالا و دارو به آن را متوقف ساخته و محاصره جنایتکارانه ای علیه “گتوی غزه”، باریکه ای ۴۲ کیلومتر مربعی با نزدیک به ۲.۳ میلیون نفر اعمال کرده است. بنابراین مقاومت و شورش مردم غزه طبیعی ترین عکس العملی است که بیش از دومیلیون  محبوس “بزرگترین زندان جهان” علیه زندان بانان خود انجام می دهند.  ظلم و ستمی که بر مردم فلسطین اعمال می شود، تاریخچه ای هفتاد ساله دارد. جنگ، درگیری و کشتار انسان های بیگناه از هر دو طرف، از نتایج سیاست های دولت نژادپرست اسرائیل است. امروز با تسلط بینادگرایان یهودی و راست ترین احزاب و سیاستمداران  نژادپرست صهیونیست بردولت اسرائیل، این سیاست با شدت بیشتری به پیش برده می شود. حکومت راست افراطی اسرائیل برای تثیبت خود خواهان تغییرات اساسی در ساختار سیاسی کنونی از طریق از بین بردن استقلال قوه قضائیه و وابسته کردن آن به  دولت از طریق اکثریت ضعیف خود در پارلمان اسرائیل می باشد. این تلاش دولت راست گرا با بی سابقه ترین  اعتراضات گسترده مردمی از زمان تاسیس دولت اسرائیل روبرو شده است. در چنین فضائی سیاست های نژادپرستانه، زورگویانه و اشغالگرایانه دولت اسرائیل عامل اصلی بی ثباتی و جنگ و خونریزی در این سرزمین است. دولت اسرائیل به قطع نامه های شورای امنیت سازمان ملل بی اعتنایی می کند، به توافقات “صلح اسلو” پایبند نیست؛ با شهرک سازی های غیرقانونی و اسکان بینادگرایان یهودی در آنها، سیاست اشغال سرزمین های فلسطینی را به پیش می برد، فلسطینیان ساکن اسرائیل را شهروندان درجه دوم تلقی می کند و برای مردم فلسطین حق زندگی آرام قائل نیست.

دوم ـ دولت نژادپرست و بنیادگرای یهودی اسرائیل با سوءاستفاده حداکثری از سیاست های ارتجاعی و یهودی ستیزانه حکومت اسلامی با طرح شعار “نابودی اسرائیل” از سوی دستگاه ولایت، و سیاست های ارتجاعی گروه های بنیادگرای اسلامی در غزه، هر نوع مبارزه و تلاش مردم فلسطین در غزه و ساحل غربی و بیت المقدس را اقداماتی تروریستی و به فرمان جمهوری اسلامی اعلام کرده و با شدت تمام علیه مردم فلسطین وارد عمل می شود. دستگیری های گسترده، ترور جوانان فلسطینی، شرایط بسیار سخت اعمال شده بر زندانیان سیاسی فلسطینی، جلوگیری از حق کار مردم فلسطین، کنترل بر سفر آنها، اشغال خانه و کاشانه شان، از سیاست های مستمر و همیشگی دولت اسرائیل بوده است. برای بنیادگرایان و نیروهای راست و افراطی اسرائیل؛ سیاست های حکومت اسلامی و به ویژه سیاست های شخص علی خامنه ای یک “معدن طلا” است. دولت اسرائیل با برجسته کردن خطر حکومت اسلامی، علیرغم سیاست های اشغالگرانه و بی اعتنائی به قطع نامه های بین المللی، دست آشتی و دوستی به سوی  دولت های عربی و یا همسایگان ایران دراز کرده و خود را به دروغ  پرچمدار صلح، دوستی و همزیستی مسالمت آمیز با همسایگان جا می زند.

سوم ـ روشن است که جریانات و سازمان های بنیادگرای فلسطینی با انگیزه های بنیادگرایانه و با شعار نابودی اسرائیل، به جای تلاش برای بسیج مردم در راستای تشدید فشار سیاسی بر اسرائیل، دولت های عربی و مسلمان و کشورهای جهان، دست به اقدامات نظامی گاه علیه غیرنظامیان می زنند. این اقدامات نظامی آنها به آرمان فلسطین کمک نخواهند کرد. آن ها، آن روی سکه بنیادگرائی یهودی هستند و به تقویت یهودیان بنیادگرا کمک می کنند. بازی این جریانات با آرمان فلسطین و در راستای اهداف ایدئولوژیک خود با همسوئی هایشان با سیاست های منطقه ای کشورهای پشتیبان، می تواند بهانه های لازم را در اختیار اسرائیل قرار دهد تا در راستای حذف مسئله فلسطین، کتمان حق حیات یک ملت و اشغال تمامی سرزمین های آنها در جلو چشمان بی تفاوت جهان اقدام نماید. توجه داشته باشیم، سازمانی همچون حماس، با کمک آشکار اسرائیل برای تضعیف سازمان آزادیبخش فلسطین شکل گرفته و پرورش یافته است. همان طور که گروهای مجاهدین افغان و طالبان توسط آمریکا شکل گرفتند، تجهیز و تقویت شدند. روشن است، تضعیف گروه ها و جریانات مترقی و چپ در میان فلسطینیان و غلبۀ گروه های بنیادگرای اسلامی، باعث تضعیف مبارزات مدنی مردم فلسطین و کاهش حمایت گروه ها و جریانات مترقی اسرائیل از مبارزه مردم فلسطین شده است.

چهارم ـ  دستگاه ولایت فقیه به عنوان سکاندار اصلی قدرت در حکومت اسلامی، از شکست امنیتی و اطلاعاتی دولت اسرائیل بهره برداری وسیعی برای بسیج روانی نیروهای خود انجام می دهد. زیرا در یک سال گذشته با پیشروی خیزش انقلابی ژینا، موج ریزش در میان این نیروها به صورت روزافزونی در حال گسترش است. در چنین شرایطی، همسوئی سلطنت طلبان، مجاهدین و طیف های رنگارنگ رژیم چنجی با دولت  اسرائیل و چشم بستن بر جنایات رژیم آپارتاید و بنیادگرایان یهودی و تکرار طوطی وار تبلیغات زهرآگین رسانه های امپریالیستی علیه مبارزات مردم فلسطین و تروریست خواندن یک ملت،  به قدرت زهرآگین تبلیغاتی رژیم اسلامی علیه انقلاب مردم ایران خوراک می رساند و اتهامات رهبر رژیم و نهادهای امنیتی اش در متهم کردن نیروهای مردمی به وابستگی به قدرت های خارجی را در چشمان هواداران نگران و متزلزل ولایت فقیه، قابل پذیرش می سازد.

پنجم ـ اکنون فلسطین به عنوان آخرین مستعمره جهان با پرجمعیت ترین تعداد آوارگان زیر نگاه بی توجه رسانه های جهان غرب، در بدترین شرایط زندگی می کند. خبرگزاری فلسطینی صفا، دستگاه مرکزی آمارگیری فلسطین در گزارشی به مناسبت روز جهانی آوارگان اعلام کرد: بیش از ۶.۴ میلیون فلسطینی آواره هستند و در اردوگاه‌ها زندگی می‌کنند. ۲۸.۴ درصد از آوارگان فلسطینی در ۵۸ اردوگاه رسمی آژانس امداد و کار آوارگان فلسطینی”آنروا” زندگی می‌کنند. ۱۰ اردوگاه در اردن، ۹ اردوگاه در سوریه، ۱۲ اردوگاه  در لبنان، ۱۹ اردوگاه در کرانه باختری و ۸ اردوگاه در غزه قرار دارد. بی اعتنایی به وضعیت آوارگان و اشغال مدام سرزمین های فلسطینی تحت عنوان شهرک سازی، باعث شده یک ملت از حق حیات خود محروم شود. در چنین شرایطی شکست خفت بار دولت بنیادگرای اسرائیل و به قول بنیامین نتانیاهو “دولت یهود”، و غافگیری حیرت آورشان، خشم آنها را به شدت برافروخته است. دولت اسرائیل برای جبران این شکست خفت بار و با بهانه قرار دادن اقدامات شبه نظامیان حماس ، ویرانی کامل غزه را در دستور کار خود قرار داده است و آن را نیز علنا بیان می کند. وزیر جنگ اسرائیل در سومین روز  حملات می گوید:« دستور دادیم محاصره کامل علیه منطقه غزه اعمال شود؛ نه برق، نه غذا، نه سوخت». نهانبمباران بسیار وحشیانه باریکه غزه که تنها در دو روز بیش هزار تن بمب بر سر ساکنان آن ریخته شده ، بیانگر یک توحش نفرت انگیز در جلو چشمان بی اعتنای جهانیان است. به این توحش غیرقابل تصور و به شرایط غیرانسانی تحمیل شده بر مردم فلسطین در “گتوی غزه” باید اعتراض کرد.

ششم ـ  واقعیت این است که با وجود وزن بالای بنیادگرایان یهودی و اسلامی در میان مردم اسرائیل و فلسطین، پروسه مبارزه برای همزیستی مسالمت آمیز این مردمان با دشواری های جدی روبرو خواهد بود. اکنون که طرح دو ملت، دو دولت به شکل آشکاری شکست خورده است، بهترین راه حل برای فائق آمدن بر این مشکل هفتاد ساله؛ با جنگ های بیشمار، آوارگی یک ملت، زندگی در شرایط جنگی و خونریزی های فراوان، تلاش برای راه حل یک کشور ، دو ملت است. می توان و باید برای الگویی مبارزه کرد که همه مردمان اسرائیل و فلسطین به عنوان شهروندان برابر حقوق در یک کشور زندگی کنند. چنین کشوری می تواند از هر شکل از ساختاری برخوردار باشد که توسط تمامی مردمان این سرزمین تاریخی بی توجه به مذهب ، قومیت و ملیت برگزیده شود. برای رسیدن به چنین شرایطی می بایست تمامی نیروهای مترقی، دمکرات، انساندوست در اسرائیل و در فلسطین مبارزات مدنی خود را تشدید کرده و نیروهای ارتجاعی، بنیادگرا و نژادپرست را به عقب برانند. روشن است مبارزات مردم کشورهای منطقه برای آزادی، برابری و دمکراسی می تواند در تقویت این نیروها در این سرزمین نیز نقش بسیار پررنگی ایفا نماید. پیروزی مردم ایران در انقلاب شکوهمند «زن، زندگی، آزادی» با شعارهای مترقی و خواست های انسانی اش، می تواند تاثیرات گسترده ای بر مبارزات مدنی مردم فلسطین و زحمتکشان اسرائیل داشته باشد.

هفتم –  ما مردم ایران، کارگران و زحمتکشان و همه نیروهایی چپ و دموکرات و ترقی خواه را فرا می خوانیم که از حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین برای رهائی از دهه های متمادی استعمار حمایت کنند. این که حماس این دوره از درگیری ها را آغاز کرد، این که جمهوری اسلامی ریاکارانه سنگ دفاع از حقوق مردم فلسطین را به سینه می زند و از حماس پشتیبانی میکند، هیچکدام  ذره‌ای از حقانیت مقاومت مردم فلسطین در مقابل دولت جنایتکار، مذهبی و نژاد پرست اسرائیل را کم نمی کند.بمباران بیرحمانه و ویرانگر دولت اسرائیل علیه غزه  که تلفات عظیمی از غیرنظامیان و ساکنان عادی غزه از جمله کودکان را به همراه داشته و همچنان  بر شدت آن افرایش می باید، باید فوراً متوقف شود.

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%af%d8%b1-%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d8%a7%d8%b2-%d9%85%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af%db%8c%d8%aa-%d9%85%d9%84%d8%aa-%d9%81%d9%84%d8%b3%d8%b7%db%8c%d9%86-%d9%88-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d9%85%d8%b3/feed/ 0 7174
آرمیتا، هم «دختر مردم ایران» است! http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b1%d9%85%db%8c%d8%aa%d8%a7%d8%8c-%d9%87%d9%85-%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b1%d9%85%db%8c%d8%aa%d8%a7%d8%8c-%d9%87%d9%85-%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/#respond Mon, 09 Oct 2023 08:02:17 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7169 آرمیتا گراوند ، دختر نوجوان ۱۶ ساله، دانش‌آموز کلاس یازدهم مدرسه «عروة‌الوثقی» روبروی مهدیه تهران،. از دهم مهرماه ۱۴۰۲ در یکی از تخت‌های بیمارستان فجر نیروی هوایی به حالت کما خوابیده است. این دختر نوجوان، پس از ضربات “حجاب بان” ها در مترو در دهم مهرماه نقش بر زمین شد ودر حالت بیهوشی به بیمارستان منتقل و از آن روز در کما به سر می برد.

نهادهای امنیتی علت به کما رفتن آرمیتا را «‌اُفت فشار» اعلام کرده‌اند. سناریویی تکراری که بارها از سوی این نهادها تکرار می‌شود. حاکمیت بدون انتشار فیلم های درون واگن مترو تصاویری از بیرون مترو را منتشر کرده و در روز ۱۱ مهر ۱۴۰۲، خبرگزاری ایرنا تصاویری را از گفتگو با والدین این دختر نوجوان منتشر کرده است. اقدامات امنیتی حاکمیت به همین جا ختم نمی شود. انتقال این دختر نوجوان به بیمارستان نظامی، محاصره این بیمارستان توسط لباس شخصی های امنیتی و لغو تمامی ملاقات ها، دستگیری بستگان و دوستان دانش آموز او، ضبط تلفن های همراه برای جلوگیری از انتشار عکس ها و فیلم های لحظه وقوع جنایت، دستگیری و بازجوئی از مریم لطفی، خبرنگار شرق، که روز دوشنبه ۱۰ مهر پس از انتشار اخبار مبتنی بر ابهام در وضعیت آرمیتا گراوند به بیمارستان فجر رفته بود تا گزارش تهیه کند، .. همه وهمه بیانگر تلاش حکومت برای سرپوش گذاشتن بر یک جنایت جدید است. جنایتی که پیش از آن مهسا (ژینا) امنیی قربانی آن شده بود.
گماردن “حجاب بانان” در متروها و یا “حراست ها” در دانشگاه ها برای کنترل پوشش دختران جوان کشور، جزئی از جنگ تمام عیاری است که حاکمیت در پی پیروزی آزاد پوشی بر متن جنبش «زن، زندگی، آزادی» در پیش گرفته است. این اقدامات داعشی، بندهائی از لایحه حجاب است که در کمیسیون مجلس شورای اسلامی بررسی شده و تلاش دارد با وضع جریمه های سنگین، ضبط اتوموبیل و اموال، پرونده سازی و زندان، مانع از تثبیت آزادپوشی پس از خیزش انقلابی ژینا شود. این سیاست داعشی جمهوری اسلامی با مقاومت گسترده زنان و دختران جوان کشور روبرو شده است. همین امر سبب شده که شاهد سیاست انتقام جویانه و برخورد بشدت خشن و رذیلانه در متروها، در مدارس و دانشگاه ها باشیم. در خبری که روز پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ منتشر شد، یک دختر دانشجو نیز در نتیجه برخورد نیروهای “حراست” به بهانه پوشش او روانه بیمارستان شد. روابط عمومی دانشگاه تهران به انتشار خبر «بی‌هوش شدن» یک دانشجوی دختر به‌واسطه برخورد ماموران انتظامات پردیس کشاورزی دانشگاه تهران بخاطر داشتن حجاب اختیاری واکنش‌ نشان داد و آن را بخاطر «استرس» ناشی از تذکر انتظامات دانست.

چهار روز پس از به کما رفتن آرمیتا گراوند، مردم ایران و ایرانیان مقیم خارج کشور، نگران جان او هستند. همه آرزو دارند آرمیتا سلامت خود را باز یابد وبه آغوش خانواده و جامعه بازگردد. اما این روزهای بیم وامید، نفس ها را در سینه حبس کرده است. این همدردی مردم و خشم و نفرتشان علیه حاکمیت دینی ستودنی است. اما از کنار این جنایت نمی‌‌توان و نباید به سادگی گذشت. مردم حق دارند تمام حقیقت را بدانند. مردم حق دارند آمران و عاملان این جنایت را بشناسند. مردم حق دارند علیه سیاست داعشی کنترل پوشش دست به اعتراض مدنی بزنند. اکنون همه شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی به سرنوشت آرمیتا می پردازند. می توان این همبستگی ستایش برانگیز را به اعتراضی مدنی و توده ای تبدیل کرد. دانش اموزان مدرسه آرمیتا و دیگر مدارس می توانند در همدردی با او و خانواده اش دست به اعتراض مدنی بزنند. جمعیت کثیر خانواده های دانش آموزان سراسر کشور می توانند دست به اعتراض بزنند. شاید فردا فرزند آنها “آرمتیا”ی دیگری باشد. معلمان سراسر کشور می توانند به این جنایت ها در حق دانش آموزان شان اعتراض کنند. چنین اعتراضاتی می تواند تحولات جامعه را به سمتی به پیش برد که «حجاب بانی» برچیده شود، ” حراست ها ” جمع آوری شوند، آزادی پوشش حق مسلم مردم تلقی گردد، گردش اخبار و اطلاعات بدون سانسور جریان یابد، آزادی های بی حصر و استثنا تضمین شود و مردم به بساط حاکمیت تاریک اندیشان قرون وسطائی پایان دهند و ارگان های قدرت خود را سازمان دهند و دولتی برخاسته از مردم و پاسخگو به مردم بر سرکار بیاورند.

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b1%d9%85%db%8c%d8%aa%d8%a7%d8%8c-%d9%87%d9%85-%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/feed/ 0 7169
نبرد فرسایشی برای حفظ و گسترش دست آوردهای انقلاب ژینا http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d8%a8%d8%b1%d8%af-%d9%81%d8%b1%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%b4%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d9%81%d8%b8-%d9%88-%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b4-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af%d9%87/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d8%a8%d8%b1%d8%af-%d9%81%d8%b1%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%b4%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d9%81%d8%b8-%d9%88-%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b4-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af%d9%87/#respond Wed, 02 Aug 2023 12:42:56 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7134 اعلامیه مشترک حزب کمونیست ایران – هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

تدوام انقلاب « زن، زندگی، آزادی» خواب سران رژیم اسلامی را آشفته کرده است. سران این رژیم که توان انجام هیچ اصلاحاتی برای کاستن از فقر، بیکاری، بی مسکنی و عدم رضایت گسترده  مردم از فقدان حقوق دموکراتیک و آزادی را ندارند، در این روزهای منتهی به سالگرد انقلاب ژینا، بر شدت اقدامات سرکوبگرانه و هماهنگ شده خود افزوده اند:

 اولتیماتوم برای برگرداندن حجاب بر سر زنان و تحمیل این سمبل بی حقوقی بە زنان و از این طریق تحمیل بی حقوقی  بر کل جامعە با مقاومت گسترده ای روبرو شدە است. سرازیرشدن دوباره مزدوران گشت ارشاد به خیابان ها، نصب دوربین های هوشمند  در مکان های کسب و کار، تشکیل پرونده‌های قضایی برای بازیگران زنی که بدون حجاب اجباری در محافل عمومی ظاهرشده‌اند، ارسال نامه های تهدیدآمیز سازمان سینمایی کشوربه تهیه‌کنندگان سینمای ایران برای همکاری نکردن با هنرمندانی که به‌ دلیل عدم رعایت حجاب اجباری به “هنجارشکنی” متهم شده‌اند، نمونه‌هایی از این اقدامات هماهنگ است.

با این وجود؛  خیابان ها، وسایل نقلیه عمومی، فروشگاه ها، پاساژها، و ….هم چنان شاهد حضور پرتعداد زنان بی حجابی است کە دیگر این بی حقوقی را برنمی تابند. زنان آزاده در برابر تذکرات و مزاحمت های “ماموران” مقاومت می کنند و با پشتیبانی و  دخالت رهگذران کە از این تحمیل بی حقوقی بیزارند، مواجه می شوند. این یک نبرد فرسایشی واقعی است. در این نبرد، ارتجاع و انقلاب در شرایطی در برابر همدیگر صف آرائی کرده اند که ارتجاع اسلامی تقریبا با تمام توان خود به میدان آمده است، اما در جبهه انقلاب نیروی لایزالی وجود دارد که هنوز، همه ظرفیت و توان  آن به کارنیفتاده است. هنوز به قدر کافی هماهنگی لازم میان مبارزات آزادیخواهانه زنان و جوانان با مبارزات مطالباتی و طبقاتی زحمتکشان که مهمترین عامل قدرت جنبش مردمی است و می تواند بخش اعظم ظرفیت های این جنبش قدرتمند را به میدان آورد، صورت نگرفته است.  اما علیرغم آن، کارنامه مبارزات اجتماعی و سیاسی در ایرانِ تحت حاکمیت رژیم اسلامی نشان می دهد، که جمهوری اسلامی نمی تواند پیروز این نبرد باشد. جمهوری اسلامی علیرغم به کاربردن خشونت بارترین روش ها؛ زندان، شکنجه و اعدام، در تحمیل شیوه زندگی مورد نظر خود به اکثریت مردم ایران شکست خورده و به احتمال زیاد این بار نتواند از زیر بار شکست در تحمیل حجاب اجباری کمر راست کند.

ورزش زنان حرام بود. زنان برای سال های طولانی حق ورود به ورزشگاه ها را نداشتند. دوچرخه سواری زنان از گناهان و جرائم کبیره بود. داشتن دستگاه پخش ویدئو جرم بود. چادرو مانتوی سیاه و حجاب کامل زنان موضوع کشمکش هر روزه زنان در خیابان ها و میادین با ماموران رژیم بود. رشته های تحصیلی زنان در دانشگاه ها را محدود کردند، ابتدا دشمنی با اینترنت، سپس فیلترکردن و سرانجام کم کردن سرعت آن و ده ها مورد دیگر. اما به کارنامه جمهوری اسلامی نگاه کنید؛ در همه این زمینه ها رژیم کجا است و مردم در کجا قرار دارند؟ واقعیت این است که اگرچه این رژیم هنوز بر سر کار است اما  دراین نبرد اجتماعی دائما سرش به سنگ خورده و مجبور به عقب نشینی شده است .

جمهوری اسلامی۴۴سال است که تلاش می کند روش زندگی مورد نظر خود را در انطباق با شریعت اسلامی بر مردم این کشورتحمیل کند. آن ها که سال های نخست به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی را به یاد دارند، می دانند این رژیم در آن هنگام در بسیاری از عرصه های زندگی مدنی و اجتماعی دست کمی از طالبان امروزی در افغانستان نداشت و به یک معنا الگوی همه تاریک اندیشان منطقه بود. تفاوت تنها در احکام شریعت شیعه یا سنی بود. واقعیت این است که  پیش از قدرت گیری و اجرای قوانین عجیب و ضدانسانی طالبان در افغانستان که نفرت همگانی را برانگیخته است، در ایران روند برخورد با آزادی‌های فردی، مدنی و اجتماعی  پیش از اندیشه و عمل طالبان آغاز شده بوده است.

چندهمسری، ازدواج کودکان، نابرابری در ارث و شهادت در دادگاه، خانه نشین کردن زنان، پوشش و حجاب اجباری، توجیه خشونت علیه زنان ، ممنوع کردن زنان در عرصه های اجتماعی، کاری و هنری از قبیل وکالت، خوانندگی، نقاشی، حق طلاق، حق سفر و حق نگهداری از فرزندان بعد از جدایی، تنها چند نمونه از فرهنگ ارتجاع و بربریت حکومت اسلامی در ایران و امارت اسلامی در افغانستان است .

زنان ایران از همان فردای انقلاب در ایران در مقابل قوانین تبعیض آمیز و ارتجاعی حکومت اسلامی مقاومت و مبارزه کرده و هرچه زمان گذشته، اعتراضات و مبارزات مردم رنگ و بوی زنانه تر شدن بیشتری به خود گرفته است. زنان در مبارزه با قوانین عقب افتاده اسلامی  سنگر به سنگر وخیابان به خیابان علیه حجاب اجباری به عنوان سمبل بردگی زنان مبارزه و فداکاری کرده و برای آن هزینه داده اند.

تصادفی نیست اگرسپیده قلیان، این دختر قهرمان، بعد از آزادی، در حالی که هنوز از زندان به خانه‌اش نرسیده بود، بار دیگر دستگیر شد. چرا که بعد از آزادی، با استفاده از حق آزادی بیان خود، در جلو در زندان به تنهایی چند بار فریاد کشید: «خامنه‌ای ضحاک، می‌کشیمت زیرخاک.»

ابتدا قرار بود جلسات بیدادگاه سپیده قلیان در ۲۸ تیر به طور مخفی برگزارشود،. اما وی اعلام کرد در چنین دادگاهی که نه صلاحیت قضایی دارد و نه مشروعیت شرکت نخواهد کرد. اما وقتی گردانندگان بیدادگاه اعلام نمودند جلسات به صورت علنی برگزارخواهد شد، سپیده تصمیم قبلیش را به درستی عوض کرد و در نامه ای خطاب به مردم ایران نوشت:
« امروز به من ابلاغ کردند که دادگاه من فردا علنی برگزارخواهد شد، از آن جایی که هیچ ترسی از بازگویی حقیقت در ملاعام ندارم، تصمیم گرفتم در این بی‌دادگاه شرکت کرده و از خودم دفاع کنم.»

سپیده با اعلام تصمیم اش در بیان حقیقت در جلسات بیدادگاه و دعوت از خبرنگاران مستقل برای شرکت در آن، گردانندگان این نمایش را دچار وحشت کرد. آن ها به بهانه عدم قبول حجاب اجباری از جانب سپیده جلسات را تعطیل کردند. برای حکومتی کە ادعا می کند صدای اعتراض را خاموش کرده است، اعتراض کمتر از یک دقیقه سپیده قهرمان قابل تحمل نبود. واقعیت این است که این رژیم علیرغم ادعاهایش از هر حرکت اعتراضی،  چه شعار یک زندانی سیاسی تازه آزاد شده باشد، چه اعلامیه های مراسم یادبود قربانیان چندماە گذشتە باشد و چه حتی کوچکترین حمایت چهره‌های فرهنگی و هنری نامدار از معترضان، به شدت هراسان است.   

بەدلیل این نگرانی و وحشت واقعی است کە جمهوری اسلامی ماه هاست به تلاشی گسترده و همه‌جانبه‌ برای بالابردن هزینه هرگونه اعتراضی روی‌ آورده است. سطح سخت‌گیری‌ها در برخورد با معترضان، تناسبی با ادعاهای تبلیغاتی حکومت که مدعی است خیزش را خاموش کرده است، ندارد. برای رژیمی کە ادعا می کند صدای اعتراض را خاموش کرده است اعتراض کمتر از یک دقیقه سپیده قهرمان قابل تحمل نبود و ناچار شد به بهای رسوا شدن بیشتر  خود وی را به زندان برگرداند. حاکمان اسلامی تصور می کنند با ادعای پیروزی در این نبرد فرسایشی می توانند شکست سخت خود از مردم را پرده پوشی کنند. اما همه شواهد واقعیت های دیگری را به نمایش می گذارد. قدرت لایزال مردم پیروز این نبرد خواهد بود.  

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی،دمکراسی و  سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ برابر با  ۲۱ جولای ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d8%a8%d8%b1%d8%af-%d9%81%d8%b1%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%b4%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d9%81%d8%b8-%d9%88-%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b4-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af%d9%87/feed/ 0 7134
اقدامات مسلحانه، بازی در بساط رژیم http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%82%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87%d8%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b3%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%82%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87%d8%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b3%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/#respond Sun, 09 Jul 2023 12:50:46 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7124 اعلامیه مشترک هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) و حزب کمونیست ایران

صبح شنبه ۱۷ تیر ماه ۱۴۰۲، گروه مسلح جیش العدل به کلانتری ۱۶ زاهدان، مسئول قتل عام مردم در جمعه خونین زاهدان، حمله کرد. در این درگیری هر ۴ مهاجم و ۲ تن از نیروهای رژیم کشته شدند و ۳ شهروند رهگذر بلوچ هم از ناحیه پا و شکم و کلیه، هدف تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی در خیابان های اطراف کلانتری قرار گرفته و مجروح شدند. به دنبال این تهاجم مسلحانه گروه جیش العدل با انتشار اطلاعیه ای مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت و نوشت: «سازمان جیش العدل به اطلاع عموم میرساند فرزندان رشید آنها در گردان استراتژیک فدائیان عدل الهی موفق شده اند کلانتری ۱۶ زاهدان که از عاملان اصلی رخ دادن فاجعه جمعه خونین زاهدان است را مورد هدف قرار بدهند.» این عملیات باعث امنیتی تر شدن فضای زاهدان و تمرکز گسترده تر نیروهای امنیتی و سپاه شده  است.

جمعه های اعتراضی مسالمیت آمیز و مدنی مردم بلوچستان و بویژه زاهدان، در ده ماه گذشته، همبستگی گستردۀ مردمی را به خود جلب کرده است. جنبش مدنی مردم بلوچستان از مرزهای استان فراتر رفته و الهام بخش مردمان سراسر ایران گشته و به یکی از ستون های تداوم خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» تبدیل شده است. بیان خواست های این مردم از طریق خطبه های مولوی عبدالحمید، خشم حاکمان جمهوری اسلامی را برانگیخته است. همین خشم  و نگرانی سبب اقدامات امنیتی و سرکوبگرانۀ حاکمیت اسلامی شده که با دستگیری های گسترده، اعدام زندانیان بلوچ، سازماندهی  تبلیغات مسموم از طریق ائمه جمعه شیعه در شهرهای استان، لجن پراکنی های رسانه های مزدور رژیم و تمرکز نیروهای ویژه سرکوب در استان همراه شده است.

حاکمیت اسلامی در تمامی ده ماه گذشته تلاش های رذیلانه ای انجام داده تا مردم شجاع بلوچستان و یا مردم دلیر کردستان را به اقدامات مسلحانه بکشاند. ترور دو تن از اعضای حزب دمکرات کردستان به نام های عادل مهاجر و لقمان آجی در اقلیم کردستان عراق توسط مزدوران امنیتی رژیم، قتل زیر شکنجه موسی اسماعیلی از زندانیان سیاسی در پیرانشهر، اعدام محمد رامز رشیدی و نعیم هاشم قتالی دو کارگر مهاجر و محروم افغان در سناریوی ساختگی شاهچراغ،  همچون کشتار جمعه های خونین زاهدان و خاش، خشم گسترده ای در مردم ایجاد می کند و ممکن است اقدامات مسلحانه علیه رژیم از سوی بخشی از مردم قابل پذیرش باشد و بر حس انتقام جوئی آنها آب سرد بپاشد. اما  روشن است که اقدامات مسلحانه در شرایط کنونی نه تنها کمکی به جنبش انقلابی ژینا نمی کند، بلکه بازی در بساط حاکمیت اسلامی و نیروهای ددمنش امنیتی اش خواهد بود.

ما اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی در ترور دو تن از اعضای حزب دمکرات کردستان ایران و قتل یک زندانی سیاسی زیر شکنجه و اعدام دو کارگر محروم افغان را محکوم می کنیم و  به خانواده ها، دوستان و رفقای شان تسلیت می گوئیم. ما همچنین اقدام مسلحانه گروه جیش العدل در حمله به کلانتری ۱۶ زاهدان که دست نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم در سرکوب مردم بلوچستان را بازتر و در میان هواداران رژیم توجیه پذیرتر می سازد را به شدت محکوم می کنیم. جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» که اکنون جنبش مدنی مردم بلوچستان یکی از پرچمداران آن است بیش از هر چیز به گسترش پایه توده ای خود و تکیه بر خصلت مدنی و مسالمت آمیزش برای بسیج هر چه گسترده تر و به میدان آوردن عدد بزرگ نیاز دارد نه به اقدامات مسلحانه ای که بازی در بساط نیروهای امنیتی رژیم فاشیستی خواهد بود.

   سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

پیروز باد انقلاب مردم ایران

زنده باد آزادی، دمکراسی و  سوسیالیسم

حزب کمونیست ایران

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲ برابر با  ۰۸ جولای ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%82%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87%d8%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b3%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/feed/ 0 7124
حمله به سازمان مجاهدین، جلوه‌ای از سازش بزرگتر غرب با رژیم اسلامی http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d9%87%d8%af%db%8c%d9%86%d8%8c-%d8%ac%d9%84%d9%88%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d9%87%d8%af%db%8c%d9%86%d8%8c-%d8%ac%d9%84%d9%88%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%a7/#respond Thu, 22 Jun 2023 11:59:18 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7111 شورای ملی مقاومت وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران با انتشار بیانیه ای اعلام کرد: «به درخواست فاشیسم دینی حاکم بر ایران صبح امروز حدود ۱۰۰۰ پلیس آلبانی در یک اقدام جنایتکارانه و سرکوبگرانه به اشرف حمله کردند، بسیاری از درها و کمدها و وسایل را شکسته و با گاز اشک آور و گاز فلفل به ساکنان حمله کردند، بسیاری از کامپیوترها را شکسته و با خود بردند. در اثر این حمله جنایتکارانه مجاهد خلق عبدالوهاب فرجی نژاد(علی مستشاری) به شهادت رسید و بیش از ۱۰۰ تن در اثر گاز فلفل مصدوم شدند که حال برخی از آنان وخیم است و شماری به بیمارستان مادر ترزا در تیرانا منتقل شدند». وزارت کشور آلبانی هم اعلام کرده است: «عملیات سراسری علیه سازمان مجاهدین اجرا کردیم. سازمان مجاهدین خلق توافق سال ۲۰۱۴ را نقض کرده است. عملیات امروز ما مطابق قوانین و بر اساس حکم دادگاه عالی مبارزه با تروریسم صورت پذیرفته است. مطابق توافق میان ما و سازمان در سال ۲۰۱۴، اعضای این سازمان صرفا به دلایل انسان دوستانه در کشور ما پناهنده شده بودند، اما با انجام اقدامات تروریستی و سایبری این توافق را نقض کرده اند».

حمله به مقر سازمان مجاهدین در شهر دورس آلبانی، بدون اجازه دولت آمریکا نمی توانست عملی شود. به نظر می رسد حمله جنایتکارانه دولت آلبانی به مقر سازمان مجاهدین جزئی از توافق کشورهای غربی با دولت جمهوری اسلامی است. ممنوعیت برگزاری تظاهرات سازمان مجاهدین به مناسبت سی خرداد در پاریس از سوی دولت فرانسه ، تحویل اسدالله اسدی دیپلمات ـ تروریست از سوی دولت بلژیک به رژیم اسلامی، مذاکرات رژیم اسلامی با دولت سوئد برای بازگرداندن حمید نوری، دادیار کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، نمونه های روشنی از سازش عمومی تر و بزرگتری میان کشورهای غربی با رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی هستند.

توافق کشورهای غربی با جمهوری اسلامی بر متن عقب نشینی آشکار رژیم اسلامی در سیاست خارجی صورت می گیرد. به نظر می رسد این عقب نشینی آن چنان گسترده و همه جانبه است که کشورهای غربی حتی حاضرند به سنت های دمکراتیکی که حاصل مبارزات مردم آزادیخواه این کشورها در دو سده گذشته است، پشت پا بزنند و فعالیت سازمان ها و گروه های اپوزیسیون ایران در خارج از کشور را در صورت عدم حساسیت افکار عمومی کشورهای شان محدود سازند. حکومت اسلامی که زیر ضربات سهمگین خیزش انقلابی سراسری و مسالمت آمیز ژینا که شش ماه تمام ایران را تکان داد، به آن چنان درماندگی گرفتار آمده که برای بقاء حکومتش و برای مهار این جنبش انقلابی، حاضر شده تمامی ادعاهای به ظاهر غیرقابل سازش خود در سیاست خارجی را زیر پا بگذارد.

ما حمله جنایتکارانه به مراکز سازمان مجاهدین در آلبانی و ممنوعیت برگزاری تظاهرات این سازمان به مناسبت سی خرداد در پاریس را به شدت محکوم می کنیم. از نظر ما محدودیت فعالیت این سازمان، حملۀ آشکاری به حق نیروهای اپوزیسیون رژیم اسلامی برای فعالیت های سیاسی علیه حاکمیت جنایت پیشه اسلامی در ایران است. ما همچنین به تمامی نیروهای اپوزیسیون این نکته را یادآور می شویم که آویزان شدن به کشورهای غربی برای پیشبرد مبارزه علیه جمهوری اسلامی، آویزان شدن به طناب منافع ملی کشورهایی است که هر لحظه ممکن است از سوی دولت هایشان بریده شود. مبارزه انقلابی مردم ایران برای پیروزی به قدرت و توان اردوی همبستۀ کارگران، زحمتکشان و اکثریت عظیم مردم ایران نیاز دارد نه به وعده های ناشی از منافع ملی دیگر کشورها. نافرمانی مدنی زنان شجاع و دلیر، مقاومت مدنی دانشجویان آگاه و جسور، جنبش مطالباتی بازنشستگان نجیب، جمعه های حماسی مردم بلوچستان، همبستگی زیبا و تحسین برانگیز دادخواهان عزیز از دست داده در سراسر ایران و بویژه در کردستان قهرمان، عدم تمکین نام آوران هنر، فرهنگ و ورزش علیه بایدها و نبایدهای تاریک اندیشان، عرصه زیبای پیشروی و منبع قدرت لایزال خیزش انقلابی ژیناست. گل همین جاست، همین جا برقص!

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

حزب کمونیست ایران
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ برابر با ۲۰ ژوئن ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d9%87%d8%af%db%8c%d9%86%d8%8c-%d8%ac%d9%84%d9%88%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%a7/feed/ 0 7111
مبادله دیپلمات ـ تروریست با یک گروگان؛ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%af%d9%84%d9%87-%d8%af%db%8c%d9%be%d9%84%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%80-%d8%aa%d8%b1%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a8%d8%a7-%db%8c%da%a9-%da%af%d8%b1%d9%88%da%af%d8%a7%d9%86%d8%9b/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%af%d9%84%d9%87-%d8%af%db%8c%d9%be%d9%84%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%80-%d8%aa%d8%b1%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a8%d8%a7-%db%8c%da%a9-%da%af%d8%b1%d9%88%da%af%d8%a7%d9%86%d8%9b/#respond Fri, 02 Jun 2023 14:40:56 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7100 اعلامیه مشترک، هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)و حزب کمونیست ایران


رسوا کنندۀ گروگانگیری باجگیرانۀ اسلامی و صنعت دروغین “حقوق بشر” اروپائی

رسانه های جمهوری اسلامی روز جمعه پنجم خردادماه ۱۴۰۲ از تبادل زندانیان با دولت بلژیک خبر دادند. بر اساس این خبر دیپلمات ـ تروریست رژیم اسلامی، اسدالله اسدی با گروگان بلژیکی، با پا در میانی حکومت عمان مبادله شده و به ایران بازگشته است. در تائید این خبر، نخست‌وزیر بلژیک گفته «الیویه وندکاستیل»، امدادگر بلژیکی از طرف جمهوری اسلامی آزاد شده است. اسدی متهم به اقدام تروریستی علیه گردهم آئی سازمان مجاهدین خلق بود که در دادگاهی علنی در بلژیک به ۲۰ سال زندان محکوم شده بود و پانزده سال پیش از موعد به ایران بازگردانده شد.

گروگانگیری، سیاست همیشگی حاکمیت جمهوری اسلامی بوده است. این سیاست، اصلی ترین بازوی حاکمیت برای نجات تروریست های رژیم از چنگال عدالت بوده است. معاوضه یک گروگان بلژیکی با یک دیپلمات ـ تروریست رژیم اسلامی، برای اولین بار اتفاق نیافتاده است. آزاد سازی پیش از موعد کاظم دارابی و عباس رایل، جانیان ترور خونین میکونوس با دو گروگان آلمانی، معاوضه جیسون رضاییان خبرنگار ایرانی- آمریکایی و مدیر دفتر تهران روزنامهٔ واشینگتن پست و چهارنفر دیگر با بازپرداخت مبلغ ۱٫۷ میلیارد دلار به‌صورت اسکناس نقد به ایران بابت بدهی طولانی و قدیمی آمریکا، آزادی نازنین زاغری شهروند ایرانی ـ بریتانیایی پس از بازپرداخت ۵۳۰ میلیون دلار بدهی های قدیمی دولت انگلیس ، نمونه های برجسته تجارب رژیم اسلامی در گروگان گیری بیشرمانه است. هم اکنون نیز تعدادی از شهروندان کشورهای اروپائی و آمریکائی به بهانه ها و اتهامات پوچ و ساختگی در زندان های جمهوری اسلامی منتظر معاملات تازه هستند. از جمله آنها دو تن از معلمان فرانسوی می باشند که در پرونده ای متهم به جاسوسی شده اند و تماس آنها با فعالان صنفی معلمان، باعث احکام سنگین برای آن فعالان صنفی شده است. ماجرای حمید نوری، از عاملان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ که در دادگاهی در استکهم به حبس ابد محکوم شده است، نیز یکی از پرونده های باز در این راستاست.

سیاست گروگان گیری رذیلانه جمهوری اسلامی اساسآ بر نقطه ضعف دولت های غربی استوار است. سیاست این کشورها در قبال حقوق بشر، نه سیاستی مبتنی بر یک ضرورت انسانی، بلکه سیاستی است با هدف استفاده از صنعت “حقوق بشر” برای پیشبرد سیاست های امپریالیستی شان. رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی درست بر این نقطه ضعف متمرکز شده است. نگاهی به نمونه های گروگان گیری و باج دهی کشورهای اروپائی و آمریکا، این حقیقت را به روشنی بیان می کند. درست است که دولت های غربی برای پروژه های “حقوق بشری” و صنعت “حقوق بشر” به شکل گسترده ای هزینه می کنند و ده ها نهاد و بنیاد شکل داده اند و بسیاری از ایرانیان مخالف را نیز به استخدام خود درآورده اند، اما هر جا که پای منافع شان در میان باشد، حقوق بشر مردم ایران و دیگر کشورهای جهان، برایشان ذره ای ارزش نخواهد داشت. تجربه دفاع از “حقوق بشر” کشورهای غربی را مردم افعانستان، عراق، لیبی و عربستان و مصر با هزینه های بسیار گزافی پرداخته اند. از این رو مبادله دپیلمات ـ تروریست جمهوری اسلامی با یک گروگان بلژیکی، مسئله ای نیست که بتوان آن را با یک انتقاد به دولت بلژیک از سر وا کرد. این حادثه و نمونه های مشابه، باید زنگ خطری باشند برای تمامی فعالان سیاسی که خود را به صنعت “حقوق بشر” کشورهای اروپائی آویزان کرده اند و در رده پروژه بگیرهای این کشورها درآمده اند و تصور می کنند که در خدمت مبارزات مردم ایران برای آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی مبارزه می کنند.

ما مبادله شرم آور یک تروریست محکوم شده بر اساس اسناد روشن با یک گروگان امدادگر را محکوم می کنیم و این گونه باج دهی ها را در راستای تقویت رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی ارزیابی می کنیم. ما بر این باوریم که فعالان سیاسی و مدافعان حقوق بشر باید تمامی نیروی خود را برای جلب حمایت، همگامی و همراهی نیروهای مترقی در دیگر کشورها و بویژه سندیکاهای کارگری و نهادهای مستقل و مردم نهاد و احزاب مترقی و از آن طریق افکار عمومی مردم این کشورها متمرکز سازند. هر نوع امید بستن به دولت های غربی برای دفاع از مبارزات مردم ایران و پیوستن به “بنیادهای” چرب و چیل شان، بازگذاشتن دریچه ای برای دخالت این دولت ها در امور داخلی مردم ایران و در مواقعی منحرف کردن و ضربه زدن به آرمان آزادی خواهی و دمکراسی طلبی مردم ایران خواهد بود. مردم ایران نقش کشورهای امپریالیستی در سرکوب جنبش دمکراسی طلبانه ملی کردن صنعت نفت و کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و همدستی شان با روحانیت تاریک اندیش و بنیادگرا در شکست انقلاب شکوهمند بهمن ۱۳۵۷ از درون را هرگز فراموش نخواهندکرد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%af%d9%84%d9%87-%d8%af%db%8c%d9%be%d9%84%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%80-%d8%aa%d8%b1%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a8%d8%a7-%db%8c%da%a9-%da%af%d8%b1%d9%88%da%af%d8%a7%d9%86%d8%9b/feed/ 0 7100
نگذاریم برای طناب‌های دارشان گردن انتخاب کنند http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%85-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b7%d9%86%d8%a7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%a7%d9%86-%da%af%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%a7%d9%86%d8%aa/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%85-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b7%d9%86%d8%a7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%a7%d9%86-%da%af%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%a7%d9%86%d8%aa/#respond Wed, 24 May 2023 01:03:18 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7086 قتل ددمنشانه مجید کاظمی، سعید یعقوبی و صالح میرهاشمی در پروندۀ «خانه اصفهان» به دستور مستقیم دبیرخانه شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی، همانند بسیاری دیگر از پرونده‌های مشابه، جنایتی سازمان‌یافته و قتل عمد حکومتی است. در پرونده این سه جوان بی گناه، حتی دادستانی نتوانسته بود علیرغم شکنجه‌های وحشیانه و پرونده سازی‌های مذبوحانه، حکم قتل به آن‌ها نسبت دهد و یا حتی از پیدا شدن سلاح در دستان آن‌ها سخن بگوید. این نشان می‌دهد که حکومت اسلامی به قول زنده یاد نوید افکاری؛ «برای طناب دارشان دنبال یک گردن می‌گردند». واقعیت این است که موج اعدام‌ها در سراسر کشور، اعدام به اتهام قاچاق مواد مخدر، اعدام محکومان جرائم گوناگون و پخش اخبار آن به صورت گسترده، دستگیری فعالان کارگری و مدنی بطور گسترده، از هدفی آشکار سخن می گوید؛ حاکمیت می خواهد به مردم ایران این پیام را برساند که برای نجات خود، برای جلوگیری از پیشروی مردم، برای قوت قلب دادن به اندک هوادارانش، از هیچ جنایتی فروگذار نیست. در همین راستا، هم زمان با موج اعدام‌ها، حکومت اسلامی ده‌ها نفر از فعالآن کارگری و مدنی را به شیوه‌ای وحشیانه در سنندج دستگیر کرده، به تجمع خانواده آن‌ها حمله کرده و آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده است.

اگر هدف رژیم از موج گستردۀ اعدام‌های ضدبشری و دستگیری فعالان سیاسی و مدنی، ترساندن مردم است، حوادث دو روز پس از اعدام آن سه جوان بی‌گناه اصفهانی، عکس آن را نشان داد. دختران و پسران شجاع کشور در بسیاری از شهرهای ایران به خیابان‌ها آمدند و فریادهای رسای خود را در قالب شعارهای زیبا به سراسر جهان مخابره کردند. دانشجویان در همدردی با خانواده‌های داغدار رخت سیاه بر تن کردند و با تحصن و شعار نویسی خشم خود را بیان داشتند. بخش اعظم تشکل‌های صنفی و مدنی با انتشار بیانیه‌های اعتراضی، اعتراض خود از این جنایت را علنی ساختند. نامداران عرصه هنر و سینما، در استوری‌های خود، نفرتشان از کشتار جوانان را ابراز داشتند. ایرانیان خارج از کشور با گردهم‌آیی‌ها و تظاهرات در شهرهای گوناگون جهان همبستگی خود را با جوانان و مردم ایران اعلام کردند.

حکومت اسلامی به پایان خط رسیده است. این را بسیاری از نیروهای درونی حکومت هم دریافته‌اند. برخی از آن‌ها به حاکمیت هشدار می‌دهند که زمان دارد از دست می‌رود و سیاست کشتار درمانی، راه در هم شکستن تمام عیار حاکمیت دینی را هموار می‌سازد. اما هسته سفت قدرت و شخص خامنه‌ای ضحاک گوشش حتی به توصیه‌های خودی‌هاشان هم بدهکار نیست. آن‌ها تصور می‌کنند جامعه در شرایط دهه ۶۰ است که با کشتار و سرکوب هزاران نفر از مخالفان سیاسی به حیات خود ادامه دهند. امروز در شرایطی که اکثریت جامعه توان سیر کردن شکم خود را ندارد، از سقفی بالای سر، پوشاک مناسب، هزینه تحصیل، شغل مناسب، تعطیلات مناسب، خدمات بهداشتی و درمانی محروم است، در شرایطی که روزانه کولبران و سوختبران را به قتل می‌رسانند، هر روز زنان و جوانان را در خیابان‌ها به بهانه حجاب و خرافات مذهبی تحقیر می‌کنند، در شرایطی که فساد تا مغز استخوان ارکان حکومت رسوخ کرده و آقازاده‌ها و سران حکومت از غارت اموال عمومی میلیاردها دلار به جیب زده‌اند و در مقابل میلیون‌ها جوان فارغ‌التحصیل بیکار از زندگی معمولی محرومند، در شرایطی که کارگران، معلمان، زنان، جوانان، روشنفکران، اقلیت‌های جنسی و فرهنگی و ملیت‌های تحت ستم در ایران هیچ امیدی به این حکومت فاسد و جنایتکار ندارند و علیه آن شورش کرده‌اند، نمی‌توان با سرکوب و اعدام، یک جنبش عظیم اجتماعی را سرکوب کرد. حکومت نه توان حل بحران اقتصادی را دارد و نه توان مقابله با فساد را و قادر به اجرای هیچ رفرمی هم نیست. بنابراین سرکوب تمام عیار، تنها ابزار حکومت در مقابله با اکثریت عظیم به تنگ آمده و جنبش «زن، زندگی، آزادی»، است. آن‌ها راهی برای عقب نشینی تصور نمی‌کنند. آنها خود را بر لبه پرتگاه می‌بینند و تلاش می‌کنند با کشتار، مردم را از پیشروی بازدارند. در چنین شرایطی تمامی تلاش نیروهای انقلابی و رزمندگان میدانی باید به میدان آوردن بیشترین نیرو به میدان مبارزه همگانی برای درهم شکستن حاکمیت استبداد دینی و دولت غارتگر باشد.

ما به عنوان مدافعان لغو مجازات اعدام، اعدام این سه جوان شجاع، اعدام قربانیان آسیب‌های اجتماعی و دستگیری‌های گسترده فعالان کارگری و مدنی در سنندج را به شدت محکوم می‌کنیم و مراتب تسلیت خود را به خانواده‌های آن‌ها و مردم کارد به استخوان رسیده ایران ابراز می‌داریم. ما بر این باوریم برای برچیده شدن چوبه‌های دار و میدان‌های تیر، باید با فرهنگ انتقام و قصاص تسویه حساب کرد. این وظیفه انسانی‌مان است که با تمام قوا درکنار خانواده‌های عزیز از دست داده باشیم و همراه آن‌ها جنبش گسترده مدنی مبارزه برای لغو مجازات اعدام و آزادی زندانیان سیاسی را به پیش ببریم و در فردای انقلاب از آن پاسداری کنیم. برای درهم شکستن قدرت دستگاه تا دندان مسلح کشتار، برای ایجاد تردید در میان نیروهای ماشین جهنمی سرکوب، به میدان آوردن بیشرین نیرو و ایجاد همبستگی مردمی میان کارگران، مزد و حقوق بگیران، جوانان، دانشجویان، ملیت های تحت ستم و تلفیق مبارزات سیاسی خیابانی با مبارزات صنفی ـ مطالباتی، یک ضرورت اساسی است.

برگرفته از هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
يكشنبه۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۲۱ می۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%85-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b7%d9%86%d8%a7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%a7%d9%86-%da%af%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%a7%d9%86%d8%aa/feed/ 0 7086
در مورد خطر اعدام زندانیان سیاسی خلق عرب در اهواز http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%ae%d9%84%d9%82-%d8%b9%d8%b1/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%ae%d9%84%d9%82-%d8%b9%d8%b1/#respond Sat, 13 May 2023 13:58:52 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7067 داس مرگ بالای سر زندانیان سیاسی اسیر جمهوری اسلامی همچنان در حرکت است . اکنون خبر می رسد که در روزهای اخیر ، ۶ تن از زندانیان سیاسی خلق عرب به نام های علی مجدم، محمدرضا مقدم، معین خنفری، حبیب دریس، عدنان غبیشاوی و سالم موسوی، که در بیدادگاه های رژیم به اتهامات واهی ” محاربه” و “ارتباط با بیگانگان” به اعدام محکوم شده اند، برای اجرای حکم به سلول های انفرادی منتقل شده اند. این افراد اواسط زمستان ۱۳۹۷، همزمان با اعتراضات گسترده کارگری در استان خوزستان بازداشت شده و در بازداشتگاه های رژیم در شهر اهواز تحت شدید ترین شکنجه ها قرار گرفته اند و برای آنها پرونده سازی شده است. گزارش می رسد که به دنبال انتشار این خبر فضای شهر اهواز به شدت امنیتی شده است و شایعاتی هم مبنی بر اعدام آنها شنیده می شود.

بنا به گزارش کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل از آغاز سال ۲۰۲۳ تا کنون دست کم ۲۰٩ نفر در ایران اعدام شده‌اند. ده ها تن از اعدام شدگان زندانیان سیاسی بوده اند. همین گزارش می افزاید که شمار اعدام ها احتمالاٌ بیشتر از رقم اعلام شده است و بسیاری هم در خفا اعدام شده اند. بر طبق ارزیابی سازمان ملل متحد ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی بالاترین شمار اعدام ها را به نسبت جمعیت در جهان دارد و هر هفته به طور متوسط بیش از ده نفر در ایران اعدام می شوند. این در حالی است که هنوز ده ها تن از بازداشت شدگان متهم به شرکت در انقلاب ژینا در زندان به سر می برند و خطر مرگ جان آنها را تهدید می کند.

دستگاه قضائی بیدادگر و فاسد جمهوری اسلامی سابقه طولانی در پرونده سازی و نسبت دادن اتهامات واهی به زندانیان سیاسی و عقیدتی دارد. با وجود این هر وجدان بیداری نه تنها اعدام زندانیان سیاسی و عقیدتی، بلکه نفس بازداشت و زندانی کردن آنها را، با هر عقیده و مرامی و در ارتباط با هر گروه و سازمانی، محکوم و از آن ابراز تنفر می کند.
برای جلوگیری از تداوم آدم کشی های جمهوری اسلامی در زندانها راهی جز تشدید مبارزه با این رژیم در همه عرصه های مبارزه سیاسی و طبقاتی وجود ندارد. تحمیل خواست لغو احکام اعدام و آزادی کلیه زندانیان سیاسی به رژیم یکی از هدفهای اولیه این مبارزات است.

کشتار مبارزان در زندان ها، صدور احکام اعدام، بازداشت های گسترده، همگی به منظور ارعاب مردم معترض صورت می گیرد. در واقع رژیم با کشتار زندانیان سیاسی، مردم را در بیرون زندان ها تهدید می کند. اما اگر مردم نشان دادند که از جان عزیزان در بند خود نخواهند گذشت و به دفاع از زندانیان سیاسی برخواهند خواست، اگر نشان دادند که مرعوب فضائی که رژیم به این ترتیب سعی در ایجاد آن دارد نمی شوند، در این صورت ارتکاب این اعمال برای رژیم دشوارتر و پر هزینه تر خواهد شد و این یگانه راه موثر برای جلوگیری از تداوم شکنجه و کشتار در زندان ها و برای نجات زندانیان دربند نیز خواهد بود.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۱۱ می ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%ae%d9%84%d9%82-%d8%b9%d8%b1/feed/ 0 7067
منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و‌ مدنی ایران http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%e2%80%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%e2%80%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82/#respond Fri, 17 Feb 2023 13:32:52 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7011 زن، زندگی، آزادی

منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و‌ مدنی ایران

مردم شریف و آزاده‌ ایران!

در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشم‌انداز روشن و قابل حصولی را نمی‌توان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم ازاین رو است که مردم ستمدیده ایران _ زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب _ با از جان گذشتگی کم نظیری خیابان‌های شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کرده‌اند و از پنج ماه پیش _ به رغم سرکوب خونین حکومت _ لحظه‌ای آرام نگرفته‌اند.

پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز به‌دست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقه‌ترین حمایت‌های بین‌المللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.

این اعتراضات ِ زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبش‌های بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمم‌اند بر تاریخ یکصد سال عقب‌ماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.

پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، اینک جنبش‌های بزرگ اجتماعی ِ پیشرو_ جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و.‌‌.. _ در ابعادی توده‌ای و از پایین در موقعیت تاثیر گذاری تاریخی و تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفته‌اند.

از همین رو، این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکل‌گیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.

ما تشکلها و نهادهای صنفی و مدنی امضا کننده این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبش‌های اجتماعی و مطالباتی و تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضد انسانی و ویرانگر موجود، تحقق خواست‌های حداقلی زیر را به مثابه اولین فرامین و نتیجه‌ی اعتراضات بنیادین مردم ایران، یگانه راه پی افکنی ساختمان جامعه‌ای نوین و مدرن و انسانی در کشور می‌دانیم و از همه انسان‌های شریف که دل درگرو آزادی و برابری و رهائی دارند می‌خواهیم از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این مطالبات حداقلی را بر بلندای قله رفیع آزادیخواهی بر افراشته دارند.

۱. آزادی فوری و بی‌قید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.

۲. آزادی بی‌قید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکل‌های محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های صوتی و تصویری.

۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.

۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرم‌های تبعیض آمیز علیه تعلقات و گرایش‌های جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعه‌ی رنگین کمانیِ “ال‌جی‌بی‌تی‌کیوآی‌ای‌پلاس”، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی‌ و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل‌ مردسالارانه.

۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.

۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نماینده‌های منتخب تشکل‌های مستقل و سراسری آنان.

۷. امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساخت‌های مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبان‌های رایج در جامعه.

۸. بر چیده شدن ارگان‌های سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد‌.

۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروت‌های اجتماعی مردم ایران را به یغما برده‌اند. ثروت حاصل از این مصادره‌ها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوق‌های بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی، محروم و از امکانات کم‌تری برخوردار بوده‌اند.

۱۰. پایان دادن به تخریب‌های زیست محیطی، اجرای سیاست‌های بنیادین برای احیای زیرساخت‌های زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شده‌اند و مشاع و عمومی کردن آن بخش‌هایی از طبیعت (همچون مراتع، سواحل، جنگل‌ها و کوهپایه‌ها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آن‌ها سلب شده است.

۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده به‌کار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.

۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.

 از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروت‌های زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.

مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهی‌ست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیق‌تری به آنها خواهیم پرداخت.

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

اتحادیه آزاد کارگران ایران

اتحادیه تشکل‌های دانشجویی دانشجویان متحد

کانون مدافعان حقوق بشر

سندیکای کارگران شرکت نیشکر‌هفت تپه

شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت

خانه فرهنگیان ایران( خافا)

بیدارزنی

ندای زنان ایران

صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز

کانون مدافعان حقوق کارگر

انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری

اتحاد بازنشستگان

شورای بازنشستگان ایران

تشکل دانشجویان پیشرو

شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران

سندیکای نقاشان استان البرز

کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران

شورای بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی(بستا)

کانال تلگرام شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

منبع

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%e2%80%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82/feed/ 0 7011
سلطنت علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی»، چه کسانی مرزهای استبداد با دمکراسی را در هم می ریزند؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/#respond Sun, 22 Jan 2023 14:14:37 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6930 برگرفته از اخبار روز

تردیدی نیست که جنبش انقلابی مردم ایران به مثابه اولین انقلاب زنانه جهان، که فضای بین المللی بسیار مساعدی برای خود آفریده، نمی تواند از خطر آلترناتیو سازی های قدرت های امپریالیستی و رقابت آن ها برای جایگزین سازی رژیم جمهوری اسلامی با رژیم وابسته به خود مصون باشد. علیرغم آن که در چهار ماهی که از خیزش انقلابی کنونی گذشته، نشانه ای ازنفوذ رضا پهلوی در جنبش واقعی مردم ایران دیده نمی شود،  رسانه های وابسته به قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای تلاش می کنند تا نقش او را به مثابه فردی که در محور تحولات انقلابی کنونی ایران قرار دارد برجسته و بزرگنمائی کنند.

تویت مشترک کوتاهی برای تبریک سال نو میلادی از سوی رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، علی کریمی، نازنین بنیادی، مسیح علی نژاد،  گلشیفته فراهانی و…. منتشرشد. این تویت فرصتی برای رسانه های  مورد اشاره فراهم آورد تا شکل گیری یک ائتلاف از “شخصیت های  برجسته” را به رهبری رضا پهلوی نوید دهند. تجمع ایرانیان در مقابل پارلمان اروپا برای وارد کردن سپاه پاسداران در فهرست تروریستی اتحادیه اروپا، دوباره فرصتی بوجود آورد که  رضا پهلوی بازهم در صدر اخبار این رسانه ها قرار گیرد. در حالی که رضا پهلوی و همراهان تنها در لحظه آخر قبل از شروع تظاهرات مبادرت به تائید این تویت کردند، با این وصف رسانه های اصلی یا جریان مسلط رسانه ای، تویت آن ها را با عکس و تفسیر و تحلیل طوری برجسته کردند که گویا آن ها و بویژه رضا پهلوی مبتکر  این کارزار بوده اند.

یکی از رسانه های وابسته به همین قدرت ها (ایندیپندنت فارسی) کارکرد این “ائتلاف غیررسمی” را به صراحت این گونه بیان کرده است: “به نظر می‌رسد در نخستین دقایق بامداد یکم ژانویه ۲۰۲۳، ائتلافی از شخصیت‌ها و چهره‌های بانفوذ و تاثیر‌گذار سیاسی، با محوریت شاهزاده رضا پهلوی، دست‌کم به صورت غیررسمی شروع به‌کار کرده است”. روشن است که شرکت کنندگان دراین ائتلاف غیررسمی و ائتلاف های مشابه، هرهدفی داشته باشند نقشی جز آذین بندی برای محوری کردن شخص رضا پهلوی و  طبعاً احیاء بدیل سلطنت در دوره پسا جمهوری اسلامی ندارند. تبلیغ این محوریت تنها محدود به رسانه ها، تشکل ها و طرفداران احیای سلطنت نیست بلکه رضا پهلوی با درخواست برای دادن وکلالت به شخص وی و گرفتن بیعت به عنوان نماینده مردم ایران در مذاکره با قدرت های جهانی، در کارزار”من وکالت میدهم” بدون هیچ ابهامی این حقیقت را عریان ساخته است .

آیا سلطنت می تواند دمکراتیک باشد؟

در انقلابی که علیه استبداد حاکم جریان دارد، یکی از مهمترین مطالبات مردم آزادی، دمکراسی و حاکمیت مردم است. اما سلطنت یعنی اعطای حق حاکمیت به یک خانواده و موروثی بودن حاکمیت مادام العمر به خاطر تعلق فرد به خانواده سلطنتی بدون آن که مردم حق انتخاب و تغییر پادشاه را داشته باشند، صراحتآ و بدون اما و اگر، مخالف حق حاکمیت مردم و شکلی از استبداد سیاسی غیرانتخابی و مادام العمر است. در کشورهای پیشرفته سرمایه داری که درآن ها دمکراسی لیبرالی بر نشسته ای وجود دارد، بقای خاندان های سلطنتی که نقش مستقیم در سیاست ندارند، بازمانده ارتجاعی نظام های فئودالی است. آن ها اگر آلوده به فساد و رسوائی های زنجیره ای اعضای مرتبط با خانواده سلطنتی نباشند، مستقیم یا غیرمستقیم  نقش ارتجاعی درعرصه سیاسی ایفاء کرده و از امتیازات ویژه ای برخوردار هستند که به هزینه اکثریت مزد و حقوق بگیران تامین می شود. فلسفه وجودی سلطنت و جوهر ضد دمکراتیک آن دست کمی از اصل ولایت فقیه ندارد که خلافت فقها به عنوان نمایندگان خدا بر زمین را جایگزین حق انتخاب و حاکمیت مردم می سازد.

