ایران – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com صدای زحمت‌کشان، صدای بی‌صدایان برای ایرانی آزاد Sun, 17 Mar 2024 11:48:32 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=5.8.9 https://i1.wp.com/www.sedayekargar.com/wp-content/uploads/2019/07/cropped-1107927-498476-14.png?fit=32%2C32 ایران – صدای کارگر http://www.sedayekargar.com 32 32 88122710 نافرمانی مدنی یک حرکت تهاجمی و مبارزه منفی یک حرکت تدافعی http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%85%d8%af%d9%86%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%ad%d8%b1%da%a9%d8%aa-%d8%aa%d9%87%d8%a7%d8%ac%d9%85%db%8c-%d9%88-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%87-%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%85%d8%af%d9%86%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%ad%d8%b1%da%a9%d8%aa-%d8%aa%d9%87%d8%a7%d8%ac%d9%85%db%8c-%d9%88-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%87-%d9%85/#respond Sun, 17 Mar 2024 11:48:25 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7248 همایون سپهوند

اول- تفاوت بین مبارزه‌ی منفی و نافرمانی مدنی چیست؟

علی‌رغم قرابت‌های بسیاری که بین این دو شیوه مبارزه وجود دارد، این دو تفاوت‌های حتی محتوایی با هم دارند، مبارزه‌ی منفی، یک نوع نارضایتی، یک نوع بی‌اعتمادی و یک رویگردانی از هیئت حاکمه است که در ابتدا با اقدام و عمل هم همراه نیست. مثلا در ایران مردم مدتی طولانی است که معترض و بی‌اعتماد هستند، به صدا و سیما، به دادگاه‌ها و ارگان‌های قضایی، به توصیه‌های ولایت برای فرزندآوری، به مدل زندگی تبلیغ رژیم (الگوی زن، اوشین یا فاطمه زهرا)، و هر یک به طریقی و مثلا با رویگردانی از مساجد و عدم اجرای فرایض دینی، قطع همکاری بای بانک‌ها، جایگزین کردن شبکه‌های خارجی با صدا و سیما، و… صورت می‌پذیرد. به طور طبیعی این مدل از مبارزه یا بی‌هزینه و یا کم هرینه است. خیلی با احتیاط می‌توانیم بگوییم که مبارزه‌ی منفی یک حرکت دفاعی است و نه تهاجمی. در صورتی که نافرمانی مدنی، یک عمل و اقدام فراقانونی و یک رویارویی فرسایشی با هیئت حاکمه است. یا با زیر پا گذاشتن آن چه که رژیم امر به معروف می‌نامد و به اجرا گذاشتن آنچه را که ولایت مطلقه نهی از منکر قلمداد می‌کند. به عنوان مثال حجاب و آزادپوشی زنان، چشن‌ها و عروسی‌های مختلط، ماهواره و فیلترشکن، ازدواج سفید، اعتصاب و راه‌پیمائی، چهارشنبه‌سوری، و… . طبیعتا مبارزه به شیوه‌ی نافرمانی مدنی همان طور که در چند سال گذشته شاهد بوده‌ایم دارای تبعات وهزینه‌هایی است که در مواردی جبران‌ناپذیر می‌باشد. به طور قطع می‌توان گفت که مبارزه به روش نافرمانی مدنی یک حرکت تهاجمی است و نه تدافعی.

دوم- مطلق کردن روش و شیوه مبارزه، جزم‌اندیشی است

مطلق کردن روش و شیوه مبارزه، چه قهرآمیز و انقلابی و چه خشونت پرهیز و مسالمت‌آمیز و مبارزه‌ی منفی، و چه نافرمانی مدنی، نطفه‌هایی از جزم‌اندیشی و دگماتیسم را در خود دارد و باید بنا بر «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» روش و شیوه‌ی مبارزه را اتخاذ کرد. در حقیقت مردم و انقلابیون خواستار ریختن حتی یک قطره خون از دماغ دشمنانشان هم نیستند. به قول تروتسکی مردم زمانی که هیچ چاره‌ی دیگری نداشته باشند به انقلاب روی می‌آورند. روش و شیوه‌ی مبارزه که اختیاری و انتخابی نیست؛ مستبدین و دیکتاتورها، انقلاب و روش رسیدن به آن را به توده‌ها تحمیل می‌کنند.

سوم- اصلاح‌گران در تاریخ ایران همگی در عمل با شکست روبرو شده‌اند

اصلاح‌گران صد و اندی سال ایران، از قائم مقام فراهانی، امیرکبیر، نهضت آزادی، جبهه ملی و… گرفته تا اصلاح‌طلبان رنگارنگ بعد از انقلاب، همگی در عمل با شکست روبرو شده‌اند، و تنها مورد قابل اتکا و غرورآفرین، دکتر محمدمصدق و ملی کردن صنعت نفت بوده. در سطح جهانی هم علی‌رغم مبارزه در جای جای جهان با شیوه‌ها و اهداف مختلف در دو قرن گذشته، تحلیلگران سیاسی عموما به دو مورد موفق شیوه‌ی مبارزه خشونت‌پرهیز اشاره می‌کنند؛ نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی و گاندی در هندوستان.

چهارم- هرچه قدر هزینه‌ی کار سیاسی پایین‌تر ‌باشد، تعداد شرکت‌کنندگان بیشتر خواهد بود و بالعکس

هزینه‌ی کار سیاسی و مبارزه با تعداد شرکت‌کنندکان در این امر، دو بردار هم جهت نیستند، بلکه برعکس؛ بدین معنی که هر چه قدر هزینه‌ی کار سیاسی پایین‌تر باشد، تعداد شرکت‌کنندگان بیشتر خواهد بود و بالعکس. دم دست‌ترین مثال آن، اعتراضات و خیزش‌های‌، سال‌های ۹۶، ۹۷، ۹۸ و ۱۴۰۱ از یک طرف و انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ از طرف دیگر را می‌توان از نظر کثرت شرکت‌کننده و تحریم‌کننده مقایسه کرد.

پنجم- مردم، از مبارزه در چهارچوب قانونی ناامید می‌شوند!

رابطه‌ی مردم با هیئت حاکمه در شرایطی به جایی می‌رسد که مردم و نمایندگان سیاسی آن‌ها، از مبارزه در چهارچوب قانونی ناامید می‌شوند و عملا بایدها و نبایدهای هیئت حاکمه را زیر سئوال می‌برند. نمونه‌ی شاخص و برجسته‌ی آن مبارزه‌ی زنان و دختران شجاع ایران برای آزادپوشی است که هم اکنون در جریان است.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%85%d8%af%d9%86%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%ad%d8%b1%da%a9%d8%aa-%d8%aa%d9%87%d8%a7%d8%ac%d9%85%db%8c-%d9%88-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%87-%d9%85/feed/ 0 7248
سرگذشت جنبش‌های انقلابی ایران و چالش‌های آن http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d8%b1%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%da%86%d8%a7%d9%84%d8%b4/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d8%b1%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%da%86%d8%a7%d9%84%d8%b4/#respond Fri, 01 Mar 2024 12:23:56 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7233 امید نیک

مقدمه  و مفهوم امر کلی

در بررسی یک پدیده از کجا باید شروع کرد؟ بالتبع بهترین پاسخ از طرف بنیان‌گذار فلسفه علمی به این موضوع داده شده است. مارکس در بررسی خود، از جامعه‌ی سرمایه‌داری شروع می‌کند. و برای این کار از هسته اصلی آن یعنی کالا و تولید کالا شروع می‌نماید. بسیاری از موارد دیگر وجود داشت که بین جامعه سرمایه‌داری و سایر جوامع، مشترک بود و اهمیت بسزایی داشتند مثل پول.

بدون شک، ساختن یک کفش و فروش آن هم در جامعه برده‌‌داری، هم فئودالیته و هم سرمایه‌داری رخ می‌دهد اما تفاوت بین جامعه سرمایه‌داری و تمام جوامع ماقبل آن، در این بود که، جوامع پیشین بدون خرید و فروش می‌توانستند به حیات خود ادامه دهند ولی جامعه سرمایه‌داری بدون خرید و فروش کالا، امکان حیات نداشته و ندارد. یعنی کالا برای آن در حکم سلول برای موجود زنده بود. بنابراین مارکس برای مطالعه جامعه بورژوازی، از مهم‌ترین و اصلی‌ترین عنصر آن یعنی کالا و تولید کالا شروع می‌کند.

دومین موضوع در شیوه مطالعه بود: فی‌المثل در بحث پول اگر می‌خواست به منشاء اولیه پول مراجعه کند، می‌بایستی به دنبال سکه طلا تا دوران فراعنه مصر به عقب برمی‌گشت. اما پول و نقشی که در جامعه سرمایه‌داری بازی می‌کند، متفاوت از نقش آن در دوران فراعنه مصر است. اگر چند هزار سکه طلا را از صندوق خزانه فرعون خالی می‌کردیم، نظام اقتصادی و سیاسی مصر فرو نمی‌پاشید ولی اگر امروز پول را از بانک‌ها خالی کنیم نظام سرمایه‌داری فرو می‌ریزد. پس برای مطالعه نقش پول هم، باید به‌سراغ جامعه سرمایه‌داری رفت.

مسئله بعدی پول یا کالا در جامعه سرمایه‌داری در نهایت از تکامل پول در جوامع ماقبل سرمایه‌داری حاصل شده است، ولی برای فهم نقش آن در جامعه سرمایه‌داری ، نمی‌توان، تا جامعه برده‌داری یا فئودالیته عقب رفت، هر چند پول در آن جوامع زاده شده بود. اگر نخواهیم به منشاء اولیه برگردیم، شیوه مطالعه ما به (المانتاسیسم ـ عنصرگرایی) تبدیل می‌شود. که از نظر فلسفه علمی مردود است. همان‌طور که برای شناخت انسان، بازگشت به موجوددات تک سلول و مطالعه آنها بی‌ثمر است.

بنابراین مطالعه علمی از یک پدیده، توصیف کامل بالفعل و مشخص آن پدیده در یک دوره زمانی معین ضروری است که عنصر ضروری حیات آن (تضاد اصلی آن) باید شناخته شود تا علاوه بر توضیح منشاء اولیه و وضعیت کنونی، تکامل آینده آن هم قابل بحث باشد. هر چند مطالعه منشاء اولیه آن در زمان‌های گذشته هم ممکن است غیرضروری و هم شاید ناممکن باشد. اما این عنصر اساسی (تضاد اصلی) درون پدیده باید به‌ گونه‌ای باشد که سایر عوامل و عناصر درون پدیده در حول آن، حرکت و تکامل یابند. که به طور معمول چنین عنصری باید حالت کلی داشته باشد، و بدان معنا که، مستقل از خواسته‌ها و سلیقه‌های اشخاص می‌باشد، در عین حال که همه اشخاص باید از آن پیروی ‌کنند، و بدون تجربیات شخصی، آن را درک نماید. به طور مثال در یک اثر هنری ـ یک تابلو نقاشی،  به کسی آموزش نداده‌ایم که زیبایی چیست ولی همه در مورد آن متفق‌القولند که زیباست. یا به ایرانیان تلقین نکرده‌ایم که فلان غزل حافظ یا سعدی زیبا هستند. اما همه ایرانیان بدون هیچ آموزشی و تلقینی و تجربه شخصی می‌دانند که این بیت ـ فی‌المثل از مولانا زیباست.

بشنو از نی چون حکایت می‌کند / از جدایی‌ها شکایت می‌کند.

یا از سعدی.

بنی‌آدم اعضای یک پیکرند / که درآفرینش زیک‌گوهرند

پس کلی امریست که تابع زمان و مکان کوتاه‌مدت نیست، بر همگان روشن است. آموختنی نیست و از طریق تجربه شخصی هم کسب نمی‌شود، هستی اجتماعی است.

پدیده چیست و ویژگی‌های آن کدام است؟

تعریف پدیده و «چیز»، از مشکلات همیشگی فلسفه است، و بنابه گفته انگلس از تعریف آن باید صرف‌نظر کرد. مثل تعریف حیات که ممکن نیست و فقط می‌توان ویژگی‌های آن را و چگونگی حرکت آن را ترسیم کرد. هر اندازه که بخواهیم آن را تعریف کنیم، چون تعریف صورت است و محافظه‌کار و ثابت و محتوا، متغیر و تکامل‌یابنده، به تعریف ثابت از پدیده یا «چیز» نمی‌رسیم و فقط از نظر روش‌شناسی باید خصلت‌های اساسی آن را بشناسیم و کار علم هم، جز این چیزی نیست.

بزرگ‌ترین ویژگی یک پدیده کلی بودن آن است، یعنی دارای کلیتی است که در اثر رابطه با سایر پدیده‌ها در محیط دچار تغییر نمی‌شود و برای مدت طولانی ثابت است.

دومین خصلت بزرگ آن این است که در درون آن یک عنصر مهم و اساسی است (تضاد عمده) که این پدیده زنده، چه در موجود زنده و چه در اجتماع، که سایر عناصر در کنار آن زیست می‌کند و به فعالیت مشغولند، و حیات پدیده در گرو وجود آن است. ـ فی‌المثل در جامعه سرمایه‌داری تولید مادی رکن‌ اساسی آن است و حتی مارکس رابطه نزدیک‌ بین تولید و مصرف را در کاپیتال به طور کامل شرح می‌دهد. و در صورتی که تولید به مصرف نرسد آن را امری کاذب به حساب می‌آورد؛ چنانچه در جامعه‌ای که فقط و فقط موشک و وسایل جنگی تولید کند، آن جامعه، مولد نیست و نیروهای تولیدی نمی‌تواند به درستی رشد کنند چون برای این تولیدات مصرف‌‌کننده‌ای وجود ندارد. و حیات اقتصادی چنین جامعه‌ای در خطر قرار می‌گیرد.

سومین خصلت آن این است که تکامل پدیده در طی زمان ادامه می‌یابد و نباید تکامل آن را با فروپاشی اشتباه کرد. در تکامل، هر بار پدیده به مرحله بالاتری گام می‌گذارد که تضادهای درونی قبلی در آن حل می‌شوند و روابط جدیدی بین عوامل آن خلق می‌گردد. در صورتی که تضادها حل نشوند مرحله فروپاشی پدیده پیش می‌آید. چنان‌که جوامع بسیاری داریم که فروپاشیده و از بین رفته‌اند.

مشروطیت و چالش های آن

با توجه به مطالب فوق پس می‌توانیم شروع کار و بحث خود را از مشروطیت شروع کنیم.

در این‌که مشروطیت یک انقلاب بود یا یک جنبش اجتماعی بین صاحب‌نظران اختلاف وجود دارد. کسانی که به تعریف کلاسیک انقلاب از نظر مارکس و انگلس و لنین توجه دارند، چون جابه‌جایی طبقات در هیئت حاکم رخ نداد پس نمی‌توانست انقلاب باشد و معیار دوم انقلاب، شکل مالکیت  بر وسایل تولید می‌بایستی در انقلاب تغییر کند. ولی در مشروطیت شکل عمده مالکیت بر وسایل تولید بر زمین بود، تغییری در مالکیت  به طور عمده رخ نمی‌دهد و به اصطلاح بنابر تعریف کلاسیک طبقه سرمایه‌دار (بورژوا) به جای فئودالیته بر تاج و تخت حکومت دست نمی‌یابند. هر چند بعد از مشروطیت و به‌ویژه پس از مجلس اول و نقش بازاریان و کسبه در مجلس اول برای مدت کوتاهی نسبت به گذشته و شرکت در حکومت  تغییرات اندکی پیدا می‌کند ولی جابه‌جایی طبقاتی به معنای کلاسیک آن رخ نمی‌دهد.

اما از نظر متفکران دیگر، چون نتیجه انقلاب باید دگرگونی در اساس سیاست حکومت‌مداری باشد، ممکن است چنین امری فقط با صورت روبنایی عمل نماید و از آن به بعد هیئت حاکمه را مجبور سازد که نسبت به سیاست‌های کشورداری خود تجدیدنظر به عمل آورند. پس اگر به نتیجه مشروطیت بنگریم مشروطیت چیزی از انقلاب کم ندارد، چون سیاست کشورداری دچار تغییرات بزرگی می‌شود. به هر حال این مقوله جای بحث و مجادله طولانی دارد و در هر دو طرف ماجرا افراطیونی وجود دارند. اما اصل ماجرا همان‌طور که گفته شد ادامه و تکامل مشروطیت است که با اصطلاح رایج در گفتمان سیاسی ایران، از آن به عنوان انقلاب مشروطیت نام می‌بریم.

انقلاب مشروطیت شامل مجموعه‌ای از عوامل مختلف بود ـ گرایشات سوسیالیستی، گرایشات لیبرالیستی، گرایشان مذهبی ـ ولی توانست به دلیل حمایت تمامی اقشار مردم، از تمام طبقات تبدیل به یک پدیده کلی شود، توانست تمام این گرایشات را در خود هضم کند. چون یک پدیده کلی بود، می‌بایستی یک عنصر کلی هم داشته باشد، که حول محور آن این وحدت حاصل شود، پس در انقلاب مشروطیت با این دو سر تضاد روبرو هستیم. از یک طرف گرایشات مختلف و از یک طرف وحدت در بین این گرایشات، چنین عنصر کلی را تضادهای طبقاتی در طول تاریخ برای آن فراهم ساخته بود .

عدالت‌خواهی و رفع ستم و ظلم

حتی اگر چند سال به عقب بازگردیم، مطالبه عدالت را در میان توده‌های مردم، از زبان این پیرزن در شعر نظامی می‌بینیم

پیرزنی را ستمی درگرفت / دست زد و دامن سنجر گرفت
کای ملک آزرم تو کم دیده ام / وز تو همه ساله ستم دیده‌ام
شحنه مست آمده در کوی من / زد لگدی چند فرا روی من
بیگنه از خانه برونم کشید / موی‌کشان بر سر کویم کشید

در این شعر به خوبی هم ظلم و ستم بر توده‌ها و هم چنین صادر کننده‌ی این ظلم و ستم یعنی پادشاه و حکومت به صراحت توضیح داده شده است. بنابراین، عدالت‌خواهی در میان توده‌های مردم در طول تاریخ به صورت یک هستی اجتماعی تا به امروز ادامه حیات یافته است.

از آن جهت  عدالت خواهی کلی است، که مستقل از این یا آن شخص، از این طبقه یا آن طبقه، از این قشر یا آن قشر، به حیات خود ادامه داده است و اگر با عمر انسان معمولی بسنجیم، مستقل از زمان مکان است، به‌ همین جهت مانند اموری چون نیکی، جوان‌مردی، انصاف، وجدان و … بی‌هیچ آموزش و تجربه شخصی از نسلی به نسل دیگر متصل شده است تا به امروز که به ما رسیده است.

هیئت حاکمه‌ی دوران قاجار، سه رکن اساسی داشت، اول، والی (که به‌طور‌معمول از خانواده سلطنتی بود) یا حاکم، دوم روحانی، سوم فرمانده نیروی نظامی، این هر سه رکن در ستم کردن بر مردم از تمام اقشار و طبقات چیزی فروگذار نمی‌کردند و فساد شخصی آن‌ها چه مالی و چه حقوقی بر همگان روشن بود به قول پروین اعتصامی:

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست! این پیراهن است، افسار نیست!
گفت: می‌باید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

پس عدالت‌خواهی و مبارزه بر علیه بی‌قانونی خواسته توده‌های مردم بود، اما قانون می‌بایستی از طرف حاکم یا حاکم شروع اجرا می‌شد که سوءنیت آنها برای مردم در انجام اجرای عدالت کاملاً روشن بود.

به همین جهت مبارزه برای عدالت‌خواهی، بر مبنای برپایی یک نهاد اجتماعی بود، که از شر حکومت و شرع رها باشد، یعنی در این‌ جا عدالت‌خواهی با قانون‌مداری گره می‌خورد و چون نه حکومت و نه شرع به دنبال قانون‌مداری بودند، روشنفکران پیش‌آیینی مردم در جهت بنای چنین نهادی که تساوی آنها را در مقابل قانون تضمین کند به حرکت در آمدند و چون روشنفکرانی بودند که در غرب تحصیل کرده بودند می‌دانستند حال این تضاد از مجرای، اول داشتن پارلمان و دوم، قانون‌اساسی است؛ که بالتبع فکر می‌کردند که با تامین چنین نهادی هم به عدالت و هم به آزادی می‌توان رسید. علاوه بر این روشنفکران می‌دانستند که در غرب انقلاب علمی هم رخ داده است و انقلاب علمی یکی از ارکان پیشرفت است، بنابراین به هواداری از علم جدید ـ مدرنیته ـ هم برآمدند.

بزرگ‌ترین شگفتی در این‌جا رخ داد، که روشنفکران و آزادی‌خواهان پیشرو ـ با توده‌های مردم هم صدا شدند و برای اولین بار زبان روشنفکران با توده‌های مردم مشترک شد. امری که هیچ‌گاه در تاریخ ایران تکرار نشد.

اگر به نظریات روشنفکران ایرانی آن زمان بنگریم، تاثیر شدید «عصر روشنگری» ـ انقلاب کبیر فرانسه ـ را بر آن به خوبی می‌بینیم. برای روشنفکران ایرانی، اروپاییان در اثر انقلاب فرانسه نجات یافته و از عصر قرون‌ وسطی جدا می‌شوند و به مرحله‌ای از تکامل اجتماعی می‌رسند که در آن می‌توان سخن از آزادی بیان، آزادی احزاب، تفکیک قوا، انتخابات آزاد و تساوی برای همگان در برابر قانون گفت.

بدین‌ ترتیب در انقلاب مشروطیت عنصر لائیک‌ بودن متولد می‌شود و چون از طرف افکار سوسیالیستی حمایت می‌شود به دست‌آورد بزرگ قانون اساسی اول می‌رسیم. قانون اساسی رسما در ابتدا مورد تایید تمام اقشار اجتماعی و نمایندگان آن در مجلس قرار می‌گیرد. در مجلسی که می‌توان آن را تقریباً تنها مجلس آزاد ایران دانست که نمایندگان تمام اقشار اجتماعی در آن شرکت داشتند؛ کسبه و بازاریان، دیوانیان، خوانین، کارگران و از همه مهم‌تر رهبری روشنفکران بر مجلس هم برقرار می‌شود. به همین جهت با توجه به تأثیر روشنگری می‌توان گفت همانند آن عصر سلطنت عقل فرا می‌رسد، و مجلس تقریباً بر اساس عقل و تدبیر خودشان قانون‌اساسی را می‌نویسند، چیزی از خارج (به ویژه از آلمان) به کار آن‌ها کمتر سایه می‌اندازد. این سلطنت عقل کوتاه‌مدت، به زودی با دشمنی روحانیون روبرو شد. و استبداد صغیر آغاز شد که باز هم به دلیل وحدت در انقلابیون مشروطیت شکست خورد. اما نوعی آنارشی سیاسی در جامعه ایران حاکم شد و هر کس این خوان را به طرفی می‌کشد و روحانیون توانستند مواضع از دست رفته خود را در متمم قانون اساسی به دست بیاورند و وحدت پیشین بدل به تفرقه جدید و از همه بدتر قوم‌گرایی کشیده شد.

خلاصه این که از ترکیب خودآگاهی با ناخودآگاه، انقلاب رخ می‌دهد. این برداشت هگل از انقلاب بود: کسانی که انقلاب ۵۷ را دیده‌اند می‌دانند که بسیاری از فعالیت‌ها آگاهانه و بسیاری از آن‌ها ناآگاهانه و ناخودآگاه بود.

ساختن و تخریب، نفی و پذیرش، ترس و امید، ترقی و ارتجاع در کنار هم در انقلاب فرصت بروز پیدا می‌کنند اما با تمام این تضادها وحدت در میان مردم برای مدت کوتاه اما با قدرت بسیار ظاهر می‌شود. اهداف مختلف درون یک صورت وحدت‌دار، چون کلی است ظاهر می‌شود. کافی‌ست به گفته‌ای که سردار اسد بختیاری از خود به جای گذاشته توجه کنم: «با بسیار سوار به تهران رفتیم و مشروطه را برقرار ساختیم».

در انقلاب مشروطیت خوانین و رعایا و کسبه و تجار و روشنفکران برای برقراری مشروطیت وحدت داشتند و با توجه به نقش پررنگ روشنفکران در آن، آن را می‌توان عصر «روشنگری» ایرانیان خواند، که رونوشت کم رنگی از انقلاب کبیر فرانسه بود.انقلاب در جامعه‌ای رخ داده بود که نود و نه درصد مردم آن بی‌سواد بودند.

هگل در کتاب پدیدارشناسی روح خود در بخش روشنگری که همگان متفق‌القولند که شاهکار بی‌نظیری در تاریخ نویسی است می‌گوید: پس از روشنگری و انقلاب، عصر ترور و آنارشیسم فرامی‌رسد، که وحدت قبلی را درهم می‌شکند و در این‌جاست که مردم دوباره به استبداد [امپراطوری ناپلئون] رضایت می‌دهند. و به طور خلاصه تئوری تاریخ را چنین خلاصه کرده:

«وحدت ـ تفرقه و آنارشیسم و ترور ـ رسیدن به حکومت مطلقه‌ی [استبدادی] جدید»؛ و پیروان هگل این فرمول را برای دوربندی تاریخ غیر قابل انکار می‌دانند.

وحدتی که انقلاب مشروطیت بود به دلیل تضادهای درونی آن از هم فرو می‌پاشد و تفرقه جای آن را می‌گیرد. انقلابیون هم‌رزم دیروز، امروز بر روی هم اسلحه می‌کشند و به کشتن یک‌دیگر دست می‌زنند.

وحدت ملی که حال انقلاب بود توسط سیاست‌مداران به چنان تفرقه و ارتجاعی می‌انجامد که ایران را تقسیم و به کشورهای خارجی می‌فروشند. و چیزی نمی‌گذرد که حکومت استبدادی دوباره از راه می‌رسد.

اما به دلیل کلی بودن انقلاب بسیاری از عناصر در انقلاب باقی ماندند و حول همان عنصر اصلی یعنی عدالت‌خواهی و رسیدن به آزادی به حیات خود ادامه دادند.

  • نبرد بی‌امان روشنگری با ارتجاع مذهبی بی‌وقفه تا به امروز ادامه دارد.
  • مبارزه علم و دانش نوین [غربی] با خرافات مذهبی تا به امروز به صورت آشکار دنبال می‌شود.
  • درخواست و تقاضا برای قانون‌مداری و سطلنت عقل بر خودکامگی استبدادی تا به امروز ادامه می‌یابد.
  • مبارزه برای احقاق حقوق زنان بی‌وقفه تاکنون ادامه می‌یابد.
  • مبارزه برای حفظ تمامیت ارضی ایران ادامه می‌یابد.

در عین حال ارتجاع هم به مبارزه‌ی جاویدان خود بر علیه دانش، علم، مدرنیته، پیشرفت، و حمایت از بی‌قانونی، حذف زنان از صحنه اجتماعی و غیره ادامه می‌دهد و چون در جهت خواست مردم نیست، و تکیه بر مردم ندارد، بر سر نیزه تکیه زده است.

البته به قول دیدرو تمام این مبارزات مترقی و مرتجعانه، خود را در یک چیز در تمام کشورها نشان می‌دهد و آن هم قانون اساسی آن کشور است.

اما آیا ملت ایران می‌توانستند که به دو آرزوی اصلی خود ـ عدالت‌خواهی همراه با قانون‌مداری ـ تجدد و ترقی، مدرنیته و آزادی فردی و اجتماعی برسد؟

انقلاب مشروطیت یک شورش دهقانی نبود و در هنگام پیروزی مسئله اصلی ماتریالیسم تاریخی را یعنی مالکیت را حل نکرد و از خواسته‌های اصلی آن هم نبود. مالکیت فئودالیته بر زمین بدون هیچ تغییری باقی ماند بالتبع این به معنای حفظ بزرگ‌ترین سنگر ارتجاع بود، که دست نخورده باقی بماند. یعنی در این‌جا برعکس دوران روشنگری در فرانسه اتفاق می‌افتد. در فرانسه صورت مالکیت به نفع مالکیت سرمایه‌داری در مقابل فئودالیته شکل می‌گیرد و حاکمیت بورژواها به جای فئودال‌ها بر تخت حاکمیت قرار می‌گیرد.

حفظ مالکیت فئودالیته؛ نظام ارباب و رعیتی در انواع شکل‌های خود تا سال‌های دهه ۴۰ باقی می‌ماند. بدین ترتیب ایده‌آل‌های انقلاب مشروطیت تحقق نیافته باقی می‌ماند. اما عنصر عدالت‌خواهی که جنبه کلی داشت به حیات خود ادامه می‌دهد.

رهیافت سوسیالیستی

انقلاب مشروطیت به سه جریان اصلی منشعب گردید ـ گرایشات ملی راست، گرایشات مذهبی ارتجاعی، گرایشات چپ.

گرایشات مذهبی به طور موقت در مقابل پیشرفت و مدرنیته و تجدد و دست‌آوردهای علمی و تکنیکی غرب عقب‌نشینی و سکوت را پیشه می‌کند. گرایشات ضدسوسیالیستی در پناه اسطوره‌های ایرانی و وام‌گرفتن از تمدن غرب به‌ساختن ایران جدید که به طور عمده خواسته طبقه متوسط و بورژوازی بود روی می‌آورد و مبارزه با فئودالیته را با صورت تشکیل حکومت مرکزی قوی و از میان برداشتن نظام ملوک‌الطوایفی و خان‌خانی از نظر سیاسی، آرامش را در کشور ایجاد و مقدمات مادی لازم را برای پیشرفت سرمایه‌داری مهیا می‌سازند، و ناسیونالیسم شووینیستی را تبلیغ و ترویج  می‌نمایند. و به احیاء فرهنگ و مفاخر ادبی و هنری ایران قدیم می‌پردازند. درواقع این گرایش از گرایشات ملی‌گرایانه‌ای که در انقلاب مشروطیت رشد یافته بود حداکثر استفاده را به عمل می‌آورد و بسیاری از روشنفکران راست‌گرای مشروطیت را در بدنه‌ی سیاسی خود حفظ می‌کند.

در مورد گرایشات چپ، عنصر عدالت‌خواهی انقلاب مشروطیت به دلیل کلی بودن مستقل از زمان و مکان و شرایط محیط، هم‌چنان در زندگی مردم ایران به حیات خود ادامه می‌دهد. اما در جهان با انقلاب بلشویکی، هر روشنفگر، هر آزادی‌خواه، و هر عدالت‌طلبی، شاهد تحقق آرزوهای خود شد و در هر بخشی هم که شرایط اجازه موفقیت را نمی‌دهد، ایده‌آل‌ها، اتوپیاهای انقلابیون را در سراسر جهان درآغوش خود دارد. ایران دو بار تحت تاثیر انقلاب سوسیالیستی همسایه‌ی شمالی خود قرار گرفت؛ یکی در ۱۹۰۵ و یکی در ۱۹۱۷. انقلاب جهانی زحمت‌کشان در تمام نقاط جهان حضور خود را نشان می‌دهد. و بالتبع در ایران هم روشنفکران که زمینه عدالت‌خواهی جنبش مشروطیت را داشتند و هم با تئوری‌های علمی مارکسیستی مجهز می‌شوند، همگی می‌بایستی راه سوسیالیسم را انتخاب کنند. اشعار شاعران آن دوره، پرچم آزادی و عدالت اجتماعی را در دست لنین می‌بیند، و حتی کسانی که از نظریات مارکس هم بی‌خبر بودند، لنین را پرچم‌دار آزادی و عدالت زحمت‌کشان می‌شناسند. بدین‌ترتیب رشد نیروهای سوسیالیستی در ایران با تمام شرایط استبداد، در حرکت روبه جلو بود. در مجموع باید گفت که وحدت مبارزات درونی با مبارزات انترناسیونالیستی که از طرف کمینترن رهبری می‌شد وحدت پیدا می‌کند. اما مشکل رشد این مبارزات در این بود که ایران دارای طبقه کارگر صنعتی نبود و اگر در جاهای پراکنده کارخانه‌های صنعتی وجود داشتند، هنوز از نظر کمی تعداد کارگران نسبت به جمعیت قابل محاسبه نبود. در واقع کارگران ایرانی در مانوفاکتورها مشغول به کار بودند نه در کارخانجات صنعتی. به همین جهت ما «کارگران و طبقه کارگر در خود» را، به جای «طبقه کارگر برای خود» داشتیم، شرطی که از نظر بنیان‌گذاران فلسفه علمی الزامی بود. این ضعف محتوایی در جنبش تا نزدیک‌های انقلاب ۵۷ هم ادامه پیدا می‌کند. چون کارگر صنعتی به معنای کامل ـ فقط در صنایع صنعت خوزستان وجود داشت. و آبادان یک شهر صنعتی تمام عیار به حساب می‌آمد. اما با رشد بورژوازی در دوران استبداد، زمینه‌های پیدایش این طبقه در بسیاری از نقاط ایران دیده می‌شود ـ کارخانجات سیمان، قند، نساجی، راه‌آهن و اکتشاف معادن، که می‌توانست زیربنای صنعتی و طبقه کارگر برای خود را فراهم سازد. اما در مقابل این صنعت، تمام روشنفکران آزادی‌خواه تقریباً به‌طور کامل در زیر پرچم سوسیالیسم‌ گرد می‌آیند. این وضعیت تا زمان شروع جنگ جهانی دوم ادامه داشت.

با شروع جنگ جهانی دوم و ورود نیروهای متفقین به ایران و آزادی زندانیان سیاسی، دوران سیاسی جدید برای نیروهای چپ شروع می‌شود. نیروهای چپ در ایران با شکست فاشیسم نیرویشان دوچندان می‌شود و با تولد حزب توده، به طور فراگیر زحمت‌کشان ایران را به اتحاد فرا می‌خواند و به صورت یک حزب قدرتمند و یا شاید تنها حزب قدرتمند در غرب آسیا در می‌آید. پیروزی‌های این حزب به دو دلیل عمده صورت می‌گرفت، نخست عدالت‌خواهی که از جنبش مشروطیت شروع شده بود و پیوند آن با احزاب کمونیست ضد فاشیست و در صدر آن اتحاد شوروی، هماهنگی بی‌نظیر تاریخی بین نیروهای داخلی و خارجی به‌وجود آورد و  ضعف حکومت مرکزی میدان عمل وسیع در اختیار آن گذاشت. این حزب هر آن‌چه نیروی کارگری صنعتی و پیشه‌ور و صنعت‌گر بود بسیج کرد ولی با ابعاد بزرگ‌تری از میان اقشار خرده‌بورژوا و روشنفکران عضوگیری به عمل آورد و این بخش قسمت بزرگ و سنگین و مرکز ثقل حزب شد. هرچند کارگران صنعتی در دو شهر آبادان و اصفهان به طورعمده جذب حزب می‌شوند و پایه‌های حرکت مارکسیست لنینیستی را برای آینده حزب در ایران می‌سازند. پس از پایان جنگ مبارزات ضد استعماری در سرتاسر جهان با نیروی بسیار زیاد به حرکت درآمد. استقلال هندوستان، سوکارنو در اندونزی، چون‌لای در چین، قوام نکرومه در آفریقا و در خاومیانه دو سردمدار کبیر ضداستعمار، مصدق و جمال عبدالناصر، مبارزات استعماری خود را در جهت منافع ملی و ناسیونالیستی شروع کردند. عمر استعمار پیر می‌رفت که به‌ پایان برسد و آمریکا خواستار جای‌نشینی آن بود.

این مبارزه ضد استعماری در ایران با ملی کردن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق شروع و به بسیج کلیه آحاد ملت ایران انجامید، حزب توده با تأخیر زیاد بالاخره به حمایت از آن پرداخت. ولی همان مرکز ثقل بزرگ خرده‌بورژوازی منجر به انشعاب در حزب و حمایت از جریان‌هایی شدند که در نهایت گرایش به جدایی‌خواهی از ایران داشتند. در همین مدت، نیروهای ارتجاعی مذهبی که برای چندین سال سرکوب شده بودند سربلند کرده و در دو جبهه مشغول به مبارزه شدند، جبهه اول ضد چپ، ضد مردم، ضد ملی‌گرایی و یا ترور در جهت رسیدن به اهداف خود عمل کردند. آن‌ چه که شاید به درستی از طرف نیروهای چپ ایران درک نشد، شروع جنگ سرد بین شرق و غرب بود. در دهه سال‌های ۱۳۲۰ هر بار ارتجاع به حزب حمله می‌کرد پس از مدتی جنگ و گریز حزب به کار خودش ادامه می‌داد، ولی بعد از ۲۸ مرداد بود که متوجه شدند شروع جنگ سرد بین شرق و غرب بسیار جدی‌تر از آن است که فکر می‌کردند و ارتجاع برای همیشه مرزهای ملی آزادی‌خواهی و حزب توده را قلع و قمع فیزیکی نمود، و بزرگ‌ترین حزب چپ غرب آسیا به کلی در هم پاشید، که علت اصلی آن ریشه دواندن در خرده بورژوازی و کمیت ناچیز کارگران صنعتی بود. البته سیاست‌های حزب کمونیست اتحاد شوروی که در زمان استالین، هدف اصلی خود را حفظ مادر سوسیالیسم ـ اتحاد شوروی ـ قرار داده بود در این حذف فیزیکی و تشکیلاتی و ایده‌ئولوژیک بی‌تاثیر نبود. و حزب مجبور به مهاجرت شد. و در مهاجرت دیگر نمی‌توانست تاثیر زیادی بر آن‌چه در داخل ایران می‌گذاشت داشته باشد. و در سال‌های بعد با نفوذ ساواک در حزب، باقیمانده تشکیلات حزب در داخل کشور به کلی از میان رفت و تا انقلاب ۵۷ به دلیل خطر نفوذ ساواک در حزب و تفرقه در احزاب کمونیست جهانی ـ چین و شوروی ـ حزب با عده‌ای محدود در خارج از کشور به فعالیت خود ادامه می‌دهد. ضربه بعدی که به حزب وارد می‌شود، با برقراری روابط دوستان شاه با اتحاد شوروی و فروش تسلیحات از شوروی به شاه و قرارداد ذوب‌آهن و شرکت در مراسم جشن‌های ۲۵۰۰ ساله از طرف برژنف، دیگر حزب هیچ مشی در سیاست داخل کشور نداشت.

اما در دهه چهل دوران جدیدی شروع شد. از این جا تشکیلات سیاسی درهم شکسته بود ولی عنصر کلی عدالت‌جویی و آزادی‌خواهی در بطن جامعه به حیات خودش ادامه می‌دهد. روشنفکران ایرانی عرصه مبارزه را از قلمرو تشکیلات به قلمرو هنر منتقل ساخته بودند. هر روز داستانی جدید تئاتری جدید، اثری جدید، در تمام عرصه‌های هنری پای به عرصه نهادند و هنر بار نبودن تشکیلات سیاسی را بر دوش می‌کشد و هنرمندان روشنفکر با گرایش چپ با نظر به عدالت‌خواهی و آزادی تمام قلمرو هنر را به تسخیر درمی‌آورند. حتی رمان‌های خارجی هم که به فارسی ترجمه می‌شد سعی داشت ستاره راهنمای خود را احقاق حقوق زحمت‌کشان، مبارزه بر علیه استبداد و دیکتاتوری قرار دهد. بقایای بسترهای ملی‌گرا هم پس از مرگ مصدق انسجام را از دست می‌دهند و در جریان گرایش به چپ نیروهای خود را از دست می‌دهند.

اما زمینه مبارزات هنری و فرهنگی نمی توانست روشنفکران را راضی کند. به ویژه تفکر عدم قطب‌گرایی (نه شوروی و نه چین) اندیشه‌ی آن‌ها را مستقل ساخته و ناگهان بزرگ‌ترین امیدواری برای روشنفکران با انقلاب کوبا و قهرمان آن چه‌گوارا از راه می‌رسد. کتاب انقلاب در انقلاب (رژی دبره) بر ذهن روشنفکران جهان و از جمله ایران حاکم می‌شود. ضلع امید از قطب‌های آن زمان موجب تقویت نظریات رژی دبره شد. که در مجموعه می گفت؛ احزاب سنتی را دور بریزید، می‌توانید با گروهی اندک انقلاب بر پا کنید و انقلاب دانشجویان سوربن فرانسه برای یک هفته بر کشور فرانسه مسلط شد. پس حرکت گروهی اندک، شعله‌های انقلاب را هم‌چون به میان مردم خواهد برد و انقلاب موفق خواهد شد.

بدین ترتیب جامعه روشنفکری از این که زاده‌ی خرده‌بورژوازی‌ رشد یافته دهه چهل بود، از این جریان نمی‌توانست جدا باقی بماند. و جریانات مبارزه مسلحانه جدا از توده‌های مردم شروع می‌شود و قهرمانان و قربانیان بسیاری می‌دهد ولی در این جا حکم لنین درست‌تر از رژی دبره از کار در می‌آید. بدون توده‌ها، جریان سکتاریستی خواهد بود که مهمترین طعمه برای پلیس است و پیش‌شرط انقلاب کارگری که سازمان‌دهی طبقه کارگر در سندیکاها و حزب طراز نوین طبقه کارگر بود به دست فراموشی سپرده می‌شود. و دیدم که اندک مدتی پس از انقلاب مردمی ۵۷ جریان‌های سکتاریستی جدا از توده‌های زحمت‌کش، چگونه به خاک و خون کشیده می‌شوند و از صحنه سیاسی ایران ناپدید می‌گردد.

مبارزه مسلحانه به عنوان تنها راه رهایی موجب شد که تمام نیروهای میانی که قهرمان‌پرور نبودند به طور کلی با تمام اساتید سیاسی که داشتند از صحنه حذف شوند. دیدیم که کریم سنجابی چگونه در مقابل تمام چیزهای که یک عمر با آن‌ها مبارزه کرده بود به زانو درآمد. آن هم به یک دلیل ساده مبارزه مسلحانه عناصر میانه‌رو جامعه را از میدان به در کرد و نیرویی پشت‌ سر سنجابی و امثالهم حتی مذهبی (بازرگان) باقی نگذاشت. و جامعه برای مدت چهل‌ سال پرواز جغد ارتجاع را تحمل کرد.

آما آن‌ چه از چنین انقلابی چپ ایران در این برای امروز باقی ماند، همان عنصر کلی آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی مشروطیت است. که در آینده سیاسی ایران دوباره بروز خواهد کرد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d8%b1%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%da%86%d8%a7%d9%84%d8%b4/feed/ 0 7233
ارزیابی از تازه‌ترین تحولات سیاسی در منطقه و آمادگی برای نبردهای سرنوشت ساز http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%aa%d8%a7%d8%b2%d9%87%e2%80%8c%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d8%aa%d8%ad%d9%88%d9%84%d8%a7%d8%aa-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%aa%d8%a7%d8%b2%d9%87%e2%80%8c%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d8%aa%d8%ad%d9%88%d9%84%d8%a7%d8%aa-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1/#respond Sun, 22 Oct 2023 10:34:42 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7186 اول ـ جرقه ای که حماس به خرمن امنیت اسرائیل زد، غزه را به ویرانه‌ای تبدیل کرد. حمله نظامی حماس را می‌توان از زاویه محاسبات نظامی، یک خودکشی ارزیابی کرد. نوعی از خودکشی که درد و رنج مردم غزه را صد چندان کرده است. دولت نژادپرست و راستگرایِ اسرائیل به تلافی کشتار غیرنظامیان توسط سازمان بنیادگرای حماس تنبیه جمعی یک ملت را در دستور قرار داده است. ارتش اسرائیل برای بازیابی “ابهت” از دست رفته‌اش واسطوره شکست‌ناپذیری‌اش به این قتل عام جمعی نیاز دارد. ریختن صدها تن بمب بر سر مردمِ بی‌دفاع غیرنظامی، بستن آب، برق، گاز و غذا بر دو میلیون نفر، هدف قرار دادن بیمارستان‌ها، آواره کرده یک میلیون نفر دیگر، ویران کردنِ چندین هزار ساختمان بر سر ساکنانش، یک تراژدی انسانی است.

دوم ـ مردم آزاده و شریف در فلسطین و اسرائیل هیچ‌گونه خصومت ریشه‌داری با همدیگر ندارند. دولت نژادپرست اسرائیل اساسا این نفرت را به وجود آورده است و مدام آن را بازتولید می‌کند. این دولت اسرائیل است که با سیاست انکار، کشتار، اشغال و آوارگی، زمینه را برای رشد جریانات اسلامی و افراطی در مناطق اشغالی هموار می‌کند و زمینه‌ساز دخالت‌های ارتجاعی و مخرب جمهوری اسلامی در قضیه عادلانه مردم فلسطین شده است. دود این جنگ قبل از همه به چشم خود مردم فلسطین می‌رود. زیرا نه در محاسبات گروه بنیادگرای حماس و نه در نزد دولت نژادپرست و بنیادگرای یهودی ملاحظات انسانی جائی ندارند.

سوم ـ برای متوقف کردن جنایات مرتجعین مذهبی از هر نوع آن و کوتاه کردن دست امپریالیست‌ها، باید برای حل مسئله فلسطین و اسرائيل راه حل ریشه‌ای پیدا کرد. مبارزات مردم کشورهای منطقه برای آزادی و برابری، پیروزی مردم ایران در سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی، می‌تواند تاثیر سرنوشت‌سازی بر مبارزات مردم فلسطین و مردم آزاده و صلح‌طلب اسرائیل داشته باشد.

چهارم ـ دفاع یک جانبه و نفرت‌انگیز دولت‌های غربی از اقدامات ضدانسانی اسرائیل و تلاش برای سرکوب هر صدای مخالف در میان مردمان این کشورها، چهره کریه “دمکراسی” و “حقوق بشر” آمریکائی ـ اروپائی را به خوبی نشان داد. تظاهرات به پشتیبانی از مردم ستمدیده فلسطین را ممنوع اعلام کردند. در راه باز کردن گذرگاه رفح و رساندن کمک‌های بشردوستانه به مردم، مدام سنگ‌اندازی می‌کنند و جنایات اسرائیل در غزه را “حق دفاع از خود” دولت اسرائیل می‌دانند.

پنجم ـ اگر در جهان عرب، مردم با تظاهرات همبستگی خود را با مردم فلسطین نشان داده‌اند و از این طریق رهبران این کشورها را زیر فشار قرار داده‌اند و آن‌ها برای حفظ ظاهر هم که شده به مدافع حل مسئله فلسطین تبدیل شده‌اند، آن چه که در ایران جریان دارد شکل معکوس به خود گرفته است. دفاع بی قید و شرط رژیم اسلامی از حمله حماس و جشن گرفتن برای کشتار جنایتکارانه شهروندان غیرنظامی اسرائیل توسط حماس، در کنار تلاش برای برجسته کردن شعار نابودی اسرائیل و خط و نشان کشیدن برخی از فرماندهان بی‌مغزشان، مردم را نسبت به مسئله فلسطین بدبین کرده است. مخالفت مردم ایران با رژیم جمهوری اسلامی و تبدیل شدن رهبران و سیاست‌های رژیم به نماد تنفر عمومی مردم در سراسر کشور را از جمله می‌توان در شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» در مراسم خاکسپاری زنده یادان داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر، مشاهده کرد. هر چند این رویکردِ بخشی از مردم به دلیل عمق نفرتشان از رژیم جمهوری اسلامی می‌تواند قابل فهم باشد اما به هیچ وجه نه قابل توجیه و نه قابل دفاع بوده و به شکلی می‌تواند زنگ خطری برای خیزش انقلابی ژینا باشد. باید به صراحت اعلام کرد که شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» یا شعار «مرگ بر فلسطین»، با شعار و آرمان «زن، زندگی، آزادی» هیچ سنخیت و هم‌پوشانی ندارد. چنین شعارهای نشات گرفته از شونیسم عظمت‌طلب است که از سوی پاره‌ای از «روشنفکران» و مردم در کنار افغان‌ستیزی نژادپرستانه، می‌تواند آرمان خیزش انقلابی ژینا را مخدوش سازد و به بیراهه بکشاند.

ششم ـ موضع‌گیری اپوزیسیون راست به نفع اسرائیل و تبدیل شدن به بلندگوهای تبلیغاتی جنایات این رژیم، نه تنها نفرت‌انگیز است، بلکه آب به آسیاب رژیم جمهوری اسلامی می‌ریزد. اکنون که اپوزیسیون راست و تمامی وابستگان و شبکه‌های اجتماعی‌شان یا به دفاع از اسرائیل می‌پردازند و یا در برابر جنایات آن سکوت می‌کنند، وظیفه‌ی نیروهای مترقی و چپ این است که این جریانات شوونیست را بیش از پیش رسوا و افشاء سازند. چپ نمی‌تواند به بهانه‌ی همراهی رژیم جنایتکار اسلامی با گروه‌های بنیادگرای فلسطینی یا کمک به گروه‌های نیابتی‌اش، مسئله همبستگی با خلق فلسطین و زحمت‌کشان عرب و دیگر کشورها را کم رنگ کند یا به حاشیه بکشاند و یا در محکوم کردن بینادگرایان اسلامی و یهودی که به شیوه‌های فاشیستی با یکدیگر می‌جنگند، لکنت زبان داشته باشد. متحدان و پشتیبانان خیزش انقلابی ژینا، کارگران، زحمت‌کشان، زنان و نیروهای مترقی و پیشرو هم در ایران و هم در کشورهای همسایه و جهان خواهند بود. دولت نژادپرست و بنیادگرای اسرائیل، دولت‌های امپریالیستی اروپا و آمریکا نه تنها متحدان هیچ خیزش انقلابی نیستند، بلکه اکثر نیروهای اسلامی منطقه و حتی خود رژیم اسلامی ایران در همسوئی و گاه حمایت فعال قدرت‌های غربی برای مقابله با مبارزات رهایی بخش و کمونیستی قرن گذشته شکل گرفته‌اند.

هفتم ـ کانونی شدن بحران فلسطین و اسرائیل در سطح منطقه‌ای و جهانی موجب شده است که نیروهای استبدادی منطقه از فرصت استفاده کرده و اقدامات جنایتکارانه خود را از دید افکار عمومی جهانی بپوشانند. در این زمینه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد؛ مسئله کوچ اجباری بیش از صد هزار نفر از ساکنان ارمنی از قره‌باغ علیا، پاکسازی قومی توسط دولت آذربایجان و برادر بزرگ و پشتیبان آن دولت اردوغان در ترکیه، تهاجم نظامی ارتش ترکیه به منطقه تحت کنترل نیروهای سوریه دموکراتیک، ادامه پاکسازی قومی و بمباران مداوم زیرساخت‌های اقتصادی برای نابودی کانتون‌های روژآوا، حملات قوای نظامی ترکیه به اقلیم کردستان علیه نیروهای کرد و تداوم اشغال بخش‌هائی از این منطقه، تشدید فشارهای رژیم اسلامی در اقلیم کردستان علیه سازمان‌ها و احزاب سیاسی کردستان ایران مستقر در این منطقه.

هشتم ـ بر متن همین تحولات قتل جنایتکارانه داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر، سرکوب تظاهرات اعتراضی در زاهدان در روز جمعه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۲ در اطراف مسجد مکی، در کنار فشار سنگین بر زندانیان سیاسی و تداوم اعدام‌ها در زندان‌ها از سوی دیگر، جامعه را با وضعیت تازه‌ای روبرو کرده است. حاکمیت تصور می‌کند می‌تواند از وضعیت سیاسی کنونی برای جلوگیری از پیشروی جنبش‌های مردمی بهره‌برداری کند. اما واکنش شجاعانه هنرمندان و اهل سینما در اعلام سه روز عزای ملی و برگزاری باشکوه مراسم خاکسپاری این دو جانباخته هنر و سینما، تظاهرات روز جمعه زاهدان و نافرمانی توده‌ای میلیونی زنان ایران علیه حجاب اجباری نشان داد که جامعه نه تنها مرعوب نشده، بلکه خشمگین‌تر از گذشته در میدان مبارزه علیه حاکمیت اسلامی قرار دارد. در کنار آن تداوم و استمرار مبارزات مطالباتی کارگران و بازنشستگان بیانگر آن است که مردم دست از خواسته‌هایشان بر نداشته‌اند و تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی نمی‌تواند آن‌ها را از مبارزه برای احقاق حقوق خود باز بدارد.

نهم ـ بعد از نقش پیشتازی که جوانان طی یک سال گذشته در خیابان‌ها و در رویاروئی جسورانه با مزدوران حکومتی در جنبش انقلابی ژینا ایفا کردند، اکنون نافرمانی مدنی به صحنه اصلی رویاروئی مردم و جمهوری اسلامی تبدیل شده است. اقدامات روزانه دستگاه سرکوب و گشت‌های جدید ارشاد نشان‌دهنده‌ی این واقعیت است که رژیم می‌داند با هر گونه عقب‌نشینی در تحمیل کامل حجاب اجباری به زنان یکی از ستون‌های خیمه حاکمیت او فرو خواهد ریخت. اما همه نشانه‌ها حاکی از آن است که نبرد سهمگین‌تری در راه است. اگر جمهوری اسلامی از هم اکنون خود را برای نبردهای بعدی آمادە می‌کند، ما هم راهی نداریم جز آمادە کردن بیشتر صفوف کارگران و زحمت‌کشان، صفوفی که ناممکن‌ها را ممکن خواهد کرد و نیرویِ این اکثریت میلیونی، نیروی محرکه‌ایست برای نجات جامعه از حکومت ننگین اسلامی و همچنین فقر، بیکاری، استبداد، گرسنگی و نابرابری. اگر جمهوری اسلامی با گسترش فقر در جامعە تلاش دارد مردم را از انقلاب و دگرگونی چارە‌ناپذیر در زندگی خود بترساند و آن‌ها را چشم به راە نگاە دارد، ما نیز برای دگرگونی‌های واقعی باید آمادە شویم. آمادگی ما در قدرت ما نهفتە است و قدرت ما هم در تشکل و سازمان‌یابی ما معنا می‌یابد. آن گاە کە کارگران و مردم محروم ستمدیدە جامعە ایران، همان اکثریتی کە قربانی سرکوب‌های خونین در خیابان‌ها، زندان‌ها و شکنجەگاه‌ها و قربانی تحمیل فقر و سفرەهای خالی هستند، در متن مبارزه روزمره برای بهبود شرایط زندگی خود، در محل کار و زندگی، متشکل شوند و بهم مرتبط گردند، نقشه‌های ضد انسانی رژیم نقش بر آب خواهند شد و سرانجام زندگی کارگران و اکثریت مردم این جامعه از گروگان رژیم اسلامی رها خواهد گشت.


برگرفته از سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%aa%d8%a7%d8%b2%d9%87%e2%80%8c%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d8%aa%d8%ad%d9%88%d9%84%d8%a7%d8%aa-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1/feed/ 0 7186
قتل داریوش مهرجویی و همسرش، به دست آدم کشان حکومتی http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%b4-%d9%85%d9%87%d8%b1%d8%ac%d9%88%db%8c%db%8c-%d9%88-%d9%87%d9%85%d8%b3%d8%b1%d8%b4%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d8%af%d9%85-%da%a9/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%b4-%d9%85%d9%87%d8%b1%d8%ac%d9%88%db%8c%db%8c-%d9%88-%d9%87%d9%85%d8%b3%d8%b1%d8%b4%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d8%af%d9%85-%da%a9/#respond Mon, 16 Oct 2023 09:18:08 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7182 پیام جانیان حکومتی روشن است!

در شامگاه شنبه شب ۲۲ مهر ۱۴۰۲ برابر با ۱۴ اکتبر ۲۰۲۳ ، داریوش مهرجوئی و همسرش وحیده محمدی‌فر در ویلای شان در کرج به شکل بسیار وحشیانه ای به قتل رسیدند. قاتلان حرفه ای سازمان های امنیت رژیم جمهوری اسلامی به مدت یک ساعت و چهل دقیقه، این کارگردان صاحب نام موج نو سینمای ایران و همسرش را شکنجه کرده و دست و پایشان را شکستند و سرشان را بریدند تا به قول هوشنگ گلشیری پیام شان واضح به دیگر هنرمندان برسد که: «خفه می‌کنیم! سر می‌بریم!». قتل این دو هنرمند، دقیقا به همان شیوه ای به اجرا درآمده که در جریان قتل های زنجیره ای، داریوش فروهر و پروانه اسکندری کاردآجین شدند. خبرگزاری “صدا و سیما” هم خبر سربریدن را خیلی زود مخابره کرد تا پیام روشن تر دریافت شود. دستگاه های امنیتی برای فریب افکار عمومی و با استفاده از فضا و موج افغان ستیزی نژادپرستانه، یک یادداشت اینستاگرامی وحیده محمدی فر متعلق به ۸ بهمن ۱۴۰۱ را با تاریخ شب قبل از جنایت بازنشر کردند تا این جنایت هولناک را به دزدی چند افغانستانی مهاجر نسبت دهند. روشن است که کسانی که برای دزدیدن اموال می روند نه قصد کشتن دارند و نه حتی زمانی صد دقیقه ای را در محل باقی می مانند. از این رو چنین سناریوی رذیلانه ای نیز نمی تواند این جنایت حکومتی را پرده پوشی کند.

قتل فجیع داریوش مهرجوئی و همسرش، ادامه منطقی سیاستی است که حکومت اسلامی از یک سال پیش تاکنون در قبال همراهی هنرمندان صاحب نام با خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در پیش گرفته است؛ ممنوع الکار کردن، احضارهای مستمر، زندانی کردن و سپس آزاد کردن با وثیقه های سنگین، تهدید به ضبط اموال، درج جریمه های سنگین در لایحه حجاب، جلوگیری از پخش تولیدات هنری. با این شیوه های سرکوب حتی با زندانی کردن توماج صالحی، سامان یاسین، مهدی یراحی نیز ره به جائی نبرده است. از این رو سازمان های امنیتی حکومت اسلامی، آخرین حربه جنایتکارانه شان را به کار گرفته اند؛ قتل فجیع صاحب نام ترین هنرمند و کارگران ایرانی که شهرتی جهانی دارد برای ایجاد بالاترین رعب و وحشت در میان هنرمندان و نام آوران عرصه فرهنگ و هنر. زمان جنایت هم بسیار دقیق انتخاب شده است. درست در طوفان خبری پیرامون کشتار غیرنظامیان توسط حماس و قتل عام مردم غیرنظامی فلسطینی در غزه توسط ارتش اسرائیل و بر بستر موج افغان ستیزی نژادپرستانه ای که توسط باندهای مافیائی حکومت و شوونیست های “آریائی” به راه افتاده است.

حاکمیت اسلامی از آن رو دست به چنین جنایاتی می زند تا جلو پیشروی جنبش انقلابی مردم را سد کند و موج یاس، سرگردانی و درماندگی را بر جامعه حاکم گرداند. قتل هنرمندان نام دار و به کما فرستادن دختر جوانی همچون آرمیتا گراوند درست با این هدف انجام می گیرد. ترسِ مرگ، حاکمیت اسلامی را به جنون کشانده است. به قول هانا آرنت، فیلسوف و تاریخ‌نگار آلمانی- آمریکایی: « حکومت ها در دو برهه، به صورت مفرط به خشونت متوسل می شوند؛ یک بار در بدو استقرار و بار دیگر در زمان نابودی و اضمحلال». از این رو قتل فجیع و جنایتکارانه داریوش مهرجوئی و همسرش را باید صدای ناقوس سقوط حاکمیت اسلامی دانست.

ما این جنایت هولناک و قتل عمد و آشکار حکومتی را به شدت محکوم می کنیم. ما خود را در غم بیکران خانواده بزرگ و پر افتخار هنر و سینمای ایران شریک می دانیم. روشن است خشم و نفرت ناشی از این جنایت و غم بزرگ از دست دادن هنرمندی نامدار در عرصه سینما و هنر ایران را باید به اراده ای خلل ناپذیر برای سازماندهی هر چه گسترده تر مردم برای مبارزه ای توده ای، مدنی تبدیل کرد. مبارزه تاثیرگذار با استبداد بیرحم دینی که زبان خشونت و زور عریان در پیش گرفته است، تنها از راه بسیج هر چه گسترده تر و هر چه توده ای تر و هر چه همبسته تر مردم به میدان مبارزه امکان پذیر است. بسیج همبستگی افکار عمومی جهان و به ویژه دنیای مترقی هنر و سینما در جهان، یکی از وظایف عاجل همه آنهائی است که امکانات تاثیرگذاری در کشورهای گوناگون در اختیار دارند. نباید گذاشت حاکمیت اسلامی از زیر بار مسئولیت این جنایت ضدبشری شانه خالی کند.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%b4-%d9%85%d9%87%d8%b1%d8%ac%d9%88%db%8c%db%8c-%d9%88-%d9%87%d9%85%d8%b3%d8%b1%d8%b4%d8%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d8%af%d9%85-%da%a9/feed/ 0 7182
آرمیتا، هم «دختر مردم ایران» است! http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b1%d9%85%db%8c%d8%aa%d8%a7%d8%8c-%d9%87%d9%85-%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b1%d9%85%db%8c%d8%aa%d8%a7%d8%8c-%d9%87%d9%85-%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/#respond Mon, 09 Oct 2023 08:02:17 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7169 آرمیتا گراوند ، دختر نوجوان ۱۶ ساله، دانش‌آموز کلاس یازدهم مدرسه «عروة‌الوثقی» روبروی مهدیه تهران،. از دهم مهرماه ۱۴۰۲ در یکی از تخت‌های بیمارستان فجر نیروی هوایی به حالت کما خوابیده است. این دختر نوجوان، پس از ضربات “حجاب بان” ها در مترو در دهم مهرماه نقش بر زمین شد ودر حالت بیهوشی به بیمارستان منتقل و از آن روز در کما به سر می برد.

نهادهای امنیتی علت به کما رفتن آرمیتا را «‌اُفت فشار» اعلام کرده‌اند. سناریویی تکراری که بارها از سوی این نهادها تکرار می‌شود. حاکمیت بدون انتشار فیلم های درون واگن مترو تصاویری از بیرون مترو را منتشر کرده و در روز ۱۱ مهر ۱۴۰۲، خبرگزاری ایرنا تصاویری را از گفتگو با والدین این دختر نوجوان منتشر کرده است. اقدامات امنیتی حاکمیت به همین جا ختم نمی شود. انتقال این دختر نوجوان به بیمارستان نظامی، محاصره این بیمارستان توسط لباس شخصی های امنیتی و لغو تمامی ملاقات ها، دستگیری بستگان و دوستان دانش آموز او، ضبط تلفن های همراه برای جلوگیری از انتشار عکس ها و فیلم های لحظه وقوع جنایت، دستگیری و بازجوئی از مریم لطفی، خبرنگار شرق، که روز دوشنبه ۱۰ مهر پس از انتشار اخبار مبتنی بر ابهام در وضعیت آرمیتا گراوند به بیمارستان فجر رفته بود تا گزارش تهیه کند، .. همه وهمه بیانگر تلاش حکومت برای سرپوش گذاشتن بر یک جنایت جدید است. جنایتی که پیش از آن مهسا (ژینا) امنیی قربانی آن شده بود.
گماردن “حجاب بانان” در متروها و یا “حراست ها” در دانشگاه ها برای کنترل پوشش دختران جوان کشور، جزئی از جنگ تمام عیاری است که حاکمیت در پی پیروزی آزاد پوشی بر متن جنبش «زن، زندگی، آزادی» در پیش گرفته است. این اقدامات داعشی، بندهائی از لایحه حجاب است که در کمیسیون مجلس شورای اسلامی بررسی شده و تلاش دارد با وضع جریمه های سنگین، ضبط اتوموبیل و اموال، پرونده سازی و زندان، مانع از تثبیت آزادپوشی پس از خیزش انقلابی ژینا شود. این سیاست داعشی جمهوری اسلامی با مقاومت گسترده زنان و دختران جوان کشور روبرو شده است. همین امر سبب شده که شاهد سیاست انتقام جویانه و برخورد بشدت خشن و رذیلانه در متروها، در مدارس و دانشگاه ها باشیم. در خبری که روز پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ منتشر شد، یک دختر دانشجو نیز در نتیجه برخورد نیروهای “حراست” به بهانه پوشش او روانه بیمارستان شد. روابط عمومی دانشگاه تهران به انتشار خبر «بی‌هوش شدن» یک دانشجوی دختر به‌واسطه برخورد ماموران انتظامات پردیس کشاورزی دانشگاه تهران بخاطر داشتن حجاب اختیاری واکنش‌ نشان داد و آن را بخاطر «استرس» ناشی از تذکر انتظامات دانست.

چهار روز پس از به کما رفتن آرمیتا گراوند، مردم ایران و ایرانیان مقیم خارج کشور، نگران جان او هستند. همه آرزو دارند آرمیتا سلامت خود را باز یابد وبه آغوش خانواده و جامعه بازگردد. اما این روزهای بیم وامید، نفس ها را در سینه حبس کرده است. این همدردی مردم و خشم و نفرتشان علیه حاکمیت دینی ستودنی است. اما از کنار این جنایت نمی‌‌توان و نباید به سادگی گذشت. مردم حق دارند تمام حقیقت را بدانند. مردم حق دارند آمران و عاملان این جنایت را بشناسند. مردم حق دارند علیه سیاست داعشی کنترل پوشش دست به اعتراض مدنی بزنند. اکنون همه شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی به سرنوشت آرمیتا می پردازند. می توان این همبستگی ستایش برانگیز را به اعتراضی مدنی و توده ای تبدیل کرد. دانش اموزان مدرسه آرمیتا و دیگر مدارس می توانند در همدردی با او و خانواده اش دست به اعتراض مدنی بزنند. جمعیت کثیر خانواده های دانش آموزان سراسر کشور می توانند دست به اعتراض بزنند. شاید فردا فرزند آنها “آرمتیا”ی دیگری باشد. معلمان سراسر کشور می توانند به این جنایت ها در حق دانش آموزان شان اعتراض کنند. چنین اعتراضاتی می تواند تحولات جامعه را به سمتی به پیش برد که «حجاب بانی» برچیده شود، ” حراست ها ” جمع آوری شوند، آزادی پوشش حق مسلم مردم تلقی گردد، گردش اخبار و اطلاعات بدون سانسور جریان یابد، آزادی های بی حصر و استثنا تضمین شود و مردم به بساط حاکمیت تاریک اندیشان قرون وسطائی پایان دهند و ارگان های قدرت خود را سازمان دهند و دولتی برخاسته از مردم و پاسخگو به مردم بر سرکار بیاورند.

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b1%d9%85%db%8c%d8%aa%d8%a7%d8%8c-%d9%87%d9%85-%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/feed/ 0 7169
نگاهی به دستاوردهای خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%8c/#respond Wed, 13 Sep 2023 07:46:16 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7158 خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» یک سال تمام چهره ایران را دگرگون کرده ویک تحول اساسی در عرصه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جامعه ایجاد کرده است. این خیزش فضای عمومی کشور را آن چنان دگرگون ساخته که نگاه های بسیاری در منطقه و جهان در انتظار تحولات اساسی تر به ایران دوخته شده است. هر چند از حرکت توفنده آن کاسته شده است، اما همچون دریائی ژرف به صورتی آرام و بی صدا بنیان های زندگی در این کشور را دگرگون می کند. در آستانه اولین سالگرد این جنبش انقلابی، نگاهی به دستاوردهای آن می تواند راه روشن تری پیش پای رهپویان انقلابی بگذارد که برای دنیائی بهتر مبارزه می کنند ومی روند که جایگاه واقعی ایران پیشرو، مدرن و امروزی را در منطقه و جهان رقم بزنند. روشن است که نگاهی به دستاوردها به معنای چشم فروبستن بر مشکلات راه پیش رو، موانع گسترده پیشروی و بررسی اشتباهات ودرس های این انقلاب نیست. این بخش را می توان در جمع بندی دیگری به قضاوت نشست.

اول ـ خیزش انقلابی ژینا یک انقلاب فرهنگی تمام عیار در جامعه ایجاد کرده است. یکی از مهم ترین نمودهای تحول جامعه ایران پس از جنبش مهسا، دین‌ گریزی وکشف حجاب در تمام سطوح جامعه و از جمله در مناطق سنتی نشین، شهرستان های کوچک و مناطق سنتی جنوب شهر تهران است. اما موضوع از پوشش مو وحجاب فراتر رفته است. مرد سالاری نهادینه شده در همه سطوح به شیوه ای چشمگیر عقب رانده شده است و مقام و موقعیت زن را در جامعه و در خانواده ارتقاء داده است. انقلاب ژینا به دولت دینی یک “نه” بزرگ گفته است و این مهمترین دستاورد خیزش انقلابی ژیناست. انقلاب فرهنگی مردم ایران با پیشتازی زنان شجاع کشور، نه تنها ادغام دین ودولت را به چالش کشیده است بلکه بنا دارد تا به حضور شرع در قوانین برای همیشه نقطه پایان بگذارد و سکولاریسمی مدرن و از پائین را در جامعه نهادینه سازد. در بسیاری از مناطق، بزهکاری تا نرخ ۶۰٪ کاهش یافته است. این تحولات و جنبش مهسا باعث رشد امیدواری مردم شده است. رشد امید، همبستگی اجتماعی از فاکتورهای بسیار مهم جامعه است که به شکل آشکاری رژیم را به هراس انداخته است.

دوم ـ جنبش انقلابی ژینا مسئله ملی را سراسری کرد و همبستگی ملی را به سطحی بسیار بالا ارتقاء داد. اکنون مسئله ملی با مسئله زنان و جدائی دین از دولت گره خورده است. ایران کشور چند ملیتی است وگره خوردن مسئله ملی با جنبش برابری طلبانه زنان و مسائل کلان مبارزاتی مردم یک نوع همبستگی درخشان در کشور ایجاد کرده است. حالا دیگر مبارزه برای برابری حقوقی همه آحاد مردم کشور بی توجه به تعلق ملی، مذهبی، جنسی، جنسیتی، فرهنگی و طبقاتی امری پذیرفته شده است. این تحول بزرگ ضربه سنگینی هم بر “شونیست های قدرت طلب” وهم بر “ناسیونالیست های تنگ نظر” وارد آورده است. ایجاد همبستگی ملی و سراسری و توجه به حق تعیین سرنوشت ملیت های تحت ستم و امید به شکل گیری ساختارهای برابری طلبانه و ایجاد اتحاد داوطلبانه همه ملل ساکن کشور را می توان دومین دستاورد مهم خیزش انقلابی ژینا دانست.

سوم ـ خیزش انقلابی ژینا هر چند شروعی توفنده و انفجاری داشت و ارکان دستگاه ولایت و خلافت اسلامی را به لرزه درآورد، اما در مسیر خود از تلاش برای براندازی سریع فراتر رفت و سمت و سوی انقلابی همه جانبه به خود گرفت. حالا دیگر مردم ایران که یک انقلاب تمام عیار را آرام و استوار به پیش می برند، به فکر ساختن فردایی بهتر هستند. پیوند مبارزات آزادی خواهانه، مدنی، اجتماعی و فرهنگی با مبارزات اقتصادی، مطالباتی، معیشتی در این یک سال گذشته آن چنان قدرتمند شده است که خواست هایی هم چون اشتغال شرافتمدانه با حداقل دستمزد واقعی، آموزش، بهداشت و درمان رایگان، مسکن قابل زیست و قابل پرداخت، تامین اجتماعی فراگیر و همگانی، به خواست های عاجل و روز مردم تبدیل شده است. اکنون برای اولین بار در مبارزات چهل ساله اخیر مردم ایران شاهد پیوند مبارزات سیاسی و فرهنگی با مبارزات اقتصادی و طبقاتی هستیم. این وضعیت مسئله دولت جایگزین ونظام جایگزین را به دستور روز مبارزات مردم کشانده است. همین عنصر کلیدی است که جنگ مردم با حاکمیت را به جنگی فرسایشی، فکر شده و هدفمند تبدیل کرده است. حالا مردم ایران به فردای سرنگونی هم فکر می کنند و از همین رو به راحتی به دنبال آلترناتیوهای بَزک شده روان نمی شوند. این به معنای بلوغ سیاسی جنبشی است که نمی خواهد یک بار دیگر با پرش در تاریکی صورت مسئله را پاک کند و آینده یک کشور و شهروندان ساکن آن را به خطر بیاندازد.

چهارم ـ خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» آلترناتیوهای راست و بورژوائی را به شکل حیرت انگیزی آچمز و تا حدی رسوا و کم رنگ کرده است. وزن بالای گرایش بسیاری از روشنفکران در اوایل خیزش ژینا به سوی آلترناتیوهای راست و حتی سلطنت طلب مورد حمایت رسانه های مگاتنی امپریالیستی، نشان می داد که تا چه اندازه این آلترناتیوهای بزک شده مطرح بودند. اما یک سال جنبش انقلابی مردم صورتک های دروغین آنها را در هم درید. حالا سلطنت طلبان و رضا پهلوی به یک آلترناتیو در کنار دیگر آلترناتیوها بدل شده و بسیاری از روی آوردندگان به اردوی آنها، خیمه گاه سلطنت را ترک کرده اند. سازمان مجاهدین به عنوان یکی دیگر از آلترناتیوهای مورد حمایت قدرت های خارجی، به برگ سوخته ای تبدیل شده است. این سازمان نه تنها مجبور شده پسوند اسلامی را از «جمهوری دمکراتیک اسلامی» بدون توضیح و یواشکی بردارد، بلکه حتی اکنون بر سر حفظ اردوگاه های خود در اروپا نیز باید منتظر تصمیم قدرت های بالادستی باشد. حتی آلترناتیوهای جمهوریخواه نیز در برابر خواست های طبقاتی مبارزات کارگران و زحمتکشان و تهیدستان با مشکلات جدی روبرو شده اند. بسیاری از آنها از کنار خواست هایی همچون آموزش، بهداشت و درمان رایگان می گذرند، نسبت به خواست مسکن قابل زیست و قابل پرداخت و تامین اجتماعی فراگیر و همگانی مُهر سکوت بر لب می زنند و حق تعیین سرنوشت ملیت های تحت ستم را تنها در گزینه ای همچون عدم تمرکز خلاصه می کنند. روشن است که چنین نگاهی، جایگاه آنها را به عنوان یک آلترناتیو در نگاه اکثریت بزرگی از مردم به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد. حتی علیرغم رشد و گسترش مبارزات اقتصادی و طبقاتی کارگران و زحمتکشان و روی آوری آنها به شعارهای طیف چپ جامعه، تمامی جریانات چپ که هنوز از الگوهای شکست خورده حزب ـ دولت های بورژوائی تحت نام سوسیالیسم قطع امید نکرده اند، نتوانسته اند و نمی توانند جایگاه قابل اعتنائی در میان مردم باز کنند. زیرا که این انقلاب بر پرچم خود آزادی، دمکراسی و قدرت گیری مردم از پائین را نوشته است و بی اعتنائی این بخش از چپ به شعار دمکراسی نقش آنها در این انقلاب را به شدت پائین آورده و کم اثر کرده است. از این رو به چالش کشاندن آلترناتیوهای مدعی در این انقلاب، چهارمین دستاورد این خیزش انقلابی است.

پنجم ـ خیزش انقلابی ژینا و حضور مستمر، آرام، سنگین و استوار مردم بر خواست های خود علیرغم سرکوب لجام گسیخته و به شدت بیرحمانه حاکمیت یک دست شده، بنیان های دولت دینی را در هم شکسته است. نیروهای حافظ نظام اسلامی را متفرق و مردد کرده و در نیروهای مدافع جمهوری اسلامی شکاف های بسیار آشکاری ایجاد کرده است. حالا دیگر تنها یک اقلیت سازمانیافته، بنیادگرا و به شدت ارتجاعی و متکی به نیروی اسلحه مدافع نظامی است که از درون پوسیده است و در ذهنیت مردم به زباله دانی تاریخ فرستاده شده است. این را حتی مدافعان دیروزی این نظام نیز با گوشت و پوست خود لمس می کنند و مدام به رهبری “نظام” هشدارهای مصلحانه می دهند. حالا بسیاری از نیروهای درونی رژیم از “خودبراندازی”، از “فروپاشی” ، از “انفجار خشم مردم” و از انقلاب خبر می دهند و نگرانند. هسته سفت قدرت نیز به عبث فکر می کند با زور اسلحه و به کمک یک اقلیت هار، وحشی و بی رحم بدون برآورده کردن حداقلی از خواست های معیشتی و مطالباتی مردم و بی اعتناء به خواست های آزادیخواهانه، اجتماعی و فرهنگی مردم می تواند استمرار این حاکمیت را حفظ کند. در واقع ایجاد شکاف در درون نیروهای مدافع جمهوری اسلامی و بی آینده کردن حکومت اسلامی یکی دیگر از دستاوردهای این خیزش انقلابی است.

ششم ـ خیزش انقلابی ژینا و دوراندیشی مردم در پیشبرد آن به قدرت های خارجی نیز این درس را داده است که ایران نه لیبی است، نه عراق، نه سوریه و نه افغانستان. همه طرح های نیروهای سلطه جو برای کشاندن نیروهای همسو و تربیت شده برای دخالت خارجی در امور داخلی مردم ایران با شکست تمام عیار روبرو شده است. این هم از بلوغ جنبشی خبر می دهد که می داند چه نمی خواهد و برای چه مبارزه می کند. همین امر قدرت های خارجی را به شدت نسبت به جنبش مردم ایران محتاط کرده است و برمتن این شرایط عقب نشینی های حکومت اسلامی را نیز برای پیشبرد منافع امپریالیستی خود به خدمت می گیرند. بده و بستان های قدرت های خارجی با حاکمان جمهوری اسلامی و برخوردهای محتاطانه شان بیانگر آن است که می دانند این جنبشی نیست که بتوان با آن بازی کرد. تاکید بر حفظ استقلال از سوی این جنبش را باید یکی دیگر از دستاوردهای خیزش انقلابی ژینا دانست. روشن است که خواست ها و دستاوردهای خیزش انقلابی ژینا، تاکید آن بر برابرحقوقی زنان با مردان، سکولاریسم رادیکال و از پائین، جدائی دین از دولت و بر کندن نقش شرع در قوانین و حتی الغای مذهب رسمی، پافشاری بر خواست تامین اجتماعی فراگیر و همگانی با آموزش، بهداشت و درمان رایگان، نگاه مثبت به خواست های ملیت های تشکیل دهنده ایران و رفتن به سوی ساختارهای حکومتی ضامن اتحاد داوطلبانه، و در نهایت ساختن ایرانی ، مستقل و دمکراتیک با شهروندانی آزاد، برابر و مرفه، تاثیر بسیار روشنی بر خویشاوندان مان در کشورهای همسایه بر جای خواهد گذاشت. تردیدی نیست که حاکمان کشورهای همسایه و منطقه و قدرت های سلطه جو، از تحولاتی در این ابعاد احساس خطر می کنند. این نکته ای اساسی است که انقلاب اجتماعی مردم ایران باید نسبت به آن با حساسیت بالائی برخورد کند و راه های جلب حمایت های مردمی در منطقه را مورد بررسی قرار دهد.

ارزیابی مشترک، سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) و حزب کمونیست ایران

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%8c/feed/ 0 7158
دستاورد‌های انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و چالش‌های آن http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%af%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%af%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/#respond Sat, 02 Sep 2023 10:52:50 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7153 امید نیک

انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، در عرصه‌ی رو بنا، و به ویژه فرهنگی، به پیروزی‌های غیر قابل برگشتی رسیده است. از جمله:

قطع رابطه رژیم با هنرمندان، ورزشکاران، روزنامه نگاران، دانشجویان و استادان دانشگاه، مؤلفین و مترجمین و نویسندگان، جامعه علمی کشور و از همه مهمتر دستیابی نسبی به پوشش اختیاری.

به دستاورد‌های فرهنگی و روبنایی انقلاب ژینا، باید رایج شدن گفتمان‌های (DISCOURSE) برابری زن و مرد، نگاه عمیقاً سکولار به مسائل اجتماعی، و جدایی دین از دولت، بی‌اعتبار شناختن مذهب رسمی و دولتی، و زیر سؤال بردن ساختار‌ ایدئولوژی نظام توسط زنان و جوانان و پایان دادن به توهم اصلاحات را، هم اضافه کنیم.

از آنجائی که این پیروزی‌های فرهنگی، نه از طرف بالایی‌ها، نه توسط رفرم و اصلاح و نه به وسیله یک برنامه‌ی آمرانه توسط یک مستبد، بلکه از بطن جامعه و توسط اقشار مختلف مردم (زنان، جوانان، دانشجویان، کارگران و بی‌صدایان و.. ) سامان یافته و به دست آمده، به قول فیلسوفان نفی دیالکتیکی صورت گرفته و برگشت ناپذیری همه آن‌ها را تضمین می‌کند.

بدین ترتیب انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، به یک انقلاب فرهنگی موفق تبدیل شد که به طور مداوم تا کنون ادامه دارد. مبارزه زنان برای آزادی پوشش و مخالفت با حجاب اجباری به جایی رسیده و می‌رسد که مبدل به یک بخش بزرگ مبارزه سیاسی مردم با رژیم تبدیل شده و می‌شود، دامنه این مبارزه از کودکان (دبستان‌های دخترانه) تا کهن‌سالان (مادر ستار بهشتی) را در بر می‌گیرد.

دستاورد‌ها و پیروزی‌های سیاسی انقلاب «زن، زندگی، آزادی»

۱- جداشدن کامل بخش بزرگی از اصلاح طلبان از رژِیم(خط تاج‌زاده و آخرین اطلاعیه میرحسین موسوی و… ).
۲- وحدت و همگرایی ایرانیان و اپوزیسیون خارج از کشور. (تجمع ۱۰۰ هزار نفری در برلین و… ).
۳- نفی ولایت فقیه از سوی اکثریت مطلق جامعه (نوک تیز حملات و شعار‌ها به عمود خیمه نظام و راس رژیم یعنی ولایت فقیه)
۴- هژمونی و سرکردگی نسبی آزادی‌های فردی و اجتماعی در مقابل فرهنگ سنتی ومذهبی (روی گردانی از تکلیف‌گرایی و تلاش برای شناخت و به دست آوردن حقوق شهروندی)
۵- بی‌اعتبار شدن، قانون اساسی، قوای سه‌گانه، و دستگاه‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی رژیم. (زیر پا گذاشتن باید‌ها و نباید رژیم، توسط مردم و بنا بر آمار خود نظام، بسته شدن ۵۰۰۰۰ مسجد از مجموع ۷۵۰۰۰ مسجد و… ).
۶- وحدت در میان تمام اقوام، اقلیت‌های قومی، مذهبی، و زبانی. (شعار از زاهدان تا کردستان، جانم فدای ایران و دفاع از بهائیان و… )
۷- حمایت و همبستگی جهانی نیرو‌های مترقی، در اروپا، آمریکا، آسیا و… از خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی». (تحت فشار گذاشتن دولت‌ها توسط نیرو‌های مترقی در سراسر جهان، برای اعمال محدودیت‌های مختلف به رژیم ملا‌ها، برای رعایت حقوق بشر و حقوق معترضین و پذیرش وکالت زندانیان و… ).
۸- ایزوله شدن سیاسی رژیم در سازمان ملل متحد و تشکیل کمیته حقیقت‌یاب حقوق بشر برای اولین بار در تاریخ سازمان ملل. (اخراج از کمیسیون زنان سازمان ملل و… )

پیروزی‌های طبقاتی خیزش ژینا

۱- جدا شدن کامل بی‌چیزان و تهیدستان پایین جامعه از رژیم و شرکت در خیزش انقلابی. (اعتراض و اعتصاب معلولان، بنیاد شهیدی‌ها، حاشیه‌نشین‌ها و تفسیر جدید خامنه‌ای از کلمه مستضعفان و… )
۲- جدا شدن بیش از پیش طبقه متوسط از رژیم. (به دلیل ابر بحران‌های اقتصادی، به تقریب بخش بزرگی از طبقه متوسط فقیر‌تر شده و به صفوف مزدبگیران و طبقه کارگر سرازیر شده و بخش بالایی طبقه متوسط هم لااقل تضاد‌های فرهنگی و اجتماعی با رژیم فقها دارد که به ناچار با خیزش انقلابی همراه است).
۳- وحشت و ترس نظام از حضور سازمان یافته و متشکل طبقه کارگر به عنوان طبقه و نه افراد منفرد در اعتصابات و اعتراضات. (استقرار یگان‌های ویژه در حوزه‌های نفتی، گازی و پتروشیمی، دستگیری و اخراج سران و لیدر‌های کارگری و زندانی کردن آن‌ها، جلوگیری از انعکاس اخبار کارگری مثل سپیده قلیان و… ).
۴- نگرانی و واهمه اپوزیسیون راست (بورژوازی) از رادیکالیزه شدن خواسته‌ها و مطالبات اکثریت عظیم مزدبگیر و طبقاتی شدن آن در خیزش اخیر. (سلطنت طلب-مجاهد و… )
۵- اکنون در یک‌سالگی خیزش ژِینا مردم فقط سرنگون طلب نیستند بلکه به فکر بدیل و آلترناتیوی هستند که دموکراسی، آزادی، فرصت‌های برابر و… برای همه مردم را تضمین کند و چرخه باز تولید استبداد و دیکتاتوری را متوقف کند.

نیروهایی که هنوز همراه رژیم هستند

الف- نیرو‌های نظامی، انتظامی، اطلاعاتی و نیرو‌های خارجی وابسته به رژیم (حزب الله، حشدالشیعبی و.. )
ب- بخشی از نیرو‌های بروکراتیک
ج- بخشی از سرمایه‌داری متوسط به بالا و عمدتاً با فرهنگ مذهبی با گرایشات اصلاح‌طلبانه (البته که نباید از اتاق بازرگانی، حزب موتلفه، جریان پایداری و حجتیه غافل بود).

به علت نبودن آمار درست از توزیع جمعیت در میان طبقات گوناگون، به ناچار به یک تخمین تقریبی متوسل می‌شویم: در سال ۱۳۵۷ جمعیت تهران نزدیک به سه میلیون نفر بود و اکنون پانزده میلیون نفر است و یا شهر مشهد در اوایل انقلاب ۵۷ نزدیک به یک میلیون نفر بوده و اکنون بالای ۵ میلیون نفر است، و همین نسبت در سایر شهر‌های بزرگ بر قرار است.
نتیجه منطقی این که افزایش جمعیت در شهر‌های بزرگ نتیجه مهاجرت روستاییان به شهر‌های بزرگ بوده است. بالطبع این مهاجرین سرمایه‌دار نبوده‌اند و اکثر آن‌ها جذب دستگاه‌های بروکراتیک کشور شده‌اند و با توجه به فرهنگ سنتی که داشته‌اند به طور عمده در دستگاه‌هایی جذب شده‌اند که از نظر امنیتی مفید بوده‌اند مانند سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، بسیج، تبلیغات اسلامی، رادیو تلویزیون، کمیته امداد و آموزش و پرورش و…

بدین ترتیب این اقشار خرده‌بورژوا همراه با سرمایه‌داری طبقه متوسط به بالا، تنها متحدان طبقاتی رژیم هستند که می‌توانند هم چون لمپن پرولتاریا در اعمال ضد مردمی شرکت مؤثر داشته باشند.
در انقلاب ژینا، مردم تا کنون نتوانسته‌اند ماشین دولتی را در هم بشکنند و قدرت سیاسی را بدست آورند که به بخشی از دلائل آن در ذیل می‌پردازیم:

۱- ماهیت رژیم سرمایه‌دار‌ی دولتی است، که لنین آن را بدترین و مخوف‌ترین نوع حکومت قلمداد می‌کرد. رانت خواران، نهاد‌های مذهبی سرمایه دار، بنیاد‌های اوقاف و…. انحصار درآمد نفت در دست دولت، علاوه بر همه‌ی این‌ها سپاه پاسداران و مراکز اقتصادی وابسته به آن، به طور تقریب می‌توان گفت که نود درصد ثروت ملی ایران در دست نهاد‌های دولتی و مذهبی وابسته دولت است.

۲- عدم شرکت کارگران یقه سفید، رؤسای پیمان‌کاران وابسته رژیم و قشر‌های بالای سرمایه‌داران وابسته حکومت و رانتخواران در خیزش اخیر.

۳- نبود سازمان‌یابی منسجم از پایین در محلات، محیط‌های کاری، کارخانجات، و از همه مهمذتر عدم ارتباط افقی و سراسری این تشکل‌ها با هم، باعث شد که خیزش اخیر تا کنون نتواند حرکات اعتراضی معلمان، بازنشستگان، کارگران و… را با خود همراه کند.

۴- تا زمانی که طبقه کارگر به معنای وسیع کلمه و تمام مزدبگیران متحد و منسجم به عنوان طبقه‌ای برای خود در جنبش حضور پیدا نکنند جنبش و خیزش جاری یا به نتیجه نمی‌رسد و اگر هم برسد به دموکراسی، آزادی، عدالت اجتماعی اقتصادی دست نخواهد یافت.

لنین در کتاب برنامه ما سال۱۸۹۹ که هنوز چشم انداز انقلاب سوسیالیستی دور بود مشکل اساسی را در حکومت تزاری می‌داند و چنین می‌نویسد:

در روسیه نه فقط کارگران بلکه تمام شهروندانی که از حقوق سیاسی خود محروم شده‌اند خواستار سر نگونی تزار هستند. روسیه یک حکومت مستبد تک نفره است، تزار به تنهائی قانون وضع می‌کند، ماموران را عزل ونصب می‌کند و آن‌ها را کنترل می‌کند و به همین دلیل به نظر می‌رسد که تزار و تزاریست‌ها مستقل از تمام طبقات هستند و به یکسان با همه آن‌ها رفتار می‌شود. اما در حقیقت هر آبدارچی به طور انحصاری از میان طبقات سر سپرده انتخاب می‌شود. اما در مبارزه سیاسی کارگران نباید تنها بمانند، تمام مردمی که از حقوقشان محروم شده‌اند و…. از جمله تمام مردمان تحصیل کرده‌ای که نمی‌توانند با کسانی که‌اندیشه آزاد را می‌کشند کنار بیایند وهم چنین کسانیکه ناقض آزادی گفتار می‌باشندو… زمانیکه پرولتاریا پرچم مبارزه را به احتزاز در آورد از تمام این اقشار کمک دریافت خواهد کردو… پرولتاریا در خط مقدم برای کسب حقوق مردم است و برای کسب دمکراسی.

نقل قول از لنین

تجربه‌ی تاریخی

در انقلاب مشروطیت طبقه متوسط به طور فعال شرکت می‌نماید و در مجلس اول تعداد نمایندگان از کسبه نیمی از انتخاب شدگان هستند.
در جریان ملی کردن صنعت نفت طبقه متوسط نقش تعیین‌کننده داشت و نمایندگان آن جبهه ملی و دکتر مصدق حداکثر زحمت را متحمل شدند.
در انقلاب ۵۷ بازار و بازاریان سنتی به آرزوی دیرینه خود برای برپائی حکومت مذهبی رسیدند.

این که نظریه پردازان رژیم عربده می‌کشند که انقلاب ژینا نتوانست قشر خاکستری را با خود همراه کند خالی از حقیقت نیست. اما فرزندان همین خدمت‌گزاران دیکتاتوری که امروزه به جوانان تبدیل شده‌اند و در حدود ۶ میلیون دانشجو هستند که بلای همین رژیم شده‌اند. اکنون رژیم به اشتباه خود در گسترش دانشگاه آزاد به خوبی پی برده است و در صدد انحلال و یا کوچک کردن آن است. به هر حال طبقه متوسط کنونی ایران به ویژه قشر رو به پایین که در اثر وضع بد اقتصادی تمام امکانات اقتصادی، آزادی‌های فردی، فرهنگی و.. را از دست داده و می‌دهد نیرویی است که در این انقلاب مداوم برای کسب دمکراسی شرکت دارد. (البته بسیار غیر مستقیم).

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%af%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/feed/ 0 7153
انقلاب زن، زندگی، آزادی، یا انقلاب مداوم http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d9%85%d8%af%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d9%85%d8%af%d8%a7/#respond Sat, 05 Aug 2023 10:12:54 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7138 امید نیک

امروزه با توجه به تجارب تاریخی از یک طرف و تاکید کلاسیک های مارکسیست مبنی بر پرهیز از گرته‌برداری و کپی‌برداری از انقلابات و توصیه به تحلیل مشخص از شرایط مشخص، باید پذیرفته شود که هر انقلابی در جهان، ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که در سایر کشورها تکرارشدنی نیست. فی‌المثل، انقلاب کوبا در آمریکای لاتین تکرار نشد؛ انقلاب اکتبر در کشورهای اروپائی تکرار نشد؛ انقلاب اسلامی ایران در خاورمیانه، شاخ آفریقا و کشورهای عربی تکرار نشد؛ و… بدین ترتیب به دنبال یک نسخه واحد، یک قانون عام و جهان شمول بودن در مورد انقلاب، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. هم چنان که قانون تکامل سرمایه‌داری در کشورهای مختلف یکسان نبوده است.

مارکس به اختلاف روش رسیدن به بورژوازی در کشورهای اروپائی و آمریکا اشاره می‌کند و می‌گوید: در انگلستان همزیستی بورژوازی و فئودالیسم را داریم و نهایتا غلبه سرمایه‌داری، در فرانسه با انقلاب، نابودی کامل فئودالیسم را می‌بینیم و در آمریکا تبدیل شدن به فئودالیسم و همزیستی آن با سرمایه‌داری و…

با تمام این تفاوت‌ها، شرایط مشخص و موضوعات مطرح شده، در بعضی از موارد هم، علت‌های مشابه برای پیروزی یا شکست انقلابات در تاریخ دیده می‌شود که اندیشمندان و انقلابیون را وادار می‌کند که قوانین انقلاب را را تئوریزه و کلی نمایند. در این که می‌توان برای رخ دادن انقلابات به یک سری دلائل کلی اشاره کرد شکی نیست؛ برای مثال، تضاد طبقاتی و… همین طور ممکن است در پراتیک انقلابی هم عناصر مشترک زیادی را برشمرد و به آن جنبه نظری و تئوریک داد. فی المثل لنین، دلیل شکست انقلاب پرولتاریائی آلمان را، نفوذ اپورتونیسم و سوسیال شوینیسم در حزب سوسیال دمکرات آلمان ذکر می‌کند. عاملی که در هر حزب پرولتاریائی نفوذ کند آن را به شکست می‌کشاند. اشاره لنین به نظریات کائوتسکی و طرفداری وی از جنگ‌های ناسیونالیستی و شوینیستی بود.اما عدم وقوع انقلاب پرولتاریائی در تمام کشورهای اروپای غربی را نمی‌توان به این دلیل و علت ذکر نمود.

از نظر فلسفی روندهای تکامل در پدیده‌های مادی، منحصر به فرد هستند و عامل تصادف در هر روند تکاملی وجود دارد و شرایط محیطی بر روند تکامل پدیده‌ها تاثیر نهاده و گاها آن را کاملا دگرگون می‌سازد و یا حتی راه تکامل پدیده را مسدود می‌سازد. به طور مثال تکامل انواع گونه‌های انسانی در بعضی از نقاط جغرافیائی حفظ و تسریع می‌شود و در بعضی از نقاط دیگر متوقف و نابود می‌شود.

متأسفانه کیش شخصیت در تاریخ گاهی اوقات آنچنان عظیم است که قابل تصور نیست. ناپلئون تمام ایده‌آل های انقلاب کبیر فرانسه را به فراموشی سپرد و خمینی در انقلاب ۵۷، حاکمیت مردم بر سرنوشت خود و دموکراسی را نادیده گرفت و راه آزادی را بر ملت ایران، تا کنون مسدود کرده است که هزینه آن را جوانان ایران بر بالای دارها می‌دهند.

تمام این مطالب درست است اگر آن ها را واقعیت‌های پیشین (apriori) بدانیم. انسان پس از تولد معلوم است که بر روی پاهای خودش راه می‌رود و یا رخ دادن هر واقعه‌ای در زمان و مکان مقدر است و زمان و مکان برای وقوع یک رخ داد یک شرط پیشین (apriori) می‌باشد. تحلیل‌ها و مطالعات تاریخی قریب به اتفاق جنبه پیشین و یا apriori دارند. در علوم تجربی از روی مقولات پیشین می‌توان نظریه و تئوری ساخت. مثلا از روی گردش زمین به دور خورشید می‌توان تئوری و نظریه کپلر و یا نیوتون را استنتاج کرد. ولی در مورد تاریخ و اجتماع به دلیل نفوذ و قدرت، حادثه و اتفاق، نظریات به احتمالی بودن گرایش پیدا می‌کند. حتی در علم اقتصاد که به علوم تجربی نزدیک است گفته می‌شود احتمال دارد فلان کالا گران، زیاد و یا کم شود.

گاهی به نظر می‌رسد که تاریخ تکرار می‌شود

در سال ۱۹۰۵ انقلاب کارگری در پطرزبورگ روسیه، منجر به تشکیل شوراهای انقلابی کارگری شد و حکومت تزاری برای تجدید سازمان نظامی خود مدتی عقب‌نشینی کرد ولی پس از تجهیز قوا، شوراهای انقلابی را به خاک و خون کشید و انقلاب را با شکست روبرو کرد. تروتسکی که خود از رهبران شورای انقلابی پطرزبورگ بود بر اساس تجربه‌ای که از این انقلاب و شکست آن پیدا کرده بود نظریه «انقلاب مداوم» را مطرح ساخت. در این شکی نبود که طبقه متوسط، طبقه کارگر را در انقلاب تنها گذاشته بودند به همین جهت تروتسکی این نظریه را مطرح ساخت که برای پیروزی در انقلاب لازم است که طبقه کارگر آن قدر به مبارزه خود ادامه دهد تا اقشار خرده بورژوازی و طبقه سرمایه‌داری متوسط به آن بپیوندند و این مبارزه باید به طور مداوم از طرف طبقه کارگر ادامه پیدا کند.

در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» گفته می‌شود که قشر خاکستری به خیابان نیامد و جریان انقلاب مداوم باز تکرار شد. منظور به هیچ وجه مقایسه این دو انقلاب نیست. واقعیت این که، تمام شواهد و قرائن و آنچه که زیر جلد جامعه می‌گذرد، حکایت از تداوم انقلاب و صف‌بندی‌هایی با وضوح بیشتر را دارد. حتی بخش سنتی و مذهبی در ایران در محرم امسال صف خود را آن هم با شکل و فرم اعتراضی، از صف مراسم دولتی جدا کرد.

این که در انقلاب ایران بی‌چیزان و تهیدستان به خیابان آمدند شکی نیست اما در مورد طبقه متوسط و میانی، مواردی را باید مورد توجه قرار بدهیم:

۱. بخش عمده‌ای از جمعیت معترض، که زنان باشند، کمی با احتیاط می‌توانیم بگوئیم که از تمام طبقات اجتماعی بودند. (چه باحجاب ،چه بی‌حجاب، می‌ریم به سوی انقلاب).

۲. بخش طبقه متوسط، از دانشجو، استاد، وکیل، پزشک، پرستار، معلم و ….در این انقلاب نه تنها شرکت کردند بلکه هزینه‌های غیرقابل جبران پرداخت کردند. هر چند به طور میلیونی در خیابان ظاهر نشدند ولی پیشگامان خود را برای انقلاب راهی خیابان کردند و اکنون هم که یک سال از شروع انقلاب می‌گذرد انواع و اقسام انقلابیون، از هنرمند، روزنامه‌نگار، ورزشکار و… و به ویژه در استان‌های محروم، یا در زندانند یا تحت پیگرد و یا در حال شکل دادن سازماندهی‌های جدید و ابتکاری برای تداوم انقلاب هستند.

۳. اگر به ساختار طبقاتی و ترکیب جمعیتی ایران، نگاهی بیندازیم به تقریب به درصدهای ذیل بر می‌خوریم:

  • ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعیت ایران در بخش کشاورزی هستند.
  • ۳۰ تا ۳۵ درصد جمعیت ایران بخش کارگری را تشکیل می‌دهند.
  • و حدود ۵۰ درصد جمعیت در بخش خدمات و اداری (یعنی طبقه متوسط، بروکرات) را تشکیل می‌دهند.

توضیح این که اگر طبقه کارگر را نه فقط صنعتی و کارخانه‌ای بنامیم بلکه طبقه کارگر را به معنی وسیع کلمه یعنی تمام کسانی که از طریق فروش نیروی کار (چه یدی و چه فکری و تخصصی) امرار معاض می‌کنند در نظر بگیریم و با توجه به این نکته که از برکات رژیم فقها لااقل بخشی از طبقات متوسط فقیرتر شده و در عمل به طبقه کارگر پیوسته است، آنگاه با درصد جمعیتی جدیدی از طبقه کارگر روبرو خواهیم شد.

اگر درصد جمعیتی ۵۰ درصد را در شکل دادن طبقه متوسط مبنا قرار دهیم، نادیده گرفتن این بخش عمده جمعیت از طرف احزاب و گروه‌های انقلابی نه ممکن است و نه مطلوب. به همین جهت نظریات انقلابی درباره شرکت فقط و فقط طبقه کارگر در انقلاب ملی دمکراتیک نمی‌تواند واقع‌بینانه و درست باشد. همان طوری که بدون طبقه گارگر در انقلاب ملی دمکراتیک و بدون هژمونی و رهبری آن نه ممکن است و نه به نتیجه نهائی خواهد رسید.(تجارب تاریخی و تاکید لنین).

واقیعیت این که بی‌چیزان و تهیدستان در انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، شرکت داشته و دارند و این که در تمام انقلابات تا کنون، خط سرخ فقر و فلاکت نقش موثری داشته است قابل انکار نیست ولی نباید صرفا بر عنصر فقر تاکید زیادی کرد و نتیجه گرفت که انقلاب بر اثر فقر ناگزیر و یک ضرورت است. اگر مسئله ضرورت را به این صورت کور مطرح سازیم در عمل به بینش تاریخی ماتریالیسم مکانیستی و متافیزیکی در غلطیده‌ایم.

انقلابیونی که بخواهند بر اساس مقولات پیشین (apriori) نظریه‌پردازی کنند کار به جائی نخواهند برد. آن‌هایی به نتیجه می‌رسند که با پرهیز از  نظریه‌پردازی پیشین، با زندگی و ارتباطات تنگاتنگ با توده‌های مردم، خواسته‌های آنان را درک کنند و بر اساس این خواسته‌ها عمل نمایند.

انقلاب مداوم و پتانسیل انقلابی

از نظر فلسفی موضوع بالفعل و بالقوه می‌تواند به صورت ماتریالیستی پذیرفته شود. در علم شیمی فی‌المثل اکسیژن دو ظرفیتی است و بالقوه می‌تواند با دو اتم هیدروژن ترکیب شود و تولید آب نماید در جامعه هم بنا به نظر مارکس طبقه کارگر، بالقوه می‌تواند سوسیالیسم را بسازد و علم، بالقوه می‌تواند شیوه تولید را تغییر دهد (اختراع ماشین بخار و انقلاب صنعتی).

در اینجا صرف نظر از مکانیسمی که امر بالفعل را بدل به امر بالقوه و یا برعکس می‌نماید، که البته تضاد های درونی پدیده علت  اصلی است. فقط می‌خواهیم این مطلب را برای انقلاب «زن، زندگی، آزادی» در نظر بگیریم.

تقریبا همه معترفند که طبقه متوسط در ایران مطابق رشدی که داشته، نتوانسته به موقعیت طبقاتی مناسب خود برسد. ثروتمندان زیادی در جامعه  آفریده شده‌اند که نقشی در اداره سیاسی مملکت ندارند، اما به دلیل ارتباط فرهنگی و علمی با جهان متمدن، بالقوه توانائی اداره سیاسی را در حد بالائی دارند که از این نظر محروم به حساب می‌آیند. این طبقه علاوه بر داشتن مطالبات سیاسی، مطالبات آزادی‌های فردی را هم دارند (کشف حجاب و رفع حجاب اجباری). پس بین پتانسیل این طبقه و آنچه بالفعل صاحب آن است تضاد عمیقی وجود دارد. پس مبارزه مداوم بین این طبقه و حکومت در جریان است (احضار، زندان، تعلیق، تعطیل، پیگرد و….).این طبقه به دلیل خواسته‌های فرهنگی، رفع ظلم و ستم اجتماعی، و به دلیل این که به دنبال آزادی‌های فردی می‌باشند در عمل با مطالبات توده‌ها در این زمینه‌ها پیوند خورده است به همین جهت کسانی که در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» کشته شده‌اند شامل دانشجو، کارمند، کارگر، دست‌فروش و… در یک ردیف دیده می‌شوند و این پیوند با رشد بحران‌های اقتصادی روز به روز قوی‌تر می‌شود. به همین جهت این انقلاب به رشد مداوم خود ادامه می‌دهد. البته باید در این جا، ستم‌های قومی، مذهبی، زبانی و جغرافیایی را هم  مد نظر داشت.

نتیجه این که، نیروی محرکه کافی، برای انقلاب مداوم «زن، زندگی، آزادی»، در ایران وجود دارد.

در نظریه انقلاب مداوم، بر روی فقر توده‌ها، آن گونه که ماتریالیست‌های متافیزیک حساب می‌کنند، حساب نمی‌شود، بلکه فقط به سازماندهی از پائین، سازماندهی توده‌های بی‌چیز و انقلابیون حرفه‌ای اتکا می‌شود.

تاریخ، مجموعه حوادث پیش‌بینی نشده است و هیچ کس تصور نمی‌کرد، نظریه انقلاب مداوم تروتسکی، بعد از ۱۲۰ سال به شکلی خاص در ایران عمل نماید.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d9%85%d8%af%d8%a7/feed/ 0 7138
نبرد فرسایشی برای حفظ و گسترش دست آوردهای انقلاب ژینا http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d8%a8%d8%b1%d8%af-%d9%81%d8%b1%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%b4%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d9%81%d8%b8-%d9%88-%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b4-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af%d9%87/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d8%a8%d8%b1%d8%af-%d9%81%d8%b1%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%b4%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d9%81%d8%b8-%d9%88-%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b4-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af%d9%87/#respond Wed, 02 Aug 2023 12:42:56 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7134 اعلامیه مشترک حزب کمونیست ایران – هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

تدوام انقلاب « زن، زندگی، آزادی» خواب سران رژیم اسلامی را آشفته کرده است. سران این رژیم که توان انجام هیچ اصلاحاتی برای کاستن از فقر، بیکاری، بی مسکنی و عدم رضایت گسترده  مردم از فقدان حقوق دموکراتیک و آزادی را ندارند، در این روزهای منتهی به سالگرد انقلاب ژینا، بر شدت اقدامات سرکوبگرانه و هماهنگ شده خود افزوده اند:

 اولتیماتوم برای برگرداندن حجاب بر سر زنان و تحمیل این سمبل بی حقوقی بە زنان و از این طریق تحمیل بی حقوقی  بر کل جامعە با مقاومت گسترده ای روبرو شدە است. سرازیرشدن دوباره مزدوران گشت ارشاد به خیابان ها، نصب دوربین های هوشمند  در مکان های کسب و کار، تشکیل پرونده‌های قضایی برای بازیگران زنی که بدون حجاب اجباری در محافل عمومی ظاهرشده‌اند، ارسال نامه های تهدیدآمیز سازمان سینمایی کشوربه تهیه‌کنندگان سینمای ایران برای همکاری نکردن با هنرمندانی که به‌ دلیل عدم رعایت حجاب اجباری به “هنجارشکنی” متهم شده‌اند، نمونه‌هایی از این اقدامات هماهنگ است.

با این وجود؛  خیابان ها، وسایل نقلیه عمومی، فروشگاه ها، پاساژها، و ….هم چنان شاهد حضور پرتعداد زنان بی حجابی است کە دیگر این بی حقوقی را برنمی تابند. زنان آزاده در برابر تذکرات و مزاحمت های “ماموران” مقاومت می کنند و با پشتیبانی و  دخالت رهگذران کە از این تحمیل بی حقوقی بیزارند، مواجه می شوند. این یک نبرد فرسایشی واقعی است. در این نبرد، ارتجاع و انقلاب در شرایطی در برابر همدیگر صف آرائی کرده اند که ارتجاع اسلامی تقریبا با تمام توان خود به میدان آمده است، اما در جبهه انقلاب نیروی لایزالی وجود دارد که هنوز، همه ظرفیت و توان  آن به کارنیفتاده است. هنوز به قدر کافی هماهنگی لازم میان مبارزات آزادیخواهانه زنان و جوانان با مبارزات مطالباتی و طبقاتی زحمتکشان که مهمترین عامل قدرت جنبش مردمی است و می تواند بخش اعظم ظرفیت های این جنبش قدرتمند را به میدان آورد، صورت نگرفته است.  اما علیرغم آن، کارنامه مبارزات اجتماعی و سیاسی در ایرانِ تحت حاکمیت رژیم اسلامی نشان می دهد، که جمهوری اسلامی نمی تواند پیروز این نبرد باشد. جمهوری اسلامی علیرغم به کاربردن خشونت بارترین روش ها؛ زندان، شکنجه و اعدام، در تحمیل شیوه زندگی مورد نظر خود به اکثریت مردم ایران شکست خورده و به احتمال زیاد این بار نتواند از زیر بار شکست در تحمیل حجاب اجباری کمر راست کند.

ورزش زنان حرام بود. زنان برای سال های طولانی حق ورود به ورزشگاه ها را نداشتند. دوچرخه سواری زنان از گناهان و جرائم کبیره بود. داشتن دستگاه پخش ویدئو جرم بود. چادرو مانتوی سیاه و حجاب کامل زنان موضوع کشمکش هر روزه زنان در خیابان ها و میادین با ماموران رژیم بود. رشته های تحصیلی زنان در دانشگاه ها را محدود کردند، ابتدا دشمنی با اینترنت، سپس فیلترکردن و سرانجام کم کردن سرعت آن و ده ها مورد دیگر. اما به کارنامه جمهوری اسلامی نگاه کنید؛ در همه این زمینه ها رژیم کجا است و مردم در کجا قرار دارند؟ واقعیت این است که اگرچه این رژیم هنوز بر سر کار است اما  دراین نبرد اجتماعی دائما سرش به سنگ خورده و مجبور به عقب نشینی شده است .

جمهوری اسلامی۴۴سال است که تلاش می کند روش زندگی مورد نظر خود را در انطباق با شریعت اسلامی بر مردم این کشورتحمیل کند. آن ها که سال های نخست به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی را به یاد دارند، می دانند این رژیم در آن هنگام در بسیاری از عرصه های زندگی مدنی و اجتماعی دست کمی از طالبان امروزی در افغانستان نداشت و به یک معنا الگوی همه تاریک اندیشان منطقه بود. تفاوت تنها در احکام شریعت شیعه یا سنی بود. واقعیت این است که  پیش از قدرت گیری و اجرای قوانین عجیب و ضدانسانی طالبان در افغانستان که نفرت همگانی را برانگیخته است، در ایران روند برخورد با آزادی‌های فردی، مدنی و اجتماعی  پیش از اندیشه و عمل طالبان آغاز شده بوده است.

چندهمسری، ازدواج کودکان، نابرابری در ارث و شهادت در دادگاه، خانه نشین کردن زنان، پوشش و حجاب اجباری، توجیه خشونت علیه زنان ، ممنوع کردن زنان در عرصه های اجتماعی، کاری و هنری از قبیل وکالت، خوانندگی، نقاشی، حق طلاق، حق سفر و حق نگهداری از فرزندان بعد از جدایی، تنها چند نمونه از فرهنگ ارتجاع و بربریت حکومت اسلامی در ایران و امارت اسلامی در افغانستان است .

زنان ایران از همان فردای انقلاب در ایران در مقابل قوانین تبعیض آمیز و ارتجاعی حکومت اسلامی مقاومت و مبارزه کرده و هرچه زمان گذشته، اعتراضات و مبارزات مردم رنگ و بوی زنانه تر شدن بیشتری به خود گرفته است. زنان در مبارزه با قوانین عقب افتاده اسلامی  سنگر به سنگر وخیابان به خیابان علیه حجاب اجباری به عنوان سمبل بردگی زنان مبارزه و فداکاری کرده و برای آن هزینه داده اند.

تصادفی نیست اگرسپیده قلیان، این دختر قهرمان، بعد از آزادی، در حالی که هنوز از زندان به خانه‌اش نرسیده بود، بار دیگر دستگیر شد. چرا که بعد از آزادی، با استفاده از حق آزادی بیان خود، در جلو در زندان به تنهایی چند بار فریاد کشید: «خامنه‌ای ضحاک، می‌کشیمت زیرخاک.»

ابتدا قرار بود جلسات بیدادگاه سپیده قلیان در ۲۸ تیر به طور مخفی برگزارشود،. اما وی اعلام کرد در چنین دادگاهی که نه صلاحیت قضایی دارد و نه مشروعیت شرکت نخواهد کرد. اما وقتی گردانندگان بیدادگاه اعلام نمودند جلسات به صورت علنی برگزارخواهد شد، سپیده تصمیم قبلیش را به درستی عوض کرد و در نامه ای خطاب به مردم ایران نوشت:
« امروز به من ابلاغ کردند که دادگاه من فردا علنی برگزارخواهد شد، از آن جایی که هیچ ترسی از بازگویی حقیقت در ملاعام ندارم، تصمیم گرفتم در این بی‌دادگاه شرکت کرده و از خودم دفاع کنم.»