بر کسی پوشیده نیست که رضا پهلوی با درک روح زمانه و اهمیت آزادی و دمکراسی برای مردم ایران مدعی است که طرفدار سلطنت دمکراتیک است. سلطنت دمکراتیک رضا پهلوی بدین معنی است که مردم ایران از طریق مجلس موسسان می توانند به احیاء سلطنت رای دهند.اما این ادعا  نه فقط ربطی به دمکراسی ندارد بلکه بر این فرض استوار است که مردم یک بار دیگر حق حاکم یت را ازخود سلب کرده و آن را به شخص رضا پهلوی به خاطر آن که پسر ارشد محمدرضا پهلوی است، اعطاء کنند. در مورد ضد دمکراتیک بودن این ادعای وی و سلطنت طلبان لازم نیست خیلی دور برویم. پس از انقلاب پنجاه هفت مردم با رای خود به خلافت اسلامی، حق حاکمیت را از خود سلب کرده و اکنون بیش از چهار دهه است که به گروگان فاشیسم مذهبی مبدل شده اند.

رضا پهلوی و انکار نیم قرن استبداد  خاندان پهلوی

شخص رضا پهلوی به عنوان تجسم بدیل سلطنت و وارث نیم قرن سلطنت خاندان پهلوی هیچ گاه حاضر نشده است صریحاً به استبداد سیاسی در نیم قرن سلطنت پهلوی اذعان کند، استبداد خشن سیاسی دو پهلوی را محکوم ساخته و از بیشمار قربانیان این استبداد به خاطر نقض ابتدائی ترین مبانی آزادی و دمکراسی پوزش بخواهد. از جمله نتایج فاجعه بار این استبداد، بویژه در دوران پهلوی دوم و پس از کودتای امپریالیستی ۱۳۳۲ اتحاد مقدس محمدرضا شاه  با روحانیت علیه “خطر کمونیسم” بود. حاصل  این اتحاد شوم سرکوب بیرحمانه همه نیروهای چپ، دمکرات و ملی گرا از سوئی و تقویت مالی و دولتی دستگاه روحانیت برای بنای مساجد، مدارس و بنیادهای مذهبی و باز نهادن دست نیروهای وابسته به دستگاه روحانیت در تبلیغ و ترویج خرافات بود. یکی از دلائل تعیین کننده انقلاب پنجاه و هفت شکاف های طبقاتی شدیدی بود که در بستر توسعه شتابان اقتصادی پس از افزایش جهشی درآمد نفت بوجود آمد. این توسعه نامتوازن در یک سو طبقه متوسط جدیدی را به وجود آورد که زیرچکمه دیکتاتوری سیاسی و خفقان مرگ آور ناشی از آن، نیاز به فضای تنفس و آزادی های سیاسی را با تمام وجود حس می کرد و در سوی دیگر توده های دهقانی کنده شده از روستا و درمانده را به حاشیه شهرها سرازیر کرد. هنگامی که انقلاب پنجاه و هفت فرا رسید روحانیت درعدم حضور همه نیروهای سیاسی دیگر، توده های به حاشیه رانده شده را به تکیه گاه سیاسی و اهرم سیادت خود درانقلاب پنجاه هفت مبدل کرد. بنابراین هیچ  تردیدی وجود ندارد که جمهوری اسلامی میوه زهرآگین درختِ سلطنت استبدادی پهلوی است.

کدام مجلس موسسان؟ مجلس موسسان دمکراتیک یا مجلس”خبرگان”؟

طفره رفتن رضا پهلوی از هر نوع انتقاد به نیم قرن استبداد خاندان پهلوی نه تنها مسکوت نهادن واقعیت های غیرقابل انکار تاریخی است بلکه معنای سیاسی روشنی دارد. اگر مجلس موسسان  مورد نظر او مشابه سه مجلس موسسانی (رضا شاه ۱۳۰۴، محمد رضا شاه ۱۳۲۸ و۱۳۴۶) که در دوران  استبداد خاندان پهلوی برگزارشد روشن است که از طریق این نوع مجامع فرمایشی هیچ نهاد دمکراتیکی در کشور شکل نخواهد  گرفت.

پیش ازبرپایی مجلس مؤسسان ۱۳۰۴، اولین مجلس موسسان دوران پهلوی که پادشاهی پهلوی را تاسیس کرد، بین رضاخان و موافقانش توافق شده بود که پادشاهی رضا خان استثناً مادام‌العمرباشد اما پس از او، سلطنت انتخابی شده و پادشاه توسط مجلس شورای ملی انتخاب شود. ولی پس از برپایی مجلس مؤسسان رضاخان تصمیم گرفت سلطنت را موروثی کند و از توافق پیشینش سرباز زد و مجلس موسسانی که با فرمان او در دوره انتخابات آن حکومت نظامی برقرار شده بود، اصل ۳۶ را به  تصویب رساند که بنا بر آن” سلطنت مشروطه ایران از طرف ملت به وسیله مجلس مؤسسان به شخص اعلیحضرت، شاهنشاه رضاشاه پهلوی تفویض شد و در اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود”. درمجلس موسسان سال  ۱۳۲۸ محمد رضا قدرت انحلال مجلس شورا و سنا را به اختیارات شخص پادشاه افزود که گام دیگری درتحکیم استبداد سلطنتی بود. و بالاخره در مجلس موسسان ۱۳۴۶با بیم از بیماری سرطان برای تداوم سلطنت موروثی و به سن قانونی رسیدن پسرش رضا، فرح را به عنوان نائب السلطنه برگزید.   

استبداد نقد و وعدۀ نسیۀ  آزادی و دمکراسی

وجود آزادی های جامع و بی قید وشرط سیاسی یکی از پیش شرط های حیاتی دمکراسی است که در فقدان آن مردم نه می توانند به طورواقعی وآزادنه نظام سیاسی مطلوب خود را انتخاب کنند( همچون سه مجلس موسسان دوران پهلوی و مجلس خبرگان دوره جمهوری اسلامی) و نه حق انتخاب مردم در چهارچوب یک نظام سیاسی معنائی خواهد داشت. امتناع رضا پهلوی ازانتقاد به پایمال شدن خشن آزادی های سیاسی در دوره ای به درازای نیم قرن حکومت پهلوی، سرکوب بیرحمانه نیروهای چپ و دمکرات و اصولاً هر گونه نیروی مخالف، زندان، شکنجه و اعدام مخالفان بویژه نیروهای چپ … شعارهای او در مورد آزادی و دمکراسی را به وعده های توخالی مبدل می کند. اگررضا پهلوی تلاش می کند استبداد پهلوی را در بسته بندی پر زرق و برق آزادی و دمکراسی عرضه کند اما همسر و اطرافیان او مختصاتی را که احیاء سلطنت خواهد داشت به شکل بی پرده و صریح فریاد می زنند. بازنشر شعار”مرگ برسه فاسد ملا، چپی، مجاهد” توسط یاسمین پهلوی همسر رضا پهلوی در اینستاگرام، سپس در وبسایت ایندی پندنت فارسی، شعارهای باندهای سلطنت طلبان در تظاهرات و گردهمائی های خارج از کشور مانند “شاه شاه جاوید شاه، ایران فقط رضا شاه”،”رهبر ما پهلویه هر که نگه اجنبیه”… هشداری است که یادآور باندهای حزب الهی آستانه انقلاب  پنجاه هفت  و شعارهایشان نظیر”حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله” است که نشانه های سر برآوردن استبداد مذهبی از درون انقلاب پنجاه و هفت بود. رضا پهلوی ضمن آن که در نقش یک به اصطلاح دمکرات در باره احترام به نظرات مخالفان، اجتناب از توهین و هتاکی به آن ها، اعتقاد به پلورالیسم سیاسی و… به موعظه می پردازد اما هیچ گاه به شکل صریح شعارهای تمامیت گرایانه طرفدارانش را که برگردان همان شعارهای بنیادگرایان اسلامی است، محکوم نمی کند. در این مورد بدون تردید هر فعال سیاسی به یاد قول و قرار خمینی در نوفل دو شاتو می افتد که “همه آزادند حتی مارکسیست ها” ؛ و فاجعه ای که از این”آزادی” پس از برقراری جمهوری اسلامی سر بر آورد جان های شریف بسیاری را به خاک و خون کشید.

آیا  و اگذاری بحرین توسط محمد رضا شاه نقض تمامیت ارضی ایران نبود؟

نفی مسئله ملی به بهانه تمامیت ارضی

ایران کشوری چند ملیتی است بنابراین تردیدی نیست که بدون از میان برداشتن تبعیض های ملی  برابری در میان شهروندان کشور و دمکراسی پایدار به وجود نخواهد آمد . اما رویکرد هر دو پادشاه پهلوی در قبال حقوق ملی، سرکوب خشن جنبش های ملیت های تحت ستم ایران درمبارزه برای رفع ستم ملی و برای برابر حقوقی شهروندی بوده است. کافی است به انحلال احزاب مناطق ملی، دستگیری، شکنجه و اعدام های مبارزان جنبش های ملی،  سربدار شدن شهید محمد قاضی اولین رئیس جمهوری خودمختار مهاباد و…  اشاره کنیم. این سرکوب خشن حقوق ملی را جمهوری اسلامی به ارث برده و با شدت و خشونت تا امروز ادامه داده است.

اما رضا پهلوی که تمامیت ارضی یکی از اصول چهارگانه سیاسی او را تشکیل می دهد و به بهانه حفظ “تمامیت ارضی” وجود تبعیض و ستم ملی درایران را نفی می کند باید به این سئوال پاسخ دهد که آیا پدر او محمد رضا شاه با وگذاری بحرین که در سال ۱۳۳۶ رسماٌ«استان چهاردهم» ایران اعلام شده بود، نقض کننده تمامیت ارضی ایران نبوده است؟ این درحالی است که هیچ یک از احزاب اصلی مناطق ملی ایران نه در گذشته و نه در شرایط حاضر هیچ گاه خواهان جدائی نبوده بلکه تلاش آن ها برای پایان دادن به تبعیض های ملی در راستای تحکیم اتحاد داوطلبانه ملیت های ایران در ایرانی متحد بوده است.

رضا پهلوی همراه با سلطنت طلبان زیر پرو بال او، با آلرژی غیرقابل علاج در قبال مسئله تبعیض ملی در ایران، حاضر نیستند سخنی در مورد به اصطلاح “اقوام ایرانی” و ستم اعمال شده به آن ها در تمامی طول تاریخ معاصر کشور بشنوند. این در حالی است که جرقه انقلاب کنونی با قتل دولتی مهسا(ژینا) امینی و مراسم تدفین او و سپس اعلام اعتصاب نیروهای کرد در کردستان زده شد و به سراسر کشور گسترش یافت. اما رویکرد رضا پهلوی وسلطنت طلبان همچنان اصرار برعدم موجودیت ملیت های ساکن ایران و تبعیض حقوق ملی آن ها با منطق دفاع از تمامیت ارضی و عدم تجزیه و تبدیل ایران به  ایرانستان است. همان طور که انقلاب سال پنجاه و هفت “تبدیل ایران به ایرانستان”  راکه ورد زبان محمدرضا شاه بود را باطل ساخت انقلاب ژینا نیز خط بطلانی بر دستاویز تمامیت ارضی رضا پهلوی کشیده است.

بنابراین تردیدی نباید داشت که رضا پهلوی به مثابه تجسم و نماینده بدیل سلطنت به هیچ کدام از مولفه های آزادی و دمکراسی که در دوره نیم قرن حکومت خاندان پهلوی به شدیدترین شکل ممکن سرکوب شده است اعقتادی ندارد و تمامی تلاش او تنها پیچیدن استبداد سلطنتی در زرورق “آزادی” و “دمکراسی” برای احیاء مجدد استبداد سلطنتی است.

سلطنت  رسانه ای در برابر سلطنت  واقعی!

رضا پهلوی در سالیانی که به عنوان وارث سلطنت علیه رژیم جمهوری اسلامی به فعالیت سیاسی پرداخته همواره تاکید کرده است که او شخصیت ویژه و حامل یک سرمایه سیاسی منحصر بفرد است و از همین رو خود را  بر فراز احزاب (حتی احزاب سلطنت طلب که وی را وارث تاج و تخت پهلوی می دانند)، بلوک ها و ائتلاف ها قرار داده است. واقعیت این است که در طیف طرفدار سلطنت علیرغم همه تشکل ها و طیف بندی ها رضا پهلوی ستون خیمه بدیل سلطنت و نماد تلاش برای احیای  مجدد استبداد سرنگون شده پهلوی است. او ضمن برخورداری از حمایت همه طیف های سلطنت طلب خود را به هیچ کدام از آن ها محدود نساخته و تلاش میکند با مانورها و زیگزاگ های منطبق  با دماسنج سیاسی کشور، خود را به عنوان یک شخصیت محوری در تحولات سیاسی جا بیاندازد. طرح اعطای کفالت از سوی مردم به  شخص او، گام عریانی درهمین مسیر است.

مهم ترین تریبون او رسانه ها و در درجه اول چهار رسانه بزرگ و موثر(من و تو، ایران اینترناشینال،صدای آمریکا (بخش فارسی)، و بی بی سی(بخش فارسی)) می باشند که در هماهنگی کامل و به شکل صریح و بی پرده به بزرگ نمائی مصنوعی و پروبال دادن به رضا پهلوی، ظاهراً به عنوان شخصیت سیاسی اما در واقع به عنوان تجسم بدیل احیاء سلطنت وابسته به غرب، می پردازند. در شرایطی که پس از خیزش دی ماه ۹۶ شکل گرفت و جنبش عمومی مردم ایران وارد جدال قطعی  با کلیت رژیم جمهوری اسلامی شد، شاهد فعال ترین شکل هماهنگ تبلیغ سلطنت از سوی رسانه های نامبرده هستیم. آن ها مرتباً با عنوان “خبر فوری”(breaking news) کنفراس های مطبوعاتی رضا پهلوی را به طور هم زمان پخش کرده و برای داغ و محوری کردن موضع گیری های وی، پیرامون آن تفسیر، میزگرد و مصاحبه از جمله با شخص وی را سازمان می دهند. یا اطلاعیه ها، پیام ها و تویت های وی را در پر بیننده ترین ساعت ها در  متن اخبار اصلی وارد می کنند. روالی که در مورد احزاب، سازمان ها و یا حتی دیگر ائتلاف های سیاسی که دارای تاریخ طولانی تشکیل و مبارزه در تحولات معاصر ایران هستند به ندرت انجام می شود. این بزرگ نمائی هدف مند و برنامه ریزی شده که نشان دهنده توافق قدرت هائی است که این رسانه ها به آن ها تعلق دارند به هیچ وجه منطبق با واقعیت های صحنه واقعی مبارزه مردم ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی و میزان نفوذ سلطنت در مبارزه واقعی مردم از خیزش سال ۹۶ به این سو نیست.

در خیزش انقلابی کنونی که پس از قتل حکومتی مهسا(ژینا) امینی توسط جمهوری اسلامی  آغاز شده و اکنون چهار ماه از تداوم خود را پشت سر نهاده، در پرتو حقایق غیرقابل انکار می توان در مورد این عدم تناسب داوری کرد. درطی این دوره  بیشمارویدئوهای ارسالی شهروند خبرنگاران مردمی که سد سانسورهای شدید رژیم را درهم شکسته و در اختیار همگان قرار گرفته نشان دهنده  فقدان یا ناچیز بودن نفوذ بدیل سلطنت درمبارزه واقعی مردم در جریان انقلاب ژینا یا انقلاب”زن، زندگی، آزادی” است. برعکس شعارهائی نظیر” نه سلطنت، نه رهبری، آزادی، برابری”، یا ” مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر”… به  شکل چشم گیری در اعتراضات مطرح شده است که حتی رسانه ها ی نامبرده دربالا بارها ناچار به پخش ان ها شده اند. شعارهائی که نشان دهنده درک عمیق ترمردم از دمکراسی است که حق حاکمیت را از آن  خود می دانند نه از آن جریان های استبدادی مذهبی و سلطنتی .

تویت های مشترک یا ائتلاف غیررسمی

 تویت مشترک منتشرشده به مناسبت سال نوی میلادی و پس از آن تویت مشترک مربوط به تجمع ایرانیان در شانزده ژانویه در برابر پارلمان اروپا، موجب شد که رسانه های مبلغ احیاء سلطنت، شکل گیری یک ائتلاف غیررسمی با حضور رضا پهلوی را در کانون تبلیغات خود قرار دهند. وارد شدن رضا پهلوی در این نوع ائتلاف های غیر رسمی که او را به محور این اقدامات مبدل می کند، امر تازه ای نیست.

  این نوع ائتلاف ها در سالیان قبل نیز سابقه داشته است که مهم ترین آن ها کارزار ” نه به جمهوری اسلامی” دراسفند سال ۱۳۹۹ بود که در آن رضا پهلوی همراه عده ای از فعالآن سیاسی، ورزشکاران ملی پوش سابق، نویسندگان و هنرمندان مقیم خارج از کشور و عده قابل توجهی از سلطنت طلبان یک متن کوتاه را امضاء کرده بودند. در همان موقع “ایران اینتر ناشینال” این کارزار را این گونه معرفی کرد:” ۶۴۰ کنشگر سیاسی و مدنی، هنرمند، ورزشکار، نویسنده و پژوهشگر در بیانیه‌ای با حمایت از کارزار«نه به جمهوری اسلامی» خواستار آن شدند که این مطالبه محور «همبستگی ملی» قرار گیرد… در میان امضاکنندگان نام شاهزاده رضا پهلوی، بیژن کیان، زرتشت احمدی راغب و داریوش اقبالی به چشم می‌خورد.”. نکته جالب در جمع آوری این امضا ها این بود که هویت همه امضا کنندگان در داخل پرانتز آمده بود به جز یک استثناء  که آن نیز شخص رضا پهلوی وارث تاج و تخت پهلوی بود. رضا پهلوی می توانست به عنوان یک فعال سیاسی و یا هر عنوان دلبخواهی مانند امضاء کنندگان دیگر مطرح شود ولی تنظیم کنندگان بیانیه ترجیح داده بودند که او در بین امضاء کنندگان به مثابه یک استثناء و برفراز همه شرکت کنندگان( ویا تاج سر همه آن ها) در این کارزار قرار گیرد. حتی نام او به ترتیب حروف الفبا در جای واقعی قرار نگرفته بود. بیانیه این کارزار برای آن که راه را برای سازش میان بخشی از جمهوری خواهان و سلطنت طلبان به رهبری رضا پهلوی هموار کند در کُر مشترک “همه با هم”  با سکوت درباره اساسی ترین ملزومات آزادی  و دمکراسی، مرزهای میان مردم سالاری و استبداد مداری را  در هم ریخته و مخدوش می سازد.

تویت مشترک به مناسبت  سال نو میلادی با تعدادی کمتر و متن کوتاه تری تهیه شده است که در آن حتی شعار فراگیر انقلاب”زن، زندگی، آزادی” هم وارد نشده است اما در اساس همان روال و  هدف کارزار” نه به جمهوری اسلامی “را دنبال می کند که عبارتست از: علم کردن یک ائتلاف غیررسمی و شائبه تبدیل آن به یک ائتلاف رسمی میان طیفی از جمهوری خواهان و سلطنت طلبان به رهبری رضا پهلوی. از وظائف اساسی این اقدام بزرگ نمائی رسانه ای وتبلیغ حضوررضا پهلوی به بهانه ایجاد یک ائتلاف یا رهبری درخارج از کشوردر فضای رسانه ای است بطوری که فقدان نفوذ توده ای سلطنت در خیابان یا در دنیای واقعی انقلاب از طریق تبلیغات رسانه های بزرگ و کوچک مدافع احیای سلطنت جبران شود. در این تویت مشترک پروژه بگیرهای جنگ طلبی مانند مسیح علینژاد و نازنین بنیادی هم حضور دارند که  برای دخالت نظامی ناتو در ایران سینه می زنند.

درتویت مشترک به مناسبت اول سال میلادی، امضاء حامد اسماعلییون که سخنگوی خانواده های هواپیمای اوکراینی ساقط شده توسط دو موشک پدافند هوائی رژیم جمهوری اسلامی است به لحاظ نقشی که وی درجنبش خارج از کشور دارد هم حائز اهمیت است هم باعث تاسف. زیرا حامد اسماعلییون  با پیوستن به این ائتلاف غیررسمی، جنبش دادخواهی خانواده های هواپیمای اوکراینی ساقط شده را که جزئی از جنبش عظیم دادخواهی ایران علیه رژیم جمهوری است ضمیمه ائتلافی( هر چند غیررسمی) می  نماید که چهره اصلی رسانه ای آن، خود وارث استبداد پنجاه ساله ای است که تاریخ آن با زندان، شکنجه، اعدام و شهادت آزادی خواهان بیشمار ایران نوشته شده و خانواده های بسیاری را داغدار کرده است.

حامد اسماعلییون که خود را جمهوری خواه می داند پس از امضای این تویت مشترک که به گفته او پیشنهاد آن را از سوی علی کریمی دریافت کرده بود ائتلاف درعرصه سیاسی با سلطنت طلبان با الگوی همه با هم و از جمله رضا پهلوی را قابل فکر و ممکن می داند ضمن آن که پس از انتقادهائی که به تویت مشترک اول سال نو انجام شد در تویت شانزده ژانویه با رضا پهلوی همراه نشد.

جمهوری خواهانِ بدون جمهور مردم!

اما جمهوری خواهانی که چه در کارزار” نه به جمهوری اسلامی” و چه در تویت به مناسبت سال میلادی جدید و یا سایر موارد مشابه وارد ائتلاف غیررسمی با سلطنت شده اند به بخشی از مهم ترین مطالبات اساسی مردم پشت می کنند که در زیر به اجمال به برخی از آن ها اشاره می شود :

اول ـ  رفتن مستبد مهم است نه درهم شکستن و انحلال ساختار استبداد به هر نام و شکلی. اما در انقلاب علیه استبداد نه فقط رفتن مستبد بلکه مهمتر از آن، درهم شکستن ساختار استبداد برای بی بازگشت کردن آن شرط اولیه برقراری دمکراسی است. درغیراین صورت  مانند انقلاب پنجاه و هفت مسئله تنها به تغییر مستبد  محدود خواهد شد،

دوم ـ  آن ها سرنگونی را مهم می دانند نه برقراری آزادی های جامع و بی قید وشرط  سیاسی برای همه شهروندان. تردیدی نیست که آزادی های جامع و بی قید و شرط سیاسی یکی از پیش شرط های حیاتی دمکراسی است. تجربه انقلاب ۵۷ و لفاظی خمینی دائر بر”آزادی آری( حتی  آزادی مارکسیست ها) ولی توطئه نه” و یا شعار مشابه آن “مرگ بر سه فاسد ملا، چپی، مجاهد” را همه مردم ایران با هزینه سنگین بیش از چهار دهه استبداد جمهوری اسلامی و نیم قرن سلطنت پهلوی پرداخته اند.

 سوم ـ  وابستگی تاریخی سلطنت به قدرت های خارجی و و بویژه حضور کسانی نظیر مسیح علی نژاد، نازنین بنیادی (از جمله در کارزار “نه به جمهوری اسلامی” مریم معمار صادقی که با حرارت طرفدار دخالت نظامی امریکا در ایران است ) در ائتلاف های رسمی و غیررسمی نشان دهنده آن است که برای امثال رضا پهلوی دست یابی به قدرت مهم است حتی اگر سرنگونی رژیم با دخالت نظامی قدرت های خارجی انجام شود. اما دخالت قدرت های خارجی در درجه اول سلب حق مردم برای تعیین سرنوشت سیاسی شان و بنابراین نقض صریح و آشکار دمکراسی می باشد

.علاوه بر فجایعی که دخالت نظامی  برسر کشورهای مورد تهاجم آورده  و حتی موجودیت شان به عنوان یک کشور را در مخاطره  قرار داده است (نظیر عراق، افغانستان، سوریه، لیبی در منطقه ما). روشن نیست نیروهائی که معتقد به حاکمیت مردم یا جمهور مردم هستند چگونه در کنار کسانی قرار می گیرند که حتی صریحاً از دخالت نیروهای خارجی حمایت می کنند،

چهارم ـ درکشورچندملیتی ما دمکراسی بدون از میان برداشتن تبعیض ملی و برسمیت شناختن حقوق ملیت های ساکن ایران نمی تواند برقرار شود. درا خیزش انقلابی کنونی، انقلاب ژینا،   دو ملیت ایران کردها و بلوچ ها که از پیش بردندگان اصلی خیزش انقلابی کنونی هستند و همبستگی سراسری بی نظیر در سایر نقاط کشوردرحمایت از آن ها، نشان می دهد که پایان دادن به تبعیض های ملی و البته مذهبی ، به عنوان یک مطالبه کلیدی بخش مهمی از ساکنان کشور، در دستور کار انقلاب کنونی ایران قرار گرفته است. این همبستگی عظیم ملی در سراسر کشور در همان حال اثبات این حقیقت است که اکنون بیش از هر زمان، زمینه پذیرش اصل دمکراتیک حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران و اتحاد داوطلبانه آن ها (و از جمله فدرالیسم منطقه ای به عنوان یک راه حل جامع و دمکراتیک برای از میان برداشتن تبعیضات ملی) فراهم شده است. اما سلطنت طلبان و در راس آن ها رضا پهلوی حاضر نیستند به هیچ  نوع تبعیض و ستم ملی در ایران اعتراف کنند و البته بخشی از جمهوری خواهان متحد و همراه آن ها نیز دست کمی از سلطنت طلبان ندارند. روشن نیست کسانی که خود را جمهوری خواه  یا طرفدار جمهور مردم می دانند چگونه برابر حقوقی نزدیک به نیمی از جمعیت کشور را نادیده می گیرند؟ 

 ومهم تر از همه  مطالبات اساسی اکثریت مردم ایران و چگونگی رهائی شان از فقر، گرسنگی، حاشیه شدگی، آپارتاید جنسیتی (زن، زندگی، آزادی)، تبعیض های تودرتو و سایر مصیب های  اقتصادی و اجتماعی دراین نوع ائتلاف ها با همان منطق که “مهم رفتن جمهوری اسلامی ا ست” به فراموشی سپرده می شود.

وکالت (بیعت)، فصل پایانی سناریوی ائتلاف برای سلطنت!

از قبل روشن بود که شرکت کنندگان در این ائتلاف ها( چه رسمی یا غیر رسمی)  با هر نیت و هدفی که انگیزه وارد شدن آن ها در این ائتلاف ها بوده است( از جمله شرکت در کُر همه با هم) در عمل کارکردی جز محوری کردن شخص رضا پهلوی و هموار ساختن راه برای احیاء بدیل سلطنت نداشته اند. اما درخواست اخیر رضا پهلوی برای وکالت دادن به شخص او به عنوان نماینده مردم در حال انقلاب ایران برای مذاکره با قدرت های خارجی، شوک محکمی به همه کسانی است که توهماتی در باره هدف  های آزادی خواهانه  و دمکراسی جویانه این نوع ائتلاف ها داشته اند.

وکالت مورد درخواست رضا پهلوی نیز که با شوهای رسانه ای و کارزارهای تقلبی جمع آوری امضاء در شبکه های اجتماعی طرفداران سلطنت همراه است یاد آور انتصاب مریم رجوی به ریاست جمهوری نیابتی دریک مجلس تقلبی و از بالای سر مردم ایران است. هر کسی که به ابتدائی ترین مبادی دمکراسی و حق انتخاب مردم اعتقاد داشته باشد تردیدی درباطل بودن ادعاهای مربوط به دمکراسی و مردم سالاری از سوی امثال مجاهدین و رضا پهلوی به خود راه نخواهد داد. تردیدی نیست  که جمهوری خواهان و همه کسانی  که وارد این سلسله از ائتلاف های رسمی و یا غیررسمی می شوند مرزهای  مردم سالاری و استبداد مداری را در هم ریخته و عملاً تیشه به ریشه اصل جمهوری یا حاکمیت مردم می زنند.

در چهار ماهی که از انقلاب “زن، زندگی، آزادی” سپری شده است مردم  ایران نشان داده اند که علیرغم تنوع رنگین کمانی سیاسی،جنسی، ملی، مذهبی، فرهنگی …مانند هر انقلابی در صفوف متحد و با هم پشتی و همبستگی بی نظیری برای سرنگونی رژیم اسلامی و پیروزی  انقلاب شکوهمند شان به پیکارمشترک برخاسته اند. تلاش برای رهبرسازی نیابتی و خارج از صفوف واقعی مبارزه در داخل کشور آن هم با حمایت های رسانه ای، سیاسی، دیپلماتیک، مالی… قدرت های خارجی با توجه به بلوغ سیاسی مردم ایران، حاصلی جز انزوا برای کارچرخانان آن نخواهد داشت. به جای “کُر همه با هم” که نمایشی در خدمت همین رهبر سازی های نیابتی است، احزاب، سازمان ها و تشکل های سیاسی موجود در جامعه ایران می توانند بدیل های خود برای جامعه آینده پس از جمهوری اسلامی را ارائه کرده و با نیروهای همگرا برای ایجاد ائتلاف ها، اتحادها و یا قطب های سیاسی با برنامه های روشن برای آینده کشور متحد شده و ضمن حفظ تکثر و استقلال سیاسی خود به موازات هم به مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی ادامه دهند. تکثر و تنوع سیاسی، پذیرش و احترام به آن و تعهده به مرجعیت مردم در انتخاب نظام سیاسی و بدیل مطلوب اکثریت از ملزومات هر جامعه دمکراتیک و از جمله سوسیالیسم دمکراتیک است که درمغایرت کامل با شعارهائی مانند “حزب فقط حزب الله”، “مرگ بر ضد ولایت فقیه”،  و نسخه جدید آن “مرگ بر سه فاسد، ملا، چپی، مجاهد” و”مرگ برارتجاع سرخ و سیاه” یا “جاوید شاه” و …  یا حذف هر نیروی سیاسی با هر گرایش سیاسی در جامعه ایران قرار دارد.

برای آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

سازمان ما٬ سازمان کارگران انقلابی ایران( راه کارگر) از جمله سازمان هایی است که از ابتدا با شعار «انقلاب مرد، زنده باد انقلاب»، به جمهوری اسلامی “نه”  گفته و در این مسیر بهای گزافی هم پرداخته است.

 از نظر ما شرط مقدماتی برای یک بدیل دمکراتیک پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی برقراری آزادی های جامع و بی قید و شرط سیاسی (برای همه ، از مونارشیست گرفته تا آنارشست) و حق آزادانه و برابر همه مردم ایران برای تعیین نوع نظام سیاسی و تغییر آن، بدون هرگونه دخالت نیروهای خارجی در ِاعمال حق تعیین سرنوشت سیاسی  مردم ایران می باشد. مردم ایران تنها در چنین شرایطی است که از طریق مجلس موسسانی که با رای آزادانه تمام مردم فراخوانده می شود، می توانند نظام سیاسی مطلوب خود را به شکل دموکراتیک تاسیس کنند. تاریخ چند قرن اخیر جهان نشان داده است که بدون آزادی های جامع و بی و قید و شرط سیاسی دمکراسی نمی تواند برقرار شود و دمکراسی سیاسی مستلزم آزادی های بی قید وشرط سیاسی و غیرقابل تفکیک از آن است. این آزادی های جامع در برگیرنده آزادی برای طرفداران همه ادیان ساکن ایران با همه تنوع و رنگانگی آن ها و از میان برداشتن کامل تبعیضات مذهبی و فرهنگی اقلیت های ساکن کشور،  نیز مصداق دارد.

 مضاف بر این در کشوری چندملیتی با تنوع مذهبی و فرهنگی رنگین کمانی مانند ایران بدون حق تعیین سرنوشت برای ملیت های ساکن آن و از طریق آن تامین اتحاد داوطلبانه همه ملیت های ساکن ایران( از جمله از طریق فدرالیسم سرزمینی) دست یابی به دمکرسی سرابی بیش نخواهد بود.

 از نظر ما که به سوسیالیسم دموکراتیک به عنوان آلترناتیو رهائی بخش در برابر جمهوری اسلامی باور داریم، دموکراسی سیاسی بدون دمکراسی اقتصادی ـ اجتماعی برای تامین مطالبات اکثریت عظیم مزد و حقوق بگیران کشور، پایان دادن به بیکاری، حاشیه شدگی بخش عظیمی از شهروندان، برانداختن آپارتاید جنسیتی و تامین برابری زنان کشور با مردان که از جمله مطالبات اساسی انقلاب کنونی است که با شعار”زن، زندگی، آزادی” شروع شده است، و به همین سان پایان بخشیدن به بحران زیست محیطی فاجعه بار کشور و سیاست صلح آمیز منطقه ای نمی تواند خصلت پایدار پیدا کند.

از نظر ما طرفداران بدیل سوسیالیسمی دمکراتیک، فمینستی(زنانه گرا)، رنگین کمانی(ملی، مذهبی، فرهنگی)، زیست محیطی و صلح گرا، قوام و دوام آزادی های بی قیدو شرط و همگانی و دمکراسی فرا گیر و سایر مولفه های اجتناب ناپذیر بدیل سوسیالیستی از طریق انتقال قدرت به اکثریت عظیم جامعه مان، پایان دادن به بهره کشی و بنای جامعه ای میسرخواهد بود که در آن «رشد و شکوفائی هر فرد شرط رشد و شکوفائی همگانی است».

برای گام برداشتن در این راستا لازم است که طبقه کارگر ایران و همه بخش های مزد و حقوق بگیران از فرصت استثنائی که هر انقلاب به وجود می آورد با همه قوا برای گسترش و تعمیق  سازمان دهی صفوف خود وهمبستگی سراسری میان بخش های گوناگون زحمتکشان تلاش کنند. جنبش سوسیالیستی و بویژه گرایش سوسیالیسم دمکراتیک باید با همه قوا و به هر شکل ممکن و موثر و بدور از هر گونه فرقه گرائی از این روند دفاع کند.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان  کارگران انقلابی ایران( راه کارگر)

شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱ برابر با  ۲۱ ژانویه ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/feed/ 0 6930
http://www.sedayekargar.com/iran/6910/ http://www.sedayekargar.com/iran/6910/#respond Sun, 08 Jan 2023 13:27:06 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6910 برای توقف اعدام و آزادی همه زندانیان سیاسی و دادخواهی همه قربانیان رژیم بپا خیزیم!

جمهوری اسلامی اعدامی با قتل عمد حکومتی محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی بار دیگر دست به جنایت زد. سحرگاه شنبه ۱۷ دی، حکم اعدام محمد مهدی کرمی و سید محمد حسینی، از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری که در «دیوان عالی کشور» تایید شده بود، جنایتکارانه اجرا شد. خبر اعدام این دو جوان معترض که برای عدالت و آزادی مبارزه می‌کردند ناگوار و تلخ و غیرقابل توصیف است. اما اکنون هنگامه خشم است نه عزا! جنبش انقلابی که برای رهایی از استبداد و تباهی حکومت بچه کش اسلامی با شعار زیبای «زن، زندگی، آزادی» در کف خیابان می رزمد و در این راه صدها تن جانباخته اند و هزاران نفر بازداشت شده‌اند، سر باز ایستادن ندارد. اعدام جنایتکارانه محسن شکاری، مجید رضا رهنورد و اکنون محمد مهدی کرمی و سید محمد حسینی، جوانان معترضی که خواهان یک زندگی شایسته انسانی بودند، در‌ واقع نشانه استیصال و زبونی حکومت اسلامی است نه اقتدار آن. اکنون برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای جنبش انقلابی خود سوخت بار آتش انقلاب است که بازگشت خدای دهه شصت خامنه ای، یا خدای هزاران اعدام را با فوران خشم مقدس مردم ناممکن می سازد.

نباید از یاد برد که یکشنبه ١٨ دی ماه مراسم سالروز بزرگداشت زنده یاد بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز عضو کانون نویسندگان ایران، است که ستم کشته ی حکومت اسلامی است. برگزاری هر چه باشکوهتر این یادمان ها اتحاد و همبستگی مردم را افزایش میدهد و خوف و هراس بیشتری در دل شب پرستان می افکند. در فراخوان کانون نویسندگان ایران برای برگزاری این عضو سر بلند کانون آمده است: « بکتاش آبتین زنده است، هر کجا ستمی بر انسانی برود، بکتاش آنجاست، هر کجا آزادی و آزادی بیان کسی پایمال قدرت حاکم شود، بکتاش آنجاست، هر کجا برای شکم گرسنه‌ی مردم جنبشی به راه بیفتد، او آنجاست، هر کجا پلیس و نیروی سرکوب بخواهد کسی را با چماق نقش زمین کند، او آنجاست. بکتاش آبتین نمرده است.»

اگر امروز محمدمهدی کرمی و محمد حسینی به دار آویخته شدند و یک سال پیش بکتاش آبتین در زندان به ستم کشته جانیان حاکم مبدل شد. هجدهم دی ماه سومین سالروز سقوط هواهپیمای اوکراینی در ۱۸ دیماه ۹۸ است که طی آن ۱۷۶ سرنشین هواپیمای سرنگون شده به قتل رسیدند.

مسئولان جمهوری اسلامی که ابتدا با تمام دستگاه های تبلیغاتی خود تلاش کردند تا سقوط هواپیما را ناشی از نقص فنی جلوه دهند بزودی با درماندگی در برابر واقعیت های غیرقابل انکار ناگزیر به اعتراف این حقیقت تلخ شدند که هواپیمای مسافری توسط موشک های پدافند هوائی سپاه پاسداران مستقر در فرودگاه سرنگون شده است.اما در طول سه سالی که از ارتکاب این جنایت هولناک می گذرد، علیرغم پی گیری بی وقفه و روزانه خانواده های جان باخته و وکلای آن ها برای اعلام علنی اسامی عاملان و آمران شلیک به هواپیما و محاکمه علنی همه متهمان در حضور خانواده های دادخواه، جمهوری اسلامی نه تنها پاسخی به خانواده‌های جانباختگان و مردم ایران نداده، نه تنها پرونده این جنایت را بررسی نکرده و حتی نام و مشخصات عاملان و آمران این فاجعه را اعلام نکرده، بلکه دستگاه های امنیتی و قضایی رژیم هنوز به شکنجه و آزار و پرونده سازی علیه معترضان به این جنایت ادامه می دهند.

حال که رژیم جمهوری اسلامی پس از اعدام مجیدرضا رهنورد و محسن شکاری بار دیگر ماشین مرگ خود را با اعدام محمدمهدی کرمی وسید محمد حسینی برای مرعوب ساختن جنبش انقلابی بکار انداخته باید جنایات رژیم در به شهادت رساندن بیش از پانصد مبارز انقلابی در دوره پس از قتل مهسا( ژینا) امینی، دستگیری و زندانی کردن هزاران مبارز و معترض جنبش انقلابی را با گسترش اعتراضات مردمی پاسخ داد.

هفدهم دی ماه، روز اعدام محمد مهدی کرمی وسید محمد حسینی دو جوان دیگر از فعالان جنبش انقلابی و هجدهم دی ماه سالروز قتل عمدی بکتاش آبتین در زندان و سومین سالروز فاجعه ساقط کردن هواپیمای اوکراینی توسط جمهوری اسلامی را به روز اعتراضات مردم در سراسرایران با شعار “توقف فوری اعدام ها”، و “آزادی بی قیدو شرط همه زندانیان سیاسی” به همراهی و پشتیابی ایرانیان خارج از کشور مبدل کنیم و همراه با همه مردم آزادی خواه ایران تلاش کنیم تا این اعتراضات به یکی از فرازهای جنبش انقلابی علیه کلیت رژیم جمهوری اسلامی و حمایت از جنبش دادخواهی همه قربانیان چهل و سه سال حکومت ننگین فاشیسم حاکم تبدیل شود.

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/6910/feed/ 0 6910
چرا رژیم فرو می‌پاشد؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d8%b1%d9%88-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d9%be%d8%a7%d8%b4%d8%af%d8%9f/ http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d8%b1%d9%88-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d9%be%d8%a7%d8%b4%d8%af%d8%9f/#respond Tue, 20 Dec 2022 13:07:30 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6890 علی کشتگر

رنسانس “زن زندگی آزادی” که محور جنبش انقلابی ایران در پیروزی علیه تروریسم مذهبی حاکم است، می‌تواند افت و خیز داشته باشد اما نباید نسبت به پیروزی حتمی آن تردید کرد، چرا که اولا تروریسم مذهبی حاکم آن چنان که در پائین تشریح می‌شود خود در اختلافات و فرسایش درونی‌اش غرق و در سراشیب فروپاشی است و ثانیا آن که روند رنسانس-انقلاب آغاز شده، ملت ایران را به نحو بی سابقه‌ای علیه رژیم متحد کرده. این روند دارای آن چنان مولفه‌های نیرومندی است که با کشتن و اعدام متوقف شدنی نیستند و قطعا تا فروپاشی این رژیم جنایتکار و پیروزی دموکراسی که آرمان دیرینه مردم ایران است ادامه خواهند یافت.

همه عوامل درونی و بین المللی حاکی از آن هستند که رژیم اسلامی در تمامی عرصه‌های اجتماعی، سیاسی (داخلی و خارجی)، اقتصادی، اخلاقی، مدیریت، ایدئولوژیک مناسباتش با مردم و حتی با اقلیت طرفدار حکومت “خودی” به بحران و بن بست رسیده و توان عبور از هیچ یک از این بحران‌ها را نخواهد داشت، در هیچ کجای جهان و در هیچ زمانی نمی‌توان رژیمی را پیدا کرد که به همه بحران هائی که در این مقاله بر می‌شمرم مبتلا باشد و با این همه توانسته باشد به حیات خود ادامه دهد. مگر آن که امام خیالی دوازدهم که نمی‌دانم چرا به جای انتخاب جنگل‌ها و کوهها، و دره‌های زیبای ایران چاه تنگ و تاریک جمکران را برای پنهان شدن انتخاب کرده ظهور کند و “جهان را پر از عدل و داد کند! “

هرچند بحران‌های درونی در فروپاشی جمهوری اسلامی تعیین کننده هستند، در این یادداشت من نخست به عوامل بین المللی می‌پردازم و بعد به سراغ بحران‌های شش گانه داخلی می‌روم.

عوامل بین المللی (انزوای جهانی رژیم)

الف: ورشکستگی سیاست “نگاه به شرق” خامنه‌ای؛ چین این دومین اقتصاد بزرگ که شاید در ده سال آینده به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شود، با توجه به تحریم جهانی ایران به عنوان تاجری بی انصاف تا توانست ثروتهای ملی ایران را به کمک غارتگران داخلی بلعید. اما نه تنها در همه سالهای گذشته هرگز به سیاست “نگاه به شرق” جمهوری اسلامی علاقه نداشت بلکه اصرار احمقانه رژیم ایران به این که خود را به این کشور بچسباند و آن را دوست و متحد ایران قلمداد کند را به زیان منافع خود می‌دانست و از این گونه تبلیغات رژیم بیزار بود. چرا که چین هرگز نمی‌خواست اجازه دهد که منافع اقتصادی و تجاری و مطامع و اهداف ژئوپولتیک چین در خاورمیانه و در آمریکا و اروپا از طریق نزدیکی غیرمتعارف با جمهوری اسلامی که سیاستهایش در جهت بی ثبات کردن کشورهای عربی خلیج فارس و تنش دائم با غرب و “نابودی اسرائیل” است، در مخاطره قرار دهد. کشورهای عربی منطقه با محوریت عربستان سعودی از جمله مصر، امارات متحده عربی، اردن، مراکش، تونس، و غیره به اضافه کشورهای مسلمان نزدیک به همین بلوک کشورهای عربی از جمله پاکستان و اندونزی، بیش از یک میلیارد جمعیت دارند. همه این کشورها با دیپلماسی منطبق بر منافع ملی‌شان خواهان مناسبات تجاری و اقتصادی و روابط دوستانه با غرب و شرق هستند. چین از دیرباز خواهان توسعه مناسبات خود با این کشورها و سرمایه گذاری در آنها و نیز فروش کالاهای خود در بازارهای آنان بوده است. پس کاملا روشن بود که چین به درستی منافع نجومی خود و اهداف بسیار مهم ژئوپولتیک خود را در گسترش مناسبات اقتصادی و تجاری با این کشورها جستجو می‌کند و در نتیجه هرگاه لازم باشد در دعوای میان ایران با این مجموعه کشورها، طرف آنان را می‌گیرد نه رژیمی که دچار انزوا و تحریم بین المللی است و آینده آن نیز نابودی است. رهبران رژیم ایران اما نادان تر از آن بودند که از اهداف چین و سیاستهای جهانی این کشور که درک آن بسیار آسان بود سر درآورند. حالا با حمایت کامل این کشور از عربستان و امارات در همه دعواهای سیاسی، مرزی و غیره، چین رژیم اسلامی و سیاست ” نگاه به شرق” آن را تحقیر و مردود اعلام کرده است. با این همه رژیم آن قدر خود را ضعیف می‌بیند که جرات نکرد سفیر چین را برای ادامه توضیحات در مورد نقض تمامیت ارضی ایران به وزارت خارجه‌اش فرا خواند. و همچنان حقیرانه حمایت صریح چین از اعراب علیه ایران را کوچک جلوه می‌دهد و خود را به چین می‌چسباند. در حالی که این رفتار چین به خصوص نقض تمامیت ارضی ایران برای هر کشور مستقلی که بند ناف آن به چین و شوروی وصل نمی‌بود، اتفاق می‌افتاد سفیر این کشور را از خاک خود بیرون می‌کرد. و این خود بهترین گواه بر این واقعیت است که این رژیم در سیاست احمقانه “نگاه به شرق” استقلال ایران را نیز نقض کرده است.

ب: روسیه دومین تکیه گاه رژیم نیز با شکست تهاجم جنایتکارانه رژیم پوتین به اکراین در بحران فزاینده درونی و جهانی فرو رفته و هیچ کمکی به عنوان تکیه گاه رژیم و تضمین بقای آن از دستش ساخته نیست. علاوه بر این وقتی شکست روسیه از اکراین قطعی شد که در آینده نزدیک شاهد آن خواهیم بود رژیم اسلامی از عواقب آن بسیار ضعیف تر و بحرانی تر خواهد شد. و روند فرسایش و فروپاشی آن تشدید خواهد شد.

ج: آمریکا دیگر نه فقط چندان علاقه‌ای به احیای برجام ندارد بلکه از این پس نگاه آن به رژیم اسلامی تا اندازه‌ای سیاست تغییر رژیم است. به این ترتیب اگر ونزوئلا، کره شمالی و سوریه که از آنان هیچ کاری برای نجات رژیم ساخته نیست را به حساب نیاوریم رژیم هیچ تکیه گاه و شریک قابل اتکاء بین المللی ندارد بلکه تقریبا همه جهان غرب و کشورهای عربی و متحدان آنان تغییر رژیم ایران را به سود خود می‌دانند.

د: بنابه تحلیل صندوق بین المللی و بانک جهانی، جهان در یکی دو سال آینده با رکود اقتصادی مواجهه است و این خود نیاز به نفت و گاز در بازار جهانی کاهش پیدا می‌کند و با توجه به تشدید تحریم‌های ایران و مناسبات چین با عربستان و امارات، دور زدن تحریم‌ها و فروش نفت به چین هم روز به روز دشوارتر می‌شود. به این ترتیب در شرایطی که رژیم بیش از هر زمان به ارز خارجی نیاز پیدا کرده درآمدهای ارزی جمهوری اسلامی از این پس به شدت رو به کاهش خواهد گذاشت.

عوامل درونی

آتش‌های خاموش ناشدنی زیر خاکستر که به زودی موجب پیوستن توده‌های میلیونی ایران به جنبش زن زندگی آزادی خواهد شد به قرار زیرند:


۱- شکاف عظیم میان بیش از ۹۰ درصد ملت ایران با رژیم، بی اعتمادی کامل مردم به آن و از همه مهمتر آرزوی عمومی به فروپاشی رژیم جامعه ایران را برای انقلاب سیاسی آماده کرده است.


۲- شکسته شدن بی سابقه اتوریته رهبر نظام در رده‌های مختلف حاکمیت حتی در میان اصول گرایان کاملا عیان شده است. امری که رژیم را روز به روز در برابر مشکلات لاینحل و اعتراضات عمومی ناتوان تر و فلج خواهد کرد.


۳- فقر و گرانی برای نزدیک به نیمی از مردم ایران به مرحله‌ای غیرقابل تحمل رسیده. چنان که دیگر خانواده‌ها از سیر کردن شکم فرزندان خود با نان و تخم مرغ که حالا برای آنان به یک غذای لوکس تبدیل شده است نیز عاجزند. این میلیونها مردم به فقر و ذلت کشیده دیگر هیچ چیز برای از دست دادن ندارند و مستعد آن هستند که دیر یا زود به خیابانها بریزند و چه بسا میلیونها نفر از آنان از سر گشنگی خود و فرزندانشان به غارت فروشگاههای مواد غذائی روی آورند. من تقریبا مطمئن هستم که در چشم انداز نزدیک میلیونها انسان گرسنه به فروشگاههای مواد غذایی حمله خواهند کرد.


۴- بنگاههای گردشکری و تجاری از جمله هتل‌ها ۸۰ درصد مشتریان خود را از دست داده‌اند، رستورانها و فروشگاههای مواد غذایی نیمی از مشتریانشان را از دست داده‌اند، نه گردشگران به ایران می‌روند، نه مردم ایران توان مسافرت و گردشگری دارند و… بنابراین بسیاری از هتل‌ها، رستورانها، بنگاههای وابسته به گردشگری، و فروشگاههای مایحتاج عمومی در آستانه ورشکستگی هستند صنایع نیز نیمه تعطیل‌ند و در حال ورشکستگی. به همراه با سقوط این موسسات اقتصادی بانکها نیز رو به ورشکستگی خواهند گذاشت. کارکنان این موسسات و حتی صاحبانشان هم در آینده به اعتراضات می‌پیوندند.


۵- بحران آب از آغاز بهار سال آینده کشاورزان را به ورشکستگی سوق خواهد داد، این بحران وخیم میلیونها روستائی و کشاورز را مستعد پیوستن به اعتراضات عمومی می‌کند.

۶- معلمان، بازنشستگان و کارمندان ادارات نیز با افزایش سرسام آور گرانی مایحتاج زندگی ونبود هر گونه آزادی در دفاع از منافع صنفی خود همگی کارد به استخوان‌شان رسیده و مترصد فرصتی برای دست زدن به اعتراض‌اند،

۷- وقتی همه این گروهها و طبقات اجتماعی دست به اعتراض بزنند نوبت به کارگران صنایع کلیدی از جمله صنایع نفت و پالایشگاه و کامیوندارها میرسد. آنها هم مثل همه مردم ایران زیر فشاراند و از رژیم جنایتکار حاکم متنفرند با این همه هنوز آمادگی پرداختن هزینه اعتصابات سراسری را ندارند اما زمانی که نوبت به اعتصابات آنان برسد دیگر رژیم با دهها میلیون مردم معترض که همگی به شعار سرنگونی رژیم و جنبش زن زندگی آزادی می‌پیوندند روبه رو است و در آن شرایط از ارگانهای سرکوب کار چندانی ساخته نیست، در آن روز که بسیار نزدیک است نه اعدام جوانان بی گناه وطن جواب می‌دهد و نه به گلوله بستن مردم در خیابانها و اماکن عمومی و خصوصی. جنبش عمومی ملت ایران باید از هم اکنون به فکر رهبری حداقلی و موقت برای هماهنگی تظاهرات و اعتصابات باشد. و مدام از سربازان و افراد رده‌های پائینی نیروهای مسلح دعوت کنند که به مردم بپیوندند چرا که منافع و آینده آنها نیز در گرو پشت کردن به این رژیم جنایتکار است.

۸- رژیم کاملا منزوی شده‌ای که بیش از نود درصد مردم فرو پاشی آن را می‌خواهند، خود از درون دچار شکافهای علنی و پنهان بی سابقه‌ای است و هیچ یک از مسئوولان حکومت نمی‌داند برای نجات رژیم چه کار می‌شود کرد. صدها تن از اصول گرایان و کارگزاران شناخته رژیم در این روزها یا سکوت کرده‌اند و یا جرات انتقاد پیدا کرده‌اند و درموارد بسیاری هم انتقادشان متوجه شخص خامنه‌ای و بیت او می‌شود. حالا دیگر همه آنان می‌دانند که خودکامگی خامنه‌ای و فرزندش کار رژیم اسلامی را به جائی رسانده که همه با هم در حال غرق شدن‌اند و هرکس برای نجات خود راهی نشان می‌دهد که دیگری قبول ندارد. برخی از آنها تازه به فکر تغییرات و اصلاحاتی برای نجات رژیم افتاده‌اند که دیگر بسیار دیر شده. این اختلافات و شکافهای درونی رژیم برای عبور از تروریسم مذهبی حاکم و پیروزی جنبش ملی آزادیخواهانه اهمیت دارد. هیچ معجزه‌ای رژیم اسلامی را نجات نخواهد داد. به پیروزی ملت علیه رژیم غارتگر و جنایتکار ایمان بیاوریم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d8%b1%d9%88-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d9%be%d8%a7%d8%b4%d8%af%d8%9f/feed/ 0 6890
به جنایات رژیم در زندان ها اعتراض کنیم http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85/#respond Sun, 18 Dec 2022 13:23:59 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6881 زندانیان سیاسی، قربانیان تجاوز جنسی ـ سیاسی و خانواده های شهدا را تنها نگذاریم
وظیفه انسانی همه ما حکم می کند در کنار خانواده های زندانیان سیاسی، زندانیان محکوم به اعدام، قربانیان تجاوز جنسی ـ سیاسی و شهدای خیزش انقلابی باشیم و از هر طریق ممکن صدای حق طلبانه آنها را به گوش همگان برسانیم. شایسته است شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، و «لغو مجازات اعدام» به شعارهای محوری و رسا تبدیل گردد. می توان فشار افکار عمومی ایران و جهان را بر حاکمیت اسلامی آن چنان بالا برد تا دست زدن به هر جنایتی برایش هزینه های بسیار سنگینی به دنبال داشته باشد.

زندان های جمهوری اسلامی، همواره شکنجه گاه و قتل گاه مبارزان و فعالان مدنی و اجتماعی بوده است. در پی خیزش انقلابی مردم با شعار زیبا و حیات بخش «زن، زندگی، آزادی» نزدیک به ۲۰ هزار نفر دستگیر شده و در بدترین شرایط و زیر شدیدترین شکنجه ها قرار گرفته اند. برپایه اطلاع رسانی اینستاگرامی ارغوان فراهانی، همسر امیرعباس آذرم‌وند، سازمان زندان ها، که تحمیل کنندۀ بیرحمانه ترین شرایط علیه زندانیان است، اکنون از شش زندانی سیاسی ‌که در شب ۲۳ مهر، شب آتش زدن زندان اوین توسط خود ماموران امنیتی رژیم، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به شدت مصدوم شده بودند، شکایت کرده است. سازمان زندان‌ها از امیرعباس آذرم‌وند، یاشار توحیدی، میثم گلشنی، محمد خانی، رضا سلمانزاده و سیدجواد سیدی به اتهام «افترا، تخریب عمدی اشیاء منقول یا غیرمنقول متعلق به دیگری، توهین به مقامات و مامورین، تهدید به قتل و نشر اکاذیب» شکایت کرده است. این در حالی است که سازمان زندان ها تاکنون از مداوای مؤثر یاشار توحیدی و محمد خانی که هر دو در شب حادثه با گلوله‌ی جنگی زخمی شده بودند، خودداری کرده است.

در اقدامی دیگر، خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه در چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۱ با پخش ویدئوی اعترافات اجباری، برای صدور احکام سنگین علیه؛
دنا شیبانی مربی اسنوبرد و گرافیست،
حسام موسوی مربی سنگ نوردی،

امیرارسلان مهدوی مربی اسنوبرد،
اشراق نجف آبادی مربی دوچرخه‌سواری،
محمد خیوه کوهنورد و طبیعت‌گرد

زمینه‌سازی کرده است. این ورزشکاران به همراه ۲۰ تن دیگر، آبان‌ماه امسال توسط ماموران اطلاعات سپاه استان فارس دستگیر و به «بازداشتگاه سروش» در شیراز منتقل شده بودند.

آنچه در زندان های جمهوری اسلامی می گذرد، حکایت هولناکی است. این را می توان از توئیت علی اکبر رائفی پور، از نظریه پردازان داعش شیعی دریافت که پس از فراخوان های سه روزه به مناسبت روز دانشجو نوشت:« هر کسی بود تا الان فهمیده بود، هر وقت سوژه کم میاد، دوباره فراخوان میدن برای پروژه کشته سازی، اگر از جونتون سیر شدید به اعتراضات خیابانی بپیوندید، مخصوصآ اگر چهره زیبائی دارید!». او رسمآ سیاست اسلام حکومتی را در زندان ها بیان می کند؛ تجاوز جنسی ـ سیاسی و کشتار زیرشکنجه. این سیاست در سه ماه گذشته از سوی نیروهای امنیتی و بازجویان رژیم در زندان ها به کار گرفته شده است. اخبار تجاوز جنسی به زندانیان، آن چنان گسترده است که تا کنون حداقل سه تن از زندانیانی که پس از شکنجه های زیاد و تجاوز جنسی ـ سیاسی آزاد شده بودند، پس از آزادی به زندگی خود پایان داده اند. جدا از سیاست ددمنشانه و غیرانسانی شکنجه های وحشیانه از جمله تجاوز جنسی ـ سیاسی به زندانیان، فشار سنگین بر خانواده های جانباختگان زیرشکنجه یا هنگام دستگیری نیز به شکل گسترده ای اعمال می شود. تقریبا تمامی خانواده های جانباختگان مورد تهدید قرارگرفته اند که از پخش خبر جان باختن عزیزشان صرفنظر کنند، پیکر عزیزشان را بی سروصدا و دور از چشم مردم به خاک بسپارند. مراسم عزاداری نگیرند و اخبار این تهدیدات را رسانه ای نکنند. با این تهدیدها، خانواده ها را از مرگ دیگر فرزندان شان یا دستگیری خود پدر و مادران می ترسانند و حتی با عدم تحویل پیکر فرزندانشان، آن ها را زیر فشار می گذارند.

فشار روحی و روانی تحمیل شده بر خانواده های عزادار، خانواده های زندانیان محکوم به اعدام و یا زندانیان شکنجه شده و مورد تجاوز جنسی ـ سیاسی قرار گرفته، چنان است که بسیاری را دچار بحران های روحی و روانی عمیقی می کند و نظم عادی زندگی آن ها را در هم می ریزد. این زندانیان سیاسی و این خانواده های عزیز از دست داده، در شرایط به شدت بحرانی قرار می گیرند و مدام زیر تهدید نیروهای امنیتی رژیم هستند. تا جائی بعضی از آنها برای بدتر نشدن وضعیت شان، تن به این تهدیدات داده، مُهر سکوت بر لب می زنند. روشن است که چنین سیاستی نمی تواند پاسخگوی تهدیدات رذیلانه نیروهای امنیتی و سرکوبگر باشد. از این رو کمک به این عزیزان از وظایف تمامی انسان های آزادیخواه و برابری طلبی است که دل در گرو مناسبات انسانی دارند.

برای کمک به این داغداران و یا شکنجه شدگان می توان بر نکات زیر تاکید کرد:

– مراجعه به روانپزشک و دریافت مشاوره تخصصی ، از جمله از پزشکان مستقلی که اعلام آمادگی برای کمک به هممیهنان شان کرده اند ، یک اقدام مؤثر و ضروری است.
– برقراری ارتباط با سایر خانواده های عزیز از دست داده یا محکوم به اعدام و زندانی، باعث کاهش فشار و دریافت حمایت عاطفی و انتقال تجارب در این زمینه می‌شود
– رسانه ای کردن اخبار تکان دهنده چنین جنایاتی و علنی کردن صدمات و یا حتی تهدیدها، اقدام مؤثری برای محدود کردن قدرت عمل دستگاه جهنمی سرکوب حاکمیت خواهد بود.
– اطلاع رسانی به آشنایان و جلب حمایت آنها سبب خواهد شد تا در پناه حمایت آشنایان و خانواده ها و همشهریان، امکان عملی کردن تهدیدات از جانب رژیم در محیط های کوچک تر، بسیار مشکل تر و هزینه زاتر گردد.

وظیفه انسانی همه ما حکم می کند در کنار خانواده های زندانیان سیاسی، زندانیان محکوم به اعدام، قربانیان تجاوز جنسی ـ سیاسی و شهدای خیزش انقلابی باشیم و از هر طریق ممکن صدای حق طلبانه آنها را به گوش همگان برسانیم. شایسته است شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، و «لغو مجازات اعدام» به شعارهای محوری و رسا تبدیل گردد. می توان فشار افکار عمومی ایران و جهان را بر حاکمیت اسلامی آن چنان بالا برد تا دست زدن به هر جنایتی برایش هزینه های بسیار سنگینی به دنبال داشته باشد.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران

حزب کمونیست ایران
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ برابر با ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85/feed/ 0 6881
اعلامیه مشترک حزب کمونیست ایران و سازمان کارگران انقلابی ایران http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b9%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%aa%d8%b1%da%a9-%d8%ad%d8%b2%d8%a8-%da%a9%d9%85%d9%88%d9%86%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b9%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%aa%d8%b1%da%a9-%d8%ad%d8%b2%d8%a8-%da%a9%d9%85%d9%88%d9%86%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85/#respond Sat, 10 Dec 2022 12:07:06 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6872 جنبش انقلابی مردم ایران با قدرت تمام، دوازدهمین هفته خود را آغاز کرده است. جوانان شجاع دختر و پسر و مردمان کارد به استخوان رسیده، خیابان ها را در چهارگوشه کشور تسخیر کرده اند. دانشجویان، دانشگاه ها را به مرکز دفاع از زندگی مدنی تمامی مردم تبدیل کرده و با رشادت تمام از حریم دانشگاه حراست می کنند و در این راه، استادان بسیاری را در کنار خود دارند. بازاریان و اهل کسب و کار، با شرکت گسترده در چندین اعتصاب عمومی، همگامی درخشان خود با جنبش مردمی را به نمایش گذاشته و خشم و نفرت خود از باندهای مافیائی تجارت و بازرگانی را به نمایش گذاشته اند. معلمان و دانش آموزان، مدارس را به آموزشگاه انقلاب تبدیل کرده اند و شعار زیبای «در سنگر مدارس، هم درس، هم سیاست» را به پیش برده اند. کارگران واحدهای تولیدی و خدماتی بسیاری، برای احقاق حقوق خود دست از کار کشیده اند و به اردوی انقلاب، توان بیشتری بخشیده اند. همه مردم، به صورتی بسیار روشن با اقدامات اعتراضی، با شعارهای رسا، با فریاد های شبانه شان، در چهارچوب شعار محوری شان «زن، زندگی ، آزادی»، برای در هم شکستن استبداد و در آغوش گرفتن آزادی، دمکراسی و برابری می جنگند و پیام بسیار روشن شان را به حاکمان و به همگان و به جهانیان می رسانند.

این نجابت بی نظیر مردم ایران برای دستیابی به برابری، آزادی و زندگی شایسته انسانی، با پاسخ بسیار بیرحمانه حاکمیت استبدادی مردسالار و سرمایه سالار روبرو شده است. حاکمیت جنایتکار به جای شنیدن صدای مردم، تمامی ابزارها و امکانات سرکوبش را به کار گرفته است. کشتار مردم در خیابان ها با گلوله های جنگی، با ضربات باتوم، با زجرکش کردن زخمی های ربوده شده از بیمارستان ها، اوج توحش آنها را به نمایش می گذارد. دادگاه های نمایشی و چند دقیقه ای و صدور احکام اعدام به دستور رهبر رژیم درچهارچوب “قصاص”، برای ترساندن مردم به جریان افتاده است. حالا بیش از ۲۰ هزار نفر از جوانان دختر و پسر، از فعالان مدنی و صنفی، از دانشجویان و دانش آموزان، از هنرمندان و سینماگران، از روزنامه نگاران و نویسندگان در زندان های هولناک این رژیم چهنمی در زیر خطر جدی شکنجه و کشتار قرار دارند. گستردگی بازداشت ها به حدی است که نه تنها حتی حیاط زندان های بیشمارشان پرشده، بلکه حالا دیگر سوله های بدون امکانات را به زندان تبدیل کرده اند.