سپیده با اعلام تصمیم اش در بیان حقیقت در جلسات بیدادگاه و دعوت از خبرنگاران مستقل برای شرکت در آن، گردانندگان این نمایش را دچار وحشت کرد. آن ها به بهانه عدم قبول حجاب اجباری از جانب سپیده جلسات را تعطیل کردند. برای حکومتی کە ادعا می کند صدای اعتراض را خاموش کرده است، اعتراض کمتر از یک دقیقه سپیده قهرمان قابل تحمل نبود. واقعیت این است که این رژیم علیرغم ادعاهایش از هر حرکت اعتراضی،  چه شعار یک زندانی سیاسی تازه آزاد شده باشد، چه اعلامیه های مراسم یادبود قربانیان چندماە گذشتە باشد و چه حتی کوچکترین حمایت چهره‌های فرهنگی و هنری نامدار از معترضان، به شدت هراسان است.   

بەدلیل این نگرانی و وحشت واقعی است کە جمهوری اسلامی ماه هاست به تلاشی گسترده و همه‌جانبه‌ برای بالابردن هزینه هرگونه اعتراضی روی‌ آورده است. سطح سخت‌گیری‌ها در برخورد با معترضان، تناسبی با ادعاهای تبلیغاتی حکومت که مدعی است خیزش را خاموش کرده است، ندارد. برای رژیمی کە ادعا می کند صدای اعتراض را خاموش کرده است اعتراض کمتر از یک دقیقه سپیده قهرمان قابل تحمل نبود و ناچار شد به بهای رسوا شدن بیشتر  خود وی را به زندان برگرداند. حاکمان اسلامی تصور می کنند با ادعای پیروزی در این نبرد فرسایشی می توانند شکست سخت خود از مردم را پرده پوشی کنند. اما همه شواهد واقعیت های دیگری را به نمایش می گذارد. قدرت لایزال مردم پیروز این نبرد خواهد بود.  

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی،دمکراسی و  سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ برابر با  ۲۱ جولای ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%d8%a8%d8%b1%d8%af-%d9%81%d8%b1%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%b4%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d9%81%d8%b8-%d9%88-%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b4-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af%d9%87/feed/ 0 7134
اقدامات مسلحانه، بازی در بساط رژیم http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%82%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87%d8%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b3%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%82%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87%d8%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b3%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/#respond Sun, 09 Jul 2023 12:50:46 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7124 اعلامیه مشترک هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) و حزب کمونیست ایران

صبح شنبه ۱۷ تیر ماه ۱۴۰۲، گروه مسلح جیش العدل به کلانتری ۱۶ زاهدان، مسئول قتل عام مردم در جمعه خونین زاهدان، حمله کرد. در این درگیری هر ۴ مهاجم و ۲ تن از نیروهای رژیم کشته شدند و ۳ شهروند رهگذر بلوچ هم از ناحیه پا و شکم و کلیه، هدف تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی در خیابان های اطراف کلانتری قرار گرفته و مجروح شدند. به دنبال این تهاجم مسلحانه گروه جیش العدل با انتشار اطلاعیه ای مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت و نوشت: «سازمان جیش العدل به اطلاع عموم میرساند فرزندان رشید آنها در گردان استراتژیک فدائیان عدل الهی موفق شده اند کلانتری ۱۶ زاهدان که از عاملان اصلی رخ دادن فاجعه جمعه خونین زاهدان است را مورد هدف قرار بدهند.» این عملیات باعث امنیتی تر شدن فضای زاهدان و تمرکز گسترده تر نیروهای امنیتی و سپاه شده  است.

جمعه های اعتراضی مسالمیت آمیز و مدنی مردم بلوچستان و بویژه زاهدان، در ده ماه گذشته، همبستگی گستردۀ مردمی را به خود جلب کرده است. جنبش مدنی مردم بلوچستان از مرزهای استان فراتر رفته و الهام بخش مردمان سراسر ایران گشته و به یکی از ستون های تداوم خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» تبدیل شده است. بیان خواست های این مردم از طریق خطبه های مولوی عبدالحمید، خشم حاکمان جمهوری اسلامی را برانگیخته است. همین خشم  و نگرانی سبب اقدامات امنیتی و سرکوبگرانۀ حاکمیت اسلامی شده که با دستگیری های گسترده، اعدام زندانیان بلوچ، سازماندهی  تبلیغات مسموم از طریق ائمه جمعه شیعه در شهرهای استان، لجن پراکنی های رسانه های مزدور رژیم و تمرکز نیروهای ویژه سرکوب در استان همراه شده است.

حاکمیت اسلامی در تمامی ده ماه گذشته تلاش های رذیلانه ای انجام داده تا مردم شجاع بلوچستان و یا مردم دلیر کردستان را به اقدامات مسلحانه بکشاند. ترور دو تن از اعضای حزب دمکرات کردستان به نام های عادل مهاجر و لقمان آجی در اقلیم کردستان عراق توسط مزدوران امنیتی رژیم، قتل زیر شکنجه موسی اسماعیلی از زندانیان سیاسی در پیرانشهر، اعدام محمد رامز رشیدی و نعیم هاشم قتالی دو کارگر مهاجر و محروم افغان در سناریوی ساختگی شاهچراغ،  همچون کشتار جمعه های خونین زاهدان و خاش، خشم گسترده ای در مردم ایجاد می کند و ممکن است اقدامات مسلحانه علیه رژیم از سوی بخشی از مردم قابل پذیرش باشد و بر حس انتقام جوئی آنها آب سرد بپاشد. اما  روشن است که اقدامات مسلحانه در شرایط کنونی نه تنها کمکی به جنبش انقلابی ژینا نمی کند، بلکه بازی در بساط حاکمیت اسلامی و نیروهای ددمنش امنیتی اش خواهد بود.

ما اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی در ترور دو تن از اعضای حزب دمکرات کردستان ایران و قتل یک زندانی سیاسی زیر شکنجه و اعدام دو کارگر محروم افغان را محکوم می کنیم و  به خانواده ها، دوستان و رفقای شان تسلیت می گوئیم. ما همچنین اقدام مسلحانه گروه جیش العدل در حمله به کلانتری ۱۶ زاهدان که دست نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم در سرکوب مردم بلوچستان را بازتر و در میان هواداران رژیم توجیه پذیرتر می سازد را به شدت محکوم می کنیم. جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» که اکنون جنبش مدنی مردم بلوچستان یکی از پرچمداران آن است بیش از هر چیز به گسترش پایه توده ای خود و تکیه بر خصلت مدنی و مسالمت آمیزش برای بسیج هر چه گسترده تر و به میدان آوردن عدد بزرگ نیاز دارد نه به اقدامات مسلحانه ای که بازی در بساط نیروهای امنیتی رژیم فاشیستی خواهد بود.

   سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

پیروز باد انقلاب مردم ایران

زنده باد آزادی، دمکراسی و  سوسیالیسم

حزب کمونیست ایران

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲ برابر با  ۰۸ جولای ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%82%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87%d8%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b3%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85/feed/ 0 7124
نیما یوشیج – بزرگمردی ناشناخته http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%db%8c%d9%85%d8%a7-%db%8c%d9%88%d8%b4%db%8c%d8%ac-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d9%85%d8%b1%d8%af%db%8c-%d9%86%d8%a7%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%87/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%db%8c%d9%85%d8%a7-%db%8c%d9%88%d8%b4%db%8c%d8%ac-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d9%85%d8%b1%d8%af%db%8c-%d9%86%d8%a7%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%87/#respond Mon, 03 Jul 2023 07:00:27 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7117 امید نیک

امروز در بین جوانان نام نیما آشنا و کار و عظمتش اما ناآشناست. شاید به خاطر این که، صورت شعرش برای کسانی که زحمت دانستن ادبیات فارسی و به ویژه شعر سبک خراسانی را به خود نداده باشند، پیچیده و نامفهوم است و شاید به خاطر واژه‌هایی که طرز استعمال جدید یافته‌اند و شاید جنبه محلی هم داشته باشند. شاید فولکلور مازندرانی خوانش بعضی از اشعار او را مشکل می‌سازد. اما این ها همه دلایل صوری و ظاهری است؛ در واقع نیما در اشعار خود به ماوراء واقعیت می‌رود و در عین حال که واقعیت را می‌شکافد.

چنان که می‌دانیم نثر حاجب ماوراء و شعر حاکی ماوراء است. در ماوراء واقعیت، زمان جریان نمی‌یابد و نمی‌گذرد:

کار شب پا، نه هنوز است تمام

این شب پا، شب پای کلی است. شب پایی است که در آفریقا ، آسیا و …. و در همه جا وجود دارد. چون رنج انسان از زمان پرومته تا به امروز در ادامه حیات است. کلی بودن اشعار نیما بر مشکل درک آن می‌افزاید.

رمانتیسم: رمانتیسمی که نیما دنبال می کند، مکتب رمانتیسم نیست، بلکه جنبش اجتماعی رمانتیک است که معیارها و چهارچوب‌های کهن را چه در اجتماع و چه در شعر باید درهم بشکند.

خواهم بر کشم به جاتر
دیواری در سرای کوران
تا از تفت آفتاب فردا
بنشانمشان به سایبانی

رمانتیسمی که زمانی جنبه فردی می‌گیرد، باز از دایره زمان خارج می‌شود:

در شگفتم، من و تو، که هستیم؟
وز کدامین خم کهنه، مستیم؟
ای بسا قیدها که، شکستیم
باز از قید وهمی، نرستیم


دیالکتیک: نیما به دلیل وسعت معلومات و تجربیات بیکران از زندگی بیانگر دیالکتیک در طبیعت و زندگی بود.

موج می‌خاست ز موج
از فرازی سوی زیر
از ره زیر به رو
بود دریا در کار

و هم چنین:

هنگامی که گریه می‌دهد ساز
این دود سرشت ابر بر پشت
هنگام که این نیل چشم دریا
از خشم به روی می‌زند مشت

جهان: نیما شاعری بود که از قوانین حاکم بر جامعه و اقتصاد آن و هویت امپریالیسم و سرمایه‌داری آگاه بود.

خلق می گویند:
ـــ« اما آن جهانخواره
( آدمی را دشمن دیرین) جهان را خورد یکسر.»
مرغ می گوید:
ـــ« در دل او آرزوی او محالش باد.»
خلق می گویند:
ـــ« اما کینه های جنگ ایشان در
پی مقصود
همچنان هر لحظه می کوبد به طبلش.»

مرغ می گوید:
ـــ« زوالش باد!
باد با مرگش پسین درمان
نا خوشیّ آدمی خواری.
وز پس روزان عزت بارشان
باد با ننگ همین روزان نگونسازی!»

عشق:‌ نیما خطاب به حافظ در رد عشق عارفانه

حافظا این چه کید و دروغ است کز زبان می وجام ساقی است
نالی ار تا ابد باورم نیست که بر آن عشق بازی که باقی است
من بر آن عاشقم کو رونده‌است

آنچه گفته شد گوشه‌های کوچکی از زندگی و نبوغ و دانش و عشق به آدمی و شناخت رنج‌های انسان بود. امید است که جوانان ما با روی کردن دوباره به اشعار نیما برای ساختن جهان جدید به پای خیزند.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%db%8c%d9%85%d8%a7-%db%8c%d9%88%d8%b4%db%8c%d8%ac-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d9%85%d8%b1%d8%af%db%8c-%d9%86%d8%a7%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%87/feed/ 0 7117
حمله به سازمان مجاهدین، جلوه‌ای از سازش بزرگتر غرب با رژیم اسلامی http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d9%87%d8%af%db%8c%d9%86%d8%8c-%d8%ac%d9%84%d9%88%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d9%87%d8%af%db%8c%d9%86%d8%8c-%d8%ac%d9%84%d9%88%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%a7/#respond Thu, 22 Jun 2023 11:59:18 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7111 شورای ملی مقاومت وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران با انتشار بیانیه ای اعلام کرد: «به درخواست فاشیسم دینی حاکم بر ایران صبح امروز حدود ۱۰۰۰ پلیس آلبانی در یک اقدام جنایتکارانه و سرکوبگرانه به اشرف حمله کردند، بسیاری از درها و کمدها و وسایل را شکسته و با گاز اشک آور و گاز فلفل به ساکنان حمله کردند، بسیاری از کامپیوترها را شکسته و با خود بردند. در اثر این حمله جنایتکارانه مجاهد خلق عبدالوهاب فرجی نژاد(علی مستشاری) به شهادت رسید و بیش از ۱۰۰ تن در اثر گاز فلفل مصدوم شدند که حال برخی از آنان وخیم است و شماری به بیمارستان مادر ترزا در تیرانا منتقل شدند». وزارت کشور آلبانی هم اعلام کرده است: «عملیات سراسری علیه سازمان مجاهدین اجرا کردیم. سازمان مجاهدین خلق توافق سال ۲۰۱۴ را نقض کرده است. عملیات امروز ما مطابق قوانین و بر اساس حکم دادگاه عالی مبارزه با تروریسم صورت پذیرفته است. مطابق توافق میان ما و سازمان در سال ۲۰۱۴، اعضای این سازمان صرفا به دلایل انسان دوستانه در کشور ما پناهنده شده بودند، اما با انجام اقدامات تروریستی و سایبری این توافق را نقض کرده اند».

حمله به مقر سازمان مجاهدین در شهر دورس آلبانی، بدون اجازه دولت آمریکا نمی توانست عملی شود. به نظر می رسد حمله جنایتکارانه دولت آلبانی به مقر سازمان مجاهدین جزئی از توافق کشورهای غربی با دولت جمهوری اسلامی است. ممنوعیت برگزاری تظاهرات سازمان مجاهدین به مناسبت سی خرداد در پاریس از سوی دولت فرانسه ، تحویل اسدالله اسدی دیپلمات ـ تروریست از سوی دولت بلژیک به رژیم اسلامی، مذاکرات رژیم اسلامی با دولت سوئد برای بازگرداندن حمید نوری، دادیار کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، نمونه های روشنی از سازش عمومی تر و بزرگتری میان کشورهای غربی با رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی هستند.

توافق کشورهای غربی با جمهوری اسلامی بر متن عقب نشینی آشکار رژیم اسلامی در سیاست خارجی صورت می گیرد. به نظر می رسد این عقب نشینی آن چنان گسترده و همه جانبه است که کشورهای غربی حتی حاضرند به سنت های دمکراتیکی که حاصل مبارزات مردم آزادیخواه این کشورها در دو سده گذشته است، پشت پا بزنند و فعالیت سازمان ها و گروه های اپوزیسیون ایران در خارج از کشور را در صورت عدم حساسیت افکار عمومی کشورهای شان محدود سازند. حکومت اسلامی که زیر ضربات سهمگین خیزش انقلابی سراسری و مسالمت آمیز ژینا که شش ماه تمام ایران را تکان داد، به آن چنان درماندگی گرفتار آمده که برای بقاء حکومتش و برای مهار این جنبش انقلابی، حاضر شده تمامی ادعاهای به ظاهر غیرقابل سازش خود در سیاست خارجی را زیر پا بگذارد.

ما حمله جنایتکارانه به مراکز سازمان مجاهدین در آلبانی و ممنوعیت برگزاری تظاهرات این سازمان به مناسبت سی خرداد در پاریس را به شدت محکوم می کنیم. از نظر ما محدودیت فعالیت این سازمان، حملۀ آشکاری به حق نیروهای اپوزیسیون رژیم اسلامی برای فعالیت های سیاسی علیه حاکمیت جنایت پیشه اسلامی در ایران است. ما همچنین به تمامی نیروهای اپوزیسیون این نکته را یادآور می شویم که آویزان شدن به کشورهای غربی برای پیشبرد مبارزه علیه جمهوری اسلامی، آویزان شدن به طناب منافع ملی کشورهایی است که هر لحظه ممکن است از سوی دولت هایشان بریده شود. مبارزه انقلابی مردم ایران برای پیروزی به قدرت و توان اردوی همبستۀ کارگران، زحمتکشان و اکثریت عظیم مردم ایران نیاز دارد نه به وعده های ناشی از منافع ملی دیگر کشورها. نافرمانی مدنی زنان شجاع و دلیر، مقاومت مدنی دانشجویان آگاه و جسور، جنبش مطالباتی بازنشستگان نجیب، جمعه های حماسی مردم بلوچستان، همبستگی زیبا و تحسین برانگیز دادخواهان عزیز از دست داده در سراسر ایران و بویژه در کردستان قهرمان، عدم تمکین نام آوران هنر، فرهنگ و ورزش علیه بایدها و نبایدهای تاریک اندیشان، عرصه زیبای پیشروی و منبع قدرت لایزال خیزش انقلابی ژیناست. گل همین جاست، همین جا برقص!

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

حزب کمونیست ایران
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ برابر با ۲۰ ژوئن ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d9%85%d9%84%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d9%87%d8%af%db%8c%d9%86%d8%8c-%d8%ac%d9%84%d9%88%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%a7/feed/ 0 7111
لزوم بازنگری چپ در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%86%da%af%d8%b1%db%8c-%da%86%d9%be-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%86%da%af%d8%b1%db%8c-%da%86%d9%be-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2/#respond Wed, 14 Jun 2023 14:15:24 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7105 امید نیک

در بین ساده انگاری‌هایی که درباره انقلاب، در چپ سنتی و عوامانه رخ داده و می‌دهد، یکی این است که از تفکر و فرمول رابطه متضاد بین روبنا و زیربنا، رهایی و خلاصی نیافته و سعی دارد تا انقلاب را به تضاد بین روبنا و زیربنا، خلاصه کند.

آنچه از نوشته‌های کلاسیک مارکسیتی، برداشت می‌شود، این است که، تضاد زیربنا و روبنا، تضادی دوران‌ساز است. یعنی تضاد‌ها است که، دوره‌ی برده‌داری را به فئودالیته و فئودالیته را به بورژوازی تبدیل می‌کند. این تضاد در تبدیل دوران‌های تاریخی بسیار خوب و روشن عمل می‌کند و اثرات آن آشکار است. در واقع تضادی با حالت کلی است که در دوران‌های خاص ظاهر و محو می‌شود.

در انقلاب کبیر فرانسه، تضاد تاریخی بین روبنا و زیربنا در حالت ویژه‌ی خود در فرانسه ظهور می‌کند و صورت‌بندی جدیدی در آن کشور پدید می‌آورد. از نظر فلسفی می‌توان گفت: «عام باید در خاص حاضر و سپس ناپدید شود». همچنان که نوع در فرد ظاهر و سپس ناپدید می‌شود و فرد بر اساس ویژگی‌های خود تکامل می‌یابد.

ویژگی بزرگ انقلاب «زن، زندگی، آزادی» ایران در این بود و هست که تضاد عمده در روبنا و عوامل روبنایی ظاهر شد. بسیاری در شگفت و پرسش این سؤال بودند که چرا با این همه فقر و ابر بحران‌ها‌ی اقتصادی که زندگی تمام افراد جامعه را در بر گرفته است شعار اصلی و عام و فراگیر بر روی مسائل اقتصادی متمرکز نشده است. برای رهایی از این دگماتیسم تاریخی، زیربنا و روبنا به همین موضوع در نامه‌ای از انگلس به فرانس مهرینگ نگاهی می‌اندازیم.

انگلس به فرانس مهرینگ چنین می‌نویسد:
«بر اساس مفهوم ماتریالیستی تاریخ، عنصر نهائی تعیین‌کننده در تاریخ عبارتست از تولید و باز تولید زندگی واقعی؛ بیش از این، نه من و نه مارکس چیزی نگفته‌ایم. بنابراین اگر کسی این فرضیه را به این گونه تبدیل کند که عامل اقتصاد، تنها عامل تعیین‌کننده می‌باشد، این نظریه را به جمله‌ای پوچ، بی‌معنی و انتزاعی تبدیل کرده است. وضعیت اقتصادی زیر بنا می‌باشد، اما بسیاری از عوامل در روبنا،… هم تأثیر خود را بر جریان مبارزات تاریخی گذاشته و هم در بسیاری از موارد شکل‌بندی آن را تعیین می‌کنند. تأثیرات متقابل بسیار زیادی از این عوامل وجود دارد که در آن‌ها حوادث بی‌شماری رخ می‌دهد،… حرکت اقتصادی در نهایت خود را به صورت ضروری بیان و عیان می‌سازد.»

جریان چپ در ایران باید دوباره به شعار «زن، ذندگی، آزادی» بیاندیشد تا با شناخت تضاد‌های واقعی در زندگی مردم ایران، یک پلاتفرم واقع‌بینانه برای وحدت نیرو‌ها فراهم سازد؛ از تکرار کلیشه‌ها‌ی دور از واقعیت بپرهیزد تا بتواند گامی به سمت جلو بردارد. وگرنه در همان دور تسلسل این چهل و چند سال گذشته باقی خواهد ماند، اگر چپ ایران به انقلاب می‌اندیشد که به طور قطع چنین است، باید به دو نکته و گفته‌ی لنین را توجه کند؛ اول این که وجود انقلابیون حرفه‌ای برای انقلاب لازم است و دوم این که، بدون رهبری و هژمونی طبقه کارگر، فرو دستان و اکثریت عظیم مردم انقلاب ملی دمکراتیک به اهدافش دست نخواهد یافت (نقل به مضمون).

علاوه بر نکات ذکر شده نباید فراموش کرد که انقلاب ژینا، یک رنسانس برای تمام کشور‌های اسلامی منطقه است و مردم ایران پیش قراول این انقلاب فرهنگی می‌باشند. به همین جهت این انقلاب بدون توقف به سمت یک انقلاب مداوم پیش می‌رود و نیرو‌های خود را از میان تمام اقشار اجتماعی در ایران (و حتی منطقه) جذب کرده و می‌کند، کافی است به مبارزه همگانی و یکپارچه و ملی بر علیه حجاب اجباری نگاه کنیم. روزی که انقلاب ایران پیروز شود سرنوشت نه تنها منطقه که سرنوشت این قاره هم متحول خواهد شد.

به این گفته معاون وزیر خارجه روسیه در مناظره تلویزیونی نگاه کنیم که گفت: «ایران با بمب اتمی برای ما خطری ندارد، اما پیروزی انقلاب در ایران، منطقه را دگرگون خواهد کرد و خطرش به مراتب از بمب اتمی بیشتر است.»

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d9%86%da%af%d8%b1%db%8c-%da%86%d9%be-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2/feed/ 0 7105
مبادله دیپلمات ـ تروریست با یک گروگان؛ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%af%d9%84%d9%87-%d8%af%db%8c%d9%be%d9%84%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%80-%d8%aa%d8%b1%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a8%d8%a7-%db%8c%da%a9-%da%af%d8%b1%d9%88%da%af%d8%a7%d9%86%d8%9b/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%af%d9%84%d9%87-%d8%af%db%8c%d9%be%d9%84%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%80-%d8%aa%d8%b1%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a8%d8%a7-%db%8c%da%a9-%da%af%d8%b1%d9%88%da%af%d8%a7%d9%86%d8%9b/#respond Fri, 02 Jun 2023 14:40:56 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7100 اعلامیه مشترک، هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)و حزب کمونیست ایران


رسوا کنندۀ گروگانگیری باجگیرانۀ اسلامی و صنعت دروغین “حقوق بشر” اروپائی

رسانه های جمهوری اسلامی روز جمعه پنجم خردادماه ۱۴۰۲ از تبادل زندانیان با دولت بلژیک خبر دادند. بر اساس این خبر دیپلمات ـ تروریست رژیم اسلامی، اسدالله اسدی با گروگان بلژیکی، با پا در میانی حکومت عمان مبادله شده و به ایران بازگشته است. در تائید این خبر، نخست‌وزیر بلژیک گفته «الیویه وندکاستیل»، امدادگر بلژیکی از طرف جمهوری اسلامی آزاد شده است. اسدی متهم به اقدام تروریستی علیه گردهم آئی سازمان مجاهدین خلق بود که در دادگاهی علنی در بلژیک به ۲۰ سال زندان محکوم شده بود و پانزده سال پیش از موعد به ایران بازگردانده شد.

گروگانگیری، سیاست همیشگی حاکمیت جمهوری اسلامی بوده است. این سیاست، اصلی ترین بازوی حاکمیت برای نجات تروریست های رژیم از چنگال عدالت بوده است. معاوضه یک گروگان بلژیکی با یک دیپلمات ـ تروریست رژیم اسلامی، برای اولین بار اتفاق نیافتاده است. آزاد سازی پیش از موعد کاظم دارابی و عباس رایل، جانیان ترور خونین میکونوس با دو گروگان آلمانی، معاوضه جیسون رضاییان خبرنگار ایرانی- آمریکایی و مدیر دفتر تهران روزنامهٔ واشینگتن پست و چهارنفر دیگر با بازپرداخت مبلغ ۱٫۷ میلیارد دلار به‌صورت اسکناس نقد به ایران بابت بدهی طولانی و قدیمی آمریکا، آزادی نازنین زاغری شهروند ایرانی ـ بریتانیایی پس از بازپرداخت ۵۳۰ میلیون دلار بدهی های قدیمی دولت انگلیس ، نمونه های برجسته تجارب رژیم اسلامی در گروگان گیری بیشرمانه است. هم اکنون نیز تعدادی از شهروندان کشورهای اروپائی و آمریکائی به بهانه ها و اتهامات پوچ و ساختگی در زندان های جمهوری اسلامی منتظر معاملات تازه هستند. از جمله آنها دو تن از معلمان فرانسوی می باشند که در پرونده ای متهم به جاسوسی شده اند و تماس آنها با فعالان صنفی معلمان، باعث احکام سنگین برای آن فعالان صنفی شده است. ماجرای حمید نوری، از عاملان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ که در دادگاهی در استکهم به حبس ابد محکوم شده است، نیز یکی از پرونده های باز در این راستاست.

سیاست گروگان گیری رذیلانه جمهوری اسلامی اساسآ بر نقطه ضعف دولت های غربی استوار است. سیاست این کشورها در قبال حقوق بشر، نه سیاستی مبتنی بر یک ضرورت انسانی، بلکه سیاستی است با هدف استفاده از صنعت “حقوق بشر” برای پیشبرد سیاست های امپریالیستی شان. رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی درست بر این نقطه ضعف متمرکز شده است. نگاهی به نمونه های گروگان گیری و باج دهی کشورهای اروپائی و آمریکا، این حقیقت را به روشنی بیان می کند. درست است که دولت های غربی برای پروژه های “حقوق بشری” و صنعت “حقوق بشر” به شکل گسترده ای هزینه می کنند و ده ها نهاد و بنیاد شکل داده اند و بسیاری از ایرانیان مخالف را نیز به استخدام خود درآورده اند، اما هر جا که پای منافع شان در میان باشد، حقوق بشر مردم ایران و دیگر کشورهای جهان، برایشان ذره ای ارزش نخواهد داشت. تجربه دفاع از “حقوق بشر” کشورهای غربی را مردم افعانستان، عراق، لیبی و عربستان و مصر با هزینه های بسیار گزافی پرداخته اند. از این رو مبادله دپیلمات ـ تروریست جمهوری اسلامی با یک گروگان بلژیکی، مسئله ای نیست که بتوان آن را با یک انتقاد به دولت بلژیک از سر وا کرد. این حادثه و نمونه های مشابه، باید زنگ خطری باشند برای تمامی فعالان سیاسی که خود را به صنعت “حقوق بشر” کشورهای اروپائی آویزان کرده اند و در رده پروژه بگیرهای این کشورها درآمده اند و تصور می کنند که در خدمت مبارزات مردم ایران برای آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی مبارزه می کنند.

ما مبادله شرم آور یک تروریست محکوم شده بر اساس اسناد روشن با یک گروگان امدادگر را محکوم می کنیم و این گونه باج دهی ها را در راستای تقویت رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی ارزیابی می کنیم. ما بر این باوریم که فعالان سیاسی و مدافعان حقوق بشر باید تمامی نیروی خود را برای جلب حمایت، همگامی و همراهی نیروهای مترقی در دیگر کشورها و بویژه سندیکاهای کارگری و نهادهای مستقل و مردم نهاد و احزاب مترقی و از آن طریق افکار عمومی مردم این کشورها متمرکز سازند. هر نوع امید بستن به دولت های غربی برای دفاع از مبارزات مردم ایران و پیوستن به “بنیادهای” چرب و چیل شان، بازگذاشتن دریچه ای برای دخالت این دولت ها در امور داخلی مردم ایران و در مواقعی منحرف کردن و ضربه زدن به آرمان آزادی خواهی و دمکراسی طلبی مردم ایران خواهد بود. مردم ایران نقش کشورهای امپریالیستی در سرکوب جنبش دمکراسی طلبانه ملی کردن صنعت نفت و کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و همدستی شان با روحانیت تاریک اندیش و بنیادگرا در شکست انقلاب شکوهمند بهمن ۱۳۵۷ از درون را هرگز فراموش نخواهندکرد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%af%d9%84%d9%87-%d8%af%db%8c%d9%be%d9%84%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d9%80-%d8%aa%d8%b1%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a8%d8%a7-%db%8c%da%a9-%da%af%d8%b1%d9%88%da%af%d8%a7%d9%86%d8%9b/feed/ 0 7100
شرایط اضطراری و شرایط عادی در انقلابات http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%a7%d8%b6%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%88-%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%b9%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%a7%d8%b6%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%88-%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%b9%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa/#respond Sun, 28 May 2023 06:22:38 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7091 همایون سپهوند

آیا قوانین، مقررات، ضوابط و نهاد‌ها وتشکل‌هایی که در شرایط اضطراری یک انقلاب، بنا به ضرورت ونیاز شرایط خاص، شکل گرفته‌اند، قابل تعمیم به شرایط عادی و پایدار هستند؟

شرایط اضطرای بنا به تجربه‌ی تاریخی به شرایطی گفته می‌شود که بقول لنین: «پایینی‌ها نمی‌خواهند و بالایی‌ها نمی‌توانند به روش قدیم حکمرانی کنند»؛ یا شرایطی که حکومت دوگانه بر کشور حاکم است و یا جنگ داخلی در جریان است و…

شرایط عادی شرایطی است که انقلاب پیروز شده و نهاد‌ها و ارگان‌های تقنینی و اجرایی لازم را بوجود آورده و مسئله‌ای که همه چیز را در کشور تحت‌الشعاع قرار بدهد وجود ندارد.

در شرایط اضطراری یعنی زمانی که هنوز رژیم سقوط نکرده ولی قادر به اعمال تام و تمام حاکمیتش نیست و یا زمانی که انقلاب پیروز شده ولی دولت و رژیم جدید هنوز به اوضاع مسلط نشده، دخالت‌گری توده‌های مردم در اداره امور رو به فزونی می‌گیرد و مردم شورا‌های محلات را جهت امنیت، توزیع مایحتاج و رتق و فتق امور تشکیل می‌دهند و تشکل‌هایی در ادارات، کارخانه‌ها، حوزه آموزش و بهداشت و.. تحت عنوان‌های شورا، انجمن، خود مدیریتی، خودگردانی و.. سامان می‌دهند. چنین مواردی در اواخر سال ۵۷ و ابتدای سال ۵۸ در کشورمان در سطح گسترده به مرحله اجرا درآمد. نمونه‌ها و تجارب بسیاری در دیگر کشور‌ها چه در جنگ‌های خارجی و شرایط اشغال (جنگ جهانی دوم) و چه جنگ‌های داخلی (جنگ‌های داخلی اسپانیا، چهارسال جنگ داخلی بلشویک‌ها با دشمنان انقلاب سوسیالیستی) و چه در انقلابات و یا حوادثی که شمولیت ملی را داشت به وفور قابل رد‌یابی است.

در شرایطی که انقلاب پیروز شده ولی رژیم جدید هنوز مسلط به تمام امور نیست و ترس بازگشت ضد انقلاب و یا دخالت خارجی بر جامعه سنگینی می‌کند، دو دسته از اقدامات و وضع قوانین از دو ناحیه انجام می‌گیرد. یک دسته از طرف توده‌های مردم برای دخالت‌گری در اداره امور و در نهایت مسلط شدن به سرنوشت خودشان در صورت امکان و یک دسته قوانین و ضوابط محدود‌کننده از طرف دولت موقت یا مدیریت دوران‌گذار و یا شورای انقلاب. این مقررات مختص زمان اضطرای است و مصلحت کشور ایجاب می‌کند و در شرایط عادی لغو خواهد شد.

حال ببینیم در عمل تجربه‌های تاریخی چه چیز را گواهی می‌دهد:

در انقلاب کبیر اکتبر ۱۹۱۷ به رهبری بلشویک‌ها در دوران جنگ‌های داخلی (۱۹۱۸-۱۹۲۲) و زمانی که اولین انقلاب سوسیالیستی در محاصره ومورد هجوم ۱۴ کشور امپریالیستی قرار گرفته بود، بلشویک‌ها به رهبری لنین، قوانین و ضوابط محدود‌کننده‌ای را بنا به مصلحت انقلاب و شرایط اضطراری اعلام کردند و تأکید کردند که این محدویت‌ها موقتی، مصلحتی و ضرورتی است و به محض برگشت به شرایط عادی همه این محدویت‌ها لغو خواهد شد. این محدودیت‌ها شامل تعطیلی و فعالیت احزاب و سازمان‌های سیاسی، انحلال مجلس، محدودیت وانحلال شوراهایی که در آن اکثریت را نداشتند، وحاکمیت مطلق حزب بلشویک به جای دولتی که می‌بایست بازتاب نمایندگان اکثریت عظیم مردم باشد و…. می‌شود. بلشویک‌ها بعد از ۱۹۲۴ یعنی پایان شرایط اضطراری، عملاً هیچ کدام از محدودیت‌های دوران شرایط خاص را لغو نکردند واین محدودیت‌ها به اشکال مختلف در شرایط عادی به حیات خود ادامه دادند. از آزادی، دمکراسی، تعدد احزاب، انسان محوری خبری نبود، خواست اکثریت عظیم مردم یعنی «توسط اکثریت عظیم مردم و برای اکثریت مردم»، شعار‌مانیفست کمونیستی که توسط مارکس نوشته شده بود، مهر توقف وتعطیل خورد و بویی از جامعه‌ای که در آن «شکوفایی هر فرد ضامن شکوفایی همگان است» به مشام نمی‌رسید و نرسید.

راقم این نوشته از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و دستاورد‌های سترگ آن برای تمام بشریت و به ویژه فرودستان جهان دفاع می‌کند ولی این بدین معنی نیست که مارکس، انگلس، لنین و بلشویک‌ها، خطاناپذیر بودند و هیچ حرجی بر نظر وعملشان نیست. خودشان هم بر این نظر نبودند و مکرر در نوشته‌ها بر خلاقیت، شرایط خاص، ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی، تضاد، عدم کپی‌برداری، نبود نسخه واحد برای تمام کشور‌ها و… تأکید داشتند.

در انقلاب ۱۳۵۷ ایران هم، تمام دستآورد‌های شرایط اضطراری، چند ماه قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ و دو سال بعد ازانقلاب، کان لن یکن اعلام شد و به جای شورا‌های کارگری اعتصابات، شورا‌های اسلامی کار، انجمن‌های اسلامی، احزاب اسلامی، حقوق بشر اسلامی و…. تشکیل شد و احزاب و سازمان‌های سیاسی نه تنها منحل، بلکه اکثریت کادر‌ها، اعضا وفعالین آن‌ها اعدام، زندانی و فراری شدند.

انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، در مرحله‌ی گذار از سلب به ایجاب قرار دارد و  بحث و گفتمان‌های زیادی در فضای واقعی و مجازی در رابطه با شکل و صورت دموکراسی بعد از پیروزی، مطرح و جاری است و به تبع آن اختلاف نظر‌های زیادی در این رابطه وجود دارد.

برای این که بدانیم کدام مدل و شکلی از دموکراسی (دموکراسی بورژوائی، دموکراسی شورایی، دموکراسی وکالتی، دموکراسی مستقیم و.. ) می‌تواند حاکمیت اکثریت عظیم مردم را بر سرنوشتشان محقق سازد، می‌بایست منتظر حل تضاد‌ها و توازن قوا در اینده نه چندان دور بود.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%a7%d8%b6%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%88-%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%b9%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa/feed/ 0 7091
نگذاریم برای طناب‌های دارشان گردن انتخاب کنند http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%85-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b7%d9%86%d8%a7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%a7%d9%86-%da%af%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%a7%d9%86%d8%aa/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%85-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b7%d9%86%d8%a7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%a7%d9%86-%da%af%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%a7%d9%86%d8%aa/#respond Wed, 24 May 2023 01:03:18 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7086 قتل ددمنشانه مجید کاظمی، سعید یعقوبی و صالح میرهاشمی در پروندۀ «خانه اصفهان» به دستور مستقیم دبیرخانه شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی، همانند بسیاری دیگر از پرونده‌های مشابه، جنایتی سازمان‌یافته و قتل عمد حکومتی است. در پرونده این سه جوان بی گناه، حتی دادستانی نتوانسته بود علیرغم شکنجه‌های وحشیانه و پرونده سازی‌های مذبوحانه، حکم قتل به آن‌ها نسبت دهد و یا حتی از پیدا شدن سلاح در دستان آن‌ها سخن بگوید. این نشان می‌دهد که حکومت اسلامی به قول زنده یاد نوید افکاری؛ «برای طناب دارشان دنبال یک گردن می‌گردند». واقعیت این است که موج اعدام‌ها در سراسر کشور، اعدام به اتهام قاچاق مواد مخدر، اعدام محکومان جرائم گوناگون و پخش اخبار آن به صورت گسترده، دستگیری فعالان کارگری و مدنی بطور گسترده، از هدفی آشکار سخن می گوید؛ حاکمیت می خواهد به مردم ایران این پیام را برساند که برای نجات خود، برای جلوگیری از پیشروی مردم، برای قوت قلب دادن به اندک هوادارانش، از هیچ جنایتی فروگذار نیست. در همین راستا، هم زمان با موج اعدام‌ها، حکومت اسلامی ده‌ها نفر از فعالآن کارگری و مدنی را به شیوه‌ای وحشیانه در سنندج دستگیر کرده، به تجمع خانواده آن‌ها حمله کرده و آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده است.

اگر هدف رژیم از موج گستردۀ اعدام‌های ضدبشری و دستگیری فعالان سیاسی و مدنی، ترساندن مردم است، حوادث دو روز پس از اعدام آن سه جوان بی‌گناه اصفهانی، عکس آن را نشان داد. دختران و پسران شجاع کشور در بسیاری از شهرهای ایران به خیابان‌ها آمدند و فریادهای رسای خود را در قالب شعارهای زیبا به سراسر جهان مخابره کردند. دانشجویان در همدردی با خانواده‌های داغدار رخت سیاه بر تن کردند و با تحصن و شعار نویسی خشم خود را بیان داشتند. بخش اعظم تشکل‌های صنفی و مدنی با انتشار بیانیه‌های اعتراضی، اعتراض خود از این جنایت را علنی ساختند. نامداران عرصه هنر و سینما، در استوری‌های خود، نفرتشان از کشتار جوانان را ابراز داشتند. ایرانیان خارج از کشور با گردهم‌آیی‌ها و تظاهرات در شهرهای گوناگون جهان همبستگی خود را با جوانان و مردم ایران اعلام کردند.

حکومت اسلامی به پایان خط رسیده است. این را بسیاری از نیروهای درونی حکومت هم دریافته‌اند. برخی از آن‌ها به حاکمیت هشدار می‌دهند که زمان دارد از دست می‌رود و سیاست کشتار درمانی، راه در هم شکستن تمام عیار حاکمیت دینی را هموار می‌سازد. اما هسته سفت قدرت و شخص خامنه‌ای ضحاک گوشش حتی به توصیه‌های خودی‌هاشان هم بدهکار نیست. آن‌ها تصور می‌کنند جامعه در شرایط دهه ۶۰ است که با کشتار و سرکوب هزاران نفر از مخالفان سیاسی به حیات خود ادامه دهند. امروز در شرایطی که اکثریت جامعه توان سیر کردن شکم خود را ندارد، از سقفی بالای سر، پوشاک مناسب، هزینه تحصیل، شغل مناسب، تعطیلات مناسب، خدمات بهداشتی و درمانی محروم است، در شرایطی که روزانه کولبران و سوختبران را به قتل می‌رسانند، هر روز زنان و جوانان را در خیابان‌ها به بهانه حجاب و خرافات مذهبی تحقیر می‌کنند، در شرایطی که فساد تا مغز استخوان ارکان حکومت رسوخ کرده و آقازاده‌ها و سران حکومت از غارت اموال عمومی میلیاردها دلار به جیب زده‌اند و در مقابل میلیون‌ها جوان فارغ‌التحصیل بیکار از زندگی معمولی محرومند، در شرایطی که کارگران، معلمان، زنان، جوانان، روشنفکران، اقلیت‌های جنسی و فرهنگی و ملیت‌های تحت ستم در ایران هیچ امیدی به این حکومت فاسد و جنایتکار ندارند و علیه آن شورش کرده‌اند، نمی‌توان با سرکوب و اعدام، یک جنبش عظیم اجتماعی را سرکوب کرد. حکومت نه توان حل بحران اقتصادی را دارد و نه توان مقابله با فساد را و قادر به اجرای هیچ رفرمی هم نیست. بنابراین سرکوب تمام عیار، تنها ابزار حکومت در مقابله با اکثریت عظیم به تنگ آمده و جنبش «زن، زندگی، آزادی»، است. آن‌ها راهی برای عقب نشینی تصور نمی‌کنند. آنها خود را بر لبه پرتگاه می‌بینند و تلاش می‌کنند با کشتار، مردم را از پیشروی بازدارند. در چنین شرایطی تمامی تلاش نیروهای انقلابی و رزمندگان میدانی باید به میدان آوردن بیشترین نیرو به میدان مبارزه همگانی برای درهم شکستن حاکمیت استبداد دینی و دولت غارتگر باشد.

ما به عنوان مدافعان لغو مجازات اعدام، اعدام این سه جوان شجاع، اعدام قربانیان آسیب‌های اجتماعی و دستگیری‌های گسترده فعالان کارگری و مدنی در سنندج را به شدت محکوم می‌کنیم و مراتب تسلیت خود را به خانواده‌های آن‌ها و مردم کارد به استخوان رسیده ایران ابراز می‌داریم. ما بر این باوریم برای برچیده شدن چوبه‌های دار و میدان‌های تیر، باید با فرهنگ انتقام و قصاص تسویه حساب کرد. این وظیفه انسانی‌مان است که با تمام قوا درکنار خانواده‌های عزیز از دست داده باشیم و همراه آن‌ها جنبش گسترده مدنی مبارزه برای لغو مجازات اعدام و آزادی زندانیان سیاسی را به پیش ببریم و در فردای انقلاب از آن پاسداری کنیم. برای درهم شکستن قدرت دستگاه تا دندان مسلح کشتار، برای ایجاد تردید در میان نیروهای ماشین جهنمی سرکوب، به میدان آوردن بیشرین نیرو و ایجاد همبستگی مردمی میان کارگران، مزد و حقوق بگیران، جوانان، دانشجویان، ملیت های تحت ستم و تلفیق مبارزات سیاسی خیابانی با مبارزات صنفی ـ مطالباتی، یک ضرورت اساسی است.

برگرفته از هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
يكشنبه۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۲۱ می۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%86%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%85-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b7%d9%86%d8%a7%d8%a8%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%a7%d9%86-%da%af%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%a7%d9%86%d8%aa/feed/ 0 7086
آیا قیام مسلحانه علیه تروریسم اسلامی ناگزیر می شود؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%aa%d8%b1%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%aa%d8%b1%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%86/#respond Sun, 21 May 2023 13:53:24 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7082 علی کشتگر

تروریسم اسلامی حاکم با تکرار هر روزه اعدام ها و اقدامات جنایتکارانه اش جامعه را به سوی خشونت های متقابل می کشاند.

وقتی در سرزمین فیلسوف بزرگ راستی، نیک رفتاری، مهر ورزی و صلح خواهی (زرتشت)، جباران اهریمن خو، دروغگو، کژرفتار و آدم کش هر روز به خونریزی تازه ای دست می زنند؛ وقتی در سرزمین شاعرانی که بنی آدم را اعضای یکدیگر معرفی کرده اند، و پیام انسانی “با دشمنان مدارا” سروده اند، رژیم خون ریز اسلامی اعدامهای فردی و جمعی وشکنجه و تجاوز را جانشین مدارا کرده و روزی نیست که ضحاک وار خون جوانان وطن را نریزد؛

وقتی هر روز گل های سر سبد ایران با احکام قاضیان بیدادگر پرپر می شوند و برای همیشه داغ آنان بر دل و جان دوستان و خانواده هایشان می نشیند؛ وقتی کرد بودن، بلوچ بودن، عرب خوزستانی بودن و یا آن که ضد ولی فقیه بودن برای بی دلیل کشته شدن به دست تروریستهای ارعابگر کافی دانسته می شود؛ وقتی نان آور محروم و جوان خانواده های زیر ستم مضاعف ایران به گناه کولبری به ضرب گلوله به خون می غلتد؛ در زمانه ای که در چهار گوشه این سرزمین بلا زده “جان انسان از مزد گورکن” ارزان تر است؛ وقتی جباران فاسد، سرزمین ثروتمند ایران را به تمامی غارت می کنند و پاسخ دهها میلیون شکم گرسنه را به سرب داغ، درفش شکنجه و تحقیرشبانه روزی حواله می دهند؛ وقتی مزدوران بسیجی چشم دختران ایران را در خیابانها و میادین کشور هدف قرار می دهند؛ وقتی به فتوای رهبر جنایتکار تروریسم اسلامی، تجاوز در زندان مباح می شود، و حملات شیمیائی به دختران مدارس سراسر کشور واجب می شود؛ وقتی در سرزمینی با طبیعت بسیار ثروتمند، هزار هزار کودک در برابر چشمان مادران محرومشان شبها با شکم گرسنه سر به زمین می گذارند؛

وقتی کار غارت ثروتهای ملی ایران به جائی می رسد که آه بینوایان در همه شهرها و روستاهای ایران وجدان هر انسان با شرفی را به درد می آورد؛ وقتی از شدت اعدام و کشتار، فضای ایران بوی خون جوانان وطن گرفته؛ در زمانه ای که “روسپی نامردمان” در کاراند و “نیکخو آزادگان در بند”، بیم آن دارم که مبارزه بی خشونت هم به سرنوشت اصلاحات دچار شود و جوانان مبارز و مردم گرسنه و محروم به این نتیجه برسند که مبارزه بی خشونت با رژیمی که خشونت ذات آن است و بی مهابا هر اعتراضی را به اعدام و کشتار می کشاند پاسخگو نیست. اگر ایران به این نقطه برسد، سرنوشت کشور نامعلوم است و از دست کنشگران طرفدار مبارزه بی خشونت کمتر کاری ساخته خواهد بود.

ای کاش به همت کنشگران و مبارزان سیاسی کشور از هر فکر و عقیده ای ، تا دیر نشده جبهه ای از چهره های سیاسی مبارز و مورد اعتماد مردم شکل بگیرد تا دریای خشم و نفرت مردم را به سوی مبارزات دهها میلیونی بی خشونت سوق دهد که این بهترین راه نجات ایران است.

اما در غیاب چنین تشکلی از چهره های سیاسی مخالف رژیم سازماندهی اعتراضات مردم و خواست دموکراسی خواهانه و عدالت جویانه آنان به امری غیرممکن تبدیل شده است. در چنین شرایطی سر برآوردن جنبش های مسلحانه در گوشه و کنار ایران با هدف ترور عوامل جنایتکار رژیم امری است که بتدریج رایج خواهد شد. در صورت شتاب گرفتن این روند، ایده سازماندهی و تبلیغ گفتمان مبارزه بی خشونت روز به روز بی اعتبارتر می شود.

تکرار می کنم ای کاش همه چهره ها و گرایش های دموکراسی خواه صرفنظر از هویت و عقاید مختلف خود سرمایه های سیاسی خود را برای ایجاد جبهه نجات ملی خرج کنند، تا بتوانند وظیفه تاریخی سازماندهی عبور از تروریسم اسلام به دموکراسی را سازمان دهند. در غیر اینصورت همه سرمایه هایی که به قیمت گران به دست آورده اند برباد می رود. هنوز برای این کارستان بزرگ فرصت داریم، فرصتی که ممکن است به سرعت از دست برود.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85-%d9%85%d8%b3%d9%84%d8%ad%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%aa%d8%b1%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%86/feed/ 0 7082
انقلاب کنونی ایران در آیینه‌ی تاریخ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%a2%db%8c%db%8c%d9%86%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%a2%db%8c%db%8c%d9%86%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae/#respond Mon, 15 May 2023 14:19:45 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7072 امید نیک

مارکس می‌گوید «انسان تاریخ خودش را می‌سازد و تاریخ انسان را می‌سازد.»

جمله فوق بیان رابطه دیالکتیکی انسان با تاریخ است، اما در این جا سخن از انسان کلی یا نوع انسان است. هر چند این انسان کلی، حاصل اجتماع آدمیان است ولی حاصل جمع ریاضی فعالیت تک‌تک انسان ها نیست؛ چون حاصل تغییرات، کیفی و جهشی مستمر است. بشر یک روز چشم باز کرده و یونان را دیده و یک روز چشم باز کرده و روم را دیده و روزی دیگر انقلاب کبیر اکتبر ۱۹۱۷ علیه فئودالیسم و بورژوازی را دیده و… که ریشه در گذشته دارند ولی از روی اجزا و عناصر گذشته نمی‌توان کیفیت جدید کنونی را استنتاج کرد چون از گذشته تا به حال، جهش و تغییرات کیفی رخ داده است. همچنان که از روی میمون‌های انسان‌نما نمی‌توان انسان کنونی را استنتاج کرد. زمانی میمون‌های انسان‌نما روی زمین زندگی می‌کردند و سپس به یک‌باره نوع انسان بر روی زمین ظاهر شده است. بین میمون‌های انسان‌نما و انسان هیچ چیز دیگری وجود ندارد تنها توضیح و توجیه برای این پدیده «جهش» است.

انقلاب هم یک جهش است که تضادهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… زیر بنای آن را می‌سازند. جامعه جدید با کیفیت جدید قابل استنتاج از شرایط قبلی نیست. درست مانند پیدایش حیات؛ پیش از حیات مولکول‌های ماده‌ی بی‌جان در کنار هم بودند و یک روز بر روی زمین حیات پدیدار شد. برای مولکول‌های مادی که کیفیت جدید، یعنی حیات را داشتند، یک جهش رخ می‌دهد و پدیده‌ی جدید با کیفیت جدید به وجود می‌آید. پیدایش حیات از ماده‌ی بی‌جان، بین این دو حالت یعنی ماده‌ی بی‌جان و ماده‌ی جاندار همان حلقه گمشده تکامل است که هرگز یافت نخواهد شد چون نیست، بلکه فقط جهش صورت گرفته است. این حلقه گم شده همیشه مورد پرسش واقع می‌شود چون نگاه و تفکر پرسش کننده‌ها با ابزار منطق صوری کار می‌کند. در صورتی که منطق دیالکتیک، یعنی هستی، نیستی و شدن است. بدین دلیل پاسخ به این که، انقلاب چه زمانی رخ می‌دهد همیشه بدون پاسخ است ولی در این که انقلاب رخ می‌دهد تردیدی نیست چون جهش در ذات ماده است. در انقلاب کنونی ایران به یک باره، به طوری که غیر قابل پیش‌بینی بود همه و در همه جا به طور نسبی حول شعار محوری «مرگ بر خامنه‌ای» گرد آمدند. زنان با پشتیبانی مردان پوشش اختیاری را به قیمت هزینه‌های گزاف در دستور کار خود قرار داده‌اند و در یک کلام، در انقلاب زن، زندگی، آزادی، بایدها و نبایدهای رژیم ملاها زیر سئوال می‌رود. جامعه کیفیت جدیدی را به نمایش می‌گذارد. پس جهش صورت گرفته است.

در انقلاب اکتبر شبی که کمیته مرکزی می‌خواست تصمیم بگیرد که شعار مبارزه مسلحانه در دستور قرار بدهد یا نه، ناگهان خبر رسید که سربازان کاخ اسمولنی را به تصرف در آورده‌اند. در این جا پاسخ به این سئوال که چرا با وجود این همه فقر و بدبختی انقلاب نمی‌شود معلوم است. جهش اجتماعی را نمی‌توان با رابطه علت و معلولی پاسخ داد. فی‌المثل، با افزایش هر درجه حرارت به یک میله مسی، یک میلیمتر به طول آن اضافه می‌شود. پس اگر ۲۰ درجه حرارت باشد، طول میله مسی بایستی ۲۰ میلیمتر اضافه شود. یعنی با یک تناسب ساده جواب مسئله به صورت ماتریالیسم مکانیستی پیدا می‌شود. ولی با چنین برداشت و دستورالعمل ماتریالیسم مکانیستی، نمی‌توان پیش‌بینی انقلاب را نمود. به همین جهت در مباحث مربوط به انقلاب اکتبر، نه لنین و نه تروتسکی هیچ یک اعتقاد نداشتند که فقر اقتصادی موجب انقلاب می‌شود. انقلاب ریشه در شرایط اجتماعی دارد ولی تابع قوانین ماتریالیسم مکانیستی نیست. برای شروع انقلاب دلائل بی‌شمار و تضادهای بی‌شماری را می‌توان ذکر کرد، اما هیچ یک از آن‌ها موجب جهش نمی‌شود.

اما جنبه معکوس این موضوع درست است. بدون تضاد طبقاتی، بدون فقر، بدون تضادهای فرهنگی، بدون شکاف در هیئت حاکمه، بدون تشکیلات سیاسی و …. امکان انقلاب وجود ندارد. ولی نتیجه‌گیری پوزیتویستی به شکل ریاضی یا یک گزاره دو سویه «الف اگر و تنها اگر ب» نادرست است. چنین برداشت های ماتریالیسم مکانیستی جز به خطا رفتن کمکی نمی‌کند.

حال ببینیم اندیشمندان بزرگ دراین باره چه می‌گویند. از هگل شروع می‌کنیم که فلسفه ایده‌آلیسم عینی او، جنبه تاریخی دارد. اندیشه‌ی هگل به واکنش‌های دیالکتیکی بر تکامل تاریخی و نظام فلسفی متکی بود. این حکم را صادر کرده بود که «هرآنچه که فهمیده نمی‌شود، زیست آن متوقف می‌شود» که با ایده‌آلیسم عینی او سازگار بود. البته این حکم هگل، در رابطه با انقلاب کنونی ایران در شرایط فعلی صدق می‌کند بدین مفهوم که مردم دیگر حرف حاکمیت را نمی‌فهمند که زیست حکومت ملاها را دچار اخلال و نهایتا اخراج خواهند کرد.

مطلب دیگر نفی اراده‌گرائی برای انقلاب است. انقلاب به دلیل اراده مردم بوجود نمی‌آید، یعنی در هنگام انقلاب این اراده وجود دارد ولی اراده مردم نیست که موجب انقلاب می‌شود. در موارد بسیار گفته می‌شود که با افزایش آگاهی و دخالت آگاهی انسان می‌تواند سرنوشت خود را به دست بگیرد. اما اساس نظریه هگل درباره تاریخ این نیست که انسان بر اساس آگاهی‌اش تاریخ را می‌سازد (آگاهی تک تک انسان‌ها). این مسئله بعدها به صورت نظریات رفورمیستی در آمد که می‌گفت «اول انسان‌ها را آگاه سازید، سپس به جامعه و بهشت آرمانی خود می‌رسید». وضعیت سیاسی اروپا و آمریکا و غرب، گواه بطلان این نظریه است.

در این که آگاهی نقش تعیین کننده در انقلاب و کیفیت آن ندارد کافیست به انقلاب مشروطیت نگاه کنیم. در زمان انقلاب مشروطیت ۹۸ درصد مردم ایران بی‌سواد بودند ولی پیشرفته‌ترین قانون اساسی را در انطباق زمانی خود برای مردم تدوین کردند. در سال ۵۷ با تقریب ۷۵ درصد مردم ایران با سواد بودند و بدترین قانون اساسی را با توجه شرایط زمانی به ارمغان آوردند، به همین جهت لازم است که به عوامل مشخص و ویژه در انقلاب توجه شود.

هگل در باره تاریخ (بر اساس منطق دیالکتیک) معتقد بود که وحدتی از پیوستگی و گسستگی است. وی معتقد به جهش کیفی در تاریخ است. هگل چنین می نویسد:

هرچند طبیعت به طور منطقی در بیان ترکیب‌بندی ویژه، توسعه پیدا می‌کند، اما این توسعه مکانیکی نیست بلکه رشدی شتابان است و از ترکیب‌بندی جدیدی که می‌رسد لذت می‌برد. به بیان دیگر جهش می‌کند. مدتی در آن می‌آرامد. درست مانند یک صدف منفجر می‌شود تا این که به هدف خویش برسد. در آن مدتی استراحت کند، یا مانند فلز ذوب شده، نه مانند یک روغن مایع، بلکه ناگهان. سپس در این شرایط توقف می‌کند. چون یک پدیده به متضاد مطلق خودش گرد می‌کند. یعنی نامتناهی است و این ظهور از نامتناهی یا از نیستی، یک جهش است و این ترکیب‌بندی در تولد جدید قدرتمند، چیزی است که در ابتدا برای خویشتن می‌زید؛ پیش از آن که از رابطه‌اش با دیگری با خبر شود، به همین ترتیب فردیت رشد یابنده هم، از این جهش در خوشی است و هم جنین دوران این خوشی در صورت جدید است تا این که به تدریج در معرض نفی قرار گیرد و ناگهان فرو پاشد.

هگل

هگل در عین حال معتقد بود که زمینه‌های یکسان در تاریخ، زاینده‌ی صورت‌بندی‌های مشابه، یکسان و یکتا نمی‌شوند. مثال مشهور او درباره آلمان و فرانسه بود. وی معتقد بود که هر دو کشور با فروپاشی فئودالیسم به یک نظام سیاسی و اقتصادی یکسان نمی‌رسند و نوع حکومتی که در فرانسه بعد از فروپاشی فئودالیسم پیدا شد با آنچه در آلمان آفریده شد متفاوت است. در این جا هگل معتقد به تکرار تاریخ نیست. این مطلب بسیار روشن مورد تائید مارکس هم واقع است. زمانی که می‌گوید فروپاشی فئودالیسم در انگلستان و فرانسه و پیدایش سرمایه‌داری در این دو کشور به یکسان اتفاق نیفتاده است. بدین ترتیب هر دو متفکر به ویژگی‌های حرکت تاریخ معتقد بودند و یک نسخه واحد را در تحولات تاریخی برای هر کشوری نمی‌نوشتند. در حالی که هر دو به جهش و تکامل صورت‌بندی‌های اجتماعی اعتقاد داشتند. در انقلاب کنونی ایران مسئله زنان و احقاق حق آن‌ها در صدر مسائل قرار گرفته است، که بر اساس نظریات احزاب کمونیست کلاسیک و سنتی، یک مسئله روبنایی محسوب می‌شد ولی به تضاد عمده در انقلاب کنونی تبدیل شده. به همین جهت تاریخ از ما می‌طلبد که عوامل کلیدی و اصلی را برای انقلاب در دوران‌های مختلف در نظر بگیریم. تکرار کلیشه‌های گذشته و عصبیت به خرج دادن، مسئله انقلاب و راه حل آن را برای ما فراهم نمی‌کند. خلاصه این که انقلابات گوناگون با راه‌های گوناگون رخ می‌دهد.

هگل اضافه می‌کند: «دست یافتن به هسته مرکزی که همه نیروها در آن متمرکز شده باشد […]». در این جا این موضوع مطرح نیست که این هسته مرکزی، صورت پادشاهی داشته باشد یا جمهوری.

در ضمن اضافه می‌کند که پدیده جدید که ناشی از تضاد‌های درونی آن شکل می‌گیرد باید بتواند تمام تضاد‌های لاینحل نظام قبلی را حل کند وگرنه پدیده جدید راه قهقرا را در پیش می‌گیرد و مشکلی می‌شود اضافه بر مشکلات قبلی (انقلاب سال ۵۷). رسیدن به کیفیت جدید با یک چک سفید امضا رخ نمی‌دهد. کسانی که چنین چکی را امضا می‌کنند باید عواقب آن را در نظر داشته باشند. مثل تمام اتفاقاتی که با جانب‌داری‌های بی‌دلیل (حزب توده ایران و…) در انقلاب ۵۷ رخ داد.

اما تجربیات انقلاب کبیر فرانسه و کمون پاریس مارکس را به این نتیجه می‌رساند که تنها نیروی محرکه نوسازی تاریخ، نبرد طبقاتی است که در تحلیل نهائی از وضعیت اقتصادی و طبقاتی جامعه ناشی می‌شود. بدین جهت در ابتدای مانیفست می‌نویسد: «تاریخ چیزی نیست جز نبرد طبقاتی».

واقعیت این که انقلاب کنونی ایران با تضادهای فراوان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و انسانی و…محاصره شده است و پوسته حکومت می‌رود که در آینده‌ی نه چندان دور در هم بشکند. نباید به هیچ چیز کم بها داد. این انقلاب ملی دموکراتیک است و نه سوسیالیستی، حتی اگر هژمونی و رهبری آن در دست طبقه کارگر و بلوک چپ قرار بگیرد.


از آن جایی که مرحله انقلاب ملی دموکراتیک است، به طور یکسان از طرف تمام مردم به پیش رانده می‌شود. ولی این گفته لنین را هم نباید فراموش کرد:

«برای این که انقلاب‌های دموکراتیک و ملی به پیروزی نهایی برسند باید طبقه کارگر در نهایت سرکردگی و هژمونی آن را در دست داشته باشد.»

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d9%86%d9%88%d9%86%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%a2%db%8c%db%8c%d9%86%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae/feed/ 0 7072
در مورد خطر اعدام زندانیان سیاسی خلق عرب در اهواز http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%ae%d9%84%d9%82-%d8%b9%d8%b1/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%ae%d9%84%d9%82-%d8%b9%d8%b1/#respond Sat, 13 May 2023 13:58:52 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7067 داس مرگ بالای سر زندانیان سیاسی اسیر جمهوری اسلامی همچنان در حرکت است . اکنون خبر می رسد که در روزهای اخیر ، ۶ تن از زندانیان سیاسی خلق عرب به نام های علی مجدم، محمدرضا مقدم، معین خنفری، حبیب دریس، عدنان غبیشاوی و سالم موسوی، که در بیدادگاه های رژیم به اتهامات واهی ” محاربه” و “ارتباط با بیگانگان” به اعدام محکوم شده اند، برای اجرای حکم به سلول های انفرادی منتقل شده اند. این افراد اواسط زمستان ۱۳۹۷، همزمان با اعتراضات گسترده کارگری در استان خوزستان بازداشت شده و در بازداشتگاه های رژیم در شهر اهواز تحت شدید ترین شکنجه ها قرار گرفته اند و برای آنها پرونده سازی شده است. گزارش می رسد که به دنبال انتشار این خبر فضای شهر اهواز به شدت امنیتی شده است و شایعاتی هم مبنی بر اعدام آنها شنیده می شود.

بنا به گزارش کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل از آغاز سال ۲۰۲۳ تا کنون دست کم ۲۰٩ نفر در ایران اعدام شده‌اند. ده ها تن از اعدام شدگان زندانیان سیاسی بوده اند. همین گزارش می افزاید که شمار اعدام ها احتمالاٌ بیشتر از رقم اعلام شده است و بسیاری هم در خفا اعدام شده اند. بر طبق ارزیابی سازمان ملل متحد ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی بالاترین شمار اعدام ها را به نسبت جمعیت در جهان دارد و هر هفته به طور متوسط بیش از ده نفر در ایران اعدام می شوند. این در حالی است که هنوز ده ها تن از بازداشت شدگان متهم به شرکت در انقلاب ژینا در زندان به سر می برند و خطر مرگ جان آنها را تهدید می کند.

دستگاه قضائی بیدادگر و فاسد جمهوری اسلامی سابقه طولانی در پرونده سازی و نسبت دادن اتهامات واهی به زندانیان سیاسی و عقیدتی دارد. با وجود این هر وجدان بیداری نه تنها اعدام زندانیان سیاسی و عقیدتی، بلکه نفس بازداشت و زندانی کردن آنها را، با هر عقیده و مرامی و در ارتباط با هر گروه و سازمانی، محکوم و از آن ابراز تنفر می کند.
برای جلوگیری از تداوم آدم کشی های جمهوری اسلامی در زندانها راهی جز تشدید مبارزه با این رژیم در همه عرصه های مبارزه سیاسی و طبقاتی وجود ندارد. تحمیل خواست لغو احکام اعدام و آزادی کلیه زندانیان سیاسی به رژیم یکی از هدفهای اولیه این مبارزات است.

کشتار مبارزان در زندان ها، صدور احکام اعدام، بازداشت های گسترده، همگی به منظور ارعاب مردم معترض صورت می گیرد. در واقع رژیم با کشتار زندانیان سیاسی، مردم را در بیرون زندان ها تهدید می کند. اما اگر مردم نشان دادند که از جان عزیزان در بند خود نخواهند گذشت و به دفاع از زندانیان سیاسی برخواهند خواست، اگر نشان دادند که مرعوب فضائی که رژیم به این ترتیب سعی در ایجاد آن دارد نمی شوند، در این صورت ارتکاب این اعمال برای رژیم دشوارتر و پر هزینه تر خواهد شد و این یگانه راه موثر برای جلوگیری از تداوم شکنجه و کشتار در زندان ها و برای نجات زندانیان دربند نیز خواهد بود.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۱۱ می ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%ae%d9%84%d9%82-%d8%b9%d8%b1/feed/ 0 7067
انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و ملزومات آن – بخش دوم http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86-2/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86-2/#respond Sun, 09 Apr 2023 13:37:54 +0000 http://www.sedayekargar.com/?p=7055 امید نیک

رابطه بین وسیله و هدف و ارتباط و انطباق آن با انقلاب «زن، زندگی، آزادی»

رابطه بین وسیله و هدف، مورد توجه فلاسفه ایده آلیست و مارکسیست بوده است، بخش ایده‌الیستی این رابطه را به طور کامل در تمام موارد با غایت گرائی پیوند می‌زنند. ولی در فلسفه مارکسیستی، فقط و فقط غایت گرائی در مورد کار مطرح است و به هیچ وجه در مورد هستی شناسی، جامعه شناسی، زیست‌شناسی و…مطرح نمی‌باشد. مسئله غایت گرائی در روند کار توسط هگل کشف و سپس توسط مارکس مورد تائید واقع گردید. چون انسانی که کار می‌کند در ذهن خودش نتیجه‌ای برای کارش قائل است، در غیر این صورت دست به هیچ فعالیت و عملی نمی‌زند.

انسان اولیه برای بقای خود، دست به فعالیت در طبیعت برای رسیدن به چیز و یا چیزهائی میزند که بتواند بقای او را تثبیت کند.
انسان اولیه که سنگی را تیز می‌کند هدفش شکار و یا چیدن میوه و یا در آوردن دانه کشاورزی از دل زمین بوده است، بنابراین، هدفش معلوم بوده است، بدست آوردن غذا. و در عین حال می‌بایستی برای تحقق هدف خود ابزاری مناسب داشته باشد به همین جهت آن سنگ و یا چوب را، به شکل جدیدی تراش می‌داده تا بهتر مورد استفاده واقع شود. علاوه بر این انسان اولیه، خود را محدود به یک نوع شکار و یا یک نوع محصول و دانه کشاورزی نمی‌کرده است و می‌توانسته یکی را جایگزین دیگری بکند. یعنی مثلا اگر در شکار، آهو پیدا نمی‌شد به سراغ گوزن ویا بز کوهی و یا جانور دیگری می‌رفت، یعنی انسان اولیه علاوه بر داشتن هدف، و ابزار، چیز دیگری هم داشت، حق انتخاب، حق جایگزینی، آلترناتیو و بدیل. علاوه بر موارد ذکر شده همواره در ذهن خود برنامه جدیدی برای فعالیت خود تنظیم می‌کرده است. انسان اولیه برای حفظ حیات و ممات خود به ناچار باید به شناخت محیط خود می‌پرداخت. در غیر این صورت نابود می‌شد. در تمام مراحل روند کار و پی بردن و دست یافتن به عوامل ذکر شده، تفکر برای او نقش بزرگی دارد؛ چون فعالیتش دیگر مانند سایر حیوانات بر اساس غریزه و بیولوژیسم نبوده است؛ چون در انجام فعالیت خود از تنوع استفاده می‌کرده است؛ بدین ترتیب مانند حیوانات اسیر محیط خودش نمی‌شود و می‌تواند به خاطر داشتن انعطاف در رفتار در محیط‌های مختلف به زندگی ادامه دهد.

علاوه بر عوامل ذکر شده، تحقیقات انسان‌شناسان و مورخین و باستان‌شناسان نشان می‌دهد که، کار توسط اجتماعی از انسان‌ها صورت می‌گرفته چون بدون کار جمعی امکان ادامه حیات و به ویژه نگاهداری از فرزندان امکان‌پذیر نبوده است و در هر کجای جهان قدیم که بنگریم با زندگی جمعی و کار جمعی و سپس با تقسیم کار بین انسان‌ها روبرو می‌شویم.

بدین ترتیب به دلائل ذکر شده بقای انسان از طریق روند کار تضمین می‌شود این عوامل به طور خلاصه به شرح ذیل می‌باشد:

  • هدف
  • وسائل و ابزار
  • شکل و صورت ابزار
  • آلترناتیو
  • برنامه
  • کار جمعی
  • شناخت محیط
  • انعطاف در روش کار
  • تقسیم کار
  • تفکر
  • زندگی اجتماعی

تمام موارد فوق الذکر، در زندگی و روند کار انسان پیشرفته امروزی، بی‌کم وکاست وجود دارد، کافیست به مدار تولید در یک کارخانه مدرن امروزی بنگریم تا موارد ذکر شده را به عینه ملاحظه کنیم. نکته قابل توجه این که، عوامل بر شمرده شده، خصلت‌های جاویدان زندگی وکار و فعالیت انسانها می‌باشد و با تکامل تمدن، هیچ تغییری در ماهیت آن‌ها حاصل نشده است. اما نکته مهمی که در فلسفه کهن و بویژه فلسفه اروپائی بعد از رنسانس مطرح شد، تعیین تکلیف و ارزش‌گذاری و کشف رابطه بین این عوامل بود. از اهم این روابط تعیین رابطه بین هدف و وسیله است.

در بسیاری از درس‌نامه‌های کلاسیک احزاب کمونیست سنتی دوران استالین، رابطه ماتریالیسم مکانیستی (و نه دیالکتیکی) بین هدف و وسیله تعریف می‌شود. که با این نظریه هدف به وسیله و وسیله به هدف تبدیل می‌شود. رابطه‌ای که تا بی‌نهایت ادامه پیدا می‌کند. فی المثل هدف ساختن یک ماشین تراش برای یک تراموا است؛ زمانی که این ماشین تراش ساخته شد خودش تبدیل به وسیله‌ای برای ساختن یک ماشین جدید می‌شود و این نوع تکامل مکانیستی از طریق تبدیل وسیله به هدف و هدف به وسیله ادامه پیدا می‌کند.

نتیجه و بازتاب این دیدگاه در عرصه سیاسی چنین خود را به نمایش می‌گذارد:

وظایف خودگردانی شوراهای کارخانه و محلات به دولت واگذار می‌شود. وظایف دولت به حزب واگذار می‌شود. وظایف حزب به کمیته مرکزی واگذار می‌شود. وظایف کمیته مرکزی به هیئت سیاسی و پولیت برو محول می‌شود. وظایف پولیت برو به دبیر اول و نهایتا فروپاشی از راه می‌رسد، که در اتحاد جماهیر شوروی همین روند انجام گرفت.

در قرون وسطی، رابطه بین هدف و وسیله با نگاه مکانیستی در تعریف ماکیاول بدین صورت فورمول‌بندی می‌شود: «هدف، وسیله را توجیه می‌کند.» که تمام مستبدان، خونریزان و دیکتاتور‌های جامعه از این فورمول پیروی کرده‌اند و می‌کنند.

در حالی که بین هدف و وسیله رابطه دیالکتیکی وجود دارد، در فلسفه هگل ایده (روح مطلق) برای تکامل خود، وسیله و ابزار اندیشه و تفکر انسان را انتخاب می‌کند. در فلسفه مادی و علمی، هدف با وسیله و ابزار تکامل، به تحقق می‌پیوندد و صورت جدیدی از تمدن خلق می‌شود. در دوران فئودالیته، اضافه تولید برای یک زندگی بهتر، یکی از اهداف بوده است و همین اضافه تولید تمدن و ساختار جامعه سرمایه‌داری را ممکن می‌سازد و بوجود می‌آورد. تمام عوامل ذکر شده از رابطه دیالکتیکی پیروی می‌کنند که ذکر مثال و مصداق همه آن‌ها، از حجم و حوصله این نوشته فراتر می‌رود.

زمانی که به روند انقلاب زن، زندگی، آزادی، کنونی بنگریم، می‌بینیم تمام اصولی که بر شمرده شد در رابطه بین هدف و وسیله، صدق می‌کند که تیتروار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:

۱- هدف، رسیدن به آزادی، براندازی نهادهای حکومتی، از میان برداشتن قانون اساسی فعلی و تنظیم قانون اساسی جدید
۲- ابزار رسیدن به هدف: انقلاب اجتماعی
۳- ظهور اقسام و انواع راه‌های انقلاب: صور مختلف ابزار که از طرف تشکیلات‌های انقلاب بر حسب شرایط تعیین خواهد شد.
۴- آلترناتیو: در نهایت مردم خواستار جایگزین کردن یک حکومت لائیک هستند.
۵- برنامه: تشکیلات و گروه‌های مردمی که در هنگام انقلاب پدیده آمده و می‌آیند برنامه رسیدن به این هدف را معلوم می‌کنند.
۶- کار جمعی: انقلاب در مرحله پبشرفته خود علاوه بر شرکت تمام مردم در این روند، می‌بایستی ائتلاف بین احزاب و گروه‌ها حاصل گردد.
۷- شناخت محیط: یک بررسی دقیق از وضیعت طبقاتی، اقتصادی، فرهنگی و… از داخل ایران همراه با تشخیص شرایط جهان کنونی
۸- انعطاف در روش کار: در واقع به معنای جلوگیری از پیدایش دیدگاه‌های یک جانبه است جلوگیری از دگماتیسم، جزم گرائی، مطلق نگری و سکتاریسم
۹- تقسیم کار: در بین نهاد‌های اجتماعی و افراد بایستی به فراخور حال هر کسی روشی را که بهتر می‌داند دنبال کند در حوزه کاری خود مانند کارگران، معلمان، محلات، دانشجویان، دانش آموزان و…
۱۰- تفکر: همراه با تمام کار‌های عملی، توجه به مبانی تئوریک و نظری برای تسهیل کار در رسیدن به هدف باید مورد توجه قرار گیرد.
۱۱-فعالیت جمعی و گروهی: این نوع فعالیت، چه در درون احزاب و گروه ها، چه در عرصه اجتماعی وچه در مبارزات مدنی مطالباتی، صنفی و…توصیه و تاکید می‌شود.

به موارد فوق یک عامل بسیار تعیین کننده را که معلم انقلاب لنین تعیین و گوشزد کرده باید توجه داشت: هیچ انقلابی بدون انقلابیون حرفه‌ای که کار و شغلشان بر پایه انقلاب است به نتیجه نهائی نخواهد رسید. فعالیت‌های داوطلبانه، آماتور، موردی و ناپیگیر، به هیچ وجه جای فعالین انقلابی حرفه‌ای را نمی‌گیرد. برای تربیت و ساختن انقلابی حرفه‌ای خوشبختانه رژیم‌های مستبد شاه و شیخ ناخواسته و ندانسته همکاری خوبی را داشته اند، زمانی که کارگران را اخراج و زندانی می‌کنند، زمانی که دانشجویان را از تحصیل محروم و در حبس نگه می‌دارند، زمانی که معلم‌ها و…عملا شرایط را برای پرورش یک انقلابی حرفه‌ای فراهم می‌سازند.

مجموعه عوامل فوق، همان است که به شرایط ذهنی انقلاب معروف می‌باشد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86-2/feed/ 0 7055
انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و ملزومات آن – بخش اول http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86/#respond Wed, 05 Apr 2023 12:28:41 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7050 امید نیک

در ساختن هر پدیده و هر روندی سه عامل تعیین کننده شرکت دارد. به دلیل اهمیت موضوع و بیان ساده آن، از یک مثال شروع می‌کنیم.
در ساختن یک خانه عوامل شرکت کننده در آن عبارتند از

۱- هدف سازنده (تهیه جا و مکان برای حفاظت خود از سرما و گرما …)
۲- مصالح لازم برای ساختن.
۳- نقشه و طرح برای ساختن خانه

اکنون هر سه عامل فوق‌الذکر برای انقلاب و جامعه جدید لازم است.

در انقلاب ایران هدف پس از چهل و چهار سال حکومت مذهبی، بر پا ساختن حکومت غیرمذهبی است. امری که بدون استثناء از طرف تمام مردم پذیرفته شده است و حتی بخش بزرگی از مردم از عقاید مذهبی هم دست شسته‌اند. قربانیان بی شمار، هدف انقلاب را برای همه مشخص کرده است. یعنی از سه عامل فوق، یکی از آن‌ها و در واقع یکی از مهم‌ترین آن‌ها مشخص شده است. بدین ترتیب تمام مردم، از هر قشر اجتماعی و حتی از هر گونه جنسیت، گروه سنی (بی نظیر است که کودکان دبستانی هم در این هدف اشتراک داشتند که از نظر تاریخی منحصر بفرد است)، از تمام مذاهب، از تمام قومیت‌ها، ایرانیان داخل و خارج، داخل زندان و بیرون از زندان و…..در یک هدف مشترک شریک شده‌اند. یکی از مهم‌ترین و لااقل در اشتراک هدف، مبارزه منفی تمام اقشار اجتماعی بعد از سرکوب های خونین دهه شصت است، که رژیم را در تمامی عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی و طبقاتی به چالش خاموشی کشیده بود. اما چنان به نظر می‌رسد که همه مردم در امتداد خطی به حرکت درآمده‌اند که تاریخ معین کرده است. یعنی تمام حرکت به سوی هدف از روی “ضرورت” انجام می گیرد و در آن تصادف و اراده فردی و شخصی نقشی نداشته است. تا مدت‌ها رژیم قایق‌رانی بود که قایق خود را بر روی آب‌های بدون موج می‌راند. اما یک باره (به دلیل رشد ناموزون) موج‌های سهمگین از اعماق دریا به سطح آمد و رژیم را وحشت زده و مبهوت کرد؛ نه تنها رژیم بلکه جهان و جهانیان را. از نظر تاریخی هدف خواسته شده دیگر جنبه کلی را پیدا می کند که در بیرون از زمان و مکان تاریخ ایران است. هم چنان که تنفس مردم خارج از محدوده جغرافیایی و تاریخی توسط همگان صورت می‌گیرد. کلی بودن هدف موجب می‌شود که رژیم به پایه‌های ایدئولوژیک حکومت خود بیاندیشد و بالتبع به دلیل بحران موجب تکه پاره شدن ایدئولوژی و نحوه حکومت رژیم می‌شود. بدین ترتیب به همان گفته لنین می‌رسیم که برای تحقق انقلاب و سوسیالیسم بر این نکته تاکید می‌کند که باید «توده‌های مردم بر اساس تجربیات خودشان به ضرورت رسیدن به این هدف پی ببرند».

یعنی آگاهی از هدف، بخشی از نیروی عینی و ذهنی برای تحقق انقلاب است. تشخیص و تعیین هدف فقط منحصر به تحقق انقلاب نیست، بلکه هر کجا که مسئله تغییر جهان مادی وجود داشته باشد، آگاهی از هدف یکی از شروط تعیین کننده است. هم چنان که مارکس، در تفاوت کار انسان با کار زنبور عسل می گوید:
«زنبور عسل در طی هزاران سال همان کاری را در ساختن کندوی عسل انجام می‌دهد که اکنون بدون تغییر آن را انجام می‌دهد. اما بدترین معماران، خانه‌ای جدید متفاوت از خانه قدیم می‌سازد چون برای ساختن خانه جدید آن را تصور می‌کند و قبل از ساختن خانه بر روی زمین آن را در ذهن خود می سازد.»

این روندی نیست که به کار و فعالیت آدمی خلاصه شود. هرکجا که مسئله تغییر جهان مادی وجود داشته باشد، شرط آگاهی از هدف این ساختمان وجود دارد. یک پژوهشگر در آزمایشگاه پیش از انجام تحقیقات، هدف پژوهش خود را تعیین کرده است.

نتیجه

این انقلاب اهداف خود را به شرح زیر برای تمام مردم روشن کرد و این خود اولین و بزرگ ترین دست آورد است:
۱- براندازی جمهوری اسلامی
۲- تنظیم قانون اساسی جدید
۳- تشکیل یک حکومت لائیک
۴- احقاق حقوق زنان
۵- احقاق حقوق اقلیت‌های قومی و مذهبی.

اما در نظریات مارکسیستی باید بی‌درنگ به این پرسش پاسخ داد که ابزار تحقق این اهداف چیست؟

نخست باید این اشتباه گذشته در درس‌نامه‌های احزاب سنتی کمونیستی اصلاح شود. در این درس نامه ها، ماتریالیسم مکانیستی جزم گرایانه دوران استالین، به جای ماتریالیسم دیالکتیک قرار داده می‌شود؛ که خلاصه آن هم چنان که مشهور است، این بود که وسیله و هدف به یک دیگر تبدیل می‌شوند. به طور مثال هدف بشر از ساختن ماشین این بود که به طور کلی، حمل و نقل آسان شود. پس ساختن ماشین نخست یک هدف بود و سپس ماشین آلات ابزارهایی شدند برای تحقق اهدافی جدید (تولید کالا- اشتغال…..)، پس با دیدگاه ماتریالیستی مکانیستی هدف به وسیله و وسیله به هدف تبدیل می‌شود. همین نکته معیوب بود که در آخر به این نتیجه می‌رسد که هدف وسیله را توجیه می‌کند. در صورتی که آن چه در اجتماع رخ می‌دهد رابطه دیالکتیکی هدف و وسیله است. به طور مثال در انقلاب کبیر فرانسه رسیدن به آزادی فردی و لیبرالیسم و عقل‌گرایی هدف بودند؛ اما تظاهرات و جنگ‌های خیابانی و انهدام زندان باستیل به این اهداف تبدیل نمی‌شوند بلکه تضادهای طبقاتی و شورش و جنگ‌های خیابانی شرایط رسیدن به هدف را فراهم می‌سازند. به عبارت دیگر هدف و وسیله هم جنس و همگون نیستند. هر یک از آنها طبیعت و ماهیت خاص خود را دارند. فقط رابطه هدف با وسیله یک رابطه دیالکتیکی است که از طرف تاریخ و تضادهای اجتماعی تنظیم می شود.

پس در این انقلاب، اعتصاب و اعتراض، موسیقی، آهنگ‌سازی و … همگی در رابطه دیالکتیکی تحقق بخشیدن به اهداف فوق‌الذکر می‌باشند.اما وسیله رسیدن به هدف دو بخش است.
۱- وسایل مادی و فیزیکی
۲- برنامه

تضادهای طبقاتی از وسایل مادی اولیه و ضروری بخش اول می‌باشد که می‌باید با تشکیلات اجتماعی همراه باشد.

برنامه در صورتی که رابطه مادی و دیالکتیکی با هدف داشته باشد می‌تواند برای تحقق هدف به کار رود.

این دو عامل با هم عامل ذهنی را برای انقلاب می‌سازند. روند کنونی انقلاب ایران نشان می‌دهد که ضرورت هر دو عامل از طرف ایرانیان درک شده و شروع به بسط و تحقق یافتن کرده است. تنها خطری که آن را تهدید می‌کند پافشاری بر روی یکی از عوامل است که چیزی جز جزم‌گرایی و سکتاریست درپی ندارد .

ادامه دارد…

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%84%d8%b2%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d9%86/feed/ 0 7050
منشور شش نفره، منشورهمبستگی یا تفرقه؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%b4%d8%b4-%d9%86%d9%81%d8%b1%d9%87%d8%8c-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d9%81%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%9f/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%b4%d8%b4-%d9%86%d9%81%d8%b1%d9%87%d8%8c-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d9%81%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%9f/#respond Sat, 18 Mar 2023 14:35:59 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7045 بخش اول – تقی روزبه

در این مقاله ضمن نقد منشور۶ نفره، بخصوص برجسته کردن خطوط نانوشته آن که معمولا در نقدها مغفول می ماند، اما از آن فراتر می رود و به بحران منشورها و چگونگی مواجهه با آنها به گونه‌ای که تأثیر مخربی بر همبستگی و شکوفائی جنبش در مبارزه علیه اختاپوس حکومت اسلامی برجای ننهد نیز پرداخته شده است.

رضا پهلوی از سال‌ها قبل لااقل به طورغریزی شده هم می دانست که اگر بخواهد شانه به‌شانه با سایرگرایش‌ها و جریان‌ها، سیاست ورزی کند نخواهد توانست جایگاه ویژه و مد نظر خود را حفظ کند. از همین رو همواره سعی کرده است که با فاصله  بر فرازدیگرجریان‌ها به‌ایستد. حتی شاهد بودیم که دو سه ماه قبل در آخرین تلاش از این نوع دورزدن‌ها و هژمونی طلبی‌ها، با این ادعا که خود مردم داخل کشور آلترناتیو هستند با حذف حلقه‌های واسط بین خود و مردم، خویشتن را از مزاحمت و درگیرشدن با‌ آن‌ها برهاند. طرح پوپولیستی وکالت خواهی نیز کوششی بود در همین راستا. علاوه برآن بسیج و سامان دهی حامیان پروپاقرص نظام سلطنت در قالب حزب ایران نوین (عمدتا همان فرشگردی‌ها) باهدف ایجاد یک تشکیلات و بازوی نیرومندحمایتی جهت داشتن دست برتر در بازی‌های سیاسی، نیز درهمان راستا بوده‌است. به هرجهت، این گونه تلاش‌ها با سودای بالاکشیدن خود در قد و قامت به‌اصطلاح یک «رهبر» فراجناحی و فراحزبی و بدون رقیب صورت می‌گرفت که البته به‌حسب ظاهر مغایر دیگر ادعای وی مبنی برشعار اتحادهم اکنون و اتحاد همه باهم بود که سنتزاین دو رویکرد می‌شود،همه باهم زیرچترمن! او و حامیانش نمی‌توانستند و نمی‌توانند به‌پذیرند که زمانه این جوررهبران و کاریزماسازی‌ها گذشته است و جامعه ایران نیر با خیزش انقلابی خود علیه این نوع اقتدارگرایی‌ها و کاریزماسازی‌ها و رهبران پدرسالار به‌پاخواسته است. وقتی او و مشاورانش دیدند که آبی از این گونه تلاش‌ها برای رهبری بلامنازع گرم نمی‌شود، و از آنجا که به تنهائی نمی توانست ادعای نمایندگی جامعه و طیف‌های متنوع‌ آن در تماس و «رایزنی» با دولت‌ها و قدرت‌های آمریکا و اروپا را را داشته باشد، امری که او مهم و رهگشا در برافکندن حاکمان کنونی و برپاکردن یک آلترناتیو می دانست، از همین رو او و مشاورانش این بار برآن شدند که برای کسب مشروعیت و مقبولیت لازم برای ادعای نمایندگی قاطع ایرانیان چه در داخل ایران و چه درخارج  و جلب نظرمساعد قدرت‌های خارجی و حمایت فعال‌آن‌ها، رویکردتازه ای را در پیش گیرند که چیزی جز شروع همکاری نزدیک با شماری معدود از چهره‌ها و شخصیت ‌های منفرد و مطرح و عمدتا غیرسیاسی که  از فعالین مدنی و دادخواهی و سلبریتی‌ها بودند نبود. تعداداین جمع برگزیده هم نهایتا بها خودوی به شش نفررسید. اما بنظر می‌رسد سیررویدادها نشان دهنده‌ آن است که توسل به چنین رهیافتی مبنی بر ورود به کنشگری سیاسی درمعیت یک جمع کوچک سرشناس نیز برای او بدون چالش‌ نباشد. چنانکه چه بسا به شکل ناخواسته ناگزیرشده است که در جریان همین گزینش‌ها و در کنارچهره‌های عمدتا غیرسیاسی به یک استثناء یعنی حضور و همکاری با یک چهره و سازمان سیاسی کرد، گرچه مصالحه جوترین‌آن، تن بدهد که البته بازتاب خود را درتدوین منشور نیز بجا گذاشته است و از جهتی خلاف آن‌چیزی بود که خودوی پیشتر در قالب سه شرط همکاری با دیگران در  گفتگوی با من وتو مطرح کرده بود. طبعا دلیل آن هم اهمیت نقش احزاب کردی و جریانات اتنیکی در خیزش زن زندگی آزادی بود و احتمالا تمایلی که از سوی سایرشخصیت های گزین شده برای همکاری (از جمله مسیح علینژاد و حامداسماعیلیون) ابراز می شد که حضور یک شخصیت و سازمان کردبرای موفقیت در ایجاد همبستگی و شکل دادن به یک «هسته» رهبری نیرومند و «بنیان گذار» را لازم می دیدند. پس تا اینجا مهم‌ترین نکته پیرامون این منشور نه‌خودبندها و نقش ونگارآن، بلکه معنا و مفادنانوشته و نهفته درآن ومندرج در لابلای تک تک سطورآن، یعنی سودای بنیان گذاری یک «مرکزقدرت مشروعیت» بخش است. در قیاس تاریخی با انقلاب بهمن می‌توان را مترادف با تعیین به‌اصطلاح شورای انقلاب توسط خمینی دانست که مدعی بود من دولت تعیین می کنم. اما با این تفاوت که اگر به‌توان آن‌را یک واقعه تراژیک دانست، واقعه کنونی را می‌توان نسخه«کمیک» آن نامید. باین مسأله بازهم برخواهیم گشت. پس تا اینجا می توان اهمیت و حساسیت برانگیزی این منشوررا بیش از مفاد و بندهای آن در شکل دادن به چنین نهادی در لابلای سطوح و در نانوشته‌های آن یافت.

گرچه غالب ترکیب برگزیده شدگان لااقل در مقام سخن و برحسب ظاهر غیرسلطنت طلب محسوب می‌شوند (که این البته ترفند مناسبی برای تخدیر حافظه نسبت به استبداد پیشاانقلاب بهمن تاریخی است و با تسامح شاید بتوان آن‌ها را از نوع جمهوری خواهان شرمگین و دوزیستی نامید که البته گاهی شخص رضاپهلوی هم دوست دارد که خود را به همان سنخ و حتی ترجیحا جمهوریخواه نمایش دهد). نباید فراموش کرد که اساسا هموارکردن مسیر بازگشت سلطنت بدون توسل به چنین ترفندها و نیرنگ‌هایی ناممکن است. بهرحال فرض براین بوده است که در چنین ترکیبی از افراد و شخصیت‌های عمدتا غیرسیاسی، مستقل وغیرتشکیلاتی، ضمن کسب «مشروعیت و مقبولیت» از قِبل آنها، محوریت رضاپهلوی موردچالش قرارنخواهد گرفت. واقعیت آن است که جامعه ایران و نیز فضای ایرانیان خارج کشور چنان سیاسی و ملتهب هست، که دیدیم حامداسماعیلیون که اصرارداشت همواره دادخواه مدنی باقی خواهدماند، چگونه به‌سرعت برق رخت مدنی و دادخواهی برکند و ردای سیاسی برتن کرد.

وقتی قرارشد که خروجی نشست دانشگاه جرج تاون به یک منشورهمکاری و همبستگی منتج شود، طبعا نمی توانست تاحدمعینی متأثر از فضای ملتهب سیاسی و ویژگی‌های یک جامعه متکثر و پیچیده و بحران زده و انباشته ازبشکه باروت مسائل و معضلات گوناگون نشود. در چنین وضعیت ملتهب، هیچ صخره یکدست و منسجمی وجودندارد که بحران نتواند از روزن‌های آن سربر کشد. از این‌رو خروجی این منشور هم با چنین ترکیبی و درچنین فضای ملتهبی نمی توانست کاملا مصون ازسایه و روشن‌گرایش‌های یک جامعه متکثر و در‌حال انقلاب باشد. چنانکه نحوه صورت بندی و مفاداین منشورهم نمی توانست با خواست‌های حداکثری سلطنت طلبان، به‌ویژه با ادبیات و واژه‌گان سیاسی مأنوس و موردعلاقه آن‌هاهمراه باشد. بطوریکه به‌جای تمامیت ارضی و قدرت مرکزی و «ملت» ایران و تأکید بر پرچم شیروخورشید و تکریم زبان فارسی به عنوان زبان معیار و شاخص و فراگیر از یکپارچگی سرزمینی، واژه اتنیکی و توزیع قدرت در سطوح گوناگونی استانی و مناطق و پاس‌داشتن همه زبان های مادری، عدم اشاره به «ملت» و یا حتی استفاده از لوگوی بدون پرچم شیروخورشید ( همان شیرنرشمیشر به‌دست) بر پیشانی منشور و بامشتی گره کرده و یا پذیرش انحلال سپاه گرچه با ادغام‌ آن در ارتش استفاده شده است. به‌این ترتیب انتشارمنشوری برپایه میانگین مواضع این جمع «مؤسس» که با خواست‌های حداکثری سلطنت طلبان انطباق ندارد، به‌نوعی موجب برآشفتگی و «شورش» در صفوف حامیان سلطنت، واکثرا ازشمارهمان‌هائی که به‌ او وکالت داده‌بودند گردیده است، که می تواند قدرت مانورتا کنونی رضاپهلوی برای ایجادموازنه بین گرایشات درون صفوف خود را، هم مدافعان نظام مشروطه و هم غیرمشروطه و مطلقه را به‌چالش بکشد. نباید فراموش کرد که سلطنت نیز چون ولایت، جناح چپ و راست و اصلاح طلب و اصول‌گراو حزب‌الهی و شاه‌اللهی خود را دارد. بطورکلی امرقدسی سلطنت و «جادوی» فره ایزدی نهفته در آن، مشارکت پذیرنیست و با آن تنها می‌توان بیعت کرد وامضاء جمع کرد و از این رو نمی‌توان بدون رعایت فاصله‌های لازم و سلسه مراتب، با دیگران شریک یا تقسیم کرد و اگرچنین شود دیگرچیزی از جادو و قداست آن باقی نخواهد ماند. و این البته بالقوه چاشنی انفجاری است که چه بسا درهمین جمع برگزیده شده هم کارگذاشته شده است. پاسخ این سؤال را که رضاپهلوی رابطه خویش با این جمع  را به مثابه شخصیتی بر فراز آن چگونه تنظیم خواهد کرد به آینده بسپاریم  علاوه برآن فعالیت سیاسی مستقیم در مرحله انتقالی و پیشاتصرف قدرت، به‌ویژه اگر همچون  دوره خمینی با سودای حاکمیت ولائی، سریع و برق آسا سپری نشود به ناگزیر موجب برملاشدن ماهیت‌ و اهداف و منویات استتارشده  سوداگران قدرت گشته و تناقضات نهفته و نسبت‌شان با مسائلی چون دمکراسی واقعی، استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی و دیگر خواست‌های عمومی جامعه را به‌روی صحنه می‌آورد. واقعیت آن است که در جامعه‌ای متکثر و در حال انقلاب که درآن گرایشات و گفتمان‌‌های مختلف و چه بسا متعارض حضورداشته و نقش‌آفرینی می‌کنند، نفس تنظیم متن یک منشور، یعنی تلاش برای مکتوب کردن باورها و خواست ها توسط هرجریانی ، خواهی نخواهی به معنی مرزبندی‌ نه فقط با دیگرجریان‌ها می شود بلک چه بسا موجب تشدیدشکاف‌های  درونی یک جریان هم بشود. نفس رویش منشورها در اساس به معنی همین تفکیک‌‌گفتمان‌هاست، گرچه گرایشاتی سعی می کنند آن را در پشت  ادعای خواست عمومی و همگانی آن به‌پوشانند.

تا اینجا به دو نکته اساسی و مهم مرتبط با منشور۶ نفره اشاره کرده‌ایم: نکته نخست تأسیس یک جمع بنیان‌گذار و «خودبرگماشته» یا قائم به‌خود است که عملا برای خویش حق مشروعیت بخشی برای مذاکره با قدرت های خارجی از یکسو و ایضا تأسیس نهادهای قدرت دوره انتقال از نظام کنونی، منجمله تشکیل دولت انتقالی و حتی ارائه یک سری مسائل مربوط به آینده برای خودقائل است. نکته دوم این‌است که منشور برخلاف ادعای همگرائی و همبستگی سراسری،‌ به‌مصداق از قضاسرکنگبین صفرا فزود، گویا نه برای وصل کردن که برای فصل کردن‌ آمده  است و ظاهرا نقشی جز دامن زدن به واگرائی‌ها ندارد. چنان‌که ازهم اکنون نشانه‌های آن را از جهات گوناگون هم درون خودسلطنت طلبان و حتی درون خود همین جمع مؤسس شاهدیم [جایی که حامداسماعیلیون در طی سخنانی در ماینزآلمان علیرغم امضاء خود در پای منشور می گوید که بدون تکیه بر فشارافکارعمومی داخل و جهان خارج و تحمیل مطالبات به قدرت‌ها از این طریق، انتظارتحقق مطالباتی چون تعطیل سفارتخانه‌ها و یا قراردادن سپاه در لیست تروریستی واقع گرایانه نیست و نمی‌توان به قدرت های خارجی امیدبست. در حالی که می دانیم منشور بندهای نخست خود را به رایزنی با قدرت های بزرگ و دخیل بستن به فشارآن‌ها اختصاص داده است. البته ایشان باید این سخنان را در زمان تنظیم منشور  و قبل از امضاء خویش بیان می کردند].

با توجه به نکات مطرح شده  دربالا، منشور شش نفره داری نکات  چالش‌ برانگیز متعددی است  که مهم ترین آن‌ها عبارتند از:

۱ – شالوده آن برشخصیت محوری استواراست. واین البته با منشورهائی که از متن جنبش های اجتماعی و مطالباتی بیرون می آیند تفاوت کیفی دارد. خودبرگماشتگی این افراد و جایگاه ویژه ای که رضاپهلوی در آن دارد از همین واقعیت سرچشمه می گیرد. البته بحث برسراین نیست که شخصیت ها را نادیده بگیریم، اما بحث برسرخودبنیاد بودن آنها و حرکت از بالای سرمردم و ابلاغ منشور برای امضاء و پیوستن به‌آن است.‌ برهمین اساس طبق مفادمنشور این جمع مؤسس، مصمم به پیشبردروندی هستند که منجر به تأسیس‌نهادهای گذار‌ (آلترناتیوحکومت کنونی) و گفتگو با قدرت‌های خارجی به نمایندگی از مردم ایران می شود. گرچه برای مشروعیت بخشیدن به خود ادعا می‌شود، همراهی و حمایت تعدادی از چهره‌های سیاسی و حقوقی و…  داخل کشور را با خود دارند، اما بازهم همچنان سخن از چندشخصیت است که می‌توانند به این جمع اصلی اضافه شوند. و این درحالی است که به عنوان مثال خمینی در تجربه انقلاب بهمن، مشروعیت نمایندگی از جانب قاطبه مردم را، گرچه مبتنی بر توهم گسترده و «سندرم ماه‌گرفتگی»،  برای تشکیل نهادهای انتقالی و یا چانه زنی با قدرت‌ها را با خود داشت. ولی در اینجا حتی جای آن سندرم و «جن زدگی» وامکان مشروعیت بخشیدن به نهادهای انتقالی قدرت مفقوداست. در حقیقت در اینجا شاهد نوعی دوگانگی بین قدرت واقعی و برخاسته از مردم و انقلاب و کف خیابان، با قدرت نمایشی و مدعی بازنمائی و برآمده از «شاه زادگی» و نیز شهرت شماری سلبریتی و شخصیت و و البته به مدددوپینگ مدیاها و حمایت قدرت‌های غربی هستیم  کهعامل مشروعیت بخش هستیم. معنای دیگر این نوع عملکرد همان مصادره جنبش است. به‌لحاظ تاریخی هم نسخه کمیک تراژدی مصادره انقلاب بهمن توسط خمینی. این که این حباب سیاسی تا کی و تا کجا بتواند دوام بیاور را به آینده بسپاریم.

۲-  دخیل بستن به قدرت های بزرگ و کسب مشروعیت و اقتدار از جانب آن ها، حتی بندهای نخست منشور را بخوداختصاص داده است. چنین رویکردی در عمل بسی آسیب پذیراست. چرا که چشم خود را‌ به واقعیت و ماهیت دپیلماسی جهانی و ریسک‌های نهفته در آن بسته است. دراین رویکرد همواره این خطر وجوددارد که قدرت‌ها، که اساسا به‌دنبال منافع خود هستند نه فقط به به‌اقتضای زیروبم‌های دنیای سیاست از آن‌ها به‌عنوان  کارت بازی و اهرمی برای فشار به رژیم و گرفتن امتیاز و یا حتی در صورتی که اوضاع به سمت مسیربراندازی نظام پیش برود، به‌عنوان کارگزاران مطیع و جایگزین  بهره گیرند (چنان‌که درموردرسانه اینترنشنال در معامله رژیم با عربستان یده می شود)، بلکه با انتشارآگاهی کاذب وامید واهی به جنبش و مردم موجب یأس و ناامیدی گردند. اگر در نظربگیریم که در نزداین حضرات بویژه شخص رضاپهلوی قرارهست حتی هزینه های عمومی اعتصابات سراسری توسط این قدرت‌ها و مصادره ذخایرارزی رژیم ایران تأمین گردد، آنگاه به میزان مسموم بودن و خطرهای پراکندن امیدهای وهی ویأس و ناامیدی توسط این جریان پی ‌خواهیم برد. چه بسا این حضرات در خلوت خود به غیرواقعی و یا نسیه بودن این توهمات هم آگاه باشند اما آن را برای مطرح کردن خویش در بورس سیاست مفید بدانند. بگذریم از این که حتی  گوشه‌ای از چنین ایده ‌های مسمومی واقعیت هم داشته باشد، چیزی جز حرکت در راستای تبدیل انقلاب زن زندگی آزادی به یک  انقلاب مخملی و دست آموزنخواهد بود.

بی تردید بهره گیری از فشارهای بین المللی و سیاست منزوی سازی رژیم بخشی از تاکتیک‌های نبردهستند. اما اولویت بندی و تکیه گاه اصلی نه «رایزنی» و دخیل بستن به این قدرت‌ها، چنان‌که مسیرعروج خمینی را هم همین‌قدرت‌ها هموارکردند، بلکه تکیه به نیروی فشارواقعی انقلاب و نیز افکارعمومی داخل و خارج و نهادها و تشکل های‌مردم نهاد و ترقی‌خواه جهانی واعمال فشار به دولت‌ها از این‌طریق  برای تحمیل خواست‌ها، بجای رایزنی و دخیل بستن به آن‌هاست. در این منشور مطلقا جای چنین رویکردی خالی است و به‌نحوعلاج ناپذیری نگاه به‌بالا و به قدرت‌ها در‌آن موج می زند.. در واقع منشورچیزی جز صورت بندی همان رفتارها و کنشگری‌های تاکنونی آن‌ها نیست.

۳- نمایش- دموکراسی و تضادآن با دموکراسی واقعی

نام و عنوان منشور نه در تناسب بامحتوا و پیام منشور، بلکه چنان  انتخاب و چیده شده است که حروف اول آن‌ها نام مهسا را متبادرکند، همچنان که لگوی انگشتان مشت شده نیزمی‌خواهد چهره وی را القاء نماید. اما همانقدر که مهسا در نمایش واژگان حضور دارد بهمان اندازه روح زن زندگی وآزای در محتوا غایب است و همین به منشور بیش از آنکه پیوندواقعی با جنبش مهسا و درونمایه آن داشته باشد،‌ خصلت نمایشی داده است. 

در منشور، دموکراسی به چند وعده در آینده یعنی تعیین شکل حکومتی توسط مجلس مؤسسان و ارجاع به صندوق رأی و یا اساسا اعلام پیوستن و وفاداری به میثاق های بین المللی تقلیل یافته است. غافل از آن که سوای غیردموکراتیک بودن واژه و مفهوم سلطنت، در تجربه تاریخی و از جمله تجربه مشروطیت به این‌سو، کف دموکراسی در ایران عبور از هردو نظام ولایتی و وراثتی است و صندوق هم در بهترین حالت می‌تواند نسبت وزن دموکراسی وضددموکراسی را بازتاب دهد و خود فی نفسه معادل خروج دموکراسی از آن نیست. ضمن آنکه نباید فراموش کنیم که چه بسا حتی نظام های فاشیستی و استبدادی و اقتدارگرا برای یک بارهم شده جهت بالارفتن اورنگ قدرت ممکن است به نردبان انتخابات و صندوق رأی نیازداشته باشند و برای‌آن سوگند هم یادکنند. خمینی هم با ‌زبان و ادبیات خود چنین وعده‌هایی می‌داد. علاوه برآن دموکراسی بیش از آن‌که به این یا آن تشریفات و مناسک صرفا صوری تقلیل داده شود، با محتوا و شیوه و یک  فرایند از هم اکنون شناخته می شود. و درست به‌همین دلیل، دموکراسی واقعی و مستقیم از کف خیابان و خیزش‌ها و جنبش های مردمی و با درهم شکستن حلقه‌ها و نهادهای کنترل کننده بر می خیزد و بر فرمان‌های آن استواراست. برای آن‌که معلوم شود دموکرات هستید یا نه و به‌وعده‌های آینده پای می‌مانید یا نه، بگوئید که از هم اکنون چه‌گونه و در چه فرایندی به آن دست‌‌می‌یابید؟. آیا با «خودبرگماشتگی» و حرکت از بالا توسط عده ای بنام هیأت مؤسس و یا شورای انقلاب و امثال آن‌ها، و نیز دورزدن مردم و جریان‌های سیاسی و یا حتی ایرانیان خارج از کشور، آن‌هم در شرایطی که بهانه‌ای به‌نام سرکوب وجود ندارد، می‌توان در خلوت معدودی خودبرگزیده به‌تدوین منشور و اصولی پرداخت که مدعی اتحاد وهمبستگی فراگیرهست؟ آیا صرفا با درج واژه دموکراسی در سرتیترخود و باور به صندوق رأی در آینده، می‌توان ادعای دموکرات بودن و وفاداری به دموکراسی را داشت؟ دموکراسی اگر به معنی خودحکومتی مردم و حاکمیت‌آن ها با همه گرایشاتشان هست، پس تنها می‌تواند با مشارکت زنده و فعال خود آن‌ها ساخته و پرداخته شود و نه توسط نخبگان و «متخصصان و کمیسیون‌ ها»یی که قراراست واردمیدان می شوند.

۴- انحلال سپاه در ارتش. گواین که رضاپهلوی تا کنون به کرات براستفاده از همین سپاه و بسیج در جابجایی قدرت برقراری امنیت و دفاع از کشور تأکید کرده است، با این همه وقتی در این منشور از انحلال آن سخن گفته می‌شود خواهان ادغام‌ اعضاء معمولی آن در بدنه ارتش می شود. اما سوای آن گویا ارتش، به معنای ساختار و رده‌های بالای آن، در جمهوری اسلامی یک نظام بیطرف و مردمی است که فقط منتظراست تا این حضرات از راه برسند و گوش به فرمانشان باشند. یعنی تکرارهمان الگوی زمان شاه.  گرچه حتی به‌دلایل متعدد شرایط کنونی را نمی‌توان با آن زمان مقایسه کرد. بدیهی است وقتی انقلابی جریان داشته باشد، هدف آن نه دست به دست شدن نهادهای قدرت  پیشین، به قدرت جدید،  به دست قدرت جدید که برعکس دگرگون ساختن مناسبات و ساختارها و نهادهای قدیم در تناسب با خواست‌ها و مطابق اراده مردم انقلاب کرده است.

۵- می توان گفت غایب بزرگ این منشور، در حقیقت همان «مسأله زن» است. مساله زن مساله این انقلاب هست.  در نظام کنونی اعمال آپارتایدگسترده‌  و کنترل بدن زن و سرکوب سیستماتیک آن‌ها در حکم تضمین بازتولیداجتماعی نظام هست.  از همین روست که رهائی جامعه از رهائی زنان می گذرد (تقریبا از جهتی و صرفا از جهتی مشابه نقش و اهمیت سیاه پوستان در انقلاب آفریقای جنوبی). آن‌‌ها  در انقلاب کنونی نقش موتور و نیروی محرکه تغییر را بر دوش دارند که اکنون خوشبختانه موردپذیرش کارگران و معلمان و بخشی از مردان و جوانان هم قرارگرفته است. و این البته برای رویکردمردسالارانه ای که آشکارا در این منشور دست بالا را داشته و با شعار مرد میهن و شاه  پرچم با نشانه‌های نرینه چندان عجیب نیست. و حال آن‌که علی القاعده انتظار می رفت پژواک جهانی نقش زنان ایران هم چون نیرو و موتور تغییر در این جنبش و انقلاب اجتماعی علیه هرگونه مناسبات اقتدارگرایانه و قدرت‌ های پدرسالار و مردسالار و دیگرتبعیض‌های نهادینه شده، فراتر ازجنبه‌های نمادین آن بر منشورنویسان پوشیده نباشد. تصادفی نیست که در این گونه رویکردها  بجای صورت بندی انقلاب به مثابه یک «انقلاب اجتماعی» نوین از ترم «انقلاب ملی» استفاده می شود .

۶- هم‌چنین تصادفی نیست در این منشور مطالبات کارگران و معلمان و لایه های محذوف و طردشده و بطورکلی قاطبه زحمتکشان در جامعه ای که از ِقبل ویرانه اقتصادی سیاسی رانتی و نئولیبرال زده ولایت‌فقیه و در معرض شوک‌های آزادسازی  قیمت‌ها، بیش از ۷۰٪  مردم ایران زیرخطر فقر قرارگرفته اند، نادیده گرفته شده است. وقتی از اقتصاد صحبت می شود با  شفافیت سازی و پیوستن به کنوانسیون پولی و مالی و غیرانحصاری کردن اقتصاد ( به معنای خصوصی کردن آن ها) و برپایی یک جامعه سرمایه داری باصطلاح نرمال و «استاندارد» به کارگران و زحمتکشان  تشفی خاطر داده می شود. و وقتی از عدالت هم صحبت می شود، صرفا از وعده یک قوه قضایی مستقل و دادخواهی نام برده می‌شود. همه این وعده‌های «نرمال» سازی‌ در حالی است که معلوم نیست بدون خیزش و قیام و کنشگری میدانی قاطبه مردمی که زیرخط فقر قراردارند، با دخیل بستن به کدام قبله و کدامین نیرو می‌خواهند از شررژیم گرگ باران دیده و در بحران زیسته‌ای چون حکومت اسلامی رها شوند؟!. به مدد سپاه؟ ارتش؟ حمایت قدرت‌های بزرگ؟. تا آنجا که به خیزش انقلابی مردم ایران مربوط می شود، آن ها نشان داده‌اند که مسآله محوری تضادحاکمیت با کلیت زندگی و لاجرم بازپس گیری آن است. بدیهی است که زندگی در معرض تهدید را نمی توان با این نوع نسخه‌پیچی‌ها بازپس گرفت. واقعیت آن است که  ما با نوعی برخوردشترمرغی و فراافکنانه مواجه هستیم که نه پرواز می کند و نه بار برمی دارد:  از یکسو منشوری منتشر می کنند و در آن باورها وراهبردهای خود را در ۱۷بند اعلام می کنند. از سوی دیگر وقتی با انتقاد به بیگانگی و بی ارتباطی آن با  وضعیت جامعه ایران و مطالبات مردم  و رویکردهای دیگر موجود در جامعه مواجه می شوند، ما را به صندوق رأی و مجلس موسسان حواله می دهند.  گویی که در آن لحظه سعد یک پیش‌نویس طلائی از آسمان نازل خواهد شد!. پرسشی که آن‌ها از آن می گریزند این است که بسیارخوب! وقتی صندوق و شرایط رای آزاد فراهم شد همه حولش طواف می کنیم، ‌اما شما معلق در آسمان که نیستید با صراحت بفرمائید تا آن زمان بدون احاله دادن به صندوق رأی اولا برای چه چیزی و کدام برنامه مبارزه می کنید؟ مثلا برای نوع نظام سلطنتی یا جمهوری؟  ثانیا شما با تکیه به کدام مشروعیت به نمایندگی از مردم ایران با دولت‌های خارجی گفتگومی کنید؟. اگر هرآینه این دیدارها به صفت شخصی است، لطلفا آن را با صدای بلنداعلام کنید تا هم آن دولت‌ها بشنوند و هم مردم. نا تمام

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%b4%d8%b4-%d9%86%d9%81%d8%b1%d9%87%d8%8c-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%d9%87%d9%85%d8%a8%d8%b3%d8%aa%da%af%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d9%81%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%9f/feed/ 0 7045
ماشین کشتار جمهوری اسلامی را متوقف کنیم! http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%a7%d8%b4%db%8c%d9%86-%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d9%85%d8%aa%d9%88%d9%82%d9%81-%da%a9%d9%86%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%a7%d8%b4%db%8c%d9%86-%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d9%85%d8%aa%d9%88%d9%82%d9%81-%da%a9%d9%86%db%8c/#respond Sat, 18 Mar 2023 14:17:21 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7040 ساعات اولیه بامداد جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱، حکم اعدام محی‌الدین ابراهیمی زندانی سیاسی ، مخفیانه در زندان مرکزی ارومیه اجرا شد. او را صبح۲۴ اسفند،  برای اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل کرده بودند. وی ۴۳ ساله و دارای دو فرزند،(  یک فرزند معلول ) اهل روستای الکاوی از توابع شهرستان اشنویه بود. به گزارش “شبکه حقوق بشر کردستان”محی‌الدین ابراهیمی، ۴۳ ساله، پدر دو فرزند در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۹۶ هنگام کولبری در مناطق مرزی شهرستان اشنویه استان آذربایجان غربی در اثر تیراندازی نیروهای مرزبانی زخمی و بازداشت شد. وی پس از چند روز بستری شدن در بیمارستان اشنویه به بازداشتگاه سازمان اطلاعات سپاه ارومیه منتقل شد. او به اتهام «حمل اسلحه» و «عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران» ماه‌ها در این بازداشتگاه مورد بازجویی و شکنجه‌های شدید قرار گرفت. ” محی الدین ابراهیمی در حالی که از محاکمه ای علنی و عادلانه محروم بود تمامی اتهامات وارد شده به خود را مردود  اعلام کرده بود.