سیاست ددمنشانه و ضدبشری اعدام معترضان، که از بلوچستان و با کشتار جوانان بلوچ به جریان افتاده، با اعدام جنایتکارانه محسن شکاری شکل تازه ای به خود گرفته است. محسن شکاری ۲۴ ساله، در جریان اعتراضات در خیابان ستارخان تهران بازداشت و با اتهامات واهی به «محاربه» متهم شده، در پیوند با خیزش جاری در روز هفده آذر، یک روز پس از اعتراضات سه روزه سراسری ایران، اعدام شده است. هم زمان نیز برای حمید قره حسنلو، پزشک مردمی، و چهارتن دیگر از ۱۵ متهم پرونده تظاهرات چهلم حدیث نجفی، با اتهامات ساختگی و غیرقانونی حتی بر پایه قانون خودشان، حکم محاربه و اعدام صادر شده است. نه تنها جان این پنج نفر بلکه جان سامان یاسین، رپر ایرانی نیز در خطر جدی است.

ما بر آنیم که سازماندهی گسترده ترین اعتراضات برای متوقف کردن ماشین اعدام رژیم، چه در داخل از کشور و چه در خارج از کشور، یک ضرروت حیاتی است. باید با تمام قوا سیاست سرکوبگرانه داعشی رژیم را افشا کرد و اخبار صدور احکام اعدام زندانیان و جنایات رژیم در در زندان ها را به گوش همه مردم جهان رساند. باید از تمامی نیروهای مترقی و تشکل های مدافع حقوق زندانیان و آسیب دیدگان در سراسر جهان کمک گرفت و فشار گسترده افکار عمومی جهانی را علیه این جنایات سازمان داد.

نباید اجازه داد سیاست اعدام، شکنجه و مرگ خاموش، جان زندانیان سیاسی که در گروگان رژیم اسلامی هستند را بگیرد. باید هر مورد را به وسیع ترین شکل ممکن افشاء کرد و چهره کریه و ضدانسانی دین سالاران دیو سیرت را در جلو چشمان مردم کشورمان و مردم جهان به نمایش گذاشت و همه مردم و حتی دین باوران را به واکنش جدی واداشت.

درنگ جائز نیست! با همه قوا ماشین کشتار جمهوری اعدام و جنایت را متوقف کنیم!
پیروز باد انقلاب نوین مردم ایران

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b9%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%aa%d8%b1%da%a9-%d8%ad%d8%b2%d8%a8-%da%a9%d9%85%d9%88%d9%86%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85/feed/ 0 6872
دو بیانیه مهم کارگری، در راستای اعتصاب سراسری و تقویت قدرت دوگانه http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d9%88-%d8%a8%db%8c%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%87-%d9%85%d9%87%d9%85-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%db%8c%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d9%88-%d8%a8%db%8c%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%87-%d9%85%d9%87%d9%85-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%db%8c%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8/#respond Tue, 29 Nov 2022 12:15:34 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6856 نگاهی به فرصت های مهم و نیز تهدیدهای پیشاروی جنبش در پایانه سال

تقی روزبه

این بیانیه‌ها حکایت از آمادگی بیشتر کارگران در برافروختن اعتصابات سراسری و مشارکت و حمایت فعال از خیزش خیابان دارد. در کنار اعتصاب ذوب آهن و کامیونداران (به عنوان بخشی از صنعت مهم حمل و نقل) بیانگرتعمیق انقلاب و گسترش ابعاد آن است که البته رژیم را بسیار نگران ساخته است. چرا که دو شاخص عمده گسترش دامنه اعتصابات در مسیر سراسری شدن و بسط و توده‌ای کردن خیزش خیابان، توازن قوا را و قدرت دوگانه و موازی در حال شکل گیری را به سود انقلاب و افتادن رژیم به حال تدافع رقم زده و نهایتا می تواند با ایجاد شکاف و سرپیچی و چه بسا دوش به دوش کردن اسلحه در صفوف نیروهای سرکوب و نظامی، اوضاع را بطور قاطع به سمت و سوی دیگر، در راستای کلید زدن دوره پساحکومت اسلامی، سوق بدهد. نباید فراموش کنیم که تا پایان سال شمسی، ماه‌های بسیارمهم و سرنوشت سازی در پیش رو داریم. چه به لحاظ موسم مبارزات سنتی دانشجویان ‌(۱۶‌ آذر نزدیک است و تاثیر آن بر تداوم و تقویت جنبش دانشجوئی در بزنگاه حساس کنونی) و مهمتر از آن تشدید مبارزات کارگران و مزدبگیران در پیش از آغازسال نو یا روزهائی مثل چهارشنبه سوری که اساسا در شرایط عادی هم تهران و شهرهای بزرگ کمتر قابل کنترل بوده اند. به همین دلیل شرایط مناسبی برای کلید خوردن اعتصابات سراسری همراه با خیزش خیابان فراهم می شود. ضمن‌آن که تورم و افزایش قیمت دلار و تداوم سقوط ارزش پول ملی و وضعیت بورس با گذشت هر روز رو به وخامت بیشتری می رود. هرروز که می گذرد بخشی از جامعه موسوم به خاکستری بیش ازپیش مرزهای خود را با حاکمیت پررنگتر می کند و دست به نافرمانی می زند و رژیم تنهاتر و برهنه تر و لاجرم شکننده تر می شود. بحران بازتولید قدرت و انزوا به عنوان مهم‌ترین شاخص نمای بحران و طلیعه پیروزی انقلاب بیش از پیش خود را نمایان می کند و این در شرایطی است که جنبش هر روز عزم خود را برای ادامه نبرد تا پیروزی و سرنگونی نظام و خامنه‌ای و پایان سلطه ولایت فقیه اعلام می دارد. البته رژیم هم به نوبه خود برای کنترل این ما‌ه های خطیر پیشارو برنامه‌های خود را دارد که مهم‌ترینش همانا خاموش کردن هرچه سریع‌ترآن است با باصطلاح به کارگیری گسترده‌تر چماق قانون (چون تصویب پروژه ها و طرحهای سرکوب کننده ای که اخیرا در مجلس دست نشانده و گوش به فرمان قدرت مطرح شده اند و نیز وعده هائی پوشالی چون افزایش حقوق و غیره در حالی که حجم کسری بودجه به ارقام سرسام آ‌وری رسیده است و البته اساسا با افزایش سرکوب برهنه و اجرای نوعی حکومت نظامی و کنترلی که خود در شرایط بحران انقلابی به منزله ریختن بنزین در آتش است. خامنه ای و سرکردگان نظام با ترس و وحشت از هرسخنی که بوی پذیرش صدای انقلاب از آن به مشام برسد و این که مبادا دچار سرنوشت شاه در انقلاب بهمن بشوند، برای اجتناب از این کابوس و سست شدن و فروپاشی عزم حاکمیت در حفظ قدرت، در واکنشی به مخالفان درونی و نیز همه کسانی که می گویند باید صدای مردم را شنید و صفوف «معترضان و اغتشاشگران» را ازهم جدا کرد، می گوید این شما هستید که باید صدای مردم را که به زعم وی در نمایشات دولتی چون سیزده آبان و یا مراسم تشییع و تدفین «شهدا» خود را نشان می دهد، بشنوید! خامنه ای دارد به همان تله ای می افتد که همه مستبدان و دولتهای توتالیتر می افتند: تداوم همان سیاست و مسیری که آنها را به اوج و موفقیت رسانده است، بی توجه به آن که زیستبوم و مؤلفه های برپادارنده آن وضعیت بالکل سپری شده است. تعمیم و تداوم تجربه های گذشته به وضعیت کیفیتا متفاوت. نشنیدن صدای عقلا‌و کنار زدن آن‌ها و حتی تهدید و دستگیری آن‌ها. و چنین است که او نامه خاتمی دلسوز واقعی نظام را بی پاسخ می گذارد، محمود صالحی‌ها یا صادق زیباکلام ها را به دلیل توئیت کردنشان احضار وبازداشت می کند، و یا خبرنگار کارگری حتی ایلنا را دستگیرمی کند و درعین حال سعی می کند که از زبان سرداران و رجزخوانی کارگزاران پی درپی وعده پیروزی بدهد. حتی می توان گفت که رژیم پیوسته با عناوین و برخوردهای تحقیرآمیزی چون “اراذل و اوباش”، “چهار نفر بیشتر نیستند”، “کسانی که حتی یک کاه را نمی توانند از دهان پشه بگیرند” و بکارگیری این نوع تحقیرها و توهینها به وفور، که در کوران یک وضعیت بحران انقلابی به معنی ریختن بنزین در آتش محسوب می شود وبا عقلانیت حداقلی هم جور در نمی آید و موعظه گران و رسانه‌ها هم با شگفتی به غیرمنطقی بودن آن اشاره می کنند، دو هدف را دنبال می کند. هدف اول از این نوع تحقیرها و رجزخوانیها تقویت روحیه نیروهای دستخوش خستگی و فرسودگی ناشی از فقدان تعطیلی و غیره است که مجلسیان به آن اعتراف می کنند و رئیسی هم به نحوی در دیدار اخیر با خسته نباشی به نیروهای سرکوبی که از تعطیل جمعه ها نیز برخوردارنیستند بر زبان آورد. اما مهم تراز آن در شرایطی که گذرزمان به زیان حاکمیت و به سود جنبش در حرکت است، تاکتیک خطرناک و موذیانه ای است که نباید از آن غافلگیرشد و آن همانا تحریک کنشگران و رزمندگان خیابان و محلات به نبردها و درگیری بزرگ و زودرس و پرتلفات، یک قیام نارس و خشونت آمیز، برای به اصطلاح برون افکنی هیجانات و سرکوب گسترده و سنگین آن است. به همین دلیل لازم است که جنبش با حفظ هوشیاری خود ضمن حفظ ادامه کاری خود اما ریتم آن را با آهنگ توده ای کردن خیزش خود و سراسری شدن اعتصابها تنظیم کرده و به دام ترفندها و اقدامات تحریک آمیز و آگاهانه رژیم نیافتد.

با توجه به چنین شرایط حساس و خطیر پیشارو، نقشه راه جنبش و کنشگران و حامیان آن برای خنثی کردن این تهدیدات و هموار ساختن مسیر پیشروی انقلاب دارای اهمیت زیادی است.

همزمان نه فقط فشار از درون ایران که همچنین فشارها و انزوای جهانی هم بیش از پیش بر حاکمان واردشده و تأثیرات آن به اشکال گوناگونی احساس می شود. به طورکلی رژیم در چنبره مجموعه ای از بحران‌های سترگ و بزرگ قرار گرفته است که به شکل چرخه معیوب و شتاب دهنده عمل می کنند. چنان‌که چه در حوزه مداخله در جنگ اوکراین و چه بحران هسته ای و صدورقطعنامه دوم آژانس یا بحران فی مابین خود و کشور عراق به دلیل حملات پی درپی اش به اقلیم کردستان و نیز تصویب تشکیل کمیته حقیقت یاب در سازمان ملل با نظارت ویژه بر ابعاد تضییع حقوق بشر و رصد کردن دستگیریها و شکنجه ها و کشتارهای داخلی در مواجهه با خیزش مردم، که به معنای قرار گرفتن وحشی‌گری و کشتار و شکنجه رژیم به شکل روزمره زیر نگاه جهانی است، که به سرعت رژیم را وادار ساخت ضمن اعلام عدم همکاری کامل با کمیته حقیقت یاب، اما در عمل با گرفتن یک ژست نمایشی دست به آزادی تعدادی از بازداشتیهای به اصطلاح کم جرم بزند. بدون آن که دامنه دستگیریها و سرکوب را ذره ای هم کاهش دهد. رژیم می داند که در این عرصه پیشاپیش دستش خالی و بازنده قطعی است و لاجرم محکوم است و از قضا دست کنشگران و فعالین و رزمندگان جنبش و خانواه ها برای به تصویر کشیدن ابعاد خشونت و کشتار و دستگیری‌ها و شکنجه ها بازاست. تنها ابزار باقی مانده و مهم رژیم همانا سرکوب برهنه و ایجاد رعب و هراس است که با مقاومت بیشتر و بسط دامنه توده ای جنبش و نیز زیر ذره بین قرار دادن هرچه بیشتر آن در برابر جهانی که به طوفان جاری و سرنوشت آن در ایران حساس شده و نظاره گر آن هستند و با ریزش هرچه بیشتر اتوریته و اقتدارش ممکن می گردد. بی تردید در این راستا نقش اپوزیسیون خارج کشور به ویژه اپوزیسیون مترقی و برابریخواه و مدافع جنبش بازپس گیری زندگی از چنگ رژیم زندگی خوار برای یاری رساندن به جنبش و رساتر کردن صدای آن و خنثی کردن خشونت و ترفندهای حاکمان، از اهمیت زیادی برخوردار است. دریافتن اهمیت ما‌ه‌های پیشارو و مشارکت سازنده در تعمیق گفتمان یابی جنبش، شکل دادن به کمپینهای اعتراضی گسترده و تأثیرگذار و بازتاب دادن ابعاد گوناگون جنبش در افکارعمومی جهان و البته فشار به دولتها از طریق طرح مطالبات و خواستهای مشخص مردم ایران، در ایفای هرچه بهتر این وظایف نقش بارزی دارند.

در پایان این بخش نوشته بد نیست که اشاره ای هم داشته باشیم به دو نکته اصلی صحنه نبرد کنونی:

نخست در حوزه تاکتیک، مسئله کنونی نبرد برای تثبیت حاکمیت دوگانه و درهم شکستن تعرضِ بدون عقبه استراتژیک و لاجرم آرایش شکننده رژیم و افکندن آن به حالت تدافعی در حوزه میدانی و متقابلا گذار جنبش از حالت تدافعی به تعرض سراسری است. نباید فراموش کنیم که وظیفه مقدم و تاریخی جنبش اعلام پایان پارادایم اسلام سیاسی و سامانه هیولاوش یک قدرت مذهبی قرون وسطائی است، گرچه سوار بر مناسبات سرمایه دارانه است و نوعی نئولیبرالیسم هار،‌اما در متن و بدنه این مناسبات با تبدیل آن به یک نظام مطلقا انگلی و اقتصادی سیاسی ولایت فقیه و ناهمساز با آن – معجونی از آمیزش و ستیز- و شکل گیری یک اولیگارشی نظامی، اقتصادی و سیاسی اخص و صاحب امتیاز، یا همان اقتصاد بشدت رانتی و امتیازورزانه است. اعلام رهائی از این اختاپوس بیرون پریده از انقلاب بهمن، که خود با پژواکی چون یک زمین لرزه بزرگ جهانی خواهد بود و مقدمه ای برای آفریدن بستری برای رهایی و پیشروی گام‌های بعدی.

مسئله دوم مربوط به چگونگی و ماهیت و کیفیت کنشگری است. باید بر هر نوع از خودبیگانگی و بقایای آن نسبت به جنبش و انقلاب، و «سندروم نگاه از بیرون» نسبت به آن غلبه کرد. این جنبش ماست و ما درونش هستیم. جنبشها الزاما آن گونه که به شکل کلاسیک تصور می کنیم سر بلند نمی کنند و پیش نمی روند. وقتی از یک رخداد انقلابی و غافلگیرانه، آن گونه که تاریخ با عبور از خود آن را به صحنه می آورد، صحبت می کنیم، همین وضعیت موجود بیانگر آن است و چه بسا نه فقط دشمن که بسیاری از کلاسیکها را هم غافلگیر کرده است. این جنبشها به اشکال بسیار بدیع و خودویژه عرض اندام می کنند که در نهایت، دگرگونیهای عظیم و ساختاری پیچیده جهان و جامعه را در خود حمل و متبلور می کنند. زمانی با چه رنج و دردی یک گروه پیشتار واقعه سیاهکل را رقم می زند و زمانی دیگر صدها از این نوع کانونهای شورشی توسط نسلی با بلوغ زودرس سیاسی به میانه میدان آورده می شود. بنابراین خود را همراه و بخشی از جنبش، جنبش بدون مرز در جهان جهانی شده امروز و در حال شدن بدانیم و نقاط قوت و کاستی ‌های آن را نیز نقاط قوت و ضعف خود بدانیم و همچون عضوی از آن و در درون آن به کنشگری خلاق بپردازیم. همانند سربازان ژاپونی نباشیم که پس از پایان جنگ، مدتها در اعماق جنگلها حتی پس از تسلیم ژاپن، در انتظار پایان جنگ بودند! غافل از آن که جنگ پایان یافته و زمانه و اوضاع بالکل تغییریافته است. اکنون وقت استخاره کردن و وجب کردن طول و عرض حوض های قدیمی نیست! آن گونه که در دوره مشروطیت شاعران آذربایجان به تصویرکشیدند (طبق دستورالعملهای مذهبی برای دفع نجاسات آب ساکن در حوضها باید به اصطلاح کُر و تطهیرکننده باشد و مقیاس آن هم با وجبها تعیین می شد. این اشاره به طنز شاعری در انقلاب مشروطیت است و خطاب به آن بخش از مذهبیها و مشروعه خواهانی که هم‌چنان با بی اعتنائی به انقلاب، مشغول وجب کردن حجم آب حوض و بحث حول آن برای قابلیت تطهیر و پاک کردن بودند).

اینک متن این دوبیانیه:

اهمیت این بیانیه ‌ها در این است که بدون سنگر گرفتن پشت درخواستهای صنفی به مسئله کلان سیاست خیابانی پرداخته‌اند و می توانند الگوی مناسبی برای بخش های دیگر باشند.

نخستین بیانیه: بیانیه بازنشستگان مستقل در باره اعتراضات سراسری

“نه به شرایط موجود”

بیش از دو ماه از اعتراضات مردمی در سال ۱۴۰۱ وچند سال از اعتراضات کارگران و معلمان شاغل و بازنشسته می گذرد ونه تنها پاسخ شایسته داده نشده بلکه تعدادی از آنان بازداشت و زندانی و یا با وثیقه آزاد شده اند.

تداوم بی توجهی به مطالبات اجتماعی واقتصادی انباشته شده، به خیزش سراسری مردم انجامید و حاکمیت هم بی مهابا پاسخش سرکوب و اینبار خونین تر از همیشه بوده ، بدون پذیرش هیچ مسئولیتی دست به سرکوبی بیرحمانه و خونین زده و با سناریو سازی های مختلف و تهدید و گروگانگیری ، خانواده ها را برای پذیرش سناریو های حکومتی تحت فشار گذاشته و مسئول همه این وقایع هولناک را به نفوذ دشمن نسبت می دهد.

بازنشستگان مستقل ، مقابله ، سرکوب ، بازداشت و قتل مردم حق طلب را بشدت محکوم میکنند و حکومت را برای تک تک جنایاتش مسئول میدانند. به یمن شبکه های ارتباطی و امکانات دنیای امروز ، تمام خشونت های بیرحمانه ای که دنیا را به شگفتی واداشته جلوی چشم مردم ایران و جهان است. نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم.

اعتراضات و مقاومت گسترده ، بینظیر و تاریخی مردم ایران ،جامعه را در موقعیت قدرت دوگانه ای قرار داده است . در نتیجه اکنون این کارگران ، معلمان ، پرستاران ، بازنشستگان، دانشجویان ودانش آموزان هستند که تعیین تکلیف می کنند:

  • توقف فوری سرکوب درهر شکلش و آزادی تمام زندانیان سیاسی وبازداشتی های اعتراضات اخیر
  • جمع آوری تمام نیروهای سرکوب اونیفورم پوش و لباس شخصی از سطح شهرها، دانشگاهها و مدارس ، ادارات و بیمارستانها
  • بازداشت ومحاکمه آمران وعاملان کشتار مردم بویژه در سیستان و بلوچستان و کردستان
  • حق آزادانه و بدون مداخله مراسم خاکسپاری و سوگواری جانباختگان و محکومیت هر گونه جسد ربایی و گروگانگیری آن بمنظور اعتراف گیری از خانواده ها و ساختن سناریوهای حکومتی برای پنهان سازی حقیقت
  • حق انتخاب نوع پوشش وتامین آزادی های فردی واجتماعی
  • به رسمیت شناختن تشکل های مستقل و حق تجمع و اعتراض مردم
  • پاسخ به مطالبات اقتصادی ومعیشتی وتامین رفاه برای عموم

ما بازنشستگان تشکلهای مستقل با جدیت تمام از خیزش سراسری طبقات و اقشار مختلف مردم حمایت کرده و هشدار می دهیم که اگر حکومت به خواسته ها و اراده مردم برای تغییرات بنیادی و اساسی وضعیت موجود تمکین نکند و نیروهای سرکوب اعم از اونیفورم پوشش و لباس شخصی ها و امنیتی های آتش به اختیار را ازسطح جامعه جمع نکند، کف خیابان پاسخ خواهیم داد.

اتحاد سراسری بازنشستگان ایران
شورای بازنشستگان ایران
گروه بازنشستگان مستقل ایران
جمعی از بازنشستگان فولادی

دومین بیانیه: بیانیه جمعی از کارکنان صنایع خودرو ایران

به فرزندانمان در خیابان‌‌‌ها بپیوندیم

شماری از کارگران و کارشناسان صنعت خودروسازی ایران و قطعات وابسته در بیانیه‌ای به تاریخ ۶ آذر ۱۴۰۱ خواهان همراهی همکاران خود در صنایع خودرو ایران با خیزش انقلابی مردم ایران شدند.

آن‌ها در این بیانیه از همکاران خود خواسته‌اند «از روز چهارشنبه این هفته ۹ آذر۱۴۰۱، در همه کارخانه‌های خودروسازی و قطعات وابسته» با حضور در «جاده مخصوص کرج تا میدان آزادی تهران را با اعتراض خود به وضعیت موجود» دست به اعتصاب سراسری بزنند.

در بخشی از این بیانیه‌که نسخه‌ای از آن در اختیار «ایران‌وایر» قرار گرفته، با اشاره به چندین دهه کشتار زنان و مردان و کودکان ایران به دست ماموران امنیتی حکومت جمهوری اسلامی آمده است که، این حکومت ۴۳ سال است که «از هیچ عملی برای رسیدن به اهداف شنیع و شرم‌آور خود سر باز نزده و با سکوت غریبانه من، تو، ما و مردم هر روز بیش از دیروز وقیح‌تر شده است.»

نویسندگان و امضاکنندگان این بیانیه با تاکید بر اینکه ملت ایران در طول بیش از چهاردهه گذشته «تحت انواع فشارهای اقتصادی، فکری و روانی» قرار داشته‌است می‌گویند، این همه برای این بوده که حکومت «پلید و تفاله‌های پس افتاده‌‌اش » در ناز و نعمت زندگی کنند.

این بیانیه همچنین با اشاره به اعتصاب « کارگران و کارمندان شرکت نفت و پتروشیمی در جنوب ایران، کارگران معادن کشور و حتی شرکت‌های کروز، گروه خودروسازی بهمن موتور، گروه بهمن دیزل، گروه خودروسازی مرتب، سیف خودرو، کیان تایر و ایران تایر» و پیوستن آن‌ها به اعتصابات سراسری، این اقدام آن‌ها را ستوده و نوشته است: «اعتصابات این گروه‌ها با دخالت نیروهای امنیتی نه تنها ساکت نشده، که گسترش هم یافته است.»

آن‌ها همچنین در این بیانیه نوشته‌اند که حالا «نوبت ماست» که با «اعتصاب سراسری در تمام شرکت‌های تولیدی خودرو و قطعات وابسته، همبستگی خود را با مردم که نه، با خواهران و برادران و فرزندان‌مان که در خیابان‌ها درحال مبارزه هستند نشان دهیم و به آن‌ها بپیوندیم.»

شمار زیادی از امضاکنندگان این بیانیه در صنایع ایران خودرو، ایران خودرو دیزل، سایپا، سایپا دیزل ، کروز و تعداد زیادی از صنایع قطعات وابسته مشغول به کار هستند.

آن‌ها در پایان این بیانیه با قسم به «خون ریخته شده جوانان ایران» اعلام کرده‌اند که همگام با کارکنان صنایع نفت و گاز و پتروشیمی دست به اعتصاب سراسری خواهند زد.

در بخش دیگری از این بیانیه به نمونه موفقی از اعتصاب صنفی که چند سال قبل در اعتراض به ایمن نبودن محل کار در این صنایع رخ داده اشاره کرده و نوشته‌اند: «پیشتر با یک اعتصاب غذا نشان دادیم که اگر یک‌صدا و یکدست باشیم، نه تنها سپاه و بسیج و ارتش جمهوری اسلامی و دیگر نیروهای سرکوبگر، که حتی ارتش ابرقدرتان دنیا یارای پاسخ‌گویی به اعتصابات سراسری صنعت خودرو و اعتراضات ما نخواهد بود.»

نویسندگان این بیانیه در انتهای آن با مخاطب قرار دادن ماموران حراست که ممکن است در سرکوب اعتصاب کارکنان صنایع خودرو نقش‌آفرینی کنند نوشته‌اند: «برادر حراستی‌ام، تو نیز با ما هم‌صدا باش و به‌جای تهدید و ایجاد رعب و وحشت در میان کارگران، به یاری ما بیا تا روزی تو هم به آزادی واقعی برسی»

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d9%88-%d8%a8%db%8c%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%87-%d9%85%d9%87%d9%85-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%db%8c%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8/feed/ 0 6856
ترفندهای ارتش سایبری رژیم فقها برای درهم شکستن جنبش «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d9%88%d8%b4%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%b4-%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%a8%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%b2%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d9%88%d8%b4%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%b4-%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%a8%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%b2%d9%86/#respond Tue, 29 Nov 2022 11:07:56 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6850 سالار سرلک

روش‌های ارتش سایبری جمهوری اسلامی برای رویارویی با اعتراضات مجازی مردم ایران، تنها به انتشار روایت حکومتی از وقایع و پخش اخبار نادرست و پخش نادرست اخبار محدود نمی‌شود. صرف هزینه‌های هنگفت از ثروت سالانه‌ی کشور در حوزه‌ی کنترل فضای مجازی به حکومت این امکان را داده است که روش‌های جدیدی برای مبارزه با مردم در فضای مجازی ابداع کند و به کار گیرد. در سال‌های اخیر استفاده از هشتگ‌هایی با املای متفاوت، استفاده از بات‌ها و اکانت‌های غیرواقعی برای حمله به فعلان، تقویت روایت حکومت یا تحریف واقعیت و غیره نیز به دست ارتش سایبری جمهوری اسلامی انجام می‌شود. اما همان طور که هیئت و شمایل افراد لباس شخصی برای سرکوب مردم در جنبش انقلابی اخیر متفاوت با گذشته بود، ظهور و بروز ارتش سایبری هم گرگ‌هایی در لباس میش است که خود را برانداز، دین‌ستیز و مخالف حکومت معرفی می‌کنند تا بتوانند گوش‌های شنوایی پیدا کنند. آگاه بودن نسبت به این روش‌ها در فضای پرالتهاب و در حال تغییر کنونی اهمیت زیادی دارد تا مردم بتوانند در مقابل این سلاح رذیلانه‌ی حکومت نیز تجهیز شوند. برخی از این روش‌ها در ادامه آمده است.

تلاش در عادی جلوه دادن اوضاع

تریبون‌های رسمی حکومت تمامی مدعی عادی بودن شرایط هستند و همه چیز را پشت میکروفن‌ها تحت کنترل می‌دانند. این روایت توسط ارتش سایبری نیز دنبال می‌شود. مثال‌هایی از این خط مشی به شرح زیر است:

به اشتراک گذاشتن پست‌های طنز و جذاب غیرمرتبط چنان که گویی هیچ خبری از اوضاع کنونی ندارند.

  • به اشتراک گذاشتن محتوایی از چهره‌های شاخص انقلاب در روزهایی پیش از شروع خیزش مردم که این حس را به مخاطب القا می‌کند که همه چیز عادی است (مثلا انتشار آهنگی عاشقانه از شروین حاجی‌پور).
  • پخش یک خاطره‌ی قدیمی شیرین از فوتبالیستی که حامی اعتراضات کنونی است و او را در حال خنده و شادی در فضایی دور از اعتراضات نشان می‌دهد.
  • استفاده از کلیپ‌ها و محتوای پرمخاطب قدیمی و امتحان شده برای جلب توجه دوباره و سرگرم کردن مخاطبان برای تغییر فضای رسانه‌ای.

تقلیل اعتراضات به خواسته‌های بی‌اثر

در طول بیش از چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی، مبارزه با این رژیم در مقاطع مختلف مردم را به این حقیقت واقف کرده که تحقق خواسته‌های آن‌ها تنها با براندازی حکومت جمهوری اسلامی ممکن می‌شود. ارتش سایبری تلاش می‌کند با نفوذ در صفوف معترضان این خواسته را به چیزی بی‌خطر تبدیل کند یا تقلیل دهد.

پوشش اخبار جبهه‌ی اصلاحات،

  • تفسیر نرمش از رفتار حکومت برای کنترل خشم مردم،
  • پرداختن به حوادث جنبی اعتراضات از جمله زندگی شخصی افراد شاخص انقلاب، یا اشتباه لفظی یک خبرنگار در یک شبکه‌ی خبری،
  • تأکید بر خواسته‌های مشخصی از قومیت‌ها و محدود کردن مطالبات به خواسته‌های صنفی

و … نمونه‌هایی از این شگرد ارتش سایبری است.

به انحراف کشیدن اعتراضات

در زمان‌هایی که متوقف کردن یک فرایند تاریخی ناممکن به نظر می‌رسد، یکی از روش‌های مقابله با آن که توسط حکومت‌های خودکامه یا سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای مختلف به کار گرفته می‌شود، تلاش برای منحرف کردن جریان تاریخ است. ارتش سایبری با نقاب براندازی تفسیر منحرفی از جنبش مردم را تبلیغ می‌کند تا همراهی عمومی با آن را کاهش دهد و آن را تضعیف نماید.

  • مطرح کردن ایده‌ی «تجزیه‌طلبی» و مطالبات قومیتی،
  • تبلیغ نقش تعیین‌کننده‌ی قدرت‌های خارجی در رقم خوردن سرنوشت ایرانیان،
  • القای سناریوی «سوریه‌ای شدن ایران»
  • طرح مبارزه‌ی مسلحانه و تبلیغ استفاده از سلاح توسط معترضان

همگی تلاش دارند تا جنبش مردمی و مسالمت‌آمیز مردم را به بیراهه بکشانند و آن را بی‌اثر کنند.

ایجاد فضای رعب و وحشت در بین فعالان و معترضان

حکومت در طول دوران حیاتش، همیشه متوسل به سلاح هراس‌افکنی بوده است. تهدیدهای تلفنی، حمله‌های ارتش سایبری به صفحات شخصی افراد، بازداشت و احکام اعدام و زندان از موارد شناخته‌ شده‌ی آن است. ولی حکومت به این بسنده نمی‌کند و در جبهه‌ی مخالف هم به فعالیت می‌پردازد.

  • دفاع از ایده‌ی «حکومت تا آخرین فشنگ می‌ایستد»،
  • انتشار یک‌جانبه‌ی کشتار و جنایت رژیم بدون نظر به عقب‌نشینی حکومت و دستاوردهای جنبش،
  • روایت تجربیات شخصی دروغین برای قوی جلوه دادن دستگاه امنیتی اطلاعاتی جمهوری اسلامی

و غیره مواردی از تلاش ارتش سایبری برای ایجاد فضای ترس بین مخالفان است.

تفرقه‌افکنی

اتحاد مردم بر سر خواست‌های مشترک، مساوی است با مرگ جمهوری اسلامی. حکومت از هیچ چیز بیش از اتحاد بی‌شماران مردم ایران نمی‌هراسد. در طول این سال‌ها با ابزارهای مختلفی تلاش در جدا کردن مردم از هم با استفاده از مرزهای جغرافیایی، فرهنگی، قومی، تاریخی و غیره کرده است. این تلاش‌ها از تقویت جوک‌های قومی و تبعیض ساختاری بین مردمان مختلف ایران گرفته تا حمله به ایده‌ی ایرانیت را شامل می‌شده تا هیچ چتری که مردم ایران در سایه‌ی آن با هم متحد شوند وجود نداشته باشد. جنبش «زن، زندگی، آزادی» با طرح شعاری مترقی چتری همه‌شمول در پیش روی مردم نهاده که برای ساختن آینده‌ای بهتر می‌توان در سایه‌ی آن دست به دست هم داد. این اتحاد با هر ابزاری هر چند پیش پا افتاده مورد حمله قرار می‌گیرد.

  • تمسخر رفتارهای هم‌نوع‌دوستانه و همدلانه‌ی مردم،
  • ناراضی جلوه دادن معترضان یک شهر از شهری دیگر،
  • تعیین مرز قومی و قبیله‌ای برای جدا کردن اعتراضات در نقاط مختلف،
  • استفاده از ویدئوهای اعتراضات شهرها برای تحقیر شهرهای دیگر

از جمله مواردی است که ارتش سایبری برای تفرقه‌افکنی استفاده می‌کند.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d9%88%d8%b4%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%b4-%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%a8%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%b2%d9%86/feed/ 0 6850
آبان ادامه دارد! این جنبش انقلابی را سر بازایستادن نیست! http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%af-%d8%a7%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%b3%d8%b1/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%af-%d8%a7%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%b3%d8%b1/#respond Thu, 17 Nov 2022 09:55:59 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6819 سه سال پیش، در آبان خونین ۹۸، رژیم جمهوری اسلامی، در اقدامی جنایتکارانه، با تعطیل کامل اینترنت، اعتراضات مردم علیه گرانی سوخت را با کشتار حداقل ۱۵۰۰ تن از جوانان مردم، در سکوت خبری در هم شکست. روزهای ۲۴، ۲۵ و ۲۶ آبان، در لیست روزهای خونین کشورما ایران قرار گرفت. جنایتکاران اسلامی تصور می کردند با کشتار درمانی می توانند مردم حق طلب ایران را خاموش کنند. دو سال بعدی، کرونا به کمک حکومت آمد. در جریان کرونا نیز سیاست حکومت، کشتار درمانی بود. با فتوای رهبر رژیم، ورود واکسن های امریکائی و انگلیسی به کشور ممنوع شد که باعث مرگ چند صد هزار تن از هموطنان شد.

استبداد دینی بی رحم، بر این تصور بود که می تواند با کشتار درمانی بر ناتوانی های خود سرپوش بگذارد. نابودی اقتصادی کشور، نابودی زیست بوم ایران، زن ستیزی عریان و ضدانسانی، بی آیندگی جوانان و بیکاری گسترده آنها، تحمیل الگوی زندگی دوران شترسواری بر مردمی آگاه و به روز نسبت به تحولات اجتماعی و فرهنگی جهان از نتایج سیاست های این رژیم است. اما، بی رحمی آشکار در کشتن دختر مردم ایران مهسا (ژینا) امینی در قرارگاه گشت ارشاد، کاسۀ خشم یک ملت بزرگ را لبریز کرد و قیامی به پا کرد که امروز تمامی اقشار جامعه و چهارگوشه کشور را در برگرفته و جهان را به حیرت و تحسین واداشته است.

برای گرامی داشت یاد جانباختگان روزهای ۲۴، ۲۵ و ۲۶ آبان ۹۸، به ابتکار مردم کشور، زنان شجاع، جوانان جسور، دانشجویان آگاه، دانش آموزان پرشور، هنرمندان و نام آوران مردم دوست، فراخوان های اعتراضی داده شده و این اعتراضات در اشکال گوناگون آغاز شده است. ما از این فراخوان های ابتکاری مردم ، حمایت می کنیم و شرکت در این اقدامات متنوع و انقلابی در راستای گسترش و تعمیق انقلابی که درجریان است را بسیار مؤثر می دانیم. حاکمیت تا دندان مسلح با نیروهای وفادار واپسگرا و جزم اندیش را، تنها با بسیج گسترده ترین نیرو می توان به عقب نشینی واداشت؛ مقاومت نیروهای مسلح اش را در هم شکست و راه سرنگونی این نابهنگام تاریخی را هموار ساخت و انقلاب اجتماعی مردم ایران را به سرانجام رساند. گسترش اعتصابات کارگری، اعتصاب بازار، تظاهرات گسترده و موردی، نپرداختن قبوض برق و آب و گاز، آنگونه که شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان درخواست کرده، از اقداماتی است که می توانند بخش های هر چه وسیع تری از مردم را به مبارزات درخشان انقلابی بکشاند.

حمایت از خانواده های زندانیان سیاسی و گسترده تر کردن شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، از محوری ترین خواست هائی است که می تواند توان جنبش را بسیار گسترده تر سازد. بیش از ۱۵هزار نفر از فعالان کارگری، سیاسی و مدنی، هنرمندان و سینماگران، زنان شجاع و جوانان جسور و بویژه از مردم ملیت های تحت ستم ایران، در شکنجه گاه های استبداد دینی زندانی هستند و جان شان در خطر است. اردوی کار و زحمت، خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی سراسر کشور بدون استثناء و از جمله لیلا حسین زاده، سپیده قلیان، عسل محمدی، مرضیه امیری، نرگس محمدی، نسرین ستوده، آتفه چهارمحالیان، منصوره موسوی، یلدا معیری، نیلوفر حامدی، فائزه براهوئی، جعفر ابراهیمی، محمد حبیبی، رسول بداقی، اسکندر لطفی، مسعود نیکخواه، اسماعیل عبدی، رضا شهابی، حسن سعیدی، داوود رضوی، آرش گنجی، رضا خندان مهابادی، محمد رسول اف، جعفر پناهی، توماج صالحی، سعید هلیچی، سعید مدنی، حسین رونقی و دیگر فعالان و خبرنگاران و هنرمندان و دانشجویان و دانش آموزان زندانی هستیم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%af-%d8%a7%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%b3%d8%b1/feed/ 0 6819
تاکتیک های مبارزاتی مردمی کدام ها هستند؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%aa%d8%a7%da%a9%d8%aa%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%aa%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%db%8c-%da%a9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d9%87%d8%a7-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%aa%d8%a7%da%a9%d8%aa%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%aa%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%db%8c-%da%a9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d9%87%d8%a7-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%86/#respond Fri, 11 Nov 2022 14:03:31 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6815 ارژنگ بامشاد

نافرمانی های مدنی، در شرایط کنونی یکی از  کارآمد ترین شیوه های بسیج مردمی است. واقعیت این است که گسترش نافرمانی مدنی، در اشکال مختلف، می تواند در بسیج بیشترین نیرو به میدان مبارزه تاثیرگذار باشد. قدرت سرکوب رژیم تا دندان مسلح، با نیروهای ایدئولوژیک و با تفکرات فاشیستی مذهبی، را  تنها با نیروی میلیونی مردم می توان در هم شکست

مبارزات انقلابی مردم، با موتورهای ده گانه اش، حاکمیت اسلامی و دستگاه های سرکوبش را زمین گیر کرده است. سرکوبگران اسلامی، برای مقابله با این قدرت لایزال مردمی، تنها یک زبان دارند، زبان سلاح، زبان گلوله، زبان تیرباران. درخواست ۲۲۷ نفر از نمایندگان  ولایت فقیه در مجلس، در بیانیه‌ای، با «محارب» خواندن معترضان (که آنها را اغتشاشگران و آشوب‌گران خوانده‌اند)، از قوه قضائیه خواستند حکم «قصاص» (اعدام) را در مورد آنان اجرا کند. پس از آن نیز محسنی اژه ای رئیس قوه قضائیه دستگاه ولایت، از دادستان، معاون اول و دادیاران  خواسته است که احکام شدید و بازدارنده، برای دستگیر شده گان را با سرعت، صادر و اجرا کنند. این زبان  گلوله، نشان می دهد که اقدامات و تاکتیک های مردمی، حاکمیت اسلامی و دستگاه های عریض و طویل سرکوب شان را نگران کرده است.  سیاست ترساندن مردم در حالی صورت می گیرد که رئیس نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه با اشاره به یک نظرسنجی درباره اعتراضات اخیر اعتراف می کند؛ اکثریت مردم از سیاست های حاکمیت ناراضی هستند. او می گوید:« در این نظرسنجی مشخص شده که ۱۰ درصد مردم موافق اغتشاش‌ها هستند. ۵۵ درصد موافق اعتراضات، ۸۳ درصد اصلا در این اعتراضات شرکت نکرده‌اند اما معترض‌اند. ۶۰ درصد مسائل اقتصادی و معیشتی را دلیل این اعتراض‌ها دانسته‌اند و بیش از ۲۰ درصد فساد اداری و اصلاح ساختار را دلیل این اعتراضات دانسته‌اند./ایسنا»

علیرغم سیاست سرکوبگرانۀ رژیم اسلامی، مبارزات مردمی در هشت هفته اخیر با قدرت ادامه داشته است. آنچه بر قدرت و تداوم این مبارزات افزوده، تنوع تاکتیکی و اقدامات بسیار هوشمندانۀ  مردمی است که باعث فرسوده شدن قدرت سرکوب شده است.  تاکتیک های ابتکاری و متنوع مردمی کدام ها هستند؟

یک ـ تظاهرات

اول ـ پرچم پرافتخار جبنش کنونی در دستان  زنان و جوانان قرار دارد. جوانان با ارتباطات درونی خود و با استفاده از شبکه های اجتماعی، با هوشیاری مبارزه را به پیش می برند. نگاهی به حرکت های تاکنونی، نشان می دهد که آنها اساسآ بر سیستم عدم تمرکز، تظاهرات کم جمعیت، محله محور و پراکنده تکیه کرده اند. انتخاب شب ها در هفته های اول و حتی حالا، برای جلوگیری از شناسائی، بسیار با اهمیت است. پراکندگی تظاهرات در شهرهای گوناگون و در محلات مختلف، بر پراکنده و خسته کردن نیروی سرکوب تاثیر بسیار زیادی داشته است. با موج گسترده دستگیری ها، به دنبال شناسائی های فعالان یا مبارزان میدانی، حرکت ها اشکال جدیدی به خود گرفته است. در کنار تظاهرات خیابانی شبانه، جنگ و گریز با نیروهای سرکوب در محلات، شکل برجسته تری به خود گرفته است. روشن کردن آتش در محلات، سپردن  روسری ها به شعله های آتش و رقصیدن به دور آتش با سر دادن سرود و فریاد شعارهای زیبای انقلابی، به این رزم پرشور، جلوه ای خاص بخشیده است.  این امر در شهرهای بزرگ کردستان از ویژگی و برجستگی بیشتری برخوردار است.  به دیگر سخن تظاهرات خیابانی پراکنده و ضربتی، مستمر و فرسایشی،  یکی از تاکتیک های موثر مبارزات مردمی است.

 دوم ـ حالا پرچم تظاهرات ضربتی و فرسایشی در دستان دختران و پسران دانش آموز است که پس از پایان کلاس های درس، درس رزمندگی به همگان می دهند. ورود دانش آموزان به حرکت های مردمی، تظاهرات را به صبح ها و روزها کشانده است. پراکنده بودن مدارس و تظاهرات پس از تعطیلی کلاس ها، در چارچوب تظاهرات پراکنده صورت می گیرد. آماده سازی تظاهرات در مدارس به نیروی شورشی نسل جوان، قدرت فوق العاده ای بخشیده  است. مقاومت گسترده دختران در مدارس در برابر حجاب اجباری، از سر برداشتن مقنعه و درگیری و جنگ مدام با حراست و آن بخش از معلمانی که با حاکمیت همکاری می کنند همراه با استقرار نیروهای سرکوب در کنار مدارس، نقش و اهمیت مدرسه در انقلاب کنونی را به شکل گویائی نشان می دهد. این ظرفیت شورشی، پس از تعطیل مدارس، به تظاهرات خیابانی جان تازه ای می بخشد و در تظاهرات شبانه نیز نقش پررنگی ایفا می کند.

سوم ـ  تظاهرات دانشجویان در دانشگاه ها را نیز باید یکی از تاکتیک های مؤثر در مبارزات کنونی ارزیابی کرد. دانشجویان جدا از دیگر تاکتیک های مبارزاتی که در پیش گرفته اند، به تظاهرات در درون محوطه های دانشگاهی اهمیت ویژه ای داده اند. محیط دانشگاه، محیط هویت آنها، محیط همگرانی و ایجاد همدلی است. گزارشات زیادی از تظاهرات دانشجویی با شعار دادن ها و سرود خواندن ها،  در شبکه های اجتماعی منتشر شده است. گستردگی دانشگاه های سراسر کشور و وزن دختران دانشجو در میان دانشجویان، وزن شعار «زن، زندگی، آزادی» را به شدت بالا برده است. پرچم داری دانشجویان در یک ماه اخیر، به جنبش اعتراضی و تظاهرات خیابانی جان، تازه ای بخشیده است و شعله های رزم کنونی مردم ایران را علیرغم سرکوب های وحشیانه، فروزان نگه داشته است.

چهارم ـ حمایت  گستردۀ بوق های ممتد ماشین ها در خیابان ها از تظاهرات خیابانی، چه شبانه و چه روزانه، از دیگر تاکتیک های مردمی است. حجم عظیم حضور اتوموبیل ها در مناطق تظاهرات و گردهم آئی ها، با راهبندان های گسترده و بستن خیابان های اصلی، به محافظت از تظاهرکنندگان کمک می کنند. آن ها با بوق های ممتدشان، همزمان، اعصاب نیروهای سرکوب را خط خطی می کنند. واقعیت این است که حمایت از طریق ایجاد راهبندان و بوق زدن، در مراحل اولیه جنبش نقش کمک کننده خواهد داشت، اما در روند توده ای تر شدن این جنبش، این جمعیت عظیم که همدلی و همراهی خود با تظاهرات را نشان می دهند، خود به نیروی تظاهرات اضافه خواهند شد. 

پنجم ـ شعارهای شبانه در محلات گوناگون، تاریکی شب را می شکند و فروغ مبارزه را به گوش همگان می رساند. شعارها و فریادهای در هم گره خورده جمعیت انبوه، در تاریکی شب، از پنجره های خانه ها و ساختان های سر به فلک کشیده، به صورت مستمر و در شهرهای گوناگون، به گسترش جنبش کمک کرده ، نیروی همبستگی را تقویت نموده و تمرکز نیروهای سرکوب را بر هم زده است. این شعارهای شبانه، امکان پیوستن همگان به جنبش محله محور را تقویت کرده است. به دنبال این اقدامات تحسین برانگیر در بسیاری از محلات، گردهم آئی ها و تظاهرات ساکنان محلات و ساختمان های مجتمع های بزرگ نیز شکل گرفته است. آنها در شب ها، پس از فراغت از کار، در محل زندگی خود، در کنار هم، همبستگی مبارزاتی را تجربه می کنند و به دیگران می آموزانند. نقش و بازتاب این اقدامات محله محور، آنچنان بوده است که نیروهای امنیتی، چماقداران مسلح و قمه بدستان وقیح خود را به محلات فرستاده اند تا خشم خود علیه مردم را به نمایش بگذارند و به خیال خود، مردم را بترسانند. باید به این نکته توجه کنیم که اگر اعتراضات به محله ها کشیده شود  و گسترش یابد، امکان ضربه زنندگی اش بسیار بالا خواهد بود و می تواند جای خالی اعتصابات را پر کند. نارضایتی ها وقتی به  مناطق پائین شهر کشیده می شوند، مردم نمی تواند از ممر معاش شان مایه بگذارند، از این روست که اعتراضات محله محور، به خوبی می تواند جای اعتصابات محل کار را پر کند.

دو ـ اعتصابات

۱ ـ اعتصاب های عمومی یکی از دیگر از تاکتیک های مبارزاتی مردم در شرایط کنونی است. این اعتصابات شامل اعتصاب عمومی بازارهاست که تاکنون در کردستان و در دیگر شهرها همچون تهران، اصفهان، مشهد، خاش و زاهدان  اتفاق افتاده  و گاه تداوم نیز دارد. منسجم ترین اعتصاب بازاریان در مناطق کردنشین بوده است که با توجه با تجارب گسترده آنها قابل فهم است. اعتصاب عمومی بازاریان، هم به دلیل همبستگی با جنبش مردم و هم به دلیل وضعیت نگران کننده اقتصادی، یکی از بازوهای قدرتمند جنبش مردمی است. روشن است که سازماندهی اعتصاب،  شبکه های درونی بازار را هم شکل میدهد و هم تقویت می کند. همبستگی میان آن ها را تقویت می کند، امکان کمک به همدیگر را افزایش می دهد و قدرت مقاومت آنها را بالا می برد و هم  زمان پیوند آنها با مردم و مشتری هایشان را مستحکم تر می سازد. توجه داشته باشیم که بازار، همواره یکی از پایگاه های حاکمیت در سال های گذشته بوده است. بستن مغازه ها که آدرس مشخصی دارند و صاحبان شان شاخته شده اند، نشان از ظرفیت بالای مبارزاتی و خشم فروخفته ای دارد که از کارد به استخوان کسبه بازار رسیدن، خبر می دهد. این نیروی عظیم به تدریج و آرام، علیه حاکمیت استبدادی که اقتصاد کشور را به ورشکستگی کشانده، به پا خاسته است.

۲ ـ اعتصاب معلمان ، هر چند در اعتصاب دو روزه اول با توجه به تعطیلی مدارس در آن روزها بازخورد زیادی نداشت، اما در اعتصاب هفته دوم مهرماه  توانست اتحاد میان معلمان و دانش آموزان را به شکل وسیعی به نمایش درآورد. تاکتیک یک هفته ای درس مبارزه و اعتصاب در کلاس ها، بسیار درخشان عمل کرد. اقدام به اعتصاب و تحصن در مدارس و تبدیل کلاس های درس به محل درس مبارزه برای زندگی بهتر، یکی از مؤثرترین اقداماتی بود که پیوند معلمان و دانش آموزان را بیش از پیش تقویت کرد. معلمان وابسته به رژیم و حراست را منزوی ساخت.  کار را به جایی کشاند که نیروهای حراست و برخی از مدیران مدارس مجبور شدند به نیروی سرکوب متوسل شوند. اعتصابات و تحصن های معلمان از آن رو اهمیت دارد که این ارتش یک میلیونی، که اصلی ترین نیروی متشکل طبقه کارگر ایران است،  با ارتش پانزده میلیونی دانش آموزان در ارتباطی روزانه قرار دارد و از آن طریق با میلیون ها  خانواده دانش آموزان نیز پیوند می خورد و سراسر کشور، ازکلان شهرها تا شهرهای کوچک و از روستا ها  تا کوهپایه ها را در بر می گیرد. اعتصاب معلمان به عنوان متشکل ترین و سازمانیافته ترین بخش طبقه کارگر، می تواند تاثیر بسیار بالائی بر دیگر بخش های طبقه کارگر داشته باشد.

۳ـ اعتصاب دانشجویان، هم یکی از اساسی ترین حرکت های جنبش در شرایط کنونی بوده است. سازماندهی اعتصاب در دانشگاه های مختلف و حرکت درخشان برای جلوگیری از جداسازی جنسیتی به جنبش «زن، زندگی، آزادی» معنای بیشتری بخشیده است. روشن است که دانشجویانی که در روزها در دانشگاه مبارزه می کنند، شب ها در کنار جوانان، خیابان ها را به اشغال خود در می آورند. اعتصابات گسترده  دانشجویان در دانشگاه های گوناگون سراسر کشور، آنچنان نقشی بازی کرده است که پس از سخنان سردار سلامی و اعلام “پایان” اعتراضات، سرکوب خشن دانشجویان در دستور قرار گرفت. اما این موج سرکوب، خیلی زود با گسترش موج اعتصابات دانشجویی در دانشگاه های مختلف با شکست سختی روبرو گشت. از سوی دیگر اعتصابات و مبارزات دانشجویی که با دستگیری ها و اخراج ها و ممنوع الورود کردن ها و تعلیق ها، از سوی حاکمیت روبرو شده، باعث جلب حمایت استادان از دانشجویان شده است. بیانیه های حمایتی استادان از دانشجویان و در اعتراض به امنیتی کردن فضاهای آموزشی کشور، نشانۀ رشد همبستگی های جدید میان استادان و دانشجویان است و مقدمه بارپس گیری دانشگاه ها و فضاهای آموزشی، از آموزش ایدئولوژیک و پادگانی است.

۴ ـ اعتصاب کارگران ، اعتصاب کارگران پروژه ای نفت و پتروشیمی در شهرهای جنوب با طرح خواست های سیاسی و حمایت از جنبش های مردمی، گام نخست حضور کارگران به عرصه مبارزات سراسری و ازادیخواهانه بود. به دلیل قطع شدید اینترنت، اطلاع دقیقی از این اعتصاب و گستردگی آن و میزان تهاجم رژیم به آنها بدست داده نشده است. با این حال دستگیری بیش از ۲۵۰ کارگر پروژه ای و تمرکز نیروهای سرکوب در مناطق اعتصاب، مانع از گسترش آن شد. روشن است که اعتصابات کارگری، اقدامی نیست که به راحتی بتوان آنها را سازماندهی کرد. تفاوت تظاهرات و اعتصاب کارگری در این است که در اعتراضات خیابانی، فرد، زمان، مکان، و نحوه اعتراض در دستان تظاهرکننده است و می تواند مدام از خود تحرک و ابتکار نشان دهد. تظاهرات و اعتراضات از منطق ضربه  و گریز تبعیت می کند و به پیش می رود. اما اعتصابات منطق ویژه ای در سازماندهی دارند. اعتصاب سیاسی باعث می شود که هویت اعتصاب کنندگان شناسائی شود. هم زمان اعتصاب با معیشت آن ها  درگیر می شود. توجه داشته باشیم که در کشوری همچون ایران که نه از تشکل فراگیر رشته ای خبری هست و نه از صندوق اعتصاب سخنی در میان است، اعتصاب به معنای از دست دادن حقوق روزانه است که چرخ های معیشت خانوار را می چرخاند. این نکته ای است که بسیاری از آن هائی که به راحتی فراخوان  اعتصابات سراسری می دهند به منطق آن توجه نمی کنند.

۵ ـ اعتصابی در میان کامیون داران جنوب نیز صورت گرفته است. اما در این دور از مبارزات مردمی هنوز از حضور مؤثر حمل و نقل جاده ای و حمل و نقل شهری و ریلی خبری نیست. روشن است که اعتصاب در این رشته از کار، از همان منطق اعتصاب در محیط های کارگری تبعیت می کند. روشن است که اگر کارگران و کارکنان حمل و نقل نیز به اعتصاب بپیوندد، قدرت جنبش مردمی بسیار وسیع و کمرشکن خواهد شد. اما توقع این امر در مراحل آغازین جنبش، توقع نابجایی است. تنها کسانی که خواهان تازاندن بی منطق جنبش با اهداف خاص هستند، مدام دم از اعتصابات سراسری می زنند. اعتصابات سراسری کارگری و کارگران حمل و نقل از منطق خاصی تبعیت می کنند که در روند رشد و گسترش جنبش شکل خواهند گرفت  و آنگاه است که کمر دستگاه سرکوب و حاکمیت استبداد را در هم خواهند شکست.

۶ ـ اعتصاب و اعتراض پزشکان کشور در بیمارستان های گوناگون، یکی از مهمترین اقدامات پزشکان در هفته های اخیر بود. پزشکان بنا به سوگند پزشکی خود در برابر سوءاستفاه وقیحانه دستگاه های سرکوب از بیمارستان ها برای دستگیری زخمی ها و یا استفاده از آمبولانس ها برای دستگیری مبارزان به شدت اعتراض کردند. برخی با استعفاء، اعتراض خود را بیان کردند. برخی با سخنرانی ها و بیان حقایق، پرده ازجنایات رژیم برداشتند. دامنه اعتراضات به گونه ای بود که دستگاه سرکوب اقدام به بازداشت تعدادی از معروفترین پزشکان کشور کرد. جامعه پزشکی و کادر بهداشت و درمان، با وضعیت دهشتناک سرکوب از نزدیک آشنا هستند. آن ها به دلیل درگیری روزانه شان با زخمی های تیراندازی ها و برخوردهای خشن باتوم بدستان و قمه بدستان رژیم، که برای مداوا به بیمارستان ها و درمانگاه ها اعزام می شوند و با اقدامات نیروهای امنیتی در دستگیری زخمی ها و یا بازجوئی ها در تخت بیمارستان ها آشنا هستند. از این رو، این نیروی میلیونی، می توانند در افشای جنایات حاکمیت نقش برجسته ای داشته باشند و با اعتراض خود، از تبدیل بیمارستان ها و درمانگاه ها، به شکنجه گاه های نیروهای امنیتی جلوگیری کنند.

۷ـ  اعتصاب و اعتراض وکلا یکی دیگر از عرصه های اعتراضی است. وکلای شجاع در اقدامی جمعی در برابر کانون وکلا جمع شدند و به اقدامات غیرقانونی حاکمیت اعتراض کردند. وکلای شجاع کشور بیش از دیگران از میزان نقض آشکار حقوق اساسی مردم حتی در چهارچوب قانون اساسی کنونی جمهوری اسلامی، اطلاع دارند. آنها به اشکال مختلف خواهان ایفای نقشی مؤثر در دفاع از حقوق بازداشت شدگان  هستند، اما سیستم قضائی حکومت اسلامی که بازوئی از دستگاه سرکوب مردم است، به سرکوب وکلا نیز می پردازد. بسیاری از وکلا، هم در شرایط کنونی و هم در گذشته در کنار موکلان شان  در زندان های جمهوری اسلامی به سر برده اند. نقش و جایگاه وکلا در دفاع از حقوق مردم و بویژه آشنائی شان به حقوق قانونی مردم، اهرمی است که می تواند در دفاع از حقیقت و حقانیت مبارزات مردمی برای احقاق حقوق انسانی شان، بسیار کمک کننده باشد.

سه ـ نافرمانی های مدنی

نافرمانی های مدنی، در شرایط کنونی یکی از  کارآمد ترین شیوه های بسیج مردمی است. واقعیت این است که گسترش نافرمانی مدنی، در اشکال مختلف، می تواند در بسیج بیشترین نیرو به میدان مبارزه تاثیرگذار باشد. قدرت سرکوب رژیم تا دندان مسلح، با نیروهای ایدئولوژیک و با تفکرات فاشیستی مذهبی، را  تنها با نیروی میلیونی مردم می توان در هم شکست. اقدامات زودرس مسلحانه، تهیج مردم به واکنش های نظامی و رهنمود به کشتن و اقدامات انتقام جویانه، نه تنها، قدرت توجیه اقدامات سرکوبگرانه رژیم را افزایش می دهد و به دستگاه های تبلیغاتی شان خوراک می رساند، نه تنها در توازن قوای کنونی، به ضرر جنبش مردمی تمام می شود و فضا را ملیتاریزه می کند، نه تنها رژیم را قادر می سازد هواداران خود را متحدتر سازد،  بلکه  با بالا بردن  هزینه مبارزه ، از توده ای شدن مبارزات مردمی  جلوگیری می کند. جلوه های نافرمانی مدنی در بخش های گوناگون فعالیت های اجتماعی از دیگر بازوهای تاکتیک های مبارزاتی مردم است. برخی از نمونه های نافرمانی مدنی را می توان در اشکال زیر مشاهده کرد که مردم به شکل درخشانی آنها را به کار گرفته اند.

الف ـ اولین گروه در راه اندازی نافرمانی مدنی را می توان در میان هنرمندان و سینماگران دید. برداشتن روسری از سر و انتشار فیلم ها از خود، بدون روسری و در همبستگی با اعتراضات سراسری ، خشم حاکمیت را برانگیخته است. دلنوشته های هنرمندان، سینماگران  و کارگردانان در پیج های شخصی و امتناع از همکاری با دستگاه ایدئولوژیک سینمائی و فرهنگی رژیم، اقدام بسیار تاثیرگذاری بوده است. این اقدام، مراسم فیلم های مستند را فلج کرد و به احتمال زیاد بساط فیلم فجر را نیز بر هم خواهد زد. قطع همکاری با صدا و سیما و سازمان سینمائی اوج  و دیگر ارگان های تبلیغاتی دستگاه فاشیستی، یکی دیگر از اقدامات این بخش از فعالان عرصه هنر و سینماست. آنها به دلیل نقش بسیار برجسته ای که در ذهنیت مردم دارند، با این اقدام شان، به مردم پیوستند و بر شور و شعف مردم افزودند.

ب ـ موج حمایت از جنبش مردمی در میان فوتبالیست ها و ورزشکاران نیز بسیار چشمگیر بوده است. آن ها با دلنوشته های خود، همراهی شان با جنبش مردم و با جان باختگان جنبش انقلابی را  نشان دادند. این دلنوشته ها  در شبکه های اجتماعی، با توجه به تعداد گسترده و وسیع دنبال کنندگان شان، نقش مهمی در رشد و گسترش همبستگی ملی ایفا کردند. آنها با بستن مچ بندهای سیاه، سکوت همراه با خشم در مراسم اعطای کاپ های پیروزی و یا تقدیم کاپ سوپر جام فوتبال ایران به زنان کشور و خانواده های عزیز از دست داده، از سر برداشتن روسری در مسابقات جهانی، سکوت بدون شادی در موقع گرفتن کاپ های پیروزی و اقدامات نمادین حمایت خود از جنبش «زن، زندگی، آزادی» را در میادین جهانی ورزش، نشان دادند  و تاکید کردند که  از مردمند و با مردمند. این امر خشم گسترده دستگاه سرکوب را به دنبال داشته است. این نوع اقدامات درخشان ورزشکاران، زمینه بازپس گیری میدان های ورزشی و پاک کردن آن از سلیقه های ایدئولوژیک در ورزش است.

ج ـ عرصه دیگر نافرمانی مدنی، مقاومت خانواده های عزیز از دست داده در برابر فشارهای نیروهای امنیتی  است.  نیروهای امنیتی از آن ها می خواهند تا  پیرامون مرگ عزیزانشان سکوت کنند، یا قتل عزیزان شان توسط نیروهای مسلح رژیم را به بیماری های زمنیه ای تا خودکشی نسبت دهند. خبرهای بسیار روشنی به صورت مرتب پخش می شود که مقامات امنیتی رژیم به شرطی  جنازه عزیزان مردم را تحویل می دهند که پیکر آنها را بدون سرو صدا دفن کنند. اما این تلاش ها با شکست مدام روبرو شده است. برگزاری گسترده مراسم خاکسپاری شهدا و برگزاری وسیع مراسم چهلم جانباختگان به یکی از مهمترین عرصه های نافرمانی تبدیل شده است. مراسم چهلم مهسا امینی  حدیث نجفی و دیگر شهدا در سراسر ایران،  نشان داد که این تاکتیک تا چه حد می تواند تجارب انقلاب ۵۷ را به انقلاب امروز ایران منتقل نماید و گسترش دهد.

د ـ شعارنویسی، یکی از دیگر از تاکتیک های نافرمانی مدنی توده ای است. امروز خیابان های بسیاری از شهرها پر شده است از شعارهای زییای جنبش مردم ایران. این شعارنویسی ها، پیام انقلاب مردم را به همگان می رساند، بدون آن که هزینه ای برای دیگران ایجاد کند. تلاش ماموران رژیم برای پاک کردن شعارها، به دلیل گستردگی شعار نویسی های ابتکاری، با شکست کامل روبرو شده است. گویا آن ها از یاد برده اند که «ننگ، با رنگ پاک نمی شود». در کنار شعار نویسی روی دیوارها، قله های کوه ها، درختان، ستون ها، تخته سیاه های کلاس  های درس، جعبه اعلانات آگهی ها، اسکناس ها و بسیار مکان های ابتکاری دیگر، شاهد آویزان کردن بنرهای مزین به شعارهای انقلاب مردم و بویژه شعار «زن، زندگی، آزادی» هستیم.