 به نام‌های  “عشی(فروهر)عباس‌نژاد” ۴۰ ساله، فرزند رشید و دارای دو فرزند و اهل روستای گوجار از توابع منطقه ترگور، “سلیم ایوبیان” ۳۷ ساله، فرزند محمدصالح و اهل‌ روستای “موانا” از توابع ترگور، “جهانبخ رادلویی” فرزند سودین، متاهل و دارای دو فرزند و اهل آغچقل، از توابع منطقه صومابرادوست ارومیه، یاسين رشيدي فرزند اردلان اهل كلهر از توابع ارومیه، “حسن عمری” و “نسیم نیازی” در زندان جمهوری اسلامی در ارومیه اعدام شدند.

اعدام ددمنشانه زندانیان سیاسی و زندانیان آسیب های اجتماعی، درست پس از پایان گردهم آئی های گرامیداشت جانباختگان خیزش انقلابی ژینا، در آخرین پنج شنبه سال،  توسط خانواده ها و مردم در سراسر ایران، هدفی جز انتقام گیری رذیلانه حکومتی ندارد. انتخاب زندان ارومیه برای اعدام، بیان انتقام گیری ویژه از مردم قهرمان کردستان است. در ماه های اخیر شاهد صدور گسترده احکام اعدام در کردستان، بلوچستان و خوزستان، مثلث خونین ایران هستیم. تداوم قهرمانانه و چشمگیر خیزش انقلابی ژینا در کردستان و بلوچستان ، بر خشم حکومت اسلامی افزوده است. برگزاری گسترده مراسم چهارشنبه سوری در سراسر ایران و مراسم گرامیداشت شهدا در آخرین پنج شنبه سال در سراسر ایران و بویژه در بسیاری از شهرهای کردستان که به تجمعات سرودخوانی و سردادن شعارهای انقلابی تبدیل شد، نشان از تداوم خیزش انقلابی ژینا دارد و همین بر ترس حاکمان افزوده است. این ترس از آنجا نیز تشدید می شود که در روزهای دید و بازدید های عید این اعتراضات شکل گسترده تری به خود خواهد گرفت. برگزاری مراسم عید در شهرهای کردستان بنا بر سنت باستانی، مراسمی جمعی و توده ای است و این بر ترس رژیم افزوده است. این چشم انداز اعتراضات، باعث شده تا حاکمیت دست به جنایت هولناک “اعدام درمانی” پیشگیرانه بزند.

ترس و وحشت رژیم از اوج گیری خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» را در واکنش سریع و جنایتکارانه دستگاه امنیتی حاکمیت،  در دستگیری مجدد سپیده قلیان، دختر شجاع و بی باک ایران، تنها پس از ده ساعت از آزادی اش می توان دید. به احتمال زیاد، فریاد ده ثانیه ای او در جلو زندان، باعث این واکنش هراسان حکومت شده است. ماموران امنیتی با ده خودرو پر از ماموران امنیتی در بزرگراه قم ـ اراک، راه بر سه خودرو حامل سپیده قلیان و خانواده اش بستند و او را بدون حکم قضائی، از دست خانواده ربوده و مجددا به زندان اوین منتقل کردند. این حادثه، اوج هراس حاکمیت را نشان می دهد که حتی از فریاد ده ثانیه ای یک زندانی سیاسی که پس از چهار سال زندان، آزاد شده بود، می ترسد و نسبت به آن واکنش شدید و سریع نشان می دهد.

ما؛ اعدام های جنایتکارانه رژیم در زندان ارومیه و دستگیری مجدد سپیده قلیان را بشدت محکوم می کنیم. تردید نباید داشت که تنها با گسترش مبارزات گروه های گسترده تری از کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، زنان، جوانان و ملیت های تحت ستم ایران می توان ماشین کشتار حاکمیت اسلامی را متوقف کرد و  بنیان سرکوب را در هم شکست. پیوند هرچه گسترده تر جنبش های برابری طلبانه مطالباتی ـ طبقاتی با خیزش های آزادیخواهانۀ  سیاسی ـ اجتماعی، روز به روز بر قدرت جنبش مردمی، خواهد افزود. این مبارزات هماهنگ،  ثقل مبارزات ضداستبدادی و رهائی بخش مردمی را در داخل کشور تثبیت خواهد کرد و از این طریق رویای موج سواران متوهم به قدرت های بیگانه را نقش بر آب  خواهد ساخت.

در آستانه سال نو، سالی که با انقلاب ژینا و شعار “زن، زندگی،  آزادی” آغاز می شود می توان برگزاری مراسم وجشن های باستانی نوروز را که حاکمیت منادیان تحجر، مدافعان آدمخواری سرمایه، نگهبانان استبداد فقاهتی، محافظان آپارتاید و اشغال گران تاریک اندیش در تمامی طول حکومت ننگین شان با آن به مخالفت پرداخته اما در منع و زدودن آن از سنت های مردم ایران شکست خورده اند مانند چهارشنبه سوری و پنجشنبه پایان سالی که سپری می شود، به فرصتی برای تداوم خیزش انقلابی مبدل ساخت.

ما؛ از همه فعالان و سازمان های چپ، دمکرات و آزادیخواه خارج از کشور تقاضا داریم مبارزات خود در افشای رژیم سرکوبگر را تشدید کنند. برای جلب افکار عمومی کشورهای محل سکونت خود و کسب حمایت سازمان ها  و نهادهای مردم نهاد و مترقی از خیزش انقلابی ژینا، با تمام توان تلاش کنند. ما از همه آزادیخواهان و برابری طلبان تقاضا داریم جنبشی گسترده ، سراسری و پرتوان برای لغو مجازات ضدانسانی اعدام و آزادی بی قید و شرط همه زندانیان عقیدتی و سیاسی بوجود آورند

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)و حزب کمونیست ایران

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d8%a7%d8%b4%db%8c%d9%86-%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d9%85%d8%aa%d9%88%d9%82%d9%81-%da%a9%d9%86%db%8c/feed/ 0 7040
اتکاء به داخل و یا کمک از خارج در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%aa%da%a9%d8%a7%d8%a1-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%ae%d9%84-%d9%88-%db%8c%d8%a7-%da%a9%d9%85%da%a9-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d8%a7%d8%b1%d8%ac-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%aa%da%a9%d8%a7%d8%a1-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%ae%d9%84-%d9%88-%db%8c%d8%a7-%da%a9%d9%85%da%a9-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d8%a7%d8%b1%d8%ac-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8/#respond Thu, 09 Mar 2023 13:27:33 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7035 نقد و نگاهی به  راه حل‌های اتکاء به داخل و یا کمک از خارج در رابطه با انقلاب «زن، زندگی، آزادی»

امید نیک

یکی از موضوع های جدی مباحث کنونی، بین موافقان کمک و یاری گرفتن از شرایط بیرونی(بویژه اروپائیان) و مخالفین آن که می‌گویند فقط باید بر روی پای خود بایستیم، هر روز شدیدتر و جدی‌تر می‌شود. هر دو دیدگاه می‌تواند به دلیل مطلق‌گرایی به اشتباهات بسیار بزرگ منجر شود. همواره باید به یاد داشته باشیم که در مارکسیسم جایی برای مطلق گرایی به ویژه در مسائل اجتماعی وجود ندارد، که جز، به جزم‌اندیشی و جمود فکری نمی‌انجامد. قابل تذکر اینکه لنین همیشه همه را از الگو برداری، کپی برداری و انطباق نعل به نعل شرایط متفاوت، بر حذر می‌داشت و تحلیل مشخص از شرایط مشخص را هم خود به کار می‌گرفت و هم به دیگران توصیه می‌کرد.

اما پبش ازهر چیز به چند موضوع باید توجه کرد:

۱-چرا باید اروپائیان که خود را مدافع آزادی (تا حدودی بر مبنای لیبرالیستی) می‌دانند و بر حقوق بشر، آزادی‌های فردی و اندیشه و عقیده تاکید دارند، به یاری و کمک ما بیایند؟

اگر به تاریخ هشصد ساله قرون وسطی بنگریم، در این دوران تاریک، فقط شانزده هزار نفر از کسانی که فقط و فقط به مطالعات علمی پرداختند، نه این که کشته شدند، بلکه در آتش سوختند. جوردانوب رونو، به خاطر طرفداری از نظریات کپلر در مورد وضعیت منظومه شمسی بعد از چند سال شکنجه در آتش سوخت، سرگذشت گالیله برای همگان معلوم است. دانته بعد از نوشتن کتاب کمدی الهی مجبور به فرار شد و به دنبال سوراخ موش برای پنهان شدن می‌گشت. دکارت به طور پنهانی مجبور شد در دهات سوییس زندگی کند و … . اما چه بر سر توده‌های مردم آوردند، در جنگ‌های صلیبی به فتوای پاپ کودکان را به تصور این که، چون معصوم هستند سوار بر کشتی کردند و به جنگ‌های صلیبی برای فتح عرض مقدس فرستادند که هزاران نفر از آنها در دریا غرق و نابود شدند. در اسپانیا در هر کجا بیوه زن پیری که نمی توانست در اثر فقر مانند دیگران خانه و کاشانه ای داشته باشد و به ساختمان‌های ویران پناه می برد به فرمان پاپ‌ها دستگیر و به جرم این که شیطان در آن‌ها حلول کرده و محاربه با خدا تلقی می‌شود، در آتش می‌سوزاندند. احتیاجی به ذکر جنایاتی که مدت هشصد سال در سرتاسر اروپا حاکم بود نیست. پس اروپائیان که چنین بهای سنگینی در قرون و اعصار با جان خود پرداخته‌اند، چرا باید آنچه را که بدست آورده‌اند مفت و مجانی به ما تقدیم کنند و حتی به دفاع از ما برخیزند؟ بنابراین  یکی از دلائل رفتار کنونی اروپائیان با ما (تروریسم شناختن سپاه) به سابقه تاریخ بلند مبارزه برای کسب آزادی آن‌ها با بهای گزاف و هزینه بسیار سنگین بر می‌گردد.

زمانی که صحبت از حقوق قومیت‌ها می‌کنیم و باز خواستار کمک آن‌ها برای احقاق حق می‌شویم، فراموش نکنیم که در جنگ بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها، بیست هزار نفر در شهر نانت فرانسه به فرمان پاپ و پادشاه فرانسه در آتش سوختند و این هیچ امر استثنائی فقط در فرانسه نبود بلکه امری بود که به کرات در اروپا تکرار شده است. بدین ترتیب پاسخ مسئله را دریافت کرده ایم.

اما سئوال اینکه چه مدل ایرانی با چه سیستم و ساختاری به نفع کشورهای غربی است؟

۱- ایرانی دمکراتیک با آزادی های لیبرالیستی

۲- ایرانی با حکومت استبدادی که به خاطر حفظ بقای خود، هر روز امتیاز های بیشتری به آن‌ها می‌دهد.

شواهدی که بنفع نظریه اول مطرح است: کره جنوبی، ژاپن، آرژانتین، شیلی.

کره جنوبی قبل از ۱۹۷۰ تحت سلطه حکومت نظامیان بود که هم مردم کره را به بدبختی کشیده بودند و هم عقب‌ماندگی اقتصادی و اجتماعی را تثبیت می‌کردند. اکنون پس از حکومت نظامیان، شرایط اقتصادی و اجتماعی کره جنوبی در رده پنجمین قدرت اقتصادی و آزاد جهان قرار دارد. به ما می‌گویند نفع غرب در چنین کشور هائی است نه کشور هائی چون کره شمالی، میانمار، و…

پس چرا نباید انتظار کمک از غرب را نادیده گرفت؟!

اما کشور ژاپن، با مقایسه حاکمیت خداگونه امپراطوری‌ها بر ژاپن در طی سال‌های متمادی با ژاپن امروز و بعد از جنگ جهانی دوم، البته می‌توان دلائل بی شماری برای توصیف کنونی این کشورها به میان آورد و گفت و نوشت. همان طور که تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی بیش از هفتاد سال نشان داده، این روند قاعده نبوده بلکه این دو کشور استثنا هستند. چند ژاپن و کره جنوبی در آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا و.. در طی این سال‌ها شکل گرفته؟ دلائلی که منجر به پیشرفت و لیبرالیسم در ژاپن و کره جنوبی شده، برای سایر کشورها نمی‌تواند فعلیت پیدا کند، همانطور که تا کنون نکرده است.

پس نمی‌توان سرنوشت خود را به قضا و قدر سپرد تا ببینیم تحولات جهانی چه خواهد شد و چه جیزی نصیب ما می‌کند. نتیجه این که:

۱-امیدی به کمک کشورهای غربی نیست.

۲-تکرار تجربه‌های مثلا موفق ژاپن و کره جنوبی هم عملا امکان‌پذیر نیست.

اما در مورد نظریه کسانی که معتقد به تحول از درون می‌باشند:

عواملی چون  تضاد طبقاتی، تضاد قومیت ها، تضادهای مذهبی، تضادهای فرهنگی و فساد و ارتشا و… همه به وفور موجود هستند. پس باید در انتظار یک انقلاب بزرگ مانند سال ۵۷ بود، ولی از نظر سیاسی تجربیات تاریخی چیز دیگری می‌گوید:

اگر عوامل فوق الذکر منجر به انقلاب می‌شد، در کشورهایی چون بنگلادش، پاکستان، میانمار، سیلان و اکثر کشورهای آفریقایی که تمام عوامل فوق الذکر وجود دارد، چرا انقلابی رخ نمی‌دهد؟

علاوه بر این، مدعی هستند که نظریات جدید سیاسی می‌گوید: می‌توان با یک عده مزدور مسلح بر مردم بی دفاع غلبه کرد و احتیاجی به هیچ نوع اصلاح سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی هم نیست.

نشانه بارز آن حکومت بشار اسد در سوریه است که بیش از یک میلیون نفر را کشته، بیش از دوازده میلیون نفر را آواره و بی‌خانمان کرده، هشت میلیون نفر سوری به عنوان پناهنده در کشورهای اطراف زندگی می‌کنند و حکومت حزب بعث هنوز هم به کمک نیروهای خارجی ایران و روسیه بر پا می‌باشد و قتل و جنایت ادامه دارد و جهانیان هم او را به حال خود گذاشته‌اند. بدین طریق به نظریه سیاسی حداقل نیروی مسلح و سرمایه‌داری دولتی دو عامل ادامه حکومت هستند که هر دو در ایران موجودند ۸۰% بودجه در اختیار حکومت است و یک میلیون نفر سپاهی و بسیجی و اطلاعاتی، لباس شخصی و حراستی…. هم گوش به فرمان. مردم ایران حداقل دو بار به خیابان آمدنن و با دادن ۲۰۰۰ کشته و سی هزار زندانی مجبور شدند از کف خیابان خارج شوند .

نظریه سوم به ما می‌گوید طرفداران رژیم به تدریج دست از حمایت آن می‌کشند، هرچند تجربه حکومت با حداقل نیرو را نفی نمی‌کند. کره شمالی نزدیک به ۷۰ سال این تجربه را تکرار کرده است. به نظر می‌رسد نظریه تحولات از درون هم، چندان راه بجایی نمی‌برد.

قابل یادآوری است که اگر پیشرفت در چهارچوب سرمایه‌داری همچون کره‌جنوبی و ژاپن استثنا است و نه قاعده، در مورد دیکتاتورها برعکس است یعنی برافتادن دیکتاتورها قاعده و ماندن و طولانی حکومت کردن آن‌ها استثناست و کره شمالی و بشار اسد و رژیم فقها هم از اجرای حکم تاریخ نخواهند توانست گریخت.

از آنچه گفته شد و نظریاتی که نقل شد چنین به نظر می‌رسد که به آخر تاریخ و تکامل بشریت رسیده‌ایم. زمانی که هگل در آخر عمر خود دربار نشین حکومت پروس و نظریه پرداز آن شده بود رسیدن به جامعه بورژوازی را پایان تاریخ اعلام کرد . جالب است که نظریه پردازان بورژوازی هم بر علیه مارکس همین موضوع را تکرار می‌کنند و مدعی می‌شوند که از نظر مارکس رسیدن به سوسیالیسم هم پایان تاریخ است. اکنون از نظر علمی می‌دانیم نه بورژوازی و حکومت سرمایه‌داری پایان تاریخ است و نه مارکس چنین نظری را برای سوسیالیسم مطرح کرده است.

اما به هرحال ما به انتهای تارخ نرسیدیم. نه ایران و نه هیچ کشوری. آنچه در انتظار کشورها و مردم جهان است به هیچ روی امری پایان‌یافته نیست و دلیل آن خود تاریخ است. تاریخ حافظ هیچ حکومتی به طور جاویدان نبوده است و حاکمان قدرتمندی چون اسکندر، چنگیز، سزاز، ناپلئون، هیتلر و استالین و… را به جایی فرستاده که هرگز باز نگشته‌اند. چون آنچه در تاریخ حکومت می‌کند نیروی شگرف منفی است که در تاریخ به صورت نیروی برانداز سربرمی آورد.

به هرحال نظریاتی که ذکر آن گذشت تکرار نظریه پایان تاریخ است که از دو جهت قابل ملاحظه می‌باشد .

۱- از نظر ماتریالیسم تارخی این بدان معناست که حاکمیت در تاریخ به نفع طبقه صاحب وسایل تولید است (بورژوازی)، که امروزه به اشکال مختلف سیطره خود را بر جهان حفظ کرده است. تمام این نظریات می‌خواهند بگویند که تاریخ به نفع طبقه حاکم است و مبارزه برای براندازی نابرابری طبقاتی در فرجام شکست است. صرف نظر از نظریات مارکس درباره تاریخ که در ابتدای مانیفست می‌گوید «تاریخ چیزی نیست جز مبارزه طبقاتی» وآخرین جمله مانیفست با این گفته تمام می‌شود که «کارگران جهان متحد شوید» و با یک انقلاب جهانی نظام عقب مانده طبقاتی را برای همیشه از روی زمین محو کنید. نابودی بورژوازی به معنای سوسیالیسم و پایان تاریخ نیست بلکه به معنای شروع جدید تاریخ بشریت است. مبارزه بر علیه سرمایه‌داری یک مبارزه کلی و عام است که در هر کشوری به صورت مخصوص خود انجام می‌شود. همچنان که بورژوازی در کشورهای مختلف با صورت‌های مختلف حکومت می کند، دموکراسی، پارلمانی، لیبرالیسم ،حکومت مذهبی، حکومت های استبدادی نظامی… تنها چیزی که عام است مبارزه با صورت‌های گوناگون برعلیه سرمایه‌داری در شکل‌های مختلف. خلاصه اینرکه:در تمام جهان «سرمایه‌داری با صورت‌های مختلف مسئول سرکوب است و زحمت‌کشان و ستمدیدگان هم با صورت‌های مختلف مسئول مبارزه اند.» (زن، زندگی، آزادی)

و فراموش نکنیم مبارزه برعلیه حکومت های برده داری بیش از ۵۰۰۰ سال طول کشید و حتی در اوایل قرن بیستم هم بقایای برده‌داری در بعضی از کشورهای جهان ادامه حیات می‌داد (تبت).

نویسنده روس در داستانی برای بزرگسالان این حکایت را نقل می‌کند:

روزی همه حیوانات جنگل دور هم جمع شدند و از خوشی‌ها و نگرانی‌های خود صحبت کردند. روباه گفت من از ترس گرگ شب خوابم نمی‌برد. گرگ گفت من از ترس پلنگ شب خواب نمی‌روم…و آخر هم به این نتیجه رسیدن که شیر از هیچ چیز نگران نیست و شب به آرامی می‌خوابد. ولی خرس گفت: می‌دیدم که شیر از یک موجود دیگر می‌ترسد و نیمه شب بیدار می‌شود و نعره می‌کشد که «من از تاریخ می‌ترسم»

۲- نظریات ذکر شده از نظر روش‌شناسی قابل اعتنا نیست، چون بر پایه منطق صوری و قیاسات بی‌اساس ساخته شده است. دلایل آن هم از نظر ماتریالیسم دیالکتیک قابل پذیرش نیست. به دلایل زیر:

الف- داشتن برداشتی خطی از حرکت تاریخ و دیدگاه مکانیستی: روشی که در یک کشور در جهت تکامل در نظر گرفته شده را به سایر کشورها تعمیم داده‌اند (کره)، در صورتی که حرکت تاریخ تکاملی کشورها دیالکتیکی بوده و به دلیل رشد ناموزون هیچ یک از آنها با دیگری قابل قیاس نیست. هم چنان که تکامل حشرات را نمی‌توان و نباید با تکامل پستانداران مقایسه کرد این شگرد قدیمی مورخین و نظریه‌پردازان سرمایه‌داری پوزیتیویست است که با تکیه بر یک مثال درست آن را بر همه انواع و صور دیگر تکامل، تعمیم می‌دهند. به ویژه به این نظر مارکس باید توجه داشت که راه تکامل کشورها و ملت‌های مختلف از نظر تاریخی متفاوت است و فقط در هدف تاریخی مشابهت دارند. رسیدن به جامعه بورژوازی که در کشورهای فرانسه و انگلستان به شیوه‌های گوناگون اتفاق افتاده است .

ب- الگوسازی سوری و مذهبی: نصایح کشیشان و آخوندها بر یک الگوسازی واحد متمرکز است؛ زندگی مسیح، علی و …، این نوع الگوسازی همیشه مورد استفاده نظریه‌پردازان سرمایه‌داری بوده است. در حالی که ماتریالیسم دیالکتیک برای هر پدیده‌ای، کانکریت مشخص، تضادهای مشخص و حرکات مشخص را در نظر می‌گیرد. بدین جهت لنین هیچ گاه الگوی انقلاب اکتبر را برای دیگران دیکته نمی‌کرد.

نتیجه

تنها راه حل شناخت دیالکتیکی نیروهای سیاسی موجود در جامعه، کشف روابط طبقاتی بین آن‌ها و آن گاه تصمیم‌گیری برای چگونگی ائتلاف بین گروه‌های سیاسی که نمایندگی این گرایشات مختلف را در جامعه دارند می‌باشد. بدون شناخت دیالکتیکی از جامعه و روابط طبقاتی تشکیل هیچ نوع ائتلاف و ارائه هیچ منشور و دستور امکان نتیجه بخشی نخواهد داشت.

بطور مثال مطالعه دقیق از شکاف بین نسل گذشته و نسل جدید لازم است تا جهت‌گیری نسل جدید بطور دیالکتیکی در رابطه با هدف آینده مشخص شود.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%aa%da%a9%d8%a7%d8%a1-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%ae%d9%84-%d9%88-%db%8c%d8%a7-%da%a9%d9%85%da%a9-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d8%a7%d8%b1%d8%ac-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8/feed/ 0 7035
به مناسبت اولین روز جهانی زن، پس از انقلاب ژینا http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%a8%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84%db%8c%d9%86-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d9%be%d8%b3-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%a8%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84%db%8c%d9%86-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d9%be%d8%b3-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84/#respond Mon, 06 Mar 2023 14:02:37 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7031 حزب کمونیست ایران – هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران( راه کارگر)

هشتم مارس روزجهانی زن، امسال در شرایطی فرا می رسد که در ایران یک انقلاب رهایی بخش با شعار”زن، زندگی، آزادی” شروع شده و درچند ماه گذشته سراسر کشور را در نوردیده است. قتل دولتی ژینا(مهسا)امینی، زنان ایران را علیه ۴۴ سال آپارتاید جنسی و جنسیتی به شورشی سراسری درآورده و حکومت اسلامی را وارد عمیق ترین بحران موجودیت خود ساخته است. فوران آتشفشان پیکار زنان در كنار مردان علیه تمامیت جمهوری اسلامی، پاسخی است مستقیم و بی واسطه به حاکمیت آپارتاید جنسیتی علیه زنان که جزئی لاینفک از ایدئولوژی و فلسفه حکومتی روحانیت حاکم در ایران است.

حکومت اسلامی از آغاز موجودیتش تلاش کرد تا با استفاده از اعتقادات و خرافات مذهبی بخشی از مردم، نظامی از تبعیض ها و ستم های چندگانه را به زنان و جامعه تحمیل کند و در عین حال زنان را به قبول موقعیت فرودست خود وا دارد. اما نه تنها در این کار توفیق نیافت بلکه زنان از اولین روزهای پس از انقلاب، علیه آپارتاید جنسیتی که مهم ترین نماد دولت مذهبی است، به پا خاسته و در صف مقدم مبارزه برای جدائی دین از دولت، که پیش شرط حیاتی هر نظام دمکراتیکی است، قرار گرفتند.

اما فراموش نباید کرد که برچیده شدن حکومت مذهبی و الغاء تمامی قوانین و ساختارهای آپارتاید جنسیتی، تنها گام نخست در مبارزه زنان علیه نظام تبعیض ها است. برای دست یابی زنان به برابری، حضورفعال آنها در همه عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی ازاهمیت حیاتی برخوردار است. بنابراین پیکار برای رهائی زنان با گسترش، تعمیق و نهادی شدن دمکراسی رابطه تنگاتنگ و ناگسستنی دارد.

یکی از درخشان ترین مشخصات انقلاب کنونی، آغاز خیزش ژینا از کردستان است که جنبه دیگری از آپارتاید اعمال شده علیه ملیت های ایران را به چالش کشیده و کردستان و بلوچستان را به کانون های خاموشی ناپذیر انقلاب کنونی مبدل ساخته است. تردیدی نیست که در کشور چندملیتی ما بدون حق تعیین سرنوشت ملیت های ساکن ایران و اتحاد داوطلبانه آن ها، دمکراسی نمی تواند پا گرفته و پایدار بماند. انقلاب “زن، زندگی، آزادی” این ارتباط گسست ناپذیر را به شکل درخشانی به نمایش گذاشته است.

در۴۴ سال گذشته زنان با مبارزه علیه نظام آپارتاید حاکم بر ایران، در کنار طبقه کارگر و زحمتکشان کشور به مبارزه برخاسته و تلاش کرده اند چهره کریه فقررا که مخصوصاً در کشور ما زنانه تر است به چالش بکشند. فراموش نباید کرد که زنان فرودست، به حاشیه رانده شده و کارگر، اکثریت بزرگی را تشکیل می دهند. بنابراین اکنون جنبش رهائی زنان هر چه بیشتر با جنبش رهائی از بهره کشی طبقاتی پیوند خورده است.

امروز زنان پیکارجوی ایران همه جا در صفوف مقدم مبارزه علیه هر گونه تبعیض و بی عدالتی قرار دارند. از مبارزات طبقه كارگر، دانشجویان مبارز، حركت های اعتراضی در مدارس و محله ها، فعالان زیست محیطی، روشنفکران، معلمان، پرستاران، مبارزه مادران جانباختگان و زندانیان سیاسی، و یا در عرصه های مختلف جنبش انقلابی در كردستان و بلوچستان و هر جا که نشانی از اعتراض و مبارزه و مقاومت هست، زنان در خط مقدم قرار دارند و الگوی درخشانی از جسارت انقلابی و پیگری برای دست یابی به مجموعه مطالبات شان را به نمایش نهاده اند. زنان ایران بودند که ناقوس آغاز انقلاب “زن، زندگی، آزادی” را به صدا در آورده اند. درچنین شرایطی لازم می دانیم منشور مطالبات زنان در اولین هشت مارس پس ازآغاز انقلاب ژینا مطرح شود.

منشور زیربرمبنای “بیانیه حقوق زن” مصوب کنگره دهم کومه له، برنامه های حزب کمونیست ایران و سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر) تدوین شده است. این منشور همچون قطب نمائی است که سرفصل های خطوط عمومی مطالبات بنیادی زنان را نشان می دهد، بدون آن که وارد تفصیل موارد این پلاتفرم شود. در چند دهه گذشته، در همه این عرصه ها، فعالان و نظریه پردازان زن ایرانی، مطالعات وسیع میدانی و نظری انجام داده و کتاب ها و مقالات بیشمار و با ارزشی منتشر کرده اند. ما از همه فعالان، پژوهشگران و تشکل های زنان در ایران و خارج از کشور تقاضا داریم که برای جامع تر شدنِ این منشور، انتقادات، اصلاحات و نقطه نظرات شان را مطرح کرده و با ما به بحث بگذارند.

در صورتی مطالبات مطرح شده در این منشور و هر منشور واقعی حقوق زنان می تواند به طور جدی وارد قانون اساسی جدید، پس از سقوط جمهوری اسلامی شود که در مجلس موسسان یا هر نهاد انتخابی توسط همه مردم که مامور تدوین قانون اساسی خواهد شد، کرسی های زنان برابر با مردان باشد و تضمینی فراهم آورد که زنان ایران بتوانند مطالبات خود را نه فقط برای برابری صوری، بلکه در ادامه آن برای برابری واقعی وارد قانون اساسی جدید نمایند.

منشور حقوق زنان ایران

الف: الغاء تمامی مظاهر آپارتاید و نابرابری جنسی و جنسیتی جمهوری اسلامی

*- الغاء حجاب اجباری، لغو کلیه تبعیض ها علیه زنان و دگرجنس گرایان در آموزش، اشتغال، دستمزد، ازدواج و طلاق، سرپرستی فرزندان، در خانواده، ارث، فضاهای عمومی، حمل ونقل عمومی، ورزش، همه عرصه های هنری، فرهنگی، علمی و بالاخره مسئولیت های سیاسی( از ریاست جمهوری گرفته تا وزارت، وکالت، قضاوت و مقام های نظامی …)،

*- تدوین قوانین مدنی و جزائی کشور در چهارچوب قانون اساسی جدید که در آن موارد زیر برای تامین حقوق زنان تضمین برابری واقعی آن ها وارد خواهد شد،

ب، حقوق اقتصادی

*- تضمین حق اشتغال زنان و آزادی در انتخاب شغل،

*- ممنوعیت هرنوع تبعیض بر اساس جنسیت در امر استخدام و اشتغال و برای مقابله با بهره کشی از کار ارزان، بدون حقوق و مزایای قانونی زنان،

*- تامین فرصت های شغلی برابر زنان* با مردان در کلیه عرصه ها،

*- در رشته های تولیدی و خدماتی با نیروی کار زنانه حقوق و دستمزدها نباید از سطح متوسط پائین تر باشد،

*- الغاء همه قرار دادهای کار موقت، سیاه، سفید امضاء و همراه آن شرکت های استخدام کار پیمانی،

*- در همه مشاغل دولتی و اجتماعی باید برابری اشتغال زنان* با مردان حفظ شود،

*- زنان* در ازای کار برابر با مردان از حقوق برابر برخوردار شوند،

*-ممنوعیت سپردن کار زیان آور به زنان باردار و اخراج آن ها به علت بارداری،

*- مرخصی زنان برای زایمان و مرخصی والدین برای نگهداری از نوزاد،

*- ایجاد تسهیلات در محل کار مانند شیرخوارگاه و مراکز نگهداری از کودکان برای آن که زنان از امکان اشتغال کامل برخوردار شوند،

*- زنان باید در مقابل تحقیر و سوء استفاده جنسی، تعرض و تجاوز در محل کار به ویژه در کارگاه های کوچک، تولید خانگی … از امنیت برخوردار شوند. قوانین ویژه ای برای مجازات سنگین خاطیان باید تنظیم شود و قربانیان باید از حمایت اجتماعی ویژه و خدمات پزشک و روانپزشکی برخوردار شوند.

*- کار خانگی و مراقبت از فرزندان، بزرگ سالان و سالمندان(باز تولید اجتماعی) باید کار قلمداد شده و حقوق متناسب به زنان و یا مردانی که این کار را انجام می دهند، اختصاص یابد،

*_ فراهم کردن امکانات ویژه برای آموزش فنی زنان با استفاده از آخرین دستاورد های فنی دیجیتالی و تسهیل قرار گرفتن آنان در هیئت مدیره موسسات مالی، علمی و غیره.

ج، حقوق زن در خانواده

*- زنان در امر ازدواج ، انتخاب همسر آزاد هستند،

*- زنان در امر طلاق از حقوق برابر با مردان برخوردارهستند،

*- برای به رسمیت شناخته شدن ازدواج و برخورداری از مزایای آن، تنها ازدواج مدنی و ثبت در دفاتر رسمی کافی است،

*- زوج هائی که بدون ازدواج مدنی، زندگی مشترک را آغاز و ادامه می دهند، خود و فرزندان شان از حقوق و مزایای خانواده برخوردار می شوند،

*- ازدواج زنان و مردان زیر هجده سال ممنوع است و افراد و مراجع مذهبی که افراد زیر هجده سال را عقد کنند مجرم شناخته شده و مجازات می شوند،

*- رابطه جنسی افراد بالغ ( بالای هجده سال) با نوجوانان زیر شانزده سال ممنوع است،

*- تعدد زوجات و صیغه ممنوع است،

*- کلیه قوانینی که مرد را در موقعیت برتر در مقام رئیس خانواده قرار می دهد، باید لغو شود،

*- اعمال هرگونه خشونت در خاتواده بهر شکل آن ممنوع و طبق قانون قابل تعقیب و مجازارت است،

*- کلیه قوانینی که بر اساس شرع و عرف تحت عنوان دفاع از ناموس و شرف، علیه زنان اعمال می شود، باید لغو گردد و مرتکبان جنایت علیه زنان باید به مثابه عاملان جنایت علیه بشریت قلمداد شده و مجازات گردد،

*- کلیه قوانین مربوط به تبعیض و نابرابری زن* و مرد در وراثت باید لغو شود،

*- کلیه قوانین تبعیض آمیز در امر سرپرستی و قیمومت فرزندان باید لغو شود و برابر حقوقی زنان* با مردان تامین گردد،

*- حق مادری زنان مستقل از ازدواج باید به رسمیت شناخته شود،

*- روابط خصوصی زنان* با مردان امری خصوصی بوده و باید از هر گونه تعرض مصون باشد،

د، حقوق اجتماعی زنان

*- تامین اجتماعی فراگیر، کامل و با کیفیت در عرصه های آموزش، بهداشت و درمان، مسکن اجتماعی، بیمه و حق بیکاری، تضمین حداقل شرایط زندگی به مثابه یک حق شهروندی همگانی که شامل همه زنان نیز می شود،

*- اولویت در اختصاص تامین اجتماعی به مادران تنها و زنان سرپرست خانواده،

*- رایگان بودن کار خانگی زنان (فرزند آوری، مراقبت از نوزادان، کودکان، نو جوانان، بزرگ سالان، سالمندان و مجموعه کار خانگی مرتبط با آن…) باید خاتمه یابد. بخشی از این وظائف باید به تسهیلات تهیه شده توسط دولت در خارج از خانه منتقل شوند و به بخش باقی مانده به عنوان کار ضروری برای ادامه بقای جامعه قلمداد شده وحقوق و دستمزد مناسب به آن تعلق گیرد،

*- آزادی پوشش و منع هر گونه دخالت درتعیین پوشش زنان توسط دولت، همسران و خانواده ها،

*- باید به هرگونه جدا سازی میان زنان و مردان در عرصه آموزش(مدارس)، اجتماعات، اماکن عمومی( استادیوم های ورزشی، سینما، تئاتر، پارک ها …)، وسائل نقلیه همگانی پایان داده شود،

*- باید به هر گونه تبعیض بر اساس جنسیت در زمینه آموزش و پرورش (رشته های آموزشی ویژه مردان …) پایان داده شود،

*- برای مشارکت فعال زنان در زندگی اجتماعی باید مهد کودک ها و کودکستان ها در شهر ها و روستاها در سطح وسیع و مکفی ایجاد شود،

*- باید اقدامات ویژه و مناسب به منظور بهبود وضعیت زنان روستائی در عرصه آموزش، بهداشت و درمان و… انجام شود،

*- برای تحصیل زنان به منظور جبران فشارهای ناشی از موقعیت نابرابر تحمیلی بر آن ها تسهیلات و امکانات ویژه اختصاص داده شود،

*- رفع کامل بی سوادی زنان با اختصاص تسهیلات لازم دولتی برای انجام همه جانبه آن،

*- آزادی سقط جنین و ایجاد تسهیلات با کیفیت و رایگان در نظام بهداشت و درمان برای سقط جنین،

*- ممنوعیت تن فروشی، چه به عنوان کسب و کار برای سوداندوزی با برده سازی زنان و یا شکل شرعی آن یا صیغه. باز تربیت قربانیان تن فروشی به لحاظ مهارت کاری و آموزش و تامین مالی آنها و فرزندان شان تا یافتن کار مناسب.

*- هر نوع سنن و رسومی که زنان را مورد تحقیر، تعرض جسمی و روحی قرار می دهد، باید ملغی شود،
ه، حقوق سیاسی

*- حق نمایندگی برابر زنان با مردان در تمامی ارگان های انتخابی از سطح محلی، منطقه ای، استانی و کشوری از جمله مجلس موسسان و برابری آن ها در شاخه های قانون گذاری، اجرائی و قضائی،

*- هر نوع تبعیض علیه زنان در تشکل های سیاسی، صنفی، مدنی و فرهنگی ممنوع است،

*- در کلیه مجامع و نهادهائی که برای قوانین و یا حقوق زنان تصمیم گیری می کنند، توجه به نظر مشورتی تشکل های مستقل و توده ای زنان ضروری است.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران( راه کارگر)

برگرفته از عصر نو

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%a8%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84%db%8c%d9%86-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d9%be%d8%b3-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84/feed/ 0 7031
آلترناتیوها و گفتمان‌های سیاسی انقلاب «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d9%84%d8%aa%d8%b1%d9%86%d8%a7%d8%aa%db%8c%d9%88%d9%87%d8%a7-%d9%88-%da%af%d9%81%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%86%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d9%84%d8%aa%d8%b1%d9%86%d8%a7%d8%aa%db%8c%d9%88%d9%87%d8%a7-%d9%88-%da%af%d9%81%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%86%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7/#respond Thu, 02 Mar 2023 13:08:42 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7025 آلترناتیوها و گفتمان های سیاسی ایران کنونی را میتوان نخست به دو دسته بزرگ تقسیم کرد و سپس به شکافهای سیاسی درون هر طیف توجه نمود.

از دید ما اپوزیسیون سرنگون طلب جمهوری اسلامی به دو بخش ماهیتا متضاد طبقاتی، تقسیم می شوند:  حامیان نظام سرمایه داری و مخالفین نظام سرمایه داری. مابه ازای سیاسی این تضاد بنیادی این میشود که حامیان نظام سرمایه داری فقط خواهان “رژیم چنج” هستند و یا در بهترین حالت، انقلاب سیاسی برای عبور از حکومت اسلامی بدون دست بردن به ماشین دولت بورژوایی و بویژه بدون دست بردن به نظام سرمایه داری ایران. بخشی از اپوزیسیون  بورژوایی گرایش آشکار ارتجاعی و غیر دمکراتیک دارند، نظیر سلطنت طلبان و مجاهدین خلق و بخشی نیز داعیه آزادی، دمکراسی لیبرالی و جمهوریخواهی دارند، البته در چارچوب نظام سرمایه داری. همه این لایه های رنگارنگ راست از سلطنت طلبان تا مدافعین جمهوری خواهی لیبرال، تنها خواهان جابجایی قدرت سیاسی در بالا هستند و نه بیشتر!. بخش عمده احزاب ملی اتنیکی  نیز اگر چه در حوزه رفع ستم و تبعیضات ملی، چالشهایی با نیروهای سیاسی سراسری بورژوایی و شوونیستی دارند اما در مجموع اینها نیز به دلیل وفاداری به مناسبات سرمایه داری، عمیقا با انقلاب اجتماعی برهبری طبقه کارگر برای عبور توامان از استبداد و سرمایه داری و استقرار یک بدیل حقیقتا دمکراتیک و شورایی مخالفند.

طبیعی است دلبستگی نیروهای راست و میانه به نظام سرمایه داری، مانع از اختلافات سیاسی ریز و درشت میان آنها نمی شود. مثلا سلطنت طلبان و مجاهدین تا این لحظه نشان داده اند که برای جلب حمایت امپریالیستهای غربی رقابت تنگاتنگ و داغی با هم دارند و یا جمهوریخواهان مدافع نظام سرمایه داری اگر چه بخشهایی از آنها به کمپ رضا پهلوی جهت همکاری و اتحاد نزدیک شده اند، اما بسیاری از آنها بر سر اینکه حکومت آینده ایران جمهوری باشد یا موروثی، رقابت و اختلاف دارند. یا احزاب و گروههای سیاسی متعلق به ملیتهای تحت ستم، بر سرحق تعیین سرنوشت خلقها، درگیری شدیدی با نیروهای شوونیست سراسری بویژه سلطنت طلبان دارند.

با این همه، به نظر میرسد جهت عمومی ابر رسانه های ماهواره ای راست و حامیان امپریالیستی و منطقه ای آنها، این است که با محوریت رضا پهلوی، طیف هایی از سلطنت طلبان و جمهوریخواهان و افراد سابقا چپ و بخشی از گروههای ملی اتنیکی را گردهم آورند و این متاع را به کمک نهادهای غربی و امپریالیستی و پروپاگاندای رسانه ای عظیم، به مردم بجان آمده ایران بفروشند. البته تا کنون به دلیل ظرفیت های انقلابی و هوشیاری و پتانسیل عظیم نهفته در میان مردم ایران، کوشش های آنها نقش بر آب شده است و شاهدیم که هر تلاش جدید آنها برای ائتلاف و اتحاد و سازماندهی، پس از مدتی دچار بن بست می شود.

در نقطه متضاد این اردوی پروکاپیتالیست، گفتمان چپ انقلابی و سوسیالیست قرار دارد که علیرغم تعلق طبقاتی به اکثریت عظیم جامعه یعنی کارگران و زحمتکشان و تهیدستان، هم به دلیل ناهمخوانی امکانات رسانه ای و مالی و لجستیکی آن با امکانات عظیم اردوی راست و هم به دلیل پراکندگی و سکتاریسم نهفته در جریانات متشکل و منفرد، این طیف نتوانسته علیرغم جهت گیری چند مضمونه خیزش انقلابی جاری به سوی شعارهای رادیکال، نقش بایسته خود را ایفاء کند. در این میان، ضعف سازماندهی محلی و سراسری در میان طبقه کارگر، مهمترین چالشی است که این طیف متنوع با آن روبروست.

طبعا همه حامیان سوسیالیسم و طرفداران عبور از سرمایه داری را نمیتوان یک کاسه کرد. گرایشی از این طیف علیرغم دعاوی ضدسرمایه داری و سوسیالیستی اش، به شدت تحت تاثیر سیاست پوپولیستی ” همه با هم” است. این گرایش بویژه در خارج از کشور، ماهیت پوپولیستی خود را بروشنی آشکار کرده است. گرایش دیگری علیرغم تکرار شعارهای انقلابی داخل کشور درباره اهمیت شوراها، هنوز به “حزب – دولت” باور دارد و برایش شعار “همه قدرت به دست شوراها” بیشتر یک ژست است تا درسگیری از تجارب انقلابات سوسیالیستی ناکام گذشته. بخشی از سوسیالیستها هم اصلا به دمکراسی عمیق و آزادیهای بی قید و شرط اندیشه، بیان و تشکل و نیز به حق رای همگانی آزاد باور ندارند و هنوز میراث استالینیسم را یدک میکشند. بخشی از چپ ها هم تفاوت بنیادین میان دمکراسی شورایی– مشارکتی را با دمکراسی لیبرالی – پارلمانی مخدوش می کنند و یا این تفاوت را تشخیص نمی دهند! این گرایشات منظورشان از شکل گیری شوراها، بیشتر به عنوان نهادهای مکمل نظام پارلمانی و نیابتی است نه اعتقاد به خود حکومتی دمکراتیک مردم یعنی ـ به قول مارکس ـ  حاکمیت اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم.

بریده ای از سند سیاسی کنگره ۲۷ راه کارگر

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d9%84%d8%aa%d8%b1%d9%86%d8%a7%d8%aa%db%8c%d9%88%d9%87%d8%a7-%d9%88-%da%af%d9%81%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%86%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7/feed/ 0 7025
خیزش انقلابی شکوهمند «زن، زندگی، آزادی» به قیم نیاز ندارد! http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%88%d9%87%d9%85%d9%86%d8%af-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%88%d9%87%d9%85%d9%86%d8%af-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/#respond Tue, 21 Feb 2023 12:28:29 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7019 کنفرانس امنیتی مونیخ در آلمان، امسال در شرایطی برگزار شد که یک از سال جنگ ویرانگر اوکراین در قلب اروپا می گذرد. بر این واقعیت نمی توان چشم پوشید که قدرت های اصلی شرکت کننده در کنفراس مونیخ خود مهم ترین برهم زنندگان امنیت جهان، زمینه سازان و طراحان آغاز جنگ ها، تشدید نظامی گری و رشد و رونق صنایع جنگی یا صنایع مرگ هستند. همین سیاست ها هستند که جنگ ها را که معمولاً در فاصله های دورتر از مراکز قدرت های جهانی سرمایه داری به وقوع می پیوست، اکنون به مرکز قاره اروپا، به درون خانه، کشانده است. برای اولین بار درچند دهه اخیر، به خاطر بحران ناشی از جنگ اوکراین، نمایندگان روسیه و به همراه آن نمایندگان دولت جمهوری اسلامی به این کنفراس دعوت نشده اند.

سیاست رهبر جمهوری اسلامی برای همکاری هر چه نزدیک تر با دولت های روسیه وچین، پیوستن به پیمان شانگهای، همکاری تسلیحاتی تنگاتنگ (پهپادی) با روسیه در جنگ اوکراین و قرار گرفتن در مدار بلوک شرق در عرصه های گوناگون، جمهوری اسلامی را در کنار روسیه وارد جنگ در مرکز اروپا کرده است. خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی با کنار گذاشتن سیاست «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و وابسته شدن هر چه بیشتر به بلوک چین و روسیه، رژیم خود را به انزوای هرچه بیشتری در سطح بین المللی کشانده است.


در چنین شرایطی قدرت های جهان غرب در مواجهه با انقلاب ژینا، یا انقلاب “زن، زندگی، آزادی” با توجه به وابسته شدن هر چه بیشتر جمهوری اسلامی به بلوک روسیه وچین (شرق)، دست بازتری برای حمایت از آن بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی پیدا کرده اند که علناً طرفدار سیاست های دولت های آمریکا و اتحادیه اروپا( یا غرب) هستند. در همین ارتباط است که در غیبت نمایندگان جمهوری اسلامی در کنفراس مونیخ، سه تن از شرکت کنندگان در همایش دانشگاه جرج تاون در واشنگتن( رضا پهلوی، مسیح علینژاد و نازنین بنیادی) به عنوان مهمان، به پنلی درباره ایران دعوت شدند که در حاشیه کنفراس برگزار شد. قدرت های اصلی غربی به این ترتیب تلاش می کنند تا با میدان دادن به اپوزیسیون طرفدار خود، هم فشار به جمهوری اسلامی برای تضعیف همکاری با روسیه در جنگ اوکراین و امتیاز گرفتن در مذاکرات احیاء برجام را افزایش دهند و هم چنین، در روند تحولات انقلابی که در ایران در حال وقوع است برای بدیل های طرفدار خود تریبون های موثر تبلیغاتی در نظام رسانه ای مسلط دست و پا کنند.

تردیدی نیست که جایگاه واقعی و اصلی مبارزه برای آزادی، دمکراسی، برابری و سوسیالیسم در داخل کشور است و هر گام در پیشرفت این مبارزه به گسترش پیکار مردم از پائین و همبستگی هر چه بیشتر صفوف جنبش های رزمنده زنان، جوانان، اقلیت ها و بویژه جنبش مزد و حقوق بگیران و زحمتکشان وابسته است. انقلاب ژینا با شعار “زن، زندگی، آزادی” مبارزه ای است علیه استبداد مذهبی حاکم و برای دست یابی مردم ایران به حق تعیین سرنوشت سیاسی مردم. در چنین شرایطی، مردم ایران خواهند توانست درباره همه مسائل از جمله سیاست خارجی تصمیم بگیرند. بنابراین جنبش انقلابی ایران نه نیازی به وکلاء و نمایندگان خود خوانده برای بازی در بساط قدرت های جهانی دارد و نه به مثابه انقلابی درون خیز سرنوشت خود را به دخالت این یا آن قدرت خارجی خواهد سپرد. زیرا تاریخ نشان داده است دخالت های خارجی همواره به مصادره کردن حق حاکمیت مردم برای تعیین سرنوشت شان توسط قدرت های سلطه گر انجامیده است.

سیاست رسوای ” نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی ” نیز در چهل و چهار سال گذشته یکی از ابزارهای سرکوب مردم برای پایمال کردن حق حاکمیت مردم ایران برای تعیین سرنوشت سیاسی شان بوده است. هزینه ویرانی های هولناکی که این رژیم غیر وابسته به قدرت های خارجی در چهار دهه گذشته برای ایران به بار آورده، اگر از هزینه اشغال خارجی بیشتر نبوده باشد ، کمتر نیست. انقلاب ژینا اکنون رهائی از حاکمیت جمهوری اسلامی و از جمله سیاست ” نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی ” را در دستور کار خود قرار داده است. انقلابی که در صورت پیروزی می تواند سیاست اصولی عدم تعهد به بلوک های جهانی،. ضمن رابطه با همه بلوک ها، با “شرق” و “غرب” ، “شمال” و “جنوب” بدون و ابستگی به هیچ کدام از آن ها، به عنوان یکی از اصول بنیادی سیاست خارجی خود در پیش گیرد. بنابراین همه چیز در گرو گسترش انقلاب از پائین و پیروزی خیزش انقلابی شکوهمند “زن، زندگی، آزادی” است.


اعلامیه مشترک، حزب کمونیست ایران و هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b4%da%a9%d9%88%d9%87%d9%85%d9%86%d8%af-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/feed/ 0 7019
پیرامون منشور مطالبات حداقلی تشکل های مستقل صنفی و مدنی ایران http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%88%d9%86-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84-%d9%87%d8%a7%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%88%d9%86-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84-%d9%87%d8%a7%db%8c/#respond Mon, 20 Feb 2023 03:16:54 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7015 در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ “منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و‌ مدنی ایران” توسط نهادها و تشکل های مستقل صنفی و مدنی داخل کشور منتشر شده است. این منشور شامل مطالبات مهمی است که مردم ایران و بویژه زنان، جوانان، اقلیت ها و عموم مزد و حقوق بگیران و زحمتکشان برای آن ها مبارزه کرده اند، که قطعآ باید مورد حمایت همه مدافعان اردوی بیشمار کار و زحمت قرار گیرد. این اقدام به جا اکنون در متن انقلاب “زن، زندگی، آزادی” از اهمیت ویژه و به مراتب بیشتری برخوردار است.

اما در این منشور مطالبات حداقلی، مهم ترین و مقدم ترین مطالبه حداقلی علیه استبداد مذهبی حاکم در ایران و اصولاً علیه هر نوع استبدادی در هر شکل آن، یعنی دموکراسی، غایب است. غایب بزرگی که عملی شدن یا نشدن تمامی این مطالبات به آن وابسته است. این مطالبه کلیدی و محوری، دموکراسی، یا دست یابی به حاکمیت مردم در برابر استبداد حاکم است. بدون دموکراسی یعنی حکومت مردم، برای مردم و بوسیله مردم هیچ تضمینی برای عملی شدن هیچ کدام ازمطالبات مطرح شده دراین منشور وجود ندارد.

دموکراسی در برابر استبداد و از جمله استبداد فاشیستی حاکم درایران زمانی برقرار خواهد شد که همه شهروندان کشوربه یکسان و بدون هیچ استثناء از حقوق برابر و آزادی های سیاسی کامل برای تعیین و تغییر نوع نظام و حکومت ( از جمله برگزاری مجلس موسسان دمکراتیک برای تعیین نوع نظام و قانون اساسی آن) برخوردار شوند. تبلور این دموکراسی یا حاکمیت مردم، نظام جمهوری است که در نقطه مقابل حکومت های موروثی، ولائی، غیرانتخابی و تحمیلی … با هر اسم و عنوان قرار دارد.

همچنین باید توجه داشت در کشور کثیرالمله ایران و در جنبش شکوهمندی که هموطنان مان در بلوچستان و کردستان با رشادتی بینظیر درکنار مردم دیگر شهرها و استان ها علیه دیو استبداد می جنگند، توجه به مطالبات این مردمان، توجه به درخواست های این هموطنان، نباید با کم لطفی روبرو شود. احترام و پذیرش اصل دمکراتیک “حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران و اتحاد داوطلبانه آن ها” در کشور چند ملیتی ایران از پایه های حیاتی دموکراسی و تامین حقوق بخش مهمی از مردم ملیت های کشور و برقراری دموکراسی است. امیدواریم مبتکران و امضاء کنندگان این منشور، در تدقیق این منشور مهم به این نکات کلیدی توجه کافی مبذول دارند


اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%be%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%88%d9%86-%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84-%d9%87%d8%a7%db%8c/feed/ 0 7015
منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و‌ مدنی ایران http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%e2%80%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%e2%80%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82/#respond Fri, 17 Feb 2023 13:32:52 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=7011 زن، زندگی، آزادی

منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و‌ مدنی ایران

مردم شریف و آزاده‌ ایران!

در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشم‌انداز روشن و قابل حصولی را نمی‌توان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم ازاین رو است که مردم ستمدیده ایران _ زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب _ با از جان گذشتگی کم نظیری خیابان‌های شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کرده‌اند و از پنج ماه پیش _ به رغم سرکوب خونین حکومت _ لحظه‌ای آرام نگرفته‌اند.

پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز به‌دست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقه‌ترین حمایت‌های بین‌المللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.

این اعتراضات ِ زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبش‌های بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمم‌اند بر تاریخ یکصد سال عقب‌ماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.

پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، اینک جنبش‌های بزرگ اجتماعی ِ پیشرو_ جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و.‌‌.. _ در ابعادی توده‌ای و از پایین در موقعیت تاثیر گذاری تاریخی و تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفته‌اند.

از همین رو، این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکل‌گیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.

ما تشکلها و نهادهای صنفی و مدنی امضا کننده این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبش‌های اجتماعی و مطالباتی و تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضد انسانی و ویرانگر موجود، تحقق خواست‌های حداقلی زیر را به مثابه اولین فرامین و نتیجه‌ی اعتراضات بنیادین مردم ایران، یگانه راه پی افکنی ساختمان جامعه‌ای نوین و مدرن و انسانی در کشور می‌دانیم و از همه انسان‌های شریف که دل درگرو آزادی و برابری و رهائی دارند می‌خواهیم از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این مطالبات حداقلی را بر بلندای قله رفیع آزادیخواهی بر افراشته دارند.

۱. آزادی فوری و بی‌قید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.

۲. آزادی بی‌قید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکل‌های محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های صوتی و تصویری.

۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.

۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرم‌های تبعیض آمیز علیه تعلقات و گرایش‌های جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعه‌ی رنگین کمانیِ “ال‌جی‌بی‌تی‌کیوآی‌ای‌پلاس”، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی‌ و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل‌ مردسالارانه.

۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.

۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نماینده‌های منتخب تشکل‌های مستقل و سراسری آنان.

۷. امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساخت‌های مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبان‌های رایج در جامعه.

۸. بر چیده شدن ارگان‌های سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد‌.

۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروت‌های اجتماعی مردم ایران را به یغما برده‌اند. ثروت حاصل از این مصادره‌ها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوق‌های بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی، محروم و از امکانات کم‌تری برخوردار بوده‌اند.

۱۰. پایان دادن به تخریب‌های زیست محیطی، اجرای سیاست‌های بنیادین برای احیای زیرساخت‌های زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شده‌اند و مشاع و عمومی کردن آن بخش‌هایی از طبیعت (همچون مراتع، سواحل، جنگل‌ها و کوهپایه‌ها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آن‌ها سلب شده است.

۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده به‌کار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.

۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.

 از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروت‌های زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.

مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهی‌ست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیق‌تری به آنها خواهیم پرداخت.

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

اتحادیه آزاد کارگران ایران

اتحادیه تشکل‌های دانشجویی دانشجویان متحد

کانون مدافعان حقوق بشر

سندیکای کارگران شرکت نیشکر‌هفت تپه

شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت

خانه فرهنگیان ایران( خافا)

بیدارزنی

ندای زنان ایران

صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز

کانون مدافعان حقوق کارگر

انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری

اتحاد بازنشستگان

شورای بازنشستگان ایران

تشکل دانشجویان پیشرو

شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران

سندیکای نقاشان استان البرز

کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران

شورای بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی(بستا)

کانال تلگرام شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

منبع

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%85%d9%86%d8%b4%d9%88%d8%b1%e2%80%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82/feed/ 0 7011
حضور پرویز ثابتی، مقام بلند پایه‌ی ساواک، در جنبش «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d9%be%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%b2-%d8%ab%d8%a7%d8%a8%d8%aa%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%b3%d8%a7/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d9%be%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%b2-%d8%ab%d8%a7%d8%a8%d8%aa%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%b3%d8%a7/#respond Wed, 15 Feb 2023 05:22:45 +0000 http://pejvake.sedayekargar.com/?p=6998

عکسی از پرویز ثابتی از طرف پردیس ثابتی، دختر او در تظاهرات «زن، زندگی، آزادی» منتشر شد. این عکس هیچ سنخیتی با «زن، زندگی، آزادی» ندارد چرا که او در رأس دستگاهی زندگی ستیز و زندگی‌ستان بوده است.

علنی شدن عکس پرویز ثابتی دو نیت می‌تواند داشته باشد؛ نخست تطهیر خود و دوم توجیه گذشته!

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d9%be%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%b2-%d8%ab%d8%a7%d8%a8%d8%aa%db%8c%d8%8c-%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%b3%d8%a7/feed/ 0 6998
ارزیابی از انقلاب «زن، زندگی، آزادی» http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/#respond Mon, 30 Jan 2023 12:16:56 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6938 امید نیک (کاوه آهنگر)

بخش دوم

آیا این انقلاب ادامه خواهد یافت یا خیر؟

پایان انقلاب از همان قاعده‌ای پیروی می کند که لنین برای آن نوشت: «وقتی که بالایی‌ها نتوانند حکومت کنند و پایینی‌ها دیگر نخواهند مثل گذشته زندگی کند، انقلاب به پیروزی نهایی خود می رسد». در ادامه شرایط ادامه یافتن این انقلاب را بررسی می‌کنیم.

۱. پتانسیل انقلابی: برای برآورده ساختن خواسته‌های مطرح شده در انقلاب «آزادی زنان ، آزادی»، داشتن قوه‌ی قضاییه مستقل، حذف سانسور، مطبوعات آزاد، حذف حجاب اجباری و …، مردم ایران نیاز به پیروزی در انقلاب دارند. از همه مهم‌تر رسیدن به حکومت لائیک است. اما این انقلاب پتانسیل تحقق بخشیدن به ایده‌ال های سوسیالیستی را در شرایط فعلی ندارد. از آنجایی که مرحله‌ی انقلاب، ملی-دموکراتیک است و نه سوسیالیستی، و از آنجایی که مشخص نیست رهبری و هژمونی انقلاب در دست کدام طبقه قرار بگیرد، سمت‌گیری سوسیالیستی در هاله‌ای از ابهام قرار دارد . اما کارگران، زحمت‌کشان و تمام نیروهای حامی آن‌ها به ویژه نیروی چپ باید از هم اکنون تمام هم و غم خود را در تحق این سمت‌گیری بکار گیرد.به دلیل داشتن این پتانسیل ها ادامه انقلاب ممکن است.

۲. تضادهای طبقاتی آشتی ناپذیر: به گفته مقامات رژیم، در این انقلاب با مردمانی روبرو شدیم که هیچ چیز برای از دست دادن نداشتند. حتی کسانی نبودند که جسد اعدام شده ایشان را تحویل بگیرند. در مقابل چنین کسانی، دزدان حکومتی بودند که اختلاس آنها از مال ملت از هراز هزاران میلیارد تومان بالاتر می زند. همان طور که مارکس گفته «تضادهای طبقاتی نیروی محرکه انقلابات اجتمایی هستند، تضادهای طبقاتی عامل ضرور انقلاب هستند» اما درک ضرورت به درستی از اهمیت بسیار برخوردار است چون توسل به عامل ضرورت و به فراموشی سپردن عامل تصادف از اشتباهات بزرگ است.

۳. عامل تصادف:‌ عامل تصادف هم می‌تواند به ضرر انقلاب اتفاق بیفتد و هم به نفع آن. از نظر مارکس «ضرورت کاملا با عامل تصادف همراه است و آن را در تکامل و تحول پدیده‌ها نباید نادیده گرفت». مارکس در مقدمه‌ی “نقد اقتصاد سیاسی” می‌نویسد «مفهوم تکامل ضروری است، اما قانونمندی آن از روی تصادف است». اگر عامل تصادف نبود، تکامل هم متوقف می‌شد. کافیست به پیدایش انواع موجودات جدید در اثر حوادث طبیعی بر روی کره زمین توجه کنیم. اگر چنین تصادفات طبیعی رخ نمی‌داد، دایناسورها از بین نمی‌رفتند و انواع جدید حیوانات جای آنها را نمی‌گرفتند. در اتفاقات تاریخی هم، همین تصادف به خوبی قابل مشاهده است. شکست ناپلئون در واترلو به دلیل بارش باران شدید که توپخانه  وی را از کار انداخت، ترور ولیعهد اطریش در صربستان که باعث جنگ جهانی اول شد، جنگ جهانی اول که ارتش تزاری را از میان برد و امکان جدیدی برای انقلاب سوسیالیستی شد. مرگ لنین که به کل سرنوشت انقلاب بلشویکی را تغییر داد و …، مثال‌هایی از نقش تصادف در روند تکامل پدیده‌هاست. در زندگی روزمره هر اندازه جوامع تکامل پذیر باشد امکان وقوع تصادف بیشتر است. در بیست سال اول قرن بیستم فقط چند میلیارد متولد شدند. ولی امروزه روزی چند میلیاردر متولد می‌شوند. حال باید تصادف را هم در نظر داشت.

بدفهمی از عامل ضرورت برای انقلاب اجتماعی به این صورت که تضاد طبقاتی ضرورت انقلاب را به عهده دارد در درس‌نامه‌های احزاب کمونیستی استالین به صورت عوامانه طرح و به احزاب کمونیستی دیکته می‌شود و دیالکتیک انقلابی مارکس را بدل به دیدگاه ماتریالیسم می‌کند.

در انقلاب کبیر فرانسه، روشنفکران آن دوران، که تمام مسائل را در پرتو عقل و راسیونالیسم بودند، همه چیز را از دیدگاه علوم پوزیتیویسم رابطه علت و معلولی تقلیل می‌دهند. از نظر آنان مسائل اجتماعی هم مانند همان قوانین علت و معلولی بود که پدیده های فیزیکی و مادی بودند. اگر فشار بر پدال گاز ماشین را افزایش دهیم به همان اندازه هم سرعت ماشین اضافه می‌شود.

ماتریالیسم مکانیستیبه ما چنین می‌گوید «اگر مقدمه p وجود داشته باشد آنگاه نتیجه q را داریم».

این موضوع دو مطلب اشاره دارد؛ یکی به رابطه علت و معلولی مکانیکی به جای رابطه دیالکتیکی. دوم، اراده فقط و فقط یک راه حل کلاسیک که همه پدیده ها باید از آن عبور کنند.

برای درک تفاوت این دو مقوله کافیست به رابطه عام و خاص توجه کنیم.

اگر معماری در ساختمان یک خانه به مقدار کافی مصاله ساختمانی مثل آهن، سیمان و …، استفاده نکند وزن ساختمان تحمل نمی‌شود و فرو می‌ریزد. حال اگر موضوع را به یکی از طرفداران نیوتون احاله دهیم می‌گوید وزن ساختمان باعث فروریزی بنا شده است و وزن ساختمان تابع قانون گرانش و جاذبه و رابطه این حرکت زمین و خورشید است. کاملا درست است که قانون گرانش کلی و عام نیوتون توضیح دهنده وزن ساختمان است، ولی هر انسان خردمندی فروریزی ساختمان را به گردش زمین به دور خورشید ربط نمی‌دهد بلکه به طور خاص با قوانین ویژه معماری مانند پی، زیرساخت و … را دلیل ریزش ساختمان میداند.

درمورد پرهیز از این دیدگاه ماتریالیسم مکانیستی قرن هیجدهم اروپا، عصر روشنگری مارکس در باره تکامل چنین می‌گوید:

۱. بی شک باید بالضروره از درون جامعه فئودالیته جامعه سرمایه‌داری سر برآورد این قانون عام و کلی است.

۲. این تکامل در فرانسه بادرهم شکستن کامل نظام فئودالیته رخ می‌دهد.

۳. این تکامل در انگلستان با استحاله فئودالیته به سرمایه‌داری رخ می‌دهد.

۴. در آمریکای شمالی با حفظ فئودالیته نظام پیشرفته سرمایه‌داری جانشین می‌شود.

بدین ترتیب آنچنان که در زمان استالین رخ داد، یک و فقط یک راه حل برای تحولات اجتماعی وجود ندارد، بلکه عامل ضرورت را می‌بایستی همراه با عامل تصادف در نظر گرفت. قانون کلی و یا عام دلیل بر ضرورت اتفاق نیست.

در مورد دخالت افراطی می‌توان به نقش استعمار در گسترش نظام سرمایه‌داری در جوامع ابتدائی آفریقایی اشاره کرد. امروزه بدون استثناء روابط سرمایه‌داری در تمام کشورهای آفریقایی حاکم است. اگر قرار بود این جوامع فقط و فقط بر اساس قانون عام صورت‌بندی‌های تاریخی به این مرحله برسند به پنج هزار سال دیگر نیاز بود. این موضوع نشان‌دهنده‌ی تاثیر عوامل خارجی بر تکامل و تحولات جوامع است.

مثال دیگر از مارکس به قانون ارزش که اساس نظریه مارکسیستی است برمی‌گردد. براساس قانون اصلی و اساسی ارزش هر کالا از طریق کاری که برای آن انجام می‌شود برای آن تعیین می شود و کالاها بر اساس این قانون با هم مبادله می‌شوند. ولی همه می‌دانیم در بازار خرید و فروش کالا کسی حکم و کاغذ در نمی‌آورد تا میزان ساعت کار انجام شده برای آن کالا را اندازه بگیرد بلکه قیمت کالا را که از طریق بازار تعیین شده است را مجبور می‌شود که پرداخت کند. یعنی به جای قانون ارزش در حالت کلی، قانون‌گذاری عرضه و تقاضا در بازار حکومت می‌کند و این مطلب نافی قانون ارزش کالا نیست.

در عرصه سیاست در دوران جدید، کافیست به راهی که چگوارا برای انقلاب در کوبا طی کرد با همان راه که برای بولیوی انتخاب شد مقایسه کرد. تاریخ و حتی علوم دقیقه چندان طرفدار پیروی از یک و تنها یک قانون نیست.

امروزه فیزیک آماری جدید شش احتمال را برای توضیح پدیده‌های فیزیکی به خوبی نشان داده است. در این قانون گرایش حضور پیدا کردن الکترون در جای خاص را از روی احتمال نشان می‌دهد و قوانین احتمال در عرصه‌های تمام پدیده‌های مادی، فیزیکی، اجتماعی نشان می‌دهد.

قانون تضاد طبقاتی نیروی گرایش اصلی را برای تحول جامعه نشان می‌دهد ولی به هیچ وجه به دنبال رابطه علت و معلولی نیست بهترین مثال این موضوع همان نظریه ورشکسته نظریه‌پردازان تجربی است که می‌گویند تضادهای طبقاتی در جوامع صنعتی پیشرفته به مراتب جاافتاده‌تر از سایر نقاط جهان است ولی از انقلاب پرولتری در آن جا خبری نیست.

به همین جهت در بررسی انقلاب ایران باید روابط دیالکتیکی بین هستی‌های اجتماعی مختلف را کشف کرد و از تکرار کلیشه‌های گذشته خودداری کرد هر چند عمل انقلابی توده‌ها این کار را به طور خودکار انجام می‌دهد.

بنابراین می‌توان انتظار داشت که انقلاب توان ادامه حیات خود را داشته باشد.

با توجه به تمام این شرایط پیش‌بینی وقوع انقلاب در زمام معین کار خردمندانه‌ای نیست و تمام این مطالب به ما می‌گوید که فقط و فقط باید به سوی رئالیسم اجتماعی رفت و از رمانتیسم انقلابی پرهیز کرد. این گفته هگل جالب است که گفت واقعیت محتوای تاریخ را می‌سازد و مارکس درباره تکامل و تحولات اجتماعی در کتاب کاپیتال چنین می گوید:

«یک ملت باید از سایر ملت ها بیاموزد حتی زمانی که جامعه راه درستی برای کشف قوانین طبیعی و حرکت آن را در پیش گرفته است هدف نهائی این کار آشکار ساختن قوانین اقتصادی حرکت جامعه نوین است. این کار را نمی‌توان با گام‌های تحول‌آسا انجام داد و نمی‌توان موانع در مراحل پیاپی تکامل طبیعی را با تعوبض قانون رفع کرد اما می‌توان زمان طی این مراحل را کوتاه‌تر کرد و درد زایمان را کاهش داد.»

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/feed/ 0 6938
ارزیابی از انقلاب، زن ،زندگی،آزادی http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%8c-%d8%b2%d9%86-%d8%8c%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%8c-%d8%b2%d9%86-%d8%8c%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/#respond Wed, 25 Jan 2023 13:23:20 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6934 امید نیک (کاوه آهنگر)

بخش اول

لنین در کتاب چپ کمونیستی می نویسد:

” تاریخ در کل و تاریخ انقلابات به ویژه، همیشه از نظر محتوا ،غنی تر، متنوع تر ،با صورت های گوناگون تر، زنده تر، و نبوغ آمیز هستند. و نسبت به تمام نظریاتی که بهترین احزاب دارند، و از آگاهی طبقاتی که متعلق به پیشروترین طبقات می باشد، برتری دارند.”

و باز اضافه می‌کند: “قطار انقلاب، یکسره تا مقصد نمی‌رود و باید در ایستگاه‌های میان راه، توقف و استراحت داشته باشد.”

امروز اولین پرسشی که طرح می‌شود این است: آیا انقلاب شکست خورده یا تا کنون دست آوردهای بزرگی داشته؟

 برای تعیین شکست انقلاب دو راه وجود دارد ،یا باید تاریخی به انقلاب نگاه کرد، یا باید وضع بالفعل آن و اهدافی که دنبال کرده و می‌کند را، تا این مرحله  زیر ذره‌بین برد.

نگاه به انقلاب از دوربین تاریخ

همه از نظریات مورخین سرمایه داری و حتی بعضی از مارکسیست ها، خبر داریم که سخن از شکست کمون پاریس به میان آورده اند، و دلیل آن را کشتار بیش از بیست هزار کارگر و از پای در آوردن دولت انقلابی پرولتاریائی پاریس ذکر می‌کنند، که نتوانست بیش از هفتاد روز به عمر خود ادامه دهد.

اما لنین، در زمانی که می‌خواست اولین دولت پرولتاریائی جهان را بر پا سازد می‌گوید: “بدون تجربیات کمون پاریس ساختمان سوسیالیسم در روسیه ممکن نبود و نیست و از روی الگوی کمون است که ما باید حکومتی بر اساس منافع کارگران و زحمتکشان با رویه دمکراتیک بر پا سازیم.”

بدین ترتیب برخی از قضاوت ها در باره انقلابات به تاریخ بر می‌گردد. چنان که اسپارتاکوس و همه همرزمان او، به دست سرداران اروپائی قلع و قمع شدند و از نظر مورخین و سرداران رومی، انقلاب اسپارتاکوس شکست خورد. ولی برای کسانی که بدنبال دلائل  فروپاشی امپراطوری روم بودند  انقلاب اسپارتاکوس نه تنها شکست نخورده بلکه موجب فروپاشی امپراطور روم در طی تاریخ، هم بوده است.

انقلاب در تاریخ از نظر مارکس یاد آور نقب کندن موش‌های کور در زیر زمین است که زمین را درزیر پای فرمان‌روایان خالی میکنند تا فرو بریزند.

این نکته را هم باید توجه داشت که، چه در منطق دیالکتیک از نظر هگل و چه از نظر مارکس، هیچ مسئله ای پاسخ مطلق ندارد و کسانی که به دنبال پاسخی مطلق برای مسئله هستند، همان متافیزیک کهن را دنبال می‌کنند. هیچ اندیشه مارکسیستی به دنبال  پیدا کردن جوابی مطلق به صورت پیروزی یا شکست نیست، بلکه انقلاب را روندی همراه تاریخ در نظر می‌گیرند. برای مثال هنوز در این انقلاب(۱۴۰۱)،شعار های انقلاب مشروطیت به حیات خود ادامه می‌دهد. پس به اینجا می‌رسیم که انقلاب جزئی از تاریخ است ولی نه تمام تاریخ.

نگاه به انقلاب با واکاوی دست آوردهای بالفعل آن

اما جدا از حرکت تاریخ، دست آوردهای بالفعل انقلاب را با دو معیار شکست یا پیروزی چگونه باید بسنجیم؟

نکته قابل توجه اینکه، انقلاب فقط در یک حوزه اجتماعی، یا اقتصادی و یا نظامی رخ نمی‌دهد. انقلاب اجتماعی، تمام عرصه‌های زندگی اجتماعی را در بر می‌گیرد. کافیست مثال‌هائی از انقلاب جاری(۱۴۰۱) را مورد توجه قرار دهیم.

حکومت دارای حوزه رسمی هنر و موسیقی بود که دردستگاه های رادیو و تلویزیون مشغول به کار بودند. آهنگ های اسلامی و حکومتی می‌ساختند و آن را بیست و چهار ساعته از طریق دستگاه‌های ارتباط جمعی خود یعنی با ۹۴ کانال تلویزیونی رسمی متعلق به صدا و سیما با پنجاه هزار کارمند در افکار عمومی به خورد مردم  می‌دادند و می‌دهند. از جمله برای ساختن یک آهنگ در مداحی از حکومت (سلام فرمانده) بنا بر گفته خودشان ۵ میلیارد تومان هزینه می‌کنند و با میلیاردها تومان هزینه دیگر آن را با اتوبوس و ماشین به میان مردم می‌برند که نتیجه آن را در ورزشگاه آزادی همه مشاهده کردند. این بود موسیقی در خدمت حکومت.

در مقابل یک جوان با ابتدائی ترین ابزار ها در گوشه اطاق خود آهنگ برای … را ساخت که در عرض دو روز پنجاه میلیون نفر در ایران و جهان آن را گوش دادند و داوطلبانه تکثیر و پخش کردند و باز شاهد هستیم که در حوزه موسیقی هر روز یک آهنگ جدید انقلابی ساخته می‌شود، در عمل حوزه موسیقی و هنر به تصرف مردم در آمده.

حال دوباره به تراژدی شکست و پیروزی بیندیشیم.

نویسندگان و شاعران با چنان شدتی با موازین جدید اجتماعی وارد عرصه شدند که هیچ چیز برای ادبیات فرمایشی رژیم باقی نگذاشتند. یعنی حوزه شعر و ادب و نویسندگی، بکلی به تصرف مردم در آمده.

در حوزه ورزش: تا سال گذشته قهرمانان ورزشی پس از کسب مدال آن را تقدیم به اختیار و یا به اجبار تقدیم رهبر می‌کردند. اکنون ورزش کاران، بدون استثنا دست آورد های خود را به مردم تقدیم می‌کنند. بدین ترتیب حوزه ورزش هم به تصرف مردم در آمده است.

 در حوزه سینما و تاتر: سینماگران و هنرمندان که تا کنون مجبور به سکوت در مقابل نهادهای هنری حکومت بودند با انتخاب راه زندان در کنار مردم قرار گرفته‌اند و کار به جائی رسیده که وزیر ارشاد از هنرمندان درخواست و التماس همکاری دارد، کاملا مشهود است که حوزه تاتر و سینما به تصرف مردم در آمده است.

در حوزه علم و دانش:  از کودکستان و دبستان و دبیرستان و دانشگاه، هر آن کس که بود به مردم پیوست، سال‌ها حوزه دانشگاه با خرید نیروهای خود فروخته، تحت کنترل و قیمومیت  دولتی بود، اما به یک باره نود درصد دانشجویان به جنبش مردمی پیوستند و بدین ترتیب حوزه علم و معرفت و دانش هم برای همیشه به تصرف مردم در آمده است.

در سیاست خارجی: با میلیاردها دلار خرج تبلیغات در خارج کشور، سیاستمداران غربی را مجاب کرده بودند که از رژیم حمایت و یا حداقل مخالفت نکنند، اما در این انقلاب و با همت ایرانیان خارج کشور، به یکباره، هرچه در چند سال اخیر بافته بودند پنبه شد و رهبران کشور های غربی مجبور به پذیرش معیار های انقلاب شدند،گیسوان قیچی کردند و از تریبون‌های مختلف، شعار زن، زندگی، آزادی، سردادند. دور از انتظار نیست که با تداوم جنبش، سیاست خارجی رژیم ملاها با کشورهای غربی هم به تصرث مردم در بیاید.

در بازار: جائی که پایگاه رسمی و سنتی رژیم بوده،‌ به یک باره هفتاد درصد بازاریان، با بستن مغازه های خود به انقلاب پیوستند. یعنی حوزه کسب و کار و بازار هم به تصرف مردم در آمده است.

حوزه سیاست: تا چندی پیش حوزه سیاست داخلی در اختیار اصلاح طلبان قرار داشت در همین روزها خاتمی به دریوزگی خدمت آقا رفت که اگر ما را بیاورید، می‌توانیم لااقل مشکلات  را کم کنیم، ولی شعار سر نگونی تمام ملت، اصلاح طلبان را برای همیشه از حوزه سیاست بیرون راندند. مردم به تجربه تک‌تک خودشان متوجه شدند که حکومت قابل اصلاح نیست و شعار می‌دهند «چه با حجاب و چه بی حجاب، پیش به سوی انقلاب».

در حوزه حقوق بشر و حقوق زنان: تغییرات شگرف اجتماعی در حوزه حقوق زنان، چنان بزرگ است که به بزرگترین مشکل رژیم تبدیل شده است. کشف حجاب از کودکستان تا دانشگاه ،از خیابان تا زندان، یکی از بزرگترین سنگرهای ارتجاع عقب مانده هزار ساله را برای همیشه دفن کرده‌اند. این احقاق حق زنان نه تنها جامعه ایرانی را بلکه در روزی که تحقق یابد، حقوق زنان در تمام منطقه را برای همیشه متحول خواهد ساخت.

از این حوزه‌های مختلف که همه به تصرف مردم در آمده بسیار می‌توان گفت اما باید به حوزه‌های در دست رژیم و تصرف نشده به دست مردم هم توجه داشت.

۱- حوزه نظامی: پادگان ها در اختیار رژیم هستند و هنوز زمان زیادی برای فروریزی آنها لازم است.

۲- حوزه قضا: آخوندهای حاکم در دادگاه ها تا روزهای پایانی رژیم احتمالا باقی می‌مانند.

۳- رانت خواران حکومتی که نهادهای اقتصادی عظیم را در دست دارند به سادگی رژیم را ترک نخواهند کرد.

۴- کارگران یقه سفید موسسات صنعتی بزرگ: در این بخش ها کارگران روزمزد و پیمانی به صفوف مردم پیوستند ولی بخش کارگران یقه سفید مانند همه جای دنیا در حال صبر کردن هستند تا روز های آخر به مردم بپیوندند.

حالا کسانیکه می خواهند در باره شکست و یا پیروزی انقلاب سخن بگویند، با ترازوی تاریخ و دست آوردهای بالفعل جامعه می‌توانند به خوبی به قضاوت بنشینند.

در بخش دوم این مقاله به نحوه پیشروی و پتانسیل‌های بالقوه‌ی آن خواهیم پرداخت.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%d8%8c-%d8%b2%d9%86-%d8%8c%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c/feed/ 0 6934
سلطنت علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی»، چه کسانی مرزهای استبداد با دمکراسی را در هم می ریزند؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/#respond Sun, 22 Jan 2023 14:14:37 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6930 برگرفته از اخبار روز

تردیدی نیست که جنبش انقلابی مردم ایران به مثابه اولین انقلاب زنانه جهان، که فضای بین المللی بسیار مساعدی برای خود آفریده، نمی تواند از خطر آلترناتیو سازی های قدرت های امپریالیستی و رقابت آن ها برای جایگزین سازی رژیم جمهوری اسلامی با رژیم وابسته به خود مصون باشد. علیرغم آن که در چهار ماهی که از خیزش انقلابی کنونی گذشته، نشانه ای ازنفوذ رضا پهلوی در جنبش واقعی مردم ایران دیده نمی شود،  رسانه های وابسته به قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای تلاش می کنند تا نقش او را به مثابه فردی که در محور تحولات انقلابی کنونی ایران قرار دارد برجسته و بزرگنمائی کنند.

تویت مشترک کوتاهی برای تبریک سال نو میلادی از سوی رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، علی کریمی، نازنین بنیادی، مسیح علی نژاد،  گلشیفته فراهانی و…. منتشرشد. این تویت فرصتی برای رسانه های  مورد اشاره فراهم آورد تا شکل گیری یک ائتلاف از “شخصیت های  برجسته” را به رهبری رضا پهلوی نوید دهند. تجمع ایرانیان در مقابل پارلمان اروپا برای وارد کردن سپاه پاسداران در فهرست تروریستی اتحادیه اروپا، دوباره فرصتی بوجود آورد که  رضا پهلوی بازهم در صدر اخبار این رسانه ها قرار گیرد. در حالی که رضا پهلوی و همراهان تنها در لحظه آخر قبل از شروع تظاهرات مبادرت به تائید این تویت کردند، با این وصف رسانه های اصلی یا جریان مسلط رسانه ای، تویت آن ها را با عکس و تفسیر و تحلیل طوری برجسته کردند که گویا آن ها و بویژه رضا پهلوی مبتکر  این کارزار بوده اند.

یکی از رسانه های وابسته به همین قدرت ها (ایندیپندنت فارسی) کارکرد این “ائتلاف غیررسمی” را به صراحت این گونه بیان کرده است: “به نظر می‌رسد در نخستین دقایق بامداد یکم ژانویه ۲۰۲۳، ائتلافی از شخصیت‌ها و چهره‌های بانفوذ و تاثیر‌گذار سیاسی، با محوریت شاهزاده رضا پهلوی، دست‌کم به صورت غیررسمی شروع به‌کار کرده است”. روشن است که شرکت کنندگان دراین ائتلاف غیررسمی و ائتلاف های مشابه، هرهدفی داشته باشند نقشی جز آذین بندی برای محوری کردن شخص رضا پهلوی و  طبعاً احیاء بدیل سلطنت در دوره پسا جمهوری اسلامی ندارند. تبلیغ این محوریت تنها محدود به رسانه ها، تشکل ها و طرفداران احیای سلطنت نیست بلکه رضا پهلوی با درخواست برای دادن وکلالت به شخص وی و گرفتن بیعت به عنوان نماینده مردم ایران در مذاکره با قدرت های جهانی، در کارزار”من وکالت میدهم” بدون هیچ ابهامی این حقیقت را عریان ساخته است .

آیا سلطنت می تواند دمکراتیک باشد؟

در انقلابی که علیه استبداد حاکم جریان دارد، یکی از مهمترین مطالبات مردم آزادی، دمکراسی و حاکمیت مردم است. اما سلطنت یعنی اعطای حق حاکمیت به یک خانواده و موروثی بودن حاکمیت مادام العمر به خاطر تعلق فرد به خانواده سلطنتی بدون آن که مردم حق انتخاب و تغییر پادشاه را داشته باشند، صراحتآ و بدون اما و اگر، مخالف حق حاکمیت مردم و شکلی از استبداد سیاسی غیرانتخابی و مادام العمر است. در کشورهای پیشرفته سرمایه داری که درآن ها دمکراسی لیبرالی بر نشسته ای وجود دارد، بقای خاندان های سلطنتی که نقش مستقیم در سیاست ندارند، بازمانده ارتجاعی نظام های فئودالی است. آن ها اگر آلوده به فساد و رسوائی های زنجیره ای اعضای مرتبط با خانواده سلطنتی نباشند، مستقیم یا غیرمستقیم  نقش ارتجاعی درعرصه سیاسی ایفاء کرده و از امتیازات ویژه ای برخوردار هستند که به هزینه اکثریت مزد و حقوق بگیران تامین می شود. فلسفه وجودی سلطنت و جوهر ضد دمکراتیک آن دست کمی از اصل ولایت فقیه ندارد که خلافت فقها به عنوان نمایندگان خدا بر زمین را جایگزین حق انتخاب و حاکمیت مردم می سازد.

بر کسی پوشیده نیست که رضا پهلوی با درک روح زمانه و اهمیت آزادی و دمکراسی برای مردم ایران مدعی است که طرفدار سلطنت دمکراتیک است. سلطنت دمکراتیک رضا پهلوی بدین معنی است که مردم ایران از طریق مجلس موسسان می توانند به احیاء سلطنت رای دهند.اما این ادعا  نه فقط ربطی به دمکراسی ندارد بلکه بر این فرض استوار است که مردم یک بار دیگر حق حاکم یت را ازخود سلب کرده و آن را به شخص رضا پهلوی به خاطر آن که پسر ارشد محمدرضا پهلوی است، اعطاء کنند. در مورد ضد دمکراتیک بودن این ادعای وی و سلطنت طلبان لازم نیست خیلی دور برویم. پس از انقلاب پنجاه هفت مردم با رای خود به خلافت اسلامی، حق حاکمیت را از خود سلب کرده و اکنون بیش از چهار دهه است که به گروگان فاشیسم مذهبی مبدل شده اند.

رضا پهلوی و انکار نیم قرن استبداد  خاندان پهلوی

شخص رضا پهلوی به عنوان تجسم بدیل سلطنت و وارث نیم قرن سلطنت خاندان پهلوی هیچ گاه حاضر نشده است صریحاً به استبداد سیاسی در نیم قرن سلطنت پهلوی اذعان کند، استبداد خشن سیاسی دو پهلوی را محکوم ساخته و از بیشمار قربانیان این استبداد به خاطر نقض ابتدائی ترین مبانی آزادی و دمکراسی پوزش بخواهد. از جمله نتایج فاجعه بار این استبداد، بویژه در دوران پهلوی دوم و پس از کودتای امپریالیستی ۱۳۳۲ اتحاد مقدس محمدرضا شاه  با روحانیت علیه “خطر کمونیسم” بود. حاصل  این اتحاد شوم سرکوب بیرحمانه همه نیروهای چپ، دمکرات و ملی گرا از سوئی و تقویت مالی و دولتی دستگاه روحانیت برای بنای مساجد، مدارس و بنیادهای مذهبی و باز نهادن دست نیروهای وابسته به دستگاه روحانیت در تبلیغ و ترویج خرافات بود. یکی از دلائل تعیین کننده انقلاب پنجاه و هفت شکاف های طبقاتی شدیدی بود که در بستر توسعه شتابان اقتصادی پس از افزایش جهشی درآمد نفت بوجود آمد. این توسعه نامتوازن در یک سو طبقه متوسط جدیدی را به وجود آورد که زیرچکمه دیکتاتوری سیاسی و خفقان مرگ آور ناشی از آن، نیاز به فضای تنفس و آزادی های سیاسی را با تمام وجود حس می کرد و در سوی دیگر توده های دهقانی کنده شده از روستا و درمانده را به حاشیه شهرها سرازیر کرد. هنگامی که انقلاب پنجاه و هفت فرا رسید روحانیت درعدم حضور همه نیروهای سیاسی دیگر، توده های به حاشیه رانده شده را به تکیه گاه سیاسی و اهرم سیادت خود درانقلاب پنجاه هفت مبدل کرد. بنابراین هیچ  تردیدی وجود ندارد که جمهوری اسلامی میوه زهرآگین درختِ سلطنت استبدادی پهلوی است.

کدام مجلس موسسان؟ مجلس موسسان دمکراتیک یا مجلس”خبرگان”؟

طفره رفتن رضا پهلوی از هر نوع انتقاد به نیم قرن استبداد خاندان پهلوی نه تنها مسکوت نهادن واقعیت های غیرقابل انکار تاریخی است بلکه معنای سیاسی روشنی دارد. اگر مجلس موسسان  مورد نظر او مشابه سه مجلس موسسانی (رضا شاه ۱۳۰۴، محمد رضا شاه ۱۳۲۸ و۱۳۴۶) که در دوران  استبداد خاندان پهلوی برگزارشد روشن است که از طریق این نوع مجامع فرمایشی هیچ نهاد دمکراتیکی در کشور شکل نخواهد  گرفت.

پیش ازبرپایی مجلس مؤسسان ۱۳۰۴، اولین مجلس موسسان دوران پهلوی که پادشاهی پهلوی را تاسیس کرد، بین رضاخان و موافقانش توافق شده بود که پادشاهی رضا خان استثناً مادام‌العمرباشد اما پس از او، سلطنت انتخابی شده و پادشاه توسط مجلس شورای ملی انتخاب شود. ولی پس از برپایی مجلس مؤسسان رضاخان تصمیم گرفت سلطنت را موروثی کند و از توافق پیشینش سرباز زد و مجلس موسسانی که با فرمان او در دوره انتخابات آن حکومت نظامی برقرار شده بود، اصل ۳۶ را به  تصویب رساند که بنا بر آن” سلطنت مشروطه ایران از طرف ملت به وسیله مجلس مؤسسان به شخص اعلیحضرت، شاهنشاه رضاشاه پهلوی تفویض شد و در اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود”. درمجلس موسسان سال  ۱۳۲۸ محمد رضا قدرت انحلال مجلس شورا و سنا را به اختیارات شخص پادشاه افزود که گام دیگری درتحکیم استبداد سلطنتی بود. و بالاخره در مجلس موسسان ۱۳۴۶با بیم از بیماری سرطان برای تداوم سلطنت موروثی و به سن قانونی رسیدن پسرش رضا، فرح را به عنوان نائب السلطنه برگزید.   

استبداد نقد و وعدۀ نسیۀ  آزادی و دمکراسی

وجود آزادی های جامع و بی قید وشرط سیاسی یکی از پیش شرط های حیاتی دمکراسی است که در فقدان آن مردم نه می توانند به طورواقعی وآزادنه نظام سیاسی مطلوب خود را انتخاب کنند( همچون سه مجلس موسسان دوران پهلوی و مجلس خبرگان دوره جمهوری اسلامی) و نه حق انتخاب مردم در چهارچوب یک نظام سیاسی معنائی خواهد داشت. امتناع رضا پهلوی ازانتقاد به پایمال شدن خشن آزادی های سیاسی در دوره ای به درازای نیم قرن حکومت پهلوی، سرکوب بیرحمانه نیروهای چپ و دمکرات و اصولاً هر گونه نیروی مخالف، زندان، شکنجه و اعدام مخالفان بویژه نیروهای چپ … شعارهای او در مورد آزادی و دمکراسی را به وعده های توخالی مبدل می کند. اگررضا پهلوی تلاش می کند استبداد پهلوی را در بسته بندی پر زرق و برق آزادی و دمکراسی عرضه کند اما همسر و اطرافیان او مختصاتی را که احیاء سلطنت خواهد داشت به شکل بی پرده و صریح فریاد می زنند. بازنشر شعار”مرگ برسه فاسد ملا، چپی، مجاهد” توسط یاسمین پهلوی همسر رضا پهلوی در اینستاگرام، سپس در وبسایت ایندی پندنت فارسی، شعارهای باندهای سلطنت طلبان در تظاهرات و گردهمائی های خارج از کشور مانند “شاه شاه جاوید شاه، ایران فقط رضا شاه”،”رهبر ما پهلویه هر که نگه اجنبیه”… هشداری است که یادآور باندهای حزب الهی آستانه انقلاب  پنجاه هفت  و شعارهایشان نظیر”حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله” است که نشانه های سر برآوردن استبداد مذهبی از درون انقلاب پنجاه و هفت بود. رضا پهلوی ضمن آن که در نقش یک به اصطلاح دمکرات در باره احترام به نظرات مخالفان، اجتناب از توهین و هتاکی به آن ها، اعتقاد به پلورالیسم سیاسی و… به موعظه می پردازد اما هیچ گاه به شکل صریح شعارهای تمامیت گرایانه طرفدارانش را که برگردان همان شعارهای بنیادگرایان اسلامی است، محکوم نمی کند. در این مورد بدون تردید هر فعال سیاسی به یاد قول و قرار خمینی در نوفل دو شاتو می افتد که “همه آزادند حتی مارکسیست ها” ؛ و فاجعه ای که از این”آزادی” پس از برقراری جمهوری اسلامی سر بر آورد جان های شریف بسیاری را به خاک و خون کشید.

آیا  و اگذاری بحرین توسط محمد رضا شاه نقض تمامیت ارضی ایران نبود؟

نفی مسئله ملی به بهانه تمامیت ارضی

ایران کشوری چند ملیتی است بنابراین تردیدی نیست که بدون از میان برداشتن تبعیض های ملی  برابری در میان شهروندان کشور و دمکراسی پایدار به وجود نخواهد آمد . اما رویکرد هر دو پادشاه پهلوی در قبال حقوق ملی، سرکوب خشن جنبش های ملیت های تحت ستم ایران درمبارزه برای رفع ستم ملی و برای برابر حقوقی شهروندی بوده است. کافی است به انحلال احزاب مناطق ملی، دستگیری، شکنجه و اعدام های مبارزان جنبش های ملی،  سربدار شدن شهید محمد قاضی اولین رئیس جمهوری خودمختار مهاباد و…  اشاره کنیم. این سرکوب خشن حقوق ملی را جمهوری اسلامی به ارث برده و با شدت و خشونت تا امروز ادامه داده است.

اما رضا پهلوی که تمامیت ارضی یکی از اصول چهارگانه سیاسی او را تشکیل می دهد و به بهانه حفظ “تمامیت ارضی” وجود تبعیض و ستم ملی درایران را نفی می کند باید به این سئوال پاسخ دهد که آیا پدر او محمد رضا شاه با وگذاری بحرین که در سال ۱۳۳۶ رسماٌ«استان چهاردهم» ایران اعلام شده بود، نقض کننده تمامیت ارضی ایران نبوده است؟ این درحالی است که هیچ یک از احزاب اصلی مناطق ملی ایران نه در گذشته و نه در شرایط حاضر هیچ گاه خواهان جدائی نبوده بلکه تلاش آن ها برای پایان دادن به تبعیض های ملی در راستای تحکیم اتحاد داوطلبانه ملیت های ایران در ایرانی متحد بوده است.

رضا پهلوی همراه با سلطنت طلبان زیر پرو بال او، با آلرژی غیرقابل علاج در قبال مسئله تبعیض ملی در ایران، حاضر نیستند سخنی در مورد به اصطلاح “اقوام ایرانی” و ستم اعمال شده به آن ها در تمامی طول تاریخ معاصر کشور بشنوند. این در حالی است که جرقه انقلاب کنونی با قتل دولتی مهسا(ژینا) امینی و مراسم تدفین او و سپس اعلام اعتصاب نیروهای کرد در کردستان زده شد و به سراسر کشور گسترش یافت. اما رویکرد رضا پهلوی وسلطنت طلبان همچنان اصرار برعدم موجودیت ملیت های ساکن ایران و تبعیض حقوق ملی آن ها با منطق دفاع از تمامیت ارضی و عدم تجزیه و تبدیل ایران به  ایرانستان است. همان طور که انقلاب سال پنجاه و هفت “تبدیل ایران به ایرانستان”  راکه ورد زبان محمدرضا شاه بود را باطل ساخت انقلاب ژینا نیز خط بطلانی بر دستاویز تمامیت ارضی رضا پهلوی کشیده است.

بنابراین تردیدی نباید داشت که رضا پهلوی به مثابه تجسم و نماینده بدیل سلطنت به هیچ کدام از مولفه های آزادی و دمکراسی که در دوره نیم قرن حکومت خاندان پهلوی به شدیدترین شکل ممکن سرکوب شده است اعقتادی ندارد و تمامی تلاش او تنها پیچیدن استبداد سلطنتی در زرورق “آزادی” و “دمکراسی” برای احیاء مجدد استبداد سلطنتی است.

سلطنت  رسانه ای در برابر سلطنت  واقعی!

رضا پهلوی در سالیانی که به عنوان وارث سلطنت علیه رژیم جمهوری اسلامی به فعالیت سیاسی پرداخته همواره تاکید کرده است که او شخصیت ویژه و حامل یک سرمایه سیاسی منحصر بفرد است و از همین رو خود را  بر فراز احزاب (حتی احزاب سلطنت طلب که وی را وارث تاج و تخت پهلوی می دانند)، بلوک ها و ائتلاف ها قرار داده است. واقعیت این است که در طیف طرفدار سلطنت علیرغم همه تشکل ها و طیف بندی ها رضا پهلوی ستون خیمه بدیل سلطنت و نماد تلاش برای احیای  مجدد استبداد سرنگون شده پهلوی است. او ضمن برخورداری از حمایت همه طیف های سلطنت طلب خود را به هیچ کدام از آن ها محدود نساخته و تلاش میکند با مانورها و زیگزاگ های منطبق  با دماسنج سیاسی کشور، خود را به عنوان یک شخصیت محوری در تحولات سیاسی جا بیاندازد. طرح اعطای کفالت از سوی مردم به  شخص او، گام عریانی درهمین مسیر است.

مهم ترین تریبون او رسانه ها و در درجه اول چهار رسانه بزرگ و موثر(من و تو، ایران اینترناشینال،صدای آمریکا (بخش فارسی)، و بی بی سی(بخش فارسی)) می باشند که در هماهنگی کامل و به شکل صریح و بی پرده به بزرگ نمائی مصنوعی و پروبال دادن به رضا پهلوی، ظاهراً به عنوان شخصیت سیاسی اما در واقع به عنوان تجسم بدیل احیاء سلطنت وابسته به غرب، می پردازند. در شرایطی که پس از خیزش دی ماه ۹۶ شکل گرفت و جنبش عمومی مردم ایران وارد جدال قطعی  با کلیت رژیم جمهوری اسلامی شد، شاهد فعال ترین شکل هماهنگ تبلیغ سلطنت از سوی رسانه های نامبرده هستیم. آن ها مرتباً با عنوان “خبر فوری”(breaking news) کنفراس های مطبوعاتی رضا پهلوی را به طور هم زمان پخش کرده و برای داغ و محوری کردن موضع گیری های وی، پیرامون آن تفسیر، میزگرد و مصاحبه از جمله با شخص وی را سازمان می دهند. یا اطلاعیه ها، پیام ها و تویت های وی را در پر بیننده ترین ساعت ها در  متن اخبار اصلی وارد می کنند. روالی که در مورد احزاب، سازمان ها و یا حتی دیگر ائتلاف های سیاسی که دارای تاریخ طولانی تشکیل و مبارزه در تحولات معاصر ایران هستند به ندرت انجام می شود. این بزرگ نمائی هدف مند و برنامه ریزی شده که نشان دهنده توافق قدرت هائی است که این رسانه ها به آن ها تعلق دارند به هیچ وجه منطبق با واقعیت های صحنه واقعی مبارزه مردم ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی و میزان نفوذ سلطنت در مبارزه واقعی مردم از خیزش سال ۹۶ به این سو نیست.

در خیزش انقلابی کنونی که پس از قتل حکومتی مهسا(ژینا) امینی توسط جمهوری اسلامی  آغاز شده و اکنون چهار ماه از تداوم خود را پشت سر نهاده، در پرتو حقایق غیرقابل انکار می توان در مورد این عدم تناسب داوری کرد. درطی این دوره  بیشمارویدئوهای ارسالی شهروند خبرنگاران مردمی که سد سانسورهای شدید رژیم را درهم شکسته و در اختیار همگان قرار گرفته نشان دهنده  فقدان یا ناچیز بودن نفوذ بدیل سلطنت درمبارزه واقعی مردم در جریان انقلاب ژینا یا انقلاب”زن، زندگی، آزادی” است. برعکس شعارهائی نظیر” نه سلطنت، نه رهبری، آزادی، برابری”، یا ” مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر”… به  شکل چشم گیری در اعتراضات مطرح شده است که حتی رسانه ها ی نامبرده دربالا بارها ناچار به پخش ان ها شده اند. شعارهائی که نشان دهنده درک عمیق ترمردم از دمکراسی است که حق حاکمیت را از آن  خود می دانند نه از آن جریان های استبدادی مذهبی و سلطنتی .

تویت های مشترک یا ائتلاف غیررسمی

 تویت مشترک منتشرشده به مناسبت سال نوی میلادی و پس از آن تویت مشترک مربوط به تجمع ایرانیان در شانزده ژانویه در برابر پارلمان اروپا، موجب شد که رسانه های مبلغ احیاء سلطنت، شکل گیری یک ائتلاف غیررسمی با حضور رضا پهلوی را در کانون تبلیغات خود قرار دهند. وارد شدن رضا پهلوی در این نوع ائتلاف های غیر رسمی که او را به محور این اقدامات مبدل می کند، امر تازه ای نیست.

  این نوع ائتلاف ها در سالیان قبل نیز سابقه داشته است که مهم ترین آن ها کارزار ” نه به جمهوری اسلامی” دراسفند سال ۱۳۹۹ بود که در آن رضا پهلوی همراه عده ای از فعالآن سیاسی، ورزشکاران ملی پوش سابق، نویسندگان و هنرمندان مقیم خارج از کشور و عده قابل توجهی از سلطنت طلبان یک متن کوتاه را امضاء کرده بودند. در همان موقع “ایران اینتر ناشینال” این کارزار را این گونه معرفی کرد:” ۶۴۰ کنشگر سیاسی و مدنی، هنرمند، ورزشکار، نویسنده و پژوهشگر در بیانیه‌ای با حمایت از کارزار«نه به جمهوری اسلامی» خواستار آن شدند که این مطالبه محور «همبستگی ملی» قرار گیرد… در میان امضاکنندگان نام شاهزاده رضا پهلوی، بیژن کیان، زرتشت احمدی راغب و داریوش اقبالی به چشم می‌خورد.”. نکته جالب در جمع آوری این امضا ها این بود که هویت همه امضا کنندگان در داخل پرانتز آمده بود به جز یک استثناء  که آن نیز شخص رضا پهلوی وارث تاج و تخت پهلوی بود. رضا پهلوی می توانست به عنوان یک فعال سیاسی و یا هر عنوان دلبخواهی مانند امضاء کنندگان دیگر مطرح شود ولی تنظیم کنندگان بیانیه ترجیح داده بودند که او در بین امضاء کنندگان به مثابه یک استثناء و برفراز همه شرکت کنندگان( ویا تاج سر همه آن ها) در این کارزار قرار گیرد. حتی نام او به ترتیب حروف الفبا در جای واقعی قرار نگرفته بود. بیانیه این کارزار برای آن که راه را برای سازش میان بخشی از جمهوری خواهان و سلطنت طلبان به رهبری رضا پهلوی هموار کند در کُر مشترک “همه با هم”  با سکوت درباره اساسی ترین ملزومات آزادی  و دمکراسی، مرزهای میان مردم سالاری و استبداد مداری را  در هم ریخته و مخدوش می سازد.

تویت مشترک به مناسبت  سال نو میلادی با تعدادی کمتر و متن کوتاه تری تهیه شده است که در آن حتی شعار فراگیر انقلاب”زن، زندگی، آزادی” هم وارد نشده است اما در اساس همان روال و  هدف کارزار” نه به جمهوری اسلامی “را دنبال می کند که عبارتست از: علم کردن یک ائتلاف غیررسمی و شائبه تبدیل آن به یک ائتلاف رسمی میان طیفی از جمهوری خواهان و سلطنت طلبان به رهبری رضا پهلوی. از وظائف اساسی این اقدام بزرگ نمائی رسانه ای وتبلیغ حضوررضا پهلوی به بهانه ایجاد یک ائتلاف یا رهبری درخارج از کشوردر فضای رسانه ای است بطوری که فقدان نفوذ توده ای سلطنت در خیابان یا در دنیای واقعی انقلاب از طریق تبلیغات رسانه های بزرگ و کوچک مدافع احیای سلطنت جبران شود. در این تویت مشترک پروژه بگیرهای جنگ طلبی مانند مسیح علینژاد و نازنین بنیادی هم حضور دارند که  برای دخالت نظامی ناتو در ایران سینه می زنند.

درتویت مشترک به مناسبت اول سال میلادی، امضاء حامد اسماعلییون که سخنگوی خانواده های هواپیمای اوکراینی ساقط شده توسط دو موشک پدافند هوائی رژیم جمهوری اسلامی است به لحاظ نقشی که وی درجنبش خارج از کشور دارد هم حائز اهمیت است هم باعث تاسف. زیرا حامد اسماعلییون  با پیوستن به این ائتلاف غیررسمی، جنبش دادخواهی خانواده های هواپیمای اوکراینی ساقط شده را که جزئی از جنبش عظیم دادخواهی ایران علیه رژیم جمهوری است ضمیمه ائتلافی( هر چند غیررسمی) می  نماید که چهره اصلی رسانه ای آن، خود وارث استبداد پنجاه ساله ای است که تاریخ آن با زندان، شکنجه، اعدام و شهادت آزادی خواهان بیشمار ایران نوشته شده و خانواده های بسیاری را داغدار کرده است.

حامد اسماعلییون که خود را جمهوری خواه می داند پس از امضای این تویت مشترک که به گفته او پیشنهاد آن را از سوی علی کریمی دریافت کرده بود ائتلاف درعرصه سیاسی با سلطنت طلبان با الگوی همه با هم و از جمله رضا پهلوی را قابل فکر و ممکن می داند ضمن آن که پس از انتقادهائی که به تویت مشترک اول سال نو انجام شد در تویت شانزده ژانویه با رضا پهلوی همراه نشد.

جمهوری خواهانِ بدون جمهور مردم!

اما جمهوری خواهانی که چه در کارزار” نه به جمهوری اسلامی” و چه در تویت به مناسبت سال میلادی جدید و یا سایر موارد مشابه وارد ائتلاف غیررسمی با سلطنت شده اند به بخشی از مهم ترین مطالبات اساسی مردم پشت می کنند که در زیر به اجمال به برخی از آن ها اشاره می شود :

اول ـ  رفتن مستبد مهم است نه درهم شکستن و انحلال ساختار استبداد به هر نام و شکلی. اما در انقلاب علیه استبداد نه فقط رفتن مستبد بلکه مهمتر از آن، درهم شکستن ساختار استبداد برای بی بازگشت کردن آن شرط اولیه برقراری دمکراسی است. درغیراین صورت  مانند انقلاب پنجاه و هفت مسئله تنها به تغییر مستبد  محدود خواهد شد،

دوم ـ  آن ها سرنگونی را مهم می دانند نه برقراری آزادی های جامع و بی قید وشرط  سیاسی برای همه شهروندان. تردیدی نیست که آزادی های جامع و بی قید و شرط سیاسی یکی از پیش شرط های حیاتی دمکراسی است. تجربه انقلاب ۵۷ و لفاظی خمینی دائر بر”آزادی آری( حتی  آزادی مارکسیست ها) ولی توطئه نه” و یا شعار مشابه آن “مرگ بر سه فاسد ملا، چپی، مجاهد” را همه مردم ایران با هزینه سنگین بیش از چهار دهه استبداد جمهوری اسلامی و نیم قرن سلطنت پهلوی پرداخته اند.

 سوم ـ  وابستگی تاریخی سلطنت به قدرت های خارجی و و بویژه حضور کسانی نظیر مسیح علی نژاد، نازنین بنیادی (از جمله در کارزار “نه به جمهوری اسلامی” مریم معمار صادقی که با حرارت طرفدار دخالت نظامی امریکا در ایران است ) در ائتلاف های رسمی و غیررسمی نشان دهنده آن است که برای امثال رضا پهلوی دست یابی به قدرت مهم است حتی اگر سرنگونی رژیم با دخالت نظامی قدرت های خارجی انجام شود. اما دخالت قدرت های خارجی در درجه اول سلب حق مردم برای تعیین سرنوشت سیاسی شان و بنابراین نقض صریح و آشکار دمکراسی می باشد

.علاوه بر فجایعی که دخالت نظامی  برسر کشورهای مورد تهاجم آورده  و حتی موجودیت شان به عنوان یک کشور را در مخاطره  قرار داده است (نظیر عراق، افغانستان، سوریه، لیبی در منطقه ما). روشن نیست نیروهائی که معتقد به حاکمیت مردم یا جمهور مردم هستند چگونه در کنار کسانی قرار می گیرند که حتی صریحاً از دخالت نیروهای خارجی حمایت می کنند،

چهارم ـ درکشورچندملیتی ما دمکراسی بدون از میان برداشتن تبعیض ملی و برسمیت شناختن حقوق ملیت های ساکن ایران نمی تواند برقرار شود. درا خیزش انقلابی کنونی، انقلاب ژینا،   دو ملیت ایران کردها و بلوچ ها که از پیش بردندگان اصلی خیزش انقلابی کنونی هستند و همبستگی سراسری بی نظیر در سایر نقاط کشوردرحمایت از آن ها، نشان می دهد که پایان دادن به تبعیض های ملی و البته مذهبی ، به عنوان یک مطالبه کلیدی بخش مهمی از ساکنان کشور، در دستور کار انقلاب کنونی ایران قرار گرفته است. این همبستگی عظیم ملی در سراسر کشور در همان حال اثبات این حقیقت است که اکنون بیش از هر زمان، زمینه پذیرش اصل دمکراتیک حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران و اتحاد داوطلبانه آن ها (و از جمله فدرالیسم منطقه ای به عنوان یک راه حل جامع و دمکراتیک برای از میان برداشتن تبعیضات ملی) فراهم شده است. اما سلطنت طلبان و در راس آن ها رضا پهلوی حاضر نیستند به هیچ  نوع تبعیض و ستم ملی در ایران اعتراف کنند و البته بخشی از جمهوری خواهان متحد و همراه آن ها نیز دست کمی از سلطنت طلبان ندارند. روشن نیست کسانی که خود را جمهوری خواه  یا طرفدار جمهور مردم می دانند چگونه برابر حقوقی نزدیک به نیمی از جمعیت کشور را نادیده می گیرند؟ 

 ومهم تر از همه  مطالبات اساسی اکثریت مردم ایران و چگونگی رهائی شان از فقر، گرسنگی، حاشیه شدگی، آپارتاید جنسیتی (زن، زندگی، آزادی)، تبعیض های تودرتو و سایر مصیب های  اقتصادی و اجتماعی دراین نوع ائتلاف ها با همان منطق که “مهم رفتن جمهوری اسلامی ا ست” به فراموشی سپرده می شود.

وکالت (بیعت)، فصل پایانی سناریوی ائتلاف برای سلطنت!