ه ـ تحریم خرید کالاهای شرکت هایی که با نهادهای اطلاعاتی ـ امنیتی و نهادهای سرکوب رژیم همکاری می کنند، یکی دیگر از عرصه های نافرمانی مدنی است. این اقدام بسیار درخشان، از یک سو، هزینه بر نیست، به سرعت توده ای می شود و هم زمان ضربه سنگینی به این شرکت ها وارد می آورد. در شرایط کنونی، تحریم محصولات یکی از شرکت هایی که گفته می شود با نهادهای سرکوب همکاری داشته است، آنچنان تاثیرگذار بوده است که مجبور شده اند این همکاری را کتمان کنند و یا بیکار شدن کارگران شرکت را بهانه قرار دهند و از مردم بخواهند که دست از تحریم خرید کالاهایشان دست بردارند. گسترش چنین نافرمانی های مدنی، بسیاری از شرکت هائی که با نهادهای امنیتی رژیم همکاری می کنند را به فکر بازخواهد داشت و باعث تجدید نظر در سیاست هایشان خواهد شد و به شبکه مالی هواداران رژیم ضربات جبران ناپذیری خواهد زد.

و ـ تحریم مراسم حکومتی، یکی از دیگر از جلوه های کارآمد نافرمانی مدنی است. نمونه بسیار درخشان آن را در امتناع دختران دانش آموز مدارس در اردبیل مشاهده کردیم که به جنایت قتل اسرا پناهی منجر شد. پیش از این نیز تحریم همراهی جمعیت تماشاچیان فوتبال  با سرود «سلام فرمانده»، در زمانی که تلاش شده بود آن را در زمین فوتبال پخش کنند، از نمونه های جالب نافرمانی مدنی بود که بسیار نیز خبرساز شد و رسوایی بزرگی برای سازماندهندگانش به دنبال داشت. حالا دیگر تحریم مراسمی حکومتی از سوی هواداران رژیم نیز، برای سران حکومت مسئله ساز شده است. خلوت شدن شدید نمازجمعه ها، نشان از این رویگردانی دارد.

ز ـ فیلم گرفتن از هر حادثۀ تاثیرگذار و ارسال آن به گروه های نزدیک و ایجاد شبکه توده ای از شهروند ـ خبرنگاران ، عرصه دیگر نافرمانی مدنی است. حاکمیت استبدادی در تلاش است که از طریق وزیر قطع ارتباطات و صیانت مدام اینترنت در جال مرگ، امکان خبررسانی را از مردم بگیرد و سرکوب در سکوت را به پیش برد. این سیاست رژیم با قدرت مردمی و با نافرمانی گسترده و توده ای در هم شکسته شده است. این اطلاع رسانی بی همتا، جهان را نیز شگفت زده کرده است. حتی رسانه های فارسی زبان قدرت های خارجی، اساسآ به این خبررسانی های توده ای وابسته شده اند و با نگاه و سیاست خود آنها را انعکاس میدهند. حال که حاکمیت، صدا و سیما را با بازوی ایدئولوژیک سرکوب تبدیل کرده و بازجو ـ خبرنگارانش ، رسوا شده اند، مردم خود شبکه توده ای و بسیار مؤثر خبررسانی ایجاد کرده و دیوار سکوت را در هم شکسته اند.

تاکتیک های سرکوب استبداد دینی

یکم ـ نیروهای سرکوب رژیم در گام نخست روی شناساسی فعالان و دستگیری های گسترده متمرکز شده اند. دستگیری پیشگیرانه فعالان شناخته شده و فعالان تاثیرگذار برای آن بوده تا جنبش را از نیروهای محلی پیشگام و سازمانده محروم سازند. این تاکتیک از اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ تاکنون به شگل گسترده تری جریان داشته است. اما شمار گسترده دستگیرشدگان نه تنها تاثیر مرعوب کننده و بازدارنده ای نداشته، بلکه گروه گروه نیروهای تازه نفس وارد میدان میشوند. طبق آمار اولیه  تا کنون نزدیک به بیست هزار نفر از جوانان و مردم کشور دستگیر شده اند. موج دستگیری ها تنها شامل مبارزان خیابانی نمی شود، بلکه به شکل گسترده ای به دستگیری فعالان دانشجویی، معلمان شریف، کارگران معترض، نویسندگان، روزنامه نگاران و خبرنگاران روی آورده اند.

دوم ـ شلیک به مبارزان و کشتن آنها یکی از کثیف ترین شیوه های نیروهای سرکوب است.  این شیوه جنایت کارانۀ و عامدانۀ  کشتار، می خواهد این پیام را به مبارزان و مردم بدهد ؛ فردا، نوبت تک تک شماست. با نگاهی به شهدای تاکنونی، می توان به این نتیجه رسید که بسیاری از این فعالان، از قبل شناسایی شده بودند. نیکا شاکرمی، حدیث نجفی،  سارینا اسماعیل زاده، اسرا پناهی، نسرین قادری، مهران شهیدی، ……. چهره های شناخته شده دنیای یوتیوب یا شبکه های اجتماعی بوده اند که ما از آنها خبر نداشتیم، اما دستگاه امنیتی رژیم آنها را به خوبی می شناخته است. به نظر می رسد که هدف رژیم در کشتار، شکار چهره های تاثیرگذار و الگوهاست. نکته مهم آن است که بسیاری از تیراندازی ها و زدن تیرخلاص به مبارزان در خیابان ها، توسط نیروهای لباس شخصی و بسیجی های مسلح صورت می گیرد. گفته می شود که بسیاری از نیروهای بسیجی و لباس شخصی که در مساجد محله ها سازماندهی شده اند، اکنون مسلح شده و فرمانِ آتش به اختیار گرفته اند. جدا از شلیک های مستقیم، زدن با تفنگ های ساچمه ای و گاز اشک آور و گاز فلفل به میزان گسترده ای به کار گرفته می شود.

سوم ـ سیاست سرکوبگرانه رژیم هر چند در سراسر ایران با نگرانی، ترس و گاه احتیاط همراه هست، اما در زاهدان و سنندج یعنی در مناطق ملی سنی مذهب با شقاوت و بیرحمی غیرقابل باوری به پیش برده شده است. در اینجا نشان داده می شود که تفکر نفرت انگیز مذهبی شیعه،  علیه  سنی ها، در تصمیم گیری ها نقش اساسی داشته است. اگر چه در بسیاری از شهرهای ایران، گلوله های ساچمه ای، بیشتر به کار گرفته شده است، اما در مناطق ملی کردستان و بلوچستان و خوزستان، به کارگیری گلوله های جنگی، آن هم با هدف گرفتن سر، سینه و قلب مردم از طرف تک تیراندازان  رژیم،  باعث کشتار وسیع هموطنان مان شده است. کشتار در جمعۀ خونین زاهدان و جمعۀ خاش، نمونه های برجسته ای از این شیوه جنایتکارانه سرکوب است که جان نزدیک به یک صد و پنجاه نفر را گرفته است. این شیوه کشتار، نشاندهنده نگرانی شدید حاکمیت از قدرت انفجاری نارضائی مردم در مناطقی است که هم از ستم عمومی حکومت، هم از ستم ملی و هم  از ستم مذهبی رنج می برند. آنها با چنین کشتارهائی تلاش می کنند با اقدامات پیشگیرانه، مانع انفجار بشکه های باروت در مناطق ملی شوند. جنایت کاران بر این باروند که با این اقدامات غیرانسانی، نه تنها پایه حمایتی خود را بحرانی نمی کنند، بلکه آنها را متحد تر می سازند. اتهام تجزیه طلبی و اتهام  تماس با نیروهای مسلح  یا همسوئی با قدرت های خارجی، چاشنی تبلیغاتی این اقدامات وحشیانه بوده است. نباید از نظر دور داشت که هدف ویژه ای که دستگاه های امنیتی در اقدامات جنایتکارانه در کردستان و بلوچستان ، دنبال می کند، تحریک کردها  و بلوچ ها به دست بردن به سلاح و راه اندازی جنگ منطقه ای و قومی است. اما هوشیاری سازمان ها و احزاب و مردم این دو استان، تاکنون این نقشه شوم را نقش بر آب کرده است.  با تهدیدات سران سپاه علیه عربستان، به نظر می رسد برنامه راه اندازی یک جنگ خارجی برای منحرف کردن مبارزات مردم و سرکوب آنها، هنوز از دستور خارج نشده است.

چهارم ـ علیرغم کشتار سازمانیافته ، رژیم از واکنش مردم به این جنایات وحشت زده است . برخلاف دهه شصت که با افتخار کشتار می کرد و در روزنامه ها اعلام علنی می کرد، حالا باید به سناریونویسی روی آورد. جنایتکاران،  بازی را به شدت باخته اند. تلاش برای اعتراف گیری های اجباری و فشار بر خانواده ها، دیگر کسی را گول نمی زند. از سوی دیگر تلاش سازمانیافته به کشتار زندانیان در زندان ها از طریق ایجاد آتش سوزی در زندان لاکان رشت و زندان اوین تهران، نشان داد که حاکمیت در تلاش است زندانیان را از طرق غیرمعمول از میان بردارد. آن ها قادر نیستند که جنایتی همچون قتل عام تابستان ۶۷ را به شکل آشکاری سازمان دهند از این رو به شیوه های رذیلانه تری روی آورده اند. آن چه تاکنون اتفاق افتاده، قتل های موردی و هدفدار است و هنوز  قتل عام گسترده همچون کشتار آبان ۹۸ را آغاز نکرده اند، زیرا به شدت از واکنش توده ای مردم هراسان هستند.

پنجم ـ به کارگیری نیروهای کودکان کار در لباس سرکوبگران یا احضار بخش بازنشسته نیروی انتظامی نشان می دهد که دستگاه سرکوب با کمبود نیرو روبرو شده است . از سوی دیگر سران رژیم و نهادهای  تصمیم گیر نسبت به ورود ارتش در سرکوب، نگرانی بسیار شدیدی دارند. علیرغم حمایت های لفظی سران سپاهی ارتش از نیروی انتظامی و امنیتی، هنوز از نیروهای ارتش، به طور وسیع، در سرکوب استفاده نشده و این نکته مهمی است. نباید از نظر دور داشت که حاکمیت نگران آن است که به خیابان  آوردن ارتش می تواند باعث ریزش پایه های ارتش و پیوستن آنها به مردم شود. نباید از نظر دور داشت که ارتش، نیروی مسلح غیر خودی و ناتنی است که به موازات سپاه قرار دارد. آن ها نیک می دانند که این نیروی موازی و غیرخودی، از اعتماد سران نظام بر خوردار نیست.

ششم ـ یکی از بارزترین شیوه های سرکوب، متهم کردن مبارزان، روزنامه نگاران، خبرنگاران و نویسندگان و وکلا، به همکاری و همسوئی با قدرت های خارجی است. بیانیه مشترک سی صفحه ای وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، این امر را به شکل برجسته ای نشان داده است. حاکمیت اسلامی در تمامی چهل و چهار سال حکومتش، از این حربه کثیف استفاده کرده است. حاکمیتی که بنیانگذارش مدعی بود «امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»، حالا رهبر و سازمان های اطلاعاتی اش می خواهند این باور را در میان هواداران خود جا بیاندازند که همه این اعتراضات مردمی، کار آمریکا و همراهانش هست. این سیاست اوج ورشکستگی  و درماندگی حاکمیت را نشان می دهد.

نتیجه گیری

تاکتیک های متنوع و توده ای مردم و تداوم مبارزات، که اکنون هفتۀ هشتم را پشت سر می گذراند، حاکمان رژیم را به  درماندگی جدی دچار کرده است. حاکمیت نه تنها از واکنش توده ای مردم به شدت وحشت دارد، بلکه  حتی از واکنش مراجع تقلید وابسته به خود و مقلدانشان و بخش به اصطلاح “عدالت خواه” پایه حمایتی خود نیز  بسیار نگران است. این آن نکته کلیدی است که نسبت به صدور  فرمان سرکوب خشن و قتل عام بی مهابا با تردید و تزلزل عمل می کند. راه اندازی کشتار برای متوقف کردن مبارزات مردم، نیاز به حضور ارتش را نیز به طور جدی مطرح می سازد، اما دستگاه رهبری رژیم، به بدنه ارتش اعتماد ندارد و نگران واکنش آنها در صورت حضور آنها در خیابان نیز هست. اگر چه حاکمیت به دلیل این وضعیت، سیاست سرکوب هدفمند و مستمر و نه قتل عام متمرکز و با سرعت را در پیش گرفته است، اما از آن سو، توان عقب نشینی روشن و مؤثر را از دست داده است.  زیرا اکنون نیک می داند که هر نوع عقب نشینی، به دلیل تاخیر در عقب نشینی، با پیشروی و جسارت بیشتر جنبش مردمی روبرو خواهد شد.  دستگاه ولایت و ارگان های تحت امرش، حتی توان همسو کردن نیروهای اصلاح طلب برای نجات حاکمیت شان را نیز به تدریج از دست می دهند. حالا اصلاح طلبان، بر خلاف گذشته، به خواست های حداقلی راضی نمی شوند. بسیاری از آنها، شرط همسوئی را، تغییرات اساسی در ساختار قدرت و اصلاح قانون اساسی را می دانند..

فلج تصمیم گیری و درماندگی حاکمیت یکپارچه و در نتیجه، فرسایشی شدن جنگ،  فرصت بزرگی به جنبش مردمی می دهد که خود را بیش از پیش سازمان دهد و متحد و یک پارچه سازد. این فرصتی است که جنبش مردمی قادر خواهد بود، دستاوردهای تاکنونی خود، همچون برداشتن روسری و حذف گشت ارشاد، تسخیر فضای خیابان، مدارس، دانشگاه ها و نفی قدرت ایدئولوژیک در این فضاها را تثبیت کند.  نهادهای پایه و تشکل های مستقل خود در کارخانجات و بنگاه های بزرگ خدماتی، در حمل و نقل شهری، بین شهری، ریلی  هوایی،  در مدارس و دانشگاه ها، در ادارات و  بیمارستان ها، در محلات و شهرک ها را بوجود آورد، یا تشکل های موجود را تقویت کند. هم زمان موتور های گوناگون پیش برنده انقلاب را همسو و هماهنگ سازد. تاکتیک های مبارزاتی و  اشکال گوناگون نافرمانی مدنی را به هم پیوند زند. از این طریق نیروی عظیم انقلابی مردم را به میدان آورد و قدرت سرکوب رژیم را فلج کرده و از کار بیاندازد. تداوم این مبارزه و فرسایشی شدن جنگ میان مردم و حاکمیت، در شرایطی که انزوای جهانی جمهوری اسلامی روز به روز گسترده تر می شود، قدرت تهاجمی انقلاب مردمی را افزایش می دهد و شانس پیروزی آن ها را بیشتر می کند. از این طریق است که سرنگونی رژیم، تنها،  به جابجائی قدرت خلاصه نشده، بلکه ارگان های قدرت مردمی شکل گرفته و مردم سرنوشت خود را بدست گرفته و ایرانی آزاد، آباد، دمکراتیک، سکولار بنا خواهند کرد که اقتصادش بر پایه منافع اکثریت عظیم مردم تجدید سازمان یابد.  چنین ایرانی، نه تنها هیچ دشمنی با دیگر کشورها نخواهد داشت، بلکه همبستگی انسانی منطقه ای را گسترش خواهد داد و پیوندهای تاریخی و خویشاوندی در منطقه مان را بیش از پیش تقویت خواهد کرد و زمینۀ بنای جامعه ای را فراهم  خواهد آورد که در آن «شکوفایی آزاد هر فرد، شرط شکوفایی آزاد همگان» باشد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%aa%d8%a7%da%a9%d8%aa%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%aa%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%db%8c-%da%a9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d9%87%d8%a7-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%86/feed/ 0 6815
پیش به سوی بزرگداشت چهلم جان باختن مهسا امینی http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%db%8c%d8%b4-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d9%88%db%8c-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%da%86%d9%87%d9%84%d9%85-%d8%ac%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%86-%d9%85%d9%87%d8%b3%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%db%8c%d8%b4-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d9%88%db%8c-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%da%86%d9%87%d9%84%d9%85-%d8%ac%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%86-%d9%85%d9%87%d8%b3%d8%a7/#respond Tue, 25 Oct 2022 13:10:05 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6789 پیش به سوی بزرگداشت چهلم جان باختن مهسا امینی نام رمز انقلاب نوین ایران

روزچهارشنبه چهارم آبان، چهلم جان باختن مهسا(ژینا) امینی، نام رمز انقلاب نوین ایران است. درطی این چهل روزی که از کشته شدن فجیع ژینا امینی توسط گشت ارشاد سپری شده است، جنبش شکوهمند انقلابی مردم ایران، با گام های استوار به پیش می رود. تداوم مبارزات زنان شجاع، جوانان پرشور، کارگران خشمگین، معلمان آگاه، دانشجویان تیزبین، دانش آموزان پرنشاط در سرتاسر ایران، حاکمیت اسلامی و دستگاه های سرکوب عریض و طویل شان را به ریشخند گرفته است. این جنبش نور و امید، با شعار زیبای «زن، زندگی،آزادی»، مدت هاست مرزهای ایران و همسایگان مان را در نوردیده و به چهارگوشه جهان رسیده است. تلفیق مبارزات خیابانی، شعار دادن های شبانه، اعتصابات کارگری، تحصن معلمان، گردهمآئی های دانشجویان، اعتصابات بازاریان، اعتراضات دانش آموزان، دست از کارکشیدن کامیون رانان و کامیون داران، با اعتراضات استادان دانشگاه ها، پزشکان، مدافعان حقوق کودک، نویسندگان، هنرمندان و ورزشکاران، با هم نوائی زیبای ایرانیان خارج از کشور و بویژه گردهمآئی صدهزارنفری پرشکوه «همبستگی در برلین»، سمفونی زیبای انقلاب زندگی بخش نوین ایران را رقم زده است.

در برابر این موج رهائی بخش نور و امید، جنایتکاران اسلامی و دستگاه های امنیتی و انتظامی شان، به جای پاسخگویی به خواست های بر حق مردم، راه سرکوب را در پیش گرفته اند. موج دستگیری های از میان جوانان و نوجوانان و حتی دانش آموزان، بسیارگسترده است. مدارس کشور و حتی مدارس ابتدائی نیز از هجوم نیروهای امنیتی و انتظامی و گازاشک آور در امان نیستند. دستگیری فعالان مدنی، کنشگران دانشجویی، نویسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران، فعالان مدافع محیط زیست و دگراندیشان نیز به شکلی گسترده همچنان ادامه دارد.

درکناراین سیاست سرکوبگرانه، تشکیل دادگاه فعالان شناخته شده تشکل های صنفی معلمان و سندیکای کارگران شرکت واحد، و صدور احکام سنگین علیه آن ها، جزئی از سیاست ارعاب حاکمیت اسلامی است. معلمان مبارز: رسول بداقی، جعفر ابراهیمی، محمد حبیبی و نیز رضا شهابی و حسن سعیدی از فعالان صنفی سندیکای کارگران شرکت واحد، در بیدادگاه رژیم به حبس های طولانی مدت و احکام ظالمانه محکوم شده اند. اقدام جنایتکارانه و برنامه ریزی شده آتش زدن بند ۷ زندان اوین و به گلوله بستن جوانان اسیر در بند، نشان از شقاوت حاکمیت اسلامی است. بر پایه اطلاعات به بیرون درز کرده، ۱۰۰۰ نفر از جمع ۱۸۰۰نفری بند ۷زندان اوین را جوانان تازه دستگیر شده، تشکیل می دادند و ده ها تن از آن ها در جریان آتش سوزی و گلوله باران های برنامه ریزی شده جان باخته اند. زندانیان زخمی بند ۸ زندان اوین هم که به دیگر زندان ها منتقل شده اند، از دریافت مراقبت های پزشکی محرومند و گاه، تن های مجروح و زخمی شان نیز زیر مشت و لگد بازجویان ددمنش قرار می گیرد. توطئه قتل عام زندانیان، همچنان در دستور حاکمیت اسلامی است. جان زندانیان در خطر جدی است.

حاکمیت اسلامی، نه تنها در زندان ها به جان جوانان و اسیرشدگان افتاده است، بلکه در بیرون از زندان نیز هر روز شاهد مرگ عزیزی در اثر باطوم و ضربات مشت و لگد ماموران تا دندان مسلح هستیم. حالا نام نگین عبدالملکی، دانشجوی رشته مهندسی پزشکی دانشگاه صنعتی همدان و اهل قروه، رامین فاتحی اهل سنندج که در زیرشکنجه جان باخت در کنار نام جانباختگان جنبش نوین انقلابی مردم ایران، مهساامینی، نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیل زاده، آرنیکا قائم مقامی، حدیث نجفی، حنانه کیا، غزاله چلاوی، مینو مجیدی، مهسا موگویی، هاجر عباسی و دست‌کم۲۲۴ نفر، از جمله، ۲۳کودک که تا ۲۵ مهر ۱۴۰۱ در سراسرکشور به‌ دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی کشته شده اند، ثبت گشته است.

اکنون در آستانه چهلمین روز جان باختن مهسا امینی، جا دارد به پاس سنت مردمی این روز، در کنارخانواده عزیز «دختر مردم ایران»، مراسم چهلم او را با شکوه و همبستگی هر چه تمام تر برگزارکنیم. در این روز، چهارشنبه چهارم آبان ماه، همراه با خانواده مهسا، یاد او را گرامی می داریم. این روز فرصتی است برای گرامیداشت یاد و خاطره او که به سمبل و نام رمز یک خیزش اجتماعی بزرگ تبدیل شده است. نام مهسا به عنوان رمز انقلاب مردم ایران، حالا دیگرجهانی شده است. او به نماد “نه” با شکوه زنان سراسرایران به حاکمیت تاریک اندیش و زن ستیز جمهوری اسلامی و مرتجعان منطقه تبدیل شده است. گرامی داشت این روز، به هر شکل ممکن از اعتصاب تا تحصن، اعتراض و گردهمآئی و حضور بر مزار شهیدان و سر زدن به خانواده های عزیز از دست داده و دیگراشکال اعتراضی، می تواند شعله های آتش انقلابی مردم سراسرایران را فروزان تر کند.


فراخوان فعالان حقوق زنان برای پاسداشت چهلم ژینا (مهسا) امینی

«آن‌ها هر روز ترا می‌کشند،
آن‌ها هر روز خون ترا پاک می‌کنند
آن‌ها نمی‌دانند
پیراهن سرخ تو تن به تن
در میان ما خواهد گشت…»

اکنون نزدیک به چهل روز است نام ژینا (مهسا) امینی را چون نماد آزادی در خیابان‌ها فریاد می‌زنیم و هر روز به عزای ژینای دیگری می‌نشینیم. اکنون می‌دانیم که آزادی، زندگی است و زندگی مقاومت است. می‌دانیم که تک‌تک ما رهبران این انقلاب هستیم و صدای حق‌خواهی مان بلندتر از آن است که به مصادره دربیاید. در این چهل روز دستگاه سرکوب از هیچ شری فروگذار نکرد. فرزندان‌مان را از مدارس ربودند و کشتند. معلمان و کارگران را سرکوب کردند. کارخانه ها و دانشگاه‌ها را پادگان کرده‌اند. زنان معترض را در خیابان‌ها به صورت سیستماتیک آزار و اذیت دادند. نمازگزاران را در صفوف نماز به رگبار بستند، زندان‌ها را به آتش کشیدند، کوشیدند فریاد حق‌طلبی ملت کرد و ترک و بلوچ و لر و عرب و ترکمن و … را با قساوتی دو چندان در هم شکنند، غافل از آن‌که مردمی که به پا خاسته‌اند، دیگر از پا نمی‌شینند.

روز چهار‌شنبه به مناسبت چهلمین روز قتل ژینا و اعتراضات سراسری به احترام خون‌های ریخته‌شده و عزیزان دربندمان همچون ۴۰ روز گذشته و علیه هرگونه دیکتاتوری اعم از شیخ و شاه و برای همه خواسته‌های مان بدون هیچ اولویت‌بندی، برای رهایی زنان از مردسالاری؛ برای رهایی کارگران، معلمان، پرستاران و … از بهره‌کشی طبقاتی، برای رهایی دانش آموزان و دانش‌جویان از استبداد آموزشی، برای رهایی ملت‌های تحت ستم از این نظام مرکزگرا، و برای تعیین سرنوشت خودمان به دست خودمان؛ برای برابری، عدالت و برای «زن، زندگی، آزادی» خیابان ها را فتح می‌کنیم.

چهارشنبه چهار آبان ساعت پنج تهران، خیابان شریعتی از پیچ شمران تا میدان تجریش یا هر محله و خیابانی که هستیم.

جمعی از فعالان حقوق زنان ایران

دوشنبه ۲ آبان ۱۴۰۱ برابر با ۲۴ اکتبر

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%db%8c%d8%b4-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d9%88%db%8c-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%da%86%d9%87%d9%84%d9%85-%d8%ac%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%86-%d9%85%d9%87%d8%b3%d8%a7/feed/ 0 6789
شرایط عینی وذهنی شکل گیری یک انقلاب چیست؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%b9%db%8c%d9%86%db%8c-%d9%88%d8%b0%d9%87%d9%86%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%84-%da%af%db%8c%d8%b1%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%86%db%8c%d8%b3/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%b9%db%8c%d9%86%db%8c-%d9%88%d8%b0%d9%87%d9%86%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%84-%da%af%db%8c%d8%b1%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%86%db%8c%d8%b3/#respond Tue, 11 Oct 2022 21:27:47 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6784 آیا ایران در موقعیت انقلابی قرار گرفته؟

کاوه آهنگر

می توان گفت که تمام مردم ایران ،این پرسش را دارند که این تحولات به کجا خواهد انجامید؟ بطور کلاسیک یک پاسخ فرمول بندی شده از طرف لنین در حدود صد سال پیش  به این پرسش داده شده است که بطور کامل شناخته شده است:

“فقط زمانی که طبقات پائین تر نمی خواهند به شیوه قدیم زندگی کنند” و “طبقات بالاتر نمی توانند به شیوه قدیم ادامه دهند، انقلاب پیروز میشود”. (به نقل از کلیات آثار لنین)

اما برای تحقق این فرمول بندی ارائه شده شرایط دیگری هم لازم است که عبارتند از:

۱- رشد ناموزون بین طبقات اجتماعی

یعنی فاصله طبقاتی بین طبقات پائین وبالاتر با سرعت رو به رشد باشد ودر صورتیکه سرعت این رشد ثابت بماند انقلاب را نا ممکن میسازد. چون سرعت رشد تضاد بین قطب های متضاد در یک پدیده، میتواند صورت بندی پدیده را در هم بشکند و در صورتی که آشتی ناپذیر(آنتی گونیستی) باقی بماند ولی سرعت رشد آن به سکون تبدیل شود هیچ تحول انقلابی رخ نمی دهد. بطور مثال تضاد بین قطب مثبت و منفی در پدیده های الکتریکی همیشه موجود است ولی زمانیکه سرعت رشد یکی بیشتر از دیگری میگردد منجر به نابودی و سوختن آن پدیده الکتریکی میشود.

به همین جهت نظریه پردازان انقلاب همواره خواستار ادامه وسرعت بیشتر در انقلاب هستند و نیرو های ضد انقلاب بر عکس و خواهان حفظ شرایط موجود. به همین جهت رشد ناموزون طبقاتی خود یکی از شرایط ضروری برای تحقق انقلاب است.

۲- عدم توازن  بین عامل ذهنی وعینی

اما ممکن است مسیر حرکت آنها در دو جهت مخالف باشد هم از نظر آگاهی، هم از جهت سرعت و شتاب در جریان تکامل نیروهای مولده در جامعه متفاوت باشند. اما در لحظه وقوع انقلاب باید عامل ذهنی بر عامل عینی تحولات برتری و تفوق داشته باشد یعنی به قول لنین:” انقلاب باید بتواند یک شبه ره صد ساله را به پیماید” در فلسفه ماتریالیسم دیلکتیک در سیر طبیعی تحولات اقتصادی و اجنماعی،عوامل عینی ومادی جامعه،سازنده آگاهی های جدید برای جامعه می باشد ولی در لحظه انقلاب باید عامل ذهنی بار عامل عینی را به دوش بکشد و آن را به جلو بیاورد و تلاش کند که تا پیوند بین عامل ذهنی و عینی قطع نشود. در شعار های انقلابی مردم ایران عامل ذهنی به صورت در خواست آزادی به هر شکل ممکن اکنون بسیار جلوتر از عوامل عینی است. در صورتیکه خواسته های اقتصادی طبقه کارگر به مفهوم وسیع کلمه  که شامل اکثریت عظیم مردم میشود، از جریان تحولات  اخیر دور بماند نمی توان آینده مطلوبی را برای انقلاب متصور شد و پیش بینی کرد. تجربه تاریخی در انقلاب(۱۸۱۸-۱۸۱۹) آلمان گواه این مسئله است.

۳- وحدت بخشی به عامل ذهنی

تمام انسانها در جوامع گوناگون ،با دلائل،سلایق، باور ها وعقاید مختلف واز همه مهمتر با منافع فردی متفاوت و حتی متضاد،زندگی میکنند و تحت تاثیر یک عامل مسلط خارجی یعنی دولت، به اهدافی واحد تحقق میبخشند. در صنعت،کشاورزی،تجارت وغیره … و این یک کاسه کردن فعالیت ها، تنها از طریق اجبار، و از طرف عامل بیرونی که دولتها است صورت میگیرد. حتی دولت ها میتوانند مطابق یک دستورالعمل، میلیونها نفر را به جبهه جنگ و مراکز بی بازگشت اعزام کنند وکرده اند. این وحدت در عمل بین انسان ها به دلائل اقتصادی صورت میگیرد و از طرف دولت ها بعنوان یک عمل بیرونی،رهبری و یک کاسه میشود. در واقع عامل ذهنی اداره جامعه همان دولت است.

اما در انقلابها بطور اعم وانقلاب ملی دموکراتیک بطور اخص، همان انسانها با همان عقاید متفاوت وبا همان منافع مشترک بیکباره به وحدت ذهنی میرسند که تاریخ برای آنها به ارمغان آورده است. هریک از افراد از هر گوشه مملکت از تفکر درونی خودش بیک نتیجه واحد میرسند. ا . این فقط وفقط نیروی انقلاب و خصلت انقلاب است که،ذهنیتی واحد برای همه انسانها میسازد. مسئله ای که تمام فلاسفه، از حل آن عاجز بوده اند و نمی توانستند مکانیسم آنرا تشخیص دهند و حتی نیروی جادوئی را میپذیرفتند که میتواند اذهان مختلف را یکسان سازد و بسیاری از فلاسفه در توجیه  یکسان سازی اذهان به کسب منافع فردی انسانها  رو ی می آوردنند(هابز،آدام اسمیت،ریکاردو و……همه اقتصاددانان کلاسیک ).

اگر کسب منافع فردی برای جامعه  در حال سکون میتواند جواب دهد ولی در انقلاب ملی دموکراتیک کسب منافع فردی به کناری میرود و انقلاب تبدیل به کارخانه یکسان سازی اذهان میشود و بدین ترتیب عامل ذهنی برای انقلاب را فراهم میکند و جز انقلاب هیچ عامل دیگری درجوامع بشری قادر به شکل دادن چنین سنتزی نیست. گواه این موضوع کف خیابانها ی تمام شهرها و استانهای ایران است. پس یکی دیگر از شرایط انقلاب، سنتز وترکیب و وحدت بخشی ویکسان سازی اذهان میباشد.

۴- بلوغ انقلاب

در بحرانهای اجتماعی وبه ویژه بحرانهای اقتصادی در جامعه سرمایه داری،دخالت انسانها و دولتها برای حل بحرانها الزامی است( رفع تورم،بیکاری،رکود،و….)یعنی یک سازمانده ، از خارج، ساز وکار بحران در جامعه را رهبری  و حل میکند.از نظر رفرمیست ها،رویزیونیست ها و اصلاحطلبان، این روندی است که میتوند پایان ناپذیر و جاویدان باشد این شیوه تفکر و نظریات از طرف دولت ها وهئیت های حاکمه هم تبلیغ و ترویج میشود. مانند مغز که کارکرد های اعضای بدن را تحت کنترل دارد. امروزه تکنولوژی جدید وهوش مصنوعی….. به کمک هئیت های حاکمه آمده است . این عامل ذهنی بر اساس نظریه آگاهی و خودآگاهی استوار است.آنها نمی پذیرند که انسانها در فعالیتهای روز مره خود در جریان تولید نا خودآگاه عمل میکنند ولی ماحصل کار آنها به صورت آگاهی  و اراده جمعی عمل مینماید ولی بدهی است که افراد در فعالیت های روزمره خود به طور ناخودآگاه  عمل میکنند بدین معنی که از نتیجه کار خود خودشان آگاه نیستند. فی المثل ،معلم سر کلاس به دانش آموزان درس میدهد ولی نمی تواند بداند که نتیجه آموزش او در جامعه در چه جهتی عمل خواهد کرد آیا در جهت ساختن وتولید بمب اتم، کامپیوتر، جراحی قلب،ژنتیک و… تولید یک سبک هنری ویافیلم جدید و….می باشد یا نه ،ولی مجموع تمام این فعالیت های ناخودآگاه وارد نهاد ها و سازمانهای اجتماعی میشود که البته کنترل شده هستند و در قرن بیست ویکم برای ما موبایل را به ارمغان میآورند. به هر حال تمام این فعالیت های ناخودآگاه فردی به دلیل هسیتی اجتماعی که دارند بیک نتیجه اجتماعی میرسند که از طرف طبقات حاکم سازماندهی هستند.به هر حال کنترل اعمال فردی و سازماندهی آن، در نهایت به عهده هئیت حاکمه است. یعنی تا زمانی که یک فرماسیون اجتماعی پایدار باقی بماند،عامل ذهنی حاکم بر آن از خارج واز طرف هئیت حاکمه برآن تحمیل میشود. چنان که سرباز نمی خواهد به جنگ برود ولی او را به جنگ می برند واین کا راز طرف کسانی رخ میدهد که خودشان در جنگ شرکت ندارند ولی عامل ذهنی سازمان دهندگان جنگ می باشند که بی شک  براساس منافع طبقاتی خود سازماندهی میکنند.

اما در انقلاب خود سازماندهی توده ای متولد میشود که خودش ،خودش را سازمان دهی میکند. یعنی انقلاب زمانی رخ میدهد که خود سازمانی و خود مدیریتی توده ها شکل پیدا کند. چنان که لنین در انقلاب اکتبر گفت:” حالا باید نوشتن ونظزیه پردازی را متوقف کرد وبه تجربه کردن انقلاب پرداخت و از آن آموخت.” به عبارت دیگر پراتیک وعمل انقلابی ترکیب دیالکتیکی عمل و نظریه است وانقلاب دموکراتیک ملی در صورت وقوع از نظریه پردازان و به ویژه نظریه پردازان خرده بورژوا بی نیاز است   .مانند بدن انسان است که گاه بدون نیاز به معالجه از طرف خارج میتواند عیوب خود را رفع کند و سلامت باشد .یعنی خود طبیب خوبی است. درست همان گونه که برفهای قله کوه ذوب میشوند و راه خود را به طزف پائین پیدا میکنند.

۵- نقش پرولتاریا در انقلاب ملی دموکراتیک

بنا برنظریه لنین که پس از تجربیات انقلابی ۱۹۰۵ جمع بندی شد انقلاب ملی دموکراتیک زمانی موفق میشود که طبقه کارگر در آن ورود کرده وحتی رهبری آن را اگر بتواند در دست بگیرد چون تحقق آرمانهای دموکراتیک فقط در طبقه کارگر و خواسته های آن متولد میشود. کارگران مورد استثمار مستقیم هستند وبار تولید بر دوش آنهاست وچون اضافه ارزشی که تولید میکنند از آنها گرفته و  مصادره میشود، راهی جز حرکت جمعی ورفع استثمار ندارند که لاجرم با خواستهای دموکراتیک تاریخی پیوند می خورد و میتواند بشارت آینده بدون استثمار و حامل آزادی های مدنی باشد.

آنچه گفته شد مطابق  نظرات انقلابیون کلاسیک میباشد.  و اینجا مقصود از پرولتاریا و طبقه کارگر کلیه کسانیکه با فروش نیروی کار وتخصصشان استثمار میشود است که زحمتکشان ذهنی وفکری مانند اساتید،معلمین، کارمندان،پزشکان، و…که در اثرپیشرفت هرچه بیشتر تکنولوژی وفن بیشتر متحمل استثمار میشوند وبا آگاهیهای بالائی که دارند بر نقش آگاهی و عامل ذهنی در انقلاب می افزایند. البته کارمندان دستگاه بروکراسی حاکم شاید آخرین اقشاری باشند که با انقلاب پیوند بخورند ولی نباید نقش آنها را نادیده گرفت . هر اندازه که امید به پیروزی انقلاب بیشتر شود شرکت بخش بروکراتیک حکومت و پیوند آنها به انقلاب بیشتر خواهد بود.

۶- تضاد بین نمود و جوهر هستی اجتماعی

نکته آخر در باره انقلاب این است که از نظر فلسفی هر انقلابی در واقع تضاد بین نمود و جوهر هستی اجتماعی است. که در اینجا جوهر همان روابط و عوامل تولیدی  و انسان و طبیعت است و نمود روابط حقوقی نهاد های حکومت و سایر هستی های اجتماعی است که بطور مستقل زیست میکنند و بر انسان حکم میرانند(مقوله آلیناسیون واز خود بیگانگی) که رفع ودفع دیلکتیکی آنها،فقط وفقط از طزیق انقلاب میسر می باشد. به همین جهت انقلاب نقش  آزادی بخش انسان را در طول تاریخ داشته است و به عهده دارد.کسانیکه در انقلاب شرکت میکنند میتوانند مفهوم درست آزادی را درک کنند،گواه این مطلب زندگی و خاطرات انقلابیون بزرگ است(به خاطرات چه گوارا مراجعه کنید). برای تحقق انقلاب باید احساس نیاز به آزادی به اندازه ای رشد کند که بتواند موانع فردی ر از پیش روی بردارد.

۷- شرایط مساعد بین المللی

یکی دیگر از شرایط وقوع انقلاب، اوضاع جهانی بعنوان عامل مساعد کننده والبته نه تعین کننده است مثلا شکست روسیه تزاری در سال ۱۹۰۵ از ژاپن موجب انقلاب ۱۹۰۵ گردید وشکست روسیه در جنگ جهانی اول به وقوع انقلاب در ۱۹۱۷ کمک کرد، و و روی کار آمدن نازیسم در آلمان موجب شکست جمهری خواهان در اسپانیا شد ودخالت روسیه در بلاروس و قزاقستان موجب شکست انقلابات در آن کشور ها گردید و اکنون درایران به دلیل شوینیسم مذهبی می توان گفت افکار مترقی در دنیا به نفع انقلاب در ایران است.

۸- بی ارزش شدن قوانین اجتماعی و حقوقی موجود ویا نادیده گرفتن بایدها ونباید های هئیت حاکمه

 در سپیده دم انقلابات ،قوانین حقوقی،عرفی وشرعی باید از نظر توده های مردم ارزش خود را از دست داده باشند و توده های مردم،ناخودآگاه،در انتظار قوانین جدید هستند به همین جهت سازمانها ونهاد های مذهبی اعتبار خود را بتدریج باید از دست داده باشند و فساد به حدی رایج شده باشد که توده های مردم امید خود را به قوانین  حقوقی،قضائی و قوه قانون گذاری از دست بدهند. در مرحله انقلاب است که بی اعتبار شدن قوانین جاری مترادف است با حق دفاع از خود، در جریان انقلاب است که  توده ها به خودشان حق میدهند که در برابر قوانین موجود طغیان کنند وبه حق دفاع از خویشتن برسند وبا از بین بردن قوانین موضوعه موجود در پی قانون وحق طبیعی دفاع از خود بر آیند.

۹- پایان حکومت ها

 حکومت ها و دولت هائی که در مقابل انقلاب قرار میگیرند همانند ارگانیسم زنده ای،زمانی لحظه مرگ آنها فرا میرسد که کل  سیستم ارگانیسم از تغذیه بعضی ازعضوها وارگان های خود ناتوان شود،همان چیزی که به آن ریزش بدنه حکومت میگوئیم.درچنین شرایطی است که علاوه بر اینکه سیستم وهئیت حاکمه توان تغذیه واحیائ  بخش های از خودش را ندارد گه گاه از نیروهای بخش های خودش هم تغذیه میکند به عبارت ساده تر ممکن است بخشهائی از سیستم خودش را هم بخورد. در این جاست که عمر حکومت ها به پایان میرسد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%b9%db%8c%d9%86%db%8c-%d9%88%d8%b0%d9%87%d9%86%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%84-%da%af%db%8c%d8%b1%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%86%db%8c%d8%b3/feed/ 0 6784
مقاومت مردم، فریاد آب، تورم، اختلاس فولاد، فساد سیستماتی http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%88%d9%85%d8%aa-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%d8%8c-%d9%81%d8%b1%db%8c%d8%a7%d8%af-%d8%a2%d8%a8%d8%8c-%d8%aa%d9%88%d8%b1%d9%85%d8%8c-%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%84%d8%a7%d8%b3-%d9%81%d9%88/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%88%d9%85%d8%aa-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%d8%8c-%d9%81%d8%b1%db%8c%d8%a7%d8%af-%d8%a2%d8%a8%d8%8c-%d8%aa%d9%88%d8%b1%d9%85%d8%8c-%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%84%d8%a7%d8%b3-%d9%81%d9%88/#respond Mon, 29 Aug 2022 09:45:06 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6760 ارژنگ بامشاد

مقاومت درخشان در برابر سرکوب سازمان‌یافته، هدفمند و تعیمق یافته

حاکمیت به ظاهر یک دست شده، از ترس جنبش رو به رشد و خصلت انفجاری به خود گرفتۀ مردمی، شمشیربدست به جان مردم افتاده است. حکم حکومتی رهبررژیم،  با شعار «خدای دهه شصت، خدای امروز هم هست» فرمان به سرکوب را بسیار روشن بیان کرده است. چکمه پوشان،  شلاق بدستان و سربازان بدنام ولایت، با همه توان خود به احضار، دستگیری، شکنجه و آزار و اذیت تمامی کسانی مشغولند که از مردمند و با مردمند. حالا دیگر کار از دستگیری فعالان سیاسی ، مدنی و فعالان صنفی به دستگیری هنرمندان مستقل و محبوب و نویسندگان و فشار بر فوتبالیست های خوشنام رسیده است. هر کس در کنار مردم قرار می گیرد، خاری در چشم حاکمیت است. این را با فحاشی های رذیلانه  آن آخوند بددهن علیه علی کریمی، ستاره خوشنام فوتبال ایران دیده ایم. رفتار شهرداری تهران علیه این اسطوره فوتبال ایران، در پائین کشیدن بیلبوردهای او از دیوارهای پایتخت، نشان از وحشت آنها از محبوبیت او دارد. پیش از این فشارهای امنیتی و سیاسی بر وریا غفوری را هم تجربه کرده بودیم. کنار گذاشتن عادل فردوسی پور از برنامه نود ورزشی هم نشانه ای از همین کینه بود. جالب است که تماشاگران فوتبال استقلال و مس کرمان، وقتی مقامات حکومتی خواستند سرود “سلام فرمانده” را اجرا کنند، آن را با سوت و هو به تمسخر گرفتند و فریاد وریا! وریا! سردادند تا از کاپیتان مغضوب تیم شان تجلیل کرده باشند. شناعت های وزارت ارشاد علیه ترانه علیدوستی و دیگر هنرمندانی که تهدید به ممنوع کاری شده اند نیز از همین دست تهدیدات علیه چهره های خوشنام است. بیانیه سینماگران شجاع کشور در بحبوهه اعتراضات مردمی در اعتراض به متروپل آبادان با شعار «تفنگ ات را زمین بگذار»، هراس در دل حاکمیت را صد چندان کرده است. دستگیری محمد رسول اف، مصطفی آل احمد و جعفر پناهی، و احضار و بازجوئی  مجید برزگر و محسن امیریوسفی، بیان وحشت چکمه پوشان و سربازان بدنام ولایت می باشد.

اما تنها خوشنامان عرصه ورزش و هنر مورد تهاجم سربازان بدنام ولایت قرار نگرفته اند. احضار فعالان سیاسی ، مدنی و دانشجوئی نیز با شدت و حدت تمام ادامه دارد. کاوه و یاشار دارالشفا، میثم کاظمی، کاوه سلیمان پور، هیراد پیربداقی، محمدخالد حمزه‌ پور، رحمان یوسفی، بیژن رضایی، فرنگیس مظلوم و محمد سلیمی بر پایه احکام گذشته، جهت تحمل حبس،  بازداشت و راهی زندان شده اند. علاوه بر آنها، ماموران امنیتی، لیلا حسین زاده، علی سروش، محمود پروهان، علی گندمکاران و امید انصاری فر  در تهراان، حسین رزاق در آمل، علی انساندوست در قم را بازداشت کرده اند.  لیلا حسین زاده را نه تنها با ضرب و شتم به اسارت برده اند، بلکه او را از بند ۲۰۹ اوین به شیراز فرستاده ا ند.

در کنار احضارها و بازداشت های گسترده، فشار بر فعالان صنفی معلمان و کارگران در زندان ها نیز همچنان ادامه دارد. همسر جعفر ابراهیمی در ملاقات اخیرش با او متوجه شده که شرایط بهداشتی به‌حدی تنزل یافته که زندانیان از گزش ساس و حشرات دیگر در عذابند. سهیل عربی در جریان ملاقات‌های خود با مادرش فرنگیس مظلوم که با وجود ناراحتی شدید قلبی و سکته در زندان به سر می‌‌برد، متوجه زندانیان زنی شده که با وجود سالخوردگی و بیماری‌های شدید جسمانی، مشخصا توان تحمل ادامه کیفر را ندارند، اما مسئولان به وضعیت وخیم آنان اهمیتی نمی‌دهند.

چنین حجمی از احضارها، بازداشت ها و تمدید بازداشت فعالان صنفی و مدنی، بیانگر سیاست سرکوب سازمانیافته، هدفمند و تعمیق یافته ای است که قصد آن بی سر کردن جنبش های اعتراضی و مطالباتی و یک کادرزنی روشن فاشیستی است. حاکمیت که در همه عرصه های  اداره کشور شکست خورده و رسوا شده و حتی از تامین معاش مردم ناتوان گشته و از موج رو به گسترش اعتراضات و همگرائی های میان آن ها به وحشت افتاده، چاره را در قلع و فمع فعالان و رهبران خوشنام و چهره های محبوب مدنی، هنری، ادبی و ورزشی دیده است. آنها بر این تصور باطلند که گویا با این دستگیری ها می توانند ترس و وحشت در دل مردم بکارند.  اما جنبشی که از حالت اولیه خارج شده و به مرحله نهاد سازی رسیده ؛ جنبشی که دیگر متکی به این یا آن فرد نیست و از دل خود  نهادها و تشکل های شکل گرفته ای که به شیوه دمکراتیک اداره می شوند، بیرون داده است، با این هجوم ها از پیشروی باز نمی ایستند. استقبال پر شور تشکل های صنفی معلمان و فعالان مدنی از معلمان آزاده شده و حمایت دانشجویان  و کاربران شبکه های اجتماعی از فعالان دستگیر شده همچون لیلا حسین زاده، نشان می دهد که سیاست وحشت آفرینی سربازان بدنام ولایت کارائی خود را از دست داده و سناریوسازی های وقیحانه شان هم رسواتر از گذشته شده است.

مقاومت رهبران جنبش معلمان و کارگران در برابر سناریوسازی های امنیتی، به بهانه تماس با دو معلم فرانسوی، الگوی مقاومت تمامی رهبران جنبش های اجتماعی شده است. سناریوسازان امنیتی و بازجویان خشن، که به این بهانه، بیش از سه ماه در شکنجه گاهای شان تلاش کردند این سناریوی رسوا را به کرسی بنشانند، با مقاومت درخشان فعالان صنفی روبرو شده اند. استقبال پرشور مردم مریوان و سنندج  و دیگر شهرهای کردستان از فعالان صنفی آزاد شده، شعبان محمدی، اسکندر لطفی و مسعود نیک خواه، تجلیل ستایش انگیزی  از این مقاومت درخشان و ستودنی است.

فریاد آب، بیان “مدیریت جهادی” ویرانگر

تظاهرات مردم شهرکرد و همدان که روزهای متمادی از آب آشامیدنی محرومند، مشکل کمبود آب را به صدر اخبار شبکه های اجتماعی و رسانه های برون مرزی کشانده است. صدا و سیما جمهوری اسلامی که یک درگیری بر سر حجاب در اتوبوس را ساعت ها روی آنتن می برد، از پخش خبر آن خودداری کرده اند. گویا مسئولان این شبکه از محرومیت مردم از آب آشامیدنی در همدان و شهرکرد، خبری ندارند. این دهن کجی آشکار به مشکلات مردم و فریادهای آب، بیان جدائی کامل حاکمیت از درد و رنج مردمی است که صاحبان این مملکت هستند.

بحران تشدید شونده کم آبی، بحرانی جهانی است. تعرض لجام گسیخته سرمایه دارانه علیه طبیعت در راستای بالا بردن سود سرمایه داران و شرکت های غارتگر، محیط زیست کره زمین را با بحرانی جدی روبرو ساخته است. گرمایش زمین و کاهش ریزش باران در سراسر جهان، بحران آب را به اصلی ترین نگرانی بشر تبدیل کرده است. حالا دیگر علاوه بر آمریکا، قاره اروپا و چین نیز با این مشکل روبرو شده اند. اما مشکل آب در ایران علاوه بر تاثیرات جهانی گرمایش زمین، ریشه در “مدیریت جهادی” و “اقتصاد مقاومتی” دستگاه ولایت و انبوه شرکت های غارتگر ولائی، دولتی، خصولتی و خصوصی دارد.

ایران از کشورهائی است که همواره  با کم آبی دست و پنجه نرم کرده است. تاریخ ایران، تاریخ مدیریت آب بوده و هست. قنوات، بزرگترین دستاورد بشری در مدیریت آب محسوب می شود که در ایران شکل گرفته و بحران کم آبی را کنترل کرده است. اما در دوران چهل ساله حاکمیت جمهوری اسلامی، ویران سازی قنوات که از دوره شاه شروع شده بود، سرعت گرفته است. به گفته عابدی، عضو هیئت علمی گروه مهندسی آب دانشگاه صنعتی اصفهان: « تعداد چاه‌های کشور از ۴۷ هزار حلقه به ۷۶۳ هزار حلقه افزایش یافته تاجایی که میزان برداشت سالانه از منابع آب‌های زیرزمینی از طریق چاه‌ها، از ۹ میلیارد متر مکعب، به ۴۷ میلیارد متر مکعب رسیده و تعداد چاه‌ها ۱۶ برابر و میزان برداشت ۵ برابر شده است. ۴۵ درصد کل چاه‌های موجود در کشور غیرمجاز هستند و بیش از ۱۵۰ هزار پروانه برای چاه‌های غیر مجاز صادر شده است».(ایسنا ۸ بهمن ۱۴۰۰). برای اینکه تصور روشنی از میزان برداشت از سفره های زیرزمینی بدست دهیم، باید یادآور شویم که مقدار آب در دسترس کشور به طور کلی از دو منبع سد ها و چاه ها تامین میشود، دسترسی از طریق سد به میزان ۳۰ درصد و مقداردسترسی به آب از طریق حفاری و چاه ۵۵ درصد می باشد. این در حالی است که میزان سدسازی های غیرکارشناسی در ایران که با هدف های ویژه ساخته شده، بیش از نیاز طبیعی کشور بوده است.

عباس محمدی مدیر گروه دیده‌بان کوهستان با بیان این که اکنون درخصوص منابع آب کشور با بحران روبه‌رو شده‌ایم، می گوید: « پیش از سال ۵۷ حدود ۲۳ تا ۲۴ سد بزرگ در ایران با ظرفیتی حدود ۲۵ میلیارد متر مکعب وجود داشت و اکنون این میزان به بیش از ۷۰۰ سد بزرگ با ارتفاع بیش از ۱۵ متر، ده‌ها سد کوچک‌تر و هزاران سد بسیار کوچک‌تر از جمله آب‌بند، سیل‌بند یا گابیون رسیده است. مجموع سدهای موجود در کشور اکنون حدود ۴۵ میلیارد متر مکعب گنجایش دارد. طی ۲۰ سال گذشته بسیاری از تالاب‌های کشور که یکی از با ارزش‌ترین منابع آب محسوب می‌شوند را براثر مدیریت نادرست آب و سدسازی‌های بی‌ضابطه از دست داده‌ایم و تداوم این روند می‌تواند منجربه بیکار، بی‌خانمان و آواره شدن هزاران نفر از مردم ایران شود».(همشهری جمعه ۴ شهریور ۱۴۰۱).

تکیه حاکمیت بر “اقتصاد مقاومتی” و بویژه بر پایه سیاست ویرانگر هسته ای و تنش دائم با دیگر کشورها، باعث شده که مسئله خودکفائی به عنصر محرکه اقتصاد و بویژه در بخش کشاوزی تبدیل شود. کاشت محصولات آب بر مانند برنج در استان های کم آب مانند اصفهان و یزد، یا کاشت هندوانه که مصرف بالائی از آب را طلب می کند و صادرات آن و تکیه بر کشاورزی سنتی، یکی از علل بحران کم آبی و مصرف بیش از حد آب های زیر زمینی و سدسازی های بی رویه و غیرکارشناسی است. کاوه مدنی در مقاله ««مدیریت آب در ایران: عوامل بروز و تشدید این بحران چه هستند؟»، در سال ۱۳۹۳ در این باره نوشته بود:« با وجود این که تنها ١٥ درصد از اراضی کشور تحت کشت می باشد، بخش کشاورزی بیش از ٩٢ درصد از مصارف آب را به خود اختصاص داده است. بعد از انقلاب دولت تلاش کرد تا برای دستیابی به امنیت غذایی و افزایش درآمدهای غیرنفتی از بخش کشاورزی حمایت نماید. این حرکت از اهمیت بالایی به خصوص در خلال جنگ ایران و عراق برخوردار بود. با این وجود بازدهی اقتصادی این بخش به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافته است به طوری که در حال حاضر فقط ٢٣ درصد از نیروی کار کشور در این بخش فعال بوده و تنها ١٣ درصد از تولید ناخالص ملی سهم دارد».

بر این پایه می توان به صراحت گفت که سیاست “اقتصاد مقاومتی” که آن روی سکه سیاست انزوای بین المللی و استکبارستیزی ایدئولوژیک بی محتوا و هزینه بر برای کشور است، در کنار ماجراجوئی بی ثمر هسته ای، زمینه نابودی ذخایر طبیعی آب در کشور را فراهم آوده و به بحران جهانی کم آبی در ایران شدت ویرانگری داده است. در این راستا، گسترش صنایع فلزی مانند فولاد، یا صنایع پتروشیمی بر بحران کم آبی افزوده است.

دکتر کردوانی پدر علم کویر شناسی و جغرافیای ایران با ابراز نگرانی و نارضایتی از توسعه صنعت فولاد کشور و رتبه ۱۰ تولید آن در جهان به عدم آگاهی مدیران درباره آسیب‌های این توسعه اشاره و تصریح می کند: «این یک افتخار نیست چراکه باید بدانیم یک کارخانه فولاد به اندازه ۴ روستا آب نیاز داشته و به ازای هر متر مکعب فولاد ۱۵ تا ۲۰ متر مکعب آب نیاز است. کشورهای صاحب نام تولید فولاد، کارخانه‌ها را در کنار دریا ساخته و حتی از ساخت آن در مجاورت رودخانه جلوگیری می‌کنند اما در ایران وجود صنعت فولاد در گل گهر سیرجان و چادرملوی یزد با حدود تقریبی بارش ۱۲۰ و ۶۰ میلیمتر در سال اشتباه بزرگی بود».(خانه آب ایران ـ سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷)

 اگرمناسبات کشور با کشورهای همسایه و جهان به صورت عادی بود، اگر در ساخت صنایع مسائل زیست بوم مورد توجه قرار می گرفت، اگر کشاروزی کشور به صورت مدرن و امروزی سازماندهی می شد، اگر ساخت و گسترش شهرها بر پایه وضعیت اقلیمی تنظیم می گشت و اگر در هر عرصه ای بر پایه کارشناسی و با توجه به تحقیقات کارشناسان عمل می شد و عنصر ملاحظات ایدئولوژیک از زندگی  اقتصادی و علمی رخت بر می بست، شاهد این بحران نگران کننده نبودیم که زیست در کشور بزرگ و تاریخی ایران را با خطر جدی روبرو ساخته است. باید توجه داشت که در کشور کم آبی مثل ایران، کشاورزی سنتی، بلای جان کشور شده است. زیرا این کشاورزی اساسآ بر مصرف بی رویه آب استوار است تا جائی که ٩٢ درصد آب مصرفی کشور در بخش کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد. توجه به آبیاری قطره ای، سازمان دهی روستاها و کشتزارها بر پایه زیست بوم آبی، عدم کشت محصولات آب بر در مناطق کم آب و خشک، و استفاده از تجارب جهانی در کشت محصولات مناسب، وارد محصولاتی که کشت آن در ایران به صرفه نیست، می تواند از حجم گسترده استفاده از آب بکاهد و ایران را برای زیست مردمانش حفظ نماید. در غیر این صورت، در دهه های آتی شاهد مهاجرت های گسترده درون مرزی و سپس برون مرزی خواهیم شد که وضعیت نگران کننده ای را به دنبال خواهد داشت.  فریاد آب در همدان و شهر کرد، اعتراضات مردم اصفهان در اعتراض به خشک شدن زاینده رود، فریاد العطش مردم خوزستان در کنار کارون، تازه اول ماجراست. جوانه های بحران تازه رخ نموده و حاکمیت ایدئولوژیک و ضددمکراتیک به جای یافتن ریشه های بحران و جستن راه حل های اساسی، به تفنگ در برابر مردم متوسل شده و آنهائی که فریاد “تفنگ ات را زمین بگذار” سر میدهند را به زندان می اندازد.

تورم، بلای جان مردم

بنا بر اعلام مرکز آمار ایران، «نرخ تورم سالانه مرداد ماه ۱۴۰۱ برای خانوارهای کشور به ۴۱,۵ درصد رسیده که نسبت به ماه قبل، ۱ واحد درصد افزایش نشان می‌دهد. بر پایه این آمار، نرخ تورم نقطه‌ای هم در مرداد امسال به عدد ۵۲,۲ درصد رسیده است». این بدان معناست که خانوارهای کشور به طور میانگین ۵۲,۲ درصد بیشتر از مرداد ۱۴۰۰ برای خرید یک «مجموعه کالاها و خدمات یکسان» هزینه کرده‌اند.

تورم لجام گسیخته که معیشت اکثریت مردم و بویژه آن ها که درآمدهای ثابت دارند و این درآمدها مدام آب می رود، بشدت تحت تاثیر قرار داده است. آن چه در این میان فاجعه بار شده، تاثیر این وضعیت بر  تغذیه عمومی مردم است. نگاهی به آمار مصرف تخم مرغ، لبنیات و گوشت ، عمق فاجعه و اثرات ویرانگر آن بر زندگی مردم و آینده فرزندان این مرز و بوم را به خوبی نشان می دهد.

 در زمینه کاهش مصرف تخم مرغ در کشور، یوسفی، رئیس انجمن‌ پرورش دهندگان‌مرغ گوشتی می گوید:« تقاضا برای خرید مرغ تا ۲۵ درصد کاهش یافته که به همین‌ نسبت عرضه کم شده است. به طوریکه جوجه ریزی از ۱۳۰ میلیون قطعه به ۹۰ میلیون در ماه رسیده است. همچنین روزانه ۵ هزار و ۵۰۰ تن مرغ گرم در سطح کشور توزیع می شود که نسبت به ماه های قبل ۲۰ تا ۲۵ درصد کاهش یافته است».

کاهش مصرف تخم مرغ، زمانی اتفاق افتاده که مصرف سرانه گوشت نیز به شدت کاهش یافته است. مسعود رسولی دبیر انجمن صنعت بسته‌بندی گوشت و مواد پروتئینی، روز دوشنبه ۱۷ مرداد گفت:  «مرکز آمار ایران سرانه مصرف گوشت قرمز در سال را چهار کیلوگرم در سال به ازای هر نفر اعلام کرده است، اما آنچه واقعیت دارد چیزی حدود سه کیلوگرم است که باید گفت این آمار برای هر جامعه‌ای نگران‌کننده است». او اضافه کرد:« در حالی که دو سال پیش سرانه مصرف سالانه گوشت ایران ۱۲ کیلوگرم بود و پارسال نصف شد، هم‌اکنون این رقم به زیر سه کیلوگرم سقوط کرده است». او در باره قیمت گوشت هم گفته است:« اسفند سال ۹۹ قیمت یک کیلوگرم گوشت ۴۵ هزار تومان بود و اکنون حدود ۲۰۰ هزار تومان است». توجه داشته باشیم که مجید افلاکی دبیر انجمن صنایع فرآورده‌های گوشتی ایران در نشست خبری نمایشگاه بین‌المللی و تخصصی محصولات پروتئینی حلال و صنایع وابسته در سال ۱۳۹۴ عنوان کرده بود: «میزان مصرف سرانه گوشت در ایران برای هر نفر سالی ۶ کیلو گرم است که این رقم در ترکیه ۲۷ کیلو، اروپا ۴۵ کیلو و آمریکا و کانادا ۷۰ کیلو است و این یک نوع فقر غذایی محسوب می شود».

کاهش شدید مصرف گوشت قرمز در ایران که تحت تاثیر گرانی سرسام آور آن و عدم کمک دولت به اقشار کم درآمد صورت می گیرد، در حالی به سه کیلوگرم کاهش یافته است که فائو(سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد) می گوید که متوسط مصرف سرانه گوشت در سال های اخیر روند افزایشی داشته و تا سال سال ۲۰۳۰ به ۳۵ کیلوگرم خواهد رسید.

همین وضعیت نگران کننده در سوءتغذیه مردم ایران را در مصرف لبنیات نیز می توانیم مشاهده کنیم.

دکتر زهرا عبداللهی، مدیر کل دفتر بهبود تغذیه جامعه در وزارت بهداشت می گوید: «براساس آخرین آمار‌های وزارت بهداشت هر ایرانی روزانه ۱۹۰ گرم لبنیات در روز مصرف می‌کند که اگر این آمار را سالانه محاسبه کنیم سرانه سالانه مصرف لبنیات در کشورمان نزدیک به ۷۰ کیلوگرم است». او در ادامه تاکید می کند:« به‌صورت کلی مصرف شیر، ماست و پنیر حالا دیگر از سفره دهک‌های پایین جامعه حذف شده است که این امر سبب کوتاه قدی، کمبود کلسیم، کم‌خونی و سوء تغذیه کودکان در بین مردم جامعه خواهد شد».

مقایسه این آمارها با آمارهای جهانی عمق فاجعه را به نمایش می گذارد. بر پایه آمارهای فائو،  میانگین مصرف سرانه [سالانه]جهانی شیر ۱۵۰ کیلوگرم و حتی در برخی کشور‌های اروپایی این میزان مصرف، برای هر نفر فراتر از ۳۰۰ کیلوگرم است . برای مثال مردم کشور هلند سالانه ۵۲۰ کیلوگرم سرانه مصرف شیر و لبنیات دارند. بر پایۀ ارزیابی سازمان خوار و بار و کشاورزی ملل متحد (فائو) استاندارد جهانی سرانه مصرف شیر و لبنیات برای هر فرد باید ۳۰۰ کیلوگرم در سال باشد که این رقم در ایران ۷۰ کیلوگرم است.

چنین وضعیت غم انگیزی تاثیرات سوئی بر رشد و سلامت جوانان کشور بر جای گذاشته است. عزیز‌الله كمال زاده؛ دكترای تغذیه و فیزیولوژی و مشاور تغذیه برنامه جهانی غذا، دو سال قبل در گفت‌وگو با «اعتماد» درباره آن هشدار داده بود: «بنا بر نتایج تحقیقی كه سال ۹۲ در جمعیت دانش‌آموزی مقطع راهنمایی و دبیرستان مدارس سراسر كشور انجام شد، با كاهش ۴ سانتی‌متری رشد این گروه سنی و افزایش ۳۰ درصدی خرابی دندان‌ها نسبت به نسل پیش از خود مواجه شده ایم».

این وضعیت فاجعه بار در کشوری اتفاق می افتد که هفت درصد منابع طبیعی جهان را در اختیار دارد در حالی که بنا به گفته مشاور رئیس مرکز آمار ایران: «سهم جمعیت کشور ایران از کل جهان ۱.۱ درصد و در آسیا ۱.۸ درصد است». بر پایه ارزیابی موسسه تحقیقاتی بیزینس مانیتور؛ «ایران حدود ۷ درصد منابع طبیعی جهان، شامل ۱۰ درصد منابع نفتی اثبات شده و ۱۶ درصد منابع گاز طبیعی جهان را در اختیار دارد». باید اضافه کنیم که ایران با برخورداری از ۶۸ گونه مادهٔ معدنی و شناسایی نزدیک به ۶۰ میلیارد تُن ذخایر معدنی، در میان کشورهای جهان، در جایگاه دهم جدول قرار دارد. مهم‌ترین و شناخته شده‌ترین منابع غیر زیستی ایران شامل: زغال‌سنگ، کروم، مس، سنگ آهن، سرب، منگنز، طلا، روی و گوگرد می‌شود. از سوی دیگر حدود ۱۱ درصد زمین‌های ایران نیز قابل کشت هستند و محصولات خوراکی فراوانی صادر می‌شود. باید اضافه کنیم که کشوری با چنین امکانات طبیعی، با مدیریت “جهادی” ولائی و “اقتصاد مقاومتی” رهبر رژیم به روزی افتاده که از تامین معیشت مردم خود نیز ناتوان شده است.

افشای اختلاس فولاد مبارکه، نمونه ای از تسوبه حساب های جناحی

انتشار گزارش تحقیق و تفحص مجلس از غارت در واحد صنعتی فولاد مبارکه،  خبر از اختلاس سازمانیافته ای می دهد که در شرکت های بزرگ در جمهوری اسلامی نهادینه شده است. افشای چنین اختلاس بزرگی بدون توجه به جنگ های جناح های حکومتی در جمهوری اسلامی، امکان ناپذیر است. توجه داشته باشیم که بزرگترین اختلاس ها  و دزدی ها و غارت های صورت گرفته در شرکت های وابسته به نهادهای دستگاه ولایت و سپاه صورت می گیرد و هیچ کس جرئت ندارد که حتی یک گزارش در باره آنها بنویسد. از این رو افشای اختلاس گسترده در فولاد مبارکه و درز آن به مطبوعات از سوی مجلس شورای اسلامی، نشان از تلاش دستگاه ولایت و حکومت یک دست شده برای کوتاه کردن دست اصلاح طلبان و اعتدالیون و در یک کلام هاشمی زدائی از اهرام های اقتصادی است. بی جهت نیست  که بخش اعظم روزنامه های اصلاح طلب، اعتدالی و وابسته به سازندگی یعنی طرفداران مشی هاشمی رفسنجانی نسبت به این گزارش واکنش های تند نشان داده اند. آنها نیک می دانند که پشت این افشاگری بزرگ، هدف های سیاسی و تسویه حساب های جناحی و قلع و قمع نیروهای جناج رقیب در کار است.

غارت اموال عمومی تحت نام شرکت های خصولتی، در جمهوری اسلامی امر تازه ای نیست. سازماندهی اقتصاد جمهوری اسلامی بر غارت اموال عمومی استوار شده است. آنچه تاکنون از اختلاس ها به صفحه روزنامه رسیده ، مواردی است که در بخش اقتصاد زیر کنترل دولت می باشد که امکان کنترل و نظارت بر آنها از سوی مجلس و  قوه قضائیه وجود دارد. اما بخش اقتصادی زیر نظر دستگاه ولایت، که موارد عظیمی را در بر می گیرد، از هر گونه تحقیق و تفحص و سرکشی مصون هستند. تمامی شرکت های زیر نظر «ستاد اجرائی فرمان امام»، «شرکت های زیر نظر سپاه پاسداران» مانند قرارگاه خاتم، شرکت های زیر نظر استان قدس رضوی و دیگر آستانه های مذهبی و اوقاف، شرکت های وابسته به بنیاد مستضعفان و جانباران از دایره کنترل و حسابرسی خارج هستند. توجه داشته باشیم که تعداد شرکت های زیر مجموعه این نهادها به چند ده هزار شرکت در بخش های گوناگون اقتصادی سر می زند.

نگاهی به شرکت فولاد مبارکه می تواند ابعاد غارت و چپاول در چنین مجموعه های بزرگی را نشان می دهد. در چنین شرکت های بزرگی که کار اصلی بر دوش کارگران است و استثمار شدید توسط شرکت های پیمانکاری در جریان است، نتایج این استثمار خشن به جیب بخش های گوناگون حکومتی ریخته می شود و وضعیت کارگران روز به روز بدتر می شود بدون آنکه کارگران نقشی در کنترل این چپاول داشته باشند.

گروه شرکت‌های فولاد مبارکهٔ اصفهان مواد اولیهٔ بیش از ۳۰۰۰ کارخانه و کارگاه تولیدی کشور در صنایع لوله و پروفیل، نفت و گاز و پتروشیمی، خودرو، موتورهای الکتریکی، لوازم خانگی، فلزی سبک و سنگین، ساختمانی، غذایی، کشتی‌سازی و سازه‌های دریایی و … را تأمین می کند. این شرکت، حدود پنجاه درصد از فولاد کشور را با ایجاد اشتغال مستقیم و غیرمستقیم برای ۳۳۰۰۰۰ نفر تولید می‌نماید. در این شرکت ۶۲۰۰ نفر کارکنان رسمی هستند و بقیه زیر نظر شرکت های پیمانکاری  مشغول به کار هستند. تعداد کارگران وکارکنان این شرکت  بر پایه اطلاعات سایت شرکت فولاد مبارکه اصفهان در فروردین ۱۴۰۰ چنین اعلام شده است:

۱-اشتغال مستقیم در ظرفیت فعلی فولاد مبارکه (۷٫۲ میلیون تن) ۱۲۰۰۰ نفر

۲-اشتغال مستقیم در ظرفیت فعلی فولاد سبا (۱٫۶ میلیون تن) ۱۶۰۰ نفر

۳-اشتغال در شرکت‌های خدماتی سه مجتمع فولادسازی ۷۰۰۰ نفر

۴-اشتغال غیرمستقیم در گروه فولاد مبارکه ۳۳۰۰۰۰ نفر

افشای اختلاس در گروه صنعتی فولاد، هر چند با انگیزه های جناحی صورت گرفته است اما بیانگر روندی نرمال در سیستم حکومتی جمهوری اسلامی که هر چند یک بار در تسویه حساب های جناحی ، علنی می شود. نگاهی به روند اختلاس های در درون جمهوری اسلامی، از رشد و پیشرفت فراینده روند غارت خبر می دهد. ‏از سال ١٣٩٠ تا سال ١۴٠٠ موارد زیر از شاخص ترین ها بوده است: محمودرضا خاوری ٣٠٠٠ میلیارد تومان، بابک زنجانی ١٢٠٠٠ میلیارد تومان، محمدرضا رحیمی ٢میلیارد و ٨۵٠میلیون تومان، سعید مرتضوی ١٠٠٠  میلیارد تومان، و همچین در پتروشیمی ۶،۶ میلیارد یورو، صندوق فرهنگیان ٨٠٠٠ میلیارد تومان، فولاد مبارکه ٩٢٠٠٠ میلیارد تومان. در این اختلاس ها باید به یک نکته نیز توجه کرد که اختلاس ها باید بر پایه نرخ دلار در سال وقوع جرم، محاسبه شود تا میزان واقعی آن روشن گردد. به طور مثال میانگین قیمت دلار در سال های ۹۷ تا ۱۴۰۰ حدود ۱۸ هزار و ۷۰۰ و معادل دلاری فساد فولاد مبارکه حدود ۵ میلیارد دلار می‌شود.

به نظر می رسد که  فولاد مبارکه  گاو شیر ده مقامات حکومتی، سپاه و نیروی انتظامی، ائمه جمعه و جماعات، روزنامه ها و شبکه های اجتماعی، صدا و سیمای جمهوری بوده است. نگاهی به فساد سیستماتیک درون نهادهای و شرکت های جمهوری اسلامی، روشن می سازد که چرا این سیستم از شفافیت می ترسد و چرا ساختار آن به گونه ای است که انتظار دیگری از آن نمی توان داشت. جالب است که در جمهوری اسلامی، غارت و چپاول، مخصوص یک جناح و دسته نیست. اگر بخش هائی از غارت و چپاول سازمانیافته و سیستماتیک رو می شود، به دلیل آن است که جناح های گوناگون و باندهای مافیائی قدرت، گاه مجبور می شوند برای خارج کردن رقیب، دست به افشاگری بزنند. کما این که بخش اعظم اصلاح طلبان از انتشار علنی گزارش تحقیق و تفحص مجلس برآشفته شده اند.

اما ریشه فساد سیستماتیک و غارت سازمانیافته در کجاست؟

اول ـ ساختار قدرت در جمهوری اسلامی که بر اصل ولایت فقیه استوار است، امکان کنترل و نظارت مجلس بر اقتصاد و گردش مالی در کشور را از میان برده است. در چنین ساختاری، چند مرکزی، حتی در سطح استان ها به گونه ای است که امکان کنترل و نظارت را از میان بر می دارد. قدرت دولتی، قدرت نمایندگی ولی فقیه و سپاه پاسداران، هر کدام بر امورات نظارت دارند و حق ویژه طلب می کنند.

دوم ـ ایدئولوژیک بودن حاکمیت، باعث می شود که امکان گزین افراد بر پایه تخصص و مهارت از میان برداشته شود. تنها افرادی که از فیلترهای ایدئولوژیک و امنیتی رژیم عبور می کنند به عنوان سر سپرده دستگاه ولایت و حکومت به کار گمارده می شوند. آنها خود را خدمتگزار مردم نمی دانند و به آنها هم حساب پس نمی دهند. از این رو  انتصاب افراد به مناصب گوناگون، بر  پایه توصیه ها و سفارش های مقامات بالادستی صورت می گیرد. بی جهت نیست که در این میان، نظام جمهوری اسلامی لشگری از دزدان و اختلاسگران را در کارنامه خود دارد.

سوم ـ به دلیل ساختار قدرت و ایدئولوژیک بودن آن، حاکمیت تلاش ویژه ای به خرج داده است تا از شکل گیری  تشکل های مستقل در محیط کار و بویژه در واحدهای بزرگ صنعتی  جلوگیری کند. زیرا این تشکل ها می توانند با اطلاعات دست اولی که دارند، مانع از دست اندازی مدیران به اموال شرکت ها شوند یا به موقع آنها را افشاء کنند. روشن است که تشکل های مستقل کارگری می توانند به عنوان نهادهای کنترل و نظارت عمل کنند و مانع حیف و میل اموال شرکت ها شوند. از این رو تشکیل شورای مستقل کارخانه که بتواند نقشی در کنترل و نظارت مؤثر در چنین واحد های بزرگ صنعتی و شرکت های تابعه ایفا کند، از اهمیت اساسی برخوردار است.

چهارم ـ وابسته بودن قوه قضائیه به منویات رهبر رژیم، عاملی است که دست دزدان و غارتگران را بیش از پیش باز می گذارد. قوه قضائیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی بر پایه تفکیک قوا، قوه ای مستقل است. اما از همان زمان بحث های قانون اساسی در مجلس خبرگان، روشن بود که هدف این استقلال، کشاندن قوه قضائیه به زیر اختیارات تام و تمام ولی فقیه است. از این رو قوه قضائیه جمهوری اسلامی نه تنها مستقل نیست، بلکه به عنوان شمشیر ولی فقیه علیه تمام مخالفان به کارگر گرفته می شود. از سوی دیگر قوه قضائیه اهرمی در دست دستگاه روحانیت برای ثبیت قدرت خود می باشد. روشن است که چنین قدرت متمرکزی، سلاحی سهمگین در دست ولی فقیه و روحانیت برای حفط نظام است و نباید به آن به صورت نگهبان حق  و قانون نگریسته شود.  زمانی که صحبت از اختلاس سه هزار میلیارد تومانی بود، رهبر رژیم با یک تشر، از مطبوعات و ارگان های حکومتی و قوه قضائیه خواست که موضوع را “کش” ندهند.  سیاست کش ندادن ها که “حکم حکومتی” رهبر رژیم محسوب شده، در تمامی موارد اختلاس و دزدی و غارت رعایت شده و زمینه ساز رشد و نجومی شدن غارت ها و چپاول ها شده است.

پنجم ـ سرکوب خشن مطبوعات آزاد و رشوه به مطبوعات و رسانه های نیمه مستقل یا وابسته به حکومت، زمینۀ دزدی در تاریکی را فراهم آورده است. حتی تعداد معدودی از خبرنگارانی که جسارت به خرج می دهند و گوشه هائی از فساد و غارت را افشاء می کنند، با بازداشت، ممنوع الکاری و تهدیدات عجیب و غریب مواجهه می شوند. روشن است که نبود مطبوعات به عنوان رکن چهارم دمکراسی، زمینه غارت در تاریکی را بیش از پیش فراهم می آورد.  در چنین شرایطی وجود شبکه های اجتماعی که روابط گسترده ای میان انسان ها برقرار کرده است، می تواند به عنصر فعالی علیه فساد سازمانیافته به کار گرفته شود.

شنبه ۵ شهريور ۱۴۰۱ برابر با  ۲۷ اگوست ۲۰۲۲

به نقل از وب‌سایت راه کارگر

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%88%d9%85%d8%aa-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%d8%8c-%d9%81%d8%b1%db%8c%d8%a7%d8%af-%d8%a2%d8%a8%d8%8c-%d8%aa%d9%88%d8%b1%d9%85%d8%8c-%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%84%d8%a7%d8%b3-%d9%81%d9%88/feed/ 0 6760
به مناسبت خاموشی هوشنگ ابتهاج (سایه) یادی از او و یادآوری هایی در باره او http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%a8%d8%aa-%d8%ae%d8%a7%d9%85%d9%88%d8%b4%db%8c-%d9%87%d9%88%d8%b4%d9%86%da%af-%d8%a7%d8%a8%d8%aa%d9%87%d8%a7%d8%ac-%d8%b3%d8%a7%db%8c%d9%87-%db%8c%d8%a7%d8%af/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%a8%d8%aa-%d8%ae%d8%a7%d9%85%d9%88%d8%b4%db%8c-%d9%87%d9%88%d8%b4%d9%86%da%af-%d8%a7%d8%a8%d8%aa%d9%87%d8%a7%d8%ac-%d8%b3%d8%a7%db%8c%d9%87-%db%8c%d8%a7%d8%af/#respond Mon, 15 Aug 2022 13:11:53 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6745 با درگذشت هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) شعر معاصر فارسی یکی از خداوندگاران درخشان خود را از دست داد. سایه یکی از نخستین شاعران همگام شده با نیما یوشیج (سرچشمۀ جریان اصلی شعر معاصر فارسی) و در عین حال یکی از تواناترین غزل سرایان سرزمین ماست. همین دلبستگی او به شعر غنایی او را به نوسان میان نیما و شهریار واداشت. تصادفی نبود که او در شعری با عنوان “بعد از نیما” ، خطاب به شهریار می گوید:

“شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا ، یارا ، اندوه گسارا توبمان!
“سایه در پای تو چون موج چه خوش زار گریست
که سر سبز تو خوش باد ، کنارا تو بمان”.

و یکی از توانایی های سایه این بود که بعضی از زیباترین شعرهای اجتماعی ما را هم در قالب غزل سروده است. در حالی که می دانیم خودِ شهریار وقتی با شوک بزرگی مانند مرگ مادرش روبرو می شود ، (همان طور که فروغ فرخزاد یادآوری کرده) در “ای وای مادرم!” ناگزیر می شود به سبک نیمایی رو بیاورد.

جریان اصلی شعر معاصر فارسی مانند بسیاری از ابعاد و شاخه های فرهنگ پیشرو ایران ما در سدۀ اخیر محصول پویایی جنبش چپ ماست و نامدارترین شاعران این جریان ، از نیما و شاملو و اخوان ثالث و سایه و کسرایی و سپهری و نادرپور گرفته تا فرخزاد و خویی و سلطانپور و بسیاری دیگر ، یا از بطن جنبش چپ برخاسته اند یا به نحوی از آن الهام گرفته اند و با آن پیوند یافته اند. در بطن همین جنبش چپ بود که هوشنگ ابتهاج از جوانی با (شهید زنده یاد) مرتضی کیوان و نیما و شاملو و کسرایی آشنا شد و پیوند خورد. اما با دریغ و درد باید گفت که انحراف ها و افتضاح های بعضی جریان های چپ بود که شاعری توانا و موسیقی شناس پرتلاشی مانند ابتهاج را به حمایت از جنبش خمینی کشاند که بی هیچ اغراق بزرگ ترین توفان تاریک اندیشی ویرانگر تاریخ چند صد سال اخیر کشور ماست.

آخر چگونه می شود شاعری که شعرهای زیبایی مانند “دیر است گالیا ، به راه افتاده کاروان” یا “ارغوان” را سروده است ، در استقبال از خمینی بگوید:

“در بگشایید/ شمع بیارید/ عود بسوزید/پرده به یک سو زنید از رخ مهتاب/ شاید این از غبار راه رسیده ، آن سفری همنشین گمشده باشد”؟!

شاید بگویند آن زمان او هنوز نمی دانست خمینی چه هیولای وحشتناکی بود ، ولی بعد چه؟ وقتی خمینی آن کشتارهای مغول وار را شروع کرد و از “خون جوانان وطن” شطِ مصیبت راه انداخت ، چرا او همچنان ساکت ماند؟ او شاعری بود که به این زیبایی و نجابت در سوگ شهیدان وطن گریسته بود:

“ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخواندۀ من
ارغوان شاخه همخون جدا ماندۀ من”.

او که تا اخر عمر خود را هوادار سوسیالیسم می دانست ، چرا “یاد رنگین رفیقان” ما را نادیده می گرفت؟!

همین سؤال را در مورد سیاوش کسرایی هم باید مطرح کرد. شاعری که شعر زیبا و ماندگار “آرش کمانگیر” را سروده ، چگونه می شود که در گیر و دار چنگ انداختن خمینی بر این کشور ، شعر “والا پیامدار محمد” را می نویسد و می خواهد در زیر عبای او پناه بگیرد؟ آیا او نمی دانست که امروزه هر کس بخواهد در زیر عبای محمد پناه بگیرد ، خواه ناخواه به زیر عبای تاریک اندیشان خونریزی مانند خمینی کشیده خواهد شد؟ آیا می شود به نام هواداری از سوسیالیسم و همراهی با زحمتکشان و محرومان ، زیر پرچم تاریک اندیشی و تاریک اندیشان خونخوار رفت؟!

البته می دانیم که اکثریت بزرگ شاعران وهنرمندان ما از همان آغاز قدرت گیری خمینی ، به مقابله با تاریک اندیشی و آزادی کُشی برخاستند که شاخص ترین آنها شاعر بزرگ مان احمد شاملو بود. او کسی بود که از نخستین روزهای قدرت گیری خمینی ، شکست انقلاب را مطرح کرد ؛ از جمله درشعری چنین غمگین:

“ولرم و کاهلانه / آب دانه های چرکی ی باران تابستانی/ بر برگ های بی عشوه ی خطمی/ به ساعت پنج صبح.
در مزار شهیدان /هنوز/خطیبانِ حرفه ای در خوابند/ حفره ی معلق فریادها/ در هوا خالی است.
و گلگون کفنان/ به خستگی/در گور/گُرده تعویض می کنند.
به تردید/آبله های باران/ بر الواح سرسری/ به ساعت پنج صبح”.

او بود که از همان روزهای اول ، چنین زیبا و گویا مصیبت تاریک اندیشی و آزادی کُشی ترسیم کرد:

“دهان ات را می بویند/ مبادا که گفته باشی دوست ات می دارم/دل ات را می بویند/ روزگار غریبی است ، نازنین/ و عشق را کنار تیرک راه بند/تازیانه می زنند/ عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد.
در این بن بستِ کج و پیچِ سرما/ آتش را / به سوخت بارِ سرود و شعر/ فروزان می دارند./ به اندیشیدن خطر مکن./ روزگار غریبی است نازنین/ آن که بر در می کوبد شباهنگام/ به کشتن چراغ آمده است./ نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.
آنک قصابان اند/ برگذرگاه ها مستقر/ با کُنده و ساتوری خون آلود/ روزگار غریبی است نازنین./ و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند./ و ترانه را بر دهان./ شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد.
کباب قناری / بر آتش سوسن و یاس/ روزگار غریبی است نازنین/ ابلیس پیروز مست/سور عزای ما را بر سفره نشسته است./ خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.”
به یاد داشته باشیم که شاملو هوادار ثابت قدم سوسیالیسم بود و تا آخرین دَم زندگی هرگز از آن آرمان بزرگ فاصله نگرفت. ومهم تر از همه به یاد داشت باشیم که شاملو می دانست که سوسیالیسم از آزادی و روشنایی و روشنگری جدایی ناپذیر است.

جا دارد همین جا از سهراب سپهری هم یاد کنیم که شعرها و همچنین نقاشی های اش از زیبا ترین گنجینه های هنر ایرانی هستند. او هرچند در میانه زندگی از سیاست فاصله گرفت و به نوعی عرفان شرقی روی آورد ، ولی هرگز با تاریک اندیشی کنار نیامد. کافی است این تکه از شعر زیبای او با عنوان “ندای آغاز” را به یاد بیاوریم که می گوید:

“من به اندازۀ یک ابر دلم می گیرد/ وقتی از پنجره می بینم حوری/ – دختر بالغ همسایه/ پای کمیاب ترین نارون روی زمین /فقه می خواند.”

در پایان بهتر است یادی از حافظ هم بکنیم ، زیرا بعضی ها سایه را حافظ زمانه ما می نامند ، اما فراموش می کنند که یکی از شاخص ترین ویژگی های شعر حافظ بیزاری از تاریک اندیشی مذهبی است. در واقع بیزاری حافظ از تاریک اندیشی مذهبی کمتر از عبید زاکانی شاعر و طنز پرداز بزرگ هم عصر او نبوده. کافی است مثلاً به این نمونه ها از شعر او نظری بیندازیم تا دریابیم که خلاصه کردن حافظ در فوت و فن غزل سرایی ، جز نادیده گرفتن فکر او و مضون اشعار اش معنای دیگری نمی تواند داشته باشد:

“در میخانه ببستند خدایا مپسند/ که در خانۀ تزویر و ریا بگشایند”

یا صریح تر ازاین:

“واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند/چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند.
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس:/توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند.
گوئیا باور نمی دارند روز داوری / کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند.
یا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان/ کاین همه ناز از غلام ُترک و استر می کنند.
بندۀ پیر خراباتم که درویشان او/ گنج را از بی نیازی خاک بر سر می کنند. ….
بر در میخانۀ عشق ای ملک تسبیح گوی/ کاندر آنجا طینت آدم مخمر می کنند…”

راستی آیا غم انگیز نیست که شاعری هفت صد سال پیش چنین از تاریک اندیشی مذهبی ابراز بیزاری کند ، و شاعری دیگر در جامعه امروزی علیه تاریک اندیشی دینی واستبداد آخوندی صدایش را بلند نکند ، آن هم به بهانه هواداری از سوسیالیسم و مبارزۀ ضد امپریالیستی؟!

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ برابر با ۱۳ اوت ۲۰۲۲

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%a8%d8%aa-%d8%ae%d8%a7%d9%85%d9%88%d8%b4%db%8c-%d9%87%d9%88%d8%b4%d9%86%da%af-%d8%a7%d8%a8%d8%aa%d9%87%d8%a7%d8%ac-%d8%b3%d8%a7%db%8c%d9%87-%db%8c%d8%a7%d8%af/feed/ 0 6745
سرکوب های فاشیستی و تبلیغات گوبلزی دیگر کسی را نمی ترسانند! http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d8%b1%da%a9%d9%88%d8%a8-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%81%d8%a7%d8%b4%db%8c%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d9%88-%d8%aa%d8%a8%d9%84%db%8c%d8%ba%d8%a7%d8%aa-%da%af%d9%88%d8%a8%d9%84%d8%b2%db%8c-%d8%af%db%8c%da%af/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d8%b1%da%a9%d9%88%d8%a8-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%81%d8%a7%d8%b4%db%8c%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d9%88-%d8%aa%d8%a8%d9%84%db%8c%d8%ba%d8%a7%d8%aa-%da%af%d9%88%d8%a8%d9%84%d8%b2%db%8c-%d8%af%db%8c%da%af/#respond Mon, 01 Aug 2022 13:01:03 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6736 صادق کار

در گزارشی خبر جان باختن یک دختر نوجوان ١٢ سالە بر اثر ضرب و شتم ماموران مزدو و متحجر گشت ارشاد بە تصویر کشیدە شدە کە مشاهدە آن خون هر انسان متمدن و آزادەای را از آن همە وحشیگری کە علیە این کودک اعمال شد بە جوش می آورد و قلبهای کسانیکە این گزارش را دیدەاند را بە درد می آورد. این همە وحشیگیری و سنگدلی از طرف یک اقلیت بیداگر کمتر از ١٠ درصد از جمعیت کشور براستی تنها با رفتار گشتاپو قابل قیاس است. صحنە های کم و بیش مشابە از رفتار با زنان آزادە، جسور و حق طلب و حق بە جانب کە بی توجە بە گشت های ضد انسانی ارشاد بە خیابان آمدە، روسری از سر برداشتە و مخالفت شان با حجاب اجباری و این جماعت مزدور ریاکار و شارلاتان را نشان دادە و می دهند کم نبودە. بسیاری از مردم بە رغم وارونە گری و سانسور شدید حقایق توسط صدا و سیمای رژیم و دیگر اجزا دستگاە پروپاگاندای گوبلزی آن بە یوم وجود رسانە های اجتماعی فیلم هایی از رفتار گشت ارشاد با زنان و دختران را مشاهدە کردەاند. از آن مادری کە بە آب و آتش زد تا مانع اسارت دختر بیمار و جوان اش شود و دختر آن پاسدار در اتوبوس کە بە یک زن آزادە و روشنفکر بخاطر اسلامی ندانستن روسری وی گیر داد تا خودی نشان دهد تا کشتن دلخراش کودک ١٢ سالە را خیلی از مردم دیدەاند و یا وصف اش را شنیدەاند. در این بین معلوم نیست چە کسی وظیفە ارشاد نیمی از جمعیت کشور را بە این سردار زادە و امثالهم سپردەاند کە بە خودشان اجازە می دهند این چنین بر حقوق انسانی شهروند دیگری هجوم ببرنند و ساعاتی بعد هم بروند این زن آزادە را بە زندان ببرنند بلکە در آنجا بتوانند وی را ارشاد کنند. چند نفر در این دو سە هفتە کە این گشتها را با دستور رئیس جمهور ضد جمهور برای ارشاد اسلامی بە جان زنان انداختەاند بازداشت و روانە شکنجە خانە های فقاهتی کردەاند آمار کاملی در دست نیست، ولی همە می دانند کە عدە زیادی از زنان آزادە را در خیابان و حتی در خانە هایشان بازداشت کردە و برای ارشاد و هدایت با خود بردەاند. اما وسعت سرکوبها محدود بە یورش بە زنان آزادە ای کە نمی خواهند زیر بار افکار پوسیدە قرون وسطایی روحانیون حاکم بروند و جانانە در مقابل آنها مبارزە کردە و می کنند نیست. بگیر و ببندد های فاشیستی گروە های اجتماعی وسیعی را در بر می گیرد. طی دو سە ماە اخیر صدها نفر از مبارزان سیاسی، کارگر، معلم، نویسندە، فعال مدافع محیط زیست، روزنامە نگار، کارگردان و هنرمند سینما، دکاندار، کشاورز، دامدار، کامیوندار، معترض بە سیاستها و رفتار صاحبان قدرت بازداشت کردەاند. زندانی کردن مادران تعدادی از جان باختگان خیزشهای مردمی دی و آبان نمونە دیگری از این دست هستند.

یعنی در واقع رژیم با همە گروەهای اجتماعی خود را درگیر نمودە است. سبب و علت اش هم روشن است رژیم فقط در کشاندن مردم پای صندوق های رای گیری شکست نخوردە است، در هم جا شکست خوردە است. مهمتر از همە کنترل خیابان و مردم را از دست دادە است. امروزە دیگر تنها نخبگان سیاسی و روشنفکران و فعالان اجتماعی نیستند کە رژیم روزگاری عمدتا با آنان طرف بود و می توانست آنها را بە بند بکشد و بە قتل برساند و سر بە نیست شان بکند. با تودە مردم از هر گروە و تفکر اجتماعی و سیاسی مواجە است. همە این ها را نە هیچ رژیمی می تواند بە زندان بیندازد و نە وادار بە تسلیم و تمکین نماید. کنش ها و واکنشهایی کە در همین چند هفتە گشت ارشاد انجام گرفت نشان داد تا چە اندازە و با چە سرعتی افکار عمومی علیە رژیم عمل کردە است و ریزش در تە ماندە پایگاە اجتماعی رژیم با چە سرعتی در جریان است. برای نمونە میتوان بە مخالفت علنی عدەای از زنان محجبە با حجاب اجباری و گشت ارشاد مخالفت، برخی از آیت الە، حجت الاسلام ها و آخوندهای حکومتی اشارە داشت کە علنا بە شکلهای مختلف از آن فاصلە گرفتند. خیلی از رسانەها تا حدی کە سانسور امکان می داد با این حرکت بە زبانها و دلایل مختلف مخالفت کردند. رژیم در برخورد با همە این معضلات با سرکوب و زورگویی و دادن وعدە بهشت در آخرت و فحش و ناسزا گویی رفتار کرد. سرکوب خشن و وحشیانە چند روز پیش جانبازان دوران جنگ کە آنان نیز جز قربانیان سیاستهای اقتصادی رژیم محسوب می شوند قرینە دیگر است از ریزش پایگاە اجتماعی رژیم. چندی پیشتر برخورد خشن تری با گروە خیریە امام علی شد کە علت اصلی سرکوب این گروە جدا کردن حساب خود از رژیم و بقول یکی از آنان رفتار مستکبرانە حکومت با مردم بود. رژیم بی پایگاە شدە است. با این اوصاف اما رسانە های همچون کیهان همشهری، جوان وتسنیم و غیرە کە توسط جریان حاکم و با بودجە کشور ادارە و منتشر می شوند، مدعی می شوند کە رژیم و سیاست های آن از جملە اجباری بودن حجاب و سرکوب از حمایت اکثریت مردم برخوردار است و مردم حق ندارند با هیچ یک از اعمال رژیم اعتراض کنند و بعضا مبارزە با حجاب اجباری را کار خارجی ها اعلام می کنند. واضح است کە مواضع این رسانە ها و تبلیغات گوبلزی شان بە شوراندن مردم علیە رژیم کمک می کند. از هم اکنون پیداست کە زنان آزادە و شجاع با مقاومت و مبارزە سلحشورانە و مترقی خود علیە حجاب اجباری توانستند فضای جامعە را در اختیار بگیرند، مردم زیادی را با خود همراە کنند و در همین چند هفتە پیشرفت زیادی بە دست آورند. بازندە این نبرد اما نیروهای حکومتی هستند کە با وجود دراختیار داشتن دادن امکانات متعدد مالی، امنیتی و تبلیغاتی و زدن انوع اتهامات سخیف و مستهجن بە مخالفان حجاب اجباری نتوانستند امیال ارتجاعی خود را پێش ببرنند

حجاب اجباری مسئلەای نیست کە کسی بتواند برای مدت زیادی آن را بە زنان آزادە و مبارز ایران تحمیل نمایند. در این مبارزە البتە اکثریت مردم و نیروهای دمکراتیک زنان کشور را تنها نگذاشتە و نخواهند گذاشت. این هم حقیقت ندارد کە اکثریت زنان محجبە مخالف آزادی حجاب هستند. در گذشتە کە حجاب اجباری نشدە بود زنان با حجاب با بە اصطلاح زنان بی حجاب در کشور ما در کنار هم کار و زندگی می کردند و خصومتی بر سر پوشش میان آنان وجود نداشت. حجاب داشت بتدریج از بین می رفت و مادران بسیاری از ما حجاب داشتند ولی خواهرا نمان بی حجاب بودند. این اختلافات کاذب را کسانی کە بقای خود را در تفرقە مردم می جویند راە می اندازند و اکثرشان هدف های دیگری از آنچە را می گویند دنبال می کنند. حجاب فقط بخاطر بە خاطر پوشش نیست کە مطرح می شود در عین حال یک ابزار اعمال تبعیض علیە زنان در زمینە های مختلف هم هست. با گسترش سواد و علم این مسائل هم با مبارزە حل خواهند شد. اگر نگوییم عمر حجاب ولی قطعا می توان گفت حجاب اجباری در حال امام است. کسانی کە بە هر دلیل از حجاب اجباری دفاع می کنند، مخالف آزادی و برابری همە انسانها هستند.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d8%b1%da%a9%d9%88%d8%a8-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%81%d8%a7%d8%b4%db%8c%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d9%88-%d8%aa%d8%a8%d9%84%db%8c%d8%ba%d8%a7%d8%aa-%da%af%d9%88%d8%a8%d9%84%d8%b2%db%8c-%d8%af%db%8c%da%af/feed/ 0 6736
به بهانه حکم اشد مجازات برای حمید نوری http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d9%87%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%ad%da%a9%d9%85-%d8%a7%d8%b4%d8%af-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%aa-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d9%85%db%8c%d8%af-%d9%86%d9%88%d8%b1%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d9%87%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%ad%da%a9%d9%85-%d8%a7%d8%b4%d8%af-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%aa-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d9%85%db%8c%d8%af-%d9%86%d9%88%d8%b1%db%8c/#respond Tue, 19 Jul 2022 13:43:30 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6726 قاتلان بهترین فرزندان مردم، نمی توانند از عدالت بگریزند!

حمید نوری، دادیار زندان گوهردشت و از عاملان و مجریان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان خونین سال ۶۷، به حبس ابد محکوم شد. دادگاه استکهلم روز پنجشنبه ۲۳ تیر ماه (۱۴ ژوئیه) این حکم تاریخی را صادر کرد که موجب شور و شعف فراوان شد. این موفقیت تاریخی را مدیون فداکاری های خانواده های دادخواه هستیم که امر سترگ جنبش دادخواهی را با رنج و آلام فراوان پیش بردند. شهد شیرین این پیروزی به کام همۀ شاکیان و شاهدان و خانواده‌های دادخواه و مردم ایران گوارا باد.
در آن سال به فرمان خمینی جنایتکار، بنیان گذار رژیم جمهوری اسلامی، یک «کارخانه کشتار» و اعدام سازمان یافته زندانیان سیاسی راه انداختند که به قول احمد شاملو، شاعر بزرگ آزادی، « و گورستانی چندان بی‌مرز شیار کردند که بازماندگان را هنوز از چشم خونابه روان است». جنایتی که در سکوت کامل انجام دادند. اما طولانی بودن دادگاه و روند محاکمه حمید نوری و انعکاس سخنان شاکیان و شاهدان از رسانه ها و انتقال آن به افکار عمومی در ایران و جهان پرده از ابعاد بزرگ جنایت هولناک برداشت. مستند کردن جنایات قتل عام ۶۷ بر پایه شهادت جان بدربردگان یا خانواده های شان، یکی از دستاوردهای این محاکمه بود که هر چند بر جنایت یک عامل متمرکز بوده، اما یک جنایت سازمانیافته حکومتی را نیز به روشنی عریان کرد. همچنین نقش این محاکمه در مستند کردن مدارکی که توسط شاهدان و شاکیان ارائه و توسط کارشناسان صحت آن ها تائید شد به عنوان سابقه بین المللی بسیار مستند و محکم در محاکمه سایر آمران و عاملان جنایات دهه شصت خواهد بود. امید است که حکم دادگاه حمید نوری، پیش درآمد محاکمه همه آمران و عاملان همه قتل ها و جنایت های حاکمیت در داخل کشور بر پایه حق و عدالت باشد!
و حال خامنه ای در مقام خلیفه حکومت اسلامی عنوان می کند که “خدای سال ۶۰، خدای امروز هم هست” که در واقع تهدید علنی به قتلعام و کشتار است. این رجزخوانی های رهبر و دیگر مسئولان نظام نشان می‌دهد که محکومیت یک “عامل” جنایت بدون به دست عدالت سپردن ” آمر” جنایت یعنی ولی فقیه نمی تواند مانع تداوم جنایت شود. نیک می‌دانیم که سیاست سرکوب خشن و بی سر کردن جنبش در دهه شصت امروز به شکل دستگیری های وسیع تمامی فعالین جنبش های مطالباتی- اعتراضی دنبال می‌شود. برای ممانعت از تکرار جنایات حکومت استبداد دینی، همکاری و حمایت از تک تک دستگیر شدگان و خانواده‌های شان، صرفنظر از تعلقات سیاسی و گرایش فکری شان یک ضرورت حیاتی است.

اردوگاه کار و زحمت، این پیروزی تاریخی را به همه دادخواهان و مردم ایران تبریک می‌گوید و می‌کوشد بیرق دادخواهی همواره در اهتزاز بماند تا داد این بیداد بزرگ از آمران و عاملان آن (از صدر تا ذیل) در یک دادگاه عادلانه مردمی در ایران آزاد گرفته شود. دادی نه برای انتقام بلکه برای کشف حقیقت و اجرای عدالت تا اینکه دیگر هرگز شاهد تکرار چنین جنایات هولناک نباشیم. برای فرا رسیدن زودتر آن روز بزرگ تاریخی پیوند جنبش های گوناگون اجتماعی بیش از پیش ضرورت دارد

به نقل از اردوگاه کار و زحمت

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d9%87%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%ad%da%a9%d9%85-%d8%a7%d8%b4%d8%af-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%aa-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d9%85%db%8c%d8%af-%d9%86%d9%88%d8%b1%db%8c/feed/ 0 6726
بدیل سازی، فقر کنش، درس های انقلاب بهمن و چه نبایدکردهای آن! http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%84-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c%d8%8c-%d9%81%d9%82%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%b4%d8%8c-%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a8%d9%87%d9%85%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%84-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c%d8%8c-%d9%81%d9%82%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%b4%d8%8c-%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a8%d9%87%d9%85%d9%86/#respond Sun, 17 Jul 2022 09:03:56 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6720 تقی روزبه

مدت هاست که تعمیق بحران همه جانبه اقتصادی و سیاسی و تشدید بن بست و شکاف های حاکمیت، و تسخیرخیابان ها با اعتراض های بی وقفه معلمان و کارگران شاغل و بازنشستگان و پیمانی ها و تهیدستان و جوانان، با فرایند دوقطبی کردن جامعه علیه نظام و انزوای پرشکوه آن، حاکمیت را در وضعیت باخت استراتژیکی و حتی در معرض شکنندگی تفوق تاکتیکی و ضرورت درهم شکستن آخرین حربه رژیم یعنی سرکوب و سیاست هراس و رعب افکنی قرارداده است و بتدریج علیرغم افت و خیزهای مقطعی با تعمیق مطالبات و بسط دامنه توده ای خود شاهد تغییر توازن قوا علیه نظام و به سود جنبش ها هستیم. در همین رابطه بحث و اندیشیدن پیرامون بدیل نظام و گفتمان یابی جنبش بیش از پیش اهمیت یافته و اذهان عمومی را به خود مشغول می کند. به موازات چنین روندی و تحت تأثیر خلأ ناشی از فرسایش قدرت رژیم، اما شاهد تلاش ها و تحرکاتی از سوی برخی جریان های اپوزیسیون و مدعی رهبری (و بیشتر در خارج کشور) برای پرکردن خلأ های درحال پیدایش هستیم.

سه ویژگی مهم این نوع ادعاهای خودخوانده و بدیل سازی ها عبارتند از:

نخست دورزدن جنبش ها و اقدام از بالای سر آن ها. دوم سخن گفتن بنام کلیت جامعه ای با رویکردها و گفتمان های متعدد و چه بسا متضاد توسط جریان هائی که با همه سایه و روشن های خود متعلق به یک گفتمان هستند. و سوم، شاهد نوعی شکاف، دوگانگی و عدم تجانس بین درونمایه آن چه که در کف خیابان ها و در متن مطالبات جنبش ها جریان دارد با آن چه که در این گونه بیاینه ها و پلاتفرم های این اپوزیسیون بازتاب پیدا می کند هستیم. در نتیجه وجود چنین شکاف هائی، آن ها به موج سوارانی تبدیل می شوند که بجای راه رفتن روی پاهای خود و ارائه گفتمان بر پایه تعلقات و علائق اجتماعی خاص خود، دوست دارند که با غبارآلود کردن و فرافکنی هویت اجتماعی-برنامه ای اخص خود در لابلای سخن گفتن بنام کلیت جامعه و مقولات عام و مجرد دیگر به کنشگری بپردازند. طبعا چنین رویکردی بدلیل آن که فاقد ریشه لازم در خاک جنبش و مطالبات واقعی آن هست، شکننده، موسمی و حتی مخرب و تشتت آفرین هستند. در حالی که اگر با احترام به تکثر و پلورلیستی بودن جامعه ایران و گفتمان های اجتماعی موجود در آن، و فرایند رشد درون جوش جنبش برای پرکردن خلأهای حاصل از مقاومت و مبارزه خویش به کنشگری می پرداختند و از این منظردر جنبش سراسری ضداستبدادی شرکت می کردند، به «دموکراسی» خدمت بیشتری می کردند. این ها از جمله درس هائی هستند که تجربه شکست و مسخ شدن انقلاب بهمن به ما یادآوری می کند. در غیراین صورت «اپوزیسیون» بیش از آن که «یارشاطر» باشد «بارخاطر» خواهد بود.

براین اساس ( این گرایش در شرایط کنونی چیزی جز یک گرایش پوپولیستی خام دستانه و کاذب و در اساس هژمونی طلبانه و هموارکننده مسیر استبداد جدید نیست). اگر سخن از دموکراسی و کاربرد شیوه دموکراتیک در میان باشد، بجای فرافکنی، ضرورت انطباق شکل و محتوا، از جمله تطابق گفتمان و پایگاه اجتماعی، به عنوان یکی از شروط لازم به میان می آید. در حقیقت دور و نزدیکی یا نسبت میان گفتمان و پایگاه اجتماعی و اهداف نهفته در آن، و روشنگری پیرامون آن از مهم ترین شاخص های حرکت به سمت دموکراسی است.  چرا که فرایند دموکراسی چیزی جز مناسبات قدرت بین نیروهای مختلف اجتماعی و برآمده از آرایش نیروهای جامعه و سنگر بندی آن بر پایه بنیان های مطالباتی خود نخواهد بود. ناگفته نماند که در اصل خود گفتمان ها چیزی جز بازتاب دهنده ماهیت مناسبات قدرت نیست. نه فقط دموکراسی که حتی چند و چونِ همسوئی ها، اتحاد عمل ها و توافق های عملی و تأثیرگذار در برابراستبداد حاکم هم می تواند از متن چنین مناسبات و آرایشی بیرون آید و نه با انکارهویت های دیگر و یا فرافکنی هویت خویش به کلیتی کنگ و نامهفوم. مفهوم چنین گزاره ای آن است که نیل به دموکراسی و یک نظام واقعا دموکراتیک بدون گذار دموکراتیک، گذار با پای بندی و تکیه برموازین دموکراتیک ممکن نیست. آن چه را که فردا دروخواهیم کرد حاصل کشت و چگونگی کنشگری اکنون ماست. در حقیقت فرافکنی به مقولات و کلیت های کنگ و نامفهوم، و «وحدت همه با هم» مهم ترین بسترزایش استبداد محسوب می شود. به عنوان مثال احترام به گذار دموکراتیک در شرایط مشخص کنونی به معنی احترام و تمکین به پلورالیسم برنامه ای هم هست. و اگر در این رابطه نگاهی به جنبش های جاری و مطالبات آن ها در خیابان ها  و مراکز کار اعم از کارگران، معلمان و تهیدستان پرستاران و یا جوانان و دانشجویان و یا به مبارزات شهروندان  در مناطق کرد و بلوچ و ترک و عرب نشین و…  داشته باشیم، معلوم می شود که درونمایه اصلی آن ها وقتی به مطالبات کلان گفتمانی و اقتصادی- سیاسی ترجمه شود، در اهدافی چون شکل دادن به یک دولت اجتماعی- اکولوژیک و مشارکتی و برابرحقوق همه جوامع ساکن ایران، مبارزه علیه مناسبات سرمایه داری- نئولیبرالیستی، و تعریف هویت های خود در چهارچوب یک ایران پلورالیستی و چندملیتی، بجای تعاریف تک هویتی و یک بعدی، لااقل در کمیت بزرگی از آن ها، مشترک هستند.  باین ترتیب معلوم می شود که در صفوف مبارزه علیه استبداد حاکم و در چهارچوب ظرفی بنام جنبش ضداستبدادی، در عین حال با سویه های متفاوتی از مبارزه و کنشگری و مطالبات در نسبت با بدیل مطلوب خود و شکل دادن به آن در بسترمبارزات کنونی در جریان است و همین چندگانگی واقعیت مبارزه ضداستبدادی است که اولا به دموکراسی یعنی مناسبات بین نیروها و طبقات مختلف جامعه معنای واقعی می دهد و ثانیا حدفاصل ها و افتراق ها و اشتراک های آن ها را در برابر استبداد حاکم تعین می بخشد و دهد. ضمن آن که  مبارزه ضدهژمونیک علیه برنامه های بورژوائی و مغایر با رادیکالیسم گفتمان خود بخش لاینفک این گونه کنشگری است. حالا چنین رویکردی را مقایسه کنید با آن رویکردی که با ایجاد انجماد مصنوعی زیرچترهمه با هم و یک پلاتفرم بی یال و دم و اشکمی که می خواهد سخن گو و راهبرِهمه مردم ایران  باشد. یعنی همان چیزی که سیطره آن در انقلاب بهمن به دامگه جنبش تبدیل شد. چنین رویکردی نه فقط به منزله خاموش کردن اخگرسوزان دموکراسی است، بلکه هم چنین به معنی تن سپردن به هژمونی گفتمانی بیگانه با خود، ولو در لباس مبدل برای مات کردن چهره و ماهیت خویش است. اگر فی المثل در انقلاب بهمن ولایت مطلقه فقیه و دولت اسلامی با تن پوش جمهوری خواهی کاذب و مصادره آن به میان آمد، در این جا هم گفتمانی داریم ماهیتا استبدادی اما با لباسی مبدل و چهره ای مات شده و یا مدعی دموکراسی خواهی. سوای شکل و محتوای استبدادی، درونمایه چنین گفتمانی هم جز تداوم همان دولت سرمایه داری/ نئولیبرالیستی نیست که نقدا با مسکوت گذاشتن مبارزه علیه آن در جامعه ای که از سلطه بیداد آن به حرکت در آمده است و نیز تقلیل استبداد به شکل و مسکوت گذاشتن آن، و در یک سترونی کامل، اما در عمل سیاسی در اتحادی تنگاتنگ با مدافعان سلطنت درحال ایفای نقش اسب تروا برای آن و ورود استبدادنوین به متن جامعه است.

گرداب چرخه استبداد

اگر در نظر بگیریم که ما در کشورخود از مشروطیت بدین سو با معضل و سیکل معیوبی بنام چرخه استبداد مواجه بوده ایم که سرنوشت تباه شدن انقلاب بهمن و فاجعه عروج حکومت اسلامی از متن آن نمونه اعلاء و هشداردهنده چنین خطری است، آن گاه به اهمیت آن نوع و شیوه ای از «کنشگری» و معادله معیوبی که خروجی اش جایگزینی استبدادی با استبداد دیگر بوده است پی خواهیم برد. بهمین دلیل است که در این نوشته پیوسته تأکید می شود که نفس یک مبارزه ضداستبدادیِ/دموکراتیک و مبتنی بر آرایش گفتمان های متفاوت و صف بندی حول آن ها، برای هموارساختن مسیر پیشروی دموکراسی و نهادی کردن آن از هم اکنون و تمرین و ممارست حول آن در بسترمبارزه علیه استبدادحاکم، به عنوان یک شاخص مهم پای بندی به دموکراسی دارای اهمیت است. چنین رویکردی مستلزم آن است که در مبارزه و آرایش سیاسی، بجای بسیج و جمع آوری نیرو حول برنامه های اقتصادی سیاسی و هویتی دموکراتیک، حول عناوین و برساخته های پرطمقراقی چون ملت ایران، وطن، مذهب و زبان واحد و هویت های یک دست و ماهیتا استبدادی و دیگرمقولات عام و مشابه آن عمل کنیم که معمولا هم به بهانه ضرورت تمرکز بر «مبارزه» علیه رژیم حاکم صورت می گیرد، اما در واقع و در عمل همانطور که  اشاره شد، وسیله سرکوب دیگر گرایش ها و برنامه ها و اسب تروای پیشروی و کسب هژمونی و فرادستی نیروهای ضددمکراتیک جدیداست. همانطور که مبارزه ضداستبدادی در انقلاب بهمن به اسب تروای نیروی فوق ارتجاعی خمینی و نهادمذهب تبدیل شد. پذیرش دموکراسی و هموارکردن مسیرآن با پذیرش مفهوم و معنای «اشتراک عمل متفاوت ها» و تنظیم مناسبات فی مابین براین پایه وجودی و در  درون ظرف فراگیرمبارزه ضداستبدادی و با تکیه به یک سری اصول و حقوق و ارزش های مشترک و جهانشمول می گذرد. عرض آن که، در هر صورت ماهیت پلورالیستی جامعه و منافع و رویکردهای معطوف به آن باید برسمیت شناخته شود و مبارزه برای کسب «هژمونی» بر پایه احترام به آن ها صورت گیرد. هرگونه تصاحب یا گزافه گوئی و انحصارطلبی و انکار و نادیده گرفتن واقعیت پلورالیستی جامعه و گفتمان ها، توسط هرجریانی جز تمرین سلوک سرکوب از هم اکنون و مغایر با ادعای دموکراسی خواهی نیست. سوای وجودگفتمان های متفاوت و چه بسا متضاد در جنبش ضداستبدادمذهی و دموکراتیک، نکته مهم دیگر در مورد گفتمان ها آن است که گفتمان چیزی نیست که در بیرون از جنبش و آزمایشگاه بزرگ مبارزه اجتماعی وجود داشته باشد و بتوان آن را از قفسه بیرون آورده و گردگیری کرد و به جنبش حقنه نمود. بلکه بیش از آن، باید بتواند ار درون جنبش و در تعامل با کنشگران نظری و عملی آن به جوشد و در بستر پراتیک جنبش مفصل بندی شود، به نحوی که بازتاب دهنده خواست های واقعی جنبش باشد و گرنه یک گفتمان عاریتی و گذرا خواهد بود که حتی اگر بفرض بتواند چندصباحی هم به مدددوپینگ و معجزه مدیاها و حمایت قدرت ها قدبرافرازد. چرا که هیچ نسبت درونماندگاری با ماهیت مطالباتی که مستمرا در خیابان ها واعتراضات مطرح می شوند نداشته و تنها می تواند به عاملیت و خودکنشگری مردم و مطالبات واقعی ان ها و روندتکوین جنبش، لطمه بزند.

روند تکوین جنبش

الف– فرایند سراسری کردن خود در صحنه مبارزه از طریق پیوند مطالباتِ مشخص با مطالبات کلان.
 ب- بهم پیوستن جویبارهای اعتراضی بخش های مختلف از لایه های گوناگون اجتماعی به رودخانه جنبش سراسری. 
ج- شکل دادن به گفتمان متناسب با مطالبات خود و درونمایه جنبش در بستر تعامل و گفتگو با فعالین و کنشگران.
د- سازمان یابی سراسری با روح شبکه ای-افقی شبکه ای و از جمله ایجاد نهادها و اهرم های هماهنگ کننده در پیوند تنگاتنگ با بدنه جنبش و در تناسب با شرایط طوفانی سرکوب و قابلیت حضور و دوام در عرصه نبردهای نفس گیر.

دوسرآمد مطالبات جنبش های اعتراضی

بیش از همه دو شاخه و دو خواستِ کلانِ مبارزه علیه استبداد و برای آزادی و دمکراسی، و نیز مبارزه علیه فلاکت و برای عدالت و برابری اجتماعی – نان و آزادی- به عنوان سرآمدمطالبات جلب توجه می کند. از این رو شالوده هر گفتمانی اگر بخواهد که مردمی باشد، باید حاوی این دوعنصر بنیادی و درهم تنیده و به یک اندازه مهم و سرنوشت ساز باشد. این به آن معناست که جنبش نمی تواند به وساطت و میانجی گفتمان ها و نیروها و طبقات دیگری که دغدغه منافع خود را دارند به اهداف خویش برسد و هم چنین بدان معناست که بدون پای بندی به آن ها نمی توان در کنارمردم ایستاد و حامی و همراه صادق ‌آن ها بود. بااین همه، همین واقعیت غیرقابل انکارِ در کف خیابان و بیانیه ها، از دوسو زیرفشارسنگین و خطرتحریف و مصادره شدن قراردارد: از یکسو از جانب خودرژیم، نه فقط از طریق سرکوب سخت، بلکه هم چنین سرکوب نرم و با مداخله از طریق بدیل تراشی و دوقطبی سازی های مصنوعی بین خود و دیگری «مطلوب». اما در خلاف جهت با آن، آن چه که در عمل صورت می دهد سرکوب شدید جنبش ها و کنشگران و فعالان میدانی و حاملان و حامیان مطالبات و بدیل های مردمی و ضدسیستم است. هدف، هم یافتن دستاویزمناسب برای سرکوب و دفع خطربرآمدانقلاب و قیام و خیزش سراسری است و هم ایجادتشتت و تردید در صفوف جنبش. باین ترتیب گرچه در مقام سخن، رژیم مشغول سخن پراکنی و گزافه گوئی پیرامون خطربازگشت نظام پیشین است، اما در مقام عمل لبه تیزتهاجم خود را متوجه سرکوب فعالان و کنشگران جنبش کارگری و چپ ها و روشنفکران و هنرمندان و بطورکلی جریان های ضدسرمایه داری و ضد سیستم و مدافع دو اخگرسوزان جنبش کرده است!. البته چنین رفتاری از نظام های مستبد در معرکه مواجه با بحران و پیش روی جنبش  عجیب نیست. همانطور که رژیم شاه هم در دهه قبل از انقلاب به مصداق سنگ را بستن و سگ را گشودن، زندان ها را مملو از فعالین چپ و دمکرات ها کرده بود و در همان حال به روحانیت میدان فراخی برای تبلیغ و فعالیت داده بود. حکمت این گونه گرده افشانی ها و نیز هراس رژیم از فعالان کارگری و معلمان و تهیدستان و نسل های سوخته و زنان و «آینده سازان بدون آینده»  که چیزی برای از دست دادن ندارند، نباید برکسی پوشیده باشد: نگرانی از احتمال خیزش انقلابی و سپردن فرجام حکومت اسلامی به موزه تاریخ. آیا تا کنون کسی چیزی در دفاع از مطالبات معلمان علیه سیاست های آموزشی رژیم و از پولی و کالاسازی مدارس و آموزش و پرورش و…، و یا دفاع از مطالبات کارگران علیه خصوصی سازی ها و سیاست های نئولیبرالی حاکمیت  و نیز دانشجویان، توسط مدافعان و عناصرشاخص گفتمان های موج سوار شنیده و یا دیده است؟!. از همین روست که رژیم در ائتلافی منفی با چنین جریان هائی‌ خود نیز رأسا دست به کارغبارآلودکردن فضای سیاسی و گرده افشانی حول و حوش آن ها پرداخته است، تا در فصل شکل گیری گفتمان های بدیل، به خیال خود آن را مدیریت کرده و با قراردادن جنبش های واقعا موجود ضداستبدادی/ضدسرمایه داری در تله باصطلاح گزینش بین خود و آن نوع مدعیان بدیل، در  انتخاب بین باصطلاح بد و بدتر، صفوف درحال گسترش جنبش ضداسبتدادی-مطالباتی و اقعا موجود را دستخوش تشتت و تردید و انفعال ساخته و نهایتا در زیرسرکوب بی امان از پای بیاندازد.

بدیهی است که گذر از وادی واکنش به کنش، مستلزم انطباق شکل آرایش سیاسی با مفاد گفتمانی جنبش و خنثی کردن این گونه پارازیت افکنی رژیم از یکسو و مبارزه ضدهژمونیک با گفتمان ها و برنامه های موج سواری بیگانه با خواسته های جنبش و  آرایش مستقل صفوف دموکراسی، به عنوان یکی از درس های بزرگ به بادرفتن انقلاب بهمن، از سوی دیگراست. آن ها دو بخش مکملِ کنش معطوف به مباررزه علیه چرخه استبداد را تشکیل می دهند: هم مبارزه مستقیم و رودرو با استبدادحاکم و هم مبارزه ضدهژمونیک با رویکردهای ضددموکراتیک موجود خزیده در صفوف ضداستبدادی که دو سطح کیفیتا متفاوت اما مکمل را تشکیل می دهند.

بیگانگی محض با دموکراسی

چنان که می دانیم، حاکمیت ارتجاعی ولایت فقیه چه در نظر و چه در عمل بر صغیرانگاری شهروندان بنانهاده شده است که وظیفه ای جز اطاعت از فرامین مقدس ولی فقیه ندارند. گرچه چنین پدیده ای بیان روشنی از وجود یک استبداد مذهبی تاریک اندیش و دشمنی با آزادی و شکوفائی مردم است، اما دشمنان دموکراسی را همانطور که در تجربه تلخ انقلاب بهمن موردغفلت قرارگرفت، نباید فقط به دشمنی که مسلط است تقلیل داد و با این تصورواهی و ساده اندیشانه که‌ گویا «دیو چوبیرون رود فرشته در آید». در حقیقت رخنه و رسوخ منجی و منجی گرائی به صفوف جنبش سمی است که معنائی بجز پهن کردن فرش قرمز زیرپای مستبد آتی و عروج یک نظام استبدادی از بطن جنبش ندارد. در نزدبدیل سازان و مدعیان رهبری جنبش، گویا مردمی که دارند کنترل خیابان ها را از چنگ رژیم در می آورند نیاز به وساطت راهبرانی دارند با فره ایزدی و کاریزما در بیرون از خود و بر فرازخویش که بدون دخیل بستن به آن ها، مبارزاتشان راه بجائی نخواهد برد. مردمی که توانسته اند بدون توسل به آن ها، در خیابان ها اقتداررژیم هیولاوش ولایت مطلقه را درهم بشکنند و مشغول حک کردن داغ مرگ بر پیشانی خامنه ای و رئیسی هستند و دارند روزانه هزینه و بهای آن را می پردازند، بزعم آن ها سیاهی لشکر و قشون سربفرمانی بیش نیستند که در انتظاراز راه رسیدن اسکندری هستند که سیمایشان را در ماه رؤیت کنند. کاوه ای پیدانخواهدشد… کاشکی اسکندری (فاتحی بیگانه) پیداشود!

اخیرا باردیگر از جانب جریانی از این دست بدیل سازان*، بیانیه ای در ادامه سریال های حُباب وارگذشته، از قفسه خاک گرفته بیرون کشیده شد که بیگانگی با دموکراسی و مطالبات معیشتی و عدالت خواهانه مردم در آن موج می زند. نه فقط به دلایل سه گانه مطرح شده در سطوربالا، بلکه علاوه برآن به دلیل بیرون کشیدن «سلطنت دموکراتیک» از داخل شبکلاه خود!. در حالی که نظام سلطنت هم به لحاظ ماهُوی، به دلیل موروثی و غیرانتخابی بودن خود (هم چون یک ودیعه الهی) و هم به لحاظ بیلان عملکرد و آزمون تاریخی -لااقل برای جوامع تاریخی و ساکن در این کهن بوم- بیان مجسم استبدادبی امان بوده است. و در حقیقت تاریخ سرزمین ما، غیر از سلطه چنددهه اخیرسلسه ولایت فقیه، عمدتا تاریخ مبارزه با آن بوده است. و از قضا فراموش نکرده ایم که در مبارزه با استبدادسلطنتی بود که جامعه ما در گرداب « چرخه استبداد» گرفتارولایت مطلقه از نوع مذهبی اش شد. بنابراین عابد و زاهد نمائی هردوگونه استبداد، از جمله با چسباندن پسوندمشروطه در پس زمینه کهن استبدادِ آسیائی و مناسبات قدرت مبتنی برسلطه نهادینه شده در این مرز و بوم، جز خودفریبی، دیگرفریبی و خاک پاشیدن به چشم دموکراسی نیست. هدف را ظاهرا دموکراسی اعلام می کنند، اما در این دموکراسی میزان شده با عرض و طول تختخواب پروکروستِس،  نظام سلطنتی بهمان اندازه «دموکراتیک» است که مثلا جمهوری خواهی. و این که گویا دردوره پساپیروزی به رأی مردم گذاشته خواهد شد تا مهردموکراتیک رسما بر پیشانی آن حک شود. فرض هم آنست که حول چندماده کلی بی بو و خاصیت توافق صورت گرفته است: و حال آن که اولا آن موادِبفرض موردتوافق، هیچ ارتباط معنا داری با دموکراسی ندارند که برعکس در خدمت سترون ساختن آنند. ثانیا کسی یا جریانی که در دوره حساس و تعیین کننده گذار، هژمونی را بدست آورد این اوست که با توجه به ماهیت و محتوای اجتماعی خود مسیرحرکت را تعیین خواهد کرد و نه وعده ها و قراردادهای بی محتوای روی کاغذ. چنان که اگر خمینی به عنوان یک نیرو و جریان ضددمکراتیک توانست مهر خود را بر انقلاب بهمن و تحولات بعدی آن بکوبد اساسا به علت کسب هژمونی بلامنازع او در دوره گذار و پیشاانقلاب بود. او هم آماده بود که اگر برای یکبارهم شده، به عنوان مناسک تأسیس، نظام مدنظرخود را به رأی مردم دستخوش توهم و دلبسته به او بگذارد و حتی بسیار هم عجله داشت و آن را برگزارکرد، اما به شیوه ای که یک نیروی ضددموکراتیک و صاحب هژمونی، مناسک «انتخاباتی» را برگذار می کند. این قاعده عمومی عملکرد هر نوع مناسبات قدرت مبتنی برسیطره است که نه فقط فی نفسه نهادسلطنت و یا ولایت فقیه، که خود این گفتمان ها و برنامه ها هم بخشی از همین مناسبات قدرت و بازتاب دهنده آن هستند. قطعا اگر بفرض طرفداران نطام سلطنتی هژمونی بدست بیاورند، کاری که گردآمدگان این گونه بیانیه ها به سهم خود مسیرآن را هموار می کنند، فرقی نمی کند از تبارجمهوری خواهان شرمگین باشند یا باصطلاح از مشروطه خواهان سلطنتی، بدیهی است که در زدن مهرمشروعیت انتخاباتی، همان طور عمل خواهند کر که خمینی پس از پیروزی کرد. مگر آن که صف‌آرائی جنبش ها و نیروهای ضدهژمون و ترقیخواه از هم اکنون حول مطالبات و گفتمان اجتماعی و دموکراتیک خود، بتوانند مانع از آن شوند. بعلاوه، نفس رأی دادن به یک نیروی ضددموکراتیک تحت هیچ شرایطی، نه آن را دموکرات می کند و نه به معنی گذارجامعه به وادی دموکراسی است. چنان که خمینی و حکومت اسلامی هم با ادعائی مشابه رأی انبوه کسانی را که باو رأی داده بودند، نشانه دموکراتیک بودن نظام خود می دانست. گرچه او آشکارا با مناسک انتخاباتی بالکل غیردموکراتیک چنین ادعائی داشت، ولی حتی اگر مطابق استانداردها عمل می کرد، تأثیری در ماهیت ضددموکراتیک وی نمی داشت.