از قبل روشن بود که شرکت کنندگان در این ائتلاف ها( چه رسمی یا غیر رسمی)  با هر نیت و هدفی که انگیزه وارد شدن آن ها در این ائتلاف ها بوده است( از جمله شرکت در کُر همه با هم) در عمل کارکردی جز محوری کردن شخص رضا پهلوی و هموار ساختن راه برای احیاء بدیل سلطنت نداشته اند. اما درخواست اخیر رضا پهلوی برای وکالت دادن به شخص او به عنوان نماینده مردم در حال انقلاب ایران برای مذاکره با قدرت های خارجی، شوک محکمی به همه کسانی است که توهماتی در باره هدف  های آزادی خواهانه  و دمکراسی جویانه این نوع ائتلاف ها داشته اند.

وکالت مورد درخواست رضا پهلوی نیز که با شوهای رسانه ای و کارزارهای تقلبی جمع آوری امضاء در شبکه های اجتماعی طرفداران سلطنت همراه است یاد آور انتصاب مریم رجوی به ریاست جمهوری نیابتی دریک مجلس تقلبی و از بالای سر مردم ایران است. هر کسی که به ابتدائی ترین مبادی دمکراسی و حق انتخاب مردم اعتقاد داشته باشد تردیدی درباطل بودن ادعاهای مربوط به دمکراسی و مردم سالاری از سوی امثال مجاهدین و رضا پهلوی به خود راه نخواهد داد. تردیدی نیست  که جمهوری خواهان و همه کسانی  که وارد این سلسله از ائتلاف های رسمی و یا غیررسمی می شوند مرزهای  مردم سالاری و استبداد مداری را در هم ریخته و عملاً تیشه به ریشه اصل جمهوری یا حاکمیت مردم می زنند.

در چهار ماهی که از انقلاب “زن، زندگی، آزادی” سپری شده است مردم  ایران نشان داده اند که علیرغم تنوع رنگین کمانی سیاسی،جنسی، ملی، مذهبی، فرهنگی …مانند هر انقلابی در صفوف متحد و با هم پشتی و همبستگی بی نظیری برای سرنگونی رژیم اسلامی و پیروزی  انقلاب شکوهمند شان به پیکارمشترک برخاسته اند. تلاش برای رهبرسازی نیابتی و خارج از صفوف واقعی مبارزه در داخل کشور آن هم با حمایت های رسانه ای، سیاسی، دیپلماتیک، مالی… قدرت های خارجی با توجه به بلوغ سیاسی مردم ایران، حاصلی جز انزوا برای کارچرخانان آن نخواهد داشت. به جای “کُر همه با هم” که نمایشی در خدمت همین رهبر سازی های نیابتی است، احزاب، سازمان ها و تشکل های سیاسی موجود در جامعه ایران می توانند بدیل های خود برای جامعه آینده پس از جمهوری اسلامی را ارائه کرده و با نیروهای همگرا برای ایجاد ائتلاف ها، اتحادها و یا قطب های سیاسی با برنامه های روشن برای آینده کشور متحد شده و ضمن حفظ تکثر و استقلال سیاسی خود به موازات هم به مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی ادامه دهند. تکثر و تنوع سیاسی، پذیرش و احترام به آن و تعهده به مرجعیت مردم در انتخاب نظام سیاسی و بدیل مطلوب اکثریت از ملزومات هر جامعه دمکراتیک و از جمله سوسیالیسم دمکراتیک است که درمغایرت کامل با شعارهائی مانند “حزب فقط حزب الله”، “مرگ بر ضد ولایت فقیه”،  و نسخه جدید آن “مرگ بر سه فاسد، ملا، چپی، مجاهد” و”مرگ برارتجاع سرخ و سیاه” یا “جاوید شاه” و …  یا حذف هر نیروی سیاسی با هر گرایش سیاسی در جامعه ایران قرار دارد.

برای آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

سازمان ما٬ سازمان کارگران انقلابی ایران( راه کارگر) از جمله سازمان هایی است که از ابتدا با شعار «انقلاب مرد، زنده باد انقلاب»، به جمهوری اسلامی “نه”  گفته و در این مسیر بهای گزافی هم پرداخته است.

 از نظر ما شرط مقدماتی برای یک بدیل دمکراتیک پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی برقراری آزادی های جامع و بی قید و شرط سیاسی (برای همه ، از مونارشیست گرفته تا آنارشست) و حق آزادانه و برابر همه مردم ایران برای تعیین نوع نظام سیاسی و تغییر آن، بدون هرگونه دخالت نیروهای خارجی در ِاعمال حق تعیین سرنوشت سیاسی  مردم ایران می باشد. مردم ایران تنها در چنین شرایطی است که از طریق مجلس موسسانی که با رای آزادانه تمام مردم فراخوانده می شود، می توانند نظام سیاسی مطلوب خود را به شکل دموکراتیک تاسیس کنند. تاریخ چند قرن اخیر جهان نشان داده است که بدون آزادی های جامع و بی و قید و شرط سیاسی دمکراسی نمی تواند برقرار شود و دمکراسی سیاسی مستلزم آزادی های بی قید وشرط سیاسی و غیرقابل تفکیک از آن است. این آزادی های جامع در برگیرنده آزادی برای طرفداران همه ادیان ساکن ایران با همه تنوع و رنگانگی آن ها و از میان برداشتن کامل تبعیضات مذهبی و فرهنگی اقلیت های ساکن کشور،  نیز مصداق دارد.

 مضاف بر این در کشوری چندملیتی با تنوع مذهبی و فرهنگی رنگین کمانی مانند ایران بدون حق تعیین سرنوشت برای ملیت های ساکن آن و از طریق آن تامین اتحاد داوطلبانه همه ملیت های ساکن ایران( از جمله از طریق فدرالیسم سرزمینی) دست یابی به دمکرسی سرابی بیش نخواهد بود.

 از نظر ما که به سوسیالیسم دموکراتیک به عنوان آلترناتیو رهائی بخش در برابر جمهوری اسلامی باور داریم، دموکراسی سیاسی بدون دمکراسی اقتصادی ـ اجتماعی برای تامین مطالبات اکثریت عظیم مزد و حقوق بگیران کشور، پایان دادن به بیکاری، حاشیه شدگی بخش عظیمی از شهروندان، برانداختن آپارتاید جنسیتی و تامین برابری زنان کشور با مردان که از جمله مطالبات اساسی انقلاب کنونی است که با شعار”زن، زندگی، آزادی” شروع شده است، و به همین سان پایان بخشیدن به بحران زیست محیطی فاجعه بار کشور و سیاست صلح آمیز منطقه ای نمی تواند خصلت پایدار پیدا کند.

از نظر ما طرفداران بدیل سوسیالیسمی دمکراتیک، فمینستی(زنانه گرا)، رنگین کمانی(ملی، مذهبی، فرهنگی)، زیست محیطی و صلح گرا، قوام و دوام آزادی های بی قیدو شرط و همگانی و دمکراسی فرا گیر و سایر مولفه های اجتناب ناپذیر بدیل سوسیالیستی از طریق انتقال قدرت به اکثریت عظیم جامعه مان، پایان دادن به بهره کشی و بنای جامعه ای میسرخواهد بود که در آن «رشد و شکوفائی هر فرد شرط رشد و شکوفائی همگانی است».

برای گام برداشتن در این راستا لازم است که طبقه کارگر ایران و همه بخش های مزد و حقوق بگیران از فرصت استثنائی که هر انقلاب به وجود می آورد با همه قوا برای گسترش و تعمیق  سازمان دهی صفوف خود وهمبستگی سراسری میان بخش های گوناگون زحمتکشان تلاش کنند. جنبش سوسیالیستی و بویژه گرایش سوسیالیسم دمکراتیک باید با همه قوا و به هر شکل ممکن و موثر و بدور از هر گونه فرقه گرائی از این روند دفاع کند.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان  کارگران انقلابی ایران( راه کارگر)

شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱ برابر با  ۲۱ ژانویه ۲۰۲۳

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d8%b2%d9%86%d8%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d8%8c-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%da%86%d9%87/feed/ 0 6930
اهمیت پیشگامی زنان در خیزش انقلابی مردم ایران http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%87%d9%85%db%8c%d8%aa-%d9%be%db%8c%d8%b4%da%af%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%87%d9%85%db%8c%d8%aa-%d9%be%db%8c%d8%b4%da%af%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af/#respond Mon, 16 Jan 2023 13:48:33 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6918 محمدرضا شالگونی

سرکوب مدنی ، هرقدر هم ملایم باشد ، در مقایسه با سرکوب سیاسی ، قربانیان بسیار گسترده ای دارد که مهار آنها به نظارت روزمره و دائمی نیاز دارد. در ایرانِ زیر یوغ جمهوری اسلامی زنان پرشمارترین قربانیان سرکوب مدنی هستند. با توجه به این رویارویی دائمی زنان با دستگاه های حکومتی ، طبیعی است که نخستین جرقه های خیزش توده ای علیه این رژیم جهنمی از میان زنان برخیزد.

“یک مغز و صد بیم عسس/ فکر است در چارقدم” (سیمین بهبهانی)

خیزشی که در اعتراض به قتل  مظلومانه ژینا (مهسا) امینی برانگیخته شد ، بدون گسست هم چنان ادامه دارد و با فراز و فرودهایی در چهار گوشه کشور گسترده شده است. این خیزش انقلابی فقط شورشی علیه حجاب اجباری نیست ، بلکه شورشی است علیه موجودیت جمهوری اسلامی با پیشگامی آشکار زنان ، به ویژه نسل جوان زنان ایران.

برای دست یابی به درک روشنی از ظرفیت ها و چشم اندازهای این خیزش بی سابقه باید دید چرا زنان نقش مهمی در شکل گیری و تداوم تاکنونی آن داشته اند. برای پاسخ به این سؤال ناگزیر باید به چند سؤال دیگر پاسخ بدهیم:

۱ – چرا اعتراض به حجاب اجباری به خیزش بزرگی علیه موجودیت جمهوری اسلامی تبدیل شد؟    

در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی تقریباً هیچ وقت مردم ایران خاموش نبوده اند ؛ حتی در دهه ۱۳۶۰ بخش قابل توجهی از مردم به شیوه های مختلف مخالفت شان را با حاکمان در مقیاس توده ای نشان می دادند. اما در پنج – شش سال گذشته رویارویی توده ای مردم با این رژیم شدت بی سابقه ای داشته است. در این سال ها علاوه بر شورش های بزرگ مردم در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ ، شاهد صدها اعتصاب و اعتراض و تجمع مهم زحمتکشان کشور بوده ایم که البته غالباً از سطح مطالبات مشخص فراتر نمی رفتند ؛ اما اعتراض به حجاب اجباری که با مرگ ژینا امینی برانگیخته شد ، بلافاصله خصلت سراسری پیدا کرد و به خیزشی علیه موجودیت رژیم تبدیل شد ؛ چرا؟

برای پاسخ به این سؤال باید به چند نکته توجه داشته باشیم: نخستین عاملی که خشم توده ای و سراسری ایرانیان را برانگیخت ، بی هیچ تردید ، کشته شدن مظلومانه یک دختر جوان معصوم به دست گشت ارشاد بود. بخش بزرگی از ایرانیان واقعاً احساس کردند به جای ژینا ، دختر ، خواهر ، مادر یا همسرشان می توانست به همین سرنوشت گرفتار شود. تصادفی نبود که در سراسر ایران مردم نشان دادند که سوگوار مظلومیت این دختر معصوم هستند و او را “دختر ملت ایران” نامیدند.

 دومین عاملی که این قتل را به جرقه یک خیزش سراسری تبدیل کرد ، واکنش فوری و محکم کردستان بود. برای سپاسگزاری از این اقدام کردهای عزیز ما بود که در مناطق دیگر کشور ، مردم شعار “کردستان ، کردستان ، چشم و چراغ ایران” را سر دادند. می دانیم که ژینا نخستین دختری نبود که چراغ زندگی اش به دست این “مردان خدا” خاموش شد. پیش از او دهها دختر معصوم دیگر به همین سرنوشت گرفتار آمده بودند بی آن که موجب برانگیخته شدن یک جنبش توده ای شده باشند. به عنوان مثال کافی است فقط به دو نمونه اشاره کنم: سرنوشت اندوه بار سحر خدایاری را به یاد بیاوریم که در اسفند ۹۷ به “جرم” تلاش برای تماشای بازی تیم محبوب اش ، هنگام ورود به ورزشگاه آزادی با لباس پسرانه دستگیر شد و در اعتراض به مصیبت هایی که دستگاه “عدالت اسلامی” برسرش آوار کرده بود ، در شهریور ۹۸ ، در مقابل “دادگاه انقلاب تهران” ناگزیر به خودسوزی شد و پس از آن مرگ دردناک ، با نام مهرآمیز “دختر آبی” در خاطره توده ای مردم ایران به یادگار ماند. نمونه دیگر زهرا بنی یعقوب بود ؛ پزشک جوانی که هنگام قدم زدن با نامزدش در یکی از پارک های همدان  توسط اوباش “امر به معروف و نهی از منکر” دستگیر شد و مانند ژینا ، زیر ضرب و شتم آنها در بازداشتگاه کشته شد.

سومین عاملی که در برانگیختن این خیزش نقش مهمی داشت و می توان گفت حتی تعیین کننده بود ، فضای انفجارآمیزی بود که در پنج – شش سال اخیر در نتیجه بی اعتنایی کامل دستگاه ولایت به خواست های حیاتی مردم شکل گرفته بود. در این سال ها فروپاشی اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران دامنه بی سابقه ای پیدا کرد و اکثریت بزرگ مردم به زیر خط فقر فروغلتیدند ، اما خامنه ای با یکه تازی و بی اعتنایی خیره کننده ای همه پوشش های عوام فریبانه ظاهری جمهوری اسلامی را کنار زد و استبداد کاملاً عریان شده ولایت فقیه در برابر دید همگان قرار گرفت ، تا جایی که حتی سازشکارترین بخش های اصلاح طلبان حکومتی نیز ناگزیر شدند از حکومت فاصله بگیرند. در چنین فضایی  مرگ مظلومانه ژینا امینی همچون جرقه ای در انبار باروت بود.

و بالاخره ، نقش حجاب در فرهنگ جمهوری اسلامی چهارمین عاملی بود که اعتراض به اجباری بودن آن را به خیزشی بی سابقه علیه نظام تبدیل کرد. منشأء تاریخی حجاب (در معنای امروزی آن) هرچه باشد ، حجاب اجباری در تمام دوران موجودیت جمهوری اسلامی ، مشهودترین نماد حاکمیت فقه و اقتدار ولی فقیه بوده است. به عبارت دیگر ، جمهوری اسلامی (آگاهانه یا ناآگاهانه) عملاً حجاب اجباری را به پرچم موجودیت خودش تبدیل کرده است. بنابراین هر مخالفتی با حجاب اجباری ناگزیر به اقدامی علیه موجودیت رژیم تبدیل می شود. اما فراموش نباید کرد که اجباری کردن حجاب فقط وسیله ای برای دفاع از یک فرهنگ سنتی نیست ، بلکه آخوندهای حاکم آن را همچون اهرمی برای کنترل زنان در فضای عمومی به کار می گیرند و می کوشند تا حد ممکن از گسترش حضور آنان در فضای عمومی جلوگیری کنند. در نتیجه ، هرچه جلوتر آمده ایم مسأله حجاب اجباری با آهنگی فزاینده به خط مقدم رویارویی روزمرۀ حکومت با مخالفان اش درآمده و طبیعی است که فشار آن را بیش از همه زنان (و مخصوصاَ زنان جوان) احساس می کنند. در چنین فضایی زنان همیشه زیر نظر گزمه های رژیم قرار دارند و هر حرکت کوچکی می تواند به معنای زیر پا گذاشتن خط قرمزهای رژیم تعبیر شود و به مصیبت های بزرگی بیانجامد.     

۲ – آیا نقش برجسته زنان در این خیزش تصادفی است؟

جمهوری اسلامی سیستم آپارتاید تو- در- تویی ایجاد کرده است که بدون آن استبداد فقاهتی نمی تواند دوام بیاورد. زنان ، یعنی نیمی از جمعیت کشور ، بزرگترین قربانیان این سیستم آپارتاید هستند که تا حاکمیت فقه پابرجاست ، نمی توانند به برابری (حتی صوری) با مردان دست یابند ، زیرا طبق قوانین اسلامی کهتری زنان یکی از مسلّمات “احکام الهی” است و هرنوع عقب نشینی از آن ، ناگزیر ، به فروپاشی “ولایت فقیه” ، یعنی بنیاد نظری جمهوری اسلامی می انجامد. فراتر ازاین ، ما در صورتی می توانیم به برابری زنان و مردان ، دست کم در سطح قوانین رسمی کشور ، دست یابیم که نه تنها جمهوری اسلامی را براندازیم بلکه حاکمیت قوانین اسلامی را نیز برچینیم و یک دولت غیردینی (سکولار) ایجاد کنیم. به یاد داشته باشیم که حاکمیت قوانین فقه اسلامی در ایران با شکل گیری جمهوری اسلامی شروع نشده ، بلکه قانون اساسی مشروطیت نیز این حاکمیت را به عنوان یک اصل غیرقابل بحث پذیرفته بود و حتی نهادی برای نظارت روحانیت شیعه بر روند قانون گذاری تعیین کرده بود تا از تصویب هر نوع قانون خلاف احکام فقه اسلامی جلوگیری کند ؛ نهادی که در واقع الگوی اولیه همین “شورای نگهبان” جمهوری اسلامی بود. برای درک روشن تر این مسأله باید به یاد داشته باشیم که پذیرش برابری زن و مرد در صورتی امکان پذیر است که نه تنها احکام فقه (مذاهب مختلف اسلامی) بلکه حتی دستورات قرآن ( به عنوان مهم ترین پایه فقه و راهنمای آسمانی معتبر تا روز قیامت) نیز از نظام حقوقی کشور کنار گذاشته شود. توجه باید داشت که کهتری زن در قرآن صریح تر از ان است که بشود نادیده اش گرفت. کافی است به چند نمونه از دستورات قرآن در مورد این مسأله توجه کنیم:

  • آیه ۳۴ سوره نساء : “مردان بر زنان تسلط دارند چرا که خداوند بعضی [ از انسان ها] را بر بعضی دیگر برتری بخشیده است … زنانِ شایسته آنانند که مطیع باشند … و آن زنانی را که از نافرمانی شان نگرانید نصیحت کنید و در خوابگاه ها از آنان دوری کنید و کتک شان بزنید. پس اگر از شما اطاعت کردند ، دیگر زیاده روی نکنید...”.

  • آیه ۱۷۸ سوره بقره : “ای کسانی که ایمان آورده اید ، در باره کشته شدگان بر شما قصاص مقرر شده است : آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن …”.

 • آیه ۱۱ سوره نساء : “خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می کند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است …”.

• آیه ۲۸۲ سوره بقره : “ای کسانی که ایمان آورده اید ، اگر وامی تا مدتی معین به یکدیگر دادید ، آن را بنویسید … و دو شاهد مرد از خودتان را بر آن شاهد بگیرید. اگر دو مرد نبود یک مرد و دو زن از کسانی که رضایت دارید که شاهد باشند ، تا اگر یکی از زنان فراموش کرد دیگری به یادش بیاورد …”.

نگاهی به همین موارد نشان می دهد که قرآن اولاً زن را انسانی کهتر از مرد می داند و برضرورت اطاعت زن از شوهرش تأکید دارد و حتی به مرد اجازه می دهد که زنش را کتک بزند ؛ ثانیاً حقوق زن را نصف مرد می داند و حتی حق حیات زن را کمتر از مرد ؛ یعنی اگر مردی زنی را کشت ، حکم قصاص در مورد او در حد پرداخت خون بها خواهد بود که معادل نیمی از خون بهای یک مرد است ؛ ثالثاً زن را در مقایسه با مرد ، انسان ناقص العقلی می نگرد که حتی حافظه اش ضعیف تر از مرد است.

اعتقاد به این نابرابری البته مختص اسلام نیست و در هزار و چهار صد سال پیش شاید در غالب فرهنگ های شناخته شده اعتقاد مقبولی بوده ، اما در دنیای امروزی ، بی هیچ تردید ، نظر هولناکی است که نتایج هولناک تری به بار می آورد. می دانیم که حتی جمهوری اسلامی ترجیح می دهد اعتقاد به ناقص العقل بودن زن را تا حد امکان مسکوت بگذارد ، همان طور که در باره اعتقاد به برده داری در اسلام سعی دارند سکوت بکنند. ولی حکومتی که ضرورت اجرای فقه اسلامی را دلیل وجودی خودش می نامد ، مسلماً نمی تواند برابری زن و مرد را بپذیرد. در واقع تأکید بر این نابرابری یکی از بزرگ ترین عوامل نابهنگامی ویران گر جمهوری اسلامی است که نه می تواند نیمی از جمعیت کشور را کاملاً در راستای ایدئولوژی حکومتی مهار کند و نه می تواند از این اصلی که “مقدس” اش می نامد ، عقب نشینی کند. و درست به همین دلیل ، زنان پرشمارترین بخش ناراضی از این رژیم هستند که رویارویی شان با آن با آهنگی شتابان گسترش می یابد.

در جمهوری اسلامی زنان نه تنها شهروند درجه دوم هستند ، بلکه همیشه در معرض سرکوب روزمره قرار دارند. زیرا جمهوری اسلامی دیکتاتوری نابهنگامی است که فقط به سرکوب سیاسی بسنده نمی کند ، بلکه برای حفظ خود ناگزیر است به طور پیگیر سرکوب مدنی گسترده ای نیز راه بیندازد تا بتواند ارزش ها و قوانین یک جامعه شتر چرانی را (که پانزده قرن پیش زادگاه اسلام بوده) در دنیای امروز برجامعه ما تحمیل کند. اما سرکوب مدنی ، هرقدر هم ملایم باشد ، در مقایسه با سرکوب سیاسی ، قربانیان بسیار گسترده ای دارد که مهار آنها به نظارت روزمره و دائمی نیاز دارد. در ایرانِ زیر یوغ جمهوری اسلامی زنان پرشمارترین قربانیان سرکوب مدنی هستند. با توجه به این رویارویی دائمی زنان با دستگاه های حکومتی ، طبیعی است که نخستین جرقه های خیزش توده ای علیه این رژیم جهنمی از میان زنان برخیزد.

۳ – اما این خیزش زنانه علیه جمهوری اسلامی چرا حالا چهل و سه سال پس از آغاز حاکمیت جمهوری اسلامی شکل گرفت؟

 شورش علیه حجاب اجباری بدون بیداری اکثریت بزرگ مردم ایران و شکل گیری نفرت عمومی از جمهوری اسلامی نمی توانست همه گانی شود و این احتیاج به زمان داشت. حالا این بیداری عمومی به وجود آمده است و می بینیم که حتی بسیاری از زنان محجّبه نیز مخالف حجاب اجباری هستند.

عوامل زیادی در گسترش رویارویی زنان ایران با جمهوری اسلامی نقش دارند که با توجه به آنها پویایی و گسترۀ این رویارویی را بهتر می توان دریافت:

 نخستین عاملی که زنان را به رویارویی با جمهوری اسلامی کشاند شوکی بود که اعلام سیاست های زن ستیزانه جمهوری اسلامی بر زنان پیشرو ایران وارد کرد. آنان به اعتراض های گسترده ای دست زدند و تلاش کردند نیروهای سیاسی مترقی را به مخالفت با این سیاست های واپسگرا بکشانند. فراموش نکنیم که بخشی از زنان ایران از همان آغاز مطرح شدن حجاب اجباری (که در واقع اهرمی است برای حفظ و تحکیم نابرابری زن و مرد) به مخالفت با آن برخاستند. وقتی در اسفند ۵۷ خمینی ضرورت رعایت حجاب اسلامی را (مخصوصاً در ادارات) مطرح کرد ، دو روز بعد ، به مناسبت ۸ مارس هزاران نفر از زنان به طور خود جوش ، تظاهرات بزرگی را علیه حجاب اجباری در مقابل دانشگاه تهران و پس از آن در مقابل وزارت دادگستری و ورزشگاه امجدیه برگزار کردند و اعتراض شان را با شعارهایی مانند : “در بهار آزادی ، جای حق زن خالی” ، “آزادی زنانه حق مسلم ماست” ، “برابری ، برادری ، نه چادر و نه روسری”  ، “نه روسری ، نه توسری” ، “استبداد به هر شکل محکوم است” ، “زن و مرد شهید شدند ، هر دو باید آزاد باشند” ، بیان کردند. متأسفانه غالب سازمان های سیاسی و حتی چپ از این اعتراض ها حمایت نکردند و بدتر از همه بعضی ها سازماندهی این اعتراض ها را به سلطنت طلبان و هواداران بختیار نسبت دادند. با این همه ، همان اعتراض ها باعث شد که جمهوری اسلامی اجباری کردن حجاب را چند سالی عقب بیندازد و در سال ۱۳۶۲ بود که توانست آن را بر جامعه تحمیل کند. البته پس از آن نیز بسیاری از زنان مبارز مخالفت با آن را به شیوه های گوناگون پی گرفتند و بعضی از آنان در این مبارزه حتی جان شان را از دست دادند. به عنوان نمونه کافی است مثلاً هما دارابی (پزشک و فعال سیاسی) را به یاد بیاوریم که در دوم اسفند ۱۳۷۳ به عنوان اعتراض علیه حجاب اجباری در یکی از خیابان های نزدیک میدان تجریش خودش را به آتش کشید و فردای آن روز در نتیجه شدت سوختگی جان باخت.

هرچند آخوندهای حاکم موفق شدند قوانین زن ستیزانه شریعت را بر جامعه تحمیل کنند ، اما با همین کار ، ناخواسته ، بیداری زنان ایران را شتاب دادند. البته زنانی که به مقابله با سیاست های زن ستیزانه جمهوری اسلامی برخاستند ، در آغاز از حمایت فعال اکثریت زنان برخوردار نبودند ، اما با گذشت زمان ، رویارویی زنان با جمهوری اسلامی بسیار گسترده شد و اکنون به جرأت می توان گفت که اکثریت زنان ایران به درجات مختلف ، در رویارویی روزمره با این رژیم قرار دارند.

از همان آغاز زنان پیشرو برای مقابله با حجاب اجباری و سیاست های زن ستیزانه رژیم تلاش کردند تا حد امکان روسری ها را عقب بکشند و با روی آوردن به شکل هایی از نافرمانی مدنی تا حد ممکن حجاب مورد نظر و مطلوب روحانیت را پس بزنند ؛ تلاشی که با آهنگ نسبتاً پرشتاب دامنه ای توده ای پیدا کرد.

عامل دیگری که در گسترش رویارویی زنان با جمهوری اسلامی نقش مهمی داشت ، تناقض های وجودی خودِ رژیم بود. جمهوری اسلامی حکومت نا بهنگامی است که برای اجرای شریعت اسلامی ناگزیر است بعضی از قوانین همین شریعت را (دست کم به طور موقت) نادیده بگیرد: آنها چون نمی توانستند زنان را به خانه برگردانند ، کوشیدند آنان را در راستای منافع حاکمیت خودشان سازمان بدهند. از جمله کوشیدند تا حد امکان در فضای عمومی زنان را از مردان جدا سازند و فضاهای جداگانه زنانه و مردانه درست کنند. متمرکز ترین این جداسازی ها را در نظام آموزش و بهداشت سازمان دادند. اما برای این کار آنها به افزایش کارکنان زن در این دو حوزه نیاز داشتند و این بدون پذیرش و هموارسازی ورود زنان به آموزش عالی امکان ناپذیر بود. نتیجه این وضع افزایش شتابان زنان تحصیل کرده و دانشگاه دیده بود. طبق آمار موجود نرخ باسوادی زنان از ۳۶ در صد در سال ۵۶ به ۹۵ در صد در سال ۹۷ افزایش یافت و سهم زنان در آموزش عالی از ۱۵ در صد به  ۶۰ در صد رسید.

همین تناقض های وجودی جمهوری اسلامی باعث تغییر رویکرد خانواده های سنتی نسبت به تحصیلات عالی دختران شد. آنهایی که پیش از انقلاب تحصیل دختران را حتی در سطح دبیرستان جایز نمی دانستند ، در فضایی که روحانیت حاکم ایجاد کرده بود ، حاضر شدند “بدون نگرانی” دختران شان را به دانشگاه ها بفرستند. به این ترتیب حتی پای دختران خانواده های سنتی نیز یواش یواش به فضای عمومی باز شد.

جنبه دیگری از تناقض های وجودی جمهوری اسلامی که پای بسیاری از زنان را به فضای عمومی باز کرد ، طرح کنترل جمعیت بود. پس از انقلاب ۵۷ ، در نتیجه کنار گذاشته شدن سیاست های جمعیتی رژیم شاه و تأکید رژیم آخوندی و شخص خمینی به داشتن فرزندان بیشتر ، جمعیت کشور چنان جهش آسا افزایش یافت که در فاصله دو دهه   تقریباً به دو برابر جمعیت سال ۱۳۵۵ رسید. نگرانی از پی آمدهای اقتصادی و اجتماعی افزایش انفجاری جمعیت آخوندهای حاکم را ناگزیر کرد به جای چسبیدن به احکام شریعت ، به “مصلحت نظام” رو بیاورند و با شعار “دو بچه کافی است” و “فرزند کمتر ، زندگی بهتر” ، در سال ۱۳۶۸ سیاست کنترل جمعیت را بپذیرند ؛ سیاستی که به سریع ترین کاهش ثبت شده در نرخ رشد جمعیت یک کشور (در سطح جهانی) منجر شد. این سیاست کاهش نرخ رشد جمعیت یکی از مهم ترین عواملی بود که ساختار خانواده سنتی پدرسالار را تضعیف کرد ؛ در نتیجه زنان بیشتری توانستند به آموزش و بازار کار دسترسی پیدا کنند ، جایگاه اجتماعی جدیدی داشته باشند و پای شان به فضای عمومی باز بشود. با ظاهر شدن این دگرگونی های اجتماعی ، هسته مرکزی رژیم که خانواده سنتی را پاسدار اصلی ارزش های دینی و “سبک زندگی اسلامی” می داند ، از اواخر دهه ۱۳۸۰ با طرح کنترل جمعیت به مخالفت برخاست و بار دیگر تلاش خود را برای افزایش نرخ رشد جمعیت و بازگرداندن زنان به خانه از سر گرفت. اما دیگر دیر شده بود. آمار موجود نشان می دهد که نرخ رشد جمعیت اکنون حتی از ۱ درصد پائین تر می رود. حالا اکثریت زنان ایران دیگر اعتنایی به “سبک زندگی اسلامی” ندارند و حاضر نیستند بی توجه به شرایط زندگی خود و خانواده شان به فرزند آوری اولویت بدهند. در واقع دگرگون شدن درک زنان از جایگاه اجتماعی شان باعث شده که تلاش برای دسترسی به آموزش و بازار کار و رسیدن به شرایط و جایگاه اجتماعی بهتر به مهم ترین اولویت زندگی آنان تبدیل شود.

گسترش شتابان شهرنشینی عامل دیگری بود که در باز شدن پای زنان به فضای عمومی (و بنابراین ایجاد زمینه مساعد برای افزایش رویارویی زنان با رژیم اسلامی) نقش بسیار مهمی داشت. در آستانه انقلاب ۵۷ کمتر از ۵۰ درصد جمعیت ایران شهرنشین بود ، این نسبت حالا ۷۸ درصد است. از این مهم تر ، اکنون بیش از ۳۶ در صد جمعیت شهری و بیش از یک چهارم جمعیت کل کشور در ۸ شهر زندگی می کنند و بیش از نصف جمعیت کشور در شهرهایی که بیش ۲۵۰ هزار نفر جمعیت دارند. در ایران امروز اکثر خانواده های شهری ، به ویژه در شهرهای بزرگ ، نمی توانند با یک نان آور هزینه های زندگی شان را تأمین کنند ؛ بنابراین بسیاری از زنان ناگزیرند به کار مزدی روی بیاورند. اما در نتیجه محدودیت های بیکرانی که جمهوری اسلامی بر زنان کشور تحمیل می کند ، اشتغال زنان بسیار ناچیز است و اشتغال رسمی آنان  ناچیزتر.

یکی دیگر از تناقضات وجودی جمهوری اسلامی این بود که هرچه روابط اقتصادی -اجتماعی ایران (در نتیجه مجموعه ای از شرایط داخلی و بین المللی) تغییر می کرد ، نابهنگامی آن شدت می یافت و ویرانگرتر و تحمل ناپذیرتر می شد. و این مهم ترین عاملی بود که زنان ایران را به رویارویی فزاینده با حاکمان اسلامی می کشاند. با نگاهی به آمار موجود مصیبت هایی را که این نابهنگامی ویرانگر بر زنان ایران تحمیل می کند ، بهتر می توان دریافت:

در بهار امسال نسبت افراد شاغل به جمعیت حاضر در سن کار در مورد مردان ۶۳ در صد بوده ودر مورد زنان کمتر از ۱۱ درصد ؛ به عبارت دیگر ، تنها حدود یک دهم زنان کشور شاغل بوده اند ، در حالی که این نسبت چند سال قبل حدود ۱۴ در صد بوده. این نابرابری شدید حتی در مورد افراد دانشگاه دیده هم قابل مشاهده است: بیکاری زنان دانشگاه دیده در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد بیش از دو برابر بیکاری مردان دانشگاه دیده است و در سطح دکترا بیش از سه برابر. در نتیجۀ سیاست های زن ستیزانه جمهوری اسلامی همزمان با افزایش ورود زنان به دانشگاه از نسبت اشتغال آنان کاسته شده است. وضعیت اشتغال زنان در ایران در مقایسه با بعضی کشورهای همسایه ، مانند قطر ، ترکیه و حتی عربستان سعودی ، بدتر است. در ترکیه و قطر بیش از ۴۰ در صد مشاغل در اختیار زنان است. میانگین نرخ مشارکت اقتصادی کل (زنان و مردان) در جهان حدود ۶۰ درصد است و در ایران ۴۱ درصد ؛ یعنی این شاخص در ایران ۱۹ در صد پائین تر از میانگین جهانی است. این ضعف اقتصاد ایران نتیجه مشارکت اقتصادی بسیار پائین زنان در کشور آخوند زده ماست. البته در زندگی واقعی “مشارکت اقتصادی” زنان ایران کم نشده ، بلکه بسیار بیشتر شده است اما در آمار موجود انعکاس نمی یابد ، زیرا اکثریت زنانی که کار می کنند ناگزیرند به خاطر محدودیت های بی پایانی که جمهوری اسلامی برای کار زنان ایجاد کرده ، به صورت سیاه کار کنند و از هر نوع قرارداد و بیمه محروم اند. البته نابرابری جنسیتی هنوز هم در همه کشورها وجود دارد. حدود ۶۰ درصد زنان در مقیاس جهانی در مشاغل غیر رسمی کار می کنند و در نتیجه ، درآمد و پس انداز کمتری دارند و بیشتر از مردان با فقر روبرو هستند. اما مصیبت های زنان ایران ابعاد و دامنۀ بسیار بیشتری دارد. این نابرابری باعث شده که در ایران فقر زنانه تر از حتی بعضی از کشورهای همسایه باشد. آمار نشان می دهد که در ایران ۷۰ در صد فقیرترین دهک اقتصادی را زنان سرپرست خانوار تشکیل می دهند. بر اساس آمار موجود ، در دی ماه ۱۴۰۰ بیش از سه میلیون زن سرپرست خانوار وجود داشته و در ۱۰ سال گذشته تعداد خانواده های دارای سرپرست زن نسبت به مردان ۵۸ در صد افزایش یافته است. طبق قوانین عهد بوقی جمهوری اسلامی ، زنان بدون اجازه شوهر حق کار و حتی ادامه تحصیل ندارند. حتی اکثریت قاطع زنان شاغل ناگزیرند کار خانگی را نیز خودشان انجام بدهند و شوهران شان هیچ تعهدی برای کمک به آنان ندارند. در قوانین جمهوری اسلامی هیچ حمایتی از زنان خانه دار وجود ندارد. زنان عملاً حتی حق طلاق هم ندارند و اگر زنی به خاطر اختلاف یا سرخوردگی از شوهرش بخواهد از او طلاق بگیرد ، با موانعی روبرو می شود که کنار زدن آنها عملاً ناممکن است ؛ در حالی که مرد اگر بخواهد زن اش را طلاق بدهد به راحتی می تواند این کار را بکند. بسیاری از زنان به دلیل ناتوانی اقتصادی و مالی ناگزیرند بسیاری از زورگویی ها را تحمل کنند و دَم برنیاورند ، زیرا هیچ در آمد و تکیه گاهی ندارند. حتی غالب زنانی که کار می کنند در عمل ناگزیر می شوند درآمدشان را در اختیار شوهرشان بگذارند بی آن که بتوانند کنترلی بر دخل و خرج خانواده داشته باشند. این بی حقی مخصوصاً در بخش کشاورزی و مناطق روستایی چشم گیرتر است. در این بخش در بسیاری از مناطق کشور معمولاً زنان بیشتر از مردان کار می کنند ، اما سهم آنان در درآمد خانواده اصلاً به حساب نمی آید و آنان غالباً ناگزیرند درآمد حاصل از کارهای دستی شان (مانند قالی بافی و گلیم بافی) را هم در اختیار شوهران شان بگذارند. اکنون با اجرایی شدن “قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت” که با هدف افزایش ازدواج ، فرزندآوری و رشد جمعیت تدوین وتصویب شده است ،بی حقی زنان بازهم تشدید خواهد شد.

با توجه به همه عوامل یاد شده ، رویارویی زنان با جمهوری اسلامی ، به ویژه در دهه اخیر ، خصلت کاملاً انفجاری پیدا کرده و نسل جوان زنان ایران آپارتاید جنسیتی حاکم را تحمل ناپذیر می یابند و به شیوه های مختلف علیه آن شورش می کنند.

۴ – آیا زنان مسائل و منافع مشترکی دارند؟

بعضی ها در واکنش به شعار “زن ، زندگی ، آزادی” می گویند زنان جمع اجتماعی همگنی نیستند و بنابراین با مسائل متفاوتی روبرو هستند. در این گفته حقیقتی وجود دارد اما حقیقیت بزرگ تری نادیده گرفته می شود. تردیدی نمی توان داشت که زنان نیز مانند مردان به طبقات اجتماعی و اقوام مختلفی تعلق دارند ، با فرهنگ ها و باورهای متفاوت. اما در نظامی که آپارتاید جنسیتی را به پرچم موجودیت خود تبدیل کرده و زنان را به رده اجتماعی – سیاسی پائین تر از مردان می راند ، مسلم است که زنان با مسائل مشترکی روبرو می شوند و بنابراین منافع مشترکی پیدا می کنند. همان طور که مثلاً در افریقای جنوبی زیر سلطه نژاد پرستان سفید پوست ، سیاه پوستان آن کشور ، صرف نظر از تفاوت های اجتماعی و اقتصادی  شان، همه  شهروندان درجه دوم بودند و عملاً از اسارت و سرکوب نژادی رنج می بردند. البته اشتراک منافع زنان در مقابل جمهوری اسلامی به معنای این نیست که آنها در همه حوزه های اجتماعی خواست های مشابه و واحدی دارند. مثلاً مخالفت با حجاب اجباری بیشتر در میان زنان طبقه متوسط شهری است ؛ در حالی که زنان شهریِ متعلق به طبقه پائین پیش و بیش از هر چیز دیگر ناگزیرند با مشکلات تأمین معاش خود و خانواده شان کلنجار بروند و حتی اگر مخالف حجاب اجباری هم باشند ، ممکن است نتوانند مخالفت شان را نشان بدهند. اما قاعدتاً همه این زنان با بی حقی زن مخالف هستند و بنابراین می توانند علیه زن ستیزی جمهوری اسلامی مبارزه کنند ، هرچند شیوه های مبارزه همه شان یکسان نباشد. جنبش زنان علیه جمهوری اسلامی در صورتی می تواند واقعاً فراگیر بشود و توده عظیم زنان را به صفوف مبارزه فعال بکشاند که ضمن تکیه بر اشتراک منافع آنان در پیکار علیه آپارتاید جنسیتی و (فراتر از آن) هر شکلی از مردسالاری ، به تنوع خواست ها و اولویت های بخش های مختلف زنان نیز توجه بشود و همه آنها از حمایت کل جنبش زنان برخوردار شوند.

بنابراین ، برای گسترش و عمق یابی جنبش شکوهمندی که با شعار “زن ، زندگی ، آزادی” راه افتاده ، باید مبارزه علیه نابرابری جنسیتی را با مبارزه طبقاتی پیوند زد و با تأکید بر مسائل و مشکلات زنان زحمتکش و تهیدست ، فضایی به وجود آورد که توده عظیم این زنان رنجبر بتوانند به میدان پیکارهای سرنوشت ساز آزادی خواهی و برابری طلبی سرازیر شوند و همراه همه بخش های اردوی رهایی ، سنگرهای استبداد و نابرابری را درهم بکوبند.

همین جا باید یادآوری کنم که برخلاف تصور بعضی از جریان های چپ ، مبارزه زنان علیه نابرابری جنسیتی ، هر چند بدون پیوند با مبارزه طبقاتی نمی تواند مرد سالاری را براندازد ، ولی زیر مجموعه مبارزه طبقاتی نیست. فراموش نکنیم که مبارزه طبقاتی معطوف به سوسیالیسم بدون پیوند با همه پیکارهای دموکراتیک برای دست یابی به آزادی و برابری عموم افراد انسانی )یا به تعبیر مانیفست کمونیست: بدون “پیروزی در نبرد دموکراسی”) نمی تواند به هدف خود دست یابد. تاکنون نیز همه دگرگونی های رو به جلو در سراسر سیاره ما از طریق پیوند مبارزه طبقاتی با مبارزات دموکراتیک علیه انواع تبعیض ها و نابرابری ها پیش رفته است. فراموش نباید کرد که تاکنون جنبش سوسیالیستی در پیش راندن همه پیکارهای دموکراتیک (از مبارزات ضد استعماری گرفته تا مبارزه علیه نژاد پرستی و ستم ملی ، مبارزه برای دست یابی به حق رأی عمومی ، مبارزه علیه تبعیض های جنسیتی و جنسی ، مبارزه علیه اشکال مختلف تاریک اندیشی مذهبی و …) در غالب کشورها به طور مستقیم یا غیر مستقیم ، نقش بسیار مهمی داشته است. به ویژه در راه اندازی مبارزه توده ای علیه ستم جنسیتی و برای برابری همه جانبه زنان با مردان نقش جنبش سوسیالیستی واقعاً تعیین کننده بوده است.

۵ – حال برگردیم به سؤال اصلی: چرا پیشگامی زنان در برانگیختن و تداوم خیزش کنونی مهم است؟

مبارزه زنان برای برابری همه جانبه با مردان متأسفانه هنوز در هیچ کشوری به پیروزی نهایی دست نیافته است و تا سرمایه داری پا برجاست ، به احتمال زیاد ، دست نخواهد یافت. اما ما در ایران آخوند زده با مشکل مضاعفی روبرو هستیم : بی تردید ، جمهوری اسلامی یک دولت سرمایه داری است ، اما نه یک دولت معمولی ، بلکه دولتی نابهنگام که علاوه بر تحمیل انواع مختلف بهره کشی های سرمایه داری ، می کوشد ارزش ها و قوانین بسیار قدیمی یک جامعه شترچرانی را بر مردم این کشور تحمیل کند. حاکمان جمهوری اسلامی حاضر نیستند حتی برده داری پذیرفته شده در قرآن و فقه اسلامی را صراحتاً و قطعاً مردود اعلام کنند. نظام ولایت فقیه رسالت و دلیل وجودی خود را اجرای قوانین فقه شیعه اثنی عشری می داند. بنابراین سیستم آپارتاید تو در تویی ایجاد کرده است و می کوشد پایه های آن را محکم تر سازد. در این سیستم آپارتاید کسانی حق “کامل” شهروندی دارند که به اصول و فروع مذهب شیعه دوازده امامی و ضرورت اجرای قوانین فقه آن باور داشته باشند و مهم تر از آن ، با “التزام عملی” به “ولایت مطلقه فقیه” ، آماده اجرای فرامین نیمه خدایی سلطان مستبدی باشند که ولی فقیه نامیده می شود. بقیه جمعیت کشور ، از زنان و مسلمانان غیر شیعه گرفته تا پیروان ادیان دیگر و افراد غیر مذهبی ، به درجات مختلف از حق شهروندی و گاهی حتی از حق حیات محروم می شوند.

باز هم یادآوری می کنم که زنان بزرگ ترین و (به لحاظ ظرفیت های نهفته شان) پر توان ترین قربانیان این سیستم آپارتاید هستند ، به چند دلیل : یک – نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند ؛ دو –  نیمی از جمعیت همه لایه های اجتماعی را تشکیل می دهند و بنابراین برای مقابله با اجرای قوانین زن ستیزانه شریعت ، می توانند همنوایی اجتماعی به وجود بیاورند ؛ سه – اکنون با تجربه چهل و چند سال گذشته ، ذهنیت عمومی ایرانیان با آهنگی شتابان ، قوانین شریعت در مورد کهتری زنان را تحمل ناپذیر می یابد. اگر شورش علیه حجاب اجباری بتواند خواستِ برابری زن و مرد را در مقیاس واقعاً توده ای و سراسری پیش بکشد ، می تواند سیستم آپارتاید جمهوری اسلامی را درهم بشکند. البته رژیم آخوندی نه از حجاب اجباری عقب نشینی خواهد کرد و نه از کهتری زنان ؛ حتی اگر ناگزیر باشد با نقض حجاب اجباری ملایم تر برخورد کند ، برابری زن و مرد را (هرچند به صورت ظاهری) تحمل نخواهد کرد. زیرا تن دادن آخوندهای حاکم به برابری زن و مرد ، دلیل وجودی جمهوری اسلامی را از بین خواهد برد و حتی مهم تر از آن ، راه جدایی دین از دولت (سکولاریسم) را هموار خواهد ساخت.

شورش بزرگ ترین بخش قربانیان سیستم آپارتاید جمهوری اسلامی ، به طور گریزناپذیر ، شورش قربانیان دیگر این سیستم جهنمی را برمی انگیزاند. تصادفی نیست که در خیزش انقلابی کنونی ، کردستان و بلوچستان ما نیز به داغ ترین کانون های اعتراض های توده ای تبدیل شده اند و به ویژه بر همبستگی شان با مردم سراسر ایران تأکید می کنند. در سیستم آپارتاید جمهوری اسلامی حتی مسلمانان سنی نیز از حق شهروندی برابر با شیعیان دوازده امامی محرومند. به یاد داشته باشیم که این رژیم آخوندی تاکنون حتی یک وزیر سنی نداشته است و در قانون اساسی آن تأکید می شود که رئیس جمهور کشور باید “مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور” باشد. تصادفی نیست که در متن این خیزش انقلابی حالا  یک روحانی شناخته شده و کاملاً معتقد به قوانین و احکام اسلامی (مانند مولوی عبدالحمید) بر حق شهروندی و حق حاکمیت همه مردم ایران تأکید می کند و حتی با صراحت به دفاع از حقوق شهروندی بهائیان کشور برخاسته است. در فضایی که خیزش انقلابی کنونی به وجود آورده ، هم اکنون روشن است که سیستم آپارتاید جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند دوام بیاورد و همچنین روشن است که جمهوری اسلامی نمی تواند از این سیستم تبعض های تو در تو عقب نشینی کند. ما هنوز در آغاز رویارویی سرنوشت ساز با جمهوری اسلامی هستیم ، اما هم اکنون روشن است که بیداری عمومی مردم ایران در نتیجه شوکی که حاکمیت نظام تاریک اندیش و تاریکی گستر آخوندی به وجود آورده ، فقط به سرنگونی این نظام جهنمی بسنده نخواهد کرد ، بلکه تا برچیدن قوانین مذهبی جا افتاده در تمام نهادهای حکومتی و جدایی دین از دولت پیش خواهد رفت. البته هیچ شک نباید داشت که پیروزی در این رویارویی سرنوشت ساز فقط با به میدان آمدن فعال زحمتکشان کشور ، یعنی اکثریت عظیم مردم ایران ، امکان پذیر است و گستره و عمق پیروزی را میزان مشارکت و سازمان یافتگی آنها تعیین خواهد کرد.

قدرت گیری آخوندهای شیعه در ایران به شکل بی سابقه ای گسترش جنبش های سیاسی اسلامی را در تمام کشورهای خاورمیانه بزرگ شتاب داد و اکنون به زیر کشیده شدن آنها در ایران ، بی تردید ، ضربه بزرگی به همه جنبش های ارتجاعی مذهبی در منطقه خواهد بود. و از همه مهم تر ، پیشگامی زنان ایران در مبارزه علیه جمهوری اسلامی ، الهام بخش همه جنبش های زنان خواهد شد ؛ نه تنها در کشورهای منطقه ما ، بلکه در سراسر جهان و نشانه های آن را هم اکنون می توان مشاهده کرد.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a7%d9%87%d9%85%db%8c%d8%aa-%d9%be%db%8c%d8%b4%da%af%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af/feed/ 0 6918
http://www.sedayekargar.com/iran/6910/ http://www.sedayekargar.com/iran/6910/#respond Sun, 08 Jan 2023 13:27:06 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6910 برای توقف اعدام و آزادی همه زندانیان سیاسی و دادخواهی همه قربانیان رژیم بپا خیزیم!

جمهوری اسلامی اعدامی با قتل عمد حکومتی محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی بار دیگر دست به جنایت زد. سحرگاه شنبه ۱۷ دی، حکم اعدام محمد مهدی کرمی و سید محمد حسینی، از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری که در «دیوان عالی کشور» تایید شده بود، جنایتکارانه اجرا شد. خبر اعدام این دو جوان معترض که برای عدالت و آزادی مبارزه می‌کردند ناگوار و تلخ و غیرقابل توصیف است. اما اکنون هنگامه خشم است نه عزا! جنبش انقلابی که برای رهایی از استبداد و تباهی حکومت بچه کش اسلامی با شعار زیبای «زن، زندگی، آزادی» در کف خیابان می رزمد و در این راه صدها تن جانباخته اند و هزاران نفر بازداشت شده‌اند، سر باز ایستادن ندارد. اعدام جنایتکارانه محسن شکاری، مجید رضا رهنورد و اکنون محمد مهدی کرمی و سید محمد حسینی، جوانان معترضی که خواهان یک زندگی شایسته انسانی بودند، در‌ واقع نشانه استیصال و زبونی حکومت اسلامی است نه اقتدار آن. اکنون برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای جنبش انقلابی خود سوخت بار آتش انقلاب است که بازگشت خدای دهه شصت خامنه ای، یا خدای هزاران اعدام را با فوران خشم مقدس مردم ناممکن می سازد.

نباید از یاد برد که یکشنبه ١٨ دی ماه مراسم سالروز بزرگداشت زنده یاد بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز عضو کانون نویسندگان ایران، است که ستم کشته ی حکومت اسلامی است. برگزاری هر چه باشکوهتر این یادمان ها اتحاد و همبستگی مردم را افزایش میدهد و خوف و هراس بیشتری در دل شب پرستان می افکند. در فراخوان کانون نویسندگان ایران برای برگزاری این عضو سر بلند کانون آمده است: « بکتاش آبتین زنده است، هر کجا ستمی بر انسانی برود، بکتاش آنجاست، هر کجا آزادی و آزادی بیان کسی پایمال قدرت حاکم شود، بکتاش آنجاست، هر کجا برای شکم گرسنه‌ی مردم جنبشی به راه بیفتد، او آنجاست، هر کجا پلیس و نیروی سرکوب بخواهد کسی را با چماق نقش زمین کند، او آنجاست. بکتاش آبتین نمرده است.»

اگر امروز محمدمهدی کرمی و محمد حسینی به دار آویخته شدند و یک سال پیش بکتاش آبتین در زندان به ستم کشته جانیان حاکم مبدل شد. هجدهم دی ماه سومین سالروز سقوط هواهپیمای اوکراینی در ۱۸ دیماه ۹۸ است که طی آن ۱۷۶ سرنشین هواپیمای سرنگون شده به قتل رسیدند.

مسئولان جمهوری اسلامی که ابتدا با تمام دستگاه های تبلیغاتی خود تلاش کردند تا سقوط هواپیما را ناشی از نقص فنی جلوه دهند بزودی با درماندگی در برابر واقعیت های غیرقابل انکار ناگزیر به اعتراف این حقیقت تلخ شدند که هواپیمای مسافری توسط موشک های پدافند هوائی سپاه پاسداران مستقر در فرودگاه سرنگون شده است.اما در طول سه سالی که از ارتکاب این جنایت هولناک می گذرد، علیرغم پی گیری بی وقفه و روزانه خانواده های جان باخته و وکلای آن ها برای اعلام علنی اسامی عاملان و آمران شلیک به هواپیما و محاکمه علنی همه متهمان در حضور خانواده های دادخواه، جمهوری اسلامی نه تنها پاسخی به خانواده‌های جانباختگان و مردم ایران نداده، نه تنها پرونده این جنایت را بررسی نکرده و حتی نام و مشخصات عاملان و آمران این فاجعه را اعلام نکرده، بلکه دستگاه های امنیتی و قضایی رژیم هنوز به شکنجه و آزار و پرونده سازی علیه معترضان به این جنایت ادامه می دهند.

حال که رژیم جمهوری اسلامی پس از اعدام مجیدرضا رهنورد و محسن شکاری بار دیگر ماشین مرگ خود را با اعدام محمدمهدی کرمی وسید محمد حسینی برای مرعوب ساختن جنبش انقلابی بکار انداخته باید جنایات رژیم در به شهادت رساندن بیش از پانصد مبارز انقلابی در دوره پس از قتل مهسا( ژینا) امینی، دستگیری و زندانی کردن هزاران مبارز و معترض جنبش انقلابی را با گسترش اعتراضات مردمی پاسخ داد.

هفدهم دی ماه، روز اعدام محمد مهدی کرمی وسید محمد حسینی دو جوان دیگر از فعالان جنبش انقلابی و هجدهم دی ماه سالروز قتل عمدی بکتاش آبتین در زندان و سومین سالروز فاجعه ساقط کردن هواپیمای اوکراینی توسط جمهوری اسلامی را به روز اعتراضات مردم در سراسرایران با شعار “توقف فوری اعدام ها”، و “آزادی بی قیدو شرط همه زندانیان سیاسی” به همراهی و پشتیابی ایرانیان خارج از کشور مبدل کنیم و همراه با همه مردم آزادی خواه ایران تلاش کنیم تا این اعتراضات به یکی از فرازهای جنبش انقلابی علیه کلیت رژیم جمهوری اسلامی و حمایت از جنبش دادخواهی همه قربانیان چهل و سه سال حکومت ننگین فاشیسم حاکم تبدیل شود.

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/6910/feed/ 0 6910
آزادی، یک ارزش یا یک هستی اجتماعی؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%db%8c%d8%a7-%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c%d8%9f/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%db%8c%d8%a7-%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c%d8%9f/#respond Tue, 27 Dec 2022 14:50:49 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6894 امید نیک (کاوه آهنگر)

در فلسفه سیاسی سنتی چپ و نیروهای اجتماعی ایران، مفهوم آزادی به صورت یک ارزش مطرح شده است و چه بسا در حالت افراطی آن را به انقلاب مشروطیت و اخذ شده از سنت های سیاسی اروپائی از قبیل لیبرالیسم و دموکراسی نسبت می‌دهند. یعنی آزادی خوب است، همان طور که کمک کردن به یک انسان فقیر و نیازمند خوب است، یا آزادی خوب است همان طور که وفای به عهد خوب است. خلاصه این که آن را در زمره‌ی ارزش‌های اجتماعی عرضه می‌کنند. بدین ترتیب آزادی را از طریق حق رای و انتخابات امکان‌پذیر می‌دانند. هر چند دانشمندان دوران روشنگری زمان انقلاب کبیر فرانسه بعد از انقلاب متوجه شدند که آزادی از طریق پارلمان حاصل نمی‌شود و آنچنان از پارلمانتاریسم سر خورده شدند که روی به سوی آنارشیسم و نهیلیسم آوردند (فلوبر،باکونین،…هگلین های چپ). دلیل این موضوع همان بود که که در بالا گفته شد؛ آزادی را یک معیار ارزشی تعریف کرده بودند، بعد همه و فلاسفه زودتر از همه متوجه می‌شوند که ماهیت آزادی ارزش‌ها نیست و ارزش‌ها نمی‌تواند شالوده آزادی باشد، بویژه با رشد سرمایه داری، پول معیار ارزش همه چیز شد و این مطلب تا آنجا پیش رفت که میزان پول شخص، معرف شخصیت او هم می‌شود.