بهمین دلیل آن چه که در نسبت بین  این بیانیه (جنبش ملی تصمیم) و جنبش مشاهده می کنیم چیزی جز بیگانگی با ماهیت و مطالبات جنبش و یک نگاه ابزاری به آن نیست. چنان که در همان ماده اول آمده است: «گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم»*. می توان پرسید براستی چه نسبتی بین مطالبات و درونمایه جنبش مردم و آن چه که در کف خیابان ها می گذرد، مثلا بین دو سرآمدمطالبات آنان، با مفاداین بیانیه دارد؟ چه ربط معنادار و درونماندگاری بین دموکراسی و این سرهم بندی برای بازگشت طبقه سیاسی و حاکمه قبلا سرنگون شده وجوددارد؟ بجز پهن کردن فرش قرمز از هم اکنون در زیرپای استبدادآتی؟ ایا جز این است که اگر بنا بر پیشبرداین گونه منشورها باشد، این جنبش ها هستند که باید ابزاربازگشت اربابان جدید باشند؟ محتوای ماده اول، چیزی جز زین کردن جنبش و بیرون کشیدن اخگرسوزان دموکراسی و برابرخواهی آن نیست.

خلاصه آن که، اگر واقعا بدنبال دموکراسی هستیم و عبور از چرخه استبداد و نه استبداد«منور» و مشت آهنین، گریزی از بکارگیری درس های مهم شکست انقلاب بهمن بویژه آن چه را که نباید انجام داد نیست. در اصل، بحران کنونی هم در تداوم بحران گذشته و ناکامی در خروج از چرخه استبداد و افتادن به دامچاله حکومت اسلامی است.

این درس ها به ما می گویند*: دموکراسی علاوه بر پای بندی به یک مجموعه ای از موازین واقعا دموکراتیک و برآمده از تجربه های جهانی و مطالبات تاریخی و پایه ای جنبش های داخلی، با نحوه چیدمان مناسبات قدرت نیروهای اجتماعی و آرایش حول گفتمان های آن ها گره خورده و تعیین شرنوشت می شود. بدون شکل دادن به چنین سنگربندی و پشتوانه اجتماعی از همین امروز، کوبیدن بر طبل هژمونی یک گفتمانِ همه باهم (که به همه بامن ختم می شود)، جز دویدن به سوی سراب دموکراسی نیست.

شیوه گذار، گذار واقعا دموکراتیک، در تحولات بعدی و امکان دست یابی به دموکراسی و مطالبات پایه ای نقش اساس دارد. مبارزه علیه استبداد در درون جبهه سراسری ضداستبدادی می تواند از مواضع گوناگون و حتی چه بسا ارتجاعی صورت پذیرد که انقلاب بهمن مصداق بارزی از آن بود.

مبارزه علیه استبدادحاکم بدون مبارزه ضدهژمونیک علیه برنامه ها و نیروهای دارای ماهیت استبدادی و موجود در درون صفوف جنبش، در مقابله با نظام استبدادی مستقر سترون بوده و تداوم حرکت برمدارچرخه معیوب بازتولید استبدادنوین خواهد بود. نباید فراموش کرد که همسو شدن نیروهای ضددموکراتیک با مبارزه ضداستبدادی، اگر که با مبارزه ضدهژمونیک ترکیب نشود، می تواند خطرتبدیل شدن آن به اسب تروای نفوذاستبدادجدید را فراهم سازد.

ضرورت تجانس ماهوی بین مطالبات پایه ای و فراگیری که در کف خیابان ها و صفوف جنبش و کنشگران و فعالین آن جریان دارد، با گفتمان و موازین متناظربا خود در عرصه سیاسی، از شروط لازم و حیاتی پیشروی دموکراتیک و شاخص مهمی برای محک زدن گفتمان های موجود و مدعی دمکراسی و رهائی است.

برای تهیدستان و کارگران و معلمان و زحمتکشان و جوانان، یعنی آن ُنه دهگی که  مجموعا زندگی اشان در مرزخط فقر و یا حتی برای بخش بزرگی زیرخط فقر قرارداد، دموکراسی با مقولات تجریدی و حقوقی و شیک تعریف نمی شود. برعکس در تجربه زیسته آن ها مرزگذرناپذیری بین مطالبات سیاسی و آزادیخواهانه و اقتصادی و معیشتی وجودندارد، آن ها دو ترجمان متفاوت از یک واقعیت هستند: سرکوب سیاسی و سرکوب اقتصادی به طورتوأمان. آن ها سخت به هم تنیده هستند و این به معنی پیوندجدانشدنی بین دموکراسی سیاسی و اقتصادی است. بنابراین تقلیل گرائی دموکراسی، صرفا به دموکراسی سیاسی یا اقتصادی با زندگی و واقعیت وجودی آن ها و امررهائی بیگانه هستند.

و بالأخره آن که نه فقط در ایران و جنبش های جاری در آن که از قضا از جوانبی در این حوزه، یعنی پیونددموکراسی اقتصادی و سیاسی پیشروهستند، بلکه در گوشه و کنارجهان که جنبش های ترقی خواهانه کمابیش جریان دارند، و با افکندن گوشه چشمی به تحولات کشورهائی چون شیلی و یا تحولات اخیرفرانسه و دیگرموارد مشابه در این دهکده جهانی، معلوم می شود که سخن گفتن از دموکراسی بدون مبارزه علیه نئولیبرالیسم و یکه سالاری سرمایه، و تلاش برای ایجادیک دولت اجتماعی، اکولوژیک و دموکراتیک، بدون پذیرش واقعیت پلورالیستی جوامع گوناگون درون کشوری و دموکراسی از پائین به بالا و در سطوح گوناگون خرد و کلان کشوری و منطقه ای و محلی فاقدمعناست. امروزه، بویژه در شرایطی که سرمایه داری جهانی دستخوش بحران های وجودی شده است، تحولات دموکراتیک با تقویت حتی الامکان عیاردموکراسی های مستقیم در سطوح گوناگون و با اقدامات گسترده برابری خواهانه و تأمین اجتماعی و اکولوژیکی، که بدون مهارسرمایه ناممکن هست، گره خورده است.

بنظر می رسد که دوستان راست کیش اپوزیسیون ما، نه فقط با اخگرهای سوزان جاری در جنبش های داخل کشور بیگانه هستند، بلکه با تحولات جهانی و بازتاب آن ها در جنبش های نوین هم بیگانه هستند. توگوئی در دنیای دیگری زیست می کنند. ممکن است در پاسخ انتقاد به شکاف ژرف بین مطالبات جاری در جامعه و آن چه که در این گونه بیانیه ها سرهم بندی می شود گفته شود، همان طور که در متن بیانیه اخیر به طورضمنی آمده، بیش از این مانع وفاق و همگرائی و گسترش دامنه آن می شود.  بسیارخوب! چنین سخنی جز اذعان صریح به وجودگسست گفتمانی بین جنبش واقعا موجود و طیف حاضر در این بیانیه نیست. چنین پاسخی به معنی تأیید همان گزاره ای است که در این نوشته آمده است: مسیردموکراسی و عبور از چرخه استبداد با آرایش گفتمان ها حول مطالبات بنیادی خود و شکل دادن به یک مبارزه ضداستبدادی از این رهگذر گره خورده است. تنها بر این پایه و از منظر رویکردهای متفاوت نسبت به بدیل، اهمیت پراکسیس دوره گذار و تقویت عاملیت و خودکنشگری مردم، می توان ضمن مبارزه ضدهژمونیک سازنده، نقاط مماس و مشترکی را بین گفتمان ها برای اتحادعمل های لازم صرفنظر از نوع و شکل آن یافت، مشروط به آن که در خدمت تقویت جنبش و قوام یافتن جنبش ضداستبدادی باشد.

تقی روزبه  ۲۰۲۲.۰۷.۱۲

*- نگاه کنید به بیانیه  شوای ملی تصمیم

*- در همین رابطه نگاه کنید به

چگونه می توان در سمت درست تاریخ ایستاد؟

http://taghi-roozbeh.blogspot.com/2022/06/blog-post_71.html#more

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%84-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c%d8%8c-%d9%81%d9%82%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%b4%d8%8c-%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a8%d9%87%d9%85%d9%86/feed/ 0 6720
یاداشت سیاسی روز؛ بند بر آب رفته http://www.sedayekargar.com/critics/%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%b1%d9%88%d8%b2%d8%9b-%d8%a8%d9%86%d8%af-%d8%a8%d8%b1-%d8%a2%d8%a8-%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%87/ http://www.sedayekargar.com/critics/%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%b1%d9%88%d8%b2%d8%9b-%d8%a8%d9%86%d8%af-%d8%a8%d8%b1-%d8%a2%d8%a8-%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%87/#respond Sat, 02 Jul 2022 09:59:51 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6710 کاوه آهنگر

در برنامه پرگار بی‌بی سی روز چهارم تیر ماه موضوع بحث، اختلاف نظربین سازمان‌ها و احزاب کمونیستی، در مورد جنگ اکراین بود. آقای خدائی از رهبران سابق حزب توده وسردبیر سایت راه توده به طرفداری ازاین جنگ و حمایت از ولادمیر پوتین در این جلسه شرکت کرده بود و بر حقانیت پوتین برای شروع این جنگ ویا بقول خودشان عملیات ویژه تأکید می‌کرد. در این گفتگو به دلائل مختلف شروع جنگ اکراین از هر دو طرف پرداخته شد. یکی از این دلائل که از طرف مقابل علی خدائی مطرح شد اینکه حکومتگران روسیه و پوتین تحمل یک دمکراسی را در کنار وهم مرز خود یعنی اکراین ندارند. آقای علی خدائی بدون پرده پوشی وبا صراحت اظهار داشت که: «حرف‌های خامنه‌ای درباره سیاست خارجی مانند سیاست‌های پوتین درست است»؛ «اگر درایران هم بند‌ها شل شود، حکومت ایران سقوط خواهد کرد و غرب وارد خواهد شد و این موضوع در مورد روسیه هم صادق است.»

مبنای این حرف در مرحله اول این است که نباید فشار و اختناق و سرکوب از طرف حکومت بر مردم کنار گذاشته شود.
مرحله دوم این که این کشور‌ها از طرف دموکراسی و آزادی خود را در خطر سقوط می‌بینند.
مرحله سوم این که استفاده از نیروی نظامی برعلیه کشور‌های دیگر نه تنها ممکن بلکه برای پیشگیری ضرورت دارد.

البته جناب علی خدائی که یکی از کادر‌های قدیمی حزب توده بوده واکنون سردبیری راه توده را بر عهده دارند متوجه موضع‌گیری خود شد و برای اصلاح و یا تکمیل، فرمودند که(نقل به مضمون): البته ما فقط سیاست خارجی خامنه‌ای را درست می‌دانیم و به سیاست‌های داخلی ایران که از طرف خامنه‌ای اعمال می‌شود انتقاد داریم ویا فعلا کاری نداریم.

باید از علی خدائی پرسید که شما که خودتان را پرورش یافته مکتب مارکسیست لنینیست می‌دانید و معتقد هستید که بقیه این فلسفه علمی را درست نفهمیده‌اند و بعداً متوجه می‌شوند، چطورسیاست داخلی و خارجی یک کشور را از هم جدا می‌کنید و بین این دو سیاست دیوار چین می‌کشید؟!

وقتی که حکومت فقها به رهبری خامنه‌ای لااقل ۱۵ سال جنگ پیشگیرانه را در خاور میانه ادامه داده (که هم اکنون سرمشق پوتین شده) و ۱۶ میلیارد دلار (آمار رسمی حکومت) از کیسه مردم گرسنه ایران خرج این پیشگیری کرده چطور به سیاست داخلی ربطی ندارد وسیاست خارجی از سیاست داخلی جدا است؟!

دخالت در سوریه به کمک روسیه و به جا گذاشتن سرزمینی سوخته، ۱۱ میلیون آواره، دخالت در لبنان به طرفداری ازحزب الله، عملاً منجر به تجزیه و ورشکستگی آن کشور شده، دخالت در عراق که منجر به بی‌ثباتی و ویرانی آن شده، دخالت در یمن که ویرانی و تجزیه آن کشور را در پی داشته، و…
همه این حوادث و رخداد‌ها فقط در یک صورت می‌توانست جامه عمل بخود بپوشد و آن سرکوب نیرو‌های آزادی خواه در داخل و غارت ثروت ملی ایران و ایرانی، ولاغیر.

حال چگونه علی خدائی مجذوب سیاست خارجی خامنه‌ای شده وبه سیاست داخلی آن کاری ندارد؟ آقای خدائی تکلیف هزاران زندانی، وخیل اعدام شده‌ها، و بدبختی وفلاکت زحمتکشان در ایران به عهده کیست؟
حمایت سردبیر سایت راه توده از خامنه‌ای، از کجا آب می‌خورد؟ بقول آخوند‌ها، الله واعلم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%b1%d9%88%d8%b2%d8%9b-%d8%a8%d9%86%d8%af-%d8%a8%d8%b1-%d8%a2%d8%a8-%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%87/feed/ 0 6710
کودتای دولت علیه بازنشستگان تامین اجتماعی http://www.sedayekargar.com/iran/%da%a9%d9%88%d8%af%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%af%d9%88%d9%84%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%86%d8%b4%d8%b3%d8%aa%da%af%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%86-%d8%a7%d8%ac%d8%aa/ http://www.sedayekargar.com/iran/%da%a9%d9%88%d8%af%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%af%d9%88%d9%84%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%86%d8%b4%d8%b3%d8%aa%da%af%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%86-%d8%a7%d8%ac%d8%aa/#respond Thu, 09 Jun 2022 07:43:36 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6676 بعد از ۴۰ روز تعلل عامدانه و نقشه کشیهای پشت پرده دولت برای زیرپا گذاشتن مصوبه شورای عالی کار که نهادی رسمی وحکومتی است بالاخره پرده ی قصور و خودداری برنامه ریزی شده دولت در امضاء نکردن مصوبات افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی بالا رفت و در روز تعطیلی ۱۵ خرداد در حرکتی ناگهانی و غیر منتظره دولت افزایش حقوق سایر سطوح بازنشستگان این سازمان را که حداقل باید ۳۸% به اضافه مبلغ ماهیانه ۵۱۵ هزار تومان باشد، زیر پا گذاشت و به ۱۰% تقلیل داد.

دولت بر مقدرات سازمانی که دخل و خرجش هیچ ربطی به او ندارد قلدرانه چنگ انداخته و با دست اندازی به منابع آن تا کنون بیش از ۴۰۰ هزارمیلیارد تومان به سازمان تامین اجتماعی بدهکار است و از تسویه دیونش سر باز میزند ، اکنون بازنشستگان میپرسند با توجه به این وضعیت به چه حق و منطق و قانونی این ابربدهکار به سازمان اینگونه مداخله گرانه و به شیوه ای کودتاگرانه با معیشت و زندگی بازنشستگان تامین اجتماعی بازی میکند؟!

کانون های بازنشستگی و شورای عالی این کانون ها هم که بنا به تعریف وظیفه دفاع از منافع بازنشستگان را بعهده داشته اند طی سالیان طولانی کارشان مماشات با جناح های قدرت و چشم پوشی از مداخلات و تعرضات دولت ها به منابع و امکانات سازمان تامین اجتماعی بوده و نتیجه کارشان به مسلخ بردن زندگی بازنشستگان به درگاه منفعت های سیری ناپذیر دولت ها بوده است.

ما بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی این حرکت غیرمعمول، ظالمانه و غیرقانونی را که با زیر پا گذاشتن و بی توجهی به مصوبات خودشان بصورت ناگهانی و با تعلل ۴۰ روزه بوجود آورده اند کودتای دولت علیه زندگی بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی میدانیم و خواهان بازپس گیری فوری این اقدام و عدم مداخله مخرب دولت در زندگی معیشتی خود هستیم.

بی تردید مصوبه غیر قانونی دولت، از طرف بازنشستگان این سازمان بی پاسخ نخواهد ماند و تا پیگیری لغو آن و دستیابی به حقوق واقعی خود دست بردار نیستیم.

شورای بازنشستگان ایران
۱۶/۰۳/۱۴۰۱

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%da%a9%d9%88%d8%af%d8%aa%d8%a7%db%8c-%d8%af%d9%88%d9%84%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%86%d8%b4%d8%b3%d8%aa%da%af%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%86-%d8%a7%d8%ac%d8%aa/feed/ 0 6676
در همبستگی با مردم آبادان http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%86/#respond Mon, 30 May 2022 09:08:01 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6664 خبر ممنوع ، نان ممنوع ، آب سالم ممنوع ، هوای سالم ممنوع ، کار ممنوع ، اعتراض ممنوع ، همبستگی ممنوع !

فساد آزاد ، دروغ آزاد ، تبعیض آزاد ، خشک کردن رودخانه ها و تالاب ها آزاد، غارت آزاد ، سرکوب آزاد!

این سرنوشت مردمی شده است که در حاکمیت اسلامی ، جز جنگ ، کشتار ، ویرانی ، فقر ، بیکاری ، فلاکت ، تبعیض، خشکسالی و گرسنگی چیز دیگری از ثروت سرشار خوزستان پرآب و سرشار از نفت و گاز نبرده اند . از ۲۸ مرداد ۱۳۵۷وآتش زدن تماشاگران سینما رکس آبادان ، تا انقلاب شوم فرهنگی ، تا جنگ هشت ساله ، تا دولت سازندگی رفسنجانی و مهر احمدی نژادی ، تا دولت رئیسی و برجهای متروپل اش ، جز و یرانی ، خشکسالی ، بیکاری ، هوای آلوده ، آب آلوده ، طوفان های شنی ، فقر و سرطان وبیماری ومرگ چیز دیگری نصیب مردم خوزستان نشده است .

درحالیکه برج متروپل بر سر کارگران و مردمی که درمحل حضور داشتند فرو ریخته وصدها نفر در زیر آوارها جان می باختند؛ درحالیکه هر دقیقه و ثانیه ای برای نجات جان انسانهای مدفون شده اهمیت داشت ؛ حکومت اسلامی ، بجای امدادرسانان ، نیروهای ضد شورش را به منطقه گسیل کرد؛ بجای اطلاع رسانی ، خبررسانی را جرم وقابل تعقیب اعلام کرد ، رهبر نظام ، بجای اقدامات سریع برای نجات جان قربانیان ، از دولت متبوعش تشکر کرده و جشن وسرود هزاران نفره ” سلام فرمانده ” برگزار کرد. این بیگانگی جنون آمیز با درد و فغان مردمی که با فاجعه ای که جان دهها انسان را گرفته و صدها تن را زخمی و ملتی را عزا دار کرده است ، نشانه ی قطعی یک اضمحلال است . بی سبب نیست که شعارها واعتراضات رهبر و دولت اسلامی را نشانه گرفته است.

جنایت متروپل د ر ابادان ، که جان ده ها آبادانی را گرفته و سرنوشت ده ها نفر دیگرنامعلوم وبسیارانی که در زیر آوارها مدفونند. پس از شش روز همچنان ، نگاهها به متروپل دوخته شده است . از یکسو شاهد بی رحمی ، شقاوت ، بی اعتنایی ، بی لیاقتی ، ناتوانی ، بی عرضگی وتبهکاری حکومتیان‌ ،‌ واز سوی دیگر درد وخشم خانواده ها ومردمی که عزیزانشان در زیر ویرانه های برج متروپل مدفون شده اند. دراین راستاست که شاهد اعتراض وسیع مردمی در آبادان ، از روز فاجعه تاکنون بوده ایم . شب وروزی نبوده است که اعتراض و فریاد مردم آبادان ، وهمبستگی شریف نهاهای مستقل مردمی ، تشکلهای مستقل کارگری وفرهنگی ، کانون نویسندگان ایران ، زندانیان سیاسی در بند با مردم آبادان و خانواده های قربانیان شنیده نشود . در پنجمین روز جنایت فروریختن برج متروپل در آبادان ، جمعه ۶ خرداد ، مردم معترض در برخی از شهرهای ایران از جمله آبادان ، اهواز، شاهین شهر، باغ ملک ، امیدیه ، بوشهر و ماهشهر به خیابان‌ آمده و با سر دادن شعارهایی ضمن حمایت از مردم آبادان ، دست به اعتراض علیه حکومت اسلامی زده اند . این تجمعات اعتراض و همبستگی در برخی موارد با حضور گسترده نیروی انتظامی وامنیتی وبسیجی به خشونت کشیده شده است . در آبادان نیروهای امنیتی به منظور سرکوب اعتراضات به سمت مردم تیراندازی کردند . آنها با استفاده از سلاح‌های ساچمه‌ای مردم را مورد هدف قرار دادند . شعارهای مرگ بر دیکتاتور ، مرگ بر رئیسی ، دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست ، این همه سال جنایت مرگ بر این ولایت ، ننگ ما ننگ ما صدا و سیمای ما، نشانه های روشن اعتراض مردمی به حکومت است. دراین چندروزه ماهشهر، اهواز ، شاهین شهر ، رامهرمز ، یزد و… تجمعاتی اعتراضی و همچنین به شکل عزاداری وروشن کردن شمع در حمایت از مردم ابادان وبیاد جانباختگان برگزار شده است.

از دوم خرداد ماه ، که یکی از برج های دوقلوی “متروپل” حسین عبدالباقی، مالک هُلدینگ عبدالباقی بر سرمردم ، کارگران مشغول کار فروریخت و جان ده ها تن را گرفته وصدها نفر را مجروح کرده است. این تراژدی فاجعه بار، همه ی مردم خوزستان وایران راعزادار کرده است. این حادثه درحالی اتفاق افتاده است که هنوز کار ساختمانی این برج به پایان نرسیده و پیش از این نیز از سوی نظام مهندسی کشور و تعدادی از روزنامه نگاران ، ایرادات اساسی به پروسه ساخت و دریافت مجوز برای ادامه کار آن مطرح شده بود . اما حمایت شریعتی استاندار سابق ، حیدر عباس زاده فرمانده کل نیروی انتظامی استان ، ارتباط او با سردار سعید محمد فرمانده سابق قرارگاه خاتم الانبیا ، شهرداران کنونی وسابق آبادان ، شورای شهر وپاسداران و امنیتی ها تمام موانع را از سر راه او برداشتند. عدم رعایت اصول واستاندارهای ایمنی مربوط به ساخت و ساز و چشم فروبستن آگاهانه ی شهرداران وسایر مسئولان فاسد نهادهای حکومتی به واسطه روابط رانتی با حسین عبدالباقی ، حتی مانع از افزودن سه طبقه ی اضافی بر برج متروپل نشد . عبدالباقی با برقراری روابط رانتی وزد وبند با امام جمعه و مسئولان حکومتی توانست مقامات شهررا دراختیار خود گیرد وهمه ی قوانین را زیر پای بگذارد. واقعیت این است که آوار شدن متروپل بر سر مردم آبادان یک استثناء نیست. به اعتراف سازمان نظام مهندسی کشور بسیاری از ساخت و سازهای جدید در وضعیت مشابهی قرار دارند . هیچ توجهی به تذکرات مدام آنها نمی شود. باندهای مافیائی که پست های کلیدی در قدرت را قبضه کرده اند ، بی اعتنا به تمام هشدارها و تذکرات ، مجوزهای لازم برای اقدامات فراقانونی باندهای مافیائی متحد خود را صادر می کنند . ریشه حوادث فاجعه باری همچون آوار شدن برج های متروپل بر سر مردم ، را باید در قدرت باندهای مافیائی و “برادران قاچاقچی” دانست که ستون اصلی نظام حاکم بر ایران اسلامی را تشکیل می دهند.

سوی دیگر ماجرا، سرکوب وسانسور سازمانیافته علیه روزنامه نگاران ، خبرنگاران و فعالان اجتماعی است. خفه کردن صدای مخالف ، ممنوعیت تجسس در سیاستها واقدامات حکومتی اصلی ترین سیاست حکومتی است که هرگونه اطلاع رسانی ، تحقیق و بازرسی مستقل هراسان است. در این راستاست که دادستان حکومت اسلامی در خوزستان ، خبررسانی از متروپل و آبادان را ممنوع اعلام میکند؛ امنیتی ها واطلاعاتی های حکومتی با اعزام نیروی ضد شورش ، قطع اینترنت ، دستگیری و بازداشت فعالان اجتماعی ، در صدد کنترل اعتراضات برحق مردم ابادان وخوزستان هستند. واقعیت آنست که خفه کردن رسانه های همگانی مستقل ، عرضه را برای جنایتکاران وتبهکاران باز کرده وزمینه های قدرت گیری شبکه های مافیایی و تبهکار وکنترل همه ی نهادهای حکومتی واقتصادی را فراهم میکند.

کمیته مرکزی سازمان راه کارگر، جان باختن ده ها تن از شهروندان آبادانی را به خانواده های آنها، به مردم آبادان و مردم سراسر کشور تسلیت می گوید. ما همچنین برای مصدومان و مجروحان این فاجعه آرزوی سلامتی می کنیم. نباید از یاد برد که همبستگی مردم آبادان با مجروحان و مصدومان و خانواده های جانباختگان، در این شرایط اندوهناک و صف های طویل آنها برای ارائه خون، نشانۀ قدرتمندی از همبستگی مردمی و ستایش برانگیز است. همبستگی و در کنار هم بودن، امروز بیش از پیش برای ایجاد صف مستقل مردمی در برابررژیم سرمایه داری اسلامی ضرورتی حیاتی است. روشن است برای جلوکیری از تکرار فجایعی این چنینی ، باید رژیم اسلامی را بدست مردم ونیروی مردمی سرنگون کرد. برای این کار، باید جنبشهای بزرگ اجتماعی، اعتراضات و اعتصابات وهم بستگی های بزرگ را سامان داد. خوشبختانه نشانه های روشن این هم بستگی ها وحمایت های شریف در کشور دیده میشود. چرا که اکثریت عظیم مردمان ایران به تجربه در یافته اند که برای تضمین آینده ای بهتر، برای مقابله با مرگ، با استبداد مذهبی، با گرسنگی وتشنگی وبی هوایی ، برای نان و آب وکار وآزادی راهی جز تشکل مستقل و اتحاد وهم بستگی های بزرگ مردم وجود ندارد. برای سامان دادن به این هم بستگی ها، برای پیوند دادن جنبش های مطالباتی کارگران ، فرهنگیان ،بازنشستگان، زنان ، تشنگان ،گرسنگان ودادخواهان در آغاز راهیم ومیدانیم که راهی جز پشتیبانی از همدیگرنداریم . امروز صدای ابادان هستیم ، ‌آبادانی که زندگی را فریاد میزند!

سرنگون باد رژیم سرمایه داری اسلامی
زنده باد آزادی ،‌زنده باد سوسیالیسم

منبع:‌ بیانیه‌ی کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
۶ خرداد ۱۴۰۱

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%86/feed/ 0 6664
آبادان زیر آوار، مافیا بر اریکه‌ی قدرت http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%b2%db%8c%d8%b1-%d8%a2%d9%88%d8%a7%d8%b1%d8%8c-%d9%85%d8%a7%d9%81%db%8c%d8%a7-%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b1%db%8c%da%a9%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d9%82%d8%af%d8%b1/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%b2%db%8c%d8%b1-%d8%a2%d9%88%d8%a7%d8%b1%d8%8c-%d9%85%d8%a7%d9%81%db%8c%d8%a7-%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b1%db%8c%da%a9%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d9%82%d8%af%d8%b1/#respond Wed, 25 May 2022 12:26:42 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6660 در باره مصبیت وارده بر مردم آبادان

در ظهر دوم خرداد ۱۴۰۱، یکی از برج های دوقلوی “متروپل” حسین عبدالباقی، مالک هُلدینگ عبدالباقی، “مدیر شایسته” ، “مدیر امنیت ساز”، فروریخت و جان ده ها تن را گرفت و باعث مصدومیت و زخمی شدن ده ها تن دیگر شد و بسیاری از خانواده ها و مردم آبادان و ایران را عزادار کرد. ساخت و ساز و اجازه فعالیت این برج در شرایطی داده شده که هنوز کار ساختمانی این برج به پایان نرسیده و پیش از این نیز از سوی نظام مهندسی کشور و تعدادی از روزنامه نگاران، ایرادات اساسی به پروسه ساخت و دریافت مجوز برای ادامه کار آن مطرح شده بود. اما حمایت حیدر عباس زاده فرمانده کل نیروی انتظامی استان، ارتباط او با سردار سعید محمد، با شریعتی استاندار سابق و شهرداران کنونی، سابق و اسبق آبادان، تمام موانع را از سر راه برداشته است. توجه به این نکته اهمیت دارد که خبرگزاری فارس این حادثه هولناک را نه در روز حادثه و نه در فردای آن برای تیتر اول خود مهم ندانسته، در حالی که خبرگزاری تسنیم و جوان از همان ابتدا، گزارش این فاجعه را در صدر اخبار خود جای داده اند. این نشان می دهد که حتی در سپاه نیز باندهای گوناگون، منافع ناهمسوئی را دنبال می کنند. خبر دستگیری مالک متروپل، حسین عبدالباقی، و شهرداران کنونی، سابق و اسبق و تنی چند از پرسنل شهرداری و ناظران، بعدا با پخش احتمالا دروغین مرگ حسین عبدالباقی در زیر آوار تکمیل شده که شائبه فراری دادن مالک متروپل را تقویت می کند.

آوار شدن متروپل بر سر مردم آبادان یک استثناء نیست. به اعتراف سازمان نظام مهندسی کشور بسیاری از ساخت و سازهای جدید در وضعیت مشابهی قرار دارند. هیچ توجهی به تذکرات مدام آنها نمی شود. باندهای مافیائی که پست های کلیدی در قدرت را قبضه کرده اند، بی اعتنا به تمام هشدارها و تذکرات، مجوزهای لازم برای اقدامات فراقانونی باندهای مافیائی متحد خود را صادر می کنند. این امر تنها به بخش ساخت و ساز اختصاص ندارد؛ دست کاری در واردات خودرو، تلفن های آیفون، و ده ها قلم از دیگر کالاها و ممنوعیت ورود بخشی از کالاها، همه و همه بر اساس تامین منافع و غارتگری های باندهای مافیائی انجام می گیرد. وقتی به یک باره سه میلیون تن آرد، یعنی بار۳۰۰ هزار کامیون ده تنی از کشور خارج می شود، می توان حدس زد چه دست هائی پشت ماجرا قرار دارد. بنابراین ریشه حوادث فاجعه باری همچون آوار شدن برج های متروپل بر سر مردم، را باید در قدرت باندهای مافیائی و “برادران قاچاقچی” دانست که ستون اصلی نظام ولایت فقیه را تشکیل می دهند.

بی اعتنائی مطلق باندهای مافیائی قدرت به قانون و زیر پاگذاشتن آن در همه عرصه ها، تنها مشکل اساسی کشور نیست. سرکوب خشن و سازمان‌یافتۀ آزادی بیان و قطع هر صدای نقادانه روزنامه نگاران، خبرنگاران و فعالان شبکه های اجتماعی، یکی دیگر از ملزومات فراهم کردن زمینه های غارت و چپاول لجام گسیخته است. وقتی خبرنگاری که یک سال پیش با سند و مدرک اثبات می کند که ساخت این برج بر اساس ضوابط قانونی انجام نمی گیرد، خود و خانواده اش مورد تهدید قرار می‌گیرند، می توان دریافت که چه دست هائی در پشت صحنه، از این بساز و بفروش ها سودهای کلان می برند و چه سبیل هائی چرب و چیل می شود.

بی اعتنائی به قانون و خفه کردن رسانه های همگانی مستقل با سرکوب خشن و بی‌رحمانه تشکل های صنفی مستقل و سازمان های مردم نهاد تکمیل می شود. زیرا باندهای مافیائی قدرت و ثروت از نقش این تشکل ها و سازمان ها به شدت نگران هستند. سازمان های مردم نهاد به عنوان بخشی از جامعه مدنی که می توانند بر اقدامات قدرت حاکمه مافیائی نظارت داشته و از مردم در برابر تعرض حاکمان محافظت کنند، همچون خاری در چشم غارتگران و چپاولگران بی‌رحم هستند. بی جهت نیست که امروز، ده ها تن از شریف ترین فعالان صنفی معلمان و کارگران و دانشجویان و مدافعان محیط زیست در زندان های جمهوری اسلامی به سر می برند. حاکمیت از وجدان های آگاه و بیدار وحشت دارد. قدرت مافیا، فعالیت در “سایه” ها و در شبکه های تو در توی دور از نظارت مردم است. به همین دلیل همه آنها مخالف سرسخت شفافیت و علنیت هستند تا جائی که مجلس دست ساخته “آقا” ، تا آنجا پیش رفته که بخشی از نهادها را رسمآ از شفافیت معاف کرده است. از این رو آنها جز در سایه چماق و دار و درفش نمی توانند حکومت کنند.

اردوی کار و زحمت، جان باختن ده ها تن از هموطنان عزیزمان در آبادان را به خانواده های آنها، به مردم آبادان و مردم سراسر کشور تسلیت می گوید. ما همچنین برای مصدومان و مجروحان این فاجعه آرزوی سلامتی می کنیم. نباید از یاد برد که همبستگی مردم آبادان با مجروحان و مصدومان و خانواده های جانباختگان، در این شرایط اندوهناک و صف های طویل آنها برای ارائه خون، نشانۀ قدرتمندی از همبستگی مردمی و ستایش برانگیز است. همبستگی و در کنار هم بودن، امروز بیش از پیش برای ایجاد صف مستقل مردمی در برابر حاکمیت سودمحور مافیائی و مستبد دینی، ضرورتی اساسی است. برای نجات ایرانِ به ویرانی کشانده شده توسط غارتگران، راهی جز تشکل و اتحاد مستقل و گستردۀ اکثریت عظیم مردم وجود ندارد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%b2%db%8c%d8%b1-%d8%a2%d9%88%d8%a7%d8%b1%d8%8c-%d9%85%d8%a7%d9%81%db%8c%d8%a7-%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b1%db%8c%da%a9%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d9%82%d8%af%d8%b1/feed/ 0 6660
چند نکته درباره ماشین جنگی و کشتار پوتین در اکراین http://www.sedayekargar.com/critics/%da%86%d9%86%d8%af-%d9%86%da%a9%d8%aa%d9%87-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%a7%d8%b4%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%da%af%db%8c-%d9%88-%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/critics/%da%86%d9%86%d8%af-%d9%86%da%a9%d8%aa%d9%87-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%a7%d8%b4%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%da%af%db%8c-%d9%88-%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c/#respond Mon, 07 Mar 2022 09:40:42 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6602 یک – پوتین و ماهیت طبقاتی حکومت روسیه

کاخ و کلبه، یکسان نمی‌اندیشند. صدای پوتین صدای برخاسته از کاخ است نه صدای کارگران، زحمت‌کشان و فرودستان. صدای میلیاردرهایی که دستاوردهای کشور شوراها را بین یکدیگر تخس کرده‌اند. وارثان ناحقی از جمله پوتین، علیشیر عثمانوف، ولادیمیر لیسین،‌ رومن آبراموویچ، دمیتری ریبولوفلف و دیگرانی که با مصادره‌ی منابع پهناورترین کشور جهان، هر روز بر ثروت و قدرت خود می‌افزایند. کافی است بدانیم که ۳۵ درصد ثروت این کشور تنها متعلق به ۱۱۰ نفر است (گاردین). این حقیقت آشکار می‌کند که سیادت و سیاست روسیه از چه جایگاه طبقاتی‌ای صادر می‌شود و منافع چه گروهی را دنبال می‌کند.

تاریخ صحنه‌ی نبرد نیروهای بالنده و میرنده است و هر گروه و مکتب و اندیشه ناگزیر است که تنها به یکی از این دو جریان بپیوندد. از نگاه تاریخی-طبقاتی باید دانست که پوتین و همپالگی‌هایش به کدام اردوگاه تعلق دارند؟ آیا رو به بالندگی و پیش بردن تاریخ هستند؟‌ آیا رو به افول و زوال هستند و یا این که سعی در حفظ شرایط موجود و تغییر آن در جهت منافع خود دارند؟ از نظر نگارنده پوتین در جهت بالندگی تاریخ حرکت نمی‌کند. در میان نیروهای چپ بسیار این مغالطه دیده می‌شود که پوتین را در هیئت استالین تجسم می‌کنند و از این منظر به تأیید مواضع او گرایش دارند. در این جا باید تذکر داد که استالین یک دیکتاتور بود. از ابزار کشتار و سانسور و ایجاد خفقان استفاده کرد که تا ابد لکه‌ی ننگی بر دامان او خواهد ماند. همچنان که پوتین و هیتلر. اما یک تفاوت ماهیتی بین استالین از یک طرف و پوتین و هیتلر از سوی دیگر وجود دارد. استالین در جهت بالنده‌ی تاریخ حرکت می‌کرد. در حالی که هیتلر و پوتین تلاش دارند تاریخ را به عقب بازگردانند. هم‌چنان که خمینی از قبرستان تاریخ برخاسته بود و بسیاری از نیروهای چپ از جمله توده خاستگاه تاریک‌اندیش او را بازنشناختند. زبان امریکاستیز خمینی پیراهن عثمان شده بود تا جایی که دشمنی با امریکا ارتجاع خمینی را از یاد دور نگه دارد.

دو – جنگ پیش‌گیرانه یا توهم وتوطئه برای امیال عظمت طلبانه

آن چه در توجیه حمله‌ی پوتین به اکراین مطرح می‌شود عبارت مغالطه‌آمیز «جنگ پیش‌گیرانه» است. جنگ پیش‌گیرانه عبارتی است نو که در توضیح وقایع تاریخی قصد پیشدستی دارد و در هیچ یک از آثار کلاسیک و نو هم دیده نمی‌شود. شاید نزدیک‌ترین مفهوم به این عبارت این جمله‌ی متداول باشد که «بهترین دفاع، حمله است». اما این دفاع تنها برای دفاع از خانه و جان مردم در مقابل دشمن متجاوز معنی پیدا می‌کند که جنگی شرافتمندانه است. اما «جنگ پیش‌گیرانه» عبارت توجیه‌گرانه‌ای است که با استفاده از آن می‌توان انتظار داشت که غیر از اکراین، لازم است پوتین مثلاً به مکزیک هم حمله کند. چرا که مکزیک هم توانایی تولید سلاح اتمی را دارد و این یک خطر بالقوه برای روسیه است. این زنجیره‌ی احتمالات می‌تواند ادامه داشته باشد و «جنگ پیش‌گیرانه» برای همه‌ی این احتمالات قابل اعمال است.

در همین زمینه در جنگ ایران و عراق، پس از فتح خرمشهر، حالت دفاعی جنگ از میان رفت و بیشتر تجاوزکارانه و توسعه‌طلبانه بود که نیروهای داخلی و خارجی را فرسوده می‌کرد. اما توجیه حکومت برای جنگ این بود اگر صدام به حال خود رها شود، با بازیابی توان نظامی دوباره حمله خواهد کرد و بهتر است که ما راه کربلا و قدس را پیش بگیریم. شعار «جنگ پیش‌گیرانه» در آن زمان نتایج فاجعه‌آمیزی به همراه داشت که در نهایت امر، مشخص بود که چنین توجیهی تنها یک بازی تبلیغاتی برای پیشبرد منافع سیاسی پشت پرده است. سیاست «جنگ پیش‌گیرانه» چیزی نیست مگر پیگیری منافع طبقه‌ی حاکم به مقتضای مکان و زمان. حکومت‌هایی که خود را مسئول منافع توده‌های مردم، کارگران و زحمت‌کشان و مستضعفان معرفی می‌کنند، آن‌ها را برای رسیدن به منافع خود به کار می‌گیرند و برای حصول آن گاهی دست به «جنگ پیش‌گیرانه» می‌زنند. «جنگ پیش‌گیرنه» درکی توطئه‌گرانه از وقایع دارد و برای فرار از بازخواست همیشه دست به دامن بحران‌سازی می‌شود تا به واسطه‌ی آن منافع خود را دنبال کند.

سه – مضمون جنگ

(زحمتکشان جهان متحد شوید ونه این که در جنگ‌های امپریالیستی، ناسیونالسیم افراطی، عظمت طلبانه و… شرکت کنید و یکدیگر را بدرید.)

برای شناخت مضمون جنگ، باید به سوال‌هایی در مورد آن پاسخ داد. در جهت منافع چه کسی است؟ از سوی چه کسی است؟ با چه انگیزه‌ای شروع شده است؟ از کدام طبقه برخاسته است؟ در تاریخ سابقه‌ی جنگ‌های رهایی‌بخش بسیار است. جنگ‌هایی بر علیه کشورهای استعماری از جمله هلند و پرتغال و فرانسه و اسپانیا و انگلستان و غیره. در جنگ‌های استعماری و رهایی‌بخش چپ‌ها حتی گاهی با ناسیونالیسم محلی متحد شده‌اند و بساط استعمار را در هم شکسته‌اند. در این زمینه نقش شوروی در تاریخ به عنوان عنصر حامی و کمک‌کننده بسیار قابل توجه است. جنگ‌هایی با این مضمون و همین‌طور با مضمون طبقاتی که رهایی طبقه‌ی فرودست از طبقات استثمارگر را به دنبال دارند شریف و افتخارآمیزند. اما جنگ‌های امپریالیستی که برای تقسیم جهان به راه می‌افتند، ماهیت و مضمونی به کلی متفاوت دارند.
در جنگ جهانی اول، حزب سوسیال دموکرات آلمان دچار انشعاب شد. انشعابی بر این اساس که راست‌ها اصرار بر دفاع از میهن داشتند و دیگران از جمله رزا لوگزامبورگ و کارل لیبکنشت جنگ را به زیان طبقه‌ی کارگر می‌دیدند. شعار طلایی رزا لوگزامبورگ و یارانش این بود که «مارکس می‌گوید: کارگران جهان متحد شوید! نه این که در جنگ‌های امپریالیستی شرکت کنید و یکدیگر را بکشید». در انقلاب بلشویکی هم لنین جنگ جهانی اول را امپریالیستی می‌دانست و می‌گفت «سربازها باید از جبهه‌ها بازگردند» که تأکید او بر سربازان (و نه فرماندهان و عالی‌رتبگان) نکته‌ی مهمی است که برخاسته از شعار همیشگی او یعنی «کارگران، کشاورزان، سربازان» بود. سربازانی که با بازگشت اسلحه به سوی تزار چرخاندند و حکومت را در دست گرفتند.

جنگی که پوتین شروع کرده است هم از این دست است. جنگی نه به نفع طبقه‌ی کارگر روسیه است و نه طرفدار زحمت‌کشان اکراین. جنگی است برای تقسیم جهان. برانگیخته شدن احساس انترناسیونالیستی و پرولتری در حمایت حمله‌ی پوتین به اکراین موضعی اگر نه مغرضانه، به شدت ارتجاعی و ناآگاهانه است.
این مدعیان آزادی‌خواهی همان‌هایی هستند که برای بهبود شرایط به رهبر نامه می‌نویسند. به دنبال عقلای حوزه و اصولگرا می‌گردند. اصلاح‌طلب را تقویت می‌کنند و به طور خلاصه در زمین قدرت بازی می‌کنند.

خدمت به طبقه‌ی کارگر جهانی، تلاش برای به قدرت رسیدن طبقه‌ی کارگر خودی در کشور خودش است. در ایران باید پیوند کارگران فولاد به کارگران هفت‌تپه شکل بگیرد. هفت‌تپه به پیمانی‌ها. کارگران به کشاورزان. کشاورزان را به معلمان و …

چهار – خودمختاری

اتحاد داوطلبانه وآگاهانه اقلیت های قومی از یکطرف و برسمت شناختن تمام حقوقشان از جمله حق جدائی ،فقط وفقط ضامن یک وحدت پایدار اشت ونه سر کوب که در خدمت تجزیه طلبی است.

باید دانست که خودمختاری حق مردم هر سرزمینی است. چنان که این حق در زمان لنین در مورد اکراین به رسمیت شناخته شد. هر چند استفاده از این حق غالباُ در جهت منافع مردم نبوده است ولی باطل دانستن آن مذموم و ناکاراست. یکی از توجیهات پوتین برای حمله به اکراین، این است که قائل به هویتی به نام هویت «روس» می‌باشد که اکراین را پیش از این در دامن خود داشت و می‌بایست آن را دوباره به دست آورد. این درست مانند این است که امروزه ما ایرانیان خجند و بخارا را جزئی از سرزمین خود بدانیم و در صدد برآییم آن را به جایگاه پیشینش بازگردانیم.

پنجم – گسترش ناتو

ناتو بازوی نظامی ونگهبان سیستم منحط سرمایه داری به رهبری آمریکاست وخفه کردن هر صدائی علیه استثمار جزء وظایف آن است. نمی‌توان از ناتو انتظار داشت که به سوی سرزمین‌های تازه‌تر دست‌درازی نکند چرا که این خواسته با اساس و فلسفه‌ی وجودی آن هم‌خوانی ندارد. بلوک‌های نظامی و اقتصادی از جمله ناتو، همیشه سعی در به دست آوردن منابع گسترده‌تر برای رسیدن به سود بیشتر داشته‌اند. این موجودیت‌ها در دل سیستم سرمایه رشد کرده‌اند و نمی‌توان از آن‌ها رفتاری انسان‌محور انتظار داشت چرا که بر محوریت سود شکل گرفته‌اند. سودی که با تضعیف رقبا و گسترش بیشتر تضمین خواهد شد. گسترده شدن چتر ناتو یعنی در دسترس بودن منابع بیشتر برای قدرت‌هایی که در این ساختار عمل می‌کنند.

ناتو در زمان اتحاد شوروی تنها به این خاطر به محدود کردن سلاح‌های اتمی تن داد که در موازنه‌ی قدرت با بلشویک‌ها قرار داشت. رقیبی داشت که آن را به عقب براند. در غیاب چنین نیروی موازنه‌گری نمی‌توان انتظاری غیر از گسترش یافتن از این جونده‌ی سیری‌ناپذیر داشت.

ششم – نتیجه

نکته‌ی اساسی در این مورد، دفاع به موقع و آگاهانه در مقابل قدرتی مثل ناتو است. زمانی که بتوان توده‌های زحمت‌کش و افکار عمومی را برای دفاع از منافعشان متقاعد کرد. نه در حمایت از چیزی مثل حمله‌ی روسیه به اکراین که تنها حامیانش کره‌ی شمالی و دیکتاتوری مانند بشار اسد است. آنان که این جنگ را به نفع طبقات محروم می‌شمارند باید بدانند که نتایج این جنگ تا به حال این چنین بوده:

امریکا که هژمونی خود را از دست داده بود و تا اندازه‌ای در معادلات بین‌المللی تحقیر شده بود، به دنبال این جنگ به جایگاه قدرت خود بازگشته است.
اروپا که در عرصه‌های مختلف دچار اختلافات با امریکا و حتی اختلافات داخلی شده بود، دوباره با امریکا پشت سنگر ناتو متحد شده است.
متحد شدن ناتو و خطر احتمالی جنگ، حتی برخی از کشورهای سابقاً بی‌طرف مثل سوئد و فنلاند را به فکر پیوستن به آن انداخته است.
امیدواریم جریان تاریخ به نفع زحمت‌کشان سراسر جهان پیش برود. به قول مارکس «اگر کنار روخانه بایستید و کمی صبر کنید، نعش دشمنانتان را بر آب خواهید دید».

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%da%86%d9%86%d8%af-%d9%86%da%a9%d8%aa%d9%87-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%a7%d8%b4%db%8c%d9%86-%d8%ac%d9%86%da%af%db%8c-%d9%88-%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c/feed/ 0 6602
کرکسها در اکراین http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%b1%da%a9%d8%b3%d9%87%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%b1%da%a9%d8%b3%d9%87%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/#respond Wed, 02 Mar 2022 09:11:17 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6597 تهاجم نظامی روسیه به اوکراین را محکوم می کنیم!
پرتوان باد جنبش صلح علیه جنگ در اوکراین !

پس از یک دوره تنش و بحران میان روسیه و اوکراین طی هفته های اخیر، در ۲۴ فوریه ولادیمیر پوتین رسماً حمله نظامی روسیه به این کشور را تحت عنوان “عملیات ویژه در دنباس” اعلام کرد. پس از این دستور، ارتش روسیه از چند جبهه زمینی و از جبهه هوائی عملیات نظامی در اوکراین را آغاز کرد. بر خلاف نام “عملیات ویژه دنباس” تهاجم ارتش روسیه شامل یک حمله عمومی به اوکراین است که تناسبی با نام عملیات یا حمایت از” جمهوری های خلق” دونتسک و لوهانسک ندارد. چند روز قبل از آغاز تهاجم، ولادیمیر پوتین در سخنانی، بخشی از اهداف خود از عملیات نظامی کنونی در اوکراین را روشن ساخت. او اعلام کرد که اوکراین بخشی جدائی ناپذیر از روسیه بوده و موجودیت کنونی آن بیش از یک کشور جعلی نیست که لنین خالق آن درجریان انقلاب اکتبر بوده است. بنابراین هیچ تردیدی نمی توان داشت که حمله کنونی قوای نظامی روسیه، نقض آشکار و خشن حق حاکمیت اوکراین است که به مدت هفتاد سال یکی از جمهوری های پانزده گانه اتحاد جماهیر شوروی بود و پس از فروپاشی اتحاد شوروی به عنوان یک کشورمستقل، استقلال آن حتی از سوی دولت روسیه به رسمیت شناخته شد.

جنگ کنونی در اروپا پس از بحران فروپاشی و تجزیه یوگسلاوی، یکی از بزرگترین بحران هائی است که اروپا پس از جنگ جهانی دوم تجربه می کند. این بحران را باید در بستر سیاسی وضعیت ژئوپلیتیک معاصر و تصویر بزرگی که این بحران مولود آن است، مورد ارزیابی قرار داد. دولت آمریکا و متحدانش، پس از فروپاشی اتحاد شوروی و بلوک شرق و تبدیل دولت آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهانی، تلاش برای گسترش و تحکیم هژمونی آمریکا را در دستور کار سیاست های جهانی خود قرار دادند. مقابله و مهار احتمالی سربرآوردن مجدد روسیه و تبدیل چین به ابرقدرت اقتصادی قرن بیست و یکم به عنوان قدرت های رقیب سرمایه داری و امپریالیستی از مبانی بنیادی این استراتژی بود که علیرغم همه افت و خیزها همچنان ادامه دارد. گسترش ناتو پس از انحلال پیمان ورشو، چهارده کشور و از جمله کشورهای اروپای شرقی را در بر گرفت. علاوه بر آن جرج بوش در کنفراس بخارست درسال ۲۰۰۸ از کشورهای اوکراین و گرجستان خواست تا به پیمان ناتو بپیوندند. این اقدامات بخشی از استراتژی انزوای روسیه و کنار نهادن این کشور از معماری امنیت اروپا در دوره پس از جنگ سرد بود. عکس العمل این سیاست ها در تحولات داخلی روسیه، تقویت ناسیونالیسم جریحه دارشدۀ روسی و عروج پوتین و گسترش موقعیت استبدادی او در برچیدن هر چه بیشتر آزادی های سیاسی و دمکراسی در روسیه و مبدل شدن به مستبد مادام العمر به مدد سوار شدن بر موج این احساسات ناسیونالیستی و شوونیستی بود.

یکی از ادعاهای پوتین درتهاجم نظامی به اوکراین، دفاع از حق تعیین سرنوشت مردم روس ایالت های دونتسک و لوهانسک دربرابر نسل کشی دولت مرکزی و نقض حقوق آن ها در استفاده از زبان مادری و خودمختاری های منطقه ای می باشد. پس از ظهور جنبش “میدان” در اوکراین که موجب سقوط یاناکویچ و فرار وی به روسیه شد، نیروهای راست افراطی نقش مهمی در حیات سیاسی اوکراین پیدا کردند. با ورود جریانات و نمایندگان این دسته بندی ها در دولت مرکزی و سایر نهادهای حکومتی، و با دمیدن در تنور ناسیونالیسم افراطی و شبه فاشیستی اوکراینی، نقض حقوق ملی و منطقه ای ایالت های دونتسک و لوهانسک تشدید شد. فشار ناسیونالیست های افراطی اوکراینی باعث شد دولت اوکراین توافق دوازده ماده ای مینسک در سال ۲۰۱۴ را عملی نسازد. توافقی که در آن دولت اوکراین متعهد شده بود با به رسمیت شناختن حقوق این ایالت ها، شکلی از مشارکت آن ها در یک نظام فدرال را به پذیرد. روشن است که حق تعیین سرنوشت و از جمله حق جدائی یکی از حقوق دمکراتیک و مسلم ایالت هائی مانند دونتسک و لوهانسک است. اما این حق در شرایطی می تواند به شکل واقعی عملی شود که آزادی های کامل سیاسی و تضمین شده برای همه شهروندان در این نوع تصمیم گیری حیاتی و سرنوشت ساز وجود داشته باشد. اما در تمام این دوره، پیش شرط های دمکراتیک برای عملی ساختن این حقوق وجود نداشته است؛ زیرا اولآ؛ هشت سال جنگ این ایالت ها با دولت مرکزی که تلاش کرده با کمک حامیان خارجی خود حقوق ساکنان این ایالت ها را به شکل نظامی سرکوب کرده و هر دو منطقه را درساختار دولتی ادغام کند و ثانیآ؛ دخالت و حمایت روسیه از این ایالت ها و تبدیل آن ها به مهره ها و وابستگان سیاست فشار به دولت مرکزی اوکراین و ثالثآ؛ سرکوب مخالفان و اپوزیسیون در درون این ایالت ها توسط نخبگان حاکم، ملزومات واقعی حق تعیین سرنوشت را از میان برده است. این ایالت ها که اکنون نام جمهوری های خلق بر خود نهاده اند، عملاً به دست نشاندگان و مهره های بازی سیاست خارجی پوتین تبدیل شده اند که سرنوشت نهائی آنها شاید ادغام در روسیه باشد.

تهاجم نظامی روسیه تا هم اکنون انزوای بی سابقه و نیز عواقب فاجعه باری برای روسیه و سیاست های پوتین در پی داشته است. درست برخلاف ارزیابی های پوتین و شرکاء، دولت آمریکا با استفاده از فرصتی که تهاجم نظامی روسیه به وجود آورد، توانست پیمان ناتو را تقویت کرده و سرکردگی آمریکا بر اتحاد اتلانتیک شمالی را تحکیم بخشد. اکنون بسیاری از کشورهای اروپای شرقی و مرکزی از ترس تهاجم روسیه احساس نیاز بیشتری به پیمان ناتو می کنند. حتی در کشورهائی مانند فنلاند و سوئد که ده ها سال سیاست قاطع بی طرفی در پیوستن به پیمان ناتو را در پیش گرفته بودند، فشار برای پیوستن به این پیمان نظامی افزایش یافته است. اکنون در همه کشورهای اروپائی و از جمله آلمان، نیرومندترین کشور اتحادیه اروپا، سخن از افزایش سهم کشور در بودجه نظامی ناتو و هزینه های بیشتر نظامی است. اولاف شولتز صدراعظم آلمان در پارلمان این کشور اعلام کرد که دولت او صد میلیارد یورو برای خرید تسلیحاتی نظیر هواپیمای بمب افکن اف-۳۵ ساخت آمریکا و نیز پهپادهای اسرائیلی در تقویت زرادخانه تسلیحاتی ناتو و نوسازی ارتش آلمان برای بازداری روسیه اختصاص داده است. او همچنین تاکید کرد که از این پس بودجه بخش نظامی کشور به دو درصد تولید ناخالص داخلی افزایش خواهد یافت که عملآ به معنای دو برابر بودجه ارتش خواهد بود. این هزینه های عظیم نظامی طبعآ به صورت کاهش بودجه تامین اجتماعی و اعمال سیاست های ریاضت اقتصادی، زندگی مزد و حقوق بگیران و طبقات متوسط جامعه را به شدت تحت فشار قرار خواهد داد.

اقدام نظامی روسیه، همچنین اتحادیه اروپا و در راس آن، آلمان و فرانسه را هر چه بیشتر به زیر چترهژمونی دولت آمریکا سوق داده است. دولت آلمان برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم، ممنوعت صدوراسلحه به مناطق جنگی را نقض کرده و ارسال اسلحه به اوکراین را آغاز نموده است. بدین ترتیب به یکی از تامین کنندگان اسلحه برای مقاومت اوکراین علیه روسیه تبدیل شده است. همچنین تهاجم روسیه موجب شد که آلمان صدور مجوز بهره برداری و انتقال گاز روسیه توسط لوله انتقال «نورد استریم دو» را متوقف سازد. همه روسای جمهور آمریکا در سالیان گذشته علیرغم فشارهای شدید، قادر نگشتند تا روند ساختن و بهره برداری از خط لوله «نورداستریم دو» توسط دولت آلمان را متوقف سازند. دولت های اروپائی همراه آمریکا و دیگر متحدان جهانی آمریکا، انواع تحریم های اقتصادی، مالی و تکنولوژیک علیه روسیه را اعلام کرده اند که مسلماً در طول زمان اثرات فلج کننده ای بر اقتصاد روسیه خواهد داشت.

روسیه در دوره پس از فروپاشی اتحاد شوروی درطی سه دهه به یک قدرت سرمایه داری انگلی مبدل شده است. این تحول در بستر یکی از سریع ترین روندهای انباشت سرمایه از طریق سلب مالکیت عمومی عملی شده که طی آن دارائی های عمومی پهناورترین کشور جهان که از منابع و ثروت های عظیم طبیعی برخوردار است، توسط الیگارشی حاکم مصادره و غارت شده و به ثروت خصوصی ابرثروتمندان تازه به دوران رسیده یا الیگارش ها مبدل شده است. در مقایسه با قدرت های رقیب، وجه مشخصه ساختار سرمایه داری حاکم بر روسیه، نقش بزرگ بخش دولتی در هموار کردن این روند انباشت و تامین حاکمیت انحصارات دولتی، نیمه دولتی و خصوصی بر اقتصاد است. از جمله وجه مشخصه نظم امپریالیستی حاکم در روسیه، برخورداری از قدرت نظامی طراز اولی است که میراث انتقال یافته از دوره اتحاد شوروی است که به روسیه جایگاه یک ابرقدرت نظامی و اتمی طراز اول را می دهد. روسیه همچنین یکی از بزرگترین سازندگان و صادرکنندگان اسلحه در سطح جهانی(پس از آمریکا) است. علاوه بر آن روسیه با ذخائر بسیار غنی نفت و گاز، یکی از صادرکنندگان و تامین کنندگان اصلی انرژی در سطح جهان است. اما الیگارشی حاکم در طی سه دهه، اقتصاد کشور را در عرصه صنایع مدرن و تکنولوژی مدرن به قهقرا برده است. در حالی که تولید ناخالص داخلی روسیه در دوره اتحاد شوروی یک سوم آمریکا بود، اکنون به یک چهاردهم تنزل یافته است. همین وجه مشخصه ساختار سرمایه انحصاری روسیه است که شکنندگی خود در برابر تحریم های آمریکا و اروپا و دیگر متحدان شان را نشان می دهد. برخلاف تصور پوتین و شرکاء، کاربرد قدرت نظامی در مقابله با گسترش ناتو به مرزهای روسیه نه فقط خصلت بازدارنده نداشته بلکه روسیه را بیش از پیش در عرصه سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و ژئو پلتیک دچار انزوا و شکنندگی می سازد.

حمله روسیه به اوکراین یکی از نمودارهای سرباز کردن بحران ژئوپلتیک در سطح جهانی به عنوان یکی از مولفه های مهم بحران سرمایه داری واقعاً موجود است. اگر چه در طی سه دهه پس از فروپاشی بلوک شرق به خاطر بحران های مرکب و در هم تنیده، نقش بلامنازع آمریکا به عنوان پیروز جنگ سرد درحال کاهش و نزول است، اما دولت آمریکا سیاست ادامه مهار روسیه (رقیب سابق) و چین به عنوان رقیب اصلی قرن جدید را در دستور کار خود قرار داده است. بحران ژئوپلتیک بویژه میان روسیه و ناتو که در دو سوی آن دو ابرقدرت هسته ای قرار دارند، می تواند ابعاد خطرناک و ویرانگری داشته باشد که یکی از نشانه های آن اعلام آماده باش زرادخانه هسته ای روسیه توسط پوتین است.

اردوی کار و زحمت، که برای سوسیالیسم در ایران و جهان مبارزه می کند، مخالف نظامی گری، بلوک بندی های نظامی، زرادخانه های ویرانگر هسته ای و مدرنیزه کردن آن ها( که روسیه و آمریکا و دیگر قدرت های هسته ای آن را همچنان ادامه می دهند) و جنگ های منطقه ای است. پایان جنگ سرد نه فقط نقطه پایان به این سیاست های ویرانگر ننهاده، بلکه دو دهه گذشته شاهد ادامه فاجعه بار و هولناک آن در خاورمیانه، اروپا و آفریقا بوده ایم. ما خواهان خلع سلاح کامل هسته ای، انحلال همه پیمان های نظامی( از جمله ناتو)، نابودی همه سلاح های کشتار جمعی و جهانی بدون جنگ و رقابت تسلیحاتی هستیم، جهانی که با سپردن سرمایه داری به زباله دان تاریخ و پیروزی سوسیالیسم می تواند متحقق شود.

خروج فوری قوای اشغالگر روسیه از اوکراین، عدم پیوستن اوکراین به پیمان ناتو و حفظ بی طرفی این کشور، به رسمیت شناختن حقوق ملی مردم مناطق دونتسک و لوهانسک در شرایط تضمین آزادی های سیاسی، فعالیت همه احزاب و اپوزیسیون در این مناطق برای تصمیم گیری واقعی، برقراری یک نظام فدرالی دمکراتیک در اوکراین مولفه هائی است که راه حل این بحران را تشکیل می دهد.

ما ازجنبش صلح علیه تجاوز نظامی روسیه به اوکراین بویژه در شهرهای روسیه و در سراسر جهان قویاً حمایت می کنیم. جنبش واقعی صلح باید از قرار گرفتن در جبهه قدرت های امپریالیستی ( دولت های آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین،…) بپرهیزد. طرفداری از بلوک های متخاصم که اکنون بر طبل تقویت نظامی گری که حاصلی جز تشدید بحران ژئوپلتیک و جنگ های آینده ندارد، جنبش صلح را از اهداف خود دور خواهد ساخت.