نتیجه اینکه آزادی یک ارزش تعریف شده در جامعه سرمایه‌داری نیست. پس کجاست؟

در انتهای دوران اشتراکی اولیه و با فرو پاشیدن کمون‌ها و یا ترکیب آن‌ها باهم، سپیده دم رسیدن به جامعه طبقاتی بر آمد یافت. در این سپیده‌دمان جامعه‌ی طبقاتی، اسطوره‌های انسان تولد می‌یابند و در هر کجا که سخن از تمدن انسانی باشد، اسطوره‌های بشریت هم ظاهر می‌شوند. در میان تمام این اسطوره‌ها، قهرمانی متولد می‌شود که در جهت آزادی انسان پای به مبارزه با خدایان و یا حاکمان قدرتمند می‌گذارد؛ سیزیف، پرومته، هرکول در یونان، گیلگمش در بین النهرین، برهما در هند و…

بنابراین تب آزادی، از نفی سیطره‌ی موجودات ابر انسان و طبیعت بر انسان شروع می‌شود. در ابتدای روند کار، انسان به مبارزه با نیروهای کور طبیعت بر می‌خیزد و تلاش دارد تا با کار خود، خود را از قید و بندهای طبیعت برهاند. همین مبارزه پس از صورت‌بندی کامل جامعه طبقاتی به صورت مبارزات و انقلابات بندگان در مقابل خدایگان‌ها شروع می‌شود که تا به امروز در اشکال مختلف ظهور و بروز دارد.

به هر حال مفهوم آزادی بشر مقوله‌ای نیست که باید به صورت قانون از طرف یک نهاد سیاسی و اجتماعی برای بشر تدوین شود. برای روشن‌تر شدن مطلب باید به خود مارکس مراجعه کرد.

مارکس در کاپیتال به روشنی توضیح می‌دهد که در روند کار و ساختن و تولید، انسان متضمن مقصود است. در مقایسه کار یک معمار با کار یک زنبور عسل می‌گوید: «زنبور عسل کندوی خود را به مانند هزاران هزار سال پیش به همان شکل می‌سازد، در صورتی که ناکار آمدترین معماران پیش از ساختن خانه، آن را در ذهن خود دارند و در آن دخل و تصرف می‌کنند که فی‌المثل  این پنجره در کجا و در چه ابعادی ساخته شود.»

پس در روند کار متضمن مقصود، انسان حق انتخاب (آزادی) دارد، و حق انتخاب معنای اثبات را در دیالکتیک نفی و اثبات دارد.

مارکس در جای دیگر اضافه می‌کند: «برای شیر تفاوتی ندارد که این آهو یا گوزن یا خرگوش را شکار کند ولی یک دباغ که مقداری چرم در اختیار دارد می‌تواند انتخاب کند که با این چرم کفش بسازد یا کیف و یا دست کش. پس حق انتخاب(آزادی) در نفس و ماهیت روند کار است و در روند کار ساخته و پرداخته شده است. یعنی از زمانی که انسان می‌بایستی کار می‌کرد و طبیعت را به صورت دلخواه خود در می‌آورد و از آن استفاده می‌کرد، آزادی یعنی حق انتخاب هم برایش وجود داشته است.»

در این جا باید گفت مفهوم آزادی مانند مفهوم علم، زبان، هنر و…. در روند کار به عنوان یک هستی اجتماعی وجود داشته و خواهند داشت و همچنان که حکومت‌ها نمی‌توانند علم، زبان، هنر و…را از میان بردارند، امکان از میان بردن آزادی ماهوی وجود انسان را نیز نمی‌توانند از میان بردارند. به همین جهت حکومت هیچ دیکتاتوری و هیچ خودکامه و مستبدی چه چنگیز، تیمورلنگ، ناپلئون، هیتلر، استالین و… باقی نمانده است و مردم عادی به زبان ساده میگویند: «حکومت ظلم پایدار نیست». این جمله در بر دارنده هزاران سال تجربه انسانی است.

بنابرین آزادی یک ارزش و یا معیار ارزشی نیست، بلکه یک هستی اجتماعی است که در طول تاریخ با انسان تکامل یافته و تکامل خواهد یافت. آزادی را نمی‌توان در درون پارلمان‌ها دید، بلکه آزادی در درون تاریخ دیده می‌شود به همین جهت تمام دیکتاتورها از تاریخ نفرت دارند.

 چون آزادی یک هستی اجتماعی بر آمده از روند کار است، مستقل از فرد آدمی است و به تکامل خود بی توجه به اراده و نظریات افراد ادامه می‌دهد. هم چنان که اگر من امروز تصمیم بگیرم که به مدرسه یروم یا نروم، نه پیشرفت علم متوقف می‌شود و نه به سرعت رشد آن اضافه می‌شود. علم بر اساس قانونمندی‌های خاص خود مانند سایر هستی‌های اجتماعی به پیش می‌رود. آزادی به همین جهت مانند علم، ماهیت مستقل از فرد انسانی دارد و از اراده و خواست فرد انسانی متاثر نمی‌باشد.

رابطه‌ی آزادی با فرد انسانی چگونه است؟

یک فرد انسانی تعیین نمی‌کند که کارخانه سونی چگونه و چند تا تلویزیون بسازد. تولید تلویزیون متاثر از خواست افراد تنها انسانی نیست، بلکه فرد انسانی با مراجعه به بازار و خرید تلویزیون تحت تاثیر تولید تلویزیون قرار می‌گیرد. مارکس برای تولید خصلت انتزاعی قائل است، اما انتزاعی که به حقیقت و واقعیت می پیوند.او این مطلب را در گروندیسه چنین توضیح می‌دهد.

«تولید به معنای عام یک انتزاع است، اما انتزاعی معقول، چون به کشف و تعین عنصر مشترک می‌پردازد و ما را از دوباره‌کاری نجات می‌دهد. اما این مقوله کلی، این عنصر مشترک، در عمل، یکی از پاره‌های گوناگون است. بعضی از آن‌ها در تمام دوره‌ها و برخی به دوره‌های خاص بر می‌گردد.»

چرا مارکس تولید را یک انتزاع می‌داند؟

یک صنعتگر، یک معمار، یک نویسنده و… مشغول تولید هستند. تولید در میان ابنای بشر مشترک است ولی در هر کجا و در هر زمان شکل خاص خود را دارد. همانند حیات؛ حیات در بین همه‌ی موجودات زنده مشترک است. موجب تفاوت بین موجودات زنده و بی جان و غیر زنده می‌شود. ولی در هیچ کجا مستقل از وجود آدمی وجود ندارد. ما نمی‌توانیم به دنبال حیات در کیهان و گیتی باشیم؛ بلکه حیات با من و شمای زنده وجود دارد و علاوه بر این از فرامین خاص خودش هم پیروی می‌کند و تکامل می‌یابد. انواع مختلف را خلق می‌کند، و مرگ را هم بدنبال دارد.

بنابراین، حیات یک انتزاع است، همچنان که تولید یک انتزاع است و هم چنان که آزادی یک انتزاع است. ماهیت حیات در بین این موجود زنده و آن موجود زنده متفاوت نیست، چه موجود زنده بزرگ، چه کوچک، چه پستاندار، چه ماهی و….باشد. موجود زنده با حیات است. از آن جهت انتزاع است، که به گفته مارکس در بین موجودات مشترک است.

آزادی هم یک انتزاع است، با من است، با شماست، با اوست، پس همه جا هست و در همه جا یافت می‌شود به همین جهت چون یک انتزاع است مانند تولید که انتزاع است در میان هیچ مرزی محصور نمی‌ماند. پس آزادی، در ایران، اروپا، آسیا و در شعار «زن، زندگی، آزادی»، به صورت یک انتزاع جهانی موجود است و به همین دلیل یک شبه ره صد ساله را پیمود. چون یک هستی اجتماعی است، جاویدان و پا بر جاست.

برای درک استقلال مفهوم آزادی به این گفته مارکس از کتاب هجدهم برومر باید مراجعه کرد. مارکس می‌گوید «انسان تاریخ خود را می‌سازد، نه آن گونه که خوشآیندش است؛ آن را تحت شرایطی نمی‌سازد که خودش انتخاب کرده باشد؛ بلکه درست تحت شرایطی می‌سازد که از گذشته بر او تحمیل می‌شود و تبدیل می‌یابد.» و هگل می‌گوید: «تاریخ راه خود را بسوی آزادی می‌گشاید.»

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%8c-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%db%8c%d8%a7-%db%8c%da%a9-%d9%87%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c%d8%9f/feed/ 0 6894
چرا رژیم فرو می‌پاشد؟ http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d8%b1%d9%88-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d9%be%d8%a7%d8%b4%d8%af%d8%9f/ http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d8%b1%d9%88-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d9%be%d8%a7%d8%b4%d8%af%d8%9f/#respond Tue, 20 Dec 2022 13:07:30 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6890 علی کشتگر

رنسانس “زن زندگی آزادی” که محور جنبش انقلابی ایران در پیروزی علیه تروریسم مذهبی حاکم است، می‌تواند افت و خیز داشته باشد اما نباید نسبت به پیروزی حتمی آن تردید کرد، چرا که اولا تروریسم مذهبی حاکم آن چنان که در پائین تشریح می‌شود خود در اختلافات و فرسایش درونی‌اش غرق و در سراشیب فروپاشی است و ثانیا آن که روند رنسانس-انقلاب آغاز شده، ملت ایران را به نحو بی سابقه‌ای علیه رژیم متحد کرده. این روند دارای آن چنان مولفه‌های نیرومندی است که با کشتن و اعدام متوقف شدنی نیستند و قطعا تا فروپاشی این رژیم جنایتکار و پیروزی دموکراسی که آرمان دیرینه مردم ایران است ادامه خواهند یافت.

همه عوامل درونی و بین المللی حاکی از آن هستند که رژیم اسلامی در تمامی عرصه‌های اجتماعی، سیاسی (داخلی و خارجی)، اقتصادی، اخلاقی، مدیریت، ایدئولوژیک مناسباتش با مردم و حتی با اقلیت طرفدار حکومت “خودی” به بحران و بن بست رسیده و توان عبور از هیچ یک از این بحران‌ها را نخواهد داشت، در هیچ کجای جهان و در هیچ زمانی نمی‌توان رژیمی را پیدا کرد که به همه بحران هائی که در این مقاله بر می‌شمرم مبتلا باشد و با این همه توانسته باشد به حیات خود ادامه دهد. مگر آن که امام خیالی دوازدهم که نمی‌دانم چرا به جای انتخاب جنگل‌ها و کوهها، و دره‌های زیبای ایران چاه تنگ و تاریک جمکران را برای پنهان شدن انتخاب کرده ظهور کند و “جهان را پر از عدل و داد کند! “

هرچند بحران‌های درونی در فروپاشی جمهوری اسلامی تعیین کننده هستند، در این یادداشت من نخست به عوامل بین المللی می‌پردازم و بعد به سراغ بحران‌های شش گانه داخلی می‌روم.

عوامل بین المللی (انزوای جهانی رژیم)

الف: ورشکستگی سیاست “نگاه به شرق” خامنه‌ای؛ چین این دومین اقتصاد بزرگ که شاید در ده سال آینده به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شود، با توجه به تحریم جهانی ایران به عنوان تاجری بی انصاف تا توانست ثروتهای ملی ایران را به کمک غارتگران داخلی بلعید. اما نه تنها در همه سالهای گذشته هرگز به سیاست “نگاه به شرق” جمهوری اسلامی علاقه نداشت بلکه اصرار احمقانه رژیم ایران به این که خود را به این کشور بچسباند و آن را دوست و متحد ایران قلمداد کند را به زیان منافع خود می‌دانست و از این گونه تبلیغات رژیم بیزار بود. چرا که چین هرگز نمی‌خواست اجازه دهد که منافع اقتصادی و تجاری و مطامع و اهداف ژئوپولتیک چین در خاورمیانه و در آمریکا و اروپا از طریق نزدیکی غیرمتعارف با جمهوری اسلامی که سیاستهایش در جهت بی ثبات کردن کشورهای عربی خلیج فارس و تنش دائم با غرب و “نابودی اسرائیل” است، در مخاطره قرار دهد. کشورهای عربی منطقه با محوریت عربستان سعودی از جمله مصر، امارات متحده عربی، اردن، مراکش، تونس، و غیره به اضافه کشورهای مسلمان نزدیک به همین بلوک کشورهای عربی از جمله پاکستان و اندونزی، بیش از یک میلیارد جمعیت دارند. همه این کشورها با دیپلماسی منطبق بر منافع ملی‌شان خواهان مناسبات تجاری و اقتصادی و روابط دوستانه با غرب و شرق هستند. چین از دیرباز خواهان توسعه مناسبات خود با این کشورها و سرمایه گذاری در آنها و نیز فروش کالاهای خود در بازارهای آنان بوده است. پس کاملا روشن بود که چین به درستی منافع نجومی خود و اهداف بسیار مهم ژئوپولتیک خود را در گسترش مناسبات اقتصادی و تجاری با این کشورها جستجو می‌کند و در نتیجه هرگاه لازم باشد در دعوای میان ایران با این مجموعه کشورها، طرف آنان را می‌گیرد نه رژیمی که دچار انزوا و تحریم بین المللی است و آینده آن نیز نابودی است. رهبران رژیم ایران اما نادان تر از آن بودند که از اهداف چین و سیاستهای جهانی این کشور که درک آن بسیار آسان بود سر درآورند. حالا با حمایت کامل این کشور از عربستان و امارات در همه دعواهای سیاسی، مرزی و غیره، چین رژیم اسلامی و سیاست ” نگاه به شرق” آن را تحقیر و مردود اعلام کرده است. با این همه رژیم آن قدر خود را ضعیف می‌بیند که جرات نکرد سفیر چین را برای ادامه توضیحات در مورد نقض تمامیت ارضی ایران به وزارت خارجه‌اش فرا خواند. و همچنان حقیرانه حمایت صریح چین از اعراب علیه ایران را کوچک جلوه می‌دهد و خود را به چین می‌چسباند. در حالی که این رفتار چین به خصوص نقض تمامیت ارضی ایران برای هر کشور مستقلی که بند ناف آن به چین و شوروی وصل نمی‌بود، اتفاق می‌افتاد سفیر این کشور را از خاک خود بیرون می‌کرد. و این خود بهترین گواه بر این واقعیت است که این رژیم در سیاست احمقانه “نگاه به شرق” استقلال ایران را نیز نقض کرده است.

ب: روسیه دومین تکیه گاه رژیم نیز با شکست تهاجم جنایتکارانه رژیم پوتین به اکراین در بحران فزاینده درونی و جهانی فرو رفته و هیچ کمکی به عنوان تکیه گاه رژیم و تضمین بقای آن از دستش ساخته نیست. علاوه بر این وقتی شکست روسیه از اکراین قطعی شد که در آینده نزدیک شاهد آن خواهیم بود رژیم اسلامی از عواقب آن بسیار ضعیف تر و بحرانی تر خواهد شد. و روند فرسایش و فروپاشی آن تشدید خواهد شد.

ج: آمریکا دیگر نه فقط چندان علاقه‌ای به احیای برجام ندارد بلکه از این پس نگاه آن به رژیم اسلامی تا اندازه‌ای سیاست تغییر رژیم است. به این ترتیب اگر ونزوئلا، کره شمالی و سوریه که از آنان هیچ کاری برای نجات رژیم ساخته نیست را به حساب نیاوریم رژیم هیچ تکیه گاه و شریک قابل اتکاء بین المللی ندارد بلکه تقریبا همه جهان غرب و کشورهای عربی و متحدان آنان تغییر رژیم ایران را به سود خود می‌دانند.

د: بنابه تحلیل صندوق بین المللی و بانک جهانی، جهان در یکی دو سال آینده با رکود اقتصادی مواجهه است و این خود نیاز به نفت و گاز در بازار جهانی کاهش پیدا می‌کند و با توجه به تشدید تحریم‌های ایران و مناسبات چین با عربستان و امارات، دور زدن تحریم‌ها و فروش نفت به چین هم روز به روز دشوارتر می‌شود. به این ترتیب در شرایطی که رژیم بیش از هر زمان به ارز خارجی نیاز پیدا کرده درآمدهای ارزی جمهوری اسلامی از این پس به شدت رو به کاهش خواهد گذاشت.

عوامل درونی

آتش‌های خاموش ناشدنی زیر خاکستر که به زودی موجب پیوستن توده‌های میلیونی ایران به جنبش زن زندگی آزادی خواهد شد به قرار زیرند:


۱- شکاف عظیم میان بیش از ۹۰ درصد ملت ایران با رژیم، بی اعتمادی کامل مردم به آن و از همه مهمتر آرزوی عمومی به فروپاشی رژیم جامعه ایران را برای انقلاب سیاسی آماده کرده است.


۲- شکسته شدن بی سابقه اتوریته رهبر نظام در رده‌های مختلف حاکمیت حتی در میان اصول گرایان کاملا عیان شده است. امری که رژیم را روز به روز در برابر مشکلات لاینحل و اعتراضات عمومی ناتوان تر و فلج خواهد کرد.


۳- فقر و گرانی برای نزدیک به نیمی از مردم ایران به مرحله‌ای غیرقابل تحمل رسیده. چنان که دیگر خانواده‌ها از سیر کردن شکم فرزندان خود با نان و تخم مرغ که حالا برای آنان به یک غذای لوکس تبدیل شده است نیز عاجزند. این میلیونها مردم به فقر و ذلت کشیده دیگر هیچ چیز برای از دست دادن ندارند و مستعد آن هستند که دیر یا زود به خیابانها بریزند و چه بسا میلیونها نفر از آنان از سر گشنگی خود و فرزندانشان به غارت فروشگاههای مواد غذائی روی آورند. من تقریبا مطمئن هستم که در چشم انداز نزدیک میلیونها انسان گرسنه به فروشگاههای مواد غذایی حمله خواهند کرد.


۴- بنگاههای گردشکری و تجاری از جمله هتل‌ها ۸۰ درصد مشتریان خود را از دست داده‌اند، رستورانها و فروشگاههای مواد غذایی نیمی از مشتریانشان را از دست داده‌اند، نه گردشگران به ایران می‌روند، نه مردم ایران توان مسافرت و گردشگری دارند و… بنابراین بسیاری از هتل‌ها، رستورانها، بنگاههای وابسته به گردشگری، و فروشگاههای مایحتاج عمومی در آستانه ورشکستگی هستند صنایع نیز نیمه تعطیل‌ند و در حال ورشکستگی. به همراه با سقوط این موسسات اقتصادی بانکها نیز رو به ورشکستگی خواهند گذاشت. کارکنان این موسسات و حتی صاحبانشان هم در آینده به اعتراضات می‌پیوندند.


۵- بحران آب از آغاز بهار سال آینده کشاورزان را به ورشکستگی سوق خواهد داد، این بحران وخیم میلیونها روستائی و کشاورز را مستعد پیوستن به اعتراضات عمومی می‌کند.

۶- معلمان، بازنشستگان و کارمندان ادارات نیز با افزایش سرسام آور گرانی مایحتاج زندگی ونبود هر گونه آزادی در دفاع از منافع صنفی خود همگی کارد به استخوان‌شان رسیده و مترصد فرصتی برای دست زدن به اعتراض‌اند،

۷- وقتی همه این گروهها و طبقات اجتماعی دست به اعتراض بزنند نوبت به کارگران صنایع کلیدی از جمله صنایع نفت و پالایشگاه و کامیوندارها میرسد. آنها هم مثل همه مردم ایران زیر فشاراند و از رژیم جنایتکار حاکم متنفرند با این همه هنوز آمادگی پرداختن هزینه اعتصابات سراسری را ندارند اما زمانی که نوبت به اعتصابات آنان برسد دیگر رژیم با دهها میلیون مردم معترض که همگی به شعار سرنگونی رژیم و جنبش زن زندگی آزادی می‌پیوندند روبه رو است و در آن شرایط از ارگانهای سرکوب کار چندانی ساخته نیست، در آن روز که بسیار نزدیک است نه اعدام جوانان بی گناه وطن جواب می‌دهد و نه به گلوله بستن مردم در خیابانها و اماکن عمومی و خصوصی. جنبش عمومی ملت ایران باید از هم اکنون به فکر رهبری حداقلی و موقت برای هماهنگی تظاهرات و اعتصابات باشد. و مدام از سربازان و افراد رده‌های پائینی نیروهای مسلح دعوت کنند که به مردم بپیوندند چرا که منافع و آینده آنها نیز در گرو پشت کردن به این رژیم جنایتکار است.

۸- رژیم کاملا منزوی شده‌ای که بیش از نود درصد مردم فرو پاشی آن را می‌خواهند، خود از درون دچار شکافهای علنی و پنهان بی سابقه‌ای است و هیچ یک از مسئوولان حکومت نمی‌داند برای نجات رژیم چه کار می‌شود کرد. صدها تن از اصول گرایان و کارگزاران شناخته رژیم در این روزها یا سکوت کرده‌اند و یا جرات انتقاد پیدا کرده‌اند و درموارد بسیاری هم انتقادشان متوجه شخص خامنه‌ای و بیت او می‌شود. حالا دیگر همه آنان می‌دانند که خودکامگی خامنه‌ای و فرزندش کار رژیم اسلامی را به جائی رسانده که همه با هم در حال غرق شدن‌اند و هرکس برای نجات خود راهی نشان می‌دهد که دیگری قبول ندارد. برخی از آنها تازه به فکر تغییرات و اصلاحاتی برای نجات رژیم افتاده‌اند که دیگر بسیار دیر شده. این اختلافات و شکافهای درونی رژیم برای عبور از تروریسم مذهبی حاکم و پیروزی جنبش ملی آزادیخواهانه اهمیت دارد. هیچ معجزه‌ای رژیم اسلامی را نجات نخواهد داد. به پیروزی ملت علیه رژیم غارتگر و جنایتکار ایمان بیاوریم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d9%81%d8%b1%d9%88-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d9%be%d8%a7%d8%b4%d8%af%d8%9f/feed/ 0 6890
قهرمانان نمی میرند، گلسرخی ها رهنورد شدند در راه آزادی http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d9%87%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%85%db%8c-%d9%85%db%8c%d8%b1%d9%86%d8%af%d8%8c-%da%af%d9%84%d8%b3%d8%b1%d8%ae%db%8c-%d9%87%d8%a7-%d8%b1%d9%87%d9%86%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%b4/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d9%87%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%85%db%8c-%d9%85%db%8c%d8%b1%d9%86%d8%af%d8%8c-%da%af%d9%84%d8%b3%d8%b1%d8%ae%db%8c-%d9%87%d8%a7-%d8%b1%d9%87%d9%86%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%b4/#respond Mon, 19 Dec 2022 14:08:36 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6886 سوران شمسائی

مادری در خاکسپاری دخترش شعر می خواند؛ پدری با چشمان گریان با کیک تولدی در دست بر گور پسرش می رقصد؛ مرداد سال ۸۵ اکبر محمدی وصیت کرده بود بعد از به خاک سپردن اش به جای نماز و قران خواندن جشن بگیرند و پایکوبی کنند. این چه تحول شگفت انگيزی است که نسل امروز توجه همگان را به خود جلب کرده است؟

نسلی که تمام کودکی و نوجوانی اش را در مدارس این رژیم با آموزه های مذهبی گذرانده است، هر صبحگاه با آرزوی مرگ برای تمام دنیا و پایان هر روزاش را از نمازخانه های مدارس با تلاوت قران به پایان رسانده است.

برای پی بردن به تغییر بنیادی در این نسل جا دارد مرور و مقایسه ای داشته باشیم به آخرین دفاعیه خسرو گلسرخی.

در فاصله اعدام او در رژیم دیکتاتور پهلوی تا اعدام مجیدرضا رهنورد زایش فکری و عقیدتی عظیمی در این کشور رخ داده است. گلسرخی یک مارکسیست در بیدادگاه پهلوی دین ، مذهب و آرمان شهادت طلبی را به پیش کشید. اما جوانی با همان صلابت و شجاعتِ گلسرخی از یک طبقه محروم کارگری منتهی با یک تحول بزرگ فکری دین را تمام و کمال به عقب راند و خواست که بعد از قتل اش گریه نباشد، زندگی باشد، شادی باشد و مهمتر این که بر گورش قران نخوانند!

این چند جمله کوتاه اش را می توان به سوگند زیرکانه ی دانشمندی چون گالیله در برابر کلیسا تشبیه کرد. می توان جدای از مطالبات سیاسی، یک انقلاب فرهنگی تلقی کرد. به عبارتی این خردگرایی نسل امروز یعنی شکست ایدئولوژیک شکست جهل، شکست چهل و چهار سال آموزشهای اجباری دینی، تزویر، ریا و انسان ستیزی…

در واقع می توان گفت دو دیکتاتور، چه حکومت پهلوی و چه رژیم جمهوری اسلامی، خواستند حقانیت این اعدامها را برای مردم به اثبات برسانند، اما جمهوری اسلامی این دشمن نادان ندانست با پخش وصیت نامه تصویری رهنورد چه برگ زرینی را مانند محاکمه گلسرخی در صفحات تاریخ ایران ثبت کرده است.

جمهوری اسلامی بداند نسل امروز به شیوه خود مبارزه می کند. او عشق و زندگی را لابلای شعارهایش فریاد می زند، رقص به دور آتش سوزانی از روسری ها برایش نماد شعله های نور و امید است در ظلمت و سیاهی دیکتاتوری.

نسل امروز حتی به تفکر مبارزین نسلهای قبل عشق را تابو نمی داند. دست در دست همرزم خود عاشقانه و سرشار از زندگی زنجیره ی انسانی می کشد و در برابر نیروهای سرتاپا مسلح زانو می زند و شجاعانه فریاد می زند: “بزن، قلبم را نشانه بگیر!”
تمام این دگرگونیهای شگفت انگیز و مطالبات مردم ایران را می توانیم در سه کلمه “زن، زندگی، آزادی” پیدا کنیم.

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d9%82%d9%87%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%85%db%8c-%d9%85%db%8c%d8%b1%d9%86%d8%af%d8%8c-%da%af%d9%84%d8%b3%d8%b1%d8%ae%db%8c-%d9%87%d8%a7-%d8%b1%d9%87%d9%86%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%b4/feed/ 0 6886
به جنایات رژیم در زندان ها اعتراض کنیم http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85/#respond Sun, 18 Dec 2022 13:23:59 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6881 زندانیان سیاسی، قربانیان تجاوز جنسی ـ سیاسی و خانواده های شهدا را تنها نگذاریم
وظیفه انسانی همه ما حکم می کند در کنار خانواده های زندانیان سیاسی، زندانیان محکوم به اعدام، قربانیان تجاوز جنسی ـ سیاسی و شهدای خیزش انقلابی باشیم و از هر طریق ممکن صدای حق طلبانه آنها را به گوش همگان برسانیم. شایسته است شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، و «لغو مجازات اعدام» به شعارهای محوری و رسا تبدیل گردد. می توان فشار افکار عمومی ایران و جهان را بر حاکمیت اسلامی آن چنان بالا برد تا دست زدن به هر جنایتی برایش هزینه های بسیار سنگینی به دنبال داشته باشد.

زندان های جمهوری اسلامی، همواره شکنجه گاه و قتل گاه مبارزان و فعالان مدنی و اجتماعی بوده است. در پی خیزش انقلابی مردم با شعار زیبا و حیات بخش «زن، زندگی، آزادی» نزدیک به ۲۰ هزار نفر دستگیر شده و در بدترین شرایط و زیر شدیدترین شکنجه ها قرار گرفته اند. برپایه اطلاع رسانی اینستاگرامی ارغوان فراهانی، همسر امیرعباس آذرم‌وند، سازمان زندان ها، که تحمیل کنندۀ بیرحمانه ترین شرایط علیه زندانیان است، اکنون از شش زندانی سیاسی ‌که در شب ۲۳ مهر، شب آتش زدن زندان اوین توسط خود ماموران امنیتی رژیم، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به شدت مصدوم شده بودند، شکایت کرده است. سازمان زندان‌ها از امیرعباس آذرم‌وند، یاشار توحیدی، میثم گلشنی، محمد خانی، رضا سلمانزاده و سیدجواد سیدی به اتهام «افترا، تخریب عمدی اشیاء منقول یا غیرمنقول متعلق به دیگری، توهین به مقامات و مامورین، تهدید به قتل و نشر اکاذیب» شکایت کرده است. این در حالی است که سازمان زندان ها تاکنون از مداوای مؤثر یاشار توحیدی و محمد خانی که هر دو در شب حادثه با گلوله‌ی جنگی زخمی شده بودند، خودداری کرده است.

در اقدامی دیگر، خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه در چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۱ با پخش ویدئوی اعترافات اجباری، برای صدور احکام سنگین علیه؛
دنا شیبانی مربی اسنوبرد و گرافیست،
حسام موسوی مربی سنگ نوردی،

امیرارسلان مهدوی مربی اسنوبرد،
اشراق نجف آبادی مربی دوچرخه‌سواری،
محمد خیوه کوهنورد و طبیعت‌گرد

زمینه‌سازی کرده است. این ورزشکاران به همراه ۲۰ تن دیگر، آبان‌ماه امسال توسط ماموران اطلاعات سپاه استان فارس دستگیر و به «بازداشتگاه سروش» در شیراز منتقل شده بودند.

آنچه در زندان های جمهوری اسلامی می گذرد، حکایت هولناکی است. این را می توان از توئیت علی اکبر رائفی پور، از نظریه پردازان داعش شیعی دریافت که پس از فراخوان های سه روزه به مناسبت روز دانشجو نوشت:« هر کسی بود تا الان فهمیده بود، هر وقت سوژه کم میاد، دوباره فراخوان میدن برای پروژه کشته سازی، اگر از جونتون سیر شدید به اعتراضات خیابانی بپیوندید، مخصوصآ اگر چهره زیبائی دارید!». او رسمآ سیاست اسلام حکومتی را در زندان ها بیان می کند؛ تجاوز جنسی ـ سیاسی و کشتار زیرشکنجه. این سیاست در سه ماه گذشته از سوی نیروهای امنیتی و بازجویان رژیم در زندان ها به کار گرفته شده است. اخبار تجاوز جنسی به زندانیان، آن چنان گسترده است که تا کنون حداقل سه تن از زندانیانی که پس از شکنجه های زیاد و تجاوز جنسی ـ سیاسی آزاد شده بودند، پس از آزادی به زندگی خود پایان داده اند. جدا از سیاست ددمنشانه و غیرانسانی شکنجه های وحشیانه از جمله تجاوز جنسی ـ سیاسی به زندانیان، فشار سنگین بر خانواده های جانباختگان زیرشکنجه یا هنگام دستگیری نیز به شکل گسترده ای اعمال می شود. تقریبا تمامی خانواده های جانباختگان مورد تهدید قرارگرفته اند که از پخش خبر جان باختن عزیزشان صرفنظر کنند، پیکر عزیزشان را بی سروصدا و دور از چشم مردم به خاک بسپارند. مراسم عزاداری نگیرند و اخبار این تهدیدات را رسانه ای نکنند. با این تهدیدها، خانواده ها را از مرگ دیگر فرزندان شان یا دستگیری خود پدر و مادران می ترسانند و حتی با عدم تحویل پیکر فرزندانشان، آن ها را زیر فشار می گذارند.

فشار روحی و روانی تحمیل شده بر خانواده های عزادار، خانواده های زندانیان محکوم به اعدام و یا زندانیان شکنجه شده و مورد تجاوز جنسی ـ سیاسی قرار گرفته، چنان است که بسیاری را دچار بحران های روحی و روانی عمیقی می کند و نظم عادی زندگی آن ها را در هم می ریزد. این زندانیان سیاسی و این خانواده های عزیز از دست داده، در شرایط به شدت بحرانی قرار می گیرند و مدام زیر تهدید نیروهای امنیتی رژیم هستند. تا جائی بعضی از آنها برای بدتر نشدن وضعیت شان، تن به این تهدیدات داده، مُهر سکوت بر لب می زنند. روشن است که چنین سیاستی نمی تواند پاسخگوی تهدیدات رذیلانه نیروهای امنیتی و سرکوبگر باشد. از این رو کمک به این عزیزان از وظایف تمامی انسان های آزادیخواه و برابری طلبی است که دل در گرو مناسبات انسانی دارند.

برای کمک به این داغداران و یا شکنجه شدگان می توان بر نکات زیر تاکید کرد:

– مراجعه به روانپزشک و دریافت مشاوره تخصصی ، از جمله از پزشکان مستقلی که اعلام آمادگی برای کمک به هممیهنان شان کرده اند ، یک اقدام مؤثر و ضروری است.
– برقراری ارتباط با سایر خانواده های عزیز از دست داده یا محکوم به اعدام و زندانی، باعث کاهش فشار و دریافت حمایت عاطفی و انتقال تجارب در این زمینه می‌شود
– رسانه ای کردن اخبار تکان دهنده چنین جنایاتی و علنی کردن صدمات و یا حتی تهدیدها، اقدام مؤثری برای محدود کردن قدرت عمل دستگاه جهنمی سرکوب حاکمیت خواهد بود.
– اطلاع رسانی به آشنایان و جلب حمایت آنها سبب خواهد شد تا در پناه حمایت آشنایان و خانواده ها و همشهریان، امکان عملی کردن تهدیدات از جانب رژیم در محیط های کوچک تر، بسیار مشکل تر و هزینه زاتر گردد.

وظیفه انسانی همه ما حکم می کند در کنار خانواده های زندانیان سیاسی، زندانیان محکوم به اعدام، قربانیان تجاوز جنسی ـ سیاسی و شهدای خیزش انقلابی باشیم و از هر طریق ممکن صدای حق طلبانه آنها را به گوش همگان برسانیم. شایسته است شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، و «لغو مجازات اعدام» به شعارهای محوری و رسا تبدیل گردد. می توان فشار افکار عمومی ایران و جهان را بر حاکمیت اسلامی آن چنان بالا برد تا دست زدن به هر جنایتی برایش هزینه های بسیار سنگینی به دنبال داشته باشد.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران

حزب کمونیست ایران
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ برابر با ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85/feed/ 0 6881
در ضرورت عدد بزرگ؛ برای در هم شکستن خشونت عریان دولتی http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d8%b6%d8%b1%d9%88%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d8%af%d8%af-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%9b-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%87%d9%85-%d8%b4%da%a9%d8%b3%d8%aa%d9%86-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86/ http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d8%b6%d8%b1%d9%88%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d8%af%d8%af-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%9b-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%87%d9%85-%d8%b4%da%a9%d8%b3%d8%aa%d9%86-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86/#respond Wed, 14 Dec 2022 14:02:09 +0000 http://www.iraneazad.org/?p=6877 ارژنگ بامشاد

جنبش انقلابی مردم، مدام راه های جدید برای پیشروی خود می جوید. گسترش و تنوع تاکتیک های مبارزاتی، قدرت بسیج درونی، حقانیت و برتری اخلاقی و حمایت افکار عمومی مترقی جهانی، حاکمیت اسلامی را به مرزهای استیصال رسانده است. سکانداران قدرت، برای مقابله با فلج شدگی و استیصال سیاسی، خشونت عریان را در پیش گرفته اند. تهدید، دستگیری، آدم ربائی، شکنجه، اعدام، کشتن در حین دستگیری،  کشتن با باتوم، نشانه گرفتن سر و قلب تظاهرکنندگان، به اتش کشیدن زندان ها، نمونه های خشونت دولتی برای مهار جنبش انقلابی است.  حالا دیگر به شکل آشکاری دست به اعدام دستگیر شدگان می زنند تا هم به هواداران خود قوت قلب بدهند و هم به خیال خود مردم را بترسانند. این جنایات بر خشم مردم و بویژه جوانان افزوده است. خشمی که قابل فهم است و درست در این شرایط،  برای مقابله با خشونت عریان و لجام گسیخته حاکمیت جنایتکار و برای از کار انداختن ماشین جنگی کشتار بی مهارش چه باید کرد؟ در پاسخ به این کلیدی ترین سئوال روز جنبش انقلابی مردم، پاسخ های متفاوتی مطرح می شود. هر نیرو و جریانی، بنا به درک خود از مبارزات کنونی مردم، پاسخ ویژه ای به این سئوال داده یا می دهد.

دسته اول؛ براندازان قدرت طلب ـ  جریاناتی که مبارزۀ امروز مردم را تنها تلاشی همگانی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و به قدرت رسیدن موج سواران سیاسی می دانند، یا می خواهند و شعار «قیام تا سرنگونی» یا «فعلا اتحاد تا سرنگونی» سر می دهند، تمام همّ و غم شان، سازماندهی خشونت متقابل و تشویق جوانان و مردم به در پیش گرفتن راه های مقابله خشونت آمیز به امید سرنگونی سریع می باشد. اگر سری به تالارهای گفنگوی کلاپ هاوس ها، یا گروه های توئیتری ، یا کانال های تلگرامی شان بزنیم، به روشنی این سیاست را در می یابیم. رهنمود برای مسلح شدن، آموزش ساختن کوکتل مولوتف، چگونگی کشتن دستگیر شدگان در میان نیروهای بسیجی یا امنیتی، تهدید به کشتن وابستگان  دولتی ها در خارج، تهدید آشکار به کشتار نیروهای نظامی یا امنیتی و یا بازجویان پس از سرنگونی، از اولیه ترین اقدامات و توصیه های آن هاست. این جریانات بر این تصورند که اقدامات سازمانیافته یک جمع کوچک از جوانان مسلح مردم، می تواند بساط این حکومت را در هم بپیچد و زمینه به قدرت رسیدن آن ها را فراهم آورد. برای این جریانات موج سوار و قدرت طلب، مبارزات اقشار گوناگون مردم، تا جائی مهم است که زمینه بسیج این اقلیت مسلح و مصمم را گسترش دهد و امکان موفقیت آن ها را تضمین نماید. در نگاه این جریانات موج سوار، اقشار گوناگون مردم، نه نیروهایی با خواست های مشخص  و الگوهای مبارزاتی ویژه و هدف های روشن پس از سرنگونی رژیم، بلکه توده های مؤثر در سرنگونی و ارتش دم توپ برای در هم شکستن قدرت دولتی و واگذاری آن به “صاحبان” جدید قدرت هستند. مردم، گروه های بی شکل و پیاده نظام “رهبران” از پیش تعیین شده هستند. این جریانات به جنگ پرشتاب اعتقاد دارند. آنها حتی گاه پس از سه روز اعتراضات و اعتصابات شکوهمند، با پخش فراخوان هائی برای تجمعات و تحکم به مردم برای تجمع نشان می دهند که مردم را به عنوان ابزار اهداف خود در نظر می گیرند. آنها در این راه،  کمک های قدرت های خارجی را نیز، بسیار کارآمد و ضروری می دانند و گاه برای آن تبلیغ نیز می کنند. این جریانات، نیروهای مسلح در میان ملیت های ایران را به عنوان سربازان و گوشت دم توپ برای قدرت خود در نظر می گیرند و دفاع مقطعی شان از این نیروها، نه برای توجه به خواست های ملیت های تحت ستم، بلکه همسوئی تاکتیکی تا سرنگونی است.

این جریانات، که جوهر شعارهایشان این جمله است که «وای اگر از پس امروز بوَد، فردائی»، مبلغان خشونت امروزی و سازماندهندگان خشونت دولتی و سازمانیافته فردای سرنگونی هستند. روشن است،هر اقلیتی که قدرت را در فردای انقلاب بدست بگیرد، برای پس راندن مردمی که برای خواست های مشخص خود جنگیده اند، نیاز به سازماندهی قهر ضدانقلابی  و خشونت عریان و سازمانیافته خواهد داشت. تجریه خونبار دهه اول پس از انقلاب بهمن، این حقیقت را بسیار روشن به اثبات رسانده است. واقعیت این است که خشونت در ذات انقلاب بهمن ۵۷ نبود. انقلاب بهمن، توده ای ترین انقلاب قرن گذشته بود با کمترین خشونت از سوی مردم  و بالاترین خشونت از سوی حکومت. اما خشونت لجام گسیخته و فاشیستی پس از انقلاب، نه از ذات انقلاب، بلکه از شکست آن و  به قدرت رسیدن یک اقلیت کوچک و مصمم و مخالف اهداف انقلاب بود. (۱) اعدام هایی که از پشت بام مدرسه علوی آغاز شد، یک دهۀ تمام ادامه یافت و جان ده ها هزار نفر را گرفت. ضد انقلاب حاکم بر انقلاب بهمن، برای بی اعتنائی به خواست های مردم، برای در هم شکستن مقاومت مردم، و برای به خانه فرستادن مردم، چوبه های دار، دادگاه های انقلاب، تمام کش کردن در خیابان ها، دادگاه های صحرائی و بدون محاکمه، قتل عام زندانیان سیاسی محکوم شده و ترورهای سازمانیافته دولتی را در پیش گرفت. هر جریان دیگری هم که همچون آن جریان اقلیت ارتجاعی  و واپسگرا، در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی قدرت را به دست بگیرد، همان راه را در پیش خواهد گرفت. آنها که امروز خشونت متقابل را ترویج می کنند، کشتن بدون محاکمه را تبلیغ می کنند، از جوانان می خواهند، هسته های مقاومت مسلحانه شکل دهند و هر اعتراضی به  این شیوه ها را همسوئی با حاکمیت قلمداد می کنند، مبلغان و مروجان قتل عام های بعد از سرنگونی هستند. چه با نیت خیر، چه با نیت شر.

در این جا یک سئوال کلیدی پیش می آید؛ آیا چنین شیوه هایی از سازماندهی خشونت، امکان پیروزی بر دشمنی مسلح با نیروهای ایدئولوژیک و مغزشویی شده، و قساوتی غیرقابل تصور را بالا می برد و یا تضعیف می کند؟ روشن است که نظامی شدن فضای مبارزاتی و به خشونت کشانده شدن مبارزات انقلابی مردم، بیش از آن که به نفع نیروهای سرنگونی طلب و به نفع انقلاب مردم باشد، به نفع قدرت دولتی است. چنین شیوه هایی، امکانات توجیه ایدئولوژیک و تبلیغاتی حاکمیت را بالا می برد، نیروهای رژیم را متحد و یک پارچه می سازد و با خنثی کردن حضور گسترده مردم، توازن قوا را به نفع حاکمیت تا دندان مسلح و فاشیست، بر هم می زند. بی جهت نیست که سکانداران حاکمیت ولایت فقیه و نهادهای سرکوبگر و امنیتی شان، در تمام دوازده هفته اخیر، تلاش بسیار گسترده ای به کار گرفته اند تا احزاب مسلح کرد یا طوایف مسلح بلوچ را به نبردی زودرس و نظامی وادارند. در صورتی که باید تاکید کنیم که برتری عددی، بزرگترین قدرت مردم است. هر چه دامنه مشارکت مردم بیشتر باشد، هزینه سرانه شرکت در مبارزه کمتر خواهد شد. از این طریق است که می توان ماشین کشتار رژیم را زمین گیر کرد و از کار انداخت. به دیگر سخن « در شرایطی که هزینه رویارویی با رژیم سنگین تر می شود، سرشکن کردن آن در میان شمار هر چه بیشتری از مردم، بهترین راه جلوگیری از غیرقابل تحمل شدن آن است. هر چه شمار مردم بیشتر شود، هزینه سرانۀ رویارویی کاهش می یابد و شمار مردم شرکت کننده در رویارویی در صورتی بیشتر می شود که هزینۀ سرانۀ رویارویی از حد معینی سنگین تر نباشد» (۲)

دسته دوم؛ سرنگونی طلبان طرفدار انقلاب اجتماعی ـ  جنبشی که امروز در ایران در جریان است، یک جنبش انقلابی است. جنبشی است که با شعار محوری «زن، زندگی، آزادی» علیه هر نوع سلطه و برای رهائی انسان به حرکت درآمده است. از این روست که انقلابی در روانشناسی مردم پدیدار شده است. روح همبستگی، فضای کشور و بیرون از مرزها را تسخیر کرده است. امید به رهایی از  ستم و استثمار سرمایه،  ستم جنسی و جنسیتی،  ستم ملی و فرهنگی، ستم مدنی و اجتماعی، همه اقشار مردم را به حرکت درآورده است. اما این حرکت ها و اقدامات انقلابی مردم، شکل و شمایل متنوع و ناموزونی دارند. هنوز همه جویبارهای امید بخش و زنده و فعال، به رودخانه خروشان و لایزال  مردمی تبدیل نشده اند. اما در همین حد هم، ایران امروز را دگرگون کرده و تحسین جهانیان را برانگیخته اند. در این دوازده هفته، شاهد آن هستیم که همبستگی ملی، همه تصورات و تلقیات نادرست را در هم ریخته است. زنان، علیه همه بایدها  و نبایدهای دینی، مردسالارانه، واپسگرایانه و برتری طلبانه شوریده اند و پرچم دفاع از همه اقلیت های ملی، جنسیتی و فرهنگی را نیز بردوش گرفته اند. مردان، با پیشگامی زنان و دوشادوش آنها، در مردسالارترین حاکمیت دینی به مبارزه ای درخشان روی آورده اند. ملیت ها در کنار هم قرار گرفته اند و بساط ناسیونالیسم قومی را به یک باره و در چشم به هم زدنی در هم ریخته اند. بخش های گوناگون جنبش کارگری؛ کارگران صنعتی، معلمان، پرستاران، پاکبانان، کارگران حمل و نقل و بازنشستگان، در کنار جوانان، دانشجویان و دانش آموزان، و همه در کنار نام آوران، هنرمندان، نویسندگان، ورزشکاران، پزشکان و وکلا، از خواست های اساسی جنبش و از خواست های همدیگر دفاع می کنند. ملت، دوباره متولد شده است. همه برای یکی، یکی برای همه. این نیروی عظیم مردمی، در گام نخست برتری اخلاقی خود را به اثبات رسانده است. جنبشی همبسته، متحد، مدنی، با احترام به تنوعات گوناگون، بی توجه به جنیست، زبان،  اعتقاد و اندیشه، برای دنیای بهتری می جنگند. شیوه های مبارزاتی اش، بسیار مدنی، نوآورانه، امروزی، مدرن و قابل دفاع است. همین برتری اخلاقی است که جهان را مسحور خود کرده است. اما برای پیروزی بر دشمنی که تا دندان مسلح است و حتی به قوانین نوشته شدۀ خود نیز پایبند نیست، برتری اخلاقی کافی نیست. این برتری اخلاقی، وقتی با برتری عددی همراه گردد، می تواند در میان نیروهای  مسلح حافظ دولت تاریک اندیش،  واپسگرا و بسیار خشن و بیرحم، شکاف بیاندازد و ماشین سرکوب را از کار بیاندازد. تلفیق برتری اخلاقی با برتری عددی، نه تنها، امکان فلج کردن ماشین سرکوب را فراهم می آورد، بلکه الگوهای حاکمیت بعد از سرنگونی را نیز از هم اکنون به نمایش می گذارد. این نیروی توده ای، مدرن و با برنامه هایی در راستای منافع همه ملت، که اکثریت مردم را به عنوان پشتیبان خود، همراه دارد، نیازی به انتقام ، به بر پا کردن چوبه های دار، به دادگاه های صحرائی نخواهد داشت. توجه داشته باشیم که اولین محاکمه بدون دادگاه، بدون وکیل و بدون حق دفاع، خشت انقلاب را از همان ابتدا کج خواهد گذاشت. این انقلاب، باید در اولین تصمیم خود، مجازات اعدام را براندازد و بر این غیرانسانی ترین مجازات، خط بطلان بکشد. برتری اخلاقی، بدان معناست که باید از هم اکنون، با صدای بلند بگوئیم که درست است که به شعار«نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم» اعتقاد داریم، اما خواهان مجازات اعدام برای هیچ کس و مطلقا هیچ کس نیستیم. اما روشن است که تمام این مجرمان، در دادگاه های متکی به حقوق مدرن و پذیرفته شدۀ  جهانی، با وکیل و هیئت منصفه، محاکمه خواهند شد و به مجازات خواهند رسید.

دفاع از خود مشروع، آری، خشونت انتقام جویانه، نه !

سازمان دادن برتری عددی، از طریق نافرمانی مدنی و تمام اشکال گوناگون و تاکتیک های  مبارزاتی مردمی، بدان معناست که مردم در طول مبارزه شان، حق دفاع از خود را نخواهند داشت؟ روشن است که وقتی جوانان در خیابان مورد حمله نیروهای سرکوب قرار می گیرند، حتمآ در صورت امکان، از خود دفاع خواهند کرد، چه با مشت و چه با سنگ، چه با راهبندان و چه با آتش زدن لاستیک ها برای مقابله با گازهای اشک آور و جلوگیری از ورود نیروهای بیشتر سرکوب. آیا در جریان پیروزی انقلاب، نبرد مسلحانه ای در کار نخواهد بود؟ روشن است که تسخیر قدرت و به زیر کشیدن یک دیکتاتوری تا دندان مسلح، بدون به کارگیری سلاح در موقع ضرورت، امکان ناپذیر است. وقنی مردم پادگان ها و قرارگاه های پلیس و نیروهای انتظامی را تسخیر کردند، طبعآ مسلح خواهند شد. اما آیا مردم مسلح، از سلاح برای انتقام گیری استفاده خواهند کرد؟ روشن است که انتقام گیری و به راه اندازی کشتار از نیروهای سرکوب رژیم، در صورتی که آنها تسلیم شده باشند، اقدامی است که با اهداف انقلاب مردم همخوانی نخواهد داشت.  وقتی نیروهای سرکوب رژیم و واحدهای انتظامی و نظامی سلاح بر زمین گذاشتند، دیگر باید در امان مردم باشند. روشن است که اگر در میان آن ها کسانی باشند که دست به جنایت زده باشند، طبعا در دادگاه های عادلانه محاکمه خواهند شد. اما تشکیل دادگاهای صحرائی و به کار گیری سلاح از طرف هر کس که سلاح در دست دارد، حقانیت و برتری اخلاقی انقلاب را به تاراج خواهد داد.

چگونه می توان برتری اخلاقی انقلاب را حفظ کرد؟

برتری اخلاقی انقلاب و  تلاش برای ساختن جامعه ای که حرمت انسانی در آن حفظ شود، بدون رعایت قواعد و ضوابطی که این حقانیت را حفظ کند ، ناممکن خواهد بود. از این زاویه است که می توان، شعارها و برنامه های کنونی جنبش را با نگاهی روشن و دقیق به ارزیابی نشست. وقتی شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر ولایت فقیه می دهیم، آیا منظور در هم شکستن این ساختار است و یا قصد کشتن دیکتاتور در میان است؟ روشن است که بسیاری از شعارهای «مرگ بر…».، با قصد در هم شکستن نهاد و ساختار قدرت، به کار گرفته می شود. تنها جریاناتی که می خواهند ساختار حفظ شود و در اختیار آنها قرار گیرد، کشتن دیکتاتور را برای حفظ ساختار مطرح می کنند تا از این طریق خشم انقلابی مردم را منحرف ساخته و مورد سوءاستفاده قرار دهند.  وقتی شعار داده می شود که «….. آخوند باید گم بشه»، آیا قصد آن است که آخوند ها و روحانیت از دخالت در امور دولت و آموزش و تمامی ارکان قدرت کنار گذاشته شوند، یا آخوند باید نابود شود؟ روشن است که مذهب و روحانیت به این سادگی و به این زودی از بین نخواهند رفت. از یاد نبریم که تجربه برخوردهای ضدمذهبی، همان قدر مذموم است که تجربه های دخالت مذهب در دولت، حکومت و آموزش. مذهب و همه اعتقادات دیگر، امری فردی است و  باید به عرصه شخصی باز گردند. باید توجه کنیم که انقلاب کنونی مردم ایران، در تلاش است شرایطی به وجود آورد تا همه و مطلقا همه بتوانند از آزادی عقیده و بیان، از آزادی های بی حصر و  استثناء بهره جویند، به آزادی عقاید دیگران، حتی وقتی آنها را قبول ندارند، احترام بگذارد و از حقوق شان پاسداری کند. روشن است که در فردای انقلاب مردم ایران، مذهبی، غیرمذهبی، مسلمان، یهودی، مسیحی، درویش، شیعه، سنی باید در کنار هم زندگی کنند. این امر در مورد فرهنگ ها، زبان ها، موسیقی ها، سنت ها و تمامی ویژگی های ملیت های تشکیل دهنده رنگین کمان زیبائی به نام ایران را شامل می شود. در کنار آن باید ملیت های خویشاوند در همسایگی مان را نیز در نظر بگیریم. از این رو، هر نوع عدم تحمل و تعرض به دیگران، تحت هر نام و بهانه ای، سنگ بنای جامعه آینده را کج و معیوب خواهد گذاشت.

نتیجه گیری؛

با رشد و گسترش جنبش انقلابی مردم، دو جریان بسیار روشن، به تدریج از هم تفکیک می شوند. جریان برانداز قدرت طلب که غالب شان با اتکا به قدرت های جهانی و تبلیغات مگاتنی شان، قصد دارند انقلاب مردم ایران را به سرنگونی رژیم و واگذاری قدرت به چلبی های وطنی محدود سازند. شخصیت سازی های رسانه ای، سازمان دادن دیدار سیاستمداران و مسئولان دولتی کشورهای اروپائی و آمریکائی  با چهره های در نمک خوابانده شده و یا جدیدآ مطرح شده، با این هدف انجام می گیرد. آن ها نمی توانند یک ایران دمکراتیک، آزاد و سکولار که اقتصادش بر محور نیازهای مردم تجدید سازمان یابد را تحمل کنند. همان نیروهایی که دولت ملی دکتر مصدق را سرنگون کردند، امروز هم از روی کار آمدن دولت مردمی درایران به شدت نگران هستند. آنها در تلاشند این نظر را به مردم ایران القاء کنند که گویا جامعه ایران نیروی کافی برای اداره خود ندارد و به نیروهای خارج از کشور و گاه تربیت شده در آموزشکده های قدرت های سلطه جو، نیاز خواهد داشت. این خطری است که نباید از نظر دورداشت. این قدرت ها، چنین نیروهائی را در راه رضای خدا تربیت نکرده اند. بی جهت به آن ها با دست و دلبازی تریبون نمی دهند.

چریان دوم، جریان سرنگونی طلب مدافع حاکمیت مردم است که رهبری خود را از دل جنبش های انقلابی موجود، از دل موتورهای انقلاب کنونی پرورش می دهد و کادرسازی برای شکل دهی به قدرت  توده ای از پائین را در دستور قرار داده است. زنان پیشگام از همه بخش های جامعه و همه ملیت ها،  کارگران شجاع، معلمان آگاه، جوانان پرشور، نویسندگان و هنرمندان، وکلا و اندیشمندان جامعه و انبوه عصاره مبارزان ملت در زندان ها، ارتش گسترده ای را تشکیل می دهند که می توانند در تمامی ارگان های قدرت مردمی، از شوراهای شهر و روستا تا ارگان های قدرت در شهرستان ها و استان ها و قدرت مرکزی و منطقه ای را با رای مستقیم ، مخفی،  آزاد و همگانی مردم تشکیل دهند. چنین روندی است که می تواند با سرنگون کردن حکومت اسلامی، قدرت مردمی را شکل داده و امکان رشد و گسترش دمکراسی فراگیر در همه عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را تضمین کند و راه دمکراتیزه کردن ایران و سپس منطقه گرفتار در چنگال وحشی گری واپسگرا و نئولیرالیسم هار را هموار سازد.

دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ برابر با  ۱۲ دسامبر ۲۰۲۲


پانوشت

۱ـ برای بررسی دقیق تر خشونت فاشیستی رژیم اسلامی  و رابطه خشونت و انقلاب مراجعه کنید به مقاله :«تاملی بر ایده قهر و خشونت» نوشته هدایت سلطانزاده

https://www.rahekargar.net/articles_2022/2022-11-18_183_khshnat-soltanzade.pdf

۲ـ برای دریافت دقیق تر از نقش و جایگاه نافرمانی مدنی مراجعه کنید به مقاله «نافرمانی مدنی، راهی برای به میدان آمدن گسترده مردیم) نوشته محمد رضا شالگونی

https://www.rahekargar.net/articles_2010/20110122_622_nafarmani-madani.pdf

و مقاله :(نافرمانی مدنی چگونه توده ای می شود؟) نوشته  محمد رضا شالگونی https://www.rahekargar.net/articles_2010/20110122_621_nafarmani-madani2.pdf

]]>
http://www.sedayekargar.com/iran/%d8%af%d8%b1-%d8%b6%d8%b1%d9%88%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d8%af%d8%af-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%9b-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%87%d9%85-%d8%b4%da%a9%d8%b3%d8%aa%d9%86-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86/feed/ 0 6877