ما سیاست شرم آور رژیم جمهوی اسلامی در توجیه و حمایت از تجاوز نظامی روسیه را قویاً محکوم می کنیم. مردم ایران هزینه های سنگینی در دنباله روی جمهوری اسلامی در زدوبندهای آشکار و پنهان با روسیه در جنگ های خاورمیانه و حماقت سران جمهوری اسلامی در ادامه قمار هسته ای پرداخته اند. چنین موضع گیری های نابخردانه ای بر این هزینه های بی دلیل خواهد افزود

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%da%a9%d8%b1%da%a9%d8%b3%d9%87%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/feed/ 0 6597
رژیم پوتین در چنبره‌ی تناقض‌های خود است / گفت‌وگو با ایلیا مات‌ویِف http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%af%d8%b1-%da%86%d9%86%d8%a8%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%aa%d9%86%d8%a7%d9%82%d8%b6%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%af%d8%b1-%da%86%d9%86%d8%a8%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%aa%d9%86%d8%a7%d9%82%d8%b6%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d8%a7/#respond Mon, 28 Feb 2022 12:47:44 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6593

تظاهرات ضد جنگ اوکراین در سن پترزبورگ

منبع سایت نقد اقتصاد سیاسی

در ادامه‌ی انتشار سلسله یادداشت‌ها و مقالاتی که به دنبال تجاوز نظامی پوتین به اوکراین منتشر کردیم، گفت‌وگوی حاضر با ایلیا مات‌ویِف، پژوهشگر و آکادمیسین روس مقیم سن پترزبورگ را می‌خوانیم که در آن برخی تناقض‌ها و تضادهای امروزین جامعه‌ی روسیه و حکومت پوتین را نشان می‌دهد.

مات‌ویف اقتصاد روسیه را اقتصادی گرفتار رکود ساختاری می‌داند که زیر سیطره‌ی الیگارش‌های میلیاردری است که مردم ثروت آن‌ها را مشروع نمی‌دانند. از این رو، رژیم پوتین به‌عنوان نظامی بناپارتیستی و سرکوبگر موردنیاز این طبقه است. وی با تشریح پیکره‌بندی طبقاتی امروز روسیه، بحران‌های اجتماعی و نارضایتی‌های موجود، بلندپروازی‌های نظامی و ژئوپلتیک پوتین را هم برخاسته از بحران‌های درونی این کشور و به‌ویژه بحران مشروعیت آن نزد مردم می‌داند و هم علاوه بر آن تحرکاتی که از ایدئولوژی ناسیونالیسم روسی و هراس از توسعه‌ی ناتو ناشی شده است. – نقد اقتصاد سیاسی


تهاجم روسیه به اوکراین در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، جرقه‌ی شعله‌ور شدن درگیری جدید و پرنوسانی را در اروپا زده است که پی‌آمدهای جهانی خواهد داشت. با این حال، سیاست روسیه برای بسیاری در غرب کماکان رازآمیز است، زیرا شخصیت رئیس‌جمهور ولادیمیر پوتین اغلب با رژیم و جامعه‌ی روسیه یکسان گرفته می‌شود. رافائل خاچاطوریان در این مصاحبه که ابتدا برای پادکست مرکز مطالعات دموکراسی آندریا میچل در دانشگاه پنسیلوانیا ضبط شده بود، در نشستی با پژوهشگر و مدرس مستقر در سن پترزبورگ، ایلیا مات‌ویف به بحث برسر مبانی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک رژیم پرداختند تا بستر اهداف ژئوپلیتیک روسیه روشن‌تر شود.

شما اشاره کرده‌اید که دهه‌ی ۲۰۱۰ دوره‌ی رکود اقتصادی برای روسیه بود. پس از دوره‌ی رشد ناموزون اما نسبتأ خوب دهه‌ی ۲۰۰۰، چه چیزی تغییر کرد؟ وضعیت اقتصاد روسیه امروز چه در سطح داخلی و چه در سطح بین‌المللی چگونه است؟

در دهه‌ی ۲۰۰۰، روسیه یکی از کشورهایی بود که سریع‌ترین رشد اقتصادی را در جهان داشت. از این نظر مشابه چین بود. اما در دهه‌ی بعد، در دهه‌ی ۲۰۱۰، همه چیز تغییر کرد و میانگین رشد نزدیک به ۱ درصد بود. چرا این‌طور شد؟ برای مثال، رشد اقتصادی در روسیه در دهه‌ی ۲۰۰۰ با رشد اقتصادی چین متفاوت بود، زیرا اساساً رشد اقتصادی ناشی از بهبود وضعیت اقتصادی دهه‌ی ۱۹۹۰ بود. ظرفیت تولیدی کارخانه‌های برجای مانده از اتحاد شوروی وجود داشت که اساساً در دهه‌ی ۱۹۹۰ به دلیل فروپاشی کامل اقتصادی کار خود را متوقف کرده بودند. با این حال، پتانسیل زیادی برای استفاده از این ظرفیت تولیدی وجود داشت، و این همان چیزی بود که در دهه‌ی ۲۰۰۰ اتفاق افتاد. مالکان جدید و کسب‌وکارهای بزرگ سرمایه‌گذاری‌هایی برای نوسازی انجام دادند و از ظرفیت تولیدی موجود استفاده کردند.

اما محدودیتی برای این فرایند وجود داشت، زیرا در مقطعی، اقتصاد روسیه با حداکثر ظرفیت شروع به کار کرد. اساساً همه چیز از قبل مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفت، بنابراین همه‌ی کارخانه‌های موجود کار می‌کردند، اما مشخص شد که نه بنگاه‌ها و نه دولت هیچ کدام سرمایه‌گذاری کافی برای ظرفیت‌زایی جدید و موتور رشدی که نوعی رشد پایدار درازمدت را تضمین کند انجام نداده‌اند. به همین دلیل است که ما در سال ۲۰۰۹ مانند تقریباً همه‌ی کشورهای جهان با بحران مواجه شدیم که در آن استفاده از ظرفیت تولید کاهش یافت، اما پس از آن، در چند سال بعدی، اقتصاد روسیه بار دیگر به حداکثر بهره‌برداری خود از ظرفیت موجود رسید. از آن زمان به بعد، اساساً در نقطه‌ی رکود، در بهترین حالت با رشد اقتصادی ۱ تا ۲ درصدی قرار داشته است. در دوره‌ی موفق دهه‌ی ۲۰۰۰ سرمایه گذاری کافی صورت نگرفت و شالوده‌ی دوره‌ی جدیدی از رشد اقتصادی در آن سال‌ها ایجاد نشد.

در عین حال، اگر به سایر کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی) نگاه کنیم، شاهد رشد اقتصادی بسیار پایداری در چین و هند برای چندین دهه هستیم، اما در برزیل و آفریقای جنوبی رشد اقتصادی خیلی بهتر از روسیه نبود. از این نظر، روسیه استثنا بزرگی در میان کشورهای این گروه نیست.

با توجه به ترکیب طبقاتی جامعه‌ی روسیه امروز، می‌دانیم که روند شکل‌گیری و اصلاح طبقاتی از دهه‌ی ۱۹۹۰ به این سو وجود داشته است. شما در مقاله‌ی اخیرتان در سوشالیست رجیستر، به تغییری در ترکیب طبقاتی اعتراضات ضد پوتین که در سال‌های ۲۰۱۱۲۰۱۲ رخ داد و اعتراض‌های اخیر به رهبری الکسی ناوالنی اشاره کردید. این تفاوت‌ها چه بود و قشربندی طبقاتی جامعه‌ی روسیه‌ی امروز چه‌گونه است؟

این دوره‌ی موفقیت‌آمیز دهه‌ی ۲۰۰۰ چیزی را که اساساً طبقه‌ی متوسط جدید است، پدید آورد: متخصصان شهری، کارگران یقه سفید، شاغلان در بخش خصوصی. این اقشار محصول چندین سال رشد اقتصادی پرقدرت بودند و این کارگران یقه‌سفید در شهرهای بزرگ و به‌ویژه مسکو و سن پترزبورگ تمرکز یافتند. آنها به یک نیروی اجتماعی مهم تبدیل شدند، اما همزمان، دولت حقوق کارکنان بخش دولتی مانند معلمان و پزشکان را افزایش داد و آنها چیزی شبیه یک طبقه‌ی متوسط موازی متشکل از کارکنان دولت را تشکیل دادند.

این‌ها به‌واقع دو گروه متفاوت از مردم بودند، زیرا، مثلاً از نظر آمادگی برای اعتراض، کارگران بخش عمومی حکومت نسبت به متخصصان بخش خصوصی و کارگران یقه‌سفید آمادگی کم‌تری برای رفتن به خیابان داشتند. وقتی مصاحبه‌های شرکت‌کنندگان در آن تظاهرات در میدان بولوت‌نایا در سال‌های ۲۰۱۱-۲۰۱۲ را تحلیل کردیم، متوجه شدیم که برخی از این افراد به عنوان روشنفکران شناخته می‌شوند – گروه اجتماعی که در دوره‌ی شوروی متبلور شد. اما افراد دیگر بیش‌تر هویت طبقه‌ی متوسط داشتند و خود را صاحب‌کار، دارای کسب‌وکار و مانند آن نامیدند. در همان زمان، گرایش به همگرایی این دو گروه از مردم وجود داشت: طبقات متوسط جدید می‌خواستند در اعتراضات به رهبری روشنفکران تحصیل‌کرده و فرهیخته شرکت کنند، در حالی که روشنفکران به اعتراضات افراد موفق به لحاظ مادی کشیده شدند که اکنون آزادی سیاسی نیز می‌خواستند.

آنچه ما از توجه به این موضوع نتیجه گرفتیم این است که اعتراضات بولوت‌نایا خود به محل تکوین طبقاتی تبدیل شد. تکوین طبقات صرفاً در «اقتصاد» یا «جامعه» رخ نمی‌دهد، بلکه در خود اعتراض‌ها، به‌ویژه از نظر آگاهی طبقاتی اتفاق می‌افتد. طبقه‌ی متوسط در روسیه فقط محصول پویایی اقتصادی نبود، بلکه محصول خود اعتراضات نیز بود، زیرا از آن‌جا بود که شروع به خود-هویت‌یابی کرد.

اما در عین حال، ترکیب اعتراضات و مطالبات در ده سال گذشته عملاً تا حدودی تغییر کرده است. وقتی ناوالنی به شخصیت مرکزی تبدیل شد، جنبش را به سمتی پوپولیستی‌تری کشاند و افراد بیش‌تری از طبقه‌ی کارگر و روستاییان را به جنبش آورد.

به ویژه، پس از اینکه ناوالنی ویدیوی پژوهشی خود از دیمیتری مدودف را در سال ۲۰۱۷ منتشر کرد، ما شاهد موج اعتراضات بسیار بیش‌تری در طبقه‌ی کارگر بودیم، موجی که بیش‌تر در معرض شعارهای پوپولیستی بود – نه فقط برای آزادی سیاسی، بلکه رویارویی مستقیم با طبقه‌ی حاکم فاسد و طماع. این نتیجه‌ی استراتژی پوپولیستی ناوالنی بود.

تازه‌ترین موج اعتراضات در ژانویه‌ی ۲۰۲۱ که به طرز وحشیانه‌ای مورد سرکوب رژیم واقع شد، پراکندگی منطقه‌ای بسیار گسترده‌ای داشت. در برخی از شهرستان‌های روسیه، این اعتراضات بزرگ‌ترین تظاهرات در تاریخ خود بودند. این نیز محصول استراتژی ناوالنی برای باز کردن شعبه‌های منطقه‌ای سازمانش بود که در سیاست محلی فعال شدند.

در نتیجه، جنبش پوپولیستی‌تر و فراگیرتر شد و مطالبات اجتماعی بیش‌تری را مطرح کرد. زمانی که ناوالنی در سال ۲۰۱۸ نامزدی خود را برای ریاست جمهوری مطرح کرد و از شرکت در انتخابات منع شد، اما در عین حال شعارهای اجتماعی مشخصی در مورد افزایش حداقل دستمزد و حمله به الیگارش‌ها را مطرح کرد. به طور کلی، نابرابری اقتصادی موضوع اصلی کارزار انتخاباتی او شد و این موضوع در لایه‌های وسیعی از جامعه روسیه طنین‌انداز شد. این یکی از دلایلی بود که جنبش را گسترده‌تر کرد.

البته ناوالنی یک سیاستمدار چپ نیست. او یک سیاستمدار پوپولیست و دموکرات است، به این معنا که به لیبرال دموکراسی احترام می‌گذارد و می‌خواهد آن را در روسیه بسازد. اما از آنجایی که او واقعاً یک سیاستمدار چپ نیست، چرخش گفتمانی‌اش متناقض بود.

شما همچنین اشاره کرده‌اید که برخی از راه‌حل‌های پیشنهادی ناوالنی در واقع به آزادسازی و بازاری‌سازی بیش‌تر اقتصاد روسیه کمک می‌کند.

با این توضیح که جنبش ناوالنی اکنون اساساً درهم شکسته شده است – بله، اقتصاددانانی که به او مشاوره دادند دیدگاهی کاملاً نولیبرالی داشتند. در حالی که او الیگارش‌ها و ثروت‌شان را به‌شدت نقد می‌کند و گفته است خصوصی‌سازی در روسیه غیرقانونی است، همچنین مالیات برای یک بار از سود بادآورده را پیشنهاد می‌کند. برای الیگارش‌ها این مبلغی یکجا برای حل مسئله خصوصی‌سازی غیرقانونی‌شان خواهد بود و در نتیجه آنها را رها می‌کند. به خودی خود، این سیاست خوبی نیست، زیرا کارخانه‌ها از زمان خصوصی‌سازی در دهه‌ی ۱۹۹۰ بارها دست به دست شده‌اند – بنابراین مشخص نیست که برای هر کارخانه از چه کسی باید مالیات گرفت.

علاوه بر این، آنچه ما نیاز داریم این مالیات برای یک‌بار نیست، بلکه تغییر در سیستم مالیاتی موجود است. ما به مالیات تصاعدی واقعی بر روی سود نیاز داریم. ناوالنی در مورد این موضوع ابهام داشت و آن را چیزی دانست که باید بر سرش بحث و تأمل کرد. در واقع، خود پوتین چیزی شبیه مالیات تصاعدی را در سال ۲۰۲۰ اجرا کرد – که البته شوخی است، زیرا افزایش نرخ مالیات برای ثروتمندان و کسانی که درآمدشان بیش از ۵ میلیون دلار است، فقط ۲ درصد بیش‌تر از نرخ مالیات ۱۳ درصدی برای همه‌ی دیگران است. ولادیمیر میلوف، یکی از مشاوران اقتصادی ناوالنی، عملاً حمایت پوتین از مالیات‌های تصاعدی را دلیل مخالفت با آن دانست. این موضوع از نظر سیاست اقتصادی بسیار روشنگر بود و به تناقض بین آنچه ناوالنی از نظر مطالبات اجتماعی و انتقاد از نابرابری از آن دفاع می‌کرد و سیاست‌های واقعی مشاورانش اشاره داشت.

اعتراضات میدان بولوِت‌نایا چه نوع تغییراتی را در ساختار نظام سیاسی و ائتلاف پوتین در دهه‌ی بعد ایجاد کرد؟ چه کسی بلوک قدرت – ائتلاف فراکسیون‌های طبقاتی – را در مرکز دولت روسیه‌ی امروز تشکیل می‌دهد؟

روسیه به بسیاری از کشورهای جهان شباهت دارد که در آن طبقه‌ی میلیاردر وجود دارد و اندازه‌ی این طبقه در بیست سال گذشته به‌شدت افزایش یافته است. تعداد میلیاردرها تنها در دهه‌ی اول دهه ۲۰۰۰ از چندین نفر به بیش از ۱۰۰ نفر افزایش یافته است. این هسته ائتلافی است که پوتین را حفظ می‌کند. این طبقه‌ی میلیاردر با این رژیم خاص راحت بوده است، زیرا مردم بزرگ‌ترین صاحبان دارایی‌های خصوصی و ثروت آن‌ها را نامشروع تلقی می‌کنند. پوتین به آنها مشروعیت خاصی داد و در مقابلِ جامعه از آن‌ها دفاع کرد. از این نظر، وضعیت مشابه توصیف کارل مارکس از بناپارتیسم است. رژیم لویی بناپارت یک رژیم اقتدارگرا بود، آن‌گونه که ما امروز می‌نامیم، اما با حاکمیت بورژوازی سازگار بود، زیرا بورژوازی به دلیل مبارزات طبقه‌ی کارگر، برای بقا به دولت قدرتمند نیاز داشت. این دیکتاتوری غیر پارلمانی استثنایی بود و این در مورد روسیه نیز صادق است.

با این چارچوب، می‌توان به طبقه‌ی میلیاردر فکر کرد که به دولت قدرتمند و شخص پوتین نیاز دارد تا از نظر ایدئولوژیکی و سازمانی از آنها محافظت کند و شرایط را برای بیست سال دیگر انباشت سرمایه تضمین کند. میلیاردرها و بزرگ‌ترین فعالان اقتصادی روسیه هنوز از موقعیت ممتازی در تصمیم‌گیری برخوردارند و مزایا و یارانه‌های زیادی از دولت دریافت می‌کنند.

رابطه‌ی بسیار گرمی بین نخبگان سیاسی و نخبگان اقتصادی وجود دارد، اما در عین حال، از سال ۲۰۱۴، وضعیت به‌تدریج شروع به تغییر کرد. تشدید رویارویی با غرب به نفع میلیاردرها نیست، عمدتاً به این دلیل که آنان بخشی از یک طبقه‌ی سرمایه‌دار فراملی‌اند، نه صرفاً بورژوازی داخلی. این بدان معناست که آنها نیاز به ادغام فشرده در اقتصاد جهانی دارند، اما این رویارویی سیاسی و ژئوپلتیکی مانع از این ادغام می‌شود. این مهم‌تر از هر چیز در ناتوانی آنها برای استقراض پول در بازارهای مالی جهانی بیان می‌شود؛ در تمام این دوره، تجارت روسیه به‌واقع شدیداً برای فعالیت به استقراض از خارج وابسته است.

سطح بدهی شرکت‌ها تا سال ۲۰۱۴ مدام افزایش پیدا کرد و به دنبال آن کاهش یافت. یعنی، طبقه‌ی سرمایه‌دار روسیه باید خود را به سمت یک رژیم انباشت با سوگیری داخلی‌تر هدایت می‌کرد و این برای آنها بسیار دردناک بود. این امر مواضع آنها را تهدید می‌کند و این دلیل تنش بالقوه در بالا، در میان نخبگان در ائتلاف طبقه‌ی حاکم است. امکان تضاد روزافزونی بین الیگارش‌ها و تشکیلات امنیت ملی وجود دارد که علاقه‌مند است نفوذ خود را با «حفاظت» از هر چیزی، فرهنگ ملی، اقتصاد ملی و جز آن در برابر نفوذ غرب گسترش دهد. هر چه تشکیلات امنیت ملی این کار را بیش‌تر انجام دهد، نفوذش بیش‌تر خواهد شد.

در عین حال، این تنش بین طبقه‌ی الیگارش فراملی و تشکیلات امنیت ملی بیان سیاسی نمی‌یابد، زیرا اولی ابزار مستقلی برای بیان نارضایتی سیاسی خود یا تأثیرگذاری مستقیم بر سیاست ندارد. این یک رژیم بناپارتیستی است که در آن از بورژوازی خلع قدرت شده است و دولت خود به نفع میلیاردرها عمل می‌کند.

قبل از سال ۲۰۱۴ این تناقض وجود نداشت، زیرا این شکل حضانتی حکومت با منافع طبقه‌ی حاکم سازگاری کامل داشت. اما پس از سال ۲۰۱۴، آن تصمیمات در عرصه‌ی سیاست خارجی علیه منافع کسب‌وکارهای بزرگ شروع شد. با این همه، نباید در مورد این تنش اغراق کنیم، زیرا کسب‌وکارهای بزرگ آن‌قدر مزایای متفاوتی از رژیم دریافت می‌کند که کاملاً احساس راحتی داشته باشند. دولت از طریق کمک‌های بلاعوض، منابع درآمد اضافی برای جبران تحریم‌های غرب و نظایر آن، مسایل آنها را به‌خوبی جبران کرده است.

تا چه اندازه رژیم بر موفقیت‌های سیاست خارجی، به‌ویژه حمله به کریمه، به‌عنوان ابزاری برای مشروعیت‌بخشی داخلی به‌منظور جبران کمبود حمایت مردمی در مورد فساد، نابرابری، و کاهش رشد اقتصادی کشور اتکا کرده است؟

یک دیدگاه عمومی وجود دارد که تصمیمات سیاست خارجی در روسیه برمبنای محاسبات داخلی گرفته می‌شود، تا جایی که ماجراجویی در خارج از کشور ناشی از نیاز به افزایش مشروعیت و حمایت از رژیم در داخل است. من فکر می‌کنم شرایط پیچیده‌تر است، زیرا تصمیماتی که پوتین می‌گیرد به‌طور جمعی تهیه می‌شود. گروه‌هایی از مردم و سازمان‌های مختلف دولتی هستند که در مورد آنها بحث و آن‌ها را آماده می‌کنند. سیاست داخلی و سیاست خارجی دو بخش متفاوت از دولت روسیه و مدیریت ریاست جمهوری هستند. بخشی به انتخابات و مدیریت احزاب سیاسی می‌اندیشد و بخشی دیگر به سیاست خارجی و حفاظت از جامعه می‌اندیشد. در نهایت پوتین تصمیم می‌گیرد، اما این گروه‌های افراد راه‌حل‌های متفاوتی به او ارائه می‌دهند. در این حین، او متوجه می‌شود که تصمیمات سیاست خارجی تأثیرات داخلی نیز دارد.

پوتین در سال ۱۹۹۹ برای عموم مردم روسیه کاملاً ناشناخته بود. شش ماه قبل از این‌که رئیس‌جمهور شود، در نظرسنجی‌های جامعه‌شناختی حضور داده نمی‌شود زیرا رتبه‌ی تشخیص او بیش‌تر از حاشیه‌ی خطا نبود. چند ماه بعد، زمانی که او جنگ دوم را در چچن آغاز کرد، محبوبیت او از صفر به ۸۰ درصد افزایش یافت. دقیقاً همین اتفاق در سال ۲۰۰۸ با عملیات نظامی در گرجستان و کارزار ۲۰۱۴ در کریمه رخ داد. مورد اخیر سال‌هایی را آغاز کرد که همه آن را «اجماع کریمه» می‌نامند، که در آن اساساً بیش از ۸۰ درصد مردم در یک اجماع ناسیونالیستی در جامعه از رژیم حمایت می‌کنند.

بنابراین، بله، پوتین به این چیزها فکر می‌کند، اما من گمان نمی‌کنم این دلیل واقعی تصمیمات او در سیاست خارجی باشد. از نظر سیاست خارجی، فکر می‌کنم که در نهایت به تهدیدات بالقوه و بالفعل فکر می‌کنند. حتی حمله‌ی بالقوه به اوکراین به‌عنوان دفاع در برابر تهدیدات ناتو و نفوذ غرب در آن‌جا پنداشته می‌شود.

ایدئولوژی رژیم پوتین چیست و آیا در طول زمان از مفاهیم قبلی «دموکراسی بومی»، «دموکراسی مدیریت شده» و غیره تغییر کرده است؟ ویژگی ترکیب ناسیونالیسم و دولت‌گرایی امروز چیست؟

چیز ویژه‌ای در مورد این ترکیب وجود ندارد. این یک نام متعارف برای پوپولیسم جناح راست است. هیچ کس به نخبگان حمله نمی‌کند، اما علاوه بر آن محافظه‌کاری وجود دارد، به معنای آن که هرگونه تلاش برای تغییر آگاهانه‌ی واقعیت اجتماعی مورد انتقاد قرار می‌گیرد. اصلاحات گسترده تحت عنوان آرمان‌شهرگرایی رد می‌شود، زیرا بهبود آگاهانه‌ی جامعه از همان ابتدا محکوم به شکست است. این مضمون محافظه‌کارانه در ایدئولوژی روسی در کنار ناسیونالیسم حضور چشمگیر دارد.

برای درک ناسیونالیسم روسی، باید در نظر داشته باشیم که کلمه‌ی انگلیسی «روسی» در زبان روسی به معنای دو چیز است. اول، به معنای Rossiyskiy است، یعنی به عنوان شهروند فدراسیون روسیه به ملت معاصر روسیه تعلق می‌یابد. دوم، به معنای Russkiy است که بیش‌تر یک توصیف قومی و فرهنگی است. پیش از این، پوتین بیش‌تر از Rossiyskiy استفاده می‌کرد، اما پس از سال ۲۰۱۲ یا بیش‌تر، به عنوان مثال وقتی در مورد کریمه صحبت می‌کرد، شروع به استفاده‌ی هرچه بیش‌تر از Russkiy کرد. او در مورد کریمه به‌عنوان زادگاه تمدن روسکایا Russkaya صحبت کرد، نه تمدن روسیسکایا Rossiyskaya . ناسیونالیسم روسی اکنون دارای این مؤلفه‌ی قومی است که در نهایت در قانون اساسی جدید منعکس شد. متمم قانون اساسی ادعا می‌کند که دولت توسط مردم روس – Russkiy – تشکیل می‌شود.

در عین حال، موضوع مهاجرت غیرقانونی پس از سال ۲۰۱۴ تا حدودی کاهش یافته است، زیرا در تبلیغات تلویزیونی خیلی بر تهدیدات غرب تمرکز شده است. آنها آنقدر در مورد مهاجران و آسیب احتمالی آنها به جامعه صحبت نکرده‌اند. بنابراین، اگرچه نوبت ناسیونالیسم قومی بود، اما به طور متناقض، این ناسیونالیسم قومی بیگانه‌هراسی آشکارِ کم‌تر و تنوع بیش‌تر داشت. با این همه، این نگرش بیگانه‌هراسانه نسبت به مهاجران هنوز در تبلیغات رسمی و هر از گاهی برای به هراس افکندن به کار می‌رود.

سومین چیز، سنت‌گرایی، به‌اصطلاح ارزش‌های سنتی، است. هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند این‌ها چیست، اما اساساً، مخالفت با دگرباشان جنسی، فمینیسم و انواع پیشرفت اجتماعی است.

در مجموع، این سه همگی مختص روسیه نیست، بلکه کشکول ایدئولوژیک پوپولیستی جناح راست نسبتاً متعارف است که می‌توانید در احزاب راست‌گرای اروپایی و در واقع در حزب جمهوری‌خواه در ایالات متحده پیدا کنید. حتی می‌توان گفت که پوتین امروز می‌تواند به یک سیاستمدار دست‌راستی موفق در آمریکا تبدیل شود!

شما به ایده‌ی «پوپولیسم بدون مردم» یا سیاست پوپولیستی بدون پوپولیسم واقعی در خیابان‌ها توجه می‌کنید. رژیم در نظر داشت تظاهرکنندگان خودش را در مقابل حامیان ناوالنی بسیج کند، اما از ترس این‌که مبادا مهار از دستش برود، همیشه در مورد ترویج یک جنبش خیابانی اختیاط به خرج داد. این پدیده‌ی جالبی است که از مشروعیت داخلی از طریق رأی‌گیری‌ها و انتخابات جعلی استفاده می‌کند اما در عمل حمایت ملموسی ایجاد نمی‌کند.

موافقم که تا اندازه‌ای متناقض است، زیرا، بار دیگر، اگر به ایالات متحده نگاه کنیم، دونالد ترامپ جنبش‌های خیابانی خودش را داشت، و پتانسیل آنها را حتی به‌طور خشونت‌آمیز با هجوم به ساختمان کنگره نشان داد. هرگز چنین چیزی در روسیه‌ی پوتین اتفاق نمی‌افتد، زیرا هیچ‌گاه روی بسیج خیابانی شرط نبسته است. در طول تظاهرات مخالفان در سال‌های ۲۰۱۱–۲۰۱۲، کرملین برخی تجمعات متقابل را سازماندهی کرد، اما آنها کاملاً هماهنگ‌‌شده بودند و مردم را رؤسایشان با پرداخت پول به آنجا برده بودند. کنسرت‌هایی را برخی هنرمندان محبوب روسی برگزار کردند. بیش‌تر شبیه جشن شهرداری بود، تا اصلاً یک حرکت خیابانی.

از آن هنگام، رژیم از بسیج واقعی حامیان خود اجتناب کرده است، تا حدی به این دلیل که می‌ترسیدند که چنین بسیجی، حتی در حمایت از رژیم و ارزش‌های آن، این خطر را دارد که مردم علیه پوتین بشورند. پس از مدتی، رژیم به جای تلاش برای بسیج حامیان بالقوه، به سرکوب محض و صرف و استفاده از منابع دولتی برای سرکوب هر نوع اپوزیسیون سازماندهی شده بسنده کرد. لیبرال‌های روسی روسیه را با ونزوئلا مقایسه می‌کنند و می‌گویند پوتین دقیقاً شبیه هوگو چاوز یا نیکلاس مادورو است. اما، در واقع، موقعیت‌هایی کاملا غیر قابل‌مقایسه هستند. چگونه می‌توانید پوتین را با چاوز مقایسه کنید، وقتی مردم در خیابان به معنای واقعی کلمه با بدن‌های خودشان از چاوز در برابر کودتا محافظت کردند؟ چیزی حتی شبیه این هرگز در روسیه اتفاق نمی‌افتد. پوتین همواره به سازوبرگ امنیت ملی متکی بوده است.

از نظر تبلیغاتی، آنچه ما در تلویزیون روسیه داریم بی‌شباهت به فاکس نیوز نیست. اما در عین حال، اگر به خیابان‌ها نگاه کنیم، جنبش خیابانی مشابهی از سوی جناح راست نداریم، بنابراین از این نظر پوپولیسم بدون مردم در خیابان است.

طی سال‌ها، شاهد شماری از معیارهای قانونی و سیاسی بوده‌ایم که تقریباً در همان زمان به منظور طولانی‌تر کردن حضور پوتین در مقام ریاست‌جمهوری ابداع شده‌اند، اما این کار را نمی‌توان به‌طور نامحدود انجام داد. برخی پیش‌بینی کرده‌اند که اگر او از قدرت کناره‌گیری کند، بحران نظام‌مند مشروعیت سیاسی ایجاد می‌کند، دقیقاً به این دلیل که او هنوز جانشین مشخصی را پرورش نداده است. با وجود این‌که باید از حدس و گمان پرهیز کنیم، به نظر شما این تحلیل قابل قبول است؟

تقریباً در علوم سیاسی اتفاق نظر وجود دارد که بزرگ‌ترین آسیب‌پذیری سیستم‌های شخصیت‌گرا مانند آنچه در روسیه داریم، مسأله‌ی جانشینی است. اگر به کشورهای آسیای مرکزی نگاه کنیم، برخی از آنها تاکنون با موفقیت همه‌ی مستبدان قدیمی را جایگزین کرده‌اند، بنابراین این امکان وجود دارد. اما مشکل مشروعیت عمیق‌تر است.

رژیم روسیه، مانند سایر رژیم‌های اقتدارگرای انتخاباتی، بر مشروعیت انتخاباتی و انتخاب رهبران توسط مردم استوار است، ولو آن‌که در خود انتخابات تقلب شود. این یک مشکل ذاتی دارد، زیرا اگر شما به تقلب در انتخابات نیاز زیادی داشته باشید تا حدی که نتایج انتخابات را به‌طور کامل بازنویسی کنید، نمی‌توانید از این منبع مشروعیت بگیرید. در جریان آخرین انتخابات در سپتامبر ۲۰۲۱، شاهد بودیم که پلیس رسماً ناظران انتخاباتی در سن پترزبورگ را از مراکز رأی‌گیری بیرون راند، زیرا وظایف خودشان را برای ثبت تقلب در انتخابات انجام می‌دادند. مواردی از این دست، انتخابات را بی‌معنا می‌کند، زیرا بسیار واضح می‌شود که یک مضحکه‌ی تمام‌عیار است. انتخابات حداقل باید شبیه چیزی واقعی باشد تا همه‌ی این چیزها عملی شود. در غیر این صورت، کارکرد خود را به‌عنوان وسیله‌ی مشروعیت‌زایی از دست می‌دهد.

اساساً انتخابات هیچ بدیلی ندارد. در برخی از جوامع سنتی، می‌توانید چیزی مانند سلطنت موروثی داشته باشید، اما در روسیه نه. تناقض این است که رژیمی استبدادی اما مبتنی بر انتخابات است. بنابراین، زمانی که انتخابات کاملاً بی‌معنا می‌شود، وقتی مجبور می‌شوند نتایج را حتی بدون شمارش آرا بازنویسی کنند – همان‌طور که از توزیع آماری نتایج درمی‌یابیم، در بسیاری از جاها در طول انتخابات اخیر دقیقاً همین کار را انجام دادند – پس منبع واقعی مشروعیت وجود ندارد. این یک مشکل بسیار واقعی و عمیق است.

آماری را دیده‌ایم که نشان می‌دهد، در کنار ایالات متحده، روسیه یکی از بالاترین سطوح تردید نسبت به واکسن را در میان کشورهای توسعه‌یافته نشان می‌دهد. این همه گیری چه نوع تأثیری بر پیوستار اجتماعی روسیه داشته است؟ این همه‌گیری چگونه بر ثبات و مشروعیت رژیم تأثیر گذاشته است؟

از نظر مدیریت بحران، فکر می‌کنم در حکم شکست است. باید در این مورد بسیار شفاف باشیم. به گفته‌ی جمعیت‌شناسان، از ابتدای همه‌گیری بیش از یک میلیون نفر جان خود را از دست داده‌اند. این به‌صراحت نشان می‌دهد که به میزان چیزی که در دست دولت بود، سیاست‌های دولت شکست خورده است.

تردید و سوءظن در مورد واکسن در روسیه بسیار زیاد است و در واقع در همه‌ی کشورهای پس از فروپاشی شوروی چنین است. برخی بر این گمان‌اند که می‌توانید این مسأله را برمبنای عدم اعتماد افراد به دولت‌های اقتدارگرا توضیح دهید. منطقی به نظر می‌رسد، اما پس از آن، اگر به کشورهایی مانند صربستان نگاه کنید، می‌بینیم که آنها در واقع دولت‌های دموکراتیک دارند اما تردید در مورد واکسن نرخ بسیار بالایی دارد.

این آینده‌ی چشم‌انداز پساشوروی است. بنابراین، تا حدودی دولت کار زیادی نمی‌توانست بکند. اما کماکان می‌توانم بگویم که آن‌ها در واکنش به تردید افراد نسبت به واکسن قصور کردند. یک کار بسیار ساده که رهبران جهان انجام دادند، گرفتن عکس هنگام واکسیناسیون بود. در مورد پوتین فقط یک خبر منتشر شد که واکسینه شده بدون این‌که توضیح داده شود که کدام واکسن را دریافت کرده است. اما احتمالاً چندین میلیون نفر به دلیل خطاهایی از این دست واکسن را دریافت نکردند.

سیستم مراقبت‌های درمانی روسیه، به دلیل سرمایه‌گذاری ناکافی در دهه‌های گذشته، همراه با آنچه «بهینه‌سازی» می‌نامند – که اساساً کاهش هزینه‌ها و نظام ریاضتی است، کاملاً درهم شکسته بود. به طور کلی، این یک فاجعه‌ی کامل بود، و چیزی که تشدیدش کرد، محاسبه‌ی سیاسی عدم تحمیل قرنطینه بود. در اینجا نیز یک ناسازه وجود دارد: رژیمی اقتدارگرا به دلیل ترس از کاهش میزان آرای رئیس‌جمهور، بیش از آن نگران محبوبیت خود در میان مردم است که محدودیت‌های زیادی را اعمال کند.

اگرچه می‌توان گفت برخی عوامل ساختاری دلیل این شکست بود، در عین حال، مشخصاً کار چندانی برای متقاعد کردن مردم انجام نشد، سرمایه‌گذاری کافی در حوزه‌ی بهداشت و درمان صورت نگرفت و باید منابع بیش‌تری به بیمارستان‌ها و افزایش حقوق پزشکان اختصاص داده می‌شد.

بیماری همه‌گیر سازمان‌دهی و جنبش‌های خیابانی را چالش‌برانگیزتر کرده است. ناوالنی زندانی شده است و جنبش او ممکن است دیگر قابل تحقق نباشد. چه نوع الگوها و راه‌هایی را می‌توانیم ببینیم که برای اپوزیسیون لیبرال و چپ شکل می‌گیرد؟

متأسفانه، ما هم‌اکنون در روسیه اپوزیسیون سازمان‌یافته نداریم، زیرا اساساً نابود شده است. قبل از هر چیز، تمامی تجمعات و تظاهرات عمومی – حتی اعتصاب‌های تک‌نفره – به بهانه‌ی محدودیت‌های همه‌گیری دولت ممنوع است. چند بار مردم بدون متفرق شدن، در قالب تظاهرات ضد محدودیت تجمع کردند، اما خیلی نادر است و به طور کلی، استراتژی دولت این است که کلاً تظاهرات را متفرق کند.

علاوه بر این، هجوم بزرگی به رسانه‌های مستقل و روزنامه‌نگاران صورت گرفت، که همه‌شان در حال حاضر اساساً عوامل خارج اعلام شده‌اند و اگر هنوز هم فعالیت می‌کنند، به شکل بسیار محدودی انجام می‌دهند. حمله به سازمان ناوالنی به طور کامل آن را نابود کرد: او در زندان است، حلقه‌ی نزدیکانش به کشورهای دیگر مهاجرت کردند و بسیاری از همکارانش نیز در زندان هستند.

روشن است که برخی هنوز آزاد هستند و برخی ابتکارات سیاسی به خصوص در سطح محلی وجود دارد. به عنوان مثال، در مسکو، امسال قرار است انتخابات شهرداری برگزار شود و احتمالاً برخی فعالیت‌های مستقل در این سطح با مقیاس کوچک مجاز خواهد بود، زیرا اپوزیسیون، حتی در صورت انتخاب شدن، قدرت چندانی ندارد.

به طور کلی، این تصویری بسیار تاریک است. دستگاه از پیش موجود دموکراسی بومی و مدیریت شده، که ظاهر انتخابات و حتی برخی فعالیت‌های سیاسی مستقل را که رژیم را تهدید نمی‌کرد، حفظ کردند، به دلیل افزایش مخاطرات غیرممکن شد. اکنون مخالفت بسیار واقعی است و نگرش‌های جامعه بسیار بر ضد رژیم است. رژیم حاضر نیست در مورد چیزی خطر کند.

برخی افراد وضع کنونی را با دوره‌ی یوری آندروپوف در اتحاد شوروی مقایسه می‌کنند. هنگامی که آندروپوف در اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰ به قدرت رسید، همه‌ی مخالفان را به زندان انداخت و اساساً این جنبش را در اتحاد شوروی نابود کرد. سابقه‌ی او در کا گ ب روش‌های ساده‌ی تضمین نظم و انضباط و محافظت از دولت حاکم را با فرستادن همه به زندان به او آموخته بود. اما پرسترویکا فقط سه سال بعد شروع شد. درست زمانی که به نظر می‌رسید همه‌ی فرصت‌ها مسدود می‌شود و دیگر هیچ چیز ممکن نیست، ناگهان همه چیز تغییر کرد. شاید چنین چیزی دوباره تکرار بشود.


پیوند با منبع اصلی:

https://jacobinmag.com/2022/02/russia-navalny-billionaires-west-democracy-repression
]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%af%d8%b1-%da%86%d9%86%d8%a8%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%aa%d9%86%d8%a7%d9%82%d8%b6%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d8%a7/feed/ 0 6593
دفاع ایدئولوژیک از جنگ، جفا به کارگران جهان است! http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d8%a7%db%8c%d8%af%d8%a6%d9%88%d9%84%d9%88%da%98%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b2-%d8%ac%d9%86%da%af%d8%8c-%d8%ac%d9%81%d8%a7-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d8%a7%db%8c%d8%af%d8%a6%d9%88%d9%84%d9%88%da%98%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b2-%d8%ac%d9%86%da%af%d8%8c-%d8%ac%d9%81%d8%a7-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86/#respond Sun, 27 Feb 2022 12:59:46 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6588 حسین اکبری

حسین اکبری

آقای مسعود امیدی در تاریخ پنجم اسفند ۱۴۰۰ دست به انتشار ترجمه ای از رهبر حزب کمونیست شوروی زد که با مقدمه‌ی “نگاه مترجم” مواضع خود را نیز نسبت به مواضع روسیه در حمله به اوکراین اعلام کرده است و در عین حال کوشیده است پبشاپیش هر مخالفی با مواضع خود و یا مواضع حزب کمونیست روسیه فدراتیو را با عناوین «چپ پشیمان» و «شیفته‌ی دموکراسی و توسعه‌ی کشورهای غربی» هدف قرار دهد و با این آدرس نادرست و حکم قطعی هر کسی را که مخالف تجاوز آشکار روسیه به خاک اوکراین است را سرکوب کند و با چسبیدن به دوگانه‌ی امپریالیسم و ضدامپریالیسم جریانات ضدتجاوز و جنگ روسیه علیه اوکراین را شیفته‌گان غرب که : «در ادبیات آن‌ها نشانی از واژه‌ها و مفاهیمی چون امپریالیسم یافته نمی‌شود»؛ معرفی کند!

 این حد از پیشداوری از آن‌گونه‌ی ادبیاتی و سیاستی است که سال ها ما را گرفتار مرزبندی‌های نادرست کرد تا آنجا که دموکراسی را در دورانی که می‌توانست تضمینی برای حفظ و ادامه‌ی یک انقلابِ رهایی‌بخشِ ضدِ امپریالیست باشد؛ قربانی تمایلات قرون وسطایی  مشتی مرتجع مستبد به ظاهر ضدامپریالیست کرد و هنوز پس از سال ها  حاملان آن نوع اندیشه؛ بدون هیچ احساس مسوولیت اجتماعی در برابر کارگران و زحمتکشان کشورِخود و جهان باز هم به خطای فاحش سیاسی دیگری تن می دهند و با همان آگاهی کاذب از امپریالیسم؛ جنک و تجاوز را توجیه می‌کنند.

در “نگاه مترجم” تنها چیزی که کمترین اعتباری ندارد دفاع از کارگران و زحمتکشان در برابر جنگی است که از هرسو علیه آنان تدارک شده است و پیشقراول آن روسیه ی پوتین است که درهمین سه روز بمباران و شلیک هوایی و توپخانه صدها کشته و هزاران زخمی به جای گذاشته و ویرانی های بسیاری ببار آورده است.

مترجم چنین شروع می‌کند: «بی‌شک یکی از اهداف مهم امپریالیسم در دوران جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی، یافتن فرصت و فضای لازم برای اعمال سلطه‌ی خود بر کل جهان و به‌ویژه شرق اروپا بوده‌ است. بر این اساس، علی رغم وعده‌ی عدم توسعه‌ی ناتو در شرق اروپا‌، طی ۳ دهه‌ی گذشته در موج‌های پی‌درپی به توسعه‌ی ناتو در این منطقه اقدام کرده است. بدیهی است که این وضعیت آشکارا در تعارض با امنیت روسیه قرار گرفته و این کشور را به اقدامات متقابل برای دفاع از امنیت خود سوق دهد.»

اقای امیدی با این تصویر اولیه ای که از میدان تعارضات امپریالیستی نمایش می دهد؛ یک “این‌همانی” را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که گویا جمهوری فدراتیو روسیه همان اتحاد جماهیرسوسیالیستی  شوروی است!  قاعدتا ایشان باید به این پرسش صراحتا پاسخ دهد که به لحاظ صورتبندی اجتماعی _ اقتصادی کشور روسیه چه ماهیتی دارد؛ آیا در دوران سرمایه داری جهانی شده‌ی‌نئولیبرال در اقمار امپریالیسم جهانی است یا ماهیتی دیگر دارد؟ امنیت روسیه در صورت بندی پس از فروپاشی تا چه میزان اهمیت دارد که باید برای حفظ آن کارگران و زحمتکشان کشورهایی چون اوکراین و قزاقستان به پای آن قربانی شوند؟

اما ظاهرا آقای امیدی کمی عاقل تر از آنند که رژیم سرمایه داری روسیه را همان شوروی سابق بدانند چرا که بانشانه ای هر چند رقیق و آبکی کوشش می کند برای رفع این سوءتفاهم دو موضوع متفاوت را پیش روی مخاطب قرار دهد او می نویسد:

«تغییر و تحولات اجتماعی-طبقاتی و رویکردهای دولت‌ها در روسیه در این ارتباط یک موضوع است و زوایای ژئو پالیتیک چالش‌ها و رقابت‌های غرب در منطقه‌ی شرق اروپا به ویژه در جمهوری‌های جدا شده از شوروی سابق، بحثی دیگر، که اگر چه بی ارتباط با هم نیستند، اما بر اساس تجربه دو حوزه‌ی متفاوتند که شناخت هر یک از آن‌ها مستلزم برخورداربودن از اطلاعات لازم و کافی و در عین حال توان پردازش و تحلیل علمی بر اساس روش‌شناسی های شناخته‌شده در علوم اجتماعی است».

جدای از اینکه آقای امیدی رابطه این حوزه را هم به درستی نمی تواند توضیح دهد و آن را مستلزم شناخت هر یک براساس داده های لازم و کافی میداند که تحلیل آن هم به روش شناسی اکادمیک حواله داده میشود؛ اما آیا نباید رویکرد دولت‌ها را با تقدم بر تغییر و تحولات اجتماعی – طبقاتی به سود کارکران و زحمتکشان دموکراسی و صلح سنجید؟ جایگاه چنین تقدمی در ذهن و نگاه مترجم کجاست؟ اگر آقای امیدی خود در جرگه ی چپ انقلابی می داند! این چپ انقلابی چه رابطه ای بین تجاوز و جنگی که پوتین به راه انداخته است و ناتو  که آنهم قطعا با فریبکاری در دفاع از استقلال و دموکراسی اوکراین به سود توسعه و گسترش نفوذ امپریالیستی از آن سود می برد؛ می بیند؟

درست همین جاست که آقای امیدی به خود اجازه می دهد همپای تعیین تکلیف همه‌ی آنچه که از سوی نهادهای آکادمیک و نظریه‌پردازی و رسانه های مسلط غربی تشخیص داده است را با مخالفان جنگ و تجاوز روسیه مترادف بداند.

این ارزیابی اولیه از نگاه مترجم یعنی دیدگاه های متوهمانه ی آقای امیدی به این خاطر لازم است تا بدانیم سنگ بنای چنین دیدگاهی برچه استدلال های بی پایه ای استوار است. دیدگاهی که ضمن عدم شناخت در حوزه های مورد نظرش و بلاموضوع بودن اهم و فی الاهم کردن در باره موضوعات اساسی بشریت یعنی صلح و دموکراسی و برابری اجتماعی (سوسیالیزم) در تحلیل رویدادهای اخیر در جهان سرمایه داری جانب بخش امپریالیستی شرقی را در مقابل سلطه طلبی و استیلای امپریالیست غرب تا به آن اندازه مهم می داند که جنگ را توجیه می‌کند و حاضر است خرابی و ویرانی و کشتار مردم کشوری را که در بین گازانبر امپریالیستی در دوسوی جهان قرار گرفته است را به خاطر نوستالژی شوروی سابق و گرایش به برتری‌طلبی منطقه ای و جهانی پوتین نادیده گیرد!

آقای امیدی به این هم بسنده نمی کند و با عاریت گرفتن عباراتی از موضع گیری اخیر زیگانف در مورد دفاع ازصلح (با اینکه بی شک یک رویکرد استراتژیک درست است)  به جنگ با مدافعان صلح میرود او چنین می نویسد :

« تکرار صرف لفاظانه‌ی کلی‌گویی‌هایی  چون «نه به‌جنگ» و «دفاع از صلح» (با اینکه بی شک یک رویکرد استراتژیک درست است) و همزمان بی‌توجهی به فضا و شرایط واقعی و روندهای بسیار خطرناک عملاَ موجود، کمکی به شناخت و تحلیل درست وضعیت و تعریف وظیفه‌ی چپ در برابر آن نمی‌کند»

صحبت بر سر تحلیل درست وضعیت و تعریف وظیفه چپ در برابر آن را می توان از ادامه ی نگاه مترجم دریافت و یا در مواضع اعلام شده ی حزب کمونیست روسیه دید. این وضعیت کدامست که «نه به جنگ» و «دفاع از صلح» در برابر آن؛ لفاظانه و کلی گویی است ؟

·         احتمال نسل کشی روس ها و بلا روس ها توسط گروه‌های فاشیست کنونی در اوکراین

·         عملاَ تغییر توازن قوای ژئوپالیتیک و سهم هژمونیک نیروها و بازیگران منطقه‌ای

·         اقدام روسیه  برای تحکیم امنیت ملی خود در مقابله با پذیرش این تغییر به نفع دشمنان و رقبای جهانی و منطقه‌ای خود

·         مقابله با تنگ تر شدن حلقه ی محاصره ناتو: رهبران روسیه اعم از کمونیست و غیر کمونیست آن به خوبی دریافته‌اند که نباید اجازه‌دهند حلقه‌ی محاصره‌ی ناتو تنگ‌تر شود.

·          چپ نمی تواند چشم خود را بر روی روند و جهت تحولات و چشم‌اندازهای محتمل پیش رو بسته و ژست ناظر بی طرف را به خود بگیرد!  ( تاکید از من است)

·         مواضع همسویی حزب کمونیست روسیه با ولادیمر پوتین در ارتباط با منافع ملی و مسایل اوکراین به رغم  مخالفت حزب کمونیست روسیه و رهبر آن زیوگانف با جهت‌گیری و برنامه‌های اقتصادی و اجتماعی رئیس جمهور

در تمامی عمده ترین محور های مورد نظر اقای امیدی منافع ملی دیگر خلق های جهان در کجا قرار دارد؟ آیا تحرکات ناتو در منطقه ما در ارتباط با عراق و افغانستان باعت تنگ تر شدن حلفه ی محاصره ناتو نگردیده است؟ روسها و حزب کمونیست روسیه در قبال کارگران و زحمتکشان سایر مناطق چه اقدامات انترناسیونالیستی راانجام داده اند که حالا کارگران و زحمتکشان و چپ انقلابی وظیفه دارند به بهای آنچه روسیه را تهدید می کند اقدامات جنگ طلبانه و تجاوز کارانه‌ی روسیه را تایید کنند؟ و شعار لفاظانه و کلی گویی های «نه به جنگ» و «دفاع از صلح » سر ندهند؟ منافع ملی ما چه خطری  برای روسیه داشته است  که سیاست تحریم اقتصادی علیه کارگران و زحمتکشان را  همان امپریالیست ها را روس ها و چینی ها وتو نکردند؟

البته که نسل کشی نژادی روس هاو بلاروس ها اگر چنانچه از جانب هر کشوری صورت گیرد؛ وظیفه مردم و احزاب مترقی همان کشورهاست که در برابر آن مقابله کنند و احزاب و مردم کشور های دیگر نیز بایددر مقابل آن نسل کشی بی طرف نباشند و نیروها و کشورهایی را که اقدام به نسل کشی کرده اند محکوم کنند اما کجای اندیشه‌ی نظریه پردازان کمونیست و سوسیالیست در جهان؛ پیشاپیش به اتکای احتمالات و چشم انداز های محتمل  این  تکلیف و وظیفه را به عهده‌ی چپ می گذارد تا برای رفع این احتمال – قصاص قبل از جنایت کرده – و با متجاوزان و جنگ طلبان همسو گردند؟

سال هاست  این امیدواری که مدعیان چپ برخطاهای فاحشِ سیاسیِ گذشته خود بازنگری کنند، دیگر می رود تا به آرزو بدل شود. جهان امروز درگیر پیچیده ترین مناسبات امپریالیستی است و شعار “کارگران جهان متحد شوید” جز با تسلیح به آگاهی و دانش طبقاتی که مبتنی بر نفی هر گونه استثمار و ستم طبقاتی باشد و جز با خاموشاندن انواع جنگهای مرئی و نامرئی علیه کارگران و زحمتکشان همراه با  کسب آزادی و دموکراسی برای طبقه‌ی کارگر در جهان میسر نمی‌گردد. آنان‌که با دفاع ایدئولوژیک جنگ و استثمار را بر جهان روا می‌دارند؛ بطور حتم دوست کارگران و زحمتکشان نخواهند بود.

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d8%a7%db%8c%d8%af%d8%a6%d9%88%d9%84%d9%88%da%98%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b2-%d8%ac%d9%86%da%af%d8%8c-%d8%ac%d9%81%d8%a7-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86/feed/ 0 6588
حمله‌ی نظامی پوتین به اوکراین http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%88%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%88%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/#respond Sat, 26 Feb 2022 00:53:18 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6578 تهاجم نظامی روسیه به اوکراین یکی از مهم‌ترین رخدادهای قرن جدید است که آثار طولانی‌مدتی بر آینده‌ی روسیه، اروپا و احتمالاً کل جهان خواهد گذاشت. برای آگاهی خوانندگان «نقد اقتصاد سیاسی» ترجمه‌ی دو یادداشت جدید درباره‌ی بحران اوکراین در ادامه منتشر می‌شود. یادداشت نخست نوشته‌ی پاتریک کوبرن روزنامه‌نگار پژوهشی سرشناس چپ‌گرا در نشریه‌ی «کانترپانچ» است. کوبرن در تمامی دهه‌های اخیر از مناطق بحران‌زده و جنگ‌زده‌ی جهان گزارش‌های ارزنده‌ای تهیه کرده است. وی در این یادداشت تهاجم پوتین به اوکراین را مشابه تجاوز صدام به کویت یا همان پی‌آمدهای فاجعه‌بار می‌داند. دومین مقاله را دو پژوهشگر چپ‌گرای روسیه در نشریه‌ی ژاکوبن منتشر کرده‌اند و در آن ازجمله به سطح پایین حمایت مردم روسیه از اقدامات نظامی پوتین اشاره کرده‌اند.

پیشروی پوتین در اوکراین مشابه حمله‌ی صدام به کویت،‌ فاجعه‌ای برای روسیه است

پاتریک کوبرن

در دوم اوت ۱۹۹۰، صدام حسین دستور داد ارتش عراق به کویت حمله و آن‌جا را اشغال کند. این عملیات به شکست عراق در جنگ، شورش‌هایی که به شکل خونین سرکوب شدند، ۱۳ سال تحریم‌های سازمان ملل، شکست در جنگ دوم، اشغال خارجی و دو دهه درگیری‌های داخلی منجر شد که تازه اکنون در شرف اتمام است.

بیش از سی سال بعد، ولادیمیر پوتین تانک‌ها و سربازان خود را به جمهوری‌های جدایی‌طلب دونتسک و لوهانسک در شرق اوکراین فرستاد، مناطقی که استقلال آن‌ها را به رسمیت شناخت و موجب واکنش خشمگینانه و تهدیدهای تلافی‌جویانه‌ی کشورهای ناتو شد.

اقدامات پوتین ممکن است در کوتاه‌مدت به جنگ گسترده‌تری منجر نشود. در کوتاه‌مدت، بستگی دارد به این که آیا نیروهای روسی به آن‌سوی جبهه‌ی کنونی حرکت کنند و به دنبال گسترش قلمرو تحت کنترل جمهوری‌های جدایی‌طلب باشند یا خیر.

یکی از کارشناسان اوکراین به من گفت: «شخصاً فکر می‌کنم فعلاً وضع همین است». پوتین در حال حاضر همه چیز را در دونتسک و لوهانسک کنترل می‌کند و پیشروی بیشتر او نیروهایش را وارد قلمرو در اختیار «مقاومت» می‌کند.

اما پیشروی روسیه تأثیری سیاسی دارد که بسیار فراتر از منطقه‌ی دونباس است و آینده‌ی اوکراین و اروپا را متأثر می‌کند. پوتین با به رسمیت شناختن استقلال دو جمهوری جدایی‌طلب، چشم‌انداز راه‌حل دیپلماتیک با اوکراین را از میان برداشته است. در قلب توافق‌نامه‌ی مینسک-۲ در سال ۲۰۱۵، یک توافق اجرا نشده برای خودمختاری جمهوری‌های طرفدار روسیه در اوکراین بود که به نظر می‌رسید تنها راه دیپلماتیک امکان‌پذیر به جلو بود – و این راه‌حل اکنون برای همیشه از بین رفته است.

پوتین در سخنرانی خود در روز دوشنبه گفت که به نظر او مینسک-۲ یک «فرایند سترون» شده است.

بدین ترتیب سؤال مهم دیگری مطرح می‌شود. مسکو تا چه اندازه دولت کیف را مشروع می‌داند، زیرا پوتین مدام می‌گوید که این دولت را دست‌نشانده و عامل غرب می‌داند؟ در نتیجه به این پرسش می‌رسیم که آیا پوتین قصد دارد حمله‌ی کامل به اوکراین را آغاز کند یا خیر.

صفحه‌های تلویزیون پر از نقشه‌هایی هستند که فلش‌های قرمزرنگی را نشان می‌دهند که در آن ستون‌های تانک روسی ممکن است از بلاروس به سمت کیف خارج شوند یا از کریمه به سمت شمال پیشروی کنند تا اوکراین را در شرق رودخانه دنی‌پر تصرف کنند. این امر می‌تواند طی یک روز اتفاق بیفتد، اما هنوز شک دارم که این اتفاق به‌طور کامل بیفتد.

با وجود تمامی خشم عمومی بر سر دونباس، هنوز فقط درگیری محدودی وجود داشته است و درگیری نظامی بزرگی رخ نداده است. به همین ترتیب، هنوز مشخص نیست که کشورهای غربی تا چه اندازه تحریم‌هایی را که به عنوان مجازات تهاجم روسیه در مقیاس کامل به کل اوکراین طراحی شده است، تسریع خواهند کرد.

قدرت نظامی صدام حسین و عراق سه دهه پیش را با پوتین و روسیه‌ی امروز مقایسه کنید. دیکتاتور عراق ارتش قدرتمندی داشت که هشت سال با ایران می جنگید، اما هیچ چیز نتوانست باعث شود که در برابر ائتلاف به رهبری آمریکا بایستد. همچنین معروف است که اصلاً سلاح کشتار جمعی نداشت، چیزی که پوتین به‌وفور از آن برخوردار است.

آمریکا برای بیرون راندن ارتش عراق از کویت ارتش قدرتمندی را مستقر کرد. اما در اوکراین، قدرت‌های ناتو به صراحت اعلام کرده‌اند که قرار نیست نیروهای خود را به جنگ بفرستند.

در عوض تسلیحات و تجهیزات برای ارتش اوکراین ارسال خواهد شد، اما بر اساس بررسی تفصیلی بنیاد جیمزتاون، بعید به نظر می‌رسد که از آنها به‌خوبی استفاده شود. براساس این بررسی، حدود ۲ میلیارد دلار که صرف نوسازی نظامی در اوکراین از سال ۲۰۱۴ تاکنون شده هیچ تأثیری نداشته است. این گزارش می‌گوید: «این که پس از هفت سال جنگ، نه ارتش اوکراین و نه صنایع دفاعی تحت هیچ گونه اصلاحات اساسی یا پایداری قرار نگرفته‌اند، قابل تأمل و معتبر است»

این ناکامی‌ها هر چه که باشند، لشکرکشی طولانی‌مدت روسیه احتمالاً برای مسکو فاجعه‌بار خواهد بود، اما می‌تواند مدتی طولانی ادامه یابد و بسیار مخرب باشد.

پوتین ممکن است از آنچه در دونباس به دست آورده خوشحال باشد و ادعا کند که جمهوری‌های جدایی‌طلب طرفدار روسیه را از قتل‌عام نجات داده است. هنوز زود است که بدانیم تصرف دونتسک و لوهانسک چه‌گونه بر افکار عمومی روسیه تأثیر خواهد گذاشت. پوتین هیچ‌گاه به اندازه‌ی زمانی که کریمه را در سال ۲۰۱۴ ضمیمه‌ی روسیه کرد، در نظرسنجی‌های روسیه بالا نبود.

ممکن است برای کرملین منطقی باشد که نیروهای نظامی خود را به عنوان یک تهدید بدون استفاده در اطراف اوکراین نگه دارد، حضور آنها بسیار خطرناک‌تر است زیرا حمله به شرق اوکراین نشان می‌دهد که روسیه آماده‌ی استفاده از نیروی نظامی است. این خیلی به مهارت پوتین و مشاورانش در مانورهای سیاسی بستگی دارد، تمامی نشانه‌هایی دال بر آن است که آنها اصلاً ماهر نیستند.

یکی از کارشناسان روسیه گفت: «استعداد و هوش مردان اطراف پوتین احتمالاً کمتر از سطح هر گروهی از مشاوران رهبران روسیه از زمان تزار نیکلای دوم [که بلشویک‌ها در سال ۱۹۱۸ اعدام کردند] است».

تهاجم به شرق اوکراین حل و فصل بحران را که ممکن است سال‌ها ادامه داشته باشد، از پیش دشوارتر می‌کند. این خبر بدی برای اوکراین، روسیه و همسایگان آنها است زیرا اقتصاد آنها به دلیل بی‌اطمینانی ناشی از جنگ سرد و گرم و تحریم‌های اقتصادی خفه خواهد شد. این همان اتفاقی است که در عراق و سوریه رخ داد. به‌ویژه تحریم‌ها ابزار بسیار مؤثری هستند که کل جامعه و اقتصاد را فلج می کنند.

بزرگ‌ترین ضربه برای روسیه تاکنون تعلیق صدور گواهینامه خط لوله گاز نورد استریم ۲ توسط آلمان بوده است. پس از اعلام پوتین مبنی بر مداخله‌ی قریب‌الوقوع، ارزش بورس روسیه برحسب دلار ۱۴ درصد کاهش یافت و اوکراین می‌گوید که ماهانه ۲ تا ۳ میلیارد دلار به دلیل بحران ضرر می‌کند.

زمانی که صدام حسین به کویت حمله کرد، عراقی‌ها بر این گمان بودند که او باید به عواقب اقدامات خود فکر کرده باشد و منتظر بودند تا مذاکرات اساسی را آغاز کند یا مانوری دیپلماتیک انجام دهد – تا این که جنگ سر رسید.

مردم عادی روسیه با جنگ مخالف‌اند

ایلیا ماتویف و ایلیا بادریتسکیس

ولادیمیر پوتین تهاجم خود به اوکراین را آغاز کرده است و ظاهراً انتظار دارد که نیروهایش بتوانند بر مقاومت اوکراین غلبه کنند. اما – در حالی که روس‌ها در حال حاضر اشتیاق چندانی برای جنگ نشان نداده‌اند – این حمله می‌تواند رژیم او را به شدت بی‌ثبات کند.

روسیه به اوکراین حمله کرد. بدترین هراس‌ها تأیید شده است. هنوز از وسعت تهاجم به طور کامل اطلاع نداریم، اما تاکنون روشن شده که ارتش روسیه به اهدافی در سراسر این کشور حمله کرده است، نه فقط در جنوب شرقی (در امتداد مرزهای به اصطلاح «جمهوری‌های خلق»). صبح امروز اوکراینی‌ها در شهرهای مختلف با صدای انفجار از خواب بیدار شدند.

ولادیمیر پوتین هدف نظامی این عملیات را روشن کرده است: تسلیم کامل ارتش اوکراین. طرح سیاسی همچنان نامشخص است – اما به احتمال زیاد به معنای استقرار یک دولت طرفدار روسیه در کیف است. رهبری روسیه فرض می‌کند که مقاومت به‌سرعت شکست خواهد خورد و اکثر مردم عادی اوکراین با وظیفه‌شناسی رژیم جدید را می‌پذیرند. روشن است که پی‌آمدهای اجتماعی آن برای خود روسیه حاد خواهد بود – پیش‌تر در صبح امروز، حتی قبل از اعلام تحریم‌های غرب، بورس‌های روسیه سقوط کردند و سقوط روبل همه‌ی رکوردهای قبلی را شکست.

سخنرانی شب گذشته‌ی پوتین که در آن آغاز جنگ را اعلام کرد، بیانگر زبان آشکار امپریالیسم و استعمار بود. از این نظر، او تنها حکومتی است که در اوایل قرن بیست و یکم چنین آشکارا مانند یک قدرت امپریالیستی صحبت می کند. کرملین دیگر نمی‌تواند پشت سایر نارضایتی‌ها – از جمله حتی گسترش ناتو – نفرت خود از اوکراین و تمایل به دادن «درس» تنبیهی به آن را پنهان کند. این اقدامات فراتر از «منافع» قابل‌درک عقلانی هستند و همانطور که پوتین آن را درمی‌یابد، در قلمرو «رسالت تاریخی» جای می‌گیرد.

از زمان دستگیری الکسی ناوالنی در ژانویه‌ی ۲۰۲۱، پلیس و سرویس‌های امنیتی اساساً مخالفان سازمان‌یافته در روسیه را سرکوب کرده‌اند. سازمان ناوالنی «افراطی» اعلام و متلاشی شد، تظاهرات در دفاع از او به حدود پانزده هزار بازداشت منجر شد و تقریباً تمام رسانه‌های مستقل یا بسته شدند یا به عنوان «عوامل خارجی» نامیده شدند، که به شدت فعالیت‌شان را محدود می‌کند. تظاهرات توده‌ای علیه جنگ بعید است – هیچ نیروی سیاسی قادر به هماهنگی آنها نیست و شرکت در هر اعتراض خیابانی، از جمله تظاهرات تک نفره، به‌سرعت و به‌شدت مجازات می شود. کنشگران و حلقه‌های روشنفکری در روسیه از این رویدادها شوکه شده و روحیه‌ی خود را باخته‌اند.

یکی از نشانه‌های اطمینان‌بخش این است که هیچ حمایت آشکاری از جنگ در جامعه‌ی روسیه قابل تشخیص نیست. بر اساس گزارش «لوادا سنتر»، آخرین آژانس نظرسنجی مستقل (که خود توسط دولت روسیه به عنوان «عامل خارج» شناخته می‌شود)، ۴۰ درصد روس‌ها از به رسمیت شناختن رسمی «جمهوری‌های خلق» دونتسک و لوهانسک توسط مقامات روسیه حمایت نمی کنند، در حالی که ۴۵ درصد روس‌ها این کار را تأیید می کنند. در حالی که برخی نشانه‌های «غلیان میهن‌پرستی و حمایت از رهبران سیاسی» اجتناب‌ناپذیر است، اما قابل تأمل است که با وجود کنترل کامل مهم‌ترین منابع رسانه‌ای و انتشار تبلیغات عوام‌فریبانه در تلویزیون، کرملین قادر به ایجاد شور و شوقی برای جنگ نیست.

چیزی مانند بسیج میهن‌پرستانه که پس از الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ رخ داد، امروز اتفاق نمی‌افتد. از این نظر، تهاجم به اوکراین این نظریه‌ی رایج را که تهاجم بیرونی کرملین همیشه با هدف حمایت از مشروعیت داخلی است، رد می کند. برعکس، در هر صورت، این جنگ رژیم را بی‌ثبات می‌کند و حتی بقای آن را تا حدی تهدید می‌کند، زیرا «مسأله‌ی ۲۰۲۴» – نیاز به نمایشی قانع‌کننده از انتخاب مجدد پوتین به هنگامی که روس‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت می‌کنند – هنوز روی میز است.

چپ در سراسر جهان باید حول یک پیام ساده متحد شود: نه به حمله‌ی ‌روسیه به اوکراین. هیچ توجیهی برای اقدامات روسیه وجود ندارد، این اقدامات به رنج و مرگ منتهی خواهد شد. در این روزهای تراژدی، ما خواستار همبستگی بین المللی با اوکراین هستیم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%be%d9%88%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%88%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/feed/ 0 6578
درباره‌ی بحران اوکراین http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%a8%d8%ad%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d9%88%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%a8%d8%ad%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d9%88%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/#respond Sat, 26 Feb 2022 00:32:42 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6574 پس از تحولات مهم اخیر در بحران اوکراین، با به رسمیت شناختن جمهوری‌های جداشده در شرق اوکراین توسط ولادیمیر پوتین و در پی آن اعزام نیروهای نظامی روسیه، بیانیه‌ی زیر در مخالفت با این کشمکش بیناامپریالیستی از سوی شماری از فعالان گرایش مارکسیستی در روسیه، اوکراین و دونباس صادر شده است که برای اطلاع خوانندگان نقد اقتصاد سیاسی ترجمه‌ی فارسی متن کامل آن در ادامه ارائه می‌شود.

پانزدهم فوریه، دومای دولتی روسیه به طرح پیشنهادی برای به رسمیت شناختن دیپلماتیک فوری جمهوری خلق دونتسک (DPR) و جمهوری خلق لوهانسک (LPR) رأی مثبت داد. اکثریت شورای امنیت فدراسیون روسیه در ۲۱ فوریه به نفع این به رسمیت شناختن صحبت کردند. رئیس‌جمهور هم از این کار پیروی کرد. سرانجام، شب ۲۱-۲۲ فوریه، مداخله‌ی نظامی مستقیم نیروهای روسیه در این مناطق آغاز شد.

مبتکران این رویه به این واقعیت متوسل می‌شوند که به رسمیت شناختن دیپلماتیک این جمهوری‌ها پاسخی به تهدید نظامی از جانب اوکراین و اردوگاه ناتو است و این که کشورهای ناتو اختلافات فراوانی برسر رژیم پوتین و کشاکش‌های جاری دارند. این شیوه‌ی استدلال جوهر ریاکارانه‌ی رفتار نخبگان سیاسی روسیه را آشکار می‌کند، که تاکنون سرسختانه تأکید کرده‌اند که «در درگیری‌های درونی اوکراین شرکت نمی‌کنند». تاکنون برای تمامی ناظران آشکار بود که روسیه در منطقه‌ی درگیری در شرق اوکراین دخالت دارد. اکنون این مداخله به یک تهاجم آشکار تبدیل شده است. این اظهارات رهبران کشورهای ناتو و خادمان رسانه ای آنها که گویا به «حقوق بشر»، «وحدت ارضی» و «آزادی اوکراین از مداخله» اهمیت می‌دهند، نیز به همان اندازه‌ی ادعاهای روسیه ریاکارانه است.

ریاکاری ویژگی مشترک همه‌ی طرف‌های اصلی این درگیری است. دولت‌های روسیه، ایالات متحده، کشورهای اتحادیه‌ی اروپا و اوکراین، همگی اقدامات خود را به انحای ممکن با شعار دادن درباره‌ی منافع مردم و حقوق آنها توجیه می‌کنند. در عمل، برای همه‌ی آنها این مردم چیزی غیر از نیروی کار ارزان، و سرزمین دونباس چیزی غیر از هدفی برای غارت و ایجاد بازارهای جدید نیست. این عبارت‌پردازی‌های مشعشع همه‌ی دولت‌های بورژوازی تنها پوششی برای سیاست کلبی‌مسلکانه‌ای است که همه جا علیه منافع اکثریت طبقه‌ی کارگر و حقوق آن‌ها دنبال می‌کنند.

جنگی تبلیغاتی به دنبال به دام انداختن چپ‌ها در طرف‌های مختلف در انتخاب نادرست بین نیروهای امپریالیستی مختلف در مقیاس بین‌المللی یا منطقه‌ای بین دسته‌های مختلف سرمایه‌داران، بین مواضع مختلف قومی – شوونیستی است. ما به‌عنوان طرفداران انترناسیونالیسم تأکید می‌کنیم که نمی‌گذاریم فریب سرمایه و سخنگویان‌شان را بخوریم و خود را به خدمتگزاران بی جیره و مواجب آنها تبدیل کنیم، فارغ از این‌که در مسکو باشند، یا در بروکسل و واشنگتن و یا در کیف. ما فقط از جانب یک مصلحت صحبت میکنیم – مصالح مشترک طبقه‌ی کارگر همه‌ی کشورها.

با این همه، استراتژی و وظایف چپ‌گرایان در کشورهای مختلف در مقاطع خاص متفاوت است. کارگران و چپ‌گرایان محلی نباید از موضع «ژئوپلیتیک» پیش بروند، نه از بحث بر سر این‌که چه کسی چه چیزی را اول شروع کرد. وظیفه‌ی ما توقف جنگ احتمالی و پشتیبانی از شکل‌گیری جنبش ضد جنگ طبقه‌ی کارگر در روسیه، اوکراین و این جمهوری‌ها است. تنها راه انجام این کار این است که بر این اساس عمل کنیم که «دشمن اصلی در کشور خودمان است». هر طرف دشمن متفاوتی دارد. نباید بگذاریم که با مقصر دانستن «متجاوز خارجی» سردرگم شویم و به‌هیچ‌وجه نمی‌توانیم خود را با دولت‌هایمان همسو کنیم.

خودمختاری دونباس

قبل از بحث درباره‌ی توافق صلح آتی، لازم است به نکته‌ی اصلی اشاره کنیم: مردم دونباس حق دارند سرنوشت خود را تعیین کنند. و این خودمختاری باید بر اساس انتخاب آزاد و دموکراتیک باشد. هرگونه اشاره به این‌که سرنوشت دونباس را باید «همه‌ی اوکراینی‌ها»، دولت اوکراین، یا حتی فراتر از آن، ایالات متحده و روسیه تعیین کند، به هر شکل که ارائه شود، خیانت به اصل دموکراتیک حق تعیین سرنوشت است.

کسانی که حق تعیین سرنوشت دونباس را انکار می‌کنند، می‌گویند که این «ملت نیست». آنان برحسب تمایلات ناسیونالیستی‌، این مردم را متعلق به ملت «اوکراین» یا «روس» می‌دانند. آنها تا آن‌جا پیش می‌روند که اصولاً توانایی ساکنان دونباس را برای انتخاب مستقل منکر می‌شوند. هیچ کدام از اینها ارزش تأمل ندارد. در واقع این ناشی از شووینیسمی شرم‌آور است که حقوق دموکراتیک چهار میلیون نفر را منکر می‌شود.

با این همه، قبل از هر چیز، حمایت از حق تعیین سرنوشت به معنای حمایت خودکار از هر گونه جدایی‌طلبی نیست. ما بدون قید و شرط حق تعیین سرنوشت جمهوری‌های خلق دونباس و لوهانسک را به رسمیت می‌شناسیم و تصمیم دموکراتیک مردم آنها، هر چه که باشد، به رسمیت می‌شناسیم. اما علاوه بر آن می‌توانیم در مورد مترقی‌ترین راه‌های اعمال خودمختاری از نظرگاه منافع عمومی طبقه‌ی کارگر و مبارزه برای سوسیالیسم صحبت کنیم. ما معتقدیم که انتخاب، در چارچوب تعیین سرنوشت، باید از چشم‌انداز همکاری و رفاقت آینده بین کارگران کیف، دونتسک و مسکو، پیش برود؛ اتحاد بین یک معدنچی و یک برنامه‌نویس، یک پزشک و یک معلم. بین همه‌ی کسانی که در جامعه ارزش‌آفرینی می‌کنند. به همین دلیل است که انتخاب باید آزادانه و آگاهانه باشد.

ثانیاً، ما رأی‌گیری به اتکای اسلحه‌ای که انگشتان امپریالیست‌ها و عوامل آن‌ها روی ماشه‌هایش است را به عنوان خودمختاری به رسمیت نمی‌شناسیم. انتخاب واقعی دموکراتیک تنها در شرایط دموکراسی سیاسی و آزادی مخالفان ممکن است. اما در حال حاضر، مقامات جمهوری‌ها به کارگزاران فاسد تحت کنترل روسیه تنزل یافته‌اند و مخالفان تحت تعقیب قرار می‌گیرند. تعیین سرنوشت این دو جمهوری موضوع جنبش دموکراتیک و کارگری آینده است که در تصمیم‌گیری در مورد سرنوشت دونباس، برخلاف مقامات موجود در جمهوری‌ها به‌ناگزیر عمل خواهد کرد.

مواضع و اهداف دولت‌های بورژوایی

جنگ صدمات بسیار به اوکراین وارد می‌کند و به نظر می‌رسد که دولت آن باید بیشترین علاقه را به راه‌حل مسالمت‌آمیز داشته باشد. اما نیروهای سیاسی که پس از «میدان» به قدرت رسیدند یکی از موانع اصلی در برابر راه‌حل مسالمت‌آمیز هستند.

نخست آن‌که، خود رهبران اوکراین با ناسیونالیست‌های قومی بسیار خوب‌اند و و به آن‌ها پروبال می‌دهند، به‌واقع سازمان‌های سیاسی افراطی راست را قانونی می‌کنند و آنها را زیر بال مقامات می‌آورد. بعد از رژیم پوروشنکو، و برخلاف وعده‌های مبارزات انتخاباتی‌اش، دولت زلنسکی از لفاظی‌ها و سیاست‌های ملی‌گرایانه برای مخالفت با آزادی زبان برای روسی‌زبانان بهره می‌برد و کماکان از همدستان نازی‌ها تجلیل می‌کند. چنین سیاستی هرگونه اجماع مسالمت‌آمیز با مردم دونباس و لوهانسک و را کنار می‌گذارد و مانع از ادغام مجدد داوطلبانه‌ی آنها می‌شود.

دوم آن‌که، طی هشت سال، جنگ بی‌پایان منبعی برای غنی کردن الیگارش‌ها و دزدسالاران فاسد اوکراینی بوده است. بنابراین، دسته‌ی ارتجاعی حاکم در اوکراین، بر خلاف منافع مردم اوکراین، نه از راه‌حل صلح واقعاً دموکراتیک که از یک جنگ خفیف سود می‌برند

امپریالیسم ایالات متحده حتی علاقه‌ی کم‌تری به حل و فصل مسالمت‌آمیز مناقشه دارد و در مقابل از آن برای اعمال فشار بر روسیه استفاده می‌کند. برای انجام این کار، طی هشت سال گذشته، از به‌اصطلاح «حزب جنگ»، متشکل از ارتجاعی‌ترین و نظامی‌ترین نیروهای سیاست اوکراین، از جمله نئونازی‌ها، حمایت کرده است.

موضع دولت روسیه بسیار ریاکارانه است. علی‌رغم اظهارات رسمی مبنی بر عدم مداخله در امور داخلی اوکراین و جمهوری خلق دونباس و جمهوری خلق لوهانسک، در واقع امپریالیسم روسیه بر این جمهوری‌ها تسلط کامل دارد. پس از شناسایی این دو جمهوری، دیگر نیازی به صحبت از عدم‌مداخله نیست.

روسیه از جمهوری‌های دونباس برای اعمال فشار بر دولت اوکراین و ابزار چانه‌زنی در بازی‌های سیاسی با ایالات متحده و اتحادیه‌ی اروپا استفاده می‌کند. امپریالیسم روسیه به رژیم‌های مطیع و سیاستمداران قابل کنترل در این جمهوری‌ها نیاز دارد. در صورت ادغام مجدد آن‌ها با اوکراین، اینها ابزار روسیه برای تأثیرگذاری بر سیاست اوکراین خواهند بود. علاوه بر این، سرمایه‌داری روسی در حالی که وانمود می‌کند از محافظت از مردم در برابر «خونتای فاشیستی» صحبت می‌کند، از ساکنان دونباس به‌عنوان نیروی کار نیمه‌محروم و فوق‌العاده ارزان، ازجمله در معادن زغال‌سنگ کوزباس در داخل فدراسیون روسیه، استفاده می‌کند. بزرگ‌ترین مراکز سرمایه‌داری اتحادیه‌ی اروپا به همین ترتیب بخش اصلی نیروی کار اوکراین را استثمار می‌کنند.

علاوه بر این، دولت روسیه از این درگیری برای کاشت ناسیونالیسم سمی در جامعه‌ی روسیه، ترساندن مردم با تهدیدهای تجاوز خارجی، تجاوز ناتو به مرزهای روسیه و غیره استفاده می‌کند. هدف این است که مردم روسیه را از رویارویی طبقاتی، نابرابری و بی‌عدالتی در کشور خود دور و خشم و هراس مردم را به سمت «دشمن خارجی» هدایت کند.

ادعای مقامات روسیه مبنی بر اینکه تنها اوکراین در این مناقشه متجاوز است، قابل نقد است. رژیم روسیه نه‌تنها به‌طور مداوم تنش را حفظ کرده بلکه بارها از دروغ و اقدامات تحریک‌آمیز بهره برده است. این امر به‌ویژه در خلال تنش کنونی مشهود بود، که با کارزاری از اطلاع‌رسانی نادرست رژیم روسیه برای ایجاد توجیهی مناسب برای اقدامات خود پی‌ریزی شد. به عنوان مثال، «شواهد ویدیویی» از پیش ضبط شده از گلوله‌باران جمهوری‌ها و درخواست‌های حمایت سران این دو جمهوری وجود داشت که چند روز قبل از شروع تخلیه‌ی جمعیت غیرنظامی منتشر شد. همه‌ی اینها پوچ بودن ادعاها درباره‌ی عدم تمایل کرملین به تشدید درگیری فعلی و همچنین تلاش برخی از چپ‌گرایان روس برای تصویر کردن آن به‌عنوان «شرّ کم‌تر» را آشکار می‌کند.

بنابراین، یک راه‌حل دموکراتیک مسالمت‌آمیز به‌نفع سرمایه‌داری روسیه نیست، که دست‌کم از تنش دائمی در دونباس سود می‌برد. و از همین رو سازمان‌های کارگری چپ که پشتیبان موضعی اساساً ضد جنگ در روسیه‌اند، موضع مترقی دارند و توسعه‌ی آگاهی طبقاتی و خودسازمان دهی طبقه کارگر تنها راه‌حل این مسأله است.

سرانجام آن که دولت‌های دونباس و لوهانسک در حال حاضر با گسست از مردم، کارگزاران روسیه و الیگارشی محلی هستند. جنگ بی پایان سرچشمه موقعیت ویژه‌ی آنهاست و بنابراین آن‌ها به یک راه‌حل واقعاً دموکراتیک نیز علاقه‌ای ندارند. روسیه نه‌تنها از دولت‌های این دو جمهوری حمایت می‌کند، بلکه آن‌ها را در اختیار دارد. بدون این حمایت، دولت‌های فعلی در جمهوری‌ها دوام نمی‌آوردند. با حمایت امپریالیسم روسیه، مخالفان تحت تعقیب قرار می‌گیرند، تمام ابتکارات مستقل کارگری بی‌رحمانه سرکوب می‌شوند و حتی فرماندهان میدانی که حدی از استقلال نشان داده‌اند با مشارکت سرویس‌های ویژه‌ی روسیه ترور شده‌اند.

در مجموع، هشت سال بعد، نه دولت اوکراین، نه مقامات روسیه، نه ایالات متحده، و نه حتی دولت‌های جمهوری‌های دونباس و لوهانسک، هیچ کدام به حل‌وفصل مسالمت‌‌آمیز واقعاً دموکراتیک این درگیری علاقه‌ای ندارند.

ادغام دوباره یا استقلال؟

اگر از منظر منافع آینده‌ی سوسیالیستی بین‌المللی بشریت و رشد نیروهای جنبش کارگری حرکت کنیم، قاعدتاً گزینه‌ی ارجح برای حل یک منازعه‌ی ملی، گزینه‌ای خواهد بود که به حل تضادهای ملی، توقف شکاف‌های فرقه‌ای، بازگشایی محل‌های کار بینجامد، و باعث ایجاد درگیری‌های ملی جدید طولانی نخواهد شد.

اگر تنها از این منظر به مناقشه در دونباس بپردازیم، آن‌گاه ادغام مجدد دموکراتیک مسالمت‌آمیز این جمهوری‌ها در اوکراین، با حفظ آزادی‌های زبانی و دیگر آزادی‌ها و تضمین درجه‌ای از خودمختاری، یکی از گزینه‌های حل و فصل خواهد بود که مردم لوهانسک و دونباس خواهان آن هستند.

ما از ادغام مجدد دموکراتیک مسالمت‌آمیز صحبت می‌کنیم، و نه از الحاق اجباری. هر گونه ادغام مجدد اجباری صرفاً شکاف‌های ملی را عمیق‌تر می‌سازد و جراحت عمیقی بر جنبش کارگری وارد می‌کند. و در اوکراین امروز تا زمانی که دولت فعلی و «حزب جنگ‌طلب» در قدرت هستند، ادغام مجدد دموکراتیک غیرممکن است.

یک بدیل برای ادغام مجدد، استقلال واقعی دونباس و لوهانسک است. با این حال، بدون تغییر رژیم در روسیه، استقلال این جمهوری‌ها یک داستان خیالی خواهد بود، زیرا در واقع این مناطق ویران شده از جنگ، ضمایم و منبع نیروی کار ارزان برای روسیه باقی خواهند ماند. علاوه بر این، اگر اوکراین متخاصم باقی بماند، آن‌گه این جمهوری‌ها همچنان به حمایت نظامی روسیه وابسته خواهند بود.

در حال حاضر، نه‌تنها روسیه استقلال لوهانسک و دونباس را به رسمیت شناخته بلکه با گسیل نیروهای نظامی نیز آن را تقویت گرده است. اما تحت این شرایط، شناسایی رسمی این جمهوری‌ها توسط روسیه تنها به معنای وجود رسمی‌تر رژیم‌های دونباس و لوهانسک به عنوان کارگزاران روسیه است. این با استقلال واقعی و حتی کم‌تر از آن با خودمختاری این دو جمهوری ارتباطی ندارد.

بنابراین، استقلال واقعی جمهوری خلق دونباس و جمهوری خلق لوهانسک تنها در نتیجه‌ی انتخاب دموکراتیک مردمان آنها، با حمایت جنبش دموکراتیک کارگری و ضد جنگ در اوکراین و روسیه امکان‌پذیر است.

صرف‌نظر از ارزیابی گزینه‌های احتمالی برای حل آتی بحران، «گرایش مارکسیستی»، قبل از هر چیز اساساً از حق تعیین سرنوشت حمایت می‌کند. مردم دونباس، در راستای اعمال حق تعیین سرنوشت خود از طریق فرایندی صلح‌آمیز و دموکراتیک تصمیم نهایی را در مورد آینده‌ی آن بگیرند. ادغام مجدد اجباری نمی‌تواند مبنای رفاقت و همکاری باشد.

همچنین باید به بنیادی‌ترین حقیقت اشاره کرد. این که در درازمدت، هیچ راه‌حل کاملی برای مسأله‌ی منازعات زبانی، قومی و اجتماعی خارج از حرکت به سوی سوسیالیسم وجود ندارد. احیای سرمایه‌داری و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شرایطی را ایجاد کرد که در آن دسته‌های مختلف بورژوازی، در سپهر دولت‌های پساشوروی، طبقه‌ی کارگر گروه‌های مختلف قومی و زبانی را به‌طور نظام‌مند در برابر یکدیگر قرار می‌دهند. همه‌ی این‌ها برای منحرف کردن کارگران در طرف‌های مخالف مرزهای ملی و خطوط مرزبندی نظامی از این واقعیت است که آنها یک دشمن مشترک دارند: سرمایه.

دعواهای قومی-زبانی و دشمنی متقابل بین کارگران که سرمایه‌داران تحمیل می‌کنند، تنها در خدمت شکاف انداختن میان طبقه‌ی کارگر است. در واقع، شرایطی که کارگران اوکراین، روسیه، جمهوری خلق دونباس و لوهانسک در آن قرار دارند به این معنی است که آنها با یکدیگر اشتراکات بسیار بیشتری دارند تا با حاکمان و رؤسای‌شان.

این واقعیت تنها به این معنی است که یک بدیل وجود دارد. این وظیفه‌ی چپ‌گرایان است که در گفتار و کردار برای یک جنبش مستقل متحد کارگران کشورهای مختلف مبارزه کنند، که قادر به پیگرد مبارزه برای خروج واقعی از بن‌بست خونینی است که در آن قرار گرفته‌ایم.

برای یک فدراسیون آزاد سوسیالیستی از دولت‌های کارگری، نه تنها در اتحاد جماهیر شوروی سابق، بلکه در کل جهان! این بدان معناست که ما نباید صرفاً منتظر باشیم تا اتفاقی بیفتد یا رویدادها به نتیجه‌ی طبیعی خود برسند. برعکس، لازم است همه‌ی چپ‌گرایان واقعی در روسیه، اوکراین و دونباس با یکدیگر همکاری کنند، تا نیرویی خلق کنند که قادر باشد توان بالقوه‌ی طبقه‌ی کارگر سازمان‌یافته را در سراسر سپهر پساشوروی را رها و یک حزب چپ انقلابی بسازد.

جنبش دموکراتیک متحد کارگران تنها راه نجات واقعی است

شرط اصلی غلبه بر وضعیت غم‌انگیز کنونی در دونباس، ایجاد یک جنبش متحد و دموکراتیک کارگران از همه‌ی طرف‌ها، فارغ از فشارهای تمامی بلوک‌های امپریالیستی است. این کاری بسیار دشوار است، اما همچنین تنها کار واقعاً واقع‌بینانه برای هر کسی که می‌خواهد به بربریت جنگ پایان دهد، که شرایط زندگی طبقه‌ی کارگر را در هر دو طرف خطوط نظامی ویران می‌کند، تنها کار حقیقتاً واقع‌بینانه است. همچنین درک این نکته ضروری است که بدون یک جنبش کارگری توانمند و مستقل، مبتنی بر یک برنامه‌ی سیاسی سوسیالیستی انترناسیونالیستی، «آزادی» برای کارگران هر دو طرف واقعی نخواهد بود.

شکل‌گیری یک جنبش دموکراتیک فراگیر، و یک جنبش کارگری توانمند در جمهوری‌ها، پیش‌شرط‌های برای امکان تعیین سرنوشت این جمهوری‌ها و همچنین کسب آزادی واقعی برای کارگران اوکراین و روسیه است. دسته‌های دزدسالار اقتدارگرا، دولت‌های جمهوری‌ها، فقط منافع خود را بیان می‌کنند. اگر این جنبش دموکراتیک آینده تصمیم بگیرد خود را از اوکراین جدا کند، چنین تصمیمی باید گرفته و به آن احترام گذاشته شود. مسأله‌ی کلیدی این است که کارگران باید بتوانند آن را بدون فشار خارجی از سوی نیروهای طبقاتی بیگانه انجام دهند.

وظیفه‌ی چپ در اوکراین، روسیه، لوهانسک و دونباس این است که به طور جمعی برای آزادی کارگران برای تعیین آینده‌ی خود تلاش کنند، که برحسب اراده‌ی سیاسی طبقه‌ی کارگر می‌تواند هم به شکل استقلال جمهوری و هم به شکل ادغام مجدد مسالمت‌آمیز دونباس و لوهانسک به عنوان بخشی از اوکراین، با احترام به آزادی‌های زبانی و دیگر آزادی‌ها، باشد. جنبش برای تحقق این امر، به‌ناگزیر باید جنبشی واحد در اوکراین و جمهوری‌ها باشد. شرط اساسی برای تشکیل آن، آتش‌بس، غیرنظامی کردن و خروج متقابل نیروهای روسیه و اوکراین از خطوط منازعه است. ما باید بازی بورژوازی حکومت‌های مختلف برای سرزنش یکدیگر و اتهام‌زنی متقابل را که فقط درپی سردرگم ساختن طبقه‌ی کارگر است، رد کنیم.

دستیابی واقعی به استقلال و آزادی تعیین سرنوشت در قلمروهای لوهانسک و دونباس فعلی تنها از طریق به دست گرفتن قدرت توسط طبقه‌ی کارگر، به پشتوانه‌ی «نیروی سلاح»، علیه دشمن طبقاتی متقابل آنها امکان‌پذیر است. سیاست فعلی مقامات جمهوری‌های منزوی و در نتیجه روسیه علیه این اصل است. هم شناسایی رسمی و هم مداخله‌ی نظامی روسیه با این هدف مخالف است.

تنها راه نجات واقعی، مبارزه‌ی مستقل طبقه‌ی کارگر سازمان‌یافته برای سوسیالیسم است!

موضع ما روشن است:

علیه مداخله‌ی نظامی روسیه!

علیه جنگ و کشاندن طبقه‌ی کارگر اوکراین و روسیه به کشتار متقابل!

برای آزادی واقعی تعیین سرنوشت کارگران!

برای یک جنبش دموکراتیک توانمند و مستقل به رهبری طبقه‌ی کارگر!

برای فدراسیونی سوسیالیستی از کارگران همه‌ی کشورها!

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%a8%d8%ad%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d9%88%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86/feed/ 0 6574
نگاهی به رویدادهای سیاسی هفته http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%af%d8%a7%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d9%87%d9%81%d8%aa%d9%87/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%af%d8%a7%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d9%87%d9%81%d8%aa%d9%87/#respond Tue, 22 Feb 2022 13:19:16 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6569 ارژنگ بامشاد

  • تجمع سراسری و با شکوه معلمان در سی ام بهمن ماه با فراخوان شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران که با حمایت گستردۀ تشکل های صنفی استان ها و گروه ها و تشکل های بازنشستگان روبرو شده بود، نشاندهندۀ قدرت بسیج شورای هماهنگی و تشکل های صنفی معلمان و اوج نارضائی معلمان از بی اعتنائی دولت به خواست های بر حق شان است. سازماندهی این تجمع بزرگ و سراسری که در روز سی ام بهمن در بیش از صد شهر برگزار شد و برنامه ریزی برای تداوم آن در سوم اسفند ماه و مجموعۀ تلاش هائی که معلمان سراسر کشور انجام می دهند، طبعا از چشم گزمه های رژیم دور نمانده و وحشت را به میان شان کشانده است. از این روست که با ترفندهای گوناگون برای ایجاد شکاف در میان صفوف متحد معلمان از طریق شایعه سازی و پخش اخبار دروغ در شبکه های اجتماعی تلاش می شود. تلاشی که با هوشیاری معلمان آگاه تاکنون با شکست مفتضحانه روبرو شده است. در کنار بازوی ایجاد شکاف و تردید، بازوی سرکوب نیز به کار گرفته شده است. دستگیری رسول بداقی فعال صنفی اسلامشهر، مسعود فرهیخته فعال صنفی کرج و مرتضی الیاسی فعال صنفی الیگودرز در این راستا انجام گرفته است. دستگیری پانزده تن از معلمان استان مرکزی نیز همین هدف را دنبال کرده است. در کنار آن ارسال پیامک های تهدید به فعالان صنفی و یا تهدید معلمان از طریق حراستی های آموزش و پرورش نیز برای فشار بر معلمان به کار گرفته شده است. اما روشن است که تمامی این تلاش ها و ترفندهای سرکوبگرانه با شکست خفت بار روبرو شده و خواهد شد زیرا جنبش سراسری معلمان که شعارهای روشن شان بویژه شعار آموزش رایگان و مبارزه با پولی سازی آموزش مورد حمایت دانش آموزان و اولیای شان نیز هست و از حمایت دیگر تشکل های صنفی مستقل کارگری نیز برخوردار می باشد، اکنون به نقطه بی بازگشت رسیده است و جز از طریق به دست آوردن خواست های بر حق اش، سر باز ایستادن ندارد.
  • تجمع سراسری معلمان، تنها حرکت اعتراضی کارگران ایران نیست، کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز نیز اکنون بیش از یک هفته دست به اعتراض زده اند تا برای خواسته های خود: افزایش حقوق و دستمزد، ارتقاء سطح معیشت کارکنان، تامین مواد اولیه و افزایش تولید، تامین قطعات و تجهیزات مورد نیاز خطوط تولیدی و پرداخت حق بدی آب و هوا مبارزه کنند. این تجمع علیرغم وعده های دروغین مدیریت از طریق پخش اطلاعیه های دروغین همچنان ادامه دارد.
    در کنار حرکت معلمان و کارگران فولاد، هفته گذشته شاهد حرکت های گسترده بازنشستگان تامین اجتماعی هم بودیم که برای خواست محوری همسان سازی به خیابان ها آمده بودند. خشم بازنشستگان از آن رو گسترده تر شده بود که دولت در هفته گذشته با ارسال نامه ای به مجلس، لایحۀ همسان سازی حقوق بازنشستگان و شاغلان را پس گرفته بود. علاوه بر خواست همسان سازی، مبارزه برای بیمه کارآمد و فراگیر بهداشت هم از دیگر خواست های بازنشستگان است. حمایت گروه های بازنشستگان از تجمع سراسری معلمان نشان می دهد که گروه های مختلف کار و زحمت و مزد و حقوق بگیران به تدریج به این نیتجه می رسند که از طریق هماهنگی های بیشتر و همسو کردن اعتراضات پراکنده بهتر می توانند در برابر هیولای حاکمیت رانتی به عنوان سرچشمه رانت و اختلاس و فساد و بی حقی برای احقاق حقوق خود مبارزه کنند.
    روشن است که این مجموعه اعتراضات، ترس را بر حاکمان جمهوری اسلامی مستولی کرده است. برخورد خشن و بسیار رذیلانه نیروهای امنیتی با مراسم چهلم زنده یاد بکتاش آبتین و بازداشت موقت تعدادی از شرکت کنندگان در مراسم چهلم او، نشانۀ بارز این ترس است. جالب است که حاکمانی که کوس “هل من مبارز” طلبی شان گوش همگان را کر کرده است، از مردۀ بکتاش آبتین هم آنچنان ترسیده اند که برای کنترل مراسم چهلم او، صدها نیروی امنیتی و یا لباس شخصی به مراسم گسیل کرده بودند.
  • بر متن وحشت رژیم از حرکت های رو به گسترش مردمی در اعماق جامعه، پخش فایل صوتی یک ساعتۀ اختلاس و فساد فراگیر در سپاه پاسداران جمهوری اسلامی بازتاب گسترده ای یافت. توجه داشته باشیم که این فایل صوتی دو سال قبل از طرف اصول گرایان “عدالت خواه” ظاهراً برای افشای قالیباف، منتشر شده بود. اما وقتی “رادیو فردا” که یک رسانه سراسری است آن را منتشر کرد همه مردم از آن با خبر شدند و طرفداران رهبر رژیم به دست و پا افتادند و تک تیراندازان بیت و سرداران سپاه در مجلس، در کر واحدی به دفاع از سپاه پرداختند و این فایل صوتی را دلیلی بر “پاکدست” بودن سپاه دانستند. از همان نوع “پاکدستی” دولت مهرپرور احمدی نژاد که هشصد میلیارد دلار درآمد نفتی در هشت سال دولت اش را به چشم بر هم زدنی در همدستی با “برادران قاچاقچی” غیب کرد. در این فایل صوتی که با حضور جعفری فرمانده سابق سپاه و ذولقدر مسئول بازرسی بخش اقتصادی سپاه صورت گرفته است، ابعاد دخالت فرماندهان سپاه در اختلاس ها به روشنی بیان شده و پای قالیباف شهردار اسبق تهران و رئیس کنونی مجلس و چگونگی تهدید نجفی شهردار سابق تهران و قاسم سلیمانی و سازمان تعاون سپاه به میان آمده است. مکالمات این فایل صوتی نشان دهنده شکاف در داخل خودِ سپاه هم هست و وقتی جعفری آن حرف ها را می زند (مخصوصاً در مورد قالیباف و سلیمانی) نشان می دهد که در سپاه اختلافات جدی وجود دارد. علنی شدن و طرح چنین شکافی از آن رو بسیار با اهمیت است که نشان دهنده بحران و شکاف در اصلی ترین تکیه گاه خامنه ای است. از این رو حمایت قاطع رهبر رژیم از سپاه و منسوب کردن این فایل به “دشمنان” انقلاب و نظام، بیان وحشتی است که انتشار چنین اسنادی می تواند شکاف در درون اصلی ترین ارگان سرکوب بیت را در جلو چشمان همگان به نمایش بگذارد. واقعیت این است که سخنان خامنه ای و دفاع قاطع اش از سپاه و کتمان سند روشن فساد نهادینه شده در سپاه که در فایل صوتی به روشنی بیان می شود، بیان سیاست روشنی است که رهبر رژیم در قبال جنبش مردم دارد. او از همان سیاستی پیروی می کند که در آبان ۹۸ دستور قتل عام مردم را داد تا از پیشروی جنبش جلوگیری کند. اکنون نیز در بر همان پایه می چرخد. او از شنیدن صدای اعتراض بنیان کن مردم به وحشت آفتاده و راه کتمان آن را در پیش گرفته است. زیرا تجربه “شنیدن صدای انقلاب مردم” توسط شاه، وحشت بر ارکان بیت و شخص خودش را نمایان خواهد ساخت.
  • در بطن صدای پای مردم از اعماق جامعه و شکاف در بالای رژیم و آغاز ریزش ها در بدنۀ سرکوب، مذاکرات برجامی ادامه دارد. همه شواهد نشان از آن دارد که فرستادگان رهبر در مذاکرات وین به دستور شخص او، سیاست نوشیدن جام زهر را به پیش می برند. درز پاره ای از توافقات نشان می دهد که این بار نوشیدن جام زهر بسیار بدتر از دفعه پیش است. از این رو شاهد تکذیبیه های مکرر رسانه های نزدیک به سپاه و یا سخنگوی وزارت خارجه و دیگر دست اندرکاران حکومتی هستیم. آنها که با یک سال تاخیر به همان توافقاتی رسیده اند که یک سال پیش تیم مذاکره کننده قبلی آن را به سرانجام رسانده بود، می خواهند تداوم بیهوده یک سال تحریم مردم ایران و فشار بر اقشار فرودست جامعه را به گونه ای توجیه کرده و نوشیدن جام زهر را پیروزی بزرگ جا بزنند. اما با ارتباطات سیال و فراگیری امروزی، این چشم بندی های سیاسی دیگر هیچ کس و مطلقآ هیچ کس را گول نخواهد زد.
  • مسأله کودک همسری و زن کشی هنوز حادثه بسیار مهم و داغی است که علیرغم گذشت دو هفته از آن حادثه دلخراش سر بریدن مونا حیدری، همچنان روح جامعه را می آزارد. این جنایت و جنایت دیگری که در هفته اخیر با زن کشی تازه ای اتفاق افتاد، نمی تواند و نباید فراموش شود. مسأله این است که بی حقی زن و قتل ناموسی بیش از همه محصول قوانین و رویکرد فوق ارتجاعی جمهوری اسلامی است ، هرچند در بخش هائی از جامعه نیز هنوز فرهنگ پوسیده و از رده خارج شده عمل می کند ، ولی نقش دولت و حاکمیت در این عرصه تعیین کننده است. اینکه سر یک دختر بچه را ببرند و در خیابان ها بچرخانند و رژیم اسلام گرایان قضیه را ماست مالی کند ، واقعاً حادثه فوق العاده ای است که مخصوصاً چپ حق ندارد در باره آن خونسردی نشان بدهد و از کنار حادثه بگذرد. حقیقت آن است که اتحاد شوم قوانین شرعی زن ستیزانه، مردم سالاری و پدر سالاری نهادینه شده و سنت های جایگیر شده و کثیف دفاع از “غیرت” و “ناموس”، در اقدامی مشترک، یک کودک همسر جوان فراری از جهنم زندگی زناشوئی و گرفتار در دام و سراب “عاشق” قاچاق چی را سربریدند و در خیابان های اهواز به نمایش گذاشتند. در این جنایت باورنکردنی، پدر و عمو در همدستی با سفارت جمهوری اسلامی در ترکیه، مونا هفده ساله که در دوازده سالگی به خانه شوهر فرستاده شده بود و کودکی دو ساله داشت و کودکی را نیز سقط کرده بود، را از ترکیه به ایران آوردند تا شوهر و برادر شوهر که پسرعموهایش بودند، سر او را ببرند و به نمایش علنی بگذارند و دادستان بی شرم جمهوری اسلامی این جنایت را به گردن فضای مجازی بیاندازد. این مثلث شوم تاکنون جنایات زیادی در حق زنان این کشور انجام داده است. بر اساس پژوهش انجمن زنان ریحانه اهواز، از سال ۱۳۹۸ تا تابستان ۱۴۰۰، حدود۶۰ زن درخوزستان به دلایل منتسب به ناموس کشته شده‌اند. بریدن سر، خفه‌کردن و آتش زدن، به ترتیب بیشترین روش های کشتن این زنان بوده است. بین کشته‌شدگان، زنان ۱۱ تا ۱۵ ساله هم بوده‌اند. روشن است برای پایان دادن به این وضعیت فاجعه بار که جمهوری اسلامی و قوانین شرعی و زن ستیزانه اش حامی آن است، نه تنها باید این حاکمیت به زیر کشیده شود بلکه باید ریشه های مردسالاری و پدرسالاری نیز در هم شکسته شود و برابر حقوقی زنان و مردان هم در قانون ، هم در فرهنگ جامعه و هم در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی نهادینه گردد.
]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%af%d8%a7%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d9%87%d9%81%d8%aa%d9%87/feed/ 0 6569
رادیو و تلویزیون بی‌بی سی و، راستی در پوستین چپ ازایران (فرخ رژیم نگهدار) http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d8%a7%d8%af%db%8c%d9%88-%d9%88-%d8%aa%d9%84%d9%88%db%8c%d8%b2%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%db%8c%e2%80%8c%d8%a8%db%8c-%d8%b3%db%8c-%d9%88%d8%8c-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%be/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d8%a7%d8%af%db%8c%d9%88-%d9%88-%d8%aa%d9%84%d9%88%db%8c%d8%b2%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%db%8c%e2%80%8c%d8%a8%db%8c-%d8%b3%db%8c-%d9%88%d8%8c-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%be/#respond Tue, 22 Feb 2022 13:09:32 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6565 بابک خرمی

امروزه، بنگاه سخن‌پراکنی بی‌بی سی، با دعوت مکرر از، سخنگوی چریک‌های شرمگین ونادم از گذشته خود، و با استفاده از آن‌ها، اهداف واپس گرای خود را در جهت حفظ رژیم حاضر در لفافه نظریات تئوریکی دنبال می‌نماید، سخن گوی چریک‌های نادم، نظریات خود را برای آینده ایران چنین توضیح میدهد.


۱- مهمترین کار و وظیفه ایرانیان پرهیز از خشونت است.

۲- راه نجات، رسیدن به دموکراسی است، که البته یک راه بسیار طولانی و پر مشقت است.

۳- به جای اعتراضات خیابانی باید به مردم برای رسیدن به دموکراسی آموزش دادو از آن‌ها بخواهیم که به تمرین دموکراسی بپردازند.

۴- البته بطور ضمنی می‌گویند، انقلاب اجتماعی کهنه شده است و جوامع برای رسیدن به همان دموکراسی سرمایه داری باید از ابزار قانونی استفاده کند.

در تاریخ مبارزات اجتماعی، این نظریات سازشکارانه، از نظر تئوریک، به مکتب پراگماتیسم آمریکایی باز می‌گردد. که قرابت نزدیکی با نظریات مکتب فرانکفورت دارد این نظریات بارها و بارها از طرف رویزیونیسم اروپایی در مقابل نظریات مارکس علم شده است و چیز تازه‌ای نیست ولی این روشنفکران اصلاح طلب خود را در زیر پرچم تئوریک رویزیونیسم پنهان کرده اند. البته نباید فراموش کرد که گردانندگان بی‌بی سی – وزارت خارجه انگلیس – به هیچ وجه نا آگاه نیستند و کاملا آگاهانه به طور ضمنی از زبان چریک‌های نادم به توسعه نظریه و تئوری پراگماتیسم می‌پردازند. هرچند این اغراض تئوریک برای چریک نادم و لیبرال امروزه پوشیده و ناپیدا می‌باشد. حال به بینیم در شالوده این فلسفه اجتماعی رویزیونیسم چه چیزی نهفته است. که روشنفکران ایرانی دانسته یا نادانسته آلت دست بی‌بی سی برای اشاعه چنین نظریاتی در میان روشنفکران طبقه متوسط شده اند.

سابقه تاریخی

بعد از انقلاب اکتبر، همه چشم‌ها به آلمان دوخته شد که با کمک بزرگترین طبقه کارگر اروپا، بقا و تداوم انقلاب بلشویکی و انترناسیونالیسم پرولتری را تحقق بخشدکه با کشتار اسپارتاکیست‌های حزب سوسیال دموکراسی (از جمله رزالوکزامبورگ و…) آلمان، سرمایه داری و محافل راست سیاسی آلمان موفق می‌شوند که انقلاب بلشویکی را برای آلمان و سپس برای ایتالیا دچار شکست سازند و راه را برای راستگرایان و فاشیسم و نازیسم باز کنند.
روشنفکران چپ طبقه متوسط در کشور آلمان و اروپای مرکزی، در این وضعیت نومید کننده، نگاه خود را متمایل به رونریونیسم چپ و راست کردند و در دهه ۳۰.۱۹۲۰ جنبش فکری مکتب فرانکفورت را پایه گزاری کردند، این جنبش نخست این پرسش را برای خود طرح کرد که چه اشتباهی در نظریات مارکس وجود داشت که انقلاب پرولتری، انترناسیونالیستی در آلمان و اروپای مرکزی نتوانست به پیروزی برسد. از نظر آنان قبل از هر چیز باید پایه‌های نظریه این اشتباه را، در مارکسیسم جستجو کرد.

رویزیونیسم فلسفی همیشه چهره خود را در زیر نظریات شبه علمی و حتی مارکسیسم تجدید شده پنهان نگاه می‌دارد. رویزیونیسم به طور مستقیم تا جائیکه ممکن است به نظریات مارکس به طور مستقیم حمله نمی‌کند بلکه در گوشه و کنار به طور ضمنی موضوعاتی را مطرح می‌سازد که بسیار عوام پسند و حتی انقلابی می‌باشد. موضوعاتی که تعریف و تفسیر آن‌ها برای همگان گنگ و مبهم است. مطرح‌ترین موضوعات برای انها می‌باشد، موضوعاتی از قبیل آزادی، عدالت، قانون مداری… و بعد سعی می‌کند در سطوح بالای فلسفی به نظریات مارکس و اصول مارکسیسم حمله کنند.

مکتب فرانکفورت در دنبال کردن همین خط مشی برای خود سه موضوع و وظیفه مهم تعین می‌کند که عبارتند از:

۱- آزاد ساختن انسان از بردگی
۲- آزادی
۳- خلق جهانی که نیازها و خواسته‌ها و توانایی انسان را ارضاء و تحقق بخشد. (هورکهایمر ۱۹۷۴)

هر سه شعار موافق طبع هر انسان فرهیخته و آزاده اندیش است، برای تحقق بخشیدن به این خواسته‌ها نخست این است که باید توضیح دهد چه چیزی در جریان و امنیت اجتماعی نادرست است. دوم از دیگران نخواهیم که برای تغیر آن شرکت کنند سوم: هنجار‌های لازم را برای رسیدن به اهداف اجتماعی مهیا سازیم.

در رسیدن به این اهداف می‌توانیم از:

فیزیولوژی، فرهنگ و نهادهای اجتماعی کمک گرفت و سپس مدعی می‌شود که انسان خود خالق تاریخ خویش است و می‌تواند موجب تغیر و تبدیل در سرمایه داری معاصر به شرایط اجتماعی مطلوب شود. از نظر آن‌ها (هورکهایمر). تحقق این اهداف فقط و فقط از یک طریق ممکن است فقط با دموکراتیزه کردن بیشتر جامعه تا اینکه انسان بتواند بیشتر و بیشتر به وسیله انسان قابل کنترل باشد و جامعه به عقلایی بودن و خردمندی برسد. و خلاصه کلام (تبدیل سرمایه داری به دموکراسی حقیقی)

نکته دیگری که این مکاتب از آن دوری می‌جویند این است که، در عین حال که از اصل پایه‌ای تضاد استقبال می‌کنند آن را محدود به قلمرو، مفاهیم و زبان وگفتار می‌کنند، و تضادهارا در گفتار آشکار می‌بینند. و تضاد را به قلمرو عینیات که گفتار از آن ناشی می‌شود سوق نمی‌دهند. و خلاصه کلام اینکه، از دیالکتیک و مقوله اصلی آن تضاد، تا جایی که ممکن است فرار می‌کنند و در مسائل سیاسی، سعی دارند تا تضادهای عینی را به روبنایی جامعه الصاق کنند که نتایج تبعی توصیه وامر به مصالحه است، هرچند به ظاهر حتی می‌توان چپ افراطی باشد، ویا حداقل از دیالکتیک به عنوان عامل شناخت و سلاح برند مبارزه طبقاتی دوری می‌جویند.

به هر حال چریک نادم تمام مطالب رویزیونیسمی فوق الذکر را که در تاریخ مارکسیسم به اصلاحات و مصالحه طبقاتی و پرهیز از خشونت و حفظ وضع موجود است چنین خلاصه می‌کند:

«مجموعه نیروهایی که طی ۲۵ سال اخیر با هویت اصلاح طلبانه یا به نوعی اصول گرایی اعتدال گرایانه برآمد داشته‌اند، چنان چه امروز حول دو هدف معین – کاهش شکاف حکومت و مردم، و کاهش تقابل میان ایران وآمریکا –هم سو و هم سخن شوند، چنان چه بحران در نظام حکمرانی شدت گیرد، می‌توانند با جذب نیروهای چپ، جمهوری خواه ملی مذهبی برای تشکیل یک جبهه ملی برای اصلاحات قدم پیش گزارند و در یک انتخابات آزاد مورد حمایت مردم قرارگیرند و مسئولیت امور کشور را به عهده گیرند.»

در این گفتار موارد رویزیونیستی واپسگرا به طور واضح و روشنی عیان شده است.

۱- برداشتن شکاف بین حکومت و مردم. واضح است که از نظر این چریک نادم، ماهیت رژیم و ماهیت زندگی توده‌های مردم در تضاد نیست چون اگر در تضاد باشد امکان سازش هم وجود ندارد.

۲- در راه مبارزه طبقاتی مردم، راه سازش و اصلاح طلبی قابل پذیرش است و علاوه بر آن، آن را تنها راه می‌داند.

۳- در فلسفه رویزیونیست‌ها دست به دامان عامل خارجی شدن امری طبیعی است که در اینجا هم لحاظ شده است. کسی منکر داشتن رابطه درست با کشورهای دیگر نیست، ولی نفع عادی شدن این روابط به چه کسی می‌رسد قابل بحث است. در جایی که بخشی از تولیدات کشور مستقیم به سپاه واگذار شده مسئله روشن است، که عادی شدن روابط با آمریکا و دست یافتن به پول تحریم‌ها، مستقیم به جیب چه کسانی می‌رود، با توجه به این که فقط یک قلم دزدی از اموال مردم، چهار میلیارد دلار بوده است. ایشان چگونه به چنین هیئت حاکمه‌ای اعتماد دارد.

۴- تمام رویزیونیست‌ها در طول تاریخ، سخن از انتخابات آزاد به میان آوردند، و در این جا هم رویزیونیست ما منظورش این است: که مردم ایران باهمین رژیم و با کمک انتخابات آزاد، برمشکلات طبقاتی خود غلبه خواهند کرد. جالب است که در تحریم قبل انتخابات، مردم نظرشان را در مورد حکومت ابراز کردند.

۵- البته تنها شعاری که بعد از انقلاب در ایران تحقق یافت، شعار ایشان بود که: سپاه پاسداران را با سلاح سنگین مجهز کنید. حالا خوش بختانه سپاهی داریم که علاوه بر سلاح سنگین با موشک و… مجهز شده است و منافع توده‌های مردم روز به روز بیشتر تأمین شده است.

۶- احتیاجی به مراجعه به تاریخ و فلسفه ماتریالیستی نیست تا شکست سیاست‌های رویزیونیستی و پاسفیستی انفعال گرا را در تمام کشور ها، بدون استثناء نشان دهیم. کافیست ایشان نگاهی به گذشته خودش بکند. در اول ماه مه بعد از انقلاب نیمی از تهران در تصرف چریک‌های فدایی خلق بود و به قول خودشان مرزما از غرب تهران تا خیابان کارگر است، وپانصد هزار نفر باز به گفته خودشان در تظاهرات اول ماه مه در پشت سر این چریک کار کشته در حرکت بودند… اما زمانی که داشت از ایران فرار می‌کرد پانصد هزار نفر به پانصد نفر تقلیل یافت است. سیاست‌های سازش‌کارانه و رویزیونیستی این چنین فاجعه‌ای به بار آورد ولی چون در ماهیت شخصیت فردی ایشان، سازش و مصالحه نهادینه است به غیر از این نظریات رویزیونیستی چیزدیگری به بیرون تراوش نمی‌کند. از کوزه همان تراود که در اوست.

۷- البته ایشان با کمال شرمندگی، نمی‌گویند که هدف فقط حفظ نظام است نه چیز دیگری، و بقیه حرف‌ها ماله کشیدن و ماست مالی کردن این هدف اساسی است. خداوند که کاری به کار ما ندارد ولی امیدواریم که ایشان را از راه راست منحرف کند.

۸- به هرحال بی‌بی سی با بهره برداری از نظریات چپ راست‌های مسبوق به سابقه چپ در ایران، بطور کامل و یک پارچه در تلاش برای حفظ نظام و وضع موجود و پرهیز از انقلاب، استفاده به عمل می‌آورد.

۹- چریک کارکشته و سردو گرم چشیده و جهان دیده – فقط به این پرسش ساده جواب دهد: «چه کسی قادر است این انتخابات ازاد را برگزار کند» با توجه به اینکه بنابر گفته خودشان فقط ۱۱.۵ درصد از مردم از آن‌ها حمایت می‌کند چنین رژیمی چگونه انتخابات آزاد بر علیه خود را برگزار می‌کند تا به زباله‌دان تاریخ به پیوندد.

۱۰- البته پیش از این، این چریک پیر جهان دیده، رهبر کارگران و زحمت کشان، در نامه‌ای به رهبر انقلاب از وی عاجزانه درخواست کرد که با مردم کنار بیاید. بدین ترتیب این چریک پیر، راه جدیدی برای رسیدن به اهداف بزرگ اجتماعی خود پیدا می‌کند التماس کردن به هیئت حاکمه، چیزی که مارکس، انگلس، لنین چه گوارا… آنرا پیدا نکرده بودند و بی‌جهت درمبارزه طبقاتی بودند.

۱۱- انقلاب و قهر انقلابی، همیشه خواب آرام رویزیونیست‌ها را برهم می‌زند و نمی‌گذارد که اصلاح طلبان با خیالی راحت، منافعی را که بدست آورده‌اند در کنار توده‌های فقیر مورد استفاده قراردهند. استفاده از ثروت‌های کلان از نظر آنان حق مسلم و بی‌چون و چرای آنان است.

نکته تاریخی: می‌گویند تاریخ عجیب است و نادیدنی‌ها را دیدنی می‌کند و پوشیده‌ها را آشکار. حمید اشرف چریک فدائی، در زمستان سرد، در میدان راه آهن و سر پل جوادیه در زیر باران و برف بهمن ماه به دنبال اسلحه می‌گشت و چریک جانشین او: در خیابان‌های لندن، در زیر برف و باران، چتر به دست به دنبال صندوق رای می‌گشت.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b1%d8%a7%d8%af%db%8c%d9%88-%d9%88-%d8%aa%d9%84%d9%88%db%8c%d8%b2%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%db%8c%e2%80%8c%d8%a8%db%8c-%d8%b3%db%8c-%d9%88%d8%8c-%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%be/feed/ 0 6565
بە نام احیای “جمهوریت نظام”علیە بدیل جمهوریخواهی! http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%a8%db%95-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d8%ad%db%8c%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%aa-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%84%db%8c%db%95-%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%84-%d8%ac%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%a8%db%95-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d8%ad%db%8c%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%aa-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%84%db%8c%db%95-%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%84-%d8%ac%d9%85/#respond Sat, 12 Feb 2022 12:57:19 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6560 صادق کار

در سالگرد ٤٣ سالگی انقلاب و در شرایطی کە بحران های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رژیم آزادی کش و عدالت ستیز را در میان گرفتە و نفس آن را بە شمارش انداختە است و مردم در تقلای کنارزدن حکومت و انداختن طرح نوعی بە جای این رژیم فاسد و پلید هستند، جریانات موسوم بە اصلاح طلب و اعتدال کە نگران فروریختن نظام مورد علاقە شان هستند دوبارە دست بکار شدەاند تا با سرهمبندی کردن بدیل دولتی هم بە قدرت بازگردند و هم از سقوط و برکناری رژیم جلوگیری کنند. ظاهرا آنان بر این باورند کە تشدید بحرانها و استیصال دولت رئیسی از یک سو و تشدید بی سابقە اعتراضات اجتماعی از سوی دیگر راە بازگشت آنان بە قدرت را خواهد گشود و نهایتا رهبر هم بین سقوط رژیم و آنان دومی را بر خواهد گزید.

آنها کە می دانندو می بینند دولت یک دست مطلوب ولی فقیە ناتوانتر از آن است کە بتواند از پس بحرانهای انباشتە شدە کە در واقع نتیجە عملکرد همە دولتها و جناح های حکومتی طی ٤٣ سال گذشتە است برآید و دولت مستاجل است بفکر طرح دوبارە خود بعنوان دولت سایە و آلترناتیو بر آمدە و تلاشهایی را از مدتی پیش در این جهت شروع کردەاند. اصلاح طلبان این بار نیز یک قدم دیگر بە عقب برداشتە و بە سراغ محافظە کارانی چون، باهنر، لاریجانی و ناطق نوری رفتەاند. این نشان می دهد کە دغدغە آنان عدالت نیست اگر نە چگونە می شود از بی عدالتی گلە کرد و شعار عدالتخواهانە داد و در همان حال در پی اتحاد با عدالت ستیزان شناختە شدە ای مثل باهنر و لاریجانی و روحانی بود. اگر بنا بە حرف باشد کە رئیسی و دارو دستەاش از همە “عدالتخواە “تر هستند. عدالت، آزادی و سکولاریسم سە خواستە اساسی جامعە است، اکثریت مردم بە هیچ جریانی کە معتقد بە این خواستە نباشد اعتماد نخواهد کرد.

گفتە می شود در چهار چوب این رویکرد جلساتی بین خاتمی، ناطق نوری، روحانی، لاریجانی و باهنر جهت تشکیل یک اتحاد سیاسی بدیل برگزار شدە است. بعضا اعلامیە بخشی از روحانیون حوزە های علمیە بە بهانە سالگرد انقلاب را نیز در راستای این تلاشها می دانند.

در نشست های طیف های اصلاح طلب از یکسو صحبت از بازسازی وجە و اعتبار از دست رفتە گذشتە خود میان مردم بخاطر حمایت بی چون و چرا از دولت روحانی و سیاستهای آن می کنند، از سوی دیگر برای بازگشت بە قدرت بە سراغ تشکیل جبهە بە سوی همانهایی می روند کە بە ادعای عدەای از اصلاح طلبان با دنبالە روی و حمایت از آنان وجهە اصلاح طلبانە خود را قربانی همدستی و حمایت از سیاستهای راستگرایانە آنان کردەاند.

جدایی جریانات و افراد حامی رژیم در هنگام بحران از رژیم در همە جای دنیا طبیعی است و در تضعیف موقعیت رژیم های بحران زدە نقش مثبت دارد و بهمین خاطر از طرف اپزوسیون معمولا مورد استقبال قرار می گیرد. ایران نیز از این قاعدە نمی تواند مستثنی باشد. اما تلاشهایی طیفهای از راندە شدگان و مغضوبین بارگاە ولایت برای تشکیل بدیل دولت رئیسی بە فرض اینکە بگذارند و بتواند بە جایی برسد، از این جنس نیست زیرا آنها بر خلاف میل خود از قدرت راندە شدەاند. آنها بە رغم اینکە از قدرت کم و بیش طرد شدەاند، اما دلبستگی و وابستگی شان بە حکومت را حفظ کردەاند. نهایت خواست آنها بازگشت بە قدرت و انجام اصلاحاتی برای محکم کردن پایە های قدرت رژیم است.

افرادی مانند، روحانی، لاریجانی، باهنر و امثالهم کە همگی از مهرەهای سر سپردە حکومت بودەاند و در ایجاد و گسترش استبداد و جنایاتی کە در ٤٣ سال گذشتە بر مردم روا رفتە شریک و سهیم بودەاند و هنوز هم تلاش آنان حفظ نظام فقاهتی است. احیای جمهوریت نظام در واقع مستمسکی است برای پس گرفتن سهم آنان از قدرت و همچنین نگرانی از سقوط رژیم و مقابلە با آلترناتیو های دمکراتیک و سکولار.

بە جرات می توان گفت هیچ یک از افراد و دنبالچە های آنان خواهان رژیم غیر دینی و سکولار و انتخابات آزاد و آزادی فعالیت احزاب و اتحادیە های کارگری و برداشتن سانسور و برچیدن بساط رژیم فقاهتی نیستند. چون در آن صورت و در یک انتخابات بە راستی آزاد کسی بە آنان رای نمی دهد کە نمایندە و رئیس جمهور شوند. با هنر و ناطق نوری و لاریجانی و روحانی و خاتمی همگی مسئولیت های مهم سیاسی گذشتە شان را مدیون همین سیستم استبدادی ٤٣ سالە هستند. اگر اینها و متعلقات شان را از دایرە انتخابات بین خودی ها حذف نمی کردند و روال دوران خمینی ادامە پیدا می کرد، این جماعت امروزە در رخت احیای جمهوریت بە تقلا نمی افتاد.

در زمینە عدالت اجتماعی و اقتصادی نیز دیدگاە های همە این ها با خامنەای و رئیسی و محافظە کاران تنها در روش ها است کە تفاوتهایی در بعضی زمینە ها دارد. تفاوت اقتصاد مقاومتی مطلوب خامنەای با سیاست تعدیل رفسنجانی،سیاست احمدی نژاد، و نئولیبرالی روحانی و اصلاح طلبان بیشتر در عناوین است تا محتوای. نتایج مجموعە این (دکترینها) همین افلاس اقتصادی فقر و بی عدالتی و شکاف طبقاتی و بی حقوقی کارگر و مزد بگیر و انباشت ثروتهای قارونی و قصرهای هارونی نزد وابستگان بە قدرت و گرسنگی و بی خانمی و در بە دری برای ملت است.

رژیم “جمهوری اسلامی” هیچگاە جمهوری واقعی نبودە است کە جمهوریت اش تضعیف شدە باشد و حالا عدەای بخواهند جمهوریت اش را احیا و باز سازی کنند. این یک نظام دینی فقاهتی استبدادی بودە و هست کە تاکنون هم توسط ولی فقیە و گماستگان آن در نهادهای بە اصطلاح انتخابی ادارە شدە است. احیای جمهوریت در عین حفظ بخش دینی و ولایی آن کە راندە شدگان از قدرت دنبال آن هستند محال و اقدامی است علیە بدیل جمهوریخواهی سکولار و دمکرات و در خدمت حفظ حکومت.

این دو نتوانستە و نمی توانند در کنار هم دوام بیاورند زیرا سراپا در تصاد و تقابل قرار دارند. کما اینکە از ابتدا تا کنون نتوانستەاند با هم سر کنند و جمهوریت قربانی فقاهت شدە است. بنا بر این “احیای جمهوریت نظام” مستمسکی بیش برای حفظ نظام توسط عدەای کە حیات سیاسی و منافع اقتصادی شان با بقای رژیم گرە خوردە است نیست. اصلاح جمهوری اسلامی اگر میسر بود تا کنون انجام شدە بود. مردم اصلاح ناپذیری حکومت را مدتهاست با گوشت و پوست خود لمس کردە و آن را در جنبش دی ٩٦، خیزش آبان ٩٨، خیزشهای آب در خوزستان و اصفهان و در بسیاری از اعتراضات تودەای و کارگری با شعار اصلاح طلب، اصولگرا دیگە تمامە ماجرا، و با تحریم انتخابات فرمایشی مجلس و ریاست جمهوری نشان دادەاند. مردم خواهان گذر از این حکومت ارتجاعی و استبدادی ستمگر و فاسد و ذاتا متضاد با نیازهای جامعە و زمانە هستند. هم از این رو هر تلاشی برای حفظ چنین حکومتی و بە هر بهانەای، ایستادن در مقابل ارادە و خواست مردم و ارتجاعی می باشد. امروزە در پی آن همە تجربیات تلخ و بی عدالتی کە مردم از همە دولتهای تا کنونی دیدەاند دست رد بە سینە بدیل های قلابی خواهند زد.بخش: 

]]>
http://www.sedayekargar.com/critics/%d8%a8%db%95-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d8%ad%db%8c%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%aa-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%84%db%8c%db%95-%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%84-%d8%ac%d9%85/feed/ 0 6560